جمع بندی مسیحیت چگونه رشد کرد؟

تب‌های اولیه

52 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جمع بندی: پرسش: چگونه مسیحیت بسرعت وارد روم و دیگر کشورها شد و پیروان زیادی پیدا کرد؟ علت این رشد چه بود؟ پاسخ: واژه مسیحی نخسیتن بار حدود سال های 35تا40 میلادی در انطاکیه سوریه، برای نامیدن طایفه ای دینی، که هر دو گروه یهودی و غیر یهودی را شامل می شد و ویژگی برجسته آن پیوند و اتصالش با«کریستویس» بود استعمال شد.(1) عوامل متعددی در رشد مسیحیت اولیه نقش داشت از جلمه: اول: دین کامل زمان خود: پیش از اسلام دین مسیحیت دینی بود که نسبت به ادیان دیگر زمان خود کاملتر بود. بنابراین طبیعی است کسانی که واقعا به دنبال دینی کامل می گشتند این دین را انتخاب کنند. و این خود در مراحل اولیه تا ظهور اسلام نقش در رشد مسیحیت داشت. داستان سلمان فارسی خود گویای این است که پیش از شناخت اسلام و پس از آن که متوجه شد مسیحیت حتی انحراف یافته بر زردشتیت انحراف یافته برتری دارد به مسیحیت گروید.(2) این برتری حتی باعث شد برخی از شاهان ساسانی از جمله یزدگرد اول دین مسحیت را انتخاب کنند.(3) دوم: پیوستن پولس به مسیحیت: مسیحیت از دامن یهودیت متولد شده و ابتدا نیز تنها عده ای از یهودیان بودند که به مسیحیت گرایش پیدا کردند بدون اینکه ابتدا به یک نودین و نو گرویده یهودی تبدیل شوند. اما سپس ظرف مدت کوتاهی، دیگر اقوام نیز می توانستند به مسیحیت در آیند بنابراین تعداد مسیحیان به شدت فزونی یافت.(4) ماجرا از این قرار بود که شخصی به نام پولس که یهودی الاصل بود و به کشتار مسیحیان اقدام می کرد در یک چرخشی عجیب خود را جانشین حضرت عیسی(علیه السلام) نامید. او می گفت به صورت مکاشفه حضرت عیسی بر او ظاهر شده است. پولس به مبلغ مسیحیت تبدیل شده بود و با شور و حرارتی فراوان پیام مسیح را تبلیغ می‌کرد. او برای رساندن پیام مسیح به شهرهای زیادی سفر کرد و در بسیاری از شهرها توانست گروه‌هایی را به خود جذب کند و کلیسایی در آن شهر بنا کند. پولس سه مسافرت تبلیغی داشت. (5) بنابراین پولس نقش مهمى در گسترش مسیحیت داشت. آراى ابداعى او عقاید رایج مسیحى را پدید آورد و آیین مسیحیت را به صورت دینى مستقل از آیین یهود مطرح ساخت، به گونه‌‌اى که وى را پس از مسیح، دومین مؤسّس مسیحیت لقب داده‌‌اند (6) سوم: اعلام به عنوان دین رسمی امپراطوری روم یکی دیگر از دلایل رشد مسیحیت به پادشاهی رسیدن شخصی به نام کنستانیتن در روم بود. او که در سال313 میلادی به قدرت رسید دین مسیحیت را مورد حمایت خویش قرار داد به نحوی که به تدریج و در عمل به صورت دین رسمی امپراطوری روم گشت. (7)او این شهر را رم جدید نامید و پایتخت را به این شهر انتقال داد. کنستانتین در این دوران نیز به حمایت از مسیحیت ادامه داد و تا پایان عمر، مسیحیت را در پناه حکومت خویش گرفت. علت حمایت کنستانتین از مسیحیت و انگیزه» او در این کار، پوشیده و مشکوک است. مادر او مدت‌ها قبل مسیحی شده بود و خود او نیز به علت پیروزی‌هایش، تحت لوای صلیب، تحت تأثیر قرار گرفته بود. همچنین نظم و اخلاقی بودن نسبی مسیحیان، پذیرش فروتنانه نابرابری‌های زندگی به امید دست یافتن به سعادت پس از مرگ، اطاعتشان از روحانیان و زیبایی مسالمت‌آمیز شعائرشان، او را تحت تأثیر قرار داده بود. کنستانتین که مسیحیت را عامل وحدت امپراتوری می‌دانست، از این اختلاف بیمناک شده بود؛ بنابراین تصمیم گرفت شورایی از اسقف‌های مسیحی تشکیل دهد. این شورا در سال 325 میلادی در نیقیه برگزار شد. کنستانتین شخصاً چندین جلسه‌ی شورا را اداره کرد و چندین سخنرانی ایراد کرد. در اثر ریاست امپراتور، نتایج شورای نیقیه، نه تنها برای کلیسا، بلکه برای سراسر امپراتوری، قانونی و لازم‌الاجرا شد. او که چند سال قبل با صدور «فرمان میلان»، آزادی دینی اعلام کرده بود، این بار با صدور فرمانی حکومتی، مسیحیانی را که با نظر شورای نیقیه مخالف بودند از اجتماع کردن منع و عبادتگاه‌های آنان را توقیف کرد. شاید بتوان گفت مهم‌ترین تأثیر رسمی شدن مسیحیت و نزدیکی آن به حکومت، تغییر روش کلیسا در برخورد با مخالفانِ خود بود. تا قبل از این دوره، رهبران کلیسا برای رد افراد یا گروه‌های بدعت‌گذار، کتاب و رساله می‌نوشتند یا آنان را تکفیر می‌کردند؛ اما پس از نزدیکی به قدرت حکومتی وضعیت فرق کرد. کلیسایی که در آغاز، قربانی تهمت و خرابکاری بود و تحت آزار و شکنجه قرار داشت، اکنون «بدعت‌گذاران» را تعقیب می‌کرد و شمشیر قیصر را به کار می‌برد تا خواسته‌ی خود را بر آنان تحمیل کند. (8) قرنها بعد نیز شارلمان فرانسویان و معمار اصلی امپراطوری مقدس روم، این دین را بر «ساکسون» های مغلوب خویش تحمیل کرد و «اولاف تریگواسون» پادشاه تمرکز  گرای نروژ، تعداد مسیحیان و حاکمیت خویش را هم زمان گسترش داد.(9) بنابراین این سه عامل را می توان از عوامل رشد مسیحیت در قرون ابتدائی میلادی نامید. منابع: 1. گواهی، عبدالرحیم، راهنمای ادیان زنده جهان، بوستان کتاب، قم، 1385ش، ج1، ص 142 2.ابن سعد؛ محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی تا،  ج4، ص57-58 3. زرین کوب، عبد الحسین،تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی، سخن، تهران،  1378ش، ص212 4. همان، ص154 5. دورانت، ویل، تاریخ تمدن: قیصر و مسیح، ج3، ترجمه حمید عنایت و دیگران، چاپ سوم، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1370ش، ص684 6. اس، جان بی، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1373ش، ص 614، هاکس، جیمز؛ قاموس کتاب مقدس؛ انتشارات اساطیر، 1383 ه‌ش، چاپ دوم، ص 230 7.گواهی، پیشین، ص168 8. حقانی فضل، محمد، (1393)، تاریخ مسیحیت از دین عیسی (ع) تا دین روم (جلد اول)، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول، ص1-3 9.گواهی، پیشین، ص169
موضوع قفل شده است