جمع بندی غفلت و نسیان حضرت موسی (ع)

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
غفلت و نسیان حضرت موسی (ع)
سلام . استاد قضیه حضرت موسی و غفلتشان چه بودکه در آیه۶۱ سوره کهف آمده ماهی حضرت موسی راهش راگرفت و رفت؟ باتشکر
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد تذکره
با سلام و عرض خسته نباشید در دو مرحله پاسختان را می دهم مرحله شرح ما وقع از محتوای کتب تفسیری : خدای سبحان به موسی وحی کرد که در سرزمینی بنده ای دارد که دارای علمی است که وی آن را ندارد، و اگر به طرف مجمع البحرین برود او را در آنجا خواهد دید به این نشانه که هر جا ماهی زنده - و یا گم - شد همانجا او را خواهد یافت. موسی(علیه السلام)تصمیم گرفت که آن عالم را ببیند، و چیزی از علوم او را فراگیرد، لا جرم به رفیقش اطلاع داده به اتفاق به طرف مجمع البحرین حرکت کردند و با خودیک عدد ماهی مرده برداشته به راه افتادند تا بدانجا رسیدند و چون خسته شده بودند بر روی تخته سنگی که بر لب آب قرار داشت نشستند تا لحظه ای بیاسایند و چون فکرشان مشغول بود ازماهی غفلت نموده فراموشش کردند. از سوی دیگر ماهی زنده شد و خود را به آب انداخت - و یا مرده اش به آب افتاد -رفیق موسی با اینکه آن را دید فراموش کرد که به موسی خبر دهد، از آنجا برخاسته به راه خودادامه دادند تا آنکه از مجمع البحرین گذشتند و چون بار دیگر خسته شدند موسی به او گفت غذایمان را بیاور که در این سفر سخت کوفته شدیم.در آنجا رفیق موسی به یاد ماهی و آنچه که از داستان آن دیده بود افتاد، و در پاسخش گفت: آنجا که روی تخته سنگ نشسته بودیم ماهی را دیدم که زنده شد و به دریا افتاد و شنا کرد تا ناپدید گشت، من خواستم به تو بگویم ولی شیطان از یادم برد - و یا ماهی را فراموش کردم در نزد صخره پس به دریا افتاد و رفت. موسی گفت: این همان است که ما، در طلبش بودیم و آن تخته سنگ همان نشانی مااست پس باید بدانجا برگردیم.بی درنگ از همان راه که رفته بودند برگشتند، و بنده ای ازبندگان خدا را که خدا رحمتی از ناحیه خودش و علمی لدنی به او داده بود بیافتند. موسی خود را بر او عرضه کرد و درخواست نمود تا او را متابعت کند و او چیزی از علم و رشدی که خدایش ارزانی داشته به وی تعلیم دهد.آن مرد عالم گفت: تو نمی توانی با من باشی و آنچه از من و کارهایم مشاهده کنی تحمل نمایی، چون تاویل و حقیقت معنای کارهایم رانمی دانی، و چگونه تحمل توانی کرد بر چیزی که احاطه علمی بدان نداری؟ موسی قول دادکه هر چه دید صبر کند و ان شاء الله در هیچ امری نافرمانیش نکند.عالم بنا گذاشت که خواهش او را بپذیرد، و آنگاه گفت پس اگر مرا پیروی کردی باید که از من از هیچ چیزی سؤال نکنی، تا خودم در باره آنچه می کنم آغاز به توضیح و تشریح کنم.
اما مرحله دوم موضوع ماهی در داستان فوق را بیان می کنم : در بعضی روایات (1) آمده که ماهی بریان بوده است و در روایاتی دیگر (2) از مسلم و بخاری و نسائی و ترمذی و دیگران آمده که نزد تخته سنگ چشمه حیات بوده. حتی در روایت مسلم و غیر او آمده که آن آب، آب حیات بوده که هر کس از آن بخورد همیشه زنده می ماند و هیچ مرده بی جانی به آن نزدیک نمی شود مگر آنکه زنده می گردد، به همین جهت بوده که وقتی موسی و رفیقش نزدیک آن آب نشستند ماهی زنده شد...و در غیر این روایت آمده: رفیق موسی از آن آب وضو گرفت، از آب وضویش یک قطره به آن ماهی چکید و زنده اش کرد.و در دیگری آمده که یوشع از آن آب خورد در حالی که حق خوردن نداشت پس خضرچون او را با موسی بدید به جرم این که از آن آب نوشیده او را در یک کشتی بست و رهایش کرداو در نتیجه در میان امواج دریا سرگردان هست تا قیامت قیام کند. و در بعضی دیگر آمده: نزدیک صخره، چشمه حیات بوده، همان چشمه ای که خود خضر از آن نوشید - این قسمت را سایر روایات ندارند. پی نوشت ها : 1.منهج الصادقین، ج 5، ص 366. 2. نور الثقلین، ج 3، ص 270، ح 128.
جمع بندی سوال : قضیه حضرت موسی(علیه السلام) و غفلتشان چه بودکه در آیه۶۱ سوره کهف آمده ماهی حضرت موسی(علیه السلام) راهش راگرفت و رفت؟ پاسخ: خدای سبحان به موسی(علیه السللام)  وحی کرد که در سرزمینی بنده ای دارد که دارای علمی است که وی آن را ندارد، و اگر به طرف مجمع البحرین برود او را در آنجا خواهد دید به این نشانه که هر جا ماهی زنده - و یا گم - شد همانجا او را خواهد یافت. موسی(علیه السلام)تصمیم گرفت که آن عالم را ببیند، و چیزی از علوم او را فراگیرد، لا جرم به رفیقش اطلاع داده به اتفاق به طرف مجمع البحرین حرکت کردند و با خودیک عدد ماهی مرده برداشته به راه افتادند تا بدانجا رسیدند و چون خسته شده بودند بر روی تخته سنگی که بر لب آب قرار داشت نشستند تا لحظه ای بیاسایند و چون فکرشان مشغول بود ازماهی غفلت نموده فراموشش کردند. در بعضی روایات (1) آمده که ماهی بریان بوده است و در روایاتی دیگر (2) از مسلم و بخاری و نسائی و ترمذی و دیگران آمده که نزد تخته سنگ چشمه حیات بوده. حتی در روایت مسلم و غیر او آمده که آن آب، آب حیات بوده که هر کس از آن بخورد همیشه زنده می ماند و هیچ مرده بی جانی به آن نزدیک نمی شود مگر آنکه زنده می گردد، به همین جهت بوده که وقتی موسی و رفیقش نزدیک آن آب نشستند ماهی زنده شد...و در غیر این روایت آمده: رفیق موسی از آن آب وضو گرفت، از آب وضویش یک قطره به آن ماهی چکید و زنده اش کرد.و در دیگری آمده که یوشع از آن آب خورد در حالی که حق خوردن نداشت پس خضرچون او را با موسی بدید به جرم این که از آن آب نوشیده او را در یک کشتی بست و رهایش کرداو در نتیجه در میان امواج دریا سرگردان هست تا قیامت قیام کند. و در بعضی دیگر آمده: نزدیک صخره، چشمه حیات بوده، همان چشمه ای که خود خضر از آن نوشید - این قسمت را سایر روایات ندارند. پی نوشت ها : 1.منهج الصادقین، ج 5، ص 366. 2. نور الثقلین، ج 3، ص 270، ح 128.
موضوع قفل شده است