محلی برای رفع باور های غلط در مورد ازدواج

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسم الله

سلام
خیلی ممنون بابت چنین تاپیکی

مثلا من خودم فکر میکنم فقط به خاطر واجب بودنش باید ازدواج کنم و چون دین اسلام خواسته
و قراره که بعد از ازدواجم خوشی های مجردیم از بین بره
هرچند همش سمت و سویی علمی داره اما چون مطمئنم نمیشه بعد از ازدواج این علایق علمی رو داشت(به دلیل وقت گیر بودن) پس باید قیدشو بزنم:Sham:

نقل قول:

من خودم دوست دارم یه رفیقی چیزی داشته باشم که با هم بریم مسافرت تفریح باستان شناسی ...مثلا بلیط کشتی بگیریم بریم سفر های دریایی و کشف جزایر ناشناخته و...بعدم از اون ور مستقیم بریم مکه بعد بریم کربلا و سوریه و ترکیه و مشهد و قم و ...دست آخر هم بیایم بریم شالیزار محلمون کار کنیم پول این همه قرض و وامی که داره ما رو خفه می کنه رو بدیم و...!

سلام
این آرزوی جالب یکی از هم خدمتی هام بود که در جواب اینکه هدف از ازدواجت چیه برام گفته بود!!!:Nishkhand:

maedeh-r;241263 نوشت:
بسم الله

سلام
مثلا من خودم فکر میکنم فقط به خاطر واجب بودنش باید ازدواج کنم و چون دین اسلام خواسته
و قراره که بعد از ازدواجم خوشی های مجردیم از بین بره
بزنم:sham:


بسم الله الرحمن الرّحيم
سلام
نميشه يه خورده بيشتر فكر كنيد؟
1.واجب نيست مگر اينكه بر اثر نبودش زمينه گناه ومفسده فراهم شود
2.اگر نياز داريد ازدواج كنيد فكر ميكنيد اينكه نميدونيد از ازدواج چي ميخوايد وبگيد تازه ميخواهم خوشي ام رو از دست بدم درسته؟علي الظاهر رضاي خداوند براتون مهمه پس بدانيد او ميخواهد شما هدف براي آينده تون داشته باشيد وآن همراه را متناسب با ان برگزينيد

نقل قول:
واجب نيست مگر اينكه بر اثر نبودش زمينه گناه ومفسده فراهم شود

منظورم اون واجب نبود
بالاخره از نظر عقل و منطق هم واجب به نظر میاد دیگه
اینو دیگه تشخیص میدم که بالاخره باید ازدواج کرد و مقوله ی خوبی هم هست
اما واسه اونی که توی زندگی مجردیش خیلی موفقه(حالا از هر نظری) یکم شرایط پذیرش زمان ازدواج و همینطور فردی به عنوان همسر سخت تر میشه

نقل قول:
اگر نياز داريد ازدواج كنيد فكر ميكنيد اينكه نميدونيد از ازدواج چي ميخوايد وبگيد تازه ميخواهم خوشي ام رو از دست بدم درسته؟علي الظاهر رضاي خداوند براتون مهمه پس بدانيد او ميخواهد شما هدف براي آينده تون داشته باشيد وآن همراه را متناسب با ان برگزينيد

من دوست دارم همه فکر و ذهنم خانواده ام باشه
دوست دارم دغدغه ام،دغدغه خانواده ام باشه
دوست دارم همه شرایط برای آسایش و ارامش خانواده ام فراهم باشه
وقتی تو این راهی که هستم نتونم این شرایط رو فراهم کنم،چه کنم؟؟؟؟

از ازدواج بزنم یا ازین راهم که باعث موفقیتم میشه برگردم؟؟؟؟

من میگم اونی که اهل درس نیست و کار خاصی توی زندگیش انجام نمیده(منظور موفقیت علمی و ورزشی و هنری و ...نداره) هرچه زودتر باید ازدواج کنه

در اطرافم خیلی از دخترا رو دیدم که در محدوده 15 سالگی تا 27 سالگی ازدواج کردن
اما برای هرکدوم به طور مجزا در مورد زمانش نظر میدادم

یکی خیلی بچه درس خونی بوده و عشق درس بوده.بعد از گرفتن ارشدش ازدواج کرده.خب این بد نیست.هم به اطلاعاتش افزوده و خوشحاله و هم به زندگی مطلوب رسیده

حالا اینکه چرا درس و ازدواج رو باهم نداشته:
چون با ازدواج نمیشه هم دغدغه درس و فشارهای ناشی از حجم درس رو داشت و هم دغدغه های زندگی مشترک
این نامردیه در حق همسر
(البته اگر قبلش صحبت بشه و قبول کنه که دیگه مشکلی نیست)

یکی هم دبیرستانی بوده.اتفاقا وقتی شنیدم خیلی هم خوشحال شدم.چون اصلا اهل درس نبوده.هیچ کار دیگه هم انجام نمیداد.یه چنین آدمی هرچه زودتر ازدواج کنه بهتره.

آقایون حق دارن که انتظار یک زندگی آروم و معمولی رو داشته باشن
اما مهیا کردن این شرایط گاهی اوقات سخت میشه
مثلا همون دخترخانومی که تو خونه بیکاره یا در یک رشته آسون تحصیل میکنه که وقتشو زیاد نمیگیره،
خب ایشون با ازدواجش هیچ مشکلی پیش نمیاره.همه چیز آروم و خوب پیش میره.هم انتظارات آقا برطرف میشه و هم خانوم

اما اونی که خیلی کنجکاوه یا اهل تلاشه (چه جوری بگم آخه!!!!!!اهل یادگیریه.حالا به هر نحوی) یکم از اون انتظارات آقا براورده نمیشه
این طور نیست که صبح تا شب بشینه تو خونه و شرایط رو واسه آقا فراهم کنه

و من فکر میکنم اقایون دوست ندارن با این شرایط کنار بیان.که البته حق هم دارن.که بین دو گزینه،اونی که به نفعشونه رو انتخاب کنن

اشتباه میکنم؟؟
پس چطور باید این مشکل حل بشه؟؟

خواهر گرامی
شما واقعن معتقدید که دوران مجردی خوشی داره؟بنده که بعید میدونم.
اون عشقی که زن و شوهر به هم دارن کل دنیا در برابرش هیچه.

شما به عنوان جنس مونث که عموما دارای شخصیت خیلی عظیمی هستن از این منظر به ازدواج نگاه کنید که جنس مذکر مثل بچه میومونه اگه یکی بالا سرش نباشه نمیتونه خودشو اداره کنه(که حقیقت هم همین هست) . دین و ایمان یه فرد دست شماست اگه همسر خوبی نصیبش نشه به جاهای خوبی نمیرسه و حتی به فساد هم کشیده میشه (همون طور که میدونید پتانسیل فاسد شدن مرد ها خیلی بالاست).
ایا به نظر شما اینها و اجر کثیری که در اخرت دارن بهتره یا یه سری به قول خودتون خوشی های دوران مجردی؟؟
با این حرفهام قصد اینکه شما را نصیحت الکی بکنم ندارم. دارم میگم تو جامعه اسلامی همه زنها باید مثل فاطمه زهرا بزرگ منش باشن.
ضمنا این فعالیتهای علمی که شما میگید تو دروان مجردی انجام میدید کی گفته که با شوهر کردن نمیشه انجامشون داد؟این طرز فکر اشتباهیه.اگه خواستید خیلی از خواهرا رو میتونم بهتون نشون بدم که با ازدواجشون نه تنها خللی در فعالیتهاشون ایجاد نشد بلکه بسیار بهتر هم شد.

یه سوالی هم ازتون داشتم و اینکه واقعا شما هدف از درس خوندن رو چی میدونید؟ایا واقعن شخصی مثل فاطمه زهرا دکترا داشت که شد فاطمه زهرا؟یا اینکه اگه دختری الان دکترا نداشته باشه نمیونه به سعادت برسه؟یا به نظر شما سهیم بودن در رشد یه بنده خدا مقام بالاتری داره یا اینکه فردی فقط بره دنبال مدرک؟شما میگید اهل یاد گیری هستید یاد گیری خوبه ولی اگه قرار نباشه که از علم استفاده ای نشه پس اندوختنش یه سودی داشته؟بالاخره این یادگیری ها یه جا باید نمو پیدا کنه یا نه؟

شما بیاد اول اون تصوری رو که از درس خوندن دارید بگید

black-black;241321 نوشت:
همون طور که میدونید پتانسیل فاسد شدن مرد ها خیلی بالاست

سلام
چند روز پيش تو جمعي بودم،‌يك نفر به نظر خودشون صاحب فكر اين نظر را دادن:
مرد تا مجرده خلاف و ... كمتره،‌وقتي متاهل ميشه به راههاي بد ميوفته،‌پس اين زنه كه ميتونه عامل خوشبختي بشه،‌ميتونه عامل بدبختي.به نظرم خيلي درست نيومد،اونجا همه تائيد كردن.‌اما انگار شما هم داريد اين حرف را تصديق ميكنيد،‌چرا؟

maedeh-r;241296 نوشت:
دوست دارم همه شرایط برای آسایش و ارامش خانواده ام فراهم باشه
وقتی تو این راهی که هستم نتونم این شرایط رو فراهم کنم،چه کنم؟؟؟؟

از ازدواج بزنم یا ازین راهم که باعث موفقیتم میشه برگردم؟؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
به اينهايي كه عرض خواهد شد خوب فكر كن:


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ماخلقت الجن والانس الا ليعبدون
خوب حالا هدف تو چيه؟انتخاب هدف وزير هدف براي ساخت اينده ات خيلي مهمه.
باور دارم اگر خوب به سيره اهل بيت وقرآن ننگري در اين زمانه ارزشهايت غير الهي ميشود


يادگيري علم وپويايي برزن ومرد واجب است واين نكته مثبتي است كه في الحال شما داري اما موفقيت چيست؟

بذار صريح بگم از اناني نباش كه خسر الدنيا والاخره ميشوي خوب فكر كن خواهش ميكنم.خيلي چيزها انقدر در عرف ما شكل ارزش گرفته كه انديشه ما هم تصور ميكند آنها ارزش هستند درحاليكه مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ پس براي هر راهي كه درپيش ميگيري بدان براي كيست نه اميال شخصي .گاهي برايمان امر مشتبه ميشود چون در ظاهر انسان ميبيند دارم درس ميخونم نمره هام عالي وكار ميكنم وسرم شلوغه پس خداوند راضي است؛اما آيا في الواقع اينطور است معيارهاي خداوند اين است؟:ان اكرمكم عند الله اتقيكم

چندي پيش داشتم به اين فكر ميكردم كه خداي من ببين اين انسانا انقدر با تشويش واضطراب دنبال كار هستند واز دنيا شان كه لذتي نميبرند ودراخر هم بندگي تو را هم كه نكردنداذان ميگويد كار دارند ايام اعتكاف است كار دارند عاشوراست كار دارند رسول اكرم صل الله عليه وآله كار نداشتن؟دلم سوخت براي خودمان كه نميدانيم دارد سرمان كلاه ميرود.
حال بنده كسي را ميشناسم كه هدفش از درس خواندن وكار واقعآ الهي است انقدر اورا تشويق ميكنم واقعآ اين افراد مايه مباهاتند اگرشما هم اينگونه ايد خداوند قوت بيشتر بهتون بدهد.فقط ازت ميخوام كه اوقاتت را بين كار،عبادت وتفريح تقسيم كني(فكر ميكنم حديث اميرالمومنين بود) اگر اينطور باشه حله.


حالا بحث ازدواج:اينطور كه توضيح داديد ديدتان نسبت به ازدواج خوبه فقط از تداوم راهتان نگرانيد.
اول اينكه نگران نباشيد بنده اتفاقآ در دانشگاه ديدم دختراني كه ازدواج كردند وبعد ازدواج اتفاقآ پيشرفت تحصيلي داشتن ازدواج الكي نيست بركات زيادي داره فقط بايد درانتخاب فرد اين مورد رو لحاظ كنيد اتفاقآ بنده ميشناسم افرادي را كه دوست دارند همسرشان اهل علم ويادگيري وفعال باشد پس نگران نباشيد ودعا كنيد كسي كه شايسته وهم كفو شماست نصيبتان شود.
اما فقط يك موضوعي خيلي مهمه:بايد بپذيريد كه درازدواج يك سري كارها بر دوش شماست يعني بپذيريد بايد ان وقتي كه ميتوانيد بگذاريد براي مطالعه بگذاريد براي كار منزل وايمان داشته باشيد وقتي خداوند وعده ارامش داده است با وجود اينكه اين مقدار را براي كاري غير مطالعه گذاشتيد بازده مطالعاتي شما بالاتر ميرود.

ضمن اينكه ان تفريح هم از هرنوعي فراموش نشه تا شادابي داشته باشيد.اين موارد رو از حالا كه مجرديد انجام بديد تا بعد ديگه عادت شده باشه.
التماس دعا

black-black;241321 نوشت:
شما واقعن معتقدید که دوران مجردی خوشی داره؟بنده که بعید میدونم.

سلام
بله دوران مجردي هم يكي از دوران زندگي هر فرده و بايد خوش باشه،‌چرا خوشي نداره؟
به نظر بنده به ازدواج اينقدر رويايي نگاه نكنيد، مشكلات بعد از ازدواج از قبلش بيشتر نباشه كمتر نيست،‌فقط شكلش عوش ميشه.
دليلم از اين حرف اينه كه شخص تو زندگيش هر چه قدر پيش ميده و به عبارتي بزرگ ميشه،‌مسائل و مشكلاتش هم باهاش بزرگ ميشه و اينطور نيست كه بعد ازدواج ديگه همه چي خوش و خرمه.
بايد با ازواج واقع بينانه تر مواجه بشيم و اون را مدينه فاضله ندونيم و وقتي با مشكلات كواجه شديم كم نياريم.

بسم الله

نقل قول:
شما واقعن معتقدید که دوران مجردی خوشی داره؟بنده که بعید میدونم.

فکر میکنم منظورمو از خوشی بد برداشت کردید

یه خانواده خیلی خوب دارم.رابطه خیلی خوبی با هم داریم.از لحاظ ایمانی خدارو شکر بد نیستیم.از نظر مالی در حد متوسط هستیم و راضی.
هرچیزی که بخوام خانواده ام تا جایی که منطقی باشه برام تهیه میکنن

یه موفقیت تحصیلی واسه من میشه خوشی
یه تفریح کوتاه با برادرم واسه من خوشیه
فکر به آرامشی که الان تو زندگی دارم واسه من خوشیه

همونطور که در اون تاپیک دیدید،خودمو خوشبخت ترین آدم میدونم.همه ی لحظات زندگیم به شکر خدا آروم و زیباست

از همه چی راضی ام

حالا ازدواج:
میدونم که باعث آرامش و تعالی میشه

اما دلیل نمیشه به خاطر این فوائد بخوام از یک سری مسائلی که وجود داره و فوائد خوبی هم داره بگذرم

میخوام سعی کنم هر دو رو داشته باشم

شما ها فکر میکنید که چون ازدواج ارجحیت داره،پس بقیه چیزا باید بره کنار.اما من دوست دارم همه چیو تا جایی که امکان داره با هم داشته باشم

نقل قول:
ضمنا این فعالیتهای علمی که شما میگید تو دروان مجردی انجام میدید کی گفته که با شوهر کردن نمیشه انجامشون داد؟

اینارو میدونم
اما مطمئنا سرعت خیلی پایین میاد
مطمئنا بعد از ازدواج هدف تغییر میکنه
که درستش هم همینه
من برای آسایش خانواده ام باید از یک سری هدفهای خودخواهانه ام بگذرم.این طبیعیه

نقل قول:
یه سوالی هم ازتون داشتم و اینکه واقعا شما هدف از درس خوندن رو چی میدونید؟

نقل قول:
یا اینکه اگه دختری الان دکترا نداشته باشه نمیونه به سعادت برسه؟

ببینید،دارید برداشت اشتباهی میکنید
نمیگم فقط یکی از دو مورد رو انتخاب کنه.نمیگم یا درس یا ازدواج
فقط نمیدونم چطور میشه دو تا رو با هم نگه داشت

قبلا هم عرض کردم که اگه دختری اهل درس نبود(یعنی چیز خاصی نبود و معمولی بود) هرچه زود تر ازدواج کنه
پس این اعتقاد رو ندارم که حتما دختری که دکتری داره به سعادت میرسه.این قسمت رو اشتباه برداشت کردید

دختری که همیشه در مسابقات ورزشی یا هنری مقام میاره و این موفقیت ها ناشی از سالها تلاش اوست که شاید تمام طول روز اون رو مشغول کنه
یا اینکه دختری که صبح تا شب درس خوند و نفر اول المپیاده و همیشه سرش تو کتابه و به علم عشق میورزه
شما به چنین ادمی میگید این دنیا رو ول کن و بچسب به زندگی و همسر،با همون دلایل بالا که فرمودید؟؟!!!!
برای ازدواج چنین آدمی چه نظری دارید؟؟

غم قائم;241383 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام

حالا بحث ازدواج:اينطور كه توضيح داديد ديدتان نسبت به ازدواج خوبه فقط از تداوم راهتان نگرانيد.اول اينكه نگران نباشيد بنده اتفاقآ در دانشگاه ديدم دختراني كه ازدواج كردند وبعد ازدواج اتفاقآ پيشرفت تحصيلي داشتن ازدواج الكي نيست بركات زيادي داره فقط بايد درانتخاب فرد اين مورد رو لحاظ كنيد اتفاقآ بنده ميشناسم افرادي را كه دوست دارند همسرشان اهل علم ويادگيري وفعال باشد پس نگران نباشيد ودعا كنيد كسي كه شايسته وهم كفو شماست نصيبتان شود.اما فقط يك موضوعي خيلي مهمه:بايد بپذيريد كه درازدواج يك سري كارها بر دوش شماست يعني بپذيريد بايد ان وقتي كه ميتوانيد بگذاريد براي مطالعه بگذاريد براي كار منزل وايمان داشته باشيد وقتي خداوند وعده ارامش داده است با وجود اينكه اين مقدار را براي كاري غير مطالعه گذاشتيد بازده مطالعاتي شما بالاتر ميرود.ضمن اينكه ان تفريح هم از هرنوعي فراموش نشه تا شادابي داشته باشيد.اين موارد رو از حالا كه مجرديد انجام بديد تا بعد ديگه عادت شده باشه.
التماس دعا


غم قائم جان سلام
ممنون از توضیحاتتون

مشکل اینجاست که همه ی اینها رو میدونم
میدونم که بعد از ازدواج باید از حجم مطالعاتیم کم کنم تا به خانواده آسیب نرسه
میدونم که هم درس مهمه و هم زندگی اما زندگیم مهم تره

فقط نمیخوام به همسرم سخت بگذره

با وضعیت الان مطمئنا زندگیم با زندگی های عادی یکم متفاوت میشه.یعنی نه تنها خودم بلکه همسرم هم باید با شرایطم کنار بیاد

من دوست ندارم که کس دیگه ای به زحمت بیفته

اونی که قراره به عنون همسر من باشه حق داره که یه زندگی عادی و آروم داشته باشه.چرا باید به پای من بسوزه؟؟!!!

تنها راهی که به ذهنم میرسه اینکه همه ی شرایط رو توضیح بدم و اگه قبول کرد،تا تهش بیاد
من هم باید رعایت کنم که با اعتدال جلو برم

maedeh-r;241395 نوشت:
اینارو میدونم
اما مطمئنا سرعت خیلی پایین میاد
مطمئنا بعد از ازدواج هدف تغییر میکنه
که درستش هم همینه
من برای آسایش خانواده ام باید از یک سری هدفهای خودخواهانه ام بگذرم.این طبیعیه

ببینید،دارید برداشت اشتباهی میکنید
نمیگم فقط یکی از دو مورد رو انتخاب کنه.نمیگم یا درس یا ازدواج
فقط نمیدونم چطور میشه دو تا رو با هم نگه داشت

قبلا هم عرض کردم که اگه دختری اهل درس نبود(یعنی چیز خاصی نبود و معمولی بود) هرچه زود تر ازدواج کنه
پس این اعتقاد رو ندارم که حتما دختری که دکتری داره به سعادت میرسه.این قسمت رو اشتباه برداشت کردید

دختری که همیشه در مسابقات ورزشی یا هنری مقام میاره و این موفقیت ها ناشی از سالها تلاش اوست که شاید تمام طول روز اون رو مشغول کنه
یا اینکه دختری که صبح تا شب درس خوند و نفر اول المپیاده و همیشه سرش تو کتابه و به علم عشق میورزه
شما به چنین ادمی میگید این دنیا رو ول کن و بچسب به زندگی و همسر،با همون دلایل بالا که فرمودید؟؟!!!!
برای ازدواج چنین آدمی چه نظری دارید؟؟


خواهر عزیز
ما هیچکدومون به خودمون اعتماد صد در صد نداریم چون معصوم نیستیم
اگر من به تمام موفقیت های بشری دست پیدا کنم آیا به این می ارزه که یک لحظه فقط یک لحظه مرتکب خطا و گناهی بشم
پیغمبر(ص) فرمود هرکس ازدواج کنه نصف دینش رو حفظ کرده آیا سعادتی بالاتر از این هست آیا میشه مشغله هی دنیوی رو باهاش معامله کرد
انسان با ازدواج به کمال میرسه من هم مجردم در حال تحصیل هستم نمیخوام وارد حاشیه بشم (میدونم بیکاری به اوج رسیده شرایط ازدواج به اون صورت فراهم نیست)ولی وضع زندگیم خیلی خوبه اما وجدانا دغدغه ازدواج رو دارم چون میدونم هرچی داشته باشم و هر مشغله ای داشته باشم اگر به خاطرش ازدواج رو به تاخیر بندازم اگر مرتکب گناهی بشم چه طور در پیشگاه خداوند سرم رو بالا کنم.
یاحق

مسیحا;241387 نوشت:
سلام
بله دوران مجردي هم يكي از دوران زندگي هر فرده و بايد خوش باشه،‌چرا خوشي نداره؟
به نظر بنده به ازدواج اينقدر رويايي نگاه نكنيد، مشكلات بعد از ازدواج از قبلش بيشتر نباشه كمتر نيست،‌فقط شكلش عوش ميشه.
دليلم از اين حرف اينه كه شخص تو زندگيش هر چه قدر پيش ميده و به عبارتي بزرگ ميشه،‌مسائل و مشكلاتش هم باهاش بزرگ ميشه و اينطور نيست كه بعد ازدواج ديگه همه چي خوش و خرمه.
بايد با ازواج واقع بينانه تر مواجه بشيم و اون را مدينه فاضله ندونيم و وقتي با مشكلات كواجه شديم كم نياريم.

سلام
ممنونم

ببخشید میشه چند تا از این مشکلات بعد از ازدواج رو بگید

من کلا دید خوبی نسبت به ازدواج دارم(یعنی اگه این مشغولیاتم تموم بشه دیگه هیچ مشکلی نمیبینم)

خیلی وقتا که دارم از خوشی و آرامش بعده ازدواج میگم،داد دوستام در میاد.همش میگن تو خیلی خوش بینی

اما من میگم تا ایمان و اخلاق خوب باشه،بقیه مشکلات واقعا بی ارزشن

حالا میشه شما چند نمونه از این مشکلات رو نام ببرید تا اینقدر خوش بین نباشم و با واقعیت روبه رو شم؟؟

باشه باشه
ممنون از همه دوستان

من تصمیممو گرفتم

فقط جواب پست قبلمو بدید ممنون میشم
لا اقل با دید بازتری جلو برم و آماده تر باشم
ما رفتیم در راه خدا قدم برداریم:Kaf:
دعا یادتون نره ها!!!!!!!!!!!!!!!
منتظرم:Kaf:

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

سلام
از نظر من هر کسی باید بنا به موقعیت و وضعیتی که داره همسر خودشو انتخاب کنه
بنظر من تحصیل و موفقیت در ورزش هنر باعث افتخار هر دوی همسر می باشه
البته بشرطی که همدیگه رو مانع رشد خودشون ندونن
خیلی پیش اومده خصوصا از جانب خانم ها(البه اقایون هم هست) تا مدرک بالاتر بگیرن یجوری اونقدر غرور کاذب پیدا می کنن که انگار مثلا یه پدیده بزرگ انجام دادن در صورتی که امروزه ارشد گرفتن حتی به اندازه دوران ابتدایی هم سخت نیست پس این موارد نباید باعث غرور بشه
بنظر من عدم غرور خیلی مهمه تو زندگی
داشتن علمی که فقط خوندیشو رفتی امتحان دادی نمره گرفتی اصلا بدرد نمی خوره علم اونه که بتونی تو زندگیت بکارش ببری خیلی از مهندسین ما حتی معنی مهندس رو نمی فهمن ولی معدل کارشناسیشون مثلا 19 به بالا هست
اون درک از زندگی اون ایمان به خدا و اخلاق خوبه که به زندگی مشترک کمک می کنه

سلام
داشتن مدارک علمی و ازدواج کردن و بحث این تاپیک مربوط به غرور نمیشه
کسی حرف از غرور نزد.داریم میگیم آیا طرفین میتونن این شرایط سخت رو تحمل کنن یا نه!

نقل قول:
امروزه ارشد گرفتن حتی به اندازه دوران ابتدایی هم سخت نیست

چرا.خیلی هم سخته.بسته به رشته و دانشگاه و ... فرق داره.نمیتونید قضاوت کلی کنید

اینجا اصلا کاری نداریم که چرا فرد باید بره دنبال علم.داریم میگیم حالا که میخواد چیزی یاد بگیره و زندگیش رو هم داشته باشه باید چطور مدیریت کنه

maedeh-r;241448 نوشت:
سلام
داشتن مدارک علمی و ازدواج کردن و بحث این تاپیک مربوط به غرور نمیشه
کسی حرف از غرور نزد.داریم میگیم آیا طرفین میتونن این شرایط سخت رو تحمل کنن یا نه!

چرا.خیلی هم سخته.بسته به رشته و دانشگاه و ... فرق داره.نمیتونید قضاوت کلی کنید

اینجا اصلا کاری نداریم که چرا فرد باید بره دنبال علم.داریم میگیم حالا که میخواد چیزی یاد بگیره و زندگیش رو هم داشته باشه باید چطور مدیریت کنه

من نظرمو در رابطه با یکی از باورهای غلط که معمولا بین زوجین دیدم گفتم

maedeh-r;241448 نوشت:
سلام
داشتن مدارک علمی و ازدواج کردن و بحث این تاپیک مربوط به غرور نمیشه
کسی حرف از غرور نزد.داریم میگیم آیا طرفین میتونن این شرایط سخت رو تحمل کنن یا نه!

چرا.خیلی هم سخته.بسته به رشته و دانشگاه و ... فرق داره.نمیتونید قضاوت کلی کنید

اینجا اصلا کاری نداریم که چرا فرد باید بره دنبال علم.داریم میگیم حالا که میخواد چیزی یاد بگیره و زندگیش رو هم داشته باشه باید چطور مدیریت کنه


خواهر گرامی
آدم وقتی ازدواج میکنه طبیعتا باید بعضی از چیزهاش رو از دست بده تا چیزهای جدید تری رو به دست بیاره
مثلا
یه پسر که قبل ازدواج دوستان زیادی داره و بااونها و در تفریحات دوران مجردی بوده وقتی ازدواج میکنه قطعا و غالبا همسرش این رفتار رو نمی پسنده پس باید به خاطر حفظ نظام زندگیش و محبت همسرش دست از اون علایق برداره
اما در مورد تحصیل علم و مدیریت زندگی زن باید چند چیز رو مد نظر داشته باشه
اول اینکه وظیفه اصلی یک زن در زندگی زناشویی چیه؟یقینا غالب زن و شوهر ها داری فرزند میشن اون موقع وظیفه زن چیه؟تحصیل علم یا کار دیگه ارجحیت داره یا مادری و ..؟شاید بعضی ها باشن که این دو رو با هم به راحتی جمع کنن اما بعضی ها نه همه
یک زن باید ببینه نظام زندگیش رو چه چیزی در خطر قرار میده شوهرش روی چه چیزی بیشتر حساسیت داره
اما اگر دختری قصد داره هردو کار رو انجام بده و این قدرت رو در خودش میبینه باید قبل از محرم شدن تمام این مسائل و علائق و سلایق خودش رو به خواستگارش بگه تا بعدها دچار مشکل نشه
یاحق

سبوی تشنه;241458 نوشت:
خواهر گرامی
آدم وقتی ازدواج میکنه طبیعتا باید بعضی از چیزهاش رو از دست بده تا چیزهای جدید تری رو به دست بیاره

....
اما اگر دختری قصد داره هردو کار رو انجام بده و این قدرت رو در خودش میبینه باید قبل از محرم شدن تمام این مسائل و علائق و سلایق خودش رو به خواستگارش بگه تا بعدها دچار مشکل نشه
یاحق

ممنون.بله همه ی فرمایشات رو قبول دارم.کاملا قبول دارم(بعضی از چیزهاش رو از دست بده تا چیزهای جدید تری رو به دست بیاره)

حالا تصمیم این شد:
ما سعی داریم هردو وظیفه رو (که زندگی ارجحیت داره) با هم داشته باشیم،در نتیجه قبل از ازدواج همه چیو باز میکنیم و شفاف سازی میکنیم
حالا اگه خواستن قبول کنن،اگه نه هم که هیچی....
انشاءالله به وقتش

منم سعی میکنم یکم آسون تر بگیرم

بقیه شو دیگه باید بسازن

بسم الله الرحمن الرحيم
سلام مائده جان
اومدم:Cheshmak:
ولي ديگه چيز به در بخوري ندارم
من دوست ندارم که کس دیگه ای به زحمت بیفته
اونی که قراره به عنون همسر من باشه حق داره که یه زندگی عادی و آروم داشته باشه.چرا باید به پای من بسوزه؟؟!!!

.يه تجربه رو ميگم وبعدش يه نتيجه شايد بهت كمك كنه:
چند روز پيش با يكي از دوستام صحبت ميكردم خيلي مثل تو فعال بود و...الان تازه ازدواج كرده بود وناراحت بود چون خيلي از كار خونه بدش ميومد ومثل اينكه با پسره شرط هم كرده بوده خدمتكار بگيره(چون درمنزل پدري هم خدمتكار داشته) اما زده بود زيرش ...ميگفت نبايد ازدواج ميكردم من هنوز نميتونم مسئوليت زندگي مشترك رو تحمل كنم يعني ميگفت نميتونم تحمل كنم كه وقتي ميتونه وقتم براي كار علمي صرف بشه بشينم غذا درست كنم.عادت به كار منزل نداشت وضمنا ميگفت همسرش خود رايه ومغرور و... . البته اصلآ نگفت ازدواج نكن فقط ميگفت بايد طرفت شرايطت رو درك كنه ودرمورد شناخت طرف مقابل هم ميگفت پدر خيلي جنس خودش رو ميشناسه وناراحت بود كه به حرف پدرش گوش نكرده.
خوب حالا من كه نميدونم شما شرايطت چطوريه خودت ميدوني وخودتو بيشتر ميشناسي بايد بدوني دو نفر كنار هم بايد اهل گذشت باشن وخوش اخلاق مگه نه سخت ميشه چون بالاخره تو يه بدي داري طرف يه بدي بايدگذشت باشه ديگه.براي مديريت قضيه مطمئن ترين راه اينه كه از الان اون طور كه قبلآ عرض كردم وقتت رو تنظيم كني تا بعدآ نخوره تو ذوقت.
درمورد آرام بودن زندگي و..مطمئن باش در هر مدل زندگي چيزهايي هست كه دو طرف بايد باهاش كنار بيان اگر منظورت وظايف همسري ومادري است يكي از اساتيد خانم دانشگاهمون با ما خيلي رفيقه يه روز تعريف ميكرد كه براي كارهاي خونه يه كارگر داره وقتي ميرسه خونه فقط ديگه با بچه هاشه وتو همسر داري هم مشكلي نداره.ميخواي باهاش حرف بزني؟
اما بالاخره هرچقدر هم تو زندگي الانت راحت باشي بايد فكر بعدت رو هم بكني الان سرت شلوغه خيلي ها بودن تو جووني ازدواج نكردن به خاطر همين چيزها بعدآ به هوش اومدن دير بوده.
بهترين كار اينه كه از الان خودت رو با سختي هايي كه متاهل بودن مياره آشنا كني كه منم نميدونم فقط بعضي ها ميشينن درد دل ميكنن ميفهمم ميتوني از افراد با تجربه بپرسي
راستي شما(كلآ بچه ها) فكر كرديد حضرت زهرا سلام الله عليها كلآ خودش روخسته نميكرد وفقط به شوهر وبچه ميرسيد؟!!اشتباه است بهتر است بيشتر مطالعه شود
در روايات بسياري از كار وفعاليت زياد ايشون كه حتي باعث ضعف جسماني وخستگي زيادشون شده سخن رفته
ان شاء الله همه عاقبت به خير بشيم

باشه
خیلی ممنون
سعی میکنم بیشتر فکر کنم و مطالعه
ببینم چه میکنم!!
التماس دعا....

به نام علی اعلی

سلام و عرض ادب و احترام

black-black;241259 نوشت:

با عرض سلام خسته نباشید.
بنده طبق مطالعه ای که در تاپیک زیر داشتم به این نتیجه پی بردم که خیلی از دختر خانم ها و خیلی از اقا پسر ها باور های خیلی غلطی راجع به ازدواج دارند.
یه انتقاد هم از مدیران داشتم اونم اینه که پرا تا بحث تاپیک به یه جایی میرسه سریع قفلش میکنید؟
چیزی که ما الان احتیاج داریم بحث در مورد ازدواجه.
با اجازه دوستان هدف از این تاپیک بحث منطقی و بی طرفانه در باره ازدواجه.

کارشناس بحث : حامی

با کسب اجازه از محضر اساتید خودم چند نکته رو اشاره می کنم:

اول اینکه :

هر انسانی برای کارهایی که انجام می دهد یک هدفی دارد، مثلا اگر می خواهد به دانشگاه برود و در رشته خاصی ادامه تحصیل دهد قطعا با توجه به ذوق و سلیقه و استعدادی که داشته است این راه را انتخاب کرده است و به دنبال هدف خاصی است.

اصلا کار بی هدف و بدون انگیزه یکجورهایی به دل خودمون هم نمی نشینه:khandeh!:

این قضیه در مورد ازدواج هم صدق می کنه

اول باید بفهمیم که « چرا باید ازدواج کنیم »؛ وقتی که به پاسخ این سوال رسیدیم خیلی راحت تر می تونیم تصمیم بگیریم.

یک دختر چرا باید ازدواج کند؟
یک پسر چرا باید ازدواج کند؟

اصلا یک انسان چرا باید ازدواج کند؟ چرا؟ :Gig:

وقتی به این سوالات پاسخ دادیم اونوقت به بررسی باورهای غلط در این زمینه می رسیم.


maedeh-r;241263 نوشت:
بسم الله

سلام
خیلی ممنون بابت چنین تاپیکی

مثلا من خودم فکر میکنم فقط به خاطر واجب بودنش باید ازدواج کنم و چون دین اسلام خواسته
و قراره که بعد از ازدواجم خوشی های مجردیم از بین بره
هرچند همش سمت و سویی علمی داره اما چون مطمئنم نمیشه بعد از ازدواج این علایق علمی رو داشت(به دلیل وقت گیر بودن) پس باید قیدشو بزنم:Sham:

انسان موجودی است که یکسری نیازهایی دارد، ازابتدایی ترین نیازهای غریزی که بین انسانات و حیوانات مشترک است تا عالیترین نیازهای انسانی که فقط مختص به انسان است.

خب این نیازها باید برآورده شود و گرنه انسان به آن هدف و کمالی که در نظر دارد نمی رسد.

نیازهایی که اگر از راه درست و صحیح آن ارضا نشوند قطعا انسان را دچار مشکلات و عوارضی می کند که جبران آن گاه ممکن است سخت و طاقت فرسا باشد.

در ازدواج فقط ملاک زیبایی و یا اطفاء غرایز جنسی نیست. اگر کسی فقط بخاط این مسائل ازدواج کند مطمئنا در ادامه زندگی اش به مشکل خواهد خورد.

ازدواج کارکردی بالاتر از این حرفها دارد، چرا که در حدیث مشهور نبوی داریم: «من تزوج فقد احرز نصف دينه، فليتق الله في النصف الباقي » ( هر كس ازدواج كند همانا كه نصف دينش را حفظ كرده است ، پس بايد با تقواي الهي و پرهيزگاري نصف ديگرش را حفظ كند )

یا در آیه شربفه قرآن آمده است که: « «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ » سوره روم آیه 21

« و از نشانه های او اين كه همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانه‌هايي است براي گروهي كه تفكر مي‌كنند»

البته متاسفانه مشکلی که الان وجود دارد این است که اغلب ما جوانان از ادواج می ترسیم و از آن گریزانیم. ( بخاطر بعضی از مسائل و باورهای نادرستی که در جامعه وجود دارد )

اما در آیه فوق به یکی از مهمترین کارکردهای ازدواج اشاره شده است: سکون و آرامش


برای توضیح مطلب یک مثال بزنم: ببنید دید ما نسبت به آن موجودی که هنوز در جنین و رحم مادرش است چگونه است؟ قطعا می گوییم چگونه در جایی به آن تنگی تحمل و طاقت می آورد؟ چگونه زندگی می کند؟ آن هم 9 ماه؟

اما دید آن طفل در رحم چگونه است؟ شاید بدانید که این طفل در لحظه به دنیا آمدن گریه می کند شاید به نوعی از حضور خود در این دنیا ناراضی است اما اگر می دانست که بعد از گذشتن از آن فضای تنگ و تاریک جنین به چنین دنیای بزرگ و پر زرق و برقی می رسید شاید اینقدر گریه نمی کرد.

اکنون حکایت ما هم ان چنین است، شاید هم اینطوری فکر می کنیم که با ازدواج ممکن است آزادیهای ما محدود شود یا نتوانیم طبق میل و علاقه شخصی خودمان زندگی و یا تحصیل کنیم. یا اینکه باید سعی کنیم همواره به دنبال کسب رضایت طرف مقابل باشیم.
اما همانطور که گفته شد اینگونه نیست بلکه این باور ماست که اینچنین ما را در حالت تدافعی قرار داده است.

ازدواج اگر با هدف و انگیزه ای صحیح و با فردی مناسب صورت گیرد قطعا نه تنها مانع رسیدن به اهدافمان نمی شود بلکه طبق صریح آیه قرآن موجب احساس آرامش ما می شود.

شاید برای شما تجربه شده باشد که حاضریم برای لحظه ای آرامش چقدر سختی و رنج بکشیم اما فقط یک لحظه آرامش داشته باشیم.

ازدواج صحیح موجب آرامش روح و روان ما خواهد بود. :ok:





maedeh-r;241297 نوشت:

با ازدواج نمیشه هم دغدغه درس و فشارهای ناشی از حجم درس رو داشت و هم دغدغه های زندگی مشترک
این نامردیه در حق همسر
(البته اگر قبلش صحبت بشه و قبول کنه که دیگه مشکلی نیست)

با تمام احترامی که برای نظرات سرکار maedeh-r قائلم اما در این مورد موافق نیستم

چرا نتوان بین این دو جمع کرد؟چرا؟

مگه باهم در تناقض هستند؟

به نظر من یک ازدواج صحیح می تونه انسان رو در پیشبرد اهداف علمی خیلی کمک کنه البته به شرط اینکه فرد مناسبی باشه

و در کنار اون یک برنامه ریزی درست خیلی می تونه مفید باشه

اینم یکی از باورهای نادرست در مورد ازدواج است که مورد قبول نیست.

البته احتمالا منشأ این باور، دیدن اختلافات و مشاجرات میان زن و شوهرهایی است که در اطراف ما زندگی می کنند.

و از هم پاشیده شدن زندگیهایی که با هزاران امید ساخته شده بودند.


هدف یک انسان مؤمن و معتقد در زندگی اش قطعا رسیدن به کمال و مقام قرب الهی است

و این کمال در سایه یک یار و همدم مناسب راحت تر و سهل تر به دست خواهد آمد.

همراه خوب چقدر می تواند به انسان کمک برساند؟

یک همسفر خوب چقدر در طول سفر می تواند موجب آسایش و ارامش و شادی ما شود؟

در ازدواج هم ما به دنبال یک همسفر می گردیم ، یک رفیق و همدم برای طی کردن مسیری طولانی و طاقت فرسا

در این راه از خداوند متعال باید استعانت جست

از اینکه پر حرفی این حقیر رو تحمل کردین تشکر می کنم.:Kaf:

التماس دعا

یا علی

بسم الله

سلام

خیلی ممنون از جناب حاج علی بزرگوار
توضیحات کاملی بود...ممنون

فقط یه نکته رو عرض کنم:

نقل قول:
البته احتمالا منشأ این باور، دیدن اختلافات و مشاجرات میان زن و شوهرهایی است که در اطراف ما زندگی می کنند.

شاید یکی از ترسام از آینده این موضوع باشه که توی خانواده ما همه چیز آروم و خوبه و من اصلا با اختلاف نظر های کلی یا سرو صدا و داد و فریاد و مشکلات جدی آشنایی ندارم

و شاید برای همینه که در عین حال که خیلی خوش بینم خیلی هم میترسم

خوش بینیم به خاطر اینه که فکر میکنم قراره زندگی به همین شیرینی باشه که توی خانواده ام میبینم و
ترسم از اینه که شاید به این زیبایی نباشه و من فقط یه خوش بینی کاذب دارم

حالا انشاءالله که زندگی آیندم هم مثل زندگی پدر و مادرم باشه....انشاءالله

ممنونم

maedeh-r;241410 نوشت:
ببخشید میشه چند تا از این مشکلات بعد از ازدواج رو بگید من کلا دید خوبی نسبت به ازدواج دارم(یعنی اگه این مشغولیاتم تموم بشه دیگه هیچ مشکلی نمیبینم) خیلی وقتا که دارم از خوشی و آرامش بعده ازدواج میگم،داد دوستام در میاد.همش میگن تو خیلی خوش بینی

سلام
درست ميفرماييد بعد از ازدواج به آرامش ميرسيد اما يك مرحله جديد شروع ميشه،‌مثلا وقتي از دبيرستان رفتيد دانشگاه كلي ذوق و شوق و ... داشتيد و كلي هم خوشحال بوديد و به موفقيت رسيديد اما بايد بيشتر درس ميخونديد بايد حواستون به كلي مسائل جنبي ميبود، انتظار ازتون بيشتر شده و ...
ازدواج هم همينطوره،‌براي هر كس به يك شكل اگر به لحاظ كار خونه كم كار بوديد خوب فشار كار خونه داره،‌اگر مسائلي با خانواده همسر داشته باشيد و حساس باشيد قدري اذيت ميشيد،‌مسائل مالي و آرامش دوران مجردي ممكنه نباشه و داريد در كنار شخصي زندگي ميكنيد كه فرهنگ و اخلاقش با شما متفاوته و قدري طول ميكشه با هم كنار بياييد.
دوست عزيز من ازدواج را تائيد ميكنم،‌اما نظرم اينه كه خيلي از مشكلات بعد از ازدواج جوانان ما به دليل ابنه كه ديد خوبي به بعد از ازدواج ندارن،‌مسائلي كه مطرح كردم هيچ كدوم مشكل نيست اما خيلي موارد را ديدم كه از همين مسائل كوچيك به جدايي رسيدن،‌قدري با فكر و برنامه ريزي شده تر به ازدواج نگاه كنييم ،‌ان شاء الله آرامش هميشگي خواهيم داشت.

maedeh-r;241298 نوشت:
اما اونی که خیلی کنجکاوه یا اهل تلاشه (چه جوری بگم آخه!!!!!!اهل یادگیریه.حالا به هر نحوی) ...

[="darkorchid"][="navy"]طبق تجربه من! ازدواج اگر در زمان مناسب و همراه با انتخاب درست باشه نه تنها انسان رو از پیشرفت دور نمیکنه بلکه اینقدر به آدم آرامش و آسایش خاطر می ده که میتونی در یک جو کاملا راحت به همه فعالیت هات برسی مخصوصا اگه انتخابت درست باشه حمایت محکم همسر خیلی در پیشرفتت کمک کننده هست.[/][/]

black-black;241321 نوشت:
جنس مذکر مثل بچه میومونه اگه یکی بالا سرش نباشه نمیتونه خودشو اداره کنه(که حقیقت هم همین هست)

[="blue"]بنظر من حقیقت این نیست !حقیقت اینه که مردها در دو صورت مثل یه بچه بار میان : تربیت خانوادگی اونا رو بچه بار آورده باشه یا اینکه خانم طوری برخورد کرده باشه که اون مرد به اخلاقای بچگانه عادت کرده باشه!! که در ازدواج باید دقت کرد کسی رو انتخاب کرد که مرد شده باشه و بعد از ازدواج هم برخوردهای خانم طوری نباشه که آقا رو بچه بار بیاره .[/]

maedeh-r;241479 نوشت:

سلام
دوست عزیزم
من هم مثل شما فکر میکنم
من هم خیلی فعالم و درگیرم هم دانشجو هستم و هم یک کار ثابت دارم و در کنارش فعالیت ورزشی به عنوان یک مربی ورزشی تو یک سالن کار میکنم
ولی با توجه به اینکه دوستانم اکثرشون ازدواج کردن و تجربیاتشون و مورد بررسی قرار دادم نتیجه گرفتم که باید برای رسیدن به یه چیزی یه چیزای دیگه ای رو از دست داد ولی باید دید برای کی داری گذشت میکنی و ببینی ارزششو داره یا نه ولی میدونم ازدواج یعنی پیدا کردن نیمه گمشده، گذشت کردن، بخشیدن، مهربون بودن.........................:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

سلام من قبلن یکمی مردد بودم ولی الان مطمئنم.ازاینکه از هرچی مرده بدم میاد.دیگه دست خودمم نیست تا مامان میگه قراره خواستگار بیاد نمیذارم بیاد.به هیچ مردی نمیتونم اعتماد کنم قبلن ینفر تو زندگیم بود که بهش اعتماد داشتم ولی اون...کلا به این باور رسیدم مرد تودنیا نیست.توهین به کسی نشه دارم مشکلمو میگم.اصلا انگار زندگیا بچه بازی شده معیارا پوچ وظاهری.انگارهیچ کس دیگه باطن براش مهم نیست ودلش میخواد با یکی ازدواج کنه که یه ناخونکی هم بتونه به گناه بزنه.بنظرم اصلا نمیشه زندگی ای تشکیل داد که توش یمرد با ایمان واقعی واخلاق متعادل وبدون گناه باشه.دیگه اصلا زندگی برام مهم نیست نه بخاطر این کاملا ولی خب...همیشه لبخند میزنم وشوخی میکنم ولی بعضی وقتا کم میارم.لطفا راهنمایی ام کنید.

بسم الله
سلام
تاپیک رو من باز نکردم اما چند صفحه اول پیرامون مشکل من بوده
مباحث تقریبا واسه یک سال و نیم پیش بوده
مجرد بودم
و بعد از مشورت با دوستان در این تاپیک و با مشاوران سایت و گفتگو در تاپیکای دیگه و .... بزرگترین تصمیم زندگیم رو گرفتم و دو ماه بعدش یعنی شهریور ماه سال 91 عقد کردم
اینا رو میگم تا شاید تجره ای باشم واسه دوستانی که افکاری مشابه من داشتن

با دیدی باز، تصمیمی عقلانی گرفتم. خانواده ام خیلی خیلی تحقیق کردن و از طرف داماد تقریبا مطمئن شده بودیم که انتخاب درستیه
حالا مهم من بودم که بتونم اون موفقیت ها و تلاش های علمی و دنیوی ای که حرفشو میزدم رو با زندگی زناشویی با هم داشته باشم
کلی فکر کردم (و گریه کردم و ضجه زدم و ...) تا تصمیم نهایی شد و بله رو دادم

تصمیم بر این شد:
زندگی ام ارجحیت دارد بر همه ی امور
و درس و علایق های دنیوی دیگر در درجه دوم قرار دارد و همه شان باید در جهت حفظ زندگی ام به کار بردا شوند

حالا شکر خدا زندگی خیلی خیلی خوبی دارم. یه عاشق به تمام معنا ام و هم زندگی زناشویی (شکر خدا) موفقی رو دارم و هم درسم رو میخونم و همه چیز هم روبراست

میخوام بگم که انتخاب مهمه. اگر همسرم اینی نبود که هست، شاید الان من از زندگیم راضی نبودم.
اگر من تلاشم رو چند برابر نمیکردم شاید الان آرامش نداشتم.
اگر عاقلانه تصمیم نمیگرفتم شاید الان عاقلانه زندگی ام بی اساس شمرده میشد.

آره. خوشبختم چون یه بار دیگه تونستم منطقی فکر کنم و نگاهم رو کمی تغییر بدم و از تواناییم بهتر و بیشتر استفاده کنم

اگر قبلا روزی دو ساعت واسه درسم وقت میذاشتم، الان کردمش یک ساعت با برکت، و ده ساعت تلاش برای حفظ آرامش و شادی خانواده کوچکم

البته موقع خواستگاری و صحبت با همسرم همه افکارم در این مورد رو گفته بودم و گفته بودم که خیلی برای درس و علایقم ارزش قادلم اما، در درجه دوم بعد از حفظ زندگی ام

موفق و شاد و خوشبخت باشید......آمین

یامهدی مددی;487338 نوشت:
سلام من قبلن یکمی مردد بودم ولی الان مطمئنم.ازاینکه از هرچی مرده بدم میاد.دیگه دست خودمم نیست تا مامان میگه قراره خواستگار بیاد نمیذارم بیاد.به هیچ مردی نمیتونم اعتماد کنم قبلن ینفر تو زندگیم بود که بهش اعتماد داشتم ولی اون...کلا به این باور رسیدم مرد تودنیا نیست.توهین به کسی نشه دارم مشکلمو میگم.اصلا انگار زندگیا بچه بازی شده معیارا پوچ وظاهری.انگارهیچ کس دیگه باطن براش مهم نیست ودلش میخواد با یکی ازدواج کنه که یه ناخونکی هم بتونه به گناه بزنه.بنظرم اصلا نمیشه زندگی ای تشکیل داد که توش یمرد با ایمان واقعی واخلاق متعادل وبدون گناه باشه.دیگه اصلا زندگی برام مهم نیست نه بخاطر این کاملا ولی خب...همیشه لبخند میزنم وشوخی میکنم ولی بعضی وقتا کم میارم.لطفا راهنمایی ام کنید.

سلام

واقعاً چرا؟ چرا همه میگن دنیا ۲ روز و فقط میخوان بگذرونن

چرا باورامنو مسخره می‌کنن و تعهد دیگه در کار نیست

منم میگم زن اینجوری پیدا می‌شه واقعاً (ولی‌ بازم هستن )

باز شما خوبه شوخ لبخند دارین منکه حتا زمین گیرمم کرد
دنیای عجیبی‌ شده

maedeh-r;241297 نوشت:
من میگم اونی که اهل درس نیست و کار خاصی توی زندگیش انجام نمیده(منظور موفقیت علمی و ورزشی و هنری و ...نداره) هرچه زودتر باید ازدواج کنه

در اطرافم خیلی از دخترا رو دیدم که در محدوده 15 سالگی تا 27 سالگی ازدواج کردن
اما برای هرکدوم به طور مجزا در مورد زمانش نظر میدادم

یکی خیلی بچه درس خونی بوده و عشق درس بوده.بعد از گرفتن ارشدش ازدواج کرده.خب این بد نیست.هم به اطلاعاتش افزوده و خوشحاله و هم به زندگی مطلوب رسیده

حالا اینکه چرا درس و ازدواج رو باهم نداشته:
چون با ازدواج نمیشه هم دغدغه درس و فشارهای ناشی از حجم درس رو داشت و هم دغدغه های زندگی مشترک
این نامردیه در حق همسر
(البته اگر قبلش صحبت بشه و قبول کنه که دیگه مشکلی نیست)

یکی هم دبیرستانی بوده.اتفاقا وقتی شنیدم خیلی هم خوشحال شدم.چون اصلا اهل درس نبوده.هیچ کار دیگه هم انجام نمیداد.یه چنین آدمی هرچه زودتر ازدواج کنه بهتره.

با این حرف شما مخالفم
همیشه برای خودم سواله که درس خوندن چه ربطی به ازدواج داره
الان کلا خاله های من دارن درس میخونن همه هم ازدواج کردن هم بچه دارن ، درسشونم خیلی هم خوبه
اگه اینجوره کسی که درس میخونه دیگه شام و ناهارم نخوره ، حمومم نره ، چون داره ادامه تحصیل میده :khaneh:
من خودم کلا ادامه تحصیلمو گذاشتم بعد ازدواج که حداقل سالم بمونم ، آدم هیچ وقت آخرتشو به خاطر یه تیکه کاغذ به اسم مدرک که خوب میدونیم کاملا اسمی هست نابود نمیکنه
خیلیا هستن که هم اهل درس هستن و هم اهل کار ولی بازم میتونن ازدواج کنن و مشکلی هم نیست
اگه بخوایم نامردی حساب کنیم که در حق شوهر که خیلی بیشتر نامردی میشه ، هم خودش درس بخونه ، هم همسرش ، هم خرج خونه بده ، هم کار کنه
زن فقط میخواد نصف روز درس بخونه نصف روزم کارای خونه
به کی بیشتر فشار میاد ؟ اونم تو این وضع اقتصادی ؟

GameMaster;487438 نوشت:
سلام

واقعاً چرا؟ چرا همه میگن دنیا ۲ روز و فقط میخوان بگذرونن

چرا باورامنو مسخره می‌کنن و تعهد دیگه در کار نیست

منم میگم زن اینجوری پیدا می‌شه واقعاً (ولی‌ بازم هستن )

باز شما خوبه شوخ لبخند دارین منکه حتا زمین گیرمم کرد
دنیای عجیبی‌ شده


آره هستن ولی خوباشون گیر ما نمیاد.دقت کردید همیشه سیب ودست چلاق برقراره؟همیشه مردای خوب میرن برای هدایت دخترفشتن مشنا نخاله هاش میرسه به ما.احتمالا شمام همین منظورتونه.حالا شما پسری میتونید خودتون برید دنبالش دخترا اگه پسر خوبیم بشناسن بخاطر حیا نمیشه گفت.
موضوع قفل شده است