جمع بندی غیبت می کنیم چون طرف مومن نیست!

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سینا

در رابطه با غیبت لازم است توجه شود که غیبت یکی از انحرافات زبان است بدین معنا که انسان پشت سر کسی عیوبش را فاش نماید به گونه ای که وقتی آن شخص می شنود ناراحت شود.

در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزى بگویى که خداوند آن را بر او مستور داشته است.(1)

بنابراین غیبت ارکانى دارد، اول این که سخنى را پشت سر کسى بگوییم، دوم این که آن سخن باید از قبیل ذکر عیوب باشد، و دیگر این که هنگامى که غیبت شونده آن را بشنود غمگین و ناراحت شود.

بنابراین غیبت پشت سر مسلمان حرام است خواه مومن باشد یا نباشد . البته برای غیبت مستثنیاتی وجود دارد مثلا کسی که مسلمان است اما گناه می کند ودر عین حال متجاهر به فسق است یعنی به طور علنی گناه می کند و از گناه کردن خود ابایی ندارد در اینجا غیبت او حرمت ندارد اما اگر مسلمان است و برخی گناهان را انجام می دهد اما در عین حال متجاهر به فسق هم نیست یعنی گناهش علنی نیست در این حالت غیبت او حرام است.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «اِذا جاهَرَ الْفاسِقُ بِفِسْقِهِ فَلا حُرْمَةَ لَهُ عَلى غَیْبَة; هنگامى که فاسق تظاهر به فسق کند، نه احترامى دارد و نه غیبتى».(2)

بنابراین اگر شخصى گناهى کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست و البته غیبت شخص متجاهر به فسق نیز در خصوص آن عملى که تظاهر به آن مى کند جایز است، نه نسبت به تمام اعمالش.

از نظر علمای اخلاق متجاهر به فسق نیز بر دو گونه است: نخست آنها که در یک عمل تجاهر دارند که تنها در همان عمل غیبت آنها جایز است، و دیگر کسانى که پرده حیا را دریده و جسورانه دست به هر گناهى مى زنند، این گونه اشخاص در هیچ چیز احترامى ندارند .

توجه کنید که گنهکار بودن دیگران مجوزی برای غیبت نیست چرا که همه ی افراد خواه ناخواه کم یا زیاد گناه می کنند و اگر چنین جوازی وجود داشته باشد آبرویی برای کسی نمی ماند و سراسر اجتماع کینه و نفرت پدید می آید. گناهکار بودن به شرطی که شخص گنهکار گناهش را علنی انجام دهد مجوزی برای غیبت می باشد.


1. وسائل الشّیعه، جلد 8، ابواب احکام العشره، صفحه 602.
2. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 253.

خداوند متعال در قرآن، برخی از مسلمانان را شایسته مقام ایمان ندانسته، نام مسلمان را مناسب آنان معرفی نموده می‌فرماید:

(قالَتِ الأْعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا).(1) اعراب مدعی ایمان شدند، ای پیامبر، به آنان بگو که لیاقت ایمان ندارید، ولی بگویید که ما اسلام آوردیم.

این آیه مشخص می کند که بین مومن و مسلمان تفاوت وجود دارد با رجوع به تفاسیر به این مطلب می رسیم که اسلام همان اقرار لفظی و زبانی است که انسان با گفتن شهادتین در این دایره قرار می گیرد و حقوقی را به دلیل مسلمان بودن شامل حال خود می کند اما ایمان گامی بلند تر است بدین معنا که همان اقرار لفظی و زبانی باید از طرف قلب تایید شود و انسان قلبا معتقد باشد و در عمل نیز اعتقادش را پیاده کند بنابراین هر مومنی مسلمان است اما هر مسلمانی مومن نیست.

در اصطلاح ايمان عبارت است از:اعتقاد قلبي، اقرار زباني و عمل كردن اعضاء به اركان دين و قبول شريعت.

ایمان چیزی زاید بر تصدیق و اقرار زبانی است.«اسلام» ممكن است انگيزه ‏هاى مختلفى داشته باشد، حتى انگيزه‏ هاى مادى و منافع شخصى، ولى «ايمان» حتماً از انگيزه ‏هاى معنوى ، سرچشمه مى ‏گيرد، و نتیجه ی آن به صورت تقوا ظاهر می شود.

در سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی در رابطه با تاثیر متقابل ایمان و عمل چنین آمده است:
مذهب شيعه معتقد است که عمل اگر عملي صالح باشد ايمان را تقويت مي‌کند و اگر عملي فاسد باشد ايمان را تضعيف مي‌کند. اگر ايمان تقويت شود کم‌کم مراتب ايمان مؤمن بالاتر مي‌رود.
آيات قرآن شاهد بر اين است که ايمان مراتب دارد: «وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا؛2
هرگاه مؤمنين آيات قرآن را مي‌شنوند بر ايمان آن‌ها افزوده مي‌شود.»

پس معلوم مي‌شود ايمان قابل افزايش است. اعتقاد شيعه اين است که اصل ايمان اعتقادي قلبي است همراه با حالت رواني انقياد و پذيرش و بنا گذاشتن به التزام به اين عقايد. اگر اين بناي عملي که امري اختياري و ارادي است به آن تصديق ضميمه شود - چون تصديق به معناي منطقي، اختياري نيست – ايمان شکل مي‌گيرد و اگر عمل صالح هم به دنبال آن بيايد ايمان رشد مي‌کند. ايمان مثل نهالي است که غرس کرده‌ايم. اگر آن را آبياري کنيم و غذاي مناسب به آن برسانيم رشد مي‌کند. و اگر انسان به لوازم ايمان، در عمل موفق نشد و مرتکب گناه شد مثل اين است که آب مسمومي پاي اين نهال ريخته شود. کم‌کم درخت ايمان لاغر مي‌شود، از سبزي و طراوت مي‌افتد، ديگر ميوه نمي‌دهد و تدريجا خشک مي‌شود و اصلا ريشه‌اش مي‌پوسد
ايمان از يک طرف قابل افزايش، رشد، بالندگي و شکوفايي است و از طرف ديگر قابل پژمردگي، ضعف، لاغر شدن و کم کم سوختن و خشکيدن.


(1) سوره حجرات: 14
(2) . انفال، 2.

با سلام و خسته نباشید بر شما کارشناسی گرامی:
با توجه به موضوع غیبت :چند سئوال برام پیش امده!
1.غیبت بر سر کسانیکه علنا گناه می کنند و فاسق هستند عیبی ندارد: لطفا چند مثال بزنید:منظور شما از علنا گناه کردن چی هست؟
مثلا کسی که حسود هست و خیلی دروغ می گوید ایا میشه در مورد اش غیبت کرد؟؟؟ اگر بشه غیبت کرد فقط در مورد گناه دروغ اش فقط میشه غیبت کرد یا سایر گناه ها؟؟؟
2. ایا واقعا 40 روز نماز باطل میشه؟؟ اگر اینجوری باشه همه نماز شان مشکل داره!!! الان مردم خوراک شان غیبت کردن هست!!!!
چطور میشه کنترل کرد غیبت را؟
در نتیجه خوش به حال انهایی که لال افریده شدند!!!:khandeh!:
سپاس

سلام
در این موارد چگونه هست؟
مثلا فردی از ما برای ازدواج داره تحقیق میکنه در این مورد غیبت محسوب میشه؟
یا فردی یک اخلاق یا کار بدی داره و ما برای اینکه کسی اسیب نبینه به بقیه میگیم

محمدجعفر;621646 نوشت:
با توجه به موضوع غیبت :چند سئوال برام پیش امده!

سلام. اگر اجازه بديد منم نظر خودم رو بگم تا نظر كارشناس رو هم بشنويم

محمدجعفر;621646 نوشت:
1.غیبت بر سر کسانیکه علنا گناه می کنند و فاسق هستند عیبی ندارد: لطفا چند مثال بزنید:منظور شما از علنا گناه کردن چی هست؟
مثلا کسی که حسود هست و خیلی دروغ می گوید ایا میشه در مورد اش غیبت کرد؟؟؟ اگر بشه غیبت کرد فقط در مورد گناه دروغ اش فقط میشه غیبت کرد یا سایر گناه ها؟؟؟
اصل غيبت مشكل داره و اينطور نيست كه اگر كسي گناه علني انجام داد ، مجاز باشيم براي دل خودمون غيبتش رو كنيم

معصوم(ع) ميفرمايند:
چيزي رو كه نميدوني نگو ، چيزي رو هم كه ميدوني همشو نگو

ما بايد لزوم اون غيبت رو در نظر بگيريم. مثلاً يه نفر علني بي حجابه. خب چه لزومي هست كه ما به هر كسي رسيديم بگيم:
اگه نميدوني بدون ، فلاني بي حجابه!

حتي اون غيبتي كه مجاز هست هم چهارچوبي داره كه بايد رعايت بشه. آيا اون غيبت ضرورتي داره؟ آيا مشكلي رو حل ميكنه؟ آيا باعث اصلاح ميشه؟ آيا از خطري جلوگيري ميكنه؟

مثال - 1:
شخصي براي ازدواج درمورد دختري از ما نظر ميخواد و مثلاً اون دختر رو فقط در دانشگاه ديده. ما بهش ميگيم: اين خانم بيرون از دانشگاه بي حجابه

مثال - 2:
شخصي داره مواد مخدر جابجا ميكنه. ما هم به نيروهاي مربوطه اطلاع ميديم و هم به همسايه ها ميگيم كه هوشيار باشن


محمدجعفر;621646 نوشت:
2. ایا واقعا 40 روز نماز باطل میشه؟؟ اگر اینجوری باشه همه نماز شان مشکل داره!!! الان مردم خوراک شان غیبت کردن هست!!!!
باطل شدن 40 روز نماز رو نميدونم ولي ميدونم كه غيبت از زنا بدتره. عجيب اينكه اگر تو كشور ما با يه نامحرم حرف بزني هزارتا حرف بهت ميزنن ، ولي 24 ساعت غيبت كني تقريباً كسي چيزي بهت نميگه!

بله اكثر نمازها مشكل دارن. نه فقط بخاطر غيبت ، براي خيلي دلايل ديگه

zaker_eshg;621753 نوشت:
مثلا فردی از ما برای ازدواج داره تحقیق میکنه در این مورد غیبت محسوب میشه؟

سلام برادر
همونطور كه تو پست قبلي هم گفتم ، بايد شرايط رو سنجيد

مثلاً خانوادهء دختر ميان و از شما درمورد دوست شما كه از دخترشون خواستگاري كرده ميپرسن. شما هم ميدونيد مثلاً دوستتون دو تا اشكال داره
يكي از اين اشكال ها به اون خانم و زندگي مشترك مربوط ميشه و يه اشكال مربوط نميشه

اولي رو بايد بگيد ، ولي دومي نيازي به گفتنش نيست. همون اولي رو هم در حدي كه نيازه بايد گفته بشه. مثلاً اگر گفتن 60 درصد از اون اشكال نيازه ، 40 درصد ديگه رو نيازي نيست عنوان بشه

محمدجعفر;621646 نوشت:
با سلام و خسته نباشید بر شما کارشناسی گرامی:
با توجه به موضوع غیبت :چند سئوال برام پیش امده!
1.غیبت بر سر کسانیکه علنا گناه می کنند و فاسق هستند عیبی ندارد: لطفا چند مثال بزنید:منظور شما از علنا گناه کردن چی هست؟

یکی از مواردی که غیبت در آن حرام نیست بحث تجاهر به فسق است. متجاهر به فسق هم که توضیح دادیم بدین معنا که کسی گناهی را آشکارا انجام می دهد و ازمرتکب شدن به این گناه هیچ باکی ندارد.البته در رابطه با متجاهر به گناه و مصر به گناه تفاوت وجود دارد و علمای اخلاق ما را به دقت و ظرافت این مساله توجه داده اند.گاهی کسی متجاهر به گناه هست یعنی آشکارا گناه می کند اما اصرار بر گناه ندارد یعنی تعداد دفعات گناه در اینجا مطرح نیست پس شخص متجاهر می تواند مصر باشد و می تواند مصر نباشد یعنی پی در پی گناه کند یا چند وقت یک بارگناه کند. اما مصر در گناه اصرار بر گناه دارد به طور پی در پی و او هم می تواند متجاهر باشد و آشکارا گناه کند و می تواند مخفیانه گناه کند . جایی که جواز غیبت وجود دارد تجاهر به فسق است یعنی آشکارا گناه کردن پس ممکن است کسی مصر بر گناه باشد و اصرار هم دارد اما مخفیانه گناه انجام می دهد توجه کنید که در این حالت غیبت جایز نیست.نکته ی دیگر این که وقتی می گوییم متجاهر به فسق مقابل دیگران گناه انجام می دهد منظور همه ی مردم شهر یا منطقه نیست بلکه منظور از تجاهر علنی بودن در آن جمع هست به طوری که باکی از آشکار شدن گناه جلوی دیگران ندارد.نکته ی مهم دیگر این که جواز غیبت فقط مربوط به همان گناهی است که علنا انجام می گیرد نه گناهان دیگر شخص و نکته ی مهم دیگر این که گاهی شخص جلوی جمعی متجاهر هست و جلوی برخی دیگر متجاهر نیست مثلا گناهی را در جمع دوستان انجام می دهد ولی در حضور سایر مردم انجام نمی دهد در اینجا غیبت این شخص مقابل سایر مردم جایز نیست چون در برابر آنها متجاهر نیست.
همانطور که گفتیم مومن حرمت دارد اما چنانچه شخصی با عمل حرمت خود را زیر سوال ببرد دیگر جایی برای حرمت او باقی نمی ماند و جواز غیبت متجاهر هم به همین دلیل است که خودش با گناه آشکار خود حرمت خود را شکسته و در این حالت دیگران وظیفه ای برای رعایت حرمت او ندارند.بد حجاب ،رباخوار و تارک نماز نمونه هایی از متجاهرین به فسق هستند البته با همان شرایطی که گفته شد غیبتشان جایز است.

محمدجعفر;621646 نوشت:
با سلام و خسته نباشید بر شما کارشناسی گرامی:
با توجه به موضوع غیبت :چند سئوال برام پیش امده!

مثلا کسی که حسود هست و خیلی دروغ می گوید ایا میشه در مورد اش غیبت کرد؟؟؟ اگر بشه غیبت کرد فقط در مورد گناه دروغ اش فقط میشه غیبت کرد یا سایر گناه ها؟؟؟

کسی که گناه را علنا انجام می دهد و از انجام گناه ابایی ندارد متجاهر به فسق است حسادت و دروغ نیز از گناهان بزرگی است که چنانچه شخص شرایط تجاهر را داشته باشد مشمول جواز غیبت می شود.و غیبت فقط در مورد گناهی که در آن تجاهر می کند مجاز است نه سایر گناهان

محمدجعفر;621646 نوشت:
با سلام و خسته نباشید بر شما کارشناسی گرامی:
با توجه به موضوع غیبت :چند سئوال برام پیش امده!

2. ایا واقعا 40 روز نماز باطل میشه؟؟ اگر اینجوری باشه همه نماز شان مشکل داره!!! الان مردم خوراک شان غیبت کردن هست!!!!

توجه کنید که بين نماز صحيح و نماز (مورد قبول خداوند) فرق است .آنچه که در روایات در رابطه با برخی گناهان مانند غیبت ،تهمت و یا شراب خواری آمده ناظر به این مطلب است که آنقدر این گناهان تاثیر نامطلوب بر روی روح و روان انسان دارد که انسان را از خداوند دور می کند و خداوند نمازش را نمی پذیرد اما این بدان معنا نیست که شخص تا چهل روز صبر کند و عبادت را کنار بگذارد بلکه به دلیل بزرگ بودن گناه سریع شخص باید توبه نماید و حق الناس را ادا نموده از شخصی که غیبتش را کرده حلالیت بطلبد و در جمعی که او را رسوا کرده باید به دفاع از او برخیزد.بنابراین بعد از توبه ان شا الله نماز مورد قبول واقع می شود چرا که اثر گناه از بین می رود.در واقع این دسته از روایات به تاثیر عمیق برخی گناهان اشاره دارد به گونه ای که اینقدر این اثر زیاد است که موجب عدم قبولی نماز وسایر عبادات می شود و شخص گناهکار باید بداند که از طریق این گناهان نه تنها به دیگران ضربه زده و آبروی آنها را حفظ نکرده بلکه عبادات خود را زیر سوال برده است.پس به محض توبه و ادای حق شخص خود را از دایره ی مشمولین این نوع روایات خارج می کند ولو این که یک ساعت بعد از غیبت کردنش باشد نه لزوما چهل روز.

محمدجعفر;621646 نوشت:
با سلام و خسته نباشید بر شما کارشناسی گرامی:
با توجه به موضوع غیبت :چند سئوال برام پیش امده!

چطور میشه کنترل کرد غیبت را؟

درمان بیماری های اخلاقی با شناختن ریشه های آنها انجام می گیرد و ریشه ی غیبت امور متعددی است که باید اول آنها شناسایی شود و در مرحله ی بعد شخص برای رفع آنها اقدام نماید. حسد، كينه توزى ، كبر و خودبرتربينى از جمله عواملی است که باید در ابتدای کار از وجود شخص ریشه کن شود چرا که عامل غیبت در بیشتر مواقع به یکی از این امور بر می گردد.

در حديثى از امام صادق عليه السّلام نقل شده است : ((اءصل الغيبة تتنوّع بعشرة اءنواع ؛ شفاء غيظ و مساعدة قوم و تهمة ، و تصديق خبر بلاكشفه ، و سوءظنّ و حَسد و سخريّة و تعجّب و تبرّم و تزيّن ، فان اءردت السّلامة فاذكر الخالق لاالمخلوق فيصير ذلك مكان الغيبة عبرة و مكان الاثم ثوابا؛

سرچشمه غيبت به دَه نوع تقسيم مى شود، تشفّى قلب (فرونشاندن آتش غضب ) و همگامى با ديگران (تعصّب گروهى ) و تهمت زدن ، و تصديق عجولانه خبرى كه صدق و كذب آن آشكار نشده ، و سوءظن و حسد و استهزاء، و اظهار تعجب و ابراز ناراحتى و خويشتن آرايى . و اگر مى خواهى سالم بمانى به ياد خالق باش نه به ياد مخلوق ، اين سبب مى شود كه به جاى غيبت (از عيوب ديگران ) عبرت بگيرى و به جاى گناه پاداش براى تو حاصل شود)).(1)
درمان علمی و عملی باید در کنار هم باشد تا شخص را به نتیجه ی مطلوب برساندتوجه به پى آمدهاى سوء معنوى و مادى ، فردى و اجتماعى غیبت می تواند غیبت کننده را از گناهش بازدارد.هر گاه انسان به اين نكته توجه كند كه غيبت او را از چشم مردم مى اندازد و به عنوان فردى حق نشناس معرفی می نمایدو حسنات او از بين مى بردتوجه به این امور می تواند عامل بازدارنده ی خوبی باشد برای ترک غیبت.

انسان باید به این امر توجه کند که عزت بخشیدن دست خداست و ما از طریق غیبت بدنبال تخریب شخصیت دیگران هستیم در حالی که ما عزت و احترام خود را زیر سوال می بریم و پيش از آن كه شخصيت اجتماعى طرف مقابل را بشكنیم شخصيت خود را درهم مى كوبیم.

ترک معاشرت با دوستانی که اهل غیبتند و ترک مجالس و مکانهایی که در آنجا غیبت می شود می تواند راهکار مناسبی برای درمان باشد.

1 بحارالانوار، جلد 72، صفحه 257.

محمدجعفر;621646 نوشت:
با سلام و خسته نباشید بر شما کارشناسی گرامی:

در نتیجه خوش به حال انهایی که لال افریده شدند!!!:khandeh!:


گاهی تصور می شود که غیبت تنها از طریق زبان انجام می گیرد در حالی که نفس غیبت اظهار عیوب پنهانی دیگران است حال چه با زبان و چه با قلم و یا حتی ایماء و اشاره همه ی اینها می تواند از روش های غیبت کردن باشد.

zaker_eshg;621753 نوشت:
سلام
در این موارد چگونه هست؟
مثلا فردی از ما برای ازدواج داره تحقیق میکنه در این مورد غیبت محسوب میشه؟

در مورد مشورت يعنى در آنجا كه كسى مى خواهد مثلا با ديگرى ازدواج كند و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤ ال مى كند، در اينجا نمى توان گفت : افشاى عيب طرف ، گناه دارد بلكه امانت در مشورت ايجاب مى كند كه آنچه را مى داند و گفتنش در امر ازدواج آن شخص موثر است را افشا كند، و این امور از موارد جواز غیبت است چرا كه پرده پوشى در اين گونه موارد خيانت است ، و خيانت در مشورت جايز نيست .البته در این شرایط نیز رعایت حفظ حرمت شود به گونه ای که اگر گناهی را از طرف مقابل سراغ دارد که دانستنش در امر ازدواج دخالتی ندارد لازم نیست در مورد آن گناه صحبت کند.توجه کنید که این امور نیاز به دقت دارد و مجوز غیبت در این امور به معنای بازی کردن با آبروی دیگران نیست.

zaker_eshg;621753 نوشت:
سلام
در این موارد چگونه هست؟

یا فردی یک اخلاق یا کار بدی داره و ما برای اینکه کسی اسیب نبینه به بقیه میگیم

یکی از موارد جواز غیبت جایی است که مسلمانی جان يا مال يا ناموسش از سوى ديگرى در خطر قرار گرفته و او آگاه نيست ، افشاكردن اين خطر نيز جايز بلكه گاهى واجب است .البته در این شرایط هم باید دقت لازم به عمل آید به گونه ای که از حد لزوم تجاوز نشود و اگر این نوع آگاهی از طرق دیگر و غیر مستقیم می تواند موثر باشد نباید مستقیم وارد عمل شد و غیبت کرد.

miss Blue;620463 نوشت:
با سلام
احادیثی زیادی درباره رذیلت غیبت داریم و حتی در احادیث غیبت را بالاتر از گناه زنا میداند
عده ای که هستند که برای توجیه غیبت می گویند فردی که ما داریم غیبتش را می کنیم که مومن نیست به این دلیل که واجبات دینی خود را انجام نمی دهند و خداوند گفته پشت سر برادر مومن خود حرف نزنید اما کسی که مومن نیست که پیش خدا ابروی ندارد این ابروی مومن است که از کعبه هم با ارزش تر است نه ابروی افراد گنهکار
از طرفی در احادیث داریم افرادی که اشکارا گناه میکنند غیبت انها اشکال ندارد
سوال من اینه که این که مجازات ها و عواقبی که برای غیبت در نظر گرفته شده برای غیبت پشت سر مومن است یا فرقی ندارد ؟
سوال بعدیم کسی که واجبات دینو انجام نمی ده اما مسلمان است مومن محسوب نمی شود؟

سلام
البته احادیث غیبت بسیار تکان دهنده است .و واقعا برای کسی که درخصوص آنها کمی فکر کند کافی است تا ترک این گانه بزرگ رو داشته باشد.مثلا امام صادق غیبت رو کفر می دانند و شنیدن و راضی بودن به آن را شرک می شمرند و می فرماید: الغیبه کفر و المستمع لها و راضی بها شرک _ ولی متأسفانه ما بدجوری گرفتار این گناه هستیم و این خیلی عجیبه چون بعضی از گناهان لذتهای ظاهری دنیوی و زود گذر دارند که ما رو همین لذتهایی که درحقیقت لذت هم نیستند فریب می دهند .ولی غیبت که هیچ لذتی ندارد چرا گاهی ما گرفتار آن می شویم نمی دانم.
البته ما همانطوری که به مفهوم این احادیث عمل نمی کنیم و کاری با امثال این حدیث نداریم که فرمود:اگر کسی در خصوص کسی مطلبی بگوید که کسی را از چشم مردم بیاندازد از ولایت خدا خارج می شود و به سوی ولایت شیطان فرستاده می شود و شیطان هم حاضر نیست که اورا بپذیرد.توجهی به این احادیث نداریم اما کافی است که در حدیثی یک اشاره ای به موارد مجاز غیبت شود تا بهانه ای برای گناه ما گردد. اما دقیقا این موارد چه مواردی است. اولا غیبت غیر مومن جایز نیست و انسان حق ندارد که این را توجیهی برای غیبت خود نماید. ولی غیبت ظالم مجاز است کسی که واقعا ظالم باشد نه اینکه من تصور می کنم که ظالم است ظلمش آشکار و علنی و عمدی باشد.و همچنین گناهکاری که اولا در گناهش مصر است و توبه نمی کند و گناهش را علنی انجام می دهد.و این در حالی است که اسایتد اخلاق این نوع غیبت را هم بر پیروان خود منع می کنند و آن را غیبت حرام اخلاقی می دانند. اما کسی که می خواهد خدا را بندگی کند که دنبال این توجیه ها نمی رود . و همین که احتمال بدهد که خداوند دوست ندارد کافی است که ترک کند

درحدیث قدسی است غیبت از3نفر بلامانع میباشد 1دروغگو 2کسی که به عهدش وفا نکند 3کسی که بهت ظلم میکنه

علی بیگناه;636443 نوشت:
درحدیث قدسی است غیبت از3نفر بلامانع میباشد 1دروغگو 2کسی که به عهدش وفا نکند 3کسی که بهت ظلم میکنه

مشکل اسلام دقیقن همینه ها،میگه غیبت نکن اما حالا این 3جا اشکال نداره،دروغ نگو اما فلان جا اشکال نداره،و....

سوال:
عده ای که هستند که برای توجیه غیبت می گویند فردی که ما داریم غیبتش را می کنیم که مومن نیست به این دلیل که واجبات دینی خود را انجام نمی دهند و خداوند گفته پشت سر برادر مومن خود حرف نزنید اما کسی که مومن نیست که پیش خدا آبروئی ندارد این آبروی مومن است که از کعبه هم با ارزش تر است نه آبروی افراد گنهکار .از طرفی در احادیث داریم افرادی که اشکارا گناه میکنند غیبت انها اشکال ندارد .سوال من اینه که این که مجازات ها و عواقبی که برای غیبت در نظر گرفته شده برای غیبت پشت سر مومن است یا فرقی ندارد ؟سوال بعدیم کسی که واجبات دینو انجام نمی ده اما مسلمان است مومن محسوب نمی شود؟

پاسخ:
در رابطه با غیبت لازم است توجه شود که غیبت یکی از انحرافات زبان است بدین معنا که انسان پشت سر کسی عیوبش را فاش نماید به گونه ای که وقتی آن شخص می شنود ناراحت شود.
در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزى بگویى که خداوند آن را بر او مستور داشته است.(1)
بنابراین غیبت ارکانى دارد، اول این که سخنى را پشت سر کسى بگوییم، دوم این که آن سخن باید از قبیل ذکر عیوب باشد، و دیگر این که هنگامى که غیبت شونده آن را بشنود غمگین و ناراحت شود.

بنابراین غیبت پشت سر مسلمان حرام است خواه مومن باشد یا نباشد . البته برای غیبت مستثنیاتی وجود دارد مثلا کسی که مسلمان است اما گناه می کند ودر عین حال متجاهر به فسق است یعنی به طور علنی گناه می کند و از گناه کردن خود ابایی ندارد در اینجا غیبت او حرمت ندارد اما اگر مسلمان است و برخی گناهان را انجام می دهد اما در عین حال متجاهر به فسق هم نیست یعنی گناهش علنی نیست در این حالت غیبت او حرام است.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «اِذا جاهَرَ الْفاسِقُ بِفِسْقِهِ فَلا حُرْمَةَ لَهُ عَلى غَیْبَة; هنگامى که فاسق تظاهر به فسق کند، نه احترامى دارد و نه غیبتى».(2)

بنابراین اگر شخصى گناهى کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست و البته غیبت شخص متجاهر به فسق نیز در خصوص آن عملى که تظاهر به آن مى کند جایز است، نه نسبت به تمام اعمالش.
از نظر علمای اخلاق متجاهر به فسق نیز بر دو گونه است: نخست آنها که در یک عمل تجاهر دارند که تنها در همان عمل غیبت آنها جایز است، و دیگر کسانى که پرده حیا را دریده و جسورانه دست به هر گناهى مى زنند، این گونه اشخاص در هیچ چیز احترامى ندارند .
توجه کنید که گنهکار بودن دیگران مجوزی برای غیبت نیست چرا که همه ی افراد خواه ناخواه کم یا زیاد گناه می کنند و اگر چنین جوازی وجود داشته باشد آبرویی برای کسی نمی ماند و سراسر اجتماع کینه و نفرت پدید می آید. گناهکار بودن به شرطی که شخص گنهکار گناهش را علنی انجام دهد مجوزی برای غیبت می باشد.

خداوند متعال در قرآن، برخی از مسلمانان را شایسته مقام ایمان ندانسته، نام مسلمان را مناسب آنان معرفی نموده می‌فرماید:
(قالَتِ الأْعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا).(3) اعراب مدعی ایمان شدند، ای پیامبر، به آنان بگو که لیاقت ایمان ندارید، ولی بگویید که ما اسلام آوردیم.
این آیه مشخص می کند که بین مومن و مسلمان تفاوت وجود دارد با رجوع به تفاسیر به این مطلب می رسیم که اسلام همان اقرار لفظی و زبانی است که انسان با گفتن شهادتین در این دایره قرار می گیرد و حقوقی را به دلیل مسلمان بودن شامل حال خود می کند اما ایمان گامی بلند تر است بدین معنا که همان اقرار لفظی و زبانی باید از طرف قلب تایید شود و انسان قلبا معتقد باشد و در عمل نیز اعتقادش را پیاده کند بنابراین هر مومنی مسلمان است اما هر مسلمانی مومن نیست.

در اصطلاح ايمان عبارت است از:اعتقاد قلبي، اقرار زباني و عمل كردن اعضاء به اركان دين و قبول شريعت.
ایمان چیزی زاید بر تصدیق و اقرار زبانی است.«اسلام» ممكن است انگيزه ‏هاى مختلفى داشته باشد، حتى انگيزه‏ هاى مادى و منافع شخصى، ولى «ايمان» حتماً از انگيزه ‏هاى معنوى ، سرچشمه مى ‏گيرد، و نتیجه ی آن به صورت تقوا ظاهر می شود.
در سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی در رابطه با تاثیر متقابل ایمان و عمل چنین آمده است:
مذهب شيعه معتقد است که عمل اگر عملي صالح باشد ايمان را تقويت مي‌کند و اگر عملي فاسد باشد ايمان را تضعيف مي‌کند. اگر ايمان تقويت شود کم‌کم مراتب ايمان مؤمن بالاتر مي‌رود.
آيات قرآن شاهد بر اين است که ايمان مراتب دارد: «وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا؛(4)
هرگاه مؤمنين آيات قرآن را مي‌شنوند بر ايمان آن‌ها افزوده مي‌شود.»

پس معلوم مي‌شود ايمان قابل افزايش است. اعتقاد شيعه اين است که اصل ايمان اعتقادي قلبي است همراه با حالت رواني انقياد و پذيرش و بنا گذاشتن به التزام به اين عقايد. اگر اين بناي عملي که امري اختياري و ارادي است به آن تصديق ضميمه شود - چون تصديق به معناي منطقي، اختياري نيست – ايمان شکل مي‌گيرد و اگر عمل صالح هم به دنبال آن بيايد ايمان رشد مي‌کند. ايمان مثل نهالي است که غرس کرده‌ايم. اگر آن را آبياري کنيم و غذاي مناسب به آن برسانيم رشد مي‌کند. و اگر انسان به لوازم ايمان، در عمل موفق نشد و مرتکب گناه شد مثل اين است که آب مسمومي پاي اين نهال ريخته شود. کم‌کم درخت ايمان لاغر مي‌شود، از سبزي و طراوت مي‌افتد، ديگر ميوه نمي‌دهد و تدريجا خشک مي‌شود و اصلا ريشه‌اش مي‌پوسد
ايمان از يک طرف قابل افزايش، رشد، بالندگي و شکوفايي است و از طرف ديگر قابل پژمردگي، ضعف، لاغر شدن و کم کم سوختن و خشکيدن.

غیبت کسی که علنا گناه می کند
یکی از مواردی که غیبت در آن حرام نیست بحث تجاهر به فسق است. متجاهر به فسق هم که توضیح دادیم بدین معنا که کسی گناهی را آشکارا انجام می دهد و ازمرتکب شدن به این گناه هیچ باکی ندارد.البته در رابطه با متجاهر به گناه و مصر به گناه تفاوت وجود دارد و علمای اخلاق ما را به دقت و ظرافت این مساله توجه داده اند.گاهی کسی متجاهر به گناه هست یعنی آشکارا گناه می کند اما اصرار بر گناه ندارد یعنی تعداد دفعات گناه در اینجا مطرح نیست پس شخص متجاهر می تواند مصر باشد و می تواند مصر نباشد یعنی پی در پی گناه کند یا چند وقت یک بارگناه کند. اما مصر در گناه اصرار بر گناه دارد به طور پی در پی و او هم می تواند متجاهر باشد و آشکارا گناه کند و می تواند مخفیانه گناه کند .

جایی که جواز غیبت وجود دارد تجاهر به فسق است یعنی آشکارا گناه کردن پس ممکن است کسی مصر بر گناه باشد و اصرار هم دارد اما مخفیانه گناه انجام می دهد توجه کنید که در این حالت غیبت جایز نیست.نکته ی دیگر این که وقتی می گوییم متجاهر به فسق مقابل دیگران گناه انجام می دهد منظور همه ی مردم شهر یا منطقه نیست بلکه منظور از تجاهر علنی بودن در آن جمع هست به طوری که باکی از آشکار شدن گناه جلوی دیگران ندارد.نکته ی مهم دیگر این که جواز غیبت فقط مربوط به همان گناهی است که علنا انجام می گیرد نه گناهان دیگر شخص و نکته ی مهم دیگر این که گاهی شخص جلوی جمعی متجاهر هست و جلوی برخی دیگر متجاهر نیست مثلا گناهی را در جمع دوستان انجام می دهد ولی در حضور سایر مردم انجام نمی دهد در اینجا غیبت این شخص مقابل سایر مردم جایز نیست چون در برابر آنها متجاهر نیست.

همانطور که گفتیم مومن حرمت دارد اما چنانچه شخصی با عمل حرمت خود را زیر سوال ببرد دیگر جایی برای حرمت او باقی نمی ماند و جواز غیبت متجاهر هم به همین دلیل است که خودش با گناه آشکار خود حرمت خود را شکسته و در این حالت دیگران وظیفه ای برای رعایت حرمت او ندارند.بد حجاب ،رباخوار و تارک نماز نمونه هایی از متجاهرین به فسق هستند البته با همان شرایطی که گفته شد غیبتشان جایز است.
کسی که گناه را علنا انجام می دهد و از انجام گناه ابایی ندارد متجاهر به فسق است حسادت و دروغ نیز از گناهان بزرگی است که چنانچه شخص شرایط تجاهر را داشته باشد مشمول جواز غیبت می شود.و غیبت فقط در مورد گناهی که در آن تجاهر می کند مجاز است نه سایر گناهان
توجه کنید که بين نماز صحيح و نماز (مورد قبول خداوند) فرق است .آنچه که در روایات در رابطه با برخی گناهان مانند غیبت ،تهمت و یا شراب خواری آمده ناظر به این مطلب است که آنقدر این گناهان تاثیر نامطلوب بر روی روح و روان انسان دارد که انسان را از خداوند دور می کند و خداوند نمازش را نمی پذیرد اما این بدان معنا نیست که شخص تا چهل روز صبر کند و عبادت را کنار بگذارد بلکه به دلیل بزرگ بودن گناه سریع شخص باید توبه نماید و حق الناس را ادا نموده از شخصی که غیبتش را کرده حلالیت بطلبد و در جمعی که او را رسوا کرده باید به دفاع از او برخیزد.بنابراین بعد از توبه ان شا الله نماز مورد قبول واقع می شود چرا که اثر گناه از بین می رود.در واقع این دسته از روایات به تاثیر عمیق برخی گناهان اشاره دارد به گونه ای که اینقدر این اثر زیاد است که موجب عدم قبولی نماز وسایر عبادات می شود و شخص گناهکار باید بداند که از طریق این گناهان نه تنها به دیگران ضربه زده و آبروی آنها را حفظ نکرده بلکه عبادات خود را زیر سوال برده است.پس به محض توبه و ادای حق شخص خود را از دایره ی مشمولین این نوع روایات خارج می کند ولو این که یک ساعت بعد از غیبت کردنش باشد نه لزوما چهل روز.

در مورد مشورت يعنى در آنجا كه كسى مى خواهد مثلا با ديگرى ازدواج كند و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤ ال مى كند، در اينجا نمى توان گفت : افشاى عيب طرف ، گناه دارد بلكه امانت در مشورت ايجاب مى كند كه آنچه را مى داند و گفتنش در امر ازدواج آن شخص موثر است را افشا كند، و این امور از موارد جواز غیبت است چرا كه پرده پوشى در اين گونه موارد خيانت است ، و خيانت در مشورت جايز نيست .البته در این شرایط نیز رعایت حفظ حرمت شود به گونه ای که اگر گناهی را از طرف مقابل سراغ دارد که دانستنش در امر ازدواج دخالتی ندارد لازم نیست در مورد آن گناه صحبت کند.توجه کنید که این امور نیاز به دقت دارد و مجوز غیبت در این امور به معنای بازی کردن با آبروی دیگران نیست.
یکی از موارد جواز غیبت جایی است که مسلمانی جان يا مال يا ناموسش از سوى ديگرى در خطر قرار گرفته و او آگاه نيست ، افشاكردن اين خطر نيز جايز بلكه گاهى واجب است .البته در این شرایط هم باید دقت لازم به عمل آید به گونه ای که از حد لزوم تجاوز نشود و اگر این نوع آگاهی از طرق دیگر و غیر مستقیم می تواند موثر باشد نباید مستقیم وارد عمل شد و غیبت کرد.

کنترل کردن غیبت
درمان بیماری های اخلاقی با شناختن ریشه های آنها انجام می گیرد و ریشه ی غیبت امور متعددی است که باید اول آنها شناسایی شود و در مرحله ی بعد شخص برای رفع آنها اقدام نماید. حسد، كينه توزى ، كبر و خودبرتربينى از جمله عواملی است که باید در ابتدای کار از وجود شخص ریشه کن شود چرا که عامل غیبت در بیشتر مواقع به یکی از این امور بر می گردد.
در حديثى از امام صادق عليه السّلام نقل شده است : ((اءصل الغيبة تتنوّع بعشرة اءنواع ؛ شفاء غيظ و مساعدة قوم و تهمة ، و تصديق خبر بلاكشفه ، و سوءظنّ و حَسد و سخريّة و تعجّب و تبرّم و تزيّن ، فان اءردت السّلامة فاذكر الخالق لاالمخلوق فيصير ذلك مكان الغيبة عبرة و مكان الاثم ثوابا؛
سرچشمه غيبت به دَه نوع تقسيم مى شود، تشفّى قلب (فرونشاندن آتش غضب ) و همگامى با ديگران (تعصّب گروهى ) و تهمت زدن ، و تصديق عجولانه خبرى كه صدق و كذب آن آشكار نشده ، و سوءظن و حسد و استهزاء، و اظهار تعجب و ابراز ناراحتى و خويشتن آرايى . و اگر مى خواهى سالم بمانى به ياد خالق باش نه به ياد مخلوق ، اين سبب مى شود كه به جاى غيبت (از عيوب ديگران ) عبرت بگيرى و به جاى گناه پاداش براى تو حاصل شود)).(5)
درمان علمی و عملی باید در کنار هم باشد تا شخص را به نتیجه ی مطلوب برساندتوجه به پى آمدهاى سوء معنوى و مادى ، فردى و اجتماعى غیبت می تواند غیبت کننده را از گناهش بازدارد.هر گاه انسان به اين نكته توجه كند كه غيبت او را از چشم مردم مى اندازد و به عنوان فردى حق نشناس معرفی می نمایدو حسنات او از بين مى بردتوجه به این امور می تواند عامل بازدارنده ی خوبی باشد برای ترک غیبت.

انسان باید به این امر توجه کند که عزت بخشیدن دست خداست و ما از طریق غیبت بدنبال تخریب شخصیت دیگران هستیم در حالی که ما عزت و احترام خود را زیر سوال می بریم و پيش از آن كه شخصيت اجتماعى طرف مقابل را بشكنیم شخصيت خود را درهم مى كوبیم.
ترک معاشرت با دوستانی که اهل غیبتند و ترک مجالس و مکانهایی که در آنجا غیبت می شود می تواند راهکار مناسبی برای درمان باشد.


منابع:
(1) وسائل الشّیعه، جلد 8، ابواب احکام العشره، صفحه 602.
(2) بحارالانوار، جلد 72، صفحه 253.
(3) سوره حجرات: 14
(4) . انفال، 2.

(5).بحارالانوار، جلد 72، صفحه 257.

موضوع قفل شده است