قدرت عقل بشر

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قدرت عقل بشر

من به جهان نگاه میکنم و میبینم نظم دارد.میگویم پس جهان یک ناظم دارد.هر علتی را معلولیست،پس جهان خالق دارد.این خالق کاملا داناست،چون خودش همه را خلق کرده!این خالق کاملا بی نیاز است،چون صاحب همه چیز است و....

پس خداوند عادل است(چون نه از روی جهل ظلم میکند نه از روی نیاز).خدا مهربان است.چون هم عادل است و هم از درون همه آگاه است و مثلا میداند انسانها رنج میکشند(همه را درک میکند)و...خداوند جهان و انسان را بی دلیل خلق نکرده(چون حکیم است).خداوند این هدف را بیان کرده(چون میخواهد ما به آن هدف برسیم).برای بیان این هدف و نیز بیان راه رسیدن به آن پیامبران را فرستاده.حال برای اینکه ببینیم آیا آن شخص پیامبر واقعیست و نیز برای پیدا کردن بهترین راه به کردار و گفتار پیامبران توجه میکنیم (و به آموزه های آن دین).دروغ گفتن بد است،چون هم باعث گمراهی دیگران میشود و هم اعتماد دیگران را به ما کاهش میدهد...پیامبران دروغگو نبودند.در مورد صفات دیگر هم میبینیم پیامبران صفات خوب داشتند و صفات بد نداشتند.دینی را انتخاب میکنیم که بر اساس فطرت و عقل باشد،چیز نا معقولی نگوید و انسان را به کارهای زشت دعوت نکند و...

همین عقل به من میگوید خداوندی که انسان را خیلی دوست دارد و دوست دارد نصیب انسان خیر باشد و از قدرت بینهایت برخوردار است طبیعتا باید کاری کند که همه سعادتمند شوند...اما این کار را نکرده.بعضی به جهنم میروند و بعضی به بهشت. و مراتب هم در آنجا فرق میکند.شاید یک توجیه این باشد که خوبی در تقابل با بدی ارزش پیدا میکند.اما توجه داریم که این قابلیت ارزش پیدا کردن را خداوند آفریده!او که قدرت والا دارد میتوانست جهانی بیافریند که بدی وجود نداشته باشد و همه اش خوبی و لذت باشد و این لذات بینهایت بوده و خیلی هم ارزشند باشد.همین خداوند که قدرت بینهایت دارد میتواند قلب هر انسان را متحول کند تا ایمان بیاورد و خوب شود.و چون خداوند بر همه مهربان است باید این کار را بکند...اما نمیکند!شاید بگویید قلب آنها آن خاصیت و آن لیاقت را ندارد!خب خداوند میتوانست آن لیاقت را تغییر دهد.

همین عقل بمن میگوید این خالق مهربان وقتی میبیند کسی دارد گناه میکند و راه برگشت ندارد،باید او را بکشد تا کمتر گناه کند...اما این کار را نمیکند!

هدف من یافتن جواب سوالات فوق نیست.از این دست سوالات که کار خدا با عقل بشر جور در نمیآید فراوان است...بویژه در حوزه جبر و اختیار!هدف من از مطرح کردن این موضوع اینه که قطعا استدلالهای قرمز من جوابهایی دارند.شاید کسی بتواند آنها را جواب دهد...اما وقتی میبینم خدا خلاف استدلال من کار کرد میغهمم منطقم اشتباه بوده...خب از کجا معلوم استدلالهای آبی من درمورد عدل خدا درست باشد؟من استدلالهی قرمز را چون خلافش را میبینم میفهمم غلط است.اما هنوز که قیامت نشده من عدل خداوند را ببینم!شاید بعدا کسی آمد و ثابت کرد خداوند عادل نیست!

بنده این را قبول دارم که وقتی مثلا ثابت کردی مجموع زوایای داخلی مثلث ۱۸۰ درجه است دیگر لازم نیست مقالات دیگری بخوانی شاید کسی عکسش را ثابت کرده باشد!اما در ریاضی عقل بشر اشراف دارد...استدلالهای آبی من با قرمزها چه فرقی دارد؟ایراد قرمزها چیست؟منظور من از ایراد جواب نیست .تفاوت دو استدلال را میخواهم...شاید عقل شما غیر این را بگوید،اما عقل شما هم کامل نیست.شاید کسی استدلالی متفاوت آورد.منظور من این است که در هر مورد هرکس یکجور میبیند و فکر میکند.یعنی عقل هرکس به چیزی میرسد به چیزی نمیرسد.

وقتی عقل بشر اینقدر محدود است دین را چطور استنباط میکنیم؟مگر نمیگوییم اگر دینی انسان را به بدی دعوت کرد دین نیست؟عقل میگوید آسیب رساندن به دیگران و رنجش آنها بد است.اسلام میگوید شرابخوار را بزنید.اما او یک امر شخصی انجام داده.به خودش ظلم کرده.چرا باید شلاق بخورد؟...این میتواند استدلال یک اروپایی باشد.البته جوابش این است که شرابخوردن به اجتماع آسیب میرساند و...!خب شاید این اروپایی به این جنبه فکر نکرده باشد.خب شاید ما هم در مورد عدل خدا به بعضی جنبه ها فکر نکرده باشیم.حالا آن اروپایی بر چه اساس بگوید اسلام خوب است؟اگر بگویید فطرت،خب شاید یکی بگوید فطرت من میگوید انسان باید آزاد باشدو...اما اسلام برده داری را مجاز شمرده.پس یک جای کار من ایراد دارد!...خب پس شاید دروغگویی هم کار بدی نباشد...شاید بگویید حَسَن و قبیح فطری آن چیزی است که همیشه در همه ادوار تاریخ حسن و قبیح بوده...خب در یک دوره ای در یک سرزمینی همجنس بازی کار بدی نبوده.

ممکن است بگویید بعضی از استدلالهای فوق بر مبنای سلیقه و نظر شخصی است.خب انسان چطور نظر شخصی را از عقل واقعی تشخیص دهد؟

کارشناس بحث : صالح

با سلام به شما دوست عزیز

دغدغه شما ستودنی است، باید برای سؤالات پاسخی منطقی یافت.

در میان نوشته قرمز رنگ شما،‌ چند جمله وجود دارد که نیازمند بررسی بیشتری است:

خاک پای اهل بیت;300315 نوشت:
همین عقل به من میگوید خداوندی که انسان را خیلی دوست دارد و دوست دارد نصیب انسان خیر باشد و از قدرت بینهایت برخوردار است طبیعتا باید کاری کند که همه سعادتمند شوند...اما این کار را نکرده.بعضی به جهنم میروند و بعضی به بهشت. و مراتب هم در آنجا فرق میکند.شاید یک توجیه این باشد که خوبی در تقابل با بدی ارزش پیدا میکند.اما توجه داریم که این قابلیت ارزش پیدا کردن را خداوند آفریده!او که قدرت والا دارد میتوانست جهانی بیافریند که بدی وجود نداشته باشد و همه اش خوبی و لذت باشد و این لذات بینهایت بوده و خیلی هم ارزشند باشد.همین خداوند که قدرت بینهایت دارد میتواند قلب هر انسان را متحول کند تا ایمان بیاورد و خوب شود.و چون خداوند بر همه مهربان است باید این کار را بکند...اما نمیکند!شاید بگویید قلب آنها آن خاصیت و آن لیاقت را ندارد!خب خداوند میتوانست آن لیاقت را تغییر دهد. همین عقل بمن میگوید این خالق مهربان وقتی میبیند کسی دارد گناه میکند و راه برگشت ندارد،باید او را بکشد تا کمتر گناه کند...اما این کار را نمیکند!

همین عقل وقتی با مقدماتی بدیهی آشنا شود آنها را تصدیق کرده و احکامش منطقی تر خواهد شد و وقتی می توانید به نتیجه منطقی برسید که مطالعاتی (نه خیلی عمیق و دقیق) درباره خدا، انسان وهدف آفرینش او داشته باشید.

در اینجا فقط به سرفصلهای مورد نظر اشاره می شود، از آخرین آن شروع می کنم:

هدف آفرینش انسان چیزی است که مایه مباهات بر فرشتگان است، آن چیست؟

هدف هر چه هست،ملائکه به خاطر آن مجبور به سجده شدند، براستی هدف چیست که خدا با افتخار بگوید من چیزی را می دانم که شما نمی دانید، براستی خدا چه چیزی از آنچه آفریده می داند که فرشتگانش قبلا نمی دانستند.

پس از آفرینش انسان،‌ خدا به خودش تبریک گفت، او چه آفریده است؟
امتیاز انسان بر فرشته و حیوان و سائر عناصر طبیعی چیست که در هنگام خلقت آنها، چنین تبریکی به خود نگفت؟ هدف او از ساخت چنین موجودی که مایه مبارک باد است چیست؟

خدای مهربان برای رساندن انسان به آن هدف چه ابزاری در اختیار او قرار داده است؟

آن ابزار چه ویژگی هائی دارند؟

شما خود روی سؤالاتی که مطرح شد فکر کنید فقط به یک نکته بیشتر دقت کنید:

از دیدگاه همه متفکران (مسلمان و غیره مسلمان، فیلسوف و غیر فیلسوف) جهان یک واحد تجزیه ناپذیر بوده و اصل همبستگی و انداموارگی در آن رعایت شده، لذا تفکیک و تبعیض در نظام هستی محال است، پس نمی توان خیر و شر را جدای از هم قرار داد،‌ براستی اگر از شما سؤال کنند خط کج بهتر است یا خط راست چه می گوئید؟
حاضرید قضاوت کنید که خط کج بد است؟
چرا پاسخ منفی است؟
چون باید همه نظام را با هم سنجید، با همه خوبیها و بدیهایش، شهید مطهری چنین می نویسد:

در نظام تكوين براى هر موجودى هر درجه از نقص هست، به علّت نقصان قابليّت قابل است نه به علّت امساك فيض تا ظلم يا تبعيض تلقّى شود. آنچه از اين امور به عدم قابليّت ظرفها و نقصان امكانات مربوط نيست همانهاست كه در حوزه اختيار و مسؤوليّت و اراده بشر است و بشر به حكم اينكه موجودى مختار و آزاد و مسؤول ساختن خويش و جامعه خويش است بايد آنها را بسازد و خلأها را پر كند و اين است يكى از جهات خليفة اللّهى انسان. اينكه انسان اينچنين آفريده شده و چنين مسؤوليّتى دارد جزئى از طرح نظام احسن است‏.(1)

موفق باشید.
ـــــــــــــــــ
1. مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏1، ص: 164

موضوع قفل شده است