ماهیت نداشتن خدا

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماهیت نداشتن خدا
سلام خسته نباشید چرا ماهیت نداشتن خدا کمال است؟
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد شعیب
با سلام خدمت شما دوست گرامی ابتدا شایسته است که معنای ماهیت را بررسی کنیم و بعد ببینیم که آیا خدا ماهیت دارد یا نه و در پایان خواهیم یافت که ماهیت نداشتن برای خدا کمال است ماهیت یعنی چه: واژه «ماهیّت» مصدر جعلی است، و از کلمه «ما هو» اخذ شده است. این واژه در معنای اسم مصدری (چیستی) در مقابل وجود (هستی) به کار می‏رود. ماهیّت در اصطلاح فلاسفه جزو معقولات ثانی فلسفی است (تهانوی: 1996، 2: 1424) و دارای چند اصطلاح است که عبارتند از: 1) ماهیّت بالمعنی الاعم: در تعریف آن گفته‏اند: «ما به الشیء هوهو»، یعنی آنچه که شیء به واسطه آن هویت پیدا می‏کند. ماهیّت به این معنا در مقابل وجود نیست، زیرا «شیئ» در این تعریف، هم وجود و صفات وجود را در بر می‏گیرد و هم ماهیّات بالمعنی الاخص را؛ بنابراین شامل حقیقت عینی وجود و نیز شامل ذات مقدس الهی نیز می‏شود پس با این معنای ماهیت خدا نیز ماهیت دارد و جزء کمالات خدا ماهیت داشتن است (سهروردی: 1375،1: 362؛ قطب‏الدین: 1375، 1: 66؛ فیاضی، 1390: 11؛ مصباح یزدی، 1405: 104). 2) ماهیّت بالمعنی الاخص: آن را چنین تعریف نموده‏اند: «مایقال فی جواب ماهو؟»، ماهیت چیزی است که در جواب سؤال از «چیست؟» قرار می‏گیرد. ماهیّت به این معنی حکایت‏گر ذات و ذاتیّات شی‏ء است که در ضمن حدّ و رسم ارائه می‏گردند.   ادامه دارد...
ادامه... ماهیّت در این تعریف از حدّ وجود حکایت می‏کند، و در نتیجه مفاهیمی که حکایت‏گر حد وجودند، در پاسخ سؤال «ماهو؟» قرار می‏گیرند. براساس این تفسیر، ماهیّت امری عدمی است و هر موجود محدودی، دارای ماهیّت است. بر همین اساس «واجب الوجود» که بسیط الحقیقه است و حد وجودی ندارد ماهیت ندارد. و نداشتن ماهیت برای خدا از این جهت کمال حساب می شود. در واقع ماهیت نداشتن از صفات سلبیه الهی است مانند مکان نداشتن زمان نداشتن و .. و ماهیت نداشتن.    
ماهیت یه چیز اعتباریه ما میتونیم برای وجود مطلق، یک ماهیت نامحدود تصور کنیم. وقتی میگیم وجود مطلق چیست؟ میگیم خداست.  
چرا جواب نمیدید؟
MHGM said in ماهیت نداشتن خدا
سلام خسته نباشید چرا ماهیت نداشتن خدا کمال است؟
سلام ، شخصا معتقدم آنچه فلاسفه در طول قرنها برای تبیین ماهیت خداوند ارایه نموده اند صرفا برداشت خودشان با ابزار محدود عقل میباشد و جنبه ثبوتی یا انکار ندارد و حداکثر میتوان در طبقه بندی نظریه هایی که قابل اثبات یا انکار نیستند قرار داد . شناخت ماهیت یک موجود تنها زمانی ممکن است که عقل انسان مشابه آنرا تجربه کرده باشد . ورود به مبحث ماهیت سوالاتی را به ذهن متبادر میکند که فلاسفه قدیم و جدید پاسخی برای آن ندارند  .
ماهیت یه چیز اعتباریه ما میتونیم برای وجود مطلق، یک ماهیت نامحدود تصور کنیم. وقتی میگیم وجود مطلق چیست؟ میگیم خداست.
با سلام و پوزش از تاخیر در جوابگویی در حقیقت شما از ماهیت به معنای اول درباره خدا سوال کرده اید و جواب داده اید «ما به الشیء هوهو» و گفته اید وجود مطلق . منظور از وجود مطلق، موجودی است که وجود او از هر قیدی مطلق و رها است و هیچ‌گونه قیدی ندارد. به بیان دیگر، منظور از آن معنایی است که چیزی در مقابل آن نیست و به اصطلاح، مطلقی است که حتی مقید به قید اطلاق نیست. در نظر اهل معرفت و عرفان، فقط وجود خداوند تبارک و تعالی متصف به چنین اطلاقی است؛ به همین لحاظ می‌گویند وجود مطلق موضوع بحث عرفان است. در واقع شما با این تعریف از خدا ماهیت به معنای ثانوی را از خدا نفی کرده اید ماهیّت به این معنی حکایت‏گر ذات و ذاتیّات شی‏ء است که در ضمن حدّ و رسم ارائه می‏گردند.  
برای اینکه این ماهیت به معنای عام و خاص بهتر جا بیفتد، من این دو را مثلا بر امام علی تطبیق میدم ببینید درست است.   الان امام علی، ماهیتش به معنای عام میشود همان انسان. درسته؟ به معنای خاص هم میشه امام علی. درسته؟  
برای اینکه این ماهیت به معنای عام و خاص بهتر جا بیفتد، من این دو را مثلا بر امام علی تطبیق میدم ببینید درست است.       الان امام علی، ماهیتش به معنای عام میشود همان انسان. درسته؟ به معنای خاص هم میشه امام علی. درسته؟
ماهیت امام علی(ع) در معنای عام همان وجود او به عنوان یک فرد انسانی با مشخصات خاص خودش است  اما ماهیت امام علی(ع) در معنای خاص : باید توجه کرد که ماهیت در معنای خاص خود به یک مفهوم می پردازد نه یک مصداق و در این صورت نمی شود معنای ماهوی برای امام علی بیان کرد
چرا نمیشود ماهیت به معنای خاص نامحدود باشد؟ چه اشکالی دارد؟ وقتی ماهیت یه چیز اعتباریه میتونیم اون رو نامحدود هم بدونیم. کی گفته حتما ماهیت خاص باید محدود باشه؟ چرا نمیشه ماهیت یه چیز هم به معنای عام و هم خاص نامحدود باشه؟
معطی شیء نمیتونه فاقد شیء باشه. پس چطور خدایی که بی ماهیت است توانسته خالق ماهیت ها باشد؟
چرا نمیشود ماهیت به معنای خاص نامحدود باشد؟ چه اشکالی دارد؟ وقتی ماهیت یه چیز اعتباریه میتونیم اون رو نامحدود هم بدونیم. کی گفته حتما ماهیت خاص باید محدود باشه؟ چرا نمیشه ماهیت یه چیز هم به معنای عام و هم خاص نامحدود باشه؟
 ماهیّت در تعریف خاص از حدّ وجود حکایت می‏کند، و در نتیجه مفاهیمی که حکایت‏گر حد وجودند، در پاسخ سؤال «ماهو؟» قرار می‏گیرند. براساس این تفسیر، ماهیّت امری عدمی است و هر موجود محدودی، دارای ماهیّت است. پس حدود عدمی یک شی ماهیت(به معنای اخص) آن خواهد بود . این تعریف ماهیت به معنای اخص است حال اگر شما می خواهید این تعریف را عوض کنید می شود دعوای لفظی. مموجود نا محدود )ماهیّت در این تعریف از حدّ وجود حکایت می‏کند، و در نتیجه مفاهیمی که حکایت‏گر حد وجودند، در پاسخ سؤال «ماهو؟» قرار می‏گیرند. براساس این تفسیر، ماهیّت امری عدمی است و هر موجود محدودی، دارای ماهیّت است. حال اگر شما می خواهید این تعریف را عوض کنید می شود دعوای لفظی. ما می گوییم ماهید یعنی حد وجود . پس اگر شد وجود محدود دیگر نمی تواند نا محدود باشد. حتما عنایت دارید در بحث فلسفه ماهیت در مقابل وجود مطرح است آن جایی که وجود نیست (حدود وجود) ماهیت شکل می گیرد. با این تعبیر ماهیت نقص وجودی است  
معطی شیء نمیتونه فاقد شیء باشه.   پس چطور خدایی که بی ماهیت است توانسته خالق ماهیت ها باشد؟
همان طور که در بالا عرض شد ماهیات حدود وجود هستند خدا ماهیت خلق نمی کند وجود محدود خلق می کند مثالی می زنم نانوا را دیده اید؟ از درون تشت خمیر ، مقداری خمیر را جدا می کند و آن را به شکل خاصی پهن می کند این حدود وجودی این نان در واقع خمیر محدود است وقتی که وجود محدود افاضه شود ماهیت شکل می گیرد در تفسیر های عرفانی به آن تجلی وجود می گویند. پس خدا معطی وجود است و واجد وجود هم هست . نه این که ماهیت به شی بدهد چون عدم اعطایی نیست  
جمع بندی: پرسش: چرا ماهیت نداشتن خدا کمال است؟ پاسخ: ابتدا شایسته است که معنای ماهیت را بررسی کنیم و بعد ببینیم که آیا خدا ماهیت دارد یا نه و در پایان خواهیم یافت که ماهیت نداشتن برای خدا کمال است   ماهیت یعنی چه:   واژه «ماهیّت» مصدر جعلی است، و از کلمه «ما هو» اخذ شده است. این واژه در معنای اسم مصدری (چیستی) در مقابل وجود (هستی) به کار می‏رود. ماهیّت در اصطلاح فلاسفه جزو معقولات ثانی فلسفی است (تهانوی: 1996، 2: 1424) و دارای چند اصطلاح است که عبارتند از:   1) ماهیّت بالمعنی الاعم: در تعریف آن گفته‏اند: «ما به الشیء هوهو»، یعنی آنچه که شیء به واسطه آن هویت پیدا می‏کند. ماهیّت به این معنا در مقابل وجود نیست، زیرا «شیئ» در این تعریف، هم وجود و صفات وجود را در بر می‏گیرد و هم ماهیّات بالمعنی الاخص را؛ بنابراین شامل حقیقت عینی وجود و نیز شامل ذات مقدس الهی نیز می‏شود پس با این معنای ماهیت خدا نیز ماهیت دارد و جزء کمالات خدا ماهیت داشتن است (سهروردی: 1375،1: 362؛ قطب‏الدین: 1375، 1: 66؛ فیاضی، 1390: 11؛ مصباح یزدی، 1405: 104). 2) ماهیّت بالمعنی الاخص: آن را چنین تعریف نموده‏اند: «مایقال فی جواب ماهو؟»، ماهیت چیزی است که در جواب سؤال از «چیست؟» قرار می‏گیرد. ماهیّت به این معنی حکایت‏گر ذات و ذاتیّات شی‏ء است که در ضمن حدّ و رسم ارائه می‏گردند.