مسیحیان : یک برابر سه ، اهل سنت : یک بزرگتر از دویست

تب‌های اولیه

150 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

sina178s;182351 نوشت:
با سلام
پاسخ ایه به ایه:
1 - مائده 67 - آیا این ایه در مورد حضرت علی است؟ یعنی حضرت محمد نتوانست رسالت خود را تمام کند و ادامه ان با علی است ؟؟؟؟؟ ایا خود علی هم برای رسیدن به خلافت از این ایه استفاده کرد؟ یعنی عربی شما و شناخت شما از قران بیش از علی است؟؟ چرا در یک نقطه از نهج البلاغه خود علی مدعی جانشینی حضرت محمد نشد در این ایه موضوع علی را شما از کجا در اوردی؟؟؟
2 - مائده 55- دوست عزیز اقلا قران را درست ترجمه کن - واو عطف بین ذکات و رکوع - نظیر واو الله و رسول و یمومنون است
3 - نسا 59 - دوست عزیز ولی امر به معنی غرمانداران و قضات و خلفا است اگر مصداق برای علی باشد به همان اندازه برای ابوبکر هم معتبر است
4 - مائده 3 - کجای این ایه سخن از نصب علی به نیابت و جانشینی است - اگر چنین است چرا پس از ان و در مدینه به هنگام بیماری در بستر ابوبکر را به امامت نماز انتخاب کرد - امامت دین و نماز مهم است یا خلافت و امارت؟؟
5 - ایه احزاب 33 - مربوط به مباحله است و مباحله در میان اعراب فقط با اقربا و خویشان ممکن و معتبر است و نه با یاران و اصحاب - این ایه مربوط مباحله با مسیحیان نجران است - دلیلی بر مزیت نیست رعایت سنت عربی است
کاش به جای دفاع از علی کمی ادب می اموختی و نسبت شرک به دیگران نمیدادی - وای به حال علی و اهل بیت او اگر طرفدارانش شما باشید - کسی که دوستانی چون شما دارد به دشمن نیازی ندارد

دوست عزیز

1- اگر شبهه ای دارید به آرامی و مورد به مورد مطرح کنید تا به تفکیک پاسخ داده شود.

2-بدانید که این شبهه ها قدیمی است و بارها و بارها پاسخ داده شده است.

3- کمی هم تحقیق کنید بد نیست.مثلا شما حتی واژه مباهله را هنوز نمی دانید چطور نوشته می شود.(و 3 بار هم تکرار کردید). یا حتی آنقدر تحقیق نکردید تا بدانید که آیه مباهله آیه 61 آل عمران است.

sina178s;182351 نوشت:
مباحله در میان اعراب فقط با اقربا و خویشان ممکن و معتبر است و نه با یاران و اصحاب

آیا حضرت علی(ع) داماد و پسر عموی پیامبر نیست؟

2-" مباهله" سند زنده‏اى براى عظمت اهل بيت ع‏
غالب مفسران و محدثان شيعه و اهل تسنن تصريح كرده‏اند كه آيه مباهله در حق اهل بيت پيامبر ص نازل شده است و پيامبر تنها كسانى را كه همراه خود به ميعادگاه برد فرزندانش حسن و حسين ع و دخترش فاطمه ع و على ع بودند، بنا بر اين منظور از" ابناءنا" در آيه منحصرا" حسن و حسين" ع هستند، همانطور كه منظور از" نساءنا" فاطمه ع، و منظور از" انفسنا" تنها على ع بوده است و احاديث فراوانى در اين زمينه نقل شده است.

براى روشن شدن اين حقيقت قسمتى از روايات آنان را در اين باب با ذكر مدارك در اينجا مى‏آوريم:
" قاضى نور اللَّه شوشترى" در جلد سوم از كتاب نفيس" احقاق الحق" طبع جديد صفحه 46 چنين مى‏گويد:
" مفسران در اين مسئله اتفاق نظر دارند كه" ابناءنا" در آيه فوق اشاره به حسن و حسين ع و" نساءنا" اشاره به فاطمه ع و" انفسنا" اشاره به على ع است.
سپس (در پاورقى كتاب مزبور) در حدود شصت نفر از" بزرگان اهل سنت" ذكر شده‏اند كه تصريح نموده‏اند آيه مباهله در باره اهل بيت ع نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحا آورده است.

از جمله شخصيتهاى سرشناسى كه اين مطلب از آنها نقل شده افراد زير هستند:

1-" مسلم بن حجاج نيشابورى" صاحب" صحيح" معروف كه از كتب شش‏گانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد 7 صفحه 120 (چاپ محمد على صبيح- مصر).
2-" احمد بن حنبل" در كتاب" مسند" جلد 1 صفحه 185 (چاپ مصر).
3-" طبرى" در تفسير معروفش در ذيل همين آيه جلد سوم صفحه 192 (چاپ ميمنيه- مصر).
4-" حاكم" در كتاب" مستدرك" جلد سوم صفحه 150 (چاپ حيدر آباد دكن).
5-" حافظ ابو نعيم اصفهانى" در كتاب" دلائل النبوة" صفحه 297 (چاپ حيدر آباد).
6-" واحدى نيشابورى" در كتاب" اسباب النزول" صفحه 74 (چاپ الهندية مصر).
7-" فخر رازى" در تفسير معروفش جلد 8 صفحه 85 (چاپ البهيه مصر).
8-" ابن اثير" در كتاب" جامع الاصول" جلد 9 صفحه 470 (طبع السنة المحمدية- مصر).
9-" ابن جوزى" در" تذكرة الخواص" صفحه 17 (چاپ نجف).
10-" قاضى بيضاوى" در تفسيرش جلد 2 صفحه 22 (چاپ مصطفى محمد مصر).
11-" آلوسى" در تفسير" روح المعانى" جلد سوم صفحه 167 (چاپ منيريه مصر).
12-" طنطاوى" مفسر معروف در تفسير" الجواهر" جلد دوم صفحه 120 (چاپ مصطفى البابى الحلبى- مصر).
13-" زمخشرى" در تفسير" كشاف" جلد 1 صفحه 193 (چاپ مصطفى محمد- مصر).
14-" حافظ احمد بن حجر عسقلانى" در كتاب" الاصابة" جلد 2 صفحه 503 (چاپ مصطفى محمد- مصر).
15-" ابن صباغ" در كتاب" الفصول المهمة" صفحه 108 (چاپ نجف).
16- علامه" قرطبى" در تفسير" الجامع لاحكام القرآن" جلد 3 صفحه 104 (چاپ مصر سال 1936).

در كتاب" غاية المرام" از صحيح مسلم در باب" فضائل على بن ابى طالب" نقل شده كه: روزى" معاويه" به" سعد بن ابى وقاص" گفت: چرا ابو تراب (على ع) را سب و دشنام نمى‏گويى؟! گفت:" از آن وقت كه به ياد سه چيز كه پيامبر ص در باره على ع فرمود افتادم از اين كار صرف نظر كردم ... (يكى از آنها اين بود كه) هنگامى كه آيه مباهله نازل گرديد پيغمبر ص تنها از فاطمه و حسن و حسين و على ع دعوت كرد و سپس فرمود: اللهم هؤلاء اهلى:" خدايا! اينها خاصان نزديك من‏اند".

نويسنده تفسير" كشاف" كه از بزرگان اهل تسنن است در ذيل آيه مى‏گويد:
" اين آيه قوى‏ترين دليلى است كه فضيلت اهل كساء را ثابت مى‏كند".(تفسير نمونه، ج‏2، ص: 585)

sina178s;182035 نوشت:
حتی یک ایه هم در باره علی در قران نیست نه فقط یک ایه حتی ربع ایه هم نیست - بر عکس شیعه که صحابه پیامبر را نظیر ابوبکر و عمر غاصب و منافق میداند - نویسنده قران انان را تکریم میکند

کجای قرآن تکریم می کند؟

دوست عزیز توصیه می کنم حتما با این سایت آشنا شوید:

http://www.valiasr-aj.com/fa/index.php

sina178s;182351 نوشت:
با سلام
پاسخ ایه به ایه:
1 - مائده 67 - آیا این ایه در مورد حضرت علی است؟ یعنی حضرت محمد نتوانست رسالت خود را تمام کند و ادامه ان با علی است ؟؟؟؟؟ ایا خود علی هم برای رسیدن به خلافت از این ایه استفاده کرد؟ یعنی عربی شما و شناخت شما از قران بیش از علی است؟؟ چرا در یک نقطه از نهج البلاغه خود علی مدعی جانشینی حضرت محمد نشد در این ایه موضوع علی را شما از کجا در اوردی؟؟؟
2 - مائده 55- دوست عزیز اقلا قران را درست ترجمه کن - واو عطف بین ذکات و رکوع - نظیر واو الله و رسول و یمومنون است
3 - نسا 59 - دوست عزیز ولی امر به معنی غرمانداران و قضات و خلفا است اگر مصداق برای علی باشد به همان اندازه برای ابوبکر هم معتبر است
4 - مائده 3 - کجای این ایه سخن از نصب علی به نیابت و جانشینی است - اگر چنین است چرا پس از ان و در مدینه به هنگام بیماری در بستر ابوبکر را به امامت نماز انتخاب کرد - امامت دین و نماز مهم است یا خلافت و امارت؟؟
5 - ایه احزاب 33 - مربوط به مباحله است و مباحله در میان اعراب فقط با اقربا و خویشان ممکن و معتبر است و نه با یاران و اصحاب - این ایه مربوط مباحله با مسیحیان نجران است - دلیلی بر مزیت نیست رعایت سنت عربی است
کاش به جای دفاع از علی کمی ادب می اموختی و نسبت شرک به دیگران نمیدادی - وای به حال علی و اهل بیت او اگر طرفدارانش شما باشید - کسی که دوستانی چون شما دارد به دشمن نیازی ندارد

سلام
1-
مائده آيه 67-- اين آيه در روز غدير خم بر پيامبر نازل شد براي ابلاغ امامت علي براي اينکه جامعه پس از پيامبر بدون رهبر و خليفه نباشد. وانتخاب جانشين هم از طرف خدابوده است - پيامبر رسالت خود را تمام کرد وبراي جامعه رهبر تعيين نمود طبق فرمان خدا- در خطبه غدير پيامبر امام علي و11 فرزند اورا(12 امام) را پس از خود برشمرد تا چراغ راه آيندگان باشد.درنهج البلاغه در يکي از خطبه ها حضرت علي حقانيت خود را براي خليفه شدن پس از پيامبر اعلام نموده است .
2-
مائده 55- بسياري از راويان شيعه و سني اين آيه را به عمل امام علي در نماز نسبت داده اند.
3-
نسا 59 - منظور از اولي الامر همان 12 امام میباشند که پيامبر در روز غدير اعلام نمود و در احاديث متواتراز اهل سنت و شيعه 12 امام معرفي شده اند. که بيعت با امام در همه زمانهاواجب و امری ضروري ميباشد
4
- طبق اسناد معتبر از اهل سنت و شيعه در زمان بيماري پيامبر وقتي پيامبر به هوش امد و فهميد ابوبکر براي خواندن نماز جماعت به مسجد رفته است بلافاصله بهمراه ابن عباس و حضرت علي در حال بيماري به مسجد آمد تا نگذاردابوبکر امام جماعت باشد و خود در جلوي صف ايستاد و نماز را بپا نمود
** تمام موارد بالا در کتاب المراجعات نوشته سيد شرف الدين عاملي و شبهاي پيشاور نوشته آيت الله شيرازي ذکر شده است

meisam.ahmadzadeh;182327 نوشت:
آیا شما از این آیه میفهمید هر مسلمانی را میتوانید لعنت کنید؟

از این آیه می فهمیم آنهایی که فاطمه زهرا سلام الله علیها را آزردند ملعون ابد هستند! چرا که خود سنی ها نقل کرده اند که رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمود: هر کس فاطمه را بیازارد مرا آزرده و هرکس مرا بیازارد خدا را آزرده است!
و خود سنی ها نقل کرده اند آنچه را که آن ملعونین درباره فاطمه زهرا انجام دادند!و در صحیحین نقل شده که حضرت زهرا با حالت غضب از ایشان از دنیا رفت.

رسا;182356 نوشت:

آیا حضرت علی(ع) داماد و پسر عموی پیامبر نیست؟

2-" مباهله" سند زنده‏اى براى عظمت اهل بيت ع‏
غالب مفسران و محدثان شيعه و اهل تسنن تصريح كرده‏اند كه آيه مباهله در حق اهل بيت پيامبر ص نازل شده است و پيامبر تنها كسانى را كه همراه خود به ميعادگاه برد فرزندانش حسن و حسين ع و دخترش فاطمه ع و على ع بودند، بنا بر اين منظور از" ابناءنا" در آيه منحصرا" حسن و حسين" ع هستند، همانطور كه منظور از" نساءنا" فاطمه ع، و منظور از" انفسنا" تنها على ع بوده است و احاديث فراوانى در اين زمينه نقل شده است.

براى روشن شدن اين حقيقت قسمتى از روايات آنان را در اين باب با ذكر مدارك در اينجا مى‏آوريم:
" قاضى نور اللَّه شوشترى" در جلد سوم از كتاب نفيس" احقاق الحق" طبع جديد صفحه 46 چنين مى‏گويد:
" مفسران در اين مسئله اتفاق نظر دارند كه" ابناءنا" در آيه فوق اشاره به حسن و حسين ع و" نساءنا" اشاره به فاطمه ع و" انفسنا" اشاره به على ع است.
سپس (در پاورقى كتاب مزبور) در حدود شصت نفر از" بزرگان اهل سنت" ذكر شده‏اند كه تصريح نموده‏اند آيه مباهله در باره اهل بيت ع نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحا آورده است.

از جمله شخصيتهاى سرشناسى كه اين مطلب از آنها نقل شده افراد زير هستند:

1-" مسلم بن حجاج نيشابورى" صاحب" صحيح" معروف كه از كتب شش‏گانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد 7 صفحه 120 (چاپ محمد على صبيح- مصر).
2-" احمد بن حنبل" در كتاب" مسند" جلد 1 صفحه 185 (چاپ مصر).
3-" طبرى" در تفسير معروفش در ذيل همين آيه جلد سوم صفحه 192 (چاپ ميمنيه- مصر).
4-" حاكم" در كتاب" مستدرك" جلد سوم صفحه 150 (چاپ حيدر آباد دكن).
5-" حافظ ابو نعيم اصفهانى" در كتاب" دلائل النبوة" صفحه 297 (چاپ حيدر آباد).
6-" واحدى نيشابورى" در كتاب" اسباب النزول" صفحه 74 (چاپ الهندية مصر).
7-" فخر رازى" در تفسير معروفش جلد 8 صفحه 85 (چاپ البهيه مصر).
8-" ابن اثير" در كتاب" جامع الاصول" جلد 9 صفحه 470 (طبع السنة المحمدية- مصر).
9-" ابن جوزى" در" تذكرة الخواص" صفحه 17 (چاپ نجف).
10-" قاضى بيضاوى" در تفسيرش جلد 2 صفحه 22 (چاپ مصطفى محمد مصر).
11-" آلوسى" در تفسير" روح المعانى" جلد سوم صفحه 167 (چاپ منيريه مصر).
12-" طنطاوى" مفسر معروف در تفسير" الجواهر" جلد دوم صفحه 120 (چاپ مصطفى البابى الحلبى- مصر).
13-" زمخشرى" در تفسير" كشاف" جلد 1 صفحه 193 (چاپ مصطفى محمد- مصر).
14-" حافظ احمد بن حجر عسقلانى" در كتاب" الاصابة" جلد 2 صفحه 503 (چاپ مصطفى محمد- مصر).
15-" ابن صباغ" در كتاب" الفصول المهمة" صفحه 108 (چاپ نجف).
16- علامه" قرطبى" در تفسير" الجامع لاحكام القرآن" جلد 3 صفحه 104 (چاپ مصر سال 1936).

در كتاب" غاية المرام" از صحيح مسلم در باب" فضائل على بن ابى طالب" نقل شده كه: روزى" معاويه" به" سعد بن ابى وقاص" گفت: چرا ابو تراب (على ع) را سب و دشنام نمى‏گويى؟! گفت:" از آن وقت كه به ياد سه چيز كه پيامبر ص در باره على ع فرمود افتادم از اين كار صرف نظر كردم ... (يكى از آنها اين بود كه) هنگامى كه آيه مباهله نازل گرديد پيغمبر ص تنها از فاطمه و حسن و حسين و على ع دعوت كرد و سپس فرمود: اللهم هؤلاء اهلى:" خدايا! اينها خاصان نزديك من‏اند".

نويسنده تفسير" كشاف" كه از بزرگان اهل تسنن است در ذيل آيه مى‏گويد:
" اين آيه قوى‏ترين دليلى است كه فضيلت اهل كساء را ثابت مى‏كند".(تفسير نمونه، ج‏2، ص: 585)

با سلام
دوست گرامی اولا اینکه بنده تحقیق کم دارم یا زیاد - سوادم کم است یا زیاد - املایم درست است یا غلط چه ربطی به به محتوای منطق من دارد مگر شما که اهل سنت و صحابه و مهاجرینی را که نویسنده قران - از انها به مومنین یاد میکند سب و نفرین میکنید انها را میشناسید؟؟ ایا در مورد عمر و ابوبکر تاکنون یک کتاب خوانده اید که اینگونه قضاوت میکنید و یا اینکه ائین اهل سنت و مسیحیت را به تحقیق بررسی کرده اید که میان این دو پل میزنید و با هم مقایسه میکنید؟؟؟؟
دوم اینکه دوست گرامی اینکه حضرت محمد فرزند و نوه های خود را دوست بدارد و انها را عزیز و گرامی بخواند تردیدی است؟؟ مگر عشق و علاقه یک فرد به خانواده اش چیزی عجیب است که شما از علاقه حضرت به خانواده اش چنین دفاع میکنید ؟؟ موضوع این است که در هیچیک از ایات و منابعی که از نظر تایخی معتبر باشد علی به جانشینی تعیین نشده است و همه روایات شیعه در این زمینه جعلی است
و اتفاقا نوشته شما هم تائیدی بود بر سخن من - یعنی برای مباهله حضرت گریزی جز بردن خانواده خود نداشت و سوال همچنان باقی است یعنی شما از این قضیه چگونه جانشینی علی را نتیجه می گیرید
برای من جای سوال است که نویسنده قران - در سوره یوسف - چنان دقیق است که محل پاره شدن پیراهن یوسف و نحوه ان را به دست زلیخا شرح میدهد اما یک ایه صریح برای جانشینی حضرت - ان هم چیزی که در شیعه - نه فقط جزو واجبات - بلکه جزو اصول دین شده - سخنی به میان نیاورده است - نویسنده قران از شدت عصبانیت ابولهب و همسر او را نفرین میکند - اما نسبت به عمر - که شما معتقد هستید فاطمه را لای در گذاشت و فرزند او سقط شد - سخنی نمی گوید - اما در باره علی - که در متون شما - مبارز قهار و پهلوان و مظهر عدالت و غیرت است - وقتی مردی نامحرم او را به قتل میرساند سکوت میکند - و مشاور عمر در خلافت میشود - همان که در هنگام خلافت گردنکشی معاویه را بر نمی تابد و حتی به جنگ با همسر حضرت محمد میرود اما با ابوبکر و عمر بیعت و همکاری میکند - و دختر خود را به همسری عمر در می اورد
و.................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایا به نظر شما حضرت چنان جاهل و ناشی و کم خرد بود که عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر را به زنی گرفت تا انها را بلای جان فرزندان و خویشان خود سازد؟؟؟ مگر شما مدعی وحی جبرائیل نیستید - مگر شما مدعی عصمت نبی نیستید؟؟ مگر شما علم لدنی حضرت را ایمان ندارید؟؟ یعنی هیچکدام از اینها به کار حضرت نیامد؟؟؟ یا اینکه شما دروغ میگوئید و شیعه بدعتی بیش نیست؟؟؟
با همه اینها هم کاری ندارم اما بحث شما در مقایسه مسیحیت با اهل سنت چه سنخیتی دارد - ایا منظور شما این است که هر دو باطل هستند؟؟؟؟ - دلیل اقامه کنید - فحش و نفرین و تمسخر چه جایگاهی دارد؟؟؟؟؟؟

با سلام خدمت شما دوست عزیز.از اینکه به این سایت مراجعه دارید خوشحالم.
اگر طالب حقیقت و بحث علمی هستید لطفا شبهات و اشکالات خود را کم کم مطرح کنید.پیشاپیش از همکاری شما تشکر می کنم.امیدوارم بحثی منصفانه داشته باشیم.

آنچه درباره مباهله ذکر گردید ناظر به دو اشکال شما بود.شما گفتید:

sina178s;182351 نوشت:
5 - ایه احزاب 33 - مربوط به مباحله است و مباحله در میان اعراب فقط با اقربا و خویشان ممکن و معتبر است و نه با یاران و اصحاب - این ایه مربوط مباحله با مسیحیان نجران است - دلیلی بر مزیت نیست رعایت سنت عربی است


با توجه به اشکالاتی که در این عبارات قبلا ذکر کردید آیا نقدی به پاسخ بنده در پست 103 دارید؟قبول دارید که دو اشکال شما غیر قابل قبول است؟

sina178s;182490 نوشت:
دختر خود را به همسری عمر در می اورد

دوست عزیز

همانطور که قبلا نیز گفتم شبهات خود را کم کم مطرح کنید.

درباره شبهه شما،به این لینک رجوع کنید.ان شاءالله با انصاف آنرا مطالعه کنید.

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83
بررسي شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر

sina178s;182490 نوشت:
ایا به نظر شما حضرت چنان جاهل و ناشی و کم خرد بود که عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر را به زنی گرفت تا انها را بلای جان فرزندان و خویشان خود سازد؟؟؟ مگر شما مدعی وحی جبرائیل نیستید - مگر شما مدعی عصمت نبی نیستید؟؟ مگر شما علم لدنی حضرت را ایمان ندارید؟؟ یعنی هیچکدام از اینها به کار حضرت نیامد؟؟؟ یا اینکه شما دروغ میگوئید و شیعه بدعتی بیش نیست؟؟؟

با سلام

به لینک زیر رجوع کنید:

http://www.askdin.com/thread15596.html

http://www.askdin.com/thread6574.html

http://www.askdin.com/thread7501.html

sina178s;182490 نوشت:
و اتفاقا نوشته شما هم تائیدی بود بر سخن من - یعنی برای مباهله حضرت گریزی جز بردن خانواده خود نداشت و سوال همچنان باقی است یعنی شما از این قضیه چگونه جانشینی علی را نتیجه می گیرید

براي روشن شدن جواب لازم است به نكاتي اشاره شود.

1ـ معناي لغوي مباهله
اين لفظ در اصل از مادة «بهل» بر وزن «اهل» به معناي رها كردن است، به همين جهت هنگامي كه حيوان را، به حال خود واگذارند، و پستان آن را براي جلوگيري از نوشيدن نوزادش در كيسه قرار ندهند به آن حيوان «باهل» مي‌گويند، و «ابتهال» در دعا به معناي تضرع و واگذاري كار بر خدا است، و گاه اين واژه را به معناي «هلاكت و لعن و دوري از خدا» معني كرده‌اند، آن نيز به خاطر رها كردن و واگذار نمودن بنده به جاي خويش و خروج از سايه لطف خدا است،(1)

2ـ حقيقت مباهله
مباهله به معناي نفرين كردن دو نفر به هم ديگر است، به اين ترتيب كه وقتي استدلالات منطقي در مسئلة ديني سودي نداشت، در يكجا جمع مي‌شوند، و به درگاه خدا تضرع و از او مي‌خواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند،(2)

3ـ ترجمة آية مباهله
«هر گاه بعد از علم و دانش كه درباره مسيح به تو رسيده، كساني با تو به بحث و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم وشما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را، فرا مي‌خوانيم شما هم زنان خويش را ما از نفوس خويش دعوت مي‌كنيم شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله مي‌كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مي‌دهيم.»(3)
اما اینکه مباهله چه ارتباطي با امام علي ـ عليه السّلام ـ و فرزندان او دارد؟
1ـ ابوالفرج اصفهاني مي‌گويد كه: گروهي از نصاراي نجران كه در ميانشان اسقف آنان و عاقب و ابوحبش و سيد و قيس، و عبدالمرح و... بودند به مدينه آمدند، ابتداء به بيت المدارس يهود و بعد همراه يهوديان از نزد پيامبر آمدند، و سئوالاتي از حضرت نمودند، و بعد از شنيدن پاسخ، دست از لجاجت برنداشتند، تا اينكه آية مباهله نازل شد، و بعد از خواندن آيه و پيشنهاد مباهله، اسقف نجرانيان گفت: اين منصفانه است، پيامبر فرمودند: فردا با يكديگر مباهله مي‌كنيم.
يهوديان از مباهله منصرف شدند، و مسيحيان هم بين خود گفتگوهاي زيادي نمودند، عده‌اي گفتند: ما مي‌دانيم حق با اوست مباهله نكنيم و الا هلاك مي‌شويم «عاقب» و «سيد» كه اسقف نجرانيان بودند، گفتند: اگر محمد با اصحابش براي مباهله آمدند، يقيناً پيامبر نيست، ولي اگر با خانواده‌اش آمد، تحقيقاً پيامبر است.
فرداي آن روز بعد از اذان صبح حضرت براي مباهله آماده شد، علي را در سمت راست خود، حسن را در سمت چپ خود، و حسين را در سمت راست، علي و فاطمه را در عقب سر خود قرار داد، عاقب وقتي چنين ديد به سيد گفت:
با محمد مباهله نكن چون اگر اينكار را انجام بدهي نه ما نجات مي‌يابيم و نه نسل هاي ما،(4) زمخشري اضافه مي‌كند كه حضرت، خود و همراهان (علي و حسنين و فاطمه عليهم السلام) زير كسايي قرار گرفتند، سپس فرمود: الا يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت خداوند اراده فرموده است تا پليدي را از شما اهلبيت ببرد.(5)

اما درباره این اشکال که چه عظمت و فضيلتي را براي آنها اثبات مي‌نمايد؟:

اولاً فرزندان حضرت علي ـ عليه السلام ـ بعنوان فرزند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و خود علي بمنزلة جان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ خوانده شده است، در روايات عامه معني شده كه اطاعت حضرت علي ـ عليه السّلام ـ اطاعت از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ است جدايي از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ جدايي از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌باشد، و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: تو از مني، و من از تو، و علي به منزله سر من مي‌باشد نسبت به تنم،(6) آيا اين عظمت كمي است، آنهم بالفظ جمع «ابنائنا» و «انفسنا» كه دلالت بر عظمت آنها دارد؟

و ثانياً در مقابل يهوديت و مسيحيت از مردان سه نفر انتخاب شدند، كه نشان مي‌دهد بهترين انسانها و عزيزترين افراد در نزد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بايد باشند. چون پاي مكتب و آبروي اسلام در بين بود، آيا اين فضيلت نيست؟

زمخشري مي‌گويد: آيه دلالت بر بلند مرتبگي و قرب منزلت اصحاب كساء دارد... در پايان مي‌گويد و فيه دليل لاشيء اقوي منه علي فضل اصحاب الكساء عليهم اسلام، در ترتيب آيه و بيان آن دليلي بر برتري اصحاب كسإ وجود دارد كه چيزي قويتر و بالاتر از آن نداريم،(7) گذشته از اين، كساني كه در مباهله شركت مي‌كنند بايد به حقانيت راه خود يقين كامل داشته باشند و استجابت دعاي خود را يقيني بدانند، و اين مستجاب الدعوة بودن، مقام بلندي است كه جز مقربان درگاه خداوند بدان نمي‌رسند،

و فخررازي از محمود حمصي از علماي شيعه چنين نقل مي‌كند كه: او با استفاده از اين آيه اثبات مي‌كرد كه علي ـ عليه السّلام ـ بعد از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از همه انبياء وحي افضل است، چون آيه مي‌گويد: علي ـ عليه السّلام ـ به منزلة نفس و شخص محمد است، به يقين عين او نيست ولي در تمام جهات (بجز مقام نبوت...) در جهات ديگر همانند او است، از سوي ديگر مي‌دانيم پيامبر از همة انبياء افضل بود پس علي ـ عليه السّلام ـ نيز مي‌بايد افضل باشد، و سپس اضافه مي‌كند كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: هر كس مي‌خواهد آدم را در مقام علميش، و نوح را در طاعتش، و ابراهيم را در دوستي و مقام خليل اللهي‌اش، و موسي را در هيبتش، و عيسي را در صفوتش ببيند، به علي ـ عليه السّلام ـ نگاه كند، اين حديث مي‌گويد: آنچه خوبان به طور جداگانه داشته‌اند او تنها و يكجا دارد.(8)
نتيجه اين شد كه آيه هم ارتباطي با علي و فرزندانش دارد و هم بيانگر فضيلت آنها مي‌باشد.

شریف لاهیجی در تفسیر خود می نویسد:
معلوم باشد كه اين آيه مباهله دلالت بر افضليت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بر انبياء ما تقدم دارد، زيرا كه مراد از «انفسنا» كه باتفاق حضرت امير است مساوات با رسالت پناه است در غير نبوت، و حضرت رسالت پناه صلى اللَّه عليه و آله افضل از انبياء است، پس كسى كه مساوى آن جناب باشد نيز افضل خواهد بود، و نيشابورى در تفسير خود گفته كه «لا يزال يمكن للرافضة أن يستدلوا بافضلية علىّ رضى اللَّه عنه على الانبياء بل اولى العزم، لان النبى صلى اللَّه عليه و آله افضل و اكمل من الانبياء، و قد سماه اللَّه تعالى نفس النبى و لا معنى لهذه التسمية الا المشابهة و المماثلة التامة، فاذن يكون هو افضل و اكمل لساير الانبياء» و احاديث درين باب نيز بحد تواتر معنوى رسيده‏.(تفسير شريف لاهيجي، ج‏1، ص: 333)

الافضل هو الامام

پاورقی:
1. ر.ك: راغب اصفهاني، حسين، المفردات في غريب القران، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوم، 1404، ص 63. و رك: مكارم شيرازي، ناصر جمعي از دانشمندان، پيام قرآن، قم، انتشارات نسل جوان، چاپ دوم، 1374، ج9، ص 242 و رك: زمخشري، محمود، الكشاف، بيروت، دارالكتاب العربي، چاپ سوم، 1407، ج1، ص 368.
2. پيام قرآن، پيشين، ج9، ص 242.
3. آل عمران:61.
4. ر.ك: اصفهاني، ابوالفرج، الاغاني، بيروت، دارالكتب العلميه، 1412 ق، ج12، ص 6-10. و ر.ك: حاكم حسكاني، عبيدالله، شواهد التنزيل بقواعد التفضيل، بيروت، مؤسسه الاعلمي، 1392 هـ ، ج1، حديث 174.
5. الكشاف، پيشين، ج1، ص 369.
6. متقي هندي، كنز العمال، بيروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، 1405 هـ ، ج11، ص 599 و 603 و 614.
7. الكشاف، پيشين، ج1، ص 370، مدارك زيادي براي حديث فوق نقل شده است كه به بعضي از آنها اشاره مي‌شود: 1ـ نيشابوري، مسلم بن حجاج، صاحب «صحيح» معروف كه از كتب شش گانه مورد اعتماد اهل سنت است. عصر، چاپ محمدعلي جيح، ج7، ص 120. 2ـ احمدبن حنبل، مسند، مصر، ج 1، ص 185. 3ـ طبري، تفسير طبري و مصر، ميمنيه، ج3، ص 192. 4ـ حاكم، مستدرك، (ركن حيدر آباد)، ج 3، ص 150. 5ـ حافظ ابونعيم اصفهاني، دلائل النبوه، چاپ حيدرآباد، ص 297، 6 ـ واحدي نيشابوري اسباب النزول، (مصر، چاپ الهنديه) ص 74، 7ـ فخررازي، تفسير كبير، (مصر چاپ البهيه) ج8، ص 85، 8ـ ابن اثير، جامع الاصول، (مصر، طبع سنه المحمديه) ج9، ص 470، و ابن جوزي قاضي بيضاوي طنطاوي، براي اطلاع بيشتر مراجعه شود به المراجعات ص 128-126، و الغدير علامه اميني، ج7، ص 129-124. و كتاب فاطمه زهرا نامبرده (انتشارات استقلال) ص70، و پيام قرآن، پيشين، ج9، ص 244-248.
8. پيام قرآن، پيشين، ج9، ص 251. با تلخيص كه كتاب مذكور نقل نموده است از: تفسير كبير فخررازي، ج8، ص 81.

رسا;182502 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست عزیز.از اینکه به این سایت مراجعه دارید خوشحالم.
اگر طالب حقیقت و بحث علمی هستید لطفا شبهات و اشکالات خود را کم کم مطرح کنید.پیشاپیش از همکاری شما تشکر می کنم.امیدوارم بحثی منصفانه داشته باشیم.

آنچه درباره مباهله ذکر گردید ناظر به دو اشکال شما بود.شما گفتید:

با توجه به اشکالاتی که در این عبارات قبلا ذکر کردید آیا نقدی به پاسخ بنده در پست 103 دارید؟قبول دارید که دو اشکال شما غیر قابل قبول است؟

با سلام
دوست عزیز
همانگونه که در پست قبلی نوشتم و به گمانم شما توجه کافی ننمودید دوباره یاداور میشوم اینکه اهل بیت حضرت برای او عزیز بودند - قبول - کما اینکه برای همه مسلمین و منجمله برای اهل سنت محترم و گرامی هستند - قبول - و حسین را سرور جوانان بهشت میخوانند قبول - دوستان اهل بیت را تکریم و دشمنان انان را سب میکنند و شما هم میکنید - قبول و حتی اهل سنت نوادگان زهرا را گرامی میدارند - قبول
انچه محل مناقشه است و اهل سنت هم بر این رای هستند که این احترام و تکریم دلیل جانشینی و خلافت نیست - چه قران در ایات بسیار همه مهاجرین و انصار که در راه اسلام مجاهدت کرده اند را تکریم میکند - سخن این است که اولا از ایات مورد اشاره هیچ نتیجه ای بر انتساب علی به خلافت حاصل نمی شود و دوم اینکه چه تشابهی یا اتفاق نظر و ایمانی بیا اهل سنت و مسیحیان وجود دارد - اگر شما دشمن اهل سنت یا مسیحیان هستید دلیل دشمنی خود را بیان کنید و اگر منطقی پشت مخالفت خود دارید بیان کنید - مگر با فحاشی و تمسخر میشود به حقیقت رسید یا شبهه ای را رفع کرد
من مسیحی هستم و اگر سخن از موضع اهل سنت می گویم نه اثبات حقانیت ایشان هدف من باشد بلکه بیان بی منطقی دوستان شیعه است = و شما کماکان به این سوال من پاسخ ندادید

sina178s;182625 نوشت:
انچه محل مناقشه است و اهل سنت هم بر این رای هستند که این احترام و تکریم دلیل جانشینی و خلافت نیست - چه قران در ایات بسیار همه مهاجرین و انصار که در راه اسلام مجاهدت کرده اند را تکریم میکند - سخن این است که اولا از ایات مورد اشاره هیچ نتیجه ای بر انتساب علی به خلافت حاصل نمی شود و دوم اینکه چه تشابهی یا اتفاق نظر و ایمانی بیا اهل سنت و مسیحیان وجود دارد - اگر شما دشمن اهل سنت یا مسیحیان هستید دلیل دشمنی خود را بیان کنید و اگر منطقی پشت مخالفت خود دارید بیان کنید - مگر با فحاشی و تمسخر میشود به حقیقت رسید یا شبهه ای را رفع کرد

سلام
اگر توجه داشته باشیم که امامت همان خلافت و جانشینی پیامبر خاتم ص است پس لایقتر و شایسته تر از همه به این مقام کسی است که از هر جهت به پیامبر ص نزدیکتر باشد و از آنجا آیه مباهله بیانگر اوج نزدیکی وجودی علی ع به خاتم النبیین است بلکه او به منزله جان پیامبر است پس او لایقتر به آن جانشینی است
برهان مطلب چنین است :
هرکس از لحاظ کمالات وجودی به پیامبرص نزدیکتر است شایسته تر به جانشینی اوست
علی ع بر اساس آیه مباهله از همه به پیامبر نزدیکتر است
پس علی ع شایسته تر به جانشینی پیامبر ص است
موفق باشید

sina178s;182625 نوشت:
اگر شما دشمن اهل سنت یا مسیحیان هستید دلیل دشمنی خود را بیان کنید و اگر منطقی پشت مخالفت خود دارید بیان کنید - مگر با فحاشی و تمسخر میشود به حقیقت رسید یا شبهه ای را رفع کرد من مسیحی هستم

با سلام خدمت سينای عزیز

مجددا از اینکه به این سایت مراجعه کردید تشکر می کنم.

نکاتی را راجع به پست اخیرتان عرض می کنم.

1- شیعه ،مذهبی بر پایه منطق و استدلال محکم است و با ناسزا و فحاشی مخالف است.برای آشنایی بیشتر شما با دین و مذهب ما توجه شما را به نمونه هایی در این رابطه جلب می کنم:

الف)خداوند متعال در سوره انعام آیه 108 می فرماید:" هيچگاه بتها و معبودهاى مشركان را دشنام ندهيد، زيرا اين عمل سبب مى‏شود كه آنها نيز نسبت به ساحت قدس خداوند همين كار را از روى ظلم و ستم و جهل و نادانى انجام دهند" (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ‏).
دليل اين موضوع، روشن است، زيرا با دشنام و ناسزا نمى‏توان كسى را از مسير غلط باز داشت‏.


ب) در روايات اسلامى نيز منطق قرآن در باره ترك دشنام به گمراهان و منحرفان، تعقيب شده و پيشوايان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور داده‏اند هميشه روى منطق و استدلال تكيه كنند و به حربه بى‏حاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان، متوسل نشوند، در نهج البلاغه مى‏خوانيم كه على ع به جمعى از يارانش كه پيروان معاويه را در ايام جنگ صفين دشنام مى‏دادند مى‏فرمايد:
انى اكره لكم ان تكونوا سبابين و لكنكم لو وصفتم اعمالهم و ذكرتم حالهم كان اصوب فى القول و ابلغ فى العذر.(نهج البلاغه كلام 206 ):


" من خوش ندارم كه شما فحاش باشيد، اگر شما به جاى دشنام، اعمال آنها را برشمريد و حالات آنها را متذكر شويد (و روى اعمالشان تجزيه و تحليل نمائيد) به حق و راستى نزديكتر است و براى اتمام حجت بهتر"


ج)بلكه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ از سبّ شيطان نيز نهي كرده و فرموده‌اند: «لا تبسوا الشيطان و تعوذوا بالله من شره. شيطان را دشمنان ندهيد و از شرش به خدا پناه بريد»(ميزان الحكمه، ج 4، ص 360).

2- توجه داشته باشید که نقد و بررسی آراء و نظریات دیگر ادیان و مذاهب و بیان ضعف استدلالات آنان هرگز نباید بعنوان فحاشی و تمسخر به شمار آید.

3- دوست عزیز،شما به سخن خود دقت کنید که چگونه درباره مولای ما سخن گفتید:

sina178s;182035 نوشت:
حتی یک ایه هم در باره علی در قران نیست نه فقط یک ایه حتی ربع ایه هم نیست

آیا این سخن شما -با توجه به آنچه بنده در ادامه همین سخن شما قبلا ذکر کردم- کذب و افترا نیست؟آیا بنده در نقد سخنان شما مرتکب تمسخر و فحاشی شدم؟

با سلام
دوست عزیز
1 - امیدوار بودم هشدار من شما را به متن بحث برگرداند و نه لجاجت کمی به عنوان تاپیک فکر کنید - شروع کننده استهزا کیست؟؟؟
2 - امام فخر رازی از قول شیعه بیان کرده است - ایا خود امام فخر رازی با مطلب موافق است ؟؟ یعنی فخر رازی شیعه علی است؟؟؟
این همان نحوه استنتاج شما از مباهله و جانشینی است - حد اقل خود ما تو فارسی مثلی داریم که : گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟؟؟
اگر فضلی در علی بود اصحاب حضرت کور نبودند که ندیدند - حداقل ابوبکر را فاضل تر و اصلح تر دیدند و او را برگزیدند - مثلا امام خمینی فرزندشان حاج احمد اقا را بسیار دوست داشتند - نه داماد بلکه فرزند تنی خودشان بود - مشاور و کمک شان هم بود - ایا این دلیل جانشینی و حقانیت وی پس از پدر در نشستن بر تخت وی بود؟؟ - در مثل مناقشه نیست توقع دلیل عقلانی دارم - مثلا بگوئید شیعه به شورا اعتقاد ندارد - سنت سلطنت را ترجیح میدهد - رای و خواست مردم هم در شیعه محلی از اعراب ندارد و خود خدای شیعه تعیین تکلیف میکند - من مخلص شما هم هستم
ولی هنوز هیج قرابتی برای مقایسه اهل سنت و مسیحیان نمی بینم جز توهین و استهزا

sina178s;182945 نوشت:
با سلام
دوست عزیز

اگر فضلی در علی بود اصحاب حضرت کور نبودند که ندیدند - حداقل ابوبکر را فاضل تر و اصلح تر دیدند و او را برگزیدند -

درباره مطلبي که فرموديد
پيامبر اسلام حضرت علي را در روز غدير خم به جانشيني خود انتخاب نمود .

حديث غدير را بيش از 100 نفر از علماي اهل سنت و بيش از 100 نفر از علماي شيعه نقل کرده اند که جاي هيچ شبهه اي نيست .
پس از فوت پيامبر و قبل از دفن پيامبر بعضي از صحابه مانند عمرو ابوبکر و سعد ابن عباده براي انتخاب خليفه در محلي بنام سقيفه بني ساعده دور هم جمع شدند اين چند نفر نماينده تعداد کمي از مسلمين بودند نه همه مسلمين .
در آن زمان اکثر مسلمين با علي بيعت کرده بودند و ابوبکر را خليفه پيامبر نمي دانستند .
بلا فاصله پس از فوت پيامبر عمر قبيله اسلم را به پشتيباني از ابوبکر دعوت کرد وآنها نيز با گرفتن پاداش وارد مدينه شدند و بزور شمشيرو چماق از مردم براي ابوبکر بيعت گرفتند و پس از خاکسپاري پيامبر حضرت علي وقتي به سراغ مهاجرين و انصار رفت تا بناي حکومت اسلامي پس از پيامبر را پايه ريزي کند مهاجرين و انصار از ترس مامورين ابوبکر با دل و زبان همراه علي بودند ولي در عمل از علي حمايت نکردند .
حضرت علي هم در زمان حمله مهاجمين به خانه حضرت فاطمه زهرا و مجروح کردن آن حضرت با عمر درگير شد و در اين درگيري حضرت علي بشدت عمر را بزمين زد ولي پس ازگفتگوي حضرت علي با حضرت فاطمه در خصوص جدال با مهاجمين به توصيه حضرت فاطمه و براي حفظ اسلام و متفرق نشدن مسلمين حضرت علي خود را تسليم مهاجمين نمود و مهاجمين حضرت علي را به محل دارالخلافه بردند و خواستند که حضرت علي با ابوبکر بيعت نمايد و حضرت علي امتناع نمود سپس عمر به حضرت علي گفت اگر بيعت نکني تورا ميکشيم و حضرت علي در جواب گفت اگر مرابکشيد مسلماني را کشتيد و برادر پيامبر را کشتيد عمر در جواب گفت برادر پيامبر را نمي کشم پس بيعت کن و حضرت علي امتناع کرد سپس مهاجمين هرچه کردند دست مشت شده حضرت علي را باز کنند که با ابوبکر بيعت کند نتوانستند سپس ابوبکر مجبور شد کف دستش را بروي مشت بسته حضرت علي بکشد و پس از آن مهاجمين بدروغ اعلام کردند علي بيعت کرد در حاليکه حضرت علي با ابوبکر بيعت نکرد و پس از شش ماه جهت حفظ مصالح اسلام و از بين نرفتن اتحاد بين مسلمانان با ابوبکر مصالحه نمود و اين مصالحه به معناي بيعت و پذيرفتن حکومت ابوبکر نبود و حضرت علي تا پايان حکومت ابوبکر و عمر و عثمان با اين سه تن بيعت نکرد.
در ابتداي حکومت ابوبکر بسياري از قبايل که قبلا با حضرت علي بيعت کرده بودند حاضر نبودند به ابوبکر ذکات پرداخت نمايند و بدست سپاه ابوبکر کشته شدند مانند مالک بن نويره و بسياري ديگر که در تاريخ موجود است

sina178s;182945 نوشت:
با سلام

sina178s;182945 نوشت:

دوست عزیز
1 - امیدوار بودم هشدار من شما را به متن بحث برگرداند و نه لجاجت کمی به عنوان تاپیک فکر کنید - شروع کننده استهزا کیست؟؟؟
2 - امام فخر رازی از قول شیعه بیان کرده است - ایا خود امام فخر رازی با مطلب موافق است ؟؟ یعنی فخر رازی شیعه علی است؟؟؟
این همان نحوه استنتاج شما از مباهله و جانشینی است - حد اقل خود ما تو فارسی مثلی داریم که : گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟؟؟
اگر فضلی در علی بود اصحاب حضرت کور نبودند که ندیدند - حداقل ابوبکر را فاضل تر و اصلح تر دیدند و او را برگزیدند - مثلا امام خمینی فرزندشان حاج احمد اقا را بسیار دوست داشتند - نه داماد بلکه فرزند تنی خودشان بود - مشاور و کمک شان هم بود - ایا این دلیل جانشینی و حقانیت وی پس از پدر در نشستن بر تخت وی بود؟؟ - در مثل مناقشه نیست توقع دلیل عقلانی دارم - مثلا بگوئید شیعه به شورا اعتقاد ندارد - سنت سلطنت را ترجیح میدهد - رای و خواست مردم هم در شیعه محلی از اعراب ندارد و خود خدای شیعه تعیین تکلیف میکند - من مخلص شما هم هستم
ولی هنوز هیج قرابتی برای مقایسه اهل سنت و مسیحیان نمی بینم جز توهین و استهزا

با سلام
ظاهرا شما به پاسخهای ما توجه نمی کنید یا شاید توجه می کنید اما...
شما بعنوان یک مسیحی درباره اختلافات شیعه و سنی پیرامون مباهله و غیر آن،به دنبال چی هستید که جای یک سنی نشسته و اشکال می گیرید؟آنهم ایرادهایی که بارها پاسخ داده شده است؟آیا قصد رها کردن دین خود و تحقیق درباره دین و مذهب درست دارید؟

از فخررازی نام بردید اما فراموش کردید که شما اشکال کردید که مباهله با اقربا و نزدیکان نبوده و ما هم در پست 103 پاسخ شما را دادیم.
سوال کردید که از آیه مباهله چگونه جانشینی امام علی (ع) اثبات می شود در پست 111 پاسخ دادم و به نقل از فخررازی مطلبی را نقل کردم.حامد نیز در پست 113 پاسخی دادند.اگر نقدی در خصوص این ادله دارید ، به روشنی بیان کنید.

فخررازی شیعه نیست و او صرفا نقل قولی از زبان شخص دیگری بیان می کند.ما هم ادعا نکردیم که او شیعه و موافق ادله ماست.
اما ما در این رابطه تابع اشخاص نیستیم و دلایل ما مبتنی بر نظرات فخررازی نیست(لا یعرف الحق بالرجال)شما اگر می توانید ادله ذکر شده در پست 111 و 113 را رد کنید.

گفته اید:اگر فضلی در علی بود اصحاب حضرت کور نبودند که ندیدند - حداقل ابوبکر را فاضل تر و اصلح تر دیدند و او را برگزیدند

این سخن شما ناشی از بی اطلاعی از تاریخ و مبانی دینی ماست.
اولا:کمی درباره سقیفه تحقیق کنید تا بدانید که چگونه با ابوبکر بیعت شد.آیا اجماعی در این رابطه وجود داشت و همه اصحاب حضور داشتند؟ آیا انتخاباتی صورت پذیرفت؟رجوع کنید به:
http://www.askdin.com/thread5288.html
http://www.askdin.com/thread1071.html

از رهگذر این تحقیق خواهید فهمید که انتخاب ابوبکر بخاطر فضل و کمالش نبوده است.

ثانیا:گاهی مواقع انسان با علم به حقانیت چیزی آنرا منکر می شود و حق را نادیده می گیرد.مگر قرآن ما را نخوانده اید که:
«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (نمل/14):و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران (و مفسدان) چگونه بود

مگر درباره شما اهل کتاب نفرمود:

الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (146) الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (بقره/147):كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده‏ايم، او [پيامبر] را همچون فرزندان خود مى‏شناسند (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مى‏كنند! (146)

بسیاری از اصحاب نیز با علم به حقانیت امام علی(ع) این حق را نادیده گرفتند.مگر در منابع اهل سنت نخوانده اید که:

1- ابى وائل به نقل از عبداللَّه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى‏كند كه فرمود: «من در كنار حوض به انتظار شما مى‏مانم كه در اين هنگام مردانى از شما را نزد من مى‏آورند، همين كه اراده مى‏كنم به آنها نزديك شوم مانه مى‏شوند. عرض مى‏كنم: پروردگارا! اينان اصحاب من‏ند. خداوند مى‏فرمايد: اى پيامبر! نمى‏دانى بعد از تو چه كردند؟.» ( البداية و النهاية، ج 6، ص 207)

به اين مضمون ده‏ها روايت در معتبرترين كتاب‏هاى اهل سنت موجود است.

2- امّ سلمه مى‏گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «از ميان اصحابم كسانى هستند كه بعد از من، نه من آنان را خواهم ديد و نه آنان مرا.» (مسند احمد، ج 6، ص 298)

3- طلحة بن عبيداللَّه و ابن عباس و جابر بن عبداللَّه مى‏گويند: رسول خدا صلى الله عليه و آله بر كشتگان مسلمانان احد نماز گذارد، آن گاه فرمود: من بر آنان شاهدم. ابوبكر عرض كرد:
اى رسول خدا! آيا اينان برادران ما نيستند، اسلام آورده و همانند ما جهاد ننمودند؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بلى، ولى آنان از اجرهايشان استفاده نبردند. نمى‏دانم كه شما بعد از من چه مى‏كنيد؟ ...» (مغازى واقدى، ج 1، ص 410)

باز تکرار می کنم که مذهب شیعه از فحاشی و تمسخر به دور است.اگر فرض کنیم که شخصی در این سایت مرتکب چنین چیزی شده است ،ربطی به دین و مذهب ما ندارد و بنده نیز پاسخگوی اعمال و اقوال خود هستم.البته چنانکه قبلا نیز تذکر دادم نقد آراء دیگر مذاهب و ادیان و بیان ضعف آنها تمسخر و فحاشی نیست.

و نیز تکرار می کنم که اگر درباره مباهله و پاسخ ما در پست 111 و 113 نقدی دارید به روشنی ذکر کنید.

با سلام
من تمامی مطالب شما را مطالعه میکنم وگرنه اقدام به پاسخ دادن نمی کردم
دوست عزیز
اولا موضوع شیعه و سنی یک اختلاف درون دینی است و مسیحیت یک موضوع برون دینی - پس اختلاط این دو در هر وجهی جز عوام فریبی و مغلطه کاری و استهزا نیست - بنده هم شما را متهم نکردم - اشاره من به موضوع تاپیک است
دوم اینکه اگر شما به خود حق میدهید در باره سنی و شیعه و بهائی و غربی و شرقی نظر دهید چه اشکالی دارد یک مسیحی در باره شیعه و سنی نظر دهد؟
سوم اینکه منابع مورد اشاره شما از جمله همین جناب اصفهانی شیعه است و نظر او در باره اختلاف رای شیعه و سنی نافذ نیستید - اگر علم رجال میدانید اعتبار حدیث را در بحث استدلالی در می یافتید
چهارم اینکه - روایت غدیر در بین شیعه و سنی روایت شده است ولی نه در باره جانشینی - اگر حدیثی در باره جانشینی علی به روایت از اهل سنت دارید - 100 حدیث که نه - یک حدیث هم بیاورید قبول است - لطفا متن ادرس - شجره محدث و کتاب مرجع را اعلام کنید!!!!!!
پنجم - واقعه غذیر به روایت برون دینی و تاریخی صرفا برای خاتمه دعوای علی با گروه دیگری بر سر تقسیم غنایم بود که حضرت برای خاتمه غائله از علی در برابر مدعیان حمایت کرد و خواست که به خاطر او هم که شده خصومت با علی را خاتمه دهند ( خلاصه از تاریخ طبری )
من دشمنی با علی یا ابوبکر ندارم و البته برایم مهم نیست که کدام حق بوده و کدام باطل - در بحث تثلیث که توضییح و تعمیق توحید است عنوان سه خدایی دادن - آیا توهین نیست؟ وقتی همه مسیحیان و همه کتب دینی مسیحیت و از همه مهم تر اعتقاد نامه کلیسا اذعان میکنند و همه مسیحیان در هر یکشنبه ان اعتراف ایمان را می خوانند
من ایمان دارم به خدای واحد - خالق اسمان و زمین و هر انچه پیدا و ناپیداست .......
با این حال شما نسبت سه خدایی و شرک میدهید ایا توهین نیست؟؟؟ ایا اگر نه به همین سیاق - بلکه در باره حقایق تاریخی و تعلیمی اسلام و مسائل اخلاقی پیشوایان شما سخن گویم - ایا شما تحمل شنیدن دارید؟
باید مشخص کنید این تالار محل خصومت و استهزا عقاید است - رقابت اعتقادات است - یا محلی برای بیان منطقی عقاید و ارا و بررسی منابع دینی و به صورت صادقانه است؟
امیدوارم تحمل انتقاد را داشته باشید

sina178s;183147 نوشت:
با سلام
من تمامی مطالب شما را مطالعه میکنم وگرنه اقدام به پاسخ دادن نمی کردم
دوست عزیز
اولا موضوع شیعه و سنی یک اختلاف درون دینی است و مسیحیت یک موضوع برون دینی - پس اختلاط این دو در هر وجهی جز عوام فریبی و مغلطه کاری و استهزا نیست - بنده هم شما را متهم نکردم - اشاره من به موضوع تاپیک است
دوم اینکه اگر شما به خود حق میدهید در باره سنی و شیعه و بهائی و غربی و شرقی نظر دهید چه اشکالی دارد یک مسیحی در باره شیعه و سنی نظر دهد؟
سوم اینکه منابع مورد اشاره شما از جمله همین جناب اصفهانی شیعه است و نظر او در باره اختلاف رای شیعه و سنی نافذ نیستید - اگر علم رجال میدانید اعتبار حدیث را در بحث استدلالی در می یافتید
چهارم اینکه - روایت غدیر در بین شیعه و سنی روایت شده است ولی نه در باره جانشینی - اگر حدیثی در باره جانشینی علی به روایت از اهل سنت دارید - 100 حدیث که نه - یک حدیث هم بیاورید قبول است - لطفا متن ادرس - شجره محدث و کتاب مرجع را اعلام کنید!!!!!!
پنجم - واقعه غذیر به روایت برون دینی و تاریخی صرفا برای خاتمه دعوای علی با گروه دیگری بر سر تقسیم غنایم بود که حضرت برای خاتمه غائله از علی در برابر مدعیان حمایت کرد و خواست که به خاطر او هم که شده خصومت با علی را خاتمه دهند ( خلاصه از تاریخ طبری )
من دشمنی با علی یا ابوبکر ندارم و البته برایم مهم نیست که کدام حق بوده و کدام باطل - در بحث تثلیث که توضییح و تعمیق توحید است عنوان سه خدایی دادن - آیا توهین نیست؟ وقتی همه مسیحیان و همه کتب دینی مسیحیت و از همه مهم تر اعتقاد نامه کلیسا اذعان میکنند و همه مسیحیان در هر یکشنبه ان اعتراف ایمان را می خوانند
من ایمان دارم به خدای واحد - خالق اسمان و زمین و هر انچه پیدا و ناپیداست .......
با این حال شما نسبت سه خدایی و شرک میدهید ایا توهین نیست؟؟؟ ایا اگر نه به همین سیاق - بلکه در باره حقایق تاریخی و تعلیمی اسلام و مسائل اخلاقی پیشوایان شما سخن گویم - ایا شما تحمل شنیدن دارید؟
باید مشخص کنید این تالار محل خصومت و استهزا عقاید است - رقابت اعتقادات است - یا محلی برای بیان منطقی عقاید و ارا و بررسی منابع دینی و به صورت صادقانه است؟
امیدوارم تحمل انتقاد را داشته باشید

سلام
1-همانطور که بیشتر دانستن دویست فضیلت علی ع از یک فضیلت ابوبکر غیر عقلانی است یک دانستن سه آن هم سه تایی که یکی از آنها ، وحدانیتش وحدت عددی نیست غیر منطقی است . این از عنوان تاپیک
2- نظر بدهید مگر تا به حال نظرات اهل سنت را برای ما منعکس نکرده اید ؟
3- منابع حدیثی اهل سنت برای اثبات ادعاهای شیعه کافی است کما اینکه در مثل این اختلافات داب علمای بزرگوار شیعه استفاده از منابع اهل سنت است ما هم در این تاپیک به کتاب شواهد التنزیل حاکم حسکانی از محدثین طراز اول اهل سنت استناد کردیم
4- روایات غدیر از طریق شیعه و سنی متواترا نقل شده است و کسی درباره اصل واقعه و اصول بیانات پیامبر اکرم ص و از جمله این گفتار : من کنت مولاه فهذا علی مولاه حرفی ندارد . تنها مشکل اهل سنت تفسیر دور از ذهن کلمه مولا در خطبه روشن پیامبر ص به دوست است همانطور که ولی را در آیه ولایت به ولایت نصرت معنا می کنند
5- جالب است که از برون دین ما هم برای شما مساله غدیر برای فیصله دادن یک مساله کم اهمیت می باشد . عقل شما اینطور حکم می کند که پیامبر اسلام ص برای فیصله آن قضیه ای کم اهمیت آن همه حاجی را سه روز در غدیر معطل کند ؟
6- ما اعتقاد به خدا بودن عیسی بن مریم ع را به صراحت از مسیحیان شنیده ایم و اعتقاد به فرزند خدا بودن اورا هم شنیده ایم شاید آقایان به اعترافات روز یکشنبه خودشان باور ندارند که این حرفها را می زنند . البته اگر شما قائل به وحدانیت خدا هستید و آنرا عقیده صحیح می شمارید برای ما جای بسی خرسندی است .
7- زندگانی مقدس ائمه معصومین ما روشن و خالی از هر نکته ناشایستی است . بهتر است از نزدیک شدن به حوزه های خطرناک بپرهیزید . همه انبیاء و اولیاء الهی پاک و مقدس بوده اند و بهتر است برای مخاصمه با ما خود را به میدان جنگ با مقربین خدا نیندازید

sina178s;183147 نوشت:
با سلام
چهارم اینکه - روایت غدیر در بین شیعه و سنی روایت شده است ولی نه در باره جانشینی - اگر حدیثی در باره جانشینی علی به روایت از اهل سنت دارید - 100 حدیث که نه - یک حدیث هم بیاورید قبول است - لطفا متن ادرس - شجره محدث و کتاب مرجع را اعلام کنید!!!!!!

با سلام -- احاديث بسياری در خصوص حقانيت خلافت حضرت علی وجود دارد در اينجا به حديث يوم الدار اشاره ميکنم .
حديث يوم الدار :اولين روزي که خاتم الانبياء(صلي الله عليه وآله) نبوت خويش را آشکار ساخت، به خلافت علي(عليه السلام) تصريح نمود که به «حديث الدار» معروف است. چنانچه امام احمد حنبل در مسند،محمد بن جرير طبري در «تاريخ الامم والملوک» وابن ابي الحديد معتزلي درشرح نهج البلاغه و حافظ ابو نعيم در حليه الاولياء و بسياري ديگر نقل نموده اند: زماني که آية شريفه } وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَکَ اْلأَقْرَبِينَ{(1) نازل شد پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) چهل نفر از اشراف، بزرگان و خويشاوندان خود را در منزل عموي خويش، ابوطالب دعوت کرد و به علي(عليه السلام)فرمود: براي ميهمانان يک ران گوسفند و مقداري نان و شير (تقريبا 3 کيلو) تهيه نمايد. وقتي که اشراف و بزرگان قريش بر سر سفره نشستند، به هم نگاه کردند وبا خنده مي گفتند: محمد(صلي الله عليه وآله) حتي غذاي يک نفر را هم آماده نکرده است. حضرت فرمود: «کلوا بسم الله; با نام خداوند متعال بخوريد». حضار تا توانستند غذا خوردند و پس از سيرشدن، دست از غذا کشيدند، اما همچنان غدا تمام نشده بود. آن ها بعدها به يکديگر گفتند: «اين مرد شما را با اين غذا سحر و جادو نمود(2)».
آنگاه حضرت برخاسته و لب به سخن گشود که قسمتي از فرمايشات ايشان چنين است: «اي فرزندان عبد المطلب! خداي تعالي مرا بر عموم مردم ومخصوصاً بر شما مبعوث گردانيد. من شما را به دو کلمه دعوت مي کنم که برزبان سبک و آسان، ولي در ترازوي اعمال شما سنگين و گران است، با گفتن ايندو کلمه بر عرب و عجم مالک شويد، تا جميع امور در اختيار شما قرار گيرد. بااين دو کلمه وارد بهشت مي شويد و ازدوزخ نجات پيدا خواهيد کرد. آن دو کلمه: يکي گواهي به وحدانيت خدا و ديگري گواهي به رسالت من است. بنابراين اولين کسي که دعوت مرا اجابت و ياري نمايد او برادر من، وزير من، وارث من و خليفه بعد از من خواهد بود(1)».
ايشان آخرين جمله را سه بار تکرار نمود. در هر بار به جز علي(عليه السلام) کسي پاسخ نداد و فقط علي(عليه السلام) مي گفت: «اي پيامبر خدا من ياريت مي دهم و کمک کار تو مي باشم(2)». پس حضرت او را نويد خلافت داد و فرمود: «به درستي که او برادر من، وصي من و خليفه من در ميان شما مي باشد(3). امام احمد حنبل و مير سيد علي همداني شافعي از پيامبر خدا نقل مي کنند که فرمود: «اي علي! تو ذمه مرا بري مي کني و تو خليفه من بر امتم مي باشي».(4) اين حديث در بيش از بيست کتاب معتبر اهل سنت ذکر شده که بيش از حد تواتر است.(5)
امام احمد حنبل و ابن مغازلي و ثعالبي نيز از حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) نقل مي کنند: «همانا که تو برادر من، وصي، خليفه و ادا کننده دِين من هستي».(6) در جايي ديگر ابوالقاسم حسين بن محمد از انس ابن مالک از پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) نقل مي کند: «به درستي که دوست من، وزير من، خليفه من و بهترين کسي که بعد از خود بجاي مي گذارم تا دِين مرا ادا کند و وعده مرا وفا کند، همانا علي ابن ابي طالب(عليه السلام)مي باشد(1)»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
* الارشاد، ج 1، ص49 ; الانوار العلويه، ص39 ; شبهاي پيشاور، ص318 «يا بنيعبد المطّلب إنّ الله بعثني إلي الخلق کافة و بعثني إليکم خاصة فقال عزّ وجلّ } وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَکَ الاَْقْرَبِينَ{ و أنا أدعوکم إلي کلمتين خفيفتين علي اللسان ثقيلتين في الميزان تملکونبهما العرب و العجم و تنقاد لکم بهما الأمم و تدخلون بهما الجنة و تنجونبهما من النار شهادة أن لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ و أنّي رسول الله فمن يجبنيإلي هذا الأمر و يؤازرني عليه و علي القيام به يکن أخي و وصيي و وزيري ووارثي و خليفتي من بعدي».
* سورهشعراء (26): آيه 214
*مناقب آل ابي طالب، ج 1،ص306 ; تاويل الايات، ج 1، ص394 ; نظم درر السمطين، ص83 اً نهج الايمان،صص238 و 239 ; شبهاي پيشاور، ص318 «هذا ما سحرکم به الرجل»
*شبهاي پيشاور، ص318 «أنا أنصرک و وزيرک يا نبيّ الله».
*مسند احمد، ج 1، ص111 ; شبهاي پيشاور، ص318 «إنّ هذا أخي و وصيّي وَ خليفتي فيکم».
*عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ص65 ; مسند الامام رضا(عليه السلام). ج 1، ص130 ; ينابيع المودة لذوي القربي، ج 2، ص280 ; شبهاي پيشاور، ص319 «يا عليّ أنت تبريء ذمّتي و أنت خليفتي علي أمّتي».
*مسند احمد بن حنبل ص111 و 331جلد اول ـ ثعلبي در تفسير آيه ـ ابو نعيم حليه الاولياء و بيست مدرک ازکتب اهل سنت مذکور در ص317 شبهاي پيشاور.
*الصوارم المهرقه، ص209 ; شبهاي پيشاور، ص319 «أنت أخي و وصيّي و خليفتي و قاضي ديني».
*معجم الکبير، ج 6 ، ص221 ; کنز العمال، ج 11،ص610 ; شواهد التنزيل، ج 1، ص98 ; شبهاي پيشاور، ص320 «إنّ خليلي و وزيري وخليفتي و خير من أترک بعدي يقضي ديني و ينجز موعدي عليّ بن أبي طالب».

meisam.ahmadzadeh;181762 نوشت:
با سلام خودمت برادران و دوستان.

بنده از سوال ایرادی دارم که جنبه زیر سوال بردن مسلمان سنی را دارد.

به هر صورت این سوال مطرح شدنش میتواند طور دیکر باشد. و همینطور در مورد مسیحیان عزیز که ما زیر پرچم توحید مشترکات بسیاری داریم.
انتقاد من از سوال نحوه آن است گرجه دوستان از سنی و شیعه مطالب خوبی آوردند و بنده هم استفاده میکنم.
اولا ما در سایه توحید همگی مسلمانیم و مشترکات سنی و شیعه بسیار و برادرانمان اهل سنت در اشتراکات با ما بسیارند.
همین بس که ما هم از منابع آنها برای استدلال استفاده میکنیم و آنها نیز در بسیاری موارد مطالب عقلی ما را قبول میکنند.
ما مسلمانیم و اعتقاد به مسیح و مریم واشتراک ما با مسیحیت است به شاهد سور قرآنی ما جزو اساس اعتقاد ماست و اگر مسلمان به مسیح و دیگر پیامبران اعتقاد ندارد مسلمان نیست .

عذر بنده را بپذیرید . این تذکر اخلاقی بنده را متوجه باشید و امید وارم به بحث شما لطمه ای وارد نشده باشد.


سلام بر دوستان:Gol:
تاپیک خیلی جالبی بود ولی حیف که من اون موقع عضو نبودم وگرنه توی بحث دوستان جناب سفیر و جناب عباس زاده حتما شرکت می کردم ولی الان دیگه وسط بحثه بهتره وارد نشم که بحث از اصلش به حاشیه وارد نشه:Ghamgin:
اما این دوست خوبمون گفته که ما مسلمانی سنی ها و توحید مسیحیان رو زیر سوال نبریم!
در این باره باید بگم اگر شما تاریخ شیعه را مطالعه و بررسی کنی به یک نکته پی می بری و اون اینکه هیچ عالم شیعه هیچ موقع هیچ مسلمان سنی رو تکفیر نکرده. اگر شما نمونه ای داری بیار تا من از این حرفم دست بردارم. در طول تاریخ کدام جامعه شیعه بوده که آزادانه و بدون تقیه زندگی کرده؟ اصلا شما وقتی تاریخ را نگاه می کنی به این نتیجه میرسی که یکی از انعطاف پذیرترین انسانها همین شیعیان بودند وارد هر محیطی که می شدند خودشان را سریعا با اون محیط و جامعه تطبیق می دادند. اما این به اون معنا نیست که از عقاید و اصولشون دست بر می داشتند ، هرگز چنین نبود بلکه این دین و مذهب و مکتب چنان قابلیتهایی داره که گویی هیچگاه کهنه و مندرس نمیشه و قابل انعطاف و اجرا در هر جامعه بشری هست (البته به شرط اینکه مجری خوبی هم داشته باشه) این هم یکی از دلایل یرحق بودن مذهب و مکتب ماست.
بحث ما در این مطلب نیست که سنی مسلمان هست یا نه؛ بلکه در این مطلب بحث می کنیم که این اسلامی که پیامبر آورده، این اسلامی که دین کامل هست، این اسلامی که ادعا می کنه پاسخگوی همه نیازهای مادی و معنوی تمامی بشر هست کدومه؟اسلام برادران اهل تسنن یا اسلام وهابی ها یا اسلام خوارج یا اسلام شیعه؟کدوم؟
به تعبیر بهتر، اسلام واقعی کدوم اسلام هست؟
خب برای پاسخ به این سوال تنها راهی که داری تحقیق است ببینی اینها چی می گن؟ ادعاشون چیه؟ مبانی فکری اونها چیه تا به نتیجه برسی.
پس بحث زیر سوال بردن اسلام برادران اهل تسنن نیست.
اما در مورد وحدت هم من میگم چرا همش ما باید از اصولمون کوتاه بیاییم ؟خب یکبار بقیه فرق اسلامی کوتاه بیاین.مگر بحث وحدت نیست؟
خب اونها بیان حول پرچم ائمه معصومین علیهم السلام، آیا در اینصورت وحدت حاصل نمیشه؟ خواهشا کمی دقت و تأمل کنید.
اما در مورد ادعای توحید مسیحیان هم میگم : اگر از یک مسیحی بپرسی خدا چندتا هست؟ در جواب میگه یکی (آره شک نکن میگه یک) اما یکی که در سه تا اُقنوم تجلی و ظهور کرده.
این ادعای اونها هست. در جواب باید بگم دوست عزیزم اگر کسی یک ادعایی کرد و بعد خلاف اون ادعا حرف زد یا عمل کرد خود شما به اون فرد چی میگی؟
آیا جز این است که میگی تو دروغگو هست؟ تو کاذب هست؟ تو منو مسخره کردی؟
قطعا همینطور هست. حال مسیحی ها هم همینطورن ادعای توحید دارن اما وقتی به گفته ها و مطالبشون میرسی دقیقا بر عکس این ادعا صحبت می کنن. خب حالا شما بگو میشه به صرف یک ادعا ما کسی رو موحد بدونیم؟یا اینکه میریم بررسی می کنیم ببینیم این شخص توی رفتارش توی گفتارش اصلا توی زندگیش موحد هم هست یا نه؟؟
خواهشا کمی دقت کنید.
از اینکه سرتون رو به درد آوردم معذرت میخوام.
باز هم اگر سوالی یا اشکالی یا نکته ای بود در خدمتیم.
خداوند انشاءالله همه مون رو عاقبت بخیر کند. آمین
یا حق





sina178s;183147 نوشت:
با سلام
من تمامی مطالب شما را مطالعه میکنم وگرنه اقدام به پاسخ دادن نمی کردم
دوست عزیز
اولا موضوع شیعه و سنی یک اختلاف درون دینی است و مسیحیت یک موضوع برون دینی - پس اختلاط این دو در هر وجهی جز عوام فریبی و مغلطه کاری و استهزا نیست - بنده هم شما را متهم نکردم - اشاره من به موضوع تاپیک است
دوم اینکه اگر شما به خود حق میدهید در باره سنی و شیعه و بهائی و غربی و شرقی نظر دهید چه اشکالی دارد یک مسیحی در باره شیعه و سنی نظر دهد؟
سوم اینکه منابع مورد اشاره شما از جمله همین جناب اصفهانی شیعه است و نظر او در باره اختلاف رای شیعه و سنی نافذ نیستید - اگر علم رجال میدانید اعتبار حدیث را در بحث استدلالی در می یافتید
چهارم اینکه - روایت غدیر در بین شیعه و سنی روایت شده است ولی نه در باره جانشینی - اگر حدیثی در باره جانشینی علی به روایت از اهل سنت دارید - 100 حدیث که نه - یک حدیث هم بیاورید قبول است - لطفا متن ادرس - شجره محدث و کتاب مرجع را اعلام کنید!!!!!!
پنجم - واقعه غذیر به روایت برون دینی و تاریخی صرفا برای خاتمه دعوای علی با گروه دیگری بر سر تقسیم غنایم بود که حضرت برای خاتمه غائله از علی در برابر مدعیان حمایت کرد و خواست که به خاطر او هم که شده خصومت با علی را خاتمه دهند ( خلاصه از تاریخ طبری )
من دشمنی با علی یا ابوبکر ندارم و البته برایم مهم نیست که کدام حق بوده و کدام باطل - در بحث تثلیث که توضییح و تعمیق توحید است عنوان سه خدایی دادن - آیا توهین نیست؟ وقتی همه مسیحیان و همه کتب دینی مسیحیت و از همه مهم تر اعتقاد نامه کلیسا اذعان میکنند و همه مسیحیان در هر یکشنبه ان اعتراف ایمان را می خوانند
من ایمان دارم به خدای واحد - خالق اسمان و زمین و هر انچه پیدا و ناپیداست .......
با این حال شما نسبت سه خدایی و شرک میدهید ایا توهین نیست؟؟؟ ایا اگر نه به همین سیاق - بلکه در باره حقایق تاریخی و تعلیمی اسلام و مسائل اخلاقی پیشوایان شما سخن گویم - ایا شما تحمل شنیدن دارید؟
باید مشخص کنید این تالار محل خصومت و استهزا عقاید است - رقابت اعتقادات است - یا محلی برای بیان منطقی عقاید و ارا و بررسی منابع دینی و به صورت صادقانه است؟
امیدوارم تحمل انتقاد را داشته باشید

سلام بر سینای عزیز!
من خیلی خوشحالم که تو این سایت و تو این تاپیک از همه مذاهب و ادیان از همه سلیقه ها هستند. من از این محیط خیلی خوشم میاد به شرط اینکه اخلاق ادب و نزاکت رو رعایت کنیم و فقط بر شنیده هامون اکتفا نکنیم .
در مورد سوالهاتون در بحث خلافت و جانشینی پیامبر دوستان جواب میدن ولی گفتم در مورد سوالتون در بحث توحید در مسیحیت باهم کمی بحث و صحبت کنیم. فقط خواهش من این هست که با منطق و با مدرک و سند جلو بریمو نه اینکه اگه من یا هر کسی یه حرفی زد شما بگین من شنیدم اینجوریه یا توی یک کتاب که یادم نیست یه چیز دیگه گفتند.
پس خواهش میکنم با منطق و با دلیل بریم جلو.
من از شما یک سوال دارم شما خوب تحقیق کن بعد جواب بده هیج عجله ای هم نداریم.
اما سوال:
کتاب مقدس شما (عهدین) در مورد خدا چی میگه؟ (بحث توحید)
میخوام از زبون خودتون بشنوم تا بعد وارد بحث بشیم. خواهشا همراه با آدرس باشه.
فعلا همین
موفق باشید.

حاج علی;183706 نوشت:
سلام بر سینای عزیز!
.................... در مورد سوالتون در بحث توحید در مسیحیت باهم کمی بحث و صحبت کنیم. فقط خواهش من این هست که با منطق و با مدرک و سند جلو بریمو نه اینکه اگه من یا هر کسی یه حرفی زد شما بگین من شنیدم اینجوریه یا توی یک کتاب که یادم نیست یه چیز دیگه گفتند.
پس خواهش میکنم با منطق و با دلیل بریم جلو.................................................................................................................فعلا همین
موفق باشید.

با سلام
دوست عزیز اول بفرمائید شما معنی بحث کردن رو میدونید؟ - گاهی افراد با استفاده از بحث سعی دارند نظرات خود را به اطلاع دیگران برسانند - گاهی هم سعی دارند نظرات دیگران را بشنوند و یاد بگیرند و گاهی سعی دارند دیگران را متقاعد سازند در ادب و منطق و سند
بعضی هم گمان میکنند خودشان منطقی و مستند و عادل و اگاه هستند و دیگران جاهل و غیر مستند و غیر منطقی
شما در همین مقدمه خود را بر کرسی حقانیت نشاندید و بنده را غیر منطقی و فاقد دلیل و سند و مدرک و هوچیگر
بهتر بود از اسب غرور پیاده میشدید و تاپیک های مربوط به تثلیث را میخواندید و اگر ابهام یا سوالی بود طرح میکردید - طوری پیشنهاد دادید که همه حاضرین در این تالار بی سواد و بی منطق بودند و منتظر شما بودند تا از راه رسیده و در جا مسیحیت را محکوم کنید

سلام

sina178s;183965 نوشت:
شما معنی بحث کردن رو میدونید؟ - گاهی افراد با استفاده از بحث سعی دارند نظرات خود را به اطلاع دیگران برسانند - گاهی هم سعی دارند نظرات دیگران را بشنوند و یاد بگیرند و گاهی سعی دارند دیگران را متقاعد سازند در ادب و منطق و سند

در مورد بحث و مباحثه آنچه که گفتید را من قبول ندارم؛ اگر به معنای لغوی کلمه « بحث» مراجعه کنید می بینید که گفته اند جستجو . در واقع بحث یعنی مذاکره علمی! نه القاء نظر و نه تحمیل نظر به دیگران.

sina178s;183965 نوشت:
بعضی هم گمان میکنند خودشان منطقی و مستند و عادل و اگاه هستند و دیگران جاهل و غیر مستند و غیر منطقی
شما در همین مقدمه خود را بر کرسی حقانیت نشاندید و بنده را غیر منطقی و فاقد دلیل و سند و مدرک و هوچیگر

جناب سینا
من همچین حرفی نزدم فقط گفتم منطقی جلو بریم نه اینکه فقط به شنیده ها اکتفا کنیم شما پست قبلی خودتون رو فراموش کردید که چی گفتید:

sina178s;183147 نوشت:
چهارم اینکه - روایت غدیر در بین شیعه و سنی روایت شده است ولی نه در باره جانشینی - اگر حدیثی در باره جانشینی علی به روایت از اهل سنت دارید - 100 حدیث که نه - یک حدیث هم بیاورید قبول است - لطفا متن ادرس - شجره محدث و کتاب مرجع را اعلام کنید!!!!!!

اکثریت اهل تسنن دهها حدیث صحیح در مورد انتصاب حضرت علی عیله السلام به جانشینی پیامبر اسلام نقل کرده اند و در سند آنها خدشه ننموده اند فقط در دلالت و معنای خلافت و ولایت تشکیک نموده اند؛ آن وقت شما بدون اطلاع از این موارد،چنین حرفی میزنید. حالا من بی منطق هستم؟ خودتان قضاوت کنید.
منظور من همانطور که گفتم این بود به شنیده ها و حدس و گمان اکتفا نکنیم.همین و بس!

sina178s;183965 نوشت:
بهتر بود از اسب غرور پیاده میشدید و تاپیک های مربوط به تثلیث را میخواندید و اگر ابهام یا سوالی بود طرح میکردید - طوری پیشنهاد دادید که همه حاضرین در این تالار بی سواد و بی منطق بودند و منتظر شما بودند تا از راه رسیده و در جا مسیحیت را محکوم کنید

من کوچکتر از آن هستم که چنین ادعایی بکنم ولی از استادمون یاد گرفتم که قبل از بحث چهارچوب بحث و مراتب و مراحل و سیر منطقی آن را مشخص کنم. نمی دانم چرا به شما برخورد؟؟؟ آیا واقعا مشخص کردن اینها ناراحتی دارد؟ آیا واقعا در یک مباحثه و مذاکره علمی اینگونه به طرف مقابل حمله نمود؟ من هیچ حرف بی ادبانه یا غیر محترمانه ای نزدم فقط یک سوال پرسیدم همین. اگر نمی خواهید جواب بدهید مجبور نیستید ولی اینکه با تندی و زیرسوال بردن طرف مقابل از جواب شانه خالی کنید اصلا منطقی نیست.
در پایان اگر خدای ناکرده ناآگاهانه موجب ناراحتی و آزردگی خاطر شما شدم عذرخواهم.
اگر خواستید در بحث شرکت کنید خواهشا با روش علمی جلو بیایید و گرنه دیگر نیاز به بحث نیست.
یا حق
التماس دعا

با سلام
دوست گرامی - اگر دوست دارید تجاهل اگاهانه کنید - مهم نیست - شرط مناظره تساوی حق و خطا برای طرفین است
1 - شما در بحث دو نفره پای دیگران را وسط می کشید
2 - فرض شما این است که اگر شما یا دیگران حرفی منطقی !!!!! زدند بنده نگویم شنیدم یا ............!
یعنی اینکه هر چه شما خواهید گفت منطقی و هر چه بنده خواهم گفت بی سند و بی محتواست
3 - در همین تاپیک اخرتون - متنی از یک پست دیگر کپی پست کردید در حالیکه من سند و ادرس خواستم شما فرمودید همه سنی ها میگویند - مثلا روش منطق بحث علمی و اصولی نزد شما این است
من خواستم شما یا هر مدعی شیعه گری یک حدیث معتبر - متن - ادرس - و اعتبار محدث یا راوی را به عنوان سند ارائه دهد
4 - جالب است که من هر وقت استدلالی را بیان میکنم سعی دارم از قران استناد کنم اما شما شیعیان سلاحی جز حدیث و روایت ندارید -

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

پاسخ اول به دوستمون جناب سفیر: ادعای این که دیه قرار است جلوی خودکشی مجنی علیه رو بگیره شما مطرح کردید و خودتون هم باید پاسخ بدید به سوالتون

پاسخ دوم به دوستمون جناب میثم احمد زاده بنده در منبعی که مورد وثوقم هست گشتم پاسخ کلی یافتم و آن این که تا آنجا که ممکن است باید قطع شود و مابقی به دیه تبدیل میشود مثلا اگر زنی مردی را کشت میشود زن را قصاص کرد و مابقی به دیه تبدیل میشود در واقع در این موارد هم قصاص برابر نیست بلکه به دلیل عدم امکان قصاص آن اعضا یا اشخاص مورد قصاص تبدیل به دیه میشود

در سوال مذکور هم همین قاعده باید جاری شود

در مورد این سخن انتهایی دوستمون جناب سینا :

sina178s;184255 نوشت:
4 - جالب است که من هر وقت استدلالی را بیان میکنم سعی دارم از قران استناد کنم اما شما شیعیان سلاحی جز حدیث و روایت ندارید

اولا ما دو منبع قرآن و سنت را به رسمیت میشناسیم که البته احادیث مخالف قرآن رد میشود زیرا سنت هرگز مخالف قرآن نیست

دوما اگر منظور شما این است که باید حتما اسم حضرت به عنوان جانشین در قرآن می آمده این خودش ادعایی است که در قرآن این ادعا نیست!!

یعنی شما یک آیه بیاورید که در آن فرموده باشد اگر ما بخواهیم جانشینی برای پیامبر تعیین کنیم حتما اسمش را می آوریم!!

اما اگر منظور این نیست : یک آیه کافی است در اثبات ولایت ایشان : المائدة : 55 إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ

این آیه نشان میدهد که یک عده تنها سرپرستان جامعه مسلمین هستند اینان چه کسانی هستند؟؟

اما آیه دیگری را جهت اطمینان قلب شما می آورم: النساء : 59 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً

که اولی الامر در این آیه همان 12 امام هستند که اطاعت محض از ایشان واجب است و الا به صورت مشروط می آمد کما این که اطاعت پدر و مادر مشروط است در قرآن

اما در مورد این عبارت :

sina178s;183965 نوشت:
تاپیک های مربوط به تثلیث را میخواندید و اگر ابهام یا سوالی بود طرح میکردید

در یکی از تاپیکها که میخواندم دیدم شما به شدت از ارجاع کارشناسان این سایت به صفحات دیگر ناراحت میشوید لطفا آنچه را که برای خود نمیپسندید برای دیگران نپسندید

التماس دعا

sina178s;184255 نوشت:
شرط مناظره تساوی حق و خطا برای طرفین است

سلام
دوست عزیز من کجا گفتم که می خواهیم مناظره کنیم؟
شما یکجا بیار که من گفته باشم. اصلا من در این مقام نیستم بلکه فقط می خواستم یک بحث و مذاکره علمی داشته باشیم همین و بس. مناظره آداب و شرایط خاص خودش را دارد که اینجا محل آن نیست و من هم اهل آن نیستم. اگر قصد شما مناظره است می توانید به سایتها یا انجمن هایی که در این زمینه است مراجعه کنید.

sina178s;184255 نوشت:
1 - شما در بحث دو نفره پای دیگران را وسط می کشید

دوست عزیز در این تاپیک و انجمن آیا بحث دو نفره هم داریم؟ وقتی مطلبی در این تاپیک و انجمن ها مطرح می شود آیا جز این است که همه علاقمندان و آنهایی که در این زمینه اطلاعاتی دارند می توانند در این بحث شرکت کنند؟
اگر کسی می خواهد بحث دو نفره داشته باشه از قسمت پیامهای خصوصی استفاده می کنه نه این انجمن ها و تاپیک ها!

sina178s;184255 نوشت:
- فرض شما این است که اگر شما یا دیگران حرفی منطقی !!!!! زدند بنده نگویم شنیدم یا ............! یعنی اینکه هر چه شما خواهید گفت منطقی و هر چه بنده خواهم گفت بی سند و بی محتواست

باز که شما حرف خودتون رو می زنید. من میگم هر حرفی رو باید با سند و مدرک قبول یا رد کرد. چه حرف من باشه چه حرف شما. متاسفانه کم فکر می کنم شما دنبال بحث علمی نیستید و گرنه بحث علمی این همه جار و جنجال ندارد. اگر من حرف غیر منطقی یا بدون سند زدم شما مچ من را بگیرید و بر عکس در مورد شما هم همینطور.

sina178s;184255 نوشت:
در همین تاپیک اخرتون - متنی از یک پست دیگر کپی پست کردید در حالیکه من سند و ادرس خواستم شما فرمودید همه سنی ها میگویند - مثلا روش منطق بحث علمی و اصولی نزد شما این است

جناب سینای عزیز!
من فقط قصدم مثال بود که بفهمانم بدون مطالعه و اشراف کامل بر مطالب و موضوعات و فقط با اکتفا بر شنیده ها نمی توان وارد یک بحث علمی شد. منظورم خودم هم هست و به خاطر همین بود که از شما پرسیدم که نظر کتاب مقدس ( عهدین) در مورد خدا و توحید چیه؟ وگرنه می تونستم از همون اول شروع کنم به بحث . پس می بینی که من از یک سیر و روال منطقی شروع کردم.
آدرس اون مطلب که من گفتم هم کتاب «الغدیر » مرحوم علامه امینی هست. شما مراجعه کن خودت میبینی که قضیه حدیث غدیر و اصلا ماجرای غدیر چیه.؟

sina178s;184255 نوشت:
شما فرمودید همه سنی ها میگویند - مثلا روش منطق بحث علمی و اصولی نزد شما این است

جناب سینا!
شما اول مطلب رو به دقت بخوان بعد اشکال کن. من در اون پست گفتم :
حاج علی;184187 نوشت:
اکثریت اهل تسنن دهها حدیث صحیح در مورد انتصاب حضرت علی عیله السلام به جانشینی پیامبر اسلام نقل کرده اند و در سند آنها خدشه ننموده اند فقط در دلالت و معنای خلافت و ولایت تشکیک نموده اند؛

به نظر شما بین اکثریت و همه تفاوتی نیست؟لطفا کمی دقت کنید.و انصاف داشته باشید.

sina178s;184255 نوشت:
جالب است که من هر وقت استدلالی را بیان میکنم سعی دارم از قران استناد کنم اما شما شیعیان سلاحی جز حدیث و روایت ندارید -

ما زمانی می توانیم به یک مطلب برای اثبات ادعای خودمان استناد کنیم که اولا آن مطلب را خوب بفهمیم و ثانیا ربط آن مطلب با ادعایمان را نیز بیان کنیم.
در اینجا من از شما سوال میکنم آیا من به عنوان یک مسلمان می توانم بدون اینکه بدانم سایر منابع و متون دینی شما در یک مورد خاص نظرشان چیست فقط به کتاب شما استدلال کنم؟آیا شما این استدلال را قبول میکنید؟ نمی گویید باید ببینیم مراد از این واژه در این آیه در اینجا چی هست؟ در عهد قدیم آیا بر خلاف آن چیزی نیامده؟ در عهد جدید آیا توضیح آن نیامده؟ شارحان در مورد این آیه چه گفته اند و دهها سوال دیگر؟؟؟
اکنون نیز در مورد قرآن این مطلب صادق است. در میان خود عرب زبانان فارغ از دین و مذهبی که دارند در معانی بسیاری از کلمات آیات اختلاف شده فلذا همانگونه که میدانید یکی از وظایف هر پیامبری تبیین و توضیح مراد کتاب دینش است در مورد پیامبر اسلام هم همینگونه است و این وظیفه پس از پیامبر به جانشینش منتقل می شود.اصلا معنای بعضی از آیات را ما نمی فهمیم که در میان مسلمانان به این آیات می گویند متشابه و لذا حق نداریم به انها استدلال کنیم.مگر اینکه بیانی از سوی معصوم ( پیامبر یا امامان معصوم ) به ما در مورد آن ایه رسیده باشد که ما به این بیان میگوییم تفسیر آیه.
خب استدلال به قرآن در صورتی صحیح و معتبر است که اولا ما معنای تمام آیه مورد بحث را بدانیم و ثانیا آیه یا آیات دیگری این آیه را تخصیص یا تقیید یا نسخ نکرده باشد، ثالثا حدیثی آن را بر خلاف ظاهرش تفسیر نکرده باشد و رابعا با شأن نزولش تخالف نداشته باشد. ایا انصافا استدلال شما در پست های قبلی شما اینگونه بوده است؟نمی دانم خودتان کمی فکر کنید.به جواب می رسید.
اصلا قرآن بدون حدیث و روایت آیا واقعا کارگشاست؟ خب در این صورت چه نیازی است به جانشین پس از پیامبر؟ خود پیامبر قرآن را آورد و بعد که از دنیا رفتند همه می توانند از این قرآن استفاده کنند دیگر به امام و مبیّن قرآن پس از پیامبر احتیاج نداریم.
اصلا در زمان خود پیامبر یکی از علومی که بود علم تفسیر قرآن بوده و این خود دلیل بر این است که استدلال به قرآن فقط منوط به فهمیدن معنای ظاهری و اولیه قرآن نیست.

جناب سینا !
اگر قصدتان بحث علمی است بیایید طبق یک سیر و روال منطقی به بحث و مذاکره علمی بپردازیم و از حاشیه رفتن و از این شاخه به آن شاخه پریدن خودداری کنید. و اگر به دنبال بحث علمی نیستید و فقط می خواهید بدون دلیل و سند ، شنیده های خود را نقل کنید و به این و ان نسبت دهید؛ با عرض معذرت و تمام احترامی که برای شما قائلم من هم دیگر به پست ها و تاپیک های شما جواب نمیدم.
رسم بحث علمی و مذاکره علمی این نیست.
دیگر خود دانید.
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

حاج علی;184300 نوشت:
اصلا معنای بعضی از آیات را ما نمی فهمیم که در میان مسلمانان به این آیات می گویند متشابه و لذا حق نداریم به انها استدلال کنیم.مگر اینکه بیانی از سوی معصوم ( پیامبر یا امامان معصوم ) به ما در مورد آن ایه رسیده باشد که ما به این بیان میگوییم تفسیر آیه

این که ما بعضی آیات را نمیفهمیم اسمش متشابه نمیشود به معنای متشابه کمی دقت کنید از تشابه می آید یعنی دو چیز که به هم شبیه اند حال این شباهت در قرآن شباهت لفظی است

مثلا ید در ید الله شبیه به ید در ید الناس است اگر شما کمی در معنای ایه تعمق کنید و آن را با آیات محکم که مادر کتاب(هن ام الکتاب) هستند(مثل لیس کمثله شیء) تفسیر کنید متوجه میشوید که منظور قدرت و علم است

در ضمن قرآن خود ملاک درستی و غلطی روایات است پس نمیتواند خودش دال بر مطلبی نباشد!!

التماس دعا

sina178s;184255 نوشت:
4 - جالب است که من هر وقت استدلالی را بیان میکنم سعی دارم از قران استناد کنم اما شما شیعیان سلاحی جز حدیث و روایت ندارید -

سلام
این جمله نشانه بی اطلاعی گوینده آن از جایگاه حدیث در تبیین معارف قرآنی است و این در حالی است که خود قرآن کریم پیامبر اکرم ص را تبیین کننده آیات وحی معرفی می فرماید :
[سوره النحل (16) 44]
بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)
ترجمه:
44- و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبيين كنى، شايد انديشه كنند.

وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (64نحل )
ترجمه:
64- ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند براى آنها تبيين كنى و مايه هدايت و رحمت است براى گروهى كه ايمان دارند.

اتفاقا کسانی که می خواهند از مجلمات قرآن هر معنای دلپسند را اراده کنند زیر بار روایات نمی روند . این روش وهابیت منطق گریز هم هست .

حاج علی;184300 نوشت:
سلام
دوست عزیز من کجا گفتم که می خواهیم مناظره کنیم؟
شما یکجا بیار که من گفته باشم. اصلا من در این مقام نیستم بلکه فقط می خواستم یک بحث و مذاکره علمی داشته

اصلا قرآن بدون حدیث و روایت آیا واقعا کارگشاست؟ خب در این صورت چه نیازی است به جانشین پس از پیامبر؟ خود پیامبر قرآن را آورد و بعد که از دنیا رفتند همه می توانند از این قرآن استفاده کنند دیگر به امام و مبیّن قرآن پس از پیامبر احتیاج نداریم.

جناب سینا !
اگر قصدتان بحث علمی است بیایید طبق یک سیر و روال منطقی به بحث و مذاکره علمی بپردازیم و از حاشیه رفتن و از این شاخه به آن شاخه پریدن خودداری کنید. و اگر به دنبال بحث علمی نیستید و فقط می خواهید بدون دلیل و سند ، شنیده های خود را نقل کنید و به این و ان نسبت دهید؛ با عرض معذرت و تمام احترامی که برای شما قائلم من هم دیگر به پست ها و تاپیک های شما جواب نمیدم.
رسم بحث علمی و مذاکره علمی این نیست.
دیگر خود دانید.
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج

با سلام
دوست گرامی - بنده اگر چهار جمله حاشیه رفتم شما یک تومار حاشیه رفتید
با این حال
1 - تکلف خودتان را با قران مشخص کنید و صریح پاسخ دهید
- ایا قران را ملاک و پایه ایمان خود قبول دارید یا نه؟
- ایا به نظر شما قران تحریف شده است یا نه؟
- ایا ایه - الیوم اکملت لکم دینکم را قبول دارید یا نه ؟ و همینطور - مبین - بودن قران را قبول دارید یا نه؟
- لطفا بفرمائید از نظر علمی فرق مناظره با بحث چیست؟
- یک سند قرانی برای ادعایتان بیاورید؟

حامد;184788 نوشت:
سلام
این جمله نشانه بی اطلاعی گوینده آن از جایگاه حدیث در تبیین معارف قرآنی است و این در حالی است که خود قرآن کریم پیامبر اکرم ص را تبیین کننده آیات وحی معرفی می فرماید :
[سوره النحل (16) 44]
بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)
ترجمه:
44- و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبيين كنى، شايد انديشه كنند.
وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (64نحل )
ترجمه:
64- ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند براى آنها تبيين كنى و مايه هدايت و رحمت است براى گروهى كه ايمان دارند.
اتفاقا کسانی که می خواهند از مجلمات قرآن هر معنای دلپسند را اراده کنند زیر بار روایات نمی روند . این روش وهابیت منطق گریز هم هست .

ربط این ایات به جانشینی ابوبکر یا علی و تثلیث در مسیحیت چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مهدی عباس زاده;184345 نوشت:
این که ما بعضی آیات را نمیفهمیم اسمش متشابه نمیشود به معنای متشابه کمی دقت کنید از تشابه می آید یعنی دو چیز که به هم شبیه اند حال این شباهت در قرآن شباهت لفظی است

سلام
دوست عزیز جناب عباس زاده
آنچه که شما گفتید یکی از مصادیق متشابه می باشد.
اینکه ما معنای متشابه را فقط در شبیه بودن دو چیز خلاصه کنیم صحیح نمی باشد.
متشابه در مقابل محکم می باشد.

متشابه :بخشى از آيات قرآن متشابه مى باشد كه مايه شبهه و گاه دست آويزى براى فتنه جويان گرديده است
در تعريف متشابه ـ بهتر گفته است: ((و الـمـتشابه من القرآن ما اشكل تفسيره لمشابهته بغيره )), متشابهات قرآن آن باشدكه تفسير آن مشكل آيد, زيرا نمود آن چه هست را ندارد و به چيز ديگر شباهت دارد.
لذا در مورد قرآن , آن چيز ديـگـر جـز ضلالت و گم راهى نباشد ((فماذا بعد الحق الاالضلال ) پس كلام حق (قرآن كريم ) هرگاه نمودى جز حق داشته باشد و به باطل همى ماند, آن را متشابه گويند.
طـبق اين تعريف , تشابه ـ در آيات متشابهه ـ تشابه حق و باطل است كه سخن حق گونه خداوند, باطل گونه جلوه گر شود.
ازايـن رو, تـشـابه علاوه برآن كه بر چهره لفظ يا عمل , پرده اى از ابهام مى افكند,موجب شبهه نيز مى باشد بدين ترتيب هر متشابهى هم به تفسير نياز دارد كه رفع ابهام كند و هم به تاويل نياز دارد تا دفع شبهه كند لذا تاويل نوعى تفسير است كه علاوه بر رفع ابهام , دفع شبهه نيز مى كند بنابراين مورد تاويل نسبت به تفسير, اخص مطلق است هر كجا تاويل باشد, تفسير نيز هست تفسير در مورد مـبهمات است كه در محكم و متشابه هر دو وجود دارد و تاويل صرفا در متشابه است كه هم ابهام وهم تشابه دارد.
( باستفاده از كتاب التمهيد آيت الله معرفت)

پس منحصر کردن متشابهات در شباهت لفظی درست نمی باشد.

مهدی عباس زاده;184267 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

در مورد این سخن انتهایی دوستمون جناب سینا :

اولا ما دو منبع قرآن و سنت را به رسمیت میشناسیم که البته احادیث مخالف قرآن رد میشود زیرا سنت هرگز مخالف قرآن نیست

دوما اگر منظور شما این است که باید حتما اسم حضرت به عنوان جانشین در قرآن می آمده این خودش ادعایی است که در قرآن این ادعا نیست!!

یعنی شما یک آیه بیاورید که در آن فرموده باشد اگر ما بخواهیم جانشینی برای پیامبر تعیین کنیم حتما اسمش را می آوریم!!

اما اگر منظور این نیست : یک آیه کافی است در اثبات ولایت ایشان : المائدة : 55 إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ

این آیه نشان میدهد که یک عده تنها سرپرستان جامعه مسلمین هستند اینان چه کسانی هستند؟؟

اما آیه دیگری را جهت اطمینان قلب شما می آورم: النساء : 59 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً

که اولی الامر در این آیه همان 12 امام هستند که اطاعت محض از ایشان واجب است و الا به صورت مشروط می آمد کما این که اطاعت پدر و مادر مشروط است در قرآن

اما در مورد این عبارت :

در یکی از تاپیکها که میخواندم دیدم شما به شدت از ارجاع کارشناسان این سایت به صفحات دیگر ناراحت میشوید لطفا آنچه را که برای خود نمیپسندید برای دیگران نپسندید

التماس دعا

با سلام
ادعای بزرگ اما بی پایه راه حل مشکل نیست - شما از این ایه چگونه نتیجه گرفتید منظور 12 امام شیع است
چرا 4 خلیفه نیست ؟
چرا 4 امام زیدیه نیست؟
چرا هفت امامی نیست؟

سی سال پیش یک بنده خدایی ادعایی تحدی کرد؟ او از علمای شیعه بود که 20 سال بر روی مهدویت تحقیق و اجتهاد کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که فردی به نام مهدی که فرزند اما حسن عسگری باشد وجود خارجی ندارد - البته الان در انگلستان زندگی میکنند و هنوز بر ادعای تحدی خود هستند و هیچ عالم شیعی دلیلی تاریخی بر وجود این امام نیاورده است الا حدیث و روایات مجعول و بی پایه و بدون سند تاریخی - تحدی بنده هم این است ایه ای از قران بیاورید که علی را جانشین بلافصل حضرت محمد دانسته باشد؟؟
اگر بنا استدلال است در برابر هر دلیل شما دو دلیل می اورم که که علی جانشین بلافصل حضرت نبوده است

sina178s;184804 نوشت:
با سلام دوست گرامی - بنده اگر چهار جمله حاشیه رفتم شما یک تومار حاشیه رفتید با این حال 1 - تکلف خودتان را با قران مشخص کنید و صریح پاسخ دهید - ایا قران را ملاک و پایه ایمان خود قبول دارید یا نه؟ - ایا به نظر شما قران تحریف شده است یا نه؟ - ایا ایه - الیوم اکملت لکم دینکم را قبول دارید یا نه ؟ و همینطور - مبین - بودن قران را قبول دارید یا نه؟ - لطفا بفرمائید از نظر علمی فرق مناظره با بحث چیست؟ - یک سند قرانی برای ادعایتان بیاورید؟

سلام بر برادر عزیز جناب سینا!
خسته نباشید!
قرار شد شما اول به سوالات من پاسخ دهید بعد سوال جدید مطرح کنید!!!
شما هنوز سوال اول من را جواب ندادین اونوقت چندتا سوال دیگه مطرح می کنید؟؟؟

حاج علی;183706 نوشت:
من از شما یک سوال دارم شما خوب تحقیق کن بعد جواب بده هیج عجله ای هم نداریم. اما سوال: کتاب مقدس شما (عهدین) در مورد خدا چی میگه؟ (بحث توحید) میخوام از زبون خودتون بشنوم تا بعد وارد بحث بشیم. خواهشا همراه با آدرس باشه.

جناب سینا؟
من منتظر جواب هستم؟
این رسم یک بحث و جلسه علمی نیست که یک طرف همش سوال کنه و از دادن جواب طفره بره
اگر شما به سوال من جواب بدین به سوالات شما هم میرسیم

اصل یک سوال:
مرادتون از اینکه میگویید خدا در سه اقنوم تجلی کرده یعنی چی؟
خواهشا واضح جواب بدین

sina178s;182351 نوشت:
اگر در باره ابوبکر یک ایه وجود دارد و شما مدعی شدید که 40 ایه در باره علی وجود دارد
حتی یک ایه هم در باره علی در قران نیست نه فقط یک ایه حتی ربع ایه هم نیست - بر عکس شیعه که صحابه پیامبر را نظیر ابوبکر و عمر غاصب و منافق میداند - نویسنده قران انان را تکریم میکند

برای من جای سوال است که نویسنده قران - در سوره یوسف - چنان دقیق است که محل پاره شدن پیراهن یوسف و نحوه ان را به دست زلیخا شرح میدهد اما یک ایه صریح برای جانشینی حضرت - ان هم چیزی که در شیعه - نه فقط جزو واجبات - بلکه جزو اصول دین شده - سخنی به میان نیاورده است - نویسنده قران از شدت عصبانیت ابولهب و همسر او را نفرین میکند - اما نسبت به عمر - که شما معتقد هستید فاطمه را لای در گذاشت و فرزند او سقط شد - سخنی نمی گوید - اما در باره علی - که در متون شما - مبارز قهار و پهلوان و مظهر عدالت و غیرت است - وقتی مردی نامحرم او را به قتل میرساند سکوت میکند

من که هرچه منتظر ماندم تا جناب سینا جواب سوال مرا بدهند خبری نشد. برای همین تصمیم گرفتم حداقل آنچه را که ادعا نموده اند با دلیل و مدرک رد کنم تا مطلب روشن و واضح شود. و دیگر جای هیچ حرف و صحبت و اشکالی در این زمینه نماند.
اما اینکه گفته اید در قرآن حتی یک آیه هم درباره حضرت علی علیه السلام نیست(!!!)

کثرت آیات نازله در شأن حضرت علی علیه السلام از حقائقی است که مورد اتفاق همه مسلمانان است. در همان صدر اسلام اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله به این حقیقت واقف بوده اند و عبارات متعددی در اثبات این مطلب از آنان نقل شده است؛ از جمله از « ابن عباس» نقل شده است:

1- « نزل فی علیّ ثلاثمأة آیة»
در مورد علی 300 آیه نازل شده است.
منابع:
الصواعق المحرقة، باب التاسع، الفصل الثالث فی ثناء الصحابة و السلف علیه، ص 127 و نیز نور الابصار ، باب اول فی ذکر سیرته و خلفائه، فی ذکر مناقب سید علی بن ابیطالب ، ص 164

2- « ما نزل فی احدٍ من کتاب الله تعالی ما نزل فی علی »
آنقدر که از قرآن درباره علی نازل شده درباره هیچ کس نازل نشده است.
منابع:
الصواعق المحرقة، باب التاسع، الفصل الثالث فی ثناء الصحابة و السلف علیه، ص 127 و شواهد التنزیل ، الفصل الخامس، فی کثرة ما نزل فیه حدیث 49 ( جلد 1 ص 52) و نور الابصار ، باب اول فی ذکر سیرته و خلفائه، فی ذکر مناقب سید علی بن ابیطالب ، ص 164

می دانید که ابن عباس نه شیعه بوده و نه ادعای شیعه بودن داشته و همه منابع فوق هم از منابع اهل تسنن می باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

sina178s;184804 نوشت:
ایا قران را ملاک و پایه ایمان خود قبول دارید یا نه؟

قرآن ملاک اصلی است نه تنها ملاک

sina178s;184804 نوشت:
ایا به نظر شما قران تحریف شده است یا نه؟

هرگز(البته این به این معنی نیست که هیچ قرآنی غلط نوشته نمیشود بلکه منظور آن است که دسترسی به آن قرآن و حقانیتش اظهر من الشمس است و آن همان قرآن روایت حفص به قرائت عاصم است که متواترا بین شیعه و سنی مورد استفاده می باشد)

sina178s;184804 نوشت:
الیوم اکملت لکم دینکم را قبول دارید یا نه ؟

بله قبول داریم دین کامل شده است نه عمل به دین

sina178s;184804 نوشت:
و همینطور - مبین - بودن قران را قبول دارید یا نه؟

کاملا قبول داریم به شرط آن که بی طرفانه مورد بررسی قرار بگیرد نه مغرضانه

حاج علی;184811 نوشت:
و الـمـتشابه من القرآن ما اشكل تفسيره لمشابهته بغيره

حاج علی;184811 نوشت:
پس منحصر کردن متشابهات در شباهت لفظی درست نمی باشد

تمام سخنی گه فرمودید به لفظ برمیگردد چون لفظ است که قرار است ناقل معنا باشد شما در مسئله دیگری هم بهتر است دقت کنید :

آل‏عمران : 7 هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ

اول قرآن محکمات رو بیان میفرماید و ان را مادر کتاب معرفی میکند یعنی مبدا اصلی این محکمات است و دیگری که متشابهات است به آن مبدا باید رجوع داد تا معنایش برای شخص مشخص شود

از طرفی در روایتی متشابه امر نسبی دانسته شده است یعنی ممکن است مطلبی برای شما متشابه باشد ولی برای بنده محکم بحث آنجاست که کسانی که در قلوبشان زیغ است پیروی از متشابهات بما هو متشابه میکنند تا دیگران و خودشان را به گمراهی بکشانند

شما نمیتوانید با این بیان که در قران متشابه هست قرآن را از دلالتش بندازید

sina178s;184812 نوشت:
ادعای بزرگ اما بی پایه راه حل مشکل نیست - شما از این ایه چگونه نتیجه گرفتید منظور 12 امام شیع است
چرا 4 خلیفه نیست ؟
چرا 4 امام زیدیه نیست؟
چرا هفت امامی نیست؟

بحث سر این نیست که اون کیه بحث سر این هست که پیامبر لابد باید یه جانشینی تعیین میکرد نه این که این جانشین توسط دیگران انتخاب شود حالا شما میگید هفت امامی مرحله بعد باید اثبات شود که کدام از این دو نظر درست و کدام اشتباه است

پس فعلا شما سر ولایت امیر المومنین علی علیه السلام بحث بکنید بعد بیاییم سر باقی امام ها!!

sina178s;184812 نوشت:
ایه ای از قران بیاورید که علی را جانشین بلافصل حضرت محمد دانسته باشد؟؟

اگر شما مدعی هستید که اسم ایشان باید باشه که اصلا این ادعا قابل قبول نیست اما اگر دلیل این که آیات مذکور دلالت بر ایشان(امیر المومنین و جانشینانی بعد از او)فقط میکند رو میخواهید بنده دلایلم رو بیان خواهم کرد

sina178s;184812 نوشت:
اگر بنا استدلال است در برابر هر دلیل شما دو دلیل می اورم که که علی جانشین بلافصل حضرت نبوده است

بسم الله این گوی و این میدان

التماس دعا

ضمن تشکر از دوست عزیز جناب عباس زاده!
اگر صلاح می دانید بحث متشابه را به مکان و زمان دیگری موکول کنیم و در این تاپیک به بحث اصلی بپردازیم.
در ادامه مباحثی که درباره آیات وارده درباره حضرت علی علیه السلام داشتم به چند آیه اشاره میکنم .بنابراین فعلا به بررسی آیات ولایت (مائده/55و56) ، آیه اولوالامر (نساء /59) ، آیه تبلیغ ( مائده/57) و آیه اکمال ( مائده/3) می پردازیم. گرچه در باب ولایت حضرت امیرالمومنین علیه السلام آیات فراوان دیگری وجود دارد .
اما آیات ولایت:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ

ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند

برای فهم آیه نیاز به بررسی و توضیح واژگان آن داریم:

انما: برای تخصیص و حصر وضع شده است و مفاد آن « اثبات و نفی» است. یعنی حکم را بر آنچه پس از « انما» آمده اثبات می کند و از آنچه ذکر نشده نفی می کند.

ولی: ریشه این کلمه به معنای « حصول دو چیز یا بیشتر در کنار هم بدون هیچ فاصله ای بین آنها » و لذا بعضی از لغت شناسان، آن را به معنای « نزدیک بودن و قرب» گرفته اند. ( المصباح المنیر/672)
بنابراین « ولیّ » به کسی گفته می شود که برای تدبیر و اداره جامعه یا خانواده یا یتیم به آنان تزدیک می شودو به ساماندهی امور می پردازد. معانی دیگر « ولی » مثل « ناصر » و « دوست» هم به همین معنا بر می گردد؛ چون اینان هم از نزدیکان آدمی اند.

زکات: به معنای نموّ و زیادت است و اگر به آنچه که انسان از مال خود به نیازمندان می دهد، زکات گفته می شود؛ به این خاطر است که مایه برکت اموال و رشد نفس آدمی می شود. ( مفردات راغب / 380)

با سلام
برای شناخت بیشتر از خدای مسیحیان میتوانید به بحث های این تاپیک مراجعه کنید به لحاظ سوال و جواب های بیشماری که در ان است مطمئنا بسیاری از سوالات شما در ان یافت خواهد شد و نیازی به تکرار نیست
http://www.askdin.com/thread9530.html

اما لازم است بدانید که مسیحیان به خدای واحد که تثلیث است اعتقاد دارند برای شناختی بیشتر میتوانید به تاپیک تثلیث در سایت زیر مراجعه و با الهیات مسیحی به شکل مختصر اشنا شوید سپس اگر سوالی بود مطرح کنید
http://christiansteachs.blogdoon.com/

سوال های من کاملا مشخص و در امتداد یک منطق که مطابق با الهیات اسلامی است طرح شده است
اگر شما مبین بودن قران را قبول دارید پس باید این کتاب که مدعی راهنمایی مردمی عوام است در باره اصول ان دین صراحت داشته باشد مثلا توحید - یا معاد یا نبوت
چرا در باره امامت سکوت کرده و به قول شما باید استنباط شود ؟ ایا این گمراه ساختن عوام نیست؟!!!!
تکلیف کسانی که جانشینی علی را قبول ندارند نظیر ابوبکر و عمر و عثمان و یا عایشه و طلحه و زبیر و .... ( همه اصحاب حضرت که اتفاقا در غدیر خم هم حاضر بودند ) چیست؟ ایا انها افرادی منحرف یا منافق و یا دنیا پرست بودند؟؟؟
ایا خود ائمه ادعای امامت داشته اند؟؟؟؟
آیا از نظر شیعیان قران تحریف شده است یا نه؟!!!!!!!!!!!!!!!!
باز هم تکرار میکنم یا با ایه قرانی پاسخ دهید و یا اگر ایه سراغ ندارید و ناچار به حدیث و روایت هستید معتبر و با شناسنامه از نظر سلسله راویان و اسناد آن ارائه کنید
اینکه در فلان کتاب هست قبول نیست - متن حدیث و سلسله راویان و اعتبار انها را مشخص کنید؟
این هم بحث علمی و این گوی و این هم میدان؟

sina178s;185155 نوشت:
اگر شما مبین بودن قران را قبول دارید پس باید این کتاب که مدعی راهنمایی مردمی عوام است در باره اصول ان دین صراحت داشته باشد مثلا توحید - یا معاد یا نبوت

سلام

قران مبین
است
همانگونه که چراغ قوه مبین است

چراغ قوه خود نور است و نشان دهنده راه به سوی کمال
و قران نیز همان طور

اما چراغ قوه تا در دست یک کار بلد قرار نگیرد مردم ممکن است به سوی گمراهی بروند تا به سوی کمال
و برترین و والا ترین معلم قران در نوع بشر
پیامبر
و بعد 12 وصی ایشان است

و اصل پایه است

و در تمامی ادیان یکسان

و امامت در ادیان دیگر به شکل ضعیف تر وجود داشته است

sina178s;185155 نوشت:
تکلیف کسانی که جانشینی علی را قبول ندارند نظیر ابوبکر و عمر و عثمان و یا عایشه و طلحه و زبیر و .... ( همه اصحاب حضرت که اتفاقا در غدیر خم هم حاضر بودند ) چیست؟

تکلیفشان با خدا است

در نزد ما
شهادتین گویان مسلمان اند

sina178s;185155 نوشت:
ایا خود ائمه ادعای امامت داشته اند؟؟؟؟

بله

sina178s;185155 نوشت:
آیا از نظر شیعیان قران تحریف شده است یا نه؟!!!!!!!!!!!!!!!!

خیر

sina178s;185155 نوشت:
باز هم تکرار میکنم یا با ایه قرانی پاسخ دهید و یا اگر ایه سراغ ندارید و ناچار به حدیث و روایت هستید معتبر و با شناسنامه از نظر سلسله راویان و اسناد آن ارائه کنید اینکه در فلان کتاب هست قبول نیست - متن حدیث و سلسله راویان و اعتبار انها را مشخص کنید؟

دوست عزیز ایا نبوت حضرت عیسی (ع) به صراحت در تورات بیان شده بود؟

sina178s;185155 نوشت:
این هم بحث علمی و این گوی و این هم میدان؟

اگر میدان پر از مین و چاله نباشد

و صاف و منصف گوی راه به سوی هدف خواهد برد

و الا تا آخر در چاله می افتد

و بحث بی نتیجه:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

مهدی عباس زاده;184267 نوشت:
در یکی از تاپیکها که میخواندم دیدم شما به شدت از ارجاع کارشناسان این سایت به صفحات دیگر ناراحت میشوید لطفا آنچه را که برای خود نمیپسندید برای دیگران نپسندید

گویا در دین شما همچنین چیزی تعریف شده نیست نه؟؟ در دین ما انسان نباید آنچه را که برای خود نمیپسندد برای دیگران بپسندد و شما دارید خلاف این مسئله عمل میکنید آیا مسیح در نظر شما به این مسئله عمل نمیکرده؟

sina178s;185155 نوشت:
برای شناخت بیشتر از خدای مسیحیان میتوانید به بحث های این تاپیک مراجعه کنید به لحاظ سوال و جواب های بیشماری که در ان است مطمئنا بسیاری از سوالات شما در ان یافت خواهد شد و نیازی به تکرار نیست

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

sina178s;185155 نوشت:
سوال های من کاملا مشخص و در امتداد یک منطق که مطابق با الهیات اسلامی است طرح شده است

سلام
جناب سینا!
شما مدعی هستید که مطابق با الهیات اسلامی سوال پرسیده اید.
اگر اینگونه است چرا درخواست نموده اید برای اثبات ولایت حضرت علی علیه السلام فقط از قرآن باید دلیل آورد؟ کجای این منطبق با قرآن است؟
جالب این است که در قرآن داریم:

" وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا" [الحشر 7]
هر آنچه که پیامبر به شما گفت و از هر چه که شما را باز داشت شما ( بدون چون و چرا ) بپیذیرید.

این منطق قران است نه اینکه جنابعالی مدعی ذکر آیه برای اثبات ولایت حضرت علی علیه السلام شده اید.( گرچه همانطور که گفتم آین آیات وجود دارد و در ادامه می آید) اما همین خود بهترین دلیل است که شما فقط صرفا به دنبال یک بحث علمی نیستید.
اما اینکه می گویید

sina178s;185155 نوشت:
اگر شما مبین بودن قران را قبول دارید پس باید این کتاب که مدعی راهنمایی مردمی عوام است در باره اصول ان دین صراحت داشته باشد مثلا توحید - یا معاد یا نبوت چرا در باره امامت سکوت کرده و به قول شما باید استنباط شود ؟ ایا این گمراه ساختن عوام نیست؟!!!!

من از شما می پرسم آیا قانون اساسی کشوری که در آن زندگی می کنید کامل است؟ یعنی همه قوانین در آن نوشته شده است؟ پس یک فرد عامی می تواند فقط با صرف دانستن مواد و تبصره های قانون اساسی کشورش به دادگاه رفته و از حق خود دفاع کند؟؟؟؟
خود شما به این فرد نمی خندید؟ نمی گویید قانون اساسی یک کشور فقط شامل کلیات است و جزئیات در قوانین حقوقی و مدنی و کیفری آمده است؟
بنابراین کامل بودن یک قانون اساسی به این نیست که تمام جزئیات در آن آمده باشد. بلکه کامل بودن آن به این است که کلیات در آن آمده باشد.
در مورد قرآن که قانون اساسی ما مسلمانها هست نیز همین گونه می باشد. اصل مسأله امامت در آن آمده است اما دیگر جزئیاتش در جای خودش که بیان پیامبر باشد ذکر شده است. کلیات معاد آمده است اما جزئیات آن در احادیث و روایات آمده است.

اما اینکه چنین ادعایی نموده اید:

sina178s;183147 نوشت:
در بحث تثلیث که توضییح و تعمیق توحید است عنوان سه خدایی دادن - آیا توهین نیست؟ وقتی همه مسیحیان و همه کتب دینی مسیحیت و از همه مهم تر اعتقاد نامه کلیسا اذعان میکنند و همه مسیحیان در هر یکشنبه ان اعتراف ایمان را می خوانند من ایمان دارم به خدای واحد - خالق اسمان و زمین و هر انچه پیدا و ناپیداست ....... با این حال شما نسبت سه خدایی و شرک میدهید ایا توهین نیست؟؟؟

در کتاب مقدس، رساله اول یوحنّای رسول، باب پنجم آمده است که :
« هر که ایمان دارد که عیسی مسیح است، از خدا مولود شده است و هرکه والد را محبت می نماید مولود او را نیز محبت می نماید . . . . . کیست آن که بر دنیا غلبه یابد جز آنکه ایمان دارد که عیسی پسر خداست، همین است او که به آب و خون آمد. یعنی عیسی مسیح نه به آب فقط بلکه به آب و خون و روح است آنکه شهادت می دهد زیرا که روح حق است زیرا سه هستند که شهادت می دهند ، یعنی روح و آب و خون ، و این سه یک هستند »

جناب سینا!
آیا آن ادعای شما با این مطالب کتاب مقدس شما یکی است؟؟؟؟

یا این یکی :
انجیل یوحنّا ، باب اول، از آیه اول :
« در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود، همان در ابتدا نزد خدا بود . همه چیز به واسطه او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت، در او حیات بود و حیات نور انسان بود، و نور در تاریکی می درخشد و تاریکی آن را در نیافت. شخصی از جانب خدا فرستاده شد که اسمش یحیی بود، او برای شهادت آمد تا بر نور شهادت دهد، تا همه به وسیله او ایمان آورند، او آن نور نبود، بلکه آمد تا بر نور شهادت دهد، آن نور حقیقی بود که هر انسان را منور می گرداند ، و در جهان آمدنی بود، او در جهان بود و جهان به واسطه او آفریده شد و جهان او را نشناخت، به نزد خاصان خود آمد و خاصانش او را نپذیرفتند، و اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد ، که نه از خون و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم، بلکه از خدا تولد یافتند، و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم، جلالی شایسته پسر یگانه پدر

بالاخره کلمه خدا بود؟ نزد خدا بود؟کلمه جسم گردید!!!
فرزندان خدا؟؟؟؟
این چطوری با توحیدی که شما ادعا می کنید قابل جمعه؟؟؟
خواهشا با دلیل و مدرک جواب بدهید و از دادن ارجاع به سایر سایت ها و تاپیک ها خودداری کنید.

ظاهرا مراد از کلمه در پست قبلی، حضرت عیسی می باشد. خب حالا ببینید کتاب مقدس چه می گوید:
عیسی کلمه بود و کلمه خدا بود و آن کلمه که خدا بود در این جهان آمد و جسم شد و نان شد و با گوشت و خون پیروان خود متحد شد. و نخستین معجزه ای که از او سر زد، آن بود که آب را شراب کرد . . .
جالبه، طبق ادعای کتاب مقدس، کسی که برای تکمیل عقول آمده، معجزه او مستی و زوال عقل است؟؟؟؟
این با کدام منطق سازگار است؟

جالبتر اینه که چون معتقد به اقانیم ثلاثه هستند و از طرفی در انجیل یوحنا ، خدا به وحدت حقیقی توصیف شده ( رساله اول یوحنا که ذکر شد: « هر سه یک هستند» ) بنابراین چاره ای ندیدند بین توحید و تثلیث جمع کنند و بگویند : این سه تن ممتازند حقیقتاً و متحدند حقیقتاً!!!!
که این عقیده به دلایل بسیاری باطل است که به بعضی از آنها اشاره می شود:
1- مراتب اعداد ( همانند یک و سه ) ضدین هستند و اجتماع ضدین محال است.چگونه ممکن است که یک سه باشد و در عین حال هر سه یک باشند؟؟؟
2- تثلیث ، مستلزم ترکیب است و ترکیب مستلزم احتیاج به اجزاء و ترکیب کننده اجزاست.چون تعدد خدا موجب اشتراک در خداوندی است چون هردو خدا هستند و از طرف دیگر تعدد امتیاز را می طلبد تا دوگانگی محقق شود و در اینجا وجود خدایان از یک مابه الامتیاز و یک ما به الاشتراک تشکیل شده که مستلزم امکان و احتیاج است.
3- عقیده به تثلیث مستلزم اعتقاد به پنج خدا و بلکه بالاتر است. از امام صادق علیه السلام سوال شد: چرا جایز نیست که صانع عالم بیش از یکی باشد؟
حضرت در جواب فرمودند: اگر ادعا کنی که خدا دوتاست، باید بین آن دو فُرجه باشد تا دو تا بشوند پس آن فُرجه، سومی شد و اگر سه شدند باز بین آن سه ، دو فرجه لازم است تا سه تحقق پیدا کند؛ پس آن سه پنج می شود و همچنین عدد تا بی نهایت افزایش پیدا میکند . در نتیجه اگر خدا بیش از یکی باشد باید خدایان نامتناهی در عدد موجود باشد. ( بحارالانوار ج 3 ص 20)

ومتاسفانه همانطور که گذشت آنان صراحتاً عیسی را فرزند خدا می خوانند!!!
در حالیکه قرآن کریم در این باره می فرماید:
« ما المسیح ابن مریم الا رسول قد خلت من قبله الرسل . . . .»
« نیست مسیح پسر مریم، جز پیغمبری که قبل از اوهم پیغمبرانی بگذشتند . . . » مائده 75

این را چگونه می خواهید توجیه کنید؟

نکته جالب توجه دیگر این است که متاسفانه اهل کتاب ( هم یهودیان و هم مسیحیان) صفاتی را به خداوند نسبت میدهند که شایسته مقام خداوندی نیست؛ از جمله:
« و خداوند آنروز را { روز شنبه} روز عبادت و روز اتمام اوامر دینیه قرار داده که هم خود استراحت فرمود و هم مخلوقات خود را به استراحت کردن در آن روز مثال داده . . . »
قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس، ص 466 واژه «سبت»

استراحت خدا در روز شنبه ( یوم السبت) چه معنایی دارد؟ مگر خدا خسته می شود که نیاز به استراحت داشته باشد؟؟؟
این را چگونه توجیه می کنید؟آیا باز هم می گویید که این نسبت نارواست؟

به این یکی دقت کنید:
« و آواز خداوندِ خدا را شنیدند که به هنگام نسیم روز در باغ می خرامید و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند و خداوند خدا آدم را آواز کرده وی را گفت که کجایی؟ او دیگر جواب گفت که آواز تو را در باغ شنیدم و ترسیدم زیرا که برهنه بودم به جهت آن پنهان شدم » !!!

تورات، سِفر تکوین، فصل 3 ، ص 6

خرامیدن خدا در باغ
پنهان شدن آدم و حوا از چشم خداوند
جستجو کردن خدا از مکان آدم و حوا چه مفهومی دارد؟
موضوع قفل شده است