فرق علم اخلاق و علم فقه چیست؟
تبهای اولیه
سلام فرق علم اخلاق و علم فقه چیست؟
مثلا در بسیاری از روایات داریم که اگر کسی کاری می تواند برای مومنی انجام بدهد و انجام ندهد ماری در قبر او همراه او می شود و او را نیش می زند ، این امر به این مخوفی را می گویند اخلاقی و ازز جهت شرعی حرام نیست ، خب این فرقش چیست؟
[="Tahoma"][="Black"]سلام فرق علم اخلاق و علم فقه چیست؟
مثلا در بسیاری از روایات داریم که اگر کسی کاری می تواند برای مومنی انجام بدهد و انجام ندهد ماری در قبر او همراه او می شود و او را نیش می زند ، این امر به این مخوفی را می گویند اخلاقی و ازز جهت شرعی حرام نیست ، خب این فرقش چیست؟
با عرض سلام و احترام
کشف حکم شرعی فقهی و یا دیدگاه اخلاقی از میان روایات بر اساس تخصص فقیه و معیارهای گوناگونی از جمله پذیرش یا عدم پذیرش کیفیت مسئله در روایات دیگر صورت می گیرد.
اما تفاوت بین علم فقه و اخلاق به صورت خلاصه چنین است:
- روی صحبت ما اخلاق دینی است و کاری با اخلاق غیر دینی در این تاپیک نداریم !
- اخلاق و فقه حوزه های متفاوتی در دین دارند.
- فقه به عنوان یک قانون اساسی نگاه جامعه نگر دارد.
فقه قانون می گذارد و اخلاق تشویق به رعایت کامل آن کرده و در جهت انعطاف پذیری آن و رفع نواقص ناگزیر هر قانونی در ناحیه اجرای آن ، تلاش می کند .
فقه می گوید مرد حق دارد زن را طلاق دهد اما اخلاق می گوید طلاق بی جهت مذموم و خروج از قاعده انصاف است !
- اخلاق جای خالی فقه را پر می کند.
در همینجا اخلاق می آید و توصیه به چنین مردی می کند که رضای خداوند را در نظر داشته باشد و رعایت جوانب عدالت و انصاف را بکند و بی جهت زن بیچاره را حبس و زندانی نسازد !
پس فقه و اخلاق نه تنها تضاد و تناقضی با هم ندارند بلکه بر اساس تدبیر حکیمانه الهی به صورتی در کنار هم قرار گرفته اند که قوانین الهی به بهترین صورت اجرا شود و بنده معتقدم اگر در جایی تضادی یا تناقضی احساس شده ناشی از عدم فهم دقیق و تمایز درست بین این حوزه ها و کارکرد آنهاست.
نتیجه دیگری هم که می توان از این مباحث گرفت این است که عدم هماهنگی و عدم تلازم بین جواز و عدم جواز بین فقه و اخلاق و اینکه جایی فقه بگوید جایز است و اخلاق بگوید حرام است ، لزوما به معنای تناقض نیست که مطرح شده است.
- عمل نکردن به حکم اخلاقی هم عقاب دارد !
"در روايت آمده است: «الحسد ياکل الايمان کما ياکل النار الحطب؛ [4] حسد آنچنانكه آتش هيزم را ميخورد، ايمان را ميخورد و نابود ميکند.» آيا چنين چيزي با نگاهي به نامحرم قابل مقايسه است؟ اما چون عمل خارجي نيست جاي بحث آن در اخلاق است و در فقه از آن بحث نميشود. اين بدان معنا نيست که مسائل اخلاقي ثواب و عقاب ندارد، بلکه نتايج اخلاق اموري است که از سنخ ثواب و عقاب افعال نيست. همانگونه که مسائل اخلاقي از افعال مکلف مهمتر است ثواب و عقاب آنها هم مهمتر هستند. ثواب و عقاب اخلاقي همسنخ خوب و بدهاي اخلاقي هستند، بدين معنا که حالاتي روحاني و نفسانياند و از اين سنخاند که انسان از چشم محبوب خويش بيافتد. کساني که با هم رابطه عاطفي دارند اگر احساس کنند رفيقشان ديگر به آنها اعتنايي ندارد اين بالاترين شکنجه براي آنهاست. بياعتنايي محبوب گرچه کتک نيست، اما از هر کتکي بدتر است. هنگاميکه خداوند ميخواهد بگويد کسي اوضاع بسيار بدي دارد ميفرمايد: «لاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ [5] خداوند در روز قيامت به آنها نگاه نميکند.» اين نگاه نکردن از هزار آتش جهنم سوزاندهتر است. اکنون ما شدت اين عذاب را درک نميکنيم، اما وقتي تشنه اين نگاه شويم شدت آن را درک خواهيم کرد. ميخواهم عرض کنم: غير از ثواب و عقابهايي که براي اعمال واجب و حرام فقهي هست ثواب و عقابي متناسب با واجب و حرامهاي اخلاقي هم وجود دارد. اگر گفته ميشود: تا زماني که حسد را اظهار نکردهايد کار حرامي انجام ندادهايد بدين معناست که کاري انجام ندادهايد که عذاب جهنم را به دنبال داشته باشد، اما مقصود اين نيست که در اين صورت با حالت نداشتن حسد مساوي هستيد، بلکه در اين صورت عقاب خداوند به اين صورت است كه به شما اعتنا نکرده، توفيقي به شما نميدهد و جذبتان نميکند. [6]
- در پایان باید بگویم که نگاهی حتی گذرا به مجموعه آیات و احادیث اهل بیت علیهم السلام و حجم عظیم آیات و احادیث اخلاقی ، اثبات کننده این مسئله است که تمام گزاره های اخلاقی قطعا قسمتی از خواست الهی و برنامه ای است که حضرت حق برای کمال بشر تنظیم نموده است .
إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ [7]
در حقيقت، خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مىدهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مىدارد. به شما اندرز مىدهد، باشد كه پند گيريد. [8]
بسیاری از دستورات آیه شریفه اگر نگوییم همه آن ، گزاره های اخلاقی هستند که خداوند متعال به آن امر نموده است .
همیشه سلامت و موفق باشید
[/HR][1] برخی از احکام فقهی رسما و برخی عینا در علم اخلاق هم مطرح است در فقه گفته ميشود: نماز خواندن از واجبات است ، غیبت کردن از محرمات است و.... در کتابهاي اخلاق هم گفته ميشود: نماز واجب است و غیبت حرام است.
[2] رسول اكرم صلى الله عليه و آله: إنَّما بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاخلاقِ؛. براستى كه من براى به كمال رساندن مكارم اخلاق مبعوث شده ام.
در تفسیر مجمع البيان اثر والای امين الاسلام طبرسى در ذيل آيهى «وانك لعلى خلق عظيم»(قلم / 4) آمده است :
وقيل : سمى خلقه عظيما لاجتماع مكارم الاخلاق فيه، و يعضده ما روى عنه قال : انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق.
و گفته شده : خلق پيامبر عظيم ناميده شد به سبب گرد آمدن مكارم اخلاق در آن حضرت ، و اين معنى را تأييد مىكند آن چه از حضرت روايت شده است كه فرمود : جز اين نيست که فرستاده شدم تا مكارم اخلاق را تمام كنم ! (طبرسى، مجمع البيان، ج9 و10، ص 500.)
[3] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّمَا امْرَأَةٍ خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِهَا بِغَيْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا فَلَا نَفَقَةَ لَهَا حَتَّى تَرْجِع
از حضرت صادق از پدرش عليهما السّلام روايت شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده است: هر بانوئى كه بدون إذن همسرش از منزل بيرون رود نفقه و مخارج او با شوهر نيست تا زمانى كه باز گردد.(من لايحضره الفقيه ج 3 ص 439)
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اِنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص خَرَجَ فِي بَعْضِ حَوَائِجِهِ وَ عَهِدَ إِلَى امْرَأَتِهِ عَهْداً أَلَّا تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِهَا حَتَّى يَقْدَمَ قَالَ وَ إِنَّ أَبَاهَا مَرِضَ فَبَعَثَتِ الْمَرْأَةُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ إِنَّ زَوْجِي خَرَجَ وَ عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنْ بَيْتِي حَتَّى يَقْدَمَ وَ إِنَّ أَبِي مَرِيضٌ فَتَأْمُرُنِي أَنْ أَعُودَهُ فَقَالَ لَا اجْلِسِي فِي بَيْتِكِ وَ أَطِيعِي زَوْجَكِ قَالَ فَمَاتَ فَبَعَثَتْ إِلَيْهِ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَبِي قَدْ مَاتَ فَتَأْمُرُنِي أَنْ أُصَلِّيَ عَلَيْهِ فَقَالَ لَا اجْلِسِي فِي بَيْتِكِ وَ أَطِيعِي زَوْجَكِ قَالَ فَدُفِنَ الرَّجُلُ فَبَعَثَ إِلَيْهَا- رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ غَفَرَ لَكِ وَ لِأَبِيكِ بِطَاعَتِكِ لِزَوْجِك
عبد اللّه بن سنان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: در زمان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مردى از انصار بطلب حاجتى از خانهاش بيرون شده بمسافرت رفت و با زوجهاش پيمان بسته بود كه در نبودن وى از منزل خارج نشود تا مرد باز گردد، و اتّفاقا پدرش مريض شد، زن كسى را نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرستاد و گفت شوهرم بسفر رفته و با من پيمان بسته كه از خانهام خارج نشوم تا باز گردد، و اكنون پدرم مريض شده شما اجازه مىفرمائيد بعيادتش روم؟ فرمود: نه، در خانهات بنشين و بفرمان شوهرت عمل كن، فرمود: پدرش از دنيا رفت باز از رسول خدا سؤال كرد پدرم وفات كرد شما اجازه ميدهى در نمازش شركت كنم، فرمود: نه، در منزل خود بمان و اطاعت امر شوهر نما، فرمود: پدر را دفن كردند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كسى را نزد زن فرستاد و پيغام داد كه خداوند عزّ و جلّ بدون شك تو و پدرت هر دو را بجهت اطاعتى كه از فرمان شوهر بردى بيامرزيد.(من لا يحضره الفقيه، ج3، ص: 442)
[4] علامه مجلسی ، بحارالانوار، ج 70 ص244.
[5] آلعمران، 77.
[6] http://mesbahyazdi.ir/node/3726
[7] نحل ، 90.
[8] ((عثمان بن مظعون )) كه از صحابه معروف پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) است مى گويد: ((من در آغاز، اسلام را تنها به طور ظاهرى پذيرفته بودم نه با قلب و جان ، دليل آن هم اين بود كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) كرارا پيشنهاد اسلام به من كرد و من هم از روى حيا پذيرفتم ، اين وضع همچنان ادامه يافت تا اينكه روزى خدمتش بودم ، ديدم سخت در انديشه فرو رفته است ناگهان چشم خود را به طرف آسمان دوخت ، گوئى پيامى را دريافت ميدارد، وقتى به حال عادى بازگشت از ماجرا پرسيدم ، فرمود: آرى هنگامى كه با شما سخن ميگفتم ناگهان جبرئيل را مشاهده كردم كه اين آيه را براى من آورد ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القربى … پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آيه را تا آخر براى من خواند، چنان محتواى آيه در قلب من اثر گذاشت كه از همان ساعت اسلام در جان من نشست ، من به سراغ ابو طالب عموى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمدم و جريان را به او خبر دادم ، فرمود: اى طايفه قريش از محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيروى كنيد كه هدايت خواهيد شد، زيرا او شما را جز به مكارم اخلاق دعوت نميكند، سپس به سراغ وليد بن مغيره (دانشمند معروف عرب و يكى از سران شرك ) آمدم و همين آيه را بر او خواندم ، او گفت اگر اين سخن از خود محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) است بسيار خوب گفته و اگر از پروردگار او است باز هم بسيار خوب است (مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث)[/]
همه گزاره های فقهی را می توان به نوعی جزء اخلاق شمرد
با عرض سلام مواردی وجود دارد که فقه دقیقا در تضاد با اخلاق قرار می گیرد مثلا شما مرد متاهلی را تصور بفرمایید که دور از چشم همسر خود ازدواج موقت انجام میدهد اینکار از نظر فقهی ثواب بسیار دارد ولی از نظر اخلاقی بسیار زشت و مذموم شمرده میشود بلکه حتی ازدواج موقت برای مرد مجرد هم امری مذموم و زشت است شما تصور بفرمایید یک مرد مجرد میتواند بدون هیچ محدودیتی ازدواج موقت ساعتی و روزانه انجام دهد و ثواب زیادی برای اینکار ذکر شده است ولی از نظر اخلاقی اینکار مذموم و ناپسند است.و همچنین برای خانمهای مجرد . مثلا اگر یک خانم مجرد با رضایت پدر خود (البته برخی از فقها رضایت پدر را شرط می دانند و برخی خیر) ازدواج موقت انجام دهد و بعد از تمام شدن عده دوباره ازدواج موقت انجام دهد از نظر شرعی کار خوبی انجام داده است و ثواب زیادی نصیبش شده است ولی از نظر اخلاقی کارش به شدت مذموم و ناپسند است.
[="Tahoma"][="Black"]با عرض سلام مواردی وجود دارد که فقه دقیقا در تضاد با اخلاق قرار می گیرد مثلا شما مرد متاهلی را تصور بفرمایید که دور از چشم همسر خود ازدواج موقت انجام میدهد اینکار از نظر فقهی ثواب بسیار دارد ولی از نظر اخلاقی بسیار زشت و مذموم شمرده میشود بلکه حتی ازدواج موقت برای مرد مجرد هم امری مذموم و زشت است شما تصور بفرمایید یک مرد مجرد میتواند بدون هیچ محدودیتی ازدواج موقت ساعتی و روزانه انجام دهد و ثواب زیادی برای اینکار ذکر شده است ولی از نظر اخلاقی اینکار مذموم و ناپسند است.و همچنین برای خانمهای مجرد . مثلا اگر یک خانم مجرد با رضایت پدر خود (البته برخی از فقها رضایت پدر را شرط می دانند و برخی خیر) ازدواج موقت انجام دهد و بعد از تمام شدن عده دوباره ازدواج موقت انجام دهد از نظر شرعی کار خوبی انجام داده است و ثواب زیادی نصیبش شده است ولی از نظر اخلاقی کارش به شدت مذموم و ناپسند است.
عرض سلام و احترام
اگر دقت فرموده باشید در پست های گذشته بیان شده که :
روی صحبت ما اخلاق دینی است و کاری با اخلاق غیر دینی در این تاپیک نداریم !
بنابراین صحبت ما بر سر فقه و اخلاقی است که ناشی از دین است که این فقه و اخلاق در راستای هم عمل می کنند.
موفق باشید[/]
دین سه بخش دارد
1- فقه اکبر = اعتقادات = تحقيقي
2- فقه اوسط = اخلاق - تمريني
3- فقه اصغر = احکام - تقليدي براي غيرمرجع
همه گزاره های فقهی را می توان به نوعی جزء اخلاق شمرد [1] اما همه گزاره های اخلاقی لزوما فقهی نیستند
عمل نکردن به احکام اخلاقی هم همانند احکام فقهی بدون عقاب نخواهد بود (و خود این نشاندهنده جزء دین بودن آن و هماهنگی گزاره های اخلاقی با احکام فقهی است) اما نوع عقاب و عذاب آن متفاوت است :
نابراین صحبت ما بر سر فقه و اخلاقی است که ناشی از دین است که این فقه و اخلاق در راستای هم عمل می کنند.
با عرض سلام شما فرمودید صحبت ما بر سر اخلاقی است که ناشی از دین است حرف شما درست ولی اینجا یک تناقض بسیار بزرگ نهفته است اولا منظور از اخلاق دینی چیست؟ آیا ممکن است عملی از نظراخلاق دینی مستحب و پسندیده ولی از نظر اخلاق غیر دینی زشت و مذموم شمرده شود؟ درمثال فوق ( مرد متاهلی که دور از چشم همسر خود ازدواج موقت انجام میدهد) اخلاق دینی چه حکمی می دهد؟ با تشکر
[="Tahoma"][="Black"]با عرض سلام شما فرمودید صحبت ما بر سر اخلاقی است که ناشی از دین است حرف شما درست ولی اینجا یک تناقض بسیار بزرگ نهفته است اولا منظور از اخلاق دینی چیست؟ آیا ممکن است عملی از نظراخلاق دینی مستحب و پسندیده ولی از نظر اخلاق غیر دینی زشت و مذموم شمرده شود؟ درمثال فوق ( مرد متاهلی که دور از چشم همسر خود ازدواج موقت انجام میدهد) اخلاق دینی چه حکمی می دهد؟ با تشکر
با عرض سلام مجدد
در اینکه اخلاق دینی چه حکمی درباره موضوع مد نظر شما می دهد در حیطه اظهار نظر کارشناسان اخلاق سایت است و لازم است از ایشان پیگیر شوید.
اما تناقض بسیار بزرگی که می فرمایید برای ما روشن نیست چه تناقضی به این بزرگی در اینجا وجود دارد ؟!
دین دستوراتی از ناحیه خداوند آورده است که بخشی از آن، دستورات اخلاقی است و می تواند لزوما آن اخلاقی نباشد که قبلا توسط انسان ها کشف و عمل می شده است یا از لحاظ علم اخلاق غیر دینی مورد تأیید بوده است.
در پناه حضرت حق باشید[/]
در اینکه اخلاق دینی چه حکمی درباره موضوع مد نظر شما می دهد در حیطه اظهار نظر کارشناسان اخلاق سایت است و لازم است از ایشان پیگیر شوید.
با عرض سلام من از کارشناسان اخلاق محترم سایت میخواهم به این سوال پاسخ دهند اگر لازم باشد تاپیک جداگانه ای برای این مطلب باز شود.
اما تناقض بسیار بزرگی که می فرمایید برای ما روشن نیست چه تناقضی به این بزرگی در اینجا وجود دارد ؟!
این تناقض وجود دارد که مگر نه این است که دین مطابق با فطرت انسانها قرار دارد آیا ممکن است اعمالی در دین وجود داشته باشند که از نظر اخلاق دینی پسندیده و دارای ثواب و از نظر فطرت انسانی مذموم و زشت و ناپسند شمرده شوند؟ موفق باشید
[="Tahoma"][="Black"]این تناقض وجود دارد که مگر نه این است که دین مطابق با فطرت انسانها قرار دارد آیا ممکن است اعمالی در دین وجود داشته باشند که از نظر اخلاق دینی پسندیده و دارای ثواب و از نظر فطرت انسانی مذموم و زشت و ناپسند شمرده شوند؟ موفق باشید
ممنون از پاسخ شما
لطفا دوباره به عرائض بنده دقت بفرمایید:
دین دستوراتی از ناحیه خداوند آورده است که بخشی از آن، دستورات اخلاقی است و می تواند لزوما آن اخلاقی نباشد که قبلا توسط انسان ها کشف و عمل می شده است یا از لحاظ علم اخلاق غیر دینی مورد تأیید بوده است.
می بینید که صحبتی از فطرت نیست صحبت از اخلاق انسان نهاد است که لزوما با فطرت برابر نیست بلکه در بسیاری از اوقات ، سنخیتی با فطرت ندارد و اگر قرار بود همه کارهای انسان ها مطابق فطرت باشد که دیگر شری از ناحیه انسان ها ایجاد نمی شد و به ارسال رسل و دین از ناحیه خداوند نیازی نبود!
پس خلاصه سخن این شد که فطرت انسان ها درست است اما انسان ها خیلی اوقات بر اساس فطرت عمل نمی کنند از این رو عمل اخلاقی انسان لزوما همان چیزی نیست که خداوند در قالب فطرت یا دین می پسندد بنابراین نیاز است که انسان ها اخلاق دینی را بر اخلاق انسان نهاد مقدم بدارند.
در پناه حضرت حق باشید[/]
از این رو عمل اخلاقی انسان لزوما همان چیزی نیست که خداوند در قالب فطرت یا دین می پسندد بنابراین نیاز است که انسان ها اخلاق دینی را بر اخلاق انسان نهاد مقدم بدارند.
با عرض سلام و باتشکر جهت پاسخ به سوال . شما فرمودید که نیاز است انسانها اخلاق دینی را به اخلاق انسانی مقدم بدارند. شما از پاسخ به این سوال که اگر مرد متاهلی ازدواج موقت انجام دهد از منظر اخلاق دینی کار خوبی انجام داده یا خیر خودداری فرمودید ولی من تا آنجا که میدانم ازدواج موقت حتی برای فرد متاهل کاری ثواب و پسندیده است و قاعدتا باید از نظر اخلاق دینی کار خوبی انجام داده باشد و شما فرمودید که نیاز است انسان ها اخلاق دینی را بر اخلاق انسان نهاد مقدم بدارند پس از دیدگاه شما مردان متاهلی که ازدواج موقت انجام میدهند بهتر از مردان متاهلی هستند که پایبند همسر خود هستند و ازدواج موقت انجام نمی دهند. لطفا دیدگاه خودتان را درمورد این دو گروه بیان فرمایید. با تشکر
[="Tahoma"][="Black"]شما از پاسخ به این سوال که اگر مرد متاهلی ازدواج موقت انجام دهد از منظر اخلاق دینی کار خوبی انجام داده یا خیر خودداری فرمودید ولی من تا آنجا که میدانم ازدواج موقت حتی برای فرد متاهل کاری ثواب و پسندیده است و قاعدتا باید از نظر اخلاق دینی کار خوبی انجام داده باشد و شما فرمودید که نیاز است انسان ها اخلاق دینی را بر اخلاق انسان نهاد مقدم بدارند پس از دیدگاه شما مردان متاهلی که ازدواج موقت انجام میدهند بهتر از مردان متاهلی هستند که پایبند همسر خود هستند و ازدواج موقت انجام نمی دهند.
با عرض سلام و احترام مجدد
خوشحالم که مطالب شما نسبت به گذشته پخته تر شده است.
با دیدگاه شما موافق نیستم و علت عدم پاسخ به سؤال شما دو نکته بوده است:
1. بنده در این سایت وظایف تعریف شده ای دارم و طبق قوانین سایت نباید در حیطه کاری کارشناسان دیگر مانند کارشناس اخلاق که سؤال شما مرتبط به ایشان است ، وارد شوم .
2. سؤال شما همیشه پاسخ مثبت ندارد تا بتوان نتیجه گیری شما را صحیح دانست بنابراین باید گفت بستگی به شرایط دارد!
در پناه حضرت حق باشید[/]
این تناقض وجود دارد که مگر نه این است که دین مطابق با فطرت انسانها قرار دارد
سلام
دوست عزيز ، اخلاق مجموعه اي از بايد ها و نبايد هاست كه طبق يك فرايند اجتماعي از سوي عده اي پذيرفته ميشود
موضوع اينجاست كه ماها
"اخلاق كنوني" را به عنوان "اخلاق فطري" فرض گرفته ايمدر حاليكه ابتدا بايد اثبات كنيم آنچه كه اكنون به عنوان اخلاق پذيرفته ايم ، فطري است
الان در غرب ، همجنسگرايي را پذيرفته اند و احترام به حقوقش را
"عملي اخلاقي" مي دانند و جلوگيري از آن را "منافي اخلاق" مي پندارندخب شما بفرمائيد ، فطرت انسان جنس مخالف را طلب ميكند يا جنس موافق را؟
حال اگر دين با اين عمل مخالفت كند ، چون مردم تعريفشان از فطرت اشتباه است ، دين را خلاف فطرت مينگرند
اما اين دين نيست كه مخالف فطرت حرف زده ، بلكه اتفاقاً اين دين است كه ميخواهد انسان ها را به فطرت صحيحشان برگرداند
اگر گفته ميشود: تا زماني که حسد را اظهار نکردهايد کار حرامي انجام ندادهايد
بدين معناست که کاري انجام ندادهايد که عذاب جهنم را به دنبال داشته باشد
اما مقصود اين نيست که در اين صورت با حالت نداشتن حسد مساوي هستيد
بلکه در اين صورت عقاب خداوند به اين صورت است كه به شما اعتنا نکرده ، توفيقي به شما نميدهد و جذبتان نميکند
سلام و عرض ادب
استاد عزیز ، اگر فرض کنیم سایر اعمال این شخص 50 - 50 بوده
و بهشتی شدن یا جهنمی شدنش به همین یک عملِ مورد بحثِ ما بستگی دارد
لطفاً بفرمائید چطور میشود شخصی به بهشت برود درحالیکه خداوند به او نگاه و اعتنا نمی کند؟!