***** ماه ضیافت خدا *****

تب‌های اولیه

345 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

پدریعنی
که دستی ازسخاوت
پدریعنی
کتابی ازصداقت
پدریعنی
که دستی پینه بسته
نگاهی گرم
اماسخت خسته
پدریعنی
جداازخستگیها
پدریعنی
همه دلبستگیها
پدرم باتمام وجودم دوستت دارم

حرف زدن با امام زمان ع

مرحوم آیت الله میلانی میفرمودند:
هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید.
خوب نیست شیعه‌ روزش شب شود و شب‌اش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد.
بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند.
با حضرت درد و دلی کند.

آیت الله بهجت می فرمود:
بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است.
قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است.
او نزدیک است، درد و دل‌ها را می‌شنود.
با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید.
در زمان حضرت امام هادی علیه السلام شخصی نامه‌ای نوشت از یکی از شهرهای دور
نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،
به هر حال چه کنم؟

حضرت در جواب ایشان نوشتند:
«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏»
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم.

بحارالانوار/ ج53/ ص306

[=#008080][=114]

لقمان ـ به پسرش ـ

پسركم ! هزار دوست بگير ، حال آن كه هزار [دوست ]نيز اندك است ، و يك دشمن هم مگير كه يكى نيز بسيار است .

بحار الأنوار : 13 / 414 / 4 .

پیامبراکرم ص
هر ڪس بعد از نماز سوره توحيد را بخواند خداوند خير دنيا و آخرت را برايش فراهم سازد و پدر و مادر و فرزندانش را بيامرزد.
واب الأعمال و عقاب الأعمال، ترجمه انصارى ص
249

لقمان:
من باداروهاےمختلف
مردم رامداواکردم .
دراین مدت طولانی به
این نتیجه رسیدم
که هیچ دارویےبهتراز
محبت نیست .

اگراین داروهم اثرنکرد
مقدارش را افزایش بده

آیت الله جوادی آملی:
انسان اگر لذت شهود مولی را درک کند، از عبادت خسته نمی شود .
به همین خاطر است که اولیاء الهی عبادات و سجده های طولانی داشته اند.

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف:

سجده ی شکر از لازم ترین و واجب ترین مستحبات است.

احتجاج، ج2،ص308

از پیرمرد دانایی پرسیدند:
تابهشت چقدر
راه است؟
گفت یک قدم.
گفتند: چطور؟
گفت: یک پایتان را
که روے نفس شیطانی
بگذارید پای
دیگرتان دربهشت است

زیباست ...

بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن، بعد چشمشون به یه گردو می افته ....
خم میشن تا گردو رو بردارن، یهو الماسه می افته رو شیب زمین، قِل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره .... میدونی مثل چی می مونه ...؟

یه آدم دهن باز ...
یه گردوی پوک ...
و یه دنیا حسرت ...

مواظب الماسهای زندگیمون باشیم، شاید به دلیل اینکه صاحبش هستیم و بودنش برامون عادی شده ارزشش رو از یاد بردیم ..

الماس های زندگی ، پدر ، مادر ، همسر، فرزند، سلامتی، سرفرازی، خانواده، دوستان خوب، کار و ... هستند ...!


ﺩﯾﺪﻩﺍﯼ
ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؟!
ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽﭼﺴﺒﺪ!
ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ...

ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؛
ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ،
ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ...
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ
ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ...
ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺑﺨﻮﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ...
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ،
ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ
... ﻣﻦ
... ﻣﻦ؛
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ، ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ!
ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﺨﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ، ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽچسبد...


امام كاظم عليه السلام ـ در سخنانى بر سر قبرى كه بر آن حاضر شده بود ـ فرمود:

چيزى (دنيا و زندگى) كه پايانش اين است ، سزاوار است كه به ابتداى آن ، دل بسته نشود ، و چيزى (آخرت) كه ابتدايش اين جاست ، سزاوار است كه از پايان آن ، ترسيده شود.

بحار الأنوار: ج 73 ص 103 ح 91 .

وقتى كه با امور عصبانيت آفرين مواجه هستيد، براى مدتى (حدود 10 تا 15 دقيقه) راه دريافت‏هاى حسى خود را سد سازيد. براى مثال جلوى گوش های خود را بگيريد و چشمان خود را ببنديد و سر خود را پايين اندازيد تا دريافت‏هاى عصبانيت تحت كنترل شما در آيند و موجب تحريك بيشتر شما نشوند.

استاد فاطمي نيا:
" به مناسبت فرا رسيدن ماه مبارك شعبان"
ماه شعبان ، ماه پرفضيلتي است.
استغفار و طلب آمرزش در اين ماه بسيار اهميت دارد.
شعبان همچون چشمه اي است تا انسان خود را پيش از ورود به ماه مبارك رمضان در آن شست و شو دهد و پاكيزه وارد ماه رمضان شود.
البته اين طلب مغفرت بايد با توجه و از صميم قلب باشد.
ان شاءالله كه بتوانيم از بركات و نور اين ماه استفاده كنيم.


امام حسين عليه السلام :
اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛
امام حسين عليه السلام :
به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيلهزندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند.
تحف العقول، ص 245

استاد فاطمي نيا:

عزيزان اگر لطيف نباشيد هيچ چيز نصيبتان نميشود؛ خود را معطل نكنيد!
هر روز چند مرتبه در خانه يا محل كار عصباني ميشود و پرخاش ميكند و دل ديگران را ميشكند ، از آنطرف هم ميخواهد زبدة العارفين و عمدة المكاشفين شود!
به حضرت زهراء سلام الله عليها قسم ، تا لطيف نشويد چيزي گيرتان نمي آيد!
علامه طباطبايي تماما لطافت بود به حدي كه در طول عمر خود با كسي دعوا نكرد؛ روزي جواني با دوچرخه به مرحوم علامه برخورد كرد و ايشان به شدت آسيب ديد ، اگر ما بوديم حتما با آن جوان دعوا ميكرديم ! اما علامه بلافاصله به سمت جوان رفت و از او دلجويي كرد و پرسيد طوريت شده است يا خير؟
اگر ميخواهيد به جايي برسيد لطيف شويد. لطيف بودن را تمرين كنيد ، از خانه شروع كنيد و با خشم و غضب ، تن خانواده را نلرزانيد.

‌ زندگی یعنی چه؟

از خیاط پرسیدند: زندگی یعنی چه؟
گفت: دوختن پارگی های روح با نخ توبه؛

از باغبان پرسیدند: زندگی یعنی چه؟
گفت: کاشت بذر عشق در زمین دلها
زیر نور ایمان؛

از باستان شناس پرسیدند: زندگی یعنی چه؟
گفت: کاویدن جانها
برای استخراج گوهر درون؛

از آیینه فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟
گفت: زدودن غبار آیینه ی دل
با شیشه پاک کن توکل؛

از میوه فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟
گفت: دست چین کردن خوبی ها
در صندوقچه ی دل؛

پیامبر_اکرم (ص) ۱۲۷:
بهترين مردان امّت من كسانى هستند كه نسبت به خانواده خود خشن نباشند و اهانت نكنند و دلسوزشان باشند و به آنان ظلم نكنند.

مكارم الأخلاق ص ۲۱۶

تاثیر همنشین

وقتی کسی جلوی شما خمیازه می کشد
شما هم اينكار راتكرار میكنيد.
مسببِ این حالت، سلولهای عصبی خاصی است در مغز، که به آنها نورون های آینه ای می گویند.

وظیفه ی این نورون ها، تقلیدِ ناآگاهانه از رفتار و کردار دیگران است.
مراقب همنشینان خودباشید
نورونهای آینه ای مغزتان بدون آگاهی شما، شما را مشابه اطرافیانتان می کند.

لذا از نبی گرامی اسلام نقل است: «شخص، بر عادت دوست خود است. پس باید بنگرد با که دوستی می‌کند.»

حضرت علی علیه السلام نیز فرمود:
«با اهل پرهیزکاری و حکمت، همنشینی و از آنها فراوان سؤال و تحقیق کن که اگر ناآگاه باشی، به دانایی می‌رسی و اگر دانا باشی، بر دانش تو افزوده می‌شود.
و در سخنی دیگر سفارش می‌کند:
«با دانشمندان همنشین باش تا علمت زیاد، ادبت نیکو و نفس تو پاکیزه شود».

استاد فاطمي نيا:

شبهايي كه مرحوم حاج شيخ رجبعلي خياط جلسه ميرفتند، مامور بردن و اوردن ايشان اقاي صنوبري بودند.
يك روز آماده ميشود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و يك دفعه به صورتي كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن!
آقاي صنوبري كه همسرش را در اين وضعيت ميبيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهي برويم؛ رفتند آقاشيخ رجبعلي را سوار كردند ، اقاي صنوبري به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، براي ايشان دعا كنيد!
حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آنطور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود!
آقاي صنوبري نقل كرد براي بچه اسباب بازي خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد.

بزرگی را گفتند:
رازهمیشه شاد بودنت چیست؟
گفت:
دل برآنچه نمی ماندنمی بندم
فردا یک راز است،نگرانش نیستم
دیروزیک خاطره بودحسرتش رانمیخورم
وامروز یک هدیه است قدرش رامیدانم!

ده چیز ده چیز دیگر را مےخورد
نیکی بدی را
تکبر علم را
توبه گناه را
دروغ رزق را
عدل ظلم را
غم عمر را
صدقه بلا را
خشم عقل را
پشیمانی سخاوت را
غیبت حسن عمل را

باسمه الربّ

پندی که بشنویم و عمل نکنیم چون قندی است که در خواب خورده باشیم.

داستانی کوتاه و زیبا

شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد
وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود!
ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید
در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:
پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین واین همه امکانات وکارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم
یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است

رمضان دعوتی است معنوی و تو میهمان عرش خدایی.

رمضان، فرصتِ استفاده از نفخاتِ ربّ است.
رمضان، موسم عبادت است و عبادت، غذای روح است.

رمضان، فصل مناجات و دعاست. و دعا، نردبان تعالی جان است.
رمضان، دوره تزکیه و تهذیب و تربیت و ساختن و مقاومت کردن و تحمّل نمودن و چشیدن است.
رمضان، بهار جانهای خدا جوست و باران کرامتِ شهرالله، روز و شب بر کویر دلها می بارد و یاد خدا، صفابخش دلهای عاشقان شب زنده دار است.
شبهای رمضان، از شام تا سحر، دل را در چشمه زلال یاد خدا و اولیاء خدا شستشو دهیم و مشتی از برکاتِ آسمانی این ماه برداریم.
در خلوت بیداران شب زنده دار، دستی به دعا و چشمی به امید، به سوی خدای غفار بگشاییم و در شبهای قدر، بستر خواب را جمع کرده، مائده طیّبات ذکر مدایح و مراثی خاندان عصمت بگسترانیم و در نای نیاز، نجوای عارفانه سردهیم.
رمضان را باید آیینهای بسازیم. پیش رویمان، تا در آن، چهره باطن و سیمای اخلاق خویش را به تماشا بنشینیم.
رمضان، برای ما کلاس است. در همه زمینه ها، و در رابطه با خد، و خود و مردم و مکتب.
رمضان، ماه ضیافت خدا است. خداوند میزبان است و بندگان او مهمان، و نیایش و قرب وسیله پذیرایی. و قلبهای روشن، فدیه بندگان به آستان خداوند است، و دیدگان اشکبار و دلهای امیدوار، سرمایه عابدان.
رمضان، ماه گریز از خویش و التجاء به خدا است. فصل بازیابی خود گمشده است. ایّام تقویت اراده، و مالک نفس شدن و مهار زدن به تمنّیات است.
رمضان، ماه قرب است، ماه یافتن و رسیدن است.

رمضان، فرصت مناسبی برای محاسبه و به خود پرداختن و به خدا رسیدن است. از لحظه لحظه اش، از هر روز و شبش باید سود برد.
رمضان، فرصتی برای خود سازی است تا بذر جان را در مزرعه لحظات و ایّام بارور کنند و با آب اخلاص، آن را برویانند و به ثمر برسانند.
رمضان فراغتی است و موسمی برای انس و خلوت، و فصل یاد و مناجات است.
رمضان، ماه هجرت از سیّئات به حسنات و ماه گسستن از خود و پیوستن به خدست.
حیف اگر در شب قدر، قدر خود نشناسیم!!
شب قدر، گسترده ترین سفره رحمت و پر نعمت ترین مائده لطف خداست.
شب قدر، شب گشودن سفره دل و ریختن اشک نیاز و فصل گریستن چون ابر بهار در آستان آفریدگار غفّار است.
در شب قدر، روبه روی آینه محاسبه می نشینیم و چهره جان را بی غبار می بینیم و با باران اشک، دل را در سحر رحمت و مغفرت، شستشو می دهیم.

شب قدر، فرصتی است تا چهره دل را با آب توبه بشوییم و پاکتر گردیم و به فطرت بی عیبِ خویش برگردیم.
رمضان، موعد عروج است و شب قدر، میعاد بیداران و معراج شب زنده داران.

شب قدر، شب احیاء خویش با دم مسیحایی دعاست.
شب قدر، برای آن است که قدر خویش را بشناسی، تقدیر خویش را رقم زنی، قدرت اراده و انتخاب را بیازمایی و خویشتن جدید را با قلم توبه و جوهر اشک، ترسیم کنی.
حیف اگر در شب قدر، قدر خود نشناسیم!



[h=2]ماه رمضان یعنی چه؟ [/h].... این در مورد اهمیت ماه رمضان... جمعه آخر ماه شعبان پیغمبر یک خطبه ای خواند. خطبه شعبانیه، خطبه قشنگی است و آماده باشی است برای اینکه مردم آماده ماه رمضان باشند.
قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ پیغمبر فرمود:
ماه خدا دارد می آید



روزه دار است. امام سجاد (علیه السّلام) در خطبه یی فرمود:
شهر الطّهور و شهر التمحیص ؛ رمضان، ماه پاک شدن و طهارت قلب و ماه مغفرت است؛ چون خدای متعال استغفار را در این ماه بیش از دیگر ایام سال مورد لطف و عنایت خود قرار می دهد. لذا در یک روایت وارد شده است که فمن لم یغفر له فی رمضان ففی ایّ شهر یغفر له ؛ اگر کسی در ماه رمضان - که درهای رحمت و مغفرت الهی به روی انسانها گشوده است - نتواند به مغفرت و رحمت


[h=2]آداب افطاری در ماه مبارک رمضان[/h]اگر چه به چند دانه خرما یا شربتی آب باشد و از حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ آله) مرویست که کسی که افطار دهد روزه داری را از برای او خواهد بود مثل اجرِ آن روزه دار بدون آنکه از اجر او چیزی کم شود و هم از برای او خواهد بود مثل آن عمل نیکویی که بجا آورد آن افطار کننده به قوه آن طعام و آیة الله علامه حلّی در رساله سَعدِیه از حضرت صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: هر مؤمنی که اطعام کند مؤمنی را لقمه ای در ماه رمضان بنویسد حق تعالی برای او اجر کسی که سی بنده مؤمن آزاد کرده باشد و از برای او باشد نزد حق تعالی یک دعای مستجاب

روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت‏بدن و ابعاد دیگر دارای فواید فراوانی است، روزه در سلامت معده و پاکسازی آن از انواع غذاها که موجب انواع بیماری‏هاست اثرات فوق العاده‏ای دارد.
مرکز بیماریها معده است
پیامبر خدا فرمود: «المعدة بیت کل داء، و الحمئة راس کل دواء» (1)
معده مرکز و خانه هر دردی است، و پرهیز و اجتناب (از غذاهای نامناسب و زیاد خوری) اساس و راس هرداروی شفابخش است

1- ارکان الاسلام، ص 108 ا

.
امام علی علیه السلام می فرمایند:
خداوند، روزه را برای آزمایش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است.
امام علی(ع) در فلسفه روزه چه می‏فرماید؟
ما اگر پویای فلسفه روزه و حکمت تشریع آن باشیم و از خواص و فوائد آن بخواهیم اطلاعات بیشتری پیدا کنیم و به اشکال تراشیهای منتقدین پاسخ اقناع کننده بدهیم به سخنان حکیمانه و درربار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه گوش فرا می‏دهیم در قسمتی از این خطبه امام می‏فرماید: «و مجاهدة الصیام فی الایام المفروضات، تسکینا لاطرافهم، و تخشیعا لابصارهم، و تذلیلا لنفوسهم و تخفیضا لقلوبهم، و اذهابا للخیلاء عنهم لما فی ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحقوق البطون بالمتون من الصیام تذللا» (1) امیرمؤمنان علیه السلام به دنباله مطالب ارزشمندی می‏فرماید: از خدا بترسید و از کیفر تباهکاری در دنیا، و از زیان ستمگری در آخرت ... و خداوند بندگان مؤمنش را حفظ می‏فرماید، به وسیله نمازها و زکاتها، ( و سپس فوائد و پاره‏ای از علل و فلسفه روزه را بیان می‏فرماید) و کوشش در گرفتن روزه در روزهای واجب، برای آرام ماندن دست و پا و اندام و دیگر ایشان (از معصیت و نافرمانی) و چشم به زیر انداختنشان و فروتنی جانهاشان، و زبونی دلهاشان، و بیرون کردن کبر و خودپسندی از آنان، چون در نماز است مالیدن رخسارهای نیکو برای فروتنی، و (هنگام سجده نمودن) چسبانیدن اعضاء شریفه (هفت موضع) را به زمین برای اظهار کوچکی و «ذلت‏به پیشگاه با عظمتش‏» و در روزه رسیدن شکمها به پشتها برای خضوع و ناچیز دانستن خویش که روزه و نماز و زکات فلسفه‏اش سازندگی و تزکیه، و تذلل و تقلل به پیشگاه حضرت حق است، و از چیزهائی است که می‏تواند آدمی را از چنگ شیطان نجات بخشد، و از انواع بیماریهای ظاهری و باطنی برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را عملا یاد آدمی دهد، مخصوصا روزه است که از امتیازات بخصوص برخوردار است، که پاداش آن فقط به خداوند بزرگ برگزار شده است. که امیرالمؤمنین(علیه السلام) درجائی دیگر می‏فرماید:«و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏» (2)


ابعادی در فلسفه روزه از بیان امام صادق(ع)
هشام بن حکم از رئیس مذهب تشیع حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) می‏پرسد از علت و فلسفه روزه، امام می‏فرماید: «انما فرض الله الصیام لیستوی به الغنی و القیر و ذلک ان الغنی لم یکن لیجد مس الجوع، فیرحم الفقیر، لان الغنی کلما اراد شیئا قدر علیه، فاراد الله تعالی ان یسوی بین خلقه، و ان یذیق الغنی مس الجوع و الالم لیرق علی الضعیف و یرحم الجائع‏» (1)
حضرت صادق(علیه السلام): براستی خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسیله او بین اغنیاء و فقراء مساوات و برابری به وجود آید، و این برای آن است که ثروتمندانی که هرگز درد گرسنگی را احساس نکرده‏اند، به فقراء ترحم نمایند، زیرا اغنیاء هرگاه (خوردنی و آشامیدنی را) اراده نمودند (و هوس هر نوع ماکولات و مشروبات کردند) برایشان میسر است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نموده‏» که تا بین بندگانش از فقیر و غنی، برابری به وجود آورد، و اینکه سرمایه داران مسلمان الم جوع و گرسنگی را لمس نمایند، تا بر ضعفاء رقت آوردند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آری تنها مکتبی که به حال گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آری تنها مکتبی که به حال گرسنگان و محرومان می‏اندیشد اسلام است .
1- وسائل الشیعه، ج 7، ص 3 - و من لا یحضره الفقیه، ص 73، ج 2.


خصال هفتگانه مخصوص روزه‏داران
در حدیثی طویل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) چنین نقل می‏فرماید که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ما من مؤمن یصوم شهر رمضان احتسابا الا اوجب الله تبارک و تعالی له سبع خصال: اولها یذوب الحرام من جسده، و الثانیة یقرب من رحمة الله عزوجل، و الثالثة قد کفر خطیئة ابیه آدم، و الرابعة یهون الله علیه سکرات الموت و الخامسة امان من الجوع و العطش یوم القیمة و السادسة یطعمه الله عزوجل من طیبات الجنة، و السابعة یعطیه الله عزوجل برائة من النار، قال: صدقت‏یا محمد» (1) .
هیچ مؤمنی نیست که ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگیرد، مگر آنکه خدای تبارک و تعالی فت‏خصلت را برای او واجب و لازم گرداند: 1- هر چه حرام در پیگرش باشد محو و ذوب گرداند، 2- به حمت‏خدای عزوجل نزدیک می‏شود، 3- (با روزه خویش) خطای پدرش حضرت آدم را می‏پوشاند، 4- خداوند لحظات جان کندن را بر وی آسان گرداند، 5- از گرسنگی و تشنگی روز قیامت در امان خواهد بود، 6- خدای عزوجل از خوراکیهای لذیذ بهشتی او را نصیب دهد، 7- خدای و عزوجل برائت و بیزاری از آتش دوزخ را به او عطا فرماید. (پرسش کننده در این حدیث مفصل، عالم یهودی بود) که عرض کرد راست گفتی ای محمد.
وقتی از حضرت درباره فلسفه روزه می‏پرسند، می‏فرماید: همانا (مردم) مامور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواریهای گرسنگی و تشنگی را، و آنگاه استدلال کنند بر سختیهای گرسنگی و تشنگی و فقر آخرت،
1- خصال شیخ صدوق، ص 386.

رمضان.../ نیایشواره ی دهم
به حُرمتِ رمضانْ کوشَْ اَگر ز اهلِ یقینی
همین مَه است که آدمْ طبیعتِ مَلَک اَسْتش/ بیدل ره
***
خدایا!

ای خدای خوب و مهربانم!
ترا سپاس می گویم از این که، به من، به ما،
رمضان دادی؛
پس از آنـکه، جان دادی،
نان دادی، ایمان دادی...
***
رمضان، ماهِ صیام،
ماهِ قیام،
ماهِ سلام،
ماهِ کلام،
ماهِ اسلام..،
ماهِ ضیافتِ الهی بر پهنای ناپیدایِ جوع؛
و تکَرُّرِ خلافتِ خداوندی؛
در تَکَثُّرِ بی نهایتِ خضوع و خشوع...
ماهِ طلوع،
ماهِ شروع،
ماهِ وقوع..،
***
ماهِ سوختن...
ماهِ ساختن...
ماهِ گداختن...
ماهِ بر گرسنگانْ دل، باختن...
و تا ستیغگاهِ عشق و عَطَشْ تاختن...
***
سپاس گذارم ترا ای مهربان!
که به من...
که به ما...
"قَدْر" دادی؛ "قرآن" دادی...
و "صد و بیست و چهار هزارْ سراجِ" فروزان دادی...
و "چهارده خورشید" جهان بان و خندان دادی...
***
"قرآن، کتابِ صامتِ" تو بود،
که در "لیلةُ القدرْ" نازل شد.
"لیلةُ القدرْ، فاطمة" بود...
قرآن، در فاطمة نازل شد...
و "علی ع، قرآنِ ناطقِ" تو بود،
که با فرقِ شکافته؛ باز در لیلة القدرْ، صاعد شد.
قرآنِ نازل و قرآنِ صاعد..،
هردو،
یک حقیقت بودند و هستند،
و هر دو، یک "فُرقان" و یک "میزان"اند.
در "اَحْسَنُ الَّتقویم"ی...
و "صِراطُ المستقیم"ی...
***
سپاسگذارم ترا ای مهربان! بر دو عالم و آدم؛
که تمامِ هستی را، راه رسیدنْ به ضیافتت..، (خودت)، قرار دادی.
ازین رو، هستی ضیافتگاهِ کلانِ تو شد.
راه های رسیدن به کَرَمَتْ، به نِعَمَ اَت
ای کریم مطلق!
به "شمارگانِ نفوسِ خلایقِ" تو بود و هست...
و تا اَبد دروازه ی رحمتتْ بر من، بر ما،
وا بودُ و وا مانْدْ...
و، رمضان، یکی از آن ها بود...
و من، نفهمیدم و ما، نفهمیدیم؟!
و نا سپاسی کردیم؟!
لیلة القدر، که از "هزار ماه، برتر" بود،
"اداره ی ثبتِ احوالِ نفوسِ" تو بود،
بر من، بر ما...
و سوره ی"قدرْ"، شناسنامه و شناسه ای دو قرآنِ ناطق و صامتت...
و ما...،
و ما، باید هرساله، (با سلام و صلواتِ "روح و فرشته گان"...) سلامتی مان را تا طلوع فجرْ؛ در موج بُنان و بیانِ صاحب این "تذکرة"..؛ (امام زمان مان عج)؛ تقدیر کنیم؛
بتو، بسپاریم...
تقدیرِ مان را مُقَدَّرِ به خیر فرما!

علامه موحد بلخی


فلسفه و دلائل وجوب روزه از امام رضا(ع)
امام رضا(علیه السلام) در فلسفه و دلائل وجوب روزه می‏فرماید: «انما امروا بالصوم لکی یعرفوا الم الجوع و العطش، فیستدلوا علی فقر الآخرة، و لیکون الصائم خاشعا ذلیلا مستکینا ماجورا و محتسبا عارفا، صابرا علی ما اصابه من الجوع و العطش، فیستوجب الثواب مع ما فیه من الامساک عن الشهوات و یکون ذلک واعظا لهم فی العاجل و رائضا لهم علی اداء ما کلفهم و دلیلا لهم فی الآجل و لیعرفوا شدة مبلغ ذلک علی اهل الفقر و المسکنة فی الدنیا فیؤدوا الیهم ما افترض الله لهم فی اموالهم‏» (8)
وقتی از حضرت درباره فلسفه روزه می‏پرسند، می‏فرماید: همانا (مردم) مامور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواریهای گرسنگی و تشنگی را، و آنگاه استدلال کنند بر سختیهای گرسنگی و تشنگی و فقر آخرت، (که پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه شعبانیه می‏فرمود: و اذکروا بجوعکم و عطشکم جوع یوم القیمة و عطشة، یاد آورید از گرسنگی و تشنگی روزه داریتان گرسنگیها و تشنگیهای روز قیامت را، که این یادآوری انسان را به فکر تدارک قیامت می‏اندازد که تا سعی کند، جد و جهد بیشتری در کسب رضای خداوند و کمک به مخلوق ضعیفش بنماید و آنان را از امکانات مادی و غیر مادی خویش بهره‏مند سازد).
(آنگاه امام علیه السلام خصوصیات صائم را این چنین توصیف می‏فرماید) و هر آینه روزه‏دار باید (به پیشگاه خداوند) بنده‏ای خاشع و ذلیل و دارای استکانت و وقار باشد، (و خود و عمل خویش را) ماجور و مثاب دانسته، (و بداند که اعمال و زحماتش) به حساب می‏آید، (و نادیده گرفته نمی‏شود) و در همه حال به آنچه که انجام می‏دهد از عبادات عارف باشد، و بر آنچه که از گرسنگی و تشنگی به او می‏رسد صبر کند، و در آن هنگام با امساک از شهوات (و پیروی نکردن از نفس اماره بسوء) مستوجب ثواب فراوانی می‏شود، (و خداوند اجر و ثواب عبادت روزه‏داریش را به او مرحمت‏خواهد فرمود) و این اوصاف حمیده (که برای صائم ذکر شد) واعظ خوبی برای روزه‏داران در دنیا خواهد شد، (که اثرات وضعی این اوصاف کاملا در چهره و اعمال و رفتار آنان مشهود خواهد گشت) و رائض و راغب است‏بر روزه‏داران بر اداء آنچه که مکلف به آنند و راهنمای خوبی برای آنان است در عالم عقبی، و آنان باید بشناسند شدت و اهمیت مشکلات فقرا و بیچارگان را که تا رحمت آورند بر فقراء و مساکین در دنیا، سپس اداء نمایند حقوق آنان را که خداوند در اموالشان مقرر فرموده است. (یعنی اینطور نباشد که خود خوب بخورند و بپوشند و دیگران گرسنه باشند).
شاعر عرب «حاتم بن عبد الله طائی‏» می‏گوید:
و حسبک داء ان تبیت‏ببطنة و حولک اکباد تحن الی القد!
یعنی: این درد برای تو بس است که شب با شکم پر بخوابی و در گردت جگرها باشد که قدح پوستی را آرزو کنند (و برای آنان فراهم نشود چه جای آنکه طعام داشته باشند.

روزه رابطه مستقیم با اخلاص دارد
خلاصه کنم و این بخش را «فلسفه روزه و حکمت مشروعیت‏» به سخن مولای متقیان (علیه السلام) مزین نمایم که امام علیه السلام در آنجا که فلسفه پاره‏ای از احکام را تشریح می‏فرماید: «و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏» (1)
خداوند، روزه را برای آزمایش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است، و کسی که به پیشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامی اوصافی که در فلسفه روزه بیان شده است‏شامل حالش می‏شود، و روزه کاملا با اخلاص روزه‏دار، در رابطه است .
1- نهج البلاغه، ص 1197

عرفای اسلامی به روزه به عنوان یکی از ارکان اساسی اسلام نگریسته اند و با استناد به آیات شریفه قرآن و احادیث شریف نبوی و ائمه دین، روزه را بهترین عبادت و یکی از مهم ترین ریاضت ها برای تزکیه جسم و روح و تقرّب به خداوند متعال و تخلّق به صفات الهی دانسته اند.
ابوطالب مکی ـ رحمة الله علیه ـ گوید: خداوند متعال فرموده است: «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» و در تفاسیر آمده است که صبر در این آیه به معنی صوم است و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و سلّم ـ ماه رمضان را «شهر الصبر» نامیده اند؛ چرا که صبر، حبس نفس است از هوی و هوس و حبس نفس است به امر مولی و بعضی از علما گفته اند که غرض از استعانت به صبر در آیه مذکور، زهد است در دنیا به وسیله روزه؛ چرا که روزه دار چون زاهد عابد است و روزه مفتاح زهد است و باب عبادت مولی است؛ زیرا روزه نفس را از شهوت طعام و شراب باز می دارد. رسول خدا ـ صلّی الله علیه و سلّم ـ فرمود که خدای تعالی فرموده است: همه اعمال بنی آدم مربوط به خود اوست، جز روزه که از آنِ من است و من آن را جزا می دهم. همچنین فرموده اند: هر عملی را جزایی است جز روزه را که جزای آن را هیچ کس نداند؛ زیرا جزای آن بی حساب است

روزه خاصان
ابوطالب مکی ـ رحمة الله علیه ـ همانند عرفای سلف خود، برای روزه داران درجاتی قائل است و بالاترین درجه روزه داری را، روزه دل و تمام اعضا و جوارح انسان می داند و گفته است: «بدان که روزه در نزد عموم، همان روزه قالب و تن است. اما در نزد خاصان مؤمن، روزه دل است و صوم قلب است از همم دنیا و افکار دنیوی، سپس روزه گوش و چشم و زبان است در تجاوز از حدود و روزه دست و پا از بطن و شتاب زدگی در اسباب نهی؛ و هر که بدین صورت روزه دارد، عبادت است و تنفس او تسبیح

در شرح «تعرف» کلابادی،:
روزه از دیدار مردم پنهان شدن و به دیدار حق رفتن، با غیر حق سخن نگفتن و تنها با حق به راز و نیاز نشستن تعبیر شده و آمده است:
«معنی روزه، غایب گشتن است از دیدار خلق به دیدار حق، و به این، روزه سِرّ می خواهد نه روزه ظاهر؛ چرا که روزه، امساک است که چون ظاهر را از شهوت و مراد باز داری به حکم شریعت روزه دار باشی، و چون باطن را از هوای نفس و خلق باز داری، روزه دار ‌باشی به حقیقت؛ و نیز سرّی است میان بنده و میان حق و بر این حجّت از قرآن است در قصّه مریم که گفت: من با خدا نذر کرده ام که روزه دارم و با هیچ آدمی سخن نگویم و روزه را خویش باز ایستادن می دانست از صحبت خلق

.
روزه تنها نخوردن نیست؛ بلکه آن است که ظاهر و باطن روزه دار گردد؛ من جمله زبان نیز روزه دار باشد؛ یعنی از خلق بریده و به ذکر خدا مشغول گردد و دلیل، قول پیغمبر ـ صلّی الله علیه و سلّم ـ است که فرمود: روزه سپری است؛ یعنی حجاب است از هر چه غیر خداست.
گروهی گفته اند که غرض از سپر، غیبت کردن و دروغ گفتن و محال اندیشیدن است. گروهی گفتند: سپر گردد از آتش دوزخ؛ و گروهی گفته اند سپر گردد دل بنده را از هر چه جز حق است تا ایشان را نبینند».
همان طور که ملاحظه می شود روزه از منظر عرفا، تنها تحمّل گرسنگی و تشنگی و عبادت ظاهری بر اساس ظاهر نیست؛ بلکه توجه به عمق عبادت روزه که همانا دل و دیگر اعضای بدن را از هرگونه گناه باز داشتن و به ذکر خدای مشغول گردانیدن، است.
حافظ می فرماید:
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

ابونصر سراج در «اللمع»، در درستی روزه و حسن ادب روزه دار می نویسد: «درستی روزه و حسن ادب روزه دار آن است که در روزه او صحت قصد باشد، و مباینت(دوری) شهوت و حفظ جوارح و پاکی مطعم، و عاریت دل به دوام ذکر خدای تعالی، و کمی سعی و اهتمام در به دست آوردن روزی، و استعانت به خدای تعالی

جویری در «کشف المحجوب» شرایطی را برای روزه بیان می دارد که عرفای اسلامی هم بر آن نهج بوده اند: «امساک را شرایط است: چنانکه جوف(شکم) را از شراب و طعام نگاهدار می باید و چشم را از نظاره حرام و شهوت و گوش را از استماع لهو و غیبت و زبان را از گفتن لغو و آفت و تن را از متابعت دنیا و مخالفت شرع نگاه داری، آن‌گاه این روزه بود بر حقیقت چنان که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و سلّم ـ فرمود: بسیار روزه دار که با پنداشت روزه، گرسنه و تشنه بوده است


از نظر امام محمّد غزالی ـ رحمة الله علیه ـ حقیقت روزه، ترک شهوات است و آن را بر سه درجه، تقسیم می کند و می گوید: «روزه را دو خاصیت است: یکی آنکه حقیقت خوردن است و آن باطن بود و از چشم خلق پوشیده باشد و ریا را به آن راه نبود؛ و دیگر آنکه دشمن خدای، ابلیس است و سپاه او شهوات است و روزه لشکر او بشکند که حقیقت روزه ترک شهوات است».
امام غزالی ـ رحمة الله علیه ـ ضمن درجه بندی کردن روزه داری به روزه عوام، روزه خواص و روزه خاص الخاص می فرماید: «… روزه عوام، غایت آن نگاهداشت فرج و بطن است، و این کم ترین درجات است. اما روزه خاص الخواص بلندترین درجات است و آن، آن است که دل خود را از اندیشه هر چیز جز خدای تعالی نگاه دارد و همگی خود بدو دهد و از هر چه جز اوست به ظاهر و باطن روزه دارد. اما روزه خاص آن بود که جوارح خود را از ناشایست نگاه دارد و تمامی این روزه، شش چیز بود: یکی آنکه چشم نگاه دارد از هر چه او را از خدای مشغول کند، خاصه چیزی که از آن شهوت خیزد. دوم آنکه زبان نگاه دارد از بیهوده و هرچه از آن مستغنی است. سوم آنکه گوش نگاه دارد، که هر چیزی نشنود. چهارم آنکه به وقت افطار، حرام و شبهت نخورد. پنجم آنکه پس از افطار، دل او میان بیم و امید معلّق بود که روزه او مقبول خواهد بود یا نه

عین القضات همدانی حقیقت روزه را در خوردن طعام معنوی و شراب الهی جست و جو می کند و می گوید: «صوم عبارت است از خوردن طعام و شراب! کدام طعام؟ طعام “أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّی‏” کدام شراب؟ شراب “وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَکْلیماً” این را صوم معنوی گویند. روزه جان باشد، این صوم خدا باشد؛ زیرا که در این صوم جز خدا نباشد». وی حقیقت امساک و افطار را در دیدار و شهود حق می بیند و می گوید: «الصوم الغیبه عن رؤیه ما دون الله لرؤیه الله تعالی.
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و سلّم ـ از این جا گفت: “صُومُوا لِرُؤْیَتِهِ وَ أَفْطِرُوا لِرُؤْیَتِه” که ابتدای آن صوم باشد و آخر افطار آن به خدا باشد

مولانا جلال الدین محمد بلخی روزه را امساک از حلال ها می داند و در مثنوی شریف می فرماید:
روزه گوید: کَِرد تقوی از حلال
در حرامش دان که نبود اتصال
جوع اختیاری یا گرسنگی عارفانه نه تنها پرهیز از هرگونه حرام و شبهه است، بل پرهیز از بهره مندی غیر لازم از حلال هاست. از این رو پرخوری و انباشتن شکم از طعام های رنگین، نکوهش شده است. چنانکه حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و سلّم ـ می فرماید:
«لا یَدْخُلُ مَلَکُوتُ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَنْ مَلَأَ بَطْنُهُ»
«دل کسی که شکم خود را انباشته باشد به ملکوت آسمان داخل نشود».
البته این گرسنگی با آن گرسنگی که ناشی از ستم اجتماعی و عدم توزیع عادلانه ثروت است تفاوتی بنیادین دارد. از این رو هیچ یک از انبیا و اولیا نه تنها گرسنگی اجباری و ظالمانه را تأیید و تشویق نکرده اند، بلکه برای برکندن ریشه های شوم این شجره خبیثه، مجاهدت ها کرده اند. گرسنگی عارفانه از نظر مولانا فقط منحصر به کم خوردن طعام نیست، بلکه به معنی پرهیز از هر گونه امور نفسانی است