مصبـــــاح الــــهدی *** نکات مهم اخلاقی و عرفانی از استاد دولابی

تب‌های اولیه

165 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مرحوم دولابی نقل میكنند: می گفت:
تو محله ی ما یه جوانی بود،این جوان گنهكار بود،اهل فسق و فجور بود،اما یه عادت داشت ،یه كاری می كرد ملكه اش شده بود، از مادرش داشت،میگه: مادر بهش گفته بود:شیرم رو حلالت نمی كنم،گفته بود:
باید این كارو بكنی.چیكار كنم؟
گفت:هرجا رفتی دیدی یه پرچم زدند روش نوشته یا حسین،باید بری ادب كنی جلو پرچم به احترامش دستت رو روی سینه بذاری،عادتش شده بود،هر جایی می رفت می دید یه پرچم یا حسین زدند دستش رو می گذاشت روی سینه میگفت:السلام علیك یا اباعبدالله. میرزا اسماعیل دولابی میگه:این جوان از دنیا رفت،میگه:دیدنش در عالم برزخ دست و پاش رو بستن دارند می برندش سمت عذاب،یه مرتبه توی اون تاریكی و تو اون وانفسا دید خیمه ای وسط بیابونه،نور سبزش همه ی بیابون رو روشن كرده،اومد جلو."ببین هركاری توی دنیا بكنی و ملكه ات بشه، توی قیامت هم همون كارو میكنی"میگه:تا رسید جلوی خیمه دید یه پرچم جلوی خیمه زدند روش نوشتند یا حسین،به ملكه های عذاب گفت:یه دقیقه دستام روباز كنید،گفتند:چرا؟گفت:من عادت دارم،هر جا ببینم بگند یا حسین،منم دستم رو روی سینه ام می ذارم، دستش رو گذاشت روی سینه اش، تا گفت:السلام علیك یا اباعبدالله،دیدند یه آقایی از خیمه خارج شد،اومد جلو ملكه های عذاب به احترامش عقب وایستادند،حضرت گفت:بدید پرونده اش رو ببینم، دو دستی پرونده رو تقدیم كردند،مرحوم دولابی میگفت:حضرت پرونده رو باز كرد،یه سری به علامت تأسف تكون داد.
"آی جوان مواظب باش پرونده ات دست اربابت می اُفته، آقات به جای تو خجالت نكشه،زشت ِ،آدم كاری بكنه آقاش سر تكون بده"
یه نگاه به جوان كرد گفت: تو چرا؟ تو كه مارو دوست داری چرا؟میگه:جوان شروع گرد گریه كردن
"همین گریه های شماست كه فرمود:آتیش جهنم رو یه قطره اش خاموش میكنه،اینها تعارف نیست اینها كلام معصوم ِ برو توی كامل الزیارات بخون"
میگه:حضرت یه نگاهی به پرونده كرد،پرونده رو زیر بغلش گذاشت،دو سه قدم با این جوان راه رفت،بعد برگشت پرونده رو داد به ملكه های عذاب،میگه:ملكه های عذاب پرونده رو باز كردند،
دیدند نوشته:
بسم الله الرحمن الرحیم، یا مُبَدّلَ السَیّئات بالحَسَنات اِغفِر لِهذا بحَقِّ الحُسَین...

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: انسان در برزخ گاهی غمناک است و گاهی خوشحال. به سلامتی به قیامت که رسیدی در آن جا خوشی دائم است. دنیا غم دائم است، برزخ غم و خوشی موقت و قیامت خوشی دائم. این راه اهل ایمان است.

به گزارش فرهنگ نیوز، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: قلب جای بزرگی است. خداوند آن را این گونه آفریده است. اصلا خدا به قلب ما نظر دارد: «ان الله لا ینظر الی صورکم و اعمالکم و انما ینظر الی قلوبکم»(1) برای باطن و قلب خودت کار کن. اگر عملی هم انجام می‌دهی، حواست به آن جا باشد، با آن کار کن. اگر اهل مزد هستی و می‌خواهی مزد بگیری، مزدش را هم همان جا بگیر. اگر مزد هم نمی‌خواهی، همان عمل خودش مزد است. نماز و روزه خودش مزد است. نفس عمل شما مزد است؛ چون به اختیار خودت آن عمل را انجام می‌دهی. نفس عمل، جزا می‌شود. یعنی در «یوم العمل» بودم، الان از «یوم الجزا» سر در آوردم. «یوم العمل» دنیاست و «یوم الجزا» برزخ.

به سلامتی مفت به قیامت وارد شدیم؛ با دست خالی. انسان جزای عمل خوب و بد خودش را در برزخ می‌گیرد و با آن راه می‌رود. این در حقیقت همان‌زاد و راحله ماست. ما زاد و راحله را تا آن جا لازم داریم که ما را به منزل برساند. شما وقتی می‌خواهید به مشهد بروید، به اندازه راهت زاد و راحله بر می‌دارید. عمل خوب ما زاد و راحله ما تا قیامت است.

به قیامت که رسیدیم دیگر زاد و راحله نمی‌خواهیم. آن جا «یوم الجزا» است نه «یوم العمل». همه عملها را در راه مصرف کردیم. یک شب حالم خوب بود و شب دیگر بد. بدها مال معصیتم بود و خوبها مربوط به عبادتم. ممکن است در زندگی، در ایمان، در تقوا یک شب پکر باشید و یک شب هم خوشحال. این جزای عبادتهای اولیه شماست. جزای این، خوشحالی شماست که انسان را رشد می‌دهد. اگر پکر شدی همان، شما را نجات می‌دهد. تن می‌دهی و تسلیم می‌شوی، ناچاری، می‌گویی: خدا کریم است.

انسان در برزخ گاهی غمناک است و گاهی خوشحال. به سلامتی به قیامت که رسیدی در آن جا خوشی دائم است. دنیا غم دائم است، برزخ غم و خوشی موقت و قیامت خوشی دائم. این راه اهل ایمان است. اهل ایمان و دوستان اهل بیت(ع) به نظرم دنیای صرف را نداشته باشند. آن مربوط به کفار است که در دنیای صرفند. همه دنیا نیستی است. هست آن هم نیست است. اما شما که یک شب فقیری و یک شب غنی، یک شب زندگی‌ات خوش است و یک شب پکری، اینها مال برزخ شماست.

1- البته خداوند به صورتها و کردار شما نظر ندارد، بلکه نظر او به دلهای شماست. پیامبراکرم(ص)، بحارالانوار، ج 70، ص 248.

طوبی محبت – ص 64

*از حاج آقای دولابی نقل شده است که:

از حضرت امیر علیه السلام نقل شده است که هر جا بسم الله بگویند و صلوات بفرستند- یعنی بگویند و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین-خداوند ملکی می فرستد که درآن مجلس غیبت نمی شود.من به این حدیث احتیاج داشتم که خدا آن را رساند،‌ زیرا در اکثر مجالس،‌ روضه ها و مساجد وقتی نگاه می کنید می بینید غیبت وجود دارد . غیبت چند جور است. یک وقت غیبت از برادر ایمانی است. یک وقت هم هست که گوینده از امامش غائب است و حرف میزند. این هم غیبت است. تو که امامت را ندیده ای چرا حرف میزنی؟ غیبت خواص این است. غیبت عوام این است که پشت سر مردم حرفی بزنند که خوششان نیاید. وقتی امام آدم غائب است چه؟ آیا این غیبت نیست که حرف بزند؟ این هم یک نوع غیبت است که دهان و زبان خواص را می بندد.وقتی این معنا پیاده شود دیگر کسی حرف نمی زند. برای خاصها غیبت این جوراست. علما و روحانیون که روز و شبشان را در دین خدا زحمت میکشند خواص ملتند. راهنمایند به سوی خدا و حجت و عزیز خدا و به سوی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. اینها هم نباید غیبت کنند. غیبت اینها مال خودشان است. حسابشان هم باخودشان است. با من وشما نیست. خواستم بگویم غیبت چند قسم است.

کسی هست که او را ملاقات کرده است. برای اودیگر غیبت نیست،‌ هرچه بگوید،‌ هرجا برود ،‌هرچه بکند و هرحرفی بزند. مگر امامان ما علیهم السلام هم غیبت می کنند؟ آنها هرکاری بکنند زیبا از آب در می آید. جوانی مادرش کولش بود و میرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود چرا نمی گذاری خودش راه برود؟ گفت نمی تواند. به هیچ کار نمی رسم. خسته شده ام،‌به نمازم نمی رسم. حضرت فرمود شوهرش بده.

گفت: چی؟ اورا شوهر بدهم؟ زن خوشش آمد. گفت تو بهتر میدانی یا پیامبر صلی الله علیه و آله. منظور این است که بزرگان وقتی حرفی میزنند آن درست است و قشنگ از آب در می آید.

خداوند ان شاءالله مارا از غیبت نجات دهد،‌ چه در دنیا و چه درآخرت. چه در امور اخروی و چه در امور دنیا و طبیعت. طبیعت مال مردم معمولی است. امور اخروی مربوط پیامبر صلی الله علیه وآله وامام علیه السلام است. کلمات مال آنهاست. ما اهل آن نیستیم.مگر آنکه یا غافل باشیم و حالیمان نشود و لبمان در اختیار آنها باشد که حرف بزنند، یا اینکه به سلامتی،‌ خودشان تشریف بیاورند

بی‌ خودی با خدا کشتی نگیر ...!

یک سال تمام مزارع را ملخ خورد و برای اینکه نکنه با دیدن صحنه از مقدرات الهی مکدر شوم ، حتی به سر مزرعه ام هم نرفتم . یک از پیرمردهای ده به من گفت : وقتی هم که کارها خراب شده، باز هم فکرش را نکن و بگیر بخواب. دیدم راست می‌ گوید و با مزاج من هم سازگار است. وقتی هم که خراب شده، ظاهرش خراب شده، باطنش درست است. این ملخ‌ هایی که خورده ‌اند، جنود الهی و لشکریان خدا بوده‌ اند. به امر الهی مزارع را خورده‌ اند. خدا هم آنچه اراده کرده جز خیر نیست؛ منتهی صورت ظاهرش با خواسته‌ ها و تشخیص های ما تعارض دارد، خیر نمی‌ دانیم. وقتی صورت ظاهر کارها خراب شد باز هم فکرش را نکن و برو بگیر بخواب. اگر فکرش را بکنی، غصّه بخوری، تقلاّ کنی تو که زورت نمی‌ رسد، ملخ‌ ها آمدند خوردند و تمام شد.

هر وقت کسی شما را اذیت کرد و یا از کسی ناراحت شدید، نمیخواهد به کسی بگویید بلکه استغفار کنید، هم برای خودتان هم برای کسی که شما را اذیت کرده است. بگو بیچاره کار بدی کرده است اگر فهم داشت نمیکرد. وقتی استغفار میکنی خداوند دوست دارد و خیلی تلافی میکند. اگر قلبت حاضر نیست استغفار کند با زبان استغفار کن آن وقت یکدفعه دلت نرم میشود. اگر دو سه مرتبه این کار را کردی دیگر غم نمیتواند شما را بگیرد

چی چی حالا می ‌خواهی غصّه بخوری؟ اگر اعتماد و حسن ظن به مقدّرات الهی را نداری، لااقل بفهم که غصّه خوردن فایده ندارد. رفیق من که افتاد مُرد، هزاری هم من بالای جنازه ‌اش گریبان چاک دهم، زنده نمی ‌شود. ثروت من آتش گرفت و سوخت، آن‌قدر معرفت ندارم که بگویم: خدا این کار را کرد و خیر من در این بود. چه خوب شد که ثروت من سوخت و از بین رفت. هنوز به این معرفت نرسیده ‌ام، اقلّش این است که بفهمم اگر بنشینم و زانوی غم بغل بگیرم و غصّه بخورم، چیزی حل نمی‌ شود. ثروت سوخته‌ ی من دوباره درست نمی‌ شود. بی ‌خودی چرا غصّه بخورم؟ برو بگیر بخواب.

حاج آقا فهمیدند که پیرمرد آبادیشان راست می ‌گوید و با مزاج حاج آقا که مزاج تسلیم بود، کاملاً سازگار است. بی‌ خودی انسان با خدا کشتی نگیرد و تسلیم مقدّرات الهی باشد.( از مبحث تسلیمِ شرح کتاب مصباح الهدی)

بسم الله...
صلح با خدا را خیلی بزرگ بشمارید، چون تمام کره ی خاکی به دنبال صلح هستند. آن صلحی که آنها می گویند می خواهند اسلحه ها زمین گذاشته شود، نمی شود. امّا دیدید من و شما چطور اسلحه را زمین گذاشتیم. یعنی خیال می کردیم چیزهایی که از خدا می خواهیم؛ برایمان خوب است و به ما نداده است. صلح با خدا، یعنی تسلیم اراده ی الهی شدن و به داده و نداده راضی بودن.
خوب است مسائل را کمی حمل به صحّت کنیم. بگوییم این را نمی دانیم، شاید خوب است و ما نمی دانیم. این ابتدای صلح با خداست...
حاج محمد اسماعیل دولابی

#میرزا_محمد_اسماعیل_دولابی

مؤمن ذاتش صدا می زند: لا اله الا الله، اخلاقش صدا می زند: محمّد رسول الله، افعالش صدا می زند: علیّ ولیّ الله.

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: محمد و آل محمد(ص) نورند. خودشان فرمودند که پیغمبر ما خورشید است. وقتی خورشید می‌تابد روز شده است. بازار همه چراغها کساد می‌شود.

، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: کسی که چراغ دست اوست، انحراف نمی‌رود. چراغ، خودش معرف اشیاست و هم معرف خودش. هر چه من تعریف کنم که چراغ چنین و چنان است فایده‌ای ندارد. چراغ وقتی روشن شد، صلوات می‌فرستید. هم معرف خودش هست و هم معرف دیگران. نور، معرف خودش هست و ما سوای خودش را هم نشان می‌دهد.

نور مال خداست، مال ائمه(ع) است. با آن نور همدیگر را می‌بینید و شناخت پیدا می کنید. از خدا بخواهید تا نور وارد خانه دل شما شود. اگر مصیبتی هست صبر کنید و اگر فراخی و توسعه هست باز هم صبر کنید و از خدا بخواهید که طغیان نکنید تا این که نور بیاید. نور که آمد نه طغیان است ونه کفران و نه تعدی، بلکه همه حقوق ادا می شود.

وقتی چراغ روشن است انسان چشمش می‌بیند و پایش را روی چیزی نمی‌گذارد، کسی را اذیت نمی‌کند. اگر هم اذیت کرد فوری علاج می کند؛ چون نور همراه اوست. با نور می‌بیند، با نور می گوید، با نور راه می‌رود، با نور می‌خورد و با نور می‌خوابد؛ «نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء» . «من یشاء» هم دو طرفی است. یعنی تو بخواه، من هم می‌خواهم.

شما هم – الحمدالله- صاحب نور هستید. محمد و آل محمد(ص) نورند. خودشان فرمودند که پیغمبر ما خورشید است. وقتی خورشید می‌تابد روز شده است. بازار همه چراغها کساد می‌شود. حتی ممکن است چراغ بعضی خانه ها روشن باشد ولی نور آن رنگ ندارد و متوجه نیستند که روشن است. چون در مقابل نور خورشید هیچند. خورشید که آمد شب از بین رفت.

فرمود: ائمه(ع) و چهارده معصوم قمرند و شیعیان و دوستان نجومند. امیدوارم نجم را بشناسی. شناخت نجوم یک مقدار مشکل است. امروزه می‌گویند: فلان ستاره‌شناس یک ستاره پیدا کرده است، آن هم در دنیا. اگر بین خلق نجومی باشد کم‌تر عقب او می‌گردند. جز دوستان اهل بیت و مومنین کسی عقب نجوم نمی‌گردد.

کفار عقب نجوم آسمان می‌گردند که فلان ستاره چند هزار سال است نور آن دارد به زمین می‌آید و چنین و چنان است. بشر دنبال آن نجوم است که پیدا کند و به داخل آن برود که چیزی هم‌گیر نمی‌آورد. به ماه رفت و چیزی نیافت. هر جا هم رفته‌اند سوء استفاده کرده‌اند و اسباب زحمت خلق شده‌اند.

#میرزا_محمد_اسماعیل_دولابی

متّقین در برابر نفس و شیطان و دنیا مثل شتر هجده ماهه اند که نه سواری می دهند و نه شیر می دهند.

‌ ( http://axnegar.fahares.com/axnegar/mhITbGcL9LqHkg/279010.jpg ) ❤️مرحوم حاج اسماعیل دولابی در بیانی معنای غیبت امام زمان(عج) را اینگونه تشریح می کند:❤️

سوال شد که امام زمان(عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟

چقدر اين نكته ها خواندني است،بخوانيدوخود مطابق حالتان برگزينيد...آخربرخي حرفها مناسب حال برخي است نه همه آنها،اين شما واين بيانات گهربار استاد حاج آقادولابي...
ـ اگر نمی‌توانی خدا را ببینی، لااقل غیر خدا را نبین!
ـ هر کجا اختلاف باشد «جیب بر»ها جمعند، از کنار آنجا رد شو و به کار خود مشغول باش.
ـ منعم بهتر از نعمت است.
ـ با فطرت خود، کتب را مطالعه کنید.
ـ در مباحثه، اصولاً نفس دخالت می‌کند و به جدل تبدیل می‌شود: «لا جدال فی الحج (ألقصد)«.
ـ اگر انبیاء رشد نداشتند، ما برای آنها صلوات نمی‌فرستادیم.
ـ خسارت راه با داعی است.
ـ بندگان را هم عزیز آفریده، هم عزیز آفریده!
ـ مؤمن سالک، بدون شک به مرحله‌ای می‌رسد که دیگران او را غیر عادی می‌بینند.
ـ بهترین چیز، غفلت بعد از ذکر و بدترین چیز، غفلت قبل از ذکر است.
ـ خود و اعمالتان را به ائمه ایثار کنید.
ـ تو حسنت را مخفی کن، خدا آشکار می‌کند.
ـ اگر در اکثر مکاشفات و تشریفات توجه کنید می‌بینید که خوب پذیرایی نشده‌اند.
ـ حضرت وقتی تشریف می‌آورند توبه را از کافرین نمی‌پذیرند چون وقت عملشان سر آمده است. از مؤمنین هم نمی‌پذیرند، چون می‌گویند حالا که به ما متصل شدی نیازی به توبه نیست.
ـ راه خدا نقد است. محبت و ولایت هم نقد است.
ـ بگذار با اعمال کم در مدت کمی درهای رحمت به رویت باز شود.
ـ جزای اِعمال محبت، معرفت است.
ـ محبت، اصل دین است.
ـ نشستن در بهشت را از همین جا تمرین کنید.
ـ اگر یک ذره از محبت علی (ع) به قلبتان بیفتد، ذاتتان به جنبش در می‌آید.
ـ هرچه شیرین کاری داری در راه خدا بزن.
ـ محبت آنقدر دقیق است که صدای پای «امام» را هم می‌شناسد. چون تمام موسیقی‌های عالم را از کار می‌اندازد.
ـ هیچ کس نمی‌تواند محبت خود به محبوبش را بیان کند.
ـ در داخلتان «عید» را پیدا کنید.
ـ مملوکِ دارایی‌های خود نباشید تا بتوانید آنها را در هر راهی خرج کنید.

ـ رفع احتیاجتان که شد، خدا اگر خواست بیشتر می‌دهد.
ـ هر چیزی که به شما نرسید، بدان که از اولش مال تو نبوده است.
ـ خشک شدن اشک چشم، از کمالات راه است.
ـ باصره و سامعه و ذائقه و لامسه و شامه و شهوت (خواست) و غضب و عقل، هشت در بهشتند و آنها بدون عقل، هفت در جهنم است.
ـ سالک، اول راه پکر است؛ و چون چیزهایی می‌خواهد که خدا برایش صلاح نمی‌داند.
ـ گریه و عزاداری، برای تشفی قلب و محزون شدن برای خون ائمه است، و نباید تمام زندگی انسان را بگیرد.
ـ بعضی از افراد حاضر نیستند کشته شوند. بعضی هم حاضرند بعد از کشته شدن، شهید شوند.
ـ وقتی غیبتی نزد اصحاب جنت می‌شود، آنها با برودت خود آتش آن را خاموش می‌کنند. ولی انقدر قدرت اهل جنت زیاد است که اصلاً آتش نزدیک آنها نمی‌شود.
ـ از نشانه‌های پیشرفت در سلوک، می‌توان زیاد شدن حب به خدا و در مقابل بی‌علاقگی به دنیا و غیر خدا، خوش رفتاری با دیگران و به طور کلی تمام علاماتی که در عشق‌های مجازی از جمله «ولایخافون لومه لائم» را نام برد.
ـ مواظب باش که مجلس ذکر تنبل خانه تو نشود! و زن و بچه را به حال خود رها ننمایی!
ـ خداوند اول گفت تو عطا کن تا من هم عطا کنم (کما تدین تدان)؛ در عمل «کما تدان تدین» شد.
ـ لباس معصیت، برای مؤمنین عاریتی است.
ـ «بسم الله» را به هر چیزی بزنی طاهر می‌شود.
ـ جهلِ بعد از علم خیلی خوب است.
ـ دنیا میته است؛ ولی استفاده از آن به قدر ضرورت اشکالی ندارد.
ـ گویا خشوع، عناصری از تواضع، خوف و وقار را داراست.
ـ صحبت کردن‌ها بهانه، و چشیدن و خوردن، اصل است.
ـ در خیاطی برای خدا، یا اندازه بدوز یا بلند!
ـ شما مؤمنین، آب قلیل هستید. هر وقت خود را گل آلود کنید، خداوند گودالی سر راه شما قرار می‌دهد، تا دوباره صاف شوید.
ـ عارف چون در مرکز دایره است، می‌بینید که همه، روی شعاع‌ها به سوی مرکز در حرکتند. ولی بقیه افراد با هم نزاع می‌کنند.
ـ غصه برای چیزی بخورید که عمرش کم نباشد. «آنها» که هستند که غصه‌ای ندارد، دنیا هم که زود گذر است. ولی اگر عادتتان غصه خوردن است، برای اولی بخورید!
ـ نیستی ما از هستی ما، و هستی ما از نیستی ماست.
ـ ماه محرم، یکی از ماه‌های تکامل است.
ـ وسائل عزاداری از بیرون آمده است، امیدوارم گوشت و پوست و رگتان هم «حسین حسین» بگوید.
ـ در بهشت، «موت» را سر می‌برند، و «عدم» را نیست، و «فنا» را نابود می‌کنند.
ـ در حال هر عملی طوری باش که زود بتوانی حاشا بزنی.
ـ از خوبی‌های «هیچی» این است که اولاً حفظ کردن نمی‌خواهد؛ و ثانیاً ادبِ در مقابل مولا است.
ـ هنگام عزاداری، انسان در دلش را باز می‌کند و امام حسین (ع) داخل می‌شوند.
ـ سعی انسان، عین توکل و واگذاردن امور به اوست.
ـ اگر پرده‌ها کنار بروند معلوم می‌شود که آنها عاشق و ما معشوقیم.
ـ خداوند، شیطان را هم برای تکامل انسان قرار داده است.

دستورالعملی از عارف واصل مرحوم اسماعیل دولابی :

در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفست را از صفات رذیله و از هوی و هوس و ارزوهای دور و دراز می شویی.

سرت را به این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل را از وجودت قیچی می کنی.

سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن .

خانه را که جارو میزنی و لباس ها را که می شویی ، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت علیهم السلام از زندگی و وجودت انجام بده.

چند وقت که با نیت کار کردی،آن وقت ببین که نور همۀ فضای زندگی ات را پر می کند و راه سیرت باز می شود.

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: محمد و آل محمد(ص) نورند. خودشان فرمودند که پیغمبر ما خورشید است. وقتی خورشید می‌تابد روز شده است. بازار همه چراغها کساد می‌شود.

، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: کسی که چراغ دست اوست، انحراف نمی‌رود. چراغ، خودش معرف اشیاست و هم معرف خودش. هر چه من تعریف کنم که چراغ چنین و چنان است فایده‌ای ندارد. چراغ وقتی روشن شد، صلوات می‌فرستید. هم معرف خودش هست و هم معرف دیگران. نور، معرف خودش هست و ما سوای خودش را هم نشان می‌دهد.

نور مال خداست، مال ائمه(ع) است. با آن نور همدیگر را می‌بینید و شناخت پیدا می کنید. از خدا بخواهید تا نور وارد خانه دل شما شود. اگر مصیبتی هست صبر کنید و اگر فراخی و توسعه هست باز هم صبر کنید و از خدا بخواهید که طغیان نکنید تا این که نور بیاید. نور که آمد نه طغیان است ونه کفران و نه تعدی، بلکه همه حقوق ادا می شود.

وقتی چراغ روشن است انسان چشمش می‌بیند و پایش را روی چیزی نمی‌گذارد، کسی را اذیت نمی‌کند. اگر هم اذیت کرد فوری علاج می کند؛ چون نور همراه اوست. با نور می‌بیند، با نور می گوید، با نور راه می‌رود، با نور می‌خورد و با نور می‌خوابد؛ «نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء» . «من یشاء» هم دو طرفی است. یعنی تو بخواه، من هم می‌خواهم.

شما هم – الحمدالله- صاحب نور هستید. محمد و آل محمد(ص) نورند. خودشان فرمودند که پیغمبر ما خورشید است. وقتی خورشید می‌تابد روز شده است. بازار همه چراغها کساد می‌شود. حتی ممکن است چراغ بعضی خانه ها روشن باشد ولی نور آن رنگ ندارد و متوجه نیستند که روشن است. چون در مقابل نور خورشید هیچند. خورشید که آمد شب از بین رفت.

فرمود: ائمه(ع) و چهارده معصوم قمرند و شیعیان و دوستان نجومند. امیدوارم نجم را بشناسی. شناخت نجوم یک مقدار مشکل است. امروزه می‌گویند: فلان ستاره‌شناس یک ستاره پیدا کرده است، آن هم در دنیا. اگر بین خلق نجومی باشد کم‌تر عقب او می‌گردند. جز دوستان اهل بیت و مومنین کسی عقب نجوم نمی‌گردد.

کفار عقب نجوم آسمان می‌گردند که فلان ستاره چند هزار سال است نور آن دارد به زمین می‌آید و چنین و چنان است. بشر دنبال آن نجوم است که پیدا کند و به داخل آن برود که چیزی هم‌گیر نمی‌آورد. به ماه رفت و چیزی نیافت. هر جا هم رفته‌اند سوء استفاده کرده‌اند و اسباب زحمت خلق شده‌اند.

کتاب طوبی محبت – ص 67

مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی

[=times new roman,times,serif]نه انتظار ما طوری است که آنها پهلوی ما بیایند و نه حرکت ما جوری است که ما به آن طرف برویم و آنها را ببینیم. اگر به راستی منتظری چرا لاغر و خانه نشین نشده ای؟ به محض اینکه حقیقتا ً منتظر بشوی او رسیده است. آیا خوب است آدم این قدر بی رگ باشد؟ یک دوستت یک ساعت دیر از سفر بیاید این همه تقلا می کنی. اگر انتظار داری آثارش کو؟ انتظار داری باید غم دنیا برود. حتی اگر خود امام هم دیر آمد با او دعوا نکنی و هی نگویی عَجَل. البت[=times new roman,times,serif]ه طلب تعجیل ظهور برای افراد مبتدی خوب است. ولی بالاتر از آن هم هست. و آن وقتی است که از تقلای خودت مأیوس شدی و در خانه ات نشستی و چشم و گوش به در ماندی. از آن بالاتر وقتی است که منتظر در هم نیستی و از آن هم مأیوس شدی. چنین فردی خود حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه پهلویش نشسته اند و همه ی ملائکه نگاهش می کنند. کسی که می تواند خدمت حضرت برسد ولی معرفت حضرت چنان همه ی وجودش را پر کرده است که می تواند طاقت بیاورد و در خدمت ایشان نرود چنین کسی به حضرت علیه السلام راه دارد. او می بیند که دلش تا دیروز غنچه بود. در خودش فرورفته و بسته و گریان. ولی امروز باز و شکفته شده و عطر آن همه ی وجودش را گرفته است. از اینجا می فهمد که آقا تشریف آورده اند.
منبع: مهدی طیّب، مصباح الهدی (سخنان مرحوم حاج اسماعیل دولابی رضوان الله تعالی علیه)، مبحث امام زمان علیه السّلام.

[=times new roman,times,serif]ظاهرا می گوییم آقا می آیدِ ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت می رویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم. باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از از همان ابتدا حاضر بودند.
منبع: مهدی طیّب، مصباح الهدی (سخنان مرحوم حاج اسماعیل دولابی رضوان الله تعالی علیه)، مبحث دشمنان اهل بیت علیهم السّلام.

خلوت کردن با خدا به این معنی است که به فکر گذشته و آینده ات نباش.قم فاغتنم الفرصه بین العدمینبرخیز و فرصت بین دو عدم (گذشته و آینده ) را غنیمت بشمار.مرحوم اسماعیل دولابی

[h=1]توصیه عملی و شنیدنی مرحوم دولابی[/h] برخی از توصیه های خواندنی و راهگشا از مرحوم دولابی را در ذیل بخوانید.

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5. مرگ را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مۆمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مۆمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.
8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مۆمنین و مۆمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

ما در دنیا و آخرت مهمان خدا هستیم. آداب مهمانی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود صاحبخانه را ملاقات کرد، بعد هر جا که گفت بنشین، نشست و هر چه پذیرایی کرد، بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده، نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و… خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… کار محبت همین است.
10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

13. از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربّت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمۆمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله.
14. "دل های مۆمنین كه به هم وصل می‌شود، آب كُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب كُر نه تنها نجس نمی شود ، بلكه متنجس را هم پاک می كند."
15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الّا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله" را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
16. حضرت امیر علیه السلام به هر چیز نگاه کرد، لا اله الا الله را دید. در دعای دهه ی اول ذیحجه است: به عدد لیالی و دهور، به عدد امواج دریاها، به عدد درخت ها و خس ها، به عدد سنگ ها و کلوخ ها، به عدد موها و پشم ها، به عدد بادها و ... لا اله الا الله.
17. چه خوب است که انسان جز از خدا سخن نگوید. همیشه حرفت را ذکر خدا قرار بده و اگر هم خواستی با دیگر انسان ها صحبت کنی، با لسان خدا حرف بزن. ان شاء الله دیدهایتان باز شود تا فقط با خدا حرف بزنید. فقیر مگر دیوانه است که با فقیری همچون خود حرف بزند؟ خواسته ات را از خدا بخواه که غنی است. خلق، آلت و اسبابی در دست خدا هستند و مخلوق اویند.

تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و… خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است

18. مجالس ذکر اهل بیت علیهم السلام حوض کوثر است، انسان را تمیز و سبک می کند؛ روضه ای از روضه های بهشت است.
19. در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان، همه غصه ها می رود. چون هزار غصه به دل میزبان است که دل مهمان از یکی از آنها خبر ندارد.
20. از مهمان بابت آنچه در مهمانی خورده است، سۆال و مۆاخذه نمی کنند. مهمان نه در دنیا و نه در آخرت، حساب و کتاب ندارد. پس صلاح در مهمان شدن است که خیر دنیا و آخرت در آن است.
21. ما در دنیا و آخرت مهمان خدا هستیم. آداب مهمانی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود صاحبخانه را ملاقات کرد، بعد هر جا که گفت بنشین، نشست و هر چه پذیرایی کرد، بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده، نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد.
22. عقد را در دنیا می بندند؛ ولی انعقاد مربوط به عالم بالاست. تا انعقاد نباشد، عقد صورت نمی گیرد. پس همسری را که دارید، اول خدا برایتان بریده بود که عقد شما هم عملی شد. خدا هم که جز خوب برای بنده ی مۆمن نمی برد. پس قدر آنچه خدا عطا کرده است را بدانید. ارزش هدیه به هدیه دهنده است. "هرچه از دوست رسد نیکوست"
23. هر کاری را که در رابطه با خدا انجام می دهی، کامل و زیبا از کار در بیاور تا به حقیقت آن برسی؛ مثلا نماز را.

24. خدا ما را برای شادی آفریده است نه برای غم. خدای واحد غنی و قوی، محال است مخلوقی را برای ناراحتی و غم بیافریند. اگر این بشارت را که ما را برای شادی آفریده اند، باور کردی و به خودت قبولاندی، دیگر غم وجود نخواهد داشت. این مژده مال کسی است که آن را باور کند. همین که فهمیدی دنیا فانی شدنی است و مشکلات و محرومیت هایش هم همیشگی و دائمی نیست و بالأخره روزی تمام خواهد شد، نصف غم هایش باطل می شود. مشقّت و غم دنیا وسیله ای است برای خوشی و شادی.
25. جان دادن بهتر از جان کندن است. مۆمن جانش را با محبت تقدیم می کند و جان کافر را با زور می گیرند. حالا که هر چه دنیایی است، بالأخره رفتنی است، چه بهتر که خود آدم آن را به دوست تقدیم کند و در راه خدا بدهد.
26. مۆمن از دنیا که می رود و به موت نائل می شود، از شهوات و غضب که او را گرم می کردند، خلاص و کاملاً خنک می شود؛ به نحوی که وقتی جنازه ی او را با آب سرد دنیا هم می شویند، فریاد می زند این آب داغ چیست که روی بدن من می ریزید؟
27. کسی که در سیرش به مقام رضا برسد، در بین راه نمی ماند و به مقصد می رسد؛ همان گونه که شخصی که حضرت رضا علیه السلام را به امامت قبول کند، تا امام دوازدهم را قبول خواهد داشت. در حالی که ممکن است کسی امامان پیش از حضرت رضا علیه السلام را قبول داشته باشد و دوازده امامی نباشد؛ مثل زیدیه و اسماعیلیه.
28. محبت، کارش تغییر دادن و رنگ زدن است. مگر نمی بینی آن کس که دوستش داری، اخلاق و رفتار تو را عوض کرده و تو مانند او شده ای؟ موالیان ما، ما را با محبت خود رنگ الهی می زنند.

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به دینش وثوق داشته باشم، اگر یک ساعت کنارش بنشینم برای من از هفتاد سال عبادت بهتر است. نفرمود برای او از چند سال عبادت بهتر است. مجالست مۆثرّ است. شبانه روزی ده دقیقه خلوت کنیم و با وضو بر سجاده بنشینیم و به خدا و موالیانمان بگوییم آمده ایم خدمت شما بنشینیم

29. مجنون برای دیدن لیلی در مسیری که محل عبور او بود، چند روز به انتظار نشست تا اینکه در نیمه های یک شب از شدت خستگی، همان طور که بر سر راه نشسته بود، خوابش برد. همان وقت لیلی از آنجا عبور کرد و وقتی دید مجنون به خواب رفته است، چند گردو جلو ی او گذاشت و رفت. وقتی مجنون بی دار شد و گردوها را دید، فهمید لیلی آمده و رد شده است و با این گردوها با او حرف زده و گفته است تو عاشق نیستی و باید بروی گردوبازی کنی؛ عاشق که خواب به چشمش راه ندارد.
30. خطر در دو چیز است؛ سوء استفاده از مدارای بزرگان و مدارا نکردن با زیردستان.
31. بعضی از مۆمنین آب قلیل هستند؛ هرگاه خود را آلوده کنند، ملاقات با یک شخص بزرگ که به منزله ی آب کرُ می باشد، آنها را پاک می کند.
32. توجه به دنیا و کثرات و طبیعت، غم و غصه می آورد. کثرات، حزن آور است؛ اما آحاد و افراد الهی برطرف کننده غم و غصه هستند. مردان الهی و آحاد، افراد کمی هستند که اگر به آنها برخورد نماییم، ملاقات آنها برای ما بسیار سرنوشت ساز است و باید قدر آن را بدانیم. آنها نشانه های راه خدا هستند.
33. امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به دینش وثوق داشته باشم، اگر یک ساعت کنارش بنشینم برای من از هفتاد سال عبادت بهتر است. نفرمود برای او از چند سال عبادت بهتر است. مجالست مۆثرّ است. شبانه روزی ده دقیقه خلوت کنیم و با وضو بر سجاده بنشینیم و به خدا و موالیانمان بگوییم آمده ایم خدمت شما بنشینیم.
34. موالیان ما دست ما را گرفتند تا از بازار دنیا عبور دهند و به آخرت و دیدار خدا برسانند، ولی ما سرگرم متاع دنیا شدیم و دستمان را از دستشان بیرون کشیدیم و لذا در بازار دنیا گم شدیم و محجوب در پرده غیبت گشتیم. خدا و امام غایب نیستند. هرچه در نظر اهل دنیا غایب است، در نظر مۆمنین حاضر است .

ما مثل بچه اي هستيم كه پدرش دست او را گرفته است تا به جايي ببرد و در طول مسير از بازاري عبور مي كنند. بچه شيفته ويترين مغازه ها مي شود و دست پدر را رها مي كند و در بازار گم مي شود. وقتي هم متوجه مي شود كه ديگر پدر را نمي بيند، گمان مي كند پدرش گم شده است؛ در حالي كه در واقع خودش گم شده است.
انبياء و اولياء، پدران خلقند و دست خلائق را مي گيرند تا آنها را به سلامت از بازار دنيا عبور دهند. غالب خلائق، شيفته متاع هاي دنيا شده اند. امام زمان(عج الله تعالي فرجه الشريف) هم گم و غائب نشده است؛ ما گم و محجوب گشته ايم.

مرحوم حاج اسماعیل دولابی

چقدر نمازی که حمد خدایش را بکند لذیذ و پاک است، آیا این بابِ مزاج نیست؟ به هنگام نماز با صاحبش تماس می گیرد، آیا جا دارد که از بابت آن مزد بخواهد؟ آیا هیچ مزدی بهتر از نماز می شود تصور کرد؟ از الان تا پنجاه روز دیگر قرار می گذاریم که یک چیزی بنویسید که بتواند مزد نماز باشد و از خود نماز بهتر باشد. لابد مزد، باید بهتر از خودِ کار باشد... برای روزه هم همین طور. برای دست سر یتیم کشیدن چیزی را پیدا کن که از آن بهتر و مزد آن باشد...گفت پس چرا آدمی به هنگام عبادت کُره دارد؟ گفت چون نمی داند که چه کاره است. خیال می کند خداوند کار شاقی بر عهده اش گذاشته است. لذا با خُلق تنگ می رود و می دانید که خلق تنگ قرب نمی آورد.

(طوبای محبت، برگرفته از سخنان عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی، جلد سه، صفحه 161 و 162)

شما محبت به خدا و ائمه داشته باشید و شب و نیمه شب هم انتظارش را داشته باشید، او هم کم کم دیر یا زود خود را نشان می دهد. آن وقت آیا جان نرود؟گفت: او طوری جان ما را می گیرد که حالی مان نمی شود. یک وقت می بینید در شهر و عالم دیگری نشسته ایم و داریم یکدیگر را نگاه می کنیم.

(طوبای محبت، برگرفته از سخنان عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی، جلد سه، صفحه 154)

+ نوشته شده در دوشنبه دوم مرداد ۱۳۹۱ساعت 3:24 توسط | 2 نظر


[/HR] [h=2]شرط قبولی اعمال[/h] در حج کسی را دیدم گفت التماس دعا دارم. گفتم التماس دعا یعنی چه؟ گفت یعنی حجی که آمده ام قبول کند.گفتم خودت آن را قبول داری؟ گفت نه.
گفتم: «اگر من بگویم قبول کند مرا هم می گیرند. می گویند صاحبش آن را قبول ندارد، آیا تو بیشتر از صاحبش دلت می سوزد.اقلا خودت اول بپذیر که خدا به تو توفیق داده است و تو را به سرزمین مکه آورده است.»
نماز می خوانی و عبادت می کنی و خدا را می خوانی بگو الهی شکر. چهار پنج بار الهی شکر بگو تا لااقل شیرینی شکر به لبت برسد. کم کم از خدا ممنون می شوی.
دستگاه قلب و جان چنین است. از خدای خود که راضی شدید خدا هم از شما راضی می شود. می شوید راضیه مرضیه. شاکر و مشکور.

(طوبای محبت، برگرفته از سخنان عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی، جلد سه، صفحه 145. 146)

خدا نصیب بعضی از شما کرده است که از نماز لذت می برید.
آیا حاضرید نمازتان را بدهید و چیز دیگری بگیرید؟ حاضر نیستید آن را با چیز دیگری عوض کنید. می گویید این را بدهم چه چیز از آن بهتر بگیرم. روزه را بدهم چه چیز بهتر از آن بگیرم.
امیدوارم نفس عمل هایی که خدا نصیبتان کرده است را هم حساب کنید که حاضر نیستید آن را با چیز دیگر عوض کنید.

(طوبای محبت، برگرفته از سخنان عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی، جلد سه، صفحه 96)

[h=2]درهای بهشت همین جا هستند[/h]
وقتی که هشت در ِ بهشت به روی کسی باز باشد، هر کاری که او می کند با بهشت و عطر و بوی آن کار دارد.
وقتی به او می گویند ثواب به تو می دهیم، می گوید ثواب را می خواهم چه کنم. همین کاری که می کنم ثواب است. نماز که می خواند اگر به او بگویند خدا نمازت را قبول کند، می گوید قبول کرده است که دارم می خوانم.
پس ذکر خدا، هشت در بهشت است. تا با هر کدام ذکر او می شود، هر هشت در باز می شود.

(طوبای محبت، برگرفته از سخنان عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی، جلد سه، صفحه 35)

گفت: چرا (خدا) ما را نعوذ بالله از خود جدا کرد.
گفت: آنجا قرب بود. نمی شد آدم بی ادب باشد. ما هم بی تجربه بودیم. هستی با ما بود، در حالیکه بی ادب بودیم. لذا درست در نمی آمد. اینجا دماغ همه مان به خاک خورد، خدا را سجده کردیم. یا الله گفتیم. دچار اجنبی شدیم. نفس خودمان دشمنمان شد. حالا که برگشتیم مثل آدم وارد می شویم.

(طوبای محبت، برگرفته از سخنان عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی، جلد سه، صفحه 20)

خداوند ما را بزرگ آفريده است و برای ما نقشه دارد. اميدوارم او را و افعالش را بپذيريم. روح پذيرش، ذكر خداست. در شبانه‌روز يك ربع، ده دقيقه، برای خدا خلوت كن. نيمه‌شب، نماز هم نمی خواهی بخوانی نخوان، ولی بنشين و جسم و روح و هستی خودت را نقد بگذار در مقابل خدا. بگو خدايا دنيا خيلی شلوغ است؛ خودت می دانی كه عالمی كه در آن زندگی می كنيم شلوغ است؛ می خواهم ده دقيقه بنشينم خستگی ام در برود. شبانه‌روز به كار مشغولم؛ يا نماز می خوانم يا راه می روم يا برای فردا خيالات می كنم. همه وقت در كارم، حتی در خواب هم كار می كنم. چند دقيقه اجازه بده در محضر شما بنشينم. اين را به خودتان بگوييد. بنشينيد با خدای خودتان خلوت كنيد.
ممكن است در همين چند دقيقه خلوت، كار چند هزار سال را انجام دهی. گاهی می بينی خدا چيزهای بزرگ را در چيزهای كوچك قرار می دهد. خداوند قادر است. او بنی آدم را خيلی عجيب آفريده است. خودش فرمود: «فَتَبارَكَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقينَ». معلوم می شود كه چه چيز بزرگی آفريده است كه اين حرف را می زند.


#طوبای_محبّت (مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی)
کتاب یک - مجلس پنجم - صفحه ٦٦

خداوند ما را بزرگ آفريده است و برای ما نقشه دارد. اميدوارم او را و افعالش را بپذيريم. روح پذيرش، ذكر خداست. در شبانه‌روز يك ربع، ده دقيقه، برای خدا خلوت كن. نيمه‌شب، نماز هم نمی خواهی بخوانی نخوان، ولی بنشين و جسم و روح و هستی خودت را نقد بگذار در مقابل خدا. بگو خدايا دنيا خيلی شلوغ است؛ خودت می دانی كه عالمی كه در آن زندگی می كنيم شلوغ است؛ می خواهم ده دقيقه بنشينم خستگی ام در برود. شبانه‌روز به كار مشغولم؛ يا نماز می خوانم يا راه می روم يا برای فردا خيالات می كنم. همه وقت در كارم، حتی در خواب هم كار می كنم. چند دقيقه اجازه بده در محضر شما بنشينم. اين را به خودتان بگوييد. بنشينيد با خدای خودتان خلوت كنيد.
ممكن است در همين چند دقيقه خلوت، كار چند هزار سال را انجام دهی. گاهی می بينی خدا چيزهای بزرگ را در چيزهای كوچك قرار می دهد. خداوند قادر است. او بنی آدم را خيلی عجيب آفريده است. خودش فرمود: «فَتَبارَكَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقينَ». معلوم می شود كه چه چيز بزرگی آفريده است كه اين حرف را می زند.

[h=2]مالک و مملوک[/h]
جوان هستید. از همین الان آزاد باشید.
هر چه در می آوری تا غروب خرج کن. مملوک دنیا نشوید... اگر مملوک دنیا شدی مرتب به شما وحی می کند. فرمان می دهد. دیگر نمی گذارد فرمان خدا و ائمه را ببری و از همین جا راه خدا را عوض می کند.
اگر می خواهی مملوک شوی مملوک خدا شو و مالک بر هر چیز. در این صورت عزت و شئون انسانی شما حتما حفظ می شود. خودت را نفروش!

(طوبای محبت، جلد یک، صفحه 32)

#میرزا_محمد_اسماعیل_دولابی
#خانواده
نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبى است که در اسلام هیچ بنایى محبوب‌تر از او پایه‌ریزى نشده است. #پیامبر_اکرم(ص) مى‌فرماید: در اسلام هیچ نهادى محبوب‌تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است.
.
هیچ فایده‌اى بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این براى مرد مسلمان نیست که او همسرى داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب شود و هنگامى که به او دستور دهد اطاعت کند، و هر وقتى که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد.

نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتى بر میزان ثواب عبادت و بندگى افراد تأثیر مى‌گذارد، تا جایى که دو رکعت نماز کسانى که تشکیل خانواده داده‌اند برتر از عبادت فرد مجردى است که شب و روز نماز بخواند.

در ادامه توصیه‌هایی از مرحوم محمداسماعیل دولابی از عارفان و سالکان طریق الهی در خصوص «خانواده و اهمیت آن» برای عموم علاقه‌مندان نقل می‌کنیم:

کمال انسان در این است که خانواده‌اش از او خشنود باشد. کمال مرد در آن است که خانواده‌اش از او راضی باشد.

هر زنی که مردش از او راضی باشد آن عزیز خداست، هر مردی هم که زنش از او راضی باشد آن مرد عزیز خداست، کمال زن و مرد در این است و بقیه‌اش سخنی دیگر است. چنین زن و مردی را خدا از همه اعمالشان راضی است. خوب رفتار کردن با زن هنر دین است. مردی که با زنش خوب رفتا کند همه جا آقاست. زن هم وقتی مردش از او راضا باشد می‌تواند همه کارهایش را به خوبی انجام دهد. نمونه کامل یک زن و شوهر مؤمن حضرت علی و حضرت زهرا(س) می‌باشند که یک روح و یک جان بودند در دو پیکر.

بهترین راه، محبت کردن به همسر و فرزندان است. پیامبر(ص) فرمود:

«خَیرُکم، خیرُکم لأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیرُکم لأَهْلَی»؛ بهترین شما کسی است که بهترین شما در رابطه‌اش با خانواده‌اش باشد، و من بهترین شما در رابطه با خانواده‌ام هستم.

✅ مرحوم حاج اسماعیل دولابی :

در قیامت ، از اولین و آخرین ، هیچ کس با عمل خودش نجات ندارد.

عمل ها توشه ی راه برزخ تا قیامت است که در بین راه مصرفش می کنند.

به قیامت که رسیدند، تنها با شفاعت محمد و آل محمد (علیهم السلام) نجات پیدا می کنند.

❣ ❣

هر وقت دستت را پر دیدی، یک فوت کف دستت بکن تا مطمئن شوی خالی است.

اگر چیزی هم داری، بذل و بخشش کن.

✅ مرحوم حاج اسماعیل دولابی :

#توصیه_مرحوم_دولابی

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی مثال خوبی زده است که یک زنی دارای پسری می‌شود و شوهرش مرحوم می‌شود. پیش خودش گفته بود که وسایل نان و آب را شوهرم برایم گذارده است. با این پسر زندگی می‌کنم. وقت پیری هم او بزرگ شده است و عزیز و انیس من است.

بچه شش هفت ساله شده بود. یک روز این زن از خانه رفت بیرون. دید پسرش در میان بچه‌ها از همه ضعیف‌تر است. بچه‌های کوچک‌تر از او وی را به زمین می‌زنند. این زن خیلی غصه‌دار شد. آمد فکر کرد دید این بچه بابا ندارد. پدر‌ها می‌آیند بچه‌هایشان را می‌برند و این پسر می‌بیند. فکر کرد که چه کند. یک نقاش آورد و گفت: عکس یک جوان رشید را بکشد و برای او نشان و شمشیری بگذارد. نقاش عکس را کشید. آن را قاب کرد و روی دیوار نصب نمود و پرده‌ای روی آن کشید.

فردا که بچه خواست از خانه بیرون رود گفت: می خواهی پدرت را ببینی؟ گفت: بله. پرده را کم کم کنار زد. این بچه چشمش را به عکس دوخت. همان طور که نگاه می کرد دید بازوی بزرگی دارد. یک تکان به بازوهایش داد. نگاهی به ابرو و صورت پدرش کرد، چهره‌اش باز شد. نگاهی به سینه او کرد و سینه را جلو داد. مادر گفت: هر وقت کسی با پدرت کشتی می گرفت پدرت پای او را می‌گرفت و به پشت بام می‌انداخت. بعد از این او قوت و قدرت گرفت. وقتی از خانه بیرون می‌آمد بچه‌ها جرات نمی‌کردند نزدیک او بروند.

کسی که یاد ولی خدا و عزیز خدا می‌کند، قوی می‌شود. شما هم غصه‌دار نباشید چون صاحب دارید. خدا و پیامبر(ص) و امام‌ها(ع) صاحب شما هستند. در پیشامدها و اضطراب‌ها شکست نخورید. صاحب ما همه ما را یاد می‌کند. ما را رها نمی‌کند. انسان که یاد امام زمان(عج) کند، این طور می‌شود. میرزا جواد آقا برای غیبت حضرت حجت(ع) این مثل را زد که مردم سرشکسته نباشند. بدانند صاحبی دارند.

کتاب طوبی محبت – ص 108

#توصیه_مرحوم_دولابی

مرحوم دولابی:

♦️اگر سرپرست یا خادمی داری که اخلاقش تند است هر چقدر می توانی تحمل کن که خدا چیزهای بزرگی برایتان فرستاده.

بعضی اوقات خداوند چیزهای خوب را در دستمال کهنه می پیچد وبرای شما می فرستد تا دست اجنبی به آن نرسد ، شما باز کنید، جواهر و حقیقت درونش است.

♦️آینده را هم خیالت راحت باشد اگر جایی دیدی که قشنگ نیست صبر کن
بعد خواهی دید که چیز خوبی است ...

#توصیه_مرحوم_دولابی

#به بخشش خدا باور داشته باشیم

باور یاور مؤمن است.

به خدا و خوبان خدا خوش باور باشید.

خوش باوری به آنها خوب است؛

کسانی که هر چه خدا به آنها میگوید توبه که کردید، گناهتان را آمرزیده ام، باور نمیکنند،
خود را از آمرزش الهی محروم میکنند و به بهشت راه ندارند.

لذا در حدیث داریم تنها کسی از حجّاج که در روز عرفه در عرفات حضور دارد و بخشیده نمیشود، کسی است که شک کند که آیا من هم بخشیده شده ام!

مرحوم حاج اسماعیل دولابی

مصباح الهدی، 100

#به بخشش خدا باور داشته باشیم

بسم الله...
سعی کنید نقد معامله کنید،با نسیه انسان گیج می شود،گیج که شدی کاری پیش نمی رود.
تاجرهای دنیا را ببینید،بعضی نقد می خرند و نسیه می فروشند.بعضی چک می گیرند و چک میدهند.بعضی نسیه میخرند و نقد میفروشند،معلوم است که میخواهند فرار کنند.
اما بعضی نقد می خرند و نقد میفروشند.اینها نه به کسی بدهکارند و نه از کسی طلبکار.شب هم که میخوابند با خیال راحت میخوابند.بقیه کاسب ها گرفتاری دارند،اگر آن آقا نیاید،اگر آن کار نشود و الی آخر.
اما آنکه نقد معامله کرده خیالش راحت است.چون اگر چیزی دارد نزد خودش است.نه به احدی بدهکار است و نه طلبکار.
خداوند هم دورکعت نماز داد.اگر به جا آوردی،شد معامله نقد.آن وقت نزد خدا راحت،نزد رسول خدا راحت،نزد مردم هم راحتی.البته خدا از طلب خودش می گذرد.
منتهی کار ما ازینجا گذشته است و امیدمان به فضل و رحمت الهی است که از عدالتش بالاتر است...
#حاج_محمد_اسماعیل_دولابی

در آغوش خداوند!

✨ حاج اسماعیل دولابی:

وقتی کسی را همه طرد کردند، آن وقت خدا او را پناه میدهد و میگوید خودم تو را میخواهم.

کلُّ ذَنبِکَ مَغفُورٌ سِوَی الاِعراضِ عَنِّی
اُدنُ مِنِّی، اُدنُ مِنّی، اُدنُ مِنّی

همه ی گناهانت جز روگرداندن از من بخشیده شده است؛ به من نزدیک شو، به من نزدیک شو، به من نزدیک شو.

آن قدر حق تعالی با ما مدارا کرد که «حَتّی کَاَنّی لا ذَنبَ لی». گویا ما اصلاً گناهی انجام نداده ایم.
بلکه بالاتر،
آن قدر به ما لطف و محبّت فرمود که گویا ما به او لطف و منّت داریم. «کَاَنَّ لیَ التَّطَوُّلَ عَلَیکَ»
و آن قدر مدارا کرد که گویا ما امیریم و او مأمور، ما دستور می دهیم و او اجرا می کند؛ «اُدعُونی اَستَجِب لَکُم».

مصباح الهدی، ص ۱۷۸

قرآن نامه ی دوست است و زبان اهل محبت، زبان اشاره است. اشارت را اهل محبت درک می کنند. اگر اهل محبت شدی، قرآن را خواهی فهمید. «آن کس است اهل بشارت که اشارت داند».

عارف بالله حاج اسماعیل دولابی


[/HR] [h=2]قلب آرام[/h]
با قلب خودت، با جان خودت همنشین باش که همه چیز همان جاست.
ولایت و امام و پیغمبر و خدا همه آنجاست. آنجا نظر گاه خدا و ائمه هم هست. امامان با هر کسی نمی نشینند. با آن کسی می نشینند که قلبش آرام باشد، موذی نباشد.

(طوبای محبت، برگرفته از سخنان عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی، جلد دو، صفحه 152)

[h=2]فلسفه هبوط[/h]
گفت: چرا (خدا) ما را نعوذ بالله از خود جدا کرد.
گفت: آنجا قرب بود. نمی شد آدم بی ادب باشد. ما هم بی تجربه بودیم. هستی با ما بود، در حالیکه بی ادب بودیم. لذا درست در نمی آمد. اینجا دماغ همه مان به خاک خورد، خدا را سجده کردیم. یا الله گفتیم. دچار اجنبی شدیم. نفس خودمان دشمنمان شد. حالا که برگشتیم مثل آدم وارد می شویم.

(طوبای محبت، برگرفته از سخنان عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی، جلد سه، صفحه 20)

[h=2]شهیدش کن![/h]
جان دادن همیشه یک جور نیست. با شمشیر می توان سر کسی را بزنی و او را بکشی. با احسان هم می توان.
با عطا و احسان می توانی شهیدش کنی. برای آزمایش، درباره پدرت خوبی کن. امان نده که پدرت تلافی کند. آن وقت ببین پدرت گریه می افتد ... احسان شهید می کند و هم می میراند. خیلی سریع تر از شمشیر.

(طوبای محبت، برگرفته از سخنان عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی، جلد یک، صفحه 155)

هر وقت غصه دار شدید ، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات

از زنده ها و مرده ها

و آن هایی که بعداً خواهند آمد ، استغفار کنید .

غصه دار که می شوید ، گویا بدنتان چین می خورد و

استغفار که می کنید ، این چین ها باز می شود .

" حاج اسماعیل دولابی "

موضوع قفل شده است