فرقه هاي ضاله تصوف و دراويش يا همان قطاع طريقان معنويت

تب‌های اولیه

118 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام به دوستان:Gol:
بی شک عده ای از انسانها به فضل الهی دارای گرایشهای معنوی و باطنی خاصی هستند . اینان تشنه نوشیدن جام حقیقت و فراتر رفتن از اغراض دنیوی در امر دینند . لذا پای در راه یافتن چشمه ای جوشان از معرفت می گذارند .
اینان دو گروهند یا سالک زمینی اند و می بایست با برنامه تعبدی سنگین آنها را سیراب کرد یا آسمانی اند و باید با برنامه فوق العاده علمی و معرفتی آنها را پاسخ داد .
در شرع مقدس برای هردو گروه غذای مناسب معنوی در نظر گرفته شده است که بر مطلعان بر شریعت مقدس مخفی نیست . برای هر دو گروه هم راهنمایانی شایسته در میان امت بوده و هستند که مراتب علم و عمل را برپایه شریعت مطهره پیموده اند و جام وصل نوشیده اند کما قال الحکیم الصمدانی : الهی جان به لب رسید تا جام به لب رسید
اگر ما این استعداهای شایسته را درنیابیم و به سرچشمه های پاک هدایت نکنیم از آبهای گل آلود راکد متعفن اینجا و آنجا خود را سیراب می کنند که نمی شوند بلکه بر عطششان افزوده می شود .
اما با کمال تاسف بعضی از افراد این طریق حق را به ادعاهای غیر معقول بر جویندگانش می بندند و باعث حیرت و سرگردانی جوان معنویت خواه می شوند و کوچکترین رفتارهای غیر عادی را بر نمی تابند اما همین گروه از کرور کرور فاسق و فاجر مدعی دین و دیانت می گذرند .
این همان است که جوانان ما را به عرفانهای کاذب می کشاند و در گودالهای معنویت خیالی غرق می کند .
بیایم عرفان را باور کنیم و اهلش را به حسادت و تنگ نظری رد نکنیم .
موفق در پناه حق
:Gol:

سلام برادر متحیر:Gol:
خوب است برادر متحیر حدفاصل عرفان ناب و تصوف منحرف را تعیین بفرمایند
تا جامعه اسلامی راه را از چاه بشناسند
البته اگر آنقدر توان دارید وگرنه بهتر است مطلب ننویسند
این وادی حساس تر از اینست که هرکسی درباره آن چیز بنویسد .
موفق برادر در پناه حق :Gol:

برادر خامد با بنده هستید یا متحیر؟من متوجه نشدم؟
اگر منظورتان با بنده است که تفاوت تصوف و عرفان اسلامی مثل خورشید تابان روشن است
اگر کسی نتواند فرق بین این دو را تمیز دهد که باید به عقل او شک کرد

Fagheer;74493 نوشت:
برادر خامد با بنده هستید یا متحیر؟من متوجه نشدم؟ اگر منظورتان با بنده است که تفاوت تصوف و عرفان اسلامی مثل خورشید تابان روشن است اگر کسی نتواند فرق بین این دو را تمیز دهد که باید به عقل او شک کرد

سلام محضر برادر فقیر :Gol:
اولا عذرخواهم اگر مطلب شما بوده
ثانیا اگر واضح بود بزرگان ما احساس ضرورت نمی کردند و کتابهای مفصل درباره اش نمی نوشتند
ثالثا عرفان صعب الفهم است چون منبعش مفهومی نیست منبعش عینیت وجود است و خیلی از مخالفان به این جا نرسیده اند و ندانسته مخالفت کرده اند
رابعا انصاف این است که عرفان خوانده در این وادی قلم بزند نه کسی که دو کلمه از این کتاب و دو کلمه از آن کتاب چیزی خوانده است
خامسا خواهشمندم مطالبتان را از افرادی کاملا موثق راه طی کرده عارف مثل امام بیاورید و البته سری به نامه امام به گورباچف بزنید و ببینید امام آنجا چه منابعی برای شناخت اسلام معرفی فرموده اند
سادسا اگر عرفان اسلامی با حرفهای نسنجیده مهجور شود جوانان بر در خانه عرفانهای کاذب شرق و غرب معتکف می شوند .
سخن را تا نگفته ای اسیر توست وقتی گفتی تو اسیر آنی
پس ای جان مواظب باشید ظلمات است بترس از خطر گمراهی
موفق در پناه حق
:Gol:

بسم الله الرحمن الرحيم

العاقل يکفيه الاشاره

برادر ارجمندم حامد عزيز

از اين که در اين تاپيک شرکت نموديد متشکرم ليکن برادر گله مندم که چرا حضرتعالي کل تاپيک را نحوانديد اگر مي خوانديد شمشير زبان برنمي کشيديد
اگر بنده گفتم احمق است کسي که نشناسد مرز اين دو را استنادم به سخن معصوم عليه السلام بود که فرمودند روي نمي کند به سمت تصوف مگر احمقها
مسير و خطوط و مرزها و دستورات عرفان اسلامي اظهر من الشمس است حال اگر کسي کور است و نمي بيند نور را ايرادي به نور وارد نيست بلکه اين جشمان کور اوست که نقص دارد.
استفاده از منابع اوتاد نه تنها ايرادي نيست که بلکه صحه اي است بر بحث موجود.
و انشاالله که خداي يکتا اين حقير را از تاريکيهاي جهل به روشنائي هدايت راهنمائي فرمايد.
و کور بودن در اين جماعت فطري است ظاهرا زيرا که بزرگشان حسن بصري در روز جمل نتوانست نور تابان حيدري را ببيند
وقتي بزرگشان احمق است چه انتظاري از کوچکشان مي رود؟
مشکل اينجاست که اکثر کساني که جذب اين جماعت فريبکار مي شوند دنبال يک شبه رفتن راه صد ساله هستند
که اسلام راه را نشان داده و شرط ان را ترک گناه و اتيان همه جانبه واجبات قرار داده است
و در عرفان اسلامي رقص شيطان جائي ندارد و عربده کشي به صداي خر تشبيه شده است
مشکل اينها اين است که مثل شيخ بزرگشان ابليس لعين دوست دارند آنطور که خودشان مي خواهند رب جليل را عبادت کنند
در حاليکه ذات کبريائي او فرمود است من دوست دارم آنطور که مي خواهم مرا عبادت کنند.
و مي اموزند به جوانان بدعت را و شيطان ياريشان مي دهد با خالي کردن بين انها و عبادتشان تا در بدعتشان بمانند
اگر عارفي را بياوريد به نزد من که بر طريق صوفيان حرکت مي کند و مرده را زنده مي کند من او را کافر مي نامم و از او بيزاري مي جويم حال شما به کنايه بفرماييد حسادت مي کنم ولي اين را هميشه بدانيد

وصل و توهم وصل در ظاهر عين همند ولي فاصله انها از عرش تا فرش است

الحمدلله الذي جعلنا من شيعه علي بن ابيطالب عليه السلام

Fagheer;74517 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم

العاقل يکفيه الاشاره

برادر ارجمندم حامد عزيز

از اين که در اين تاپيک شرکت نموديد متشکرم ليکن برادر گله مندم که چرا حضرتعالي کل تاپيک را نحوانديد اگر مي خوانديد شمشير زبان برنمي کشيديد
اگر بنده گفتم احمق است کسي که نشناسد مرز اين دو را استنادم به سخن معصوم عليه السلام بود که فرمودند روي نمي کند به سمت تصوف مگر احمقها
مسير و خطوط و مرزها و دستورات عرفان اسلامي اظهر من الشمس است حال اگر کسي کور است و نمي بيند نور را ايرادي به نور وارد نيست بلکه اين جشمان کور اوست که نقص دارد.
استفاده از منابع اوتاد نه تنها ايرادي نيست که بلکه صحه اي است بر بحث موجود.
و انشاالله که خداي يکتا اين حقير را از تاريکيهاي جهل به روشنائي هدايت راهنمائي فرمايد.
و کور بودن در اين جماعت فطري است ظاهرا زيرا که بزرگشان حسن بصري در روز جمل نتوانست نور تابان حيدري را ببيند
وقتي بزرگشان احمق است چه انتظاري از کوچکشان مي رود؟
مشکل اينجاست که اکثر کساني که جذب اين جماعت فريبکار مي شوند دنبال يک شبه رفتن راه صد ساله هستند
که اسلام راه را نشان داده و شرط ان را ترک گناه و اتيان همه جانبه واجبات قرار داده است
و در عرفان اسلامي رقص شيطان جائي ندارد و عربده کشي به صداي خر تشبيه شده است
مشکل اينها اين است که مثل شيخ بزرگشان ابليس لعين دوست دارند آنطور که خودشان مي خواهند رب جليل را عبادت کنند
در حاليکه ذات کبريائي او فرمود است من دوست دارم آنطور که مي خواهم مرا عبادت کنند.
و مي اموزند به جوانان بدعت را و شيطان ياريشان مي دهد با خالي کردن بين انها و عبادتشان تا در بدعتشان بمانند
اگر عارفي را بياوريد به نزد من که بر طريق صوفيان حرکت مي کند و مرده را زنده مي کند من او را کافر مي نامم و از او بيزاري مي جويم حال شما به کنايه بفرماييد حسادت مي کنم ولي اين را هميشه بدانيد

وصل و توهم وصل در ظاهر عين همند ولي فاصله انها از عرش تا فرش است

الحمدلله الذي جعلنا من شيعه علي بن ابيطالب عليه السلام

سلام اخوی :Gol:
مثل اینکه سوء تفاهم شده است و اس مطلب ما را نگرفته اید
مواردی از کلام شما را با رنگ قرمز نشاندار کرده ام که جای تامل دارد
ولی متاسفانه حوصله بحث ندارم
فقط می خواستم متواضعانه درخواست کنم:
به قصد تراشیدن سر ، مواظب باشید سر نبرید
موفق در پناه حق
یاعلی:Gol:

بسم الله الرحمن الرحيم

بسم الله االرحمن الرحیم

نظر فقهای عظام شیعه راجع به صوفی و دروایش

• علامه بحرالعلوم: عده‌ای از مردم از احادیث آل محمد(ص) دوری کرده اند و سراب را آب پنداشته اند و ادعاهای عجیب و غریب دارند و در ذات و صفات گفتگو می کنند و خود را اهل وصال و دل و حال و بی نیاز از اعمال می شمرند و دلهای ضعفا و جُهّال را مضطرب و مشوش می کنند و خود را اهل باطن می دانند ولی اهل بدعت و پیرو هوای نفس می باشند و مدعی فقر و فنا شده اند، آنها درویشانند که ضررشان بر بندگان ناتوان از همه کس بیشتر است. (مستدرک ص 387)

• محمد بن علی بن بابویه(شیخ صدوق) در کتاب اعتقادات راجع به صوفیه و علائم حلاجیه می نویسد: آنان ادعا می کنند که خدا در اثر عبادت در ایشان تجلی کرده و خود را ملتزم می‌دانند به ترک نماز و سایر واجبات و ادعای اسم اعظم دارند و می گویند حق تعالی برای ما مجسم می شود ودوست ما چون خالص شود و مذهب ما را بداند از انبیای الهی افضل است و ادعا علم کیمیا می کنند و حال آنکه نمی دانند مگر حیله و دغل و گول زدن مسلمین. خدایا ما را از ایشان قرار مده و تمام ایشان را لعن کن.

• شیخ مفید: حزب صوفیان صاحب قول اباحه و قول حلول می باشند و حلاج را با شیعه اختصاص نیست و ایشان قومی از زندیقان و محلدانند که نزد هر فرقه تظاهر می کنند به دین همان فرقه.(کتاب شرح عقاید صدوق)


• علامه حلّی در رساله سعدیه می نویسد: مذهب صوفیه مذهب پستی است زیرا خدا را در مادیات آورده اند و در کتاب نهج الحق: مذهب صوفیه از سنیان است و زندقه است و شیعه چنین مذهبی ندارد. تعالی ا... ذلک علّواً کبیراً. خدا را حمد می کنیم که ما را هدایت کرد به پیروی اهل بیت(ع) در عقاید خود، نه پیروی اهل فکرهای باطل. چگونه ایشان(صوفیه) تبرک می جویند به قبور مشایخ خود با آنکه گاهی به حلول و گاهی به اتحاد معتقد می شوند و عبادت ایشان رقص و کف زدن است.

• شهید ثانی در رساله‌ی علم درایه می نویسد: ضرر صوفیه در وضع و جعل حدیث دروغ از هر کس بزرگتر و بیشتر است. علامه خویی مفسر نهج البلاغه نوشته است عجیب است از صوفیه ذهبیه که برای رواج باطل خود شهید (ثانی) را از خود شمرده اند: خاک تیره کجا و عالم پاک زبده ی ابرار کجا و فرقه ی اشرار!

• سید نعمت‌ا... جزایری در انوارالنعمائیه بعد از نقل عقاید فاسد و اعمال باطل صوفیه فرموده است: این مذهب برای چند چیز اختراع شده است:

اول آنکه خلفای بنی امیه و بنی عباس میل داشتند مردمی را به نام زهد و عبادت و غیب گویی بتراشند تا بتوانند با ائمه طاهرین معارضه کنند و علم و زهد و کمالات اهل بیت را در نظر مردم کوچک جلوه دهند؛ آنان کسی را که به این جنایت اقدام کند جز همین فرقه ی ضاله نیافتند و از این جهت است که سلاطین ستمکار به آنها میل می کنند و برایشان بقعه و خانقاه می سازند و مالها به ایشان می دهند.

دوم آنکه این مسلک آسان است ولی راه دانش مشکل است زیرا هر عوامی می تواند چهل روزی در گوشه ی تاریکی چله بنشیند و بسا شیاطین جن، خود را به او نشان دهند پس بیرون آید و رئیس بشود بدون آنکه پنجاه سال درس بخواند!

سوم اینکه بوسیله این مذهب (صوفیه) می‌تواند خود را به مال و مقام برساند و همه چیزی را برای خود مباح بداند!

• ملاصدرای شیرازی در کتاب کسرالاصنام خود که رد بر صوفیه است می‌نویسد: دوری کردن از صوفیه واجب است زیرا شرّ آنها اعظم از شیاطین است و شیاطین بواسطه ایشان دین را می ربایند. دوری کن ای مسکین از محفل این جُهّال منافق که مفلس اند در عقل و دین.

• ملا محسن فیض کاشانی در کتاب بشارات می نویسد: با اینکه صوفیه ادعاهای بزرگ دارند حتی عوام ایشان که قابل گفتن نیست ای کاش به دعوی قناعت می کردند و بدعت ها در دین نمی آوردند مانند بلند کردن صدا به ذکر و اظهار وجد و آواز و اشعار ضمن اذکار و کف زدن و رقص و بالا و پایین پریدن، حتی یک نفر در شدت شوق و خیال صورت خوشگلی و رقصیدن دیوانه وار بر زمین می افتد و دست راست بر این گذارد و به چپ سیلی بر آن زند و دماغ دیگری را به کتف خود بشکند و آب دهان بر صورت آن افکند و با تف او تبرک جویند و با پسری دست به گردن و ماچ و بوسه کند و یکی از ایشان ادعای غیب کند و کرامتی که هیچ پیغمبر ادعا نکرده ادعا کند. با اینکه جاهل است به احکام شرع، و با وجود این بر سر او ازدحام کنند و چشم و گوش بر او فرا دهند و گاهی خود را بر قدم او افکنند و نزد او سجده کنند و دست و پای او را ببوسند. لیعمل اَوزارَهم کامله یوم القیامه ...

• شهید اول محمد بن مکّی رئیس الفقهاء و المجتهدین در یکی از مجامع خود، چنانچه در فوائدالرضویه نقل کرده می نویسد: توجه صوفیه به کثرت خوراک و شکم پروری به جایی رسیده که نقش انگشتر بعض از ایشان «اُکُلها دائم» و دیگری «لاتبقی و لاتذر» است و تفسیر کرده اند «الشجره الملعونه فی القران» را به خلال بعد از طعام و «الاخسرین اعمالاً» را به کسی که نان ترید کند و دیگری بخورد! و بعضی دیگر تفسیر کرده اند به آن کس که در ایام خربزه کارد نداشته باشد! و بعضی از ایشان می گویند عیش، میان دوخاء است: خوان (سفره¬ی غذا) و خلال. آنها طشت و ابریق را قبل از طعام مبشر و بشیر و بعد از طعام منکر و ن(این کلمه سانسور شده است) گویند!

• علامه نوری صاحب مستدرک الوسائل: صوفیه در ریاضات و تهذیب نفس متوسل شده اند به بدعت ها و کارهای حرام و دست از پیروی شرع برداشته اند. از این جهت از اصل شرع و دین جدا شده اند و جهت دیگری که از دین دور افتاده اند ادعای محال و بلند پروازی هاست که پیغمبران ادعا نکرده اند و چیزهایی که لایق مقام قدس حضرت پروردگار نیست قائل شده اند که واجب است خدا را از آن منزه دانست.

• محقق قمی صاحب قوانین در کتاب جامع الشتات می نویسد: ذکر و فکر تمام صوفیه باطل است و صورت مرشد از حاضر کردن در حال عبادت شرک محض و کفر است.

• علامه جلیل آخوند محمد طاهر قمی از اساتید علامّه مجلسی در کتاب تحفه الاخیار که در رد صوفیه است تمام فرق صوفیه را کافر دانسته و با دلیل و نقل کلمات خودِ آنها ثابت کرده و بسیاری از عقاید فاسد آنها را نقل کرده و نوشته است: شک نیست که ایشان بی دین و زندیق می باشند و هر که ایشان را کافر نداند بدون شک کافر یا بی اطلاع است.

• عالم ربانی حاج شیخ علی اکبر نهاوندی در کتاب عبقری جلد اول بعد از آنکه احادیث معتبری در بطلان صوفیه نقل کرده می نویسد: ای عزیز، به فکر صحیح تامل کن و ببین این گروه که پیوسته معارض ائمه تو بودند و به تزویر بندگان خدا را از جاده هدایت ربوده اند اگر به طریقه ایشان سالک شوی دانی که گناه تو بر دیگری ننویسند و بسا باشد که گول آن می خوری که بعضی از کوتاه فکران شیعه نام اینها را به خوبی یاد کرده اند یا آنکه برای ایشان کرامت ذکر کرده اند یا بعضی را شیعه دانسته اند گول مخور زیرا اکثر بلاد شیعه در زمان سابق سنی بوده و بعد از آنکه شیعه شدند به عادت سابق نام و ذکر صوفیان در کتب و زبان ایشان باقی ماند.

• مقدس اردبیلی در جلد دوم کتاب شریف حدیقه الشیعه، فضایح صوفیه را آشکار نموده و بطلان تمام فرق و زندقه و بی دینی صوفیه را برملا کرده است.

چون صوفیه دیدند مقدس اردبیلی مرد معتبر و معروفی است و نمی شود او را «هو» کرد و اهل غرض خواند یا عیبی برای او ذکر کرد گفتند کتاب حدیقه الشیعه از او نیست و انکار مسلّمات کردند. در حالی که شخصیت‌های معتبری چون محدث خبیر حاج شیخ عباس قمی در کتاب فوائدالرضویه، محدث بزرگ حاج میرزا حسین نوری در مستدرک، علامه ممقانی در کتاب تنقیح المقال، علامه شیخ حرّ عاملی در کتاب امل الامل، شیخ یوسف بحرانی در کتاب لؤلوء، علامه ملا محمد طاهر قمی در ملاذالاخیار و علامه میرزا حبیب‌ا... خویی در جلد ششم شرح نهج‌البلاغه، علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب الذریعه جلد ششم و چندین عالم بزرگ دیگر بر انتساب کتاب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی صحه گذاشته و تایید کرده اند.

• مرحوم محدث نوری و محدث قمی نقل کرده اند که صوفیه زشتی و مفاسد خود را درکتاب حدیقه دیدند و عظمت و شأن مولف آن را نزد تمام مردم مشاهده کردند و نتوانستند بر او طعنی بزنند ناچار شدند نسبت کتاب را به آن جناب انکار کنند همچنان که کفار هم می‌گفتند قرآن از محمد(ص) نیست یا مانند سنّیان که دیدند حدیث غدیر یا سوزاندن درب منزل حضرت زهرا(س) و قصه کربلا بر ضرر آنهاست تمام را انکار کردند مگر عده ای از ایشان که اهل انصاف بودند و مشت هم مذهبان خود را باز کردند.

• عارف بزرگ ملا حسینقلی همدانی می‌فرماید: مخفی نماند بر برادران دینی که بجز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلّمات و لحظات و غیرها، راهی به قرب حضرت ملک الملوک-جلّ جلاله- نیست و به خرافات ذوقیه، اگر چه ذوق در غیر این مقام خوب است کما هو دأب الجُهال و الصوفیه- خذلهم ا...- راه رفتن لایوجبُ الا بُعداً: همانگونه که شیوه نادانان و صوفیه است- که خداوند آنان را ذلیل کناد- راه رفتن به دوری از مقصد می انجامد.(برنامه سلوک در نامه های سالکان ص 97)

• آیت ا... حسن زاده آملی به نقل از حکیم عارف میرزا مهدی الهی قمشه ای:

اگر معنی صوفی و تصوف عبارت از ادعای دروغ مقام ولایت است و نیابت خاصه به هوای نفس و حبّ ریاست و خرقه‌بازی و سالوسی و ریا و دکان داری و فریب دادن مردم ساده لوح و تشکلات و امور موضوعه ی موهوم و القاء اوهام و تخیلات بر مردم زودباور به ادعای کرامات دروغ که عارف (حافظ) به راستی گوید:

صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد

بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد

تا بالنتیجه از لذات حیوانی و شهوت دنیوی کاملا برخوردار گردند و به افسون و فریب، جمعی را گرد خود به نام فقر و درویشی و ارشاد جمع کرده و دکانی از آیات و اخبار عرفانی و گفتار نظم و نثر بزرگان حکما و علمای ربّانی باز کنند و حرف مردان خدا را بدزدند برای متاع دکان خود، چنانچه عارف قیومی ملای رومی فرماید:

چند دزدی حرف مردان خدا

تا فروشی و ستانی مرحبا

و آه و ناله های شیطانی و نفس های سرد بی حقیقت کشیدن و خلسه و رعشه ی ریا و خودنمایی برای آنکه در دل های مردم ساده دل جای گرفته و از دنیای آن بهره گیرند و بر آنها به افسون و نیرنگ، ذکر قلبی و سخنان ذوقی القاء کنند و از آخرت و مقامات اولیا و مراتب سعادت روحانی سخن گویند و خودشان جز سعادت مادّی و لذات فانی بدن دنیوی، به جایی معتقد نباشند.

دائم به فکر آنکه ثروتمندی را به دام آرند و از مال او و ارادت او تمتع و اعتباری یابند و در مریدان، هیچ تاثیر کمال نفس و صفای روح و خداشناسی و خداپرستی و تقوا نداشته بلکه تنها به رعونت و خودپسندی و ریاکاری و کبر و نخوت آنها بیفزاید و مردم را از استعداد فطری توحید و شوق ذاتی معرفت ا... خارج کرده به وادی ضلالت و راه ریا و سُمعت کشند و اینگونه صوفی در هر دور بسیار بوده و هستند. ضعف الطالب و المطلوب، اگر این است معنی صوفی صد نفرین حق بر این مردم باد که بدنام کننده نکونامان عالمند. (از کتاب معرفت به بیان و بنان علامه حسن زاده آملی)

• امام خمینی (ره) در کتاب سرالصلوه:

آنچه پیش اهل تصوف معروف است که نماز وسیله معراج سلوک و سالک است و پس از وصول، سالک مستغنی از رسوم گردد امری باطل و بی‌اصل و خیال خام بی مغزی است که با مسلک اهل ا... و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیا صادر شده است. نعوذ با... منه

• آیت ا... محی الدین حائری شیرازی:

تصوف یعنی حالات بدون رعایت حدود الهی و خالی از حال اما عرفان حال را کنترل می‌کند و فرد نباید بنده ی حال باشد بلکه باید بنده تکلیف و چارچوب باشد اگر کار و حالات در دستور و چارچوب های شرعی باشد می شود عرفان و اگر خودرأی و هر چه اقتضا کرد باشد می شود درویشی. (جزوه آموزشی نقد و بررسی تصوف)

• چه خوب گفت کسی که گفت: آنکه در فقه چندان وارد نیست زهادت و تقدسش بیشتر است و آنکه اصول نمی داند اخباری می شود و آنکه حکمت نمی داند عارف می شود و آنکه هیچ کدام را بلد نیست صوفی میشود! (تقریرات فلسفه جلد3)

• آن بیچاره ای که خود را مرشد و هادی خلایق داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته از این رو، حالش پست تر و غمزه اش بیشتر است. اصطلاحات این دو دسته (عرفا و حکما) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منحرف و مجذوب به خود نموده و آن بیچاره‌ی صاف و بی آلایش را به علما و سایر مردم بدبین کرده برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمیده پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده گمان کرده به لفظ «مجذوب علیشاه» یا «محبوب علیشاه» حال جذبه و حبّ دست دهد. ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم! این کار تو هم اینقدر کبر و افتخار ندارد. بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کلّه گاهی خودش هم بازی خورده، خود را دارای مقامی دانسته، حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه و اضافات و اعتبارات پیوند شده یک ولیده ی ناهنجاری پیدا شده و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطۀ غریبه ای فراهم شود! و خود را با این همه عیب، مرشد خلایق و هادی نجات امت و دارای سرّ شریعت، بلکه وقاحت را گاهی از حد گذرانده، دارای مقام ولایت کلیه دانسته! این غیر از کمی استعداد و قابلیت و تنگی سینه و ضیق قلب است. (از کتاب چهل حدیث، حدیث چهارم، تالیف امام خمینی (ره))

• این مرد پر کینه و عداوت (غزالی) با اینکه در کتابش که اسمش را کتاب اخلاقی گذاشته اند از هر درویش بی پدر و مادری نقل می کند که چه گفت ولی از صادقین علیهما السلام با این بیانات حکیمانه ای که دارند سخنی نقل ننموده است پس این کتاب چه تاثیری خواهد بخشید؟ (تقریرات فلسفه جلد 2)

• آیت ا... میرزا جواد تهرانی در کتاب عارف و صوفی چه می گوید: بزرگان صوفیه به منظور تطبیق مقاصد و مطالب خودشان با قرآن و حدیث هر گونه توجیه و تاویل را (گر چه از نظر فن مکالمه و محاوره و لغت و عرف به کلی ناسازگار و ناروا باشد) مرتکب شده و برای خود جائز دانسته اند و می گویند:

ما ز قرآن مغز را برداشتیم

پوست را بهر خران بگذاشتیم

اینان با این گونه تفسیر و تاویل، قرآن و حدیث را تابع افکار خود می نمایند.

• استاد شهید مرتضی مطهری:

در عرفان و تصوف خصوصا در عرفان علمی و بالاخص آنجا که جنبه ی فرقی پیدا می کند بدعت ها و انحرافات زیادی می توان یافت که با کتاب ا... و با سنت معتبر وفق نمی دهد. (کتاب آشنایی با کلیات علوم اسلامی، جلد 2، ص 83)

• اینها (متصوفه) تحت تاثیر تعلیمات مسیحیت از یک طرف، تعلیمات بودایی از طرف دیگر و تعلیمات مانوی از سوی دیگر در مساله مبارزه با نفس و به اصطلاح خودشان کشتن نفس و در مساله خود را فراموش کردن حساب از دستشان رفت اگر اندک توجهی به تعلیمات اسلام می کردند می دیدند اسلام طرفدار منهدم کردن نوعی خودی و زنده کردن نوع دیگری از خودی است. (آزادی معنوی ص 205)

• مرحوم آیت ا... العظمی شیخ علی صافی گلپایگانی (ره):

اما عرفان و عارف در اصطلاح طایفه های صوفیه، از اختراعات و ابداعات فریبنده آنان است و مسلمانان و مومنین نباید گول فریبکاری آنان را بخورند.

• آیت ا... العظمی نوری همدانی:

فرقه هایی چون صوفیه همه از نظر اسلام باطلند. آنها اسلام پرخروش را ختم به کشکول وتبرزین کردند و این مسائل اسلام را فلج کرد.

نامه‌ی یک صوفی و

پاسخ آیت‌ا... العظمی لنکرانی رحمت الله عليه

با عرض سلام، من یک ایرانی صوفی و شیعه هستم می خواهم بگویم فتوای شما مرا بسیار ناامید کرد امیدوارم شما راجع به فتوای خود تجدید نظر کنید. شما به علل و اسباب واقعی انحراف، بیگانگی و دوری مردم از اسلام نگاه کنید چرا آنها بیش از پیش به معنویت و تصوف علاقه مند می شوند. اینگونه فتاوا فقط می تواند مردم را از اسلام دور کند. چرا که از اینها برای اهداف و مقاصد سیاسی استفاده می شود. تصوف، روح و قلب اسلام است تصوف به ما کمک می کند که انسان های بهتری باشیم.

خانم ا . ن- 51 ساله از امریکا

بسمه تعالی

با سلام و تحیت، هیچ مقصود سیاسی قطعا در این فتوا نبوده است و چنین تصوری بی‌جاست. آیا می توان گفت ائمه معصومین(ع) که شدیدا از فرقه صوفیه گلایه و ابراز انزجار نموده اند مقصود سیاسی داشته اند؟ آیا فقهای بزرگ اسلام که از ابتدا تاکنون نسبت به این فرقه، اظهارات و فتاوای بسیار تندی داشته اند مقصود سیاسی داشته اند؟ شما در طول تاریخ اسلام کدام مرجع تقلید و مجتهد را سراغ دارید که نسبت به این فرقه تاییدی داشته باشد؟ شما خانم محترم هیچ از خود سوال نموده اید که اگر این فرقه صحیح است چرا منجر به جایی می شود که ضروریات اسلام را نادیده گرفته و حتی نماز و روزه را به بهانه وصل شدن به خدا ترک کنند؟ مگر امیرالمومنین(ع) که به ادعای این فرقه مورد توجه شدید آنان است در هنگام شهادت، فرزندان خود را به نماز و عمل به قرآن توصیه نفرمود؟ مدعیان تفکیک طریقت از شریعت در کدام یک از متون دینی از قرآن و کلمات پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) شاهدی بر آن دارند؟ آیا شریعت و دین جز عمل نمودن به قرآن و سنت پیامبر و عترت اوست؟

اگر مقداری مطالعه دقیق و بدون تعصب در اسلام نمایید به این نقطه خواهید رسید که تصوف نه تنها روح اسلام نیست بلکه با روح اسلام کاملا مباینت دارد و قادر بر سیراب کردن انسانهای تشنه ی معنویت نیست و سرابی است که گروهی را فریفته و به سوی خود جذب کرده است.

در خاتمه توجه شما را به برخی از روایات صادره از ائمه معصومین(ع) جلب می نمایم. این روایات را مرحوم شیخ حُر عاملی در کتاب اثنی عشریه و مقدس اردبیلی در حدیقه الشیعه و میرزا حبیب ا... خویی در جلد سیزدهم شرح نهج البلاغه گردآوری نموده اند:

1- از امام هشتم (ع) به سند معتبر رسیده است کسی که در نزد او از صوفیه سخن به میان آید و با زبان و یا قلب به انکار و اعتراض برنخیزد از پیروان ما نیست و فردی که آنان را مورد نکوهش و اعتراض قرار دهد مانند کسی است که در رکاب رسول خدا با کفار می جنگد.

2- مردی به امام صادق (ع) عرض کرد: در زمان ما گروهی به نام صوفی هستند شما چه نظری دارید؟ فرمود: آنان دشمنان ما هستند و افرادی که به آنان تمایل نشان می دهند از آنان به شمار می آیند و با آنان محشور می شوند. من از چنین افرادی بیزار هستم.

3- امام هادی (ع) با عده ای در مسجد نشسته بودند جماعتی از صوفیه وارد مسجد شدند و حلقه وار نشستند و شروع به لا اله الا ا... نمودند. حضرت فرمود: به این فریبکاران توجه ننمایید که جانشینان شیطان و ویرانگران پایه و ارکان دین می باشند. و در دنباله ی همین روایت حضرت فرمودند: و الصوفیهُ کُلّهم مخالفونا و طریقتهم مغایره لِطریقتنا. تمام فرقه های صوفی مخالف با ما هستند و راه و روش آنان با راه و روش ما مغایرت دارد. برای آگاهی بیشتر به کتبی که اشاره شد مراجعه نمایید.

من برای شما و همه فرزندان دینی خود دعا می کنم که در سایه رعایت تقوا بتوانیم از سرچشمه زلال شریعت محمدی (ص) سیراب گردیم.

والسلام محمد فاضل

ذکر این نکته ضروری است تعبیر تصوف و صوفی، متشابه بوده، شامل متصوفین مسلمان و راستین نیز می‌گردد. پس لازم است حساب عارفان و صوفیان اسلامی راستین را از مدعیان دروغین جدا کرد. اینچنین نیست هر جا اطلاق صوفی و تصوف شود، اراده‌ی نحله‌های باطل و منحرف شده باشد.
علت آن که گروه‌هایی می‌توانند عنان از عقل و درایت برخی افراد ربوده، آنان را جذب حلقه‌های خود کنند، تشبّهشان به سیمای صوفیه‌ی راستین است.


**عبدالله**;65481 نوشت:
رهبانيت

يكي از شعارهاي محوري تصوف بحث رهبانيت است، ترك دنيا است، دوري گزيني از زندگي دنيا است حالا ببينيد اينجا ما يك گونه‌اي از زهد اسلامي هم داريم كه يكي از مقامات عاليه است براي انسان، يعني انسان براي آباداني دنيا تلاش بكند زحمت بكشد مجاهدت بكند اما خودش از اين دست‌آوردي كه او خلق مي‌كند كمترين بهره را ببرد آن چيزي كه در روايت داريم كه بهترين انسانها كساني هستند كه بيشترين سود رساني را داشته باشند اما كمترين نفع را ببرند دركنارش يك زهد ساختگي هم داريم همچنان كه تصوف به عنوان تارك دنيا تبليغ مي‌كند كه آقا اصلاً براي كار دنيا قدم از قدم برنداريد گام از گام برنداريد اين همان زهد انحرافي است زهد بدلي، زهد تقلبي كه بيشتر بايد به آن توجه كرد.



در عین حال که ترک مطلق دنیا و دوری گزیدن از آن در رفتار و عمل مذموم است، لازم است بدانیم انسان‌ در عین حال که در بستر اجتماع در حال تکاپوست، به جهاتی نیازمند خلوت‌‌گزینی و خواباندن سر و صدای پیرامون است تا در سایه این خلوت، ارتباط عمیق‌تری با پروردگار خویش برقرار ساخته، در جهت خود شناسی، از لایه‌های باطنی‌تر خویش آگاه گردد خود را مورد محاسبه قرار داده و در صدد قلع و قمع صفات رذیله‌ی نفس خویش برآید.


پس اینچنین نیست در عمل و رفتار، مطلق در صحنه بودن، خوب و ممدوح و مطلق خلوت گزینی، مذموم بوده باشد. آنچه مهم است، تلفیق این دو با یکدیگر در زندگی دنیوی است؛ چرا که انسان گهگاهی نیازمند اوقاتی است که به دور از غوغای اجتماع، غوغای درون را بخواباند.

حافظ;747346 نوشت:
ذکر این نکته ضروری است تعبیر تصوف و صوفی، متشابه بوده، شامل متصوفین مسلمان و راستین نیز می‌گردد. پس لازم است حساب عارفان و صوفیان اسلامی راستین را از مدعیان دروغین جدا کرد. اینچنین نیست هر جا اطلاق صوفی و تصوف شود، اراده‌ی نحله‌های باطل و منحرف شده باشد.
علت آن که گروه‌هایی می‌توانند عنان از عقل و درایت برخی افراد ربوده، آنان را جذب حلقه‌های خود کنند، تشبّهشان به سیمای صوفیه‌ی راستین است.


در عین حال که ترک مطلق دنیا و دوری گزیدن از آن در رفتار و عمل مذموم است، لازم است بدانیم انسان‌ در عین حال که در بستر اجتماع در حال تکاپوست، به جهاتی نیازمند خلوت‌‌گزینی و خواباندن سر و صدای پیرامون است تا در سایه این خلوت، ارتباط عمیق‌تری با پروردگار خویش برقرار ساخته، در جهت خود شناسی، از لایه‌های باطنی‌تر خویش آگاه گردد خود را مورد محاسبه قرار داده و در صدد قلع و قمع صفات رذیله‌ی نفس خویش برآید.


پس اینچنین نیست در عمل و رفتار، مطلق در صحنه بودن، خوب و ممدوح و مطلق خلوت گزینی، مذموم بوده باشد. آنچه مهم است، تلفیق این دو با یکدیگر در زندگی دنیوی است؛ چرا که انسان گهگاهی نیازمند اوقاتی است که به دور از غوغای اجتماع، غوغای درون را بخواباند.

با سلام

برای مطلب فوق اسلام خلوت شبانه یا همان نماز شب را قرار داده پس در نتیجه برای شیعیان راستین امیرالمومنین علیه السلام روز محل جهاد است با نفس با ظلم با منکرات و شب محل مناجات با معشوق.در حالیکه تصوف در خانقاه چپیده و هیچ کاری به محیط اطراف ندارد

یا حق

**عبدالله**;749812 نوشت:
با سلام

برای مطلب فوق اسلام خلوت شبانه یا همان نماز شب را قرار داده پس در نتیجه برای شیعیان راستین امیرالمومنین علیه السلام روز محل جهاد است با نفس با ظلم با منکرات و شب محل مناجات با معشوق.در حالیکه تصوف در خانقاه چپیده و هیچ کاری به محیط اطراف ندارد

یا حق


سلام علیکم

در عرائض بنده مدح و تمجیدی از خانقاه نبود!

با سلام

برداشتی در باب تمجید ننمودم جناب استاد

عرضم این بود که اسلام حساب همه جا را کرده :Gol: