جمع بندی فکر چیست؟ تفکر چیست؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

هر یک از این واژگان ممکن است در علوم یا اصطلاحات مختلف، کاربردهای گوناگون داشته باشند. معنای شایع و رایج این واژگان در علوم اسلامی از این قرار است:

«تفکر» این است که انسان از معلومات ذهنی خود استفاده کرده مقدماتی را در ذهن ترتیب دهد تا از این مجموعه معلومات به کشف مجهول ذهنی برسد. به این اقدام «تفکر» میگویند و به اصل انتقال ذهن از معلومات بسوی کشف مجهولات، «فکر» میگویند.

«تعقل» یعنی درک حقیقت کلی و فارغ از خصوصیات خارجی؛ مثلا درک ما از حقیقتی به نام انسان بدون اینکه خصوصیات خارجی مثل زمان یا مکان یا این فرد و آن فرد را در آن لحاظ کنیم. این درک گاه از راه فکر و تفکر به دست می آید (که در مثال انسان اینگونه است) و گاه بدون استفاده از ابزار فکر و تفکر است (مثلا درک ما از حقیقت تناقض). از اینرو گفته میشود «تعقل» دوگونه است: یا نوعی ادراک حصولی است (یعنی همان تفکر) و یا نوعی ادراک حضوری است.

«تدبر» فرق چندانی با «تفکر» ندارد و تنها مطلبی که میتوان به آن اشاره کرد اینست که تدبر تنها در جایی است که ذهن از راه نظر کردن به نتایج و عواقب، به کشف مجهول میرسد. به عبارت دیگر «تفکر» هرگونه تلاش ذهن برای رسیدن از معلومات به مجهولات را شامل میشود اما تدبر آنجاست که این کشف مجهول به شیوه خاصی باشد و این شیوه، همان نظر کردن به عواقب و نتایج است. به عبارتی دیگر، تدبر یعنی تفکر در عواقب و پیامدها و کشف نمودن مجهول از این راه.

«تخیل» یعنی حضور شکل و صورت اشیای محسوس در ذهن؛ مثلا وقتی به برگ درختی نگاه میکنیم خود این دیدن برگ را «حس» میگویند اما وقتی صورت و شکل برگ در ذهن ذخیره شود به حضور و ذخیره شدن این صورت در ذهن، «تخیل» میگویند. فرق تخیل با حس در این است که حس مادامی است که در حال نگاه کردن به برگ هستیم اما وقتی چشم خود را ببندیم دیگر فرآیند حس تمام میشود اما تخیل همچنان پابرجاست و بخاطر همین است که هر زمان که بخواهیم میتوانیم تصویر آن برگ را در ذهن مجسم کنیم. باید توجه داشته باشید تخیل در این اصطلاح، متفاوت با خیالپردازی است.

در پناه حق

طاها;719259 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی

[=franklin gothic medium]با سلام و تشکر از شما استاد گرامی:Gol:[=franklin gothic medium]
و اما:
راه تقویت تفکر و تنزل تخیل(از نوع مذمومش) چگونه است؟
سپاس یا علی علیه السلام
:hamdel:

مکیال;719399 نوشت:
راه تقویت تفکر و تنزل تخیل(از نوع مذمومش) چگونه است؟

با عرض سلام به شما دوست گرامی

این سوال مربوط به حوزه اخلاق است و میتوانید در این باره از کارشناسان اخلاق استفاده نمایید.

در پناه حق

مکیال;719399 نوشت:
راه تقویت تفکر و تنزل تخیل(از نوع مذمومش) چگونه است؟

به نام خدا

در کلامی از حضرت امام خمینی(ره) دیدم که ذکر به فکر اعتلا می بخشد.

گذشته از این تفکر مستمر و دائم در علوم عقلی و در آنچه خداوند به آن دستور فرموده از آیات الهی در آفرینش

باعث استحکام و استقامت فکر می شود ریاضت فکری یعنی انصراف فکر از امور بیهوده و صرف آن در علوم عقلی و الهی.

برای تقویت قدرت تفکر خواندن ریاضی و هندسه بسیار مفید است البته این کلام افلاطون است،معروف است او بر سر در آکادمی

فلسفه اش نوشته بود:"هر کس ریاضیات نمی داند وارد نشود"

برای رهایی از خیالات مذموم نیز باید با تطهیر قوه ی خیال آن را صورتی الهی بخشید و راهش هم این است که هر چیزی را انسان نبیند و نشنود

به تعبیر حضرت علامه جوادی آملی:"گوش دهان جان است" تخیلات انسان تصاویری را که از خارج می گیرد صورتگری کرده به آن شکل می دهد

اگر مواد دریافتی مسموم باشد تصاویر نیز مذموم خواهد بود.

[="Tahoma"]

طاها;719504 نوشت:
این سوال مربوط به حوزه اخلاق است و میتوانید در این باره از کارشناسان اخلاق استفاده نمایید.

با سلام
تشکر از شما و ببخشید که سوال در جای مناسب پرسیده نشد.
موفق باشید:Gol:

[="Tahoma"]

حبیبه;719517 نوشت:
به نام خدا

در کلامی از حضرت امام خمینی(ره) دیدم که ذکر به فکر اعتلا می بخشد.

گذشته از این تفکر مستمر و دائم در علوم عقلی و در آنچه خداوند به آن دستور فرموده از آیات الهی در آفرینش

باعث استحکام و استقامت فکر می شود ریاضت فکری یعنی انصراف فکر از امور بیهوده و صرف آن در علوم عقلی و الهی.

برای تقویت قدرت تفکر خواندن ریاضی و هندسه بسیار مفید است البته این کلام افلاطون است،معروف است او بر سر در آکادمی

فلسفه اش نوشته بود:"هر کس ریاضیات نمی داند وارد نشود"

برای رهایی از خیالات مذموم نیز باید با تطهیر قوه ی خیال آن را صورتی الهی بخشید و راهش هم این است که هر چیزی را انسان نبیند و نشنود

به تعبیر حضرت علامه جوادی آملی:"گوش دهان جان است" تخیلات انسان تصاویری را که از خارج می گیرد صورتگری کرده به آن شکل می دهد

اگر مواد دریافتی مسموم باشد تصاویر نیز مذموم خواهد بود.


از نظر شما خواهر محترمه تشکر می کنم و تقریبا جواب مناسب را دریافت کردم و اینکه شما در نظرتان این مسئله را از نظر بنده رعایت کردید:
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
سپاس

مکیال;719399 نوشت:

[=franklin gothic medium]با سلام و تشکر از شما استاد گرامی
:Gol:[=franklin gothic medium]
و اما:
راه تقویت تفکر و تنزل تخیل(از نوع مذمومش) چگونه است؟
سپاس یا علی علیه السلام
:hamdel:

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
با تشکر از پاسخ کارشناس محترم جناب طاها و تایید فرمایشات سرکار حبیبه در این زمینه، می توانید برای مزید اطلاع به این آدرس«
http://www.askdin.com/thread20402-2.html#post429752» نیز مراجعه بفرمایید.
موفق باشید.

[="Tahoma"]

سمیع;720736 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید

با سلام خدمت شما استاد عزیز:Gol:
ضمن تشکر از استاد طاها و استاد اویس به خاطر توضیحات خوبشان، از شما نیز به دلیل قرار دادن آدرس سپاسگذارم. استفاده کردم.
موفق باشید گرامی

یا علی علیه السلام:hamdel:

[=arial black]سلام
[=arial black]به نظر من
[=arial black]فکر چیزی هست که با تفکر به دست می اید(فعل و تفعل) و وقتی تفکر وارد عقل میشه که می شود تعقل.
وقتی هم تعقل میکنی می تواند درصدد تدبیری باشه
تخیل هم که غیرقابل وصف هستش. چون کسی در خیالات بشر دیگر راهی نداره.
خدای من
اگه فکر می کنی من با این لغات جمله درست کردم. چه شیرین حدس زدی.
:Gol:

پرسش:
هر یک از این واژگان به چه معنا هستند و چه فرقی میان آنهاست: فکر، تفکر، تعقل، تدبر و تخیل؟

پاسخ:
هر یک از این واژگان ممکن است در علوم یا اصطلاحات مختلف، کاربردهای گوناگونی داشته باشند اما معنای شایع و رایج آنها در علوم اسلامی از قرار زیر است:

_ تفکر و فکر:
«تفکر» این است که انسان از معلومات ذهنی خود استفاده کرده مقدماتی را در ذهن ترتیب دهد تا از این مجموعه معلومات به کشف مجهول ذهنی برسد. به این اقدام «تفکر» می گویند و به اصل انتقال ذهن از معلومات بسوی کشف مجهولات، «فکر» می گویند.(1)

_ تعقل:
«تعقل» یعنی درک حقیقت کلی و فارغ از خصوصیات خارجی؛ مثلا درک ما از حقیقتی به نام انسان بدون اینکه خصوصیات خارجی مثل زمان یا مکان یا این فرد و آن فرد را در آن لحاظ کنیم. این درک گاه از راه فکر و تفکر به دست می آید (که در مثال انسان اینگونه است) و گاه بدون استفاده از ابزار فکر و تفکر است (مثلا درک ما از حقیقت تناقض). از این رو گفته می شود «تعقل» دوگونه است: یا نوعی ادراک حصولی است (یعنی همان تفکر) و یا نوعی ادراک حضوری است.(2)

_ تدبر:
«تدبر» فرق چندانی با «تفکر» ندارد و تنها مطلبی که می توان به آن اشاره کرد این است که تدبر تنها در جایی است که ذهن از راه نظر کردن به نتایج و عواقب، به کشف مجهول می رسد. به عبارت دیگر «تفکر» هرگونه تلاش ذهن برای رسیدن از معلومات به مجهولات را شامل میشود اما تدبر آنجاست که این کشف مجهول به شیوه خاصی باشد و این شیوه، همان نظر کردن به عواقب و نتایج است. به عبارتی دیگر، تدبر یعنی تفکر در عواقب و پیامدها و کشف نمودن مجهول از این راه.(3)

_ تخیل:
«تخیل» گاه به معنای حضور شکل و صورت اشیای محسوس در ذهن است؛ مثلا وقتی به برگ درختی نگاه می کنیم خود این دیدن برگ را «حس» می گویند اما وقتی صورت و شکل برگ در ذهن ذخیره شود به حضور و ذخیره شدن این صورت در ذهن، «تخیل» می گویند. فرق تخیل (در این معنا) با حس این است که حس مادامی است که در حال نگاه کردن به برگ هستیم اما وقتی چشم خود را ببندیم دیگر فرآیند حس تمام می شود اما تخیل همچنان پابرجاست و بخاطر همین است که هر زمان که بخواهیم می توانیم تصویر آن برگ را در ذهن مجسم کنیم.(4)

معنای دیگر تخیل، دخل و تصرف در صورت های ذهنی و ترکیب آنها با یکدیگر است. آنچه از این ترکیب صورت های ذهنی حاصل می شود ممکن است در عالم عینی، موجود باشد یا موجود نباشد.(5)

______________
(1) بوعلی سینا، شرح الاشارات و التنبيهات مع المحاكمات‏، شرح از: خواجه نصيرالدين طوسى، نشر البلاغة، 1375ش‏، چاپ اول، قم، ج‏1، ص: 10؛ سيد شريف جرجانى، كتاب التعريفات، ناصر خسرو، ‏1370ش، چاپ چهارم، تهران، ص: 28.
(2) محمد على التهانوى، كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم‏، مكتبة لبنان ناشرون، 1996م، چاپ: اول، بيروت، ج‏1، ص: 486؛ مير محمد باقر داماد، مصنفات مير داماد، به اهتمام: عبد الله نورانى، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگى‏، 1385- 1381ش، چاپ اول‏، تهران، ص: 166؛ علامه حسن زاده آملى، دروس معرفت نفس‏، انتشارات الف لام ميم‏، 1381ش‏، چاپ اول، ص: 197.
(3) كتاب التعريفات، ص: 24؛ حسن مصطفوى، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360ش، تهران، ج‏9، ص: 125.
(4) مجمع البحوث الاسلامية، شرح المصطلحات الفلسفية، مجمع البحوث الاسلامية، 1414ق‏، چاپ اول، مشهد، ص: 53.
(5) جميل صليبا، المعجم الفلسفى‏، الشركة العالمية للكتاب، 1414ق‏، بيروت، ج‏1، ص: 261.

موضوع قفل شده است