لاله هـا در آئینه ی مـشاعره ✿◕✿مشاعره با ابیاتی با مضامین دفاع مقدس✿◕◕✿

تب‌های اولیه

128 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

در مکتب انقلاب جان داد شهید

معشوق، هر آنچه خواست آن داد شهید ...

شاعر: آران، سید حیدرعلی،ارومیه
منبع: کتاب زخم سیب

[="Black"]

در پیشواز آن همه پرواز، بارها

تا این دیار آمد و برگشت آسمان

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ن[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اگهان چله كشيدند دليران
سينه خصم دريدند دليران

در تب حادثه راندند سواران
شعر اين قافله خواندند سوارا

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ن

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ن[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]داي سرخ شهادت، پيام تكبيرت

كمان قامت پيران راست انديشه

به اعتدال رسد در قيام تكبير

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ت[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif].

* عباس خوش عمل

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ت[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و رفته بودي و من زارمانده بودم، زار

تو غنچه بودي و من خار، مانده بودم، خوا

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ر

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ر[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نگين چو شفق دامن كارون از اوست

رخسار فلق نشسته در خون از اوس

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ت[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]

تو رفتی، سوز اشکم بیشتر شد

به دنبال سرت سنگر به سنگر

دل من نیز مفقودالاثر ش

د

جلیل صفربیگی

در محضر عشق امتحان می دادی
گویی که به خاک، آسمان می دادی
ای شهره ی آسمان هفتم چه غریب
آن شب به دل شلمچه جان می داد
ی

يكبار ديگر قلب من با درد خو كرد
مردي زمردان خدا در خون وضو كرد

او با حضورش غصه‌ها را دور مي‌كرد
چشمان او خفاشها را كور مي‌كر

د

در میان شعله، یاران عزیزم را

در کفن آن روز پیچاندم کجا بودید؟


خوب یادم هست آری، لحظه پرواز
من شما را یک به یک خواندم، کجا بودید؟


( عبدالحسین رحمتی)

دل را كمی اضطراب می‌باید و نیست
شب را گل آفتاب می‌باید و نیست

تابگذرد از كویر وحشت به امان
این قافله را شتاب می‌باید و نیس

ت

تو مانند منورهای جبهه روشن روشن!
دل تاریک و خاموش مرا لختی منور کن

تو ای زیباترین تصویر سجده در دل سنگر!
برایم چفیه و تسبیح و آتش را مصور ک

ن

نیستم تا در نظام جمع عشقت پا نهم
تا تن بنشسته از هجر ترا بر پا دهم

می کنم رزم شبانه من به دشت سینه ات
دشتبان آیم کنم حل غیبت دیرینه ات

قسمتی از شعر « نامه سربازی به معشوقه اش » که در ایام جبهه سروده بودم

تمام درد مرا روزگار مي‌داند
صداقت سخنم را بهار مي‌داند

ستاره‌هاي درخشان ز آسمان رفتند
به روي بال شهادت ز كهكشان رفتن

د

در دست بگیر تفنگ تا پیروزی
ننگ است دمی درنگ تا پیروزی
دانی چه بُوَد پیام یاران شهید ؟
اینست که : جنگ جنگ تا پیروزی

یاد مردان خطر کرده بخیر یاد یاران سفر کرده بخیر

یاد مردانی که چون شیران روز حمله فتح و ظفر کرده بخی

ر

رمز پیروزی ما « یا زهرا » ست
که دل ما نگرند چون دریاست

تا خون بُوَد در رگ ما ملت ایران
آماده ی جنگیم اماما بده فرمان

نمازی که یک رکعتش پاره شد

تشهد پر از موج خمپاره شد

کجایند مردان والفجر هشت

که از خونشان دشت گلپوش گش

ت

تو بی فراز از نهیب توفان، چگونه آن شب گذشته بودی

فقط شنیدم که بال خود را گشادی از این کرانه رفت

ی

یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست

یک مادر گریان که به دختر می گفت:
بابای تو زنده است ، هرچند که نیس

ت

میلاد عرفان پور


تا كه فرمان از جماران داده شد

لشگر و گردان حق آماده شد

حمله اسلاميان آغاز شد


ياعلي گفتيم و محور باز شد

[="Black"]

دلش كه رفت به سوی شروع تازه تری

تنش به خاك رسید و گرفت نام شهید
[/]

دید در معرض تهدید دل و دینش را
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را

رفت و حتّی کسی از جبهه نیاورد به شهر
چفیه و قمقمه اش... کوله و پوتینش را


آنان که به راه عشق پاینده شدند
صد بار در آغوش عدم زنده شدند
این لشکر بی سنگر میدان خطر
با پیکر خود سنگر رزمنده شدن
د

علیرضا پوربزرگ (وافی)

د

ل بهاري‌ام از اين خزان پريشان است
خداي را، چه بگويم كه درد سنگين است

چه شعله‌هاست كه اندر كمين پرچين است
شكست ناي و،هزاران نوا در آتش سوخ

ت

ت

ا ارتفاع شانه مردان شهرمان
از دست خاک پر زدنم طول می‌کشید

مادر نمیر! زندگی من از آن تو!
مادر نمیر! زندگی از آن میهن اس

ت