مراحل و منازل سیر و سلوک عرفا

تب‌های اولیه

196 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

چند نكته از مرحوم رجبعلي خياط رحمه الله عليه

سلوک به قصد خانه خدا

انسان سالك با دیگران تفاوتی اساسی دارد. سالك همانند انسان مؤمنی است كه قصد خانۀ خدا و انجام فریضه حج دارد و بدین منظور از میقات مُحرِم شده و در حال احرام به سر می‌برد. بسیاری از امور بر انسان مُحرم حرام است، ولی برای دیگران جایز و گاه مستحب است. مثلاً مُحرم نمی‌تواند گل ببوید، عطر بزند، حیوانی را بكشد، یا معاشرت جنسی داشته باشد و ... ولی دیگران در انجام این كارها آزادند. آری، مُحرم اگر به حرم رسید و اعمال و آداب حرم را به‌جا آورد و در پایان سر تراشید و بدین وسیله اعلام بندگی كرد، آن‌گاه می‌تواند به انجام كارهای ممنوع برای او بپردازد.

سالك الی الله قصد حرم امن الهی یعنی مقام فناء فی الله و بقاء بالله را دارد و به همین دلیل مُحرم است و بسیاری از كارهایی كه برای دیگران مباح و یا مكروه است، برای او حرام است و بسیاری از كارهایی كه برای دیگران مباح و یا مستحبّ است برای او واجب است. نماز شب، بیداری بین الطلوعین، كم‌خوری و كم‌خوابی (نه در حدّ افراط)، سكوت همراه با تفكر و ... برای سالك واجب است و شب‌نشینی‌های طولانی و بی‌فایده یا كم‌فایده، سفرهای غیرضروری، خواندن كتاب‌های سرگرم‌كننده و بی‌محتوی و مانند آن، رفاقت با انسان‌های بی‌درد و ... برای سالك حرام است.

البته هنگامی كه سالك به كمال رسید، همانند آب كرّ می‌گردد كه با ملاقات نجس متنجس نمی‌شود و آن‌گاه خواهد توانست به برخی از كارهای ممنوع برای سالكان مبتدی بر اساس رعایت مصلحت، بپردازد. البته در این هنگام ارادۀ او در ارادۀ خدا فانی است.

پس اگر گفته می‌شود كه سالك باید اعمال و آداب مخصوصی را رعایت كند، به جهت همین تفاوت اساسی است.

. اگر سالك دستش به دامان ولی یعنی انسان كامل برسد، زادش همان دستوراتی است كه استادش برای او در نظر می‌گیرد. كسی كه به كامل برسد، از نظر دانستن زاد و توشۀ مناسب با سفرش هیچ غم و غصه‌ای ندارد. فقط بر اوست كه تسلیم باشد و اطاعت كند. فرض كنید خداوند توفیق داد و ما به حضور قطب عالم امكان حجت ‌بن الحسن المهدی ـ ارواحنا فداه ـ رسیدیم. زاد و توشۀ ما در راه رسیدن به خدا چیزی جز دستورات آن حضرت نخواهد بود، فقط بر ماست كه همچون علی بن ابی‌طالب صلواةالله علیه در محضر رسول خدا تسلیم محض باشیم، نه همانند منافقین از اصحاب پیوسته اعتراض كنیم و نظر بدهیم و بر نظر غلط خویش پافشاری كنیم. اجتهاد در برابر نصِّ معصوم نابخردی است [۱].

اگر سالك دستش به دامان «كامل» نرسید، می‌تواند از دستورات كلی سلوكی كه مورد تأیید و تأكید شرع نیز هست، با رعایت رفق و مدارا و در نظر گرفتن حال خود با توكل بر پروردگار استفاده كند.

. آنچه در این بخش ذكر می‌كنیم، دستوراتی كلی است كه همگان را همیشه به كار آید. به دیگر سخن: دستورات سلوكی به دو بخش عمومی و خصوصی تقسیم می‌شوند. چنانكه در تقسیم دیگر به دو بخش دائمی و مقطعی قابل تقسیم هستند. دستورات عمومی، دستوراتی است كه عموم یا اغلب سالكان را به كار آید و رعایتش بر همه یا اكثر لازم است و دستورات خصوصی آنهاست كه استاد به شخص خاص برحسب حال، استعداد و شاكلۀ خاص او دستور می‌دهد. چنانكه، دستورات دائمی، دستوراتی است كه از آغاز تا انجام سلوك رعایت آنها لازم است، همانند نماز شب و دستورات مقطعی آنهاست كه در پاره‌ای مراحل مورد تاكید است، همانند ذكر استغفار یك اربعین یا بیشتر در آغاز سلوك. آنچه ما در این بخش ذكر می‌كنیم، دستورات عمومی و دائمی است كه به عنوان زاد و توشۀ سفر برای همگان همیشه لازم المراعاۀ است و به دستورات خصوصی و مقطعی ـ حتی‌الامكان ـ نمی‌پردازیم، زیرا این‌گونه دستورات، به عهدۀ استاد سلوك است و نسبت به اشخاص گوناگون تفاوت می‌پذیرد و بیان آن به عنوان دستور عمومی همانند آن است كه پزشك به هر كس از درب مطبّ وارد شود، نسخه‌ای برای دل ‌درد بدهد، اگرچه او سردرد داشته باشد.

. انجام دستورات سلوكی اگرچه برای مبتدی و سالك نوپا، كمی مشكل است، اما در این زمینه به چند نكته كه موجب دلگرمی است، باید توجه داشت:

: دشواری‌ها تا وقتی است كه «عشق به خدا» در دل سالك زنده نشده است. اگر سالك عاشق شد، از آن به بعد كمتر سختی احساس می‌كند، زیرا بر براق عشق سوار شده و به راحتی سفر می‌كند. تمام تلاش اساتید راه خدا در آغاز سلوك این است كه با دستورات و آدابی ـ اگرچه مقطعی و موقت ـ عشق را در دل سالك زنده كنند.

عوامل سلوک معنوی

همزمان با برطرف کردن موانع سیر و سلوک، سالک باید به اموری بپردازد که موجب سیر و تقرب او به خداست. اگرچه خاندان رسالت به طورکلی، اطاعت از خدای متعال (کلینی، 1429ق، ج 3، ص190)، با انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات را موجب سلوک و تقرب به خدا دانسته اند (همان، ج 4، ص74)، اما برخی اعمال، را به طور ویژه عامل تقرب در سیر و سلوک به سوی خدا معرفی کرده اند که در این مجال به اجمال به مهم ترین آنها اشاره می کنیم.

الف. اعمال قلبی

مقصود از اعمال قلبی، آن دسته از کارهاست که از قلب و دل انسان نشئت می گیرد و صرفاً جنبه باطنی دارد. بر اساس برخی روایات، اعمال قلبی در سلوک انسان از اعمال بدنی مؤثرتر است (مجلسی، 1403ق، ج 75، ص364). برجسته ترین اعمال قلبی را، که در سخنان اهل بیت علیهم السلام عامل صعود و ترقی انسان در سیر او معرفی شده، می توان بر مبنای تحلیل عقلی بدین ترتیب برشمرد:

تفکر

تفکر، نقشی اساسی در ابتدای سلوک و در ادامه آن دارد؛ زیرا تفکر عامل بیداری انسان و آگاهی او از جایگاهش در نظام هستی و نسبت او با مبدأ، معاد و سایر موجودات است و او را وادار به تلاش برای بهره برداری هرچه بهتر از نعمت های الهی در زندگی دنیوی برای رسیدن به مقصد حقیقی می کند. بر این اساس، ائمه علیهم السلام، به تفکر مستمر در مورد خداوند متعال و قدرتش (کلینی، 1429ق، ج 3، ص141)، مخلوقاتش (مجلسی، 1403ق، ج1، ص88)، نعمت های خداوند (تمیمی آمدی، 1410ق، ص56)، ملکوت آسمان ها و زمین (همان، ص96)، مردن (مجلسی،1403ق، ج6، ص137) و قیامت (کلینی، 1429ق، ج1، ص120) توصیه کرده اند. همچنین تفکر را وسیلۀ تقرب به خدا شمرده (تمیمی آمدی، 1410ق، ص685)، آن را برتر از سایر عبادات معرفی کرده اند (کلینی، 1429ق، ج15، ص63)، به گونه ای که یک ساعت تفکر را دارای ارزشی بیش از یکسال عبادت دانسته اند (بحرانی، 1374، ج3، ص245).

کسب معرفت

معرفتی که محصول تفکر در کتاب تکوین و تشریع و احادیث معصومان است، برترین عامل تقرب به خداست (کلینی، 1429ق، ج 6، ص7). در اسلام، کسانی که از جهت معرفتی و عقلی برتر از دیگران هستند، صاحب برترین درجات در دنیا و آخرت می باشند (مجلسی، 1403ق، ج 1، ص136-137)؛ زیرا معرفت حقیقی موجب خشیت انسان نسبت به خداوند می گردد (تمیمی آمدی، 1410ق، ص469) و خشیت نسبت به خدا، انسان را به فرمانبرداری از او دعوت کرده، از معصیت بازمی دارد و مانع طغیان انسان و خروج از بندگی خداست (طباطبائی، 1417ق، ج20، ص187) و همانند بالی است که در صعود انسان در درجات ایمان و معنویت مؤثر است (تمیمی آمدی، 1410ق، ص364).

بر این اساس، ائمه علیهم السلام طالبان راه حق را به مراجعه به علما برای رفع مجهولات و دستیابی به معرفت دعوت کرده اند (مجلسی، 1403ق، ج 1، ص226) و معر

سیر و سلوک و عرفان, [۲۳.۱۲.۱۵ ۰۷:۴۸]
فت به پیشوایان معصوم (کلینی، 1429ق، ج 2، ص408) و معارف الهی، که در قالب قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام ارائه شده است، را از عوامل ارتقای انسان به درجات برتر شمرده شده اند (مجلسی، 1403ق، ج 1، ص106). همچنین دستیابی به یقین را از برترین عبادات مقربان درگاه الهی معرفی کرده اند (تمیمی آمدی، 1410ق، ص449).

حبّ

عشق به خدای متعال و اولیای الهی، که مستلزم اطاعت از آنان است، از بهترین عوامل تقرب در سیر و سلوک به سوی خداست (برقی، 1371ق، ج1، ص150). ازاین رو، ائمه علیهم السلام به ما تعلیم داده اند که در دعاها درخواست کنیم تا خداوند متعال عشق به خودش و اولیایش و دوست داشتن اعمالی را که موجب تقرب به خداست، نصیب ما گرداند (مجلسی، 1403ق، ج 91، ص 149).

عشق حقیقی از معرفت عمیق نسبت به خدا ناشی می شود؛ زیرا عشق به زیبایی و کمال تعلق می گیرد و هر قدر معرفت سالک به کمال و جمال الهی فزونی گیرد، عشق به او در قلبش بیشتر رسوخ می کند تا جایی که دل او را از حبّ اغیار خالی کرده و قلبش را احاطه می کند. چنین قلبی عرش رحمان می گردد و محل تجلی اوصاف جلال و جمال الهی می گردد. البته، توجه به این نکته لازم است که حبّ دارای درجات متعددی است. اگر کسی به درجات برتر آن برسد، در زمرۀ اهل یقین قرار می گیرد و به مقام محبان، که از مقامات متعالی درجه یقین در سیر و سلوک است، دست می یابد.

شوق

اگر حبّ به خدا در دل سالک شدت گیرد، به شوق او به وصال الهی منجر می شود. چنین شوقی به خداوند، موجب نزدیکی بنده به معبودش می گردد (ابن طاووس، 1409ق، ج 2، ص686) و آرزوی لقای الهی او را به سوی خدا سوق می دهد (طوسی، 1411ق، ج 2، ص592). بنابراین، سالک کوی الهی باید درخت شوق وصال به حضرت باری تعالی را در قلبش بارور سازد.

ثبات اراده

شوق قلبی سالک به خدا موجب می گردد او با اراده خویش خدا را برگزیند و با ثبات اراده، در راه حق گام بردارد. چنین اراده ای، برترین توشه سالکان کوی الهی می باشد (ابن طاووس، 1409ق، ج 2، ص678)؛ زیرا سالک در مسیر عبودیت، باید از صراطی عبور کند که از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است (صدوق، 1376، ص177) و در راهش گردنه های سختی را در پیش دارد. گذر از این مسیر، جز با اراده ای استوار و پولادین امکان پذیر نیست.

حلم

سالک پس از اینکه به ثبات اراده دست یافت، متخلق به حلم و صبر در راه حق می گردد؛ زیرا ثبات اراده موجب می شود انسان در برابر موانع درونی و بیرونی سلوک خود را نبازد و در برابر آنها استقامت ورزد و در مسیر الهی پیشروی کند. درحالی که افراد سست اراده، طاقت مشکلات و سختی های سلوک در صراط مستقیم را ندارند. حلم و صبر، از ملزومات تمام مراحل سلوک است؛ زیرا حرکت در کوی دوست نیاز به صبر بر انجام طاعات، اجتناب از معصیت ها و تحمل مصیبت هایی دارد که برای پخته شدن سالک و ناب شدن گوهر وجودی او ضرورت دارد.

علاوه بر این، سالک باید در این مسیر در برابر سرزنش های شیاطین انسی و جنی بردبار باشد، تا از حرکت در مسیر حق سست نشود. ازاین رو، حلم و بردباری لازمۀ راه بندگی و از اموری است که موجب ارتقای انسان به درجات برتر در سیر و سلوک شده (مجلسی، 1403ق، ج 1، ص117)، موجب می گردد انسان به مقام ابرار نایل گردد (تمیمی آمدی، 1410ق، ص255). امام صادق علیه السلام به سالکان کوی خدا در مورد حلم، سه توصیه دارند:

1. اگر کسی به تو گفت: اگر یک ناسزا بگویی، در پاسخ ده تا ناسزا می شنوی، به او بگو: اگر ده تا ناسزا بگویی در مقابل یک ناسزا هم نمی شنوی؛

2. اگر کسی به تو ناسزا گفت، به او بگو: اگر ناسزای تو راست باشد، از خدا می خواهم که من را ببخشد و اگر ناسزای تو دروغ باشد، از خدا می خواهم که تو را ببخشد؛

3. اگر کسی تو را تهدید به خیانت کرد، تو به او وعده خیرخواهی و وفاداری بده (مجلسی، 1403ق، ج 1، ص 226).

[="Tahoma"][="Blue"][=Traditional Arabic]روزى به محضر مبارك استادم جناب آية اللّه محمد آقاى غروى آملى- رضوان اللّه تعالى عليه- تشرّف حاصل كرده بودم، به من فرمود: اين عبارت را در جائى ديده ‏ايد كه «[=Traditional Arabic]الإمام أصله دائم، و نسله دائم[=Traditional Arabic]»، عرض كردم: خير در جائى نديده ‏ام، چه جمله شگفت و شيوا و شيرين و دلنشين است كه خود اصلى استوار و قانونى پايدار است، حضرت عالى از كجا نقل مى ‏فرمائيد؟ فرمود من از جائى نقل نمى‏ كنم.

آنگاه انگشتان دست راستش را جمع كرد و در حالى كه بر گرد لبانش دور مى‏ داد فرمود: ديروز كه از خواب بيدار شدم ديدم اين جمله را بر سر زبان دارم و بدان گويايم. راقم گويد: در اصطلاح عرفان اين گونه القاءات سبّوحى را «حديث برزخى» گويند.
به نقل از علامه حسن زاده آملی در جلد اول هزار و یک کلمه

تكرار توبه

سالك در اوائل سلوكش نياز به توبه دارد، هرگاه كه از او گناه و مخالفتي سرزد پس اگر از گناه خود غسل توبه كرد، آمرزش طلبيد و دو ركعت براي پروردگارش نماز خواند، كدورت گناه ازدلش بر طرف مي شود و اگر هر چندگاهي اين دو ركعت را با كيفيتي كه حاج شيخ عباس قمي رحمه االله در مفاتيح الجنان در اعمال يكشنبه ي اول ماه ذي القعده ذكر كرده، بخواند مفيدتر است..سالك در باره ي اين تصميم بايد مناجات تائبين و دعاي حزين و ساير ادعيه هاي متناسب با حال خود را بخواند اين دعاها به حال او جدا مفيد هستند.

اي سالك :کسی میتواند مطالب عرفانی راعنوان کند که اولا خود عارف باشد یعنی به مرحله حق الیقین رسیده وسیر اوتکمیل شده باشد دوم اینکه اجازه افشای سیر به اوداده شده باشد وگرنه لطمه ی باطنی وخاموش شدن نورایمان وحجاب وعجب ودرنهایت ازراه باز میماند.

برگرفته از كتاب سالك اثراستاد عباس شهریاری سنگسری

اي سالك :کسی که میخواهد درسیروسلوک حرکت کند بایدحداقل عرفان نظری رابیاموزدتادر راه نماند وگرفتاروطعمه ی حیوانات این راه نشود.باید بداند این راه به کجا منتهی میشود وبداند هدف چیست.کسی که میخواهد وارد راه سیروسلوک شود اگر آگاهی کافی نداشته باشد نمیتواند حرکت کندواین حرکت اولیه است که بدون آن امکان حرکت درسیروسلوک میسر نیست ونتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد.

برگرفته از كتاب سالك اثراستاد عباس شهریاری سنگسری

بر طرف كردن وسواس

وسواس درراه پيش روي سالك امر خطرناكي است كه چاره اي جز آگاهي به خطرات آن ويافتن راه علاج ندارد. وسواس بدين صورت است كه شبهه هايي از هر سو در جنبه هاي خوردن،آشاميدن، پوشيدن و ... از خود سالك و سايرين بر سالك وارد مي شود و ريشه كن كردن آن نيزبا نور يقين و امداد غيبي ميسر نخواهد شد، لازم است كه وسواس از ريشه سوزانده شود؛ آن هم با بسيار گفتن»لا حول و لا قوه الا بااالله العلي العظيم« و اعتنا نكردن و ترتيب اثر ندادن به مقتضاي حكم وسواس.
#مطالب_السلوکیه

ملا احمد نراقی

اسباب امراض نفسانى

و اما اسباب امراض نفسانيه و انحراف اخلاق از حد اعتدال، بر سه قسم است:

يا نفسانى است، يا خارجى، يا جسمى.

و اسباب نفسانيه آن است كه: در ابتداى فطرت از براى آدمى حاصل باشد.مثل ‏آنكه قوه ادراك او ضعيف باشد، يا در او قوه شهوت اصلا نباشد.

و اسباب خارجيه آن است كه: به سبب عوارض خارجيه حاصل شده باشد.مثل ‏اينكه با بدان نشسته، يا حكايات ايشان را شنيده، و ميل و شوق به آنها نموده و پيروى ومتابعت كرده و مرتكب اعمال ناشايست گشته تا آنكه ملكه او شده.

و اسباب جسمانيه آن است كه: به سبب ناخوشى و مرض، در بدن صفات بدحاصل شده باشد، همچنان كه مشاهده مى‏شود كه به سبب بعضى از امراض، آدمى راكج‏ خلقى به هم مى‏رسد، يا ضعف و سستی در قوه شهويه پيدا مى‏گردد.
#معراج_السعاده

و همچنانکه سکوت بر تو نازل می شود ،همچنانکه افکار شروع می کنند به از بین رفتن و تمام اختلالات ناپدید می شوند و دریاچه ی معرفت تو تقریبا مانند یک آینه می گردد : تو می دانی که حقیقت هستی ، می دانی که خودت عشق هستی ، می دانی که موجودی الهی هستی ،در یک گام از ذهن به بی ذهنی ، به وطن رسیده ای.تو همیشه آنجا بوده ای ، هرگز برای یک لحظه ام آن را ترک نکرده ای !فقط ذهنت بوده که به سراسر دنیا سفر کرده ، ولی تو هرگز به هبچ کجا نرفته ای ; تو دقیقا همان جایی هستی که باید باشی..

اگر پرسه زدن ذهن متوقف شود ، ناگهان،،،الهام...

سالك پس از گذشت مدتي از سلوكش نشانه هايي خواهد داشت كه با آنها حال و مرتبه اش قابل شناختن است:.

1- در حقيقت وجودش احساس مراقبه اي باطني و حضور الهي دارد.

۲-.مي تواند زبان خود را حفظ كند و به ملكه ي سكوت دست يابد.

.3- بعد از تمرين و مداومت بر اذكار، ادعيه، توسل، و مناجات ذكر لساني او به ذكر قلبي تبديل ميشود.

.4- رؤياي صادقه و در برخي از مواقع، الهام و مكاشفه و پيشگويي هاي صحيح از او به طور حاصل مي شود كه در اين حال نيازمند مراقبت استاد است.

.5- در افكار و قلبش چشم توحيد جهاني، باز مي گردد.
.
6- حال صلاتي و نمازي را با خدا در تمام حركات و سكنات در روح خود احساس مي كند.

.7-از ديدن عالم طبيعت و موجودات هستي لذت مي برد زيرا در آنها محبوب حقيقي خود را ميبيند. پس در اين حال مانند گردش گري است كه در زمين مي گردد و در آن از آنچه5 دلالت برتوحيد مي كند آگاهي مي يابد..

8- به خواندن شعر عرفاني تمايل پيدا مي كند و اگر قريحه ي شعري براي او حاصل نشود به اشعارعرفاني مثل ديوان ابن فارض در عربي و ديوان حافظ و مثنوي در فارسي و امثال آن پناه مي برد.

.9- در او حالت قبض و بسط عرفاني ظاهر مي شود.

.10- جذبه ها و نغمه هاي الهي را درك مي كند.
11- در وجودش عشق خدا و پيامبر صلی الله علبه و اله و ائمه علیهم السلام مخصوصا امير المؤمنين علیه السلام و امام حسين و امام زمان علیهم السلام افزون مي شود.

.12- توجه نفسش به وحده الوجود و فنا زياد مي گردد و چشم كثرت بين او و ديدن تعينات دنيوي و قيود و رسومات اجتماعي ضعيف مي گردد.

.13- مستحبات را بخاطر ثواب و مكاشفات و حاجات دنيوي بجا نمي آورد، بلكه نيت خود رابخاطر محبوب گرامي اش در هر عبادتي و در هر كار خيري تصحيح مي كند و اخلاص و نفي ترديد و تشويش ذهن را در خودش متمركز مي نمايد.

اقسام خطورات ذهني
" خاطرات بر چهار قسم است :
اول _ الهي . خاطره الهي خاطره اي است كه انسان را از خود منصرف نموده ، به خدا توجه دهد.ثمره چنين توجهي قرب به خداست.

دوم _ شيطاني و آن خاطره اي است كه انسان را از خدا غافل نموده ، غضب و حسد و كينه را بر دل بروياند
.
سوم _ ملكوتي و آن خاطره اي ايست كه انسان را به عبادت و تقوا سوق دهد.

. چهارم _ نفساني و آن عبارت است از اينكه انسان به سمت زينت هاي دنيوي و شهوات تمايل پيدا كند . در اين ميان انسان داراي توانايي است كه مي تواند تمام اين خاطرات را از صور قبيح خود به " حسن و حسنات " بدل نمايد و تمام آن ها را در راه خدا استخدام نمايد و حتي جمع آوري مال و شهوت و جلب زينت هم براي خدا باشد ، نه براي نفس و غير خدا . باز انسان داراي قوه اي است كه مي تواند ، تمام خاطرات را به خاطرات الهي و ملكوتي تبديل نموده ، همه چيز را از خدا نشان دهد وطوري رنگ قداست گيرد كه غير از خدا چيزي و كسي را ننگرد . . . "
منبع:
رساله سیر و سلوک
سید هاشم حداد

توصیه به سالکین مبتدی

کسی که استعداد سلوک را در خود می‌یابد و گزینه نهایی خویش را عرفان می‌بیند ،باید عرفان را نخستین کار خود بداند و دیگر امور خود را اشتغال دوم قرار دهد. کسی که از کودکی در خود می‌بیند این مغیبات است که برای او جلوه‌گری دارد باید نخست در همان مسیری که خداوند پیش پای او قرار می‌دهد فقط به عرفان بپردازد. اگر کسی استعداد سلوک را در خود بشناسد اما هر جایی شود و بخواهد هر چیزی را فرا گیرد محال است بتواند این استعداد را تا مقامات عالی آن شکوفا نماید. بله، عارفی که وصول دارد می‌تواند امور دیگر را پی‌گیر شود اما سالک نوپا تنها باید در پی استعداد عرفانی خود باشد و فقط خداوند را هدف خود قرار دهد. کسی که می‌خواهد به همه چیز برسد و خدا را هم داشته باشد هیچ گاه سالک نمی‌گردد و ممکن نیست کشف، کرامت، تصرف، تمکین، اقتدار و مغیبات داشته باشد. آن‌چه اولیای خدا را از دیگران ممتاز می‌کند دلبستگی آنان فقط به خداست. آنان هدف نخستین خویش را عرفان و وصول به حق تعالی برمی گزینند.

کسی که استعداد عرفان دارد باید به حداقل‌های دنیوی بسنده نماید و هیچ گاه آن را هدف نخستین قرار ندهد، بلکه تمامی سرمایه‌های خود را با حفظ تمامی این اصول به‌ویژه6 یافت مربی در این مسیر هزینه نماید. چنین کسی عرفان را گم‌شده خود می‌داند و آن را در رتبه نخست قرار می‌دهد و دیگر امور را محدود و کنترل می‌سازد. کسی که گزینه نخستین وی دنیا، مال، علم یا فلسفه است و عرفان و معنویت برای او جاذبه‌ای ندارد و مشی عرفانی برتر و قاهری ندارد اما تنها عرفان و عارفان را دوست دارد باید خود را نزد مربی تست زند و چنان‌چه استعداد عرفان را ندارد بر گزینه‌های دیگر سرمایه بگذارد؛ همان‌طور که اگر استعداد عرفان داشته باشد و به امور دیگر مانند کسب علم بپردازد و آن را هدف نخستین خود قرار دهد، همان برای وی مزاحم و مانع می‌شود و استاد و مربی وی باید این مزاحم را با دادن تمرین‌هایی محدود کند. رفتار انسان با توانمندی‌ها و علایق خویش نباید همانند رفتار یک چوپان با گوسفندان خود باشد به این معنا که همه را با هم هی کند و به جلو براند؛ بلکه می‌بایست آن را دست‌کم هم‌چون حرکت کاروانی قرار دهد که یکی جلو و بقیه در پی او می‌روند.

سالک باید بداند سرمایه‌ای به نام عمر دارد که تنها می‌تواند آن را برای رسیدن به یک افق با یک روش هزینه نماید و مجالی برای آزمون و خطا و گرویدن به روش‌های مختلف سلوکی ندارد.

سالک نیازمند یافت شگرد و تعیین روش سلوکی خود است که البته این کار به مربی و استاد مرتبط است و سالک باید استادی کارآزموده بیابد که روشی کارآمد را با مهارت تمام دنبال می‌نماید. استاد گاه به سالک دستور هجرت می‌دهد و گاه او را به هجران می‌کشاند. برای یکی درد را تجویز می‌نماید و برای دیگری کوشش را و این امر هم به استعداد متفاوت شاگردان باز می‌گردد و هم به گوناگونی حالات و مقامات. در سلوک به عشق و قرب و لطف می‌رسند و این مربی و روش اوست که اصل است و عشق و ارادت بر مدار اوست که معنا می‌یابد.

سالک باید این مدار را بیابد و سرمایه عمر خود را برای آن قرار دهد. لازم است سالک مسیر خود را تشخیص دهد تا بداند به کجا می‌رود. در مسیر نیز نیاز به مباشر و عشق دارد که همان استاد معنوی اوست؛ همان‌طور که قرآن کریم تنها پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را به عنوان الگو معرفی می‌نماید: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» (احزاب / 21). سالک در استفاده از خوراک، پوشاک و نوع مصارف زندگی خود باید ماذون باشد و با استاد خود مباشر گردد تا در پرتوی تربیت وی دریایی بیکران گردد. گاه ممکن است مریدی از مراد خود پیش افتد که بدون آن که زمینه حسادتی پیش آید، مراد او را به مرشدی قوی‌تر یا به قطب ارجاع می‌دهد.

بر این اساس است که می‌گوییم این از توفیق الهی است که سالک مربی کارآزموده و سالمی بیابد که طرحی درست و کارآمد برای سلوک داشته باشد. بسیاری از سالکانی که به وصول دست نمی‌یابند مشکل از ضعف درونی آنان نیست، بلکه موانع آنان نبود روش درست، سیستماتیک و نظام‌مند و رویه واحد و سالم است. سالک پیش از هر حرکتی باید هدف و طریق خود را بشناسد و بر درستی آن واقف گردد وگرنه بر زمینی سست ساختمانی رفیع سلوک را بنیان می‌دهد و همان بر او آوار می‌شود و وی را به تباهی می‌کشد و از آن آسیب و آفت فراوان می‌بیند. چنین سلوکی مانند ورود بدون تجهیزات به محیطی غیر بهداشتی است که به اندک زمینه‌ای بیمار می‌گردد.

سلوک در صورتی سلامت دارد که سه زمینه زیر را دارا باشد: نخست آن که خردمندی در آن باشد و اموری که توجیه عقلانی ندارد و بی‌اساس است به آن راه نیابد. سالک باید خردمند باشد و آن‌چه را که می‌گوید بر اساس پشتوانه منطقی و فلسفی بگوید و از عامیانه‌گری و عامیانه‌گویی پرهیز نماید.

دو دیگر آن که روش عرفانی برگزیده وی با شریعت سالم و بی‌پیرایه مخال

سیر و سلوک و عرفان, [۰۸.۰۱.۱۶ ۰۸:۲۲]
فتی نداشته باشد و سه دیگر آن که کشف‌ها و شهودهای خود را با این دو میزان بسنجد و سلامت روش خود را همواره در نظر داشته باشد.

سالک همواره به اندازه مقصدی که در نظر دارد می‌تواند حرکت نماید. همانند کسی که می‌خواهد از جوی آبی بپرد و انرژی خود را به اندازه عرض آن متمرکز می‌نماید و بر اساس آن دورخیز برمی‌دارد و همتی متناسب با آن دارد. هر سالکی نیز به قدر هدفی که دارد گام بر می‌دارد و از توانمندی‌های خویش استفاده می‌کند. البته تعیین هدف و خواستن کار و عمل متناسب با آن در قدرت تشخیص استاد است؛ بنابراین کسانی که در عرفان دارای استاد نمی‌باشند هدف روشنی ندارند و بیش‌تر پرسه‌زن می‌گردند و روزی در کوچه پس کوچه‌های این عمل می‌گردند و روزی دیگر در کوچه پس کوچه‌های آن عمل. اینان چون کسی که از خانه بیرون می‌آید تا نان و آبی تهیه کند نمی‌باشند و چون مقصد ندارند سیر آنان بی‌هدف است و همانند فرد بیکاری هستند که از سر بی‌حوصلگی از خانه بیرون زده است و تنها پرسه می‌زند. البته اهل دنیا کم‌تر پرسه‌زن می‌گردند مگر این که بی‌کار باشند. کسی که می‌داند ساعت هشت باید در اداره باشد، اگر مهمان هم برای او برسد عذرخواهی می‌کند و راس ساعت در اداره حاضر می‌شود. هرچند گاه برخی از اهل علم درس آن روز را تعطیل می‌کنند و حرمت میهمان را بیش‌تر از وظیفه اصلی خویش که تحصیل دانش است می‌دانند. البته دقیق‌تر آن است که بگوییم در دنیا هرچه کار است پرسه‌ای است جز آن که کسی عاشق کار خویش باشد و آن را با عشق انجام دهد نه برای پول، وگرنه از کار می‌دزدد.

پرسه‌زنی در میان اهل ایمان و در مسایل ربوبی و معرفتی نیز ظهور بسیار دارد و آنان نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند و مسجد می‌روند و امروز این دعا و فردا آن دعا را می‌خوانند و گاه تمامی مفاتیح را از ابتدا تا انتها می‌خوانند بدون آن که هدف روشنی داشته باشند. پرسه‌زن کسی است که می‌خواهد همه چیز را اعم از جن‌گیری، موسیقی، علوم تجربی، انسانی و فنی و حرفه‌ای فرا بگیرد. هدف آنان از هر علمی نه ورود به مسایل پیچیده و آگاهی از ظرافت‌ها و دقت‌های شگرف آن است، بلکه کسب اطلاعات عمومی و صرف تماشای آن است. چنین کسی همانند کودکی لوس است که هرچه را می‌بیند بهانه آن را می‌گیرد و آن را می‌خواهد. او همه چیز را هم می‌خواهد و هم نمی‌خواهد، اگر به او بدهی زمین می‌اندازد و اگر ندهی جیغ می‌کشد! چرا که روح او ناآرام است و می‌خواهد خود را این‌چنین سرگرم کند؛ در حالی که اگر کسی می‌خواهد علمی را فرا بگیرد نخست باید یک علم را بیاموزد و آن را در خود نهادینه نماید و سپس به سراغ دانش بعدی رود.

پرسه‌زنی در مسایل ربوبی و معنوی هیچ نتیجه‌ای ندارد. فردی که امروز این دعا را می‌خواند و فردا دعای دیگر را و امروز این راه را می‌رود و فردا راهی دیگر را بدون این که توجه داشته باشد آیا این راه و این دعا با وی تناسب دارد یا نه، و برای وی مفید است یا خیر، تنها سرگرم است. دعا و ماثورات همانند داروست که باید توسط متخصص تجویز شود به‌ویژه اگر به قصد انشا خوانده شود که از آن در جای خود سخن خواهیم گفت. کسی که روزی چند کیسه دعا می‌خورد و مفاتیح را از ابتدا تا انتها می‌خواند بدیهی است که هم زود خسته می‌شود و از دعا زده می‌گردد و هم جوابی نمی‌گیرد و چه بسا به قساوت قلب هم مبتلا گردد. البته خواندن دعا به این شکل اگر به قصد اخبار باشد بدون ثواب نیست و در ثواب همین مقدار بس که فرد به دعا خواندن اشتغال دارد و از آن حظ و بهره می‌برد و این گونه از کارهای دنیا فارغ شده است اما این کار به گونه‌ای نیست که برای فرد میدانی را باز کند و یا او را سلوک دهد، بلکه بسیاری از آن خالی از هر گونه معنویتی است و چیزی جز خودخواهی در آن وجود ندارد که ما بحث از آن را در دو اصل «ترک خودخواهی» و «ترک طمع» آوردیم.

سالک باید هر طمعی را از خود باز دارد و نفی هر گونه طمع به نفی داشتن هر گونه هدف می‌انجامد. هم‌چنین نداشتن طمع سبب می‌شود انسان قاعده، اصل و قانونی برای خود نشناسد و اصول سلوک معنوی را برای خود اصل نپندارد اما در عین حال، سالک کسی است که همین اصول و قواعد را پاس می‌دارد اما به آن اصالت نمی‌دهد و هدف‌های وی جلوه‌ای و چهره‌ای است و خاصیت آیینگی و آلی دارد و چنین نیست که سالک روی خود بایستد. سالک این اصول را یکی یکی طی می‌کند اما نه با گام‌های خود، بلکه این گام‌های حق است که او را می‌برد. واژگانی چون تجلّی، تعلّق، تالّه، تشبّه، تحلّم و تحقّق همه از باب تفعّل است و به این معناست که فاعل در آن اصالت ندارد، به عکس باب تفعیل که فاعل در آن حضور و نقش دارد. این که امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید وقتی از خانه‌ات بیرون شدی، مانند کسی باش که دیگر باز نمی‌گردد (بحار الانوار، ج 73، ص 167) برای همین است که فاعل در آن نقشی ندارد و آن که با وی است بازمی‌گردد و هم او بس است و فرد هم نیاید، نیاید؛ زیرا هیچ کاری زمین نمی‌ماند و او خود کارها را انجام می‌دهد. سالک چنین حال و هوایی دارد و در چنین فضایی نفس می‌کشد. البته گفتن این سخنان هرچند ممکن است با همه سختی شیرین باشد اما تحقق آن نه آسان است و نه برای کسی که عاشق نیست شیرینی دارد؛ زیرا نوع انسان‌ها خودخواهی دارند و از زیان و ضرر می‌رهند و کنترل و درمان آن نیز جز با جراحی‌های بسیار سخت و دردناک ممکن نیست.

اصل دیگری که در سلوک بسیار مهم است داشتن انضباط و نظم است و باید مدت زمانی را که برای سلوک می‌گذارد یا وقتی که قرار است در محضر استاد معنوی خود باشد، آن را پاس بدارد و وقت‌شناس باشد وگرنه استاد معنوی در صورتی که ببیند شاگرد وی به وقت‌های خود چندان اهمیتی نمی‌دهد، کار با او را تعطیل شده می‌بیند نه آن که وی بخواهد آن را تعطیل نماید. در واقع هر گونه بی‌نظمی در سلوک به انعطال و تعطیلی خودبه‌خود آن می‌انجامد نه آن که استاد معنوی بخواهد آن را تعطیل نماید.

دستگاه ساعت، باشگاه بسیار خوبی برای نظم بخشیدن به کارهاست. سالک باید ساعت خود را تنظیم کند اما سعی نماید پیش از از برخاستن صدای هشدار ساعت، بیدار شود یا کار خود را به یاد آورد و تنها ساعت را به عنوان مترسکی کنار خود داشته باشد. باید با ساعت خوابید و با آن بلند شد اما ساعت درون خود را دارای هشدار نمود به گونه‌ای که بتواند دقایقی پیش از هشدار ساعت برخیزد و هشدار آن را خاموش نماید یا از آن برای به یاد سپردن وقت کارهای دیگر خود و نظم بخشیدن به آن استفاده کند.

سالک باید برای شب و روز خویش برنامه داشته باشد و چنین نباشد که سلوک را به صورت جسته و گریخته دنبال کند که هیچ فایده‌ای ندارد. او درست باید مانند کارمندی زندگی کند که راس ساعت در محل کار یا درس آماده شود، بلکه باید دقیق‌تر از او عمل نماید و بداند چه زمانی باید بخوابد و چه زمانی کار کند و چه برنامه‌ای داشته داشته باشد وگرنه حتی اگر سال‌ها خود را در سلوک بداند نتیجه‌ای از آن نمی‌بیند.
وبلاگ عرفانی
#سالکین_مبتدی

مراقبه کنیم

مراقبه به معنای پیوسته متوجه مقصود بودن و دارای سه رتبه است:
رتبۀ نخست: توجه دائمی به حضرت حق در سیر الی الله است. این توجّه در سه حال رخ می‌نماید: تعظیم پروردگار، تعظیمی که غیر را به فراموشی می‌سپارد و قربی به حضرت حق که تعظیم حق و تحقیر ماسوا را در خود دارد و سرور و شعفی که شخص را بر ادامۀ جدی راه به سوی حق برمی‌انگیزد.
رتبۀ دوم: توجّه به نگاه حضرت حق به سوی توست به اینکه به خاطر این نگاه هرگونه معارضه و مقابله با حضرت حق را ترک گویی و از هرگونه اعتراض روی گردانی و هرگونه غبار نابخردی و تعرّض به ساحت حق را برافشانی.
و رتبۀ سوم: توجّه به ازل است با مطالعۀ حقیقتِ سابق بودن خداوند نسبت به همۀ موجودات به خاطر آمادگی برای دستیابی به معرفت توحیدی و توجه به پیدایش احکامِ‌ پیش‌نوشته شدۀ ازلی است دربارۀ زمان‌های بعدی تا ابد و توجه به رهایی از قید هرگونه توجّه است».

کتاب سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی) صفحه ۳۵۴ تا ۳۶۱

مطالعه ي كتاب هاي عرفاني

به راستي كه استفاده ي سالك از كتب عرفاني كه به روش صحيح تأليف شده و حتي استفاده ازكتب عرفاني كه تأليف درستي ندارد براي سالكي كه قوه ي تشخيص درست از نادرست را دارد،خصوصا هنگامي كه دچار بي استادي شده و يا از او دور افتاده ، به ويژه در موارد غلبه و شدت حال عشق و يا گرفتگي دل و احساس غربت بسيار موثر و مفيد است. ثمرات آن را در ذيل يادآوري مي كنيم:

.1- تقويت و محكم شدن قلب و نوراني شدن روح و اين صبر و اراده ي سالك را زياد مي كند.خداي سبحان فرموده است:»هر چه از اخبار پيامبران برايت حكايت مي كنيم، چيزي است كه بوسيله ي آن دلت را محكم كنيم.
۲- مطالعه ي كلمات و سخنان عرفا و بيان احوال ايشان باعث ازدياد محبت سالك به اوليا وصالحين مي شود و بدين وسيله در مراتب باطني ترقي مي كند.
مطالعه ي چنين كتابهايي موجب استمداد روحي سالك از باطن انفاس، اقوال، ارواح و حكايات عرفا مي گردد، عقده ها و گره ها ي دروني سالك باز مي شود و آرامش روحي در قبال آنچه ازبلا و سختي در راه سلوك وارد شده، محقق مي شود.به راستي مؤمن آينه ي مومن است.
جنيد بغدادي گفته:
»حكايات بزرگان ما لشگري از لشگرهاي
خداي تعالي است براي جذب و نوراني كردن دل هاي سالكان. «
ولي بايد دانست كه سالك بايدشديدا از عمل به آنچه در اينگونه كتاب ها آمده، اعم از ذكر و ورد و دستورات ديگر حذر كند.مگر بعد از مشورت با استاد چرا كه پيروي از آن موجبات تشويش خاطر و اضطراب حال رافراهم مي كند. اين مثل آن است كه مي گوئيم: نسخه دارو را بايد مريض از دست طبيب بگيرد

راه هاي شرعي در امور عرفاني

تسلط بر نفس اماره جز با تلاش ها و سختي هاي مشروع و صحيح حاصل نمي شود، اين براي آن است كه سالك در صحنه عمل به آساني بتواند آنچه مورد رضاي محبوب نيست كنار بگذارد واين حالت به جايي برسد كه نگذارد و اردات قبلي ناپسند برصفحه قلب سالك نقش بندد، بلكه جزخير و انديشه هاي خوب نيز بر قلبش خطور نكند.در حديث آمده: »خداوند غيور است. دوست ندارد كه در قلب بنده غير از خودش چيزي باشد.«اما با اين وجود، تضعيف نفس و غلبه بر آن به وسيله رياضتهاي باطل، مكروه و نامشروع كاري حرام است و نتيجه عكس دارد.
استاد ایت الله کمیلی

سير و سلوك و رابطه آن با كمالات انساني:

كمال يعني ظهور استعدادهاي انساني«لَقَدَ خَلَقْنا الاِنسانَ في اَحْسَنِ التَّقْويمِ» و براي آن نمي‌توان پاياني تصور كرد.

كمال انساني دو نوع است: كمال عقل و كمال نفس.

ظهور انديشه و تفكرات عالي بشري نماد كمال عقل است كه در زمينه‌هاي مختلف شكل مي‌گيرد.

نتيجه كمال عقل در تمام اطوار خود به صورت مادي ظاهر مي‌گردد.

كمال عقل بوسيلة انديشه، تعقل، تأمل، تعمق،تدبر و تفكر است.

كمال نفس ظهور استعدادهاي نفس انساني است كه بوسيلة قلب و با الهام، وحي، افاضه، جذبه، سماع، مشاهده، مكاشفه و اشراق صورت مي‌پذيرد.

كمال عقل مادي است و كمال نفس معنوي است.

كمال عقل ظاهري است و كمال نفس باطني است.

كمال عقل تحت عنوان تعليم و تعلّم نام دارد.

كمال نفس تحت عنوان تهذيب نفس و سير و سلوك نام دارد.

ره توشة كمال عقل عبارت است از: كتاب، معلم، مدرسه، استاد، دانشگاه، پژوهشگاه، موسسات تحقيقي آزمايشگاه‌ها مدارس علوم ديني در رشته‌هاي علوم مختلف.

ره‌توشه كمال نفس عبارت است از: قرآن، احاديث، استفاضه از عالم رباني الهام و اشراق متوسل شدن به تمام خوبي‌ها و اعمال نيك.

وظیفه سالک در بدایات سير و سلوك ،تهذيب نفس است.

وظیفه سالک در نهايات تشخيص نفس است.

رشد عقلاني وابسته به عقيده و جامعه خاص يا زمان و مكان خاص نيست.

در تمام جوامع بشري در همه زمانها با هر عقيده و تفكري كه هستند دانشمندان و متفكران بظهور مي‌رسند.

اما رشد نفس و كمال نفس كاملاً اختصاصي است و وابسته به عقايد و افكار و نيات و اهداف افراد است و دقيقاً نتيجة كمال نفس وابسته به موارد فوق است.

در بدايات سلوك حركت سالك و انگيزه او همان بايدها و نبايدهاي ديني و عقيدتي است و با خبر سر و كار دارد ولي در نهايات با دل و الهام و جذبة رباني در سير است در ابتدا او است كه همه چيز را انتخاب مي‌كند، عبادت را محل عبادت زمان آن وسايل قرب به معنويات و همة امور را سالك انتخاب مي‌كند. اما در اواخر سير انتخاب مي‌شود و ديگر با خبر و استدلال و وسيله و واسطه سر و كار ندارد، زيرا رهنماي او در اين مرحله عشق است. مبتدي تمام محاسباتش كمي است و همت او بر ازدياد عبادات و جمع ثواب است. در اواخر سلوك عاشق ديگر محاسبه ندارد همت او بر كيفيت عبادات است تلاش او براي كم كردن تعلقات است. پيشرفت عقل بامحاسبه است، پيشرفت نفس با احوال است. تمام قلبها اين قابليت را دارند كه به آنها الهام شود، بعضي از اختراعات و اكتشافات بر اثر الهام است.
منبع :مقامات معنوی_محسن بینا

سير و سلوك معنوي وعرفان عملي
درجات سلوک:

اول درجه از سير به عوام تعلق دارد كه اين گروه شامل عموم مردم است كه معمولا از سير خود اطلاعي ندارند و نسبت به آن بي‌خبر هستند و حتي ممكن است آن را انكار كنند. درجه دوم از سير كه اختصاص به خواص از مردم دارد، آنها خود آگاهانه اين سير را انتخاب مي‌كنند و حتي براي آن قواعد و اصول نيز بنا مي‌كنند.

اما نكته‌اي كه قابل تعمق و تأمل است اين است كه روندگان سير كمال نفس همه به الي الله ختم نمي‌شوند، كه اين وابسته به دو دليل است، يكي نيت و علت حركت آنها و دوم هدف و مقصد آنها است.

همه اين گروهها در حال انجام امور باطني هستند و تهذيب نفس را پيش مي‌گيرند و نام آن را هم سير و سلوك يا سفر باطني و يا تجربه شخصي مي‌گذارند. اما نكته مهم اين است كه نتيجه اين سير براي همه يكسان نيست. نتيجه حركت معنوي براي هر دسته و گروهي فرق دارد، عده‌اي به كرامات مي‌رسند و گروهي به معجزه نايل مي‌آيند و دسته‌اي به جادو و بعضي به خراق العادات و عده‌اي چشم برزخي آنها باز مي‌شود و از اين جمله كساني هستند كه ضمير خوان و آينه بين و آينده بين و... .

اما براي سائرين الي الله نتيجه سير معنوي، اكتشاف و استشهاد و اشراق و ظهور انوار مقدس رباني است كه در قلب پاك آنها شكل مي‌گيرد و عرفان حق، مظهر آن است.

سير عامه همراه با شرك خفي است و سير خواص توام با شرك اخفي است و خاصه الخاصه در مرز توحيد قرار دارند.
منبع :مقامات معنوی _استاد محسن بینا

✅قدری مراقب حالات خود باشید.
#چیزهایی_که_ملالت_آور است بعد از ترک #هواهای_ممنوعه_شرعیه عبارتنداز
کثرت طعام
کثرت کلام
کثرت مجالست با اهل غفلت.

#مرحوم_انصاری_همدانی

✅قدری مراقب حالات خود باشید.
#چیزهایی_که_ملالت_آور است بعد از ترک #هواهای_ممنوعه_شرعیه عبارتنداز

آثار نيكي ها و بدي ها

سالك بايد به اين نكته توجه كند و آن- چنان كه در قرآن آمده- اين است كه كارهاي نيك آثارو انوارش به هرگونه اي كه باشد ده برابر مي شود. »كسي كه كار نيكي انجام دهد، ده برابرش به خودش تعلق مي گيرد.« و از لطف خداي سبحان است كه گناه چنين نيست. »كسي كه گناهي انجام دهد، كيفرش بيش از اندازه گناهش نخواهد بود. عميق شدن در اين لطف الهي اثري پاك در روح ايجاد مي كند..
استاد کمیلی

علامه عرفانی آیت الله سعادت پرور(پهلوانی) به یکی از یاران طریقت خود به یکی از دوستان صمیمی و یاران طریقت نوشته است.

بسمه تعالی

تصدّقت شوم!
نظر به محّبت دیرینه که با شما و دوستان هم طریق خود دارم ، لازم دانستم اموری که در سلوک الی الله به نفع سالک است ، تذکّر دهم؛ در صورت مراعات ره صد ساله ، یک ساله طی شود ان شاالله.

1- فعل واجبات و ترک محّرمات ، پس از آن انجام مستحبات را حتّی المقدور به جای آورد و ترک مکروهات کند . از مستحّبات ، نماز شب و بیداری قبل از اذان صبح را بسیار اهمیت دهد، همچنین نماز ائل وقت ، قرائت قرآن وتوسل به رسول – صلّی الله علیه و آله وسلّم – و اولادش – علیهم السّلام – را ترک نکند.

2-ملازمت استاد و عمل به گفتار ایشان ، و ذکر حالات و مقالات و مشاهداتی که پیش می آید؛ بلکه اگر خوابی هم باشد بگوید، و اظهار نظر نکردن در نظر استاد.

3-از افراط و تفریط در هر امری، احراز جوید.

4-از استماع سخن هایی که تفرقه حواس می آورد، همچنین از مراوده با اشخاص بی موالات در گفتار و رفتار – اگر چه سالک باشد-باید احراز جست.

5-مراوده با سالکِ مراقب، بسیار خوب است، ولی اگر صاحب عقايد خاصّ باشد، نسبت به امور سلوکی، نباید جز به آنکه استادش دستور می دهد،متوجه باشد؛ زیرا ایجاد تفرقه میکند.

6-با اهل دنیاو کسانی که جز همّ خوردن و خوابیدن و بهسر این و آن زدن همّی ندارند، مراوده مضِّر است مگر به قدر ضرورت.

بـــــہ ســـــوے خــــــ♡ـــــدا‌, [۲۷.۰۱.۱۶ ۱۳:۳۷]
#کتاب_بخوانیم

7-سالک باید همّ خود را صرف خود کند و به خود بپردازد، عمر خود را به گفتار در عقب این آن – اگرچه غیبت نباشد –نگذارند، از سخنان بی فایده احراز جوید.

8-سکوت را شعار خود قرار دهد مگر به قدر احتیاج؛ زیرا بیشتر لغزش ها، سببش زبان است.

9-از خواهش های نفسانی – حتّیالمقدور و مع التشخیص – احتراز جوید، در هر امری و با سرکشی نفس استخاره کند که لااقل مرجّحی برای فعلش پیدا شود.

10-داخل هر کار و عملی ، بدون تامل – اگر چه مدّتی طول کشد- نشود، و مشورت با استاد و دوستان سالک هم بسیار لازم است.

11-اموری که برای سالک پیش می آید، از گفتن به غیر استاد، باید احتراز کند تا زمانی که نفس او به مرحله اطمینان نرسده است.

12-از بدبینی نسبت به عبد خدا باید احتراز جست و به فکر اصلاح خود افتاد، و موشکاف در خود شد تا عیوب دیگران، در نظر نیاید. البته مساله ی امر به معروف و نهی از منکر مطلب دیگری است .

13-چون تمام مجاهدات و زحمات برای آن است که روح تقویت شود و نفس از این عالم طبیعت انقطاع پیدا کند؛ لذا در تقویت آن باید کوشیدو تقویتش آن است که به امور مذکوره اهمیت داده شود، به قدر امکان ، و از تقویت جهات مادّی،بیش از مایحتاج، بپرهیزد

منبع : کتاب رسائل عرفانی - آیت الله حاج شیخ علی سعادت پرور

خطاهای سالک یکسان نیست.
سالک در هنگام محاسبه اگر به خطای درشتی برخورد کرد که از او انتظار نمی‌رفته است، باید افزون بر استغفار، آن هم بسیار و نه یک بار، به معاتبه بپردازد، یعنی بر نفس خویش نهیب و سرکوفت زند

و نعوذ بالله اگر خطا بیش از حدّ سنگین بود، خود را عقاب کند، عقابی متناسب با جُرم مورد ارتکاب و این نسبت به اشخاص گوناگون و حالات آنها و خطاها مختلف است.
خطای چشم را باید با بیدار خوابی و تلاوت قرآن جبران کرد.
خطای شکم یعنی پرخوری یا به قصد لذّت خوردن را با گرسنگی و خوردن غذاهای مقوّی غیر لذیذ و روزه جبران کرد
و روشن است که اگر خطای انجام شده، کاری باشد که در شریعت برایش مکافاتی و کفاره‌ای وارد شده، باید ابتداءاً به آن کفّاره پرداخت.

امامان معصوم شیعه فرموده‌اند: «هرکس در هر شبانه روز لااقل یک بار اهل محاسبه نباشد، از ما نیست».

یعنی هنوز شیعۀ كامل نشده است.

سالکی که اهل محاسبه نیست، سود و زیان خود را نمی‌فهمد، چنین کسی نمی‌تواند به هنگام، جلوی ضرر را بگیرد و موانع را برطرف کند.

سالک زمانی، مثلاً پیش از خواب شب، مدتی با خود خلوت می‌کند و تمامی کارهای ظاهری و قلبی خود را از آغاز روز مورد مطالعه قرار می‌دهد و همچون شریکی بی‌رحم و دقیق نفس خود را به حساب می‌کشد. اگر در این مطالعۀ عملکرد روزانه، به موارد مثبت برخورد، خدای را سپاس می‌گوید و اگر با موارد منفی روبه‌رو گشت، استغفار می‌کند و از خدای رحمان پوزش می‌طلبد.

در آغاز شروع در محاسبۀ شبانگاه، محاسبه به طول می‌انجامد، ولی به تدریج سریع‌تر انجام می‌شود و چه بسا در عرض ۵ دقیقه حساب‌رسی پایان می‌پذیرد.
البته سالک باید در مقام حساب‌رسی از هیچ نكته‌ای فروگذار نکند و سهل‌انگاری ننماید.
سالک می‌تواند در آغاز و به منظور عادت نفس، بیش از یک بار به محاسبه بنشیند.

عزیزی را می‌شناختم که در آغاز هر ساعت، از صبح تا شب، به مشارطه می‌نشست و در طول آن ساعت به مراقبت می‌پرداخت و در پایان آن محاسبه می‌کرد. قهراً در طول روز بیش از ده بار مشارطه و محاسبه کرده بود، خوشا به حالش؛
البته پس از مدتی سلوک جانانه، یک مشارطۀ صبح‌گاهی و محاسبۀ شامگاهی کافی است.

معاشرت اهل سلوک
شما اهل سير و سلوك و مراقبه هستيد ، همواره سنجش و ارزيابي را با خود داشته باشيد كه به خانه فلاني رفتن و معاشرت با فلاني چه فايده اي براي من دارد . دائماً سعي كنيد كه اين سنجش و ارزيابي را رها نكنيد و هميشه در اين فكر باشيد كه به مقدار كم و ضروري با مردم معاشرت داشته باشيد . همانطور كه مي گويند اگر انسان مضطر شد كه فعل حرامي را انجام دهد بايد به اندازه اضطرار باشد نه بيش از اضطرار . معاشرت با اهل دنيا را هم مثل اكل ميته و خوردن چيز حرام بدانيد كه به اندازه ضرورت از آن برداشت كنيد . اين تفكر را بايد در فكرتان بخوابانيد كه چيزي براي شما پيش نيايد كه با شريعت ، طريقت يا حقيقت جنگ داشته باشد .

پنجم : ثبات و دوام

سالك باید به واسطه اعمال مکرر و مداوم خود، آن صورت ملكوتیه مجرده را در نفس خود تثبیت كند تا از حال به مقام ملكه ارتقا یابد. سالك باید به واسطه تكرار هر عملى لذت روحانى و ایمان خود را از آن عمل دریافت كند و تا این معنى براى او حاصل نشود دست از آن عمل باز ندارد. و آن جنبه ملكوتى عمل وقتى حاصل مى گردد كه سالك به طور ثبات و دوام به عمل اشتغال ورزد تا تاثیرات اعمال در نفس رسوخ پیدا كند و دیگر پس از تثبیت و استقرار قابل رفع نباشد.

مراحل و منازل سیر و سلوک عرفا
[=#0000FF]عرفا برای رسیدن به مقام عرفان حقیقی، به منازل و مقاماتی قائلند که عملا باید طی شود و بدون عبور از آن منازل، وصول به عرفان حقیقی را غیر ممکن می دانند.عرفان با حکمت الهی وجه مشترکی دارد و وجوه اختلافی. وجه مشترک این است که هدف هر دو

مراحل و منازل سیر و سلوک عرفا

عرفا برای رسیدن به مقام عرفان حقیقی، به منازل و مقاماتی قائلند که عملا باید طی شود و بدون عبور از آن منازل، وصول به عرفان حقیقی را غیر ممکن می دانند.عرفان با حکمت الهی وجه مشترکی دارد و وجوه اختلافی. وجه مشترک این است که هدف هر دو «معرفه الله » است. اما وجه اختلاف این است که از نظر حکمت الهی، هدف خصوص معرفه الله نیست، بلکه هدف معرفت نظام هستی است آنچنانکه هست. معرفی که هدف حکیم است نظامی را تشکیل می دهد که البته معرفه الله رکن مهم این نظام است، ولی از نظر عرفان هدف منحصر به معرفه الله است. از نظر عرفان معرفه الله معرفت همه چیز است، همه چیز در پوتو معرفه الله و از وجهه توحیدی باید شناخته شود و اینگونه شناسائی فرع بر معرفه الله است. ثانیا معرفت مطلوب حکیم، معرفت فکری و ذهنی است، نظیر معرفتی که برای یک ریاضیدان از تفکر در مسائل ریاضی پیدا می شود. ولی معرفت مطلوب عارف، معرفت حضوری و شهودی است، نظیر معرفتی که برای یک آزمایشگر در آزمایشگاه حاصل می شود. حکیم، طالب علم الیقین است و عارف، طالب عین الیقین. ثالثا وسیله ای که حکیم به کار می برد عقل و استدلال و برهان است، اما وسیله ای که عارف به کار می برد قلب و تصفیه و تهذیب و تکمیل نفس است حکیم می خواهد دوربین ذهن خود را به حرکت آورد و نظام عالم را با این دوربین مطالعه کند، اما عارف می خواهد با تمام وجودش حرکت کند و به کنه حقیقت هستی برسد و مانند قطره ای که به دریا می پیوندد، به حقیقت بپیوندد. اختلاف در عدد و ترتیب منازل سلوک بر اصحاب ذوق و معرفت روشن است که عرفا در عدد و ترتیب منازل سلوک متفق القول نیستند : برخی یک، برخی دو، بعضی سه، برخی دیگر هفت، بعضی هفتاد و کسانی یکصد منزل بر شمرده اند و بعضی تا هزار و حتی هفتاد هزار نیز ادعا کرده اند. این راه را نهایت صورت کجا توان بست کز صد هزار منزل بیش است در بدایت البته غالبا این راه را از یقظه آغاز و به وحدت منتهی دانسته اند و بی گمان بسیاری از نظرات باهم قابل جمع هستند هر چند راههای سلوک و وصال به شماره آفریدگان است، الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق (منسوب به پیامبر (ص)، علم الیقین، ج 1، ص 14) خواجه نصیر الدین طوسی در اوصاف الاشراف منازل را از ایمان آغاز و با توحید به پایان برده است ، اما خواجه عبد الله انصاری در منازل السائرین یکصد منزل را مطرح نموده که عبارتند: 1ـ یقظه. 2ـ توبه. 3ـ محاسبه. 4ـ انابه. 5ـ تفکر. 6ـ تذکر. 7ـ اعتصام. 8ـ فرار. 9ـ ریاضت . 10ـ سماع. 11ـ حزن. 12ـ خوف. 13ـ اشفاق. 14ـ خشوع. 15ـ اخبات. 16ـ زهد. 17ـ ورع. 18ـ تبتل. 19ـ رجاء. 20ـ رغبت. 21ـ رعایت. 22 مراقبت. 23ـ حرمت. 24ـ اخلاص. 25ـ تهذیب. 26ـ استقامت. 27ـ توکل. 28ـ تفویض. 29ـ ثقه. 30ـ تسلیم. 31ـ صبر. 32ـ رضا. 33ـ شکر. 34ـ حیاء. 35ـ صدق. 36ـ ایثار. 37ـ خلق. 38ـ تواضع. 39ـ فتوت. 40ـ انبساط. 41ـ قصد. 42ـ عزم. 43ـ اراده. 44ـ ادب. 45ـ یقین. 46ـ انس. 47ـ ذکر. 48ـ فقر. 49 غنا. 50ـ مقام مراد . 51ـ احسان. 52ـ علم. 53ـ حکمت. 54ـ بصیرت. 55ـ فراست. 56ـ تعظیم. 57ـ الهام. 58ـ سکینه . 59ـ طمانینه. 60ـ همت. 61ـ محبت. 62ـ غیرت. 63ـ شوق. 64ـ قلق. 65ـ عطش. 66ـ وجد. 67ـ دهشت. 68ـ هیمان. 69ـ برق. 70ـ ذوق. 71ـ لحظ. 72ـ وقت. 73ـ صفا. 74ـ سرور. 75ـ سر. 76ـ نفس. 77ـ غربت. 78ـ غرق. 79ـ غیبت. 80ـ تمکن. 81ـ مکاشفه. 82ـ مشاهده. 83ـ معاینه. 84ـ حیات. 85ـ قبض. 86ـ بسط. 87ـ سکر. 88ـ صحو. 89ـ اتصال. 90ـ انفصال. 91ـ معرفت. 92ـ فنا . 93ـ بقا. 94ـ تحقیق. 95ـ تلبیس. 96ـ وجود. 97ـ تجرید. 98ـ تفرید. 99ـ جمع. .100توحید


[/HR]


در اصطلاح شیخ عطار مراحلی است که سالک طریقت باید طی کند و طی این مراحل را به بیابانهای بی زینهاری تشبیه کرده است که منتهی به کوههای بلند و بی فریادی می شود که سالک برای رسیدن بمقصود از عبور از این بیابانهای مخوف و گردنه های مهلک ناگزیر است و آنرا به وادیها و عقبات سلوک تعبیر کرده است. وادی در لغت به معنی رودخانه و رهگذر آب سیل؛ یعنی زمین نشیب هموار کم درخت که جای گذشتن آب سیل باشد و هیمنطور به معنی صحرای مطلق آمده است (لطایف الغات) به طوریکه. صوفیان مقدم در تصوف هفت مقام تصور کرده اند از این قرار: 1- مقام توبه 2- ورع 3- زهد 4- فقر 5- صبر 6- توکل7- رضا و ده "حال" از این قرار: 1- مراقبه 2- قرب 3- محبت 4- خوف 5- رجا 6- شوق 7- انس 8- اطمینان 9- مشاهده 10- یقین (اللمع ص 42)- اما صوفیان قرون بعد بر این تعداد افزوده اند از جمله ابوعبدالله انصاری به ده وادی معتقد است (شرح منازل السائرین ص 198) عطار در مصیبت نامه پنج وادی تصور کرده است و در منطق الطیر هفت وادی. از این قرار : 1- طلب 2- عشق 3- معرفت 4- استغنا 5- توحید 6- حیرت 7- فقر و فنا و برای هر یک شرحی بسیار شیوا و دل انگیز آورده است. طلب: در لغت بمعنی جستن است (المصادر) و در اصطلاح صوفیان "طالب" سالکی است که از شهوت طبیعی و لذات نفسانی عبور نماید و پرده پندار از روی حقیقت براندازد و از کثرت به وحدت رود تا انسان کاملی گردد (لطایف) آنرا گویند که شب و روز به یاد خدایتعالی باشد در هر حالی (کشف المحجوب)- در حقیقت "طلب" اولین قدم در تصوف است و آن حالتی است که در دل سالک پیدا می شود تا او را به جستجوی معرفت و تفحص در کار حقیقت و امیدارد. "طالب" صاحب این حالتست و مطلوب هدف و غایت و مقصود سالک است. عشق: بزرگترین و سهمناک ترین وادی است که صوفی در آن قدم می گذارد. معیار سنجش و مهمترین رکن طریقت است. عشق در تصوف مقابل عقل در فلسفه است به همین مناسبت تعریف کاملی از آن نمی توان کرد چنانکه مولانا گوید: عقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت صوفیان در توصیف آن داد معنی داده اند و نقل گفتار آنان در اینجا میسر نیست، فقط به نکته ای از آن اشاره می شود و برای توجه به کیفیت آن می توان به مراجعی که در ذیل می آید مراجعه نمود. سهروردی گوید: "عشق را از عشقه گرفته اند و عشقه آن گیاهیست که در باغ پدید آید. در بن درخت. اول، بیخ در زمینی سخت کند، پس سر برآورد و خود را در درخت می پیچد و همچنان می رود تا جمله درخت را فرا گیرد و چنانش در شکنجه کند که نم در میان رگ درخت نماند و هر غذا که بواسطه آب و هوا بدرخت می رسد بتاراج می برد تا آنگاه که درخت خشک شود. همچنان در عالم انسانیت که خلاصه موجوداتست، درختیست منتصف القامه که آن بحبه- القلب پیوسته است وحبهالقلب در زمین ملکوت روید... و چون این شجره طیبه بالیدن آغاز کند و نزدیک کمال رسد عشق از گوشه ای سر بردارد و خود را در او پیچید تا بجایی برسد که هیچ نم بشریت در او نگذارد و چندانکه پیچ عشق بر تن شجره زیادتر می شود آن شجره منتصف القامه زردتر و ضعیف تر می شود تا بیکبارگی علاقه منقطع گردد. پس آن شجره روان مطلق گردد و شایسته آن شود که در باغ الهی جای گیرد." (رساله فی حقیقه العشق ص 13) "محبت چون بغایت رسد آنرا عشق خوانند و کویند که "العشق محبه مفرطه" و عشق خاص تر از محبت است زیرا که همه عشق محبت باشد اما همه محبت عشق نباشد و محبت خاص تر از معرفت است زیرا که همه محبتی معرفت است. اما همه معرفتی محبت نباشد... پس اول پایه معرفت است و دوم پایه محبت و سیم پایه عشق. و بعالم عشق که بالای همه است نتوان رسید تا از معرفت و محبت دو پایه نردبان نسازد" (رساله فی حقیقه العشق ص 12). عطار در الهی نامه آورده است: ز شهوت نیست خلوت هیچ مطلوب کسی کین سر ندارد هست معیوب ولیکن چون رسد شهوت بغایت ز شهوت عشق زاید بی نهایت ولی چون عشق گردد سخت بسیار محبت از میان آید پدیدار محبت چون بحد خود رسد نیز شود جان تو در محبوب ناچیز ز شهوت در گذر چون نیست مطلوب که اصل جمله محبوبست محبوب (الهی نامه ص 48) بطوریکه گفته شد صوفیان را در توصیف عشق و محبت و محبوب و تقدیم و تاخیر آنها و کیفیت این عشق و تاثیر آن در سالک و لزوم عشق در طریقت بسیار سخن رانده اند و شرح آنهمه در اینجا میسر نیست (جهت مزید اطلاع ر. ک. اللمع ص 57 و رساله قشیریه ص 143 و هجویری ص 392 و منازل السائرین قسم سابع و احیاء العلوم الدین ج 4 ص 251 تا 275 و فتوحات المکیه ج 2 ص 220 و سوانح غزالی و رساله فی حقیقه العشق سهروردی واشعه اللمعات، لمعه هفتم ص 87 و مصباح الهدایه ص 404 و حواشی نگارنده بر اسرارنامه ص 276 و 280). معرفت: معرفت نزد علما همان علم است و هر عالم به خدایتعالی عارف است و هر عارفی عالم. ولی در نزد این قوم معرفت صفت کسی است که خدای را به اسماء و صفاتش شناسد و تصدیق او در تمام معاملات کند و نفی اخلاق رذیله و آفات آن نماید و او را در جمیع احوال ناظر داند و از هوا جس نفس و آفات آن دوری گزیند و همیشه در سروعلن با خدای باشد و باو رجوع کند. (رساله قشیریه ص 141) جهت مزید اطلاع بر این اصطلاح ر. ک. مصباح الهدایه ص 90 ببعد و هجویری ص 341 ببعد و منازل السائرین قسم دهم و کیمیای سعادت ص 41 ببعد و فرهنگ مصطلحات عرفاء ذیل کلمه معرفت. توحید: در لغت حکم است بر اینکه چیزی یکی است و علم داشتن به یکی بودن آنست و در اصطلاح اهل حقیقت تجرید ذات الهی است از آنچه در تصور یا فهم یا خیال یا وهم و یا ذهن آید (تعریفات) (و نیز ر. ک. رساله قشیریه ص 134 و مصباح الهدایه ص 17 ببعد و هجویری ص 356). تفرید: نفی اضافت اعمال است بنفس خود و غیبت از رویت آن بمطالعه نعمت و منت حق تعالی (مصباح الهدایه ص 143)- و قوفک بالحق معک (ابن عربی) عطار گوید: تو در او گم گرد توحید این بود گم شدن کم کن تو تفرید این بود (ص 210 س 3761 منطق الطیر عطار) شیخ ما (بوسعید) گفت حق تعالی فرد است او را بتفرید باید جستن تو او را بمداد و کاغذ جویی کی یابی (اسرار التوحید ص 201). تجرید: ترک اعراض دنیوی است ظاهراً و نفی اعراض اخروی و دنیوی باطناً و تفصیل این جمله آنست که مجرد حقیقی آن کسی بود که بر تجرد از دنیا طالب عوض نباشد بلکه باعث بر آن تقرب بر حضرت الهی بود (مصباح الهدایه ص 143)- خالی شدن قلب و سر سالک است از ماسوی الله و بحکم "فاخلع نعلیک" باید آنچه موجب بُعد (دوری) بنده است از حق از خود دور کند (فرهنگ مصطلحات عرفا). حیرت: یعنی سرگردانی و در اصطلاح اهل الله امریست که وارد می شود بر قلوب عارفین در موقع تامل و حضور و تفکر آنها را از تامل و تفکر حاجب گردد. (فرهنگ مصطلحات عرفا). فقر و فنا: فقر: در اصطلاح صوفیان عبارتست از فقد مایحتاج الیه (تعریفات)- ابوتراب نخشبی گفت: حقیقت غنا آنست که مستغنی باشی از هر که مثل تست و حقیقت فقر آنست که محتاج باشی بهر که مثل تست (تذکره الاولیاء ج 1 ص297 و طبقات الصوفیه ص 250- جهت مزید اطلاع بر این اصطلاح صوفیان ر. ک. شرح تعرف ج 3 ص 118 تا120). فنا: در اصطلاح صوفان سقوط اوصاف مذمومه است از سالک و آن بوسیله کثرت ریاضات حاصل شود و نوع دیگر فنا عدم احساس سالک است بعالم ملک و ملکوت و استغراق اوست در عظت باریتعالی و مشاهده حق. از این جهت است که مشایخ این قوم گفته اند "الفقر سواد الوجه فی الدارین" قشریه ص 36 و هجویری ص 311 و فتوحات المکیه ج 2 ص 512 و مصباح الهدایه ص 426). بی تردید یکی دیگر از اساسی ترین مسائل عرفان اسلامی وعرفان های اقوام و ادیان مختلف، مسئله ی"فن" است. اصولاُ فرق عارف وعالم در آن است که هدف عالم،فهم حقیقت است و هدف عارف فنا در حقیقت،مولوی می گوید: هیچ کس راتانگردداوفنا نیست ره در بارگاه کبریا گر چه آن وصلت بقا اندر بقا ست لیک در اول فنا اندر فنا ست چیست معراج فلک؟این"نیستی" عاشقان را مذهب و دین"نیستی" نیستی هستت کند،ای مرد راه نیست شو، تا هست گردی، از اله یک عارف در اثر سیر و سلوک و مجاهده، از مرز حدود و قیود شخصی گذشته به حقیقت مطلق و نا محدود واصل شده و با آن متحد گشته و سرانجام در آن فانی می گردد. فنا همان رفع تعین بنده است و در حقیقت جز تعین و"خود" بنده حجاب دیگری میان او و حضرت حق نیست که به قول حافظ: میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز برای روشن شدن بیشتر موضوع، قسمتی از بیان لاهیجی را در این رابطه نقل می کنیم: "چون فنا و وصول، عبارت از رفع تعین است ، فرمود (یعنی شبستری در گلشن راز ): تعین بود که از هستی جدا شد نه حق بنده، نه بنده با خدا شد یعنی آنچه گفته شد و می شود، که خود را از خود رها کن و از خود بگذر و فانی و نیست شو و هستی خود را بر انداز، همه فرع آن است که این کس را هستی و وجودی بوده باشد. مراد نه این معنی است که متبادر فهم است، که ترا وجود بود، سعی نما که آن عدم گردد، بلکه مراد آن است که ظهور حق در صورت کثرات و تعینات، مانند حباب و امواج است که بر روی دریا پیدا می شود و بحر به نقش آن حباب و امواج مخفی می نماید و امواج و حبابات غیر بحر می نمایند، و فی الحقیقه غیر دریا آنجا هیچ نیست فاما وهم می نماید که هستی و تا زمانی که امواج و حباب ا زروی بحر مرتفع نمی شود، بحر بر صرافت وحدت، ظهور نمی یابدو معلوم نمی گردد که این نقوش امواج، همه اموری اعتباری بوده اند و حقیقتی نداشته اند. جمله عالم نقش این دریاست،بس هر چه گویم غیر از این سوداست،بس بحر کلی چون به جنبش کرد رای نقش ها بر بحر کی ماند به جای فلهذا فرمود که:"تعین بود که از هستی جدا شد" یعنی نیستی از خود،وهالک شدن غیر و خالی شدن از خود، همه عبارت از برخاستن"تعینات" است از وجه وجود مطلق که "حق" است. زیرا که ظهور وحدت حقیقتی موقوف آن است. تا تو پیدایی خدا باشد نهان تو نهان شو تا که حق گردد عیان چون بر افتد از جمال اونقاب از پس هر ذره تابد آفتاب و چون"تعین که موهم غیریت میشد مرتفع گشت پیدا آمد که، غیر از حق هیچ موجودی نبوده است، نه آن که حق بنده شد و نه آن که بنده خدا شد که حلول و اتحاد پدید گردد." "تعالی عن ذالک علوا کبیرا."

حضرت آیت الله کمیلی :

سالک باید به این نکته توجه کند و آن- چه در قرآن آمده – این است که آثار کارهای نیک و انوارش به هر گونه‌ای که باشد ده‌برابر می‌شود؛ «کسی که کار نیکی انجام دهد. ده برابرش به خودش تعلق می‌گیرد» و از لطف خدای سبحان است که گناه چنین نیست؛ «کسی که گناهی انجام دهد، کیفرش بیش از اندازه گناهش نخواهد بود»
✨ عمیق‌ شدن در این لطف الهی اثری پاک در روح ایجد می‌کند.

دهان روح و تن

انسان دو دهان دارد: یكى گوش كه دهان روح او است و دیگر دهان كه دهان تن او است. این دو دهان خیلى محترم‏اند. انسان باید خیلى مواظب آن‏ها باشد.
یعنى باید صادرات و واردات این دهنها را خیلى مراقب باشد. آن‏هایى‏كه هرزه خوراك مى‏شوند، هرزه كار مى‏گردند. كسانى كه هرزه شنو مى‏شوند، هرزه گو مى‏گردند.
وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و كثیف مى‏شود. یعنى قلم او هرزه و نوشته‏هایش زهرآگین خواهد داشت.

حضرت وصى، امیرالمۆمنین، علیه السلام فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بى ‏نیاز نیست و آب‏ها گوناگون‏ند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و میوه‏اش شیرین خواهد بود; و هر آبى كه پلید است، آن نبات هم پلید و میوه او تلخ است.*

خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روییده شده است.
وقت اندك و كار بسیار
بدان كه باید تخم و ریشه سعادت را در این نشئه در مزرعه دلت‏ بكارى
بیایید به سوى این منبع آب حیات كه قرآن و عترت است. وقت‏ خیلى كم است و ما خیلى كار داریم. امروز و فردا نكنید. امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببینید، خواهید دید اكثر مردم به علت تسویف، به كیفر اعمال بد این‏جاى خودشان مبتلا شده‏اند .»

تسویف یعنى سوف سوف كردن، یعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال دیگر كردن. وقت نیست، و باید به جد بكوشیم تا خودمان را درست‏ بسازیم.
منابع:
1- در محضر استاد، ص 34
2- صراط سلوک

تزکیه نفس چیست؟و راههای رسیدن به آن کدام است؟

«معرفت نفس» و «تزکیه نفس» از مباحث مهم و مفصل در مباحث عرفانی است که بررسی کامل هر یک، در این مجال نمی گنجد. اما به طور اختصار به نکاتی درباره هر یک اشاره می شود.

«معرفت نفس» یعنی خود شناسی و شناخت خود. یعنی اینکه انسان ارزش حقیقی خود را بشناسد. این شناخت جلوه های گوناگونی دارد:

1- شناخت مبدا و خاستگاه انسان یعنی اینکه «از کجا آمده ام.»

2- شناخت مقصد و فرجام خود. یعنی اینکه «به کجا می روم آخر»

3- شناخت هدف خداوند از آفرینش انسان یعنی اینکه «آمدنم بهر چه بود»

4- شناخت ویژگی ها و ابعاد وجود آدمی.

5- شناخت وظیفه و راه و رسم زندگی.

برای رسیدن به این شناخت که به فرموده امام علی (ع) سودمندترین شناخته هاست، دو نوع مطالعه مورد نیاز است:

1- مطالعه علمی، یعنی انسان شناسی با استفاده از قرآن و احادیث. در این باره مراجعه به سه کتاب زیر مفید است:

الف- انسان و ایمان اثر شهید مطهری.

ب- خود شناسی برای خود سازی، تالیف آیت الله مصباح.

ج- جامع السعادات، مرحوم نراقی.

2- مطالعه عینی، یعنی تفکر و تأمل درباره خود و شناخت معایب نفس خویش و برطرف کردن آنها. تردیدی نیست که هر چه انسان بیشتر در مورد اخلاقیات خود تفکر کند، خود را بیشتر خواهد شناخت. و الا بدون فکر و اندیشه، همواره در غفلت و بی خبری خواهد بود. در این باره نیز مطالعه سه کتاب زیر را پیشنهاد می کنیم:

الف- چهل حدیث، امام خمینی(ره)

ب- المراقبات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی.

ج- پرواز در ملکوت امام خمینی.

شکی نیست که شناخت نفس، معرفتی نیست که یک شبه به دست آید بلکه در این مسیر باید گام به گام حرکت کرد و با راهنمایی و ارشاد یک استاد آگاه و وارسته این مسیر را طی کرد.

اساتید اخلاق برای «تزکیه و تهذیب نفس» نیز دو بعد بر شمرده اند:

الف- بعد علمی، یعنی افزودن آگاهی های خود درباره عقاید، اخلاق ، احکام و دستورات اسلامی.

ب- بعد عملی، که از مراحلی تشکیل می یابد که باید به تدریج و پله پله این مراحل را طی کرد: 1- انجام واجبات و ترک محرمات. 2- دور کردن همه اوصاف رذیله و کسب ملکات فاضله. 3- انجام مستحبات و نوافل و ترک مکروهات. 4- دوری از هر آنچه انسان را از خداوند دور می کند حتی مباحات و انجام همه کارها برای خدا.

در راه تزکیه و تهذیب نفس توجه به نکات زیر ضروری است:

1- برخورداری از یک استاد اخلاق و استفاده از ارشادات وی.

2- عدم افراط و زیاده روی و پرهیز از کارهای غیر عادی که موجب تمسخر دیگران شود.

3- سنجیدن توان جسمی و روحی خود و تطبیق دادن اعمال خود با این توان و قدرت.

4- صبر و حوصله و رعایت اصل «تدریج»

5- مطالعه شرح حال بزرگان و نیز کتاب های اخلاق.

6- مجالست با رفقای شایسته

اساس سلوك

در راه سلوك چهار چيز لازم و ضرورى است:

1- استاد راه.

2- مجاهده راه.

3- رفيق راه.

4- كتاب راه.

گلستان کشمیری

علامت حصول رحمت در قلب

سالکی که بخواهد راه به حقیقت پیدا کند ، باید رحمت های حق را به قلب خود برساند و به رحمت رحمانیه و رحیمیه متحقق شود و علامت حصول آن در قلب این است که با چشم عنایت و تلطف به بندگان خدا نظر کند و خیر و صلاح همه را طالب باشد .
آداب الصلاه _ ص84

شروع سلوک معنوی/آیت الله سید عبدالکریم کشمیری

✅آیت الله کشمیری به کسانی که علاقمند به سیرو سلوک بودند می فرمودند:
برای همه راه باز است و آنها که گذشته خوبی ندارند،استغفار و ذکر یونسیه بگویند وعزم بر بازگشتن از کارهای ناپسند گذشته کنند.

منبع:شیدا،ص۱۳۴

✅ذکری از امام زمان/آیت الله امامت کاشانی

آیت الله امامت کاشانی در کتاب معراج العارفین از یکی از بزرگان مشایخ نقل می فرماید :که چون به حضور حضرت بقیه الله الاعظم(روحی له الفداه)شرفیاب شدم این کلمات را از آن مقام فرا گرفته ودر آنها خواص و فوائد عجیبی یافته ام:

(حَسبِیَ اللّٰه ربّی اللّٰه،تَوَکَّلتُ علی اللّٰه،اِعتَصَمتُ باللّٰه،فَوَّضتُ امرِی ٱلی اللّٰه،ماشاءاللّٰه،لاحولَ ولا قوةَ الاّ باللّٰه العلیِّ العظیم،صلِّ علی محمّدٍ وآلِ محمّدٍ یا حیُّ یا قیّوم،برحمِتک یا اَرحَمَ الراحمین)

توصیه های آیت الله بیدآبادی(ره)

حاج محمد حسن شرکت نقل می کنند:

آیت الله بیدآبادی 5 سفارش مهم داشتند و همیشه می فرمودند که افراد ملتزم به آن باشند:
❤️ همیشه با طهارت (وضوء) باشید.
نماز اول وقت اقامه شود.
بیداری سحر از دست نرود.
غسل جمعه فراموش نشود.
مهمتر از همه:
همیشه خود را در حضور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ببینید✨دائم الحضور بودن✨

10 نکته اساسی در سلوک الی الله

1- وقتی روح پرورش یافت آن وقت جسم را با خود همراه می‌کند و دیگر جسم برخی کمبود‌های خود را احساس نمی‌کند چنانچه حضرت موسی علیه السلام در مناجات چهل روزه خود به قدری غرق در مناجات با خدا بود که در این مدت نیازی به آب و غذا و خواب پیدا نکرد. البته این یک مثال و شاهد برای مطلب ماست و هرگونه تقلید از آن صحیح نیست زیرا هر کمالی باید در اثر تهذیب در انسان به وجود بیاید نه آنکه به صورت ساختگی تقلید شود .

2- بر رهرو راه خدا، لازم است که توان واقعى خود را خوب بسنجد و حال و روز خود را نیک بنگرد، آنگاه بر اساس واقعیت های موجود زندگی خود، دستورالعمل اخلاقی و برنامه خودسازى تنظیم کند. انسان‏ها داراى تفاوت‏هاى فردی، روحى و جسمى و شرایط مختلفی هستند و بر اساس آن باید براى خود برنامه‏اى برگزینند که سنگین و طاقت‏فرسا و دور از دسترس نباشد؛ زیرا یکی از نیازهای انسان در این مسیر سخت، حفظ نشاط روحی و بدنی است و اجبار و اکراه خود بر اساس اهداف خیالی و دور از دسترس، اراده انسان را سست و مانع رسیدن به اهداف واقعی خودسازی می شود.

3- انسان از انس و دوست داشتن ساخته شده است و حاضر نیست برای چیزی که دوست نمی دارد، سرمایه گذاری و تحمل سختی کند بنابراین حتی خودسازی و برنامه های آن باید دوست داشتنی و جذاب باشد. به همین دلیل لازم است در برنامه‏ریزى به کیفیت، بیش از کمیت اهتمام ورزید؛ به عنوان مثال به جاى اینکه شخص تصمیم بگیرد هر صبحگاهان یک جزء قرآن بخواند، مى‏تواند آن را حتّى به یک صفحه تقلیل دهد. مشروط بر اینکه تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجّه کامل و تدبّر و ژرف اندیشى در معانى باشد. همچنین بکوشد نمازهایش را با حضور قلب و توجّه بخواند.

4- اصل تدریجی بودن، یکی از سنت های عمومی حاکم بر هستی است و تنها خاص زندگی انسان نیست. تمامی پدیده های جهان به تدریج به وجود می آیند و تربیت می شوند و رشد می کنند. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. حرکت تدریجی یکی از عوامل مهم موفقیت در مسیر خودسازی است.

حقیقت توسل به معنای وسیله قرار دادن معصومین(ع) برای رسیدن به خداوند و درخواست از او است. قرآن کریم می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده 35) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خداوند پروا کنید و (براى تقرّب) به سوى او (از مقرّبان درگاهش و از عمل‏هاى صالح) وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید، شاید رستگار گردید

5- رهرو این راه باید توجه داشته باشد که در روند خودسازى، مراحلی وجود دارد که باید به ترتیب طی شود وگرنه درصد موفقیت کاهش می یابد. یکی از مصادیق بارز رعایت این اصل در مورد تقدم واجبات بر مستحبات است. قرب نوافل و انجام مستحبات هنگامی در انسان موثر واقع می شود و به تعبیری، مورد قبول حق تعالی قرار می گیرد که قبل از آن سالک از مرحله انجام وظایف واجب عبودیت و بندگی اطمینان حاصل نموده باشد .

بنابراین لازم است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعایت شرایط و جزئیات آنها شروع کند و در کنار آنها به ترک محرمات بپردازد و همواره بر نیفتادن در دام‏هاى شیطان و هواى نفس، جدیت کند. پس از مدتى که سراسر وجودش تسلیم شد و ایمان در روح و جسم او نفوذ کرد، به انجام دادن مستحبات و ترک مکروهات بپردازد.

6- برای کسی که در این مسیر به تصمیم قاطع برای گذشتن از دنیا و رسیدن به خداوند نرسیده، امیدی برای موفقیت وجود ندارد. نیت و عزم استوار، تحمل و بردباری، صبر و مقاومت در مقابل شداید و سختی ها یکی از اصول مسلم خودسازی و موفقیت در این مسیر است. قرآن کریم می فرماید: «إِنَّالَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُون‏» (فصلت 30) ؛ بى‏تردید کسانى که (از ته دل) گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس (در مرحله عمل) پایدارى نمودند، فرشتگان بر آنها (در دنیا به نحو تأیید غیبى، یا در وقت مرگ، یا هنگام برانگیخته شدن از قبر) فرود آیند (و گویند) که هرگز مترسید و غمگین نشوید و شما را مژده باد به بهشتى که (در دنیا) وعده داده مى‏شدید .

7- خداوند منبع اصلی قدرت حاکم بر هستی و مربی جهان است، بنابراین تمام استعداد و نیروی انسان نیز از خدای متعال است، پس بدون استعانت و طلب توفیق از او موفقیت انسان برای انجام هر کار در هاله ای از ابهام قرار دارد. حتی اگر تمامی شرایط برای انجام کاری فراهم باشد، ولی اراده خداوند بر انجام آن تعلق نگیرد، آن کارشدنی نمی شود. بنابراین براى موفقیت در جهاد اکبر و خودسازی نیز باید از خداوند بزرگ، استمداد جست و به ائمه اطهارعلیهم السلام متوسل شد.

حقیقت توسل به معنای وسیله قرار دادن معصومین(ع) برای رسیدن به خداوند و درخواست

ا
ز او است. قرآن کریم می فرماید:«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده 35) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خداوند پروا کنید و (براى تقرّب) به سوى او (از مقرّبان درگاهش و از عمل‏هاى صالح) وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید، شاید رستگار گردید.

8- برای رفع نیازهای معرفتی انسان در این مسیر مفهوم و کلام و کتاب لازم است، ولی کافی نیست. نیاز به الگوی انسانی کاملی که مجسمه ارزش های اخلاقی و کمال باشد از نیازهای واقعی انسان در الگویی که به دلیل داشتن شخصیت با فضیلت، جذاب و دوست داشتنی، انگیزه عمل را در انسان تقویت می کند و به طالب کمال نیروی حرکت و تحمل سختی می بخشد.
این موضوع برای موفقیت در مسیر خودسازی و کمال از اهمیت فراوانی برخوردار است، بنابراین افزایش معرفت و پیروى از الگوهاى راستین، مانند ائمه اطهارعلیهم السلام و بزرگان اخلاق، همواره باید مدّ نظر باشد.

9- رعایت ظرفیت و کشش نفس و بدن یکی از اصول موفقیت در خودسازی است. بدن و روان انسان توان و ظرفیت خاصی دارد که اگر رعایت نشود، باعث تولید خستگی و دلزدگی خواهد شد و این حالت مطلوب انسان و اخلاق اسلامی نیست، از آن رو رفق و مدارا و میانه روی همواره مورد تاکید اساتید اخلاقی بوده است .
على علیه السلام در ضمن نامه اى به حارث همدانى مرقوم فرمودند: «و خادع نفسک فى العبادة و ارفق بها ولا تقهرها، وخذ عفوها و نشاطها، الا ماکان مکتوبا علیک من الفریضة و انه لابد من قضایها و تعاهدها عند محلها.»؛ نفست را در هنگام عبادت گول بزن و با آن مدارا کن و بر آن فشار و زور نیاور، در هنگامی که حالت گذشت و شادابى در نفس پدید آمده، از آن بهره گیر، مگر آنچه به عنوان واجب بر تو نوشته شده است، در واجبات ناگزیر از اداى آن هستى و در وقت و شرایطى که براى آن مقرر شده است، باید انجام بدهى . (بحارالانوار، ج 33 ص ، ص509 )

10- رسیدن به آرمان بلند و گران سنگ لقای الهی در گرو تلاش و جهادى پر دامنه و دراز آهنگ است. بدون شک مبارزه جدى و بى امان با هواها و خواهش‏هاى نفسانى، بیرون راندن حب دنیا و تعلقات دنیوى از دل، عبودیت مطلقه پروردگار، پالودن نفس از رذایل و آراستن آن به فضایل، تهجد و شب زنده‏دارى و توسل و استشفاع به اولیاى گرام الهى و... همه ره توشه‏هاى این سیر خدایى است. این که: گویند به هر کس ندهند دلیلش بسیار واضح و روشن است. زیرا کسى که جهاد با نفس نکرد و دل به مادیات سپرد و در ظلمات نفس و نفسانیات خود را محبوس ساخت کى تواند که به سوى نورحق پر کشد و به لایتناهى عروج کند؟
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست
عاشقى شیوه رندان بلاکش باشد

قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُون‏» (فصلت 30) ؛ بى‏تردید کسانى که (از ته دل) گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس (در مرحله عمل) پایدارى نمودند، فرشتگان بر آنها (در دنیا به نحو تأیید غیبى، یا در وقت مرگ، یا هنگام برانگیخته شدن از قبر) فرود آیند (و گویند) که هرگز مترسید و غمگینu نشوید و شما را مژده باد به بهشتى که (در دنیا) وعده داده مى‏شدید
در این راه باید بسیار کوشا و با برنامه پیش رفت و در نظر داشت تخطی از این برنامه مساوی است با از بین بردن تلاش پیشین و عقب ماندن و محروم شدن از فیوضات الهی و واقعا در این راه باید عاشق بود إن شاء الله که همه ما توفیق یابیم تا چشم از زرق و برق این دنیای دنی فرو بندیم و به دنبال یگانه معبود خود به تلاش بپردازیم .
منبع:
دارالعرفان - http://yaghin.rasekhoonblog.com/category/1403/1/

سالکان کوی دوست

سالکان کوی دوست آنانند که: در ظلمات ارض عهد و امانت را فراموش نکردند و بار رحلت به سوی او بر بستند، چه در واقع سلوک لبیک گفتن به همان نداست که گه گاه آن را از درون می شنوی ،همان ندایی که بسا عمری به آن پشت کردی و بسا در سکوت وتنهاییش به هیچ گرفتی و هم اوست که تو را به سعادت سرمدی دعوت می کند، دعوت به عالم ملکوت که در همین تنگنای جهان، بی زمانی و بی مکانی و بی وزنی آن درک می شود و غوغای بیرون را می توانی در سکوت درون با توجه به آن عالم گوارا کنی .ولی بازگشت به خود و جهان هستی حاصل نمیشود تا قاره عظیم روان خویش را کشف نکنی .

حضرت استاد کریم محمود حقیقی
از خاک تا افلاک ص 63

زن و سلوک عرفانی

عرفان کشف و شهود حقیقت است از راه تهذیب نفس و قطع علایق از دنیا و امور دنیوی و توجه کامل به امور روحانی و فوق همه این ها توجه کامل به مبدأ متعالی و حقیقت هستی.

بر اساس این بیان هر انسانی اگر بخواهد می تواند به مقام کشف و شهود حقیقت نایل آید. زیرا همه انسان ها قابلیت تهذیب نفس و قطع علایق از دنیا و توجه کامل به خدا را دارند، چه زن باشد و چه مرد. بنابراین اگر زن ها نیز بخواهند به این مقام نایل شوند باید منازل و مراحل سلوک را طی کنند.

برای طی کردن مسیر سلوک و منازل وصال به حقیقت، عارفان منازل و مقاماتی را تنظیم کرده اند که افراد می توانند این منازل را یکی پس از دیگری به پیمایند و به نهایت سیر برسند و مقام ولایت را کسب نمایند و به عبارت دیگر: زن و مرد در تأمین توشه سفر و نردبان عروج تفاوتی ندارند و در تحصیل مقام خلافت و ولایت میدان برای زن و مرد باز است و هر دو به طور یکسان به دستاورد این سفر الهی دست خواهند یافت.

از این جهت پیامبر اکرم(ص) فرمود: «افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم امرأة فرعون.»

در روایت دیگری پیامبر(ص) فرمود: «ان اللّه تعالی اختار من النساء اربع: مریم و آسیه و خدیجة و فاطمه»(2) خدای سبحان از بین زنان چهارتن را برگزید، مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه بر اساس این دو روایت زنان زیادی وارد بهشت می شوند. اما افضل آنان این چهارتن هستند و یا از بین همه زنان این چهار تن را برگزید.

اگر کسی بپرسد چرا در بین زنان عالم تنها این چهار تن به این مقام رسیده اند گویا همه زنان توان دست یابی به این مقام را ندارند؟

در جواب می گوییم: اولاً بسیاری از زنان هستند که فضائل آن ها در تاریخ ثبت نشده است. علاوه ذکر این چهار نفر گویای انحصار نیست و اگر جامعه رشد کند و شرایط و امکانات ترقی و سعادت در اختیار هر دو صنف قرار دهد زنان می توانند پا به پای مردان در مسیر سلوک گام بردارند.

چنان که ملاحظه می شود دختر عظمای فاطمه زهرا(س) حضرت زینب(س) با همه مصائبی که دیده وقتی در برابر دژخیمی چون عبیداللّه بن زیاد قرار می گیرد و با خطاب که کار خدا را با برادرت حسین چگونه دیدی؟ با شهامت بگوید: «ما رأیت الّا جمیلاً» من غیر از زیبایی و جمال از خدا چیزی ندیدم خدای سبحان برای آن ها شهادت را مقرر فرموده و آنان به خوابگاه ابدی خود شتافتند.

اگز زینب(ع) در مقام سلوک به مقام وصال نرسیده بود چنین جمله بلندی را نمی گفت که من جز جمال و زیبایی چیزی ندیدم البته در ادامه از زنانی یاد می شود که مقام سلوک را طی کرده و به ولایت رسیده اند.

حال اگر زنی بخواهد مقام سلوک را طی کند همانند مردان باید از کجا آغاز کند.

عارفان می گویند در سیر و سلوک عرفانی در آغاز باید مانع زدایی کرد و شرائط لازم سلوک را فراهم نمود.

مهمترین مانع سلوک غفلت از سفر و مسافر بودن است زیرا اگر کسی عازم سفر است ولی نداند که مسافر است و راهزن در کمین اوست می خوابد و دچار رهزن می شود در حالی که اگر بداند مسافر است قهراً به فکر حرکت و تحصیل زاد و توشه هماهنگ با مسیر و مقصد خواهد بود.

اگر انسانی بخواهد با غفلت مبارزه کند باید بیدار باشد از این رو یقظه و بیداری شرط لازم تهذیب نفس و سیر و سلوک شمرده شده است.

انسان وقتی بیدار شد و فهمید که مسافر است و باید به سیر بپردازد در جهت مانع زدایی تلاش می کند برای مانع زدایی ابتداء باید توبه کند و با توبه و انابه به جبران گذشته زهد را سر لوحه کار خود قرار دهد و برای رسیدن به مقام زهد و ترک وابستگی به دنیا باید اهل ریاضت و تمرین باشدو در مسائل اخلاقی به تمرین بپردازد و در تمام اوقات به مراقبه و نگهبانی از خویشتن اقدام کند و پیوسته از خود محاسبه و حسابرسی داشته باشد تا به تقوا برسد که نتیجه تقوا همانا منع از ورود غیر خدا به دل است.
حضرت آیت الله جوادی آملی

قبض و بسط سلوکی( قسمت دوم )

اسباب اختياري قبض خواسته
۱. گناه كبيره

سالك بايد تلاش كند كه هيچ‌گونه گناه كبيره‌اي از او سر نزند. به‌ویژه گناهان كبيره‌اي كه حقّ الناس هم در آن پايمال مي‌شود، مانند: تهمت، غيبت، رشوه‌خواري و ... . اصولاً گناه دل را مي‌ميراند و جان را افسرده مي‌سازد. سالك ادعاي عشق محبوب را دارد و محبت با مخالفت محبوب نمي‌سازد. امام صادق علیه‌السلام چه زيبا می فرماید :
«خداي را معصيت مي‌كني با اينكه محبت او را اظهار مي‌نمايي. حقّا كه اين عملي غريب و عجيب است. اگر محبت تو براي خداوند واقعي بود، اطاعتش مي‌كردي؛ زيرا انسان، مطیعِ کسی است که دوستش می‌دارد».

سرّ اينكه اولين گام در سلوك پس از يقظه، توبه است. اين است كه سالك آلوده پاك شود تا لياقت سفر به «عالم پاك» را پيدا كند. حتي ديده شده كه اساتيد عرفان به برخي شاگردان در آغاز هر اربعين دستور غسل توبه و توبه داده‌اند و اين نيست مگر بدين خاطر كه گناه با سلوك سازگار نيست.

استاد فقه و عرفان آيت‌الله حاج شيخ محمدتقي بهجت فرموده‌اند:

۱. غرض از خلقت عبوديت است .
2. حقيقت عبوديت ترك معصيت است، در اعتقاديات و علميات و در عمل .۳. اعتقاد كار قلب و عمل كار جوارح است .۴. ترك معصيت بايد ملكه شود.۵. ترك معصيت جز با دوام مراقبه و ياد خدا در هر حال و زمان و مكان و جلوت و خلوت ملكه نمي‌شود.۶. براي ترك معصيت لازم است به آنچه يقين داريم، عمل کنیم و در آنچه نمي‌دانيم و شك داريم، احتياط كنيم.بلكه بالاتر، اگر به علوم خود عمل كنيم، آنچه را كه نمي‌دانيم خدا خود كفايت مي‌كند: «كُفِي علمَ ما لم يَعلَم ۸. معصيت به كبائر اختصاص ندارد، بلكه اصرار بر صغاير هم معصيت است.۹. ترك معصيت بالاترين ذكر عملي است.۱۰. همه چيز در راه خدا بر ترك معصيت متوقف است و آن بر هيچ چيز متوقف نيست

استاد ديگر فقه و عرفان، بزرگ عارفان قرن اخير شيعه مرحوم آیت‌الله حاج ملا حسینقلی همدانی مي‌فرمايد:

«و آنچه اين ضعيف از عقل و نقل استفاده نموده‌ام، اين است كه اهمّ اشياء از براي طالب قرب، جدّ و سعي تمام در ترك معصيت است، تا اين خدمت را انجام ندهي، نه ذكرت و نه فكرت به حال قلبت فايده‌اي نخواهد بخشيد، چرا كه پيشكش و خدمت كردن سلطان با كسي كه با سلطان در مقام عصيان و انكار است، بي‌فايده خواهد بود»

مرحوم حاج شيخ حسن‌علي اصفهاني فرموده‌اند:

«در طول عمرم يك بار نماز صبح من قضا شد و همان روز پسري داشتم از دنيا رفت»
درست به ياد دارم كه در اوائل پيروزي انقلاب اسلامی‌ايران گروهي كه ادّعاي سلوك و عشق داشتند، به طور قاچاق ارز از كشور جمهوري اسلامی‌ايران خارج مي‌كردند و وقتي با نهيب استاد روبه‌رو شدند،

گفته بودند: ما اهل عشقيم، عشق قانون نمي‌شناسد.

استاد بسيار ناراحت شدند و فرمودند: «در دنياي ديگر كه با سر به دوزخ افتاديد، آن وقت مي‌فهميد قانون عشق كجا ظاهر مي‌شود»

و بعد فرمودند: «قوانين كشور اسلام لازم الاجراست و همه بايد در اين زمينه‌ها از وليّ فقيه تبعيت كنند و نه هيچ‌كس ديگر حتّي مرجع تقليد خاصّ خود».

باري، معصيت الهي سدّ سلوك است. البته سالك به خصوص سالك نوپا معصوم نيست، ولي باید بنايش بر اجتناب كامل از معاصي باشد، به خصوص معصيت‌هاي كبيره. البته فقها اصرار بر گناهان صغيره را هم معصيت كبيره دانسته‌اند.

۲. صدور گناه صغيره

سالك بايد از گناهان صغيره هم اجتناب كند و بر آنها اصرار نکند كه آن خود كبيره است. اگرچه نفس اجتناب از گناهان كبيره خود باعث تكفير و جبران گناهان صغيره است، اما بسيار فرق است بين گناهي كه انجام نشود و گناهي كه به فضل و لطف الهي پوشيده شود. شما سه صفحة كاملاً سفيد كاغذ را در جلوي دست خود قرار دهيد و با مداد پررنگ (گناه كبيره) يا كم‌رنگ (گناه صغيره) روي دو كاغذ بنويسيد و سپس همة نوشته‌ها را با پاك‌كن پاك كنيد. آيا سفيدي اين دو كاغذ، با كاغذ نا نوشته يكسان است؟

انساني كه گناه نكند چه كبيره و چه صغيره با انساني كه گناهش بخشيده يا پوشيده شود، بسيار متفاوت است.

خداوند متعال وعده داده است كه اجتناب‌كنندگان از گناهان كبيره را مورد تفضّل خود قرار دهد و گناهان صغيره‌شان را ببخشد.

اما سالك بايد طريق «عصمت اختياري» را بپيمايد. او بايد در عدم ابتلا به ترك أولي بينديشد تا معصيت از او سر نزند.

۳. عدم رعايت حقوق

انسان سالك حقوق فراواني برگردن دارد كه بايد از عهدة همة آنها برآيد. كوتاهي در اداي حقوق ديگران قبض‌آور است و حتی گاه انسان را از سلوك ساقط مي‌كند.

استاد مي‌فرمود:
سالك واصل و عارف كامل مرحوم آیت‌الله حاج سيد جمال الدين گلپايگاني براي سالك سه امر را ضروري مي‌دانستند:

۱. ترك معصيت.

۲. نماز شب و شب‌زنده‌داری.

۳. رعايت حقوق.

سپس استاد اضافه فرمودند:

«خود مرحوم سيد جمال عجيب بود. همسري داشتند جسور، زبان‌دار، اهل امر و نهي و خلاصه به گونه‌اي بود كه ساختن با اين زن براي ايشان سخت ولي كمال‌آور بود. آن‌گاه،

سیر و سلوک و عرفان, [۰۲.۰۳.۱۶ ۰۹:۰۶]
مرحوم سيد جمال براي اينكه به خلوت‌هاي شبانة خود در دو مسجد سهله و كوفه برسد، بسيار مواظب بود حقّي از حقوق اين خانم از دست نرود. براي او شيريني مي‌خريد، با او ملاطفت مي‌كرد تا بتواند او را راضي كند و به خلوت سلوكي خويش بپردازد. انصاف اينكه مرحوم سيد جمال در رعايت حقوق ديگران عجيب بود».

نه تنها ديگر انسان‌ها، بلكه حيوانات، درختان و حتّي جمادات برگردن انسان حقوقي دارند. استاد فرمودند:

«سالكي در نجف نيمه شب براي تهجّد برخواسته بود و چون احساس ضعف مي‌كرد، تصميم ‌گرفت قدري عسل بخورد که دید چون درب شيشة عسل باز بوده، مقداري مورچه روي آن جمع شده و او براي دفع آنها روي آنها آب ریخت و همه را نابود کرد. بعداً در حال خواب يا مكاشفه مورد عتاب قرار گرفت كه چرا تعدادي مورچه را كشتي؟ مگر راه ديگري براي دفع آنها وجود نداشت».

آري، درختان بر گردن ما حق دارند، حيوانات حقوقي دارند، قرآنِ در منزل حقي دارد، مسجد محل ما حقي دارد، عالِم حقي دارد تا چه رسد به خويشاوندان و پدر و مادر.

ديگر انسان‌ها حقوقي دارند، اگرچه مسلمان نباشند. مسلمان بر مسلمان دست‌کم ۳۰ حق دارد. اين ۳۰ حق را كه در روايت نبوي ذكر شده است، شيخ انصاري در بخش مكاسب محرم از کتاب مکاسب آورده است. مؤمن بر مؤمن حقوقي دارد. سالك بر سالك حقوقي دارد و ... . فقط در رسالة الحقوق امام سجاد علیه‌السلام ده‌ها حق ذكر شده است .

۴. تمرّد از دستور

گاه سالك به‌خاطر تمرّد از دستور قبض پيدا مي‌كند و اين دو صورت دارد. گاه نفس تمرد از دستور قبض مي‌آورد و گاه در پی تمرد، نفس استاد از شاگرد سالك مي‌گيرد و اين گرفتگي نفس استاد براي او قبض ايجاد مي‌كند. در رابطه با تمرد از دستور در جاي ديگري بحث كرده‌ايم.

۵. از دست دادن ادبي از آداب سلوك

سلوك به صورت كلي آدابي دارد. چه اينكه هر درجه از سلوك آدابي خاص خويش دارد. گاه منشأ قبض، از دست دادن و غفلت ورزيدن نسبت به ادبي از آداب سلوكي است. اينجاست كه قدم‌ها مي‌لغزد و نَفَس‌ها به تپش مي‌افتد. آداب سلوك اندک نیست و ظرافت‌هاي راه خدا به آساني قابل رعايت كردن نیست.

#معراج_السعاده_سیزده

اما اين چهار سرهنگ

يكى از آنها كه عقل است، وزير پادشاه است كه روح باشد، و همواره در تدبير آن‏است كه روح از مقتضاى صواب ديد او تجاوز ننموده، و انقياد اوامر و نواهى آن را نمايد، تا به حسن كفايت و تدبير آن، امر مملكت را انجام دهد و پادشاه راتهيه اسباب سفر عالم قرب، سهل و آسان باشد.

و دوم كه شهوت است، مانند عامل خراج است، و طماع، دروغزن، فضول است، و هر چه وزير كه عقل است گويد، شهوت، هواى مخالفت آن كند،و هميشه طالب آن است كه راه روح را زده و او را محكوم حكم خود نمايد.و مانندبهايم و چهارپايان غرق دریای شهوات نموده، و به هر چه او را امر نمايد از مشتهيات «اكل‏» «شرب‏» «جماع‏» «مركب‏» «لباس‏» «مسكن‏» و امثال آن، روح بدون آنكه درارتكاب آن با وزير مشورت نموده و صواب و فساد آن را فهميده باشد، متابعت نمايد.

و سوم كه غضب است، به «شحنگى‏» (4) آن شهر منصوب است، و تند و تيز و بى‏ باك ‏و شرير است، همه كشتن و بستن و زدن و شكستن و ظلم و ايذاء و عداوت و بغض راطالب است.و در صدد آن است كه: پادشاه را كه روح است فريب دهد، تا به آنچه اواشاره نمايد، عمل كند، و فرمان عقل را اطاعت ننمايد، و او را چون سباع درنده، همه‏ شغل، دريدن و ايذاء بوده باشد.

و چهارم كه وهم است، شغل آن مكر، خدعه‏«تلبيس‏»، خيانت و فتنه است، ومى‏خواهد كه سلطان مملكت ‏بدن، مطيع و منقاد او شود تا به هر چه فرمان دهد ازفريفتن و شيطنت و افساد و مكر، اطاعت نموده تجاوز نكند.

و به سبب اختلاف هواهاى اين قواى اربع، و تفاوت آراى اين چهار سرهنگ است ‏كه پيوسته مملكت ‏بدن ميدان محار به آنها و معركه تنازع ايشان است.گاهى در آنجاآثار فرشتگان و اعمال قدسيان ظاهر مى‏شود، و زمانى كه افعال بهايم و چهارپايان از آن‏ هويدا مى‏گردد، و ساعتى مشغول شغل سباع و درندگان است، و لحظه‏ اى مظهر آثارشيطان مى‏شود.و هميشه چنين است تا اينكه غلبه كليه از براى يكى از اين قوا حاصل‏ شود، و ديگران مقهور حكم او گردند.در اين هنگام پيوسته آثار آن يك از نفس سرمى‏زند و صاحب آن داخل در عالم آن مى‏شود.

پس اگر سلطنت از براى قهرمان عقل باشد، در مملكت نفس آثار ملائكه ظاهرمى‏گردد، و احوال مملكت انتظام به هم مى‏رساند، و صاحب آن داخل در صنف‏ فرشتگان مى‏شود، و هميشه چنين است.و اگر غلبه از براى ديگران باشد، آثار آنها درآنجا پيدا مى‏شود و مملكت ‏خراب و ويران گشته، و امر معاش و معاد اختلال به هم ‏مى‏رساند، و صاحب آن داخل در حزب بهايم يا سباع يا شياطين مى‏شود، نعوذ بالله من ذلك.
ملا احمد نراقی

سلوک و مخالفت شیاطین درونی و بیرونی

به محض اینکه شخصی عزم گام نهادن در مسیر تعالی و تکاملی کند، شیطان تمام توان خود را بکار می بندد و لشکریان جنی و انسی خویش را بسیج می کند تا او را از طی این طریق باز دارند ،از یک سو تردید ها و وسوسه ها، تنبلی ها و تن اسایی ها و نیز هیجانات و هوس های نفسانی را از درون به جانش می اندازد و از دیگر سوء سرزنش ها استهزاء های اطرافیان و مخالفت های دلسوزانه نزدیکان و بستگان نا آگاه و جاهل را از بیرون بر ضد او بر می انگیزد تا به هر قیمت و صورت ممکن او را از رفتن به این راه منصرف کند .
با تو جه به این امر، سالک باید با هوشیاری و عزم راسخ خود، در برابر نیرنگ ها و لشکریان درونی و بیرونی شیطان مقاومت کند و به هیچ وجه سست و تسلیم نشود و برای غلبه بر جنود و مکر های شیطان و نیز ثبات قدم در ادامه راه سلوک از خدا یاری بطلبد.
استاد مهدی طیب
شراب طهور ص 82

اندیشه و مراقبه
اشتباه اساسی ما اینست که اول خود را ایجاد می کنیم ،بعد می اندیشیم که چگونه آن را از بین ببریم .ما اول آب را گل آلود می کنیم ،بعد می اندیشیم که چگونه میتوان آن را زلال کرد.
هر تدبیر و اندیشه ی ذهن باید در مورد نیالودن باشد و نیابودن آب با درک عمیق این موضوع تحقق می یابد که :" هر گونه اندیشه درباره نیالودن آب ،عین آلوده کردن آن است.
هم اکنون آبی زلال در نهر هستی ما جاریست ،بگذاریم جاری باشد بی هیچ اندیشه ای درباره آن ."
محمد جعفر مصفا

قبض و بسط‌هاي سلوكي

يكي از اثرات شناخته شدة سلوك الي الله براي همة سالكان، مسألة قبض و بسط است.

انسان مؤمن پس از آغاز سلوك كم كم با دو حال قبض و بسط آشنا مي‌شود. البته برخي سالكان پيش از سلوك نوعي قبض و بسط شبه سلوكي را تجربه كرده‌اند. اينان كساني هستند كه پيش از آغاز رسمی‌در سلوك الي الله، حالاتي معنوي دارند. پيدايش اين حالات در اين‌گونه اشخاص معمولاً ناشي از عواملي همانند صفای نفس ذاتي، گذشتن از گناهي چشم‌گير، انجام طاعتي چشم‌گير، برخورد با مصيبتي دردآور و ... مي‌باشد.
سالك راه خدا پس از مدتي سلوك با دو حالت روبه‌رو مي‌شود كه يكي براي او شيرين است و ديگري تلخ، يكي مطلوب است و ديگري منفور، يكي مستي مي‌آورد و ديگري خستگي و خلاصه يكي سبك‌بالي ايجاد مي‌كند و ديگري بي‌حالي. اين دو حال عبارتند از بسط و قبض.

سالك در حال بسط سراپا عشق است. روحش با نشاط و سبك‌بال است. دوست دارد بدود و ره صدساله را يك‌شبه طي كند. ذكر مي‌گويد، دعا مي‌خواند، نماز به پا مي‌دارد، اشك مي‌ريزد، به اهل طريق خدمت مي‌كند و هيچ احساس خستگي و گذر زمان نمي‌كند. حالي بس خوش دارد. او در اين حال از شوق و عشق سرمست است و گاه آن‌قدر خود را به محبوب نزديك مي‌بيند كه به ادلال مي‌پردازد و بر او ناز مي‌فروشد. سالك، عاشق اين حال است و دوست دارد آن را هيچ‌گاه از دست ندهد، ولي ممكن نيست. سلوك جز با قبض و بسط، توأمان، طي نمي‌شود. سالك اگر در بسط مطلق بماند مي‌سوزد و به همین دلیل بايد به قبض بيفتد و مي‌افتد.

در حال قبض، عشق بر سالک غلبه ندارد، آتش شوقش فروكش كرده است، بي‌حال است، خود را کسل مي‌بيند، جان را خسته و روح را افسرده مي‌يابد، ياد حق و اذكار و اوراد براي او سنگين جلوه مي‌كند و گاه ممكن است خيال و توهّم نرسيدن به مقصود آزارش دهد. سالك خام قبض را نمي‌پسندد و برنمي‌تابد و براي رسيدن به حالت بسط لحظه‌شماري مي‌كند. البته سالك در قبض مطلق هم نمي‌ماند؛ زيرا ماية نااميدي او مي‌گردد و از راه مي‌ماند.

اگر سالكي درست ره بپيمايد، به صورت طبيعي، بايد بسطش از قبضش بيشتر باشد. تساوي قبض با بسط و يا بيشتر بودن حالت قبض، اگر علت خاصي در مورد خاصّي نداشته باشد، غير طبيعي است. سالك طبيعتاً بايد بسطش از قبضش بيشتر باشد.

اقسام قبض سلوكي

قبض به دو بخش خواسته و ناخواسته تقسيم مي‌گردد. قبض ناخواسته قبضي الهي است که ارادة مستقيم سالک در آن نقشي ندارد و خداي رحمان بر عبد سالك كويش وارد مي‌سازد كه از حرارت عشق و شعلة شوق، در ميان راه نسوزد. سالك عاشق بايد اين قبض را قدر بداند و بر صدر بنشاند و بگويد:

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّاي عجب من عاشق اين هر دو ضدّ

البته چون قبض و بسط الهي، هر دو مصداق لطف است، پس بهتر است چنين بگويد:

عاشقم بر بسط و بر قبضش به جد
ّاي عجب من عاشق اين هر دو ضدّ

اما قبض خواسته، قبضي است كه ارادة سالک در آن نقش دارد؛ يعني سالك به دست خود، قبض را كه بوي هجران مي‌دهد و حال نشاط را مي‌ربايد، براي خود به ارمغان آورده است.

قبض خواسته خود بر دو قسم معلوم‌السبب و مجهول‌السبب تقسیم می‌شود. قبض خواستة معلوم‌السبب آنست كه سالك با كنكاش در عملكرد گذشته و حال خود، علت آن را در مي‌يابد. اين علّت عمدتاً ترك ادبي از آداب سلوك است. علل قبض خواسته را پس از اين خواهيم گفت. قبض خواستة مجهول‌السبب، قبضي است كه سالك هرچه دقّت مي‌كند علت آن را نمي‌يابد و شايد خوب مي‌داند كه چوب خورده است، اما نمي‌داند از كجا چوب خورده است. از ديدگاهي ديگر قبض‌هاي خواسته به سه قسم تقسيم مي‌شود؛ زيرا يا سببش اختياري است، مانند گناه كردن و يا غير اختياري است، مانند گرفتن نفس امام علیه‌السلام و يا هم اختياري و هم غير اختياري است، مانند برخورد با انسان پليد نفس.منبع کتاب سیر و سلوک از شیخ علی رضایی

✍ کشف حجاب از دل/کفعمی

در کتاب "مصباح کفعمی" نقل شده است که برای کشف حجاب از دل بعد از نماز صبح دست بر سینه گذارد وهفتاد مرتبه بگوید: { یا فتاح} (بسیار گشاینده،نصرت دهنده)

مصباح ،ص ۱۸۲
مفاتیح الجنان، تعقیبات نماز صبح

✍ کشف حجاب از دل/کفعمی

حضرت آیت الله جوادی آملی :

✅ اولین قدم سالکان الی الله ((یقظه)) است.

یعنی انسان از خواب بیدار شود و بفهمد که آنچه الان دارد مال او نیست ، بلکه فقط بهره برداری از اینها خوب است ، امّا مغرور شدن به اینها بد است.

به همین جهت است که گفته اند :
مستحبّ است انسان بر لباس نو و تازه خریده خود آیه الکرسی بخواند
و بگوید : خدایا مرا از فخر با آن حفظ کن.

موضوع قفل شده است