جمع بندی قرآن و معراج پیامبر

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قرآن و معراج پیامبر

معنی آیات 8 تا 10 سوره ی نجم این گونه است: (در حالي كه او در افق اعلي بود سپس نزديك آمد و نزديكتر شد تا فاصله اش به قدر طول دو انتهاي كمان يا نزديكتر شد،‌آنگاه به بنده اش آنچه را بايد وحي كند، وحي فرمود.)
در حالی که می گویند معراج پیامبر نه تنها معراج روحانی بلکه جسمانی هم بوده است، و خداوند هم که محدود به مکان نیستند که پیامبر بخواهند از نظر جسمانی به خداوند نزدیک شوند. لطفا توضیح دهید.

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد حافظ

[TD][/TD]

جمع بندی

پرسش:
معنی آیات 8 تا 10 سوره ی نجم این گونه است: «در حالي كه او در افق اعلي بود سپس نزديك آمد و نزديكتر شد تا فاصله اش به قدر طول دو انتهاي كمان يا نزديكتر شد،‌ آنگاه به بنده‌اش آنچه را بايد وحي كند، وحي فرمود».
در حالی که می گویند معراج پیامبر نه تنها معراج روحانی بلکه جسمانی هم بوده است، و خداوند هم که محدود به مکان نیستند که پیامبر بخواهند از نظر جسمانی به خداوند نزدیک شود. لطفا توضیح دهید.

پاسخ:
واضح است که چون خداوند جسمانی نیست هر چند سفر معراج پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) با بدن مادی صورت گرفته باشد ولی مواجهه ایشان با خداوند با وساطت جسم مادی صورت نگرفته است؛ زیرا مجرد با حفظ تجرد تام،‌هرگز در عالم طبیعی پدید نمی‌آید و موجود طبیعی با حفظ طبیعت -هر چند رقیق باشد- به عالم عقل مجرد راه ندارد. (۱)

و تعبیری که در آیه ۸ و ۹ از سوره نجم (ثم دلی فتدلی / فکان قاب قوسین او ادنی) یک تعبیر کنایی است.

یعنی این تعبیر کنایه از این معناست که خداوند تمام حجابهای میان خود و او را برچید و او را به قدری که برای موجود امکانی مقدور است بالا برد.

این تعبیر اشاره است به این حقیقت که پیامبر در این سفر، در تلقی وحی و قرب به حضرت حق، نسبت به حتی حامل وحی –جبرئیل- مقدم شد. اما از آنجا که اکتناه کنه ذات خداوند بر هیچ موجودی حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ممکن نیست با این تعبیر به این حقیقت اشاره شده است؛ اما لطف کلام، در همان قسمت «دنی و فتدلی» است که اشاره به نهایت قرب یک موجود امکانی به خداوند است و الا وجود حجاب میان مخلوق و خالق امری واضح و بدیهی است.

صاحب تفسیر الفرقان فی تفسیر القرآن می‌نویسد:

در عرب وقتی دو نفر قصد متحد شدن و یا هم قسم شدن را می‌کردند اگر می‌خواستند با یکدیگر عهدی خالص و جانانه ببندند هر یک کمانش را به کمر کمان دیگری می‌گذاشت و این حکایت از این داشت که هیچ چیز نمی‌تواند بین آن دو، فاصله و جدایی بیندازد -در عین حال که دو شخص متمایز از یکدیگر می‌باشند- و آنها در هر شرایطی با یکدیگر متحد خواهند بود. (۲)

در سفر معراج نیز پیامبر صلی الله علیه و آله آنچنان به خدا نزدیک شد که گویا کمانش را به کمان خدا گذاشت و مانند دو هم قسم، با هم هم‌قسم و هم‌پیمان شدند یا به تعبیری با هم یکی شدند.

به تعبیر علمی‌تر، قوس وجوب و قوس امکان در نزدیک‌ترین فاصله از هم قرار گرفتند بطوری که هیچ حائل و مانعی جز این دو قوس -قوس امکان و وجوب- در میانشان قرار نگرفت.

مانعیت جنبه امکانی همان عجز یک موجود امکانی از به چنگ آوردن ذات واجب است و مانعیت از جانب وجوب حق‌تعالی، همان حجاب ذات اوست که هیچ گاه مرتفع نخواهد شد.

حتی اگر حجاب امکان به واسطه فنای ذات پیامبر در خداوند برداشته شود دیگر حجاب ذات برداشته نخواهد شد.

نکته‌ای پیرامون معراج روحانی-جسمانی پیامبر (صلی‌الله علیه و آله):

رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) در همه حالات عروج و اسراء دارای بدن بود، چنان که همه شئون معراج در بیداری بود.

بعلاوه، سیر بدن و انتقال آن در اسراء و معراج، از عالم طبیعت تعدی نکرد و هرگز به ماورای طبیعت راه نیافت؛ زیرا لازمه آن مجرد شدن موجود مادی است که محذور جمع نقیضین را دارد و باطل است؛ برای مثال در تقرب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به خدا و تجلی ذات پاک خدا برای آن حضرت هر چند آنچه به خداوند نزدیک شد، همان بدن رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) بوده باشد لازم است که برای خدای سبحان، قرب مادی و مکانی تصور شود که گروهی از فرقه مجسمه بر آن‌اند. بنابراین همان گونه که رسول گرامی (صلی‌الله علیه و آله) هرگاه در زمین حالات خاص معنوی پیدا می‌کرد، بدن آن حضرت به خدا نزدیک نمی‌شد، اگر همین حالتها در آسمان برای آن حضرت پدید آید، به معنای تقرب بدنی آن حضرت به خدا نخواهد بود. (۳)

نتیجه:
در تحلیل و تبیین معراج جسمانی، نباید افراط شود؛ به گونه‌ای که همه امور روحانی و معنوی آن به صورت یک سلسله امور مادی توجیه گردد؛ بکله باید سهم معراج روحانی که بیش از معراج جسمانی است، ملحوظ شود.
از این رو، تعبیر به کار رفته در آیات ذکر شده -... قاب قوسین أو أدنی- کنایه‌ از نهایت قرب پیامبر (صلی‌الله علیه واله) به خداوند است؛ زیرا مقصود از فاصله در امور معنوى، فاصله‏‌ى مكانى نيست، بلكه مراتب نزديكى معنوى و وجودى است و اگر تعبير به «دو كمان» و مانند آن مى‏‌شود، به خاطر كمبود الفاظ براى شرح و توضیح مسائل فوق مادی است.

 

پی‌نوشت ها:
۱. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، پیامبر رحمت، تحقیق محمد کاظم بادپا، قم: اسراء، ۱۳۸۸ه، چ دوم، ص ۱۹۹.
۲. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، قم: فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۶ق، چ دوم، ج۲۷، ص ۴۰۰.
۳. ر.ک: جوادی آملی، همان، ص ۲۰۰.

 

موضوع قفل شده است