مشکل من چی هست؟

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

نفرنفر;477312 نوشت:
با عرض سلام خدمته کارشناس محترم سایت ...

این صحبتهایی که خدمتتون میگم به خدا راسته راست هستن ... حتی یک بار هم از یکی از اساتید سایت به صورته خصوصی مشگلم رو پرسیدم که بهم جواب ندادن ( احتمالا مصداق سوره ناس میشدم ) و خواستن از من فاصله بگیرن ...
مشگل من روانی نیست ... اینو مطمئن هستم ...

میخواستم بدونم آیا ممکن هست کسی "جن" تو وجودش نشسته باشه ....

من چندین سال پیش از یه موضوعی بسیار بسیار ناراحت شدم و امیدم رو از خدا از دست دادم ... از اون زمان به بعد اخلاقیات و روحیاتم به شدت تغییر کرد ...

بعد از اون اتفاق ...

1- یک بار خونه دوستم دعوت شدم ... وقتی رفتم ... از تلویزیونشون خیلی خیلی خوشم اومد و ازش تعریف کردم ... تا تعریف کردنه من تموم شد تلویزیون پخ کرد ... دوستم هم زیاد توجه نکرد تا اینکه شب بهم زنگ زد و گفت تلویزیون سوخت .
2- یک بار دوستم اومده بود خونمون و کنار همدیگه خوابیدیم ... یهو دوستم از خواب پرید و زد زیره گریه ... میگفت ... تو جن داری ... میگفت یا خودت دعوتش کردی یا کسی انداخته به جونت ... میگفت زیاد هم خوشحال نباش بدبختت میکنه .
3- یه بار از بالای پارکی که نزدیک خونمون هست داشتم میومدم به سمت پایین ... یه پسر بچه 3 .. 4 ساله داشت دوچرخه سواری میکرد ... کمی به زیباییش و راحتیش حسودیم شد ... همون موقع پسره خورد زمین .
4- اتفاق بالا که افتاد من با خودم گفتم نکنه من قدرته خاصی دارم یا میتونم خارق العاده باشم ... به گوشه ای دیگر از پارک نگاه کردم یه پسره که تقریبا 16 سالش بود داشت با سرعت دوچرخه سواری میکرد ... با خودم لبخندی زدم و گفتم چه دوچرخه ای ... و اون هم به شدت خورد زمین ...

خیلی خوشحال شده بودم و کمی هم ترسیده بودم ... ولی موضع یادم رفت تا اینکه .............. نمیتونم بقیش رو بگم

چند وقت پیش ها هم کسی اومده بود تو خوابم و میخواست بهم طی طریق یاد بده ...
اولش منو برده بود تو یه دره ... کنار من و دره گوش من گفت از صخره ها بگیر و برو بالا ... هر چقدر زور زدم نتونستم ... بعدش با یه صدایه وحشتناک بهم گفت آیا فرقی میکنه تو پائینه این دره باشی یا نوک قله ... چشمات رو ببند و فکر کن بالای کوه هستی ... و دقیقا تو خواب همچین اتفاقی افتاد . بعدشم منو برد دبیرستانم ... میگفت چشمات رو ببند و از بین در و دیوار رد شو ... و ...

من اصلا آدم خوبی نیستم و اعتقادات درست و حسابی هم ندارم ... پس مطمئن مطمئن مطمئن هستم این چیزا الهی نیست ... آیا ممکن هست تو وجودم "جن" نشسته باشه ....
حتی یه بار قبل از اینکه بخوابم ... با خودم گفتم ساکت ساکت بشم و به صدای درونم گوش بدم ببینم صدایی میشنوم ... یهو صدایه عجیبی شنیدم و بعد از اون دیگه این کار رو نکردم ...

خیلی موقع ها کسی میاد و بهم الهام میکنه مثلا دو رقم اول ماشینی 38 هست ... یا 62 و دقیقا همچین اتفاقی میوفته ....
هر بار ساعت رو نگاه میکنم عقربه ثانیه شمار بین 2 و3 هست

و خیلی چیزها که فکرنمیکنم تو حوصله این بحث باشه ...

آیا ممکن هست تو وجوده کسی "جن" نشسته باشه ... اگر تاینجوری هست ... باید آدم چی کار کنه تا از دستش خلاص بشه ...

ممنون .

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر حضرتعالی

در روایات وارد شده است که " العین حق"؛ چشم زدن واقعیت دارد
از مرحوم علامه طباطبایی (ره) در این خصوص نیز نقل شده است: عده ای مشغول کندن چاهی بودند به سنگی رسیدند و نتوانستند آن را برطرف کنند، فرستادن کسی که به اصطلاح چشمش شور بود آمد و نگاهی به سنگ کرد و گفت : عجب سنگی! فورا سنگ خرد شد.

و البته شورچشمی و یا چشم زخم ربطی به خوب بودن و یا بد بودن افراد ندارد لذا ممکن است چشم افراد متدین نیز شور باشد. از مرحوم علامه در این خصوص نیز نقل شده است که فرمودند: " دو درخت آکالیبتوس در منزل ما [یا دیگری] وجود داشت، مهمانی وارد شد و گفت: عجب درختهایی! هر دو درخت خشک شدند و از بین رفتند، با اینکه مهمان آدم خوبی بود."

بر این مبنا و با توجه به مطالبی که فرمودید لازم است توجه داشته باشید که این وِیژگیها (سوختن تلویزیون، افتادن بچه و...) بیشتر با شورچشمی مطابقت دارد تا جن زدگی و به تعبیر حضرتعالی نشستن جن در وجود!

دیگر ویژگیها نیز که به ان اشاره فرمودید متاثر از سبک زندگی فشارهای عصبی و احیانا تیپ شخصیتی حضرتعالی است و ربطی به جن ندارد.

برای حضرتعالی توفیق روزافزون را مسئلت دارم

و اخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

نفرنفر;477312 نوشت:
با عرض سلام خدمته کارشناس محترم سایت ...

این صحبتهایی که خدمتتون میگم به خدا راسته راست هستن ... حتی یک بار هم از یکی از اساتید سایت به صورته خصوصی مشگلم رو پرسیدم که بهم جواب ندادن ( احتمالا مصداق سوره ناس میشدم ) و خواستن از من فاصله بگیرن ...
مشگل من روانی نیست ... اینو مطمئن هستم ...

میخواستم بدونم آیا ممکن هست کسی "جن" تو وجودش نشسته باشه ....

من چندین سال پیش از یه موضوعی بسیار بسیار ناراحت شدم و امیدم رو از خدا از دست دادم ... از اون زمان به بعد اخلاقیات و روحیاتم به شدت تغییر کرد ...

بعد از اون اتفاق ...

1- یک بار خونه دوستم دعوت شدم ... وقتی رفتم ... از تلویزیونشون خیلی خیلی خوشم اومد و ازش تعریف کردم ... تا تعریف کردنه من تموم شد تلویزیون پخ کرد ... دوستم هم زیاد توجه نکرد تا اینکه شب بهم زنگ زد و گفت تلویزیون سوخت .
2- یک بار دوستم اومده بود خونمون و کنار همدیگه خوابیدیم ... یهو دوستم از خواب پرید و زد زیره گریه ... میگفت ... تو جن داری ... میگفت یا خودت دعوتش کردی یا کسی انداخته به جونت ... میگفت زیاد هم خوشحال نباش بدبختت میکنه .
3- یه بار از بالای پارکی که نزدیک خونمون هست داشتم میومدم به سمت پایین ... یه پسر بچه 3 .. 4 ساله داشت دوچرخه سواری میکرد ... کمی به زیباییش و راحتیش حسودیم شد ... همون موقع پسره خورد زمین .
4- اتفاق بالا که افتاد من با خودم گفتم نکنه من قدرته خاصی دارم یا میتونم خارق العاده باشم ... به گوشه ای دیگر از پارک نگاه کردم یه پسره که تقریبا 16 سالش بود داشت با سرعت دوچرخه سواری میکرد ... با خودم لبخندی زدم و گفتم چه دوچرخه ای ... و اون هم به شدت خورد زمین ...

خیلی خوشحال شده بودم و کمی هم ترسیده بودم ... ولی موضع یادم رفت تا اینکه .............. نمیتونم بقیش رو بگم

چند وقت پیش ها هم کسی اومده بود تو خوابم و میخواست بهم طی طریق یاد بده ...
اولش منو برده بود تو یه دره ... کنار من و دره گوش من گفت از صخره ها بگیر و برو بالا ... هر چقدر زور زدم نتونستم ... بعدش با یه صدایه وحشتناک بهم گفت آیا فرقی میکنه تو پائینه این دره باشی یا نوک قله ... چشمات رو ببند و فکر کن بالای کوه هستی ... و دقیقا تو خواب همچین اتفاقی افتاد . بعدشم منو برد دبیرستانم ... میگفت چشمات رو ببند و از بین در و دیوار رد شو ... و ...

من اصلا آدم خوبی نیستم و اعتقادات درست و حسابی هم ندارم ... پس مطمئن مطمئن مطمئن هستم این چیزا الهی نیست ... آیا ممکن هست تو وجودم "جن" نشسته باشه ....
حتی یه بار قبل از اینکه بخوابم ... با خودم گفتم ساکت ساکت بشم و به صدای درونم گوش بدم ببینم صدایی میشنوم ... یهو صدایه عجیبی شنیدم و بعد از اون دیگه این کار رو نکردم ...

خیلی موقع ها کسی میاد و بهم الهام میکنه مثلا دو رقم اول ماشینی 38 هست ... یا 62 و دقیقا همچین اتفاقی میوفته ....
هر بار ساعت رو نگاه میکنم عقربه ثانیه شمار بین 2 و3 هست

و خیلی چیزها که فکرنمیکنم تو حوصله این بحث باشه ...

آیا ممکن هست تو وجوده کسی "جن" نشسته باشه ... اگر تاینجوری هست ... باید آدم چی کار کنه تا از دستش خلاص بشه ...

ممنون .

سلام

مواردی که گفتی چیزی خراب میشه همانطور که استاد گفتن مربوط به شور چشمی میشه

ولی مواردی که گفتی حدس می زنی یا بهت الهام میشه
نشان از این هست که روح قوی داری
یا به قول معروف حس ششمت خوبه

منم این جور ادمها زیاد دیدم

این ادمها فهم و درک بالایی نسبت به همه چیز دارن و اهل فکر و تفکر هستن
و از بالا به همه چیز نگاه می کنند

چه خوبه دوست من این استعداد خدادای رو در جهت معرفت و خداشناسی و اخلاق و این چیزها
پرورش و توسعه بدی

یا لطیف

اميدوار;478010 نوشت:
بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر حضرتعالی

در روایات وارد شده است که " العین حق"؛ چشم زدن واقعیت دارد
از مرحوم علامه طباطبایی (ره) در این خصوص نیز نقل شده است: عده ای مشغول کندن چاهی بودند به سنگی رسیدند و نتوانستند آن را برطرف کنند، فرستادن کسی که به اصطلاح چشمش شور بود آمد و نگاهی به سنگ کرد و گفت : عجب سنگی! فورا سنگ خرد شد.

و البته شورچشمی و یا چشم زخم ربطی به خوب بودن و یا بد بودن افراد ندارد لذا ممکن است چشم افراد متدین نیز شور باشد. از مرحوم علامه در این خصوص نیز نقل شده است که فرمودند: " دو درخت آکالیبتوس در منزل ما [یا دیگری] وجود داشت، مهمانی وارد شد و گفت: عجب درختهایی! هر دو درخت خشک شدند و از بین رفتند، با اینکه مهمان آدم خوبی بود."

بر این مبنا و با توجه به مطالبی که فرمودید لازم است توجه داشته باشید که این وِیژگیها (سوختن تلویزیون، افتادن بچه و...) بیشتر با شورچشمی مطابقت دارد تا جن زدگی و به تعبیر حضرتعالی نشستن جن در وجود!

دیگر ویژگیها نیز که به ان اشاره فرمودید متاثر از سبک زندگی فشارهای عصبی و احیانا تیپ شخصیتی حضرتعالی است و ربطی به جن ندارد.

برای حضرتعالی توفیق روزافزون را مسئلت دارم

و اخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

با سلام و کسب اجازه از استاد امیدوار

دوست عزیزم ، من هم کاملا با نظر استاد موافقم ،

با توجه به مطالبی که درباره خودتون در تاپیک های مشاوره درج کردید ، راهنمایی کوچیکی میکنم.

شما همونطور که فرمودید( در تاپیک های قبل) گذشته ای با تلاطم و ناراحتی تجربه کردید و این تجربیات منفی هر چند گذشته اند ولی همچنان برای شما حل و فصل نشده اند.

لذا شما نیاز به آرامش دارید ، این آرامش 1- از طریق مشخص کردن تکلیفتان برای خودتان( یعنی بالاخره میخاید چکار کنید)2- کسب مهارت خودآگاهی دوباره 3- رفتن پیش یک روانشناس

بالینی ماهر

دوست عزیزم وضعیت شما قابل درک هست منتها افراد زیادی هم مسائل مختلف رو تجربه کرده اند شاید خودمن و خیلی های دیگر مهم این هست که من و شما بتونیم از پس مسائل بربیایم ان شاءالله:Gol:

من هم یه مدت حس میکردم شور چشم شدم و دلیل اونو حسادتی و غرور دونستم سعی کردم از وجودم پاکشون کنم و خدا رو شکر برطرف شد الانم هروقت حس کنم چیزی خوبه میگم فتبارک الله احسن الخالقین.
به نظر من شما خیلی حساسین و طبیعیه که خواب های پریشان هم ببینید.

سلام
این تجربه را از اشخاص زیادی شنیده‌ام. دو پیشنهاد برای شما به ذهن بنده رسید تا از این استعدادها همیشه در جهت خیر استفاده کنید:

1- خواندن دعای زیر بعد هر نماز یا در قنوت نماز:

" اللهم عرفني نفسك فانك ان لم تعرفني نفسك لم اعرف رسولك (نبيك) ، اللهم عرفني رسولك فانك ان لم تعرفني رسولك لم اعرف حجتك ، اللهم عرفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ظلمت عن ديني "
" خدايا خودت را به من بشناسان و من تو را بشناسم كه اگر تو را نشناسم پيغمبر تو را نميشناسم ، خدايا پيغمبرت را به من بشناسان چون اگر او را نشناساني امام را نمي شناسم خدايا امام را هم به من بشناسان كه من بدانم امام كيست كه اگر ندانم امامم كيست از دين و آئينم گمراه مي شوم "

2- خواندن هفتگی زيارت آل ياسين که شامل خواسته هائيست كه از اساسي ترين خواسته هاست " اللهم اني اسئلك ان تصلي علي محمد و آل محمد ان تملاء قلبي نور اليقين " يكي از ويژگيهاي اين دعا اين است كه قبل و بعد دعا بر پيامبر و آلش صلوات فرستاده شود و اين موجب قبولي دعا ميشود زيرا صلوات دعايي است كه خدا آن را استجاب كرده و ميكند و خدا بزرگتر از آنست كه اول و آخر دعايي را بر آورد و وسطش را قبول ننمايد بعد از صوات بر محمد و آل محمد در زيارت، مي گويد " ان تملا ء قلبي نور اليقين "خدايا از تو در خواست دارم كه دل مرا از نور يقين پر كني " " تملاء" يعني پر شود دلم از اعتقاد محكم كه خلاصه، نورانيت پيدا كند تا از همه‌ استعدادها در جهت خیر استفاده کنم.

موفق باشید

آقا به دور از موضوع حالا که اینطوره لطف کنید یه چند بار بگید چه آمریکا ضد انفجاری
دستتون درد نکنه

اما به نظر بنده بهتره سعی کنید از راه هایی آرامش خودتون رو افزایش بدید
که بهترینش هم اینه که نماز بخونید و خودتون رو به خدا وصل کنید

اميدوار;478010 نوشت:
بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر حضرتعالی

در روایات وارد شده است که " العین حق"؛ چشم زدن واقعیت دارد
از مرحوم علامه طباطبایی (ره) در این خصوص نیز نقل شده است: عده ای مشغول کندن چاهی بودند به سنگی رسیدند و نتوانستند آن را برطرف کنند، فرستادن کسی که به اصطلاح چشمش شور بود آمد و نگاهی به سنگ کرد و گفت : عجب سنگی! فورا سنگ خرد شد.

و البته شورچشمی و یا چشم زخم ربطی به خوب بودن و یا بد بودن افراد ندارد لذا ممکن است چشم افراد متدین نیز شور باشد. از مرحوم علامه در این خصوص نیز نقل شده است که فرمودند: " دو درخت آکالیبتوس در منزل ما [یا دیگری] وجود داشت، مهمانی وارد شد و گفت: عجب درختهایی! هر دو درخت خشک شدند و از بین رفتند، با اینکه مهمان آدم خوبی بود."

بر این مبنا و با توجه به مطالبی که فرمودید لازم است توجه داشته باشید که این وِیژگیها (سوختن تلویزیون، افتادن بچه و...) بیشتر با شورچشمی مطابقت دارد تا جن زدگی و به تعبیر حضرتعالی نشستن جن در وجود!

دیگر ویژگیها نیز که به ان اشاره فرمودید متاثر از سبک زندگی فشارهای عصبی و احیانا تیپ شخصیتی حضرتعالی است و ربطی به جن ندارد.

برای حضرتعالی توفیق روزافزون را مسئلت دارم

و اخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

سلام استاد امیدوار ...
بابته اینکه زحمت کشیدین و پستم رو جواب دادین خیلی تشکر میکنم ...
خیلی خیلی برام مفید بود ... احساس راحت تری پیدا کردم ... ولی واقعا این چشم زدن هم درد سر شده برام ... دوستام رو که میبینم بچه دار شدن ... نمیتونم هیچ چی بهشون بگم ... نمیتونم بگم چه بچه قشنگی ... چه بچه نازی و ... میترسم اتفاقی براشون بیوفته ... حتی خودشون هم فهمدین که من تعریف نمیکنم ... معمولا میگم من از بچه خوشم نمیاد ...

جناب امیدوار ... آیا راه حلی وجود داره که انسان نتونه کسی رو چشم بزنه ... واقعا بعضی موقع ها اذیت میشم ... هر حرفی رو میخوام بزنم ... دو دو تا چهار تا میکنم ... تا نکنه توش چشم زدنی تو کار باشه ... من فکر میکنم چشم زدن از حسادت میاد ... آیا درست میگم ؟؟؟

در مورده دیگر ویژگی هایی که فرمودین نیز کاملا درست هستند ...

ممنون .

دل ارام;478094 نوشت:
سلام

مواردی که گفتی چیزی خراب میشه همانطور که استاد گفتن مربوط به شور چشمی میشه

ولی مواردی که گفتی حدس می زنی یا بهت الهام میشه
نشان از این هست که روح قوی داری
یا به قول معروف حس ششمت خوبه

منم این جور ادمها زیاد دیدم

این ادمها فهم و درک بالایی نسبت به همه چیز دارن و اهل فکر و تفکر هستن
و از بالا به همه چیز نگاه می کنند

چه خوبه دوست من این استعداد خدادای رو در جهت معرفت و خداشناسی و اخلاق و این چیزها
پرورش و توسعه بدی

یا لطیف

از تعریف هایی که کردی تشکر میکنم ...
ممنون .

روزنه;478135 نوشت:
من هم یه مدت حس میکردم شور چشم شدم و دلیل اونو حسادتی و غرور دونستم سعی کردم از وجودم پاکشون کنم و خدا رو شکر برطرف شد الانم هروقت حس کنم چیزی خوبه میگم فتبارک الله احسن الخالقین.
به نظر من شما خیلی حساسین و طبیعیه که خواب های پریشان هم ببینید.

سلام ...
منم فکر میکنم بخاطر حسادت باشه ... ممنون هستم از نظرتون .

متعلم;478142 نوشت:
سلام
این تجربه را از اشخاص زیادی شنیده‌ام. دو پیشنهاد برای شما به ذهن بنده رسید تا از این استعدادها همیشه در جهت خیر استفاده کنید:

1- خواندن دعای زیر بعد هر نماز یا در قنوت نماز:

" اللهم عرفني نفسك فانك ان لم تعرفني نفسك لم اعرف رسولك (نبيك) ، اللهم عرفني رسولك فانك ان لم تعرفني رسولك لم اعرف حجتك ، اللهم عرفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ظلمت عن ديني "
" خدايا خودت را به من بشناسان و من تو را بشناسم كه اگر تو را نشناسم پيغمبر تو را نميشناسم ، خدايا پيغمبرت را به من بشناسان چون اگر او را نشناساني امام را نمي شناسم خدايا امام را هم به من بشناسان كه من بدانم امام كيست كه اگر ندانم امامم كيست از دين و آئينم گمراه مي شوم "

2- خواندن هفتگی زيارت آل ياسين که شامل خواسته هائيست كه از اساسي ترين خواسته هاست " اللهم اني اسئلك ان تصلي علي محمد و آل محمد ان تملاء قلبي نور اليقين " يكي از ويژگيهاي اين دعا اين است كه قبل و بعد دعا بر پيامبر و آلش صلوات فرستاده شود و اين موجب قبولي دعا ميشود زيرا صلوات دعايي است كه خدا آن را استجاب كرده و ميكند و خدا بزرگتر از آنست كه اول و آخر دعايي را بر آورد و وسطش را قبول ننمايد بعد از صوات بر محمد و آل محمد در زيارت، مي گويد " ان تملا ء قلبي نور اليقين "خدايا از تو در خواست دارم كه دل مرا از نور يقين پر كني " " تملاء" يعني پر شود دلم از اعتقاد محكم كه خلاصه، نورانيت پيدا كند تا از همه‌ استعدادها در جهت خیر استفاده کنم.

موفق باشید

سلام جناب متعلم ... بابته راهنمائیتون تشکر میکنم ... خیلی زیبا و پرمحتوا جوابم رو دادین ...
ممنون .

همره;478113 نوشت:
با سلام و کسب اجازه از استاد امیدوار

دوست عزیزم ، من هم کاملا با نظر استاد موافقم ،

با توجه به مطالبی که درباره خودتون در تاپیک های مشاوره درج کردید ، راهنمایی کوچیکی میکنم.

شما همونطور که فرمودید( در تاپیک های قبل) گذشته ای با تلاطم و ناراحتی تجربه کردید و این تجربیات منفی هر چند گذشته اند ولی همچنان برای شما حل و فصل نشده اند.

لذا شما نیاز به آرامش دارید ، این آرامش 1- از طریق مشخص کردن تکلیفتان برای خودتان( یعنی بالاخره میخاید چکار کنید)2- کسب مهارت خودآگاهی دوباره 3- رفتن پیش یک روانشناس

بالینی ماهر

دوست عزیزم وضعیت شما قابل درک هست منتها افراد زیادی هم مسائل مختلف رو تجربه کرده اند شاید خودمن و خیلی های دیگر مهم این هست که من و شما بتونیم از پس مسائل بربیایم ان شاءالله:Gol:

سلام خانم همره ...

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها ................. که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشگل ها ....

به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید ....... ز تاب جعد مشگینش چه خون افتاد در دلها ....

کاشکی به همین راحتی ها بود ...

نفرنفر;477312 نوشت:
مشکل من چی هست؟

سلام
مطالبی رو که خدمتتون عرض می کنم به خاطر اینه که خیلی مشابه یکی از آشناهامون هستید!
به ایشون اینا رو نگفتم زیرا قبول ندهره که مشکل داره.
ولی به شما میگم چونکه توی جمع اقرار کردید.
شاید مواردش شامل حال شما نشه.آخه من که شما را زیاد نمیشناسم ولی اگر شامل شما نبود نارا حت نشید.
نشانه های ایشون:(دینش لق لق زبان است،از خوشحالی مردم ناراحت میشه و معمولا در جشنهای فامیل شرکت نمیکنه ولی در عزا و ماتم و بیماری فامیل از خونه و زندگیش میزنه و جان و مال فدا میکنه-حاضره بمیره ولی خیری به دیگران نرسه-هیچوقت بدیها یا اشتباهات دیگران را از یاد نمیبره-همیشه نیمه خالی لیوان را میبینه-همش چشمش دنبال اینه که خونه فلانی چند متره یا ماشینش چنده و یا عروس و داماد فلانی چکاره و چطورین؟-9 تا دختر و پسر داره ولی همیشه تنها زندگی میکنه و همه از دستش فرار کردن-زبانش تند و تیزه-هر بار بیاد خونمون یه چیزی میفته و میشکنه و ما خدا را شکر میکنیم که به همین چیزا ختم میشه ....)
اگه یه روزی ازم بپرسه که کمکم کن تا خوب بشم بهش میگم:
1- با خدا هر شب خلوت کن و راستو حسینی بگو خدایا یه عمری واسه همه زیر و رو کشیدم ولی جلوی قاضی ملق بازی نداره!
2-خدا را واسه خودش عبادت کن و نه به خاطر دیگران
3-قلبا برای همه خوبی بخواه
4-دیگران را با زبانت نیش نزن و کمی گذشت داشته باش.
5-همیشه یه سوزن به خودت بزن و یه جوال دوز به دیگران.
6-آرزوی قلبی برای خوشبختی دیگران داشته باش
7-از هر چی خوشت میاد بگو ماشاالله و لا قوت الا بالله العلی العظیم (حتما بگو تا چشم نخوره-از صمیم قلب بگو)
8-صله رحم کن و برای دیگران کادو بگیر و سعی کن دلی بدست آری!
9-خالصانه خدا را عبادت کن و ریا نکن و اگه یه کار کوچیکی برای خدا میکنی همش جلوی دیگران پز نده و خدا را بیچاره نکن!
موفق باشی:Gol:

نفرنفر;478408 نوشت:
سلام استاد امیدوار ...
بابته اینکه زحمت کشیدین و پستم رو جواب دادین خیلی تشکر میکنم ...
خیلی خیلی برام مفید بود ... احساس راحت تری پیدا کردم ... ولی واقعا این چشم زدن هم درد سر شده برام ... دوستام رو که میبینم بچه دار شدن ... نمیتونم هیچ چی بهشون بگم ... نمیتونم بگم چه بچه قشنگی ... چه بچه نازی و ... میترسم اتفاقی براشون بیوفته ... حتی خودشون هم فهمدین که من تعریف نمیکنم ... معمولا میگم من از بچه خوشم نمیاد ...

جناب امیدوار ... آیا راه حلی وجود داره که انسان نتونه کسی رو چشم بزنه ... واقعا بعضی موقع ها اذیت میشم ... هر حرفی رو میخوام بزنم ... دو دو تا چهار تا میکنم ... تا نکنه توش چشم زدنی تو کار باشه ... من فکر میکنم چشم زدن از حسادت میاد ... آیا درست میگم ؟؟؟

در مورده دیگر ویژگی هایی که فرمودین نیز کاملا درست هستند ...

ممنون .

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر جنابعالی و نیز تشکر متقابل
خب خدا رو شکر

طبیعا کارشناسان محترم اخلاق در این زمینه جامع تر پاسخ خواهند داد...

اما از آنجایی که چشم زخم بر اشیاء و غیر جانداران نیز موثر واقع می شود، به نظر نمی رسد که حسادت علت منحصره چشم زخم باشد.

به هر حال مناسب است از صدقه دادن به نیت دیگر افراد و همچنین بهره بردن از ذکر شریف " ماشاء الله " غفلت نشود.

در پناه خدای متعال موفق باشید.

عارف";478530 نوشت:
سلام
مطالبی رو که خدمتتون عرض می کنم به خاطر اینه که خیلی مشابه یکی از آشناهامون هستید!
به ایشون اینا رو نگفتم زیرا قبول ندهره که مشکل داره.
ولی به شما میگم چونکه توی جمع اقرار کردید.
شاید مواردش شامل حال شما نشه.آخه من که شما را زیاد نمیشناسم ولی اگر شامل شما نبود نارا حت نشید.
نشانه های ایشون:(دینش لق لق زبان است،از خوشحالی مردم ناراحت میشه و معمولا در جشنهای فامیل شرکت نمیکنه ولی در عزا و ماتم و بیماری فامیل از خونه و زندگیش میزنه و جان و مال فدا میکنه-حاضره بمیره ولی خیری به دیگران نرسه-هیچوقت بدیها یا اشتباهات دیگران را از یاد نمیبره-همیشه نیمه خالی لیوان را میبینه-همش چشمش دنبال اینه که خونه فلانی چند متره یا ماشینش چنده و یا عروس و داماد فلانی چکاره و چطورین؟-9 تا دختر و پسر داره ولی همیشه تنها زندگی میکنه و همه از دستش فرار کردن-زبانش تند و تیزه-هر بار بیاد خونمون یه چیزی میفته و میشکنه و ما خدا را شکر میکنیم که به همین چیزا ختم میشه ....)
اگه یه روزی ازم بپرسه که کمکم کن تا خوب بشم بهش میگم:
1- با خدا هر شب خلوت کن و راستو حسینی بگو خدایا یه عمری واسه همه زیر و رو کشیدم ولی جلوی قاضی ملق بازی نداره!
2-خدا را واسه خودش عبادت کن و نه به خاطر دیگران
3-قلبا برای همه خوبی بخواه
4-دیگران را با زبانت نیش نزن و کمی گذشت داشته باش.
5-همیشه یه سوزن به خودت بزن و یه جوال دوز به دیگران.
6-آرزوی قلبی برای خوشبختی دیگران داشته باش
7-از هر چی خوشت میاد بگو ماشاالله و لا قوت الا بالله العلی العظیم (حتما بگو تا چشم نخوره-از صمیم قلب بگو)
8-صله رحم کن و برای دیگران کادو بگیر و سعی کن دلی بدست آری!
9-خالصانه خدا را عبادت کن و ریا نکن و اگه یه کار کوچیکی برای خدا میکنی همش جلوی دیگران پز نده و خدا را بیچاره نکن!
موفق باشی:Gol:

سلام ...
من از خوشبختی و زیبایی و مهربانی و دانش دیگران خیلی خیلی خوشم میاد ... اتفاقا خیلی خیلی دوست دارم که دیگران رو اینجوری ببینم ... اما حسادت من تنها به خاطره این هست که میخوام خودمم اونجوری باشم ... در مورده شرکت کردن در مراسم عزاداری و عروسی ....من معمولا تمام مراسم عروسی ها میرم ... ولی عزاداری ها کم شرکت میکنم ... راستش از اینکه میبینم دیگران شاد هستن خیلی خیلی خوشحال میشم ... ولی اینکه چرا عزاداری ها شرکت نمیکنم ... چون افسردگی عزاداری روم تاثیر میزاره ... یه دفعه تو عزاداری یاده بدبختی های خودم میوفتم و میشینم های های گریه میکنم ... در مورده بدی های دیگران که عنوان کردین ... من بدیهای دیگران رو میبخشم ... اما فراموش نمیکنم ... و فکر هم میکنم کاره درستی باشه

بابته صحبتهاتون هم ممنونم ... موفق باشین .

سلام - من قبلا هیچ اطلاعی نداشتم - خوشبحالت شما مراقب باشید همه خوبی بهم نریزید و اگر میتونی امریکا و اسراءیل رو با یه جوری ویرانش کن و کافر مسلمان کن و.... :khaneh:
عجبا تبدیل نیت به قدرت
و تبدیل خوبی به بدی
فکر کنم احساس روحیه ایمانت قوی باشه
میتونی لذت طبیعت را ببرید جمع شما به گردش برین مطمءن باش لذت و خوشی درونی ‍۱۰۰درصد میگیری و افرادی ایمانش قوی باشه اینجوریش زیاده دلگیر میشی و لذت میبری
ببخشید اگر خسته ات کردم

یا عبدک الرحم بندک ضعیف

نفرنفر;477312 نوشت:
این صحبتهایی که خدمتتون میگم به خدا راسته راست هستن ... حتی یک بار هم از یکی از اساتید سایت به صورته خصوصی مشگلم رو پرسیدم که بهم جواب ندادن ( احتمالا مصداق سوره ناس میشدم ) و خواستن از من فاصله بگیرن ...
مشگل من روانی نیست ... اینو مطمئن هستم ...

شما هر روز قرآئت قرآن داشته باش صلوات هم زیاد بفرست
موضوع قفل شده است