جمع بندی ما آدمهای با فرهنگی هستیم؟؟

تب‌های اولیه

58 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نفرنفر;491619 نوشت:
دموکراسی یعنی اینکه خدا در بین اون همه درخت ... درختی رو آفرید که خوردن از اون درخت گناه بود ...
دموکراسی یعنی اینکه خدا اون درخت رو طوری خلقت کرد که دسته انسان به میوه اون درخت برسه و بتونه میوه اون درخت رو بکنه .
دمورکاسی یعنی اینکه خدا دور تا دوره اون درخت سیم خاردار نکشید .
دموکراسی یعنی اینکه خدا به بشر اختیار گناه کردن رو داد .
اگر میوه ممنوعه ای وجود نداشت ... دموکراسی و اختیاره گناه کردنی وجود نداشت .

همه اینهایی که گفتید زمینه ایجاد گناه و دموکراسی است
نه اینکه عامل گناه و دموکراسی باشد

مسلم است که خدا برای آزمایش انسان باید زمینه حداقل دو انتخاب را فراهم سازد
ولی به لحاظ عقلانی دموکراسی مردود است
دموکراسی یعنی هر چی دلت خواست
این هم ذاتاً متناقض است.
بارها نشون داده شده است

دموکراسی یعنی انتخاب همگانی
خب حالا خود دموکراسی را به انتخاب میگذاریم
کاملاً ممکن است که نتیجه انتخاب همگانی این باشد که = دموکراسی نمیخواهیم
این یعنی دموکراسی قابلیت خودمتناقض بودن دارد.

tadakhol;491623 نوشت:
همه اینهایی که گفتید زمینه ایجاد گناه و دموکراسی است
نه اینکه عامل گناه و دموکراسی باشد

مسلم است که خدا برای آزمایش انسان باید زمینه حداقل دو انتخاب را فراهم سازد
ولی به لحاظ عقلانی دموکراسی مردود است
دموکراسی یعنی هر چی دلت خواست
این هم ذاتاً متناقض است.
بارها نشون داده شده است

اینکه خدا فضای دموکراتی رو برای آدم بوجود آورده ... کاره خدا مردود بوده از نظره شما ؟؟؟
یعنی به نظره شما خدا باید دور تا دوره میوه ممنوعه سیم خاردار میکشیده ؟؟؟
معنی دموکراسی هر چیزی که دلت میخواد نیست ... یعنی واقعا شما فکر میکنی در آمریکا کسی میتونه بره جایه رئیس جمهور حرف بزنه و ادعا کنه که من دارم تویه کشوری دموکارتیک زندگی میکنم .

مثلا در کشوری دموکراتیک دختر و پسری که به سن بلوغ نرسیده باشن ... از خیلی چیزها منع میشن .
مثلا نمیتونن دیسکو برن .
علتش رو هم این عنوان میکنن که هنوز خوب و بد رو نمیتونن درک کنن .
برای ساخته شدن قوانین دموکراتیک نیز باید پشتوانه ای وجود داشته باشد . و آن چیزی که آنها به عنوان پشتوانه خوب و بد تعریف میکنن عقل جمعیشون هست .
و یک سری نوابغ دارن ... که بازخوردهای قوانین رو بررسی میکنن ... تا اگر بازخورده قوانین مشگل زا بود ... قوانین اصلاح شود ....

همه جایه دنیا قانون وجود دارد ... هیچ کشوری هم نمیگه هر چی دلت خواست .
اما پشتوانه قوانین کشورها با هم متفاوت هست .
در یک کشور دموکراتیک ... همه چیز آزاد هست ... و نوابغ و قانون گذاران قوانین رو جهت برقرای ماکزیمم آزادی ممکن تصویب میکنن .

اما در درون یک کشور غیر دموکراتیک ... مثلا کشوری که سیستم حکومتیش پادشاهی باشه ...
پادشاه تو زندگیش به یک فرم نتیجه گرفته ... باید ها و نباید هایی رو تو زندگیش قبول کرده و تونسته موفقیت رو تجربه کنه ... از این رو قوانین رو در اون جهت استحکام میبخشه ...
یا در درون کشوری که سیستم حکومتیش جمهوری باشه ... یک فرم باید ها و نباید ها برای رسیدن به موفقیت قابل قبول محسوب میشه و راههای دیگه غلط شمرده میشن .
یا در درون کشوری که حکومتش دینی باشه ... فقط یک راه برای موفقیت تعریف شده ... بایدها و نبایدهای دین .

به عنوان یک مثال قابل درک : در آمریکا یک قانونی به نام سقط جنین وجود داره .... وقتی سیستم حکومتی دموکراتیک باشه ... سقط جنین به راحتی انجام میشه ... اما وقتی سیستم حکومتی جمهوری خواه باشه ... یک سری قوانین جمهوری خواه ها به جامعه دیکته میشه ... مثلا سقط جنین جرم محسوب میشه ... جمهوری خواه ها اعتقاد دارند که سقط جنین یعنی پایمال کردن حقوق بشر . بشری که هنوز به دنیا نیامده .

بنابراین جامعه وقتی به دموکرات ها رای میده ... یعنی نیاز داره که قوانینی که بستر اونها صرفا عقلانی هست و میتونه ماکزیمم آزادی رو برای مردومانش فراهم کنه رو به رسمیت میشناسه ... مثلا انسانهای تویه اون جامعه اعتقاد پیدا میکنند که تنها راه موفقیت این هستش که اگر من نتونستم زندگی مرفهی برای فرزندم بوجود بیارم ... بهتر هستش که نگذارم پا به دنیا بزاره ... ولی برخی موقع ها انسان ها به غیر از اینکه دوست دارند قوانین عقلانی بر اون ها حاکم باشه ... دوست دارند قوانینی Advanced نیر در درون جامعه وجود داشته باشه ...در اینصورت به جمهوری خواه ها رای میدن .

مثاله اغراق شده اش مثله این میمونه که کسی تصمیم بگیره زندگی آزادی داشته باشه ... یا اینکه تحت قیومیت کسی باشه . و یک کشور دموکراتیک حتی همین مساله رو هم به رای گیری میسپاره .

بن موسی;491622 نوشت:
این حرف صحیح نیست.اگر یک گروه بگوید الف و یک گروه دیگر بگوید نقیض الف،این جمله شما معنای آن را می دهد که نه الف درست است و نه نقیض آن که ارتفاع نقیضین می شود و چنین چیزی محال است.

سلام

ببخشید من بد نوشتم و شما اشتباه برداشت کردید

گفتم
مشخصه که هر دو گروه بر حق نیستند

منظورم این بود هر دو گروه با هم نمی توانند بر حق باشند و یکی بر حق است

بن موسی;491622 نوشت:
کافی بودن مد نظر نیست.درست بودن اهمیت دارد.سوفیست ها هم ادله کافی داشتند برای حرف هایشان.

باز هم اینجا منظورم این بود که هر دو گروه دلایل درست البته از نظر خودشان دارند

مثلا اگر سنی بداند عقایدش نادرست است حتما شیعه می شود از نظر سنی عقایدش درست است

بن موسی;491622 نوشت:
ین حرف مشخصاً مشکل دارد.از دید منطقی وقتی دو گروه دو عقیده نقیض دارند،لزوماً یکی از آن دو درست می گوید.

این نظر منطق است و قابل قبول در ریاضیات و شاید در علوم دیگر

ولی در مباحث اخلاقی اثبات درستی و نادرستی یک عقیده به اسانی ریاضیات نیست

و فکر می کنم فلاسفه هم نتوانسته اند همدیگر را قبول کنند

بن موسی;491622 نوشت:
ما اعتبار منطقی مد نظرمان است نه این چنین اعتبار هایی.

گفتم نمی توانید منطق را به اسانی وارد علوم انسانی کنید

چون در علوم انسانی مبنای محکمی برای قیاس نداریم

بن موسی;491622 نوشت:
بنده به اندازه کافی توضیح دادم.شما با یکسری پیشفرض نادرست دارید به مسئله نگاه می کنید که در بالا توضیح داده شد.
دموکرات ها و جمهوری خواهان هم اگر در موضعی دو حرف نقیض بزنند،لزوماً یکی از آن ها باید درست بگوید.حال اصلاً با پیشفرض شما می آییم جلو.دموکراسی طبق حرف شما مبتنی می شود بر ترجیح بلامرجح.مگر نمی گویید هر دو بر حق هستند؟خب پس بین بر حق ها قرار است انتخاب کنیم.در این صورت ترجیح بلامرجح می شود که باطل است.

با توجه به توضیحاتی که دادم اینها دیگر برداشت اشتباه است

بن موسی;491622 نوشت:
علاوه بر این وقتی اکثریت را می آورید،یکی را دارید بر حق تر می دانید به طور غیرمستقیم.یعنی شما می گویید مثلاً دموکرات ها و جمهوری خواهان هر دو بر حق هستند،ولی آن که اکثریت را دارد بر حق تر است.خب این حرف های شما خلاف هم هستند.اول دارید بر حق بودن آن ها را یکی می گیرید بعد می گویید نه آن کس که رای بیشتر می آورد بر حق تر است.بالاخره بر حق بودنشان یکطور است یا یکی بر حق تر است؟

بزرگوار یکم دقیق تر مطالب من را بخوانید شما یک برداشت اشتباه کردید و چندین تفسیر اشتباه در پی ان انجام دادید

من نگفتم هر دو بر حق هستند
مسلما یکی بر حق است
ولی هر دو دلائل کافی و درست برای حقانیتشان دارند

اینجا دیگر ریاضی نیست که بگوییم کدام درست می گوید کدام نه ؟

پیش بینی اینده است و هزار حدس و گمان از سیاستهای مختلف

هر کدام تحلیل سیاسی و اقتصادی خاص خودش را دارد

بن موسی;491622 نوشت:
کاملاً ربط دارد.این هم از شگرد هایی است که زیاد بنده دیده ام.وقتی مثالی زده می شود که خیلی راحت مطلب را نقض می کند،می گویند چه ربطی داشت.
ربطش به این است که اگر در هر بررسی اکثریت معیار باشد،تعیین صدق و کذب گزاره ها هم به دوش اکثریت محول می شود نه چیز دیگری.این معیار غلط است.

بزرگوار از کی تا حالا نظرات علمی رو به دموکراسی گذاشته اند ؟؟؟!!!!
چرا خلط مبحث می کنید ؟
مثل این است که بگویید بیایند بیگ بنگ را با ارائ عمومی بگذارند
اگر رای اکثریت بر ان بود پس جهان طبق ان شروع شده است ؟؟؟!!!!

لطفا دقیق بخوانید

[=Times New Roman]این تاپیک درپی اعتراض مبنی بر عدم رعایت آداب گفتگو از طرف برخی کاربران و همچنین طرح مباحث غیر مرتبط موقتا تا حضور کارشناس بسته میشود.

http://www.askdin.com/thread37207.html#post489211
جمع بندی 1.
سوال : ما آدمهای با فرهنگی هستیم؟؟

پاسخ :
در ابتدا باید اشاره شود : به یقین اصل طرح این مسله بسیار خوب ونشانه ذوق وزیبا پسندی است .ولی باید توجه داشت :
یکی از علایم افراد با فرهنگ این است که همواره کلامش را با سلام آغاز می کند .
دوم این که دربیان بدی ها حد اعتدال را مراعات می کند وخوبی ها را در کنار آن مطرح می کند .
سوم این که از کفار تمجید نمی کند وتوصیه نمی کند که باید از آنها فرهنگ آموخت به گفته حافظ پارسی گو :
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد :Gol: آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
همه آن کشورها بدلیل فقر فرهنگی با سگ که کثیف ترین حیوان است همواره سر وکار دارد و از گشت کثیف ترین حیوانات استفاده می کنند وبه طهارت توجه ندارند گرچه حسب ظاهر شک پوش هستند .
جناب تارک دنیا از شما که (( تارک دنیا)) هستید شایسته نیست از اهل دنیا تا این اندازه تجمید نماید .
الته باید به آن امر توجه نمود ولی به این استدلال که :
در مورد نظم و نظافت خانه و زندگی و محل کار روایات زیادی با بیان های مختلفی وارد شده است . برخی روایات به نظم یا نظافت به طور کلی توصیه نموده اند مثل روایت منقول از امیر المؤمنین علیه السلام که به فرزندش امام حسن (ع) و همه انسان ها به رعایت نظم در امور توصیه می کند (1) وقتی نظم را قرین تقوا قرار می دهد ، گویا این پیام را می خواهد القا کند که یکی از مصادیق تقوا داشتن نظم « فی الامر » است . «الامر » همه عرصه های زندگی مادی و معنوی ، فکری و فیزیکی انسان از جمله ایجاد نظم و انضباط در منزل را در بر می گیرد.
یا از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده که فرمود: خدا زيبايى، و زيباسازى و زيبا گرايى را دوست مى‏دارد، و تيره روزى، و تظاهر به تيره روزى را دوست نمى‏دارد، و به درستى كه خداى عزّ و جلّ، وقتى به بنده‏اى نعمتى عطا كرد دوست مى‏دارد كه اثرش را در او ملاحظه كند. عرض شد: چگونه؟فرمود: لباسش را نظيف مى‏كند، بوى خوش بكار مى‏برد، خانه‏اش را زيبا و مرتب مى‏سازد [آن را آراسته مى‏كند] و حیاط خانه و آستانه و دم در آن را جارو مى‏كشد، این ها و روشن كردن چراغ، قبل از غروب آفتاب فقر را مى‏برد و روزى را فراوان مى‏سازد.(2)
امير المؤمنين على (ع) فرموده است چند چیز است که باعث فقر و تنگدستی می شود از جمله آن ها جارو نکردن منزل و پاك نكردن و دور ننمودن تارهاى عنكبوت از خانه و باقى گذاردن زباله و خاكروبه در خانه است. (3)

پی نوشت ها :
1.مجلسی .بحار الانوار . نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1403. ، ج 42 ، ص 256.
2. درر الاخبار ، اثر سید مهدی حجازی ، سید علی حجازی و خسرو شاهی نشر مرکز مطالعات اسلامی . تهران 1387 ش . ،ص563 .
3. روضة الواعظین ،اثر دکتر محمود مهدوی دامغانی ، نشر نی ،تهران 1698 ش ص 717.

http://www.askdin.com/thread37207.html#post489211
جمع بندی 2.
سوال : ما آدمهای با فرهنگی هستیم؟؟

پاسخ :از اینکه در فضای امروز، دلسوزانه نگاه زیبا به حفظ طبیعت دارید، جای تقدیر و تشکر دارد.
متأسفانه، رها كردن زباله در معابر و خیابان ها، بي آنكه برای عده ای، ننگي باشد، به عادتي چندين ساله تبديل شده و هرگز هم فكر نمي كنند فردا كه دوباره به خيابان مي آيند، چگونه خيابان و جوي ها، پاك و بدون زباله است!
واقعيت آن است كه بخش مهمي از فعاليت هاي خدماتي و نظافتي ماموران شهرداري، به پاكسازي و نظافت بي موالاتي گروهي از شهروندان در رها كردن زباله در شهر معطوف مي شود كه هزينه هاي بسياري براي شهر همراه دارد.
اگر انسانی عامدانه موجب اتلاف این گونه وقت ها باشد و موجب شود که خرج های بالایی در این امور صرف شود، قطعا نسبت به حقوق ضایع شدۀ دیگران باید پاسخگو باشد.
جدا از هزينه ميلياردي كه براي پاكسازي زباله از شهر و رفت و روب آن مي شود، از جهت فرهنگی ريختن زباله در معابر، لكه اي سياه براي مسلمانان که باید از نظافت برخوردار باشند، شده است.
یکی از خصوصیات مومن، رعایت بهداشت و نظافت است. اهمیت این موضوع تا آنجاست که در دین مبین اسلام، از آن به عنوان یکی از نشانه های ایمان یاد شده است: " النظافه من الایمان." (1) یا روایات دیگری داریم که می فرمایند: "الطهور نصف الإیمان؛(2) پاکیزگی نیمی از ایمان است. اوّل ما یحاسب به العبد طهوره؛(3) نخستین چیزی که بنده مورد حسابرسی قرار می­گیرد، مسأله پاکیزگی و طهارت اوست.
همانطوری که می دانید، زباله به طلای کثیف مشهور است. موادی همچون کاغذ، پلاستیک و چوب، قابلیت بازیافت و استفاده مجدد را دارند. با این کار، هم از زباله ها استفاده بهینه می شود و هم تا حد قابل توجهی از مشکل کمبود جا جهت دفن زباله کاسته می شود. در بسیاری از شهرها، درآمد حاصل از فروش مواد بازیافتی، به عنوان یک منبع درآمد، به حساب می آید.
امید است که با دیدن این گونه جواب ها و دغدغۀ أفرادی أمثال شما، با گذشت زمان، فرهنگ سازی صورت بگیرد. البته هر کسی باید از خود و خانوادۀ خود در أمر فرهنگ سازی شروع کند. و در آخر هم ای کاش، همگی به این باور می رسیدیم که: " شهر ما خانه ما !"

پی نوشت ها:
1. پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحه، ح 3161، تهران، دنیای دانش، 1382ش.
2. نراقی ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه­ ی سيدجلال الدين مجتبوی،انتشارات حكمت، قم . 1378 ش ج 3، ص 248،
3. علی المتقی، کنز العمال، ح 26010، نشر موسسه الرساله، بیروت 1401 ق.

موضوع قفل شده است