جمع بندی محدودیت یا عدم محدودیت تکامل

تب‌های اولیه

96 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

صدیق;505393 نوشت:
دلیلش نیز این است که نفس مجرد ناقص است و تا زمانی که تجردش تام شود کمال یافتنش ادامه دارد.

صدیق;505393 نوشت:
قابلیت دریافت کمال برای او محدودیتی ندارد پس نمیتوان برای آن محدوده ای را تعیین کرد که مثلا وقتی ان محدوده را رد کرد تام شود.

سلام

بزرگوار بین این دو جمله شما تناقض است
از طرفی فرمودید نمی توان محدوده ای را تعیین کرد که اگر کمال از ان رد شود تام شود
این جمله یعنی اینکه نقطه تام شدن در بی نهایت قرار دارد و قابل دسترسی نیست

و در جمله بالایی فرمودید تا زمانیکه تجردش تام شود کمال ادامه دارد

یعنی برای تام شدن محدوده قرار دادید که قابل دسترسی است و یک زمانی نفس به تجرد کامل می رسد
و اگر به تجرد کامل برسد دیگر تکامل برای ان بی معنیست یعنی قابلیت تکامل ندارد چون مجرد تام است

پس باز هم نتیجه این می شود نفس انسان دارای تکامل متناهیست و تا وقتی ادامه دارد که نفس مجرد تام شود

موفق باشید

بن موسی;505722 نوشت:
اشتباه شما این است که تصور می کنید آثار ماتاخر نقشی در تکامل انسان ندارند.

سلام

اگر تکامل و ثواب در بعد از مرگ هم ادامه دارد
چگونه است که انسان بعد از مرگ به بهشت برزخی و یا جهنم برزخی می رود ؟
شاید یک فرد گناهکار بعد از مرگ انقدر تکامل یابد که گناهانش پاک شود و یا برعکس

اگر معتقد به تکامل و ثواب بعد از مرگ باشید دیگر عذاب و یا خوشی در برزخ بی معنا می شود

چون هنوز سرنوشت نهایی انسان مشخص نیست

موفق باشید

صدیق;504684 نوشت:
همانطور که شما نیز گفتید، تکامل روح تنها در اثر اعمال ارادی صورت میگیرد. بنده نیز مطلبی غیر از این نگفتم.
تکامل روح در اثر کارهایی که انسان انجام میدهد صورت میگیرد اما این کارها از نظر کارکرد و میزان کارایی بر دو نوع است و نوع طولانی مدت آن در آن دنیا نیز میتواند اثر بگذارد.
هیج مانعی وجود ندارد و اینکه عرض کردم شما برای این تفصیل خود( که تکامل روح فقط در این دنیا ممکن است) نیاز به دلیل دارید.
مگر اینکه توضیح بدهید و دلیلی بیاورید مبنی بر اینکه به چه دلیلی روح در آن دنیا نتواند تکامل بیابد آن هم در اثر کارهایی که خودش در این دنیا انجام داده و اثرش باقی است.
وقتی ثواب میدهند چرا نباید بتواند تکامل بیابد.

سلام و عرض ادب

دلیلی دیگر که می توانم برای عدم تکامل روح در برزخ بیاورم
بهشت و جهنم برزخیست

چرا که اگر تکامل روح در برزخ هم ادامه داشته باشد
بهشت و دوزخ رفتن روح در برزخ بی معنا می شود چرا که ممکن است روح انقدر تکامل یابد که مستحق عذاب نباشد
اصولا وقتی هنوز تکامل و ثواب بخشی انسان به انتها نرسیده و هنوز ادامه دارد
پاداش و عذاب بی موقع در برزخ بی معنا می شود

پس یا برزخ وجود ندارد یا تکامل بعد از مرگ وجود ندارد
وجود هر دوی انها باهم در تناقض است

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دل ارام;506128 نوشت:
اگر تکامل و ثواب در بعد از مرگ هم ادامه دارد
چگونه است که انسان بعد از مرگ به بهشت برزخی و یا جهنم برزخی می رود ؟
شاید یک فرد گناهکار بعد از مرگ انقدر تکامل یابد که گناهانش پاک شود و یا برعکس

اگر معتقد به تکامل و ثواب بعد از مرگ باشید دیگر عذاب و یا خوشی در برزخ بی معنا می شود

چون هنوز سرنوشت نهایی انسان مشخص نیست


اول این که شما در اینجا مقام انسان در بهشت یا جهنم برزخی را ثابت فرض کرده اید.یعنی اینطور فرض کرده اید که فرد مورد نظر وارد مقام اول بهشت یا جهنم برزخی می شود و سپس پیشرفت یا پسرفتی نخواهد داشت.در حالی که صحت این فرض شما معلوم نیست و در واقع می شود گفت در اینجا دارد مصادره به مطلوب می شود.چون ما گفتیم تکامل و ثواب بعد از مرگ هم ادامه دارد.حال شما می گویید پس چرا فرد مورد نظر در بهشت یا جهنم برزخی می ماند؟یعنی در واقع دارید می پرسید پس چرا مقام فرد ثابت می ماند؟در حالی که بحث بر سر همین است که مقام فرد ثابت می ماند یا نه.
ما می توانیم بگوییم با توجه به آثار ماتاخر مقام افراد تغییر می کند.کما این که واضح و روشن است که با دعا کردن در حق اموات،مقام آن ها تغییر خواهد کرد (شکی در این مورد نداریم).پس این فرض که جایگاه در بهشت یا جهنم برزخی ثابت است،فرض اشتباهی است چون برای مثال دعا در حق اموات جایگاه فرد فوت شده را تغییر می دهد.
دوم این که عاقبت فرد با توجه به اعمال خودش در زمان حیات دنیوی مدام در حال تغییر است تا این که قیامت شود.لذا این ایرادی که گفتید وارد نمی شود.ما این مدل را در نظر می گیریم که فرد وارد برزخ می شود،با توجه به آثار اعمالش تا آن زمان مقامش معلوم می شود.سپس باتوجه به آثارماتاخر تکامل می یابد تا آن که جایگاه اولش در قیامت معلوم شود.
تکامل در برزخ از مسلمات است و در آن تردیدی نیست.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

بن موسی;506759 نوشت:
اول این که شما در اینجا مقام انسان در بهشت یا جهنم برزخی را ثابت فرض کرده اید.یعنی اینطور فرض کرده اید که فرد مورد نظر وارد مقام اول بهشت یا جهنم برزخی می شود و سپس پیشرفت یا پسرفتی نخواهد داشت.در حالی که صحت این فرض شما معلوم نیست و در واقع می شود گفت در اینجا دارد مصادره به مطلوب می شود.چون ما گفتیم تکامل و ثواب بعد از مرگ هم ادامه دارد.حال شما می گویید پس چرا فرد مورد نظر در بهشت یا جهنم برزخی می ماند؟یعنی در واقع دارید می پرسید پس چرا مقام فرد ثابت می ماند؟در حالی که بحث بر سر همین است که مقام فرد ثابت می ماند یا نه.
ما می توانیم بگوییم با توجه به آثار ماتاخر مقام افراد تغییر می کند.کما این که واضح و روشن است که با دعا کردن در حق اموات،مقام آن ها تغییر خواهد کرد (شکی در این مورد نداریم).پس این فرض که جایگاه در بهشت یا جهنم برزخی ثابت است،فرض اشتباهی است چون برای مثال دعا در حق اموات جایگاه فرد فوت شده را تغییر می دهد.
دوم این که عاقبت فرد با توجه به اعمال خودش در زمان حیات دنیوی مدام در حال تغییر است تا این که قیامت شود.لذا این ایرادی که گفتید وارد نمی شود.ما این مدل را در نظر می گیریم که فرد وارد برزخ می شود،با توجه به آثار اعمالش تا آن زمان مقامش معلوم می شود.سپس باتوجه به آثارماتاخر تکامل می یابد تا آن که جایگاه اولش در قیامت معلوم شود.
تکامل در برزخ از مسلمات است و در آن تردیدی نیست.


سلام

اصلا من همچنین چیزی نگفتم که چرا جایگاه شخص در بهشت یا جهنم برزخی ثابت است !!!!!!!!!!!!!!
این برداشت شما اشتباه بوده

من می گویم با توجه به معلوم نبودن خوب و بد انسان چون بنا به عقیده شما تکامل در برزخ هم ادامه دارد
معنا ندارد فرد فبل از تعیین تکلیف شدن پاداش یا عذاب ببیند
حالا در هر درجه ای

مثالی می زنم تا منظورم بهتر درک شود

فرض کنید فردی که گناهانش بیشتر از ثوابهاش هست فوت می کند از نظر شما این فرد در برزخ وارد جهنم می شود
اما فرض کنید همین فرد اثاری از خودش به جا گذاشته مثلا فرزندی خوب و یا بنایی و یا کتابی
و اثار ماتاخر این تکامل اعمال این فرد را معکوس می کند و ثوابهایش بیشتر از گناهانش می شود و حالا لایق بهشت شده
خوب این فرد به چه حسابی در ابتدا وارد جهنم شده است ؟

خوب این فرد که هنوز در حال تکامل است و نتیجه نهاییش مشخص نیست
چرا باید در وسط راه تکامل عذاب ببیند یا پاداش ببیند

معمولا پاداش و عذاب را وقتی می دهند که شخص کاملا سرنوشت خوب یا بد بودنش مشخص شود

نه اینکه بگویند حالا علی الحساب عذاب ببین تا ببینیم بعدا چه می شود !!!!
یا حالا موقتا در بهشت باش تا ببینیم بعدا چه می شود !!!!!

موفق باشید

سلام . من کلیپی در این زمینه دیدم که بشر با ظهور امام زمان رشد خودش رو شروع میکنه و مرحله به مرحله پیش میره و این تکامل ادامه داره حتی در بهشت . بعد از ظهور انسان ها اونقدر رشد میکنن که برخی رهبری تعدادای از ملائک رو بعده میگیرند . این مراحل , مراحل ایمان هستند که با اسلام اوردن شروع میشه و بعد از آن ایمان است و بعد از آن تقوا است و بعد محسنین و اوتاد و ابدال و ........ ادرس این کلیپ براتون میذارم .قسمتی از سخنرانی استاد رائفی پور

http://www.aparat.com/v/OYGwt

سلام . من کلیپی در این زمینه دیدم که بشر با ظهور امام زمان رشد خودش رو شروع میکنه و مرحله به مرحله پیش میره و این تکامل ادامه داره حتی در بهشت . بعد از ظهور انسان ها اونقدر رشد میکنن که برخی رهبری تعدادای از ملائک رو بعده میگیرند . این مراحل , مراحل ایمان هستند که با اسلام اوردن شروع میشه و بعد از آن ایمان است و بعد از آن تقوا است و بعد محسنین و اوتاد و ابدال و ........ ادرس این کلیپ براتون میذارم .قسمتی از سخنرانی استاد رائفی پور

http://www.aparat.com/v/OYGwt

ahmad1811367;506848 نوشت:
سلام . من کلیپی در این زمینه دیدم که بشر با ظهور امام زمان رشد خودش رو شروع میکنه و مرحله به مرحله پیش میره و این تکامل ادامه داره حتی در بهشت . بعد از ظهور انسان ها اونقدر رشد میکنن که برخی رهبری تعدادای از ملائک رو بعده میگیرند . این مراحل , مراحل ایمان هستند که با اسلام اوردن شروع میشه و بعد از آن ایمان است و بعد از آن تقوا است و بعد محسنین و اوتاد و ابدال و ........ ادرس این کلیپ براتون میذارم .قسمتی از سخنرانی استاد رائفی پور

دوست گرامی این کلیپی که شما گذاشتی درباره تکامل بشریت صحبت می کنه
بحث ما اینجا تکامل فردی هست

البته من ندیدمش ولی از روی عنوانش این نکته رو فهمیدم

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دل ارام;506838 نوشت:
اصلا من همچنین چیزی نگفتم که چرا جایگاه شخص در بهشت یا جهنم برزخی ثابت است !!!!!!!!!!!!!!
این برداشت شما اشتباه بوده

بنده هم نگفتم گفتید.گفتم شما فرض کرده اید اینطور است.نه این که این حرف را زده باشید.اگر بپذیریم که مقام فرد در بهشت و جهنم برزخی متغیر است،مسئله ای که طرح کرده اید موضوعیتش را از دست می دهد.

دل ارام;506838 نوشت:
من می گویم با توجه به معلوم نبودن خوب و بد انسان چون بنا به عقیده شما تکامل در برزخ هم ادامه دارد
معنا ندارد فرد فبل از تعیین تکلیف شدن پاداش یا عذاب ببیند
حالا در هر درجه ای

خوب و بد انسان تا آن زمان که مشخص است.پس اگر ملاک را تا آن زمان قرار دهیم،تکامل بی معنا نمی شود.حال می خواهد از آن زمان به بعد تکامل یابد اشکالی ندارد.

دل ارام;506838 نوشت:
مثالی می زنم تا منظورم بهتر درک شود

فرض کنید فردی که گناهانش بیشتر از ثوابهاش هست فوت می کند از نظر شما این فرد در برزخ وارد جهنم می شود
اما فرض کنید همین فرد اثاری از خودش به جا گذاشته مثلا فرزندی خوب و یا بنایی و یا کتابی
و اثار ماتاخر این تکامل اعمال این فرد را معکوس می کند و ثوابهایش بیشتر از گناهانش می شود و حالا لایق بهشت شده
خوب این فرد به چه حسابی در ابتدا وارد جهنم شده است ؟


این فرد با توجه به گناهانش و تا قبل از اثر پذیری از فرزند صالحش،وارد جهنم می شود.زیرا در آن زمان لیاقت بهشت را ندارد.ولی وقتی که فرزندش به او خیر برساند،لیاقت بهشت را پیدا می کند.

دل ارام;506838 نوشت:
خوب این فرد که هنوز در حال تکامل است و نتیجه نهاییش مشخص نیست
چرا باید در وسط راه تکامل عذاب ببیند یا پاداش ببیند

عذاب دیدن و پاداش دیدن محصول عمل فرد است و در واقع به خاطر عمل،باید عذاب یا پاداش ببیند.

دل ارام;506838 نوشت:
معمولا پاداش و عذاب را وقتی می دهند که شخص کاملا سرنوشت خوب یا بد بودنش مشخص شود

نه اینکه بگویند حالا علی الحساب عذاب ببین تا ببینیم بعدا چه می شود !!!!
یا حالا موقتا در بهشت باش تا ببینیم بعدا چه می شود !!!!!


اولاً سرنوشت شخص تا قیامت معلوم نمی شود.لذا این عقیده شما هم ارز آن است که بهشت و جهنم برزخی وجود خارجی ندارد که مشخصاً باطل است.
دوم این این که این علی الحساب،نتیجه و آثار عمل فرد تا همان زمان است و این می شود مبنای قضاوت.شما دانش آموزی را فرض کنید که نمره 20 گرفته باشد.خب به او گفته می شود خوب است فعلاً شاگرد اول هستی مگر این که کاری کنی نمره ات پایین شود.یا دانش آموزی که 2 گرفته باشد.به او گفته می شود خوب نیست.فعلاً نمره ات مناسب نیست مگر این که نمره ات را بهتر کنی.
حال بدتر شدن نمره یا بهتر شدن نمره داخل برزخ و با توجه به آثار ماتاخر صورت می گیرد.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

دل ارام;497788 نوشت:
سلام
ایا تکامل انسان حدی دارد یا نامتناهی می باشد ؟
متشکرم

صدیق;501079 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام
خیر تکامل انسان نامحدود و نامتناهی است. زیرا
فلسفه و حکمت خلقت انسان، رسیدن به کمال است.
کمال انسان در قرب الهی است.
قرب انسان به معنای ان است که انسان بیشتر از پیش بتواند به صفات الهی برسد و به عبارت دیگر بیشتر به خداوند شبیه شود.
ذات الهی نامحدود و نامتناهی است.
پس صفات الهی و ویژگی وجودی او نیز نامحدود است
بنابراین، رسیدن به صفات الهی نیز نامحدود خواهد بود.
پس قرب الهی مرتبه ای نامحدود است.
پس تکامل نیز نامحدود است.
البته این تکامل از نظر زمانی و موقعیتی تاحدودی تابع شرایط و زمان است.
به این معنا که تا زمانی رسیدن به کمال ادامه دارد که انسان با اختیار خود، توان انجام کارهای خیر و نیک را دارد و این امر منحصر است به کارهایی که به صورت مستقیم در این دنیا انجام میدهد یا به صورت صدقه جاریه بعد از خود باقی میگذارد.

به نظر حقیر، از آنجا که انسان مخلوق خداست، هم بُعد روحانیش و هم بُعد جسمانیش محدود است.
اعلی مرتبه‌ای که پروردگار برای انسان مقرر فرموده همان قرب الهیست و این منافاتی با محدودیت تکامل انسان ندارد.

بن موسی;508754 نوشت:
بنده هم نگفتم گفتید.گفتم شما فرض کرده اید اینطور است.نه این که این حرف را زده باشید.اگر بپذیریم که مقام فرد در بهشت و جهنم برزخی متغیر است،مسئله ای که طرح کرده اید موضوعیتش را از دست می دهد.

سلام

نه اشتباه می کنید من فرض نکردم مقام شخص در برزخ ثابت است
در صورت ادامه تکامل در برزخ واضحه که فرد مقامش متغیر است

بن موسی;508754 نوشت:
خوب و بد انسان تا آن زمان که مشخص است.پس اگر ملاک را تا آن زمان قرار دهیم،تکامل بی معنا نمی شود.حال می خواهد از آن زمان به بعد تکامل یابد اشکالی ندارد.

این جواب شما هم خوانی با قسمتی که از من نقل قول کرده اید ندارد

بن موسی;508754 نوشت:
اولاً سرنوشت شخص تا قیامت معلوم نمی شود.لذا این عقیده شما هم ارز آن است که بهشت و جهنم برزخی وجود خارجی ندارد که مشخصاً باطل است.

اگر قبول دارید سرنوشت فرد تا قیامت مشخص نمی شود همین دلیل محکمیست بر اینکه بهشت و جهنم دوزخی بی معناست
چطور هنوز سرنوشت فردی مشخص نیست او را به بهشت و یا جهنم می برند ؟؟؟؟!!!!

حقیر معتقدم بهشت و جهنم برزخی به ان صورتی که در فقه سنتی گفته شده وجود ندارد
و با ایات قران هم این مورد هم خوانی دارد

بن موسی;508754 نوشت:
شما دانش آموزی را فرض کنید که نمره 20 گرفته باشد.خب به او گفته می شود خوب است فعلاً شاگرد اول هستی مگر این که کاری کنی نمره ات پایین شود.یا دانش آموزی که 2 گرفته باشد.به او گفته می شود خوب نیست.فعلاً نمره ات مناسب نیست مگر این که نمره ات را بهتر کنی.

مثال خوبی زدید اگر دانش اموزی در وسط سال نمره بیست بگیرد یا دو سریع به او پاداش رفتن به پایه بالاتر را نمی دهیم یا اینکه او را به پایه پایین تر نمی بریم بلکه صبر می کنیم تا اخر سال نتیجه نهایی مشخص شود انگاه او را پاداش یا کیفر می دهیم

موفق باشید

استوار;509012 نوشت:
به نظر حقیر، از آنجا که انسان مخلوق خداست، هم بُعد روحانیش و هم بُعد جسمانیش محدود است.
اعلی مرتبه‌ای که پروردگار برای انسان مقرر فرموده همان قرب الهیست و این منافاتی با محدودیت تکامل انسان ندارد.

سلام و عرض ادب

استاد صدیق از همین رسیدن انسان به قرب الهی نتیجه گیری کرده که تکامل انسان نا متناهی می باشد

که فعلا به درست بودن و غلط بودنش کاری ندارم چون بر ان اشکال گرفته ام و هنوز ایشان پاسخ اشکال حقیر را نداده اند

اما شما که می فرمایید منافاتی با محدودیت تکامل انسان ندارد
چگونه این منافات نداشتن را ثابت می کنید ؟

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دل ارام;509487 نوشت:
نه اشتباه می کنید من فرض نکردم مقام شخص در برزخ ثابت است
در صورت ادامه تکامل در برزخ واضحه که فرد مقامش متغیر است

شما گفتید:تکامل بعد از برزخ ممکن نیست چون بهشت و جهنم برزخی وجود دارد و در عین حال فرد تکامل پیدا می کند.یعنی شما در اینجا بین تغییر مقام فرد و وجود بهشت و جهنم برزخی،قائل به نوعی تقابل هستید که مشخصاً تقابل بین ثابت و متغیر است.بین مقام ثابت و متغیر.

دل ارام;509487 نوشت:
این جواب شما هم خوانی با قسمتی که از من نقل قول کرده اید ندارد

همخوانی دارد.به خصوص با جمله اول شما.

دل ارام;509487 نوشت:
اگر قبول دارید سرنوشت فرد تا قیامت مشخص نمی شود همین دلیل محکمیست بر اینکه بهشت و جهنم دوزخی بی معناست
چطور هنوز سرنوشت فردی مشخص نیست او را به بهشت و یا جهنم می برند ؟؟؟؟!!!!

او را به بهشت و جهنم واقعی نمی برند.به بهشت و جهنم برزخی می برند.این حرف مانند آن است که بگوییم چون سرنوشت تحصیلی دانش آموز تا آخر سال معلوم نیست،بی معناست که به خاطر موفق شدن در امتحانات نوبت اول او را تشویق کنیم.

دل ارام;509487 نوشت:
حقیر معتقدم بهشت و جهنم برزخی به ان صورتی که در فقه سنتی گفته شده وجود ندارد
و با ایات قران هم این مورد هم خوانی دارد

اولاً علم فقه بحثش درباره احکام است.حرفی که دارید می زنید به حوزه اعتقادات مربوط می شود نه فقه.
ثانیاً درباره بهشت و جهنم برزخی هم نظر علما مشخص است.برای این اعتقادتان هم باید دلیل بیاورید و همچنین ثابت کنید این مورد با آیات قرآن همخوانی دارد.از طرفی حرف شما خلاف حرف معصومین (ع) است.موضوع بهشت و جهنم برزخی،موضوعی نیست که روایات معصومین (ع) در آن را بشود رد کرد.البته برخی هستند در این سایت که بدون کوچکترین دانش روایی برای خودشان روایت رد می کنند.

دل ارام;509487 نوشت:
مثال خوبی زدید اگر دانش اموزی در وسط سال نمره بیست بگیرد یا دو سریع به او پاداش رفتن به پایه بالاتر را نمی دهیم یا اینکه او را به پایه پایین تر نمی بریم بلکه صبر می کنیم تا اخر سال نتیجه نهایی مشخص شود انگاه او را پاداش یا کیفر می دهیم

در اینجا پاسخ خودتان را داده اید.ما می گوییم دانش آموز وقتی 20 گرفت،به خاطر 20 گرفتن پاداشش را می دهیم.وقتی در امتحان بعدی 19 گرفت،پاداش آن را هم می دهیم.وقتی در امتحان بعدی 10 گرفت،او را سرزنش می کنیم (هر چند از نظر روانشناسی سرزنش در چنین مواردی جای بحث است).ولی در هیچ کدام از این ها کارنامه نهایی را به او نمی دهیم.
بهشت و جهنم برزخی هم همینطور است.پاداش و کیفر در حد اعمال فرد تا و اثر آن ها تا همان وقت است (مانند پاداش و کیفر دانش آموز قبل از دادن کارنامه).ولی بهشت و جهنم حقیقی،به منزله همان کارنامه آخر سال است.

بنده سعی کردم در قالب مثال نشان بدهم که این حرفتان که می گویید دلیل محکم است،اشتباه است.از نظر شما تشویق قبل از نتیجه نهایی معنا ندارد.مثلاً تشویق کارمند یک اداره قبل از نتیجه نهایی در اداره معنا ندارد.یا مثلاً دانش آموز.
بحث درباره موضوعات اعتقادی،فقهی و اخلاقی انقدر راحت نیست.این شبهه شما چیز عجیب و جدیدی نیست.این همه عالم مسلمان با این مسئله برخورده اند،ولی این چیزی که شما از آن به عنوان دلیل محکم یاد می کنید باعث نشده است که بهشت و جهنم برزخی را نپذیرند.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

غنی از فقر;506047 نوشت:
بنده هر قدر تحلیل میکنم این فرموده جناب بن موسی برایم مفهوم نمیشود از ایشان تقاضا دارم کمی بیشتر راجع باین مطلب توضیح فرمایند .

بالقوه فاصله کمالی انسان و خداوند نهایتی ندارد و لذا برای انسان مرزی نیست.
بالفعل انسان های عادی نمی توانند از معصومین (ع) جلو بزنند.
از طرفی این به معنای آن نیست که معصومین (ع) تکامل پیدا نمی کنند.انسان کامل انسانی است که بتواند تکامل پیدا کند.اگر انسان کامل را انسانی فرض کنیم که دیگر تکامل برایش ممکن نیست،دو حالت را می توان مدنظر قرار داد.این که این انسان کامل خدا شده باشد (سبحان الله) که چنین چیزی محال است.یا این که این انسان کامل هنوز با خداوند فاصله کمالی داشته باشد ولی دیگر نتواند بالاتر رود که این با این مطلب که بالقوه فاصله کمالی انسان و خداوند نهایتی ندارد منافات دارد.لذا انسان کامل هم تکامل پیدا می کند.
من باب مثال،فرض کنید شما سوار ماشینی هستید و ماشین دیگری پنج متر با شما فاصله دارد (جلوتر است).همزمان شما و آن ماشین با سرعت ثابت نسبت به همدیگر حرکت می کنید.مسیری که می خواهید طی کنید یک مسیر مستقیم بی انتهاست.بالقوه ماشین شما و آن ماشین محدودیتی ندارند (با فرض شرایط خاص)،ولی بالفعل ماشین شما به این محدود است که همیشه پنج متر عقب تر از ماشین دیگر باشد.
این هم حکایت ماست.با این فرق که فاصله ما و معصومین (ع)،پنج متر نیست.اغراق نکنم خودش یک فاصله تقریباً بی انتهاست.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

بن موسی;509542 نوشت:
شما گفتید:تکامل بعد از برزخ ممکن نیست چون بهشت و جهنم برزخی وجود دارد و در عین حال فرد تکامل پیدا می کند.یعنی شما در اینجا بین تغییر مقام فرد و وجود بهشت و جهنم برزخی،قائل به نوعی تقابل هستید که مشخصاً تقابل بین ثابت و متغیر است.بین مقام ثابت و متغیر.

سلام

اقای بن موسی احساس می کنم بحث بین ما فرسایشی شده و اینطور که پیش می رود نتیجه ای نخواهد داشت

اصلا من چه گفتم و شما چه گفتید را فراموش کنید

بطور خلاصه :

من می گویم تکامل بعد از مرگ ممکن نیست و اگر ثواب بخشی بعد از مرگ موجود باشد معنایش با تکامل روح فرق دارد

و در صورت تکامل بهشت و جهنم بر زخی بی معنا می شود
چون هنوز سرنوشت یک فرد مشخص نشده که ثوبهایش بیشتر است یا گناهانش
و هنوز سرنوشت فرد مشخص نیست چگونه او را به بهشت یا جهنم برزخی می برند ؟

شما مثالی می زنید مثل این

بن موسی;509542 نوشت:
این حرف مانند آن است که بگوییم چون سرنوشت تحصیلی دانش آموز تا آخر سال معلوم نیست،بی معناست که به خاطر موفق شدن در امتحانات نوبت اول او را تشویق کنیم.

خوب بزرگوار ان دانش اموز در امتحانان نوبت اول بقول شما موفق شده و ارزیابی صورت گرفته نتیجه موفقیت او را نشان داده

شما بفرمایید کجا ما داریم که در برزخ فرد مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرد ؟ ایا میزانهای عدل و سنجش در برزخ هم به پا می شود
تا فرد را ارزیابی کند ؟ من که تا به حال جایی ندیده ام و نشنیده ام که اعمال انسان در برزخ مورد ارزیابی واقع بشود

اگر چنین سنجش و میزانهایی در برزخ نباشد
به بهشت و جهنم رفتن فرد از روی علی الحساب است و بی معنا می شود

بن موسی;509542 نوشت:
اولاً علم فقه بحثش درباره احکام است.حرفی که دارید می زنید به حوزه اعتقادات مربوط می شود نه فقه.
:khandeh!:

باور کنید این کلمه علم فقه را که نوشتم بخاطر همین بود و می دانستم شما باز طبق معمول می ایید و ایراد می گیرید
:khandeh!: بی خیال :ok:

بن موسی;509542 نوشت:
ثانیاً درباره بهشت و جهنم برزخی هم نظر علما مشخص است.برای این اعتقادتان هم باید دلیل بیاورید و همچنین ثابت کنید این مورد با آیات قرآن همخوانی دارد.از طرفی حرف شما خلاف حرف معصومین (ع) است.موضوع بهشت و جهنم برزخی،موضوعی نیست که روایات معصومین (ع) در آن را بشود رد کرد.البته برخی هستند در این سایت که بدون کوچکترین دانش روایی برای خودشان روایت رد می کنند.

[SPOILER]اتفاقا نظر من هم موافق نظر علماست اینجا جای بحثش نیست و من هم فعلا حوصله ندارم :Cheshmak: انشاالله اگر جایی بحثی در این رابطه باز شد
و یا در ادامه همین تاپیک به بی کاری بخورم توضیح می دم

[/SPOILER]

بن موسی;509542 نوشت:
در اینجا پاسخ خودتان را داده اید.ما می گوییم دانش آموز وقتی 20 گرفت،به خاطر 20 گرفتن پاداشش را می دهیم.وقتی در امتحان بعدی 19 گرفت،پاداش آن را هم می دهیم.وقتی در امتحان بعدی 10 گرفت،او را سرزنش می کنیم (هر چند از نظر روانشناسی سرزنش در چنین مواردی جای بحث است).ولی در هیچ کدام از این ها کارنامه نهایی را به او نمی دهیم.
بهشت و جهنم برزخی هم همینطور است.پاداش و کیفر در حد اعمال فرد تا و اثر آن ها تا همان وقت است (مانند پاداش و کیفر دانش آموز قبل از دادن کارنامه).ولی بهشت و جهنم حقیقی،به منزله همان کارنامه آخر سال است.

درباره مغایرت این مثال شما با انسان در برزخ بالا توضیح دادم لطفا دوباره دقت فرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دل ارام;509584 نوشت:
اقای بن موسی احساس می کنم بحث بین ما فرسایشی شده و اینطور که پیش می رود نتیجه ای نخواهد داشت

اصلا من چه گفتم و شما چه گفتید را فراموش کنید

بطور خلاصه :

من می گویم تکامل بعد از مرگ ممکن نیست و اگر ثواب بخشی بعد از مرگ موجود باشد معنایش با تکامل روح فرق دارد

و در صورت تکامل بهشت و جهنم بر زخی بی معنا می شود
چون هنوز سرنوشت یک فرد مشخص نشده که ثوبهایش بیشتر است یا گناهانش
و هنوز سرنوشت فرد مشخص نیست چگونه او را به بهشت یا جهنم برزخی می برند ؟


عرض کردم ملاک اثر اعمال فرد تا آن زمان می باشد.البته این مطلب را داریم به شکل خیلی ساده ای بیان می کنیم.و الا از نظر فلسفی کاملاً مشخص است که در عالم برزخ روح نتیجه مستقیم عملش را می بیند.چون در واقع این عمل است که به انسان شکل داده است.
پس این که چطور است را چندین بار گفتیم و دیگر نیازی به تکرار آن نمی بینیم.ما می گوییم ملاک اعمال فرد تا آن زمان است.شما باز تکرار مکررات می کنید و می گویید چطور ممکن است او را به بهشت و جهنم برزخی ببرند.

دل ارام;509584 نوشت:
خوب بزرگوار ان دانش اموز در امتحانان نوبت اول بقول شما موفق شده و ارزیابی صورت گرفته نتیجه موفقیت او را نشان داده

شما بفرمایید کجا ما داریم که در برزخ فرد مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرد ؟ ایا میزانهای عدل و سنجش در برزخ هم به پا می شود
تا فرد را ارزیابی کند ؟ من که تا به حال جایی ندیده ام و نشنیده ام که اعمال انسان در برزخ مورد ارزیابی واقع بشود

اگر چنین سنجش و میزانهایی در برزخ نباشد
به بهشت و جهنم رفتن فرد از روی علی الحساب است و بی معنا می شود


بعد از مرگ تا قبل از قیامت در مراحل مختلفی انسان مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرد.

دل ارام;509584 نوشت:
باور کنید این کلمه علم فقه را که نوشتم بخاطر همین بود و می دانستم شما باز طبق معمول می ایید و ایراد می گیرید
بی خیال

بعید می دانم اینطور بوده باشد.به هر حال بهتر است در بحث ها انسان یا اشکالش را قبول کند،یا نیاید و چیزی را مطرح کند که مثلاً به دیگران بگوید ایرادگیر.مطلبتان هم خنده و جذابیت خاصی نداشت.

دل ارام;509584 نوشت:
اتفاقا نظر من هم موافق نظر علماست اینجا جای بحثش نیست و من هم فعلا حوصله ندارم انشاالله اگر جایی بحثی در این رابطه باز شد
و یا در ادامه همین تاپیک به بی کاری بخورم توضیح می دم

آن چه که بنده می دانم نظر شما کاملاً خلاف نظر علماست.
اگر هم حوصله ندارید بهتر است وارد بحث ها نشوید.

دل ارام;509584 نوشت:
درباره مغایرت این مثال شما با انسان در برزخ بالا توضیح دادم لطفا دوباره دقت فرمایید

ما هم جوابتان را دادیم.

در پایان بعید می دانم این بحث چه با حضور بنده باشد چه با حضور کارشناس و چه با حضور هر فرد دیگری،به نتیجه خاصی برسد.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

سلام و عرض ادب.

دل ارام;509493 نوشت:

استاد صدیق از همین رسیدن انسان به قرب الهی نتیجه گیری کرده که تکامل انسان نا متناهی می باشد
که فعلا به درست بودن و غلط بودنش کاری ندارم چون بر ان اشکال گرفته ام و هنوز ایشان پاسخ اشکال حقیر را نداده اند
اما شما که می فرمایید منافاتی با محدودیت تکامل انسان ندارد
چگونه این منافات نداشتن را ثابت می کنید ؟

خداوند معطی وجود است و قرب الهی از نوع قرب وجودی است.
اگر مراتب وجودی انسان که مخلوق خداست، نامتناهی باشد آنگاه او میتواند خدا شود(نعوذ بالله) و نه فقط متصف به صفات خدائی.
پس برای مراتب وجودی انسان باید یک محدودیتی وجود داشته باشد.

قرآن کریم اشاره میکند که خداوند به انسان از خودش هم نزدیکتر است.
تعمق در کلام فوق، نشان دهنده محدودیت برای انسان است. چون اگر غیر این بود، انسان بیش از خداوند به خودش نزدیک می‌بود.

بنظرم اتحاد وجودی اولوالباب با عقل بسیط، نهایت تکامل ایشان باشد.
اتحادی که باعث میشود ایشان به مقام ولایت تکوینی دست یابند.

بن موسی;510004 نوشت:
عرض کردم ملاک اثر اعمال فرد تا آن زمان می باشد.البته این مطلب را داریم به شکل خیلی ساده ای بیان می کنیم.و الا از نظر فلسفی کاملاً مشخص است که در عالم برزخ روح نتیجه مستقیم عملش را می بیند.چون در واقع این عمل است که به انسان شکل داده است.
پس این که چطور است را چندین بار گفتیم و دیگر نیازی به تکرار آن نمی بینیم.ما می گوییم ملاک اعمال فرد تا آن زمان است.شما باز تکرار مکررات می کنید و می گویید چطور ممکن است او را به بهشت و جهنم برزخی ببرند.

سلام

اثر اعمال را نمی توان بهشت و یا جهنم دوزخی نامید
اثر اعمال در همین دنیا هم به انسان بر می گردد و اگر شما نام اثر اعمال را بهشت یا جهنم بگذارید پس ما در همین دنیا هم
بهشت و جهنم دنیوی هم داریم

اما حتی اثر اعمال را به این صورت دنیوی هم نمی توان در برزخ صادق دانست
چرا که در برزخ افراد سه دسته اند
کسانی که خیلی حسابشان پاک و خوب بوده اند
و کسانی که حسابشان از جهت بد بودن پاک است نظیر فرعون
و افراد متوسط الحال که در خواب هستند

اگر اثر اعمال را در برزخ شما بهشت یا جهنم دوزخی می نامید
چگونه است که افراد خواب اثر اعمال ندارند ؟

پس این حرف شما که اثر اعمال همان بهشت و جهنم دوزخی است درست نمی باشد

و منظور از بهشت و جهنم دوزخی در روایات اثر اعمال نیست

بن موسی;510004 نوشت:
بعد از مرگ تا قبل از قیامت در مراحل مختلفی انسان مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرد.

دلیل قرانی ؟

بن موسی;510004 نوشت:
بعید می دانم اینطور بوده باشد.به هر حال بهتر است در بحث ها انسان یا اشکالش را قبول کند،یا نیاید و چیزی را مطرح کند که مثلاً به دیگران بگوید ایرادگیر.مطلبتان هم خنده و جذابیت خاصی نداشت.

بعید که ندانید هیچی
صد درصد مطمئن باشید :ok:
چون شما همیشه در بحثها به جای اینکه مطلب اصلی را دنبال کنید گیر به کلمات و لغات می دهید یا
مسائل فرعی بحث
همه جا این نوع بحث کردن شما وجود داره و دیگه هیچ کاربری نیست که این اخلاق شما رو نفهمیده باشه

بن موسی;510004 نوشت:
آن چه که بنده می دانم نظر شما کاملاً خلاف نظر علماست.
اگر هم حوصله ندارید بهتر است وارد بحث ها نشوید.

شما اصلا نظر من و نمی دونید چیه چطور اینگونه قضاوت کردید ؟؟!!!!!!!!

اگر می دانید بنویسید ببینم چیه ؟:ok:

تا به شما نشان دهم قضاوتهایتان هم عجولانه و بی اساس است

در مورد اینکه گفتید اگر حوصله ندارم وارد بحث نشوم

بحث اگر در راستای تاپیک باشد حوصله هم است
نه اینکه بحث کلا با تاپیک و عنوانش مغایرت داشته باشد
چون اگر مثلا فعلا وارد بحث چگونگی برزخ بشیم
دیگه سوال اصلی تاپیک را گم می کنیم و به نتیجه نمی رسیم
و در اخر هم جز اتلاف وقت کار مفیدی نکرده ایم

بن موسی;510004 نوشت:
ما هم جوابتان را دادیم.

ما هم اشکال جوابتان را گرفتیم و گفتیم این مثال شما با فرد در برزخ مغایرت یا به قول بعضی ها مع الفارق است

دوباره می گویم دانش اموزی که در نیمه اول نتیجه اش مشخص شده چون کاملا مورد ارزیابی قرار گرفته
پاداش او واقعیست و نه از روی علی الحساب

ولی یک انسان در برزخ هنوز اعمالش مورد ارزیابی قرار نگرفته
و به قول کسانی که اعتقاد به تکامل بعد از مرگ دارند هنوز در حال صعود و یا نزول هست

پس هنوز تکلیف فردی مشخص نیست که نمی توان او را متهم کرد و عذاب داد یا پاداش

اگر دقت کنید در قیامت است که میزانهای سنجش بر پا می شود
و فرد ارزیابی می گردد و ما این ارزیابی را در برزخ نداریم

بن موسی;510004 نوشت:
در پایان بعید می دانم این بحث چه با حضور بنده باشد چه با حضور کارشناس و چه با حضور هر فرد دیگری،به نتیجه خاصی برسد.

اگر به همین منوال پیش برود کارشناس محترم نتواند جواب قانع کننده بدهد بعید می دانم به نتیجه برسد

در ضمن من بعنوان سوال کننده و شروع کننده تاپیک بدنبال جواب هستم و نه بحث
پس اگر جواب قانع کننده و معقولی از کسی داده شود به طبع سوال کننده بودنم با ان مخالفت نخواهم کرد

موفق باشید

دل ارام;497788 نوشت:
سلام

ایا تکامل انسان حدی دارد یا نامتناهی می باشد ؟

متشکرم

سلام علیکم،
نظر علما را دو جور متفاوت یافتم:

۱. قول اول این است که خیر تکامل انسان حدی ندارد، اما نه اینکه مانند خداوند ناتناهی باشد، بی‌نهایت اعداد طبیعی کجا و بی‌نهایت اعداد حقیقی (اگر درست خاطرم باشد بی‌نهایت اعداد طبیعی به توان بی‌نهایت اعداد طبیعی) کجا، هر بی‌نهایتی که با بی‌نهایت‌های دیگر یکسان نیست. نامتناهی بودن در این قول را باید به این معنی دانست که تا ابد هم می‌توان تکامل داشت ولی به انتهای مسیر هم نرسید (شرب مدام در سلوک الی الله) در عین حالی که به هر حال انسان موجودی است که از حدی بالاتر نمی‌تواند برود (حد وجودی انسان که محدود به جهان خلقت خداوند است). برای توضیح بیشتر از ریاضی استمداد می‌گیرم که بحث روی بی‌نهایت‌ها را آسان می‌کند. بی‌نهایت در حقیقت خود چیزی است که نمی‌شود به آن رسید، اینکه مثلاً جز برای خداوند هیچ موجود دیگری نمی‌تواند به حقیقت خود آگاهی کامل داشته باشد و احاطه‌ی هر چیز بر خودش محال است نشان می‌دهد که انسان در معرفت شخص تا ابد می‌تواند پیش برود ولی هرگز به انتهای این معرفت نخواهد رسید. در زبان نظریه‌ی مجموعه‌ها هر مجموعه‌ای از اعداد حتماً سوپریمم دارد ولی هیچ لزومی ندارد که این سوپریمم عضو خود مجموعه باشد، اگر باشد می‌شود عضو ماکزیمم آن جموعه است که در مورد سؤال شما می‌شود نهایت تکامل که قابل دسترس است، اما اگر سوپریمم یک مجموعه عضو آن مجموعه نباشد برای هر موجودی که داخل آن مجموعه زندگی کند رسیدن به آن سوپریمم می‌شود هدفی در بینهایت که تا بی‌نهایت می‌تواند به سمت آن حرکت کند ولی هرگز به آن نرسد. برای ثال مجموعه‌ی باز (0,1) از اعداد حقیقی را در نظر بگیرید، این مجموعه یک مجموعه‌ی کامل است و هیچ سوراخی در میان ندارد، تمامی اعداد حقیقی بین ۰ و ۱ را در دل خود دارد که خودش بی‌نهایت عدد است (آن هم بی‌نهایت اعداد حقیقی)، اما موجودی که برایش تعریف شده است که در این مجموعه زندگی کند هرگز نمی‌تواند به خود ۰ یا خود ۱ برسد، اگرچه تا بینهایت نزدیک به آن هم می‌تواند برسد. پس به لحاظ ریاضی ۰ و ۱ دو بینهایت دست نیافتنی برای این موجود خواهند بود. اما هرچقدر که این موجود مثلاً به ۱ بخواهد می‌تواند نزدیک شود و هر چقدر هم که نزدیک بشود باز بی‌نهایت نقطه بین او و انتهای مجموعه‌ی باز فاصله مانده است. ان شاء الله توانسته باشم منظورم را برسانم. در این دیدگاه انسان در جهت تکامل هرچقدر که پیش برود به نهایت تکامل خود که احاطه‌ی شخص بر وجود خودش هست نمی‌رسد بلکه به اندازه‌ی درک از خودش به خداوند نزدیک می‌شود (من عرف نفسه فقد عرف ربه).

۲. قول دیگر این است که سوپریمم تکامل انسان قابل دسترسی توسط انسان باشد که یعنی انسان به حدی از تکامل برسد که دیگر فوق آن برایش قال تصور نباشد. مثالی که علمای با این دیدگاه بیان می‌کنند مثلاً این است که سؤال می‌شود آیا اگر امام حسین علیه‌السلام حماسه‌ی کربلا را ایجاد نمی‌کردند مقامشان پایین‌تر از آنی بود که الآن هست یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا کشیدن رنج‌های کربلا و شهید شدن در راه خدا و به قربانگاه فرستادن عزیزانشان اینها تأثیری در مقرب شدن بیشتر ایشان نزد خداوند داشته است یا خیر؟ به عبارت دیگر انسان کاملی که امام حسین علیه السلام بودند قبل از شهادت با انسان کاملی که بودند بعد از شهادت یکسان بوده یا خیر؟ در جواب مثلاً به این حدیث اشاره می‌کنند که جبرئیل نزد حضرت رسید و فرمود که خدایت فرموده چه به کربلا بروی و چه نروی تأثیری در جایگاهت نزد خداوند نخواهد داشت. بعد نتیجه می‌گیرند که خیر انسان کامل با آن حد از کمال که تنها اهل بیت علیهم‌آلسلام به آن می‌رسند دیگر تکامل بیشتری نخواهد داشت. البته این بیان از جهات دیگر هم قابل طرخ است، مثل اینکه می‌فرمایند خداوند انسان را در مراتب متفاوتی از وجودآفریده است، مثلاً در عالم امر روح را که جان‌مایه‌ی وجود داشتن است و ظرف وجودی انسان است، بعد در عالم مثالی و ... تا برسد به عالم ملک که مشتمل بر این دنیا است و جسم را به حقیقت انسان ملحق می‌کند. اما ظرف وجودی انسان در ابتدای خلقت ظرفی خالی است و حرکت در راستای پر کردن این ظرف با رحمت عام خداوند (رحمانیت، رشد جسمی و تغذیه از رزق دنیایی و ...) و رحمت خاص او (تکامل باطنی و استفاده از رزق باطنی و ...) کم‌کم ظرف وجودی انسان را پر می‌کند تا او به کمل خود نزدیک و نزدیک‌تر شود، برخی فقط هیکل بزرگ می‌کنند و برخی معرفت و عقل و رشد اخلاقی و ... را هم کسب می‌کنند. در این نگاه ظرف هر کسی می‌تواند کامل پر شود، بعد که پر شد تکامل بیشتر می‌شود جا دادن بحر در کوزه، ظرف وجودی می‌شکند و آب داخل کوزه به وجود دریا می‌پیوندد و می‌شود جزئی از دریا که این فنای فی الله است. البته وقتی از این علما سؤال شود که پس چرا خداوند بر حضرت خاتم و آل او صلوات می‌فرستد و چرا فرشتگان و مؤمنین بر ایشان صلوات می‌فرستند یا چرا بعد از تشهد نماز مستحب است که درباره‌ی رسول خدا بگوییم «و تقبل شفاعته و ارفع درجته»، ایشان جواب می‌دهند که آنها به نهایت تکامل رسیده‌اند، صلوات فرستادن خداوند بر ایشان یکی در جهت دوام رحمت خدا بر ایشان است (خلقت نو به نو) و دیگر اینکه ایشان ورودی رحمت خداوند به تمام جایگاه آفرینش است، اینکه هم سایر موجودات به ایشان درود می‌فرستند برای تکامل خود و هم‌راستا شدن با این ذوات مقدسه و بهره‌مندی بیشتر از رحمت خداوند از طریق ایشان هستند. البته حقیر با این دیدگاه موافق نیستم به این دو دلیل:
الف) اگر خداوند به امام علیه‌السلام فرمود (این وحی تشریعی نیست که انکارش کنید چون امام در جایگاه نبوت نبوده‌اند، هچنانکه حضرت عیسی علیه‌السلام در هبوط خود دیگر پیامبر تشریعی نیستند و رسول خدا آخرین پیامبر بوده‌اند) که جایگاه او نزد خداوند ثابت است از این جهت است که ایشان نیت این کار را کرده بودند و بدون شک قصد انجامش را داشتند و نیت انجام کار به لحاظ باطنی (نه ظاهری) حکم انجام دادن کار را دارد (نیت فعل قلب است)، اما اینکه امام نپدیرفتند به این دلیل بوده که ایشان اثر ظاهری را هم برای دین خداوند لازم می‌دانسته‌اند و فقط به دنبال بالا رفتن جایگاه خود نزد خدا نبوده‌اند
ب) فنای فی‌الله خودش یک مرحله نیست که بگوییم ظرف وجودی شکست و از منیت خود جدا شد و به وحدت پیوست و این پایان کار است، افراد زیادی به مقام فنای فی اللهی رسیدند که به یقین هیچ کدام جایگاه اهل بیت علیهم‌السلام را ندارند، علامه سید علی‌آقای قاضی با امام زمان علیه‌السلام یکی در نظر گرفته شود؟ سبحان الله. همینطور حتی تمام انبیاء و امامان علیهم‌السلام هم یک مرتبه ندارند ... برای درک بهترش هم می‌توان از این نکته استفاده کرد که ظرفیت وجودی تمامی انسانها یکسان نبیست (در بحث عهد الست هم به آن تذکر داده شده‌ایم) و ظرفی که رسول خدا پر کرده‌اند با ظرفی که حقیر باید پر کنم تا بعد بشکند یکی نیست، ایشان قبل از وصل شدن به وحدت وجود مراحل معرفتی بالاتری را پیموده بودند (أنا مدینة العلم) ...

یا علی

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دل ارام;510089 نوشت:
و من الله التوفیق

انه ولی التوفیق

لبیک یا مهدی
و الله الموفق

استوار;510025 نوشت:
خداوند معطی وجود است و قرب الهی از نوع قرب وجودی است.
اگر مراتب وجودی انسان که مخلوق خداست، نامتناهی باشد آنگاه او میتواند خدا شود(نعوذ بالله) و نه فقط متصف به صفات خدائی.
پس برای مراتب وجودی انسان باید یک محدودیتی وجود داشته باشد.

قرآن کریم اشاره میکند که خداوند به انسان از خودش هم نزدیکتر است.
تعمق در کلام فوق، نشان دهنده محدودیت برای انسان است. چون اگر غیر این بود، انسان بیش از خداوند به خودش نزدیک می‌بود.

بنظرم اتحاد وجودی اولوالباب با عقل بسیط، نهایت تکامل ایشان باشد.
اتحادی که باعث میشود ایشان به مقام ولایت تکوینی دست یابند.

سلام و عرض ادب و احترام

حقیر هم با نظر شما درباره محدویت تکامل بشر موافقم و البته من از منظر دیگری
ان را بررسی کرده ام

و این پست شما هم دلیل بسیار منطقی بر این مساله است

متشکرم

owari;510093 نوشت:
۱. قول اول این است که خیر تکامل انسان حدی ندارد، اما نه اینکه مانند خداوند ناتناهی باشد، بی‌نهایت اعداد طبیعی کجا و بی‌نهایت اعداد حقیقی (اگر درست خاطرم باشد بی‌نهایت اعداد طبیعی به توان بی‌نهایت اعداد طبیعی) کجا، هر بی‌نهایتی که با بی‌نهایت‌های دیگر یکسان نیست. نامتناهی بودن در این قول را باید به این معنی دانست که تا ابد هم می‌توان تکامل داشت ولی به انتهای مسیر هم نرسید (شرب مدام در سلوک الی الله) در عین حالی که به هر حال انسان موجودی است که از حدی بالاتر نمی‌تواند برود (حد وجودی انسان که محدود به جهان خلقت خداوند است). برای توضیح بیشتر از ریاضی استمداد می‌گیرم که بحث روی بی‌نهایت‌ها را آسان می‌کند. بی‌نهایت در حقیقت خود چیزی است که نمی‌شود به آن رسید، اینکه مثلاً جز برای خداوند هیچ موجود دیگری نمی‌تواند به حقیقت خود آگاهی کامل داشته باشد و احاطه‌ی هر چیز بر خودش محال است نشان می‌دهد که انسان در معرفت شخص تا ابد می‌تواند پیش برود ولی هرگز به انتهای این معرفت نخواهد رسید. در زبان نظریه‌ی مجموعه‌ها هر مجموعه‌ای از اعداد حتماً سوپریمم دارد ولی هیچ لزومی ندارد که این سوپریمم عضو خود مجموعه باشد، اگر باشد می‌شود عضو ماکزیمم آن جموعه است که در مورد سؤال شما می‌شود نهایت تکامل که قابل دسترس است، اما اگر سوپریمم یک مجموعه عضو آن مجموعه نباشد برای هر موجودی که داخل آن مجموعه زندگی کند رسیدن به آن سوپریمم می‌شود هدفی در بینهایت که تا بی‌نهایت می‌تواند به سمت آن حرکت کند ولی هرگز به آن نرسد. برای ثال مجموعه‌ی باز (0,1) از اعداد حقیقی را در نظر بگیرید، این مجموعه یک مجموعه‌ی کامل است و هیچ سوراخی در میان ندارد، تمامی اعداد حقیقی بین ۰ و ۱ را در دل خود دارد که خودش بی‌نهایت عدد است (آن هم بی‌نهایت اعداد حقیقی)، اما موجودی که برایش تعریف شده است که در این مجموعه زندگی کند هرگز نمی‌تواند به خود ۰ یا خود ۱ برسد، اگرچه تا بینهایت نزدیک به آن هم می‌تواند برسد. پس به لحاظ ریاضی ۰ و ۱ دو بینهایت دست نیافتنی برای این موجود خواهند بود. اما هرچقدر که این موجود مثلاً به ۱ بخواهد می‌تواند نزدیک شود و هر چقدر هم که نزدیک بشود باز بی‌نهایت نقطه بین او و انتهای مجموعه‌ی باز فاصله مانده است. ان شاء الله توانسته باشم منظورم را برسانم. در این دیدگاه انسان در جهت تکامل هرچقدر که پیش برود به نهایت تکامل خود که احاطه‌ی شخص بر وجود خودش هست نمی‌رسد بلکه به اندازه‌ی درک از خودش به خداوند نزدیک می‌شود (من عرف نفسه فقد عرف ربه).

سلام بر شما

مثال جالبی از ریاضی زدید که با همین مثال شما ثابت می شود که تکامل انسان محدود است

اگر بازه صفرو یک را مجموعه انسانها در نظر بگیریم ان نقطه سوپریممی که شما در نظر دارید می شود امام معصوم
و اما امام معصوم چون عضوی از مجموعه است نقطه سوپریمم تبدیل می شود به ماکزیمم

و نقطه ماکزیمم می شود در دسترس همه و حد اعلای تکامل انسان

البته این استدلال وقتی جواب می دهد که ما امام معصوم را در نهایت تکامل بدانیم
اگر امام معصوم را در نهایت تکامل بدانیم دیگر تکامل در برزخ بی معنی می شود همان بحثی که من داشتم با استاد صدیق و ایشون مخالف ان هست

واگر تکامل در برزخ را قبول داشته باشیم نشان از این مساله هست که امام هم در نهایت تکامل نیست
و به عبارتی کامل نیست و تکاملش ادامه دارد

البته نظر حقیر بر این است چون تکامل در برزخ ادامه ندارد پس امام معصوم به نهایت تکاملش رسیده
پس تکامل انسان هم محدود می شود

owari;510093 نوشت:
. قول دیگر این است که سوپریمم تکامل انسان قابل دسترسی توسط انسان باشد که یعنی انسان به حدی از تکامل برسد که دیگر فوق آن برایش قال تصور نباشد

سلام

این نظر تا همینجا با ادامه تکامل در برزخ مخالف است

نظری که استاد صدیق بر ان اصرار دارند و می گویند تکامل در برزخ هم ادامه دارد

پس
این عده باید اعتقادی به تکامل در برزخ نداشته باشند

حال با توجه به مطالبی که فرمودید نظر شما راجع به تکامل در برزخ چیست ؟ ایا ممکن است یا خیر ؟

موفق باشید

دل ارام;510163 نوشت:
سلام

این نظر تا همینجا با ادامه تکامل در برزخ مخالف است

نظری که استاد صدیق بر ان اصرار دارند و می گویند تکامل در برزخ هم ادامه دارد

پس
این عده باید اعتقادی به تکامل در برزخ نداشته باشند

حال با توجه به مطالبی که فرمودید نظر شما راجع به تکامل در برزخ چیست ؟ ایا ممکن است یا خیر ؟

موفق باشید

سلام علیکم،
نه تنها با نظر استاد صدیق موافقم که شدیداً معتقد هستم که تکامل حتی در قیامت و آخرت هم می‌تواند ادامه داشته باشد، حتی در بهشت هم انسان کامل می‌تواند تکامل داشته باشد، چون سوپریمم او هرگز برای خود او در دسترس نخواهد بود، اینکه افرادی بعد از قرنها ماندن در جهنم از جهنم به بهشت منتقل می‌شوند هم اثبات می‌کند که تکامل انسان محدود به دنیا که هیچ محدود به برزخ و قیامت هم نیست. اینجا تکامل به صورت فعلی است و آنجا انفعالی، اینجا با اختیار خودمان و آنجا بالإجبار، اینجا سریع‌تر و راحت‌تر است و آنجا طولانی‌تر و سخت‌تر.
با این حال آن افرادی که گفتم به نظر دوم قائل هستند هم در این مشکل متوقف نخواهند شد چون آنها هم اعتقاد ندارند که همه‌ی انسان‌ها در همین دنیا به سوپریمم خودشان برسند. چیزی که باعث می‌شود حقیر با آنها موافق نباشم را تا حدودی در همان پست توضیح دادم، اگرچه متوقف شدن تکامل حتی در بهشت هم به نظرم قابل قبول نیست ...

البته توجه داشته باشید که نقد حقیر از این دو نظر یک نقد شخصی است، لزومی ندارد که حتما درست هم باشد
یا علی

دل ارام;510159 نوشت:
سلام بر شما

مثال جالبی از ریاضی زدید که با همین مثال شما ثابت می شود که تکامل انسان محدود است

اگر بازه صفرو یک را مجموعه انسانها در نظر بگیریم ان نقطه سوپریممی که شما در نظر دارید می شود امام معصوم
و اما امام معصوم چون عضوی از مجموعه است نقطه سوپریمم تبدیل می شود به ماکزیمم

و نقطه ماکزیمم می شود در دسترس همه و حد اعلای تکامل انسان

البته این استدلال وقتی جواب می دهد که ما امام معصوم را در نهایت تکامل بدانیم
اگر امام معصوم را در نهایت تکامل بدانیم دیگر تکامل در برزخ بی معنی می شود همان بحثی که من داشتم با استاد صدیق و ایشون مخالف ان هست

واگر تکامل در برزخ را قبول داشته باشیم نشان از این مساله هست که امام هم در نهایت تکامل نیست
و به عبارتی کامل نیست و تکاملش ادامه دارد

البته نظر حقیر بر این است چون تکامل در برزخ ادامه ندارد پس امام معصوم به نهایت تکاملش رسیده
پس تکامل انسان هم محدود می شود

سلام علیکم،
نه خواهرم دقت نکردید، در نظر نخست سوپریمم را خارج مجموعه در نظر گرفتیم (چون مجموعه باز است) و در نتیجه مجموعه ماکزیمم ندارد، یعنی امام معصوم علیه‌السلام هم اگرچه طلایه‌دار تمام موجودات در نزدیکی به خداست ولی خودش هم می‌تواند تکامل یابد، مثالی که در باره‌ی امام حسین علیه‌السلامم قبل و بعد از شهادت زدم را هم بخوانید، مثال دعای بعد از تشهد را هم بخوانید. منتها همینطور که مثلاً یک حیوان نمی‌تواند هرگز به محدوده‌ی انسانی برسد یک انسان معمولی هم هرگز نخواهد توانست به مرزهای وجودی امام معصوم برسد. در واقع مرزهای هر کس را ظرف وجودی خود او مشخص می‌کند، اینکه گفته می‌شود درک یک موجود از خودش چون نیاز احاطه‌ی خود بر خود را دارد ممکن نمی‌باشد در واقع دارد می‌گوید که درک یک چیز از خودش برای آن چیز بی‌نهایت وجودی اوست. با این تفاسیر مثلاً بازه‌ی وجودی حقیر بازه‌ی (0,1) است ولی بازه‌ی وجودی امام عصوم علیه‌السلام بازه‌ی باز (مثبت بینهایت، منفی بی‌نهایت) است، مهم باز بودنش است. فقط می‌ماند خود خداوند که مفهومی بسیط است و حتماً میدانید که هر مجموعه‌ی تک‌عضوی را هم می‌توان مجموعه‌ی باز به حساب آورد و هم بسته، در اثبات امام رضا علیه‌السلام برای عمران صائبی البته خداوند به وجود خود درک کامل دارد و این بحث که احاطه‌ی یک چیز بر خودش محال است برای هر چیزی جز خداوند صادق است، برای بقیه‌ی موجودات ما را باید مجموعه‌هایی باز در نظر بگیرید تا تکامل نامحدود (یعنی تا بی‌نهایت هم بشود جلو رفت و به انتهایش نرسید) ولی در عین حال محدود (به سوپیمم و اینفیمم مجموعه) در نظر گرفت.
در هر صورت این‌ها یک مثال برای بهتر درک کردن مسأله است، مثال‌ها هم معمولاً مع‌الفارق هستند. از این مثال فکر نکنم بیشتر از همین حد بتوان استفاده‌ی خاص دیگری کرد.
در پناه خداوند باشید، ان شاء الله
یا عل

owari;510166 نوشت:
سلام علیکم،
نه تنها با نظر استاد صدیق موافقم که شدیداً معتقد هستم که تکامل حتی در قیامت و آخرت هم می‌تواند ادامه داشته باشد، حتی در بهشت هم انسان کامل می‌تواند تکامل داشته باشد، چون سوپریمم او هرگز برای خود او در دسترس نخواهد بود، اینکه افرادی بعد از قرنها ماندن در جهنم از جهنم به بهشت منتقل می‌شوند هم اثبات می‌کند که تکامل انسان محدود به دنیا که هیچ محدود به برزخ و قیامت هم نیست. اینجا تکامل به صورت فعلی است و آنجا انفعالی، اینجا با اختیار خودمان و آنجا بالإجبار، اینجا سریع‌تر و راحت‌تر است و آنجا طولانی‌تر و سخت‌تر.
با این حال آن افرادی که گفتم به نظر دوم قائل هستند هم در این مشکل متوقف نخواهند شد چون آنها هم اعتقاد ندارند که همه‌ی انسان‌ها در همین دنیا به سوپریمم خودشان برسند. چیزی که باعث می‌شود حقیر با آنها موافق نباشم را تا حدودی در همان پست توضیح دادم، اگرچه متوقف شدن تکامل حتی در بهشت هم به نظرم قابل قبول نیست ...

البته توجه داشته باشید که نقد حقیر از این دو نظر یک نقد شخصی است، لزومی ندارد که حتما درست هم باشد
یا علی

سلام بر شما

مساله جدیدی را شما مطرح کردید تحت عنوان تکامل فعلی و انفعالی
یا تکامل ارادی و غیر ارادی

انچه من از اول تاپیک به ان اصرار دارم همین تکامل ارادی و فعلیست و معتقد بودم با مرگ انسان این تکامل هم دیگر ممکن نیست
چون انسان دیگر اراده انجام کار را ندارد

و این نظر شما تا حدودی تایید نظر حقیر است

و اما شما تکامل در برزخ را به عنوان تکامل انفعالی و اجباری نام بردید که حقیر هم از ابتدا گفتم ادامه ثواب و ثواب بخشی در برزخ با تکامل
متفاوت است که شما نام ان را تکامل اجباری گذاشتید

اگر این نوع تکامل اجباری را در نظر بگیریم همه چیز در عالم از جمله سنگ و چوب هم دارای تکامل هستند

تا اینجا نظرات شما همان نظر مد نظر حقیر است که من بر ان اصرار داشتم منتهی شما با بیان کلمات علمی
تکامل فعلی و انفعالی ان را روشن و واضح ساختید

ببخشید من چون اینترنتم مدام قطع و وصل میشه مجبورم از ترس قطع شدن در پستهای جداگانه جواب بدم

و انشالله ادامه دارد

دل ارام;510185 نوشت:
سلام بر شما

مساله جدیدی را شما مطرح کردید تحت عنوان تکامل فعلی و انفعالی
یا تکامل ارادی و غیر ارادی

انچه من از اول تاپیک به ان اصرار دارم همین تکامل ارادی و فعلیست و معتقد بودم با مرگ انسان این تکامل هم دیگر ممکن نیست
چون انسان دیگر اراده انجام کار را ندارد

و این نظر شما تا حدودی تایید نظر حقیر است

و اما شما تکامل در برزخ را به عنوان تکامل انفعالی و اجباری نام بردید که حقیر هم از ابتدا گفتم ادامه ثواب و ثواب بخشی در برزخ با تکامل
متفاوت است که شما نام ان را تکامل اجباری گذاشتید

اگر این نوع تکامل اجباری را در نظر بگیریم همه چیز در عالم از جمله سنگ و چوب هم دارای تکامل هستند

تا اینجا نظرات شما همان نظر مد نظر حقیر است که من بر ان اصرار داشتم منتهی شما با بیان کلمات علمی
تکامل فعلی و انفعالی ان را روشن و واضح ساختید

ببخشید من چون اینترنتم مدام قطع و وصل میشه مجبورم از ترس قطع شدن در پستهای جداگانه جواب بدم

و انشالله ادامه دارد

سلام علیکم،
البته این که فرمودید انسان در برزخ اراده‌ی انجام کاری را ندارد احتمالاً اشتباه لپی باشد و منظورتان این بوده است که دیگر تکلیف ندارد، مگرنه اراده از عوارض روح انسان است و انسان که هیچ حتی حیوانات و گیاهان و ... هم به اندازه‌ی خود اراده دارند، اگر اشتباه نکنم.
اگرچه مثل شما فکر می‌کنم که جمادات هم با بهره‌بندی از رحمت عام خداوند تکامل داشته باشند (ظرف وجودی‌اشان به سمت پر شدن برود) ولی در این مورد اطمینان ندارم. ان شاء الله کارشناس محترم برایمان روشنش کنند که اینطور هست یا خیر.
در باقی موارد هم با شما موافقم، اگرچه توافق دو نفر هم دلیل بر درستی حرفشان نیست Smile
یا علی

owari;510198 نوشت:
سلام علیکم،
البته این که فرمودید انسان در برزخ اراده‌ی انجام کاری را ندارد احتمالاً اشتباه لپی باشد و منظورتان این بوده است که دیگر تکلیف ندارد، مگرنه اراده از عوارض روح انسان است و انسان که هیچ حتی حیوانات و گیاهان و ... هم به اندازه‌ی خود اراده دارند، اگر اشتباه نکنم.

سلام بر شما

البته که اشتباه لپی نبوده و فکر می کنم اینچنین باشد و روح بدون جسم قادر به انجام کاری نباشد

البته خدمتتان عرض کنم در این مسائل انقدر اختلاف نظر و نظریه وجود دارد که اگر به همه انها دقیق شویم بحث بسیبار به درازا می کشد
اینکه شما می گویید اراده از عوارض روح است

اصلا خود روح و وجود او محل سوال است و ...تا بماند بقیه ماجرا

owari;510172 نوشت:
سلام علیکم،
نه خواهرم دقت نکردید، در نظر نخست سوپریمم را خارج مجموعه در نظر گرفتیم (چون مجموعه باز است) و در نتیجه مجموعه ماکزیمم ندارد، یعنی امام معصوم علیه‌السلام هم اگرچه طلایه‌دار تمام موجودات در نزدیکی به خداست ولی خودش هم می‌تواند تکامل یابد، مثالی که در باره‌ی امام حسین علیه‌السلامم قبل و بعد از شهادت زدم را هم بخوانید، مثال دعای بعد از تشهد را هم بخوانید. منتها همینطور که مثلاً یک حیوان نمی‌تواند هرگز به محدوده‌ی انسانی برسد یک انسان معمولی هم هرگز نخواهد توانست به مرزهای وجودی امام معصوم برسد. در واقع مرزهای هر کس را ظرف وجودی خود او مشخص می‌کند، اینکه گفته می‌شود درک یک موجود از خودش چون نیاز احاطه‌ی خود بر خود را دارد ممکن نمی‌باشد در واقع دارد می‌گوید که درک یک چیز از خودش برای آن چیز بی‌نهایت وجودی اوست. با این تفاسیر مثلاً بازه‌ی وجودی حقیر بازه‌ی (0,1) است ولی بازه‌ی وجودی امام عصوم علیه‌السلام بازه‌ی باز (مثبت بینهایت، منفی بی‌نهایت) است، مهم باز بودنش است. فقط می‌ماند خود خداوند که مفهومی بسیط است و حتماً میدانید که هر مجموعه‌ی تک‌عضوی را هم می‌توان مجموعه‌ی باز به حساب آورد و هم بسته، در اثبات امام رضا علیه‌السلام برای عمران صائبی البته خداوند به وجود خود درک کامل دارد و این بحث که احاطه‌ی یک چیز بر خودش محال است برای هر چیزی جز خداوند صادق است، برای بقیه‌ی موجودات ما را باید مجموعه‌هایی باز در نظر بگیرید تا تکامل نامحدود (یعنی تا بی‌نهایت هم بشود جلو رفت و به انتهایش نرسید) ولی در عین حال محدود (به سوپیمم و اینفیمم مجموعه) در نظر گرفت.
در هر صورت این‌ها یک مثال برای بهتر درک کردن مسأله است، مثال‌ها هم معمولاً مع‌الفارق هستند. از این مثال فکر نکنم بیشتر از همین حد بتوان استفاده‌ی خاص دیگری کرد.

در حقیقت شما اینجا بطور خلاصه بگم می خواهید بگویید

تکامل انسان نامتهاهیست ولی سوپریمم دارد
نظرات کامل و جامعی بود
متشکرم
موفق باشید

دل ارام;510217 نوشت:
سلام بر شما

البته که اشتباه لپی نبوده و فکر می کنم اینچنین باشد و روح بدون جسم قادر به انجام کاری نباشد

البته خدمتتان عرض کنم در این مسائل انقدر اختلاف نظر و نظریه وجود دارد که اگر به همه انها دقیق شویم بحث بسیبار به درازا می کشد
اینکه شما می گویید اراده از عوارض روح است

اصلا خود روح و وجود او محل سوال است و ...تا بماند بقیه ماجرا

سلام علیکم مؤمن،
فکر نمی‌کردم کسی روی این مسأله تردید داشته باشد. در تعریف حیات البته دانشمندان عرصه‌ی زیست‌شناسی اختلافاتی دارند ولی مثلاً پارامترهایی مثل حرکت، رشد و نمو و تولید مثل را از مهمترین معیارهای وجود حیات در نظر می‌گیرند و البته موجوداتی مانند ویروس‌ها که تا چندهزار سال ممکن است فعال نباشند ولی بعد که وارد بدن یک موجود زنده می‌شوند در شرایط مناسب شروع به فعالیت می‌کنند و دانشمندان می‌مانند که در آن چند هزار سال ویروس‌ها زنده باید در نظر گرفته می‌شدند یا مرده! اما اگر بخواهیم از دید اسلامی به این موضوع نگاه کنیم اولین کاری که می‌کنیم این است که نگاه می‌کنیم که یعنی چی که یکی از اسماء حسنی خداوند «الحی» می‌باشد؟ خداوند نه حرکت دارد، نه رشد و نمو دارد و نه زاد و ولد. با این دیدگاه تعریف درست از حیات آنکه زیست‌شناسان می‌گویند نیست. در عوض حیات باید مثلاً چند ویژگی داشته باشد مثل داشتن شعور و اراده برای اعمال آن شعور، یعنی کسی که شعور دارد ولی اراده ندارد زنده بودن و نبودنش فرقی نخواهد داشت، کسی هم که شعور نداشته باشد که دیگر هیچ. اما اگر هر موجودی شعور و بعد اراده‌ و تأثیرگذاری روی اطراف خود داشته باشد می‌توان آن موجود را زنده نامید. در اسلام همه‌ی اشیاء و حتی جمادات به اندازه‌ی خودشان هم شعور دارند و هم در ذکر خدا هستند و در نتیجه شعورشان بروز خارجی دارد. تنها مرده‌ی واقعی هم در نتیجه فقط عدم خواهد بود. باقی زنده بودن‌ها و مرده بودن‌ها که می‌گوییم اصطلاحی است. از حضرت حی فقط حیات صادر می‌شود. اگرچه در برزخ هم ما جسم برزخی و در قیامت هم جسم مادی خواهیم داشت ولی روح برای داشتن اختیار و اراده نیازی به بدن ندارد، بدن تنها واسطه‌ای است برای اینکه روح بتواند در این عالم ملک اعمال اراده کند، خودش متعلق به عالم امر است (قُلِ الرُّ‌وحُ مِنْ أَمْرِ‌ رَ‌بِّي)، اگرچه اگر به اندازه‌ی کافی قوی باشد می‌تواند خودش در این عالم به صورت تکوینی دخالت کرده و برای خودش بدن خلق نماید و ...، آن زمانی که اراده‌اش در مقام فنای فی الله منطبق شد بر اراده‌ی خداوند. شما یک درصد فکر کنید انسان در برزخ یا آخرت اختیار نداشته باشد، یعنی به او در بهشت برزخی یا آخرتی به او بگویند این سیب را بخور و او از روی جبر بخورد و فقط لذتش را ببرد، یا بگویند در بهش اینجا برو، بعد آنجا برو و ...، این بهشت می‌بود یا همین دنیای پر از نقص که لااقل در آن مختار هستیم که هر کاری و هر چیزی و هر جایی که خواستیم انجام دهیم و بخوریم و برویم؟ فرقی که آن عالم با این دنیا دارد این است که اینجا دار آزمایش است، اینجا تکلیف هست و آنطرف نیست، اینجا مزرعه است و آنجا فصل درو. حتی کسی که در آتش جهنم در حال سوختن هست هم اختیار دارد و می‌تواند و سعی هم می‌کند که از جهنم فرار کند ولی بازش می‌گردانند. آنجا حیات از اینجا قوی‌تر است ...
احتمالا باز منظورتان را متوجه نشده باشم

دل ارام;510217 نوشت:
در حقیقت شما اینجا بطور خلاصه بگم می خواهید بگویید

تکامل انسان نامتهاهیست ولی سوپریمم دارد
نظرات کامل و جامعی بود
متشکرم
موفق باشید

یک مثال خوب در ریاضی که این مسأله را بهتر نشان می‌دهد مثال معروف «پارادوکس آشیل» است که در آن آشیل دونده‌ی معروف با یک لاک‌پشت مسابقه‌ی دو می‌دهد، البته او کمی به لاک‌پشت آوانس می‌دهد و مثلاً به لاک‌پشت اجازه می‌دهد مسابقه‌ی دو را از ۲۰ متر جلوتر از نقطه‌ی شروع او آغاز کند. مسابقه آغاز می‌شود و آشیل و لاک‌پشت همزمان شروع به حرکت به سمت خط پایان می‌کنند. وقتی آشیل به ۲۰ متری نقطه‌ی شروع خودش می‌رسد که لاک‌پشت حرکتش را از آنجا آغاز کرده است لاک‌پشت دیگر از آنجا رفته است و آنجا نیست. وقتی آشیل به محل جدید لاک‌پشت می‌رسد باز لاک‌پشت آنجا را ترک کرده و کمی جلوتر رفته است، با این حساب آشیل هرچقدر هم تلاش کند هروقت که به محل جدید لاک‌پشت می‌رسد خواهد دید که لاک‌پشت در آنجا نمانده و او هم به جلوتر رفته. در نتیجه آشیل تا ابد هم که بدود به لاک‌پشت نخواهد رسید. اما از طرف دیگر برای همه واضح است که آشیل ظرف چند ثانیه به لاک‌پشت می‌رسد و از او عبور می‌کند. کلید حل این مسأله در یافتن مقدار همگرایی دنباله‌های بی‌نهایت است. در بیان نخست از مسأله آشیل ابتدا مثلاً ۲ ثانیه طول می‌کشد تا به محل ابتدایی لاک‌پشت در ۲۰ متری برسد، اما لاک‌پشت در این مدت ۲ متر جلوتر رفته است، این بار آشیل ۰.۲ ثانیه طول می‌کشد که به محل جدید لاک‌پشت برسد ولی لاک‌پشت این‌بار خدود ۲۰ سانتی‌متر جلوتر رفته است، این بار آشیل ۰.۰۲ ثانیه طول می‌کشد که به محل جدید او برسد ولی تا برسد لاک‌پشت باز جلوتر رفته است ولی عملاً می‌توان گفت که آشیل به او رسیده است، آنچه با بی‌نهایت گام اینچنینی طی می‌شود در عمل یک زمان محدود با مقدار مثلاٍ ۲.۲۳ ثانیه طول می‌کشد (زیاد روی انتخاب اعداد دقت نکردم احتمال دارد غلط باشند)، به عبارت دیگر اینکه بشود به ان بینهایت رسید به این برمیگردد که محور زمان مورد نظر ما برای آن موجودات تعریف شده باشند یا خیر. همچنین است که بازه‌ی ۱>ایکس>۱- را می‌توان با یک تغییر متغیربه کل محور اعداد حقیقی نگاشت کرد، پس کسی که جهان محدود خودش را با آن متغیر جدید می‌بیند (اینطور برایش تعریف شده است) گمان می‌کند جهانش یک جهان نامحدود است که هرچقدر هم در آن پیش برود (بر اساس متغیر خودش) به انتهایش نمی‌رسد، ولی کسی که آن متغیر ابتدایی را می‌شناسد خیلی راحت محدوده‌ی وجودی آن موجود را متوجه می‌شود و کوچکی و محدودیت آن را درک می‌کند.

سلام علی کارشناس محترم!
ببخشید می‌شود رسیدن به مقام رضا را برای یک مخلوق حد نهایی تکامل آن مخلوق در نظر گرفت؟ آیا رضایت یافتن از وضع موجود سبب توقف در حرکت الی الله خواهد شد؟ یعنی وقتی خداوند به بنده‌ای بگوید «ارْ‌جِعِي إِلَىٰ رَ‌بِّكِ رَ‌اضِيَةً مَّرْ‌ضِيَّةً» [الفجر، ۲۸] این یعنی آن مؤمن به درجه‌ی آخر از تکامل معنوی خود رسیده و بالاتر از آن نخواهد رفت؟ آیا داشتن رضایت از وضع موجود یعنی پر شدن ظرف وجودی شخص از رحمت خداوند و غنی شدن از فقر ذاتی او به خدا که عامل اصلی حرکتش من الله (بلافاصله بعد از خلقت ظرف وجودش که خالی است) الی الله می‌باشد؟
آیا انسانی که ظرف وجودی‌اش پر می‌شود امکانش هست که از اینجا به بعد به جای آنکه رحمت خداوند فقط آنقدر به او برسد که مصرف در نو به نو شدن حالت او در ظرف زمان شود مقداری هم صرف بزرگ‌تر شدن ظرف وجودی او گردد؟ آیا ظرف وجودی قابل بزرگ‌تر شدن است؟ اگر این ظرف وجودی همان ذات باشد اگر اشتباه نکنم صلوات بر محمد و آل محمد صل‌الله‌علیه‌و‌علیهم می‌تواند این ظرف را تغییر دهد، به این معنی که علاوه بر کسب فیض بیشتر استعداد و گنجایش و ظرفیت شخص در کسب فیض هم زیادتر شود؟ اگر ظرفی قابل بزرگتر شدن باشد آن وقت آن صحبت علما که ظرف وجودی شخص وقتی پر می‌شود می‌شکند و شخص از حصار خودش خارج شده و فانی در خداوند می‌شود و دیگر اثری از منیت او باقی نمی‌ماند درست است؟ یعنی چرا ظرفش بی‌نهایت بزرگ نشود؟
ببخشید یکهو خیلی سؤال پرسیدم.
با تشکر، یا علی

owari;510231 نوشت:
فکر نمی‌کردم کسی روی این مسأله تردید داشته باشد

سلام بر شما

اتفاقا انچه من در این سایت حداقل دیده ام اغلب در وجود ان تردید است
چون هیچ اثبات علمی برای وجود روح موجود نیست

owari;510231 نوشت:
در تعریف حیات البته دانشمندان عرصه‌ی زیست‌شناسی اختلافاتی دارند ولی مثلاً پارامترهایی مثل حرکت، رشد و نمو و تولید مثل را از مهمترین معیارهای وجود حیات در نظر می‌گیرند و البته موجوداتی مانند ویروس‌ها که تا چندهزار سال ممکن است فعال نباشند ولی بعد که وارد بدن یک موجود زنده می‌شوند در شرایط مناسب شروع به فعالیت می‌کنند و دانشمندان می‌مانند که در آن چند هزار سال ویروس‌ها زنده باید در نظر گرفته می‌شدند یا مرده! اما اگر بخواهیم از دید اسلامی به این موضوع نگاه کنیم اولین کاری که می‌کنیم این است که نگاه می‌کنیم که یعنی چی که یکی از اسماء حسنی خداوند «الحی» می‌باشد؟ خداوند نه حرکت دارد، نه رشد و نمو دارد و نه زاد و ولد. با این دیدگاه تعریف درست از حیات آنکه زیست‌شناسان می‌گویند نیست

به نظر حقیر هیچ اشکالی ندارد که تعریف یک چیز در هر حوزه ای از علم مختص خودش باشد
و این تفاوت تعریفها در چیزهای دیگر هم در علوم مختلف وجود دارد
و نمی شود گفت کدام تعریف غلط و کدام درست است
هر کدام در حوزه کاری و ابزاری خودش درست است

owari;510231 نوشت:
از حضرت حی فقط حیات صادر می‌شود. اگرچه در برزخ هم ما جسم برزخی و در قیامت هم جسم مادی خواهیم داشت ولی روح برای داشتن اختیار و اراده نیازی به بدن ندارد، بدن تنها واسطه‌ای است برای اینکه روح بتواند در این عالم ملک اعمال اراده کند، خودش متعلق به عالم امر است (قُلِ الرُّ‌وحُ مِنْ أَمْرِ‌ رَ‌بِّي)، اگرچه اگر به اندازه‌ی کافی قوی باشد می‌تواند خودش در این عالم به صورت تکوینی دخالت کرده و برای خودش بدن خلق نماید و ...، آن زمانی که اراده‌اش در مقام فنای فی الله منطبق شد بر اراده‌ی خداوند

اینها که می فرمایید تئوریهای بسیار جالب و خوبیست ولی قبول بفرمایید فقط در حد تئوری می توان انها را قبول داشت

شما می گویید اراده از روح است و مغز ابزاریست برای اوامر روح که خوب یک تئوری می باشد

ولی در عمل و در ازمایشگاه دیده می شود از مغز هم اراده صادر می شود
مثلا با شوک الکتریکی وارد کردن به مغز می توان خلق و خوی فرد را تغییر داد
یا او را وادار به انجام کاری کرد
و یا داروها با تاثیر روی مغز می توانند ایجاد اراده های مختلف بنمایند
مثلا قرص اکس می تواند توهم ایجاد کند
انچه در این مثالها دیده می شود همه نقش مغز است و فکر کنم هنوز در علم تجربی
نقشی برای روح ثابت نشده

پس وجود روح و نوع عملکرد ان فعلا در حد تئوری می باشد

owari;510231 نوشت:
یک مثال خوب در ریاضی که این مسأله را بهتر نشان می‌دهد مثال معروف «پارادوکس آشیل» است که در آن آشیل دونده‌ی معروف با یک لاک‌پشت مسابقه‌ی دو می‌دهد، البته او کمی به لاک‌پشت آوانس می‌دهد و مثلاً به لاک‌پشت اجازه می‌دهد مسابقه‌ی دو را از ۲۰ متر جلوتر از نقطه‌ی شروع او آغاز کند. مسابقه آغاز می‌شود و آشیل و لاک‌پشت همزمان شروع به حرکت به سمت خط پایان می‌کنند. وقتی آشیل به ۲۰ متری نقطه‌ی شروع خودش می‌رسد که لاک‌پشت حرکتش را از آنجا آغاز کرده است لاک‌پشت دیگر از آنجا رفته است و آنجا نیست. وقتی آشیل به محل جدید لاک‌پشت می‌رسد باز لاک‌پشت آنجا را ترک کرده و کمی جلوتر رفته است، با این حساب آشیل هرچقدر هم تلاش کند هروقت که به محل جدید لاک‌پشت می‌رسد خواهد دید که لاک‌پشت در آنجا نمانده و او هم به جلوتر رفته. در نتیجه آشیل تا ابد هم که بدود به لاک‌پشت نخواهد رسید. اما از طرف دیگر برای همه واضح است که آشیل ظرف چند ثانیه به لاک‌پشت می‌رسد و از او عبور می‌کند. کلید حل این مسأله در یافتن مقدار همگرایی دنباله‌های بی‌نهایت است. در بیان نخست از مسأله آشیل ابتدا مثلاً ۲ ثانیه طول می‌کشد تا به محل ابتدایی لاک‌پشت در ۲۰ متری برسد، اما لاک‌پشت در این مدت ۲ متر جلوتر رفته است، این بار آشیل ۰.۲ ثانیه طول می‌کشد که به محل جدید لاک‌پشت برسد ولی لاک‌پشت این‌بار خدود ۲۰ سانتی‌متر جلوتر رفته است، این بار آشیل ۰.۰۲ ثانیه طول می‌کشد که به محل جدید او برسد ولی تا برسد لاک‌پشت باز جلوتر رفته است ولی عملاً می‌توان گفت که آشیل به او رسیده است، آنچه با بی‌نهایت گام اینچنینی طی می‌شود در عمل یک زمان محدود با مقدار مثلاٍ ۲.۲۳ ثانیه طول می‌کشد (زیاد روی انتخاب اعداد دقت نکردم احتمال دارد غلط باشند)، به عبارت دیگر اینکه بشود به ان بینهایت رسید به این برمیگردد که محور زمان مورد نظر ما برای آن موجودات تعریف شده باشند یا خیر. همچنین است که بازه‌ی ۱>ایکس>۱- را می‌توان با یک تغییر متغیربه کل محور اعداد حقیقی نگاشت کرد، پس کسی که جهان محدود خودش را با آن متغیر جدید می‌بیند (اینطور برایش تعریف شده است) گمان می‌کند جهانش یک جهان نامحدود است که هرچقدر هم در آن پیش برود (بر اساس متغیر خودش) به انتهایش نمی‌رسد، ولی کسی که آن متغیر ابتدایی را می‌شناسد خیلی راحت محدوده‌ی وجودی آن موجود را متوجه می‌شود و کوچکی و محدودیت آن را درک می‌کند.

بله این قبیل مثالها در ریاضیات زیاد است و نمونه عینی مجموع جملات دنباله های با بی نهایت جمله است که یک عدد مثلا یک می شود
و مثال معروف دیگر هرگز به انتهای یک پاره خط نرسیدن

این هم از کاربرد ریاضی در دین
باز مردم می گویند ریاضی به چه درد می خورد :khandeh!:

موفق باشید

owari;510172 نوشت:
این بحث که احاطه‌ی یک چیز بر خودش محال است برای هر چیزی جز خداوند صادق است، برای بقیه‌ی موجودات ما را باید مجموعه‌هایی باز در نظر بگیرید تا تکامل نامحدود (یعنی تا بی‌نهایت هم بشود جلو رفت و به انتهایش نرسید) ولی در عین حال محدود (به سوپیمم و اینفیمم مجموعه) در نظر گرفت.

سلام علیکم،
آیا آیات اشاره شده در زیر چیزی در این باره می‌تواند بگوید: (با توجه به اینکه یک آیه مصادیق متفاوتی می‌تواند داشته باشد و متوقف بر یک تفسیر یا تأویل نیست، اگر اشتباه نفهمیده باشم)

وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ / ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ / فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ / فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ / مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَ‌أَىٰ [النجم، ۷-۱۱]

و او (بزرگترین تجلی خداوند به جهان آفرینش؟) در افق اعلا (سوپریمم؟) بود. / آن گاه (پیامبر خدا) نزدیک آمد و بر او فهمانده شد / (بدان نزدیکی که) با او به قدر دو کمان یا نزدیکتر از آن شد. (نگاه کردن با دل به نور تجلی خداوند از منفذ مانند سوراخ سوزن؟) / پس (خدا) به بنده خود وحی فرمود آنچه که هیچ کس درک آن نتواند کرد. (ظرف وجودی رسول خدا تا بسیار بسیار دور خارج از ظرفهای وجودی ما امتداد دارد؟) / دل تکذیب نمی‌کند آنچه را که دیده و دروغ نمی‌پندارد

اگر ضمیر «هو» در ابتدای این آیات به پیامبر خدا صل‌آلله‌علیه‌و‌آله برگردد می‌شود مثل اینکه او در سوپریمم خود (نهایت تکامل خود) بوده و آنکه نزدیک شد و به او فهماند خداوند بوده که از بی‌نهایت دورتر از ظرف وجودی پیامبرش به او نزدیک شده و به او فهماند؟ اگر نزدیک شدن فعل رسول خدا باشد با عنایت حضرت حق آنگاه این می‌شود تکامل حضرت ولی اگر فعل تجلی خداوند (الله بودن ذات خداوند) باشد می‌شود عنایت خداوند، درست است؟ اولی برایم قابل درک‌تر است چون نزدیک شدن به اندازه‌ی قاب قوسین همان مفهوم حد در ریاضی را می‌تواند برساند، اگرچه اینها همه ظن و گمان است و نباید بدون اذن معصوم به آنها اعتقاد راسخ پیدا کرد.

ان شاء الله که این صحبت‌ها باعث شبهه‌ی بیشتر خوانندگان نشود.
یا علی

دل ارام;501206 نوشت:

سلام

ایا تکامل انسان حدی دارد یا نامتناهی می باشد ؟

متشکرم
و ...
و ...
================================
پس با توجه به این سخن شما حضرت محمد انسان کامل نیست بلکه انسانی کامل تر از ماست

[="#006400"]هوالعالم

به زبان ساده
انسان کامل در این دنیا یعنی

انسانی که آردش را ریخته و الکش را اویخته !

یعنی کسی که با نهایت دقت به وظایف الهی و انسانی خود جامه عمل پوشانیده
حالا هیچ حقی از تربیت فرزند گرفته تا حق مردم بر گردنش نبوده و نیست

انرا که حساب پاک از محاسبه چه باک ؟

نشسته و میگه خدایا من با این قابلیت و این محصول راضی ام به رضای تو ...
مومنی که بهشت اش تضمین بشه مثال کوهی میمونه که با بلای بدخواه بزرگتر میشه و کوچک تر نمیشه ...

بله در بهشتی که آدم درش خلق شد هم تنزل و عذاب و هم آزمایش وجود خواهد داشت
و گرنه برکات بهشتی از دید و دسترس حضرت ادم دور نمیشد.

اما گاها یک کار خیر یا شر از طرف انسان امضای ورود به جهنم یا بهشت ابدی میشه .
کار خیر یا شری مثال دانه گندمی که به مزارع و مراتع و ... تبدیل میشه ...

حضرت محمد از مشهورترین عالمان و صاحبین فن ورود به بهشت بودن
و تا جایی که وظیفه داشتن راههای درست زیستن و ورود به بهشت حتی در زمین . به مردم اموختن !
و اگر جایی از دروس ایشان سو استفاده بشه مشکل از حضرت محمد نمیتونه باشه ... چون تا حد و اندازه لازم امانتداری کردن
و بنابر وظیفه انسانی در نگاهداشتن و اموختن و ساختن کوتاهی نکردن ... [/]

دل ارام;510444 نوشت:
سلام بر شما

اتفاقا انچه من در این سایت حداقل دیده ام اغلب در وجود ان تردید است
چون هیچ اثبات علمی برای وجود روح موجود نیست


[="#006400"]هوالعالم

روح به مانند معنای کلام شماست
که هیچوقت و هیچزمانی موجودی در حد شما به اندازه خود شما متوجه آن نخواهد شد
و تا زمانی که به معنای کلمات شما فکر نکنن ابدا متوجه منظور شما نخواهند بود .

مگر اینکه درونن در آن تاملی داشته باشند ...

و تعریف و تفهیم کامل روح مثاله تشریح منظور شما
به زبان و به حد فهم تک تک مردم دنیاست !
که امری ست ناشدنی ...

پس شنونده باید با توجه به حد دانایی و درک خود, به دریافتی که داشته اکتفا کند
یا نهایتا به خود زحمت تحقیق و پرسش و پاسخ بده ...[/]

دل ارام;510444 نوشت:
شما می گویید اراده از روح است و مغز ابزاریست برای اوامر روح که خوب یک تئوری می باشد

ولی در عمل و در ازمایشگاه دیده می شود از مغز هم اراده صادر می شود
مثلا با شوک الکتریکی وارد کردن به مغز می توان خلق و خوی فرد را تغییر داد
یا او را وادار به انجام کاری کرد
و یا داروها با تاثیر روی مغز می توانند ایجاد اراده های مختلف بنمایند
مثلا قرص اکس می تواند توهم ایجاد کند
انچه در این مثالها دیده می شود همه نقش مغز است و فکر کنم هنوز در علم تجربی
نقشی برای روح ثابت نشده

سلام

دوست دارم ببینم جواب کسانی که اراده را از روح می دانند و نه مغز

جوابشان برای این مساله چیه ؟
خطابم کلیست خدمت هر کدام از دوستانی که جوابی برای این اشکال داشته باشند
مشتاق نظراتشون هستم :Gol:

سلام علیکم،
روح اراده دارد ولی اینطور نیست که فقط از اراده‌ی خودش تأثیر بپذیرد، تنها موجودی که اثر می‌گذارد ولی اثر نمی‌پذیر فقط واجب‌الوجود است تا جایی که حقیر فهمیدم. موجودات متفاوت روی یکدیگر می‌توانند اثر بگذارند و بسیاری از تغییرات هم جبری است، اتفاقاً آثر گناه و ... در روح و روان انسان هیچ‌کدام به دست (اراده‌ی) خود انسان نیست و آثار گناه تکوینی است که یعنی جبری. «لا حول و لا قوة الا بالله» توحید افعالی است و اراده‌ای را در عرض اراده‌ی خداوند برنمی‌تابد، فقط حضرت الله که از وحدت وجود این کثرت موجودات را خلق نمود و هر کدام را هم حیّ و دارای شعور خلق نمود به هر کدام هم اراده‌ای تعلق داد که ایشان اراده‌کنند و به اندازه‌ی بهره‌ی ایشان از اراده مطابق قوانین تکوینی خداوند اثراتی مترتب شود. شما اراده می‌کنید که آب درون لیوان در دستتان را به زمین بریزید، لیوان را می‌چرخانید تا اب آن بر روی زمین بریزید و ریخته شدن آب را در راستای اراده‌ی خودتان می‌دانید، با وجود این اگر همین کار را در فضای با جاذبه‌ی ناچیز انجام دهید آب دیگر بر روی زمین نخواهد ریخت، بلکه اگر حجمش زیاد نباشد به صورت گلوله‌ای در نوسان در هوا شناور خواهد شد، پس اینکه ما می‌گوییم اراده کردم آب را به زمین بریزم بدون استفاده از جبر وضع شده توسط خداوند ممکن نیست. یعنی این اراده اگر بخاطر روابط و وسایلی که خداوند به شما بخشیده است نمی‌بود با وجود داشتن روح هم به انجام آن قادر نمی‌بودید. شاید اینکه روح متعلق به عالم أمر هست هم تا حدودی به همین معنا باشد، جایی که بهره‌ای از حیات به او تخصیص داده شده است، اموری و شئونی به او تخصیص داده شده است که شعور و اختیار و اراده از جمله‌ی این امور است، بی‌انکه لوازم مُلکی إعمال آن اراده هنوز برایش فراهم شده باشد. (جماد فکر کنم از اختیار بی‌بهره باشند مگرنه نبات و حیوان هم به اندازه‌ی خود اختیار دارند) (احتمالش زیاد است که اشتباه کنم، نمیدانم)

حالا با این اوصاف همانطور که نشست و برخواست با علما و صلحا بدون اراده‌ی ما می‌تواند آثار روحی مثبت بر ما داشته باشد مسائل دیگری هم می‌توانند به صورت تکوینی این اثرگذاری را داشته باشند. کلام معروفی است که باطن ظاهر را می‌سازد و ظاهر در باطن ریشه می‌زند و آن را به تدریج تغییر می‌دهد. مثلاً اسلام با گقتن شهادتین آغاز می‌شود ولی شهادت زبانی و بعد عمل به اعمال عبادی و رعایت واجب و حرام که هیچ کدام از دل نیست کم‌کم در باطن انسان ریشه می‌زند و دل را به ایمان وا می‌دارد. همچنین پوشیدن حجاب کامل تجربه شده که حیاء را زیاد می‌کند. اصل دادن شعار هم همین است که اگر با حضور قلب داده شود کم‌کم در باطن انسان تبدیل به شعور می‌شود. گفتن اذکار به زبان هم همینطور و خلاصه مثال زیاد است.

در کنار اینها مطابق با حکمت خداوند هر روحی با بدن مناسب خودش زندگی می‌کند، انجام گناه تنها دل را آلوده نمی‌کند و در بدن انسان هم اثر می‌گذارد و به قول حضرت آیت‌الله جوادی اگر در این دنیا صورت مردمان در اثر گناه نه خیلی زیاد سیاه نمی‌شود بخاطر ستار بودن خداوند است، مگرنه در قیامت اینطور می‌شود و عده‌ای صورتشان سیاه خواهد بود و حضرت آدم علیه‌السلام هم که از بهشت دنیایی رانده شدند صورتشان سیاه شد که در همین ایام اعتکاف (ایام‌البیض) اعمال را انجام دادند و سفیدی صورتشان به ایشان بازگردانده شد. اینکه چشم گناهکار را خداوند می‌شناسد (خائنة الأعین) و بسیاری مثال‌های دیگر که بخشی از آن خارج از ظرفیت یک بحث عمومی است ... این اثرگذاری روح بر جسم بود ولی بالعکس آن هم صادق است و ظاهر همچنان بر باطن اثر دارد و این هم که در رساله‌ها تأکید شده است که تشابه به کفار حرام است بخشی به همین دلیل است، یا تشابه مردان به زنان وقتی ایشان باطن متفاوتی دارند، به همین مسأله برمی‌گردد. همچنین کسی که بینی‌اش را عمل کند، کسی که عضوی از بدنش قطع شود، کسی که به هر دلیل روی ظاهرش اثر بگذارد به تدریج روی باطنش هم اثر خواهد گذاشت که البته به هیچ وجه بحث ساده‌ای نیست که کسی بگوید اگر ظاهرم اینطور شود باطنم چطور خواهد شد، آن مقدار که لازم بوده بدانیم همان مقدار است که شرع مقدس بیان کرده و مراجع بزرگوار در رساله‌هایشان آورده‌اند، که آقایان باید ظاهری آراسته وخوشبو داشته باشند با رنگ‌های مشخص از لباس (مثلاً رنگ سفید بعد زرد و بعد سبز و ...، کفش زرد و ...) و خانم‌ها با حجاب کامل جلوی نامحرم. یا مثلاً درک اینکه چرا خداوند ریش را برای مردان زینت قرار داده است و داشتن ریش از نظر باطنی چه تأثیری روی روحیه‌ی مرد دارد، از غیرت تا هیبت و ...

با این اوصاف فکر نکنم دیگر برایتان حتی ذره‌ای عجیب باشد که تحریک مغز با مواد شیمیایی یا پرتوافکنی و ... هم می‌تواند مثلاً ایجاد اختلالات رفتاری یا حتی اخلاقی نماید. اگر در احکام اسلام برای مسافرت، برای آمیزش و ... دقیق شوید مسائل زیادی در این موارد خواهید یافت که هر کدام دریایی برای پژوهش بیشتر است.
یا علی

پس‌نامه. البته جسارت است ولی عمری را در علوم تجربی گذراندیم هیچ خیر قابل توجهی در آن نیافتیم، اصرار شما بر نقل اخبار علمی از زبان دانشمندان علوم تجربی و آوردن تأییدیه از طرف ایشان برای هر کار را متوجه نمی‌شوم. تا حقیر دیدم علم موجود در علوم تجربی قابل قیاس با علوم موجود در لابلای کتاب خداوند و احادیث هیچ نیست. آنچه علوم تجربی را به سر زبانها کشانده استفاده‌ی دانشمندان ایشان و مهندسان از این علوم ناچیز است که اسمش را هم تکنولوژی می‌گذاریم. پیشرفت‌های تکنولوژیکی خوبی داشته‌اند ولی این به معنای دانش زیاد علمی ایشان نیست. برای انسانی که طی‌الأرض دارد صحبت کردن از ساخت ماشین ۶ سیلندر با موتور v با چند اسب بخار با سرعت ۳۰۰ کیلومتر در ساعت که همچنان هم نیاز به تباه کردن زمین برای ساخت جاده و ... دارد یا برای انسانی که طی‌السماء دارد صحبت کردن از هواپیمای مافوق صوت یا برای انسانی که چند هزار سال پیش به اسباب الهی به ورای تمام این کهشکان‌ها رفته است (از حضرت ذوالقرنین و خضر علیهما‌السلام گرفته تا حضرت موسی و وصی ایشان علیهماالسلام تا رسول خدا و امامان شیعه علیهم‌آلسلام و ...) صخبت کردن از سفر به ماه و بعد مریخ و ... حقارت‌آور نیست؟ غیرمذهبیها ممکن است ذهنشان محدود باشد و علم‌زده باشند هرچه را متوجه نمی‌شوند سریع انکار و تمسخر کنند اما شما که مؤمن به دین تشیع هستید چرا مدام به دنبال سند از دانشمندان ان علوم هستید؟

سلام علیکم
از این که می بینم این تاپیک با دقت و ظرافت دنبال می شود خیلی خوشحال و کنجکاو هستم و کنجکاویم از این بابته که حقیر هم مایلم از نتیجه زحمات و وقت باارزشی که در تحریر پیامها و مباحثات صرف میشه استفاده کنم.
فقط یه سوال ابتدائی دارم که ناشی از جهل و ناآگاهی حقیر هستش و آن این که هدف از تاپیک چیست و اینکه نهایتاً اگر به یک پاسخ واحد برای سوال اصلی که :

دل ارام;497788 نوشت:

ایا تکامل انسان حدی دارد یا نامتناهی می باشد ؟

متشکرم


برسیم , که مثلاً حد دارد یا مثلا نامتناهی است, این چه تاثیری در امور دنیوی یا اخروی ما میتونه داشته باشه.
البته شاید بهترین پاسخ به این سوال من توسط استارتر محترم قابل ارائه باشه ولی نظر دوستان دیگر هم میتونه مفید باشه.
البته از اینکه بحث شما یک وقفه ای ایجاد کردم, معذرت میخوام.
موفق باشید

*عارف*;511236 نوشت:
سلام علیکم
از این که می بینم این تاپیک با دقت و ظرافت دنبال می شود خیلی خوشحال و کنجکاو هستم و کنجکاویم از این بابته که حقیر هم مایلم از نتیجه زحمات و وقت باارزشی که در تحریر پیامها و مباحثات صرف میشه استفاده کنم.
فقط یه سوال ابتدائی دارم که ناشی از جهل و ناآگاهی حقیر هستش و آن این که هدف از تاپیک چیست

سلام و ممنون از اظهار نظر شما

حقیر از این تاپیک اهداف مختلفی رو دنبال می کنم که البته ممکن است بزرگواران شرکت کننده در بحث اهداف دیگ
ری داشته باشند

مهمترین هدف سوال تاپیک در راستای شناخت انسان و ماهیت اوست
و شناخت انسان هم در راستای شناخت خداوند می باشد طبق ان حدیث مشهور که هر کس خودش را شناخت خداایش را شناخته است

دو م : حقیر در بحثی دیگر در این سایت شرکت داشتم که صحبت از محدودیت و عدم محدودیت تکامل انسان شد
که کنجکاوی حقیر را بر انگیخت و انگیزه طرح سوال در این تاپیک شد

......

*عارف*;511236 نوشت:
برسیم , که مثلاً حد دارد یا مثلا نامتناهی است, این چه تاثیری در امور دنیوی یا اخروی ما میتونه داشته باشه.

گرچه می دونم خودتون جواب های بهتری برای سوال خودتون دارین ولی
نظر حقیر این است که
تاثیر در امور دنیوی و اخروی از جهت شناخت بیشتر انسان و خدا ممکنه داشته باشه
و تاثیرات جانبی دیگری که به ذهنم می رسه ممکن است چنین باشد

شما جمعی شاعر را در نظر بگیرید که شب شعر برگزار می کنند و از ان لذت می برند

میشه چنین بحثهایی را با ان مقایسه کرد که دوستانی در بحث شرکت می کنندو تبادل نظر و اطلاعات می کنند
که باعث افزایش دانش می شود و اگر انسان به ان علاقه مند هم باشد خالی از لذت روحی و روانی نیست

تاثیر در امور دنیوی را می توان پر شدن اوقات فراقت در جهت مثبت و افزایش علم و اگاهی هم در نظر گرفت

و باز هم تاکید می کنم شرکت در چنین بحثهایی کنجکاوی و علاقه مندی خاص خودش را می طلبد

موفق باشید

[=microsoft sans serif]

استوار;509012 نوشت:
به نظر حقیر، از آنجا که انسان مخلوق خداست، هم بُعد روحانیش و هم بُعد جسمانیش محدود است.
اعلی مرتبه‌ای که پروردگار برای انسان مقرر فرموده همان قرب الهیست و این منافاتی با محدودیت تکامل انسان ندارد.

باسلام
بنده نیز توضیح دادم که نامحدود بودن تکامل، بالقوه است نه بالفعل. وگرنه تنها موجودی که به صورت بالفعل نامتناهی است، خداوند متعال است.
تکامل انسان، تا زمانی اداامه دارد که انسان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بتواند کار خیری انجام بدهد.

استوار;509012 نوشت:
اعلی مرتبه‌ای که پروردگار برای انسان مقرر فرموده همان قرب الهیست و این منافاتی با محدودیت تکامل انسان ندارد.

قرب الهی چون طرف اضافه اش وجودی نامتناهی بالفعل است، پس محدودیتی ندارد. اما اینکه تا چه حد بتوان این غیر متناهی را به فعلیت رساند بستگی به عزم انسان و اختیار او دارد.
یک بار دیگر نیز تاکید میکنم.
عدم تناهی تکامل، بالقوه است و متناهی بودن و محدودیت آن ، بالفعل.

دل ارام;506115 نوشت:
بزرگوار بین این دو جمله شما تناقض است
از طرفی فرمودید نمی توان محدوده ای را تعیین کرد که اگر کمال از ان رد شود تام شود
این جمله یعنی اینکه نقطه تام شدن در بی نهایت قرار دارد و قابل دسترسی نیست

و در جمله بالایی فرمودید تا زمانیکه تجردش تام شود کمال ادامه دارد

یعنی برای تام شدن محدوده قرار دادید که قابل دسترسی است و یک زمانی نفس به تجرد کامل می رسد
و اگر به تجرد کامل برسد دیگر تکامل برای ان بی معنیست یعنی قابلیت تکامل ندارد چون مجرد تام است

پس باز هم نتیجه این می شود نفس انسان دارای تکامل متناهیست و تا وقتی ادامه دارد که نفس مجرد تام شود


باسلام
دوست عزیز.
تناقضی در کار نیست.
مشکل در همین تام شدن نفس است.
تجرد تام حدی ندارد.
زیرا بر اساس مبانی فلسفی، تجرد به معنای عقلانی شدن وجود انسان است و عقلانی شدن به جهت معرفت بیشتر و آگاهی بیشتر نفس است. و آگاهی یافتن انسان از اموری که در کمال او نقش دارد(آگاهی از اسماء و صفات الهی و خودش) محدودیت ندارد. بنابراین، عقلانی شدن او محدودیت ندارد و وقتی عقلانی شدن او محدودیت نداشت، تجرد او نیز محدودیت ندارد.
اما این در جنبه قابلیت است نه فعلیت.
فعلیت یافتن این امر به واسطه محدودیت های انسان، امری محدود است به زمان حضور او در این دنیا و کارهایی که به صورت باواسطه یا بی واسطه انجام میدهد.

موفق باشید.

[=microsoft sans serif]

استوار;510025 نوشت:
اگر مراتب وجودی انسان که مخلوق خداست، نامتناهی باشد آنگاه او میتواند خدا شود(نعوذ بالله) و نه فقط متصف به صفات خدائی.
پس برای مراتب وجودی انسان باید یک محدودیتی وجود داشته باشد.

باسلام
اشتباه در اینجاست که بین جنبه قابلیت و فعلیت این مسئله تفکیک گذارده نمیشود.
بنده در این تاپیک چند بار تذکر دادم که عدم تناهی مربوط به جنبه بالقوه است نه فعلیت آن.

از سوی دیگر، عدم تناهی خودش نهایت ندارد و هر موجودی که نامتناهی شد که خدا نمیشود.
خداوند نامتناهی است و در این عدم تناهی نیز نهایتی ندارد.
به عبارت دیگر، هیچ نهایتی نه به صورت بالفعل و نه صورت بالقوه برای خداوند وجود ندارد و فرض هم نمیشود.
برخلاف دیگر موجودات که عدم تناهی وجودی آنان، اولا بالقوه است و ثانیا اگر قرار باشد به هم برسند که دیگر نامتناهی نمیشوند.
مثل مجردات.
نفس انسان مجرد است، فرشتگان الهی نیز مجردند، خداوند نیز مجرد است.
اما چه شباهتی میان تجرد اینها وجود دارد.
فقط از این حیث که مادی نیستند، شبیه هم هستند ولی تفاوت از زمین تا اسمان است.
گفته میشود، تجرد خدا و فرشتگان(حداقل برخی فرشتگان) تجرد تام است.
اما ایا این به این معناست که کمال خدا با فرشتگانش در یک حد است.

انسان موجود است، سنگ هم موجود است، خداوند هم موجود است.
همه موجودند اما به یک نحو است.
کمال که صفت وجود است، مانند خود وجود دارای مراتبی است و به اصطلاح مشکک است، نه تساوی.

owari;510323 نوشت:
ببخشید می‌شود رسیدن به مقام رضا را برای یک مخلوق حد نهایی تکامل آن مخلوق در نظر گرفت؟ آیا رضایت یافتن از وضع موجود سبب توقف در حرکت الی الله خواهد شد؟ یعنی وقتی خداوند به بنده‌ای بگوید «ارْ‌جِعِي إِلَىٰ رَ‌بِّكِ رَ‌اضِيَةً مَّرْ‌ضِيَّةً» [الفجر، ۲۸] این یعنی آن مؤمن به درجه‌ی آخر از تکامل معنوی خود رسیده و بالاتر از آن نخواهد رفت؟ آیا داشتن رضایت از وضع موجود یعنی پر شدن ظرف وجودی شخص از رحمت خداوند و غنی شدن از فقر ذاتی او به خدا که عامل اصلی حرکتش من الله (بلافاصله بعد از خلقت ظرف وجودش که خالی است) الی الله می‌باشد؟
آیا انسانی که ظرف وجودی‌اش پر می‌شود امکانش هست که از اینجا به بعد به جای آنکه رحمت خداوند فقط آنقدر به او برسد که مصرف در نو به نو شدن حالت او در ظرف زمان شود مقداری هم صرف بزرگ‌تر شدن ظرف وجودی او گردد؟ آیا ظرف وجودی قابل بزرگ‌تر شدن است؟ اگر این ظرف وجودی همان ذات باشد اگر اشتباه نکنم صلوات بر محمد و آل محمد صل‌الله‌علیه‌و‌علیهم می‌تواند این ظرف را تغییر دهد، به این معنی که علاوه بر کسب فیض بیشتر استعداد و گنجایش و ظرفیت شخص در کسب فیض هم زیادتر شود؟ اگر ظرفی قابل بزرگتر شدن باشد آن وقت آن صحبت علما که ظرف وجودی شخص وقتی پر می‌شود می‌شکند و شخص از حصار خودش خارج شده و فانی در خداوند می‌شود و دیگر اثری از منیت او باقی نمی‌ماند درست است؟ یعنی چرا ظرفش بی‌نهایت بزرگ نشود؟
ببخشید یکهو خیلی سؤال پرسیدم.

باسلام
تمامی مراحلی که برای کمال انسان ذکر شده و برخی از انها را ذکر کردید، صرفا یک مقام است و همین مقامها دارای مراتب مختلف است.
اینطور نیست که وقتی انسان n درجه از کمال را یافت، وقتی این کمال به n+1 بدل شد، حتما مرتبه و بالاتر برود.
از سوی دیگر، ظرفیت وجودی انسان، اخرین مرتبه از کمالی است که انسان میتواند کسب کند، اما مشکل در همین مرتبه نهایی و پر شدن آن است....
بحث بر سر همین است که این ظرف وجودی چقدر وسعت دارد.
عرض بنده این است که این ظرف، حالت ژله ای دارد و مدام در حال بزرگ و کوچک شدن است.
هر چقدر انسان به واسطه اعمال اختیاری و نتایج مستقیم و غیر مستقیم آن بتواند کار خیر انجام بدهد، این ظرف وجودی وسعت بیشتری می یابد و در غیر این صورت خیر و گاه حتی کوچکتر نیز میشود.

موفق باشید.

دل ارام;510444 نوشت:
اتفاقا انچه من در این سایت حداقل دیده ام اغلب در وجود ان تردید است
چون هیچ اثبات علمی برای وجود روح موجود نیست

باسلام
بحث پراکنده و متفرق میشد، وگرنه میتوانستیم بحث کنیم که این اثبات علمی به چه معناست و چرا شما علم را اینقدر محدود میکنید و یک بحث روش شناسی در تحقیق نیاز است.

[=microsoft sans serif]

دل ارام;506721 نوشت:
چرا که اگر تکامل روح در برزخ هم ادامه داشته باشد
بهشت و دوزخ رفتن روح در برزخ بی معنا می شود چرا که ممکن است روح انقدر تکامل یابد که مستحق عذاب نباشد
اصولا وقتی هنوز تکامل و ثواب بخشی انسان به انتها نرسیده و هنوز ادامه دارد
پاداش و عذاب بی موقع در برزخ بی معنا می شود

باسلام
پاداش و کیفر برزخی با بهشت وجهنم قیامت تفاوت دارد.
در برزخ تنها انسان پاداش جزیی برخی اعمالش و کیفر برخی اعمالش را می بیند.
هیچ مانعی ندارد که انسان به واسطه برخی کارهایی که به صورت مستقیم تا به حال انجام داده، کیفر ببیند یا به او پاداش داده شود، ولی به هر حال کیفر و پاداش مابقی اعمالش که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم انجام داده است را در قیامت ببیند.
نکته دیگر اینکه کیفر و پاداش اگر برای تمام اعمال باشد، پس روایاتی که در مورد صدقات جاریه و بدی های ادامه دار به ما رسیده و شما آنها را به صرف ثواب و گناه تفسیر کردید، چه میشود. خب این ثواب و گناه چه اثری میتواند داشته باشد، اگر در تکامل نقشی ندارد(که شما معتقدید) حداقل در بهشت وجهنم برزخی که باید نتیجه آنرا ببینیم. مگر اینکه شما به کلی ان روایات را انکار کنید.
به هر حال استفاده از این موارد، مصادره به مطلوب است و فایده ندارد.
موفق باشید.

پرسش:
آیا تکامل انسان حدی دارد یا نامحدود است.؟

پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید بین دو جنبه بالقوه و بالفعل تکامل فرق گذاشت.
از جنبه قابلیت، قابلیت انسان برای رسیدن به کمال یا همان تکامل بالقوه انسان، نامحدود است؛ زیرا فلسفه و حکمت خلقت انسان، رسیدن به کمال است. کمال انسان در قرب الهی است.
قرب انسان به معنای آن است که انسان بیشتر از پیش بتواند به صفات الهی برسد و به عبارت دیگر بیشتر به خداوند شبیه شود.
ذات الهی نامحدود و نامتناهی است. پس صفات الهی و ویژگی وجودی او نیز نامحدود است؛ بنا بر این، رسیدن به صفات الهی نیز نامحدود خواهد بود.
پس قرب الهی مرتبه ای نامحدود است. پس تکامل نیز نامحدود است.

اما از جنبه دوم، که تکامل بالفعل است، از آن جا که تکامل از نظر زمانی و موقعیتی تا حدودی تابع شرایط و زمان است، بنا بر این رسیدن به کمال، و فعلیت این قابلیت قطعا محدود است. به این معنا که تا زمانی رسیدن به کمال ادامه دارد که انسان با اختیار خود، توان انجام کارهای خیر و نیک را دارد و این امر منحصر است به کارهایی که به صورت مستقیم در این دنیا انجام می دهد یا به صورت صدقه جاریه بعد از خود باقی می گذارد.
در بخش قبل گفته شد که با توجه به ادبیات دینی، ایستایی در کمال و نیز مقابل آن وجود ندارد.

وقتی گفته می شود کسی که باعث ضلالت و گمراهی عده ای شوند، حتی بعد ازمرگش نیز در گناهان آنان شریک است و نیز گفته می شود:
امام باقر (علیه السلام): «مَنْ عَلَّمَ بَابَ هُدًى كَانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا يُنْقَصُ أُولَئِكَ مِنْ أُجُورِهِمْ وَ مَنْ عَلَّمَ بَابَ ضَلَالٍ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا يُنْقَصُ أُولَئِكَ مِنْ أَوْزَارِهِم‏»؛ کسی که مطلب هدایت آمیزی را به دیگری یاد دهد، در ثواب آن عمل شریک است، بدون این که از ثواب خود عمل کنندگان کم شود و کسی که مطلب گمراه کننده ای را به کسی یاد دهد، به همان میزان گناهی که آن شخص بر اساس آن مطلب انجام داده، شریک است، بدون این که از گناه خود عمل کننده کم شود.(1)

امام صادق (علیه السلام): «مَا مِنْ‏ مُؤْمِنٍ سَنَ‏ عَلَى نَفْسِهِ سُنَّةً حَسَنَةً أَوْ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ ثُمَّ حَالَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ ذَلِكَ حَائِلٌ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مَا أَجْرَى عَلَى نَفْسِهِ أَيَّامَ الدُّنْيَا.»؛ هیچ مومنی نیست که سنت حسنه ای را بنا کند و سپس حائلی بین او و کار خیر یا سنت حسنه اش قرار گیرد (مثل مرگ) مگر این که تا وقتی دنیا وجود دارد، اجر آن به حساب او نوشته می شود.(2)

باز امام صادق (علیه السلام) در جواب سوال کسی که از ثواب هایی که بعد از مرگ به شخص می رسد پرسیده بود، می فرماید: «َ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا يَلْحَقُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ فَقَالَ سُنَّةٌ سَنَّهَا يُعْمَلُ بِهَا بَعْدَ مَوْتِهِ فَيَكُونُ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ‏ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْ‏ءٌ وَ الصَّدَقَةُ الْجَارِيَةُ تَجْرِي مِنْ بَعْدِهِ وَ الْوَلَدُ الصَّالِحُ يَدْعُو لِوَالِدَيْهِ بَعْدَ مَوْتِهِمَا وَ يَحُجُّ وَ يَتَصَدَّقُ عَنْهُمَا وَ يُعْتِقُ وَ يَصُومُ وَ يُصَلِّي عَنْهُمَا فَقُلْتُ أُشْرِكُهُمَا فِي حَجِّي قَالَ نَعَمْ.»؛ سنتی که شخصی می گذارد و دیگران به آن عمل می کنند، بعد از مرگ آن شخص نیز اجر و ثواب کسانی که به آن سنت حسنه عمل می کنند به حساب او نیز واریز می شود و نیز صدقه جاریه و فرزندان صالحی که شخص از خودش باقی می گذارد و کارهای خیر انجام می دهند.(3)

تمام این امور نشان می دهد، که فرایند تکامل و در مقابلش فرو رفتن در ضلالت، فقط وابسته به اعمال مستقیم ما در این دنیا نیست و در آن دنیا نیز قابل افزایش و ارتقا است.
با این بیان روشن می شود که این نامحدودیت بالقوه با انسان کامل بودن برخی منافات ندارد زیرا:
اولا انسان کامل منحصر در حضرت رسول (صلوات الله علیه) نیست، بلکه مفهومی است که می تواند مصادیق زیادی داشته باشد. پیامبران، نمونه انسان کامل بوده اند.(4) شیعیان نیز معتقدند که در هر زمان باید یک انسان کامل در عالم وجود داشته باشد که واسطه فیض حق تعالی است و حجت خدا بر بندگانش.(5)

ثانیا کمال مفهومی است تشکیکی، که مصادیقش از نظر شدت و ضعف با یکدیگر اختلاف دارند. بنا بر این، وقتی گفته می شود، رسول گرامی اسلام، انسان کامل است، این بدان معنا نیست که به یک مرتبه از کمال رسیده و بالاتر نمی تواند برود. خیر به این معناست که نسبت به سایر موجودات در حد کامل تری قرار دارد. همان طور که تمام انسان های کامل، در یک مرتبه نبوده اند و پیامبران که مصادیق این واژه هستند، خودشان از نظر مقام و مرتبه کمال دارای درجات متفاوتی بوده اند. «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض»(6)

ثالثا: انسان کامل از ابتدای تولدش که انسان کامل نیست، بلکه در اثر انجام کارها و اعمال اختیاری و ابتلاهایی که در طول زندگی می بیند، به مقام کمال انسانی می رسد.

__________
(1) المحاسن، ج1، ص27(نرم افزار جامع الاحادث 3.5).
(2) المحاسن، ج1، ص28(نرم افزار جامع الاحادث 3.5).
(3) الکافی، ج7، ص57، باب بَابُ مَا يَلْحَقُ الْمَيِّتَ بَعْدَ مَوْتِه‏(نرم افزار جامع الاحادث 3.5).
(4) مجموعه اثار استاد مطهری، وحی و نبوت، ج2، ص164.
(5) مجموعه اثار استاد مطهری، ولاها و ولایتها، ج3، ص286.
(6) سوره بقره، آیه 253.

موضوع قفل شده است