مردمسالاري ديني و غربي

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=&quot]

[=&quot]مقام معظم رهبری [=&quot] در توضیح مردم سالاري ديني می فرماید[=&quot]:

[=&quot]«[=&quot]این مردم سالاری (دینی) به ریشه های دمکراسی غربی مطلقاً ارتباط ندارد؛ این یک چیز دیگر است.

اولاً مردم سالاری دینی دو چیز نیست؛ این طور نیست که ما دمکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کاملی داشته باشیم؛ نه، خود این مردم سالاری هم متعلق به دین است[=&quot].
[=&quot]مردم[=&quot] سالاری هم دو سر دارد... یک سر آن عبارت است از این که تشکیل نظام به وسیله اراده و رأی مردم صورت بگیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب می کنند؛ دولت را انتخاب می کنند...

این همان چیزی است که غرب ادعای آن را می کند و البته در غرب این ادعا واقعیت هم ندارد.... این حرف، متکی به نظرات و حرف ها و دقت ها و مثال آوردن های خود برجستگان ادبیات غربی است

.... انتخاب مردم یکی از دو بخش مردم سالاری دینی است[=&quot]. [=&quot]مردم[=&quot] بایستی انتخاب کنند، بخواهند، بشناسند و تصمیم بگیرند تا تکلیف شرعی درباره آنها منجز بشود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تکلیفی نخواهند داشت[=&quot].


[=&quot]سر دیگر قضیه مردم سالاری (دینی) این است که حالا بعد از آن که من و شما را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدی و حقیقی داریم...».


[=&quot]وی در جای دیگر می فرماید[=&quot]: «[=&quot]مردم[=&quot] سالاری دینی ... یک حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامی است؛ چرا که اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل کند، بدون مردم نمی شود؛ ضمن آن که تحقق حکومت مردم سالاری واقعی هم بدون دین امکان پذیر نیست...».


[=&quot]به طور خلاصه در تبیین مفهوم مردم سالاری دینی، می توان چنین بیان نمود[=&quot]:


[=&quot]مردم[=&quot] سالاری دینی، ناظر به مدلی از حکومت است که بر مشروعیت الهی و مقبولیت مردم و در چارچوب مقررات الهی استوار است و در راستای حق مداری، خدمت محوری و ایجاد بستری برای رشد و تعالی مادی و معنوی، ایفای نقش می کند.

این مدل، بر دو پایه استوار است[=&quot]:
1. [=&quot]از سویی ریشه در آموزه های وحیانی دارد[=&quot].


[=&quot]2. [=&quot]این آموزه ها را از رهگذر خواست و اراده مردم دنبال می کند[=&quot].


[=&quot]از این رو در نظام مردم سالاری دینی، نظام سیاسی بر دو رکن الهی و انسانی استوار است و این نظام با در نظر داشتن اصول اعتقادی اسلام، رابطه مردم و حکومت را تبیین می کند[=&quot].


[=&quot]اصول مردم سالاری دینی عبارتند از[=&quot]:

[=&quot]1. [=&quot]فضیلت محوری. 2. هدایت محوری. 3. حاکمیت الهی. 4. ایمان دینی. 5. انتخاب مردمی. 6. آرمان گرایی. 7. تکلیف محوری. 8[=&quot]. [=&quot]شایسته سالاری. 9. قانون محوری. 10. رضایت مندی.


[=&quot]وجوه اشتراک و افتراق مردم سالاری دینی با مردم سالاری غیردینی عبارتند از[=&quot]:


[=&quot]الف) وجوه اشتراک[=&quot]:

[=&quot]1. [=&quot]ذی حق دانستن مردم و حرمت نهادن به ملت[=&quot].

[=&quot]2. [=&quot]زمینه سازی برای مشارکت مردمی در تمام مراحل تصمیم گیری سیاسی و اجتماعی[=&quot].

[=&quot]3. [=&quot]تعیین انتخابات، به عنوان طریق قانونی اعمال مردم سالاری[=&quot].

[=&quot]4. [=&quot]الزام به رأی اکثریت در امور اجرایی[=&quot].

[=&quot]5. [=&quot]احترام به آزادی های فردی و جمعی[=&quot].

[=&quot]6. [=&quot]توسعه همه جانبه و رشد و شکوفایی خلاقیت ها در پرتو تضارب آرا و تعامل افکار[=&quot].


[=&quot]ب) وجوه افتراق[=&quot]:

[=&quot]1. [=&quot]در مردم سالاری سکولار، حاکمیت ملی به طور مطلق پذیرفته می شود؛ ولی در مردم سالاری دینی با پذیرش حاکمیت مطلق خداوند، حاکمیت ملی نسبی خواهد بود[=&quot].


[=&quot]2. [=&quot]مردم[=&quot] سالاری سکولار، رأی اکثریت را به صورت مطلق ملاک عمل قرار می دهد؛ اما در مردم سالاری دینی در بعد قانون گذاری، رأی اکثریت در چارچوب شریعت پذیرفته می شود[=&quot].


[=&quot]3. [=&quot]در مردم سالاری سکولار، حاکمیت اولاً و بالذات از آن مردم است، ولی در مردم سالاری دینی، حاکمیت اولا و بالذات از آن خداست و حاکمیت مردم در طول حاکمیت خداوند است و نه در عرض آن[=&quot].


[=&quot]4. [=&quot]در مردم سالاری سکولار، دین صرفاً امری شخصی و مربوط به حوزه فردی است؛ اما در مردم سالاری دینی، دین، حوزه فردی و اجتماعی مردم را در بر می گیرد[=&quot].


[=&quot]5. [=&quot]مردم[=&quot] سالاری سکولار با مردم سالاری دینی در ارائه تعریف از بشر و حقوق آن در پاره ای از موارد دیگر با هم اختلاف دارند.


به نقل از www.hawzah.net

دوستان لطفاً مطالب مرتبط را حذف نکنید.

در اینجا چون شعار "مردم سالاری دینی" مطرح است، برای همین لازم است وضعیتش مشخص شود.

سوال من اکنون این است:

اگر مردم سالاری انتخاب مردم را هم شامل می شود، پس چرا رهبر اختیار دارد که حتی اگر کل مردم ایران به یک نفر رأی دادند که رئیس جمهور شود، اما در صورت عدم تایید نتیجه ی رأی گیری توسط رهبر، تمام رأی ها باطل است؟
پس از همینجا مشخص می شود که بنابر ولایت مطلقه فقیه، رهبر علاوه بر مردم سالار دینی، سالار دین مردم نیز هست.
خلاصه:
چون رهبر هم مردم سالار دینی است و هم سالار دین مردم است، پس آنچه مردم سالاریست را خود رهبر تایین می کند.
و اینجا در اصل مردم پیشنهاد میدهند، نه این که سالاری کنند.

مدرک جهت ارتباط این پست با تاپیک:

این پست خطاب به آن بخش از بیانات رهبر است که اشاره می کند انتخاب مردم بخشی از مردم سالاری است.

از آنجا که نمی شود مطلب این تاپیک را در تاپیکی دیگر غیر از این تاپیک بیان کرد، در همینجا مطرح می کنم.

شما به گفتن:
این بی ربط است.
این سیاسی است.
این دور از بحث است.
اکتفا می کنید و نشان نمی دهید کجایش بی ربط است؟

nejatam;129847 نوشت:
اگر مردم سالاری انتخاب مردم را هم شامل می شود، پس چرا رهبر اختیار دارد که حتی اگر کل مردم ایران به یک نفر رأی دادند که رئیس جمهور شود، اما در صورت عدم تایید نتیجه ی رأی گیری توسط رهبر، تمام رأی ها باطل است؟

با سلام

این اختیار رهبری از کدام بنده قانون اساسی بر می اید؟؟؟

این اتفاق کی افتاده است که کل مردم به یک نفر رای داده اند و رهبری ان را ملغی کرده است؟؟

فکر نمی کنید که حرف بدون سند می زنید؟؟؟

و انتظار هم دارید که مطالب بدون سندتان حذف نشود !!!!!!!!!!!

سلام

از من دلیل می خواهید، من دلیل می آورم، اما این که مطلبم را بی ربط بخوانید، باید توسط مدیران بی ربطیش نشان داده شود.

اصل یکصد و دهم ـ وظایف و اختیارات رهبر:
1 ـ تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام‌.
2 ـ نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام‌.
3 ـ فرمان همه‌پرسی‌.
4 ـ فرماندهی کل نیروهای مسلح‌.
5 ـ اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها.
6 ـ نصب و عزل و قبول استعفا:
الف ـ فقهای شورای نگهبان‌.
ب ـ عالی‌ترین مقام قوه قضائیه‌.
ج ـ رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران‌.
د ـ رئیس ستاد مشترک‌.
ه ـ فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌.
و ـ فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی‌.
7 ـ حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه‌.
8 ـ حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست‌، از طریق‌مجمع تشخیص مصلحت نظام‌.
9 ـ امضای حکم ریاست جمهوری پس از انتخاب مردم صلاحیت‌داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارابودن شرایطی که در این‌قانون می‌آید، باید قبل از انتخابات به تایید شورای نگهبان و دردوره اول به تایید رهبری برسد.
10 ـ عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم‌دیوان‌عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی‌، یا رای مجلس‌شورای اسلامی به عدم کفایت وی براساس اصل هشتاد و نهم‌.
11 ـ عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامی‌پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه‌.
رهبر می‌تواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخص‌دیگری تفویض کند.

از سایت تفطّن
http://tafatton.ir/plugins/content/content.php?content.213

مشخص است که تشخیص صلاحیت داوطلبان جهت ریاست جمهوری را کافی ندانسته و حتی پس از انتخابات مردم، امضای حکم ریاست جمهوری توسط رهبر را لازم دانستند، پس در نهایت نتیجه ی انتخابات باید به تایید رهبر برسد.

Nejatam;129871 نوشت:
خوب. این شیوه از شیوه حذف بهتر است.

با سلام

اگر بزرگوارانی که به اسک دین می اید رعیت موازین وقوانین سایت رابکنند و بدون دلیل وسند سخن نگویند سنت و روش اسک دین بر احترام به کاربران و اماده کردن فضا برای مناظره و مباحثه است

Nejatam;129871 نوشت:
مشخص است که برای ریاست جمهوری امضای حکم آن توسط رهبر لازم است، پس مردم در این میان تنها پیشنهاد دهنده هستند.

این اشتباه برداشت و این نوع صحبت کردن در مورد ولایت فقیه ناشی از عدم شناخت فرد نسبت به مبانی ولایت فقیه است

برای پاسخ گویی به این نوع سوال مجبوریم که ولایت فقیه و مبانی ان را مروری بکنیم

به این تایپک ها دقت کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4368

http://www.askdin.com/showthread.php?t=1042&page=4

http://www.askdin.com/showthread.php?t=11364

http://www.askdin.com/showthread.php?t=8204

بعد بپردازیم به ادامه بحث در مورد ولایت فقیه و سوالاتی در مورد ان

در ضمن

Nejatam;129871 نوشت:
مشخص است که برای ریاست جمهوری امضای حکم آن توسط رهبر لازم است، پس مردم در این میان تنها پیشنهاد دهنده هستند.

-- وقتی که مردم به پای صندوق های رای می روند کسی نمی گوید که می روم رئس جمهور پیشنهاد دهم

-- و پس از ان که ریس جمهور انتخاب شد نمی گویند رئیس جمهور پیشنهادی مردم به رهبر

-- از طرفی رهبر تنفیذ اختیارات می کند به رئیس جمهور

-- رهبر دیکتاتور نیست که هر کس را بخواهد رئیس جمهور کند و یا نکند

-- در تاریخ هم دیده شده است که رئیس جمهوری که منتخب مردم بود و رهبری هم ان را قبول نداشتند باز به خاطر احترام به رای مردم ایشان را حفظ کرده اند
ماجرای بنی صدر و امام


سلام علیکم

نقل قول:
این اشتباه برداشت و این نوع صحبت کردن در مورد ولایت فقیه ناشی از عدم شناخت فرد نسبت به مبانی ولایت فقیه است

برای پاسخ گویی به این نوع سوال مجبوریم که ولایت فقیه و مبانی ان را مروری بکنیم

به این تایپک ها دقت کنید:

همینجا من از شما سوالی دارم،

به چه دلیل من را از دانستنی های ولایت فقیه خالی میدانید؟

نقل قول:

-- وقتی که مردم به پای صندوق های رای می روند کسی نمی گوید که می روم رئس جمهور پیشنهاد دهم

-- و پس از ان که ریس جمهور انتخاب شد نمی گویند رئیس جمهور پیشنهادی مردم به رهبر

-- از طرفی رهبر تنفیذ اختیارات می کند به رئیس جمهور

-- رهبر دیکتاتور نیست که هر کس را بخواهد رئیس جمهور کند و یا نکند

-- در تاریخ هم دیده شده است که رئیس جمهوری که منتخب مردم بود و رهبری هم ان را قبول نداشتند باز به خاطر احترام به رای مردم ایشان را حفظ کرده اند
ماجرای بنی صدر و امام


مردم به اسم انتخاب رئیس حمهور در انتخابات شرکت می کنند، اما اگر حقیقتاً انتخاب رئیس جمهور مظهر مردم سالاری بود، ریاست جمهوری نباید تابع حکم ریاست جمهوری از طرف رهبر بود. لذا شرط اولیه این است که قبول کنیم هیچ سالاری غیر از سالار دین در حکومت و حتی در میان مردم وجود ندارد.

پس اختیارات مردم از خودشان نیست، و با اجازه ی رهبر است.

nejatam;129910 نوشت:
به چه دلیل من را از دانستنی های ولایت فقیه خالی میدانید؟

با سلام

بزرگوار بنده اصلا شما را خالی از اطلاعاتی در مورد ولایت فقیهی ندانستم ونمیدانم
هر کسی وارد مباحث و مناظرات علمی می شود برای بنده عالم است و مورد احترام و شما هم از این قاعده مستثنی نیستید

ساده ترین دلیل این است که سوالاتی که پرسیده می شود ناشی از بی اطلاعی است و برای این که به سوالات جواب درستی داده شود چاره ای نیست جزء این که از مبانی ولایت فقیه اطلاع کافی در دست باشد

اگر جملات بالا را توهینی برای خود می دانید بنده عذر خواهی می کنم

nejatam;129910 نوشت:
مردم به اسم انتخاب رئیس حمهور در انتخابات شرکت می کنند، اما اگر حقیقتاً انتخاب رئیس جمهور مظهر مردم سالاری بود، ریاست جمهوری نباید تابع حکم ریاست جمهوری از طرف رهبر بود.

بزرگوار
حکومت، حکومتی است دینی
ولی فقیه حاکم حکومت دینی است
و نقش مردم در حکومت دینی، مردم سالاری دینی است یعنی مردم با ایمان و با دین در تعیین حاکم دینی نقش دارند منتها با ساز و کار متفاوت از ساز و کار حکومت های غیر دینی
مردم در تعیین نمایندگان خود حق انتخاب دارند
مردم در تعیین رئیس قوه اجراییه حق انتخاب دارند
و....................

nejatam;129910 نوشت:
لذا شرط اولیه این است که قبول کنیم هیچ سالاری غیر از سالار دین در حکومت و حتی در میان مردم وجود ندارد.


خب بزرگوار
منظورتان از سالار دین چیست ؟؟
یعنی چه که سالار دین ؟؟

در حکومت دینی ، احکام وقوانین دین که نازله از طرف خداوند است و تبیین و تشریح ان به عهده امام معصوم بوده است
مشخص کننده راه و رسم حکومت است
حال منظورتان از سالار دین چیست بفرمایید ؟؟؟


مردم در مراسم روز غدیر حدود 70000 هزار نفر به حضرت علی(ع) رای دادند وبیعت نمودند ولی همین مردم بعد 70 روز به ابوبکر بیعت کردند ............
خوب
سوال اول1: در اینجا مردم سالاری کجا باید مورد نظر قایل شویم؟
سوال دوم
ایا در باره مردم سالاری ایه ای .....حدیثی ........روایتی .......تقریری
وجود دارد یا خیر؟
- در ضمن من درباره عدم وجود مردم سالاری در مکتب ما با دلیل نشان خواهم داد
فعلاً به دو سوال بالا جواب دهید تا بعد دلایل ام را خواهم گفت

اگر مردم سالاري داريم پس چرا ما منتظر ظهور امام زمان هستيم ؛ ما چه نيازي به ايشان داريم
اگر مردم سالاري داريم پس چرا حضرت علي از راه انتصاب ونه از راه انتخاب مردم به ولايت رسيد
اگر مردم سالاري داريم پس چرا پيامبر اسلام از راه انتصاب مبعوث شد ونه از راه انتخاب
اگر مردم سالاري داريم پس چرا مردم درمقابل كشته شدن ائمه اطهارتوسط حاكمان ظالم هيچ كمكي به ايشان نكردند
اگر مردم سالاري داريم پس چه كسي حضرت علي را خانه نشين كرد؟
نتيجه مردم سالاري در شوراي سقيفه چه شد؟
نتيجه مردم سالاري أهل كوفه با امام حسين چه شد؟
اگر مردم سالاري داريم كداميك از پيامبران و امامان معصوم توسط مردم برگزيده شدند ؟
اگر مردم سالاري داريم پس خداوند متعال جهنم را براي چه كسي آفريد ؟
اگر مردم سالاري داريم پس فلسفه بعثت 124000پيامبر چه ميشود ؟
اگر مردم سالاري داريم پس فلسفه امر به معروف ونهي از منكر چه خواهد شد ؟
اگر مردم سالاري در مكتب اصل است پس چرا حضرت علي در طول دوره حكومتش بامردم منحرف وسران فاسدشان سه جنگ تمام عيار داشته است .............مگر مردم سالار نيستند پس چرا علي مرتضي با سالاريت مردم كنار نيامد؟ چرا؟
اگر مردم سالاري در نزد خدا مورد نظر است پس چرا خداوند متعال در گذشته اينهمه امت ها را نابود ساخت :
مردم لوط – مردم عاد – مردم ثمود – مردم صالح – مردم شعيب – مردم نوح – مردم فرعون – مردم قريش – مردم بني اسرائيل –و.و.و.و)

بعنوان مقدمه عرض ميشود :
در قران معادل كلمه مردم؛ الناس آورده شده است تعداد آنان به قرار زير است :
الناس 183 بار
بالناس 3 بار
والناس 4 بار
تقريباً 90 % تعداد 190كلمه الناس كه در قران آمده است به حالت مخاطب ناپسند ؛ نامؤنوس ؛ جاهل ؛ ناسپاس ؛ كافر ؛ لجباز؛ مذموم ؛ ظالم ؛ نادان و.و.و غيره ذكر شده است بعبارتي كلمه مردم در قران هيچگونه بار ايماني ؛ علمي ؛ رشدي ؛ سالاري ؛ اجتماعي ؛ ارزشمندي وارماني وامثالهم كه به آن بعنوان تكيه گاهي حكومتي وگزينشي ومرجعيت مشورتي باشد .......در قران وجود ندارد
از طرفي اگر به كلمه الناس از نگاه ديگر وبعنوان كلمه انسان نگاه كنيم باز هم قران كلمه الانسان
(الانسان 58 بار) را بر نمي تابد وهمچون كلمه الناس باز چندان بار ارزشمندي وسالاريت ندارد مگر آن انسان بار مسئوليت امانت ايمان را به دوش كشيده باشد ؛ والعصر .......
لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم ثم رددناه اسفل السافلين
قتل النسان ما اكفره ....
كلمه مردم سالاري تقريباً معادل دمكراسي دارد
مردم سالاري در اسلام وجود ندارد وبصورت بدعت وارد مكتب تشيع شده است تا جلب توجه ورضايت ديگران كند

اما اصل موضوع :
در مكتب تشيع محمد وعلي عليهم السلام ؛ سالاريت از آن مردم نيست بلكه سالاريت از قران كريم واهل بيت رسول خدا سرچشمه ميگيرد وبس
ما دراسلام مردم داري داريم ولي مردم مداري خير......چطور؟
اسلام در پي احقاق وستاندن حق مردم ( چه معنوي وچه مادي ) از ظالمين وچپاولگران وغارتگران است
حضرت علي در نهج البلاغه مي فرمايد:
«الذَّلیل عندی عزیزٌ حتی اَخَذَ الحقَّ له و القویُّ عندی ضعیفٌ حتی اخذ الحق منه»
؛«انسان ضعیف برای من عزیز است تا حق او را برای او بگیرم و انسان زورگو در نزد من ضعیف است تا حق دیگران را از او بگیریم»
اما فكر وانديشه وعقيده ومرام وگرايش مردم معيار وميزان حقانيت طريقت وشريعت در نظام حكومتي در اسلام به حساب نمي آيد

قران صريحاً اعلام مي دارد :

1 - وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ ﴿۱۱۶

ترجمه :
اي رسول گرامي اگر از بيشتر كسانى كه در [اين سر]زمين هستند پيروى كنى تو را از راه خدا گمراه مى‏كنند آنان جز از گمان [خود] پيروى نمى‏كنند و جز به حدس و تخمين نمى‏پردازند (۱۱۶)

2 – خداوند متعال درباره امتهاي قبل ( مردم لوط – مردم عاد – مردم ثمود – مردم صالح – مردم شعيب – مردم نوح – مردم فرعون – مردم قريش – مردم بني اسرائيل –و.و.و.و) چنين مي فرمايد :
وَ مَاكَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ. «اكثريّت‌ اين‌ اُمّتها اينطور نبودند كه‌ إيمان‌ بياورند.»
2 – اكثريت مردم زير بار سخن حق نمي روند
قران مي فرمايد :
بَلْ جَآءَهُم‌ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَـ'رِهُونَ. ذيل‌ آية‌ 70، از سورة‌ 23:المؤمنون‌
ترجمه :
پيغمبر از طرف‌ پروردگار براي‌ آنها حقّ را آورد (يعني‌ قلبش‌، قرآنش‌، نزولش‌، گفتارش‌، برخوردش‌ در ميان‌ اجتماع‌، همه‌اش‌ حقّ بود) در حاليكه‌ أكثر آنها از پذيرفتن‌ حقّ ناراضي‌ هستند.»

3 - خداوند متعال مستقيماً به مردم مي فرمايد :
وَ لَـكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَـ'رِهُونَ. ذيل‌ آية‌ 78، از سورة‌ 43: الزّخرف‌
ترجمه :
«وليكن‌ أكثر شما از پذيرفتن‌ حقّ ناراضي‌ هستيدواكراه داريد .»
وَ مَا وَجَدْنَا لاِكْثَرِهِمْ مِّنْ عَهْدٍ. صدر آية‌ 102، از سورة‌ 7: الاعراف‌ 5
«ما نديديم‌ كه‌ أكثريّت‌ مردم‌، بر عهد و پيمان‌ خود استوار و ثابت‌ باشند.»
وَ مَا يَتَّبِـعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا. صـدر آية‌ 36، از سورة‌ 10: يـونس‌ 6
«متابعت‌ نمي‌كنند أكثريّت‌ آنها مگر از خيال‌ و پندار.»
وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ. ذيـل‌ آية‌ 111، از سـورة‌ 6: الانعـام‌ 7
«وليكن‌ أكثريّت‌ مردم‌ جاهلند، نمي‌دانند.»
وَ أَكْثَرُهُمْ لاَيَعْقِلُونَ. 4ـ ذيـل‌ آية‌ 103، از سـورة‌ 5: المآئدة‌
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ. صـدر آية‌ 44، از سـورة‌ 25: الفـرقان‌
قران به‌ عنوان‌ تعجّب‌ مي‌فرمايد: «آيا تو چنين‌ مي‌پنداري‌ كه‌ أكثريّت‌ اين‌ مردم‌ مي‌شنوند يا فكر مي‌كنند؟! نه‌، اين‌ گمان‌ را أصلاً نداشته‌ باش‌! أكثريّت‌ مردم‌ نمي‌شنوند و تعقّل‌ ندارند
عبارت‌: وَلَـ ' كِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ و مشابه‌ آن‌، در چندين‌ جاي‌ از قرآن‌ آمده‌ است‌.

اما مشورت با مردم

در قران از پيامبر خواسته است كه با مردم مشورت كنند ولي سخن آخر وفصل الخطاب خود پيامبر بايد باشد ونه مردم :
قران مي فرمايد:
وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿۱۵۹
ترجمه :
با مردم مشورت كن و چون خودت تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكل‏كنندگان را دوست مى‏دارد (۱۵۹)
در إسلام‌ مشورت‌ با أكثريّت‌ عامّه‌ نيست ‌؛ مشورت‌ با أهل‌ حلّ و عقد مطرح است وبس
پيغمبر در اينجا رأي‌ أكثريّت‌ را انتخاب‌ نكرد، بلكه‌ با أكثريّت‌ مُماشات‌ كرد. فرق‌ است‌ بين‌ مماشات‌ و تنزّل‌، و انتخاب‌ رأي‌ أكثريّت‌.
مشورت‌ پيامبر، مقدّمه‌ است‌ براي‌ تصميم‌ گيري‌ در رأي‌ نهائي‌ خودشان
مشورت‌، رأي‌ گيري‌ و انتخاب‌ رأي‌ أكثريّت‌ نيست‌. مشورت‌، براي‌ واضح‌ شدن‌ و روشن‌ شدن‌ مطلب‌ براي‌ خود إنسان‌ است‌؛ و رأي‌ نهائي‌ از آنِ شخصي‌ است‌ كه‌ صاحب‌ مشورت‌ است‌. و در مقام‌ ولايت‌، هيچكس‌ نمي‌تواند با خودِ وليّ، همفكر و در رتبة‌ او بوده‌، و مشورت‌ خود را با او در يك‌ ميزان‌ و مِنساق‌ قرار بدهد.

نقل قول:

با سلام

بزرگوار بنده اصلا شما را خالی از اطلاعاتی در مورد ولایت فقیهی ندانستم ونمیدانم
هر کسی وارد مباحث و مناظرات علمی می شود برای بنده عالم است و مورد احترام و شما هم از این قاعده مستثنی نیستید

ساده ترین دلیل این است که سوالاتی که پرسیده می شود ناشی از بی اطلاعی است و برای این که به سوالات جواب درستی داده شود چاره ای نیست جزء این که از مبانی ولایت فقیه اطلاع کافی در دست باشد

اگر جملات بالا را توهینی برای خود می دانید بنده عذر خواهی می کنم

سلام

اول بگم بنده تا زمانی که عیناً نتوانم ببینم که نظام جمهوری اسلامی از طریق فشار یا از طریق رعایت نکردن حقوق ملت هدفی را دنبال کند، تا آن زمان تقریباً بی طرف خواهم بود. اما قبل از این که آن زمان برسد با مسائلی برخورد می کنم که لازم است پاسخش را دریافت کنم، وگرنه از نظام جمهوری اسلامی یک چهره ی مخشوش و ناواضح در ذهنم میماند. پس باید تکلیف مشخص شود.

و اما اگر ممکن است سوال مورد نظرتان را که من مطرح کرده بودم را ذکر کنید و ایراد اصلی آن را بگویید تا دقیقاً منظورتان روشن شود.

نقل قول:
بزرگوار

نقل قول:

حکومت، حکومتی است دینی

ولی فقیه حاکم حکومت دینی است
و نقش مردم در حکومت دینی، مردم سالاری دینی است یعنی مردم با ایمان و با دین در تعیین حاکم دینی نقش دارند منتها با ساز و کار متفاوت از ساز و کار حکومت های غیر دینی
مردم در تعیین نمایندگان خود حق انتخاب دارند
مردم در تعیین رئیس قوه اجراییه حق انتخاب دارند
و....................


سالار یعنی رئیس، یا کسی که شیخ است و بزرگ است، بزرگ دین امامان ما هستند، و در زمان غیبت کبری بزرگ دین ولی فقیه است، ما میبینیم که مردم رئیس نیستند یا بزرگ ملت نیستند، مردم باید خودشان تابع بزرگ دین باشند، یعنی باید تابع امر ولی فقیه باشند، پس کدام سالار است که خود تابع کسی دیگر باشد؟ حتی بعد از انتخابات ریاست جمهوری که از مصادیق مردم سالاریست، شخص رئیس جمهور قبل از این که رئیس جمهور شود حتماً باید حکم ریاست جمهوریش از طرف رهبر داده شود و سپس رئیس جمهور شود. این نشانگر این است که نهایتاً حکم رهبر از تمام رای ها و انتخابات فراتر است، پس او سالار است.

پس.

وقتی رئیس قوه مجریه تحت هیچ شرایطی رئیس قوه مجریه نخواهد بود، مگر به امضای حکم ریاست جمهوری توسط رهبر، پس کاندیدای محبوب مردم نهایتاً توسط امضای رهبر رئیس جمهور می شود نه مستقیماً توسط رأی خود مردم.

آنچه در اسلام ودر زمان وجود امام معصوم مورد نظر است ؛ امام سالاري ميزان واصل است وبس

سلام

جناب یاس من

بله،

من در پست قبلیم گفتم که در واقع مردم پیشنهاد میدهند، انتخاب نمی کنند.
اما بر اساس قانون اساسی رئیس جمهور مستقیماً توسط رای خود مورد انتخاب می شود.

من که ماندم دقیقاً کدام درست است.

امضای حکم ریاست جمهوری بعد از انتخابات درست است.
یا اصلاً انتخابات لازم نیست.

یا حتماً باید مستقیماً توسط مردم انتخاب شود.

یا مردم در اصل در انتخابات نباید انتخاب کنند و تنها باید نظر دهند.( که در این صورت همان می شود که رای مردم مردم سالاری نیست و مشاوره است)
من نمی دانم.

که در نتیجه بحث گذینه ی سومی پیش میاید.

مردم نوازی!

که مردم سالار نیستند، بلکه حکومت با انتخابات مردم نوازی می کند.

اما در دروره غيبت امام معصوم ؛ مردم بر اساس تكليف كه مكتب بر عهده آنان گذاشته است اينكه :
بر مطابق معيارها وشاخص هاي كه خود اسلام تعيين كرده است ؛ حاكم ورهبر ويا مسئول نظام اسلامي را انتخاب مي كنند ولا غير چطور:
مردم به 80 كارشناس دين مراجعه ميكنند كه بر اساس اين حديث
الف- امام صادق (ع) وسائل الشیعه ، جلد 18 ، صفحه 95-94 (احتجاج طبرسی ، جلد 2 ، صفحه 263)
اما من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظا لدینه مخالفاً لهواً مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه و ذالک لایکون الا بعض فقهاء الشیعه لا کلهم
هر کس از فقها که خود نگهدار و نگهبان دین و مخالف هوی و مطیع فرمان مولایش باشد باید مردم از آنها پیروی کنند و این ویژگی ها را برخی از فقهاء شیعه دارا می باشند نه همه آنها.
ب – امام زمان از راه توقيع ايشان به اسحاق بن يعقوب كه فرمود :
و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الى رواة حدیثنا فانهم حجتى علیكم و اناحجةالله علیهم
بحار الانوار، ج 2، ص 90، روایت 13/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
و اما حوادثى كه براى شما پدید مى‏آید (و حكم آن را نمى‏دانید) پس رجوع كنید بهراویان حدیث ما؛ (15) زیرا آنها حجت من بر شما هستند، و من هم حجت خدا بر آنها هستم
انتخابات راه حل است ..... نه راه حق است
مقبوليت نظام اسلامي با مردم است ولي مشرعيت نظام با شرع ومعيارهاي خود مكتب تعيين میگردد
أمام زمان أمام است ، چه مردم بخواهند چه نخواهند ....ومردمي كه أمام علي را نخواستند ، علي از أمامت ساقط نشد زيرا حكم رهبري علي از مردم نيست كه از شرع است ومردمي كه به سراغ أمام علي نروند ، مجبورند معاويه را انتخاب كنند 00000000

این را یادتان باشد که در اسلام :
مقبوليت نظام اسلامي با مردم است ولي مشرعيت نظام با شرع ومعيارهاي خود مكتب تعيين میگردد

موضوع قفل شده است