كنترل ذهن

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
كنترل ذهن

با سلام خدمت دوستان :Gol:
چه طور ميتونيم ذهنمون رو كنترل كنيم كه فقط و فقط به خدا فكر كنه نه به چيز ديگه ايي .
البته مواقعي كه كاملا بيكاره .چون مواقعي كه كار داره فقط داره به اون كار فكر ميكنه ولي مثل مواقعي كه داريم راه ميريم داريم غذا مي خوريم و هيچ كاري نداريم انجام بديم .چطور ميتونيم ذهن رو طوري كنترل كنيم كه به جاي اينكه به چيزهاي كه مهم شمرده شده تو زندگيمون فكر كنه به خدا فكر كنه.

sayehe khorshid;74536 نوشت:
با سلام خدمت دوستان :Gol:
چه طور ميتونيم ذهنمون رو كنترل كنيم كه فقط و فقط به خدا فكر كنه نه به چيز ديگه ايي .
البته مواقعي كه كاملا بيكاره .چون مواقعي كه كار داره فقط داره به اون كار فكر ميكنه ولي مثل مواقعي كه داريم راه ميريم داريم غذا مي خوريم و هيچ كاري نداريم انجام بديم .چطور ميتونيم ذهن رو طوري كنترل كنيم كه به جاي اينكه به چيزهاي كه مهم شمرده شده تو زندگيمون فكر كنه به خدا فكر كنه.

سلام :Gol:
دو راه داره
1- طهارت نفسانی در سایه عمل به شریعت مقدس که این عمده و اساس است برای عموم . اگر انسان به طهارت نفسانی رسید حضور خدای متعال را در متن همه امور با دل و جان خود احساس می کند لذا نیازی به توجه ذهنی هم ندارد . ذهن کار خودش را می کند عقل هم کار خودش و قلب همچنین . چون انسان مظهر یا من لا یشغله شان عن شان است . یعنی انسان با این طهارت نفسانی طوری می شود که ذهن و تصویرسازیهای او نفس را از توجه به حالات قلبی باز نمی دارد . یک مثال بزنم . شما یک مداحی گوش می دهید . ذهن یا همان قوه خیال آنرا در درون شما بصورت صوت صورتگری می کند در عین حال عقل شما به مفهوم آن توجه می کند و در عین حال قلب شما از آنچه فهمیده اید متاثر می شود و مثلا گریه می کنید . با اینکه خیال ( ذهن ) و عقل و قلب هرکدام مرتبه ای از مراتب نفسند اما هیچکدام مانع دیگری نمی شود .
انسان وقتی با طهارت و پاکی نفسانی الهی شد در متن امور با قلبش خدای را می بیند و به او مشغول می شود و هیچ چیزی اورا از یاد خدا باز نمی دارد .
این راه عملی است . یعنی باید مومن راه بیفتد زحمت بکشد تقوی پیشه کند و به دین عمل نماید سخت و محکم تا کم کم این اثر در نفسش حاصل شود .
2- کسب معرفت . البته منظور از کسب معرفت این نیست که اهل عمل نباشد . اصلا . بلکه منظور اولویت دادن به کسب معرفت در برنامه دینی خود است . این طریق طریق اهل علم است . که با جد و جهد در کسب علم خود را به پایه ای می رسانند که لایق القای حقایق معنوی از عالمان ربانی به جانشان می شوند . وقتی معرفت یافت کمر به خدمت می بندد و آنچه در مقام علم یافت با عمل کاملش می کند . این چنین مومنی جمع بین علم و عمل کرده و از آنچه می یابد و می بیند بی خبر نیست . اما از دسته اول هستند کسانی که نمی دانند چه می یابد و چه می بیند . مثل کسی که چشمش را ببندند و غذای خوشمزه ای به او بدهند هرچند مزه غذا را می چشد اما نمی داند چه می خورد اما عارف هم می بیند و هم می چشد . این طریق طریق خواص است چون عوام که اکثریتند ذائقه و میل به علم و معنا را ندارند .
موفق در پناه حق :Gol:

ممنونم از جناب حامد:Gol:
اگر بقیه عزیزان هم نظر بدهند ممنون میشیم و استفاده میکنیم
:Gol:

:Gol: محبت داشته باش :Gol:

روزی فردی که دوست داشت همیشه محبت خدا رو در دل داشته باشه نزد عالمی رفت و سوالی مطرح کرد:

* چطور خدا رو دوست داشته باشم و همیشه به یاد او باشم؟

عالم بزگوار در جواب گفت: خدا رو دوست داشته باش.
سوال کننده متوجه جواب نشد و دوباره سوالشو پرسید:چطور خدا رو دوست داشته باشم؟
عالم صبور و مهربان جواب داد: او را دوست داشته باش.
سائل مثل افرادی که گیج گیج باشند پرسید : من خدا رو اونطوری که باید دوست ندارم(که همیشه به یادش باشم و با یادش کارهام رو انجام بدم)چطور شما میگید دوست داشته باش؟راه حل بدید.
عالم بزرگوار فهمیده فرمود: دوست داشتن خدا خودش عمل و رفتاره و حس نیست که به دست بیاری و بعد بخاطر اون حس رفتاری در این زمینه انجام بدی.
اگر تمرین کنی همیشه به یاد خدا باشی و کارها رو با یاد او انجام بدی و ملاک انتخاب کارها و رفتارهات رو خدایی کنی عاشق خدا میشی و در نتیجه همیشه در قلب و زبان و... به یاد اویی.

زمانی انسان کسی رو دوست دارد که به او معرفت پیدا کند.
ببین چه زمانی عاشق کسی می شوی؟اگر تدبر کنی می بینی وقتی در او حسنی یافتی که خودت از آن محرومی...و ان حسن و
نیاز تو بدان تو را مجذوب وی کرده است.
در خصوص خدا هم اول باید احساس نیاز کنی (طالب ) بعد او خود هویدا می شود.
لذا اساس و جنس عشق و محبت نیاز است.

کنترل ذهن کاری سخت اما شدنیه لحظه چشم را ببندید ذهن مانند میمون وحشی به اینسو و انسو میپرد از این شاخه به ان شاخه اما چه باید کرد جواب در انجام تمرینات کنترل ذهن و ایجاد تمرکز است:Gol:

سلام
دوست خوبمان عارف توصیف زیبا و به جایی از ذهن کردند.
ذهن ما بیشترین تاثیر گزاری را بر تصمیمات ما دارد.
اگر فقط چند لحظه از قید فکر و ذهن خلاص شوی ,آن وقت است که معنا و شیرینی زندگی را متوجه می شوی.
آنگاه است که می فهمی که ذهن تو فقط اسباب تشویش و ترس تو را فراهم می کرده است.
من برای شروع برگشتم به اطرافم و نگاهی دوباره به محیط انداختم.
صدای آب را حس کردم
خنکی آن را حس کردم
روی تنه درخت دست گذاشتم و ان را احساس کردم
زمین زیر پایم را احساس کردم.
صدای پرنده ها
رفت و آمد انسانها
دیگر فکر نکردم ...؟فقط سعی کردم از عالم ذهن و ذهنیات خود بیام بیرون! محیط خود را احساس کنم
حیات را احساس کنم
و در آخر فقط چند دقیقه توانستم وجود خود را احساس کنم.
اری احساس وجود و احساس حیات جاری در آن
احساس حی بودن
بیرون امدن از زمان و مکان که ذهن من را در آن زندانی کرده بود.

یک سوال چطور میتونیم افکاری رو کنترل کنیم که اصلا دست خودمون نیست و نا خود آگاه به ذهنمون میاد وحتی برای خودمون تعجب آور هست که اصلا این حرفا چیه؟

sayehe khorshid;87704 نوشت:
یک سوال چطور میتونیم افکاری رو کنترل کنیم که اصلا دست خودمون نیست و نا خود آگاه به ذهنمون میاد وحتی برای خودمون تعجب آور هست که اصلا این حرفا چیه؟


سلام علیکم جمیعا

سایه خورسید گرامی دوستان و اساتید اشاره های خوبی داشتند و بنده جمع بندی ای را ذکر میکنم.( البته من نمیدانم کیش شما چیست لذا با این پیش زمینه این استدلالات را مطرح میکنم )

افکار انسان تحت تاثیر اعمال و اعمال انسان تحت تاثیر افکار او هستند و هر دو اینها از محیط یعنی گفتارها کردارها و پندارهای دیگران تاثیر میگیرند.

برای اینکه پندار نیک بشکلی قوی و چیره نسبت به پندار پلید در ذهن انسان ایجاد گردد لازم است که شخص
1- اولا عبادات مذهبی و اذکار مذهبی و اعمال مذهبی را انجام دهد
2- تزکیه نفس از پلیدی نماید یعنی اگر از پلیدیها لذت میبرده و هنوز متوجه نشده که پلیدیها بر ضرر او عمل میکرده و باعث رنج و آزار او بوده لازم است که به آنها فکر کند و تعقل نماید.

مثلا کدام حسودی از حسادتش و بخیلی از بخالتش و فحاشی از فحاشیش و زناکاری از زنایش سود برده ؟

اگر انسانی این اعمال پندار و گفتارش را باز بینی کند و تاثیرش بر زندگیش را بسنجد بدون شک دست از این حماقت برداشته و به خداوند لایزرال پناه میبرد و تزکیه نفس ( یعنی ترک اعمال گفتار و پندار پلید با ذکر اسماء الهی و عمل به نیکیهای ذکر شده در دین ) میپردازد.

یاحق

ممنونم از جناب بینا
ولی فکر کنم بنده مساله رو بد مطرح کردم
یک مثال میزنم که کمی واضح تر بشه
مثلا یک نفر خوابیده نفر دوم که اون خوابیده رو میبینه تو ذهنش یکدفعه بگه خواب آخرت باشه
که حتی این جمله برای خود فرد هم تعجب آوره که آخه چرا تو این حرف رو میزنی
چطور میشه جلوی این افکار رو گرفت ؟
یا اینکه اصلا این چیزا دست خود انسان هست یا اینکه نه هر کاریش کنیم ناخودآگاه میاد
البته این سوال کاملا با سوال قبل که اول تاپیک مطرح شده متفاوت هست :Gol:

sayehe khorshid;87704 نوشت:
یک سوال چطور میتونیم افکاری رو کنترل کنیم که اصلا دست خودمون نیست و نا خود آگاه به ذهنمون میاد وحتی برای خودمون تعجب آور هست که اصلا این حرفا چیه؟

سلام به سایه خورشید عزیز
افکاری که تحت کنترل ما نیست کنترلش تکلیف ما نمی باشد.اما شاید منظور شما وسوسه های شیطان و نفس است که بدون قصد و نیتتون به دل وذهنتون خطور میکنه.
اول که این خطورها هیچگاه دست از شما برنمی دارد،اما میشود که کمش کرد و به حداقل رساندش که راه این کار همان است که در پست قبلیست که عرض کردم.
میدونید مشکل بی کاری و تلف شدن توان و وقت است که خود شما هم اشاره فرمودید.اگر توضیح بیشتر میطلبد بفرمایید.

موضوع قفل شده است