ماسونيسم چیست؟

تب‌های اولیه

110 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماسونيسم چیست؟

ماسونيسم 1

(ماسون) يعنى بناء 2 .
(ماسونيسم) حزبى است مخفى كه فقط بخاطر ريشه كن ساختن اديان، اخلاق و دولتها به حساب يهود، تأسيس شده است.
مطالب اين بخش از كتاب (اسرار الماسونية) تأليف ژنرال جواد رفعت ايلخان مى‏باشد.
الف ـ تعريف حزب:
ماسونيسم حزبى است مخفى كه تا به حال كسى از مقرّرات و قوانين آن اطلاع نداشته و در هيچ كتابى راجع به آن مطلبى نوشته نشده است 3 .
عقائد رموز و اشارات ما به لغت مصرى فرعونى است، كه به وسيله بنى اسرائيل به ما ارث رسيده است 4 .
ب ـ هدف حزب:
حزب ماسونى نبايد به يك دولت، يا دو دولت اكتفا نمايد بلكه تمام دولتهاى جهان را بايد تحت سيطره خود قرار دهد براى رسيدن به اين هدف در ابتدا لازم است دين و علماء دين را كه يگانه دشمن ما هستند نابود كنيم 5 .
برادران عزيز، علماء دين مى‏خواهند بر امورات دنيوى ما نيز چيره شوند و اين وظيفه ما است كه تز آزادى مذهب را در اذهان مردم بگنجانيم و آنها را از دور علماء پراكنده كنيم.
دين را كه يگانه دشمن بشريّت است بايد نابود كرد چون باعث جنگها، جدالها، كشتارها و همه كشمكشهاى مردمى مى‏باشد.
برادران عزيز، تا مى‏توانيد قانون و مقرّراتى جعل كنيد تا اين كه مجالى براى دستورات و قوانين دين و مذهب باقى نماند، زيرا حاكميّت علماى دين را تا مى‏توانيم از بين برده و كار دين و دينداران و مؤمنين را با خدا يكسره كنيم 6 .
حزب ماسونى، در چندين سال اخير نقشهاى مهمّى در سياست اروپا داشته است 7 .
افراد اين حزب نبايد به هيچ دينى معتقد باشند 8 .
فرد ماسونى ممكن است (وطن‏پرست) باشد، ولى به شرط آن كه پاى بند به مقرّرات حزب ماسونى باشد.
افراد اين حزب مى‏توانند كارمند دولت، وكيل مجلس و يا رئيس جمهور بشوند، به شرط آن كه بدون مشورت با مجلس ماسونى كارى انجام ندهند و از هدف ماسونيسم نبايد دور شوند 9
اگر فرد ماسونيسم، زمامدار مملكتى شد، بقيه افراد حزب را بايد در كنار خود به مقامات عاليه برساند 10 .
ماسونيسم، حزبى است مخفى كه هدفش نشر افكار و عقائد خود و چيره شدن بر جهان و جهانيان است و اگر گروهى افكار ما را قبول كنند سبب راحتى ما مى‏گردند 11 .


ماسونيسم يگانه حزبى است كه با اديان، عقائد و مقدّسات دينى سخت مبارزه مى‏كند 12 .
هدف ما اين است كه دولتها و ملّتها را بر پايه انكار خدا تأسيس كنيم 13 .
هدف ماسونيسم برپائى نظام جمهورى لامذهب بودن در جهان مى‏باشد 14 .


آنها براى رسيدن به اهداف خود بايستى تشكيلات خانواده را به هم زنند و اصول اخلاقى جامعه را كاملاً بدون داشتن دين و اهميّت دادن به ناموس و اخلاق حسنه تربيت كنند.

البته اين كار در مرحله اوّل مشكل به نظر مى‏رسد ولى چون در ميان آنها ميل به شهوت و لاابالى گرى فطرى و طبيعى است از اين رو شايد چندان هم مشكل نباشد.
افراد حزب را با مقامهاى بالا در حزب، فريب داده و آنها را به ناهمواريهاى زندگى آشنا مى‏سازند، تا از زير بار حزب شانه خالى نكنند.


يكى از اهداف بزرگ مهم آنها اين است كه تشكيل خانواده را جدّى نگرفته و اهميتى به رفع مشكلات خانواده نمى‏دهند گرچه همه نقشه‏هاى آنها نقش برآب خواهد شد.


طبيعت انسان ميل به محرمات و شهوترانى است و اين وظيفه ما است كه درجه حرارت شهوت را در جامعه بالا ببريم، تا اينكه به تمام مقدّسات خود كافر گردند.


تنها از اين راه مى‏توان افراد را براى ورود و جذب در حزب آماده كرد 15 .
انسان بايستى بر خداوند، خود چيره شده و عليه او اعلام جنگ كند.
آسمانها را مانند ورق كاغذ، پاره پاره كند 16 .
الحاد و شرك به خداوند، يكى از مفاخر اين حزب است.
و شعارهاى آنها اين است كه زنده باد مردان و زنان دليرى كه به اصلاح دنياى خويش پرداختند و منتظر آخرت نشدند 17 .
به زودى بايد مؤمنين، دينداران و متديّنين را اعدام كرد و بدين وسيله بر عقائد باطله آنها پيروز شد 18 .
فراموش نكنيد، ما از دشمنان حقيقى اديان هستيم 19 .
يكى از ذخيره‏هاى پرارزش بشر اين است كه پاى بند هيچ عقيده‏اى نباشد.
آنچه مردم به آن عقيده دارند از ترشحات فكر و انديشه‏هاى انسان است، مغز انسان است كه حقيقت را مى‏تراشد و بخورد ديگران مى‏دهد و بر ما است كه از اين حقيقت منتهاى استفاده را بكنيم. جمال و زيبائى و الحاد در همين است و اين تنها هدف گمراهى و اساس بين ريشه الحاد است 20 .
هدف تنها اين نيست كه بر (متدينين) غالب شويم بلكه هدف ما نابود ساختن آنها است 21 .
نتيجه جنگى كه بر عليه (دين) آغاز كرده‏ايم، جدائى دين از سياست است 22 .:tajob:
تمام قوانين سياسى و اجتماعى را كنفرانسهاى ماسونى وضع مى‏كند 23 .
به زودى ماسونيسم جاى اديان را گرفته و (مساجد و معابد) آنها تبديل به (محفلهاى) ماسونى خواهد شد.
وقتى (البرت بايك) فوت كرد و به جاى او آقاى (لمى) رئيس حزب انتخاب شد، عكس (مسيح) را بر سر در قصر (ماسونيسم) نصب كرده و در زير آن عكس چنين نوشتند: پيش از آن كه اين مكان را ترك گوئيد بر صورت اين شيطان خائن آب دهان بياندازيد 24 .
زمينه براى انقلاب (ماركس) آماده است، فقط بايد با (كارگران) هم صدا شده و اعلان انقلاب كنيم و حتما اين انقلاب پيروز خواهد شد، زيرا ما (قوّه متفكّره) اجتماع هستيم و كارگران (قوّه مادى) اجتماع مى‏باشند، وقتى اين دو قوّه باهم جمع بشوند اضطراب و انقلاب بزرگى به وجود خواهد آمد 25
افراد حزب ماسونى اكثريّت دستگاه حاكمه فرانسه را تشكيل مى‏دهند 26
آزادى پدران به اصطلاح (مقدس) مصالح ما را تهديد مى‏كند 27 .
سالخوردگان را اهميّت نداده و نسل جوان را دريابيد، سعى كنيد نوجوانان و جوانان را به مجالس خود جلب كنيد، تا تعاليم حزب را در كودكى و جوانى بياموزند 28 .
انطباعات دوران كودكى، هرگز فراموش نمى‏شود و بايد افكار خود را در آن دوران به جوانان تزريق نمائيم و آنها را دور از دين و خدا و مقدّسات تربيت كنيم 29 .

برچسب: 

[=Century Gothic]1 ـ دائرة المعارف بريتانيا (Encyclopaedia Britanica 1911 Masonism).
[=Century Gothic]2 ـ[=Century Gothic] اصل الماسونية، تأليف عوض الخورى، صفحه 35 ([=Century Gothic]The origin of Masonism).
[=Century Gothic]3 ـ[=Century Gothic] الخطب الاربع، محفل السلامة الماسونى.
[=Century Gothic]4 ـ[=Century Gothic] همان مدرك.
[=Century Gothic]5 ـ[=Century Gothic] كنفرانس شرق اعظم، سال1923 م.
[=Century Gothic]6 ـ[=Century Gothic] نشريّه محفل ماسونى فرانسوى بزرگ، سال1922.
[=Century Gothic]7 ـ[=Century Gothic] مجلة الشرق الكبير.
[=Century Gothic]8 ـ[=Century Gothic] مذاكرات كنفرانس ماسونى فرانسوى در سال1897.
[=Century Gothic]9 ـ[=Century Gothic] البناء الماسونى، سال1889.
[=Century Gothic]10 ـ[=Century Gothic] كنفرانس محافل ماسونى، سال1884.
[=Century Gothic]11 ـ[=Century Gothic] كنفرانس مشرق اعظم فرانسوى، سال1923.
[=Century Gothic]12 ـ[=Century Gothic] مجله آكاسيا، ايتاليا، سال1904.
[=Century Gothic]13 ـ[=Century Gothic] كنفرانسى كه به يادبود اعلاميه حقوق بشر در سال1889 تشكيل شد.
[=Century Gothic]14 ـ[=Century Gothic] كنفرانس ماسونيسم جهانى، سال1900.
[=Century Gothic]15 ـ[=Century Gothic] از سخنرانى ماسونى بزرگ آقاى (بيكزتو) در سال1921.
[=Century Gothic]16 ـ[=Century Gothic] از سخنرانى (ليفرج) در سال1965.
[=Century Gothic]17 ـ[=Century Gothic] (انه بانزنت)، صفحه2 ، لندن سال1882.
[=Century Gothic]18 ـ[=Century Gothic] محفل ماسونى بزرگ ، سال1922.
[=Century Gothic]19 ـ[=Century Gothic] مظاهر كنفرانسى ماسونى، سال1911.
[=Century Gothic]20 ـ[=Century Gothic] جين جيرس، سال1895.
[=Century Gothic]21 ـ[=Century Gothic] مذاكرات كنفرانس ماسونى جهانى، سال1900.
[=Century Gothic]22 ـ[=Century Gothic] مجله آكاسيا، سال1903.
[=Century Gothic]23 ـ[=Century Gothic] نشريّه دانشگاه (نانسى) فرانسوى، سال1903.
[=Century Gothic]24 ـ[=Century Gothic] مشرق ماسونى اعظم.
[=Century Gothic]25 ـ[=Century Gothic] مجله آكاسيا، سال1903.
[=Century Gothic]26 ـ[=Century Gothic] كودو، وزير سابق فرانسوى، در كنفرانس1964.
[=Century Gothic]27 ـ[=Century Gothic] نشريه مشرق اعظم، سال1903.
[=Century Gothic]28 ـ[=Century Gothic] از تعاليم ماسونيسهاى آزاد ([=Century Gothic]Freemasonery).
[=Century Gothic]29 ـ[=Century Gothic] از تعاليم (فيلنى) ماسونى.

عقاید فراماسونری (شیطان پرستی)

گروه های مختلف ماسونی بعضاً فلسفه ی عقیدتی متفاوتی دارند؛ اما با این حال در لا به لای عقایدشان، می توان مشترکات فراوانی نیز یافت. نکته ی مهمی که وجود دارد این است که فلسفه ی وجودی بسیاری از عقاید ماسونی به طور کامل شناخته نشده است، اما این به معنای عدم وجود این اعتقادات نیست. برای مثال شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد اکثر گروه های ماسونی، شیطان را تقدیس می کنند. از جمله: اذعان خود آن ها به تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان) و یا استفاده از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده می شوند؛ با این اوصاف ما می توانیم بفهمیم که ماسون ها شیطان پرست نیز هستند.
اما هنوز نمی دانیم که چه عاملی آنان را به این تفکر سوق داده است. (البته این نکته تقریباً اثبات شده است که ماسون ها و شیطان پرستان به موجودی به نام ابلیس یا شیطان اعتقاد ندارند، بلکه آن ها بزرگداشت شیطان را به عنوان نمادی برای مخالفت با ادیان انجام می دهند. در هر صورت، علت لجاجت بیش از حد آن ها با دین و اصرار افراطی آن ها بر بزرگداشت شیطان به عنوان نماد ضد دینی، کاملاً روشن نشده است.) نکته ی دیگر این که بسیاری از گروه های ماسونی شیطان پرست، الهه های ملل باستان را نیز ارج می نهند. از جمله: Isis و Osirisو... که این مطلب کاملاً اثبات شده است.

اما ما نمی دانیم که چرا آنان خداوند یکتا را کنار گذاشته و هم شیطان و هم الهه های متعدد را بزرگ می دارند؟!

با این حال بخشی از عقاید ماسون ها که کاملاً اثبات شده اند، عبارتند از:

  • ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer)
  • بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)
  • اعتقاد به اینکه زن و مرد اولیه، که مقام نیمه خدایی دارند، خالق نسل کره ی زمین هستند نه خداوند یکتا.
  • بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات و ... و احترام به عقاید جاهلی ملل باستان (Paganism).
  • اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان که این مطلب کفرآمیز و شرک آمیز بودن عقاید آنها را توأماً نشان می دهد.
  • اعتقاد فراوان به اومانیسم.
  • اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی) و عدم اعتقاد به روح و مسایل فرامادی.
  • اعتقاد راسخ به سلیمان (Solomon) نه به عنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم. نکته ی جالب این که اکثر یهودیان نیز چنین اعتقادی دارند. آیه ی 102 سوره ی بقره نیز اشاره به همین مطلب دارد.

« خداوند نيز در آيه ي 102 سوره ي بقره درباره ي بني اسراييل مي فرمايد:

وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَـكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ....... و پيروي كردند از سخناني كه شياطين در قلمرو سليمان مي خواندند وهرگز سليمان به خدا كافر نگشت وليكن شياطين كافر شدند و سحر به مردم مي آموختند ......»

كتاب تفسير نمونه درباره ي آيه ي 102 سوره ي بقره می نویسد:

از احـاديـث چـنـيـن بـر مـى آيد كه در زمان سليمان پيامبر، گروهى در كشور او به عمل سحر و جـادوگـرى پرداختند, سليمان دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى كرده، در محل مخصوصى نگهدارى كنند.
پـس از وفات سليمان، گروهى آنها را بيرون آورده و شروع به اشاعه و تعليم سحر كردند؛ بعضى از اين موقعيت استفاده كرده و گفتند: سليمان اصلاً پيامبر نبود، گروهى از بنى اسرائيل هم از آنها تبعيت كردند و سخت به جادوگرى دل بستند، تا آنجا كه دست از تورات نيز برداشتند.:Sham:

هـنـگـامى كه پيامبراسلام (ص ) ظهور كرد و ضمن آيات قرآن اعلام نمود سليمان از پيامبران خدا بوده است، بعضى از احبار و علماى يهود گفتند: از محمد تعجب نمى كنيد كه مى گويد سليمان پيامبر است؟
اين گفتار يهود، علاوه بر اين كه تهمت و افتراى بزرگى نسبت به اين پيامبر الهى محسوب مى شد، لازمه اش تكفير سليمان (ع ) بود.
به هر حال اين آيه فصل ديگرى از زشتكاريهاى يهود را معرفى مى كند كه پيامبر بزرگ خدا، سليمان را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گويد: « آنها از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مـى خواندند، پيروى كردند : واتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليـمان ».

سپس قرآن به دنبال اين سخن اضافه مى كند: « سليمان هرگز كافر نشد : و ماكفر سليـمان ». او هـرگـز بـه سحر توسل نجست ، و از جادوگرى براى پيشبرد اهداف خود استفاده نكرد، « ولى شياطين كافر شدند، و به مردم تعليم سحر دادند : ولكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر ».

  • علاقه ی افراطی به علوم طبیعی. تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بوده اند. مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین، و ادوارد جنر کاشف واکسن آبله. در این میان به نظر می رسد که علاقه و توجه افراطی ماسون ها به علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد. البته لازم به ذکر است که در دین اسلام هم تأکید زیادی بر فراگیری علم و دانش شده است، اما از مسلمانان خواسته شده تا به صورت معتدل (نه افراط، نه تفریط) به علم بپردازند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خدا استفاده نمایند. بنابراین در اسلام، علم هدف نیست بلکه یک وسیله است، اما در فراماسونری علم خود یک هدف است.
  • اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه 33. گروه های ماسونی 33 مرتبه و 33 درجه دارند. شخصی که به درجه ی 33 می رسد ، قدرت زیادی داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.
  • اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان پایتخت عقیدتی در بیت المقدس (Jerusalem) قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New Pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست.
  • اعتقاد به ظهور ضد مسیح (Artichrist = دجال) یا فرعون جدید (New Pharaoh) در ابتدای (دهه ی اول) قرن 21 و شروع حکومت جهانی شیطانی توسط او. (البته ممکن است که Antichrist مورد نظر خود ماسون ها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه ممکن است Antichrist مورد نظر ماسون ها، خود تشکیلات فراماسونری باشد.)

در هر حال جا دارد که در این قسمت به این نکته اشاره کنیم که گروه هایی مانند فراماسونر ها و شیطان پرستان، از شیطان پرستی به عنوان یک نماد برای مبارزه با ادیان استفاده می کنند .
اعضای این گروه ها در واقع هیچ اعتقاد قلبی به مسایل فرازمینی مانند خدا، فرشتگان، شیطان و ... ندارند و معتقدند که تنها ماده وجود خارجی دارد. (اعتقاد به ماتریالیسم) اعضای این گروه ها برای نشان دادن دشمنی خود با مذاهب، از نماد (Baphomet) که مربوط به شیطان پرستان باستان است، استفاده نموده و از آن برای نشان دادن بی اعتقادی خود به عالم آخرت بهره می جویند.
البته لازم به ذکر است که فراماسون ها و شیطان پرستان، خودشان نیز به این مسأله اعتراف کرده اند؛ تا آن جا که در بعضی از کتب شیطان پرستان، مطالب زیر به چشم می خورد:


[=arial, helvetica, sans-serif]بدین ترتیب نتیجه می شود که اعتقاد و مسلک واقعی ماسون ها و شیطان پرستان،
[=arial, helvetica, sans-serif] بی دینی است و آن ها از الهه های ملل باستان، بت ها و شیطان،
[=arial, helvetica, sans-serif] به عنوان نمادی برای دشمنی با مذاهب و ادیان استفاده می کنند.
ادامه دارد...!

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اهداف فراماسونری

1 – نابودی تمام مظاهر توحید و یکتاپرستی در جهان.
2 – به دست گرفتن حکومت و قدرت در تمام کشورهای جهان از طریق شبکه ی گسترده ی ماسونی در تمام ممالک دنیا.
3 – تخریب مسجد الاقصی و کشف معبد سلیمان و بازسازی آن در ابتدای قرن 21.(44)


[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عکس یادگاری ماسون ها در کنار ماکت سومین معبد کذایی سلیمان. ماسون ها آرزوی ساختن چنین معبدی را در سر می پرورانند و برای تحقق آن , گام های بلندی برداشته اند.


[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]4 – پرکردن معبد سلیمان از بت ها و نمادهای ماسونی به عنوان اصلی ترین پرستشگاه ماسونی.
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] 5 – برقراری حکومت جهانی شیطانی به پایتختی معبد سلیمان در اورشلیم (بیت المقدس).
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] 6 – به حکومت رساندن قدرتمندترین فراماسون با عنوان نمادیین ضد مسیح (Antichrist= دجال) در ابتدای قرن 21.
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ادامه دارد...!

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]

ابزارهای فراماسونری

فراماسونری در طول تاریخ با تمام وجود، از همه ی قدرت و امکانات موجود برای رسیدن به مقاصد شوم خود بهره برده است.
بعد از نابودی حکومت مصر باستان، این عقیده شیطانی به شکلی مخفی و رمزآلود ولی فعالی و پویا، در طی اعصار و قرون در بین جوامع خزیده است.
از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 و همزمان با استقلال آمریکا (که کشوری با ارکان کاملاً ماسونی است)، فراماسونری با این تفکر که دیگر در موضع قدرت قرار گرفته است، آهسته آهسته خود را از لایه های زیرین جوامع بیرون کشیده و بدون واهمه، نمادهای خود را عرضه نموده است؛ تا آنجا که در سالهای اخیر به دلیل قدرت فراوان، اعمال خود را علنی تر کرده تا عده ای را با ترساندن از قدرت خود، به سمت خویش جذب کند و پایه های خود را مستحکم تر نماید.

فراماسونری در طول تاریخ برای پیشبرد اهداف خود و مبارزه با ادیان الهی، در دو جبهه ی کلی و مهم به فعالیت پرداخته است:

1 – جبهه ی اقتصادی، سیاسی، نظامی و تکنولوژیکی (که از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 به موفقیت نایل شده و از آن زمان جهان را تحت تأثیر قرار داده است.)
در این جبهه، نقش اصلی را کشورهای اسرائیل و آمریکا برعهده دارند . آمریکا و اسرائیل علاوه بر عملکرد بارز خود در زمینه ی سیاسی و اقتصادی و نظامی، به صورت غیر مستقیم نیز با حمایت از گروه های شیطان پرست، به ترویج فساد و فحشا و اعمال شیطانی مبادرت می ورزند.
نکته ی مهم و جالب توجه این است که سردمداران و رؤسا و استادان اعظم ماسونی و آنان که گرداننده ی این شبکه هستند، ظاهری شیک و آراسته و عادی دارند، ولی رده های پائین و مردم عادی که به سمت گروه های شیطان پرست کشیده می شوند، از ظاهر و آرایش شیطانی برخوردارند.

2 – جبهه ی فکری، عقیدتی و فرهنگی (که با نفوذ در ادیان، قصد تخریب آنها را، هم از درون و هم از بیرون داشته است.)

در جبهه ی عقیدتی، فراماسونری با عناوین مختلف در دین های اسلام، مسیحیت و یهودیت نفوذ کرده است:

· اسلام: از طریق رواج بهائیت، بعضی از فرقه های عرفانی نوپا و فراماسونهای طیف Shriner، قصد تضعیف دین اسلام را داشته و دارد.

· مسیحیت: فراماسونری گروه هایی به نام اوانجلیکالها (نوانجیلی ها) را رواج داده که اهداف و اعمالشان هم جهت با عقاید فراماسون ها است و این گروه ها تا حد زیادی هم موفق بوده اند.
فراماسونها در واتیکان و بعضی از فرقه های پروتستان هم نفوذ کرده اند. از این مطلب می توان نتیجه گرفت که مشکلات اخیر واتیکان با اسلام و کشورهای اسلامی نیز ناشی از همین موضوع می باشد.

· یهودیت : اکثر یهودیان بالاخص ساکنین اسرائیل جزء وابستگان تشکیلات ماسونی هستند . ارتباط یهود و فراماسونری ارتباطی دوطرفه است، یهود به رواجتعالیم ماسونی یا کابالا پرداخته و فراماسونری هم از یهود حمایت می کند.

در تصویر زیر، جبهه های مختلف فراماسونری را در مواجهه با ادیان الهی ملاحظه می فرمایید:


ادامه دارد...!

علامات و اعداد در فراماسونری

علاوه بر علاماتی که در قسمت های قبلی ذکر شد، علامات دیگر و اعداد خاصی مورد توجه فراماسون ها و دیگر گروه های شیطان پرست هستند که اکثر آنها نیز منشاء مصری دارند، هرچند علامت هایی نیز از دیگر عقاید الحادی ملل باستان از جمله آریایی های قدیم (نه دین زرتشت) ، شرق دور و... اقتباس شده اند.

مهمترین آنها عبارتند از:

1) پرگار و گونیا (یکی از مهمترین و معروفترین علامات).

در وسط این دو علامت، حرف G قرار گرفته است.(30) (به اعتقاد فراماسونها، « Goat = بز » نماد شیطان است.
نکته ی جالب دیگر، این که در برخی از لژ ها بر روی علامت پرگار و گونیا، علامت چشم جهان بین نیز حک شده است که نشان دهنده ی اهمیت فوق العاده ی علامت چشم جهان بین در نزد ماسون ها می باشد.





نماد پرگار و گونیای ماسونی (به چشم جهان بین روی پرگار دقت کنید )



2) ستاره ی 5 گوشه ی معکوس یا Baphomet.

نشان دهنده ی بز یا Goat می باشد. در بین شیطان پرستان، بز نماد شیطان است.(31) در قسمت پایین تصاویر زیر، عیناً عباراتی از یک سایت فعال در زمینه ی شیطان پرستی نقل شده است تا مستندات در اختیار شما قرار گیرد.(32)




بز ( Goat ( نماد شیطان در گروه های شیطان پرست عکس روی جلد کتاب انجیل شیطانی (کتاب مرجع شیطان پرستان)

برای دیدن عکس در سایز اصلی 650x67 کلیک کنید.این عکس به صورت اتوماتیک کوچک شده است


3) دست شیطان یا دست شاخدار.

در تفکر ماسون ها و شیطان پرستان، شیطان شاخدار Cornuto است و با حرکت دست خود، شیطان را نمایش می دهند.(33) مستندات عیناً نقل شده است.(34)



نکته ی مهم: علامت Cornuto علامتی است که باید در تفسیر آن بسیار محتاطانه عمل کرد. زیرا علاوه بر معنای دست شیطان که در غرب شناخته شده است، معانی دیگری نیز دارد. برای مثال در بین ناشنوایان این علامت به معنای I love you می باشد. در مناطق آذری زبان ایران و ترکیه و ... نیز این علامت نماد بوزقورت (گرگ خاکستری) می باشد که این نماد ، در بین آذری ها شناخته شده است .
بنابراین Cornuto هنگامی به معنای دست شیطان است که یک فرد شنوای اروپایی یا آمریکایی در مکان های متعدد از این علامت استفاده می کند و از سوی دیگر این شخص با گروه های مخفی و مشکوک مرتبط است.(35) به عبارت دیگر، هر گردی گردو نیست! برای اطلاق لفظ دست شیطان به علامت Cornuto، باید هم به محل زندگی فرد، موقعیت، وضعیت جسمی، ارتباط وی با گروه های مشکوک و دلیل وی در استفاده از این علامت بررسی شود. در ضمن، استفاده از Cornuto در کنار علایم دیگر شیطانی اهمیت دارد. در واقع این علامت تایید کننده است نه اثبات کننده.

4) چلیپای شکسته (صلیب شکسته) یا Swastika: علامت شناخته شده ی هیتلر و نازی ها.

نکته ی جالب اینکه این علامت در گروه های ماسونی هم کاربرد دارد.(36) در شکل سمت چپ که مربوط به ماسونهاست، طرحی دیده می شود که در بالای آن علامت صلیب شکسته، و در وسط آن ستاره ی شش گوش مشاهده می گردد که این مطلب ارتباط نازیسم و صهیونیزم را نشان می دهد. (برخلاف ادعای جهان غرب). زیرا هم ستاره ی شش گوش و هم صلیب شکسته مورد تقدیس ماسون ها هستند. در واقع ریشه های نازیسم و یهودیت صهیونیستی یکی است و نه تنها این دو حرکت شوم هیچ تضادی با هم ندارند، بلکه در خدمت یکدیگر نیز قرار دارند. این مسأله خود شاهدی بر رد هولوکاست است.

البته لازم به ذکر است که بعد از جنایات هیتلر اکثر گروه های ماسونی به منظور پرهیز از بدنامی، استفاده از چلیپای شکسته را کنار گذاشتند؛ این در حالی است که قبل از جنگ جهانی دوم، علامت چلیپای شکسته یک علامت کلیدی در فراماسونری بوده است.(37) (ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که هیتلر نیز ماسون بوده است،(38) اما تحرکات نظامی اش برخلاف مصالح فراماسونری بوده و منجر به مقابله ی بقیه ی ماسون ها با وی شده است).

برای دیدن عکس در سایز اصلی 650x364 کلیک کنید.این عکس به صورت اتوماتیک کوچک شده است

5) جمجمه و استخوان Bones) &Skull ).(39)


علامت و رمز گروه مخفی(ماسونی) (Skull & Bones ) (Skull & Bones)

6) عدد 666 نماد دجال یا ضد مسیح (Antichrist) یا شیطان.(40)

گاهی به صورت FFF هم این عدد را نشان می دهند. چون حرف F، ششمین حرف انگلیسی است.

برای دیدن عکس در سایز اصلی 650x90 کلیک کنید.این عکس به صورت اتوماتیک کوچک شده است

7) عدد 13.(41)

عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است.(42) در حالی که مسیحیان آن را نحس می دانند. فراماسون ها در بسیاری از نماد های خود، تعداد اجزاء را 13 قرار می دهند. به عنوان مثال در تصویر راست، ستاره ی شش گوش را با 13 ستاره ی کوچک کشیده اند. در شکل وسط، 13 دست گوشه های یک شکل 13 دندانه را گرفته اند. در تصویر سمت چپ هم که مربوط به چنگ یک الهه ی باستانی، است و متعلق به یک گروه ماسونی می باشد، تعداد تارها 13 عدد می باشد.


ستاره 6 گوش متشکل از 13 ستاره کوچک 13 دست و 13 دندانه 13 تار چنگ الهه باستانی

Dirol عدد 33.(43)

همان طور که گفتیم در فراماسونری، صاحب درجه ی 33 بالاترین قدرت را داراست. در سمبل بسیاری از گروههای ماسونی از جمله در علامت مربوط به یک گروه ماسونی شهر (Memphis) آمریکا (که نام شهر باستانی Memphis مصر را برخود نهاده اند)، عدد 33 بکار رفته است.

برای دیدن عکس در سایز اصلی 650x341 کلیک کنید.این عکس به صورت اتوماتیک کوچک شده است

سمبل گروه ماسونی شهر Memphis آمریکا (به عدد 33 در بالای تاج توجه فرمایید.) _عدد 33 در نماد های ماسونی مختلف

ذکر یک نکته ی مهم: بعد از ذکر علامات و اعداد مورد استفاده در فراماسونری، ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که برای تطبیق علامت های مذکور بر گروه ها و افراد، باید همواره با احتیاط برخورد کرد. زیرا در بعضی از مواقع، علامت ها و لوگو های بعضی از شرکت ها و سازمان ها در نقاط مختلف جهان، شبیه به علامت های فراماسونری هستند، اما همواره نمی توان به این سازمان ها برچسب ماسونی بودن زد. برای مثال بسیاری از شرکت ها و کانال های تلویزیونی و ماهواره ای از نماد چشم در لوگوی خود استفاده می کنند که این چشم، نماد بیننده و مخاطب تلویزیونی است و این مطلب کاملاً منطقی و قابل فهم است. بنابراین در این حالت، چشم موجود در لوگو های مذکور، نشان دهنده ی ماسونی بودن این کانال ها نیست. همچنین چشم پزشکی ها و عینک سازی هایی که در تبلیغات خود از علامت چشم استفاده می کنند نیز ماسونی نیستند، چرا که حرفه ی آن ها در ارتباط با چشم می باشد. از سوی دیگر در بعضی از تصاویر هنری و معماری، ممکن است در اثر روی هم افتادن خطوط، تصاویر متعددی شبیه به ستاره ی شش گوش و ستاره ی پنج گوشه ی معکوس پدید آید که این تصاویر نیز غیرعمدی بوده و نشان دهنده ی فراماسون بودن معماران این بناها نیست. برای درک بهتر این مطلب، به تصاویر زیر توجه فرمایید:


دو تصویر هنری که به صورت اتفاقی و به دلیل روی هم افتادن خطوط , دارای علامت های ستاره ی 6 گوش و ستاره ی 5 گوشه ی معکوس هستند. حصور اتفاقی این علامات در تصاویر فوق , به معنای ماسون بودن طراحان آنها نیست.

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، صرفاً با مشاهده ی یک علامت مشابه علامات ماسونی، نمی توان به افراد و شرکت های مرتبط با آن علامت، فوراً برچسب ماسون بودن زد. بلکه باید در این زمینه تحقیق نمود و از شواهد محکم تری در تأیید یا رد ماسونی بودن گروه های مذکور بهره گرفت.

ادامه دارد......
البته در این بین بعضی علامت ها هستند که اختصاصاً و عمدتاً ماسونی هستند و تا حدود زیادی می توانند ماسونی بودن افراد و شرکت ها و سازمان های مرتبط با خود را نشان دهند. برای مثال علامت پرگار و گونیای ماسونی (نه پرگار تنها و یا گونیای تنها)، علامت بسیار اختصاصی ماسون ها است. همچنین علامت هرم و چشم (نه هرم تنها یا چشم تنها) نیز یک علامت بسیار اختصاصی برای گروه های ماسونی است.
از سوی دیگر اگر گروهی از علامت های فراوان و متعدد فراماسونری استفاده بکند نیز به احتمال قوی یک گروه ماسونی می باشد. به همین صورت، گروهی که علایم ماسونی را بدون هیچگونه قرینه ی منطقی به کار می برد نیز به احتمال زیاد یک گروه ماسونی است. برای مثال، نماد چشم جهان بین که در لژ ها استفاده می شود نیز یک نماد کاملاً ماسونی می باشد؛ چرا که در لژها هیچ عملیات چشم پزشکی و تصویربرداری انجام نمی شود که بتوان نماد چشم جهان بین را به آن ربط داد.
در هر حال باید این مطلب را همواره به یاد داشت که صرف دیدن یک علامت شبیه به علایم ماسونی، نباید سریعاً به افراد و سازمان های مرتبط با علامت، برچسب ماسون بودن زد و برای رد یا تأیید این مسأله، باید تحقیقات بیشتری انجام داد.
[B]ادامه دارد......










[/B]

رضا;83864 نوشت:
ابزارهای فراماسونری

فراماسونری در طول تاریخ با تمام وجود، از همه ی قدرت و امکانات موجود برای رسیدن به مقاصد شوم خود بهره برده است.
بعد از نابودی حکومت مصر باستان، این عقیده شیطانی به شکلی مخفی و رمزآلود ولی فعالی و پویا، در طی اعصار و قرون در بین جوامع خزیده است.
از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 و همزمان با استقلال آمریکا (که کشوری با ارکان کاملاً ماسونی است)، فراماسونری با این تفکر که دیگر در موضع قدرت قرار گرفته است، آهسته آهسته خود را از لایه های زیرین جوامع بیرون کشیده و بدون واهمه، نمادهای خود را عرضه نموده است؛ تا آنجا که در سالهای اخیر به دلیل قدرت فراوان، اعمال خود را علنی تر کرده تا عده ای را با ترساندن از قدرت خود، به سمت خویش جذب کند و پایه های خود را مستحکم تر نماید.

فراماسونری در طول تاریخ برای پیشبرد اهداف خود و مبارزه با ادیان الهی، در دو جبهه ی کلی و مهم به فعالیت پرداخته است:

1 – جبهه ی اقتصادی، سیاسی، نظامی و تکنولوژیکی (که از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 به موفقیت نایل شده و از آن زمان جهان را تحت تأثیر قرار داده است.)
در این جبهه، نقش اصلی را کشورهای اسرائیل و آمریکا برعهده دارند . آمریکا و اسرائیل علاوه بر عملکرد بارز خود در زمینه ی سیاسی و اقتصادی و نظامی، به صورت غیر مستقیم نیز با حمایت از گروه های شیطان پرست، به ترویج فساد و فحشا و اعمال شیطانی مبادرت می ورزند.
نکته ی مهم و جالب توجه این است که سردمداران و رؤسا و استادان اعظم ماسونی و آنان که گرداننده ی این شبکه هستند، ظاهری شیک و آراسته و عادی دارند، ولی رده های پائین و مردم عادی که به سمت گروه های شیطان پرست کشیده می شوند، از ظاهر و آرایش شیطانی برخوردارند.

2 – جبهه ی فکری، عقیدتی و فرهنگی (که با نفوذ در ادیان، قصد تخریب آنها را، هم از درون و هم از بیرون داشته است.)

در جبهه ی عقیدتی، فراماسونری با عناوین مختلف در دین های اسلام، مسیحیت و یهودیت نفوذ کرده است:

· اسلام: از طریق رواج بهائیت، بعضی از فرقه های عرفانی نوپا و فراماسونهای طیف Shriner، قصد تضعیف دین اسلام را داشته و دارد.


· مسیحیت: فراماسونری گروه هایی به نام اوانجلیکالها (نوانجیلی ها) را رواج داده که اهداف و اعمالشان هم جهت با عقاید فراماسون ها است و این گروه ها تا حد زیادی هم موفق بوده اند.
فراماسونها در واتیکان و بعضی از فرقه های پروتستان هم نفوذ کرده اند. از این مطلب می توان نتیجه گرفت که مشکلات اخیر واتیکان با اسلام و کشورهای اسلامی نیز ناشی از همین موضوع می باشد.

· یهودیت : اکثر یهودیان بالاخص ساکنین اسرائیل جزء وابستگان تشکیلات ماسونی هستند . ارتباط یهود و فراماسونری ارتباطی دوطرفه است، یهود به رواجتعالیم ماسونی یا کابالا پرداخته و فراماسونری هم از یهود حمایت می کند.

در تصویر زیر، جبهه های مختلف فراماسونری را در مواجهه با ادیان الهی ملاحظه می فرمایید:




ادامه دارد...!


پس از ذکر اطلاعات مقدماتی پیرامون فراماسونری، به بررسی شواهد ارتباط کشور ها و گروه های مختلف با فراماسونری می پردازیم.

شواهد ارتباط آمریکا با فراماسونری

1 – برجسته ترین افرادی که بیانیه ی اعلان استقلال آمریکا را در سال 1776 میلادی امضا کردند، فراماسون بوده اند.(45) اینان عبارتند از:

Benjamin Franklin-Thomas Jefferson-George Washington-John Adams

(البته در مورد جان آدامز نظرها متفاوت است، ولی در مورد 3 تن دیگر، در ماسون بودنشان شکی وجود ندارد. نکته ی دیگر این که منظور از John Adams در این جا، John Adams پدر است، نه John Quincy Adams یا John Adams پسر.)


برجسته ترین امضا کنندگان بیانیه ی اعلان استقلال آمریکا در سال 1776. (همگی آنها ماسون بوده اند)


George Washington که اولین رئیس جمهور آمریکا بود، لقب استاد اعظم فراماسونری (بالاترین درجه و رتبه در فراماسونری ، و تقریباً همرده ی اسقف در مسیحیت و خاخام در یهودیت) داشت. در تصویر، جرج واشنگتن در یک لژ فراماسونری دیده می شود، در این عکس علامت گونیا و پرگار روی پیشبند وی دیده می شود و در بالای سرش علامت G (=Goatبز) نمایش داده شده است. (46)


جرج واشنگتن در لژ فراماسونری


مجسمه یادبود جرج واشنگتن در شهر واشنگتن.(47) بسیاری از مردم آمریکا که از این مجسمه بازدید میکنند , از مشاهده مجسمه نیمه لخت اولین رییس جمهور خود تعجب می کنند . اما اگر این مجسمه را با تصویری که شیطان پرستان از شیطان (Bamphomet) متصورند مقایسه کنیم به مطالب مهمی پی خواهیم برد. به خصوص اگر به حالت دست ها توجه کنیم. (نکته دیگری که در شکل دیده میشود, عصایی است که در دامن (Bamphomet) وجود دارد و به دور آن دو مار پیچ خورده اند. امروزه این علامت سمبل تجارک بوده و Caduceus نام دارد. این علامت اصالتا" در مصر باستان وجود داشته است و با توجه به وجود تجار بزرگ در فراماسونری , به نظر میرسد که آنان تعمدا" از این علامت به عنوان سمبل تجارت استفاده کرده اند و متاسفانه کماکان این علامت در نقاط مختلف دنیا به عنوان نماد تجارت استفاده میشود.)


2 – طرح های اولیه ارائه شده برای پرچم آمریکا، به وضوح دارای علامت ها و نمادهای فراماسونری بودند.(49) از جمله چشم جهان بین یا چشم نورافشان، که به نظر می رسد به دلیل نوپا بودن آمریکا در آن زمان، مؤسسین آمریکا از ریسک در این زمینه اجتناب کردند، زیرا به دلیل وجود جو مذهبی در مردم آن زمان، ممکن بود علایم واضح ماسونی، مردم را از نیات شیطانی سیاستمداران آگاه نماید و بدین ترتیب، حکومت نوپای ماسونی آمریکا سرنگون گردد.


طرح های اولیه پیشنهادی برای پرچم آمریکا(به چشم جهان بین توجه فرمایید.)

3 – اکثر روسای جمهوری آمریکا در گروه های مخفی و ماسونی شامل Masonry، Freemasonry، Occult، Illuminati، Secret Society و ... عضو بوده اند؛ به نحوی که 14 تن از آن ها تنها عضو فراماسونری بودند و قریب به همین تعداد نیز در گروه های Illuminati و ... عضویت داشته اند. به جرأت می توان گفت که بالغ بر 95 – 90 در صد آنها عضو این گروه ها بوده اند و در این زمینه نیز اسناد و مدارک زیادی به دست آمده است.(50) در این مورد هیچ تفاوتی بین جمهوریخواه ها و دموکرات ها وجود ندارد؛ حتی گهگاه ارتباط دموکراتها با لابی های صهیونیستی آمریکا مثل ایپک، قوی تر از جمهوریخواه ها بوده است.

تنها چند رئیس جمهور آمریکا قطعاً غیر ماسونی یا ضد ماسونی بوده اند که مهمترین آن ها عبارتند از:(51)

1 – Abraham Lincoln (ترور شد.)
2 – Ulysses S .Grant (جزء روسای جمهور قدیم است.)
3 – John F. Kennedy (ترور شد.) « کندی، تنها رییس جمهور کاتولیک آمریکا بوده است. »

چند مثال از روسای جمهور ماسونی:

[CENTER]

[RIGHT]جمهوریخواه: جرج بوش پدر, جرج بوش پسر دموکرات : لیندون جانسون, بیل کلینتون


(هر دو عضو گروه اسکلت و جمجمه بوده اند.)


رونالد ریگان رییس جمهور جمهری خواه سابق آمریکا در مراسم کسب گواهینامه ماسونی یک فراماسونر در کاخ سفید

روسای جمهور ضد ماسونی:




آبراهام لینکلن اولیسس گرانت جان.اف.کندی

نکته ی مهم و بحث برانگیزی که جلب توجه می کند، این است که چرا از بین 3
رئیس جمهور ضد ماسون ، 2 نفرشان ترور شدند در حالی که از بین روسای جمهور ماسون، کسی ترور نشده است؟!(52)

4 – نحوه ی ساخت بناها و ساختمان های شهر واشنگتن (پایتخت آمریکا).

این شهر در بین مسیحی های غیر اوانجلیکال مثل کاتولیک ها و فرقه های دیگر پروتستان، به دلیل وجود علامت ها و نمادهای شیطانی به شهر شیطان ملقب شده است.

* اولین ساختمان مورد بحث، پنتاگون (وزارت جنگ آمریکا) است. پنتاگون به شکل 5 ضلعی ساخته شده، که اگر اقطار آن را به هم وصل کنیم، ستاره ی پنج گوش در وسط آن به وجود می آید که نسبت به کاخ سفید، معکوس است و تشکیل Baphomet می دهد.(53)


عکس راست: نماد های مختلف از Pentagon, و موقعیت آن نسبت به کاخ سفید. همان گونه که ملاحظه می فرمایید ,اقطار Pentagon نسبت به کاخ سفید ,حالت ستاره 5 گوشه ی معکوس یا Baphomet دارد_ عکس چپ: تصویر فوق همان تصویر مجاور است که چرخانده شده تا حالت Baphomet اقطار پنتاگون نسبت به کاخ سفید , بهتر مشخص شود.

* نحوه ی قرار گیری ساختمان های مهم دولتی و ماسونی از جمله کاخ سفید و کنگره (کاپیتول) نسبت به یکدیگر:

* اگر کاخ سفید و میدانهای اطرافش را به هم وصل کنیم، نسبت به کاخ سفید، شکل ستاره ی 5 پر معکوس یا Baphomet به دست می آید.(54) تصویر زیر که مطلب فوق را نشان می دهد، توسط برنامه ی Google Earth تهیه شده است.


نحوه قرار گرفتن میادین اطراف کاخ سفید (تشکیل Baphomet )



* در این تصویر، نقشه ی اولیه ی واشنگتن دیده می شود. با دقت در این نقشه خواهیم دید که طراحی خیابانها و میادین به گونه ای بوده است که نماد Baphomet در گوشه ای از آن رؤیت شود.(55)


نقشه ی اولیه شهر واشنگتن. در داخل دایره قرمز , شما میتوانید Baphomet را به وضوح ببینید که فقط نصف یک ضلع آن ناقص است که این نقص در داخل بیضی آبی نشان داده شده است. به نظر میرسد که طراحان ماسونی شهر واشنگتن برای ممانعت از مخالفت جامعه ی آن زمان آمریکا(که به شدت مذهبی بود). قسمت کوچکی از Baphomet را طراحی نکرده اند تا از وضوح آن بکاهند.

* در این شکل، 3 ساختمان مهم آمریکا دیده می شود؛ اگر از ساختمان کنگره (کاپیتول) به کاخ سفید خطی رسم کنیم (البته این خط در امتداد خیابانی قرار می گیرد که این 2 ساختمان را به هم وصل کرده است.)، و خطی هم از کنگره به بنای یادبود جفرسون Jefferson Memorial وصل کنیم (جفرسون نیز ماسون بوده است)، علامت پرگار به وجود می آید. همچنین اگر دو خط عمود بر هم از بنای یادبود لینکلن (Lincoln Memorial) به کاخ سفید و بنای یادبود جفرسون وصل کنیم، علامت گونیا حاصل می شود. (لازم به ذکر است که لینکلن ماسون نبوده است، اما بنای یادبودش را نیز خودش نساخته است، بلکه یک رییس جمهور ماسون بنای مذکور را احداث کرده است.) تصویر زیر که مطلب فوق را نشان می دهد، توسط برنامه ی Google Earth تهیه شده است.




وضعیت قرار گیری ساختمان دولتی و ماسونی شهر واشنگتن

* همچنین زاویه ی به وجود آمده بین 2 خط فرضی که یکی از بنای یادبود جفرسون و کاخ سفید می گذرد و دیگری از پنتاگون به کاخ سفید کشیده می شود، 33 درجه می باشد. البته این نکته را باید خاطر نشان کرد که زاویه ی 33 درجه ی مذکور را تنها هنگامی که تصویر شهر واشنگتن با مقیاس واقعی تهیه شود، می بینیم. و در صورتی که مقیاس را رعایت نکنیم، زاویه ی مذکور را نمی بینیم. تصویر زیر که مطلب فوق را نشان می دهد و نمای شهر را با مقیاس واقعی ارایه می نماید، توسط برنامه ی Google Earth تهیه شده است.


وضعیت قرار گیری ساختمان دولتی و ماسونی شهر واشنگتن



تمام این نکات گفته شده، نشان دهنده ی توطئه ی فراماسونها است. به نحوی که آنها حتی نمادهای خود را در طراحی شهرها به کار بسته اند.

5 - اولین سنگ بنای کنگره (کاپیتول) که حدود 200 سال پیش در خاک گذاشته شد، دارای نقش پرگار و گونیای فراماسونری بود.(56)

می توان گفت که حتی کنگره ی آمریکا هم با اهداف ماسونی پایه ریزی شد. در تصاویر زیر مراسم نمادینی را می بینید که به مناسبت دویستمین سالگرد تأسیس کنگره برگزار شد. این مراسم دقیقآً مشابه مراسم واقعی تأسیس کنگره در 200 سال پیش بود. (به علامت پرگار و گونیای روی سنگ بنا توجه فرمایید.)


مراسم نمادینی که به مناسبت دویستمین سالگرد تاسیس کنگره برگزار شد.(به علامت روی سنگ بنا توجه فرمایید.)






[/RIGHT]
[/CENTER]


مراسم نمادینی که به مناسبت دویستمین سالگرد تاسیس کنگره برگزار شد.(به علامت روی سنگ بنا توجه فرمایید.)


سنگ بنایی که در سال 1932 به مناسبت صد و سی نهمین سالگرد تاسیس کنگره و در مراسمی مشابه مراسم بالا مورد استفاده قرار گرفت. این سنگ در حال حاظر در موزه نگه داری میشود.



نمایی از داخل کنگره آمریکا( کاپیتول) . به دو تبر ضخیم در دو طرف پرچم آمریکا توجه فرمایید . این تبر ضخیم (Fasces) نام داشته و نماد لژیون های ارتش روم بوده است. موسولینی نیز که در جنگ جهانی دوم با ادعای احیای روم قدرت گرفته بود , در پرچم ایتالیا علامت (Fasces) را قرار داد . کلمه فاشیسم نیز از کلمه ی (Fasces) اقتباس شده است . نام کاپیتول نیز از نام گرگ ماده ی کاپیتول که نماد روم بوده , برداشته شده است.


توضیح یک نکته: با توجه به کنگره ی آمریکا متوجه می شویم که پیش بینی تعدادی از روایات اسلامی در مورد آخرالزمان به حقیقت پیوسته اند. زیرا در روایات ذکر شده است که در آخرالزمان، روم به حیله ای در عراق حاضر می شود. بسیاری از علما و محققین نیز آمریکا را همان روم روایات می دانند.(57) همان طور که در تصاویر ملاحظه کردید، نام کنگره ی آمریکا (Capitol) از نام گرگ ماده ی کاپیتول که نماد روم باستان بوده، اقتباس شده است. به علاوه، تبرهای ضخیم کنگره ی آمریکا (Fasces) نیز نماد لژیون های ارتش روم بوده است. این موارد در کنار نشانه های فراوان دیگری که وجود دارند، نشان می دهد که ساختار سیاسی آمریکا از روم باستان اقتباس شده است. بدین ترتیب پیش بینی روایات به حقیقت پیوسته است. ذکر این نکته ضروری است که ساختار فکری و فلسفه ی وجودی کشور آمریکا از تعالیم ماسونی مصر باستان منشأ گرفته است، اما ساختار سیاسی آمریکا شباهت فراوانی با روم باستان دارد.

6 – مهر رسمی ایالات متحده ی آمریکا که در پشت اسکناس 1 دلاری آمریکا نیز وجود دارد، از شواهد مهم دیگر نشان دهنده ی ارتباط آمریکا با فراماسونری می باشد.(58)

اسکناس یک دلاری آمریکا


علایم و شواهدی که بر روی دلار وجود دارند و ارتباط فراماسونری را با آمریکا نشان می دهند، عبارتند از:

1) علایم ماسونی روی دلار: چهره ی جرج واشنگتن ، استاد اعظم فراماسونری و اولین رئیس جمهور آمریکا دیده می شود. در مهر سازمان خزانه داری آمریکا بر روی دلار نیز، 13 عدد دایره ی سفید در شکل ^ مانند مشاهده می گردد. (13 عدد مقدس یهودیان و عدد خوش یمن ماسون ها است و آمریکا نیز در ابتدا 13 ایالت داشت.).

عکس جرج واشنگتن بر روی دلار مهر وزارت دارایی آمریکا

2) علایم ماسونی پشت دلار: تصاویر مهر رسمی ایالات متحده ی آمریکا در پشت دلار، مهمترین علایم ماسونی هستند. 2 طرح اصلی در مهر آمریکا وجود دارد. در طرح اول، بر بالای سر عقاب، ستاره ی داوود یا ستاره ی شش گوش دیده می شود که با 13 ستاره ی کوچک طراحی شده است. همچنین در یک پای عقاب، 13 عدد تیر یا پیکان قرار گرفته است و در پای دیگر نیز، 13 برگ زیتون و 13 دانه ی زیتون وجود دارد؛ در وسط مهر نیز، پرچم آمریکا با 7 خط سفید و 6 خط سیاه، مجموعاً 13خط طراحی شده است. (شکل زیر)


یکی از دو طرح مهر رسمی ایالات متحده ی آمریکا در پشت اسکناس 1 دلاری


ستاره 6 گوش در مهر رسمی آمریکا و پشت دلار

نکته ی مهم: مهر رسمی آمریکا در حدود دو قرن پیش ساخته شد. وجود علامت ستاره ی شش گوش در مهر رسمی ایالات متحده ی آمریکا (که کشوری مسیحی است.) از 200 سال قبل از تاسیس اسراییل، نشان می دهد که طرح ایجاد اسراییل از قرن ها پیش ریخته شده و هولوکاست، افسانه و بهانه ای بیش نیست.

در طرح دوم مهر رسمی آمریکا، هرمی وجود دارد که در رأس آن، تصویر مثلث نور افشان یا چشم جهان بین نقش بسته است. تعداد پله های هرم، 13 عدد می باشد. همچنین عبارت « Novus Ordo Seclorum = نووس اوردو سکلوروم » (به زبان لاتین)، یا New World Order(معادل آن در انگلیسی) در پایین مهر نوشته شده است. آنچه که امروزه دیده می شود، استفاده ی مکرر سردمداران آمریکا از جمله جرج بوش پسر، از شعار « فرمان جدید دنیا یا نظم نوین جهانی » می باشد که این شعار مهمترین برنامه ی ماسونها جهت تشکیل حکومت جهانی شیطانی است. نکته ی دیگر اینکه، اصرار در استفاده از عدد 13 و نمادهای مربوط به مصر باستان در دلار آمریکا، نشان دهنده ی ارتباط آمریکا با فراماسونری است و این تنها توجیه منطقی این قضیه است.

یکی دیگر از دو طرح مهر رسمی ایالات متحده آمریکا در پشت اسکناس 1 دلاری

در تصویر زیر، ما اگر پرگار و گونیای ماسونی را روی هرم و چشم جهان بین منطبق کنیم، نوک پرگار، دو حرف M وN را قطع می کند و محل تلاقی گونیا با حروف، 3 حرف S و O و A خواهد بود، از کنار هم گذاشتن این حروف، کلمه ی ماسون به دست می آید (MASON).




ایجاد کلمه ی (Mason) از قرار دادن علامت ماسونی پرگار و گونیا بر روی مهر رسمی آمریکا

یک توضیح در مورد دلار آمریکا: از سال 1957 در پشت تمامی اسکناس های دلار آمریکا عبارت « IN GOD WE TRUST » (ما به خدا ایمان داریم) نقش بست. البته این عبارت در سال های قبل نیز هر از چند گاهی بر روی سکه های آمریکایی نقش می بست و سپس ناپدید می شد. اما اسکناس های آمریکا از سال 1957 این عبارت را در پشت خود داشتند.


عبارت (in god we trust) در پشت دلارهای آمریکا

بنا به نظر عده ی زیادی از صاحبنظران، این حرکت آمریکا در سال 1957 (که فقط 12 سال از پایان جنگ جهانی دوم گذشته بود و آمریکا وارد دوران جنگ سرد با شوروی شده بود)، تنها به منظور مقابله با حرکت کمونیسم که علناً بی خدایی را ترویج می کرد، انجام شد. در واقع هدف آمریکا از این کار، جلب حمایت مردم آمریکا و بقیه ی کشورهای مسیحی بود. به طوری که در سال های بعد از فروپاشی شوروی، زمزمه هایی مبنی بر حذف این عبارت از پشت اسکناس ها شکل گرفت که حامیان این طرح، موفق به تصویب آن در کنگره نشدند. شکل زیر نیز یکی از تحلیل ها را در این رابطه نشان می دهد.(59)


تحلیل پیرامون علت قرار گرفتن عبارت (IN GOD WE TRUST) در پشت دلار های آمریکا


اتفاق دیگری که این تحلیل را تأیید می کند، حذف عبارت « IN GOD WE TRUST » از حاشیه ی سکه ی 1 دلاری یادبود جرج واشنگتن در ماه مارس سال 2007 است.(60) البته وزارت دارایی آمریکا از این مسأله عذرخواهی کرده و آن را سهوی و غیرعمد دانسته است؛ اما وجود حداقل 50000 عدد از مسکوکات فاقد این عبارت در آمریکا، پذیرش سهوی بودن این مسأله را بسیار مشکل می نماید. زیرا اشتباه در ضرب این تعداد سکه، بعید است. لازم به ذکر است که سکه های یادبود، به طور کلی کمیابند و 50000 عدد سکه ی فاقد عبارت مذکور در بین این سکه های کمیاب، عدد قابل ملاحظه ای است.


مطلبی از سایت YAHOO پیرامون حذف عبارت (IN GOD WE TRUST) از سکه های یادبود 1 دلاری جرج واشنگتن در ماه مارس سال 2007




سکه یاد بود 1 دلاری جرج واشنگتن در سال 2997 (قبل از ماه مارس) .به عبارت in god we trust در حاشیه آن توجه فرمایید.

بنابراین به سهولت می توان دریافت که درج عبارت « IN GOD WE TRUST » بر روی اسکناس های آمریکایی از سال 1957 به بعد، به دلیل اعتقاد سردمداران آمریکا به خداوند متعال نبوده است؛ بلکه این سردمداران لامذهب و حتی ضد مذهب، از عبارت مذکور به عنوان حربه ای برای مبارزه با حکومت کمونیستی شوروی (که آن هم علناً بی خدایی را ترویج می نمود)، استفاده می کردند. به همین دلیل عبارت « IN GOD WE TRUST » را می توان به عنوان وسیله ای برای فریب افکار عمومی توسط سیاستمداران آمریکایی قلمداد کرد.

7 – شاهد دیگر ماسونی بودن حکومت آمریکا، پرچم کنونی این کشور است که از 13 خط سفید و قرمز تشکیل شده است. (13 عدد خوش یمن ماسون ها است.)


13 خط سفید و قرمز در پرچم آمریکا

8 – علامت دست شیطان در دست روسای جمهور آمریکا و همپیمانانشان.

در تصاویر فراوانی، جرج بوش با علامت دست شیطان دیده می شود.(61) وی این علامت را به کرات و در مکانهای مختلف استفاده کرده است.


علامت دست شیطان در دست جرج بوش , بیل کلینتون و سیلویو برلوسکونی

لازم به ذکر است که همین مسأله برای جرج بوش و خانواده اش دردسر ساز شد، چرا که در روزنامه ها و نشریات، انتقاد شدیدی از این رفتار گشت. خانواده ی جرج بوش در توجیه این مسأله گفتند که: « علت استفاده ی ما از علامت مذکور، این است که ما طرفدار تیم تگزاس لانگهورنز هستیم و این علامت نیز علامت طرفداران تیم تگزاس لانگهورنز است. ».

البته این توجیه مطمئناً دروغ است. مطالبی که این توجیه را رد می کنند عبارتند از:

1) علامت تیم تگزاس لانگهورنز، عمدتاً با هر دو دست و با پشت دست نشان داده می شود، ولی علامت دست شیطان (که توسط خانواده ی بوش مورد استفاده قرار می گیرد)، با یک دست و با کف آن نمایش داده می شود. (62) (البته گهگاه ممکن است علامت تگزاس لانگهورنز با یک دست نیز نشان داده شود.)




جرج بوش و طرفدار تیم تگزاس لانگهورنز(به تفاوت علامت ها توجه فرمایید.)


2) جرج بوش در دانشگاه « Yale » تحصیل کرده و هیچگاه در دانشگاه « Texas Longhorns » درس نخوانده است؛ بنابراین طرفداری وی از تیم تگزاس لانگهورنز که تیم ورزشی همان دانشگاه است، عجیب به نظر می رسد!(63)

3) استفاده ی مکرر بوش از علامت مذکور در مکان های مختلف و جلسات گوناگون، بیانگر این مطلب است که علامت مورد استفاده توسط او، نمی تواند علامت یک تیم ورزشی باشد. چرا که بوش حتی در جلساتی که هیچ سنخیتی با ورزش ندارند نیز، از علامت Cornuto استفاده کرده است. برای مثال، وی این علامت را در جلسات سیاسی، دیدار با سران کشور های دیگر (به خصوص سران کشور های غربی) و ... به کار برده است. حال آن که سران کشور های دیگر، تیم راگبی تگزاس لانگهورنز را نمی شناسند و علامت این تیم برای آنان معنی ندارد. مگر این که علامت مذکور را همان Cornuto یا « دست شیطان » فرض کنیم که در این صورت، می توانیم بگوییم که علامت دست جرج بوش برای آن ها نیز که عمدتاً ماسون هستند، معنا دار بوده و به صورت سلام ماسونی و شیطانی معنا می شود.
4) عضویت جرج بوش در گروه ماسونی « Skull & Bones » و استفاده ی اعضای این گروه از Cornuto به عنوان علامت « دست شیطان »، خود دلیل دیگری است که نشان می دهد علامت مذکور، دقیقاً به معنای « دست شیطان » است، نه چیز دیگر.

بنابراین همان گونه که ملاحظه فرمودید، توجیه خانواده ی بوش در استفاده از Cornuto بی اساس بوده، و این علامت، معنای دیگری جز « دست شیطان » نمی تواند داشته باشد.

نکته ی مهم: علامت Cornuto علامتی است که باید در تفسیر آن بسیار محتاطانه عمل کرد. زیرا علاوه بر معنای « دست شیطان » که در غرب شناخته شده است، معانی دیگری نیز دارد. برای مثال در بین ناشنوایان، این علامت، مترادف I Love You است. در مناطق آذری زبان ایران و ترکیه نیز این علامت، نماد بوزقورت (گرگ خاکستری) می باشد که این نماد ، در بین آذری ها شناخته شده است . بنابراین Cornuto هنگامی به معنای دست شیطان است که یک فرد شنوای اروپایی یا آمریکایی در مکان های متعدد از این علامت استفاده می کند و از سوی دیگر، این شخص با گروه های مخفی و مشکوک مرتبط است.(64) به عبارت دیگر، هر گردی گردو نیست! برای اطلاق لفظ دست شیطان به علامت Cornuto باید هم به محل زندگی فرد ، موقعیت ، وضعیت جسمی ، ارتباط وی با گروه های مشکوک و دلیل وی در استفاده از این علامت بررسی شود. در ضمن، استفاده از Cornuto در کنار علایم دیگر شیطانی اهمیت دارد. در واقع این علامت، تأیید کننده است نه اثبات کننده.




ادامه دارد ..............











ادامه ی شواهد ارتباط آمریکا با فراماسونری

9 – عضویت هر دو رقیب انتخاباتی انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 آمریکا در گروه مخفی و ماسونی (Skull & Bones).(65)

(جرج بوش و جان کری دو رقیب از یک گروه)؛ این مسأله باعث سر و صدای زیادی در روزنامه ها شد و از نظر آنها معنی نداشت که دو رقیب انتخاباتی، عضو یک گروه باشند؛ زیرا در این حالت، رقابت بین این دو بی معنی بود. (از همین جا می توان فهمید که احزاب مخالف و جناح بندی در آمریکا معنا ندارد و همه ی احزاب آمریکا، جزء شبکه های ماسونی هستند.) گروه استخوان و جمجمه (Skull & Bones)، محلی برای پرورش نخبگان سیاسی آمریکا است تا گروه های ماسونی بتوانند توسط این نخبگان، اهداف شیطانی خود را پیش ببرند.

گروه (Skull & Bones) محلی برای انجام اعمال شیطانی و تصمیم گیری برای آینده ی آمریکا و کل جهان است. در مورد ماهیت شیطانی این گروه، اسناد فراوانی وجود دارند که چند تا از آن ها در زیر ارایه می شوند:

A: فیلمی کوتاه و صامت از گروه (Skull & Bones).

برای دانلود فیلم اینجا کلیک کنید:




کليپي از گروه مخفي و ماسوني (Skull & Bones)

B: تصویری از مراسم شیطانی گروه (Skull & Bones) در کنار قبرستان.

(این مراسم برای عضویت در گروه ضروری است. گفته می شود که جرج بوش در بین اعضای این گروه، در مراسم مذکور تبحر فراوانی داشته و ملقب به Magog بوده است.).(66)


تصويري از مراسم شيطاني گروه مخفي و ماسوني (Skull & Bones)

علاوه بر مقالات فراوانی که درباره ی عضویت جرج بوش و جان کری در گروه ماسونی (Skull & Bones) وجود دارد، شواهد تصویری نیز وجود دارند که از حضور این دو سیاستمدار مشهور در این گروه، پرده برمی دارند. این شواهد عبارتند از:

A: تصویر جرج بوش در گروه (Skull & Bones):



عضويت جرج بوش در گروه مخفي و ماسوني (Skull & Bones) در دانشگاه Yale

B: جرج بوش و جان کری در دو روز مختلف، در یک برنامه ی تلویزیونی حاضر شدند و به سوالات پاسخ دادند. در لا به لای این سوالات، سوالی هم در رابطه با عضویت در گروه (Skull & Bone) پرسیده شد که هر دو نفر، عضویت در گروه (Skull & Bones) را رد نکردند، اما از توضیح دادن در این زمینه خودداری نمودند.

در برنامه ی مذکور، مجری برنامه از جرج بوش سؤال می کند: « شما هر دو نفر(بوش و کری)، عضو گروه مخفی (Skull & Bones) هستید؛ بگویید که چه سری در این گروه وجود دارد؟ »

جرج بوش پاسخ می دهد: « موضوع به قدری سری است که نمی توانیم درباره ی آن صحبت کنیم. »

مجری می پرسد: « این حرف چه معنایی برای آمریکا (مردم آمریکا) دارد؟ نظریه های توطئه (درباره ی توطئه آمیز بودن گروه Skull & Bones)، روز به روز بیشتر می شوند. »

جرج بوش می خندد و پاسخ می دهد: « بله مطمئناً آن ها (نظریات توطئه) وجود دارند. من نمی دانم. من هنوز صفحات اینترنتی را نخوانده ام. »

مجری می گوید: عدد 322 (کد رمزی گروه Skull & Bones) ...؟

جرج بوش در ادامه می خندد و موضوع بحث عوض می شود.

همان طور که گفته شد، جرج بوش در پاسخ به سؤال مجری، عضویت خود را در گروه مخفی (Skull & Bones) کتمان نمی کند؛ بلکه می گوید که موضوع مورد نظر سری است. همین مسأله شک ما را به شیطانی بودن فعالیت های گروه مذکور بیشتر می کند.

در فیلم دیگر که مربوط به مصاحبه با جان کری است، مجری سؤالات مشابه می پرسد و جان کری هم بسیار شبیه به جرج بوش به سؤالات پاسخ می دهد. به این نحو که، او نیز عضویت در گروه (Skull & Bones) را کتمان نمی کند؛ ولی ابراز می دارد که هیچ چیزی برای گفتن ندارد، زیرا موضوع بسیار سری است. جان کری سپس خندیده و بحث را عوض می کند.(67)

برای دانلود فیلم مصاحبه ی جرج بوش، اینجا کلیک کنید


برای دانلود فیلم مصاحبه ی جان کری، اینجا لینک کلیک کنید


10 – سخن دونالد رامسفلد(وزیر جنگ سابق آمریکا).

« انسان هیچ گاه مانند زمانی که در محراب فراماسونری زانو به زمین می زند و دعا می کند، به خدا نزدیک نمی شود. » (مجله ی M.S.A. Magazine)(68)

اشاره ی مستقیم و صریح رامسفلد به فراماسونری، و تعریف و تمجید از آن، نشان می دهد که خود وی نیز عضو همین گروه هاست و از آنها حمایت می کند. (البته خاطر نشان می شویم که اشاره ی او به « خدا »، دروغی بیش نیست. چرا که در ابتدای مقاله نیز به ماده گرایی ماسون ها و شیطان پرستان پرداختیم و گفتیم که آن ها به خداوند و هیچ موجود فرازمینی اعتقاد ندارند. مدارک فراوانی نیز در مورد این مسأله وجود دارد.)


Man is never closer to God than when he kneels, spiritually naked, at the altar of Freemasonry.

Masonic Services Association

M.S.A. Magazine

Volume 19, page 14


دونالد رامسفلد (وزير جنگ سابق آمريکا)

11 – دجال (Antichrist) بودن جرج بوش از نظر پاپ قبلی (پاپ ژان پل دوم).

از نظر پاپ قبلی، ماهیت اعمال جرج بوش شیطانی بوده و او ویژگی های Antichrist را دارا است. دلایل پاپ در زمینه ی این ادعا، عبارتند از: برابر بودن اسم George Bush با عدد 666، توجیهات مذهبی بوش برای اعمال شیطانی، عضویت بوش در گروه ماسونی (Skull & Bones)، رابطه ی بوش با شیطان پرستان و علاقه ی بوش به جنگ و خونریزی.(69) البته بیان این مطلب به این معنی نیست که ما هم قبول کنیم که خود شخص جرج بوش دجال است؛ بلکه از نظر ما احتمالاً خود تشکیلات فراماسونری، دجال آخرالزمان است که ان شا الله در پایان مقاله به این مطلب خواهیم پرداخت.


پاپ ژان پل دوم (پاپ قبلي)




بخشي از خبري که در آن اشاره شده که پاپ ژان پل دوم ,جرج بوش پسر را دجال (Antichrist) ميداند.

12 – فتنه های پیاپی از سوی آمریکا در مدار 33 درجه ی عرض جغرافیایی جهان.(70)

همان طور که گفته شد، 33 در فراماسونری عددی خوش یمن است و صاحب درجه ی 33، بیشترین قدرت را داراست. به نظر می رسد که فراماسونرها این موضوع را به تمام فعالیتهایشان تعمیم داده و تلاش کرده اند تا در حوالی مدار 33 درجه ی عرض جغرافیایی، فعالیت های خاصی را انجام دهند. (منظور از حوالی 33 درجه، مناطق بین مدارهای 5/32 و 5/33 درجه است.).

بعضی از این فعالیت ها عبارتند از:

1) ساخت اولین مجلس اعلی فراماسونری طیف « Scottish Rite » و معروفترین لژ اسکاتلندی در آمریکا در شهر چارلستون در مدار 33 درجه.(71)

لژ مذکور، معروفترین و مهم ترین لژ آمریکاست. سؤال اینجاست که چرا ماسون ها این لژ مهم را در شهرهای معروف و بزرگ آمریکا نساختند، و شهر کوچک چارلستون (در مدار 33 درجه) را به عنوان محل این لژ برگزیدند!؟

2) قتل جان. اف.کندی (رئیس جمهور کاتولیک و ضد ماسون آمریکا) در شهر دالاس در مدار 33 درجه.(72)

فراماسونها قانونی دارند به نام (King Kill 33.)؛ اعتقاد دارند پادشاه 33 باید کشته شود و ما می بینیم که جان.اف.کندی ضد ماسون را در شهر دالاس در مدار 33 درجه ترور کردند؛ سؤال اینجاست که چرا این شهر و چرا در مدار 33 درجه؟ آیا در شهر دیگری نمی توانستند این کار را بکنند!؟




موقعيت شهرهاي چارلستون (دايره قرمز) و دالاس (بيضي قرمز) در نزديکي مدار 33 درجه (خط قرمز).

3) انفجار اولین بمب های اتمی در هیروشیما و ناکازاکی در نزدیکی مدار 33 درجه، در سال جادوئی از دیدگاه ماسون ها (9451).

البته لازم به ذکر است که هیروشیما در 34 درجه و ناکازاکی دقیقاً در 33 درجه قرار دارد. سال 1945 از این جهت سال جادویی ماسون ها است که اگر سال 1776 را که سال اعلان استقلال آمریکا و تشکیل اولین کشور با ارکان ماسونی است، از 1945 کم کنیم عدد 169 به دست می آید (169=1945-1776(. عدد 169 حاصلضرب 13 در 13 است و همان طور که می دانیم 13 عدد خوش یمن ماسون هاست (169=13*13).(73)


موقعيت شهر ناگازاکي (داخل بيضي قرمز) در نزديکي مدار 33 درجه (خط قرمز).

4) تهدید مداوم دمشق در نزدیکی مدار 33 درجه.




موقعيت شهر دمشق (داخل بيضي قرمز) در نزديکي مدار 33 درجه (خط قرمز).

5) واقعه ی طبس (محل فرود هواپیماهای آمریکائی برای آزادی گروگان های این کشور) در مدار 33 درجه.

هدف آمریکا در این تهاجم، حمله به تهران بوده است، سؤالی که مطرح می شود، این است که چرا به جای اینکه آمریکایی ها مثلاً در کویر های سمنان (که آن جا هم کویری و خالی از سکنه است، اما نزدیک تهران می باشد)، فرود بیایند، در طبس که فاصله ی زیادی از تهران دارد، ولی در مدار 33 درجه واقع شده است، فرود آمدند.


منطقه فرود آمريکايي ها در صحراي طبس(داخل دايره قرمز) در نزديکي مدار 33 درجه(خط قرمز).

6) اشغال بابل (نزدیک بغداد در عراق) در مدار 33 درجه.(74)

شهر بابل، معروف به شهر شیطانی است. به نحوی که منطقه ی بابل در روایات اسلامی نیز نفرین شده است.(75) همچنین فرضیه های علمی و تاریخی وجود دارند که ابراز می دارند احتمالاً مصریان باستان، تعالیم ماسونی خود را از بابلیان مهاجر آموخته اند. این شهر، یکی از شهرهای معروف آخرالزمان نیز می باشد. چرا که به اعتقاد فراماسونها، قبل از ظهور ضد مسیح (رهبر بزرگ ماسون ها) و به حکومت رسیدنش، شهر بابل باید فتح شود. علاوه بر این، حضور بابل در مدار 33 درجه، خود عامل دیگری است که ماسون ها را به سمت تسخیر آن می کشاند. از سوی دیگر، گروه های منحرف اوانجلیکال که ارتباطشان با فراماسونری در ادامه ی مقاله بررسی خواهد شد) نیز ادعا می کنند که قبل از ظهور حضرت مسیح (ع)، شهر بابل باید فتح شود! همین گروه ها از اشغال عراق توسط دولت بوش، حمایت فراوانی کردند؛ زیرا این حرکت را زمینه ساز ظهور مسیح (ع) می دانستند!(76)

از مجموعه ی مطالب فوق می توان فهمید که احتمالاً انگیزه ی ماسون ها و همپیمانانشان از اشغال عراق، صرفاً تسلط بر منابع نفتی این کشور نبوده است؛ بلکه آنان، هم به دلیل اهمیتی که برای بابل در آخرالزمان قایلند و هم با هدف تحقق اسراییل نیل تا فرات (به عنوان پیش زمینه ی ساخت معبد سلیمان)، دست به اشغال زده اند.




موقعيت شهر بابل (داخل بيضي قرمز) در نزديکي مدار 33 درجه (خط قرمز).

اما نکته ی جالبی که در این رابطه می توان به آن اشاره کرد، این است که در آوریل سال 2006، خبر بسیار مهمی در رسانه ها و سایت های اینترنتی درج شد که تحلیل ما را پیرامون اشغال عراق تأیید می نماید.

در این خبر ذکر شده بود که ماهواره ی سرویس جاسوسی روسیه، تصاویر ماهواره ای عجیبی از یک مراسم مذهبی در منطقه ی باستانی بابل عراق ارسال کرد که در این مراسم، تعداد زیادی از سربازان و فرماندهان ارشد آمریکایی مستقر در عراق، حلقه ای به طول یک کیلومتر در اطراف یک منطقه ی باستانی در حال حفاری تشکیل دادند و با آداب و رسومی همچون آداب و رسوم اقوام جاهلی و بت پرست، با حالتی احترام آمیز، مجسمه ی یک موجود شیطانی بابل باستان با عنوان « مار بالدار » را از زیر خاک بیرون آوردند و با نهایت احترام در یک محموله ی بار هوایی قرار دادند تا به آمریکا منتقل کنند.(77)

درج این خبر، سبب اعتراض شدید مسلمانان عراق، پیروان آیین ارتدوکس در روسیه، و تعدادی از مسیحیان شد. چرا که آن ها این حرکت را مایه ی زنده نگاه داشتن آداب بت پرستی می دانستند. قباحت این حرکت آمریکاییان، کار را بدانجا رسانده که نویسنده ی یکی از مقالات، از رواج گسترده ی بزرگداشت و پرستش نمادهای شیطانی و بت های ملل باستان در جهان غرب، اظهار تأسف کرده است.(78) (البته لازم به ذکر است که نویسنده ی مقاله ی مذکور، از دیدگاهی دلسوزانه برای جهان غرب و خصمانه با ایران، به بحث پرداخته و واقعه ی اتفاق افتاده در بابل را برای کشوری که می خواهد با ایرانیان و فرشته های آنان (هاروت و ماروت که بنا بر انجیل تحریف شده، ایرانی بوده اند!) در آرماگدون بجنگد، خجالت آور توصیف کرده است. در واقع وی با این مقاله قصد داشته تا آمریکاییان را از اعمال شیطانی دور بدارد و بدین ترتیب برای آرماگدون و بازگشت مسیح (ع) زمینه سازی کند!).

در تصویر زیر، بخشی از خبر درج شده را ملاحظه می فرمایید:



7) جنگ 33 روزه ی اسرائیل با لبنان (با دخالت آمریکا) در نزدیکی مدار 33 درجه.

آنچه که از اخبار مربوط به این جنگ به دست آمده، این است که آمریکا، اسراییل و انگلیس، بار ها در طی جنگ مذکور مخالفت خود را با آتش بس اعلام نمودند؛(79) تا آن جا که « کاندولیزا رایس » وزیر امور خارجه ی آمریکا، رنج ها و سختی های جنگ را به درد مادر در هنگام زایمان! تشبیه کرد و مردم خاورمیانه را به تحمل درد و سختی این جنگ، برای تولد خاورمیانه ی جدید دعوت نمود و بدین ترتیب پذیرفتن هرگونه آتش بس را رد کرد.(80)

از سوی دیگر، با شکست اسراییل در روز های پایانی جنگ، گفتگو های آتش بس بین طرفین درگیر انجام شد. در اینجا نیز با اینکه توافق آتش بس، از یکی دو روز قبل از پایان جنگ حاصل شده بود، اسرائیل به دلایل نامعلوم، این جنگ ظالمانه را که خود آغاز کرده و به لبنان تحمیل نموده بود، تا 33 روز ادامه داد و آتش بس را به تأخیر انداخت!؟

این تاخیر آتش بس و تعلل از سوی اسراییل و حامی آن (آمریکا) و ادامه ی جنگ تا 33 روز از جانب دولت اسراییل، خود نشانه ای از تسلط تفکر ماسونی بر دولت های اسراییل و آمریکا است. چرا که این کشور ها حتی در حضور مخالفت های گسترده ی مردم جهان، عمداً جنگ را تا 33 روز ادامه دادند و دقیقاً پس از 33 روز، جنگ را به پایان بردند.

Dirol تبلیغ جنگ هسته ای دروغین « Armageddon » در دشتی به همین نام که در حوالی مدار 33 درجه واقع شده است.

« Armageddon » نام جنگی است که بنا بر گفته ی بخش مکاشفات انجیل تحریف شده ی یوحنا، در آخرالزمان و در دشتی به نام « Armageddon » یا « هرمجدون » و بین نیروهای خیر و شر روی می دهد و سبب بازگشت مسیح (ع) به زمین می گردد. (در بخش های انتهایی مقاله، « Armageddon » به صورت کاملتر مورد بحث واقع شده است.)

در سال های اخیر، تبلیغات وسیعی پیرامون آرماگدون انجام شده و هر حرکت نظامی آمریکا و اسراییل، بر اساس آن و با شعار بازگشت مسیح (ع) توجیه می گرددد.

بنا بر ادعای صهیونیست ها، محل این جنگ در 30 کیلومتری شهر حیفا و در دشت هرمجدون (Armageddon) در نزدیکی مدار 33 درجه است.




موقعيت محل جنگ اسراييل و لبنان (دايره زرد) و دشت هرمجدون(بيضي آبي) در نزديکي مدار 33 درجه.

مجاورت محل وقوع جنگ دروغین آرماگدون با مدار 33 درجه، استناد بیش از حد آمریکا و اسراییل بر این جنگ برای جلب حمایت صهیونیست ها، و نیز وجود شواهد بسیاری درباره ی حمایت های فراوان تشکیلات ماسونی از طرفداران آرماگدون، توطئه آمیز بودن این جنگ و شیطنت حامیان آن را تأیید می نماید.

نکته ی بسیار مهم: مطالبی که درباره ی مدار 33 درجه بیان شد، به این معنی نیست که مدار 33 درجه ی کره ی زمین، نحس و بدیمن است؛ (چرا که تمام مناطق روی کره ی زمین و آسمان و ... مخلوق خداوند بزرگ می باشند.). منظور ما از بیان این موضوع، این است که ماسون ها با توجه به عقاید جاهلی، کفر آمیز و خرافی خود، تلاش می کنند تا وقایع جهان را مطابق میل خود پیش برند و در این راه، توجه بسیاری نیز به نمادهای خود دارند؛ تا آن جا که به دلیل تقدیس عدد 33 در فراماسونری، دسیسه های مهم خود را در شهر ها و کشور های مدار 33 درجه انجام می دهند و بدین ترتیب رنج بسیاری را بر مردم این مناطق تحمیل می نمایند.

شواهد ارتباط اسرائیل با فراماسونری

1 – پرچم اسرائیل.

در پرچم اسراییل نماد های ماسونی به صورت علنی و کاملاً بی شرمانه خود را نشان می دهند. این علایم عبارتند از:

* ستاره ی شش گوش (Hexagram): قبلاً ذکر کردیم که اکثر یهودیان، همانند فراماسونر ها سلیمان (ع) را پادشاه و جادوگر می دانند، نه پیامبر.).(81) بنابراین علامت « ستاره ی شش گوش » یا « مهر سلیمان »، در بین یهودیان علامتی اعتقادی نیست و به شریعت حضرت موسی (ع) هیچ ارتباطی ندارد. بلکه نشان دهنده ی ارادت آن ها به سلیمان (که از دید آن ها پادشاه و جادوگر بوده است)، می باشد. این در حالی است که حضرت سلیمان (ع) بنا بر اعتقاد مسلمانان، یکی از انبیای پارسای خداوند متعال بوده است.

* علامت نیل تا فرات: این علامت، که به صورت 2 نوار آبی رنگ در دو طرف ستاره ی شش گوش دیده می شود، وسعت سرزمین پادشاه سلیمان (King Solomon) را از دید یهود نشان می دهد.

نکته ی جالب این که فراماسونها نیز اعتقاد دارند، که قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist)، باید سرزمین حکومت پادشاه سلیمان به اشغال درآید و بعد از آن ضد مسیح حکومت جهانی را آغاز کند.

اشتراکات فراوانی که بین نمادها و تفکرات یهودیان صهیونیست و فراماسون ها وجود دارد (از جمله مثال های فوق)، نشان می دهد که به احتمال بسیار زیاد، رابطه ی بسیار محکمی بین این گروه ها وجود دارد.


پرچم اسراييل که واضحاً واجد علايم ماسوني است.

2 – حضور علامت ستاره ی داوود (Hexagram) پرچم اسرائیل، در مهر ماسونی و اسکناس یک دلاری آمریکا (مهر ماسونی آمریکا 2 قرن قبل از تأسیس اسرائیل ساخته شد.).

این موضوع می تواند ارتباط اسرائیل با فراماسونری را تأیید کند؛ چرا که مهر ماسونی ایالات متحده ی آمریکا که مملو از انواع و اقسام علایم ماسونی است، علامت ستاره ی شش گوش را نیز در خود جای داده است. از این مطلب می توان دریافت که علامت ستاره ی شش گوش نیز یکی از علایم واضح ماسونی است که در نمادهای تشکیلات مهم ماسونی به کار رفته است. ضمن این که حضور علامت ستاره ی داوود (Hexagram) در مهر ماسونی و اسکناس یک دلاری آمریکا نشان می دهد که نقشه ی تأسیس اسراییل از قرن ها پیش توسط فراماسون ها ریخته شده بود و هولوکاست بهانه ای بیش نبود. در واقع می توان از این مساله نتیجه گرفت که کشور اسراییل باید به هر وجه ممکن توسط ماسون ها تشکیل می شد و افسانه ی کذایی هولوکاست نیز فقط بهانه ای شد تا فلسفه ی وجودی اسراییل، توجیهی داشته باشد.




حضور علامت ستاره داوود (Hexagram) پرچم اسراييل در مهر ماسوني و اسکناس يک دلاري آمريکا(مهر ماسوني آمريکا دو قرن قبل از تاسيس اسراييل ساخته شد.)


3 – دادگاه عالی اسرائیل (Israeli Supreme Court) در بیت المقدس.(82)

بسیاری از حکم ها و فرمانهایی که درباره ی ترور فلسطینیان و مسلمانان سایر کشورهای اسلامی وضع می شود، از « (Israeli Supreme Court) یا دادگاه عالی اسرائیل » صادر می گردد. در این دادگاه به صورت علنی و بدون هیچ واهمه ای از علایم ماسونی استفاده شده است. حضور علایم فراوان ماسونی در این دادگاه، به قدری ما را به شک وا داشت که مجبور شدیم برای اطمینان از صحت مقالات مورد استفاده، از برنامه ی Google Earth استفاده کرده و صحت عکس ها را به وسیله ی آن بیازماییم. همان طور که در تصاویر زیر ملاحظه می فرمایید، عکس ها کاملاً واقعی هستند و هیچ تردیدی در صحت آن ها وجود ندارد:


عکس راست: (Israeli Supreme Court) يا دادگاه عالي اسراييل برگرفته از سايت اينترنتي.
عکس چپ: (Israeli Supreme Court) يا دادگاه عالي اسراييل در برنامه يGoogle Earth.

در طراحی این دادگاه از علایم ماسونی بی شماری استفاده شده است که ما در این جا به بعضی از آن ها اشاره خواهیم کرد:

* در طراحی ساختمان این دادگاه، در سقف یکی از قسمت ها، « هرم و چشم جهان بین » ساخته شده است. این نما در تصویری که از پایین گرفته شده، بهتر دیده می شود.




عکس راست: (چشم جهان بين) بر روي سقف دادگاه عالي اسراييل. اين تصوير از راه دور گرفته شده است.
عکس چپ: (چشم جهان بين) بر روي سقف دادگاه عالي اسراييل. اين تصوير از نزديک و زير هرم گرفته شده است.

* یکی دیگر از بناهای دادگاه، یک Obelisk است که دقیقاً مشابه بنای یادبود ماسونی جرج واشنگتن در آمریکا (البته با ابعادی کوچکتر) می باشد. (Obelisk یک علامت معروف مصری و ماسونی است.)


عکس راست: Obelisk در دادگاه عالي اسراييل.البته خود Obelisk خارج از کادر عکس است که با فلش نشان داده شده است.
عکس چپ: Obelisk در دادگاه عالي اسراييل.




عکس راست: Obelisk بناي يادبود ماسوني جرج واشنگتن
عکس چپ: Obelisk مصر باستان

* کتابخانه ی دادگاه، 30 عدد پله دارد و بعد از این 30 پله، 3 رده کتاب وجود دارد که مجموعاً عدد 33 را تشکیل می دهند.

علاوه بر این، قوانین حاکم بر کتابخانه ی دادگاه نیز مشابه قوانین ماسونی است. یکی از قانونهای ماسونی این است که، ماسونی که در هر رده و درجه ای قرار دارد، نمی تواند به اختیارات مربوط به درجات و مراتب دیگر لژ، دسترسی داشته باشد.

در کتابخانه ی دادگاه عالی اسرائیل نیز قوانین ماسونی حاکم است؛ یعنی هر عضوی حق دارد فقط از کتابهای رده ی مربوط به خود استفاده کند.

رده های کتابخانه ی دادگاه عالی اسراییل عبارتند از: رده ی اول مربوط به وکلای مدافع، رده ی دوم مربوط به قضات فعال و مشغول به کار و رده ی سوم مربوط به قضات بازنشسته. بالاترین رده، مربوط به قضات بازنشسته است، اما آن ها نیز نمی توانند از کتابها ی رده های پایین تر استفاده کنند.

این در حالی است که در هیچ کتابخانه ی دیگری این ممنوعیت ها حداقل در مورد افراد با مراتب بالای علمی وجود ندارد.




کتابخانه ي ماسوني دادگاه عالي اسراييل با 30 پله و 3 رده کتاب.(30+3=33)

نکته ی بسیار مهم: از دقت در ساختار « دادگاه عالی اسراییل » می توان دریافت که ساختار حکومتی کشور اسراییل (که ظاهراً با داعیه های مذهبی شکل گرفته است)، عملاً و علناً ویژگی های الحادی، شیطانی و ماسونی را نشان می دهد. وقاحت این مسأله تا آن حد است که اسراییلیان که ادعای شریعت حضرت موسی (ع) را می کنند و قاعدتاً باید از فرعون بیزار باشند، به وضوح از علایم ماسونی با منشأ مصری در بناهای دولتی خود استفاده می کنند. از جمله: هرم و چشم جهان بین، Obelisk و....

4 – بناهای ماسونی شهر ایلات (Eilat) در اسرائیل.(83)

شهر ایلات در جنوب اسرائیل و مجاور دریای سرخ واقع شده است. در این شهر، علایم ماسونی خود را با جسارت تمام نشان می دهند؛ به طوری که می توان گفت در هیچ نقطه از جهان، علایم ماسونی اینچنین آشکارا در ملأ عام قرار ندارند.

بناهای ماسونی متعددی که در این شهر وجود دارند، عبارتند از:

· بنای مربوط به یکی از میادین این شهر، «هرم و چشم جهان بین» می باشد و روی سنگ یادبود این بنا، علامت «پرگار و گونیا» دیده می شود.




يکي از ميادين شهر ايلات اسراييل, که در آن نمادهاي هرم وچشم جهان بين, پرگار وگونيا وساير علايم ماسوني ديده مي شود.




عکس راست: علامت هرم وچشم جهان بين در يکي از ميادين شهر ايلات اسراييل (نماي بزرگتر عکس قبل).
عکس چپ: علامت پرگار وگونيا در يکي از ميادين شهر ايلات اسراييل (نماي بزرگتر عکس قبل).

· یکی از ساختمان های شهر ایلات که به صورت هرم ساخته شده است.




يکي از بناهاي شهر ايلات که به شکل هرم ساخته شده است.

5 – آرم سازمان جاسوسی اسراییل (موساد=Mossad).

در آرم سازمان جاسوسی اسراییل (موساد)(84) که یکی از مخوف ترین نهاد های امنیتی دنیا است، علایم ماسونی خود را به وضوح نشان می دهند. این علایم عبارتند از:

1- دو شاخه ی زیتون که هر کدام 13 برگ زیتون دارند. (13 عدد خوش یمن ماسون ها و یهودیان است.).

2- یک شمعدان 7 پایه ی 3 پله، که هم در بین یهودیان و هم در بین ماسون ها مقدس است. این شمعدان 7 پایه، علامت مخصوص درجه ی « Royal Master » در لژ های ماسونی « York Rite » (که یکی از انواع لژهای معروف هستند)، می باشد.(85)

توجه: به دلیل مقدس بودن شمعدان 7 پایه در نزد یهودیان، شاید بتوان این شمعدان را به عنوان عقیده ی یهودی موساد نیز توجیه کرد. بنابراین این شاهد ذکر شده برای ماسونی بودن اسراییل، جزء شواهد قوی نیست.




عکس راست: آرم سازمان جاسوسي اسراييل(موساد).به 13 برگ زيتون در هر شاخه, و شمعدان 7 پايه توجه فرماييد.
عکس چپ: علايم مربوط به مدارج لژ هاي ماسوني.به شمعدان 7 پايه ي 3 پله که مربوط به درجه 15 لژ است, توجه کنيد.(فلش قرمز)

6 – ماسون بودن تعداد زیادی از نخست وزیران اسراییل.

ماسون بودن تعداد زیادی از نخست وزیران اسراییل، از جمله شواهدی است که ارتباط اسراییل را با فراماسونری نشان می دهد. در اسراییل نیز همانند آمریکا، اکثر نخست وزیران ماسون بوده اند. در تصویر زیر، دو نفر از این نخست وزیران ماسونی را به عنوان مثال آورده ایم:(86)




اسحاق رابين نخست وزير سابق ماسوني اسراييل(سمت راست), هنري کيسينجر سياستمدار يهودي آمريکايي(وسط) و شيمون پرز يکي ديگر از نخس وزيران ماسوني سابق اسراييل(سمت چپ). اسحاق رابين به دليل تخلف از بعضي آرمان هاي صهيونيستي و ماسوني , به دست يک صهيونيست افراطي کشته شد.

نکته ی جالب این که در نامه ای که از سوی یک تشکیلات فراماسونی اسراییل برای « اسحاق رابین » نخست وزیر سابق اسراییل فرستاده شده است، از وی به همراه « بیل کلینتون » رییس جمهور سابق آمریکا و « ملک حسین » پادشاه سابق اردن، به عنوان ماسون های صلح طلب تقدیر شده و به آن ها لقب ماسون های صلح داده شده است! در تصویر زیر، متن نامه ی مذکور را ملاحظه می فرمایید:(87)




متن نامه اي که از سوي يک تشکيلات فراماسونري اسراييل براي « اسحاق رابين » نخستوزير سابق اسراييل فرستاده شده است, و در آن از وي به همراه «بيل کلينتون» رييس جمهور سابق آمريکا و «ملک حسين» پادشاه سابق اردن, به عنوان ماسون هاي صلح طلب تقدير شده و به آنها لقب ماسون هاي صلح داده شده است!

همان گونه که در متن نامه ملاحظه فرمودید، « اسحاق رابین » نیز همچون « بیل کلینتون » یک ماسون بوده است. از سوی دیگر، متن نامه نشان می دهد که اکثر دشمنان ملت مسلمان ایران و سایر مسلمانان آزاده ی جهان، عضو تشکیلات شیطانی فراماسونری هستند. برای مثال، « بیل کلینتون » که با سیاست های خصمانه ی خود، تحریم اقتصادی وسیعی را علیه ایران اعمال کرد، « اسحاق رابین » که در دشمنی با ایران، شمشیر را از رو بسته بود، و « ملک حسین » پادشاه اردن که با حمایت از صدام در جنگ تحمیلی، نقش مهمی را در به شهادت رساندن جمع کثیری از ملت غیور ایران بازی کرده و حتی به صورت نمادین، یک گلوله ی توپ ارتش بعثی را به سمت شهرهای مرزی ایران پرتاب نموده بود،(88)همه و همه شاگردان مکتب شیطانی فراماسونری بودند. از این مطلب می توان نتیجه گرفت که امت بزرگ اسلامی، باید هر چه سریع تر دست به دست هم دهند تا به کمک یکدیگر، مانع از قدرت طلبی های بیشتر فراماسونری شوند.

7 – تلاش برای تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد سلیمان.

در قسمت های ابتدایی این مقاله، ذکر شد که اکثر یهودیان (بالاخص صهیونیست ها) و نیز فراماسونرها، سلیمان را پادشاه می دانند و اعتقاد به جادوگر بودن وی دارند، تا آنجا که به جای عبارت (Prophet Solomon : پیامبر سلیمان)، عبارت (King Solomon : پادشاه سلیمان) را به کار می برند.(89)

یکی از مهمترین برنامه هایی که گروه های منحرف مذکور تدارک دیده اند، تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد سلیمان است. نکته ای که مسلم است، این است که هدف از ساخت معبد سلیمان، ساخت یک معبد به عنوان عبادتگاه خداوند، و به عنوان معبدی برای شریعت حضرت موسی (ع) نیست، بلکه هدف آن ها، ساخت معبدی به عنوان نماد الحاد و محلی برای جولان تمام ابزارها و یادبودهای شیطانی است. واقعاً چگونه ادعای صهیونیست ها را مبنی بر اینکه معبد سلیمان جایی برای پرستش خداوند است، می توان پذیرفت، در حالی که در تورات تحریف شده (نه تورات نازل شده از جانب خداوند)، سخن از بت پرستی سلیمان (ع) (نعوذ بالله) به میان آمده است؟(90) از سوی دیگر با توجه به این که در روایات اسلامی از مسجدسازی حضرت آدم (ع) و حضرت ابراهیم (ع) و... سخن به میان آمده است، چگونه می توان پذیرفت که حضرت سلیمان (ع) به جای مسجد، معبد ساخته اند؟(91) (البته لازم به ذکر است که ما در اینجا قصد نداریم تا صرفاً بین لفظ مسجد و معبد تفاوت قایل شویم، بلکه تلاش می کنیم تا بین مفاهیمی که این نامگذاری ها به دنبال خود دارند، افتراق بگذاریم.)

بدین ترتیب می توان دریافت که ادعاهای صهیونیست ها مبنی بر این که معبد سلیمان محلی برای پرستش خداوند می باشد، دروغ بوده و آن ها به همراه متحدان نزدیک خود (فراماسون ها) در صدد ساخت محلی برای مبارزه با نماد های الهی هستند.




عکس راست: همان طور که در تصاوير فوق مشاهده مي کنيد صهيونيست ها وماسون ها به جاي لفظ پيامبرسليمان (Prophet Solomon), از عبارت پادشاه سليمان(King Solomon) استفاده ميکنند.
عکس چپ: ماکت معبد کذايي سليمان که صهيونيست ها و ماسون ها قصد دارند بعد از تخريب مسجد الاقصي آن را بسازند. لازم به ذکر است که ديدگاه صهيونيست ها و ماسون ها نسبت به حضرت سليمان (ع), کفر آميز است.

– نقش یهود (بالاخص یهودیان ساکن اورشلیم) به عنوان پرورش دهنده ی تعالیم ماسونی کابالا.

نقش یهود (بالاخص یهودیان ساکن اورشلیم) به عنوان پرورش دهنده ی تعالیم ماسونی کابالا و نشر دهنده ی اصلی آن در طول تاریخ، خود سند دیگری بر ارتباط اسراییل با فراماسونری است.(92)

8– حمایت همه جانبه ی کشور ماسونی آمریکا از اسرائیل.

حمایت همه جانبه ی کشور صد در صد ماسونی آمریکا از اسرائیل از بدو تأسیس، و مشترک بودن بسیاری از علایم دولتی و رسمی دو کشور (از جمله حضور ستاره ی شش گوشه در پرچم اسراییل و حضور همین علامت در مهر ماسونی آمریکا و در پشت دلار)، نشان دهنده ی این مطلب است که کشور اسرائیل نیز همانند آمریکا، یک کشور کاملاً ماسونی است.


آمريکا و اسراييل: دو کشور ماسوني که بدون هيچ قيد و شرطي از يکديگر حمايت ميکنند.

ادامه دارد ..............

شواهد ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونری
در سال های اخیر، شواهد فراوانی به دست آمده است که نشان می دهد سازمان ملل متحد و بسیاری از موسسات و ارگان های وابسته به آن (از جمله آژانس بین المللی انرژی اتمی و ...)، ارتباط غیر قابل انکاری با شبکه ی جهانی فراماسونری دارند.(93) برخی از این شواهد عبارتند از:

1 – اهدای زمین سازمان ملل متحد از سوی یکی از افراد خانواده ی ماسونی و یهودی الاصل راکفلر به نام (John D. Rockefeller, Jr).

زمین سازمان ملل متحد توسط (John D. Rockefeller, Jr) اهدا شده(94) و اولین حمایت های مالی از سازمان ملل متحد، توسط او انجام شده است.

لازم به ذکر است که (John D. Rockefeller, Jr) و تمامی اعضای خانواده ی راکفلر (که اصالتاً یهودی بودند، اما به دلیل فرار از فشار افکار عمومی آمریکا پروتستان شده اند)، عضو گروه ماسونی و سری (Bones &Skull ) هستند. (همانند خانواده ی بوش)(95)

(John D.Rockefeller, Jr)

2 – معماری داخلی سازمان ملل متحد، مثل ترتیب چیده شدن صندلی ها، شبیه معماری لژ های فراماسونری است.

3 – آرم سازمان ملل متحد.

در آرم سازمان ملل متحد نیز علایم ماسونی زیر دیده می شوند:

* 33 قطعه بر روی نقشه ی جهان: در طراحی این آرم و ترسیم نقش کره ی زمین بر روی آن، طول و عرض جغرافیایی به گونه ای رسم شده که در مجموع 33 قسمت به دست آمده است. نکته ی مهم این که در طراحی آرم مذکور، خطوط عرض جغرافیایی با فواصل کم رسم شده است، اما فواصل خطوط طول جغرافیایی از یکدیگر، بسیار زیاد می باشد. این ناهماهنگی ظاهری، بی دلیل نبوده و هدف از آن، ایجاد 33 قسمت بر روی نقشه ی جهان بوده است. در واقع اگر فواصل خطوط طول جغرافیایی موجود در آرم، کمتر از مقدار کنونی بود، 33 قطعه ایجاد نمی شد، اما ماسون ها عمداً خطوط طول و عرض جغرافیایی را به گونه ای در آرم سازمان ملل متحد گنجانده اند که عدد 33 (عدد خوش یمن فراماسونر ها) به دست آید!(96)

* 13 برگ زیتون در هر طرف: به غیر از قسمت ابتدائی شاخه ی زیتون که ساقه ی شاخه است (فلش ها)، 13 برگ زیتون در هرطرف رسم شده است. همان طور که قبلاً ذکر شد، عدد 13 در بین ماسون ها و یهودیان، عدد خوش یمنی است(97) و استفاده از 13 برگ در نماد سازمان ملل متحد، خود شاهد دیگری بر ارتباط این سازمان، با تشکیلات فراماسونری می باشد.

آرم ماسوني سازمان ملل متحد. به 33 قطعه در نقشه کره زمين و 13 برگ زيتون در هر طرف توجه فرماييد. (توجه شود که در پايين برگ ها, ساقه ي شاخه ي زيتون(فلش ها) وجود دارد. پس آن را در محاسبه وارد نکنيد.)

آرم ماسوني «آژانس بين المللي انرژي اتمي», يکي از نهاد هاي وابسته به سازمان ملل متحد. به 13 عدد برگ زيتون در دو طرف آرم, توجه فرماييد.(توجه شود که در پايين برگ ها ساقه ي شاخه ي زيتون (وجود دارد).پس آنرا در محاسبه وارد نکنيد.)

4 – حضور علامت ماسونی « پرگار و گونیا » در یکی از نهاد های وابسته به سازمان ملل متحد با عنوان « Temple of Understanding ».

« Temple of Understanding » نام یکی از نهادهای وابسته به سازمان ملل است که بنا بر ادعای حامیان آن، در جهت تقریب ادیان جهان حرکت می کند.(98) این ادعا در حالی بیان می شود که تاکنون هیچ اقدام موثری در این زمینه، از سوی این نهاد، و نیز سازمان ملل متحد صورت نگرفته است.

در پس ظاهر فریبنده ی این سازمان، شواهد فراوانی از نفوذ فراماسونری در آن به دست آمده است:

1– سازمانی به نام « Temple of Understanding » در پایتخت آمریکا (شهر Washington D.C) وجود دارد که مختص فراماسونر ها می باشد و از آن با عنوان « Temple of Understanding Freemason» یاد می شود.(99) این شباهت فراوان در نام نهاد وابسته به سازمان ملل و نام سازمان متعلق به فراماسونری، یکی از شواهدی است که ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونری را نشان می دهد.

2– در مقاله ای که در سایت خبری « Canada Free Press » به آدرس اینترنتی « www.canadafreepress.com » آمده است، تصویری از یکی از سالن های ساختمان نهاد « Temple of Understanding » متعلق به سازمان ملل در نیویورک، درج شده است که در آن، نماد « پرگار و گونیا » که یکی از شناخته شده ترین نمادهای فراماسونری است، بر روی یک سکوی محراب مانند در وسط سالن به چشم می خورد.(100)

در تصویر زیر، سالن مذکور را ملاحظه می فرمایید که در وسط آن، تصویر « پرگار و گونیا » ی فراماسونری به چشم می خورد:

يکي از سالن هاي نهاد«Temple Of Understanding» متعلق به سازمان ملل متحد; به تصوير «پرگار و گونيا» ي ماسوني بر روي سکوي وسط تصوير توجه فرماييد.

همان گونه که ملاحظه فرمودید، نهاد « Temple of Understanding » متعلق به سازمان ملل متحد، یک نهاد ماسونی است و این مسأله نیز فرضیه ی ارتباط سازمان ملل متحد را با فراماسونری، تقویت می نماید. خوشبختانه علمای اسلام، با این نهاد همکاری نمی کنند و همکاری نهاد مذکور، عمدتاً با مذاهب کم اهمیتی همچون بودیسم، هندوییسم و ... می باشد.

با توجه به شواهدی که درباره ی ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونری بیان کردیم، به نظر می رسد که این سازمان وظیفه دارد تا به صورتی کاملاً موذیانه، کشورهای غیر ماسونی را استثمار کرده و آن ها را به صورت یکپارچه تحت سلطه ی تشکیلات فراماسونری قرار دهد و بدینسان موقعیت را برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی ماسون ها آماده نماید.

جهت گیری های سازمان ملل متحد و سازمان های وابسته به آن (از جمله سازمان انرژی اتمی و ...) از بدو تأسیس این سازمان تا به امروز نیز، نشان از عملکرد دسیسه آمیز این سازمان دارد. چرا که سازمان ملل متحد و سازمان های تابعه ی آن، همواره در برابر قدرت های زورگوی ماسونی همچون آمریکا، اسراییل، انگلیس و ... سکوت کرده و پیکان اتهام را به سمت کشورهای جهان سوم و کشورهای اسلامی نشانه می گیرند. جهت گیری های خصمانه علیه انرژی صلح آمیز هسته ای ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل متحد، عدم جهت گیری مناسب شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه تجاوز عراق به ایران در طی جنگ تحمیلی، سکوت در برابر جنایت های آمریکا، اسراییل و ... نمونه هایی اندک از کارشکنی های متعدد سازمان ملل متحد هستند.

بنابراین نتیجه می شود که مسلمانان جهان، نباید اعتماد چندانی به سازمان ملل متحد نمایند و خود باید برای حل مشکلات سرزمین های اسلامی تلاش کنند. زیرا اعتماد به سازمانی که خود تحت سیطره ی فراماسونری است، می تواند همچون سمی قوی، کشنده باشد.

شواهد ارتباط واتیکان با فراماسونری

همواره در طول تاریخ، واتیکان به عنوان پایتخت مسیحیان کاتولیک جهان مطرح بوده است؛ اما کم کم به دلیل فساد و تحجر کلیسا ها در دوران قرون وسطی، اعتراضات به واتیکان فزونی گرفت؛ تا اینکه با شروع انقلاب صنعتی و ایجاد فرقه ی پروتستان، نقش واتیکان بسیار کمرنگ شد. امروزه نیز واتیکان بسیار ضعیف بوده و قدرت کمی در معادلات سیاسی بین المللی دارد.

واتیکان که در قرون گذشته، همواره به عنوان دشمن اصلی « شوالیه های معبد » و « فراماسونر ها » مطرح بوده،(101) به نظر می رسد که امروزه تحت سیطره ی فراماسونری قرار گرفته است.(102)

شواهدی که ارتباط واتیکان را با فراماسونری نشان می دهند، عبارتند از:

1 – وجود برخی از علایم ماسونی در تصاویر نقاشی واتیکان.(103)

در تصویر زیر که از یکی از نقاشی های واتیکان اقتباس شده است، ملاحظه می گردد که دو فرشته؟!، حلقه ای را به دور نماد « چشم جهان بین » یا « مثلث نورافشان » که یک نماد کاملاً ماسونی است، گرفته اند.

نماد «چشم جهام بين» يا « مثلث نور افشان» در بين دو فرشته. (اقتباس از يک تابلوي نقاشي در واتيکان)

همان گونه که ملاحظه فرمودید، در تصویر فوق، نماد « چشم جهان بین » مشاهده می گردد. از آنجا که نماد مذکور، یکی از نماد های مهم و معروف فراماسونری است، می توان نتیجه گرفت که واتیکان با فراماسونری ارتباط دارد.

ممکن است برای خوانندگان محترم این سؤال پیش آید که شاید نماد « هرم و چشم جهان بین » از همان ابتدا مربوط به واتیکان و مسیحیت بوده است و گروه های ماسونی به دلیل اعتقاد به مسیحیت، از علامت مذکور بهره جسته اند؟

در جواب باید گفت که علامت « چشم جهان بین » یک علامت الحادی بوده و به مسیحیت ارتباطی ندارد. زیرا:

اولاً این نماد بسیار قدیمی بوده و از دوران مصر باستان و حکومت شیطانی فرعون اقتباس شده است و تعالیم الحادی مصر باستان با دین آسمانی مسیحیت، مغایر است.

ثانیاً استفاده ی فراوان اسرائیل از نماد « چشم جهان بین » (مانند دادگاه عالی اسراییل)، ادعای مسیحی بودن علامت مذکور را رد می کند، چرا که اسرائیل یهودیت را به رسمیت می شناسد، نه مسیحیت.

بدین ترتیب نتیجه می شود که نماد « چشم جهان بین » که از تعالیم الحادی مصر باستان نشأت گرفته است، به مسیحیت هیچ ارتباطی ندارد.

با توجه به مطالب گفته شده، می توان نتیجه گرفت که فراماسونری و تعالیم منحرف آن، توانسته اند به واتیکان (مرکز کاتولیک های جهان) نیز نفوذ کنند.

2 – اتخاذ مواضع صهیونیستی از سوی تعدادی از پاپ ها از جمله پاپ جدید (بندیکت شانزدهم).(104)

اخیراً شاهد توهین های مکرر پاپ جدید به دین اسلام بوده ایم، اما در همین مدت، ارتباط ایشان با صهیونیست ها بسیار حسنه بوده است!

در تصویر زیر ملاقات پاپ جدید با اولمرت نخست وزیر اسرائیل را ملاحظه می فرمایید:(105)

عکس راست: پاپ جديد ملقب به بنديکت شانزدهم
عکس چپ: پاپ بنديکت شانزدهم در ديدار با اولمرت

یک نکته ی مهم در زندگی پاپ بندیکت شانزدهم وجود دارد و آن نکته این است که پاپ در ابتدای عمرش و در سنین جوانی، عضو « سازمان جوانان هیتلری » بوده و در این سازمان وابسته به نازی ها، شرکت داشته است. وی همچنین مدتی را در پدافند ضد هوایی ارتش آلمان نازی گذرانده است، تا جایی که بعد از جنگ جهانی دوم، برای مدتی در اسارت نیروهای متفقین بوده است.(106) وجود این سابقه ی تاریک، همواره بر سر پاپ بندیکت شانزدهم سنگینی می کند.

البته پاپ از حضور خود در سازمان جوانان هیتلری، به عنوان یک عمل اجباری یاد می کند و ادعا می نماید که در اکثر جلسات سازمان مذکور، از حضور در جلسه خودداری می کرده است. وی همچنین از پدر خود به عنوان فردی معتقد به مبانی کاتولیک و فردی ضد نازی یاد می کند.(107)

در هر حال باید گفت که وی توجیهات مذکور را برای فرار از اتهامات بیان می کند، و این توجیهات به هیچ وجه مورد قبول نیست. زیرا:

اولاً اگر پدر پاپ واقعاً فردی مومن و مخالف نازیسم بود، چرا در سال های قبل از جنگ جهانی و یا در سال های ابتدایی جنگ، از آلمان به کشور دیگری مهاجرت نکرد. (همانند بسیاری از اقلیت های آلمان)

ثانیاً پاپ که بی ادبانه به ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص) جسارت می نماید و ایشان را جنگ طلب معرفی می نماید، چگونه خود در جنگی ظالمانه شرکت کرده است؟! حتی اگر وی به صورت اجباری عضو « سازمان جوانان هیتلری » بوده است، می توانست به هر قیمتی از خاک آلمان فرار کند، یا از فرمان مافوق خود سرپیچی کند؛ حتی اگر به قیمت از دست دادن جانش تمام شود. وی که از علاقه ی قلبی و همیشگی خود به حضرت مسیح (ع) دم می زند، چگونه است که حفظ جان و منافع خود را بر پرهیز از جنگ ترجیح می دهد، و به خدمت در ارتش نازی ها می پردازد؟! این توجیهات فقط برای فریب ساده لوحان و فرار از وجدان کاربرد دارد، نه چیز دیگر.

مطالبی که ذکر شد، بخش کوچکی از پرونده ی سیاه زندگی پاپ بندیکت شانزدهم بود و ما بقیه ی مسایل را بر عهده ی خوانندگان محترم می نهیم.

3 – وجود علامت ماسونی Obelisk در میدان مرکزی واتیکان.

Obelisk یک علامت ماسونی است که از مصر باستان اقتباس شده و هیچ ارتباطی با مسیحیت ندارد.(108) حضور این علامت در میدان مرکزی واتیکان (میدان سنت پیتر)، تأییدی بر ارتباط واتیکان با فراماسونری است.

علامت ماسوني Obelisk در ميدان مرکزي واتيکان.اصل اين علامت مصري بوده است.

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، بین واتیکان و فراماسونری، ارتباط قوی وجود دارد. علاوه بر شواهدی که در این مقاله به آن ها پرداخته شد، شواهد دیگری نیز وجود دارند که ما از پرداختن به آن ها خودداری می کنیم.

شواهد ارتباط اکثر یهودیان با فراماسونری

در مطالب قبل، ردپای یهودیان را در اکثر فعالیت های ماسونی ملاحظه فرمودید. در این قسمت، به صورت مختصر به بعضی از آن ها اشاره می کنیم.

تعدادی از شواهد مهم که رابطه ی قوی یهود و فراماسونری را نشان می دهند، عبارتند از :

1 – سازماندهی تعالیم پراکنده ی کابالا توسط یهود و انتشار آن به اروپا که سبب تشکیل گروه های ماسونی شد.(109)

2 – خوش یمن بودن عدد 13 در بین یهود و فراماسونرها.(110)

3 – اعتقاد مشترک یهودیان و فراماسونرها به تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان.(111)

معبد کذايي سليمان. ساخت اين معبد, بزرگترين آرزوي فراماسونر ها و يهوديان است.

4 – اعتقاد مشترک یهودیان و فراماسونرها به جادوگر بودن سلیمان.(112)

5 – حضور هم زمان ستاره ی شش گوش یا ستاره ی داوود در پرچم اسرائیل، تعداد زیادی از کنیسه های یهودی، مهر ماسونی آمریکا، اسکناس یک دلاری آمریکا و لژ های ماسونی. (همان طور که قبلاً ذکر شد، یهودیان که وارث دین تحریف شده ی یهودیت هستند، حضرت سلیمان (ع) را پیامبر نمی دانند، بلکه ایشان را پادشاه و جادوگر می دانند؛ حال سوال این است که چرا یهودیان علامت « ستاره ی شش گوش » را که از دید آن ها نماد مهر سلیمان است، در کنیسه های خود به کار می برند؟! زیرا همان گونه که می دانیم، کنیسه عبادتگاه است، نه مرکز پادشاهی!)

حضور همزمان «ستاره 6 گوش» در علايم گروه ماسوني, مهر ماسوني آمريکا, پرچم کشور ماسوني اسراييل و کنيسه هاي يهودي, نشان دهنده ارتباط بسياري از يهوديان کنوني با فراماسونري است.

شواهد ارتباط اوانجلیکال ها با فراماسونری

اوانجلیکال ها مهمترین گروه مسیحی در ایالات متحده ی آمریکا هستند که %25 جمعیت این کشور (حدود 80 میلیون نفر) را تشکیل می دهند. پیروان این فرقه همچنین سرسخت ترین دوستان اسرائیل و اصلی ترین حامیان جرج بوش نیز می باشند.

در طی سال های اخیر، شواهد فراوانی به دست آمده است که نشان می دهد سران فرقه ی اوانجلیکال، ارتباط زیادی با فراماسونری دارند. (البته گهگاه جنگ زرگری و ظاهری میان فراماسونری و اوانجلیکال ها انجام می شود، اما آنچه که در عمل ملاحظه می گردد، اتحاد بین آرمان های فراماسونری و اوانجلیسم است.)

نکته ی مهم این که مردم عادی اوانجلیکال از جمله کودکان، چیزی در خصوص ارتباط این فرقه با فراماسونری نمی دانند و گرفتار جهل هستند، اما رهبران فاسد این فرقه (که همجنس بازی و رسوایی اخلاقی بعضی از آنان همچون « Ted Haggard »، در سال 2006 تیتر مطبوعات آمریکا شد)(113)، به خوبی از ارتباط این فرقه با فراماسونری خبر دارند.

«Ted Haggard» يکي از رهبران برجسته اوانجليکال در آمريکا, که در سال 2006 جرم وي در «اعتياد به مواد مخدر» و «همجنس بازي» اثبات شده و به همين دليل, از مقام مذهبي خود خلع شده است.

البته لازم به ذکر است که در سال 2007 و یکسال بعد از رسوایی به وجود آمده برای « Ted Haggard »، « کلیسای لوتران اوانجلیکال ها » همجنس بازی را برای کشیشان (Pastors)، مجاز اعلام کرد!(114)

تیتر خبر مذکور را می توانید در تصویر زیر ملاحظه فرمایید:

تيتر خبر روزنامه ي«رويترز» پيرامون قانون جديد « کليساي لوتران اوانجليکال ها» : کشيشان (Pastors) مي توانند همجنس بازي کنند!

این حرکت مفسدانه ی کلیسای اوانجلیکال ها، علاوه بر این که صلاحیت مذهبی این فرقه را زیر سوال می برد، این نکته را نیز خاطر نشان می کند که به احتمال زیاد، شیوع اعمال فاسد (از جمله همجنس بازی) در سران این فرقه بسیار بالاست.

در هر حال می توان گفت که قانون اخیر کلیسای لوتران اوانجلیکال، خود سند مهمی است که نشان می دهد سران این فرقه، به احتمال بسیار زیاد با گروه های فاسدی همچون همجنس بازان، فراماسونر ها و ... ارتباط دارند.

شواهد دیگری که نشان می دهند فرقه ی اوانجلیکال با فراماسونری ارتباط دارد، عبارتند از:

1 – حمایت فراوان اوانجلیکال ها (نو انجیلی ها) از کشور ماسونی اسرائیل.(115)

2 – علاقه ی فراوان اوانجلیکال ها به یهود. تا آنجا که به « مسیحیان یهودگرا » معروفند.(116)

3 – اعتقاد به لزوم ساخت معبد سلیمان به عنوان زمینه ساز بازگشت حضرت مسیح (ع).(117)

این اعتقاد در اکثر گروه های مسیحی دیگر دیده نمی شود. در واقع این مسأله بسیار عجیب است که یک گروه مسیحی (اوانجلیکال ها)، به ساخت معبد سلیمان اعتقاد دارند و آن را به ظهور حضرت مسیح (ع) ارتباط می دهند!

ساخت معبد سليمان, يکي از اشتراکات اعتقادي اوانجليکال ها, فراماسونر ها و اکثر يهوديان است.

4 – وجود ستاره ی شش گوش در بعضی از کتب اوانجلیکال ها به عنوان یک علامت کلیدی.(118)

وجود این علامت ماسونی در کتب نوانجیلی، تأییدی بر ارتباط این فرقه با ماسون ها و یهودیان است. اعتقاد آن ها به این علامت به قدری زیاد است که حتی از آن در کنار صلیب استفاده می کنند!

عکس راست: حضور ستاره شش گوش در يکي از کتب نو انجيلي.
عکس چپ: علامت ستاره شش گوش به همراه صليب در سايت يک کليساي نو انجيلي.

5 – اعتقاد فراوان اوانجلیکال ها به رئیس جمهور ماسونی خود (جرج بوش).

در آمریکا، کمپ های انجیلی به نام « کمپ عیسی : Jesus Camp » وجود دارند که اوانجلیکال ها، فرزندان خود را به این کمپ ها می فرستند تا برای خدمت در ارتش خدا (ارتش آمریکا؟!)، آموزش ببینند. در مورد یکی از این کمپ ها و فعالیت های آن، فیلم مستندی توسط شبکه ی ABC News آمریکا تهیه شده است که در آن، به ابعاد مختلف کمپ های مذکور پرداخته شده است. لازم به ذکر است که فیلم مذکور به سرعت از سایت های اینترنتی حذف شد، اما به لطف خدا فیلم در همان مدت حضور در اینترنت، به دست نگارنده رسید.

در این فیلم، کودکان انجیلی در حالی که به پای عکس « جرج بوش» افتاده اند و آن را می پرستند، مشاهده می شوند! دلیل این حرکت عجیب آن ها این است که از دیدگاه نوانجیلی ها ی افراطی، « جرج بوش » تجلی خدا ( حضرت مسیح (ع) ) می باشد! (در مسیحیت تحریف شده، مسیحیان اعتقاد به سه وجود خدایی دارند: أب، إبن، روح القدس.)

در یک صحنه از فیلم، ملاحظه می گردد که کودکان با دست به عکس بوش اشاره کرده و می گویند: (This is the picture of God! = این عکس خدا است!). علت اینکه کودکان چنین سخن احمقانه ای را به زبان می آورند، این است که اعتقاد دارند جرج بوش با حمله به عراق، زمینه را برای بازگشت خدا ؟! ( مسیح (ع) )؟! آماده کرده است. به همین دلیل جرج بوش را تجلی مسیح می دانند!

ترجمه ی فیلم مذکور به طور خلاصه چنین است:(119)

«مجری برنامه: (Jesus Camp) نام فیلمی است که در این روز تعطیل پایان هفته در مقابل دیدگانتان قرار گرفته است. این فیلم درباره ی یک کمپ انجیلی به نام « بچه ها در آتش : Kids On Fire» است که در آن به کودکان آموزش های فرهنگی و نظامی می دهند تا بتوانند سربازانی برای ارتش خدا باشند؛ فیلم مذکور (از تعجب) ابروها را بالا می برد، موها را بر تن سیخ می کند و پرسش های زیادی را در رابطه با نوانجیلی کردن کودکان مطرح می سازد.

خواندن دعاهای دسته جمعی، گریه برای رستگاری، دعا برای پایان دادن به سقط جنین و پرستش تصویر جرج بوش (به عنوان تجلی خدا!) بخشی از فعالیتهایی هستند که در کمپ انجیلی خانم پاستور «بکی فیشر» در منطقه ی داکوتای شمالی (واقع در ایالات متحده و نزدیک دریاچه ی شیاطین) انجام می شوند. این برنامه ها با عنوان تبلیغاتی « کودکان در آتش »، موضوع برنامه ی مستندی به نام «کمپ عیسی» می باشند. »

خانم (بکی فیشر) مربی آنان می گوید: « من واقعاً می خواهم آنان را چنان تربیت کنم که حاضر باشند جان خود را برای انجیل فداکنند، همان گونه که در پاکستان و فلسطین نیز چنین است و کودکان (نه جوانان!) حاضرند برای اسلام جان خود را فدا کنند. » (در یکی از فیلم های مربوط به این کمپ، خانم بکی فیشر صراحتاً از مسلمانان به عنوان دشمن یاد می کند.).

یکی از کودکان می گوید: « عده ی زیادی از مردم به خاطر خدا می میرند، در حالی که هیچ ترسی ندارند. »

کودک دیگری می گوید: « ما در حال انجام تمرین هایی هستیم تا بتوانیم جنگجو شویم، البته به روشی کاملاً مفرح. »

خانم بکی فیشر می گوید: « من تا به حال احساس نکرده ام که توسط کسی (منظور دولت آمریکا است) استثمار شده ام. »

مجری: « عده ایی در آمریکا بر این باورند که هدف کمپ مذکور، پرورش خوی شیطانی در کودکان است؛ اما عده ای نیز از این فیلم استقبال کرده اند. در دهه ی اخیر، ثبت نام جوانان در موسسات نوانجیلی افزایش چشمگیری داشته است؛ گروه های نوانجیلی، فعالیتهای خود را در مکان های گوناگونی انجام می دهند که از جمله ی این مکان ها می توان به فستیوال های Rock و مسابقات اسب سواری اشاره کرد. »

برای دانلود فیلم، اینجا کلیک کنید

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، ترویج فرقه ی منحرف اوانجلیکال، یکی از راه هایی است که تشکیلات جهانی فراماسونری برای نفوذ در مسیحیت مورد استفاده قرار داده است که متاسفانه این حرکت فراماسونری، تا حدود زیادی موفق بوده است.

شواهد ارتباط بهائیت با فراماسونری

فرقه ی منحرف بهاییت، یکی از فرقه های منحرف است که با حمایت دولت های ماسونی (به ویژه بریتانیا) و با هدف تخریب دین مبین اسلام پا به عرصه ی وجود نهاده است. این فرقه ی خطرناک، با تمام وجود سعی در تخریب اسلام داشته، اما به لطف خدا توطئه های آن عمدتاً ناکام مانده است.

شواهد فراوانی وجود دارند که از ارتباط بین بهائیت و فراماسونری پرده برمی دارند. بعضی از این شواهد عبارتند از:

1 – مرکز فرقه ی بهائیت و اماکن به اصطلاح زیارتی آن در اسرائیل و به خصوص شهر های عکا و حیفا واقع شده است. سالها پیش، بابیان بهایی (بهائیان) جسد علی محمد شیرازی، اولین خدا و پیامبر خویش؟! را به اسرائیل و شهر عکا منتقل نمودند و با همکاری کشور ماسونی اسرائیل، بارگاه باشکوهی برای او بنا کردند.(120)

2 - سران بهائیت و کشور ماسونی اسرائیل از ابتدا روابط علنی نزدیکی با یکدیگر داشته اند. به عنوان مثال: جمله ای از روحیه ماکسول همسر آمریکائی شوقی افندی از رهبران بهائیت که گفته است: « سرنوشت و آینده ی اسرائیل و بهائیگری چون حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته است. »(121)

این مطلب تنها مربوط به گذشته نمی شود، بلکه امروزه نیز ارتباط نزدیکی بین سران بهاییت و سردمداران اسراییل وجود دارد. برای مثال اخیراً اولمرت (نخست وزیر اسراییل) در جمع سران بهایی در بیت العدل (مرکز تصمیم گیری برای بهاییان جهان) واقع در شهر حیفای اسراییل، حضور یافته و با آنان صمیمانه دیدار کرده است.(122)

اولمرت در جمع سران بهاييت در بيت العدل

3 – چه در غرب و چه در ایران، درصد قابل توجهی از بدنه ی بهائیت را یهودیانی تشکیل می دهند که به فرقه ی بهائیت گرویده اند. به عنوان نمونه می توان به گروش دسته جمعی یهودیان همدان به این فرقه، و نقش « ملا الیاهو » و « ملا لاله زار » دو نفر از بزرگان یهود در تقویت جنبش معروف « طاهره ی قرة العین» در تبلیغ بابیگری اشاره کرد.(123)

4 – گزارش ساواک از محفل شماره ی 4 بهائیان به تاریخ 7/3/1347:

« ... عباس اقدسی ( از افراد برجسته ی بهائیت) گفت: دولت اسرائیل در جنگ 46 و 47، قهرمان جهان شناخته شد و ما جامعه ی بهائیت، فعالیت این قوم عزیز یهود را ستایش می کنیم ... »!؟(124)

این حمایت گستاخانه ی بهاییان از رژیم ماسونی اسراییل در زمانی که هیچ فرقه ی مذهبی دیگری در خاورمیانه از اسراییل حمایت نمی کرد، نشان دهنده ی ارتباط قوی بهاییان با این دولت ماسونی است.

نکته ی دیگری که باید به آن اشاره کرد، این است که گزارش ساواک از بهاییان، به معنای مخالفت و دشمنی شاه با بهاییان نیست. زیرا بنابر مستندات تاریخی، ارتباطات خوبی بین شاه سابق و بهاییان وجود داشته است؛ به نحوی که برخی از شواهد، حاکی از این هستند که محمد رضا پهلوی نیز به این فرقه ی ضاله گرویده است:

يكي از مبلغان بهائيت درباره تاثير متقابل بهائيت بر شاه و خاندان پهلوي گفته بود:

« كارهايي كه اكنون به دست اعلي حضرت شاهنشاه صورت مي گيرد ، هيچ كدامشان روي اصول دين اسلام نيست، زيرا شاه به تمام دستورهاي بهائي آشنايي دارد و حتي ايشان با اشرف پهلوي در دوران كودكي در مدرسه بهائيان ... درس خوانده اند... حالا مردم ... مي گويند بهائي است. چه كاري مي توانند بكنند! ... »(125)

در نمونه ای دیگر از این سخنان، به صراحت از بهایی بودن محمدرضا پهلوی پرده برداشته شده است:

يكي از افراد نظامي به نام سرهنگ اقدسيه در جلسه بهائيان شيراز مورخ 18/4/1347، ضمن بهائي خواندن شاه، درباره نحوه برخورد خود با افراد مسلمانان اظهار داشت :

« ... افتخار ما بر ديانت بهائي است . من زماني كه در ارتش بودم، سربازان و درجه داران و افسران بهائي را احترام مي گذاشتم. ولي اگر يك فرد مسلمان از ديگري شكايت مي كرد، دستور شلاق زدنش را مي دادم ... ما اطلاع داريم كه شاهنشاه آريامهر بهائي مي باشند. ما بهائيان همه پولدار هستيم و ترقي بيشتري خواهيم كرد. »(126)

از شواهد دیگری که ارتباط محمد رضا شاه با بهاییان را نشان می دهد، می توان به این مطلب اشاره کرد که وی تعداد زیادی از بهاییان را در مشاغل حساسی چون نخست وزیری و ... گماشت که از معروفترین این افراد می توان به امیر عباس هویدا (که طولانی ترین دوره ی نخست وزیری را داشت)، اشاره کرد.

بنابراین باید گفت که بهاییان همواره با رژیم شاه سابق روابط خوبی داشته و متقابلاً از یکدیگر حمایت می کردند.

اما دلیل این که چرا ساواک از نشست های بهاییان گزارش تایید می کرد، را می توان به این صورت توضیح داد که سرویس های امنیتی و اطلاعاتی شاهان ظالم علاوه بر کسب خبر از مخالفان، وظیفه داشتند تا اخباری را که خوشایند شاهان است نیز تهیه کنند و آنان را در جریان این امور قرار دهند. از مثال های معروف در این رابطه می توان به درخواست ناصرالدین شاه از اداره ی استخبارات خود اشاره کرد که از ماموران این اداره خواسته بود تا در شهر بگردند و اخبار و اتفاقات جالب و خنده داری که ممکن است برای شاه جذاب باشد را به شاه اطلاع دهند!

5 – اصولاً در میان نخبگان فراماسونری ایران، نسبت بالائی از بهائیان وجود دارد که افرادی همچون « علیقلی نبیل الدوله » ، « میرزا آقا خان کرمانی » ، « ابراهیم حکیمی » ، « سید جمال واعظ » ، « ذبیح اله قربانی » ، « احسان یارشاطر» ، « امیرعباس هویدا » ، « پری اباصلتی » و ... از این دسته اند. امیر عباس هویدا که طولانی ترین دوره ی نخست وزیری را در زمان محمد رضا پهلوی داشته و به چاپلوسی هم معروف بوده است، و احسان یارشاطر که تحقیقات بسیاری را در زمینه ی ادبیات فارسی انجام داده است، هر دو هم بهائی و هم فراماسونر بوده اند.(127)

عکس راست: احسان يار شاطر(محقق ادبيات)
عکس چپ: امير عباس هويدا (نخست وزير محمد رضا پهلوي)

6 – روابط قوی عباس افندی (از رهبران بهاییت) با گروه های ماسونی و Theosophical Society.

در این رابطه، دکتر عبدالله شهبازی (از تاریخ نویسان معاصر) در کتاب « نظریه ی توطئه » و نیز در مقاله ی « جستارهایی از تاریخ بهاییت»، چنین نوشته است:

(سفر سال‌هاي 1911 – 1913 عباس افندي به اروپا و آمريکا، سفري کاملاً ‏برنامه‌ريزي شده بود. بررسي جريان اين سفر، و مجامعي که عباس افندي در آن ‏حضور يافت، نشان مي‌دهد که کانون‌هاي مقتدري در پشت اين ماجرا حضور ‏داشتند و مي‌کوشيدند تا اين "‎پيغمبر"‎‏ نوظهور شرقي را به عنوان نماد پيدايش "مذهب جديد انساني"، و آرمان « ماسوني – تئوسوفيستي » معرفي کنند. اين بررسي ‏ثابت مي‌کند که کارگردان اصلي اين نمايش، انجمن جهاني تئوسوفي (يکي از ‏محافل عالي ماسوني غرب) بود .... در اين سفر، تبليغات وسيعي درباره ی عباس ‏افندي، به عنوان يکي از رهبران تئوسوفيسم، صورت گرفت؛ در حدي که ملکه ‏ی روماني و دخترش ژوليا وي را به عنوان « رهبر تئوسوفيسم » مي‌شناختند و به اين ‏عنوان با او مکاتبه داشتند. عباس افندي در اين سفر با برخي رجال سياسي و ‏فرهنگي ايران‌ چون جلال‌الدوله پسر ظل‌السلطان، دوستمحمدخان معيرالممالک ‏داماد ناصرالدين‌شاه، سيد حسن تقي‌زاده، ميرزا محمد خان قزويني، عليقلي خان ‏سردار اسعد بختياري و ... ملاقات کرد. اين ماجرا، که حمايت کانون‌هاي ‏عالي قدرت جهان معاصر را از بهائي‌گري نشان مي‌داد، بر محافل سياسي عثماني ‏و مصر نيز تأثير نهاد و عباس افندي پس از بازگشت از اين سفر، وزن و اهميتي ‏تازه يافت.)(128)

دو نماد مربوط به گروه هاي ماسوني که با نام Theosophical Society فعاليت ميکنند. به علامت هاي معروف ماسوني (مانند آنخ(Ankh), ستاره شش گوش و ...) توجه فرماييد.


ادامه دارد ..............

فراماسونری طیف Shriner

فراماسونری برای نفوذ در اسلام به طرق مختلفی اقدام کرد، ولی به خواست خدا نتوانست خللی در اسلام وارد کند. یکی از گروه های فراماسونری که جهت نفوذ در اسلام شکل گرفته است، فراماسونری طیف Shriner در آمریکا می باشد. این طیف که نام دیگر آن «Ancient Arabic Order of the Nobles of the Mystic Shrine » یا « آیین عربی باستانی نجیب زادگان معبد سری » می باشد و به اختصار (A.A.O.N.M.S) نامیده می شود،(129) در جهت احیای آیین های الحادی و بت پرستی اعراب جاهلی تأسیس شده است. اعضای گروه ماسونی Shriner قبل از عضویت در این گروه، می بایست در گروه های دیگر ماسونی شرکت کرده و مدارج بالای ماسونی را کسب نمایند؛ به طوری که تنها ماسون های درجه ی 32 به بالا می توانند وارد طیف Shriner شوند. (از این مطلب می توان نتیجه گرفت که ماسون های طیف Shriner، علاوه بر اعتقاد به قوانین این طیف، به قوانین سایر گروه های ماسونی نیز پایبندند.).

همان گونه که در ابتدای مقاله ذکر کردیم، فراماسون ها الهه های ملل باستان را بزرگ می دارند. در این راستا، فراماسونر های طیف Shriner همانند اعراب جاهلی عربستان در زمان قبل از بعثت حضرت محمد (ص)، بت هایی همچون لات و عزی و ... را مورد تقدیس قرار می دهند. اعضای این طیف، در دعا های خود کلمه ی « الله » را به کار می برند. زیرا آن ها « الله » را اسم مذکر اللات (نام بت بزرگ زمان جاهلیت) می دانند و کلمه ی الله را در دعاهای خود به عنوان « الهه ی ماه » استفاده می کنند، نه خدای یکتا.(130)

از دیگر علامت هایی که فراماسونر های این طیف استفاده می کنند، علامت « ماه و ستاره »، و « کلاه عثمانی » است.(131)

علاوه بر این، در نماد های فراماسونر های طیف Shriner، مجسمه ی فرعون نیز به چشم می خورد.(132) (حضور مجسمه ی فرعون در نماد طیف Shriner نشان می دهد که اعضای این طیف، علاوه بر اعتقاد به الهه های اعراب جاهلی، کماکان به بقیه ی نماد ها و آداب و سنن ماسونی پایبندند. به نحوی که همچون فراماسونر های گروه های ماسونی دیگر، از نماد های مصر باستان نیز استفاده می نمایند.)


علامت هاي ماسوني طيف Shriner .به علامت هاي«ماه و ستاره», شمشير عربي و کلاه عثماني توجه کنيد. همچنين به مجسمه ي فرعون که جزئ لاينفک تمامي گروه هاي ماسوني است توجه فرماييد.

به نظر می رسد فراماسونر های طیف Shriner از این توطئه ها برای بدنام کردن اسلام استفاده می کنند. برای مثال این حرکت آنان موجب شده است تا بعضی مسیحیان از موقعیت سو ء استفاده کرده و به اسلام تهمت زده و اسلام را مرتبط با فراماسونری معرفی کنند؟! برای نمونه در بعضی از سایت های مسیحی گفته شده است که شاید فراماسونری با اسلام ارتباط داشته باشد، چرا که در طیف Shriner از کلمه ی « الله » و علایم « ماه و ستاره » استفاده می شود. اما نکته ای که بیش از همه موجب تأسف است، این است که ما مسلمانان هنوز جوابی به این ادعاهای پوچ نداده ایم!؟

پاسخی که می توان به این ادعا های سخیف داد، بدین ترتیب است:

1 – یکی از مسایلی که سبب شده است تا مسیحیان مغرض، به دین مبین اسلام تهمت زنند و اسلام را با فراماسونری مرتبط دانند، استفاده ی فراماسون های طیف Shriner از کلمه ی « الله » در دعاهایشان می باشد.

اما پاسخ ما به این ادعا ها چیست؟

در مورد لفظ « الله » باید گفت که این کلمه تنها توسط مسلمانان مورد استفاده قرار نمی گرفته است؛ بلکه در زمان قبل از پیامبر اسلام (ص) نیز وجود داشته است و مشرکین شبه جزیره ی عربستان نیز از این لفظ، استفاده می کردند. در واقع آنان نیز قایل به خدای بزرگ بودند و آن را « الله » می نامیدند، (133) ولی در عقاید منحرف آنان، « الله » نیز شریک داشته و خدایان دیگری نیز در کنار « الله » مورد پرستش قرار می گرفته اند(134) که از آن جمله می توان به لات و عزی و ... اشاره کرد. به عبارت دیگر مشرکان عربستان وجود « الله » را انکار نمی کردند، ولی برای خداوند متعال شریک قرار می دادند.(135) برای فهم بهتر این مطلب بهتر است نگاهی گذرا به تاریخ و عقاید اعراب جاهلی بیندازیم:

بنا بر شواهد محکم، اکثر اعراب حجاز و عربستان شمالی (اعراب عدنانی) فرزندان حضرت اسماعیل (ع) و نوادگان حضرت ابراهیم (ع) می باشند.(136) با این پیشینه به راحتی می توان فهمید که دین اعراب عدنانی در ابتدا یکتاپرستی بوده است و این اعتقاد را از حضرت ابراهیم (ع) به ارث برده بودند. اما در طول تاریخ و در اثر مجاورت با همسایگان بت پرست و سایر قبایل عرب، دچار انحرافات اعتقادی شده و از یکتا پرستی خارج شده اند.(137) (البته اجداد پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) همگی حنفی و پیرو آیین یکتاپرستی حضرت ابراهیم (ع) بودند و هیچ گاه بت پرستی اختیار نکردند. هاشم، عبدالمطلب، عبدالله، ابوطالب و اکثر فرزندان عبدالمطلب (بجز ابولهب) نیز حنفی بودند و هیچگاه بت نپرستیدند. پیامبر (ص) نیز در زمان قبل از بعثت حنفی بوده اند. بنابراین خاندان پیامبر همواره پاک و مطهر زیسته اند.)(138)

همان گونه که ذکر شد اعراب عربستان ( به جز خاندان پیامبر (ص) ) در زمان جاهلی مشرک بودند و علاوه بر خداوند بزرگ « الله »، خدایان دیگری مانند لات و هبل و... را نیز می پرستیدند. شواهدی که نشان می دهد آن ها « الله » را هم در بین خدایان متعدد خود می پرستیدند، عبارتند از:

A– خداوند در قرآن مجید می فرمایند: مشرکان برای «الله» شریک قایل می شدند.(139)

B – اسم پدر پیامبر اسلام (ص) « عبدالله » بوده است.

همان طور که می دانیم، پدر پیامبر (ص) در دوران قبل از اسلام وفات یافته اند. بنابراین وجود کلمه ی « الله » در نام ایشان نشان می دهد که در زمان قبل از اسلام نیز لفظ جلاله ی « الله » استعمال می شده است، هر چند که برداشت مشرکان از کلمه ی « الله » انحرافی بوده است.
ادامه دارد ..............

نکته ی مهمی که باید در اینجا توضیح داده شود، این است که گرچه حضرت عبدالله حنفی بوده اند، اما این که در نامشان کلمه ی « الله » وجود دارد، نشان می دهد که این کلمه در بین دیگر افراد جامعه که اکثراً مشرک بوده اند نیز معنا داشته است؛ وگرنه آن ها معنای کلمه ی عبدالله را نمی فهمیدند. از این مطلب می توان دریافت که مشرکان مکه در قبل از اسلام نیز کلمه ی « الله » را به خوبی می شناختند و این کلمه ی مقدس علاوه بر دوران اسلامی، در دوران قبل از اسلام نیز به کار می رفته است (هر چند که دیدگاه مشرکان در این رابطه انحرافی بوده است.).

C – در عهد نامه ای که بین مشرکین مکه بسته شد و نتیجه ی آن محاصره ی اقتصادی مسلمانان در شعب ابی طالب بود، کلمه ی « الله » وجود داشت.

در آخرین سال های حیات حضرت ابوطالب (ع)، عهدنامه ای بین مشرکین مکه منعقد شد که به محاصره ی اقتصادی مسلمانان در شعب ابی طالب انجامید. بعد از سه سال، با معجزه ای که از جانب خداوند متعال روی داد، عهدنامه توسط موریانه ها خورده شد و از آن فقط عبارت « بسمک اللهم » باقی ماند و بدین ترتیب محاصره ی اقتصادی پایان یافت.(140) نکته ی مهمی که از این واقعه می توان استنباط کرد، این است که مشرکان مکه نیز به « الله » اعتقاد داشتند و این کلمه را در نوشته های خود مورد استفاده قرار می دادند، اما اعتقاد آنان منحرف بوده و برای خداوند متعال شریک قایل می شدند.

با توجه به شواهد بالا دریافتیم که لفظ « الله » در دوران قبل از اسلام نیز در بین اعراب جاهلی به کار می رفته است؛ اما استنباط آنان از این کلمه انحرافی بوده است.

با توجه به مطالب ذکر شده، درمی یابیم که استفاده ی گروه ماسونی Shriner از کلمه ی « الله » و اعتقاد همزمان آنان به دیگر خدایان جاهلی مانند لات و عزی و... ، دقیقاً مطابق با عقاید اعراب جاهلی قبل از اسلام بوده و این اعتقاد آنان، به دین مبین اسلام هیچ ارتباطی ندارد. بدین ترتیب، ادعای بعضی از سایت های مسیحی که استفاده ی فراماسون های طیف Shriner از کلمه ی « الله » را نشانه ی ارتباط این فراماسون ها با اسلام می دانند، رد می شود. چرا که استفاده ی آنان از کلمه ی « الله » در کنار سایر الهه های عربستان جاهلی، نشان دهنده ی اعتقاد آنان به سنن عربستان جاهلی است، نه چیز دیگر.

همچنین این مسأله که ماسون های طیف Shriner، « الله » را « الهه ی ماه » می دانند، نشان می دهد که دید آنان نسبت به « الله »، دید منحرف و کفر آمیزی است. در حالی که در دین اسلام، کلمه ی جلاله ی « الله »، منزه از این گونه سخنان گزاف است و این لفظ مقدس، در دین اسلام تنها لایق خداوند قادر یکتا است. علاوه بر این، خداوند متعال در کتاب مقدس قرآن مجید، به صراحت از ماه و خورشید و آسمان و زمین به عنوان مخلوقات خدا نام برده است (دقیقاً بر خلاف ماسون های طیف Shriner که « الله » را « الهه ی ماه » می دانند). این مسأله نیز خود سند دیگری بر رد ادعای سایت های مسیحی، در مورد ارتباط اسلام با طیف Shriner است.
ادامه دارد ..............

با سلام و تشکر از رضای عزیز بخاطر مطالب و تصاویر خوبی که ارائه دادند
استفاده از نمادهای فراماسونی در امریکا و صهیونیست اینقدری جای تعجب نداره بلکه استفاده از این نمادهای هرمی و فراماسونری در ایران خودمان به مراتب تعجب برانگیزتر است :Gig:

رضا;85310 نوشت:
· یکی از ساختمان های شهر ایلات که به صورت هرم ساخته شده است.

این هم ساختمان مجلس شورای اسلامی ایران که بصورت هرم ساخته شده :Ghamgin:

رضا;85310 نوشت:
شهر ایلات در جنوب اسرائیل و مجاور دریای سرخ واقع شده است. در این شهر، علایم ماسونی خود را با جسارت تمام نشان می دهند؛ به طوری که می توان گفت در هیچ نقطه از جهان، علایم ماسونی اینچنین آشکارا در ملأ عام قرار ندارند.

این هم نمونه اش در ایران



بنده سوالی داشتم من چند روز مبحث ها رو دنبال میکنم تا جایی پیش رفتم ولی فکر کنم در اول مبحث ماسون ها مشکل دارم

فهمیدم که ماسون ها شیطان پرسندند از شیطان اطلاعت میکنند علامتهایی دارند غیر مستقیم این علامت ها رو ترویج میدن به هم دیگه با علامت های خاص نشان میدند که ما از آن فرقه هستم و....

حالا سوال من گفته شد که یهودی ها ماسون هستند یعنی یهودی ها حضرت عیسی رو با تفاسیر ماسون ها قبول ندارند ؟

مثلا گفته میشه آمریکایی ماسون هستند یعنی قبول ندارند حضرت عیسی رو پس اگر ندارند چرا یهودی گفته میشوند چرا این کار را علنی نمیکنند ؟

اصلا چرا میگیم بهشون یهود بگیم ماسون اصلا چرا اطاعت میکنند مگر تو انجیل نگفته شیطان یا نماد 666 نماد شیطان هست

پس چرا کیلیسا میرن و.... این مبحثو بنده متوجه نشدم اگه جواب بدید ممنون میم

iran masood;86098 نوشت:
بنده سوالی داشتم من چند روز مبحث ها رو دنبال میکنم تا جایی پیش رفتم ولی فکر کنم در اول مبحث ماسون ها مشکل دارم

فهمیدم که ماسون ها شیطان پرسندند از شیطان اطلاعت میکنند علامتهایی دارند غیر مستقیم این علامت ها رو ترویج میدن به هم دیگه با علامت های خاص نشان میدند که ما از آن فرقه هستم و....

با سلام
و تشکر از ایران مسعود گرامی
اگر لطف کرده و سوال خودتان را در یک تاپیک جدا مطرح کنید ممنون میشویم!!و کارشناسان و بنده حقیر هم در خدمتم!
چون در این تاپیک بنده مطالبی در مورد شناخت ماسونها ارائه میدهم واگر سوالاتی و موضوعآتی که دوستان دوست دارند در مورد ان توضیح داده شود در یک تاپیک دیگه مطرح شود
بهتر میشود برسی کرد!
با تشکر از عزیزان ..
:Gol:

و اما دنباله مطالب!!

2 – فراماسونر های طیف Shriner، علامت « ماه و ستاره » را نشانه ی « الهه ی ماه » جاهلی می دانند و (نعوذبالله) کلمه ی « الله » را به « الهه ی ماه » و علامت « ماه و ستاره » منسوب می کنند. همچنین این فراماسونر ها فکر می کنند که دولت عثمانی در صدد نشر این افکار جاهلی بوده است! (استفاده ی فراماسونر های طیف Shriner از کلاه عثمانی نیز این توضیح را تأیید می نماید.). این مسأله نیز یکی دیگر از مسایلی است که سایت های مسیحی از آن به عنوان دستاویزی برای مرتبط نمودن اسلام و طیف Shriner استفاده می کنند.

اما پاسخ ما به این ادعای سایت های مذکور، چنین است:

در مورد علامت « ماه و ستاره » باید گفت که این علامت هیچ ارتباطی با دین اسلام ندارد. حتی این علامت ارتباط چندانی با اعراب جاهلی نیز ندارد؛ بلکه این علامت، مربوط به امپراطوری عثمانی است و آن ها نیز این علامت را از مسیحیان قسطنطنیه (استانبول) به عاریه گرفته اند!(141)

منشاء انتساب نادرست علامت «ماه و ستاره» به اسلام، به زمان دولت عثمانی برمی گردد و این مسأله از بزرگترین حماقت های دولت نادان عثمانی است.

تا قبل از زمان دولت عثمانی، پرچم های اسلامی بدون علامت بودند. پرچم پیامبر (ص) یکدست سیاه رنگ بوده است،(142) پرچم های زمان خلفای راشدین و حضرت علی(ع) هم همگی بدون علامت بودند.(143) زمانی که دولت عثمانی، شهر مسیحی نشین قسطنطنیه (استانبول امروزی) را فتح کرد، علامت « ماه و ستاره » را که مربوط به این شهر بود، در پرچم های خود گنجاند.(144) بدین ترتیب می توان دریافت که اصل علامت « ماه و ستاره »، مربوط به سرزمین های مسیحی نشین می باشد و به اسلام ارتباطی ندارد. بنابراین استفاده ی طیف Shriner از این علامت، اگر قرار باشد به ضرر کسی باشد، به ضرر مسیحیان است نه مسلمانان! (البته لازم به ذکر است که از نظر ما مسلمانان، شریعت پیامبر پاک خدا حضرت مسیح (ع) نیز مبرا از هر علامت و نشانه است و علامت « ماه و ستاره » ی مسیحیان قسطنطنیه نیز به بی مبالاتی مسیحیان مربوط است، نه شریعت حضرت عیسی (ع). ).

متأسفانه امروزه کشورهای ترکیه، پاکستان، تونس و ... هم بدون اطلاع از خطری که اسلام را تهدید می کند، تنها برای این که به ادعای خودشان، شوکت و قدرت دولت عثمانی را زنده کنند، از علامت « ماه و ستاره » در پرچم های خود استفاده می کنند و با این کار، به ادعا های بی اساس دشمنان اسلام دامن می زنند.

3 – حضور مجسمه ی فرعون در نماد طیف Shriner، از جمله شواهد دیگری است که نشان می دهد ارتباطی بین دین اسلام و فراماسون های این طیف وجود ندارد؛ این مسأله حتی نشانگر این است که اسلام، کاملاً در تضاد با فراماسون های طیف Shriner است.

در آیات بسیاری از قرآن مجید، خداوند متعال گردنکشان تاریخ را مورد نکوهش قرار داده است. در این بین، فرعون و فرعونیان بیش از سایر مستکبرین مورد لعن و نکوهش واقع شده اند. در تصاویر زیر، چند نمونه از این آیات را ملاحظه می فرمایید:


اما در سوی مقابل، فراماسون های طیف Shriner نه تنها فرعون را تقبیح نمی کنند، بلکه او را تقدیس نیز می نمایند؛ تا آنجا که مجسمه ی فرعون را نیز در نماد های خویش به کار می برند.

از این مسأله نیز درمی یابیم که طیف Shriner، تفاوت های بنیادینی با دین مبین اسلام دارد. به عبارت بهتر می توان گغت که دین اسلام، یکی از بزرگترین دشمنان این طیف است و تفاوت ها و تضادهای اساسی با طیف Shriner دارد. بنابراین برخلاف ادعای سایت های مذکور، هیچ ارتباطی بین اسلام و فراماسون های طیف Shriner وجود ندارد.


نماد طيف Shriner . به مجسمه ي فرعون که وجه مشترک همه ي گروه هاي ماسوني است, توجه فرماييد.

– نکته ی دیگری که ادعای سایت های مذکور را درباره ی ارتباط اسلام و فراماسونری طیف Shriner رد می کند، این است که بعضی از سایت های معتبر، بین فراماسونری طیف Shriner و اسلام، تفاوت قایل شده اند و وجود هر گونه رابطه بین طیف Shriner و اسلام را نفی کرده اند.(145)

در تصویر زیر، مطلب نوشته شده در یکی از این سایت ها را ملاحظه می فرمایید:


ادامه دارد....!!!

5 – مطلب دیگری که باید در رابطه با سایت های مسیحی توهین کننده به اسلام ذکر کرد، این است که سایت های مذکور، این نکته را فراموش کرده اند که مسیحیت تحریف شده ی امروز، تعالیمی مشابه با تعالیم فراماسونری را به مردم جهان عرضه می کند. به راستی مسیحیتی که در حق خدای متعال و پیامبر بزرگش حضرت عیسی (ع) جفا نموده و به خدا شرک ورزیده و حضرت عیسی (ع) را پسر خدا معرفی می نماید، چگونه به خود اجازه می دهد که به دین توحیدی اسلام، توهین نماید؟ در واقع در این بین اگر گروهی مستحق انتقاد در زمینه ی شرک است، این گروه، گروه مسیحیان و یهودیان امروزی هستند، نه مسلمانان.

بنابراین، ادعای سایت های مسیحی مذکور که تلاش دارند تعالیم شرک آمیز و کفرآلود فراماسونری را به دین مبین اسلام پیوند زنند، باطل بوده و بیش از همه، خود این گروه ها در مظان اتهام قرار دارند.

با توجه به مطالبی که درباره ی فراماسونری طیف Shriner ذکر شد، چنین به نظر می رسد که هدف از تأسیس این طیف، نفوذ فراماسونری در اسلام و ایجاد شبهه در این دین مقدس آسمانی بود، که بحمدالله با لطف خداوند متعال این خطر رفع شد؛ به طوری که فراماسون های طیف Shriner در آمریکا، امروزه یک اقلیت ضعیف و نه چندان مطرح هستند و نتوانسته اند در دین اسلام شبهه ایجاد کنند.

ذکر یک نکته ی مهم: بعد از بررسی شواهد ارتباط گروه های مختلف با فراماسونری، توضیح این نکته ضروری به نظر می رسد که منظور ما از بیان ارتباط فراماسونری با اوانجلیکال ها، واتیکان و اکثر یهودیان، این نیست که خدای ناکرده تمامی مسیحیان و یهودیان نیز با فراماسونری همدست هستند. بلکه هدف ما از معرفی گروه های مذکور، این است که بین گروه های مذکور و سایر مسیحیان و یهودیان، تفاوت قایل شویم. در واقع باید گفت که در بین مسیحیان، بجز اوانجلیکال ها و سران واتیکان، عمده ی مسیحیان با فراماسونری ارتباطی ندارند و حتی مخالف آن نیز هستند. در بین یهودیان نیز، گرچه اکثر گروه های یهودی از صهیونیسم و فراماسونری حمایت می کنند، اما تعدادی از یهودیان از جمله یهودیان ایران، همواره با صهیونیسم مخالف بوده و علیه آن موضع گیری می نمایند. همچنین از یهودیان دیگری که موضع ضد ماسونی و ضد صهیونیستی دارند، می توان به خاخام هایی اشاره کرد که برای مخالفت با صهیونیسم، در کنفرانس هولوکاست تهران شرکت کردند و شجاعانه در مقابل صهیونیست ها ایستادند.

به همین دلیل وظیفه ی خود دیدیم تا در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی، این نکته را خاطر نشان شویم که ما مسلمانان ایران، مواضع سالم و ضد صهیونیستی مسیحیان و یهودیان آزاده ی ایران و نیز سایر مسیحیان و یهودیان آزاده ی جهان را می ستاییم و دوستی خود را با آنان اعلام می نماییم.

شباهت فراماسونری و دجال در روایات اسلامی

در روایات اسلامی، احادیث فراوانی در مورد دجال و خر دجال گفته شده است و معصومین (ع)، فتنه ای که توسط دجال برپا می شود را سخت ترین فتنه ی تاریخ دانسته اند.(146) معصومین (ع) همواره درباره ی دجال به مسلمانان هشدار داده اند و مسلمین را از فریب خوردن توسط دجال برحذر داشته اند.
در روایات ذکر شده است که دجالان زیادی در طول تاریخ خواهند آمد،(147) اما دجال آخرالزمان از همه خطرناک تر خواهد بود. توصیفاتی که در روایات پیرامون دجال و خر دجال آمده اند، مربوط به همین دجال آخرالزمان می باشد. با این اوصاف، لزوم شناخت دقیق این موجود خبیث بر هیچ کس پوشیده نیست، زیرا که در صورت عدم شناخت دجال، انسان ها ممکن است فریب خورده و دجال را یاری کنند و بدین ترتیب شقاوت ابدی را برای خود بخرند.

معصومین (ع) برای این که مومنین را از چنگال دجال رهایی بخشند، نشانه ها و توصیفات دجال را در روایات فراوانی ذکر کرده اند تا مومنین با مطالعه ی این توصیفات، بتوانند دجال را بشناسند و از افتادن در دام دجال برهند. نکته ی مهمی که در روایات دجال حایز اهمیت است، این است که روایات پیرامون دجال، بسیار گسترده و گوناگون بوده و بسیاری از آن ها از نظر سندی یا محتوایی مخدوش می باشند؛ اما در هر حال روایات مستند فراوانی نیز وجود دارند که می توانند راهگشای مسلمانان باشند.

از سوی دیگر، در بین علما نظرات متفاوتی در مورد محتوای روایات دجال وجود دارد. برای مثال عده ای از علما معتقدند که دجال و خر او شخصیت هایی حقیقی هستند و در واقع دجال یک انسان، و خر او واقعاً یک خر می باشد. اما عده ای دیگر از علما که تعدادشان نیز بسیار زیاد است، معتقدند که دجال و خر دجال توصیفاتی نمادین از جریان های فکری، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خاصی هستند که مسلمانان و دیگر انسان ها را فریب داده و خطرناکترین فتنه ی تاریخ را رقم می زنند.(148)

در نظر این خادم حقیر آقا امام زمان (عج)، به احتمال بسیار زیاد، سخن گروه دوم از علما (که قایل به نمادین بودن توصیفات روایات در مورد دجال و خر دجال هستند)، صحیح تر به نظر می رسد؛ زیرا سخن گروه اول علما بنا به دلایلی کمتر قابل پذیرفتن است.

برای مثال اگر بپذیریم که واقعاً دجال انسانی یک چشم و دارای ویژگی های بسیار عجیب است و خرش نیز خری استثنایی است و از هر مویش نغمه ای بلند می شود، چگونه می توان پذیرفت که عده ی زیادی به دورش جمع می شوند و از وی حمایت می کنند؟
زیرا اگر انسانی با این ویژگی های عجیب و غریب همراه با خری عجیب تر از خودش! ظاهر شود، انسان ها نسبت به او مشکوک شده و او را به راحتی می شناسند.
در این حالت، با توجه به عجیب و غریب بودن این انسان (دجال)، مردم به راحتی وی را شناخته و دیگر از وی فریب نمی خورند. زیرا انسانی که یک چشم بوده و چشمش در وسط پیشانی او است، به راحتی قابل شناسایی است. بنابراین دجال نمی تواند واقعاً یک انسان باشد، بلکه احتمالاً نماد یک تفکر، گروه و یا جریان خاصی در آخرالزمان است که خیلی فریبنده و بدون اینکه دیگران متوجه شوند، اعمال شیطانی خود را انجام می دهد.

ادامه دارد....!!!

از توصیفاتی که در احادیث و روایات در باب دجال وارد شده است، می توان نتیجه گرفت که دجال یک شخص واحد نیست، بلکه یک جریان و یک تفکر است. بیشتر توصیف ها در مورد دجال به صورت نمادین است و ویژگی هایی که برای دجال گفته شده است، عموماً مربوط به انسان نمی شود. این در حالی است که در مورد سفیانی ( یکی دیگر از دشمنان امام زمان(عج) )، کاملاً ویژگیهای یک انسان بیان شده است. به همین دلیل اکثر علما در مورد سفیانی اتفاق نظر دارند که سفیانی احتمالاً یک انسان است.

بسیاری از عالمان بزرگ از جمله آیت الله مکارم شیرازی دجال را نماد حرکات شیطانی « سردمداران ستمگر جهان مادی » می دانند.(149) همچنین مقام معظم رهبری نیز گرچه صریحاً از دجال نام نبرده اند، اما بارها به خطر « نظام سلطه » اشاره کرده اند.(150) از سوی دیگر امام خمینی (ره) هم بارها آمریکا را «شیطان بزرگ» نامیده اند.(151) این نامگذاری ها نشان می دهد که در ورای الفاظ ظاهری، باید به لایه های پنهان معانی روایات نیز توجه کرد.

به نظر بنده ی حقیر، تشکیلات جهانی فراماسونری، دجال آخرالزمان است. زیرا شباهت های بسیاری با توصیفات نمادینی که از دجال در روایات آمده است، دارد. همچنین فتنه ای که این تشکیلات جهانی به راه انداخته است، به حق بزرگترین فتنه ی تاریخ است؛ تا آن جا که بزرگترین فتنه گران تاریخ از جمله اسراییل، آمریکا، یهود، بهاییت و... همگی جزیی از این تشکیلات شیطانی هستند.

البته نظر ما در مورد دجال بودن فراماسونری، با نظر علمای بزرگی همچون آیت الله مکارم شیرازی و مقام معظم رهبری مغایر نیست؛ زیرا تشکیلات فراماسونری، دقیقآً منطبق بر « استکبار جهانی » و « نظام سلطه » است. در واقع در این مقاله، تلاش داریم تا صحت این ادعا را اثبات کنیم و تطبیق روایات پیرامون دجال را با فراماسونری (استکبار جهانی)، بررسی نماییم.

در هر صورت انسان جایزالخطا است و خطا کردن جزیی از ذات انسان می باشد؛ بنابراین ما نیز از این قانون مستثنی نیستیم. در مورد تطبیق دجال با فراماسونری نیز باید ذکر کنیم که ما این مسأله را به صورت احتمال قوی ذکر می کنیم، اما ادعا نمی کنیم که این مطلب صد در صد قطعی است. اگر این تطبیق صحیح نباشد نیز قصور از جانب ما بوده است و اشکالی بر روایات مترتب نیست.

البته ترس از اشتباه نباید سبب شود تا از مطالعه در نشانه های ظهور خودداری کنیم؛ زیرا ممکن است که ما نشانه ها را نشناخته و این نشانه ها به وقوع بپیوندند و ما نادانسته گرفتار فتنه های آخرالزمان شویم. اما در طی این مطالعات، باید دقت کنیم که نشانه های ظهور را بدون مطالعه و بی مهابا بر حوادث اطرافمان تطبیق ندهیم؛ بلکه در شرایطی این تطبیق را انجام دهیم که دقیقاً نشانه ها بر حوادث منطبق باشند و ما خودمان آن ها را به یکدیگر ربط ندهیم! از سوی دیگر حتی اگر نشانه ها را بر حوادث اطرافمان تطبیق دادیم، باید مسؤلیت این مسأله را خودمان بر عهده بگیریم و از اشکال گرفتن بر روایات بپرهیزیم؛ زیرا این روایات نبودند که ما را به تطبیق وا داشتند، بلکه ما خودمان این کار را انجام دادیم! با رعایت این مسایل، هم می توانیم نشانه های ظهور را به خوبی مطالعه کنیم و ان شاء الله بدین ترتیب از افتادن در دام فتنه های آخرالزمان بپرهیزیم، هم از افتادن در اشتباهی که عده ای از پیشینیان ما انجام دادند (و به دلیل تطبیق نا به جای نشانه ها بر حوادث اطرافشان عجله کردند و با عدم وقوع ظهور نا امید شدند)، خودداری کنیم.

بعد از ذکر این مقدمه ی طولانی، به بیان شباهت های فراماسونری با دجال در روایات اسلامی می پردازیم. این نکته را باید متذکر شویم که در اینجا سعی نموده ایم تا عده ای از نشانه ها را ذکر کنیم که در اکثر روایات، مشترک بوده اند. نشانه های مهمی که در اکثر روایت پیرامون دجال ذکر شده اند و با تشکیلات فراماسونری مشابهت دارند، عبارتند از:

1 – یک چشم بودن دجال و وجود چشم مذکور در وسط پیشانی.

یکی از مهمترین ویژگی های دجال که در روایات متعددی به آن اشاره شده است، یک چشم بودن دجال می باشد:

پیامبر (ص) درباره ی دجال فرمودند:

« ... ما من نبى إلا و قد أنذر قومه و لكن سأقول فيه قولاً لم يقله نبى لقومه تعلمون إنه أعور ... »(152)

« ... هيچ پيامبرى نيست جز اينكه از او برحذر داشته است. ولى من به شما چيزى مى گويم كه هيچ پيامبرى به قوم خود نگفته است: مى دانيد كه او أعور (یک چشم) است ... »

همچنین حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند:

« ... عينه اليمنى ممسوحة والأخرى في جبهته تضيء كأنها كوكب الصبح، فيها علقة كأنها ممزوجة بالدم ... »(153)

« ... چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست و مانند ستاره ی صبح می درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است ... »

بدین ترتیب می توان گفت که یک چشم بودن دجال، نشانه ی مهمی است که می توان با توجه به آن، دجال را شناخت.

اما نکته ی شگفت انگیز این که یکی از معروفترین و مهمترین نماد های فراماسونری، علامت یک چشمی « هرم و چشم جهان بین » است که این نماد، دقیقاً مشابه توصیفات معصومین (ع) درباره ی دجال است.

نماد بسیار معروف « هرم و چشم جهان بین » فراماسونری، یک چشم است که در وسط رأس هرم قرار گرفته است؛ از سوی دیگر، معنای دیگر رأس در عربی، « سر » می باشد. همانند توصیف روایات که می گویند: « ... او أعور (یک چشم) است ... » و « ... چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست ... »، نماد « هرم و چشم جهان بین » فراماسونری نیز یک چشم دارد که این چشم در وسط قسمت انتهائی هرم (قسمت رأسی : سری) قرار گرفته است. بنابراین این علامت معروف فراماسونری، با توصیف روایات درباره ی دجال، مطابقت کامل دارد.

نکته ی مهم این که علامت « چشم جهان بین » در حالی به عنوان یکی از مهمترین علامت های فراماسونری مطرح می شود که این تشکیلات شیطانی، نه گروه تصویربرداری است و نه کانال تلویزیونی! و استفاده ی این تشکیلات از علامت « یک چشم »، ارتباطی به فعالیت های تلویزیونی و تصویری و ... ندارد. بدین ترتیب، استفاده از علامت « چشم جهان بین » در این گروه، بی مسما بوده و قویاً توطئه آمیز می باشد.


همانند توصيف روايات درباره دجال «هرم وچشم جهان بين» فراماسونرنيز يک چشم دارد که اين چشم در وسط قسمط انتهايي هرم (قسمت رأسي) قرار گرفته است.

ادامه دارد....!!!

این هم نمایی از ساختمان داخل مجلس شورای اسلامی


2 – چشم او (دجال) که در وسط پیشانی اوست، مثل ستاره می درخشد.

همان گونه که در مطلب قبل ذکر شد، حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند:

« ... عينه اليمنى ممسوحة والأخرى في جبهته تضيء كأنها كوكب الصبح، فيها علقة كأنها ممزوجة بالدم ... »(154)

« ... چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست و مانند ستاره ی صبح می درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است ... »

همان گونه که ملاحظه فرمودید، در حدیث مذکور، یک ویژگی مهم برای « تک چشم » دجال ذکر شده است و آن « درخشنده » بودن چشم دجال می باشد.

این ویژگی ذکر شده در روایات نیز به طرز اعجاب آوری با نماد معروف « هرم و چشم جهان بین » فراماسونری مطابقت دارد. زیرا:

نام دیگر نماد « چشم جهان بین »، « مثلت نور افشان » است؛ به گونه ای که در تصاویر نماد مذکور، از اطراف « چشم جهان بین »، شعاع های نورانی رسم می گردد. زیرا نماد « چشم جهان بین »، از چشم (Ra) یا خدای خورشید مصریان اقتباس شده است(155) و به همین علت، به صورت « درخشنده » رسم می گردد. نکته ی مهمی که در این رابطه وجود دارد، این است که در نماد «چشم جهان بین» ماسون ها، ویژگی درخشندگی بسیار حایز اهمیت است. از شواهد مهم در این رابطه، می توان به این نکته اشاره کرد که نه تنها نام دیگر نماد « چشم جهان بین »، « مثلت نورافشان » است، بلکه در اطراف این چشم، شعاع های نورانی نیز وجود دارد. حتی در مهر ماسونی آمریکا نیز شعاع های نورانی فقط در اطراف « چشم جهان بین » و مثلث انتهایی هرم وجود دارد و در اطراف نقاط دیگر هرم، شعاع های نورانی موجود نمی باشد.

بدین ترتیب در می یابیم که توصیف روایات درباره ی « درخشنده » بودن چشم دجال، با ویژگی های نماد « چشم جهان بیین » فراماسونری مطابقت کامل دارد.


عکس راست: نماد«چشم جهلن بين» يا «مثلث نور افشان»
عکس چپ: نماد«چشم جهلن بين» يا «مثلث نور افشان» بر روي مهر ماسوني آمريکا و اسکناس 1 دلاري.دقت کنيد که شعاع هاي نوراني , فقط در اطراف چشم و مثلث انتهايي هرم وجود دارد و در اطراف نقاط ديگر هرم, شعاع هاي نوراني موجود نمي باشد.

3 – در وسط چشم دجال، نوشته شده است: کافر به خدا و رسول خدا.

پیامبر (ص) در توصیف دجال فرمودند:

« ... بين عينيه مكتوب: كافر بالله و برسول الله ... »(156)

« ... در وسط چشمش نوشته شده است: کافر به خدا و رسول خدا ... »

با توجه به روایت فوق و روایات مشابه، در می یابیم که در چشم دجال، نماد کفر یافت می شود.

این توصیف روایات درباره ی دجال، با فراماسونری مطابقت زیادی دارد؛ زیرا همانند توصیف روایات که چشم دجال را حاوی نماد کفر دانسته اند، نماد « چشم جهان بین » فراماسونری نیز یک نماد کفرآمیز منسوب به الهه ی خورشید مصری است(157) که به صورت یک « چشم » بر روی بناها، لباس ها، کتاب ها، پیشبند ها و ... متعلق به این گروه، خودنمایی می کند.

با توجه به مسایل فوق در می یابیم که توصیف روایات مذکور درباره ی دجال، با اوصاف فراماسونری مطابقت دارد.


در روايات اسلامي درباره دجال ذکر شده است:« ... در وسط چشمش نوشته شده است: کافر به خدا و رسول خدا ... ». نماد«چشم جهان بين» فراماسونري نيز يک نماد کفرآميز مصري است که به صورت يک «چشم» بر روي بناها , لباس ها, کتاب ها, پيشبند ها و ... متعلق به اين گروه خود نمايي ميکند. اين مسأله نيز يکي از شواهدي است که مطابقت فراماسونري را با دجال روايات اسلامي نشان مي دهد.
ادامه دارد....!!!

4 – محل « خروج » دجال، « سجستان » یا « خراسان » است.

در احادیث گوناگون، محل های متفاوتی به عنوان محل « خروج » دجال ذکر شده است. برای مثال در برخی از احادیث، « سجستان » به عنوان محل خروج دجال ذکر شده(158) و در بعضی دیگر از احادیث، « خراسان » محل خروج دجال دانسته شده است؛(159) البته در تعدادی از احادیث نیز، « اصفهان » به عنوان محل خروج دجال ذکر شده است.(160)

نکته ی بسیار شگفت انگیز این که محل ذکر شده در روایات پیرامون « خروج » دجال، با محل آغاز یورش آخرالزمانی فراماسونری مطابقت دارد که این مسأله نیز فرضیه ی دجال بودن فراماسونری را بیشتر تأیید می نماید. برای فهم بهتر این مطلب، بهتر است که به صورت دقیق تر به یورش آخرالزمانی فراماسونری بپردازیم:

در سال 2001، واقعه ی 11 سپتامبر به وقوع پیوست. همان طور که مستحضر هستید، این واقعه دسیسه ای بیش نبود و تنها بهانه ای برای حرکت های تهاجمی غرب، بالاخص سردمداران فراماسونری (آمریکا و انگلیس)، نسبت به مسلمانان بود. این واقعه ی توطئه آمیز، چنان جهان غرب را تحت تأثیر قرار داد که در مدت بسیار کوتاهی، عقاید آخرالزمانی در بین مسیحیان نوانجیلی آمریکا شیوع پیدا کرد. همچنین رسانه های غربی و صنعت سینمای آمریکا، محصولات بی شماری تولید کردند که در این محصولات، دیدگاه های آخرالزمانی ترویج می شد؛ به نحوی که حتی کتاب هایی چون « سپتامبر آخرالزمان = The September Apocalypse » و امثال آن منتشر شدند و فیلم های زیادی نیز در این رابطه در دسترس مخاطبان قرار گرفتند.

در همین زمان، هجوم غرب نسبت به مسلمانان شکل جدیدی به خود گرفت؛ به نحوی که در کنار تهاجم فرهنگی که از مدتها قبل در حال اجرا بود، تهاجمات نظامی جدی توسط غرب، به رهبری آمریکا شکل گرفت. همان طور که مستحضر هستید، اولین حرکت تهاجمی فراماسونری در آخرالزمان، حمله به افغانستان بود. این حرکت تهاجمی، به دست کشورهای ماسونی آمریکا و انگلیس، و با پشتیبانی سازمان ماسونی NATO شکل گرفت. (سازمان NATO که شریک دولت ماسونی آمریکا در حمله به افغانستان بود نیز سازمانی ماسونی است که در کتاب « کمیته ی 300 کانون توطئه های جهانی » نوشته ی دکتر جان – کولمن، از آن نام برده شده است.)(161) بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که حمله به افغانستان که اولین حرکت تهاجمی غرب نسبت به جهان اسلام در آخرالزمان بود، کاملاً توسط تشکیلات شیطانی فراماسونری شکل گرفت.

همان طور که می دانید، افغانستان دارای پهنه ی به نسبت وسیعی است. از مناطقی که در کشور افغانستان وجود دارند، می توان به منطقه ی سیستان اشاره کرد که دقیقاً هم مرز با سیستان ایران است. در واقع سیستان، منطقه ی پهناوری بوده است که بعد از جدایی افغانستان از ایران، بین ایران و افغانستان تقسیم شد و بخش بزرگی از آن، در خاک افغانستان جای گرفت.(162)

از دیگر مناطقی که در افغانستان وجود دارد، می توان به منطقه ی خراسان اشاره کرد؛ خراسان نیز منطقه ی وسیعی است که بعد از جدا شدن کشور های همسایه از ایران، بخشی از آن در ایران، بخش زیادی در افغانستان و بخش کوچکی از آن در ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان جای گرفت.(163)

با توجه به مطالب گفته شده نتیجه می شود که کشور افغانستان امروز، وارث بخش هایی از سیستان و خراسان قدیم می باشد.

حال اگر ما به اولین حرکت تهاجمی فراماسونری در آخرالزمان توجه کنیم، خواهیم دید که این حرکت، با توصیفاتی که روایات اسلامی از مکان « خروج » دجال ارایه می دهند، مطابقت دارد. بدین ترتیب که حرکت نظامی و هجوم ناگهانی فراماسونری به رهبری آمریکا (که دقیقاً مطابق با کلمه ی خروج در روایات است)، از افغانستان شروع شد و همان طور که گفتیم، افغانستان شامل خراسان و سجستان (سیستان) می باشد. به عبارت دیگر، تهاجم نظامی فراماسونری علیه اسلام که ابتدائاً از افغانستان آغاز شد، دقیقاً مطابق پیشگویی روایات درباره ی خروج دجال از خراسان و سجستان می باشد.

نکته ی بسیار جالب اینکه، روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است که تحلیل فوق را تأیید می نماید:

« معاوية بن حكيم، عن محمد بن شعيب بن غزوان، عن رجل عن أبي جعفر عليه السلام، قال: دخل عليه رجل من أهل بلخ. فقال له: يا خراساني، تعرف وادي كذا و كذا؟ قال: نعم؛ قال له: تعرف صدعاً في الوادي من صفته كذا و كذا؟ قال: نعم؛ (قال:) من ذلك يخرج الدجال . »(164)

« معاوية بن حكيم، از محمد بن شعيب بن غزوان، از مردی از أبي جعفر عليه السلام ( امام محمد باقر (ع) )، نقل می کند: مردی از بلخ (از استان های افغانستان امروز) نزد امام باقر (ع) وارد شد. پس (امام) به او فرمود: ای خراسانی، آیا فلان وادی (دره) را می شناسی؟ (آن شخص) گفت: بله؛ (امام) به او فرمود: آیا شکافی (تنگه ای) را با چنین و چنان خصوصیاتی در آن وادی (دره) می شناسی؟ (آن شخص) گفت: بله؛ (امام فرمود:) دجال از آنجا خروج می کند. »

همان گونه که در حدیث فوق ملاحظه فرمودید، امام باقر (ع) محل خروج دجال را بخشی از خراسان دانسته اند که در نزدیکی بلخ و در کشور افغانستان امروزی قرار دارد، که این مسأله با تحلیلی که در رابطه با هجوم فراماسونری به افغانستان ارایه کردیم، مطابقت دارد.

با توجه به مطالب ذکر شده، می توان نتیجه گرفت که محل « خروج » فراماسونری در آخرالزمان، با محل خروج « دجال » در روایات اسلامی، مطابقت زیادی دارد.

ذکر یک نکته ی مهم: آنچه که در احادیث و روایات در مورد حرکت آخرالزمانی دجال گفته شده است، عمدتاً پیرامون « خروج » دجال است نه « ظهور » وی. تفاوت این دو کلمه، این است که « ظهور » به معنی پدید آمدن و آشکار شدن است، ولی « خروج » به معنی یورش و حرکت تهاجمی است.

ذکر یک نکته ی مهم: با توجه به مطالب گفته شده در این بخش از مقاله، نتیجه می گیریم که با فرض دجال بودن فراماسونری، حرکت « خروج » مانند این تشکیلات در افغانستان نشان می دهد که ما به زمان ظهور حضرت قائم (عج) بسیار نزدیک تر شده ایم؛ اما این مطلب به این معنا نیست که حتماً ظهور حضرت قائم (عج) در یک یا دو سال دیگر و یا سی یا چهل سال دیگر به وقوع خواهد پیوست؛ زیرا در روایات اسلامی، فاصله ی مشخصی بین خروج دجال و ظهور حضرت مهدی (عج) ذکر نشده است و زمان هایی که در روایات در این رابطه بیان شده است، عمدتاً کنایی می باشند. برای مثال، در روایتی که فتنه گری دجال را در « چهل روز » بیان می کند، روز اول این چهل روز، برابر یک سال، روز دوم برابر یک ماه و ... بیان شده است(165) که این مطلب نشان می دهد « چهل روز » ذکر شده در روایت مذکور، « چهل روز » کنایی می باشد نه « چهل روز » حقیقی.

علاوه بر این در روایات مختلف، زمان های متفاوتی برای فتنه گری دجال ذکر شده است؛ برای مثال در بعضی از روایات، مدت زمان فتنه ی دجال « چهل سال »(166) و در برخی دیگر « چهل روز »(167) ذکر شده است. بنابراین نمی توان فاصله ی خروج دجال تا ظهور حضرت مهدی (عج) را حدس زد.

از سوی دیگر، « دجال » از نشانه های « حتمی »(168) پنج گانه ی ظهور نیست. به همین دلیل، نمی توان فاصله ی خروج دجال را تا ظهور حضرت قائم (عج) تخمین زد. چرا که تنها وقوع نشانه های « حتمی » ظهور را می توان مبنای نزدیک شدن قریب الوقوع حضرت مهدی (عج) دانست و در غیر این صورت، توقیت (وقت تعیین کردن) برای ظهور، جایز نیست.(169)

ادامه دارد....!!!

5 – پشت سر دجال چیزی است که مردم آن را نان می بینند.

حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند:

« ... و خلفه جبل أبيض يري الناس أنه طعام ... »(170)

« ... و در پشت او (دجال) کوه سفیدی است که مردم آن را طعام (غذا) می پندارند ... »

همچنین پیامبر گرامی اسلام (ص) در طی حدیثی، دجال را چنین توصیف کرده اند:

« ... معه جنة و نار و جبل من خبز و نهر من ماء ... »(171)

« ... همراه او (دجال)، بهشت و جهنم، و کوهی از نان، و نهری از آب می باشد ... »

این توصیفات گرچه عجیب به نظر می رسند، اما اگر به صورت کنایی به مفاهیم آن توجه کنیم (همانند بسیاری از احادیث پیرامون دجال)، خواهیم دید که شباهت های زیادی با ویژگی های فراماسونری دارند.

برای بررسی این مطلب، لازم است در ابتدای بحث، نگاهی مجدد به اسکناس 1 دلاری آمریکا (که واحد پول آمریکا و عملاً واحد پول جهان است)، بیندازیم:


اسکناس يک دلاري آمريکا

در تصویر فوق، اسکناس 1 دلاری آمریکا را ملاحظه می فرمایید که واحد پول آمریکا و عملاً واحد پول جهان است. (حتی امروزه با وجود حضور رقبایی چون یورو، 1 دلار آمریکا کماکان واحد پول بین المللی است.) بدین ترتیب اسکناس 1 دلاری آمریکا، نماد پول، ثروت و رفاه است؛ تا جایی که عکس 1 دلاری آمریکا، بر روی جلد بسیاری از مجلات اقتصادی به چشم می خورد و نماد ثروت و قدرت می باشد. بدین ترتیب می توان گفت که اسکناس 1 دلاری آمریکا چیزی است که در نظر اکثر مردم، ثروت، رفاه و ... را به همراه دارد و بسیاری از مردم برای به دست آوردن آن، تلاش های بسیاری می کنند و حتی در این راه، گهگاه به اعمال ناشایست نیز دست می زنند. به عبارت دیگر، اسکناس مذکور چیزی است که مردم آن را نان می بینند. (البته جالب است بدانیم که اهمیت پول در بین مردم دنیا به قدری زیاد است که در بسیاری از زبان های دنیا (از جمله فارسی و انگلیسی)، کلمه ی (نان : Bread) به معنای « پول : Money » نیز می باشد.)

همان گونه که در بخش های آغازین این مقاله ذکر شد، در پشت اسکناس 1 دلاری آمریکا، علامت « هرم و چشم جهان بین » وجود دارد. اگر مطابق بحث هایی که در بالا انجام دادیم، علامت ماسونی و یک چشمی « هرم و چشم جهان بین » را به عنوان نماد دجال بپذیریم، خواهیم دید که این پیشگویی روایات در مورد دجال، با فراماسونری مطابقت زیادی دارد؛ بدین ترتیب که نماد « هرم و چشم جهان بین » یا (نماد دجال از نظر ما) در پشت دلار قرار دارد؛ اگر مطابق روایات، به پشت دجال (در اینجا پشت نماد مذکور) توجه کنیم، تصویر اسکناس 1 دلاری آمریکا را خواهیم دید که واحد پول آمریکا و واحد پول جهان است. در واقع چیزی است که مردم آن را نان (رزق و روزی) می پندارند. علاوه بر این همان گونه که گفته شد، کلمه ی (نان : Bread) در بسیاری از زبان ها از جمله زبان انگلیسی و فارسی و ... به معنای پول نیز می باشد. بدین ترتیب سخن روایات را در مورد دجال، می توان بدین گونه نیز با فراماسونری مطابقت داد که: « در پشت دجال (نماد هرم و چشم جهان بین فراماسونری) چیزی است که مردم آن را نان (پول، رزق و روزی، طعام) می بینند. »


علامت «هرم و چشم جهان بين» در پشت اسکناس يک دلاري آمريکا. اگر فراماسونري را دجال فرض کنيم و علامت معروف يک چشمي «هرم و چشم جهان بين» را نماد دجال در نظر بگيريم;


خواهيم ديد که در پشت علامت مذکور, اسکناس يک دلاري آمريکا وجود دارد که واحد پول آمريکا و واحد پول جهان است. انسان ها هر روزه در تلوزيون و برنامه هاي اقتصادي, آن را مشاهده ميکنند و چه بسا که عده زيادي آرزوي بدست آوردن آن را دارند. در واقع چيزيست که مردم آن را نان (رزق و روزي) مي پندارند و براي کسب آن گهگاه به اعمال ناشايست نيز دست ميزنند.

ادامه دارد....!!!

البته لازم به ذکر است که حتی اگر تحلیل فوق را در رابطه با دلار، نادیده بگیریم، شواهد دیگری نیز وجود دارند که تطبیق فراماسونری را بر روایت ذکر شده در رابطه با دجال، تأیید می کنند. برای مثال همان گونه که می دانیم، بخش اعظم ثروت دنیا در اختیار کشورهای غربی، به خصوص آمریکا و انگلیس قرار دارد. همچنین دولت اسراییل نیز از نظر اقتصادی، در وضعیت مناسبی به سر می برد. وضعیت اقتصادی و رفاه مادی کشور های ماسونی باعث شده است تا بسیاری از ساکنان کشور های دیگر (بالاخص کشور های جهان سوم)، به کشور های غربی و در رأس آن ها آمریکا مهاجرت نمایند. تبلیغات فراوان کشور های ماسونی و در رأس آن ها آمریکا، سبب شده است تا عده ی زیادی از مردم جهان، آمریکا را مظهر رفاه مادی و اقتصادی ببینند و این کشور ماسونی را به عنوان مدینه ی فاضله ی دنیوی و سرای خوشبختی بشناسند و حتی برای زندگی در این کشور، رنج های زیادی را متحمل شوند. این مسأله را می توان بر این توصیف روایات درباره ی دجال تطبیق داد:

« ... و در پشت او (دجال) کوه سفیدی است که مردم آن را طعام (غذا) می پندارند ... »

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، تشکیلات فراماسونری با روایات اسلامی مذکور درباره ی دجال، مطابقت زیادی دارد.
همان گونه که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، شالوده ی فراماسونری بر پایه ی تعالیم یهودی کابالا بنا نهاده شده است و قوم بنی اسراییل، اولین قومی بودند که تعالیم کابالا را گسترش دادند. در واقع می توان گفت که رابطه ی یهود و فراماسونری، همیشگی بوده است.

6 – دجال از مادری یهودی زاده می شود.

در روایات ذکر شده در مورد دجال، بیان شده است که وی از مادری یهودی زاده شده و اصلیتی یهودی دارد.(172) این مطلب نیز انطباق دجال را بر فراماسونری نشان می دهد.

همان گونه که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، شالوده ی فراماسونری بر پایه ی تعالیم یهودی کابالا بنا نهاده شده است و قوم بنی اسراییل، اولین قومی بودند که تعالیم کابالا را گسترش دادند. در واقع می توان گفت که رابطه ی یهود و فراماسونری، همیشگی بوده است.

بدین ترتیب می توان گفت که این توصیف ذکر شده در روایات درباره ی دجال، مطابقت زیادی با خصوصیات فراماسونری دارد.

7 – زنا زادگان، شراب خواران، آواز خوانان، شیطان ها و یهودیها از پیروان دجال هستند.(173)

به نظر نمی رسد که این مطلب نیاز به توضیح داشته باشد! زیرا که در قسمت های مختلف مقاله به این مطلب اشاره شده است که فراماسونری، مهمترین و قویترین حامی گروه های شیطان پرست، فاسد و ... و قویترین پشتیبان یهودیان صهیونیست است. گروه های مذکور نیز متقابلاً از فراماسونری حمایت کرده و سربازان خط مقدم آن به شمار می روند. از این مسأله نتیجه می شود که توصیف فوق درباره ی دجال، با ویژگی های فراماسونری مطابقت دارد.

8 – خورشید با او سیر می کند.

حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند:

« ... و تسیر معه الشمس ... »(174)

« ... و خورشید با او سیر می کند ... »

همان گونه که از متن حدیث پیداست، این روایت نمی تواند بر یک انسان یا موجود زنده دلالت کند. زیرا از یک سو موجود زنده ای وجود ندارد که بتواند همواره و بدون خستگی با خورشید سیر کند. از سوی دیگر، کسی که دایماً در حال سیر با خورشید است، نمی تواند به فریبکاری مردم بپردازد و اعمال خود را انجام دهد. (همچون دجال)

چنین تعبیری، احتمالاً برای بیان وسعت عملکرد دجال به کار رفته است و منظور از آن، این است که دجال در تمام نقاط دنیا فعالیت می کند. برای فهم بهتر این مطلب، به یک ضرب المثل معروف انگلیسی توجه فرمایید:

« در امپراطوری بریتانیا، خورشید هیچ گاه غروب نمی کند. »(175)

مفهوم این ضرب المثل این است که امپراطوری بریتانیا به قدری وسیع است که اگر در انگلستان (مرکز بریتانیا) خورشید غروب کند، در یکی از مستعمره هایش خورشید طلوع خواهد کرد!
ادامه دارد....!!!

امروزه نیز آمریکا و انگلیس (کشور های ماسونی) دراکثر نقاط دنیا یا مستعمره دارند و یا پایگاه نظامی احداث کرده اند. با این اوصاف تلویحاً خورشید در آن ها غروب نمی کند! پس می توان گفت که این کشور ها همواره با خورشید سیر می کنند و خورشید را همیشه خواهند دید.

با توجه به مطالب فوق، می توان گفت که توصیفات ذکر شده در روایت مذکور درباره ی دجال، مطابقت زیادی با اوصاف فراماسونری دارد.

9 – ادعای نبوت و در آخر ادعای خدایی می کند.

در احادیث اسلامی و روایات پیرامون دجال چنین آمده است که وی ادعای نبوت و پیامبری می نماید؛ علاوه بر این در روایات ذکر شده است که دجال حتی پا را از این گستاخی فراتر می گذارد و (نعوذ بالله) ادعای خدایی نیز می نماید.

از جمله احادیثی که به ادعای نبوت دجال اشاره می نماید، حدیث زیر از پیامبر گرامی اسلام (ص) است:

« لاتقوم الساعة حتى يخرج المهدى من ولدى، و لا يخرج المهدى حتى يخرج ستون كذاباً كلهم يقولون: أنا نبى. »(176)

« قيامت بر پا نمي شود تا وقتي كه مهدي (عج) از فرزندانم ظهور كند و مهدي (عج) قيام نمي كند تا وقتي كه شصت دروغگو خروج كنند که هر کدام می گویند: من پیامبرم. »

همچنین احادیث دیگری نیز وجود دارند که در آن ها ذکر شده است که دجال ادعای خدایی می کند. از جمله ی این احادیث می توان به حدیث زیر از حضرت علی (ع) اشاره کرد:

« ... ينادي بأعلى صوته يسمع ما بين الخافقين، من الجن و الانس و الشياطين، يقوم: إليّ أوليائي؛ أنا الذي خلق فسوى، و قدر فهدى؛ أنا ربكم الاعلى ... »(177)

« ... (دجال) با صدای بلند خود چنان ندا درمی دهد که از مشرق تا مغرب، جن و انس و شیاطین صدای او را می شنوند؛ او می گوید: « بسوی من بیایید ای دوستان من؛ منم آن کسی که آفرید و سپس همه چیز را معتدل و متناسب کرد و روزی هر کسی را تقدیر نمود و همه را به یافتن آن راهنمایی کرد؛ من پروردگار بلند مرتبه ی شما هستم ... »

بدین ترتیب ملاحظه فرمودید که یکی از خصوصیات مهم دجال این است که در ابتدا ادعای نبوت نموده و سپس ادعای خدایی می نماید. نکته ی مهمی که می توان در این رابطه به آن اشاره کرد، این است که توصیف مذکور که درباره ی دجال بیان شده است، انطباق زیادی با ویژگی های فراماسونری دارد.

رهبران و سردمداران فراماسونری در جهان امروز، ادعاهای گزاف بسیاری دارند. عده ای از آن ها خود را به عنوان منجی انسان ها دانسته و تلویحاً ادعای پیامبری می نمایند. بسیاری از آن ها نیز پا را از این فراتر نهاده و با اعمال خود سعی دارند تا خود را هم سطح ذات اقدس خداوندی جلوه دهند. آن ها با این اعمال قصد دارند تا به خیال خام خود، خداوند را به سخره بگیرند و بدین ترتیب گامی در جهت یکی از اهداف مهم فراماسونری (که همانا حذف اعتقادات مذهبی انسان ها است)، بردارند. برای درک بهتر این مطلب، چند مثال را در این زمینه ذکر می نماییم:

از مهمترین و برجسته ترین افرادی که در دستگاه فراماسونی دنیای امروز، مشغول خدمت در جهت اهداف این تشکیلات شیطانی است، شخص جرج بوش رییس جمهور آمریکا است. وی که به دلیل خدمات زیاد و تبحر کافی در گروه مخفی و شیطانی (Skull & Bones)، ملقب به (Magog) بوده است،(178) در حال حاضر رهبری سیاسی فراماسونری را پذیرفته است.

نکته ی جالب این که جرج بوش بارها در جملات خود عبارتی را به کار برده است که تلویحاً با آن ها « ادعای نبوت » کرده است. مثال زیر، یک نمونه از این ادعاها است:

نويسنده ی اندونزيايي در مقاله‌اي با عنوان « رييس جمهوري آمريكا و صدايي از آسمان » نوشت:

« بوش در ديدار با محمود عباس اعلام كرده است: از جانب خدا به رياست جمهوري آمريكا انتخاب شده است، از جانب خدا به وي دستور حمله به القاعده و صدام حسين داده شده است و از جانب خدا از وي خواسته شده است تا به حل بحران خاورميانه كمك كند. »(179)

همچنین وی پا را فراتر نهاده و به طور غیر مستقیم از طریق دستگاه تبلیغاتی خود ادعای خدایی نیز کرده است. این مسأله تا آن جا پیش رفته است که طرفداران ابله وی، او را تجلی خدا ( حضرت مسیح (ع) ) می دانند! (در مسیحیت تحریف شده، سه ذات خداوندی وجود دارد: پدر (خدا)، پسر ( عیسی (ع) )، و روح القدس).(180)

در رابطه با « ادعای خدایی » جرج بوش، می توان به مثال های زیر اشاره کرد:

1 – یکی از طرفداران جرج بوش (که همواره به جمهوریخواهان رأی داده است)، در انتخابات سال 2004 میلادی (اواخر دوره ی اول ریاست جمهوری بوش) و در هنگام انتخاب وی برای دومین بار، درباره ی جرج بوش می گوید:

(181)« .This is the very first time I felt God was in the White House »

(August 11, 2004, The New york Times)

« این اولین بار است که احساس می کنم خداوند در کاخ سفید بود. »

ادامه دارد....!!!

2 – جرج بوش در بین گروهی از اوانجلیکال ها، به عنوان « تجلی خدا » پرستش می شود.

در فیلم زیر که از یک کمپ انجیلی به نام « کمپ عیسی : Jesus Camp » اقتباس شده است، ملاحظه می گردد که تعدادی از کودکان، به پای عکس جرج بوش افتاده اند و یک صدا می گویند: « !This is the picture of God = این عکس خداست! ». البته منظور آنها از خدا، حضرت مسیح (ع) است؛ چرا که آنها مسیح را فرزند خدا، و جرج بوش را تجلی مسیح (ع) می دانند. زیرا آن ها اعتقاد دارند که جرج بوش با حمله به عراق و حمایت فراوان از اسراییل، زمینه را برای بازگشت مسیح آماده کرده است.(182)

برای دانلود فیلم، اینجا کلیک کنید: (ترجمه ی فیلم در بخش قبلی ارایه شده است.)



مثال هایی که ذکر شدند، بخش کوچکی از گزافه گویی ها و ادعاهای سران فراماسونری می باشد. به دلیل طولانی شدن مبحث، از ارایه ی مثال های بیشتر در این رابطه خودداری می کنیم .

البته لازم به ذکر است که حتی اگر مثال های فوق را درباره ی فراماسونری نادیده بگیریم، شواهد دیگری نیز هستند که نشان می دهد تشکیلات فراماسونری، امروزه ادعای نبوت و خدایی می کند. برای مثال، سردمداران فراماسونری همواره از دموکراسی و آزادی سخن می گویند و از این الفاظ به عنوان ابزاری برای کشورگشایی و اشغالگری، بهره می برند. آن ها ادعا می کنند که کشورهای جهان باید برای زیستن در صلح و رفاه، به نظم نوین جهانی (New World Order) و دموکراسی غربی اقتدا کنند و این دو پدیده ی شوم را به عنوان پیام آور صلح و پیامبر عصر جدید بپذیرند.

علاوه بر ادعای نبوت، تشکیلات فراماسونری ادعای خدایی نیز می کند. بدین ترتیب که خود را در نظر مردم جهان، قادر بر هر کاری نشان می دهد و به دلیل در اختیار داشتن مراکز علمی و قدرت تکنولوژیکی، ادعا می کند که توانایی رسیدن به هر خواسته ای را دارد. از سوی دیگر این تشکیلات شیطانی، خود را معیار حق می داند (نه خداوند متعال)، و اعمال ملت ها را مطابق با خواست خود می سنجد. نمونه ای از این ادعا ها را می توانیم در سخن جرج بوش (یکی از سردمداران فراماسونری) بیابیم که درباره ی جنگ علیه تروریسم! گفت: « کشورها در جنگ علیه تروریسم، یا با ما هستند یا علیه ما. »(183)

بدین ترتیب با توجه به مطالب گفته شده، درمی یابیم که فراماسونری نیز همانند دجال ذکر شده در روایات اسلامی، ادعای نبوت و ادعای خدایی می کند. این مطلب نیز یکی دیگر از شواهدی است که فراماسونری را بر دجال منطبق می نماید.

10 – دجال داخل دریاها می گردد و زمین زیر پای او درنوردیده می شود.

حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند:

« ... يخوض البحار و تسیر معه الشمس ...... تطوى له الارض منهلاً منهلاً ... »(184)

« ... وارد درياها می شود و خورشید با او سیر می کند ...... زمين در زير پاهايش درنورديده می شود ... »

با توجه در متن روایت فوق، در می یابیم که توصیفات ارایه شده درباره ی دجال، مطابقت چندانی با ویژگی های یک انسان ندارد؛ بلکه این توصیفات بیشتر بر ابزار تکنولوژیک یک تشکیلات دلالت دارد.

در واقع با توجه در روایت فوق، به این نتیجه دست می یابیم که توصیفات مذکور، با ویژگی های فراماسونری و ابزارهای تکنولوژیک آن تطابق زیادی دارد. به عبارت دیگر، هواپیما، تانک، زیردریایی و کشتی های مختلف جنگی، ابزارهایی هستند که تشکیلات جهانی فراماسونری از آن ها برای بسط سلطه ی خود بهره می گیرد و این ابزار ها، با توصیفات روایت مذکور مطابقت زیادی دارند:

« ... وارد درياها می شود (زیر دریایی ها و کشتی ها) و خورشید با او سیر می کند ...... زمين در زير پاهايش درنورديده می شود (تانک ها و هواپیما ها) ... »



دجال داخل درياها مي گردد و زمين زير پاي او درنورديده مي شود.

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، تشکیلات فراماسونری با روایت اسلامی مذکور درباره ی دجال، مطابقت زیادی دارد.

ادامه دارد....!!!

11– دجال از زمان پیامبر (ص) یا قبل از ایشان ( زمان حضرت نوح (ع) ) زنده است و عمر طولانی دارد.

در بین احادیثی که در باب دجال ذکر شده اند، احادیثی وجود دارند که حکایت از عمر طولانی وی دارند.(185)

علاوه بر این، احادیثی نیز وجود دارند که به طور غیر مستقیم، دلالت بر عمر طولانی دجال دارند. نمونه هایی از این احادیث، به شرح زیر می باشند:

1 – پیامبر گرامی اسلام (ص)، درباره ی دجال فرمودند:

« ألا أحدثكم عن الدجال حديثاً ما حدث به نبي قومه: إنه أعور، و إنه يجيء معه بمثل الجنة و النار، و التي يقول عليها الجنة هي النار؛ إني أنذركم كما أنذر به نوح قومه ... »(186)

« آيا براى شما در مورد دجال حديثى بگويم كه هيچ پيامبرى به قوم خود نگفته است: او أعور (يك چشم) است، و چيزى همانند بهشت و جهنم با خود حمل مى كند، و چیزی که آن را بهشت می نامد، ولی (در واقع) جهنم است؛ من شما را از او بيم می دهم، آنچنانكه حضرت نوح قومش را از او بيم داد ... »

2 – پیامبر گرامی اسلام (ص)، درباره ی دجال فرمودند:

« إنه لم يكن نبي بعد نوح إلا و قد أنذر قومه الدجال، و إني أنذركموه ... »(187)

« هيچ پيامبرى پس از نوح نيامد مگر اينكه امت خود را از دجال بر حذر داشت، و من شما را از او بر حذر می دارم ... »

با دقت در احادیث فوق، درمی یابیم که مسأله ی دجال صرفاً اختصاص به اسلام و مسلمانان ندارد؛ بلکه موضوع دجال، در زمان های قبل از پیامبر اسلام (ص) و حتی در زمان حضرت نوح (ع) نیز مطرح بوده است. این مسأله نشان می دهد که دجال در آن زمان نیز وجود داشته است؛
زیرا اگر در آن موقع وجود نمی داشت، دلیلی نداشت تا حضرت نوح (ع) قومش را از وی بیم دهد. حال آن که ما می دانیم پیامبران خدا (بالاخص پیامبران اولوالعزم) هیچ حرکت عبثی انجام نمی دادند و این هشدار حضرت نوح (ع) نیز نشان از زنده بودن دجال در زمان وی دارد.

با مطالعه ی احادیث فوق، این نتیجه حاصل می شود که تصور چنین عمر طولانی برای یک انسان محال است؛ به ویژه این که آن انسان، دشمن خدا هم باشد. تعداد کمی از انسان ها عمر طولانی داشته اند که همه ی آن ها نیز همچون حضرت نوح (ع)، مومن بوده اند.
از جمله بندگان خاص خداوند که عمر بسیار طولانی داشته است، حضرت مهدی (عج) می باشند که اینچنین معجزه وار به خواست خدا زنده و جوان مانده اند.

توصیف روایات درباره ی طولانی بودن عمر دجال، فرضیه ای را که بر انسان بودن دجال تأکید می نماید، تضعیف نموده و فرضیه ای را که دجال را یک حرکت فکری، فرهنگی و سیاسی می داند، تقویت می نماید. زیرا همان طور که ذکر شد، تصور چنین عمر طولانی برای یک انسان کافر محال است؛ در صورتی که یک حرکت فکری، فرهنگی و سیاسی می تواند سالیان سال زنده بماند.

در مورد فراماسونری نیز در ابتدای مقاله ذکر کردیم که این حرکت شیطانی، مستقیماً از تعالیم الحادی و شیطانی کابالا به وجود آمده است. همان طور که قبلاً ذکر شد، تعالیم کابالا عمری بسیار طولانی دارد و در زمان حضرت داوود (ع) و حضرت سلیمان (ع) نیز وجود داشته است. به طوری که این دو بزرگوار به مبارزه با این تعالیم الحادی پرداختند. در واقع مدون ترین و مهم ترین تعالیم کابالایی به زمان های قبل تر بر می گردد و مربوط به زمان مصر باستان می باشد. نکته ی جالب اینکه بنابر مستندات تاریخی، مصریان نیز بخشی از تعالیم الحادی خود را از مهاجران بابلی و بین النهرینی که به مصر مهاجرت کرده بودند، آموخته اند.(188) (البته امروزه تعالیم مصری به عنوان منشأ اصلی تعالیم ماسونی کابالا شناخته می شود، زیرا تدوین یافته ترین قانون الحادی دوران قدیم بود و ماسون ها نیز امروزه از علایم مصری بهره می برند.)

بدین ترتیب در این جا نیز فراماسونری با این توصیف روایات مطابقت دارد. زیرا همانگونه که در روایات، از زنده بودن دجال در زمان های قبل از ولادت پیامبر اسلام (ص) سخن به میان آمده است، تعالیم فراماسونری نیز از همان زمان ها وجود داشته اند؛ به نحوی که کابالا (تعالیم اصلی فراماسونری) از زمان وفات حضرت موسی (ع) نیز وجود داشته، و قبل از آن نیز تعالیمی مشابه تعالیم کابالا در مصر و حتی بابل، سومر و بین النهرین رایج بوده است؛(189) این مسأله نشان می دهد که عمر تعالیم شبه کابالا، به زمان حضرت ابراهیم (ع) و حضرت نوح (ع) نیز بازمی گردد؛ چرا که آن دو بزرگوار در سرزمین بین النهرین، و در زمان حکومت بابلیان و سومریان می زیسته اند و مردمی که در آن سرزمین حضور داشته اند، معتقد به عقاید جاهلی و شبه کابالایی بوده اند. با این اوصاف درمی یابیم که همانند توصیفات روایات درباره ی زنده بودن دجال از زمان حضرت نوح (ع)، تعالیم فراماسونری نیز از همان زمان زنده بوده است و این مسأله نیز فراماسونری را بر دجال منطبق می کند.

ادامه دارد....!!!

12 – دجال یک مرد است.

در تعدادی از احادیث، ذکر شده است که دجال « مرد » می باشد. نمونه هایی از این احادیث عبارتند از:

پیامبر (ص) در توصیف دجال فرمودند:

« الدجال رجل عريض، عينه اليمنى مطموسة ... »(190)

« دجال مرد چاقى است، چشم راستش معيوب است ... »

با توجه به حدیث فوق و بسیاری از احادیث دیگر، درمی یابیم که دجال « مرد » است. اما آیا این مسأله می تواند ارتباطی بین فراماسونری و دجال قایل شود؟

واقعیت این است که بیش از 90 درصد از افراد شرکت کننده در گروه های مخفی و ماسونی، مرد هستند. در واقع اجتماعات مخفی و ماسونی عمدتاً اجتماعاتی مردانه هستند.(191) این مطلب تا بدان جا رایج است که در اکثر گروه هایی که نام Freemasonry و Masonry را یدک می کشند، هیچ زنی حق عضویت ندارد و جمعیت مردان در این گروه ها 100 درصد می باشد.(192) البته لژ های بسیار کمی در جهان، زنان را نیز به عضویت می پذیرند.(193)

نکته ای که حائز اهمیت است، این است که علیرغم جمعیت مردانه ی فراماسونری، این تشکیلات از زنان و گروه های زنانه نیز به عنوان ابزاری قوی استفاده می نماید. برای مثال، صنعت سینمای هالیوود (که توسط یهودیان صهیونیست ساخته و حمایت شده است)،(194) از زیبایی زنان در جهت ترویج فساد و فحشا استفاده می نماید. همچنین گروه های فمینیستی که گروه هایی با ظاهر فریبنده و مدعی آزادی و دموکراسی هستند، ارتباطات بسیار قوی با گروه های فراماسونری دارند و دقیقاً در جهت خدمت به اهداف شیطانی فراماسونری فعالیت می کنند.)(195)

در هر حال، تشکیلات فراماسونری اصولاً جمعیت هایی مردانه هستند و این مطلب با توصیف روایات درباره ی « مرد » بودن دجال، مطابقت دارد. این مسأله نیز به نوبه ی خود، تأیید دیگری بر انطباق دجال بر فراماسونری است.

13 – لقب دیگر دجال، « المسیح الدجال » است.

لقب دیگر دجال، « المسیح الدجال » است. این لقب، یک لقب شناخته شده برای دجال بوده و حتی در کتب حدیث نیز به آن اشاره شده است؛ به طوری که حتی عبارت مذکور، در نام تعدادی از کتب حدیث نیز به چشم می خورد که از آن جمله می توان به کتاب های « قصة المسیح الدجال و نزول عیسی علیه ‏الصلاة و السلام و قتله ایاه علی سیاق روایة ابی ‏امامة رضی‏الله عنه مضافاً الیه ما صح عن غیره من الصحابة رضی ‏الله‏ عنهم‏ » به قلم « محمد ناصرالدین الالبانی‏ » و کتاب « المسیح الدجال » تألیف « سعید ایوب » اشاره کرد.(196)

همانگونه که در بخش های قبلی مقاله ملاحظه فرمودید، مطابق روایات، دجال از نظر اعتقادی کافر است؛ حال با توجه به این مطلب، دلیل اطلاق لفظ « المسیح الدجال » به « دجال » چیست؟

به احتمال قریب به یقین، علت اطلاق لقب مذکور به دجال، این است که او اعمال فریبنده ی خود را در قالب مذهبی انجام می دهد و حتی ادعا می کند که خود وی، مسیح است!

اطلاق لفظ « المسیح الدجال » به « دجال »، یکی دیگر از شواهدی است که نشان می دهد فراماسونری با دجال روایات اسلامی مطابقت دارد. زیرا با وجود این که فراماسونری با تمام قوا تلاش می کند تا معبد سلیمان را بسازد و با ساخت این معبد نمادین، تعالیم الحادی را زنده نماید و حکومت جهانی ضد دینی را در بیت المقدس سازمان دهد، اما این هدف شیطانی خود را در قالب شعار فریبنده ی « بازگشت مسیح » جای داده است و عمال خود (یعنی اوانجلیکال ها و صهیونیست های مسیحی) را بر اساس این شعار، هدایت می کند.(197)

همان طور که در بخش های قبل دیدیم، ارتباط تعالیم اوانجلیکالی و تعالیم یهودی صهیونیستی با فراماسونری، کاملاً مسجل است. اما همین گروه ها با شعار « بازگشت مسیح » به فعالیت می پردازند؛ تا جایی که حتی پروژه ی تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد سلیمان را نیز به « بازگشت مسیح » ارتباط می دهند.(198)

گروه های مذکور، وقایع امروز فلسطین اشغالی را نیز با « بازگشت مسیح » توجیه می کنند و حتی این وقایع را مقدمه ی جنگ کذایی آرماگدون می دانند.(199) این جنگ کذایی که توسط اوانجلیکال ها (صهیونیسم مسیحی) و صهیونیسم یهودی تبلیغ می شود، جنگی است که به ادعای این گروه ها، میان مسیح (ع) و ضد مسیح (دجال) در می گیرد. بنابر این دیدگاه، صهیونیست ها یاور مسیح (ع) هستند و مسلمانان نیز بر علیه مسیح (ع) می جنگند!(200) این در حالی است که عملاً خود آنان (صهیونیست ها) در لشکر دجال قرار گرفته اند.

بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که فراماسونری با ادعای « بازگشت مسیح » به فریبکاری پرداخته و انسان های معتقد به دوفرقه ی تحت نفوذ فراماسونری، یعنی صهیونیسم مسیحی (اوانجلیسم) و صهیونیسم یهودی را با خود همراه کرده است تا از نیروی آن ها برای رسیدن به اهداف شیطانی اش بهره جوید. این مسأله با روایاتی که لفظ « المسیح الدجال » را برای « دجال » به کار می برند، مطابقت دارد؛ چرا که دجال روایات اسلامی نیز همچون فراماسونری، از مسأله ی « بازگشت مسیح » سوءاستفاده نموده و خود را مسیح واقعی می داند.

این مطلب نیز یکی دیگر از شواهدی است که فراماسونری را بر دجال منطبق می نماید.

ادامه دارد....!!!

14– زیر پای دجال، الاغی است خاکستری رنگ (سفید مایل به تیره)، هر گام الاغ او یک میل راه باشد ... از هر موی الاغ دجال نغمه ای به گوش می رسد و آن باعث جذب افراد منافق و کفار می شود.

حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند:

« ... تحته حمار أقمر، خطوة حماره ميل ... »(201)

« ... در زیر پای او (دجال)، الاغی است خاکستری یا نقره ای رنگ (سفید مایل به تیره)، هر گام الاغ او یک میل راه باشد ... »

همچنین در روایات دیگر، الاغ دجال چنین توصیف شده است:

« ... از هر موی الاغ دجال نغمه ای به گوش می رسد و آن باعث جذب افراد منافق و کفار می شود ... »(202)

از بررسی احادیث فوق در می یابیم که مطالب ذکر شده پیرامون « الاغ دجال »، عمدتاً استعاری و کنایی است. مطمئناً هیچ الاغی یافت نمی شود که دارای ویژگی های فوق باشد و در واقع الاغ در این احادیث، اشاره به موضوع دیگری دارد.

شاید بتوان گفت که منظور از « الاغ دجال » در روایات فوق، وسایل ارتباط جمعی است که در سراسر جهان به فعالیت در جهت اهداف آمریکا و اسرائیل می پردازند و با پخش انواع موسیقی ها و شوهای مبتذل، افراد منافق و کفار را به دور خود جمع می کنند. این رسانه ها همانند الاغی که در خدمت ارباب خود است، همواره در جهت خدمت به اربابان خود (آمریکا، اسراییل و بقیه ی کشور های ماسونی) گام بر می دارند.

نکته ی مهمی که می توان به آن اشاره کرد، این است که امواج الکترومغناطیسی که به رادیو ها و تلویزیون ها می رسند و باعث پخش موسیقی می شوند، امواج بسیار ریزی هستند که همانند مو از فرستنده ی خود به جهات مختلف پخش می شوند. این امواج علاوه بر حرکت در راستای یک خط به عنوان ذره، در اطراف آن خط نوسان نیز می کنند و به صورت یک موج طی مسیر می نمایند.(203) امواج مذکور دارای طول موج چندین کیلومتری می باشند و در حین انتشار در فضا، با پیمودن هر طول موج (گام)، چند کیلومتر را در فضا طی می کنند.(204) در واقع این امواج با گام های (طول موج های) چند کیلومتری در فضا طی مسیر می کنند و دقیقاً مترادف عبارت (هر گام الاغ او یک میل راه باشد)، رفتار می نمایند.

بدین ترتیب ملاحظه فرمودید که انطباق بسیار زیادی بین خصوصیات « الاغ دجال » در روایات اسلامی و « رسانه ها ی صوتی و تصویری » غربی وجود دارد؛ تا جایی که حتی نحوه ی انتشار امواج « رادیویی – تلویزیونی »، مشابه گام های بلند « الاغ دجال » در روایات اسلامی است.

توصيف روايات در مورد خر دجال, همراه با معادل هاي امروزي اين توصيفات: زير پاي او الاغي (رسانه هاي جمعي جوامع غربي و «ماسوني» )است خاکستري يا نقره اي رنگ(رنگ اکثر راديو ها و تلوزيون ها), هر گام (طول موج امواج راديويي) الاغ او يک ميل (مسافت بسيار طولاني طول موج امواج راديويي) راه باشد, از هر موي (موج راديويي) الاغ دجال نغمه اي به گوش مي رسد (موسيقي ها و شوهاي مبتذل) و آن باعث جذب افراد مناطق و کفار مي شود.

با توجه به مطالب ذکر شده، در می یابیم که « رسانه های صوتی و تصویری » که امروزه یکی از مهمترین ابزار فراماسونری در جهت بسط سلطه هستند، تطابق فراوانی با توصیفات « الاغ دجال » در روایات اسلامی دارند و از این مسأله نیز می توان استنباط کرد که « فراماسونری » و « وسایل ارتباط جمعی » کشور های غربی، به ترتیب با « دجال » و « الاغ دجال » در روایات اسلامی منطبق هستند.

ادامه دارد....!!!

15 – دجال، در « فلسطین » و در کنار دروازه ی « لد » نزدیک « بیت المقدس » کشته می شود.

بنابر روایتی مشهور، دجال در « فلسطین » و در کنار دروازه ی « لد » نزدیک « بیت المقدس » کشته می شود.(205) این مسأله نیز از جمله مسایلی است که فراماسونری را بر « دجال » منطبق می سازد. قبل از بیان نحوه ی این تطابق، بهتر است قبل از هر چیز به ارایه ی برخی توضیحات بپردازیم:

همان گونه که در بخش های قبلی این مقاله ذکر کردیم، بزرگترین آرمان فراماسون ها و صهیونیست ها، ساخت معبد دروغین سلیمان در شهر مقدس بیت المقدس است. این آرمان تا بدانجا برای آنان اهمیت دارد که برای دستیابی به آن حاضر شده اند سختی های زیادی را به جان بخرند. برای مثال برای تحقق این امر، کشور ماسونی اسراییل را بنیان نهادند و برای حفظ آن، هر گونه جنایتی را در حق مظلومان فلسطینی اعمال کردند. آنان فلسطین اشغالی را به عنوان محل نبرد خود با اسلام برگزیده اند و به زعم خود قصد دارند تا با تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان، برای همیشه اسلام و سایر ادیان آسمانی را نابود نمایند.

فراماسون ها و صهیونیست ها همچنین در تبلیغات خود، فلسطین اشغالی را به عنوان محل نبرد دروغین آرماگدون (Armageddon) در آخرالزمان معرفی می کنند و مسلمانان را به عنوان طرف مقابل درگیر در جنگ، عنوان می نمایند.

با توجه به مطالب فوق، در می یابیم که تشکیلات شیطانی فراماسونری و متحد همیشگی آن یعنی صهیونیسم جهانی، حساب ویژه ای بر روی سرزمین فلسطین اشغالی و به خصوص شهر مبارک « بیت المقدس » باز کرده است و تلاش دارد تا به آخرین اهداف خود در این مناطق جامه ی عمل بپوشاند.

اما از سوی دیگر، مسلمانان نیز برای مقابله با صهیونیسم تلاش بسیاری می کنند. به طوری که امروزه گروه های مبارز فلسطینی، حزب الله لبنان، سوریه و ایران، مهمترین مخالفان صهیونیسم بوده و به مقابله با آن می پردازند. از سوی دیگر، آزادسازی « مسجدالاقصی » که اولین قبله ی مسلمین بوده است نیز یکی از مهمترین آرزوهای مسلمانان جهان می باشد که سبب شده است تا برای رفع فتنه ی صهیونیسم از فلسطین اشغالی، اجماعی بین المللی بین مسلمانان تشکیل شود.

علاوه بر این واقعیات، روایات فراوانی وجود دارند که خبر از آزادی قدس به دست یاران حضرت مهدی (عج) می دهند که از آن جمله می توان به روایت زیر اشاره کرد:

پیامبر (ص) درباره ی زمینه سازان ظهور حضرت مهدی (عج) در نزدیکی ظهور آن حضرت و یا در زمان ظهور ایشان، فرمودند:

« ... تخرج من خراسان رايات سود، فلا يردها شئ حتى تنصب بإيلياء ... »(206)

« درفش هايى سياه از خراسان خروج مى كند كه هيچ چيز قادر به برگرداندن آنها نيست، تا اينكه در ايلياء (بیت المقدس) به اهتزاز درآيند ... »(207)

البته با توجه در روایت فوق، به سهولت درمی یابیم که مقصود از پرچم های سیاه روایت فوق، پرچم ابومسلم خراسانی (سردار طرفدار بنی عباس) نمی باشد؛ زیرا پرچم ابومسلم نه در بیت المقدس فرود آمد و نه زمینه ساز ظهور بود.(208)

پرچم ذکر شده در روایت فوق، پرچم یاران حضرت مهدی (عج) است که در نزدیکی ظهور ایشان از ایران اسلامی برافراشته شده و به قیام آن حضرت می پیوندد و ان شاء الله به رهبری ایشان در بیت المقدس فرود می آید. (البته لازم به ذکر است که برخلاف روایت مربوط به خروج دجال، منظور از خراسان در روایت فوق و روایات با مضمون مشابه، خراسان ایران است، نه خراسان افغانستان یا تاجیکستان؛ زیرا روایات متعدد و مشابهی وجود دارند که سپاهیان طرفدار حضرت مهدی (عج) را اهل طالقان، ری، قم و ... می دانند که همگی مناطقی از ایران اسلامی هستند؛ بنابراین منطقی است که ما نیز این پرچمداران مومن را اهالی خراسان ایران بدانیم، نه خراسان کشورهای دیگر.)

در هر حال از آن جا که در روایات مربوط به دجال، محل مرگ دجال سرزمین فلسطین عنوان شده است، به احتمال زیاد، حرکت نظامی پرچمداران فوق به سمت بیت المقدس و قضیه ی قتل دجال به دست حضرت مهدی (عج) یا وزیر ایشان حضرت عیسی (ع) در همان منطقه، به یکدیگر کاملاً مرتبط هستند؛ به نحوی که به نظر می رسد پرچمداران خراسانی (ایرانی)، به رهبری حضرت مهدی (عج) در جنگ با دجال و یارانش شرکت می نمایند و آن ملعون را در نزدیکی بیت المقدس شکست می دهند و حضرت مهدی (عج) برای همیشه دجال را نابود می نمایند.

سناریویی که در سطور بالا درباره ی پایان کار دجال تشریح شد، به نحو بسیار دقیقی با ویژگی های فراماسونری شباهت دارد. زیرا همانگونه که در روایات اسلامی، محل اصلی فتنه ی دجال در فلسطین اشغالی و در اطراف بیت المقدس دانسته شده و محل مرگ وی نیز در همان حوالی عنوان شده است، شبکه ی فراماسونری نیز بزرگترین فتنه ی خود را در فلسطین اشغالی و در شهر بیت المقدس پی ریزی نموده است که این فتنه همانا تلاش برای تخریب مسجدالاقصی، ساخت معبد دروغین سلیمان و خونریزی هایی است که در جهت رسیدن به این اهداف انجام شده است.
از سوی دیگر، همانند دجال روایات اسلامی، به نظر می رسد که پایان کار فراماسونری نیز ان شا الله در سرزمین فلسطین اشغالی و شهر بیت المقدس روی خواهد داد.
چرا که مسجدالاقصی در دنیای امروز به محل نبرد بین جهان اسلام و فراماسونری تبدیل شده است و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران نیز به دنبال انقلاب الهی خود، می رود تا به کمک بقیه ی مبارزین مسلمان، زمینه را برای ظهور قائم آل محمد (ص) آماده کند و به رهبری آن امام بزرگوار، ریشه ی فراماسونری و صهیونیسم را که سردمدار اصلی کفر و طاغوت است، برای همیشه از بن برکند و پیشگویی پیامبر (ص) را پیرامون فتح قدس به دست پرچمداران خراسان، تعبیر نماید.

بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، شواهد فوق، بخشی دیگر از شواهدی هستند که فراماسونری را بر دجال روایات اسلامی، منطبق می نمایند.

با توجه به شواهدی که ارایه گشت، درمی یابیم که « فراماسونری »، شباهت بسیار زیادی با اوصاف « دجال » روایات اسلامی دارد، هر چند که نمی توان در این مورد به صورت %100 مطمئن بود. با توجه به شباهت زیادی که ذکر شد، به نظر می رسد که مسلمانان جهان باید با شتاب بیشتر، اجماع قدرتمندتر و تأثیرگذارتری علیه فراماسونری و صهیونیسم انجام دهند و هر چه سریعتر زمینه را برای ظهور منجی عالم بشریت آماده کنند تا به کمک ایشان بتوانند شر این دجال احتمالی تاریخ را از سر جهان کم کنند و فتنه های ایجاد شده توسط این تشکیلات را که به حق بزرگترین فتنه های تاریخ هستند، خنثی نمایند.

ادامه دارد ..............

تمهيدات فراماسونري براي تشکيل حکومت جهاني شيطاني

در قسمت هاي قبلي مقاله، تا حدود زيادي با ماهيت پليد فراماسونري و خصوصيات شيطاني اين دجال احتمالي آخرالزمان، آشنا شديم. در اين قسمت مقاله به تمهيداتي که اين تشکيلات پليد، براي تشکيل حکومت جهاني شيطاني از آن ها بهره جسته است، اشاره مي نماييم.

تمهيداتي که فراماسونري براي رسيدن به اهداف خود مورد استفاده قرار داده است، عبارتند از:

1 – تلاش براي بدست گيري قدرت سياسي همه ي کشورهاي جهان.

امروزه سران قدرتمند در اکثر کشورها، يا بخشي از تشکيلات فراماسونري هستند و يا تحت تأثير کشور هاي ماسوني قرار دارند. اين مطلب در مورد کشورهاي خاورميانه مانند ترکيه، عراق، عربستان و ... نيز صدق مي کند. براي مثال در ترکيه لژها و مجلات ماسوني همچون « معمار سينان » علناً فعاليت مي کنند(209) و بسياري از سياستمداران اين کشور نيز ماسون مي باشند.(210) همچنين در ماه May سال 2007 (سال جاري) فراماسونرهاي عراقي جشن تأسيس اولين لژ خود را برگزار کردند.(211) کشورهايي مثل عربستان نيز که لژ ندارند، عملاً تحت سيطره ي کشورهاي ماسوني مانند آمريکا و اسراييل قرار دارند. به جرأت مي توان گفت که تنها کشوري که در مقابل تشکيلات شيطاني فراماسونري ايستادگي کرده و به عنوان بزرگترين دشمن فراماسونري به شمار مي رود، ايران اسلامي است. لازم به ذکر است که در کنار ايران، مجاهدان حماسه ساز لبناني و فلسطيني نيز قرار دارند، اما حکومت کشورهاي مذکور در دست مجاهدان نيست. البته در ايران زمان پهلوي، تعداد زيادي از نخست وزيران، فراماسون بوده اند. مانند: امير عباس هويدا که بييشترين مدت نخست وزيري را داشته و شريف امامي که استاد اعظم فراماسونري بوده است.(212) ارتباط محمد رضا پهلوي نيز با فراماسونري بسيار زياد بوده است.(213) بحمدالله با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، کشور اسلامي ما از لوٍث وجود اين تشکيلات شيطاني پاک شده است.

2 – ايجاد دو کشور قدرتمند آمريکا و اسراييل به عنوان دو بازوي سياسي و نظامي مهم که قبلاً مفصلاً به آن ها اشاره کرديم.

3 – ايجاد سازمان ملل متحد به عنوان يک دستگاه ماسوني.

در بخش هاي قبلي اين مقاله ذکر کرديم که سازمان ملل متحد با فريب افکار عمومي و در قالب شعار ايجاد صلح و ثبات در جهان، فعاليتهاي خود را در جهت منافع فراماسونري انجام مي دهد. در مورد ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونري، شواهد بسيار زياد و محکمي وجود دارد که ما به بخشي از آن ها اشاره کرديم. علاوه بر شواهد مذکور، اگر به جهت گيري هاي سازمان ملل متحد و شوراي امنيت اين سازمان در طي سال هاي قبل توجه کنيم، به حرکت هاي موذيانه ي سازمان ملل متحد در جهت اجراي اهداف ماسوني پي مي بريم. حرکت هاي موذيانه ي سازمان ملل متحد به نحوي است که حق مسلم ايران را براي رسيدن به فناوري صلح آميز هسته اي کتمان مي کند، اما حتي کوچکترين تنبيهي براي آمريکا و اسراييل به دليل داشتن سلاح هاي هسته اي در نظر نمي گيرد؛ اين مثال و مثال هاي ديگري از جمله عملکرد ضعيف شوراي امنيت سازمان ملل متحد در قبال تهاجم اسراييل به فلسطين اشغالي و لبنان و نيز صدها نمونه ي ديگر از اين قبيل، نشان مي دهد که سازمان ملل متحد نيز بخشي از تشکيلات شيطاني فراماسونري بوده و بازيچه ي سردمداران اين تشکيلات مي باشد.

4 – تلاش براي انتشار شعار New world order يا (نظم نوين جهاني).

اين شعار که در مهر ماسوني آمريکا نيز درج شده است و يکي از قديمي ترين مشهورترين شعارهاي فراماسونري است، اخيراً توسط جرج بوش پسر و قبلاً توسط پدر او بارها و بارها عنوان شده(214) و سازمان ملل متحد نيز اين شعار را سر لوحه ي خود قرار داده است. فرمان دنياي جديد يا نظم نوين جهاني، فرمان يا نظمي است که ماسون ها قصد دارند آن را با ايجاد يک امپراطوري جهاني شيطاني، پياده کنند. از نظر ماسون ها اين فرمان نهايتاً توسط منجي شيطاني آن ها (Antichrist) که شخصي قدرتمند از بين خود ماسون ها است، اجرا خواهد شد.

5 – نفوذ در اديان الهي و تلاش براي انحراف پيروان آنها.

فراماسون ها که اديان الهي را بزرگترين دشمن خود مي دانند، با نفوذ در اديان، قصد تخريب آنها را هم از درون و هم از بيرون دارند. آن ها به روش هاي گوناگون در اديان مختلف نفوذ کرده اند که در بخش هاي قبلي اين مقاله، مفصلاً به آن ها پرداختيم. مهمترين اين روش ها به طور خلاصه عبارتند از:

← طيف Shriner ← واتيکان

اسلام ← فرقه هاي عرفاني نوپا مسيحيت ← بعضي از فرقه هاي پروتستان

← بهاييت ← اوانجليکال ها

يهوديت ← اکثر يهوديان (بالاخص صهيونيست ها و ساکنان اسراييل)

6 – استفاده از وسائل ارتباط جمعي براي ايجاد جنگ رواني و نيز انحراف فکري و فرهنگي جوامع و رواج فحشا.

7 – ساخت و حمايت از هاليوود.

ادامه دارد ..............

اینجا مطلبی در مورد ماسونری و علائم ماسونری نوشته شده است. که خود مرا به شک انداخت.
می توانید پاسخش را بدهید؟

http://riaziat.org/forum/showthread.php?p=1773#post1773

گویا آرم اصلی سایت شما هم نماد چشم جهان بین است.
فکری به حال خود بکنید!
به قول معروف : هرچه بگندد نمکش می زند وای به روزی که بگندد نمک

mahdiqs;94866 نوشت:
گویا آرم اصلی سایت شما هم نماد چشم جهان بین است.
فکری به حال خود بکنید!
به قول معروف : هرچه بگندد نمکش می زند وای به روزی که بگندد نمک

با سلام و احترام
در استفاده از اشکال و خطوط به منظور نماد سازی می بایست معقول و منطقی اندیشید، تا جایی که اتهام توهم توطئه را به شما نزنند.
این معنا که هر شی دربردارنده اشکالی چون هرم ، مثلث یا خطوط بیضی شکل به دلیل شباهتشان با نمادهای الحادی می باید از مفاهیم سمبلیک حذف شوند منطقی نمی نماید.
آنچه که در اینجا مهم است اینکه خطوط اصلی تفاوت ها حفظ شده و اصالت نمادهای اسلامی در آن لحاظ شود،تا ما دچار نوعی سطحی اندیشی در این عرصه نشویم.
پیرامون نماد مذکور که بیان فرمودید، آنچه هویدا است ،تصویر محرابی در محیط و شاخه برگی در وسط که می شکفد و در حال رشد و تعالی به سمت نوک طاق گونه و محدب محراب است که نمادی از شکوفایی استعدادهای معنوی بشری در سایه بصیرت افزایی و اندیشه الهی است.

ماسون ها و يهوديان صهيونيست از ساخت و حمايت از هاليوود، چند هدف عمده داشته اند(215) که مهمترين آن ها عبارتند از:

1 – ترويج فساد و فحشا از طريق فيلم هاي مبتذل و الگو برداري جوانان از هنرپيشگان فاسد فيلم هاي هاليوودي.

2 – بزرگنمايي قدرت هاي شيطاني در فيلم هاي هاليوودي. (همان گونه که مي دانيم، از نظر اسلام، شيطان از جنس جن و يکي از بندگان خداست که به سبب مخالفت با خواست خداي متعال، از درگاه خدا رانده شده است؛ بنابراين اين موجود خبيث هيچ قدرتي ندارد. اما در فيلم هاي هاليوودي، شيطان بسيار پر قدرت بوده و نعوذبالله قدرتي مشابه خداوند دارد (براي مثال در فيلم ارباب حلقه ها). گر چه در فيلم هاي هاليوودي لشکر خير غالباً پيروز مي شود، اما اين فيلم ها در دل بسياري از بينندگان ترس ايجاد کرده و آن ها را از قدرت کذايي شيطان مي ترساند. به نظر مي رسد که اين ترفند فيلم هاي هاليوودي براي آينده اي نه چندان دور در نظر گرفته شده، و هدف از اين ترفند، اين بوده است که بعد از تشکيل حکومت جهاني شيطاني ماسون ها، افراد مومن اندکي که در جوامع وجود دارند، با ترس از قدرت شيطاني ماسون ها، در برابر آن ها تسليم شوند.)

3 – ساخت فيلم هايي که در آن ها مسلمانان و به خصوص ايرانيان، تروريست معرفي شده اند. (اين حرکت موذيانه بعد از واقعه ي ساختگي 11 سپتامبر، سرعت گرفته و امروزه در اکثر فيلم هاي هاليوودي، مسلمانان با چهره اي خشن و خونخوار معرفي شده اند.)

8 – مبارزه با اسلام که دشمن اصلي آنها مي باشد.

در بين مسلمانان، شيعيان به دليل برخورداري از فرهنگ عاشورايي و مهدوي، بيشتر مورد تهاجم فراماسونري واقع شده اند و در بين شيعيان نيز، شيعيان ايران به دليل بهره مندي از حکومتي مقتدر و نيروي نظامي توانمند، و شيعيان لبنان نيز به علت برخورداري از سپاهيان قدرتمند حزب الله، بيش از همه آماج حملات تبليغاتي دستگاه هاي ماسوني قرار گرفته اند.

9 – حمايت از گروه هاي شيطان پرست، همجنس باز و سکولار به عنوان سربازان خط مقدم خود.

مقام هاي بالاي گروه هاي فراماسونري، افرادي به ظاهر شيک و مودب هستند و لباسهاي تميز و آراسته دارند، ولي گروه هاي شيطان پرست و همجنس باز حتي در ظاهر هم از انسانيت خارج مي شوند و به غلط اين تصور به وجود مي آيد که هيچ ارتباطي بين آنها و فراماسونرها وجود ندارد. در صورتي که همان افراد به ظاهر شيک و تميز، از اين گروه هاي شيطان پرست حمايت مي کنند و شيطان پرستان و همجنس بازان، سربازان خط مقدم فراماسونرها هستند؛ البته لازم به ذکر است که بعضي از افراد گروه هاي مذکور، از ارتباط بين سران اين گروه ها و فراماسونري خبر ندارند و به صورت غيرمستقيم، نقشه هاي فراماسونري را اجرا مي کنند.

10 – ترويج فساد و حمايت از گروه هاي موسيقي مبتذل.

اين حرکت فراماسونري نيز با دو هدف عمده شکل گرفته است:

1 – کشاندن جوانان غربي به فساد و دوري آنان از دين و سياست.

2 – کشاندن جوانان مسلمان به فساد و از بين بردن اراده ي آنان در مقابله با استکبار. (مشابه اين اقدام در قرون اوليه ي اسلامي توسط مسيحيان اروپا انجام شد و نتيجه ي آن، فساد اخلاقي مسلمانان اندلس (اسپانيا) و خارج شدن اين سرزمين از دست مسلمانان بود.)(216)

11 – تشويق به نگرش افراطي پيرامون علم.

قبلاً ذکر شد که نگرش افراطي پيرامون علم، از سوي فراماسون ها و جهت پر کردن خلاء حاصل از کنار گذاشته شدن معنويت ترويج مي گردد. در واقع ماسون ها که تعداد بسيار زيادي از آن ها در زمره ي دانشمندان برجسته نيز قرار دارند، تلاش مي کنند تا علم را به عنوان يگانه وسيله اي که مي تواند انسان را به سعادت برساند، معرفي کنند. اين ترويج افراطي را مي توان با کمي تفکر تشخيص داد.

براي مثال در علوم پزشکي و بيولوژي، انتشار بسياري از مقاله ها در سطح دنيا بي فايده بوده و بسياري از آن ها مقالاتي هستند که مشابهشان به سهولت يافت مي شود. همچنين تحقيقات فراواني وجود دارند که در آن ها عملاً اصول اخلاق انساني و اخلاق پزشکي رعايت نمي شوند، و هدف از آن ها فقط کسب امتياز علمي است (از جمله بعضي تحقيقات مربوط به روان پزشکي و علوم اعصاب که بعضاً در لابراتوار هاي پنهاني انجام مي شوند). همچنين با وجود پيشرفت هاي زيادي که انجام شده است، وضعيت بهداشتي جهان نه تنها بهتر نشده، بلکه گاهي بدتر نيز شده است، زيرا اتکا بر علم و دوري از مذهب، بلاي جان انسان ها شده است. (براي مثال امروزه ديگر آبله ريشه کن شده است، اما انسان هاي زيادي بر اثر ابتلاي به ايدز مي ميرند.)

از سوي ديگر، تشويق به نگرش افراطي پيرامون علم از سوي کشورهاي ماسوني، اهداف ديگري را نيز دنبال مي کند. بدين ترتيب که با مشغول نگاه داشتن افراطي ذهن دانشجويان و دانشمندان در تحقيقات علمي و کاستن از وقت فراغت آن ها، اجازه ي فکر کردن به مسايلي همچون مذهب، اجتماع، اوضاع سياسي جهان و ... را به اين قشر پويا و فعال نمي دهند و با اين کار اجازه نمي دهند که اين افراد به مسايلي همچون وضعيت برادران و همنوعان خود در فلسطين، عراق، آفريقا و... فکر کنند.

البته بايد اين مطلب را ذکر کرد که اديان آسماني و به خصوص اسلام، ارزش زيادي براي علم و علم آموزي قايلند(217) و انسان ها را به فراگرفتن آن، بسيار تشويق مي کنند؛ اما در هر حال، علم را معبود انسان و تنها وسيله ي او براي رسيدن به رستگاري نمي دانند و انسان را تشويق به رسيدن به کمال در همه ي زمينه ها مي نمايند.

ادامه دارد ..............

با سلام.

نقل قول:

من متوجه منظور شما از کلمه " توطئه توهم " نشدم. اگر منظورتان از این عبارت همان عبارت سیاسی است که ربطی به صحبت من ندارد. زیرا توطئه توهم در اصطلاح مربوط به مجریان یک کار است که مدام فکر می کنند یک دست پنهان خارجی کارهای آنها را خراب می کند. در صورتیکه نه من مجری کاری هستم و نه این تصور را در مورد خود دارم.
بنده هم با جناب استاد هادی موافقم, که علی الظاهر شباهت اشکال با مفاهیم سمبلیک دلیل بر عدم استفاده از آنها نمی شود. البته در مورد فراماسون ها اطلاع چندانی ندارم, حدود ۲ماه میشه در موردشان می خوانم و می بینم, بهر حال سخن شما در مورد آرم سایت در صورت چشم جهان بین بودن یا فراماسونی و ... بودن, مصداق ضرب المثل هر گردی گردو نیست می باشد.

مگر اینکه ادعا کنید که بطن یا/و ظاهر این اشکال دارای قدرت, انرژی و ... هست که استفاده از چشم(که بیشتر از favicon آرم چنین برداشتی می شود) کمکی به این جریان هست, که تا به امروز این نظریه محققین اثبات نشده است.(تا جایی که می دانم)

استفاده از تک چشم برای ما که کامپیوتر می خوانیم, امری طبیعی هست, (معمولا به عنوان viewers یا مشاهده و ... به کار می بریم.) حتی youtube هم چنین آرمی در پنل کاربری اش دارد, پس گوگل هم گندیده هست؟

در ضمن فکر کنم, معادل معروف اصطلاح Conspiracy theory توهم توطئه می باشد, نه توطئه توهم!!

نقل قول:
اما در مورد آرم نیز من بتفصیل بعدا در باره ان صحبت خواهم کرد.
خوشحال می شوم در مورد آرم و چشم جهان بودنش دلایل خود را بفرمایید.

mahdiqs;95071 نوشت:
این مطلبی بود که من در همان لینکی که ابتدا دادم بیان کرده بود.
اما انچه که اهمیت دارد نگرشی متعادل و متعارف در بیان دیدگاه است. یعنی اگر شما از 13 ستاره مجزای درون اسکناس دلار و با وصل کردن خطوط یک نماد فراماسون و یا الحادی می سازید. یا از طول موج گام الاغ دجال می سازید!
و یا حتی بدتر گاها تصاویر مجلس شورای اسلامی را نماد فراماسون می دانید.

پس چگونه است در تصویر آرم خود این سایت نگاه تیز بین را ندارید ؟

یک سوال :
به نظر شما اگر یک فراماسون این نماد را برای شما طراحی می کرد. آیا می توانست یک چسم و یک هرم را به طور واضح برای آن انتخاب بکند ؟ به زبان ساده تر : آیا اگر طراح آرم یک فراماسون باشد آیا به طور واضح و روشن چنین نمادی را می کشید که با یک نگاه شما متوجه ان بشوید؟ و یا اینکه کمی از نمادهای اسلامی را در آن مخلوط می کرد؟
مهم است که اصالت نماد اسلامی در سطوح طرح حفظ شود. اما مهمتر آن است که چینش چنین نمادهایی در کنار هم بگونه ای نباشد که تداعی کننده نماد فراماسون و الحادی نباشد.چینش محراب و کتاب قرآن که یک علامت سوال در وسط آن است (!) بگونه ایست که وقتی تصویر کوچک آیکون آن را می بینید کاملا نماد چشم را مشاهده می کنید.

این نماد یک قرآن ( که بر روی پایه قرار داده شده است ) را نشان می دهد که بالای آن طاق محراب گونه ایست.( تصویر زیر که از یکی از سایتهای همسو انتخاب شده است این آرم را به درستی نشان می دهد )

آن پیچک نیز به سمت بالا نمی رود! بلکه پیچک که از داخل قرآن شکفته است (!) علامت سوالی را ایجاد کرده است که اتفاقا خیلی بهم پیچ خورده است.و تداعی کننده یک مارپیچ است که به سمت مرکز می رود. که از لحاظ نمادی بیانگر ایجاد سوالات لا ینحل و پیچیده است. و معلوم نیست طراح آرم چگونه چنین نمادی را از درون قرآن یافته است!

[=Verdana]با سلام
جناب mahdiqs
چنانچه موضوع خاصی مورد نظرتان است ان را در تاپیکی دیگر مطرح کنید لطفا !!
هر گردی که گردو نیست!
[=Verdana]دوست عزیز .
[=Verdana] در تاپیکی جدا مطرح کنید تا جواب شما را مستند تقدیمتان کنم !
با تشکر
از دوستان عزیز هم تقاضا دارم که بنده را یاری کنند

12 – ترويج افراطي ورزش ها، بالاخص فوتبال.

ورزش مورد قبول همه ي افراد است و فوائد آن بر کسي پوشيده نيست. حتي اديان آسماني نيز، انسان را به ورزش کردن تشويق کرده اند.(218) ولي آنچه که امروزه ديده مي شود، باز هم ترويج بي حد و اندازه ي ورزش بالاخص فوتبال، آن هم در سطح حرفه اي است. در واقع دستگاه شيطاني فراماسونري با حمايت هاي فراوان مالي خود از گردانندگان بسياري از تورنمنت هاي معتبر ورزشي، افکار انسان ها را از اعمال شيطاني خويش منحرف کرده و در سايه ي اين رويدادهاي ورزشي، به اجراي پروژه هاي خطرناک آخرالزماني خود مي پردازد. آنچه که مؤيد اين مطلب است، همزماني جام جهاني فوتبال 2008 با حمله ي اسرائيل به نوار غزه مي باشد!؟(219)

13 – تلاش براي تخريب مسجد الاقصي که به منظور ساخت معبد کذايي سليمان در محل اين مسجد مقدس صورت مي گيرد و قبلاً به صورت مفصل به آن اشاره کرديم.

14 – ايجادتفرقه بين ملت ها به خصوص کشورهاي اسلامي، که نمونه هايي از آن را در عراق شاهد هستيم.

15 – اشغال عراق (بابل) که در جهت اهداف آخرالزماني ماسون ها انجام گرفت.

16 – ترويج مذاهب افراطي انجيلي.

در سال هاي اخير، با حمايت دولت ماسوني آمريکا، حرکت هاي فزاينده اي در جهت ترويج مذاهب افراطي انجيلي (از جمله تعاليم اوانجليکالي) شکل گرفته است.

در داخل آمريکا، حادثه ي ساختگي 11 سپتامبر، زمينه را براي رشد ديدگاه هاي افراطي انجيلي فراهم ساخت(220) و بعد از واقعه ي مذکور، با تلاش پنهان نهاد هاي ماسوني، تعداد پيروان تعاليم اوانجليکالي رشد چشمگيري يافت و با افزايش تعداد پيروان اين فرقه، عملاً تعداد حاميان اسراييل فزوني يافت.

در خارج از آمريکا نيز با حمايت دولت ماسوني آمريکا، شبکه هاي ماهواره اي اوانجليکالي به زبان هاي مختلف شروع به فعاليت کردند. حتي دامنه ي نفوذ اين فعاليت هاي موذيانه به قلمرو فارسي زبانان نيز کشيده شد که افتتاح شبکه ي ماهواره اي « محبت » به زبان فارسي از آن جمله است.(221)

اين شبکه متأسفانه تا حدودي به اهداف خود رسيده و عده اي از ساده لوحان را فريب داده است که البته جمعيت بسيار ناچيزي مي باشند.(222) بدين ترتيب که جمعيت اندکي در نواحي مختلف شهر تهران و حتي بعضي روستاها مسيحي نوانجيلي شده اند. البته اکثريت اين افراد از طبقات فقير جامعه بودند و به دليل کمک هاي مالي موسسات مخفي نوانجيلي تغيير مذهب داده اند. هرچند که افراد ابله و هوسران ديگري نيز هستند که به دلايلي همچون سهل انگاري مسيحيت در مورد شرابخواري و ... به صورت پنهاني مسيحي نوانجيلي شده اند. (براي مثال، نگارنده ي اين سطور، در اتوبوس به صورت اتفاقي با يکي از اين افراد مواجه شده، و شخص مذکور که از طبقه ي اجتماعي پايين بوده است، دليل نوانجيلي شدن خود را همراهي مراسم دعاي اوانجليکالي با رقص و موسيقي ذکر نموده است؟! لازم به ذکر است که شخص مذکور (که هيچ نام و نشاني نيز از خود ارايه نکرد)، نحوه ي آشنايي خود با تعاليم اوانجليکالي را مشاهده ي مراسم دعاي همراه با رقص اوانجليکال ها، در شبکه ي ماهواره اي « محبت » ذکر کرده بود.)

متأسفانه دامنه ي اين تبليغات،حتي به شهر مشهد مقدس نيز رسيده است و کتابچه هاي نوانجيلي در اين شهر به دست زايران داده شده است. بدين ترتيب که در دي ماه و بهمن ماه سال 1385 شمسي، کتابچه اي 16 صفحه اي با عنوان « اسم او عجيب خواهد بود »، به دست افراد ناشناس در پايانه هاي مسافربري و مکانهائي که زائران تردد مي کنند، توزيع شد. نکته ي مهم اين که در پشت جلد اين کتابچه، قسمت هايي از انجيل يوحنا (انجيلي که بيش از بقيه ي انجيل ها مورد تأييد اوانجليکال ها و صهيونيست هاي مسيحي است)، چاپ شده بود که مردم را دعوت به مسيحيت مي نمود.(223)

البته خوشبختانه به دليل عشق فراوان مردم ايران به اسلام، قرآن و معصومين (ع)، حرکت هاي تبليغاتي مسيحيت نوانجيلي در ايران با شکست مواجه شده است؛ هر چند اين مسأله به معناي اين نيست که ما برنامه ريزي براي مقابله با اين حرکت ها را فراموش کنيم.

در حال حاضر، حرکت هاي تبليغاتي مسيحيت نوانجيلي، بيش از همه در جمهوري هاي تازه استقلال يافته ي شوروي سابق، با موفقيت جريان دارد.(224) علت اين مسأله نيز فقر اکثريت جمعيت اين کشور ها است، که موجب شده است تا سازمان هاي نوانجيلي در قالب کمک هاي مالي و اقدامات بشر دوستانه؟! به تبليغ عقايد افراطي خود بپردازند. اين مسأله نشان مي دهد که يکي از مهمترين راه هاي مقابله با اين حرکت هاي شيطاني، مبارزه با فقر است و براي مبارزه با اين حرکت ها، مسئولين کشورهاي اسلامي بايد به حل معضلات اقتصادي و اجتماعي نيز اهتمام ورزند.

17 – تبليغ جنگ هسته اي کذايي آرماگدون.

آرماگدون يکي از حربه هاي مجمع ماسوني جهاني است که از آن براي فريب مسيحيان و همراه کردن آنها با خود، استفاده مي کند.

آرماگدون، جنگي هسته اي است که طبق ادعاي اوانجليکال ها و صهيونيست هاي يهودي، در دشت آرماگدون (هرمجدون) که در شمال اسرائيل و نزديک شهر حيفا (اطراف مدار 33 درجه) واقع شده است، رخ خواهد داد. از نظر صهيونيست هاي مسيحي و يهودي، اين جنگ بين دو سپاه خير (يهوديان و مسيحيان معتقد!؟) و سپاه شر (ايران، روسيه، سوريه، و ساير کشورهاي مسلمان؟!) در مي گيرد و در آن، سپاه خير به رهبري حضرت مسيح(ع) پيروز مي گردد. با اين پيروزي، حکومت 1000 ساله ي مسيح آغاز مي گردد و يهوديان باقيمانده نيز مسيحي مي شوند!(225)

تبليغ آرماگدون، مورد استقبال اسرائيلي ها و اوانجليکالها (حدود %25 جمعيت آمريکا يا 80 ميليون نفر) قرار دارد و به عنوان توجيهي براي لزوم وجود اسرائيل تلقي مي شود. براي مثال، در زمان مذاکره ي عرفات و اسحق رابين با اسرائيل جهت صلح؟! و تعيين حد و مرز بين اسراييل و تشکيلات خودگردان فلسطين، مخالفت هاي زيادي در داخل آمريکا و اسراييل به وجود آمد و خواسته ي مخالفان اين بود: نبايد مرزهاي اسرائيل تغيير کند، زيرا اسراييل کنوني کشوري است که ميزبان آرماگدون و مسيح (ع) خواهد بود؟!(226) (نکته ي مهم اين که بسياري از انديشمندان، دليل قتل اسحاق رابين در آن زمان را نارضايتي صهيونيست هاي افراطي از مذاکره ي صلح بيان مي کنند.)(227)

اما چرا مي گوييم که اين جنگ ساختگي بوده و وجود خارجي ندارد؟

براي بررسي بهتر اين مسأله، قبل از هر چيز بايد کمي پيرامون انجيل هاي موجود و محتوياتشان بحث کنيم. انجيل هاي موجود در بين مسيحيان، مستقيماً سخنان خدا به حضرت عيسي (ع) نيستند و همانند قرآن مجيد به طور کامل شامل سخنان الهي نمي شوند، بلکه از دو قسمت عهد عتيق (بخشي که عمدتاً از تورات و کتب پيامبران بني اسراييل گرفته شده است) و عهد جديد (که روايت حواريون از زندگي حضرت عيسي (ع) است) تشکيل شده است. بخش عهد جديد که بيشتر مورد توجه مسيحيان است، زندگي حضرت عيسي (ع) را از ديدگاه حواريون بيان مي کند و سخنان خداوند با حضرت عيسي (ع) را به صورت غير مستقيم در داخل روايات زندگي حضرت عيسي (ع) آورده است. از بين انجيل هاي متعددي که وجود داشته است، چهار انجيل لوقا (Luke)، مرقس (Mark)، متي (Matthew) و يوحنا (John) توسط کليسا مورد تأييد مي باشند.(228) (البته اين تأييد کليسا به اين معني نيست که اين انجيل ها واقعاً بهترين انجيل ها هستند.)

در بين انجيل هاي نامبرده، ضعيف ترين انجيل مربوط به يوحنا (John) مي باشد؛ به نحوي که بنا به گفته ي بسياري از علما و محققين مسيحي، اين انجيل دستخوش اضافات، حذفيات و تغييرات زيادي شده است. همچنين آشفتگي ها و تناقضات فراواني در متن آن به چشم مي خورد. در همين زمينه، به مطلبي که از چند سايت مسيحي و چند سايت تحقيقي پيرامون مسيحيت، اقتباس شده است، توجه فرماييد:(229)

« بسياري از محققان منتقد دريافته اند که انجيل چهارم (انجيل يوحنا)، نشانه هايي از اضافه شدن، کاسته شدن و تغييرات جدي ساختاري دارد که نشان مي دهد نوشتن آن، يک پروسه ي طولاني داشته است:

(امروزه به صورت آزادانه پذيرفته شده است که انجيل چهارم، قبل از اين که به شکل نهايي خود تبديل شود، تحت يک تکامل پيچيده قرار گرفته است.)

مقدمه اي بر انجيل يوحنا، انجيل جديد بيت المقدس


مطلبي که از يک سايت مسيحي اقتباس شده و در آن به اضافات, کاستي ها و تغييرات ساختاري جدي انجيل يوحنا اشاره شده است

ادامه دارد ..............

mahdiqs;95166 نوشت:
من موضوع خاصی مد نظرم نیست. درباره ماسونیسم بحث کردم و اینکه چگونه نمادهای ماسونی در خود جامعه و حتی آرم این سایت نفوذ کرده است. و این بحث که آیا طراحان آرم این سایت خواسته یا ناخواسته در دام تفکر ماسونی افتاده است؟
من تصورم این بود که نیازی به ایجاد موضوع جدیدی نیست و می توان در این تاپیک نیز بحث کرد. اما اگر شما نظر دیگری دارید . می توانید پستها را منتقل نمایید.

[=Verdana]با سلام
دوست گرامی معمولا برای خواندن کتاب به مقدمه کتاب مراجعه میکنند و برای سخن گفتن در یک سایت ملی اول به قسمت انجمنها مراجعه میکنند
تا جای عنوان مطالب مشخص باشد !
در این تاپیک در مورد نماد ها سخن گفته شده بنده از شما تقاضا کردم که این تاپیک اطلا ع رسانیست !

هشدار!!!!!علایم شیطان پرستان را بشناسیم

با کمی جستجو در سایت میتوانیم به راحتی جای عنوان مطالب را بیابیم در همان انجمن کلام و عقاید
که جای خوبی برای مطالب شما بود و طرح شبهه شما [=Verdana] اگر دقت میکردید این تاپیک را میدید

mahdiqs;95226 نوشت:
در ضمن جناب رضا درباره این گرد دیگری که شبیه گردو هست در تاپیکی که قرار است اتنادتان را بیاورید بحث بکنید:


این عکس دیگر شاخه ای هم برای رویش ندارد! یک چشم واضح است.
حداقل فایده اش اینکه مشخص بشود طراح سایت منظورشان از این آرمها و نشانه ها چیست.

[=Verdana]خیر بنده دلیل میخواهم برای گفتار شما برای همین از شما تقاضا کردم که تاپیک را منحرف نکنید دوست گرامی و تاپیکی جدا ایجاد کنید تا جوابتان را مستند بدهند
در مورد نمادها باید دقت لازم انجام شود و با علم و شناخت دقیق این نمادها باید سخن گفت !
اگر بنده گفتم هر گردی که گردو نیست !بی دلیل نگفته ام دوست گرامی تمامی این نمادها دارای کد و شکل خاص میباشد و صرفا اگر شکلی شبیه این نمادها بود دال بر خود نمادها نیست!

mahdiqs;95241 نوشت:
و بیشتر برای آقای رضا متاسفم که طرفدارانی چون شما دارد.
خوش باشید.

[=Verdana]
دوست گرامی بنده مطالب دوستان را خواندم و بیشتر دیدم که تاسف را باید برای کسانی بخوریم که به یک کارشناس عزیز سایت اینطور توهین میکنند گفتار خودتان را به استاد هادی عزیز دیدید ؟
در مورد مطالب هم دوست عزیز بنده در آخر منبع را قرار میدهم
بنده از مدیران عزیز انجمن کلام و عقاید تقاضا دارم پستهای اضافی را برسی کنند
و باز از شما و دوستان دیگر هم تقاضا دارم که این تاپیک یک تاپیک اطلا ع رسانیست نه تاپیک جدل پسند
یا علی ع

بخشي از کتاب انجيل يوحنا (که انجيل ضعيفي است)، مکاشفات يوحنا (The Revelation) مي باشد که اين قسمت بنا بر ادعاي خود مسيحيان، مربوط به مکاشفات يوحنا مي باشد و به زندگاني حضرت عيسي (ع) ارتباطي ندارد. بخش مکاشفات انجيل يوحنا، آکنده از عبارات و کنايات و استعاره هاي فراوان است و متن سنگيني دارد که در اين متن، به بررسي وقايع آخرالزمان پرداخته شده است.(230)

کلمه ي آرماگدون (هرمجدّون=Magiddo)، فقط در مکاشفات يوحنا (باب 16، آيه ي 16) وجود دارد و در هيچکدام از انجيل هاي ديگر، و حتي در قسمت هاي اصلي انجيل يوحنا نيز يافت نمي شود.(231) در باب 16 کتاب مکاشفات يوحنا چنين آمده است:(232)

» And he gathered them together into a place called in the Hebrew Armageddon tongue. «

John: Revelation (16:16)

« او (خدا) آن ها را در محلي که به عبري (مجدّو) خوانده مي شود، جمع خواهد کرد. »

با توجه به مطالب فوق، مي توان دريافت که عده اي از بني اسراييل که شيطان بر افکارشان مسلط بود، در طول تاريخ به تحريف گسترده ي انجيل ها دست زده اند و بيش از همه، تلاش خود را بر انجيل يوحنا متمرکز کرده اند؛ تا جايي که بسياري از محققين مسيحي نيز خود به اين دستکاري ها اذعان دارند. از آن جا که اولين شيطنت ها در جهت تحريف شريعت حضرت موسي (ع)، از زمان وفات آن حضرت و يا حتي در زمان حيات ايشان (همانند قضيه ي گوساله ي سامري) به دست پيروان تعاليم ماسوني – کابالايي شکل گرفت،(233) به نظر مي رسد که تحريف تورات و انجيل ها (به خصوص انجيل يوحنا) نيز به دست پيروان همين فرقه صورت گرفته است.

يهوديان کاباليست (شکل دهندگان تعاليم ماسوني کابالا)، که فراگيري تعاليم شيطاني و سحر و جادوگري را اختيار کردند، از همان ابتدا در فکر تأسيس يک حکومت شيطاني بودند؛ براي اين منظور، آن ها با دستکاري هاي وسيع در تورات در ابتدا و سپس انجيل ها (به خصوص انجيل يوحنا) در طول تاريخ، فعاليت هايي را که قصد داشتند براي ساختن يک کشور اسراييلي بي دين انجام دهند، به صورت آيات تحريف شده در کتب مقدس مذکور، گنجاندند. فراماسون ها که وارث خلف کاباليست ها بودند، از ميراث شوم و شيطاني که کاباليست ها برايشان به ارمغان گذاشته بودند، نهايت استفاده را کرده و از آن ها در جهت رسيدن به اهداف آخرالزماني خود بهره بردند؛ بدين ترتيب، آن ها از تحريفات انجيل هاي مختلف، به خصوص انجيل ضعيف يوحنا استفاده کرده، و با استفاده از مکاشفات يوحنا تلاش کردند تا مسيحيان را بفريبند و آن ها را با خود همراه کنند.

امروزه فراماسونرها، با تبليغ نبرد کذايي آرماگدون تلاش دارند تا مردم آمريکا و اسراييل و ديگر نقاط جهان را با خود همراه کنند و به آن ها بقبولانند که قبل از بازگشت مسيح (ع)، بايد اسراييل وجود داشته باشد و معبد سليمان ساخته شود. با اين حربه، آن ها سعي مي کنند تا با تلاش اوانجليکال ها و يهوديان صهيونيست، به هدف خود برسند و بعد از ساخت معبد سليمان و تشکيل حکومت جهاني شيطاني، مسأله ي بازگشت مسيح را به فراموشي سپارند.

نکته ي مهم در مورد اوانجليکال ها، اين که عده ي زيادي از آن ها واقعاً فريب خورده اند و به اين مسأله اعتقاد پيدا کرده اند که مسيح (ع) با همان شرايطي که در مکاشفات يوحنا ذکر شده است، باز مي گردد، ولي سردمداران اوانجليکال ها که بسياري از آن ها با فراماسونري واضحاً ارتباط دارند، با فريب به آنها القا کرده اند که براي ظهور مسيح (ع) بايد اسرائيل نيل تا فرات تشکيل شود و ...

بدين ترتيب مي توان گفت که اکثر جمعيت اوانجليکال ها فريب خورده اند و مقصر اصلي در اين مسايل، رهبران مذهبي آن ها هستند که به دليل ارتباط قوي با فراماسونري،(234) در لباس مذهب به جنگ با خدا برخاسته اند و عده ي زيادي را با فريبکاري، با خود همراه ساخته اند. اين فريبکاري تا بدان حد فراگير شده است که امروزه جهانگردان و توريستهاي بي شماري از دشت آرماگدون ديدن مي کنند(235) که اين مطلب نشان دهنده ي توفيق اين سياست در آمريکا و اسراييل مي باشد.

لازم به ذکر است که ترويج مسيحيت نوانجيلي در ايران و کشورهاي ديگر نيز دسيسه اي است که فراماسونرها براي تبليغ آرماگدون و آماده سازي افکار عمومي براي اين جنگ، از آن استفاده مي کنند تا به خيال خام خود در اين جنگ، آخرين بارقه هاي اميد مسلمانان و ساير خداپرستان آزاده را خاموش نمايند.


عکس راست: تصويري از دشت هرمجدون در اسراييل, که هر ساله مورد بازديد گردشگران قرار مي گيرد.
عکس چپ: نبرد کذايي آرماگدون در تخيل يک نقاش اوانجليکال

ادامه دارد ..............

نکته ي عجيب در مورد جنگ کذايي آرماگدون اين که، اين جنگ از سوي بهاييان نيز مورد توجه واقع شده است.
اين فرقه ي ضاله که ارتباط آن با شبکه ي جهاني فراماسونري در بخش هاي قبلي اين مقاله اثبات شد، نبردي را که در سال 1918 (نزديک پايان جنگ جهاني اول)، در سرزمين « مجدو » واقع در فلسطين اشغالي بين ارتش بريتانيا و امپراطوري عثماني روي داد و به پيروزي بريتانيا انجاميد را جنگ معروف آرماگدون مي دانند و آن را تقديس مي کنند؛ چرا که اين نبرد موجب شد تا دست عثمانيان از عبدالبها (يکي از رهبران بهاييت) کوتاه شود و وي بتواند از مجازات اعدامي که برايش در نظر گرفته شده بود، بگريزد.(236)

بعد از ذکر مطالب فوق درباره ي آرماگدون، خاطر نشان مي شويم که نبرد آرماگدون، همان نبرد قرقيسياي روايات اسلامي نيست. بعضي از محققين مسلمان، به اشتباه آرماگدون و نبرد قرقيسيا را يکي مي دانند، در حالي که اين طور نيست و اين بينش خطرناک است و به اعتقادات و اهداف اوانجليکال ها، صهيونيست ها و فراماسونها مشروعيت مي بخشد.

آرماگدون نبردي است که در نزديکي حيفا و در اسرائيل (البته بنا بر تبليغات صهيونيست ها) انجام مي شود،(237) در حالي که نبرد قرقيسيا، بنا بر احاديث و روايات بسياري از ائمه، نبردي است که در منطقه اي در شمال شرقي سوريه، جنوب ترکيه و شمال غربي عراق و با هدف تصاحب گنجي که فرات آن را نمايان کرده (نفت؟)، انجام مي شود.
نبرد قرقيسيا، بين گروه هاي شر انجام مي شود و جنگي است که خداوند براي از بين بردن ظالمان قرار داده تا همديگر را از بين ببرند(238) و در روايات اسلامي، توصيه شده که مسلمانان بالاخص شيعيان در اين جنگ دخالت نکنند.
البته اگر بخواهيم آرماگدون را با روايات اسلامي مقايسه کنيم، اين نبرد بيشتر شبيه « فتنه ي روم » است، نه «قرقيسيا ». هر چند که آرماگدون با« فتنه ي روم » نيز اختلافات فاحشي دارد و مقايسه ي اين دو نبرد که يکي دروغين و تبليغاتي است (آرماگدون)، و ديگري جنگي واقعي است (فتنه ي روم)، کاري عبث خواهد بود.

« فتنه ي روم » نبردي است که بر طبق روايات، پس از پيمان شکني روم (آمريکا و متحدانش) با حضرت مهدي (عج) در مي گيرد. بدين صورت که روميان با وساطت حضرت مسيح (ع)، با حضرت مهدي (عج) پيمان صلح مي بندند، اما بعد از 2 يا 3 سال پيمان خويش را مي شکنند و به جنگ با مسلمانان مي پردازند.(240) اين نبرد که از آن با عنوان « فتنه ي روم » ياد مي شود، با نبرد دروغين آرماگدون تفاوت هاي چشمگيري دارد که مهمترين آن ها عبارتند از:

1 – در آرماگدون محل نبرد بنا بر ادعاي صهيونيست ها، دشت هرمجدون است، اما در فتنه ي روم، محل نبرد مطابق روايات، منطقه اي بين صور (در لبنان) تا عکا (در فلسطين) مي باشد.(241)

2 – بنابر ادعاي صهيونيست ها، نبرد آرماگدون يک جنگ هسته اي و عمدتاً بر عهده ي نيروهاي زميني است، اما در فتنه ي روم مطابق روايات، علاوه بر نيروهاي زميني، نيروهاي هوايي و دريايي نيز نقش مهمي دارند و حتي نقش نيرو هاي دريايي دشمن بسيار برجسته است.(242) (اين مطلبي است که با شرايط امروزه ي جهان بسيار مطابقت دارد.

3 – بنابر ادعاي صهيونيست ها، در نبرد آرماگدون حضرت عيسي (ع) رهبري صهيونيست ها را بر عهده دارند، اما در فتنه ي روم روايات اسلامي، حضرت عيسي (ع) در ابتدا نقش ميانجي صلح را ايفا کرده و پس از پيمان شکني روميان نيز به لشکر مسلمانان پيوسته و به عنوان يکي از سرداران حضرت مهدي (عج)، به جنگ با ارتش روم مي پردازند.(243)

بنابراين همان طور که ملاحظه کرديد، فتنه ي روم روايات اسلامي، شباهت چنداني با جنگ دروغين آرماگدون ندارد

از ديگر جنگ هايي که ممکن است شبيه به نبرد آرماگدون به نظر آيد، جنگ حضرت مهدي (عج) و حضرت مسيح (ع) با دجال است. جنگ مذکور گر چه به احتمال زياد در فلسطين روي مي دهد، اما تفاوت هاي اساسي با آرماگدون دارد. بعضي از اين تفاوت ها عبارتند از:

1 – بنابر ادعاي صهيونيست ها، نبرد آرماگدون يک جنگ هسته اي است؛ اما نبرد حضرت مهدي (عج) و حضرت عيسي (ع) با دجال، لزوماً هسته اي نيست.

2 – بنابر ادعاي صهيونيست ها، در نبرد آرماگدون حضرت عيسي (ع) رهبري صهيونيست ها را بر عهده دارند؛ اما در فتنه ي دجال، حضرت عيسي (ع) به عنوان يکي از ياران بزرگ حضرت مهدي (عج) در نبرد با دجال شرکت کرده و حضرت مهدي (عج) آن ملعون را مي کشند؛ البته بنابر برخي روايات، حضرت عيسي (ع) به نيابت از حضرت مهدي (عج) دجال را مي کشند.(244) با توجه به اين که در قسمت هاي قبلي مقاله ذکر کرديم که فراماسونري و خدمتگزار هميشگي اش (صهيونيسم) به احتمال زياد دجال آخرالزمان هستند، به نظر مي رسد که صهيونيست ها و بسياري از يهوديان، در سپاه دجال و در لشکر مقابل حضرت عيسي (ع) قرار داشته باشند، نه در رکاب ايشان. اين مطلب، دقيقاً بر خلاف ادعاي صهيونيست ها در رابطه با حضرت عيسي (ع) و نقش ايشان در آرماگدون است.

3 – بنا بر ادعاي صهيونيست ها، « لشکر شر » در آرماگدون، اهالي کشور هاي ايران، روسيه، چين، کوبا و کشورهاي عربي مي باشند؛(245) اما در روايات اسلامي ما درباره ي نبرد با دجال و ساير نبردهاي دوران ظهور حضرت مهدي (عج)، از انسان هاي مومن و معتقد به ولايت حضرت ولي عصر (عج)، به خصوص اهالي خراسان (ايراني ها) و سپاهيان يماني، به عنوان لشکريان « سپاه خير » نام برده شده است.(246) اين مسأله، کاملاً بر خلاف ادعاي صهيونيست ها در رابطه با سپاهيان خير و شر در آرماگدون است.

بدين ترتيب همان گونه که ملاحظه فرموديد، قضيه ي نبرد حضرت مهدي (عج) و حضرت مسيح (ع) با دجال، شباهت چنداني با نبرد آرماگدون مورد ادعاي صهيونيست ها ندارد.

ادامه دارد ..............

با توجه به مطالب گفته شده درمي يابيم که ما مسلمانان، نبايد روايات اسلامي را به آرماگدون ارتباط بدهيم؛ زيرا از يک سو نبرد دروغين آرماگدون به هيچ جنگي در روايات اسلامي شباهت ندارد و از سوي ديگر نيز اگر ما آرماگدون را (در حالي که نبرد واقعي نيست) به رسميت بشناسيم، به نقشه ي شيطاني ماسون ها مشروعيت مي بخشيم.

همان طور که ملاحظه فرموديد، تبليغ جنگ دروغين آرماگدون، از اهميت بسياري براي دستگاه فراماسونري و خدمتگزاران آن (صهيونيست ها) برخوردار است. به همين دليل، آن ها از طرق مختلف به تبليغ اين جنگ دروغين پرداخته اند که از آن جمله مي توان به تأسيس کمپهاي نوانجيلي، ساخت بازيهاي کامپيوتري آخرالزماني، فيلم ها و... اشاره کرد. در ادامه ي بحث، ما به چند نمونه از آن ها اشاره مي نماييم:

1 – بازي کامپيوتري (Left Behind) که اخيراً وارد بازار شده است، نمونه اي از تلاش هاي ماسون ها و صهيونيست ها در جهت انجام اهداف آخرالزماني است. در اين بازي، شخصي که در نقش قهرمان داستان، ايفاي نقش مي کند، عضو يک گروه نوانجيلي به نام گروه محنت مي شود و بايد سربازاني براي لشکر حضرت مسيح (ع) فراهم کند و براي آرماگدون زمينه سازي نمايد.(247) (البته در اين بازي، سازمان ملل که براي صلح؟! تلاش مي کند و مانع فعاليت هاي جنگجويان صليبي (ياران مسيح) مي شود؟!، به عنوان سازماني که زير نظر دجال فعاليت مي کند، معرفي مي گردد؛ هر چند که قبلاً اثبات کرديم که سازمان ملل، کاملاً در راستاي اهداف فراماسون ها و صهيونيست ها فعاليت مي کند و در اصل يک سازمان ماسوني است).

در فيلم تبليغاتي اين بازي، حرکت هاي شيطنت آميزي مشاهده مي شود. براي مثال در صحنه اي که بازگشت حضرت مسيح (ع) را به زمين نشان مي دهد، ساعت شني که نماد حضرت مسيح (ع) است، در آمريکا و در محل خرابه هاي برج هاي دو قلوي تجارت جهاني نيويورک به زمين فرود مي آيد. در واقع با اين کار، سازندگان و حاميان بازي مذکور، خواسته اند تا حادثه ي ساختگي 11 سپتامبر را به عنوان زمينه ساز بازگشت مسيح معرفي کنند و به دنبال اين مسأله، مسلمانان را که در ظاهر بانيان حادثه ي 11 سپتامبر بودند؟!، به عنوان پيروان دجال معرفي نمايند. ((نعوذبالله) در تبليغات آن ها، حضرت مهدي (عج) دجال است.)

در صحنه هاي ديگر فيلم تبليغاتي اين بازي، صحنه هايي از تخريب شهرهاي بزرگ آمريکا و اروپا از جمله نيويورک، لندن، پاريس و ... به چشم مي خورد. همانگونه که مستحضر هستيد، بنابر تبليغات موذيانه ي کشورهاي غربي، بمب گذاري شهر هاي اروپا از جمله بمب گذاري شهر لندن به دست مسلمانان انجام گرفت.(248) با توجه به اين مطلب، به نظر مي رسد که هدف سازندگان اين فيلم تبليغاتي از نشان دادن صحنه هاي مربوط به تخريب شهرهاي اروپا و آمريکا، القاي اين مطلب بوده است که مسلمانان که همواره؟! در شهرهاي اروپا و آمريکا بمب گذاري مي کنند؟!، دشمنان کشورهاي غربي و پيروان دجال هستند!

با توجه به توضيحات فوق، درمي يابيم که در پس ظاهر جذاب بازي کامپيوتري (Left Behind)، افکار شيطاني نهفته است و هدف از ساخت آن، بدنام ساختن مسلمانان، و توجيه جنگ هاي آخرالزماني فراماسونري (به رهبري آمريکا) عليه کشورهاي اسلامي مي باشد.

براي دانلود فيلم تبليغاتي اين بازي، اینجا کليک کنيد:


2 – کشور ماسوني آمريکا در راستاي اجراي اهداف آخرالزماني، و به منظور تأمين سرباز براي ايجاد حکومت شيطاني، کمپ هاي نوانجيلي در سراسر اين کشور تأسيس کرده است که در اين کمپ ها به شست و شوي مغزي کودکان پرداخته و به بهانه ي بازگشت مسيح (ع)، آن ها را ترغيب به شرکت در ارتش آمريکا در دوران جواني مي نمايند. مسئولين اين کمپ ها، حتي به جاي استفاده از عبارت ارتش آمريکا، از عبارت ارتش خدا (يا ارتش مسيح) استفاده مي کنند؛ زيرا به ادعاي آنان، ارتش آمريکا ارتشي است که براي بازگشت مسيح (ع) تلاش مي کند. در مورد يکي از اين کمپ ها که از بقيه فعال تر است و کمپ عيسي يا (Jesus Camp) نام دارد، فيلم هاي مستند بسياري تهيه شده است که بعضي از آن ها در اين بخش از مقاله مورد بررسي قرار مي گيرند:

1 – در اين فيلم که يک فيلم تبليغاتي براي (Jesus Camp) است، اطلاعات جالبي درباره ي اين کمپ به دست مي آيد: در بخشي از فيلم، کودکاني ملاحظه مي گردند که بعضاً با لباس هاي رزمي به بازي هايي که شبيه تمرينات نظامي هستند، مي پردازند تا در آينده بتوانند در ارتش خدا (ارتش آمريکا؟!) قرار بگيرند و بتوانند در آرماگدون از مسيح (ع) حمايت کنند! (در يکي از صحنه هاي آغازين فيلم، تصوير پرچم آمريکا، در کنار پرچمي که اوانجليکال ها به پرچم ارتش حضرت مسيح (ع) منسوب مي کنند، به چشم مي خورد.)

در بخشي از فيلم، کودکي نوانجيلي ملاحظه مي گردد که در مقابل دوربين مي گويد: « ما نسل کليدي هستيم که مسيح (ع) را باز مي گردانيم! »

در قسمت ديگري از فيلم، خانم پاستور بکي فيشر (رييس کمپ) صراحتاً مي گويد: « اگر به دشمنانمان توجه کنيم، خواهيم ديد که آن ها توجه خود را بر کودکان متمرکز مي کنند. به طوري که در فلسطين و پاکستان، کمپ هايي شبيه کمپ هاي ما وجود دارند که در آن ها طرز کار کردن با نارنجک دستي و مسلسل را به کودکان (نه جوانان!) ياد مي دهند. » (خانم بکي فيشر عمداً کلمه ي کودکان را به کار مي برد تا اعمال شيطاني کمپ هاي اوانجليکالي را توجيه کند، زيرا همان طور که مي دانيم، در اسلام تکليفي بر کودکان نيست و تنها به کودکان مسلمان، آموزش هاي بنيادي اعتقادي (مانند نماز و روزه) داده مي شود و مسايل مهمي همچون جهاد در برابر ظالمين، در سنين جواني که سنين تکليف است و بينش جوانان رشد يافته است، به آن ها آموخته مي شود. در ضمن جوانان جهادگر مسلمان، به هيچ کشور ديگري حمله نمي کنند، بلکه در مقابل ظلمي که به آن ها در خانه ي خودشان روا داشته مي شود، به پا مي خيزند.)

در بخش پاياني فيلم، گوينده مي گويد: « ما (اوانجليکال ها) در حدود %25 جمعيت آمريکا (حدود 80 ميليون نفر) را تشکيل مي دهيم و کمپ هاي فراواني مانند (Jesus Camp) در سراسر آمريکا داريم. دامنه ي نفوذ ما به همه جا از جمله کاخ سفيد و کنگره نيز کشيده شده است و در انتخابات آمريکا نقش مهمي بازي مي کنيم. »

در يک نما از بخش پاياني فيلم، تصوير « Ted Haggard » (کشيش برجسته ي اوانجليکالي که در سال 2006 به دليل اثبات همجنس بازي و مصرف مواد مخدر، از مقام کشيشي خلع شد)،(249) به چشم مي خورد که به تبليغ اوانجليسم و حمايت از کمپ هايي همچون (Jesus Camp) مي پردازد! حضور اين کشيش فاسد در فيلم هاي تبليغاتي (Jesus Camp) و ساير فيلم هاي تبليغاتي اوانجليکال ها، خود شاهد مهمي است که دروغ بودن ادعاي مسئولان (Jesus Camp) و ساير موسسات نوانجيلي را درباره ي تعليم مسايل اخلاقي به کودکان نشان مي دهد.

براي دانلود فيلم، اینجا کليک کنيد:(250)


ادامه دارد ..............

2 – در اين فيلم که مجدداً از فيلم هاي تبليغاتي (Jesus Camp) اقتباس شده است، نکات بسيار مهمي به چشم مي خورد که بعضي از آن ها به شرح زيرند:

در ابتداي فيلم، خانم پاستور بکي فيشر (رييس کمپ) به شکل ناخواسته پرده از نيت سودجويانه ي کمپ هاي انجيلي پرده برمي دارد و عنوان مي کند: « اگر به جمعيت جهان دقت کنيم، متوجه مي شويم که يک سوم جمعيت جهان را کودکان زير 15 سال تشکيل مي دهند. به همين دليل اگر ما قصد انجام برنامه اي را داريم، بايد بر روي کودکان زير 15 سال برنامه ريزي کنيم. »

در ادامه خانم پاستور بکي فيشر مي گويد: « اگر به دشمنانمان توجه کنيم، خواهيم ديد که آن ها توجه خود را بر کودکان متمرکز مي کنند. به طوري که در فلسطين و پاکستان، کمپ هايي شبيه کمپ هاي ما وجود دارند که در آن ها طرز کار کردن با نارنجک دستي و مسلسل را به کودکان (نه جوانان!) ياد مي دهند . آن ها (مسلمانان) به کودکان ياد مي دهند تا جان خود را براي اسلام فدا کنند. من هم مي خواهم به کودکان ياد بدهم که جان خود را براي انجيل فدا کنند، همان طور که مسلمانان اين کار را انجام مي دهند؛ اما در هر حال نکته ي مهم اينجا است که حق با ما است (نه مسلمانان)! »

در بخشي از فيلم ديده مي شود که مربيان اين کمپ، کودکان را به حالت خلسه مي برند و از اين کار براي جلب توجه ديگران استفاده مي کنند. نکته ي بسيار مهمي که در اين رابطه بايد به آن اشاره کنيم، اين است که به فرض اين که اين کار ها نيز واقعي باشند، دليل بر حقانيت اين گروه ها نيستند. زيرا فرو رفتن در حالت خلسه، دليل بر استفاده از تعاليم الهي نيست، بلکه شياطين و جن هاي کافر نيز توانايي انجام چنين اعمالي را دارند. براي مثال، در احاديثي از معصومين (ع) ذکر شده است که مسلمانان بهتر است از معاشرت با جنيان بپرهيزند، زيرا ممکن است که ناخواسته با جنيان کافر مواجه شده و آنان با انجام اعمال خارق العاده (که جزء ويژگي هاي ذاتي جنيان است و خداوند به آن ها اعطا کرده است)، انسان ها را فريب داده و خودشان ادعاي خدايي کنند و انسان ها را از راه راست منحرف نمايند.(251) مطلب مهم و عجيبي که در مورد (Jesus Camp) وجود دارد، اين است که محل اين کمپ، در کنار درياچه اي به نام (درياچه ي شياطين) يا (Devils Lake) قرار دارد(252) و توجه به اين نکته نيز تأمل برانگيز است.

براي دانلود فيلم، اینجا کليک کنيد:(253)


3 – سومين فيلمي که در مورد (Jesus Camp) وجود دارد، فيلمي مستند در مورد اين کمپ است. اين فيلم، واقعيات مهمي را بيان مي کند که بعضي از آن ها به قرار زيرند:

در ابتداي فيلم، يکي از مربيان کمپ در حالي که چکشي در دستش گرفته است، در جمع کودکان و خانواده هايشان مي گويد: « امروز مي خواهم به شما (کودکان) نشان دهم که مي توانيد در موقع مناسب، انسان متفاوتي باشيد؛ مي توانيد تهاجمي باشيد، مي توانيد بجنگيد. امروز مي خواهيم قدرت دولت شيطان (ايران؟!) را بشکنيم؛ آنهايي که قصد دارند به مدارس شما هجوم آورند و مسيح (ع) را از قلبتان بيرون بکشند؟! هنگامي که دولت ما، دولت عراق را نابود کرد، من ايمان آوردم به اين که خداوند دارد از طريق دولت ما (آمريکا) با ما حرف مي زند؟! حال، مي خواهم ببينم که چه کسي مي خواهد اين فنجان ها را که نماد قدرت دولت شيطان هستند، بشکند؟ چه کسي داوطلب مي شود؟»

در ادامه ي فيلم ملاحظه مي گردد که که فنجان هايي بر روي ميز ها قرار گرفته اند و روي هر کدام از آن ها کلمه اي نوشته شده است. اين فنجان ها بنا به ادعاي مربي کمپ، نماد قدرت دولت شيطاني (ايران؟!) هستند و کودکان بايد براي افزايش شجاعت خود، اين ليوان ها را بشکنند. کودکان نيز تک تک مي آيند و به نام مسيح (ع) اين ليوان ها را مي شکنند تا به خيال خود قدرت شيطان را نابود کنند. پس از اين مراسم روحاني؟! کودکان تحت تأثير قرار مي گيرند و گريه مي کنند!

در پايان فيلم، خانم پاستور بکي فيشر (رييس کمپ) به کودکان مي گويد: « اين پيشگويي ها (پيشگويي هاي مکاشفات يوحنا) را بگيريد و با آن ها (مسلمانان، به خصوص ايرانيان) بجنگيد. »

براي دانلود فيلم، اینجا کليک کنيد.


آخرين خبر درباره ي (Jesus Camp) اين که کمپ مذکور، در اواخر سال 2006، در دام فيلم هاي مستند و تبليغاتي خود افتاد و مجبور به تعطيلي شد؛ بدين ترتيب که به دليل ترويج خشونت در کودکان و شست و شوي مغزي آنان (که درفيلم هاي تبليغاتي و مستند (Jesus Camp) به وضوح ملاحظه مي گردد)، اين کمپ مورد هجوم افرادي که خط مشي آن را نادرست مي دانستند، قرار گرفت و خسارات مالي فراواني ديد. به همين دليل مسئولان (Jesus Camp) و در رأس آن ها خانم بکي فيشر تصميم گرفتند تا کمپ را براي مدت چند سال تعطيل کنند.(254) البته لازم به ذکر است که کماکان کمپ هاي نوانجيلي مشابه (Jesus Camp) در سراسر آمريکا به فعاليت خود ادامه مي دهند و تعطيلي (Jesus Camp)، تأثيري بر آن ها نداشته است.

ادامه دارد ..............

18 – ترويج کتاب ها و فيلم هايي در مدح جادوگري و انتشار آن در بين کودکان از جمله (Harry Potter)

يکي از ترفند هاي خطرناک دستگاه شيطاني فراماسونري براي اجراي اهدافش، تلاش براي انس دادن انسان ها (به خصوص کودکان) با سحر، جادو و تعاليم شبه کابالايي مي باشد. قبل از ارايه ي توضيحات بيشتر در اين زمينه، توجه شما را به بحث هاي مقدماتي زير جلب مي کنيم:

در تمام اديان الهي، سحر و جادوگري نکوهش شده است و جزء امور ممنوعه مي باشد.(255) در دين اسلام نيز احاديث و روايات بي شماري از معصومين (ع) پيرامون ممنوعيت سحر بيان شده است. براي نمونه در اين زمينه مي توان به حديث زير از امام صادق (ع) به نقل از جد بزرگوارشان حضرت علي (ع) اشاره کرد:

« عَنِ الْبَزَّازِ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ (ع) أَنَّ عَلِيّاً (ع) قَالَ:

مَنْ تَعَلَّمَ شَيْئاً مِنَ السِّحْرِ قَلِيلًا أَوْ كَثِيراً فَقَدْ كَفَرَ وَ كَانَ آخِرَ عَهْدِهِ بِرَبِّهِ وَ حَدُّهُ أَنْ يُقْتَلَ إِلَّا أَنْ يَتُوبَ. »(256)

« از بزاز از ابي البختري از جعفر (صادق (ع)) از پدرش (ع) از حضرت علي (ع) نقل شده است که فرمودند:

هر كس چيزي از سحر بياموزد، زياد باشد يا كم، كافر شده است و سرانجام كارش با خدايش است؛ و حدش اين است كه كشته شود، مگر اينكه توبه كند. »

اين حديث خود به روشني نشان مي دهد که جادوگري گناه بسيار بزرگي است و حکم سنگيني دارد.

اما در جهان امروز که ارزش ها دگرگون شده است و همه چيز به صورت وارونه معرفي مي گردد، کتاب ها و فيلم هاي زيادي در مدح و ستايش جادوگري نوشته و ساخته مي شود. متأسفانه مخاطب بسياري از اين کتاب ها و فيلم ها، کودکان هستند.

بدين ترتيب بسياري از کودکان از دوران خردسالي با سحر و جادوگري آشنا مي شوند و با توجه به اين که در آنان رشد شناختي کامل نيست، بسياري از آن ها آرزو مي کنند که اي کاش به جاي قهرمان کتاب ها و فيلم ها بودند و مي توانستند هر چيز که مي خواستند براي خود مهيا کنند.

متاسفانه امروزه بازار بسياري از اين کتاب ها و فيلم ها بسيار داغ است و بعضي از آن ها در زمره ي پرفروش ترين کتاب هاي تاريخ قرار دارند. از جمله ي اين کتاب ها و فيلم ها مي توان به (علي بابا و چهل دزد بغداد)، (علاءالدين و چراغ جادو)، (Harry Potter) و (Shrek) اشاره کرد. در بين کتاب ها و فيلم هاي مذکور، (Harry Potter) هم از نظر ميزان فروش و هم از نظر ميزان تأثير، موقعيت ويژه اي دارد.


داستان هاي (Harry Potter) که در زمره پرفروش ترين کتاب هاي تاريخ قرار گرفتند

داستان هاي (Harry Potter) در زمره ي پرفروش ترين کتاب هاي تاريخ قرار گرفته و از آن انيميشن ها و فيلم هاي زيادي ساخته شده است؛ شهرت اين مجموعه داستان ها به حدي است که کتاب ها و فيلم هاي (Harry Potter) از نظر درآمدزايي نيز در بين درآمدزاترين کتب و فيلم هاي تاريخ، جاي گرفته اند.(257)

در اين بين، شواهد مهمي وجود دارند که نشان مي دهند داستان هاي (Harry Potter) واضحاً در جهت اهداف شيطاني فراماسون ها و صهيونيست ها توليد شده اند. از جمله ي اين شواهد، مي توان به موارد زير اشاره کرد:

1 – تعاليم جادوگري (Witchcraft) که (Harry Potter) به کرات از آن ها بهره مي برد، قرابت بسيار زيادي با تعاليم شيطان پرستي و همين طور کابالا دارد. به طوري که علايم و وسايل و عباراتي که در (Witchcraft) به کار برده مي شوند، عمدتاً همان علايمي هستند که در کابالا و شيطان پرستي به کار مي روند. از جمله ي اين علايم مي توان به علامت هاي الحادي چون ستاره ي شش گوش، (Baphomet) و ... اشاره کرد که در شيطان پرستي، تعاليم کابالا (و تعاليم فراماسونري که برگرفته از تعاليم کابالا است)، و نيز تعاليم (Witchcraft) به خصوص (Black Witches = جادوگران شيطاني) مشترک است.(258) بدين ترتيب مي توان چنين دريافت که فيلمي که از جادوگري (Witchcraft) حمايت مي کند، از تعاليم مشابه مانند شيطان پرستي و ... نيز حمايت مي کند.

2 – الهه ي جادوگري (Witchcraft) و خداي جادوگران، (Baphomet) است.(259) اين الهه (که حتماً در قسمت هاي قبلي مقاله با آن آشنا شده ايد)، براي شيطان پرستان، کاباليست ها و فراماسون ها نيز مقدس بوده و نماد شيطان مي باشد. بنابراين گروه هاي جادوگري (Witchcraft) نيز، به مانند شيطان پرستان، کاباليست ها و فراماسون ها، شيطان ر ا تقديس مي کنند.(260) با اين اوصاف مي توان گفت که فيلم (Harry Potter) نيز که به ترويج جادوگري مي پردازد، عقايد شيطان پرستي و فراماسونري را به صورت غير مستقيم ترويج مي نمايد؛ چرا که اين گروه ها نيز همانند گروه هاي جادوگري، به (Baphomet) اعتقاد دارند.


همان طور که ملاحظه مي فرماييد, (Baphomet) خداي جادوگران نيز مي باشد. قبلا اشاره کرديم که شيطان پرستان, کاباليست ها و ماسون ها نيز (Baphomet) را تقديس مي کنند.

ادامه دارد ..............

3 – تعاليم جادوگري (Witchcraft) چه از نوع خوب (White) و چه از نوع بد (Black)، همگي برپايه ي تفکرات الحادي و جاهلي (Paganism) شکل گرفته اند(261) و پذيرفتن اين تعاليم، مستلزم نفي مذهب است. بنابراين کودکاني که در کودکي به جاي آموختن کتب الهي و تعاليم مذهبي، فنون و تعاليم الحادي را در داستان ها مي آموزند، زمينه ي مستعدتري براي پذيرش کفر و الحاد در دوران بزرگسالي خواهند داشت.

بدين ترتيب همان طور که ذکر شد، گروه هاي جادوگري (Witchcraft)، هم شيطان پرستي (Satanism) و هم تعاليم جاهلي و الحادي (Paganism) را ترويج مي کنند.

4 – تعاليم الحادي کابالا که سرمنشأ تفکر فراماسونري است،(262) شباهت بسيار زيادي با جادوگري (Witchcraft) دارد؛(263) بنابراين هنگامي که از طريق داستان هايي مانند (Harry Potter)، جادوگري (Witchcraft) ترويج مي شود، عملاً تعاليم ماسوني کابالا نيز رواج مي يابد و بدين ترتيب ذهن کودکان براي پذيرش تعاليم فراماسونري در دوران بزرگسالي، آماده تر مي گردد.


شباهت فراواني بين جادوگري (Witchcraft) و تعاليم ماسوني کابالا (Kabbalah) وجود دارد

5 – در داستان هاي (Harry Potter)، از نماد هاي فراواني استفاده شده است که بسياري از آن ها در گروه هاي مخفي، ماسوني و صهيونيستي نيز استفاده مي شوند. براي مثال، سنگ فيلسوفان (Philosopher's Stone) که نام يکي از داستان هاي (Harry Potter) است،(264) داراي مفاهيم کابالايي و ماسوني است؛ زيرا نماد سنگ فيلسوفان، ستاره ي شش گوش (Hexagram) مي باشد(265) که قبلاً پيرامون مفاهيم الحادي و ماسوني آن مفصلاً بحث کرديم. از سوي ديگر، لباس هاي سياه رنگ (Harry Potter) و دوستانش نيز کاملاً مشابه لباس هاي افرادي است که در گروه هاي مخفي و ماسوني مانند (Skull & Bones) و ... فعاليت مي کنند. اين مثال ها، بخشي از حرکت هاي مخفيانه و شيطاني است که در جهت زيبا جلوه دادن نماد هاي مخفي و ماسوني در داستان هاي (Harry Potter) صورت مي گيرد.


(Harry Potter) و سنگ فيلسوفان. (نام يکي از داستان هاي (Harry Potter)). توجه کنيد که نماد سنگ فيلسوفان, Hexagram است که يک نماد کاملا الحادي و ماسوني است.

بدين ترتيب همان طور که ملاحظه فرموديد، گسترش کتاب ها و داستان هايي همچون (Harry Potter) نيز تحت نفوذ تشکيلات جهاني فراماسوني انجام شده است و هدف از آن، تهاجم به ذهن پاک کودکان و جذب کردن آنان به سمت تعاليم الحادي، شيطاني و ماسوني در آينده مي باشد؛ وگرنه يک نويسنده ي آماتور و يک داستان بي محتوا و ضعيف، به هيچ عنوان نمي توانستند به چنين شهرت جهاني دست يابند.

بنابراين چه خوب است که فرزندان و کودکانمان را با داستان هاي ناب و اصيل ايراني و اسلامي بپرورانيم و ذهن آنان را از کودکي، در جهت تعاليم الهي سازمان دهيم. يقيناً اين کار مي تواند سلامت روحي کودکان امروز و جوانان فرداي جوامع اسلامي را تأمين نمايد و آنان را در ساختن آينده اي روشن براي دنياي اسلام، آماده کند.

ادامه دارد ..............

ادامه ي تمهيدات فراماسونري براي تشکيل حکومت جهاني شيطاني

19 – استفاده ي مکرر از پيشگويي هاي نوستراداموس عليه ايران و کشورهاي اسلامي:

ميشل نوستراداموس، پزشکي يهودي الاصل و اهل فرانسه بوده که در قرن 16 ميلادي مي زيسته است.(266) نوستراداموس در علوم سحر و جادوگري نيز تبحر داشته و بدون هيچ گونه شک و شبهه اي يک کاباليست بوده است.(267) در کتاب هايي که توسط وي نگاشته شده و اصطلاحاً پيشگويي هاي نوستراداموس ناميده مي شود، مطالب بسياري در رابطه با آينده ي جهان و به خصوص وقايع آخرالزمان، بيان شده است. اين پيشگويي ها در قالب 10 سانتوري يا 10 (بخش) صدتايي نوشته شده اند که مجموعاً شامل 1000 عدد دوبيتي مي شوند. سانتوري هاي نوستراداموس، مهمترين و معروف ترين بخش از سروده هاي وي مي باشند.


ميشل نوسترآداموس: پيشگو, کاباليست و پزشک معروف يهودي الاصل فرانسوي.

« فريبکارترين پيشگوي تاريخ » شايد لقب برازنده اي براي اين پيشگوي حيله گر باشد؛ زيرا که وي، افراد بسياري را در سراسر جهان و در طول تاريخ فريب داده است. شايد شما خوانندگان عزيز، از اين توصيف بسيار تعجب کرده و با آن به شدت مخالف باشيد؛ زيرا امروزه در بسياري از سايت هاي اسلامي صحبت از پيشگويي هاي نوستراداموس مي شود و حتي گهگاه به پيشگويي هاي وي استناد مي گردد؛ اما قبل از هرگونه اظهار نظر در اين رابطه، لطفاً به توضيحات و مستندات زير توجه فرماييد:

منظور ما از « فريبکارترين پيشگوي تاريخ » اين نيست که همه ي پيشگويي هاي نوستراداموس دروغ بوده است؛ بلکه منظور اين است که تعداد زيادي از پيشگويي هاي وي مبهم بوده، تعداد زيادي اشتباه بوده و اندکي نيز شايد درست بوده است که احتمالاً اين پيشگويي ها ي درست، بدلي بوده و از منابع ديگري اقتباس شده اند.

در هر حال، شواهد مهمي وجود دارند که نشان مي دهند نوستراداموس و پيشگويي هايش، بخش مهمي از توطئه ي شبکه ي جهاني کابالايي–ماسوني بوده اند. (البته در زمان نوستراداموس، هنوز تشکيلاتي با نام فراماسونري وجود نداشتند، بلکه تشکيلات بسيار مشابهي به شکل انجمن هاي مخفي و کابالايي وجود داشتند که هم از نظر عقايد و هم از نظر اهداف، کاملاً شبيه تشکيلات امروزي فراماسونري عمل مي کردند. در واقع همان طور که در ابتداي مقاله ذکر کرديم، تعاليم الحادي کابالا، پايه و اساس فراماسونري امروز را تشکيل مي دهند(268) و مي توان کابالا را مادر فراماسونري امروز ناميد.)

از جمله شواهد و دلايلي که نشان مي دهند پيشگويي هاي نوستراداموس بخشي از نقشه ي شيطاني دستگاه جهاني کابالايي–ماسوني مي باشد، مي توان به موارد زير اشاره کرد:

1 – نوستراداموس بدون هيچ شکي يهودي الاصل و کاباليست بوده است.(269) همان طور که قبلاً ذکر شد، کابالا تعاليمي کاملاً الحادي است و با ذات اديان الهي تناقض دارد.(270) حضور نوستراداموس در گروه هاي کابالايي به عنوان يک عضو معروف و قدرتمند، نشان مي دهد که وي تا چه اندازه در بين کابالايي هاي همزمانش ارج و قرب داشته است. (271) مطمئناً اين ارج و قرب بي دليل نبوده و احتمالاً به دليل خدمات وي به کابالا از طريق پيشگويي هايش بوده است.



ذکر کاباليست بودن نوستراداموس در دو منبع مختلف. منابع بي شمار ديگري نيز در اين زمينه وجود دارند.

البته بعضي از طرفداران نوستراداموس ممکن است بگويند که وي انساني کاملاً مذهبي و خداترس بوده و حتي در نامه اش به پسرش اين مطلب را به وضوح بيان کرده است.(272) اما اين گفته درست نمي باشد؛ زيرا امروزه نيز افراد فاسدي چون جرج بوش براي کسب مشروعيت، خود را به عنوان فردي مذهبي معرفي مي کنند؛ اين در حالي است که عضويت جرج بوش در گروه ماسوني و شيطاني (Skull & Bones) گوش فلک را نيز کر کرده است. بنابراين، ادعاي نوستراداموس در نامه به پسرش نيز فريبي بيش نيست؛ زيرا عضويت وي در کابالا، هر گونه ادعايي را در مورد مذهبي بودن وي باطل مي کند.

از سوي ديگر، اذعان به جادوگري و کفر به خداوند متعال در زمان نوستراداموس (قرن 16 ميلادي) مطمئناً خطرناک بوده و به مرگ او مي انجاميده است. بنابراين اگر نوستراداموس کافر بوده است، در نامه اش به پسرش، نمي توانسته اعتقاد قلبي به کفر و جادوگري را مستقيماً ذکر کند. (البته کاملاً مشخص نيست که واقعاً نامه ي مذکور، نامه اي حقيقي است يا خير؟)

ادامه دارد ..............

2 – بسياري از پيشگويي هاي نوستراداموس در رابطه با آخرالزمان بوده است و در اين پيشگويي ها، مطالب فراواني وجود دارند که از مسلمانان (به خصوص ايرانيان) چهره اي خشن و جنگجو ساخته اند و منجي مسلمانان (حضرت مهدي (عج) را انساني جنگ طلب معرفي کرده اند. در واقع بسياري از پيشگويي هاي نوستراداموس، با لحني هشدارگونه بيان شده اند و هدف از آن ها ايجاد ترس و تکاپو در دل غربي ها بوده تا آن ها خود را براي مقابله با اين موج اسلامي آماده کنند.

نمونه اي از اين پيشگويي ها را در زير ملاحظه مي فرماييد:(273)



نمونه هايي از پيشگويي هاي نوستراداموس, که در آن ها مسلمانان را خشن و جنگ طلب معرفي کرده است.

3 – استفاده ي فراوان کشورهاي ماسوني (آمريکا و اسراييل) از پيشگويي هاي نوستراداموس بر عليه مسلمانان و ايرانيان، خود گواه ديگري بر اين حقيقت است که نوستراداموس کاباليست، با پيشگويي هاي فريبنده اش راه را براي کاباليست ها ي جديد (فراماسون ها) باز کرده و به آن ها در رسيدن به اهداف شيطاني آخرالزمانيشان کمک کرده است؛ چرا که اهداف فراماسون ها و تلاش آن ها براي به دست گيري قدرت جهان، همان اهدافي بود که قبل از آن ها کاباليست ها و شواليه هاي معبد دنبال مي کردند.

لازم به ذکر است که از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي ايران، کتاب ها و فيلم هاي زيادي درباره ي پيشگويي هاي نوستراداموس نوشته شده که فيلم معروف « مردي که آينده (فردا) را ديد » از آن جمله است.(274) در اين فيلم ها، به کرات از مسلمانان و ايرانيان به عنوان انسان هاي خطرناک ياد شده است. يقيناً با اين ترفند، سران ماسوني قصد دارند تا مردم مغرب زمين را از اسلام و ايران بترسانند و از آن ها براي انجام اهداف شيطانيشان کمک بگيرند.

حال که به اهداف شيطاني پيشگويي هاي نوستراداموس پي برديم، بهتر است پيرامون صحت و سقم اين پيشگويي ها نيز بحث کنيم. در مورد صحت اين پيشگويي ها مي توان گفت که:

1 – بسياري از پيشگويي هاي نوستراداموس مبهم بوده و مي توان از آن معاني مختلف و حتي متضاد استنباط کرد. اکثر پيشگويي هاي نوستراداموس از اين دسته بوده و مبهم مي باشند و بدين ترتيب قابل استناد نيستند.(275)

2 – با وجود پيشگويي هاي مبهم فراوان در بين پيشگويي هاي نوستراداموس، در بعضي قسمت ها که وي صريح سخن گفته است، اشتباهات فاحشي در پيشگويي هايش مشهود است. براي نمونه به پيشگويي زير توجه فرماييد:(276)


در اين پيشگويي، نوستراداموس پيشگويي مي کند که رود سلتيک (Rhine : راين) تا زمان نجومي خاصي (که دقيقاً بر سال 2006 ميلادي منطبق است)، مسير خود را تغيير داده و ديگر از شهر آگريپينا (شهر Cologne : کلن امروزي) رد نمي شود.(277) اما اين پيشگويي کاملاً غلط بوده و در حال حاضر که سال 2007 ميلادي است، رود راين دقيقاً از وسط شهر کلن عبور مي کند و کماکان در مسير سابق خود جاري است. تصوير ماهواره اي زير که از برنامه ي Google Earth برداشته شده است، اين مطلب را به وضوح نشان مي دهد:



همان طور که مشاهده مي فرماييد, بر خلاف پيشگويي نوستراداموس , حتي در حال حاظر که در سال 2007 ميلادي هستيم و سال 2006 ميلادي را پشت سر گذاشته ايم, کماکان رود راين مسير خود را تغيير نداده و کماکان از شهر کلن آلمان مي گذرد.

3 – پيشگويي هاي بسياري نيز در کتب و سايت هاي اينترنتي وجود دارند و منتسب به نوستراداموس هستند، اما هيچکدام از آن ها در بين پيشگويي هاي نوستراداموس يافت نمي شوند! بسياري از اين مطالب يا به کلي جعلي هستند و يا بخشي از عبارت آن ها جعل شده است. البته تعداد کمي از اين دسته پيشگويي ها نيز وجود دارند که عمداً به صورت غلط ترجمه و تفسير شده اند. در زير به چند نمونه ي مهم از اين گونه پيشگويي ها اشاره مي کنيم:

A) پيشگويي زير، يکي از پيشگويي هاي معروف نوستراداموس مي باشد که طرفداران نوستراداموس، آن را به واقعه ي ساختگي 11 سپتامبر ارتباط مي دهند:(278)


اين قطعه از پيشگويي هاي نوستراداموس، سر و صداي زيادي به پا کرده است و عده ي زيادي از نويسندگان، آن را از شاهکارهاي نوستراداموس دانسته و ادعا مي کنند که اين قطعه کاملاً با حادثه ي 11 سپتامبر ارتباط دارد و نوستراداموس توانسته است اين واقعه را پيشگويي کند. اين افراد مي گويند که نوستراداموس توانسته است مدار محل وقوع حادثه (مدار شهر نيويورک) را نيز حدس بزند! متاسفانه در مقالات فارسي نيز سهواً اين سخن نادرست به چشم مي خورد.(279)

اما بايد بگوييم که مطالب گفته شده، کاملاً غلط مي باشد. در رد ادعاي بالا، مي توان به نکات زير اشاره کرد:

(aاولين نکته ي مهمي که مي توان به آن اشاره کرد، اين است که مدار 45 درجه به هيچ عنوان مدار شهر نيويورک نيست، بلکه مدار شهر نيويورک در حدود 41 درجه است. بنابراين مدار نامبرده در سانتوري نوستراداموس، به هيچ عنوان با مدار شهر نيويورک مطابقت ندارد.

تصوير ماهواره اي زير که از برنامه ي Google Earth برداشته شده است، مدار واقعي شهر نيويورک را به وضوح نشان مي دهد:



موقعيت جغرافيايي شهر نيويورک در تصاوير ماهواره اي . همان طور که در پايين و سمت چپ تصوير (فلش) ديده مي شود, موقعيت جغرافيايي اين شهر حدودا در مدار 41 درجه ي عرض جغرافيايي شمالي واقع شده است.

ادامه دارد ..............

موضوع قفل شده است