جمع بندی فکر می کنم خواستگار قبلی ام بهتر بود

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فکر می کنم خواستگار قبلی ام بهتر بود
سلام خسته نباشید ،ببخشید یک سوال داشتم، خانمی که ازدواج کرده ولی فکر میکنه که ممکنه خواستگار قبلیش بهتر بوده باشه میتونه دعا کنه که خدا کاری کنه که از راه اسباب درست به خواستگار قبلیش برسه و به صلاحشون بشه؟
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد امیـد
سلام لطفا حرف هایم را تا آخر با دقت بخوانید و حرف هایم را بدون کم و کاست به این خانم برسانید: یک ماجرای واقعی را برای تان تعریف می کنم. چند سال پیش زن و شوهری با هم زندگی می کردند. نمی توانم به شغل و مشخصاتِ آنها اشاره کنم. زیرا ممکن است شناخته شوند. زن در محل کارش با مردی آشنا شده بود و از ویژگی های همکارش خوشش آمده بود. مدتی با خود فکر می کرد که ای کاش می توانست همسر همکارش شود. اشتهایش را از دست داده بود و همه جا به آن آقا فکر می کرد. تا اینکه شوهر این خانم متوجه تغییر در روحیه همسرش شد و با اصرار از او خواست حقیقت را به او بگوید. خانم هم واقعیت را به شوهرش گفت. شوهر که نمی توانست ناراحتیِ همسرش را تحمل کند، تصور کرد که بهتر است با طلاقِ زنش موافقت کند تا بتواند به همسریِ همکارش در آید. زن که موافقت شوهرش با طلاق را فهمید، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید. بعد از جدایی و سپری شدنِ مدّتِ عدّه شرعی، خانم با همکارش که دلباخته اش بود صحبت کرد و قرار گذاشتند با هم ازدواج کنند. آنها ازدواج کردند و زندگی زیر یک سقف را آغاز نمودند. مدتی گذشت؛ ولی خانم دید که زندگی با این آقا واقعا آن گونه ای که می پنداشت لذّت بخش نیست. اختلافات بین آنها شروع شد؛ تا جایی که از شوهرِ دوم خواست که با جدایی موافقت کند. اما این بار، شوهر دوم با درخواست جداییِ خانم موافقت نکرد. خانم با وکیلِ خبره ای مشورت کرد. وکیل پس از بررسیِ ویژگی های شوهر دوم، به خانم گفت که او در صورتی می تواند از شوهر دوم جدا شود که ثابت کند زندگی با او عُسر و حَرَج دارد تا قاضی با طلاقش موافقت نماید. اما از آن جایی که شوهر دوم کتک نمی زد و فساد اخلاقی یا اعتیاد شدید نداشت، دادگاه خانواده با تقاضای خانم برای جدایی موافقت نخواهد کرد و بهترین راه برای جدایی، جلبِ موافقتِ شوهر دوم برای طلاق است. اما شوهر دوم روی دنده لج افتاده بود و به طلاق راضی نمی شد. خانم هم به افسردگی مبتلا شده بود. فکر نکنید که شما به سرنوشت این خانم دچار نمی شوید. شما تنها ظاهری از خواستگار قبلی در جلسات خواستگاری دیده اید. همه افراد در جلسات خواستگاری سعی می کنند ویژگی های مثبت خود را به نمایش بگذارند و ویژگی های منفی و نامطلوبِ خود را مخفی می نمایند. شما مدتی با شوهر خود زندگی کرده اید و با ویژگی های مثبت و منفیِ او آشنا شده اید. ذهن تان اکنون باطنِ شوهرتان را با ظاهرِ خواستگارِ قبلی مقایسه می کند و معلوم است که در این مقایسه یِ نابرابر، کفّه ترازو به نفع خواستگارِ قبلی سنگینی می کند. آن خانم که ماجرایش را گفتم، دلباخته مردی شده بود که در محیط کار او را دیده بود و شناختش به مراتب بیشتر از شناختِ شما در جلسات خواستگاری بود. با این حال، در ازدواج دوم به بن بست رسید. شما که تنها پوسته ای زیبا از خواستگار قبلی تان را دیده اید و شناخت کاملی از او ندارید. شما نمی دانید او وقتی عصبانی می شود چه واکنشی نشان می دهد. نمی دانید چقدر تحت تأثیرِ حرف های مادر و خواهر و دوست و رفیقش قرار می گیرد. به احتمال زیاد نمی دانید آیا واقعا اهل کار و تلاش است یا فقط ادای مردهای موفق و زحمتکش را در می آورد. من نمی خواهم خواستگار دوم را در نظرتان بد جلوه بدهم. می خواهم بدانید هر فردی ویژگی های مثبت و منفی دارد و هیچ کسی نیست که همه ویژگی هایش مثبت باشد و عاری از ویژگی های منفی و نامطلوب باشد. شما متأسفانه در ذهن تان یک مجسّمه یِ بدون عیب و نقص از خواستگار قبلی تراشیده اید و عاشقِ این مجسّمه شده اید. اما تصور می کنید که عاشقِ ویژگی های مثبتِ او شده اید. در صورتی که این فرد در دنیای واقعی مطابقتِ زیادی با مجسّم زیبایی که در ذهن تان از او ساخته اید ندارد. متأسفانه ما انسان ها گاهی عاشق و دلباخته چیزهایی می شویم که فقط ساخته و پرداخته ذهن ماست و در دنیای واقعی وجود ندارد. اگر شوهر شما عاشق زن دیگری می شد، چه احساسی به شما دست می داد؟ اگر تصمیم می گرفت از شما جدا شود و دوباره به خواستگاریِ دختری که قبلا می شناخته برود، چه افکاری به ذهن تان خطور می کرد؟ آیا او را بی وفا نمی خواندید؟ آیا به خاطر پشت پا زدن به عشق و علاقه تان، از ته دل او را نفرین نمی کردید؟ به خواستگار قبلی دقیقا فکرکنید و سعی نمایید بدون در نظر گرفتن احساسات، به ویژگیهای مثبت و منفی او توجه نمایید. آیا میان شما و آن آقا در وضعیت دینی، اعتقادی و اخلاقی تناسب وجود داشت؟ آیا آن آقا فرد مسؤولیت پذیری بود؟ آیا فردی بود که استقلال مالی داشت؟ آیا برای احساسات شما ارزش قائل می شد؟ آیا فرد وفاداری بود و هست؟ آیا خوش اخلاق بود یا تظاهر به خوش اخلاقی می کرد؟ اگر درست فکرکنید می توانید بعضی ویژگی های منفی در او پیدا کنید که تا دیروز چشم بر آنها بسته و از آنها غافل بودید. یک کاغذ بردارید و ویژگی های مثبت و منفی همسرتان را در آن بنویسید. به نقاط مثبتش و شرایط خوبش بیشتر فکر کنید و سعی کنید آثار آن را در نظر بیاورید و به زندگی خوبی که در کنار او، بخاطر این نقاط مثبت، خواهید داشت فکر کنید تا به او علاقه مند شوید. توصیه می کنم قبل از ایجاد علاقه واقعی میان خودتان و شوهرتان، بچه دار نشوید. بچه دارشدن باعثِ ایجاد علاقه میان همسران نمی شود. اگر پس از تلاش زیاد نتوانستید علاقه ای به شوهرتان پیدا کنید، همراه ایشان به مشاوری خبره و متعهد مراجعه نمایید و از او کمک بخواهید. اگر پس از مراجعه به مشاور، واقعا نتوانستید ویژگیِ مثبتی در شوهرتان بیابید، با بخشیدنِ تمام حقّ و حقوقِ خود، از او جدا شوید. در صورت نیافتن علاقه، بهتر است هر چه زودتر از این زندگی که در آن عشقِ یک طرفه وجود دارد، خود را خلاص نمایید. در موردِ علّت تقاضای جدایی و علاقه به خواستگار قبلی، هییییییییچ مطلبی به شوهرتان نگویید. فقط «عدم تفاهم» را دلیل اصرار بر طلاق عنوان نمایید. تأکید می کنم هییییچ مطلبی از علاقه به خواستگار قبلی به شوهرتان نگویید تا با موضوع جدایی راحت تر کنار بیاید.    
جمع بندی پرسش: خانمی می شناسم که ازدواج کرده است؛ اما فکر می کند که ممکن است خواستگار قبلی اش بهتر بوده باشد. آیا این خانم می تواند دعا کند و از خدا بخواهد کاری کند که به خواستگار قبلی اش برسد؟ پاسخ: لطفا حرف هایم را تا آخر با دقت بخوانید و حرف هایم را بدون کم و کاست به این خانم برسانید: شما مسلّما می توانید هر چیزی را از خدا بخواهید؛ اما اینکه به صلاح تان باشد و خداوند متعال آن را برآورده کند یا به صلاح تان نباشد را خدا مشخص می نماید. یک ماجرای واقعی را برای تان تعریف می کنم. چند سال پیش زن و شوهری با هم زندگی می کردند. نمی توانم به شغل و مشخصاتِ آنها اشاره کنم. زیرا ممکن است شناخته شوند. زن در محل کارش با مردی آشنا شده بود و از ویژگی های همکارش خوشش آمده بود. مدتی با خود فکر می کرد که ای کاش می توانست همسر همکارش شود. اشتهایش را از دست داده بود و همه جا به آن آقا فکر می کرد. تا اینکه شوهر این خانم متوجه تغییر در روحیه همسرش شد و با اصرار از او خواست حقیقت را به او بگوید. خانم هم واقعیت را به شوهرش گفت. شوهر که نمی توانست ناراحتیِ همسرش را تحمل کند، تصور کرد که بهتر است با طلاقِ زنش موافقت کند تا بتواند به همسریِ همکارش در آید. زن که موافقت شوهرش با طلاق را فهمید، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید. بعد از جدایی و سپری شدنِ مدّتِ عدّه شرعی، خانم با همکارش که دلباخته اش بود صحبت کرد و قرار گذاشتند با هم ازدواج کنند. آنها ازدواج کردند و زندگی زیر یک سقف را آغاز نمودند. مدتی گذشت؛ ولی خانم دید که زندگی با این آقا واقعا آن گونه ای که می پنداشت لذّت بخش نیست. اختلافات بین آنها شروع شد؛ تا جایی که از شوهرِ دوم خواست که با جدایی موافقت کند. اما این بار، شوهر دوم با درخواست جداییِ خانم موافقت نکرد. خانم با وکیلِ خبره ای مشورت کرد. وکیل پس از بررسیِ ویژگی های شوهر دوم، به خانم گفت که او در صورتی می تواند از شوهر دوم جدا شود که ثابت کند زندگی با او عُسر و حَرَج دارد تا قاضی با طلاقش موافقت نماید. اما از آن جایی که شوهر دوم کتک نمی زد و فساد اخلاقی یا اعتیاد شدید نداشت، دادگاه خانواده با تقاضای خانم برای جدایی موافقت نخواهد کرد و بهترین راه برای جدایی، جلبِ موافقتِ شوهر دوم برای طلاق است. اما شوهر دوم روی دنده لج افتاده بود و به طلاق راضی نمی شد. خانم هم به افسردگی مبتلا شده بود. فکر نکنید که شما به سرنوشت این خانم دچار نمی شوید. شما تنها ظاهری از خواستگار قبلی در جلسات خواستگاری دیده اید. همه افراد در جلسات خواستگاری سعی می کنند ویژگی های مثبت خود را به نمایش بگذارند و ویژگی های منفی و نامطلوبِ خود را مخفی می نمایند. شما مدتی با شوهر خود زندگی کرده اید و با ویژگی های مثبت و منفیِ او آشنا شده اید. ذهن تان اکنون باطنِ شوهرتان را با ظاهرِ خواستگارِ قبلی مقایسه می کند و معلوم است که در این مقایسه یِ نابرابر، کفّه ترازو به نفع خواستگارِ قبلی سنگینی می کند. آن خانم که ماجرایش را گفتم، دلباخته مردی شده بود که در محیط کار او را دیده بود و شناختش به مراتب بیشتر از شناختِ شما در جلسات خواستگاری بود. با این حال، در ازدواج دوم به بن بست رسید. شما که تنها پوسته ای زیبا از خواستگار قبلی تان را دیده اید و شناخت کاملی از او ندارید. شما نمی دانید او وقتی عصبانی می شود چه واکنشی نشان می دهد. نمی دانید چقدر تحت تأثیرِ حرف های مادر و خواهر و دوست و رفیقش قرار می گیرد. به احتمال زیاد نمی دانید آیا واقعا اهل کار و تلاش است یا فقط ادای مردهای موفق و زحمتکش را در می آورد. من نمی خواهم خواستگار دوم را در نظرتان بد جلوه بدهم. می خواهم بدانید هر فردی ویژگی های مثبت و منفی دارد و هیچ کسی نیست که همه ویژگی هایش مثبت باشد و از ویژگی های منفی و نامطلوب عاری باشد. شما متأسفانه در ذهن تان یک مجسّمه یِ بدون عیب و نقص از خواستگار قبلی تراشیده اید و عاشقِ این مجسّمه شده اید. اما تصور می کنید که عاشقِ ویژگی های مثبتِ او شده اید. در صورتی که این فرد در دنیای واقعی مطابقتِ زیادی با مجسّمه زیبایی که در ذهن تان از او ساخته اید ندارد. متأسفانه ما انسان ها گاهی عاشق و دلباخته چیزهایی می شویم که فقط ساخته و پرداخته ذهن ماست و در دنیای واقعی وجود ندارد. از خودتان بپرسید گر شوهر شما عاشق زن دیگری می شد، چه احساسی به شما دست می داد؟ اگر تصمیم می گرفت از شما جدا شود و دوباره به خواستگاریِ دختری که قبلا می شناخته برود، چه افکاری به ذهن تان خطور می کرد؟ آیا او را بی وفا نمی خواندید؟ آیا به خاطر پشت پا زدن به عشق و علاقه تان، از ته دل او را نفرین نمی کردید؟ به خواستگار قبلی دقیقا فکر کنید و سعی نمایید بدون در نظر گرفتن احساسات، به ویژگی های مثبت و منفی او توجه نمایید. آیا میان شما و آن آقا در وضعیت دینی، اعتقادی و اخلاقی تناسب وجود داشت؟ آیا آن آقا فرد مسؤولیت پذیری بود؟ آیا فردی بود که استقلال مالی داشت؟ آیا برای احساسات شما ارزش قائل می شد؟ آیا فرد وفاداری بود و هست؟ آیا خوش اخلاق بود یا تظاهر به خوش اخلاقی می کرد؟ اگر درست فکر کنید می توانید بعضی ویژگی های منفی در او پیدا کنید که تا دیروز چشم بر آنها بسته و از آنها غافل بودید. یک کاغذ بردارید و ویژگی های مثبت و منفی همسرتان را در آن بنویسید. به نقاط مثبتش و شرایط خوبش بیشتر فکر کنید و سعی کنید آثار آن را در نظر بیاورید و به زندگی خوبی که در کنار او، بخاطر این نقاط مثبت، خواهید داشت فکر کنید تا به او علاقه مند شوید. اکیدا توصیه می کنم قبل از ایجاد علاقه واقعی میان خودتان و شوهرتان، بچه دار نشوید. بچه دارشدن باعثِ ایجاد علاقه میان همسران نمی شود. اگر پس از تلاش زیاد نتوانستید علاقه ای به شوهرتان پیدا کنید، همراه ایشان به مشاوری خبره و متعهد مراجعه نمایید و از او کمک بخواهید. اگر پس از مراجعه به مشاور، واقعا نتوانستید ویژگیِ مثبتی در شوهرتان بیابید، با بخشیدنِ تمام حقّ و حقوقِ خود، از او جدا شوید. در صورت نیافتن علاقه، بهتر است هر چه زودتر از این زندگی که در آن عشقِ یک طرفه وجود دارد، خود را خلاص نمایید. در موردِ علّت تقاضای جدایی و علاقه به خواستگار قبلی، هییییییییچ مطلبی به شوهرتان نگویید. فقط «عدم تفاهم» را دلیل اصرار بر طلاق عنوان نمایید. تأکید می کنم هییییچ مطلبی از علاقه به خواستگار قبلی به شوهرتان نگویید تا با موضوع جدایی راحت تر کنار بیاید.    
موضوع قفل شده است