قرآن و دیدگاه آن در مورد نگاه به گذشته

تب‌های اولیه

55 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مقداد;353881 نوشت:
با عرض سلام و ادب

ضمن تقدیر و تشکر از دوستان عزیز عبدالرسول و حامد،از سروران عزیز تقاضا می شود در طرح مطالب بگونه ای عمل کنند که سبب انحراف مباحث از موضوع اصلی تاپیک نشود.

مطالب مطرح شده در چند پست اخیر در ارتباط با دیدگاه وهابیت،مناسب است در صورتی که تا کنون بدان پرداخته نشده است،در تاپیکی مستقل مطرح و بررسی شود.

با تشکر

با سلام و خسته نباشید خدمت کارشناس بزرگوار :

با توجه به سخنان حضرتعالی بنده پاسخ خود را در این موضوع دریافت کردم .

باردیگر نیز از مطالب شما استاد بزرگوار و برادر گرامی جناب حامد تشکر میکنم.

یا علی مدد

قرآن و دیدگاه آن در مورد نگاه به گذشته

جمع بندی

پرسش:

قرآن کریم در آیات 134 و 141 سوره مبارکه بقره چنین می فرماید :

" تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ "

" آن جماعت را روزگار به سر آمد دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آنچه آنان می كرده‏ اند شما بازخواست نخواهيد شد " ترجمه فولادوند

" آنها امتي بودند كه درگذشتند، اعمال آنها مربوط به خودشان بود و اعمال شما نيز مربوط به خود شما است، و هيچگاه مسئول اعمال آنها نخواهيد بود " ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

با توجه به این آیه شریفه سوالات زیر مطرح است :

1) در این آیه خداوند به چه مفهومی اشاره دارد ؟ آیا این خبر قرآن می تواند حاوی دستوراتی در مورد تحقیق در گذشته باشد ؟

2) طبق این آیه حکم تحقیق در گذشته چیست ؟ حکم تحقیق در وضعیت افراد و یا صدور رای در مورد آنان و اعمالشان چطور ؟

3) منظور از اینکه اعمال آنها برای خودشان است و اعمال شما برای خودتان چیست ؟ آیا بیان نمی کند که مطرح کردن حال اقوام گذشته ( صرف نظر از جنبه عبرت پذیری از آن ) نفعی برای ما ندارد ؟ اینکه ما اعمال افراد را بیاوریم و مورد بررسی قرار داده و حکم بطلان یا حق بودن بر آن بزنیم آیا طبق این آیه بدون فایده نمی باشد ؟

4) به طور کلی نظر قرآن در مورد تحقیق در گذشته چیست ؟ قرآن چه نظری در مورد رد اعمال یک گروه و حق دانستن اعمال گروه دیگر توسط ما انسان ها دارد ؟

پاسخ:

با عرض سلام و ادب

در رابطه با این آیه باید عرض کنم:

این آیه پاسخ به يکى از اشتباهات يهود است ، چرا که آنها بسيار روى مساءله نياکانشان و افتخارات آنها و عظمتشان در پيشگاه خدا تکيه مى کردند و گمانشان اين بود که اگر خودشان آلوده باشند در پرتو چنين نياکانى اهل نجاتند.
قرآن مى گويد: «آنها امتى بودند که درگذشتند، و اعمالشان مربوط به خودشان است ، و اعمال شما نيز مربوط به خود شما است:تلک امة قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم ».
«و شما هرگز مسئول اعمال آنها نخواهيد بود- همانگونه که آنها مسئول اعمال شما نيستند- : و لا تسئلون عما کانوا يعملون».

بنا بر اين به جاى اينکه تمام همّ خود را مصروف به تحقيق و مباهات و افتخار نسبت به نياکان خود کنيد در اصلاح عقيده و عمل خويش بکوشيد.

گر چه ظاهرا مخاطب در اين آيه يهود و اهل کتابند ولى پيدا است اين حکم مخصوص آنها نيست ، ما مسلمانان نيز مشمول همين اصل اساسى هستيم که (از فضل پدر تو را چه حاصل ؟)!.[1]

این دو آیه در صدد بیان این نکته مهم اخلاقی و عملی است که يک ملت زنده بايد به اعمال خويش متکى باشد نه به تاريخ گذشته خويش ، و يک انسان بايد به فضيلت خود متکى باشد چرا که از فضل پدر تو را چيزى حاصل نمى شود، هر چند پدرت فاضل باشد!.بنابراین این آیات با آیات دیگری که به بررس و عبرت گیری از تاریخ گذشتان سفارش می کنند،هیچگونه منافاتی ندارند.

اما آیات دیگری در قرآن داریم که به تحقیق و تفکر و تدبر در سرنوشت گذشتان و پند و عبرت گیری از آنها سفارش شده است.
در بيش از ده آيه قرآن، مردم را تشويق و ترغيب به مسافرت«سير في الارض»[2] نموده است. مسافرت و سير در زمين در فرهنگ قرآن، به معناي جهان گردي بي هدف نيست. بلكه به معناي پندگيري و عبرت آموزي و شناخت نشانه هاي خداوند و آگاهي از قدرت او و بررسي حوادث تاريخي گذشتگان است.«أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ...؛[3] آيا آنها سير در زمين نمي كنند، تا بنگرند سرنوشت آنان (طغيان گران پيشين) چگونه شد؟...»

«قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ؛[4] بگو! سير در زمين داشته باشيد تا بنگريد عاقبت تكذيب كنندگان چگونه شد.»

قرآن مجید نه تنها دوران های گذشته را با حال حاضر و زمان حاضر را با تاریخ گذشته پیوند می دهد بلکه پیوند فکری و فرهنگی نسل حاضر با گذشتگان را برای درک حقایق، لازم و ضروری می داند زیرا از ارتباط وگره خوردن این دو زمان (گذشته وحال) وظیفه و مسئولیت آیندگان روشن می شوند ، « قد خلقت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض »[5]
خداوند سنت هایی را در اقوام گذشته قرار داده که آن سنن هرگز جنبه اختصاصی ندارد بلکه به صورت یک سلسله قوانین جهانی درباره همگان و هر سه زمان آینده، حال و گذشته اجرا می شود. در این سنن پیشرفت و تعالی افراد با ایمان ، مجاهد ، متحد و بیدار پیش بینی شده و شکست و نابودی ملت های پراکنده ،بی ایمان و آلوده به گناه در تاریخ بشریت ثبت گردیده است.
شناخت و علم به تاریخ برای هر ملتی اهمیت حیاتی دارد در تاریخ خصوصیات اخلاقی ، کارهای نیک و بد ، آرا و سنت های فکری گذشتگان برای ما بازگو می شود و علل سقوط و سعادت و کامیابی و ناکامی جوامع انسانی را در اعصار و قرون مختلف نشان می دهد در حقیقت تاریخ گذشتگان آئینه زندگی روحی و معنوی برای آیندگان است و لذا به همین خاطر است که قرآن مجید به مسلمانان دستور می دهد تا در روی زمین بگردند و سیر نمایند و در آثار پیشینیان و ملت های گذشته و زمامداران و فراعنه گردنکش و جبار دقت کنند و بنگرند که پایان کار کسانی که کفر ورزیدند و پیامبران خدا را تکذیب کردند و بنیان ظلم و فساد را در زمین بنا نهاده و مستحکم کرده اند چگونه است و بدانند که سرانجام کار آنها به کجا منتهی شده است.تاریخ گذشتگان مملو از درس ها و پندهای ذی ارزش برای آیندگان است و انسان ها می توانند با بهره برداری درست از تاریخ مسیر حیات و زندگی صحیح خویش را بشناسند .

بنا بر این هر گروه از این آیات به دنبال بیان مطلبی جداگانه و متفاوت هستند.آیات 134 و 141 سوره بقره این واقعیت را برای انسان ها بیان می کنند که به جاى اینکه تمام هم خود را مصروف به تحقیق و مباهات و افتخار نسبت به نیاکان خود کنید در اصلاح عقیده و عمل خویش بکوشید.چرا که اعمال نیک یا بد گذشتگان به پای شما نوشته نخواهد شد و هر شخصی باید پاسخگوی اعمال خود باشد.

گروه دوم آیاتی که اشاره شد به این نکته سفارش و رهنمود م یشوند که با اطلاع از رفتار و کردار و سرنوشت آنها،عبرت بگیرید تا به سرنوشت بد آنها گرفتار نشوید.

پرسش:
آیا در مذهب شیعه نیز چنین اعتقادی یعنی افتخار به گذشتگان وجود دارد یا نه ؟بعنوان مثال گریه بر امام حسین(ع) چرا باید فضیلت داشته باشد آنهم فضیلتی معادل انجام اعمال صالح و ایمان قوی به خداوند که برابر رسیدن به بهشت هستند ؟ آیا این روایت و از این دست روایات مخالفت با آیه صریح قرآن نیست ؟
چگونه می توان پذیرفت که صرف گریه می تواند بهشت را فراهم کند ؟

پاسخ:

با عرض سلام و ادب

اگر فقط به روایاتی که ارزش و فضیلت گریه و عزاداری برای معصومین(ع)،بویژه امام حسین(ع) توجه داشته باشیم،تا حدی حق با شماست.حال آنکه توجه به فلسفه و دلایل سفارش به اقامه عزا برای ائمه(ع)،خصوصاً امام حسین(ع) و نیز توجه به آیات و روایات فراوانی که ملاک سعادت و رسیدن به بهشت را عمل صالح معرفی کرده اند،این واقعیت را نشان خواهد داد که این امور مخالفتی با برخی آیات قرآنی که افتخار کردن به گذشتگان را توبیخ کرده است ندارند.

همانگونه که عرض شد،این آیاتی که می فرمایند:«تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ»[6]. در پاسخ به يکى از اشتباهات يهود است ، چرا که آنها بسيار روى مساءله نياکانشان و افتخارات آنها و عظمتشان در پيشگاه خدا تکيه مى کردند و گمانشان اين بود که اگر خودشان آلوده باشند در پرتو چنين نياکانى اهل نجاتند.

بنده در همان پست به این نکته اشاره کردم که گر چه ظاهرا مخاطب در اين آيه يهود و اهل کتابند ولى پيدا است اين حکم مخصوص آنها نيست ، ما مسلمانان نيز مشمول همين اصل اساسى هستيم. بنابراین اگر ما هم فکر کنیم به صرف گریه بر امام حسین(ع) بهشتی خواهیم شد،ولو مرتکب هر گناه یشویم،این آیه شامل ما هم خواهد شد.

با مشاهده این روایتی که شما اشاره کرده اید و صدها روایت دیگری که در بیان فضیلت و ارزش اشک ریختن برای امام حسین(ع) وارد شده است،سوالاتی به ذهن خطور می کند که توجه به پاسخ این سوالات هرگونه شک و شبهه ای از بین خواهد رفت.

1. آیا اعطای پاداش در برابر گریه برای امام حسین علیه‌السلام شامل هر گریه‌کننده‌ای با هر نیتی و با هرگونه عملکردی می‌شود؟

2. چگونه اندکی گریه می‌تواند مایه سعادت‌مندی انسان و دخول در بهشت جاویدان شود؟

در پاسخ به چنین پرسش‌هایی، ابتدا باید اذعان کرد که گریه بر امام حسین علیه‌السلام در جایگاه یک عمل عبادی که در خور اجر و ثواب فراوانی است، هم‌چون سایر عبادات، ارتباطی تنگاتنگ با نیت افراد پیدا می‌کند؛ به‌طوری که اگر اولاً خالصانه و به قصد تقرب به خداوند انجام شود، و ثانیاً با معرفت و شعور همراه باشد،‌ به بالاترین درجه پذیرش می‌رسد و فرد را به بالاترین پاداش‌ها می‌رساند. هم‌چنین شکی نیست که خداوند هرگز گریه از روی ریاکاری و خودنمایی را نمی‌پذیرد. برخی به اشتباه پنداشته‌اند ریا در گریه برای امام حسین علیه‌السلام استثنا شده و حرام نیست و گمان کرده‌اند که تباکی، تجویزی برای ریاکاری است. در حالی‌که همان‌گونه که پیش‌تر در بیان مفهوم تباکی گذشت، «تباکی» خود را به گریه واداشتن است که اگر از روی اخلاص و معرفت باشد، قطعاً اجر فراوانی دارد.

افزون بر این، باید بر این نکته نیز پای فشرد که در پیشگاه خداوند، همه اعمال محاسبه می‌شوند، و این همه فضیلت که برای گریه بر امام حسین علیه‌السلام بیان شده و این‌که اشک چشم، آتش دوزخ را فرو می‌نشاند و غمگین‌شدن در سوگ شهیدان کربلا ایمنی از عذاب است، در صورتی است که گناه، فسق و آلودگی انسان به قدری نباشد که مانع رسیدن این فیض‌های الهی شود. بنابراین سزاوار است که عزادار حسینی درباره عزاداری خود و نیز نیتش، دچار شک و تردید و خدای ناکرده ناامیدی نشود و همواره بکوشد تا هم معرفت خود را به امام حسین علیه‌السلام و هم مراتب اخلاصش را بیفزاید. در این‌باره باید دانست که هدف اصلی از تشکیل مجالس و محافل حسینی، زنده نگاه‌ داشتن مکتب اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام است. بر این اساس، شایسته است عزاداران امام حسین علیه‌السلام به‌گونه‌ای رفتار کنند که این هدف تأمین شود و شکی نیست که با تسامح در ارتکاب گناه، یا با ریاکاری نمی‌توان به چنان هدف مقدسی دست یافت.

اخباری که درباره ثواب و فضیلت عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام یا سردون شعر در سوگ آن حضرت، از معصومان علیهم‌السلام رسیده است، در واقع درصدد نفی دیگر تکالیف و وظایف یک مسلمان یا جایگزینی آن‌ها نیست؛ بلکه گویای این است که این اعمال، شأن و اقتضای چنان پاداش‌هایی را دارد.حال آنکه آیات قرآن اینگونه تفکر که با اعمال گذشتگان،نیازی نیست ما اعمال صالح انجام دهیم،را رد کرده و می فرماید که:«آنها امتى بودند که درگذشتند، و اعمالشان مربوط به خودشان است ، و اعمال شما نيز مربوط به خود شما است:تلک امة قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم ».
«و شما هرگز مسئول اعمال آنها نخواهيد بود- همانگونه که آنها مسئول اعمال شما نيستند- : و لا تسئلون عما کانوا يعملون».

در پایان مناسب است،به چند روایت که عمل صالح و ترک گناه را عامل سعادت معرفی می کنند،بیان کنیم:

* امام زین العابدین علیه السلام:

«اِنَّ اَبْغَضَ النّاسِ اِلَی اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ یَقْتَدی بِسُنَّةِ اِمامٍ وَلا یَقْتَدی بِاَعمالِهِ»[7]

مبغوض ترین مردم نزد خداوند عزّ و جلّ کسی است که ادّعای پیروی از امامی را دارد ولی در عمل به او اقتدا نمی کند.

* امام باقر علیه السلام:

«ما شیعَتُنا اِلّا مَنِ اتَّقَی اللّهَ وَ اَطاعَهُ»[8]

شعیه ما نیست، جز آن کس که از خدا پروا کند و مطیع او باشد.

امام صادق علیه السلام:

« لَیْسَ مِنْ شیعَتِنا مَنْ قالَ بِلِسانِه وَ خالَفَنا فی اَعْمالِنا و آثارِنا وَلکِنْ شیعَتُنا مَنْ وافَقْنا بِلِسانِه وَ قَلبِه وَاَتَّبَع آثارَنا و عَمِلَ بِاَعمالِنا»[9]

کسی که با زبان مدّعی پیروی از ماست و در عمل و نحوه زندگی با ما مخالفت می کند، شیعه ما نیست. شیعه ما کسی است که با زبان و دل با ما همراه است و دنبال ما حرکت می کند و در عمل از ما پیروی می نماید. آنان پیروان راستین ما هستند.

حضرت امام باقر (علیه السلام) در خطابی به یکی از صحابی خویش، جابر فرمودند:

«يا جابِرُ! أَيَكتَفِي مَنِ انتَحَلَ التَّشَيُّع أن يَقُولَ بِحُبِّنا أهل البَيتِ، فَوَالله ما شيعَتُنا إلا مَنِ اتّقي الله وأطاعَهُ، وما كانُوا يُعرَفُون إلا بِالتَّواضُعِ و التَّخَشُّعِ وأَداءِ الأمانَةِ وكَثرَةِ ذِكرِ اللهِ والصَّوم والصَّلاة والبِرِّ بِالوالدينِ و التَّعاهُدِ لِلجيرانِ مِن الفُقراءِ وأَهلِ المَسكَنَة والغَارِمِينَ والأيتامِ وصِدقِ الحَديثِ وتَلاوَةِ القُرآنِ وكَفِّ الأَلسُنِ النَّاس إلا مِن خَيرِ وكانُوا أُمَناءَ عَشائِرِهِم فِي الأَشياءِ؛... يَا جَابرُ! ما يَتَقرَّبُ العَبدُ إلَي الله تبارك وتعالي إلا بِالطّاعَةِ، و مَا مَعنَا بَرائَةٌ مِنَ النّارِ ولاعَلَي الله لأحَدٍ مِنكُم حُجَّةٌ، مَن كَان ِلله مُطيعا فَهُو لَنا وَلِيٌّ و مَن كان لِلّه عَاصِياً فَهُو لَنا عَدُوٌّ، و ماتَنالُ وِلايَتُنا بِالعَمَل والوَرَعِ»[10]

ای جابر! آیا کسی که خود را به شیعه ببندد و منتسب کند، همین بس باشد که دوستی ما خاندان را دارد؟ به خدا جز کسی که تقوای خدا را داشته و او را فرمان برد، شیعه ما نباشد. شیعه های ما شناخته نمی شوند جز به تواضع، خشوع، امانت داری، کثرت یاد خدا،روزه، نماز، نیکی کردن به پدر و مادر، وارسی حال همسایگان نیازمند و مستمند و بدهکار و یتیم، راستگویی، خواندن قرآن و نگه داشتن زیان از مردم جز به ذکر خیر . آن ها در هر چیز امین خویشان خود هستند... ای جابر! جز با اطاعت نمی توان به خداوند تبارک و تعالی نزدیک شد و ما برات آزادی از دوزخ برای کسی نداریم و احدی را برخدا حجّتی نیست. هر که مطیع خداست، دوست ما است و هر که نافرمانی خدا کند، دشمن ماست. به ولایت ما جز با عمل و ورع نمی توان رسید.

نتیجه اینکه : شیعیان هرگز اینگونه اعتقاد ندارند که با صرف اشک ریختن برای امام حسین(ع) به بهشت خواهند رفت،ولو هر گناهی را مرتکب شده باشند.

پرسش:

صدور حکم حق یا باطل بودن کار و اعمال افراد گذشته توسط ما آیا با منطق قرآنی سازگار است یا خیر ؟

پاسخ:

با عرض سلام و ادب

از آنجایی که خداوند متعال در قرآن کریم ضمن سفارش به سیر در زمین برای پندآموزی و عبرت گیری،و نیز بیان سرگذشت برخی از اقوام و اشخاص در قرآن کریم،گواه بر این مطلب است که بررسی تاریخ گذشتگان و تشخیص حق یا باطل بودن آنها البته با رعایت انصاف و خودداری از هرگونه افراط و تفریط،امری جایز می باشد.

بنابراین ما می توانیم با ملاک قرآن دادن معیارهایی که خداوند برای شناخت حق و باطل معرفی کرده است،در مورد حق یا باطل بودن گذشتگان اظهار نظر کنیم،چرا که در صورتی که نتوانیم حق و باطل را شناسایی کنیم،عبرت گیری و پند آموزی از تاریخ که مورد نظر قرآن است،بی فایده خواهد بود.

برای اظهار نظر کردن در مورد حق یا باطل بودن یک شخص یا یک گروه،رعایت چند مسئله مهم است،اولاً لازم است معیارهای حق و باطل را بخوبی بشناسیم و بعد از شناختن این معیارها،با مقایسه عملکرد افراد با این معیارها در مورد حق یا باطل بودن آنها اظهار نظر کنیم. ثانیاً قطعاً ما بخاطر محدودیت علمی و عدم اطلاع از غیب نمی توانیم صددرصد بر طبق آنچه که در واقع هست،قضاوت و اظهار نظر کنیم،ما موظفیم بر طبق ظاهر حوادث و با توجه به معیارها و ملاک هایی که برای بررسی درستی یا نادرستی داده های تاریخی و روایی وجود دارد و توجه به شرایط زمان و موقعیت اشخاص،اظهار نظر کنیم.بعنوان مثال ما با بررسی عملکرد شخصی مانند یزید و بررسی داده های تاریخی و عرضه آن بر ملاک ها و معیارهای حق و باطل،می گوییم یزید باطل بوده است.ثالثاً در موردی هم که دلیل و سند و مدرک قابل اعتنا و معتبری در مورد حق یا باطل بودن یک شخص یا گروه نداریم،طبق فرموده قرآن کریم باید توقف کنیم.خداوند متعال میفرماید:

وَلَا تَقْفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[11]از آنچه به آن آگاهي نداري، پيروي مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.

بنابراین در جایی که سند و مدرک معتبری نداریم،باید از اظهار نظر آنهم بصورت قطعی خودداری کنیم،اتفاقاً این موضوع در سیره علمای بزرگ امری رایج است که بعد از بررسی جوانب مختلف یک موضوع اعم از تاریخی یا فقهی یا غیره،وقتی دلیل محکمه پسندی پیدا نکردند،توقف نموده و اظهار نظری نکرده اند.

رابعاً برای اظهار نظر و قضاوت در مورد حق یا باطل بودن یک شخص و صدور حکم،لازم است تمام جوانب موضوع مورد توجه قرار گیرد.بعنوان مثال خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایید:

وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ[12]: و مرد و زن دُزد را به کیفر آنچه مرتکب شده اند دستشان را قطع کنید که این عقوبتی است از جانب خدا، و خدا عزّتمند و حکیم است.

این آیه می فرمایید:دست دزد باید قطع شود.حال اگر ما بخواهیم بدون توجه به شرایط اجرای این حد،حکم صادر کنیم،باید دست هر شخصی که در هر شرایطی و به هر مقداری - ولو ناچیز- مرتکب سرقت شده باشد را قطع کنیم.حال آنکه برای صدور حکم قطع دست کسی که مرتکب سرقت شده است،شرایطی مطرح شده است و بعد از تحقق این شرایط این حکم جاری می شود.حال اگر قاضی بدون توجه به این شرایط،حکم قطع دست را صادر کند،به احتمال قوی دچار ناعدالتی خواهد شد،بلکه باید ابتدا شرایط و جوانب امر را دقیقاً و بر طبق شواهد و قرائن بررسی کند،سپس حکم صادر کند.که البته ممکن است حکمش در واقع،نادرست باشد،ولی چون وی بر طبق شواهد و قرائن و مستندات موجود حکمش را صادر کرده و کوتاهی نکرده است،مؤاخذه نخواهد شد.

خلاصه اینکه ما موظفیم بعد از شناخت معیارهای حق و باطل و مقایسه عملکرد افراد با این معیارها،در صورت وجود مستندات و مدارک قابل اعتماد در مورد حق و باطل بودن اظهار نظر کنیم و جایی هم که مدرک معتبری نداشتیم،توقف کرده و اظهار نظری نکینم و جایی هم که خواستیم با توجه به مدارک مستند اظهار نظر کنیم جوانب وشرایط موضوع مورد نظر را مد نظر داشته باشیم.

پی نوشتها:
[1]. تفسیر نمونه،ذیل آیه 134 بقره.

[2] . يوسف/ 109، حج/ 46، روم/ 9، فاطر/ 44، غافر/ 21، 82، آل عمران/ 137، انعام/ 11، نحل/ 36، نحل/ 69، عنكبوت/ 20، روم/ 42.

[3] . يوسف/ 109.

[4] . انعام/ 11.

[5]. آل عمران/136.

[6]. سوره بقره،آیه 134.

[7]. بحارالانوار، ج 71، ص 178.

[8]. کافی، ج 2، ص 74.

[9]. بحارالانوار، ج 6، ص 164.

[10]. اصول الکافی، کتاب الایمان والکفر، باب الطاعة والتقوی، ج2، ص74، ح3.

[11]. الإسراء/36.

[12]. سوره مائده آیه 38.

موضوع قفل شده است