فلسفه حجاب در اسلام چیست؟
تبهای اولیه
براى روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینى
بر اساس فرهنگ اسلامى، انسان موجودى است که براى رسیدن به کمال و معنویّت خلق گردیده است.
اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسى و توجه به هر یک از آنها در حدّ نیاز طبیعى، سبب شکوفایى همه استعدادهاى انسان شده و او را به سوى کمال سوق داده است.
پوشش مناسب براى زن و مرد عامل مهمى در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2- توجه به ساختار فیزیولوژى انسان
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطهاى مستقیم با تفاوتهاى جسمى و روحى زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمى در مورد فیزیولوژى و نیز روانشناسى زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّکهاى چشمىِ شهوتانگیز حساس ترند و چون تأثیر حس بینایى زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعى قادر به دیدن است، از سوى دیگر ترشّح هورمونها در مرد صورتى یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتى گسترده تحت تأثیر محرّکهاى شهوانى قرار مىگیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس ترند و به محرّکهاى حسى پاسخ مىدهند. حس لامسه بروز زیادى ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمونهاى جنسى زن به صورت دورهاى ترشح مىشوند و به طور متفاوت عمل مىکنند، تأثیر محرّکهاى شهوانى بر زن صورتى بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
با توجه به مطالب فوق مىتوان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّى و اساسى ریشه گرفته است. اسلام مىخواهد انواع التذاذهاى جنسى (چه بصرى و لمسى و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها براى کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربى که حضور در جامعه را با لذت جویى جنسى به هم مىآمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسى را به هم مىریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و براى تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بى بند و بارى در پوشش به معناى عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسى است که آثار شوم آن بر کسى پوشیده نیست.
ج) آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینى
با رواج بى حجابى و جلوه گرى زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعى محدودیت و پایان آزادىهاى جنسی خود تلقّى مىکنند وافراد متأهل هر روز در مقایسهاى خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار مىگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگى را مىسوزاند.
دختر و پسرى که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانى شوند، از تمرکز و کارآیى آنها کاسته مىشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروى فکرى و کارى است.
حیا، عفاف و حجاب زن مىتواند در نقش عاطفى او و تأثیرگذارى بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیّل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکى از وسائل مرموز براى حفظ مقام و موقعیّت زن در برابر مرد است.
اسلام حجاب را براى محدودیّت و حبس زن نیاورده، بلکه براى مصونیّت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضى به حبس، رکود و سرکوبى استعدادهاى زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را در اجتماع داده امّا از سوء استفاده شهوانى و تجارى منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه مىباشد که در صدد کام جویىهاى آزاد و بى حد و حصر هستند و مصونیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
علاوه بر مطالب فوق استاد مطهری در بیان این که چرا حجاب به زنان اختصاص یافته می گوید: اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایى و خودآرایى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچى، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى. میل زن به خود آرایى از حس شکارچىگرى او ناشى مىشود. در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهاى بدن نما و آرایشهاى تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود مىخواهد دلبرى کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگى، از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است».(1) به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسى و زیبایى خاص زنانه و تحریک پذیرى جنس مردانه، یکى از علتهاى این حکم است. توصیه و دستور الهى به پوشش و حجاب براى زنان، به منظور ایجاد محدودیت و محرومیت و چیزهایى از این قبیل که تنها فریب شیطانىاند نمىباشد، بلکه در واقع براى آگاهى دادن به گوهر ارزشمند در وجود زنان است که باید از آن مراقبت شده و حفظ شود و به تاراج نرود. این کاملاً معقول است که هر چیزى ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظت بیشترى را مىطلبد تا از دست راهزنان در امان باشد و به شکل یک ابزار براى مطامع سودپرستان در نیاید.
به یاد داشته باشیم که غریزه جنسى، نیرومند و عمیق است. هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکشتر مىگردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر هیزم بدهند، شعله ورتر مىشود، و شهوت خود را به صورت یک عطش روحى و خواست اشباع نشدنى در مىآورد.(2) و وضعیت جهان معاصر و کشانده شدن عدهاى به همجنس بازى نشانه آشکارى از این حالت است.
بنابراین رعایت نکردن پوشش اسلامى توسط زنان نه تنها از بین رفتن حساسیت مردان را به دنبال ندارد، بلکه موجب طغیان غریزه جنسى آنان نیز مىگردد و پس از مدتى باعث دلزدگى و بى معنایى آن خواهد شد.
در مورد مردان نیز این گونه نیست که بتوانند با هر نوع لباسی از خانه بیرون آیند و نوع پوشش آنها می تواند به هر صورتی باشد بلکه مردان نیز در این جهت با محدودیت های خاص خود نسبت به پوشش مواجه هستند اما محدوده پوشش آنان به جهت حضور بیشتر در اجتماع و کارهای سخت و به جهاتی که در بالا ذکر شد با زنان متفاوت است. 2- تحکیم روابط خانوادگى و برقرارى صمیمیت کامل زوجین. 3- استوارى اجتماعى و استیفاى نیروى کار و فعالیّت 4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانى او 1- بهداشت روانى اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسى که سبب کاهش عطش سیرى ناپذیرى شهوت است.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پى نوشتها:
1. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 19، ص 436، با تلخیص.
2. همان، ص 434.
بعضی افراد تصور می کنند حجاب یک جور زندانی یا محدودیت یا سختگیری و تنگ نظریست .
چنین برداشتهایی به خاطر عدم آگاهی وشناخت است .
آیا تا بحال به این موضوع فکر کردیم چرا مردم برای خانه هایشان دیوار می گذارند واز در استفاده می کنند در را می بندند و قفل می کنند ؟
چه کسی دوست دارد در خانه اش باز باشد تا نگاه هر عابر به درون آن بیفتد ؟
این کار زندانی شدن است یا حفظ حریم خانه ؟
بین زندان و قلعه شباهتهای ظاهری است ؛ هر دو دیوارهایی بلند با برجهای نگهبانی ، درهایی بسته ، نگهبانی در جلو در ایستاده و ورود و خروج را کنترل می کند و عده ای هم درون این محدوده .
اما
در را به روی زندانیان می بندند تا بیرون نگریزند و مزاحم جامعه نشوند ، اما در قلعه را می بندند تا مهاجمی از بیرون وارد قلعه نشود ، اموال جانهای مردم در امان باشد !
قلعه نشینان اگر به حفظ جان و مال خویش علاقه مند باشند، باید از حصار و دیدبانی استقبال کنند و اگر نبود خواستار آن باشند زیرا حفظ امنیت درون قلعه عقلائی و قابل قبول است .
حال آیا حجاب قلعه است یا زندان ؟؟؟؟؟؟؟
اینکه زنی دوست ندارد ملعبه این و آن شود و چشمهای شهوت آلود از او بهره ای ببرند وبرای صیانت از خوداز دست مهاجمان به قلعه حجاب پناه ببرد زندانی شدن است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این طرز تفکر نسبت به حجاب خانمها اینطور که شما می فرمایید بر این پایه تئوریکی استوار است که همه مردان را بیماران جنسی و روانی فرض می کنید که هیچ اراده و کنترلی بر نگاه، رفتار و مسائل حیوانی-جنسی خود ندارند و همواره زنان در معرض حمله این بیماران لجام گسیخته قرار دارند. نه! این طور نیست! این عقیده شخصی شما در این مقوله است . قصد توهین به شما را ندارم اما به عنوان یک مرد به من بگویید آیا این درست است که همیشه به شما به چشم یک دزد و جانی خطرناکی نگاه کنم که قصد حمله و تجاوز دارید؟ وحشتناک است وای خدای من چه دنیای مخوفی برای زنان ساخته ای، این همه بیمار جنسی، این همه نگاه زهرآلود این همه تجاوز گر ! چه دنیای نا امنی؟؟؟؟ کجایند مردان مومن خدا؟؟؟؟
همه مردان را بیماران جنسی و روانی فرض می کنید که هیچ اراده و کنترلی بر نگاه، رفتار و مسائل حیوانی-جنسی خود ندارند و همواره زنان در معرض حمله این بیماران لجام گسیخته قرار دارند. نه! این طور نیست! این عقیده شخصی شما در این مقوله است .
با سلام و خیرمقدم
کاش می فرمودید کجای این نوشته ها چنین چیزی را میرسونه ؟:Gig:
این برداشت شماست
این که حجاب به قلعه و پناهگاهی تشبیه شده که هیچ کس بدون اجازه نمی تواند وارد ان شود ، دلیل بر بیماری همه مردان نیست .
اگر اینطور باشه شما هم نباید اصلا از منزلتون یا ماشینتون و..... مراقبت کنید
چرا قفل و دزدگیر می زنید؟
ایا شما با این کار همه مردم جامعه را دزد و بیمار روانی فرض می کنید ؟!
این هم جامعه مخوفی است !
همه همسایه ها و اطرافیان ما دزدند که پلیس توصیه های امنیتی برای بالا بردن آگاهی مردم میدهد؟
مردم هم همه تلاششان را برای حفظ اموال خود می کنند چون در جوار دزدان خطرناکی مجبور به زندگی اند .
آیا این قیاس صحیح و منطقی است ؟؟؟
با سلام،
حفاظت و صیانت از جان و مال یک مقوله مادی است است و از دیدگاه من ذکر دلایل وجوب یا ضرورت حجاب برای خانم ها که مقوله ای معنوی است باید به دور از مادیات مورد بحث قرار بگیرد. بله موافقم برای حفظ مال باید قفل به در خانه ها زد چون می دانیم و مطمئنیم که دزد وجود دارد. بیم آن می رود که از هر لحظه غفلت ما سو استفاده کند. پس اگر حجاب خانم ها هم به این دلیل است است که چشم مردان الوده است و آنها آنقدر خطر ناک هستند که هر لحظه مترصد لحظه ای غفلت زنان هستند تا به آنها تجاوز کنند پس یعنی قبول دارید مردان بالفطره بیمار جنسی هستند. وگر نه خداوند مرد و زن را هر دو زیبا آفریده چرا نسبت به زمان پیامبر که مردان عبا و قبا و عمامه داشتند هر روز مردان (تا به امروز) برهنه تر شده اند و در عوض فشار و تعصبشان نسبت به حجاب زنان بیشتر شده؟؟؟!!! خوب بین یک مرد که به سبک روحانی ها لباس پوشیده و مردی که با یک تیشرت نازک آستین متمایل به رکابی و شلوارک هیچ فرقی نیست!!!! چرا روی حجاب مردان و حفظ سنت پیامبر به عنوان الگوی دینی بحث نمی کنید ، فراموش کرده اید که مردان هم باید حجاب داشته باشند !!! چرا هر روز مردان ما برهنه تر می شوند خوب از لحاظ زیبایی از دیدگاه یک زن بین آن دو مردی که مثال زدم خیلی تفاوت هست. در پایان ذکر می کنم که بسیار خوشحالم که کسانی هستند که من دغدغه های ذهنی ام را با انها مطرح کنم .
متشکرم
:Gol:با سلام
حفاظت و صیانت از جان و مال یک مقوله مادی است است و از دیدگاه من ذکر دلایل وجوب یا ضرورت حجاب برای خانم ها که مقوله ای معنوی است باید به دور از مادیات مورد بحث قرار بگیرد.
چه اشکالی دارد امورات معنوی در قالب مثالهای مادی بیان شود تا ملموس تر گردد ، خصوصا در مقوله حجاب .
اینکه حجاب به صدف، پناهگاه ، دژو.... تشبیه گردد هم هدف و زیباییهای انرا در بردارد و هم رضایت قلبی برای شخص محجبه ایجاد میکند و در ضمن یک تشبیه ساده واقعیت و ماهیت آن تبیین می گردد و به راحتی مورد پذیرش قرار می گیرد
بله موافقم برای حفظ مال باید قفل به در خانه ها زد چون می دانیم و مطمئنیم که دزد وجود دارد. بیم آن می رود که از هر لحظه غفلت ما سو استفاده کند. پس اگر حجاب خانم ها هم به این دلیل است است که چشم مردان الوده است و آنها آنقدر خطر ناک هستند که هر لحظه مترصد لحظه ای غفلت زنان هستند تا به آنها تجاوز کنند پس یعنی قبول دارید مردان بالفطره بیمار جنسی هستند
همان طور که خودتان فرمودید،به وجود دزد مطمئنید و مراقبید از غفلت شما سوء استفاده نکنند ، اما آیا منظورتان این است مردم بالفطره دزدند !؟ یا اینکه ممکن است در بین آنها دزدانی وجود داشته باشد ؛ پس ما باید به خاطر همین احتمال مراقب باشیم
چرا روی حجاب مردان و حفظ سنت پیامبر به عنوان الگوی دینی بحث نمی کنید ، فراموش کرده اید که مردان هم باید حجاب داشته باشند !!
در این مورد هم کاملا صحیح می فرمایید:Kaf:
:gol:با سلامچه اشکالی دارد امورات معنوی در قالب مثالهای مادی بیان شود تا ملموس تر گردد ، خصوصا در مقوله حجاب .
اینکه حجاب به صدف، پناهگاه ، دژو.... تشبیه گردد هم هدف و زیباییهای انرا در بردارد و هم رضایت قلبی برای شخص محجبه ایجاد میکند و در ضمن یک تشبیه ساده واقعیت و ماهیت آن تبیین می گردد و به راحتی مورد پذیرش قرار می گیردهمان طور که خودتان فرمودید،به وجود دزد مطمئنید و مراقبید از غفلت شما سوء استفاده نکنند ، اما آیا منظورتان این است مردم بالفطره دزدند !؟ یا اینکه ممکن است در بین آنها دزدانی وجود داشته باشد ؛ پس ما باید به خاطر همین احتمال مراقب باشیم
در این مورد هم کاملا صحیح می فرمایید:kaf:
سلام بر آقای :کارشناس و ممنون در حوصله و دقت ایشان در پاسخ به شبهات،
باید عرض کنم من در اصل وجوب حجاب به چنددلیل کلا شک دارم و بدنبال اثبات وجوب آن هستم. اما تا این لحظه با این که شرایط محیطی و... اجازه برداشتن حجاب را به من داده اما تا زمان اثبات کامل وجوب یا عدم وجوب نمی خواهم آن را ترک کنم. به چند دلیل که کمترین آنها این است که دست کم بیشتر عمرم با حجاب کامل بوده ام و برایم سخت است بدون اطمینان کامل قلبی و عقلی آن را کنار بگذارم. ولی به هر قیمتی هم حاظر به قبول وجوب نیستم. مثل تشبیهات، احادیث، روایات و یا نظر شخصی اشخاصی که به انها مرجع می گویید.
مرجع اصلی من قرآن است. هر چند من عقیده دارم عقل و منطق هر انسان جستجو گر است که می تواند در کشف حقایق به او کمک کند و نباید تمام و کمال اعمال و رفتارش در خدمت اجرای عقاید دیگران باشد اما!! در این راه از منابع مکمل هم تا حدی !!! استفاده خواهم کرد. تا حدی که عقل خودم را به کناری نگذارم و تابع دیگران باشم. در ضمن 2-3 سالی است که اعتقادی به مرجع تقلید ندارم.
اگر اجازه بدهید می خواهم در یک تاپیک جداگانه به ذکر دلایلم بپردازم. اینکه چرا شک دارم!!!!!
متشکرم
با سلام
با در نظر گرفتن آنچه گفته شد شاید واژه حجاب متناسب با فلسفه و مقصود آن نباشد؛ همانگونه که در قرآن و منابع روایی هم برای این مقصود از واژه حجاب استفاده نشده است.
شهید مطهری می گوید: «استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است. در قدیم و مخصوصا در اصطلاح فقهاء کلمه "ستر" که به معنی پوشش است به کار رفته است.
فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شدهاند کلمه "ستر" را به کار بردهاند نه کلمه حجاب را.
بهتر این بود که این کلمه عوض نمیشد و ما همیشه همان کلمه "پوشش" را به کار میبردیم. زیرا چنانکه گفتیم معنی شایع لغت حجاب پرده است،
و اگر در مورد پوشش به کار برده میشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود ...
پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمائی نپردازد.
آیات مربوطه همین معنی را ذکر میکند و فتوای فقهاء هم مؤید همین مطلب است.»
نکته مهم دیگری که باید به آن پرداخت، آن است که حجاب در اسلام نه یک الزام نوآورانه است و نه یک حکم سختگیرانه.
بررسی های تاریخی نشان می دهد که پوشش زنان در ادیان گذشته هم، نه تنها اجباری بوده، که بسیار سختگیرانه هم اِعمال میشده است.
همه مؤرخان، از حجاب سخت زنان یهودی سخن گفتهاند.
برای مثال به نوشته ویل دورانت، مورخ نامدارجهان، در نزد یهودیان گفتوگوی علنی میان ذکور و اِناث، حتّی بین زن و شوهر از طرف فقهای دین ممنوع گردیده بود، دختران را به مدرسه نمیفرستادند و نپوشاندن موی سر خلافی بود که مرتکب آن را مستوجب طلاق میساخت.
ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 "تاریخ تمدن" (ترجمه فارسی) راجع به قوم یهود و قانون تلمود مینویسد:
«اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت چنانکه مثلا بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میرشت یا با هر سنخی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانهاش تکلم مینمود همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».
مسیحیت هم، نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه در برخی موارد، قدم را فراتر نهاد و با سختگیری بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخت؛
تا آنجا که برای از بین بردن زمینه هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدتری به رعایت کامل پوشش و دوری از هر گونه آرایش و تزیین فراخواند.
انجیل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأکید و پیروانش را به پاکدامنی و تنزّه از هوسرانی فراخوانده است والبته همه اینها با هدفی است که گفته شد.
باید عرض کنم من در اصل وجوب حجاب به چنددلیل کلا شک دارم و بدنبال اثبات وجوب آن هستم. اما تا این لحظه با این که شرایط محیطی و... اجازه برداشتن حجاب را به من داده اما تا زمان اثبات کامل وجوب یا عدم وجوب نمی خواهم آن را ترک کنم. به چند دلیل که کمترین آنها این است که دست کم بیشتر عمرم با حجاب کامل بوده ام و برایم سخت است بدون اطمینان کامل قلبی و عقلی آن را کنار بگذارم. ولی به هر قیمتی هم حاظر به قبول وجوب نیستم. مثل تشبیهات، احادیث، روایات و یا نظر شخصی اشخاصی که به انها مرجع می گویید.
مرجع اصلی من قرآن است.
با سلام
پوشش اسلامى از احكام ضرورى اسلام(16) است و هيچ مسلمانى نمىتواند در آن ترديد كند؛ زيرا هم قرآن مجيد به آن تصريح كرده است و هم روايات بسيار بر وجوب آن گواهى مىدهند.
به همين جهت، فقيهان شيعه و سنى به اتّفاق به آن فتوا دادهاند. همان طور كه نماز و روزه به دورانى خاص اختصاص ندارد، دستور پوشش نيز چنين است و ادعاى عصرى بودن آن بىدليل و غير كارشناسانه مىنمايد.
خداوند متعال در آيه 30 سوره نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آيه بعد به زنان مسلمان فرمان مىدهد از چشم چرانى اجتناب كنند و در رعايت پوشش بدن از نامحرمان كوشا باشند: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ.
[اى پيامبر] به مردان مؤمن بگو ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند.
اين كار براى پاكى و پاكيزگىشان بهتر است و خداوند بدانچه مىكنند، آگاه است».
«غضّ» در لغت عرب - چنان كه مرحوم طبرسى در مجمع البيان(17) و راغب اصفهانى در مفردات(18) گفتهاند - به معناى «كاستن» است و «غضّ بصر» يعنى كاهش دادن نگاه نه بستن چشم.
البتّه متعلق اين فعل و اينكه از چه چيز چشمان خود را فرو بندند، ذكر نشده است؛ امّا با توجّه به سياق آيات، به ويژه آيه بعد، روشن مىگردد مقصود آن است كه خيره خيره زنان نامحرم را تماشا نكنند و از چشم چرانى(19) بپرهيزند.
از سوى ديگر، ممكن است مقصود از «حفظ فرج» در اين آيه پاكدامنى و حفظ آن از آلودگى به زنا و فحشا باشد؛ ولى عقيده مفسران اوليه اسلام و نيز مفاد روايات از جمله سخن امام صادق(ع)(20) اين است كه مراد از «حفظ فرج» در همه آيات قرآن كريم پاكدامنى و حفظ آن از آلودگى به فحشا است؛
جز در اين دو آيه كه به معناى حفظ از نظر و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است. آنگاه خداوند متعال فلسفه اين آموزه را نظافت و پاكى روح مىداند و بر خلاف اهل جاهليت قديم و جديد - مانند «برتراند راسل» كه اين ممنوعيت را يك نوع محروميت و اخلاق بىمنطق و به اصطلاح «تابو» (تحريمهاى ترس آور رايج در ميان ملل وحشى) مىداند - مىگويد: اين پوشش به منظور طهارت روح بشر از اينكه پيوسته درباره مسائل مربوط به اسافل اعضا بينديشد،(21) واجب شده است.
سپس در آيه بعد مىفرمايد:
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛
[اى پيامبر] به زنان مؤمن بگو ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه بيگانگان بپوشانند و زيور خويش را جز براى شوهران و ساير محارم آشكار نكنند، مگر آنچه پيدا است؛
و روسرىهاى خويش را به گريبانها اندازند تا سر و گردن و سينه و گوشها پوشيده باشد و پاهاشان را به زمين نكوبند تا آنچه از زينت پنهان مىكنند، معلوم شود. اى بندگان مؤمن، همه به سوى خدا توبه كنيد تا رستگار شويد».
در اين آيه خداوند تعالى، در خصوص پوشش بانوان، آنچه را بر مردان مؤمن لازم است،
به دو شكل گسترش مىدهد:
«خُمُر» جمع «خِمار» و به معناى روسرى و سرپوش(22) است.
«جيوب» از واژه «جيب» به معناى قلب و سينه و گريبان است.(23)
1. پوشيدگى سر و گردن؛
2. پوشاندن زينتها.
16. اصل قانون حجاب اسلامى، صرفاً از ضروريات فقه نيست؛ بلكه از ضروريات دين مبين است؛ چه اينكه نصّ صريح قرآن بر آن گواهى مىدهد و تنها ظهور آيات قرآن دليل بر آن نيست تا جاى اختلاف برداشت و محل ترديد باشد.
17. مجمع البيان فى تفسير القرآن، طبرسى، ج 7 - 8، ص 216.
18. المفردات فى غريب القرآن؛ راغب اصفهانى، ص 361.
19. مسأله حجاب، ص 125 - 128.
20. تفسير مجمع البيان، ص 216 و 217.
21. مسأله حجاب، ص 129.
22. المفردات فى غرائب القرآن، ص 159؛ مجمع البيان، ص 217.
23. مجمع البيان، ص 217.