جمع بندی مسجد الاقصی چه زمانی ساخته شده است؟

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

کریم اردکانی;917986 نوشت:
از قراین چنین به دست می آید که مسجدالاقصی در زمان عبدالملک مروان ساخته شده است.

اینکه مسجد الاقصی در زمان عبدالملک ساخته شده است قطعی نیست
ابن کثیر نه تنها بنای مسجدالاقصی حتی بنای قبه الصخره را به او نسبت می دهد(1)
ابن خلدون صراحت بر این دارد که مسجد الاقصی در زمان وی گسترش یافت. او می گوید«في سنة خمس و ستين من الهجرة زاد عبد الملك في المسجد الأقصى و أدخل الصخرة في الحرم» در سال 65 هجری عبدالملک به بنای مسجد الاقصی در افزود و صخره را در حرم داخل کرد(2)
ابن کثیر، ابن عبری و ابن طقطقی بنای مسجدالاقصی را به ولید نسبت وی دهند(3)
در مقدسی در احسن التقاسیم و یاقوت حموی معجم البلدان آورده اند که بنيادهاش‏ از حضرت داود علیه السلام است که با سنگهائى به درازاى ده ذراع يا كمتر، كه بسيار نقاشى و منبت كارى شده است. عبد الملك روى آن را با سنگهاى كوچك و زيبا بساخت و بالاخانه‏ها برايش درست كرد(4)
مقریزی ساخت مسجدالاقصی را به دست عمر بن خطاب می داند که عبدالملک آن را گسترش داد(5)
پس اصل اینکه بگوئیم مسجدالاقصی در زمان عبدالملک ساخته شده است محل تردید بین اهل فن است

منابع:
1. البدايةوالنهاية،ج‏8،ص:280
2.تاريخ‏ ابن‏ خلدون،ج‏2،ص:270
3 . الكامل/ترجمه،ج‏13،ص:204؛ ابن عبری، تاريخ‏ مختصرالدول/ترجمه،متن،ص:154، ابن طقطقی، الفخرى،ص:127
4. احسن‏ التقاسيم،ص:168؛ معجم البلدان،ج‏5،ص:169؛
5. المواعظ و الاعتبار بذكر الخط و الآثار، ج‏4، ص: 408

کریم اردکانی;917986 نوشت:
با این حال چگونه قرآن از آن به عنوان مسجد الاقصی یاد کرده است؟

گزارشها حاکی از آن است که در زمان پیامبرصلی الله علیه واله به آن محل به عنوان عبادت گاه نگاه می شده است
همان طور که گفته شد برخی بنای این مسجد(محل عبادت) را در زمان حضرت داود علیه السلام می دانند. برخی نیز ساخت آن را به حضرت سلیمان نسبت می دهند. ابن عبری می گوید سلیمان در سال چهارم پادشاهیش مسجدالاقصی را ساخت(1) دینوری در اخبار الطوال می گوید داود ساختمان مسجد بیت المقدس را شروع کرد ولی پیش از تمام شدن آن درگذشت و سلیمان را تمام کرد(2) حتی برخی سازنده مسجد الاقصی را حضرت یعقوب دانسته اند. ابن کثیر می گوید در بین اهل کتاب معروف است که مسجد الاقصی را یعقوب تاسیس کرد(3)
سمعانی در بنای مسجد را به کورش نسبت می دهد(4) این بنا پس از بنای سلیمان و تخریب آن توسط بتخت النصر است
ابن بی کعب از پیامبر نقل می کند که از پيامبر صلی الله علیه واله شنيدم مى‏فرمود كه خداوند متعال به داود وحى فرمود براى من خانه‏اى بساز كه در آن مرا ياد كنند. داود نقشه و محل بيت المقدس (مسجد الاقصى) را تعيين كرد و قضا را خانه مردى از بنى اسرائيل در محدوده آن قرار گرفت. داود از آن مرد خواست كه خانه را به او بفروشد و او خوددارى كرد. داود با خود گفت: خانه را با زور از او خواهم گرفت. خداوندش وحى فرمود كه اى داود دستور دامت كه براى من خانه‏اى بسازى كه در آن ياد كرده شوم، اكنون اراده كرده‏اى در خانه من زمين غصبى داخل كنى، و حال آنكه غصب شايسته و سزاوار من نيست و عقوبت تو اين خواهد بود كه موفق به ساختن آن نمى‏شوى. داود عرضه داشت: پروردگارا آيا فرزندانم موفق مى‏شوند؟ حق تعالى فرمود: آرى يكى از پسرانت موفق مى‏ شود(5)

ابن سعد در گزارش دیگری از غالب بن عبد الرحمان نقل مى‏ كند بر پایه آن ابوذر در بیت المقدس نماز خوانده و هر گاه ابو ذر وارد مسجد الاقصى مى‏ شد كفشهايش را در مى‏ آورد و اگر مى‏ خواست آب دهان يا خلط سينه و بينى خود را بيندازد بر ته كفشهايش مى‏ انداخت(6) از این گزارش به دست می آید منظور از محلی که ابوذر در نماز می خوانده نمی تواند بیت المقدس به معنای اعم باشد بلکه باید همان محلی باشد که مسجد نام دارد. لذا می توان گفت در زمان ابوذر به آن مکان مسجد می گفته اند.

منابع
1. تاریخ مختصر الدول، ابن عبری، ترجمه، ص40
2. دینوری، اخبارالطوال، ترجمه، ص21
3. البدایه و النهایه، ج1، ص163
4.سمعانی، الانساب، ج12، ص390
5. الطبقات‏ الكبرى، ترجمه،ج‏4،ص:16
6. الطبقات‏الكبرى/ترجمه،ج‏4،ص:210

با این حساب قبل از مسجد معبد بوده؟ و قطعا در آن زمان معابد دیگری نیز بعد از آن بوده، چرا به آن مسجدالاقصی می گویند

سید معصوم;918542 نوشت:
با این حساب قبل از مسجد معبد بوده؟

محل عبادت بوده است. قرآن در جاهای دیگر نیز از محل عبادت ادیان دیگر به عنوان مسجد یاد کرده است.
در سوره کهف می فرماید:ْ
قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً (21سوره کهف)
آنان كه بر حالشان آگاه‏تر شده بودندگفتند: نه، اينجا را مسجدى مى‏ كنيم.
حتی بنا بر برخی از گزارشها در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله در آنجا بنای نیز به عنوان عبادت گاه دایر بوده است. پس از مراجعت پیامبرصلی الله علیه واله وسلم و بیان واقعه معراج، مشرکین برای اینکه به زعم خود دورغ پیامبرصلی الله علیه وآله را افشا کنند از پیامبر در مورد بنا، ستونها و قندیلهای مسجد پرسیدند(1) در منابع اهل سنت نیز گزارشهای مشابه دیده می شود(2)
1. شیخ صدوق، امالی، ص448
2. دلائل ‏النبوة،ج‏2،ص:396، تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج‏5، ص: 22 و الدر المنثور في تفسير المأثور، ج‏4، ص: 144

سید معصوم;918542 نوشت:
قطعا در آن زمان معابد دیگری نیز بعد از آن بوده، چرا به آن مسجدالاقصی می گویند

علامه طباطبائی در این مورد گفته اند:
مراد از" مسجد اقصى" به قرينه جمله" الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ" بيت المقدس است و كلمه" اقصى" از ماده" قصو" و اين ماده به معناى دورى است، و اگر مسجد بيت المقدس را مسجد الاقصى ناميده بدين جهت است كه اين مسجد نسبت به محل زندگى رسول خدا (ص) و مخاطبينى كه با اويند از مسجد الحرام خيلى دور است، زيرا محل زندگى ايشان شهر مكه است كه مسجد الحرام در همانجا است.
ترجمه جوامع الجامع، ج‏3، ص: 437 مقصود از مسجد الاقصى (دورترين مسجد) بيت المقدس است، چرا كه در آن زمان مسجدى بعد از آن وجود نداشت «بارَكْنا حَوْلَهُ» اطراف آن را بركات و نعمتهاى مادى و معنوى دنيوى و دينى فرا گرفته بود، زيرا آن جا محل عبادت پيامبران عظيم الشّأن و جايگاه نزول وحى بوده و آن مركز مقدس با نهرهاى جارى و درختهاى پر ثمر احاطه شده بود. (1)
طبرسی نیز می فرماید: علت اينكه مسجد مذكور را «اقصى» (دور) گفته‏اند، دورى مسافت آن تا مسجد الحرام است.(2)
و نیز گفته اند منظور از مسجد الاقصى: مقبره و محل دفن حضرت سليمان عليه السّلام است. اين مكان بدين لحاظ به مسجد ناميده شده كه محل سجود بوده است. و از اين جهت به (اقصى) يعنى دور ناميده شده كه از مكه معظمه دور مى‏باشد. (3)
اما به نظر می رسد منظور دورترین مسجد(عبادتگاه) شاخص منظور باشد. یا دورترین عبادتگاهی که به دست انبیاء الهی ساخته و نبیاء در آن به عبادت پرداخته اند نه آنچه پس از آن ساخته شده و تحریف کنندگان ادیان در آن عبادتهای مورد تایید خودشان را می کردند
1. ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 6
2.ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏14، ص: 83
3. تفسير آسان، ج‏9، ص: 347

چرا به آن مسجد می گویند و سابقه مسجد بودن آنجا از چه زمانی است؟

عرض شد که در لسان قرآن به معابد دیگر ادیان نیز گاهی واژه مسجد اطلاق شده است
و عرض حتی مشرکین مکه از محل عبادت بودن آن اطلاع داشتند و به آنجا رفته بودند.
اما در روایات اسلامی که از پیامبرصلی الله علیه واله نقل شده از آن با نام مسجد یاد شده از قبیل

قال رسول الله صلى الله عليه و سلم لا تشد الرحال الا إلى ثلاثة مساجد مسجد الحرام و مسجدى هذا و المجسد الأقصى(1)
1.الدر المنثور في تفسير المأثور، ج‏4، ص: 161

عماد;918763 نوشت:
كلمه" اقصى" از ماده" قصو" و اين ماده به معناى دورى است،

مگر اقصی به معنای دورترین نیست؟ خب دورتر از مسجد الاقصی نیز معابدی وجود داشته است

افعل التفضیل همشیه به معانی ترین نیست گاهی به معانی تر است اخ الاکبر به معنانی برادر بزرگتر من نه بزرگترین برادر من
نکته دیگه که قبلا عرض کردم شاید مسجد شاخص منظور است نه هر مسجدی

سید معصوم;917986 نوشت:
سابقه تاریخی مسجد الاقصی

از قراین چنین به دست می آید که مسجدالاقصی در زمان عبدالملک مروان ساخته شده است. با این حال چگونه قرآن از آن به عنوان مسجد الاقصی یاد کرده است؟
چرا به آن مسجد می گویند و سابقه مسجد بودن آنجا از چه زمانی است؟
چرا به آن اقصی می گویند؟

با سلام و احترام

همانطور که میدانید الاقصی افعل تفضیل است
لذا میتوان این احتمال را مطرح کرد که مسجدهای دورتری هم وجود داشتند
لذا برای پاسخ به این مطلب احتمالاتی مطرح میشود :
1
مسجد الاقصی دورترین مسجدی است که انسان کامل و برترین خلق خدا خاتم النبیین در ان محل عبادت کرده اند
2
قصو به معنای بعد به همراه علو است یعنی دورترین مسجدی که مرتفع باشد در زمان پیامبر مسجد الاقصی بوده است...
یا اگر فقط جنبه بعد را در نظر بگیریم میشود دورترین مسجدی که در ان زمان وجود داشته است...
3
این نامگذاری حقیقی نبوده... مثلا ممکن است از بین مساجد معروفی که نزد مسلمانان و اعراب شناخته شده بود، مسجد الاقصی دورترین مسجد بوده است...
یا اصلا ممکن است نامگذاری ان وجه دیگری داشته باشد...

( برای اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب التحقیق ایت الله مصطفوی).

و طاها;919430 نوشت:
قصو به معنای بعد به همراه علو است یعنی دورترین مسجدی که مرتفع باشد در زمان پیامبر مسجد الاقصی بوده است...
یا اگر فقط جنبه بعد را در نظر بگیریم میشود دورترین مسجدی که در ان زمان وجود داشته است...

دلیلتان بر این حرف چیست؟

و طاها;919430 نوشت:
یا اگر فقط جنبه بعد را در نظر بگیریم میشود دورترین مسجدی که در ان زمان وجود داشته است...

بحث این است که اگر منظور از مسجد مسجد اسلامی است که تا آن زمان مسجد اسلامی ساخته نشده بود اما منظور معبد است که معابد دیگر دو دورتر از مسجد الاقصی نیز بود پس این گفته شما صحیح نیست

و طاها;919430 نوشت:
این نامگذاری حقیقی نبوده... مثلا ممکن است از بین مساجد معروفی که نزد مسلمانان و اعراب شناخته شده بود، مسجد الاقصی دورترین مسجد بوده است...

این مطلب نیز مدرک می خواهد که ثابت کند مسلمانان و اعراب چنین می اندیشیده اند وگرنه من می توانم بشینم فکر کنم و احتمالات دیگری ببافم

پاسخ های کارشناس تا اندازه ای قانعم کرده بود و اما این مطالب شک تردیدم را بیشتر کرد

سید معصوم;919573 نوشت:
دلیلتان بر این حرف چیست؟

بحث این است که اگر منظور از مسجد مسجد اسلامی است که تا آن زمان مسجد اسلامی ساخته نشده بود اما منظور معبد است که معابد دیگر دو دورتر از مسجد الاقصی نیز بود پس این گفته شما صحیح نیست

این مطلب نیز مدرک می خواهد که ثابت کند مسلمانان و اعراب چنین می اندیشیده اند وگرنه من می توانم بشینم فکر کنم و احتمالات دیگری ببافم

پاسخ های کارشناس تا اندازه ای قانعم کرده بود و اما این مطالب شک تردیدم را بیشتر کرد

نکته مهمی که باید توجه کنیم وجه تسمیه نام ها است...

چرا به این معبد گفته اند مسجد الاقصی؟

ما نمیتوانیم بگوییم قصد خدا حتما این بوده که بگوید اینجا دورترین معبد یا حتی دورترین مسجد است...
پس در مرحله اول احتمالاتی را مطرح میکنیم و سپس بررسی میکنیم که کدام یک عقلایی تر و متناسب با اصول زبانشناسی و مقصود قرآن است

1

برای خدا مهم نیست که بگوید مسجد الاقصی دورترین معبد از مدینه بوده است... لااقل این نکات در اولویت نیستند...

2

قرآن این واژه را یا از زبان عربها وام گرفته است یا خود ابداع کرده است.

اگر از زبان عربها وام گرفته باشد پس عقلایی نیست بگوییم عربها مثل دانشمندان ، سرزمینها را بررسی کرده اند و بعد به این نتیجه رسیده اند که نامش را دورترین مسجد یا دورترین معبد بگذارند....
بلکه این نامگذاری روش علمی ندارد بلکه عرفی است... عربها که شامل اهل کتاب (خصوصا یهودیان) و مشرکان و حنفا و... میشود به نقاط خاصی سفر میکرده اند از جمله شام و بیت المقدس و لذا آن را دورترین مسجد نامگذاری کرده اند... ممکن است دورتر از انجا نیز معبدی بوده است اما زبان روش علمی ندارد...

اگر این نام ابداع قرآن باشد در این صورت باید سیاق آیات بررسی شود و ببینیم حکمت خدا از انتخاب این اسم چه بوده است؟
دو احتمال مطرح است:

احتمال اول :

چون این مسجد دورترین مسجد یا معبدی بود که پیامبر در ان عبادت کردند و به معراج رفتند، خداوند ان را مسجدالاقصی نامید. این احتمال با سیاق آیات سازگار است...و اتفاقا انتحاب نام مسجد به جای معبد نشان میدهد مقصود همین است.

احتمال دوم :

خدا میخواسته است یک واقعیت تاریخی یا جغرافیایی را به مخاطبین برساند( مثل دانشمندان جغرافی یا تاریخ) و بگوید دورترین مسجد یا معبد دنیا مسجد الاقصی است...
خوب معلوم است که نه قران کتاب جغرافی است و نه خدا قصدش این است...

و طاها;919600 نوشت:
ما نمیتوانیم بگوییم قصد خدا حتما این بوده که بگوید اینجا دورترین معبد یا حتی دورترین مسجد است...
پس در مرحله اول احتمالاتی را مطرح میکنیم و سپس بررسی میکنیم که کدام یک عقلایی تر و متناسب با اصول زبانشناسی و مقصود قرآن است

وقتی اقصی بکار رفته یعنی دورترین

و طاها;919600 نوشت:
برای خدا مهم نیست که بگوید مسجد الاقصی دورترین معبد از مدینه بوده است... لااقل این نکات در اولویت نیستند...

بهتر است سخنگوی خدا نباشیم چرا که

سید معصوم;920176 نوشت:
وقتی اقصی بکار رفته یعنی دورترین

من هم گفتم دورترین.
اصلا نگاه کنید همه ی ترجمه ها در پست قبلی و این پست با واژه ''دورترین'' آمده.

توجه کنید که ترکیب وصفی با نام فرق میکند.
اگر نام مسجد الاقصی از سوی خدا گذاشته شده است
وجه تسمیه اش چیست؟
دورترین مسجدی که پیامبر در ان نماز خوانده است.

اگر نام مسجد الاقصی از سوی اعراب تعیین شده باشد
وجه تسمیه اش چیست؟
دورترین مسجد یا دورترین مسجدی معروفی که نزد اجداد اعراب شناخته شده بود و لذا اسمش را گذاشتند مسجد الاقصی..
در نام گذاری عرفی دقت های عقلی مطرح نیستند... و روند و متد علمی دخیل نیست...

شما تا زمانی که ندانید این نام از زبان اعراب وارد قران شده یا خود خدا واضع ان بوده نمیتوانید اظهار نظر قطعی داشته باشید...
اما به هر حال طبق هر دو احتمال پاسخ داده شد.

اگر مسجد الاقصی یک ترکیب وصفی باشد نه نام.
آنگاه باز هم میتوان چنین گفت
دورترین مکانی که پیامبر سجده کردند.

سید معصوم;920176 نوشت:

بهتر است سخنگوی خدا نباشیم چرا که

من هم از شما میخواهم سخنگوی خدا نباشید
و قبول کنید نمیتوانید معنای خود را سخن خدا بدانید.

جمع بندی

پرسش:
مسجد الاقصی چه زمانی ساخته شده است؟ از قراین چنین به دست می آید که مسجدالاقصی در زمان عبدالملک مروان ساخته شده است. با این حال چگونه قرآن از آن به عنوان مسجد الاقصی یاد کرده است؟چرا به آن مسجد می گویند و سابقه مسجد بودن آنجا از چه زمانی است؟ چرا به آن اقصی می گویند؟

پاسخ:
اینکه مسجد الاقصی در زمان عبدالملک ساخته شده است قطعی نیست ابن کثیر نه تنها بنای مسجدالاقصی حتی بنای "قبه الصخره" را به او نسبت می دهد(1) ابن خلدون صراحت بر این دارد که مسجد الاقصی در زمان وی گسترش یافت. او می گوید«في سنة خمس و ستين من الهجرة زاد عبد الملك في المسجد الأقصى و أدخل الصخرة في الحرم» در سال 65 هجری عبدالملک به بنای مسجد الاقصی در افزود و "قبه صخره" را در حرم داخل کرد(2) و ابن کثیر، ابن عبری و ابن طقطقی بنای مسجدالاقصی را به ولید نسبت وی دهند(3)

اما "مقدسی" در احسن التقاسیم و یاقوت حموی معجم البلدان آورده اند که بنيادهاش‏ از حضرت داود (علیه السلام) است که با سنگهائى به درازاى ده ذراع يا كمتر، كه بسيار نقاشى و منبت كارى شده است. عبد الملك روى آن را با سنگهاى كوچك و زيبا بساخت و بالاخانه‏ ها برايش درست كرد(4)مقریزی ساخت مسجدالاقصی را به دست عمر بن خطاب می داند که عبدالملک آن را گسترش داد(5) پس اصل اینکه بگوئیم مسجدالاقصی در زمان عبدالملک ساخته شده است محل تردید بین اهل فن است.

گزارشها حاکی از آن است که در زمان پیامبر(صلی الله علیه واله) به آن محل به عنوان عبادت گاه نگاه می شده است
همان طور که گفته شد برخی بنای این مسجد(محل عبادت) را در زمان حضرت داود (علیه السلام) می دانند. برخی نیز ساخت آن را به حضرت سلیمان نسبت می دهند. ابن عبری می گوید: سلیمان در سال چهارم پادشاهیش مسجدالاقصی را ساخت(6) دینوری در اخبار الطوال می گوید: داود ساختمان مسجد بیت المقدس را شروع کرد ولی پیش از تمام شدن آن درگذشت و سلیمان را تمام کرد(7) حتی برخی سازنده مسجد الاقصی را حضرت یعقوب دانسته اند. ابن کثیر می گوید: در بین اهل کتاب معروف است که مسجد الاقصی را یعقوب تاسیس کرد(8)
سمعانی در بنای مسجد را به کورش نسبت می دهد(9) این بنا پس از بنای سلیمان و تخریب آن توسط "بخت النصر" است.

ابن بی کعب میگوید:که از پيامبر (صلی الله علیه واله) شنيدم مى‏ فرمود: كه خداوند متعال به داود وحى فرمود: براى من خانه ‏اى بساز كه در آن مرا ياد كنند. داود نقشه و محل بيت المقدس (مسجد الاقصى) را تعيين كرد و از قضا ؛خانه مردى از بنى اسرائيل در محدوده آن قرار گرفت. داود از آن مرد خواست كه خانه را به او بفروشد و او خوددارى كرد. داود با خود گفت: خانه را با زور از او خواهم گرفت. خداوندش وحى فرمود: كه اى داود دستور دامت كه براى من خانه‏ اى بسازى كه در آن ياد كرده شوم، اكنون اراده كرده ‏اى در خانه من زمين غصبى داخل كنى؟، و حال آن كه غصب شايسته و سزاوار من نيست و عقوبت تو اين خواهد بود كه موفق به ساختن آن نمى‏ شوى. داود عرضه داشت: پروردگارا آيا فرزندانم موفق مى‏شوند؟ حق تعالى فرمود: آرى يكى از پسرانت موفق مى‏ شود(10)

ابن سعد در گزارش دیگری از "غالب بن عبد الرحمان" نقل مى‏ كند بر پایه آن ابوذر در بیت المقدس نماز خوانده و هرگاه ابوذر وارد مسجد الاقصى مى‏ شد كفشهايش را در مى‏ آورد و اگر مى‏ خواست آب دهان يا خلط سينه و بينى خود را بيندازد بر ته كفشهايش مى‏ انداخت(11) از این گزارش به دست می آید منظور از محلی که ابوذر در نماز می خوانده نمی تواند بیت المقدس به معنای اعم باشد بلکه باید همان محلی باشد که مسجد نام دارد. لذا می توان گفت در زمان ابوذر به آن مکان مسجد می گفته اند.
البته به نظر می رسد مسجد در اینجا به معنای محل عبادت است. قرآن در جاهای دیگر نیز از محل عبادت ادیان دیگر به عنوان مسجد یاد کرده است.
همانطور که در سوره کهف می فرماید:ْ
قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً (21سوره کهف)
آنان كه بر حالشان آگاه‏تر شده بودندگفتند: نه، اينجا را مسجدى مى‏ كنيم.
حتی بنا بر برخی از گزارشها در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) در آنجا بنائی نیز به عنوان عبادت گاه دایر بوده است. پس از مراجعت پیامبر(صلی الله علیه واله)و بیان واقعه معراج، مشرکین برای اینکه به زعم خود دورغ پیامبر(صلی الله علیه وآله) را افشا کنند از پیامبر در مورد بنا، ستونها و قندیل های مسجد پرسیدند(13) در منابع اهل سنت نیز گزارش های مشابه دیده می شود(14)

علامه طباطبائی در این مورد گفته اند:
مراد از" مسجد اقصى" به قرينه جمله" الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ" بيت المقدس است و كلمه" اقصى" از ماده" قصو" و اين ماده به معناى دورى است، و اگر مسجد بيت المقدس را مسجد الاقصى ناميده بدين جهت است كه اين مسجد نسبت به محل زندگى رسول خدا (ص) و مخاطبينى كه با اويند از مسجد الحرام خيلى دور است، زيرا محل زندگى ايشان شهر مكه است كه مسجد الحرام در همانجا است.
ترجمه جوامع الجامع، ج‏3، ص: 437 مقصود از مسجد الاقصى (دورترين مسجد) بيت المقدس است، چرا كه در آن زمان مسجدى بعد از آن وجود نداشت «بارَكْنا حَوْلَهُ» اطراف آن را بركات و نعمتهاى مادى و معنوى دنيوى و دينى فرا گرفته بود، زيرا آن جا محل عبادت پيامبران عظيم الشّأن و جايگاه نزول وحى بوده و آن مركز مقدس با نهرهاى جارى و درختهاى پر ثمر احاطه شده بود. (15)

طبرسی نیز می فرماید: علت اينكه مسجد مذكور را «اقصى» (دور) گفته ‏اند، دورى مسافت آن تا مسجد الحرام است.(16)
و نیز گفته اند منظور از مسجد الاقصى: مقبره و محل دفن حضرت سليمان (عليه السّلام) است. اين مكان بدين لحاظ به مسجد ناميده شده كه محل سجود بوده است. و از اين جهت به (اقصى) يعنى دور ناميده شده كه از مكه معظمه دور مى‏باشد. (17)
اما به نظر می رسد منظور دورترین مسجد(عبادتگاه) شاخص منظور باشد. یا دورترین عبادتگاهی که به دست انبیاء الهی ساخته و نبیاء در آن به عبادت پرداخته اند نه آنچه پس از آن ساخته شده و تحریف کنندگان ادیان در آن عبادتهای مورد تایید خودشان را می کردند
عرض شد که در لسان قرآن به معابد دیگر ادیان نیز گاهی واژه مسجد اطلاق شده است
لذا حتی مشرکین مکه از محل عبادت بودن آن اطلاع داشتند و به آنجا رفته بودند.
اما در روایات اسلامی که از پیامبر(صلی الله علیه واله) نقل شده از آن با نام مسجد یاد شده از قبیل
قال رسول الله (صلى الله عليه و سلم): لا تشد الرحال الا إلى ثلاثة مساجد مسجد الحرام و مسجدى هذا و المجسد الأقصى(18)

بنابراین این مکان قبل از اسلام به محل عبادت معروف بوده و حتی مشرکین نیز از این مطلب اطلاع داشتند و منظور از آیه قرآن نیز همان محل عبادت است. آنچه به دوران عبدالملک نیز بر می گردد توسعه مسجد است نه بنای آن

پی نوشت ها:
1. البدايةوالنهاية،ج‏8،ص:280
2.تاريخ‏ ابن‏ خلدون،ج‏2،ص:270
3 . الكامل/ترجمه،ج‏13،ص:204؛ ابن عبری، تاريخ‏ مختصرالدول/ترجمه،متن،ص:154، ابن طقطقی، الفخرى،ص:127
4. احسن‏ التقاسيم،ص:168؛ معجم البلدان،ج‏5،ص:169؛
5. المواعظ و الاعتبار بذكر الخط و الآثار، ج‏4، ص: 408
6. تاریخ مختصر الدول، ابن عبری، ترجمه، ص40
7. دینوری، اخبارالطوال، ترجمه، ص21
8. البدایه و النهایه، ج1، ص163
9.سمعانی، الانساب، ج12، ص390
10. الطبقات‏ الكبرى، ترجمه،ج‏4،ص:16
12. الطبقات‏الكبرى/ترجمه،ج‏4،ص:210
13. شیخ صدوق، امالی، ص448
14. دلائل ‏النبوة،ج‏2،ص:396، تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج‏5، ص: 22 و الدر المنثور في تفسير المأثور، ج‏4، ص: 144
15. ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 6
16.ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏14، ص: 83
17. تفسير آسان، ج‏9، ص: 347
18.الدر المنثور في تفسير المأثور، ج‏4، ص: 161.

 

موضوع قفل شده است