قیام حضرت حسین – سلام الله علیه - از دیدگاه اهل سنّت

تب‌های اولیه

75 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوست گرامی جناب ایمان

بخش هایی از مطالب شما برایم جالب آمد :

iman2010;81664 نوشت:

2.
ب) معاویه و ابوسفیان صحابه نبودند و جزو اولیای خدا نیستند

ولی اهل سنت معاویه را کاتب وحی و خال المومنین می دانند !!!

آیا شما اهل سنت نیستید یا اینکه با اهل سنت مشکل دارید یا اینکه خودتان فرقه ای خاص هستید؟؟!!!

iman2010;81664 نوشت:

ج) شخصی به اسم جانشین پیامبر وجود ندارد بلکه شوری جانشین پیامبر است و آن کسی را که خلیفه مینامند کسی است که توسط شوری برای اجرایی کردن دستورات شوری انتخاب شده است. بعد از پیامبر که منبع وحی قطع میشود دیگر شخص لیاقت رهبری جامعه مسلمین را ندارد بلکه شوری این لیاقت را دارد (این اشتباه در میان اهل سنت هست که فکر میکنند حضرت ابوبکر جانشین پیامبر بوده است در حالیکه شوری جانشین پیامبر بوده و حضرت ابوبکر منتخب شوری برای اجرایی کردن دستورات شوری بوده است).

1400 سال است که روی این سخن شما بین شیعه و سنی اختلاف است و شیعه می گوید حضرت امیر المومنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه بنا به فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم جانشین و منصوب و امام بعد از رسول الله است و اهل سنت می گویند نخیر ابوبکر و بعد عمر و بعد عثمان جانشین و خلیفه ی پیامبرند.

حالا شما پیدا شده اید می گویید ابوبکر جانشین نبوده !!!

به همین سادگی!!! دوست عزیز هیچ کس چنین ادعایی که شما می کنید را نکرده است حتی خود ابوبکر و عمر خود را نماینده ی شورا نمی دانستند بلکه ولی و جانشین و خلیفه پیامبر می دانستند و من می تونم این ادعا رو از احادیث اهل سنت براتون اثبات کنم.

شما مطمئنا کلمه خلیفه الرسول را شنیده اید که برای جنابان ابوبکر و عمر و عثمان استفاده می شود ولی کلمه خلیفه الشوری را امکان ندارد!!!

در ضمن اگر شما هم می توانید ادعای خودتون رو از کتب و روایات اثبات کنید من بسیار مشتاقانه منتظر چنین اقدام شما هستم.

باتشکر - یاعلی

hamedi;81707 نوشت:
ولی اهل سنت معاویه را کاتب وحی و خال المومنین می دانند !!! آیا شما اهل سنت نیستید یا اینکه با اهل سنت مشکل دارید یا اینکه خودتان فرقه ای خاص هستید؟؟!!!


ده ها بار گفتم که ما اهل سنت هستیم و بر مذهب شافعی هستیم.

اینکه اهل سنت معاویه را از صحابه میدانند جزو اشتباهات اهل سنت است و کاکه احمد مفتی زاده در نوارهای ضبط شده اش این مورد را به خوبی توضیح داده است. پس نیازی نیست وارد این بحث شویم.
ما در موارد فقهی پیرو امام شافعی هستیم و در موارد اعتقادی که تقریبا هر چهار مذهب اهل سنت یکسان هستند.

hamedi;81707 نوشت:
به همین سادگی!!! دوست عزیز هیچ کس چنین ادعایی که شما می کنید را نکرده است حتی خود ابوبکر و عمر خود را نماینده ی شورا نمی دانستند بلکه ولی و جانشین و خلیفه پیامبر می دانستند و من می تونم این ادعا رو از احادیث اهل سنت براتون اثبات کنم. شما مطمئنا کلمه خلیفه الرسول را شنیده اید که برای جنابان ابوبکر و عمر و عثمان استفاده می شود ولی کلمه خلیفه الشوری را امکان ندارد!!! در ضمن اگر شما هم می توانید ادعای خودتون رو از کتب و روایات اثبات کنید من بسیار مشتاقانه منتظر چنین اقدام شما هستم.

بنده ادعای خودم رو از قرآن ثابت خواهم کرد. ولی بحث شوری بحثی بسیار طولانی خواهد شد و فکر نمیکنم در حوصله شما باشد

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوست گرامی جناب ایمان

iman2010;81709 نوشت:

ده ها بار گفتم که ما اهل سنت هستیم و بر مذهب شافعی هستیم.


خوب بنده قبول می کنم ولی شما لطف کنید و این عقاید جدیده ی خود را از زبان یکی از علمای شافعی اهل سنت برای ما نقل کنید تا ما هم بتوانیم قبول کنیم!!!

iman2010;81709 نوشت:
اینکه اهل سنت معاویه را از صحابه میدانند جزو اشتباهات اهل سنت است و کاکه احمد مفتی زاده در نوارهای ضبط شده اش این مورد را به خوبی توضیح داده است. پس نیازی نیست وارد این بحث شویم.


خوب خیلی جالب است. من می گویم که چند اشتباه اهل سنت را کاکه براتون نشان داده اند بیایید تا من هم خیل کثیری از اشتباهات اهل سنت را براتون نشون بدم!!!

منتها اگر از من هم مثل کاکه قبول کنید !!!

iman2010;81709 نوشت:

ما در موارد فقهی پیرو امام شافعی هستیم و در موارد اعتقادی که تقریبا هر چهار مذهب اهل سنت یکسان هستند.

بنده ادعای خودم رو از قرآن ثابت خواهم کرد. ولی بحث شوری بحثی بسیار طولانی خواهد شد و فکر نمیکنم در حوصله شما باشد

شما می گویید ادعاتان را از قرآن اثبات می کنید و از طرفی می گویید مخالف کفانا کتاب الله هستید !!!

در مورد شوری هم مطمئن باشید که نمی توانید اثبات کنید ولی من می توانم از کتب صحیح خودتان ( که ظاهرا شما مخالف آنها هستید ) برایتان اثبات کنم که خود ابوبکر و عمر هم خود را نماینده شوری نمی دانستند و بلکه جانشین و ولی پیامبر می دانستند!!!

باتشکر - یاعلی

iman2010;81709 نوشت:

ده ها بار گفتم که ما اهل سنت هستیم و بر مذهب شافعی هستیم.

اینکه اهل سنت معاویه را از صحابه میدانند جزو اشتباهات اهل سنت است و کاکه احمد مفتی زاده در نوارهای ضبط شده اش این مورد را به خوبی توضیح داده است. پس نیازی نیست وارد این بحث شویم.
ما در موارد فقهی پیرو امام شافعی هستیم و در موارد اعتقادی که تقریبا هر چهار مذهب اهل سنت یکسان هستند.



hamedi;81917 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوست گرامی جناب ایمان


خوب بنده قبول می کنم ولی شما لطف کنید و این عقاید جدیده ی خود را از زبان یکی از علمای شافعی اهل سنت برای ما نقل کنید تا ما هم بتوانیم قبول کنیم!!!


خوب خیلی جالب است. من می گویم که چند اشتباه اهل سنت را کاکه براتون نشان داده اند بیایید تا من هم خیل کثیری از اشتباهات اهل سنت را براتون نشون بدم!!!

منتها اگر از من هم مثل کاکه قبول کنید !!!

شما می گویید ادعاتان را از قرآن اثبات می کنید و از طرفی می گویید مخالف کفانا کتاب الله هستید !!!

در مورد شوری هم مطمئن باشید که نمی توانید اثبات کنید ولی من می توانم از کتب صحیح خودتان ( که ظاهرا شما مخالف آنها هستید ) برایتان اثبات کنم که خود ابوبکر و عمر هم خود را نماینده شوری نمی دانستند و بلکه جانشین و ولی پیامبر می دانستند!!!

باتشکر - یاعلی

با سلام
حامدی عزیز !!

hamedi;81917 نوشت:

خوب بنده قبول می کنم ولی شما لطف کنید و این عقاید جدیده ی خود را از زبان یکی از علمای شافعی اهل سنت برای ما نقل کنید تا ما هم بتوانیم قبول کنیم!!!

خوب خیلی جالب است. من می گویم که چند اشتباه اهل سنت را کاکه براتون نشان داده اند بیایید تا من هم خیل کثیری از اشتباهات اهل سنت را براتون نشون بدم!!!

منتها اگر از من هم مثل کاکه قبول کنید !!!

با سلام و احترام و ابراز تاسف از سواستفاده از صداقت ما

1. کاکه احمد مفتی زاده یکی از علمای شافعی است. اگر نظر ایشان برای شما ملاک نیست اشکالی ندارد. چون بنده سعی کرده ام سعادت آخرتم را بر روی جرف مردم بنا نکنم بلکه از "قول احسن" (به قول قرآن) پیروی کنم.
2. متاسفانه نمیتوان با شیعه صادقانه بحث کرد چون سعی میکند از صداقت سواستفاده کند. جناب محترم بنده گفتم در مذهب اهل سنت برخی خرافات وارد شده که کاکه احمد مفتی زاده با توفیق الهی این خرافات را برداشت و اکنون مفتخرم که نزدیکترین راه به راه سول الله را یافته ام.
3. اگر بخواهم از خرافات مذهب تشیع بنویسم که باید صدها سرنگار در این موارد ایجاد کنم. اگر مذهب اهل سنت 10 درصد خرافات دارد مذهب اهل تشیع فقط 10 درصداش خرافات نیست! پس سعی کنید دیگر از صداقت ما سواستفاده نکنید.
خمس و مهدی و تقیه و صیغه و علم غیب برای انسان و اصل دانستن امامت و هزاران مورد دیگر جزو اعتقادات اساسی شیعه است که جایی در اسلام ندارند.
اگر اشتباهات موجود در اهل سنت چیزی است مثل مومن دانستن معاویه! این باور با اینکه یک باور غلط است ولی در زندگی امروز مسلمین تاثیری ندارد بلکه فقط یک قضیه تاریخی است ولی اشتباهات و خرافات مذهب شیعه در کل جامعه تشیع رخنه کرده است. مثلا امسال آقای مکارم گفتند که "خمس یارانه ها را بخشیدیم!!!!!!!!" عجب؟ با چه حقی؟؟؟؟؟؟ مگر شیعه نمیگه خمس قسمت اعظمش مربوط به امام زمان است؟ مگر شیعه نمیگوید که خمس جزو وظایف دینی است؟ پس این آقا با چه حقی از کیسه خلیفه می بخشد؟؟؟؟؟ راستی این سهم امام زمان کجا میرود؟ حدود سی سال انقلاب پول امام زمان از خمس چقدر شده است؟؟؟؟؟؟ این پول در کچا و توسط چه کسانی نگهداری میشود؟ امام زمان این پول را برای چی میخواد؟ وقتی در مملکت مردم از گرسنگی می میرند. مردم کلیه خود را میفرشند. زنان تن فروشی میکنند و....دیگر پول ذخیره کردن برای امام زمان چه صیغه ای است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای بر شما که بجای رفتن سمت حقیقت دنبال این هستید که آنچه را که از بچگی در گوشتان خوانده اند هر طور که شده اثبات کنید! این راه راه رستگاری نیست. واقعا که علامه برقعی شدن کار هر کسی نیست!

iman2010;81664 نوشت:
با سلام و احترام
1.اکنون مکتب قرآن در نزد مردم کرد جایگاهی خاص پیدا کرده [="red"]و به دلیل باورها و تعاریف درستی که از دین ارائه میدهد [/]روز به روز برپیروانش افزوده میشود. در آن لینک گفته شده که خداوند با فضل خود به کاکه احمد علمی را داد تا بتواند با توجه به قرآن معنای واضح دین را استخراج کند و احادیث درست از نادرست را با تطبیق برقرآن برای پیروانش آشکار کند. این معنای علم لدنی است در نظر مکتب قرآن. اگر شما فکر میکنید که منظور مکتب قرآن از علم لدنی، علم غیب است که باید بگویم چنین نیست و این باور در نظر ما شرک است.

ج) شخصی به اسم جانشین پیامبر وجود ندارد بلکه شوری جانشین پیامبر است و آن کسی را که خلیفه مینامند کسی است که توسط شوری برای اجرایی کردن دستورات شوری انتخاب شده است. بعد از پیامبر که منبع وحی قطع میشود دیگر شخص لیاقت رهبری جامعه مسلمین را ندارد بلکه شوری این لیاقت را دارد (این اشتباه در میان اهل سنت هست که فکر میکنند حضرت ابوبکر جانشین پیامبر بوده است در حالیکه شوری جانشین پیامبر بوده و حضرت ابوبکر منتخب شوری برای اجرایی کردن دستورات شوری بوده است).

[=13].


باسلام به ایمان عزیز
[="red"]1-[/]حرفهای عجیبی بیان فرمودید که« لا یرضی به صاحبه »است.البته نکات خوب هم وجود داشت.
فرمودید:مکتب قرآن به دلیل باورهای درستی که از دین ارائه می دهد جایگاه خاصی پیدا نموده است.سوال این است که آیا در برخی موارد که سخنان این مکتب با اجماع عملی فریقن مخالفت دارد سخن این فرقه صحیح و از منبع زلال معرفت اخذ شده و همه در اشتباهند؟هر چند که برای ما بیان نفرمودید«بجز شورای عجیب و غریبتان و بحث سنگسار و معاویه» که کاکه شما چه معارف جدیدی آورده اند؟ و چگونه شرک را از روی اسلام پاک نموده اند و نماد این امر در جامعه کرد در کجا آشکار شده است.
[="red"]2[/]- در مورد جناب کاک احمد مشخص نشد ایشان در کجا و نزد چه اساتیدی تلمذ نموده اند؟آیا مرادتان این است ایشان با دریافت درونی و هدایت الهی عارف به احکام دین شده اند؟
3- اگر روش ایشان در بحث احکام تطبیق احکام با قرآن است .نظر ایشان در بارۀ متعه چیست؟چون حکم متعه در کتاب خدا آمده و ناسخی ندارد جز فعل خلیفه دوم.ویا سه طلاقه نمودن زن در مجلس واحد ؟
[="red"]4-[/] اینکه فرمودید شخصی به اسم جانشین پیامبر وجود ندارد امری خلاف واقع است خلفا خود را خلیفه و جانشین پیامبر می دانستند و با عنوان امیر المومنینی از آنها یاد می شد «هرچند این عنوان مخصوص امام علی بوده» به .و اینگونه نبوده که خلیفه اجرا کنندۀ دستورات شوری بوده باشد و خود هیچ نظری نداشته باشند.
5-ا[="green"]گر شوری اینقدر در نزد شما دارای اهمیت است که مشروعیت همه چیز را با آن می خواهید درست کنید چرا در سقیفه وبعد از آن شورای رهبری تشکیل نشد ؟مثلا یک شورای رهبری درست می شد و ابوبکر سخنگوی آن شورا می شد.[/]
[="red"]6-[/] بر فرض شوری مشروعیّت داشته باشد چه کسانی باید در آن حاضر باشند؟آیا عموم مردم؟یا خواص؟اگر خواص اند ملاک تشخیص این خواص چیست؟
در صورتی که میان خواص اختلاف در گیرد ملاک مشروعیّت چیست؟چون مسلم است همه افراد حاضر در شورادر یک سطح نیستند.اگر نظر اعلم حائز اکثریّت نباشد و نظر او با حکم الله موافق باشد آیا باز نظر شوری شرعی است؟یعنی اگر اکثریت حکمی مخالف موازین شرعی دادند حکم الهی منطبق بر نظر آنها می شود؟

iman2010;81973 نوشت:

با سلام و احترام و ابراز تاسف از سواستفاده از صداقت ما

1. کاکه احمد مفتی زاده یکی از علمای شافعی است. اگر نظر ایشان برای شما ملاک نیست اشکالی ندارد. چون بنده سعی کرده ام سعادت آخرتم را بر روی جرف مردم بنا نکنم بلکه از "قول احسن" (به قول قرآن) پیروی کنم.

اگر ملاک مکتب قرآن، قرآن است و به قول خودتان سنت منطبق با آن، تبعیت از ابن ادریس شافعی چه وجهی دارد؟آیا او شما را امر به تقلید از خود نموده؟

iman2010;79619 نوشت:
سم الله الرَّحمن الرَّحیم

قیام حضرت حسین – سلام الله علیه - از دیدگاه اهل سنّت


سؤال: لطفاً دیدگاه اهل سنّت را درباره ی واقعه ی عاشورا بیان کنید.



با سلام
و تشکر از سروران عزیز که حق مطلب را ادا کردند .
و با اجازه صدرای عزیز و حامدی گرامی !
جناب
iman2010 نظر اهل سنت را میخواهید؟
چرا اینقدر بی راه میروی اخوی؟!

در طـول تـاريـخ اسـلام از آغـاز ظـهور تاكنون , حساس ترين زمان در سرنوشت اسلام , زمان امام حـسين (ع ) است و قيام امام حسين (ع ) نيز مؤثرترين و ارزنده ترين حركتى است كه در راه احياى دين و اظهار حق به وقوع پيوسته است .:Sham:
امـام حـسين (ع ) خود را بر سر يك دو راهى تعيين كننده مى ديد كه يك راه به محو كامل اسلام و راه ديـگر به احياى دين ختم مى شد آن حضرت مى توانست سكوت كند و مانند ديگران با حكومت يـزيـدبـسـازد و مـانـند مصلحت انديشان زمان خود, با تغافل از اصل حكومت , به مسائل جزئى و سطحى بپردازد, از يك زندگى در سطح عالى و احترام و موقعيت بالاى اجتماعى برخوردار باشد.
ايـن درسـت هـمـان چـيزى بود كه دستگاه حكومت اموى آرزو مى كرد, ولى با شناختى كه از آن حضرت داشت مى دانست هرگز به اين آرزو نخواهد رسيد و به هيچ قيمتى نمى تواند همكارى و يا حتى سكوت آن حضرت را به دست آورد.
يـزيـد بـه يـاد داشـت كـه امام حسين (ع ) در نامه اى به پدرش معاويه , جنگ با بنى اميه را عملى خـداپـسـنـدانـه شمرده بود1 همه بنى اميه مى دانند كه امام حسين (ع ) حكومت يزيد را به رسـمـيـت نـخـواهـدشـناخت مروان بن حكم در مقام راهنمايى به وليد بن عتبه فرماندار مدينه مى گويد: كسانى را كه يزيد نام برده , هم اكنون احضار كن و از آنها بخواه كه بيعت كنند, ولى من مـى دانـم كـه حـسـيـن هرگز با يزيد بيعت نخواهد كرد و طاعت او را به گردن نخواهد گرفت2 .
درسـت بـه همين دليل است كه يزيد همين كه به قدرت مى رسد مى خواهد تكليف خود را باامام حـسـين (ع ) روشن كند او به وليد بن عتبه فرماندار مدينه مى نويسد: فورا از حسين بيعت بگير و اگرسرباز زد او را گردن بزن 3 .
او مـى دانـد تـا حـسـين بن على (ع ) فرزند پيامبر هست , حكومت بى دغدغه بر جهان اسلام براى اوميسر نخواهد شد.
بـنـابـر ايـن بـر خـلاف نـظـر كـسـانـى كـه حركت و قيام حضرت اباعبداللّه (ع ) را ناشى از فشار بـنـى امـيـه مـى دانـنـد, موضع بنى اميه در قبال امام حسين (ع ) ناشى از شناختى است كه از امام حـسـيـن (ع ) دارنـد اگـريـزيـد احتمال مى داد امام حسين (ع ) در قبال حكومت ناحق او سكوت مى كند, هرگز مزاحم آن حضرت نمى شد.
امـام حـسـيـن (ع ) در شرايط موجود آن زمان اصل دين را در خطر نابودى مى ديد او نه تنها يزيد راشـايـسـتـه خـلافـت نـمـى دانست , بلكه او را به عنوان مردى با تمام خصلت ها و صفات ناپسند مى شناخت4 .
از ايـن رو تسليم در برابر يزيد را ناروا و ايستادگى در برابر او را واجب مى دانست و تكليف خود را درايـن مـيـان از هـمـه سنگين تر مى ديد 5 و در وصيتى كه براى برادرش محمد بن حنفيه نـوشـت اصول اساسى حركت خود را كه همان دفاع از دين و حفظ جامعه اسلامى از خطر انحراف بـود تـرسـيـم كـرد6 و از مـديـنه خارج شد هنگامى كه امام حسين (ع ) به مكه رسيد و خبر مـخـالـفـت او بـا يزيد منتشر شد, مردم كوفه تصميم گرفتند آن حضرت را به كوفه دعوت كنند 7 .
بـنـابر اين نمى توان گفت امام حسين (ع ) تحت تاثير دعوت كوفيان قيام كرد, چون دعوت مردم كـوفـه نـيـز يـكى از آثار حركت امام حسين (ع ) به شمار مى رود و مردم كوفه وقتى امام را دعوت كردند كه امام ازبيعت سرباز زده و در مكه مستقر شده بود.
نـتـيـجـه ايـن كـه حركت امام حسين (ع ) تنها ناشى از احساس وظيفه آن حضرت و نياز دين به حركتى اساسى در راه براندازى جور و ستم بود و دعوت مردم كوفه هيچ تاثيرى در اراده راسخ آن امام نداشت كه خود فرمود: به خدا اگر در دنيا هيچ جا و پناهگاهى نداشته باشم با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد8 .
بـه هـمـيـن دليل است كه حضرت در اولين روزهاى حركت خود به سمت كوفه , از تغيير اوضاع آن سـامـان با خبر شد,9 ولى از راهى كه انتخاب كرده بود, باز نگشت هر بار كه خبر شهادت يكى ازيارانش به دست مردم كوفه را دريافت مى كرد مى فرمود: ايشان به عهد خويش وفا نكردند و ما همچنان در انتظار انجام وظيفه ايم .

پی نوشت

1- الطبقات الكبرى , ابن سعد, ص 54, ترجمه امام حسين .
2- مقتل خوارزمى , ج 1, ص 181.
3- مقتل خوارزمى , ج 1, ص 180 و كامل ابن اثير, ج 4, ص 14.
4- مقتل خوارزمى , ج 1, صص 182, 184 و 185.
5- كامل ابن اثير, ج 4, ص 48.
6- مقتل خوارزمى , ج 1, ص 188.
7- كامل ابن اثير, ج 4, ص 20.
8- مقتل خوارزمى , ج 1, ص 188.
9- تاريخ طبرى , ج 4, ص 299 و كامل ابن اثير, ج 4, ص 40 و 42 و 43.
.

iman2010;80806 نوشت:


[=&quot]4- [=&quot]لطفا مجلات کیهان و اطلاعات سالهای 1357 و 1358 را بخوانید و دیدگاههای کاک احمد را خودتان بخوانید تا بدانید که کاکه احمد به هیچ وجه خواهان جدایی از ایران نبود و حتی یکبار هم دست به مقابله مسلحانه نزد و اصلا از خونریزی بیزار بود.

با سلام
جناب
iman2010 در اسناد و شواهد چیز دیگری است !!
این مطلب را از یکی از سایتهای اهل سنت آوردم که اگر دوست داشتید لینک ان را هم برای شما میفرستم !
تا خدای نکرده حقی را نه حق نکنیم!
بنده پرسش ۱۱ را میگذرم چون مربوط به
آقاي مفتي زاده میباشد

گفت و گوی منتشر نشده ای با شيخ عزالدين حسيني

11-چه ارتباطي بين شما و آقاي مفتي زاده بود ؟

ج . من سالها بودکه با مرحوم مفتی زاده ارتباط داشتم . اومردی عالم ودانشمندوروشنفکربود . ایشان اززمره کسانی بود که تفکرش بامانزدیک بود ، مادرباره مسائل ملی وتفكردینی هماهنگی داشتیم.

مثلا درارتباط با مسائل شرعی ومبارزه باخرافات مذهبی وعقب افتادگی ویاردطریقت ومکتب تشیخ همفكربودیم . دردوران حكومت شاه بارهاهمدیگررادر سنندج وبوكان ومهابادملاقات كردیم وباهم گفتگوداشتیم .

اوطرفدار یک حکومت دینی همانند مکتب واندیشه سیدقطب بود ، اما من افکارواندیشه های شیخ محمدعبده راتائید می کردم وکتاب رساله التوحید او راتدریس می‌کردم وكتابهای دیگراورابه دیگران پیشنهادمی‌كردم . ازاین جهت باهم اختلاف نظرداشتیم .

دردوران انقلاب هم باهمدیگر همکاری کردیم وچندین بارملاقات داشتیم .
مثلا درآواخراسفندماه 57 درشهرسقز اجتماعی ازروحانیون در منزل مرحوم ملاعبداله محمدی داشتیم که زنده یادمفتی زاده هم شرکت داشت .

درآنجا مشرکانامه ای به دولت بازرگان نوشتیم که روی 3 اصل تاکیدکردیم .
اولا حکومتی که تشکیل می شود در آن علمای اهل سنت شریک و دخالت داشته باشند .
دوم اینکه خودمختاری کردستان به رسمیت شناخته شود .:Moteajeb!::Sham:

دیگر اینکه اوضاع اقتصادی به نفع جامعه وفقرا وزحمتکشان دگرگون شود .

در اوایل تابستان 1358 درروستای بغده کندی باهم ملاقات وگفتگوکردیم ویک بیانیه مشترک امضاومنتشر ساختیم .

من برای اورحمت می فرستم ، هرچنداشتباهات زیادی رادچار شد

[QUOT

E=رضا;81993]با سلام
جناب iman2010در اسناد و شواهد چیز دیگری است !!
این مطلب را از یکی از سایتهای اهل سنت آوردم که اگر دوست داشتید لینک ان را هم برای شما میفرستم !
تا خدای نکرده حقی را نه حق نکنیم!



با سلام و احترام

نگاهی به اسناد و شواهد شما میکنم تا ببینم چقدر حق را رعایت کرده اید و حقیقت چیست.


E=رضا;81993]

11-چه ارتباطي بين شما و آقاي مفتي زاده بود ؟

ج . من سالها بودکه با مرحوم مفتی زاده ارتباط داشتم . اومردی عالم ودانشمندوروشنفکربود . ایشان اززمره کسانی بود که تفکرش بامانزدیک بود ، مادرباره مسائل ملی وتفكردینی هماهنگی داشتیم.

مثلا درارتباط با مسائل شرعی ومبارزه باخرافات مذهبی وعقب افتادگی ویاردطریقت ومکتب تشیخ همفكربودیم . دردوران حكومت شاه بارهاهمدیگررادر سنندج وبوكان ومهابادملاقات كردیم وباهم گفتگوداشتیم .

اوطرفدار یک حکومت دینی همانند مکتب واندیشه سیدقطب بود ، اما من افکارواندیشه های شیخ محمدعبده راتائید می کردم وکتاب رساله التوحید او راتدریس می‌کردم وكتابهای دیگراورابه دیگران پیشنهادمی‌كردم . ازاین جهت باهم اختلاف نظرداشتیم .


متاسفانه حقیقت را اینطور بیان نمیکنند جناب رضا! شما برای بیان حقایق باید در آغاز به نوشته ها و سخنهای خود طرف مراجعه کنید ولی شما سخنان یکنفر دیگر را در مورد کاکه احمد نوشته اید و سخنی از خود کاکه احمد نگفته اید. با اینحال بررسی آن هم بد نیست.

اولا. کاکه احمد یک رهبر دینی بود و همانطور که گفتم در میان غیرکردها به علامه مشهور بود.

دوما. نزدیکی فکری چندانی میان شیخ عزالدین و کاکه احمد وجود نداشت. اطراف شیخ عزالدین را افرادی عموما مارکسیست گرفته بودند و چون این افراد میدانستند که اسلام برای مردم کرد مهم است لذا نمیتوانستند رابطه ی خود را با اسلام آشکار کنند و به همین دلیل یک شخص مذهبی مثل شیخ عزالدین را به عنوان سرگروه خود انتخاب کردند تا اینطور به مردم القا کنند که رابطه ی بدی با اسلام ندارند. در حقیقت شیخ عزالدین نوعی آلت دست اونها شده بود. شما اگر سری به ملاقاتها و گفتگوهای آقای شیخ عزالدین بزنید می بینید که در اکثر گفتگوهایی که ایشان داشتند یکنفر از آن اعضای مارکسیست حضور داشت تا مبادا شیخ قول و یا حرفی بزند که مورد تایید آنها نباشد. ولی کاکه احمد مفتی زاده یک انسان کاملا آزاده بود و هرگز بازیچه دست کسی نشد.

سوما. این سخن جناب شیخ عزالدین بسیار عجیب است. زیرا کاکه احمد بسیار افرادی نظیر سیدقطب و شیخ محمد عبده را دوست داشت و جالب اینجاست که افکار سیدقطب و شیخ محمد عبده بسیار به هم نزدیک است. حال شیخ عزالدین چطور چنین حرفی زده جای تعجب است!!!

کاکه احمد برای حل مسالمت آمیز مسئله کردستان و تامین حقوق اسلامی ملت کرد با سران بسیار وارد گفتگو شد:

از راست: هاشمی رفسنجانی، آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله طالقانی، کاکه احمد احمد مفتی‌زاده و ملامحمد ربیعی



E=رضا;81993]

دردوران انقلاب هم باهمدیگر همکاری کردیم وچندین بارملاقات داشتیم.
مثلا درآواخراسفندماه 57 درشهرسقز اجتماعی ازروحانیون در منزل مرحوم ملاعبداله محمدی داشتیم که زنده یادمفتی زاده هم شرکت داشت .


بله. کاکه احمد گفتند اهداف خودم را در سه مورد خلاصه میکنم واگر به این اهداف نرسم مبارزه بدون خشونت خودم را همچنان ادامه خواهم داد:

1. رفع ستم ملی 2. رفع ستم مذهبی 3. رفع ستم طبقاتی

این سه ستم در زمان شاهنشاهی وجود داشت و کاکه احمد گفتند برای زدودن این سه ستم تمام تلاش خودم را خواهم کرد. حال بعد از گذشت سی سال از انقلاب می بینیم که این ستهما بصورت وحشتناکی بیشتر شده است.


E=رضا;81993]
اولا حکومتی که تشکیل می شود در آن علمای اهل سنت شریک و دخالت داشته باشند .


قطعا چنین است و این یکی از اهداف کاکه احمد بود ( رفع ستم مذهبی).


E=رضا;81993]
دوم اینکه خودمختاری کردستان به رسمیت شناخته شود.


قطعا چنین است و این یکی از اهداف کاکه احمد بود ( رفع ستم ملی).

فقط از تعجب شما متعجب شده ام! شما خودمختاری را به چه معنا میدانید. خود مختاری یعنی اینکه استاندار کردستان باید کرد و اهل سنت باشد. یعنی اینکه مسوولین کردستان از خود کردستان انتخاب شوند نه مسوولینی تحمیلی را برای آنها فرستاد. این است معنای خودمختاری.


توجه شما رو به سخنان کاکه احمد در مورد خودمختاری جلب میکنم تا این شبهه شما مرتفع شود:

روزنامه کیهان تاریخ 8-12-1357:

عناوین اصلی روزنامه :

علامه احمد مفتی زاده رهبر مذهبی سنندج:
از حق خود مختاری كردها صرفنظر نمی‏كنیم
.

خود مختاری كردها، مرزهای جغرافیایی را تغییر نمی‏دهد.

قسمتی از متن روزنامه:

كردها به برنامه تلویزیونی دو شب قبل كه در آن دو تن به عنوان نمایندگان كردها معرفی و با آنها مصاحبه شد اعتراض كردند.كردها شركت كنندگان در این برنامه را نمایندگان خود نمی‏دانند به عقیده‏این هموطنان كه به اخبار صدا و سینمای انقلاب تلفنی اعلام داشته‏اند علامه احمد مفتی زاده نماینده واقعی مردم كردستان است گرچه مصاحبه ای كه چندی قبل با ایشان انجام شده بود و به علت كثرت مطالب و چاپ آن به تعویق افتاده بود روز گذشته در كیهان چاپ شد، اما به لحاظ اهمیت موضوع، كیهان با استفاده از یك فرصت كوتاه توانست با ایشان گفت وگوی دیگر درباره مسایل خاص این منطقه داشته باشد كه آن را می‏خوانید:

ـ در پی پیروزی ملت ایران بر استبداد، در كردستان مسئله یا مسائلی پیش آمدهاست. لطفاًً بگویید این مسائل چه هستند؟

خود مختاری، حق طبیعی

كردستان خواستار ابتدایی ترین حق انسانی خود شده است. در ایران تنها زبان فارسی، زبان رسمی است. اما غیر از مردم "فارس زبان" مردم دیگریی هم در ایران هستند، از جمله مردم كرد. مجموعه ی این ملتها با زبانها و فرهنگ‏های مختلف، ملت بزرگ ایران را تشكیل می‏دهد. در نظام استبداد شاهنشاهی مردم غیر از "زبان فارسی" از حق طبیعی و اسلامیشان كه زبان و فرهنگ و خودشان بود محروم بودند و اكنون در این بامداد آزادی، كردستان حق طبیعی و خدادادیش را می‏خواهد

-برای این خودمختاری حدود هم تعیین میكنید؟

ـ ركن اساسی خود مختاری، آزادی فرهنگی و بخصوص آزادی زبان است. اما متناسب با نوع حكومت در اسلام می‏توان خودمختاری را شامل بسیاری از مسایل انسانی دیگر دانست و از جمله جز در سیاست بین المللی تمام اجزای یك مملكت اسلامی می‏توانند از تمام جهات در امور داخلی اختیار داشته باشند.

-طرح خواست‏ها به صورت مرحله ای، عملی تر است یا نه؟

-پیاده شدن درخواست‏ها مسلماً مرحله به مرحله خواهد بود. ولی قبول آن و اقرار به حق كردن نباید مرحله ای باشد. باید قاطع باشد.بنا به توافق‏هایی كه اول همین سال كه هنوز امام خمینی در نجف بودند، و بعد كه به ایران آمدند و من خدمتشان رسیدم، انجام شد،، مسئوولان مدرسه سنندج را دعوت كردم و اعلام كردم كه از این پس در سرتاسر كردستان، زبان رسمی اول، زبان كردی است و زبان فارسی به عنوان زبان واحد تمام ملت ایران همیشه در كنار زبان كردی خواهد بود و آن را تغذیه می‏كند.


روزنامه کیهان تاریخ 20-12-1357:

علامه مفتی زاده رهبر مذهبی مردم سنندج: جمهوری اسلامی آزادی خلق‏ها را تأمین میكند.
احمد مفتی زاده یكی از رهبران مذهبی ملی كردستان در مصاحبه ای با خبر نگاران موجودیت حزب مساوات اسلامی را كه خود رهبری آنرا به عهده دارد اعلام كرد.وی درمورد جمهوری اسلامی چنین گفت: كلمه جمهورری اسلامی تعبیری است كه بناچار ما برای سیستم حكومت اسلامی‏باید انتخاب كنیم درصورتی كه جمهوری اسلامی خیلی دمكراتیك تر از انواع دموكراسی‏های دیگر است كه در دنیا وجود دارد مفتی زاده همچنین گفت: در نظام حكومتی اسلام تمام ملتهایی كه دارای زبان ملی و فرهنگ منطقه ای هستند دارای آزادی كاملی هستند در اسلام اقلیت‏های غیر اسلامی و حتی چپیها عموماً با این شرط كه موجودیت مكتب و نظام خود را معرفی كنند و در برابر آن متعهد بشوند دارای خودمختاری هستند اما حقوق و امتیازات ملیتهای اسلامی چیزی بالاتر از خودمختاری است وی اضافه كرد دسته‏های غیر اسلامی هستند(چپیها) كه وانمود می‏كنند خواستار حقوق ملت كرد هستند اما روش درخواست آنها با فهم اسلامی و حكومت اسلامی سازگاری ندارد و همین كار را با اشكال مواجه می‏كند والا این مسائل خیلی زود حل می‏شوند احمد مفتی زاده در زمینه مشورت‏هایش در مسائل جاری مملكت و بخصوص كردستان با امام خمینی گفت: در مورد مسائل كلی بطور مكرر با هم مشورتهایی داریم كه در مرامنامه حزب مساوات اسلامی بطور اختصار گنجانده شده كه عبارت است از چهاربخش اساسی اول اشتراك دوفرقه شیعه و سنی در تمام كارهای تدوین قانون اساسی و قانونگذاری و سایر موارد و هر نوع اقدام اجرائی، دوم تساوی حقوق ملی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تمام ملتهای مسلمان فقط در ایران و در آینده در همه جا، سوم تعیین حدود اسلامی‏خودمختاری برای اقلیت‏های مذهبی است كه موجودیت و ذمه خودشان را معلوم كند وی افزود: متاسفانه می‏بینیم با اینكه رژیم عوض شده اشخاصی هستند كه یا شرایط را درك نمی‏كنند یا اینكه به اسلامی بودن انقلاب ایمان ندارند و به صورت خیلی ضعیف می‏خواهند مانند رژیم گذشته نحوة احقاق حق را بین مردم ترویج دهند كه البته در كردستان ملت عموماً مسلمان هستند و می‏خواهند طبق ضوابطو اصول اسلامی به حق خود برسند وی همچنین گفت مطلب چهارم اجرای نظام اقتصادی و اجتماعی اسلام است، حكومت اسلامی حكومت مستضعفین است كه اینها باید بر كارهها تسلط داشته باشند و قبل از هر چیز باید حقوق مادی و معنوی آنها تأمین شود باید تنظیم برنامه اقتصادی حكومت اسلامی در جهتی باشد كه برای تمام قشرهای مستضعف در آن حد متوسط زندگی تأمین شود.

E=رضا;81993]
دیگر اینکه اوضاع اقتصادی به نفع جامعه وفقرا وزحمتکشان دگرگون شود .


رفع ستم طبقاتی


E=رضا;81993]
من برای اورحمت می فرستم ، هرچنداشتباهات زیادی رادچار شد



منظور ایشان از اشتباه این است که کاکه احمد در آغاز باور داشت که این افراد که دم از اسلام میزنند و قدرت انقلاب را در دست گرفته اند افراد صادقی هستند. البته باید گفت کاکه احمد بعد از چند ماه از گذشت انقلاب پی به نیات نادرست یکعده برد و طی یک سخنرانی (که نوار آن وجود دارد) در حسینیه ارشاد تهران صف خود را از سران انقلاب جدا کرد و رسما از انقلاب کناره گیری کرد و ملاقاتها و گفتگوهای خودش را با سران قطع کرد و بدون اینکه مبارزه مسلحانه کند شروع به تزکیه و تعلیم افراد مومن در کردستان کرد که متاسفانه این را هم تحمل نکردند و زندانی اش کردند و شکنجه اش کردند و وقتی از مرگ او مطمئن شدند او را مرخص کردند و حدود شش ماه بعد از زندان وفات یافت و به دیدار محبوب و یاران واقعی شتافت. روحش شاد باد.

کاکه احمد مفتی زاده قبل از زندان:

کاکه احمد مفتی زاده بعد از زندان:

رضا;81940 نوشت:
با سلام
حامدی عزیز !!


سلام علیکم و رحمه الله

آقا رضای گل سرور عزیزم

:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوست گرامی جناب ایمان

iman2010;81973 نوشت:
با سلام و احترام و ابراز تاسف از سواستفاده از صداقت ما

!!!

iman2010;81973 نوشت:

1. کاکه احمد مفتی زاده یکی از علمای شافعی است. اگر نظر ایشان برای شما ملاک نیست اشکالی ندارد. چون بنده سعی کرده ام سعادت آخرتم را بر روی جرف مردم بنا نکنم بلکه از "قول احسن" (به قول قرآن) پیروی کنم.


یعنی واقعا خودتون هم یک عالم شافعی پیدا نکردید که یکی از این ادعا ها رو قبول کرده باشه؟؟؟!!!

سعادت آخرت با واقعیت به دست می آید نه با ادعای یک نفر !!!

iman2010;81973 نوشت:

2. متاسفانه نمیتوان با شیعه صادقانه بحث کرد چون سعی میکند از صداقت سواستفاده کند. جناب محترم بنده گفتم در مذهب اهل سنت برخی خرافات وارد شده که کاکه احمد مفتی زاده با توفیق الهی این خرافات را برداشت و اکنون مفتخرم که نزدیکترین راه به راه سول الله را یافته ام.


چرا بحث رو عوض می کنید؟؟؟!!! آخه از کجا معلوم که سخنان این کاکه درسته و سخنان علمای قبلیتون اشتباهه؟؟؟!!!

عصمت که نباشه همینه دوست من.

iman2010;81973 نوشت:

3. اگر بخواهم از خرافات مذهب تشیع بنویسم که باید صدها سرنگار در این موارد ایجاد کنم. اگر مذهب اهل سنت 10 درصد خرافات دارد مذهب اهل تشیع فقط 10 درصداش خرافات نیست! پس سعی کنید دیگر از صداقت ما سواستفاده نکنید.


امتحانش مجانیه !!!

iman2010;81973 نوشت:

خمس و مهدی و تقیه و صیغه و علم غیب برای انسان و اصل دانستن امامت و هزاران مورد دیگر جزو اعتقادات اساسی شیعه است که جایی در اسلام ندارند.


اگه منم بخوام مثل شما رفتار کنم خیلی راحت می تونم همه ی اینارو منکر بشم. اینطور نیست؟؟؟!!!

iman2010;81973 نوشت:

اگر اشتباهات موجود در اهل سنت چیزی است مثل مومن دانستن معاویه! این باور با اینکه یک باور غلط است ولی در زندگی امروز مسلمین تاثیری ندارد بلکه فقط یک قضیه تاریخی است ولی اشتباهات و خرافات مذهب شیعه در کل جامعه تشیع رخنه کرده است.


اتفاقا کاملا اشتباه است. ظلم ها و کارهایی که معاویه و امثال معاویه کرده اند انقدر در اسلام موثر بوده که امروز شما شده اید سنی و ما شیعه !!!

اگر معاویه و امثال او چنین اشتباهات بزرگی نمی کردند الان امت اسلام همه پیرو جانشین برحق پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بودند و همه علی بن ابیطالب علیه السلام را مولای خود می دانستند.

iman2010;81973 نوشت:
مثلا امسال آقای مکارم گفتند که "خمس یارانه ها را بخشیدیم!!!!!!!!" عجب؟ با چه حقی؟؟؟؟؟؟ مگر شیعه نمیگه خمس قسمت اعظمش مربوط به امام زمان است؟ مگر شیعه نمیگوید که خمس جزو وظایف دینی است؟ پس این آقا با چه حقی از کیسه خلیفه می بخشد؟؟؟؟؟ راستی این سهم امام زمان کجا میرود؟ حدود سی سال انقلاب پول امام زمان از خمس چقدر شده است؟؟؟؟؟؟ این پول در کچا و توسط چه کسانی نگهداری میشود؟ امام زمان این پول را برای چی میخواد؟ وقتی در مملکت مردم از گرسنگی می میرند. مردم کلیه خود را میفرشند. زنان تن فروشی میکنند و....دیگر پول ذخیره کردن برای امام زمان چه صیغه ای است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

در مورد مسائل فقهی شیعه هروقت شیعه شدی با هم صحبت می کنیم و برایت اثبات می کنم که تو در اشتباهی!!!

iman2010;81973 نوشت:
وای بر شما که بجای رفتن سمت حقیقت دنبال این هستید که آنچه را که از بچگی در گوشتان خوانده اند هر طور که شده اثبات کنید! این راه راه رستگاری نیست. واقعا که علامه برقعی شدن کار هر کسی نیست!

باز ما دنبال آنچیزی هستیم که در بچه گی یاد گرفته ایم شما دنبال چه می روید؟؟؟!!!

دنبال کشفیات کاکه ؟؟؟!!! و مخالفتهای اعتقادی با همه علمای اهل سنت ؟؟؟!!!

در مورد خود علامه برقعی سخنی نمیگم ولی در مورد سخنانش هرکدومش رو بخوای براتون اثبات می کنم که اشتباهه!!!

در ضمن سعی کنید به تمام حرفهام جواب بدید نه اونایی که می تونید. البته وقتی جوابی نیست انتظاری هم نیست.

باتشکر - یاعلی

iman2010;80050 نوشت:
ببینید اینکه حضرت فاطمه بیعت کرده یا نه من اطلاع ندارم ولی اگر هم بیعت نکرده باشد باید همه تمرکز را به این معطوف نکنیم که به خاطر دشمنی بوده است. شما میدانید که بنابه قول معروف حضرت فاطمه فقط حدود شش ماه بعد از فوت پیامبر زنده بودند. خوب آیا برای حضرت فاطمه در زندگی کسی عزیزتر از پدرش بود؟ آیا مرگ پدر حضرت فاطمه بزرگترین ضربه روحی بر حضرت فاطمه نبود؟ آیا مرگ چنین شخص عزیزی برای تنها فرزند بازمانده اش به زودی و بعد از شش ماه فراموش میشود و به حالت عادی زندگی برمیگردد؟ اگر حضرت فاطمه بیعت نکرده باشد به علت مخالفتش با تصمیم شوری نبوده بلکه به خاطر شرایط روحی نامناسبی بوده که داشته اند.

پس حديث من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه چه مي شود
اين حديث در کتب معتبر اهل سنت آمده
عبدالله بن عمر در زمان حجاج نيز به آن استناد کرد وشبانه راهي دارالعماره شد وبا پاي حجاج بيعت کرد چرا رفت وچراحديث را نقل کرد؟
آيا تنها دختر پيامبر اعظم العياذ بلله با مرگ جاهلي از دنيا رفته؟!
آيا اگر کسي شرايط روحي بدي داشته ياشد مي تواند با جانشين رسول خدا بيعت نکند؟من هم شرايط روحي بدي دارم پس اجازه دهيد بعضي ها راقبول نداشته باشم

iman2010;79653 نوشت:
متاسفانه این جزو اشتباهات اهل سنت است که معاویه را از یاران پیامبر میدانند. بنده با افکار کاکه احمد مفتی زاده آشنا شدم و کاک احمد مفتی زاده نیز جزو آن دسته از اهل سنت است که معاویه را جزو بدترین افرادی میداند که بدترین ضربات را به اسلام زدند. معاویه و ابوسفیان جزو صحابه نیستند!!! معاویه و ابوسفیان افرادی بودند که تقریبا از سرناچاری اسلام آوردند. هنگام فتح مکه اسلام آوردند و میدانیم که در هنگام فتح مکه اکثریت مردم مکه مسلمان شده بودند و ابوسفیان دیگر قدرت و شوکتی نداشت و اگر اسلام نمیاورد دیگر هیچ احترامی پیش مردم مکه برایش وجود نمیداشت حتی ممکن بود کسب و کار ابوسفیان و تجارتش دچار اشکالات جدی شود. چرا که مسلمین ترجیح میدادند امور خود را از طریق مسلمین انجام دهند نه از طریق مشرکین. پس ابوسفیان خود را مجبور میدانست که اسلام بیاورد تا ضریه مادی کمتری بخورد.......

باچه ملاکي مي گوييد معاويه وابو سفيان جز صحابه نيستند لطفا تعريفي از صحابه ارائه دهيد که اين دو در آن نگنجد
اگر بنا باشد ذوقي شما آن دو را بيرون کنيد ديگري هم مي تواندذوقي بسياري از صحابه رابيرون کند،شما مي گوئيد معاويه بخاطر اجبار يا از دست ندادن موقعيت ،اسلام آورده من هم مي گويم فلاني به خاطر موقعيت به دست آوردن اسلان آورده،صحابه تعريفي دارد ومعاويه نيز درآن مي گنجد آنچه شما از ادراک آن نا توان مانده ايداين است که صحابه بودن فضيلت نيست ان اکرمکم عند الله اتقيکم .
البته با ملاک ما حرف شما درست است ما مي گوييم اسلام معاويه وابوسفيان و...ظاهري بوده ولي شما نمي توانيد اين حرف رابزنيدچون طبق تعريف شما از صحابه هر کس در زمان پيامبر به ايشان ايمان آورده باشد جز صحابه است ومورد تقديس
حالاکه شما تااينجا قبول کرده ايد جاي شکر دارد،اما چراعمر معاويه رابه ولايت شام منصوب کردلطفا نگويد که حضرت علي نيزفلاني که بعدها بد شد را ولايت داد،شاهدي بياوريد که حضرت علي در زمان بد بودن کسي به وي ولايت جايي را داده باشد
چون به اعتراف شما معاويه از اول بد بوده شما که بعد از 1400 سال اين را مي دانيد قطعا کسي که در آن زمان مي زيسته ودستي در کار هم داشته نيز اطلاع داشته اگر اطلاع نداشته چطور چنين کسي زمام امور مسلمين را بر عهده داشته است
شايد بگوئيد من ايمان چون کارهاي بعدي معاويه راديدم به اين مسئله پي بردم عمر اينها رانديده بودلذا بر اوملامتي نيست اما متاسفانه وي نيز مثل شما اطلاع داشته ..

ادامه دارد

از سوی خلیفه دوم تأکیدهای خاصی درباره معاویه صورت می‌گرفت و علیرغم این که وی از طلقا بود، همت گماشت تا او را برای تصاحب خلافت آماده سازد و مقدمات روی کارآمدنش را مهیا کرد.
کافی است متذکر شویم که:
الف) عمر، معاویه را سالیان درازی در پست ولایت شام نگه داشت، بدون این که آن حسابرسی‌های دقیق همه ساله را که نسبت به سایر کارگزارانش اعمال می‌کرد و حتی گاهی اوقات به حد اهانت می‌رسید، در حق وی اعمال کند.
ب) از سوی دیگر سایر کارگزاران خود را بیش از دو سال در این مقام باقی نمی‌گذاشت.(1)
ج) آن گاه که معاویه از وی خواست که اوامری صادر کن تا بر اساس آن حرکت کنم، گفت: نه تو را به چیزی فرمان می‌دهم و نه از چیزی باز می‌دارم. (2)
د) این‌ها، گذشته از موارد خلافی بود که عمر از وی سراغ داشت، اما با اغماض از آن می‌گذشت، مثل ربا خواری و غیره. (3)
هـ) روزی معاویه نزد عمر مورد مذمت و سرزنش قرار گرفت، عمر گفت: جوانمرد قریش را نزد ما ملامت مکنید! جوانمردی که در حال خشم، خندان است. (4)
و) عمر هر ماه، هزار دینار از بیت المال به معاویه می‌داد.
در نقل دیگری دارد: در سال ده هزار دینار.
ز) عمر درباره معاویه می‌گفت:
از آدم قریش (آدم: فردی که رنگش متمایل به سیاهی است) و فرزند بزرگوارش پرهیز کنید! کسی که با حال رضا به خواب می‌رود و در حال خشم، خندان است. (5)
ح) عمر یک بار به معاویه نگریست و گفت: این کسرای عرب است. (6)
ط) یک بار به همنشیان خود گفت: آیا با این که معاویه در میان شماست، از کسری و قیصر و سیاست و کیاست آن دو سخن می‌گویید(7)

.1به نقل از: التراتیب الاداریه، ج ۱، ص ۲۶۹.
2.به نقل از: طبری، ج ۶، ص ۱۸۴؛ العقد الفرید، ج ۱، ص ۱۴.
3به نقل از: مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۷؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۶۰.
.4.به نقل از: الاستیعاب (در پاورقی الاصابه)، ج ۳، ص ۳۹۷.
5.به نقل از: عیون الاخبار، ج ۱، ص ۹.
6به نقل از: الاستعیاب (در پاورقی الاصابه)، ج ۳، ص ۳۹۶ ـ ۳۹۷.
7.به نقل از: الفخری فی الآداب السلطانیه، ص105

جاحظ می‌گوید: از استدلالات صورت گرفته برای اثبات خلافت معاویه، سخن معاویه ست كه می‌گفت:
«فرمانروایی شام، جایگاهی است كه عمر مرا در آن قرار داده و از زمانی كه مرا نصب كرد، عزل نكرد، در حالی كه هیچ امیری را به كار نگرفت. جز آن‌كه او را عوض كرد و لااقل او را برای بازخواست نزد خود فرا خواند. اما من را نه عزل كرد، و نه بر من غضب كرد، او همه سرزمین شام را به من سپرد و پس از او عثمان مرا تقویت كرد.»

[QUOTE=iman2010;81167]اگر شما بتوانید ضدیت حکم سنگسار با قرآن را در آدرسی که داده ام نفی کنید آنگاه من قبول خواهم کرد که کاکه احمد تخصصی در علوم نداشته اند.
صدای کاکه احمد از کردستان خارج شده است ولی آن زمان من و شما کودکی بیش نبودیم.
اتفاقا این شما هستید که میگویید صدای کاکه احمد به خارج مرزها نرفته است.
در عربستان که کاکه احمد را به خوبی میشناسند و یادم است یکبار که نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان (ماموستا شیخ الاسلام) به حج رفته بود در عربستان این آقا خودش را نماینده اهل تسنن ایران معرفی کرد و از وضع خوش!!! اهل سنت ایران گفت ولی عربستان ایشان را به جرم دروغگویی شلاق زدند (حد زدند) و گفتند که نماینده اهل سنت مردم ایران شیخ احمد مفتی زاده بودند که سالها در زندان زیرشکنجه قرار داشتند و در اثر همان شکنجه ها وفات یافتند.
در مصر هم کاکه احمد را به خوبی میشناسند. همین آقای ملازاده به وفور در برنامه های تلوزیونی از کاکه احمد حرف میزند. چند مدت پیش بود که شبکه نور کلیپی کوتاه از زندگی این مجاهد بزرگ راه دین را پخش کردند. وقتی کاکه احمد دستگیر و زندانی شدند روزنامه های کشورهای عربی نوشتند که "شیخ احمد مفتی زاده فی السجن".

در ضمن یادمان باشد که پخش اسم نمیتواند دلیل برحقانیت باشد چرا که الان جهان بیشتر از آنچه کسی مثل خمینی را بشناسد افرادی مثل مارکس و فروید و ... رو میشناسد که خودتان با افکار نادرست این مکاتب مادی آشنایی دارید. در ضمن شما فکر میکنید آقای خمینی در بیرون از ایران محبوب است؟ آیا اصلا بیرون از ایران رفته اید تا خودتان به عین مشاهده کنید؟ یا تحقیق بیطرفانه ای کرده اید تا مطمئن شوید از این سخن خودتان؟؟؟؟؟
در ضمن اگر کاکه احمد در داخل هم در بین علما دارای مخالفانی است مطلبی است بسیار خوشایند و منطقی. زیرا اگر کاکه احمد نیز دین را مانند بقیه علما تعریف میکرد که تغییری ایجاد نمیشود و دیگر یکی میشد مثل بقیه!
تا زمانی که کاک احمد زنده بود هیچ یک از علمای شیعه به دعوت کاک احمد برای مناظره پاسخ ندادند. کاک احمد تمامی علمای شیعه را به مناظره دعوت کرد و گفت که مناظره را در حضور مردم یک شهر شیعی نشین انجام دهیم و حکم نهایی را مردم صادر کنند که حق با کیست ولی بجای اجابت دعوتش او را با دستور مستقیم خمینی زندانی کردند و کردند آنچه کردند. زیرا خمینی بارها گفته بود که شکست مفتی زاده یعنی شکست اهل سنت!! ولی خدا با صالحان است.

در آن آدرسی که داده اید اطلاعات بسیار ناقصی موجود است. من یک آدرس دقیقتر و کاملابی طرفتر به شما خواهم داد. در سایت زیر مطالب روزنامه های اول انقلاب در مورد افرادی مثل کاکه احمد و قاسملو و....بدون هیچ کلمه ای کم و کاست و تحریف نوشته شده است و شاید بتوان نتیجه خوبی گرفت. من شما رو ارجاع میدهم به قسمتی که مربوط به کاک احمد مفتی زاده است (آنجا خواهید دید که کاکه احمد چقدر از خونریزی بیزار بودند و هرگز به پیروانش اجازه مبارزه مسلحانه را ندادند):

علامه احمد مفتی زاده و کردستان
http://www.mijoo5.blogfa.com/post-5.aspx



جناب ایمان سلام
خداوند علمای اسلام و مرحوم مفتی زاده را بیامرزد.

نمی دانم شما چند سال دارید اما حداقل بدانید که من در دوران انقلاب بودم. و البته با کردستان هم کمتر از شما آشنا نیستم. به نظر من مرحوم مفتی زاده قربانی بازیهای سیاسی بین حزب دمکرات به رهبری عبدالرحمن قاسملو و حزب کومله و نیز شیخ عزالدین حسینی شد. خود شما بهتر می دانید که چند بار کومله به دفترهای مکتب القرآن حمله کرد. و چه تعدادی را کشت. بر عکس نظر شما اتفاقا امام خمینی و انقلابیون به مفتی زاده روی خوش نشان دادندو می خواستند ایشان را سوار بر موج کردستان نمایند. چرا که وی شخصیتی مذهبی و در عین حال میانه رو بود. بر عکس عزالدین و قاسملو و بزرگان حزب کومله. اما بوسیله ایشان مورد حسادت واقع شد و مرگی مشکوک به سراغ وی آمد. مرگی که هر کدام از طرفین دیگری را متهم کرد. ولی با توجه به وضعیت حزب کومله بنده مطمئن هستم همانطور که در مهاباد علمای موثر را کشتند همانگونه نیز مرحوم مفتی زاده را به قتل رساندند. اگر به کتاب ئاله کوک نوشته مام غنی بلوریان مراجعه بفرمایید حقایقی برای شما آشکار می شود. به هر حال به همه علمای کردستان درود می فرستم و امیدوارم کردستان مانند نامش همیشه سبز و بلند مرتبه باشد

iman2010;81973 نوشت:
خمس و مهدی و تقیه و صیغه و علم غیب برای انسان و اصل دانستن امامت و هزاران مورد دیگر جزو اعتقادات اساسی شیعه است که جایی در اسلام ندارند

1. خمس:
و اعلموا أنّما غنمتم من شیءٍ فأنّ لله خُمسه و للرسول ولِذی القربی والیتامی و المساکین و ابن السبیل
مهدي Sad حافظ ابو نعیم احمدبن عبدالله اصفهانی )) در کتاب (( اربعین )) خود از صحابی بزرگ پیامبر، حذیفه ابن الیمان نقل می‌کند که گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
(( لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إلاّ یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِکَ الْیَوْمِ حَتیّ یَبْعَثَ رَجُلاً مِنْ وُلْدی إسْمُهُ إسْمی ))

اگر از عمر دنيا بيش از يك روز نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى مى‏كند تا آنكه مردى از اهل بيتم مبعوث شود كه اسم او اسم من است . الف - سنن ترمذى ، ج4 ص 438 - كتاب الفتن ، باب 52 ما جاء فى المهدى ، ح 2231 .
ب - سنن ابى‏داود ، ج4 ص106 - كتاب المهدى ، ح 4282 (مختصراً) و 4283 .
3.تقيه : آيه « مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»قريب به اتفاق مفسريت اين ايه رادرباره داستان عنار مي دانند که در کتب تفسيري وتاريخي مضبوط است
4.علم غيب :عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً (26)اِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (27) جن
دراین آیه هم تفصیل آیاتی که شما ذکر کرده اید آمده است که می فرماید ما علم غیب را به هرکسی که رسول از او راضی باشد خواهیم داد.
لااقل شما معتقد هستید که پیامبر از علی راضی است

خدا در آیاتی از قرآن نفی داننده غیبی جز خود می کند نه نفی اعطای علم غیب به هرکس که بخواهد.
به راستی چرا دست خدا را در اعطای کمالات می بندید؟؟

5. اصل دانستن امامت :
در قرآن کريم مي خوانيم:
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ(البقرة/124)
(به خاطر آوريد) هنگامي که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود. و او به خوبي از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض کرد: «از دودمان من (نيز اماماني قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمکاران نمي‌رسد!
پس نفرماييد که در اسلام جايي ندارد اگر در نحوه اعتقاد شيعه به اين موارد بحث داريد ما آماده ايم اما رد اينکه دراسلام اين موارد اصلا جاي ندارد رد قران،مذهب تسنن ومذهب تشيع است واين از مسلمان برنمي ايد

iman2010;81973 نوشت:
اگر اشتباهات موجود در اهل سنت چیزی است مثل مومن دانستن معاویه! این باور با اینکه یک باور غلط است ولی در زندگی امروز مسلمین تاثیری ندارد بلکه فقط یک قضیه تاریخی است

چطور تاثير ندارد:اين اعتقاد باعث شده صد سال بر منابر علي عليه السلام را لعن کنند وتا الان اهل تسنن لااقل هر دوي انان رااز صحابه بدانند ومحترم وبگويند علي رضي الله عنه ومعاويه رضي الله عنه!!!
اين اعتقاد باعث شده خون فرزند حضرت زهرا رامسلمانان بر زمين بريزند وودرشام پايکوبي کنند
اين اعتقاد باعث شده با قداست دادن به معاويه هزاران روايت جعلي زمان او ودودمان وارد کتابهاي مسلمانان شود وتا ابد شناخت اسلام راستين از اسلام معاويه اي بر پويندگان راه حقيقت دشوار باشد
اين اعتقاد باعث شده دربسياري از کشورها مسلمانان حاکمان وسلاطين را اطاعت کنند اگرچه حسني مبارک وملک عبدالله و صدام و...دست نشانده هاي ديگر دشمنان قسم خورده اسلام باشند
اين اعتقاد باعث شده نظام سلطنتي از ان زمان تا حال ادامه پيدا کند ووقتي فهد مرد عبدالشيطان جاي او بشيند ومفتي هاي پيرو سلف !‌!‌!آن را طبيعي دانسته وبر منابر اورادعا کنند ومسلمانان رابه اطاعت آنان ملزم نمايند
اين اعتقاد باعث شده .......
آنوقت شما مي گوئيد قضيه تاريخي است وزندگي امروز مسلمانان تاثير نداردوخمس و..تاثير دارد

با سلام و احترام به همه کارشناسان محترم و دوستان عزیز!
بنده با اینکه با حرفهای آقای ایمان موافق نیستم ، با روش بحث آقای حامدی هم موافق نیستم.
ایشان بسیار به مخاطب توهین می کنند و او را تحقیر می کنند!
من خیلی وقتها که خودم را جای یک برادر سنی فرض می کنم تا ببینم آیا جوابها قانع کننده هستند یا خیر ، می بینم با روش جناب حامدی هر چه بیشتر مشمئز می شوم تا جذب!
دوستان قضاوت کنند که اگر جای یک سنی بودند با توهین های مکرر (و لو استدلال هم قاطیش باشد) شیعه می شوند یا خیر؟!!
بنده حقیر ، روش بحث جناب آقای پنج تن و کاوه را می پسندم و برایم بسیار جذاب است.هم محترمانه است و هم مستدل.
برادر عزیزم جناب حامدی و هر که این روش را دارد امیدوارم از این عرض برادرانه بنده ناراحت نشوید و مطمئن باشید که رأفت و رحمت و مهربانی از هر سلاحی برنده تر است.
و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک...

ببخشيد جناب ايمان عزيزدر بعضي از جاهاي نقل قولتان شماره گذاشته ام که در پايين جواب آن آمده است

iman2010;81973 نوشت:
ولی اشتباهات و خرافات مذهب شیعه در کل جامعه تشیع رخنه کرده است. مثلا امسال آقای مکارم گفتند که "خمس یارانه ها را بخشیدیم!!!!!!!!" (1)عجب؟ با چه حقی؟؟؟؟؟؟ (2)مگر شیعه نمیگه خمس قسمت اعظمش مربوط به امام زمان است؟ (3)مگر شیعه نمیگوید که خمس جزو وظایف دینی است؟(4) پس این آقا با چه حقی از کیسه خلیفه می بخشد؟؟؟؟؟ (5)راستی این سهم امام زمان کجا میرود؟ حدود سی سال انقلاب پول امام زمان از خمس چقدر شده است؟؟؟؟؟؟ (6)این پول در کچا و توسط چه کسانی نگهداری میشود؟ امام زمان این پول را برای چی میخواد؟ وقتی در مملکت مردم از گرسنگی می میرند. مردم کلیه خود را میفرشند. زنان تن فروشی میکنند و....(7)دیگر پول ذخیره کردن برای امام زمان چه صیغه ای است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1.باحقي که خدا به پيامبر داده بود وپيامبر در فتح مکه مشرکان رابخشيد
آن حق به علي عليه اسلام تنفيذشد وتا امام زمان ادامه داشت امام زمان نيز درزمان غيبت به علما تنفيذ نموده است
2.قسمت اعظمش نه،نصفش مال سادات نصفش سهم امام
3.بله جزءوظايف ديني است وامورديني به يد علما است فقه شيعه پويا است واين از افتخارات فقه شيعه است البته از اين بخششها از نوع غير شرعي در سيره بزرگان شما بسيار است که بعدا عرض مي کنم
4.از کيسه خليفه نبخشيده ،اولا خليفه کسيه اي نداردبلکه کيسه مال مسلمين است ثانيا از کيسه خليفه عثمان بخشيده مراجعه شود به تاريخ
5.خرج تبليغ معارف حقه اهل بيت مي شودکه 300ماهواره وهابي عليه آن کار مي کنند ولي زميگير شده اند،خرج اعتلاي اسلام درجهان مي شود که حکام خود فروخته عرب بر باد داده اند وخرج علماي دين مي شود که مثل مفتي هاي عربستان وديگر جاهاحقوق بگير دولت نباشندتا نتوانند عليه دولت موضع بگيرند ،شاه ايران به ايه الله روح الله کمالوند گفته بود چر اعلماي کشور هاي ديگر شاهشان را تمجيد وثنا مي کنند ولي علماي ما تمجيد که نمي کنند هيچ،چوب لاي چرخ ما هم مي کنند،ايشان گفته بودند علماي مامثل علماي ديگرکشورها حقوق بگير دولت نيستند حتي در اين زمان نيز روحانيون شيعه حقوق بگير دولت نيستند وشمايي که اهل تسنن هستيد وغير روحاني سهمتان از روحاني هاي شيعه در جمهوري اسلامي بيشتر است وخرج....پس جاي نگهداري نمي شود
5.امام زمان بالاتر از حضرت سليمان همه ممکنات تحت اختيارش هستند به اين پولها احتياج ندارد
6. ما جايي خبر نداريم که پول براي امام زمان ذخيره مي کنند اگر شما خبر داريد بفرماييد در کجا وتا آنجا که بنده اطلاع داردم علماي کنوني کسي اين نظر رانداردکه پول ذخيره کنيم براي امام زمان

با سلام

hamedi;82153 نوشت:

یعنی واقعا خودتون هم یک عالم شافعی پیدا نکردید که یکی از این ادعا ها رو قبول کرده باشه؟؟؟!!!
سعادت آخرت با واقعیت به دست می آید نه با ادعای یک نفر !!!

در تاریخ میخوانیم که وقتی ابن تیمیه (رحمت الله علیه) برضد خرافات وارد شده در اهل سنت ایستاد و برخی خرافات را که توسط صوفیه در مذهب اهل سنت وارد شده بود مورد حمله قرار داد در آن روزگاران مورد نکوهش بسیاری از علمای اهل سنت آن زمان قرار گرفت و حتی زندانی گشت و طرد شد و مورد بی مهری واقع شد و..... ولی اکنون چه؟ اوضاع کاملا متفاوت است و تمامی اهل سنت وقتی اسم ابن تیمیه را میبرند با احترام از او یاد میکنند. دوست گرامی! هرچند این تشیبه من میتواند نادرست باشد ولی ادعا یک نفر؟ مگر پیامبر یک نفر نبود که ادعا کرد؟ پس مهم نیست که یک نفر چه ادعایی بکند مهم این است که دلایل منطقی و قرآنی را پشتوانه ادعای خود قرار دهد. امیدوارم واژه "قول احسن و تبعیت از قول احسن" را در قرآن شنیده باشید.

hamedi;82153 نوشت:

عصمت که نباشه همینه دوست من.

حرف از کدام عصمت میزنید؟ عصمت از آن خداست. برای تک تک امامان معصوم شما میتوانم اشتباهاتی را که مرتکب شده اند ذکر کنم.

hamedi;82153 نوشت:

باز ما دنبال آنچیزی هستیم که در بچه گی یاد گرفته ایم شما دنبال چه می روید؟؟؟!!!

دنبال کشفیات کاکه ؟؟؟!!! و مخالفتهای اعتقادی با همه علمای اهل سنت ؟؟؟!!!

شما بروید و خوش باشید دنبال آنچه از بچگی یاد گرفته اید ولی ما سعی میکنیم بر طبق قرآن عمل کنیم و دنبال "قول احسن" برویم. آری دنبال واقعیاتی میرویم که سالهاست و بلکه قرنهاست از اسلام پاک شده است.

پنج تن;82265 نوشت:
پس حديث من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه چه مي شود
اين حديث در کتب معتبر اهل سنت آمده
عبدالله بن عمر در زمان حجاج نيز به آن استناد کرد وشبانه راهي دارالعماره شد وبا پاي حجاج بيعت کرد چرا رفت وچراحديث را نقل کرد؟
آيا تنها دختر پيامبر اعظم العياذ بلله با مرگ جاهلي از دنيا رفته؟!
آيا اگر کسي شرايط روحي بدي داشته ياشد مي تواند با جانشين رسول خدا بيعت نکند؟من هم شرايط روحي بدي دارم پس اجازه دهيد بعضي ها راقبول نداشته باشم

اولا امام در نظر ما به معنای قرآن است و نکته ی اینجا وجود دارد که جالب است به آن دقت کنید. سوال این است که آیا شیعه به چنین حدیثی باور دارد؟ اگر باور دارید که چند سوال مهم در این زمینه دارم از شما.
دوما. حضرت عبدالله بن عمر هرگز حکومت یزید و عمال او و افراد مشابه او از جمله حجاج را قبول نکرد و به همین دلیل نیز به شهادت رسید. خداوند از سر تقصیر شما بگذرد که چنین بی حرمتی در حق آن بزرگواران میکنید
سوما. ما که گفتیم عزیزجان! در نظر اهل سنت امامت معنی ندارد و اگر شما بخواهید امام را به یک شخص خاص ربط دهید خودبخود دچار تناقض خواهید شد. زیرا امامت به آن معنا که در باور شیعه وجود دارد هرگز در باور اهل سنت وجود نخواهد داشت. پس باید امام را اگر ما بخواهیم به معنای وسیله ای که هدایتگر راه است بدانیم در نظر اهل سنت معنایش واضح است و بصورت زیر است:
اولین امام همان پیامبر است زیرا مستقیم به وحی وصل است. بعد از فوت پیامبر، امام همان شوری و قرآن خواهد بود و تبعیت از شوری است که بر همه واجب است. وقتی به رفتارهای فرزندان حضرت فاطمه نگاهی میکنیم خودبخود درک میکنیم که اعتقاد به نظام شوری در باور فرزندان حضرت فاطمه بود است (به صلحنامه حضرت حسن با معاویه رجوع کنید)، این فرزندان بزرگ شده ی دست حضرت فاطمه بوده اند و رفتار آنها به خوبی میتواند به نوعی بیانگر رفتار حضرت فاطمه هم باشد. بنابراین حضرت فاطمه شوری را قبول داشته ولی به علت شرایط بدروحی (به علت فوت محبوبترین شخص زندگی اش، یعنی پیامبر خدا) بیعت نکرد و آنقدر هم در قید حیات نبودند که شرایط روحیشان بهتر شود و بیعت کنند.

پنج تن;82332 نوشت:
باچه ملاکي مي گوييد معاويه وابو سفيان جز صحابه نيستند لطفا تعريفي از صحابه ارائه دهيد که اين دو در آن نگنجد
اگر بنا باشد ذوقي شما آن دو را بيرون کنيد ديگري هم مي تواندذوقي بسياري از صحابه رابيرون کند،شما مي گوئيد معاويه بخاطر اجبار يا از دست ندادن موقعيت ،اسلام آورده من هم مي گويم فلاني به خاطر موقعيت به دست آوردن اسلان آورده،صحابه تعريفي دارد ومعاويه نيز درآن مي گنجد آنچه شما از ادراک آن نا توان مانده ايداين است که صحابه بودن فضيلت نيست ان اکرمکم عند الله اتقيکم .

لطفا توجه کنید دوست گرامی!
مطلب خیلی واضح است. برترین صاحبی های پیامبر، مهاجرین و انصار هستند که بارها مورد مدح خداوند قرار گرفته اند. بویژه مهاجرین که بسیار بسیار مورد مدح خداوند قرار گرفته اند و خداوند در مورد آنها گفته است که اگر آنها را به قدرت برسانیم نماز برپامیدارند و به نیکی رفتار میکنند. ولی در مورد کل مسلمین چنین حرفی زده نشده است و این صفت را خداوند فقط و فقط برای صاحبی های خاص پیامبر بیان نموده است.
بنده کسی را ذوقی بیرون نکرده ام. من هم میگویم که" بهترین شما باتقواترین شماست" ولی مگر بهترین را خداوند بهتر از من و شما تشخیص نمیدهد؟ چرا همه جا خداوند از مهاجرین تمجید کرده و هرگز از آن بد نگفته است و آنها را ذم نکرده است؟ چرا خداوند آنها را "اولئک مومنون حقا" می نامد؟ مگر مومنین واقعی چه صفاتی باید داشته باشند که خداوند مهاجرین را چنین زیبا ملقب میکند؟

پنج تن;82332 نوشت:

البته با ملاک ما حرف شما درست است ما مي گوييم اسلام معاويه وابوسفيان و...ظاهري بوده ولي شما نمي توانيد اين حرف رابزنيدچون طبق تعريف شما از صحابه هر کس در زمان پيامبر به ايشان ايمان آورده باشد جز صحابه است ومورد تقديس
حالاکه شما تااينجا قبول کرده ايد جاي شکر دارد،اما چراعمر معاويه رابه ولايت شام منصوب کردلطفا نگويد که حضرت علي نيزفلاني که بعدها بد شد را ولايت داد،شاهدي بياوريد که حضرت علي در زمان بد بودن کسي به وي ولايت جايي را داده باشد
چون به اعتراف شما معاويه از اول بد بوده شما که بعد از 1400 سال اين را مي دانيد قطعا کسي که در آن زمان مي زيسته ودستي در کار هم داشته نيز اطلاع داشته اگر اطلاع نداشته چطور چنين کسي زمام امور مسلمين را بر عهده داشته است
شايد بگوئيد من ايمان چون کارهاي بعدي معاويه راديدم به اين مسئله پي بردم عمر اينها رانديده بودلذا بر اوملامتي نيست اما متاسفانه وي نيز مثل شما اطلاع داشته ..

اولا. اینطور باشه باید افرادی مثل عبدالله ابن ابی را هم جزو صحابی ها دانست!!!!! حرف شما بسیار عجیب بود.
دوما. خوب اگر مبنا را بر حرف شما بگذاریم باید حضرت محمد نیز شخصی مثل عبدالله ابن ابی را که منافق کامل بود کاملا طرد میکرد ولی پیامبر چنین نکرد. در ضمن پیامبر به غیب متصل بود ولی خلفای راشدین که به غیب متصل نبودند تا درون افراد را بشناسند. با ظاهر هم که میدیدند معاویه در همه امور بعد از ادعایش به اسلام، مسلمین را کمک میکند پس وقتی لیاقت داشت اگر پست را به او ندهند آیا مردم نمیگویند که خلیفه مسلمین در حق کسی که لایق بود ظلم کرد؟ یکبار هم قبلا عرض کردم، شما بگویید چرا حضرت علی مقام فرماندهی را در جنگ صفین، به قاتل فرزندش داد؟ می بینید؟ خوب واقعا جوابی نیست.

iman2010;92576 نوشت:
با سلام

حرف از کدام عصمت میزنید؟ عصمت از آن خداست. برای تک تک امامان معصوم شما میتوانم اشتباهاتی را که مرتکب شده اند ذکر کنم.



سلام
لعنت الله به او باد که ثابت نکند
موضوع قفل شده است