گویند از مردی که صاحب گستردهترین فروشگاههای زنجیرهای در جهان است پرسیدند :
«راز موفقیت شما چه بوده؟»
او در پاسخ گفت :
« زادگاه من انگلستان است. در خانوادهی فقیری به دنیا آمدم و چون خود را به معنای واقعی فقیر میدیدم، هیچ راهی به جز گدایی کردن نمیشناختم.
روزی به طرف یک مرد متشخص رفتم و مثل همیشه قیافهای مظلوم و رقتبار به خود گرفتم و از او درخواست پول کردم.
وی نگاهی به سراپای من انداخت و گفت : به جای گدایی کردن بیا با هم معاملهای کنیم. پرسیدم : چه معاملهای ...!؟
گفت : ساده است. یک بند انگشت تو را به ده پوند میخرم.
گفتم : عجب حرفی میزنید آقا ، یک بند انگشتم را به ده پوند بفروشم ...!؟
- بیست پوند چطور است؟
- شوخی می کنید؟!
- بر عکس، کاملا جدی می گویم.
- جناب من گدا هستم، اما احمق نیستم.
او همچنان قیمت را بالا میبرد تا به هزار پوند رسید.
گفتم : اگر ده هزار پوند هم بدهید، من به این معاملهی احمقانه راضی نخواهم شد.
گفت : اگر یک بند انگشت تو بیش از ده هزار پوند میارزد، پس قیمت قلب تو چقدر است؟ در مورد قیمت چشم، گوش، مغز و پای خود چه میگویی؟ لابد همهی وجودت را به چند میلیارد پوند هم نخواهی فروخت!؟
گفتم : بله، درست فهیمیدهاید.
گفت : عجیب است که تو یک ثروتمند حسابی هستی، اما داری گدایی میکنی ...!
از خودت خجالت نمیکشی .!؟
گفتهی او همچون پتکی بود که بر ذهن خوابآلود من فرود آمد. ناگهان بیدار شدم و گویی از نو به دنیا آمدهام اما این بار مرد ثروتنمدی بودم که ثروت خود را از معجزهی تولد به دست آورده بود.
از همان لحظه، گدایی کردن را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم زندگی تازهای را آغاز کنم
يکي از تشرفات پرشور شيخ عبدالزهرا کعبي به هنگام روضه خواني اباعبدالله درصحن وسراي کربلا از زبان گيرا وتاثيرگذار خودش :
يک روز بعد ازظهر وارد صحن مطهر امام حسين عليه السلام شدم شخصي درمقابل يکي ازحجره هاي صحن شريف کتابهاي مذهبي مي فروخت
ومن با وي سابقه آشنايي داشتم .
چون مرا ديد گفت کتابي دارم که شايد براي شما نافع باشد ودرآن اشعاري وجود دارد که زيبنده ي شما ميباشد وقيمت ان اين است که يکبار آنرابرايم بخواني ) آن اشعار گمشده من بود و مدتي درجستجوي آن بودم آن را گرفتم ودر هنگامي که به خواندن آن مشغول بودم ناگهان ديدم سيدي از بزرگان عرب دربرابرم ايستاده وبه اشعار من گوش ميدهد وگريه ميکند .چون به اين بيت رسيدم :
اًيٌقتل ظماناً حسين بکربلاء * وفي کل عضوٍ من انامِلِه بحر
آيا حسين عليه السلام در کربلا تشنه لب کشته ميشود درحاليکه درهر بندي از انگشتان او دريايي از فضيلت موج ميزند .
گريه آن بزرگوار شديد شد وروبه ضريح امام حسين عليه السلام نموده ، اين بيت را تکرار مي فرمود وهمچون مادر جوان مرده ميگريست .همين که اشعار را به پايان رساندم ديگر آن بزرگوار را نديدم . براي ديدن ايشان از صحن خارج شدم تاشايد آن جناب را بيابم ولي ايشان را نديدم . به هر کجا رونمودم اثري نيافتم .درآن هنگام به يقين دانستم او حضرت حجت و امام منتظر بوده است .
علامه اميني در کتاب ارزشمند غدير فرموده است : در ميان اصحاب ما چنين معروف است که در هرمکاني اين قصيده خوانده شود موجب تشريف فرمايي سرور عالم امکان حضرت بقية الله الاعظم به آن مکان ميشود .
دوستان گرامي و خوانندگان محترم اين قصيده درکتاب الغدير جلد 7صفحه 14و ترجمه ان نيز در کتاب ترجمه الغدير ج 13صفحه 41 آم
گویند از مردی که صاحب گستردهترین فروشگاههای زنجیرهای در جهان است پرسیدند :
«راز موفقیت شما چه بوده؟»
او در پاسخ گفت :
« زادگاه من انگلستان است. در خانوادهی فقیری به دنیا آمدم و چون خود را به معنای واقعی فقیر میدیدم، هیچ راهی به جز گدایی کردن نمیشناختم.
روزی به طرف یک مرد متشخص رفتم و مثل همیشه قیافهای مظلوم و رقتبار به خود گرفتم و از او درخواست پول کردم.
وی نگاهی به سراپای من انداخت و گفت : به جای گدایی کردن بیا با هم معاملهای کنیم. پرسیدم : چه معاملهای ...!؟
گفت : ساده است. یک بند انگشت تو را به ده پوند میخرم.
گفتم : عجب حرفی میزنید آقا ، یک بند انگشتم را به ده پوند بفروشم ...!؟
- بیست پوند چطور است؟
- شوخی می کنید؟!
- بر عکس، کاملا جدی می گویم.
- جناب من گدا هستم، اما احمق نیستم.
او همچنان قیمت را بالا میبرد تا به هزار پوند رسید.
گفتم : اگر ده هزار پوند هم بدهید، من به این معاملهی احمقانه راضی نخواهم شد.
گفت : اگر یک بند انگشت تو بیش از ده هزار پوند میارزد، پس قیمت قلب تو چقدر است؟ در مورد قیمت چشم، گوش، مغز و پای خود چه میگویی؟ لابد همهی وجودت را به چند میلیارد پوند هم نخواهی فروخت!؟
گفتم : بله، درست فهیمیدهاید.
گفت : عجیب است که تو یک ثروتمند حسابی هستی، اما داری گدایی میکنی ...!
از خودت خجالت نمیکشی .!؟
گفتهی او همچون پتکی بود که بر ذهن خوابآلود من فرود آمد. ناگهان بیدار شدم و گویی از نو به دنیا آمدهام اما این بار مرد ثروتنمدی بودم که ثروت خود را از معجزهی تولد به دست آورده بود.
از همان لحظه، گدایی کردن را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم زندگی تازهای را آغاز کنم
آن مرد متشخص انگلیسی ، مقداری از راه را رفته است. نه همه راه را.
بقیه راه این است که ولایت اهل بیت عصمت و طهارت ، نه از تن انسان ، که از وجود انسان هم گرانتر و با ارزشتر است.
گاهی غربیها حرفهای درستی میزنند و راه درستی میروند. اما این راه به مقصد نهایی که شایسته انسان است نمیرسد. یا منحرف میشود یا متوقف می ماند.
فقط با اسلام است که می توان راه درست را تا آخر رفت.
غار علیصدر تماشایی است؛ آب غار ، زلال، مثل اشک چشم است؛ دمای آب ثابت و مطبوع؛ دمای هوا ثابت و مطبوع؛ زمستان و تابستان هم ندارد؛ ولی با اینهمه هیچ جنبنده ای در آن نمی جنبد! حیات در آنجا معنا ندارد! یعنی از ماهی و مرغابی هم خبری نیست که نیست !
می دانی چرا؟ چون از نور خورشید ، و از تابش آفتاب خبری نیست؛
نامه طلبه جوان به علامه طباطبايي (ره)
وپاسخ و #دستور_العمل ايشان
بسم الله الرحم الرحیم
محضر مقدس نخبة المجتهدین حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای علامه محمد حسین طباطبایی دام مجده سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
خداوند ان شاء الله خیر دنیا و آخرت عطایت فرماید و با اولیا و انبیا محشورت سازد.
برادر عزیز! فراوان احساس کمبودی می کنم. هر چه دست و پا می زنم و تلاش می کنم و به هر جهت می نگرم دریا در نظرم وسیعتر جلوه می کند. ندانم در چه مسیری روی گردانم. کدام سفینه را سوار شوم تا به ساحل خوشبختی برسم؟ از شما بردار عزیز استمداد می طلبم. نمی دانم مرا چه می شود.مدتی است خود را چنان بینم که بر آسمان افکارم ابرهای سنگین و تیره و تار برآمده و عالم مرا غمناک ساخته اند حتی غرشی نیست تا ببارد و آسمانی صاف بینم. عامل این تیرگی چیست; نمی دانم.
در لا به لای این حالات فکر می کنم اگر سؤال مرا در این موضوع پاسخ گویید راحت شوم.
برادر عزیز! با روشن بینی خود و حقیقت خواهی خود اگر بتوانید حالت مرا درک کنید و آنچنان جوابم گویید که ناخودآگاه جرقه ای در من به وجود آید که تا ابد (مرگ) روشن باشم. آیا می توانید راهنمایی کنید تا عاشق خدا شوم.
2-عاشق پیامبر شوم.
3 - عاشق اولیای خدا شوم. راه چیست و چاره کدام؟ اگر راز عشق، مرا آموزید و معشوق را به نیکی برایم بشناسانی ولو بروی خود می روم. اگر حالت عشق در من بتوانی سازی و دستم گرفته به کوی عشق رهبری نمایید و با اشاره معشوق را بنمایی دوان دوان می روم حتی لحظه ای آرام نمی گیرم.
اما چه کنم جاهلم و عاشق نیستم.
موقعیت نویسنده: طلبه پایه معلومات: پایان دوره دبیرستان، دیپلم. علوم اسلامی: لمعه و اصول الفقه، سن:23 سال.
استاد عزیز، از قرآن جز خواندن (بدون تعارف) چیزی نمی دانم. از سخنان معصومین تقریبا بیگانه ام. چگونه و به چه اندازه بر آنها وارد شوم و چگونه استفاده کنم؟ صبر کنم تا رشد علمی بیابم و یا به موازات تحصیل ... طریق استفاده را نیز بیان فرمایید.
جواب علامه به نامه
به عرض شریف می رساند نامه شریف زیارت شد. قبلا نیز یک نامه دیگری رسیده بود که تا کنون پاسخ آن نوشته نشده. اصولا در زمستان گذشته در اثر کسالت مزاج و ناراحتی اعصاب نه تنها نامه جناب عالی بلکه نامه های زیاد دیگری که در این مدت رسیده تا امروزها برای هیچ کدام نتوانسته ام جواب بنویسم. امروزها که کمی حالم رو به بهبودی است تدریجا جواب می فرستم. به هر حال عذر گذشته را می خواهم.
عرض کنم روشی که برای ما در همه حال و همه شرایط در حد ضرورت است روش بندگی و به عبارت دیگر روش خداشناسی است و راه آن طبق آنچه از کتاب و سنت برمی آید همانا یاد خدا و امتثال تکالیف عملی است. یعنی همان مراقبه و محاسبه است که در نامه اولی خدمتتان عرض شد. فعلا به این ترتیب که:
هر صبح که از خواب بیدار می شوید تصمیم بگیرید که خدا را فراموش نخواهید کرد. آنگاه به طور استمرار خود را در برابر خدا تصور کنید
و شب وقت خواب به حساب کارهای روز بپردازید.
اگر غفلتی شده استغفار و توبیخ نفس، و اگر نشده حمدی به خدا بکنید.
و ضمنا برای تقویت ذکر تا چهل روز، روزی هزار مرتبه طرف صبح با توجه تام کلمه طیبه لااله الاالله بگویید.
حال بندگی که از این روش به دست می آید الگو و مقیاس همه حالات زندگی است.
والسلام علیکم
محمد حسین طباطبایی
اعمال روز #مباهله
روز بیست وچهارم ذیحجه بنابر مشهور روزی است که مباهله حضرت رسول با مسیحیان نجران در آن اتفاق افتاده است و نیز در این روز بود که حضرت امیرالمؤمنین در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داد و آیه «انما ولیّکم الله» در شأن او نازل شد.
در این روز چند عمل وارد شده است:
اول: غسل؛
دوم: روزه؛
سوم: دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است در وقت و کیفیت و ثواب؛
چهارم: خواندن دعای مباهله که شبیه به دعای سحر ماه رمضان است؛
پنجم: بخواند دعایی را که شیخ و سید روایت کرده اند بعد از دو رکعت نماز و هفتاد مرتبه استغفار و اول آن «الحمدلله رب العالمین» است و شایسته است
در این روز تصدق بر فقرا به جهت تأسی به مولا امیرالمؤمنین و زیارت کردن او و بهتر از همه زیارت ها در این باب #زیارت_جامعه است.[1]
1]. برگرفته از: شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.
امیرالمؤمنین علي عليه السلام فرمودند:
در بدن عضوي كم سپاس تر از چشم نيست، پس خواهش آن را بر آورده نسازيد كه شما را از ياد خداي بزرگ و بلند مرتبه باز مي دارد.
«بحار الانوار، ج 104، ص 36»
در قرآن کريم در سوره مبارک #حشر راجع به کفار آمده است که ايشان در دنيا به ظاهر با همديگر جمع اند امّا در دل، از يکديگر متفرقند لذا جهنّميان در قيامت برخلاف بهشتيان که همدلند و رويشان به طرف هم است، با هم همدل نيستند و از يکديگر روي گردانند
که: «يوم يفرّ المرء من اخيه و امّه و ابيه و صاحبته و بنيه»
قرآن #بهشتيان را نسبت به هم همرو ميداند و ميفرمايد: ايشان در بهشت با «کأس معيني» که در دست دارند به همديگرتعارف ميکنند.
اما در مورد اهل جهنّم ميفرمايند: ايشان در قيامت هم از دست برادرانشان در فرارند و هم از دست خواهرشان. هم از پدر و مادر خود گريزانند و هم از همسر خود که نزديکترين فرد جسمي و محرمي با آنها است فرار ميکنند.
اين سلسله اشخاص در آيات را بايد بيشتر توجه کرد.
خداوند در ابتداي آيه شريفه فرمود: در روز قيامت حتي دو برادر نيز با مشاهدة حال يکديگر از هم فرار ميکنند، يعني برخلاف آنچه که در عالم دنيا مشهود است و معمولاً دو برادر خواهان نزديکي و رويارويي بيشتر با يکديگرند اما در قيامت دو برادر پس از ظهور آنچه در باطن دارند از همديگر نيز فرار ميکنند، و حتي نزديکتر از دو برادر نيز که پدر و مادر فردند از فرزند خود خواهند گريخت. از پدر و مادر نزديکتر به انسان، همسر انسان است.
در آيه شريفه فرمود: در روز #قيامت نه تنها برادر از برادر و پدر و مادر از فرزند بلکه همسر جهنّميان نيز با مشاهده احوالشان از ايشان گريزان خواهد بود. بعد از همسرتنها کسي که بيشترين انس و الفت را با انسان دارد فرزند انسان است. زيرا همسر در ابتدا غير بود و بعد با انسان انس گرفت که نعوذ بالله شايد برسد روزي که اين انس با يک طلاق منقطع گردد امّا #فرزند جگر گوشه انسان است و علْقه و ارتباط فيمابين پدر و فرزند با هيچ امري گسستني نيست که؛ «الولد سرّ أبيه»، فرمود: بلکه از همسر نزديکتر به انسان نيز که همان فرزندانند از جهنمي خواهند گريخت.
در دنيا معمولاً برادر و برادر، زن و شوهر، فرزندان و پدر و مادر به هم نزديکند که اگر قرار باشد هر کدام اينها منزلي داشته باشند سعي ميکنند در محيطي کنار همديگر زندگي کنند
اما قرآن کريم ميفرمايد: چه بسا همينهايي که به ظاهر باهمند، در دل با همديگر نيستند. هر کسي که دلش به دل ديگري راه داشت قطعاً اين دو دل به هم رو ميکنند و چون رو ميکنند چهره ها و بدنشان نيز به يکديگر رو ميکنند. امّا اگر دلي به دلي ديگر راه نداشت ميبينيد که بدن و چهرههايشان نيز از يکديگر روي بر ميگردانند و هر وقت به هم ميرسند، از هم پشت ميکنند در اين هنگام گرچه به ظاهر با هم جمع ميشوند اما اگر اهل دلي در بين آنها باشد که چشم دل اوباز باشد خواهد ديد که آنها از يکديگر پشت کرده اند. اما اگر دو دل با هم #مأنوس باشند #اهل #باطن در خواهند يافت که اين دو به هم رو کردهاند ولو اينکه يکي مثلاً در آمل و ديگري در فلان نقطه از دورترين نقاط کشور باشد.
آنچه ملاک است رو کردن قلبها» است، بايد اين را دنبال کرد که اگر دلها به هم رو کنند قهراً موّفقيّت هست در غير اين صورت راهي جز افتراق و جدائي نخواهد بود. زيرا نهايت راه يا همچون بهشتيان اجتماع است ويا همانند دوزخيان افتراق است. لذا بايد در ادامه جلساتمان به اين معني بيشتر عنايت کنيم.
يُؤتى بِاَحَدٍ يَومَ القيامَةِ يوقَفُ بَينَ يَدَىِ اللّهِ وَ يُدفَعُ إِلَيهِ كِتابُهُ فَلايَرى حَسَناتِهِ فَيَقولُ: اِلهى لَيسَ هذا كِتابى فَاِنّى لا اَرى فيها طاعَتى! فَيُقالُ لَهُ: اِنَّ رَبَّكَ لا يَضِلُّ وَ لايَنسى ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغتيابِ النّاسِ ثُمَّ يُؤتى بِآخَرَ وَ يُدفَعُ اِلَيهِ كِتابُهُ فَيَرى فيهِ طاعاتٍ كَثيرَةً فَيَقولُ: اِلهى ما هذا كِتابى فَاِنّى ما عَمِلتُ هذِهِ الطّاعاتِ فَيُقالُ: لاَنَّ فُلانا اغتابَكَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ اِلَيكَ؛
روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خداوند نگه مى دارند و كارنامهاش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مىكند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مىكند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياوردهام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد، حسنات او به تو داده شد.
باغ مستوفی در اطراف شهرری، یكی از باغاتی بود كه در آنجا زراعت میكردند. اتفاقا سیل عظیمی آمد و تمامی اراضی مزروعی را آب فراگرفت و بسیاری از مكانها را تخریب نمود.
بر اثر آب باران، حفره و شكافی عمیق، در باغ مستوفی نیز پدید آمد. هنگامی كه به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد كه آب قسمتی از آن را تخریب كرده بود.
وقتی كه برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده كردند كه تمام اعضأ بدن آن سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیكو آرمیده بود! و هنوز اثر خضاب كردن بر ناخنهایش مشهود بود! و ناخنهای یك دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود و محاسن شریفش روی سینهاش ریخته بود و بدن چنان سالم و تازه بود كه چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشتههای نخ پوسیده كفن كه از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاك ریخته بود!
این خبر در شهرری و تهران، به سرعت دهان به دهان گشت؛ و مردم فورا به سلطان وقت اطلاع دادند. به دستور سلطان، سریعا گروهی از علمأ و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، كه در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا كرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حكیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیة الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند؛ انتخاب و برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا كردند و وارد سرداب شدند و پس از تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به تفحص و جستجو نمودند.
با تفحص و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند كه بر روی آن چنین نوشته شده است:
« هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة الامحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی. »
پس از بررسیهای كامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تایید علمأ و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد مطهر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند؛ و لذا دستور دادند، سرداب را بازسازی كنند و در آن را بستند و حفره پدید آمده را نیز مرمت كردند و بنایی مناسب بر آن ساختند و به بهترین وجه تزیین و آیینه كاری نمودند.
مرحوم آیة الله مرعشی نجفی كلامی را نیز در ادامه بیان میدارند كه:
مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند:
من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم كه تقریبا پس از نهصد سال كه از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.
آری این چنین است سرانجام عاشقان و دلدادگان کوی حضرت دوست که مس وجود خود را با کیمیای محبت او به طلا مبدل ساختند.
منبع: مقدمه كتاب من لا یحضره الفقیه و کتاب روضات الجنات خوانساری
بدانکه این ماه ، ماه حُزن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان است و از حضرت امام رضاعلیه السلام روایت است که چون ماه محرّم داخل مى شد پدرم را کسى خندان نمى دید و اندوه و حُزن پیوسته بر او غالب مى شد تا روز دهم چون روز عاشورا مى شد آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و مى فرمود امروز روزى است که حسین علیه السلام شهید شده است .
خريدار و فروشنده، تا از يكديگر جدا نشده اند، اختيار [فسخ معامله را] دارند. اگر راست بگويند و [عيب را] آشكار بگويند، داد و ستد براى هر دو، بركت خواهد داشت، و اگر [عيب را] بپوشانند و دروغ بگويند بركت دادوستدشان خواهد رفت.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ، ص 298 ، ح 15410
گاهی من برای اموات صلوات را هدیه میکنم و اثرات عجیبی هم دیدم.
خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است، مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلواتها او را نجات دادهاند.
کسی میگفت: مادرم چندسال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت:
پسرم! هیچچیزی مثل صلوات روح من را شاد نمیکند؛ بهترین هدیه که به من می دهی، این ذکر است.
امام صادق (علیه السلام) درباره روز عاشورا فرمودند: روز شهادت امام حسین (علیه السلام)، اعظم مصیبت ها نسبت به سایر روزها از نظر شدت مصیبت و غم و اندوه و گریه است.
خواندن سرگذشت انسانهاى با اراده، عامل تعیین کنندهاى در تقویت اراده است.خواندن زندگى نامه انسانهاى با اراده موجب مىشود که انسان در برابر عواملى که موجب ضعف اراده مىشود، مقاومت نموده و عوامل تقویت اراده را تجربه کند، مثلاً یکى از عوامل موفقیت پشتکار است.
علامه امینى (ره) صاحب کتاب ارزشمند الغدیر جهت تدوین این کتاب به کشورهاى مختلف سفر کرد. یکى از سفرهاى وى به هندوستان حدود شش ماه طول کشید. پس از بازگشت از هند پرسیدند: هواى هندوستان چگونه بود؟ وى پس از اندکى تفکر پاسخ داد: من به دلیل این که همواره سرگرم مطالعه بودم، نفهمیدم هواى آن جا در این مدّت چگونه بود!
امام رضا علیه السلام:
لا تَدعُوا العَمـلَ الصّالِـحَ وَ الاِجتهادَ فِى العِبادَةِ اتِّکالاً عَلى حُبِّ آلِ مُحَمدٍ (ص) وَ لا تَدعُوا حُبَّ آلِ مُحَمـدٍ (ص) لامرِهـم اِتِّکـالاً عَلـى العِبـادَةِ فَـاِنَّـهُ لایَقـبَلُ اَحـدَهُـمـا دونَ الآخَر؛
مبادا اعمال نیک را به اتکاى دوستى آل محمد (ص) رها کنید، مبادا دوستى آل محمد (ص) را به اتکاى اعمال صالح از دست بدهید، زیرا هیچ کدام از ایـن دو ، به تنهایى پذیرفته نمى شود.
(بحارالانوار، ج78، ص348)
✅از نفرين پدر خود، سخت بپرهيزيد، زيرا چنين نفرينى «ابر» را هم مى شكافد و بالاتر مى رود، و مورد توجه خدا قرار مى گيرد، تا جايى كه خداوند متعال مى فرمايد: آن نفرين را نزد من آوريد تا مستجاب گردانم.
بنابراين، از نفرين و دعاى پدر عليه خود، سخت پرهيز داشته باشيد، زيرا از شمشير برّنده تر است!
عجيب است که
پس از گذشت يک دقيقه به پزشک
بعد از چند روز به دوست
بعد از چند ماه به همکار
و بعد از چند سال به همسايه
اعتماد می کنيم
اما بعد از يک عمر به خدا اعتماد نمی کنيم
(( و عباد الرحمن... إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً ))
وقتی شخصی خدمت خواجه نصیر طوسی آمد و نوشتهای از دیگری تقدیم وی کرد که در آن نوشته، به خواجه بسیار ناسزا و دشنام داده شده بود و نویسندهی نامه، خواجه را کلب بن کلب خوانده بود، خواجه در برابر ناسزاهای وی با زبان ملاطفتآمیزی این گونه پاسخ گفت: این که او مرا سگ خوانده است درست نیست؛ زیرا که سگ از جملهی چهارپایان است و عوعو کننده و پوستش پوشیده از پشم است و ناخنهای دراز دارد؛ این خصوصیات در من نیست. قامت من راست است و تنم بیپشم و ناخنم پهن است و ناطق و خندانم و... آن چه در من است متناقض است با آن چه صاحب نامه دربارهی من گفته است
تا قبل از لحظه احتضار اختیار زبان به دست خودانسان است هر طور بخواهد و هر حرفی که بخواهد می تواند بزند ، اما از لحظه احتضار به بعد زبان انسان در اختیار عمل اوست لذا خیلی ها نمی توانند در لحظه جان دادن شهادتین را بگویند چون اعمال آنها که ناصالح است
نمی گذارد که شهادتین را بگویند.
خداوند می فرمایند : «خود و خانواده تان را از آتش دوزخ حفظ كنيد»، گفتند: چگونه خانواده مان را از آتش دوزخ حفظ كنيم؟ فرمودند:{به آنچه خدا دوست دارد} امرشان كنيد و {از آنچه خدا نمى پسندد} نهي شان نمائيد.
مردي نزد جوانمردی آمد و گفت :
تبرکي ميخواهم. جامه ات را به من بده تا من نيز همچون تو از جوانمردي بهره اي ببرم. جوانمرد گفت:
جامه ي مرا بهايي نيست. اما سوالي دارم؟ مرد گفت: بپرس. جوانمرد گفت:
اگر مردي چادر بر سر کند زن مي شود؟ مردگفت:
نه جوانمرد گفت اگر زني جامه ي مردانه بپوشد مرد مي شود؟ مرد گفت: نه جوانمرد گفت:
پس در پي آن نباش که جامه ي از جوانمردان را در بر کني که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشي جوانمرد نخواهي شد . زيرا جوانمردي به جان است نه به جامه.
پرهیز از پرخوری:"ای دوست من بدان که پرخوری،بدون
شک قلب را می میراند و نفس را سرکش و طغیانگر بار می
آورد و بدان که گرسنگی بالاترین خصلت مؤمن است.یحیی
بن معاذ چه زیبا گفته است:اگر ملائکه هفت آسمان را
شفیع قرار دهی که نفست در ترک دنیا با تو همراهی کند و
حکم حق را گردن نهد،نخواهد پذیرفت.اما اگر گرسنگی را
وسیله قرار دهی و از راه گرسنگی وارد شوی،خواهد پذیر
فت و مطیعت خواهد شد.
کوتاه ولی آموزنده :
گویند از مردی که صاحب گستردهترین فروشگاههای زنجیرهای در جهان است پرسیدند :
«راز موفقیت شما چه بوده؟»
او در پاسخ گفت :
« زادگاه من انگلستان است. در خانوادهی فقیری به دنیا آمدم و چون خود را به معنای واقعی فقیر میدیدم، هیچ راهی به جز گدایی کردن نمیشناختم.
روزی به طرف یک مرد متشخص رفتم و مثل همیشه قیافهای مظلوم و رقتبار به خود گرفتم و از او درخواست پول کردم.
وی نگاهی به سراپای من انداخت و گفت : به جای گدایی کردن بیا با هم معاملهای کنیم. پرسیدم : چه معاملهای ...!؟
گفت : ساده است. یک بند انگشت تو را به ده پوند میخرم.
گفتم : عجب حرفی میزنید آقا ، یک بند انگشتم را به ده پوند بفروشم ...!؟
- بیست پوند چطور است؟
- شوخی می کنید؟!
- بر عکس، کاملا جدی می گویم.
- جناب من گدا هستم، اما احمق نیستم.
او همچنان قیمت را بالا میبرد تا به هزار پوند رسید.
گفتم : اگر ده هزار پوند هم بدهید، من به این معاملهی احمقانه راضی نخواهم شد.
گفت : اگر یک بند انگشت تو بیش از ده هزار پوند میارزد، پس قیمت قلب تو چقدر است؟ در مورد قیمت چشم، گوش، مغز و پای خود چه میگویی؟ لابد همهی وجودت را به چند میلیارد پوند هم نخواهی فروخت!؟
گفتم : بله، درست فهیمیدهاید.
گفت : عجیب است که تو یک ثروتمند حسابی هستی، اما داری گدایی میکنی ...!
از خودت خجالت نمیکشی .!؟
گفتهی او همچون پتکی بود که بر ذهن خوابآلود من فرود آمد. ناگهان بیدار شدم و گویی از نو به دنیا آمدهام اما این بار مرد ثروتنمدی بودم که ثروت خود را از معجزهی تولد به دست آورده بود.
از همان لحظه، گدایی کردن را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم زندگی تازهای را آغاز کنم
مام موسی کاظم علیه السلام:
صبر بر تنهایی،نشانه قوت عقل است.
تحف العقول،ص۳۸۷
شيخ عبدالزهرا کعبي
يکي از تشرفات پرشور شيخ عبدالزهرا کعبي به هنگام روضه خواني اباعبدالله درصحن وسراي کربلا از زبان گيرا وتاثيرگذار خودش :
يک روز بعد ازظهر وارد صحن مطهر امام حسين عليه السلام شدم شخصي درمقابل يکي ازحجره هاي صحن شريف کتابهاي مذهبي مي فروخت
ومن با وي سابقه آشنايي داشتم .
چون مرا ديد گفت کتابي دارم که شايد براي شما نافع باشد ودرآن اشعاري وجود دارد که زيبنده ي شما ميباشد وقيمت ان اين است که يکبار آنرابرايم بخواني ) آن اشعار گمشده من بود و مدتي درجستجوي آن بودم آن را گرفتم ودر هنگامي که به خواندن آن مشغول بودم ناگهان ديدم سيدي از بزرگان عرب دربرابرم ايستاده وبه اشعار من گوش ميدهد وگريه ميکند .چون به اين بيت رسيدم :
اًيٌقتل ظماناً حسين بکربلاء * وفي کل عضوٍ من انامِلِه بحر
آيا حسين عليه السلام در کربلا تشنه لب کشته ميشود درحاليکه درهر بندي از انگشتان او دريايي از فضيلت موج ميزند .
گريه آن بزرگوار شديد شد وروبه ضريح امام حسين عليه السلام نموده ، اين بيت را تکرار مي فرمود وهمچون مادر جوان مرده ميگريست .همين که اشعار را به پايان رساندم ديگر آن بزرگوار را نديدم . براي ديدن ايشان از صحن خارج شدم تاشايد آن جناب را بيابم ولي ايشان را نديدم . به هر کجا رونمودم اثري نيافتم .درآن هنگام به يقين دانستم او حضرت حجت و امام منتظر بوده است .
علامه اميني در کتاب ارزشمند غدير فرموده است : در ميان اصحاب ما چنين معروف است که در هرمکاني اين قصيده خوانده شود موجب تشريف فرمايي سرور عالم امکان حضرت بقية الله الاعظم به آن مکان ميشود .
دوستان گرامي و خوانندگان محترم اين قصيده درکتاب الغدير جلد 7صفحه 14و ترجمه ان نيز در کتاب ترجمه الغدير ج 13صفحه 41 آم
همانگونه که باطری احتیاج به شارژ دارد ،
قلب ما نیز باید دائم شارژ شود،
اذکار الهی شارژ کننده قلب هستند.
آن مرد متشخص انگلیسی ، مقداری از راه را رفته است. نه همه راه را.
بقیه راه این است که ولایت اهل بیت عصمت و طهارت ، نه از تن انسان ، که از وجود انسان هم گرانتر و با ارزشتر است.
گاهی غربیها حرفهای درستی میزنند و راه درستی میروند. اما این راه به مقصد نهایی که شایسته انسان است نمیرسد. یا منحرف میشود یا متوقف می ماند.
فقط با اسلام است که می توان راه درست را تا آخر رفت.
غار علیصدر تماشایی است؛ آب غار ، زلال، مثل اشک چشم است؛ دمای آب ثابت و مطبوع؛ دمای هوا ثابت و مطبوع؛ زمستان و تابستان هم ندارد؛
ولی با اینهمه هیچ جنبنده ای در آن نمی جنبد! حیات در آنجا معنا ندارد! یعنی از ماهی و مرغابی هم خبری نیست که نیست !
می دانی چرا؟
چون از نور خورشید ، و از تابش آفتاب خبری نیست؛
زندگی بدون خدا مثال همین غار علیصدر را دارد.
هر چیزي خالصش خوب است.
مثل گلاب و عسل که خالصشان خوب است.
حتی خود آب، خالصش خوب است.
آبی که توي یخچال میگذاري، بوي طالبی و گوشت و ماست میگیرد، این آب دیگر گوارا نیست.
آبی گوارا است که طعم آب داشته باشد، بوي آب داشته باشد، رنگ آب داشته باشد.
عبادت هم همینطور است؛ خالص آن خوب است.
این است که قرآن کریم میفرماید: لا تعبدوا الا ایاه.
جز خدا هیچکس را بندگی نکنید، یعنی بندگی خود را خالص کنید.
علامه اواخر عمر این بیت را می خواند وگریه می کرد:
کاروان رفت وتو درخواب وبیابان در پیش
کی روی؟ ره زکه پرسی؟چه کنی؟چون باشی؟!
لقمان به پسرش نصیحت كرد:
دو چيز را فراموش نكن!!!!
ياد خدا
ياد مرگ
دو چيز را فراموش كن:
بدی ديگران درحـــق تو،،،،،
خوبی تودرحـــق ديگران.....
نامه طلبه جوان به علامه طباطبايي (ره)
وپاسخ و #دستور_العمل ايشان
بسم الله الرحم الرحیم
محضر مقدس نخبة المجتهدین حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای علامه محمد حسین طباطبایی دام مجده سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
خداوند ان شاء الله خیر دنیا و آخرت عطایت فرماید و با اولیا و انبیا محشورت سازد.
برادر عزیز! فراوان احساس کمبودی می کنم. هر چه دست و پا می زنم و تلاش می کنم و به هر جهت می نگرم دریا در نظرم وسیعتر جلوه می کند. ندانم در چه مسیری روی گردانم. کدام سفینه را سوار شوم تا به ساحل خوشبختی برسم؟ از شما بردار عزیز استمداد می طلبم. نمی دانم مرا چه می شود.مدتی است خود را چنان بینم که بر آسمان افکارم ابرهای سنگین و تیره و تار برآمده و عالم مرا غمناک ساخته اند حتی غرشی نیست تا ببارد و آسمانی صاف بینم. عامل این تیرگی چیست; نمی دانم.
در لا به لای این حالات فکر می کنم اگر سؤال مرا در این موضوع پاسخ گویید راحت شوم.
برادر عزیز! با روشن بینی خود و حقیقت خواهی خود اگر بتوانید حالت مرا درک کنید و آنچنان جوابم گویید که ناخودآگاه جرقه ای در من به وجود آید که تا ابد (مرگ) روشن باشم. آیا می توانید راهنمایی کنید تا عاشق خدا شوم.
2-عاشق پیامبر شوم.
3 - عاشق اولیای خدا شوم. راه چیست و چاره کدام؟ اگر راز عشق، مرا آموزید و معشوق را به نیکی برایم بشناسانی ولو بروی خود می روم. اگر حالت عشق در من بتوانی سازی و دستم گرفته به کوی عشق رهبری نمایید و با اشاره معشوق را بنمایی دوان دوان می روم حتی لحظه ای آرام نمی گیرم.
اما چه کنم جاهلم و عاشق نیستم.
موقعیت نویسنده: طلبه پایه معلومات: پایان دوره دبیرستان، دیپلم. علوم اسلامی: لمعه و اصول الفقه، سن:23 سال.
استاد عزیز، از قرآن جز خواندن (بدون تعارف) چیزی نمی دانم. از سخنان معصومین تقریبا بیگانه ام. چگونه و به چه اندازه بر آنها وارد شوم و چگونه استفاده کنم؟ صبر کنم تا رشد علمی بیابم و یا به موازات تحصیل ... طریق استفاده را نیز بیان فرمایید.
جواب علامه به نامه
به عرض شریف می رساند نامه شریف زیارت شد. قبلا نیز یک نامه دیگری رسیده بود که تا کنون پاسخ آن نوشته نشده. اصولا در زمستان گذشته در اثر کسالت مزاج و ناراحتی اعصاب نه تنها نامه جناب عالی بلکه نامه های زیاد دیگری که در این مدت رسیده تا امروزها برای هیچ کدام نتوانسته ام جواب بنویسم. امروزها که کمی حالم رو به بهبودی است تدریجا جواب می فرستم. به هر حال عذر گذشته را می خواهم.
عرض کنم روشی که برای ما در همه حال و همه شرایط در حد ضرورت است روش بندگی و به عبارت دیگر روش خداشناسی است و راه آن طبق آنچه از کتاب و سنت برمی آید همانا یاد خدا و امتثال تکالیف عملی است. یعنی همان مراقبه و محاسبه است که در نامه اولی خدمتتان عرض شد. فعلا به این ترتیب که:
هر صبح که از خواب بیدار می شوید تصمیم بگیرید که خدا را فراموش نخواهید کرد. آنگاه به طور استمرار خود را در برابر خدا تصور کنید
و شب وقت خواب به حساب کارهای روز بپردازید.
اگر غفلتی شده استغفار و توبیخ نفس، و اگر نشده حمدی به خدا بکنید.
و ضمنا برای تقویت ذکر تا چهل روز، روزی هزار مرتبه طرف صبح با توجه تام کلمه طیبه لااله الاالله بگویید.
حال بندگی که از این روش به دست می آید الگو و مقیاس همه حالات زندگی است.
والسلام علیکم
محمد حسین طباطبایی
اعمال روز #مباهله
روز بیست وچهارم ذیحجه بنابر مشهور روزی است که مباهله حضرت رسول با مسیحیان نجران در آن اتفاق افتاده است و نیز در این روز بود که حضرت امیرالمؤمنین در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داد و آیه «انما ولیّکم الله» در شأن او نازل شد.
در این روز چند عمل وارد شده است:
اول: غسل؛
دوم: روزه؛
سوم: دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است در وقت و کیفیت و ثواب؛
چهارم: خواندن دعای مباهله که شبیه به دعای سحر ماه رمضان است؛
پنجم: بخواند دعایی را که شیخ و سید روایت کرده اند بعد از دو رکعت نماز و هفتاد مرتبه استغفار و اول آن «الحمدلله رب العالمین» است و شایسته است
در این روز تصدق بر فقرا به جهت تأسی به مولا امیرالمؤمنین و زیارت کردن او و بهتر از همه زیارت ها در این باب #زیارت_جامعه است.[1]
1]. برگرفته از: شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.
امیرالمؤمنین علي عليه السلام فرمودند:
در بدن عضوي كم سپاس تر از چشم نيست، پس خواهش آن را بر آورده نسازيد كه شما را از ياد خداي بزرگ و بلند مرتبه باز مي دارد.
«بحار الانوار، ج 104، ص 36»
در قرآن کريم در سوره مبارک #حشر راجع به کفار آمده است که ايشان در دنيا به ظاهر با همديگر جمع اند امّا در دل، از يکديگر متفرقند لذا جهنّميان در قيامت برخلاف بهشتيان که همدلند و رويشان به طرف هم است، با هم همدل نيستند و از يکديگر روي گردانند
که: «يوم يفرّ المرء من اخيه و امّه و ابيه و صاحبته و بنيه»
قرآن #بهشتيان را نسبت به هم همرو ميداند و ميفرمايد: ايشان در بهشت با «کأس معيني» که در دست دارند به همديگرتعارف ميکنند.
اما در مورد اهل جهنّم ميفرمايند: ايشان در قيامت هم از دست برادرانشان در فرارند و هم از دست خواهرشان. هم از پدر و مادر خود گريزانند و هم از همسر خود که نزديکترين فرد جسمي و محرمي با آنها است فرار ميکنند.
اين سلسله اشخاص در آيات را بايد بيشتر توجه کرد.
خداوند در ابتداي آيه شريفه فرمود: در روز قيامت حتي دو برادر نيز با مشاهدة حال يکديگر از هم فرار ميکنند، يعني برخلاف آنچه که در عالم دنيا مشهود است و معمولاً دو برادر خواهان نزديکي و رويارويي بيشتر با يکديگرند اما در قيامت دو برادر پس از ظهور آنچه در باطن دارند از همديگر نيز فرار ميکنند، و حتي نزديکتر از دو برادر نيز که پدر و مادر فردند از فرزند خود خواهند گريخت. از پدر و مادر نزديکتر به انسان، همسر انسان است.
در آيه شريفه فرمود: در روز #قيامت نه تنها برادر از برادر و پدر و مادر از فرزند بلکه همسر جهنّميان نيز با مشاهده احوالشان از ايشان گريزان خواهد بود. بعد از همسرتنها کسي که بيشترين انس و الفت را با انسان دارد فرزند انسان است. زيرا همسر در ابتدا غير بود و بعد با انسان انس گرفت که نعوذ بالله شايد برسد روزي که اين انس با يک طلاق منقطع گردد امّا #فرزند جگر گوشه انسان است و علْقه و ارتباط فيمابين پدر و فرزند با هيچ امري گسستني نيست که؛ «الولد سرّ أبيه»، فرمود: بلکه از همسر نزديکتر به انسان نيز که همان فرزندانند از جهنمي خواهند گريخت.
در دنيا معمولاً برادر و برادر، زن و شوهر، فرزندان و پدر و مادر به هم نزديکند که اگر قرار باشد هر کدام اينها منزلي داشته باشند سعي ميکنند در محيطي کنار همديگر زندگي کنند
اما قرآن کريم ميفرمايد: چه بسا همينهايي که به ظاهر باهمند، در دل با همديگر نيستند. هر کسي که دلش به دل ديگري راه داشت قطعاً اين دو دل به هم رو ميکنند و چون رو ميکنند چهره ها و بدنشان نيز به يکديگر رو ميکنند. امّا اگر دلي به دلي ديگر راه نداشت ميبينيد که بدن و چهرههايشان نيز از يکديگر روي بر ميگردانند و هر وقت به هم ميرسند، از هم پشت ميکنند در اين هنگام گرچه به ظاهر با هم جمع ميشوند اما اگر اهل دلي در بين آنها باشد که چشم دل اوباز باشد خواهد ديد که آنها از يکديگر پشت کرده اند. اما اگر دو دل با هم #مأنوس باشند #اهل #باطن در خواهند يافت که اين دو به هم رو کردهاند ولو اينکه يکي مثلاً در آمل و ديگري در فلان نقطه از دورترين نقاط کشور باشد.
آنچه ملاک است رو کردن قلبها» است، بايد اين را دنبال کرد که اگر دلها به هم رو کنند قهراً موّفقيّت هست در غير اين صورت راهي جز افتراق و جدائي نخواهد بود. زيرا نهايت راه يا همچون بهشتيان اجتماع است ويا همانند دوزخيان افتراق است. لذا بايد در ادامه جلساتمان به اين معني بيشتر عنايت کنيم.
امام على عليه السلام:
«به كودكانتان نماز بياموزيد، و هر گاه بالغ شدند، آنها را براى ترك آن، مؤاخذه كنيد»
غرر الحكم، ح6305
نابود شدن اعمال بر اثر غیبت
پيامبر صلى الله عليه و آله :
يُؤتى بِاَحَدٍ يَومَ القيامَةِ يوقَفُ بَينَ يَدَىِ اللّهِ وَ يُدفَعُ إِلَيهِ كِتابُهُ فَلايَرى حَسَناتِهِ فَيَقولُ: اِلهى لَيسَ هذا كِتابى فَاِنّى لا اَرى فيها طاعَتى! فَيُقالُ لَهُ: اِنَّ رَبَّكَ لا يَضِلُّ وَ لايَنسى ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغتيابِ النّاسِ ثُمَّ يُؤتى بِآخَرَ وَ يُدفَعُ اِلَيهِ كِتابُهُ فَيَرى فيهِ طاعاتٍ كَثيرَةً فَيَقولُ: اِلهى ما هذا كِتابى فَاِنّى ما عَمِلتُ هذِهِ الطّاعاتِ فَيُقالُ: لاَنَّ فُلانا اغتابَكَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ اِلَيكَ؛
روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خداوند نگه مى دارند و كارنامهاش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مىكند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مىكند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياوردهام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد، حسنات او به تو داده شد.
جامع الاخبار(شعیری) ص 147
امام علی علیه السلام:
وحشتناکترین تنهایی، خودپسندی است.
میزان الحکمه، ج۷، ص۴۶
امام عصرارواحنافداه:
جسد عالمی که بعد از 900 سال سالم بود!
باغ مستوفی در اطراف شهرری، یكی از باغاتی بود كه در آنجا زراعت میكردند. اتفاقا سیل عظیمی آمد و تمامی اراضی مزروعی را آب فراگرفت و بسیاری از مكانها را تخریب نمود.
بر اثر آب باران، حفره و شكافی عمیق، در باغ مستوفی نیز پدید آمد. هنگامی كه به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد كه آب قسمتی از آن را تخریب كرده بود.
وقتی كه برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده كردند كه تمام اعضأ بدن آن سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیكو آرمیده بود! و هنوز اثر خضاب كردن بر ناخنهایش مشهود بود! و ناخنهای یك دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود و محاسن شریفش روی سینهاش ریخته بود و بدن چنان سالم و تازه بود كه چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشتههای نخ پوسیده كفن كه از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاك ریخته بود!
این خبر در شهرری و تهران، به سرعت دهان به دهان گشت؛ و مردم فورا به سلطان وقت اطلاع دادند. به دستور سلطان، سریعا گروهی از علمأ و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، كه در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا كرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حكیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیة الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند؛ انتخاب و برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا كردند و وارد سرداب شدند و پس از تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به تفحص و جستجو نمودند.
با تفحص و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند كه بر روی آن چنین نوشته شده است:
« هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة الامحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی. »
پس از بررسیهای كامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تایید علمأ و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد مطهر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند؛ و لذا دستور دادند، سرداب را بازسازی كنند و در آن را بستند و حفره پدید آمده را نیز مرمت كردند و بنایی مناسب بر آن ساختند و به بهترین وجه تزیین و آیینه كاری نمودند.
مرحوم آیة الله مرعشی نجفی كلامی را نیز در ادامه بیان میدارند كه:
مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند:
من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم كه تقریبا پس از نهصد سال كه از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.
آری این چنین است سرانجام عاشقان و دلدادگان کوی حضرت دوست که مس وجود خود را با کیمیای محبت او به طلا مبدل ساختند.
منبع: مقدمه كتاب من لا یحضره الفقیه و کتاب روضات الجنات خوانساری
اعمال ماه محرّم
بدانکه این ماه ، ماه حُزن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان است و از حضرت امام رضاعلیه السلام روایت است که چون ماه محرّم داخل مى شد پدرم را کسى خندان نمى دید و اندوه و حُزن پیوسته بر او غالب مى شد تا روز دهم چون روز عاشورا مى شد آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و مى فرمود امروز روزى است که حسین علیه السلام شهید شده است .
امام حسین علیه السلام:
هرگز با خردمند و نابخرد مجادله مکن؛
زیرا خردمند دشمنت می دارد
و سفیه آزارت می رساند.
میزان الحکمه، ج۱۰، ص۵۰۷
پيامبر اکرم (ص):
✍ عبادت ده جزء دارد، كه نُه جزء آن، طلب روزى حلال است.
بحارالأنوار، ج 103، ص 9
پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
الْبَيِّعَانِ بِالْخِيَارِ مَا لَمْ يَفْتَرِقَا فَإِنْ صَدَقَا وَ بَيَّنَا بُورِكَ لَهُمَا فِي بَيْعِهِمَا وَ إِنْ كَتَمَا وَ كَذَبَا مُحِقَ بَرَكَةُ بَيْعِهِمَا
خريدار و فروشنده، تا از يكديگر جدا نشده اند، اختيار [فسخ معامله را] دارند. اگر راست بگويند و [عيب را] آشكار بگويند، داد و ستد براى هر دو، بركت خواهد داشت، و اگر [عيب را] بپوشانند و دروغ بگويند بركت دادوستدشان خواهد رفت.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ، ص 298 ، ح 15410
یاد اموات با ذکرصلوات
مرحوم حضرت آیت الله بهاءالدینی (ره):
ذکر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد.
گاهی من برای اموات صلوات را هدیه میکنم و اثرات عجیبی هم دیدم.
خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است، مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلواتها او را نجات دادهاند.
کسی میگفت: مادرم چندسال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت:
پسرم! هیچچیزی مثل صلوات روح من را شاد نمیکند؛ بهترین هدیه که به من می دهی، این ذکر است.
امام صادق (علیه السلام) درباره روز عاشورا فرمودند: روز شهادت امام حسین (علیه السلام)، اعظم مصیبت ها نسبت به سایر روزها از نظر شدت مصیبت و غم و اندوه و گریه است.
خواندن سرگذشت انسانهاى با اراده، عامل تعیین کنندهاى در تقویت اراده است.خواندن زندگى نامه انسانهاى با اراده موجب مىشود که انسان در برابر عواملى که موجب ضعف اراده مىشود، مقاومت نموده و عوامل تقویت اراده را تجربه کند، مثلاً یکى از عوامل موفقیت پشتکار است.
علامه امینى (ره) صاحب کتاب ارزشمند الغدیر جهت تدوین این کتاب به کشورهاى مختلف سفر کرد. یکى از سفرهاى وى به هندوستان حدود شش ماه طول کشید. پس از بازگشت از هند پرسیدند: هواى هندوستان چگونه بود؟ وى پس از اندکى تفکر پاسخ داد: من به دلیل این که همواره سرگرم مطالعه بودم، نفهمیدم هواى آن جا در این مدّت چگونه بود!
امام سجاد (ع):
کسی که به کرامت نفس و شخصیت روحانی نائل آمده است مادیات پست، نزد او حقیر و ناچیز است
"تحف العقول، صفحه 278"
امام رضا علیه السلام:
لا تَدعُوا العَمـلَ الصّالِـحَ وَ الاِجتهادَ فِى العِبادَةِ اتِّکالاً عَلى حُبِّ آلِ مُحَمدٍ (ص) وَ لا تَدعُوا حُبَّ آلِ مُحَمـدٍ (ص) لامرِهـم اِتِّکـالاً عَلـى العِبـادَةِ فَـاِنَّـهُ لایَقـبَلُ اَحـدَهُـمـا دونَ الآخَر؛
مبادا اعمال نیک را به اتکاى دوستى آل محمد (ص) رها کنید، مبادا دوستى آل محمد (ص) را به اتکاى اعمال صالح از دست بدهید، زیرا هیچ کدام از ایـن دو ، به تنهایى پذیرفته نمى شود.
(بحارالانوار، ج78، ص348)
آیت الله کشمیری:
روزی نیم ساعت برای خودتان ساکت باشید و تفکر کنید؛
از کجا آمدم و آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم.
••••●●●●
#رسول_خدا صلی الله علیه وآله و سلّم فرمود:
✅از نفرين پدر خود، سخت بپرهيزيد، زيرا چنين نفرينى «ابر» را هم مى شكافد و بالاتر مى رود، و مورد توجه خدا قرار مى گيرد، تا جايى كه خداوند متعال مى فرمايد: آن نفرين را نزد من آوريد تا مستجاب گردانم.
بنابراين، از نفرين و دعاى پدر عليه خود، سخت پرهيز داشته باشيد، زيرا از شمشير برّنده تر است!
عجيب است که
پس از گذشت يک دقيقه به پزشک
بعد از چند روز به دوست
بعد از چند ماه به همکار
و بعد از چند سال به همسايه
اعتماد می کنيم
اما بعد از يک عمر به خدا اعتماد نمی کنيم
پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
من مأمورم كه صدقه (و زكات) را از ثروتمندانتان بگيرم و به فقرايتان بدهم.
مستدرك الوسائل، ج 7، ص 105
شخصی به علامه طباطبایی گفت ، یک ریاضتی برای پیشرفت معنوی به من بفرمایید.
علامه فرمود :
بهترین ریاضت خوش اخلاقی در خانواده است.
استاد فاطمی نیا:
چند گناه هست که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند.
1- عمدا نماز نخواندن
2- عاق والدین
3- آبرو بردن
جواب نامه بی ادبی به جواجه نصیرالدین
(( و عباد الرحمن... إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً ))
وقتی شخصی خدمت خواجه نصیر طوسی آمد و نوشتهای از دیگری تقدیم وی کرد که در آن نوشته، به خواجه بسیار ناسزا و دشنام داده شده بود و نویسندهی نامه، خواجه را کلب بن کلب خوانده بود، خواجه در برابر ناسزاهای وی با زبان ملاطفتآمیزی این گونه پاسخ گفت: این که او مرا سگ خوانده است درست نیست؛ زیرا که سگ از جملهی چهارپایان است و عوعو کننده و پوستش پوشیده از پشم است و ناخنهای دراز دارد؛ این خصوصیات در من نیست. قامت من راست است و تنم بیپشم و ناخنم پهن است و ناطق و خندانم و... آن چه در من است متناقض است با آن چه صاحب نامه دربارهی من گفته است
امام علی علیه السلام:
وقتی برای گفتار، زمان مناسبی نمی بینی، سخن مگو.
میزان الحکمه، ج۳، ص۳۵۸
آیت الله جوادی آملی :
تا قبل از لحظه احتضار اختیار زبان به دست خودانسان است هر طور بخواهد و هر حرفی که بخواهد می تواند بزند ، اما از لحظه احتضار به بعد زبان انسان در اختیار عمل اوست لذا خیلی ها نمی توانند در لحظه جان دادن شهادتین را بگویند چون اعمال آنها که ناصالح است
نمی گذارد که شهادتین را بگویند.
[=#0000ff][=114]حضرت محمد صلی الله علیه و آله:
مبادا زرق و برق فریبنده دنیا، شما را از درجات بهشت های بلند جایگاه، غافل کند!
[=113][=#ff8c00]
امام مهدى عليه السلام :
لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما
هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشك ، خون مى گريم
#راه حفظ خانواده از آتش جهنم
[=#0000ff][=114]امام صادق علیه السلام :
فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- "قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً " كَيْفَ نَقِي أَهْلَنَا قَالَ تَأْمُرُونَهُمْ {بِما يُحِبُّ اللّه } وَ تَنْهَوْنَهُم ْ{عَمّا يَكرَهُ اللّه}.
خداوند می فرمایند : «خود و خانواده تان را از آتش دوزخ حفظ كنيد»، گفتند: چگونه خانواده مان را از آتش دوزخ حفظ كنيم؟ فرمودند:{به آنچه خدا دوست دارد} امرشان كنيد و {از آنچه خدا نمى پسندد} نهي شان نمائيد.
مردي نزد جوانمردی آمد و گفت :
تبرکي ميخواهم. جامه ات را به من بده تا من نيز همچون تو از جوانمردي بهره اي ببرم. جوانمرد گفت:
جامه ي مرا بهايي نيست. اما سوالي دارم؟ مرد گفت: بپرس. جوانمرد گفت:
اگر مردي چادر بر سر کند زن مي شود؟ مردگفت:
نه جوانمرد گفت اگر زني جامه ي مردانه بپوشد مرد مي شود؟ مرد گفت: نه جوانمرد گفت:
پس در پي آن نباش که جامه ي از جوانمردان را در بر کني که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشي جوانمرد نخواهي شد . زيرا جوانمردي به جان است نه به جامه.
آیت الله جوادی آملی :
هر کجای زندگی دیدید که به بن بست رسیده اید و گره در کار افتاده ، بدانید آنجا ارتباط با خداوند قطع شده است.
[=114][=#ff8c00]
حضرت علامه حسن زاده ی آملی
پرهیز از پرخوری:"ای دوست من بدان که پرخوری،بدون
شک قلب را می میراند و نفس را سرکش و طغیانگر بار می
آورد و بدان که گرسنگی بالاترین خصلت مؤمن است.یحیی
بن معاذ چه زیبا گفته است:اگر ملائکه هفت آسمان را
شفیع قرار دهی که نفست در ترک دنیا با تو همراهی کند و
حکم حق را گردن نهد،نخواهد پذیرفت.اما اگر گرسنگی را
وسیله قرار دهی و از راه گرسنگی وارد شوی،خواهد پذیر
فت و مطیعت خواهد شد.
[=#b22222][=114]