غریب تر از غریب ، ویژه نامه شهادت امام محمد تقی جوادالائمه علیه السلام

تب‌های اولیه

76 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

چقدَر فرق میکند گاهی
سرگذشت عجیب پیکرها

روزگاری جسارت سُم‌ها
روزگاری عنایت پرها

بدنی سرخ سرخ روی زمین
بدنی سبزِ سبز بر سر بام

روسیاهی برای اسبان ماند
رو سپیدی برای کفترها

سلام می دهم از دور من به محضرتان
چه کرده با دل من مرقد منورتان

تو عادتت کرم است ای جواد اهل البیت
شده است عادت من هم گداییِ درتان

تو جنس غربتت از جنس غربت حسن است
میان خانه و غربت ؟ امان ز همسرتان

عجیب بود که یک زهر دو هدف را سوخت
نخست جسم تو و بعد قلب مادرتان

دلیل همهمه کردن به پشت در این بود
به گوش ها نرسد تا صدای آخرتان

خدائی باز هم این غیرت کبوترها
که مرهمی شده بر زخم جسم پرپرتان

به روی بام به جسم تو سایه گستردند
که لااقل نخورد آفتاب پیکرتان

به خاک دید تو را فاطمه خدا را شکر
ندید حداقل روی نیزه ها سرتان

مسیر روضه به کرببلا مشخص شد
سخن ز نیزه شد و رأس جد اطهرتان

مصیبت دو جوان اهل بیت را سوزاند
یکی غم تو و دیگر علیِ اکبرتان

عطش نصیب تو شد جای شکر آن باقیست
که خنجری نشد آقا نصیب حنجرتان

#مهدی_مقیمی
#امام_جواد_ع_شهادت

اینجا به جای اینکه برایت دعا کنند
کف می زنند تا نفست را فدا کنند

یا جای اینکه آب برایت بیاورند
همراه نالۀ تو چه رقصی بپا کنند

باید فرشته ها همه با بال های خود
فکری برای چشم پُر اشک رضا کنند

هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند
تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند

این قدر پیش چشم همه دست و پا مزن
این ها قرار نیست به تو اعتنا کنند

بال فرشته های خدا هست پس چرا !؟
این چند غلام تو را جابجا کنند

حالا که می برند تو را روی پشت بام
آیا نمی شود که کمی هم حیا کنند

تا بام می برند که شاید سر تو را
در بین راه با لبه ای آشنا کنند

حالا کبوتران پَر خود را گشوده اند
یک سایبان برای تنت دست و پا کنند

#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_جواد_ع_شهادت

جواد ابن الرضا

لطف تو بی‌واسطه دریای جودت بی‌کران
عالمی از فهم ابعاد وجودت ناتوان

صورت و سیرت... نه اصلاً عمرت از مضمون پر است
ماه گندمگون! غریب خانه! مولای جوان!

چاه‌های خشک با دست تو جوشان می‌شدند
ای نگاهت مثل چشمه! ای دلت آتشفشان!

روز حسرت هیچ‌کس حسرت نخواهد خورد تا
بخشش ابن الرضایی تو باشد در میان

داستان عمر تو کوتاه بود اما نبود
لحظه‌ای تاریخِ نور از ردپایت بی‌نشان

یوسفی اما عزیز خانه‌ات هم نیستی
یا سلیمانی که شأنش را نمی‌فهمد زمان

دوستانت بی‌وفایی... دشمنانت خون دل...
آشنای طعنه‌ای از کودکی... از این و آن

نامتان را شیعیان گاهی به قصد... بگذریم
ما چنین گفتیم تا وا شد دهان دیگران

از قضا من هم جواد بن الرضایم گر چه باز
بین ما فرق است مولا از زمین تا آسمان

#محمدجواد_الهی_پور

یوسفی اما عزیز خانه‌ات هم نیستی
یا سلیمانی که شأنش را نمی‌فهمد زمان

#محمدجواد_الهی_پور

برای شهادت جگرگوشه ی امام رضا علیه السلام

دارم از داغ غمت اشک دمادم بیشتر
چشم هایم می زند بارانِ نم نم بیشتر

تو جوادی و کرامت با تو معنا می شود
پس دخیل حاجت باب المرادم بیشتر

همسر نامهربان خیلی اذیت می کند
هرچه او نامهربان تر، شدت غم بیشتر

روی خاک حجره می پیچی به خود آقای من
ناله هایت میشود هر لحظه، کم کم بیشتر

مادرت زهراست آقا آمده بالا سرت
قامتش را کرده این حالات تو خم بیشتر

از به خود پیچیدنت اینگونه حاصل می شود:
زهر هر چه تلخ تر، سوز جگر هم بیشتر

این عطش ، این گریه ها، این خنده های زهر دار
شد بساط روضه ات حالا فراهم بیشتر

یک طرف این ناله ها، یک سو صدای هلهله
می کنم در روضه ات یاد مُحرّم بیشتر

#شعر_روضه_امام_جواد علیه السلام

اسمی گره گشا تر از اسم جواد نیست
پایان هرچه خواستم ازاو "نداد"نیست
بین تمام صحن و سراها طلوع صبح
جایی به باصفائی باب المراد نیست
#قاسم_نعمتی

تشنه ی آب و عاطفه هستی
از نگاهت فرات می ریزد
از صدایِ گرفته ات پیداست
عطش از ناله هات می ریزد

نفست بند آمده؛ ای وای
عاقبت زهر کار خود را کرد
عاقبت زهر، زهر خود را ریخت
جامه های عزا تنِ ما کرد

تشنگی سویِ چشمتان را بُرد
سینه ی پُر شراره ای داری
کاش طشت مدینه اینجا بود
جگر پاره پاره ای داری

چقدر چهره ات شکسته شده!
تا بهاری، چرا خزان باشی!؟
به تو اصلاً نمی خورد آقا
که امامِ جوان مان باشی!

گیسوانت چرا سپید شده؟
سن و سالی نداری آقاجان!
دردِ پهلو گرفته ای نکند !؟
که چنین بی قراری آقاجان؟

شهر با تو سرِ لج افتاده
مرد تنهایِ کوچه ها هستی
همسرت هم شکست قلبت را
دومین مجتبی شما هستی

تک و تنها چه کار خواهی کرد؟
همسرت کاش بی قرارت بود!؟
چقدر خوب می شد آقاجان
لااقل زینبی کنارت بود

باز هم غیرت کبوترها !
سایه بانت شدند ای مظلوم
بال در بالِ هم، سه روز تمام
روضه خوانت شدند ای مظلوم

کاظمینِ تو هر چه باشد، باز
آفتابش به کربلا نرسد
آخر روضه ات کفن داری!
کارت آقا به بوریا نرسد

جای شکرش همیشه می ماند
حرفی از خیزران و سلسله نیست
شکر، در شهر کاظمین شما
خیره چشمی به نام حرمله نیست

#وحید_قاسمی
#شعر_شهادت_امام_جواد_ع

غریبی و غربت تو ماندنیست
شرح جفای همسرت خواندنیست

محمد مبشری

امام جواد(ع) - شهادت

گلی که یادگار داغ گل هاست
به غربت غرق در اندوه تنهاست
دمادم یاد می کرد از مدینه
که او هم کشته ی اندوه زهراست

ز زهر همسری از جور و کینه
به پا آتشفشانی شد به سینه
ز انبوه جفا در شهر بغداد
دوباره تازه شد داغ مدینه

#محمد_مبشری
#امام_جواد_ع_شهادت

شعر روضه #جوادالائمه (ع)

نفس شماره میفتد جگر که میسوزد
غرور میشکند بال و پر که میسوزد

بلند شد نه!بصورت روی زمین افتاد
چه میکشد تن مسموم سر که میسوزد

شبیه فاطمه دستی گرفته بر دیوار
خمیده میشود آخر کمر که میسوزد

لباس خاکی او ارث چادر خاکی است
مدینه رفته دلش هرقدر که میسوزد

زنی قنوت گرفته ست بین آتش و دود
امان ز غربت انسیه در که میسوزد

زمان رد شدن چهل نفر که افتاده؟
زمان رد شدن چهل نفر که میسوزد؟

شعر روضه #جوادالائمه (ع)

هرچه جوان از دست و پا افتاده باشد
زشت است پیش چشمها افتاده باشد

ای کاش با افتادنش طشتی نکوبند
روی زمین بی سر صدا افتاده باشد

تلخ است همسر زهر همسر را بنوشد
مردی ز ظلم آشنا افتاده باشد

انصاف اصلا نیست در بیرون برقصند
در حجره اش آقای ما افتاده باشد

در راه پشت بام میبیند مصیبت
پیکر که بین پله ها افتاده باشد

هرجا بیوفتد روزگارش کربلاییست
فرقی ندارد که کجا افتاده باشد

ای وای اگر در ازدحام سخت گودال
روی تنی سرنیزه ها افتاده باشد

این آبرودار قبیله ست و روا نیست
عریان دراین صحرا رها افتاده باشد

به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
جگرت سوخت و این؛قلب رضا را سوزاند

پشت این حجره دربسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند

شهادت حضرت جواد الأئمه(ع)تسلیت باد...

❖ یا ابن الرضا ❖

اسمی ‌گره‌گشا تر از اسم «جواد» نیست
پایان‌ هر چـه خواستم از او «نـداد» نیست

بین تمـام صحـن و سـراها طلوع صبح
جایی به باصفائی «باب المراد» نیست

یا شاه نجف

هجده روز دگر میشود عید غدیر
شاه نجف به خلق جهان میشود امیر

با منکر غدیر و علی یک کلام و بس
یا کور شو ز فرط حسد یا برو بمیر

بر دشمن علی لعنت

یا جواد الائمه

خوب است اسیر نیزه و خنجر نمی شوی
بی پیرهن در این دم آخر نمی شوی

دست کسی نخورده به گیسوی دخترت
دلواپس کشیدن معجر نمی شوی

یا علی اکبر رضا

افتاده بين حجره و آبش نمي دهند
ميگويد آب آب و جوابش نمي دهند

لب تشنه ، دست وپا زده است مانده بي پناه
اين حجره جلوه ايست ز گودال قتلگاه

در سینه دوباره ابتلا می آید
غم باز به اردوی ولا می آید

دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا می آید

اقوال در رابطه با شهادت امام جواد عليه السلام

[=nassim-bold]حضرت امام جواد عليه السّلام در دهم ماه رجب سال 195 هـ.ق در شهر مدينه ديده به جهان گشود[1]. رحلت آن بزرگوار در سال 220 هـ.ق واقع شده است و سن ايشان هنگام رحلت 25 سال بوده است.[2] قول مشهور در ارتباط با رحلت اين امام بزرگوار اين است كه ايشان توسط معتصم خليفه عباسي مسموم شده و به شهادت رسيده اند. ابن شهر آشوب مي نويسد: «امام جواد ـ عليه السّلام ـ در آخر ذي القعده در بغداد مسموم شد»[3] ابن فتال نيشابوري مي نويسد: «امام جواد ـ عليه السّلام ـ در آخر ذي القعده به واسطه سم به شهادت رسيد»[4] سيد محمد كاظم قزويني مي نويسد: «چيزي كه واضح است و شكي در آن نيست اين است كه امام جواد ـ عليه السّلام ـ به مرگ طبيعي از دنيا نرفته است. هيچ يك از مورخين نگفته اند كه امام به واسطه مرضي يا دردي از دنيا رفته است. بلكه قول صحيح آن است كه بگوئيم: مورخين و محدثين (جزبرخی) اتفاق بر اين دارند كه امام جواد ـ عليه السّلام ـ را معتصم مسموم كرد.[5]
مسعودي مي نويسد: «هنگامي كه امام جواد ـ عليه السّلام ـ به عراق (بغداد) آمد معتصم و جعفر (پسر مأمون) در فكر كشتن امام جواد ـ عليه السّلام ـ بودند، جعفر خواهرش ام الفضل را وسيله اجراي نيرنگ خود قرار داد، زيرا مي دانست كه ام الفضل، با اينكه علاقه شديدي به امام جواد داشته، از آن حضرت روي گردانده است. زيرا ام الفضل داراي فرزند نشد ولي سمانه (همسر ديگر امام) داراي فرزند گرديد. بر همين اساس ام الفضل جواب مثبت به برادرش جعفر داد و آنها مقداري زهر در درون انگور رازقي نمودند. امام جواد ـ عليه السّلام ـ انگور رازقي را دوست مي داشت وقتي آن حضرت از آن انگور خورد مسموم گرديد...»[6]. طبري نيز مي نويسد: «سبب وفات امام جواد ـ عليه السّلام ـ اين بود كه ام الفضل دختر مأمون وقتي ديد خداوند از همسر ديگري فرزندي به امام جواد ـ عليه السّلام ـ داده است با سمي كه در دانه هاي انگور وارد كرد امام ـ عليه السّلام ـ را به شهادت رساند.[7]» مرحوم مجلسي نقل كرده شهادت آن حضرت به واسطه سعايت ابي داود، قاضي وقت در نزد خليفه و با دست كاتب معتصم انجام گرفته است.[8] در اين روايت نيز شهادت آن حضرت را به واسطه سمّي مي داند كه كاتب معتصم به امام جواد ـ عليه السّلام ـ داده است. هرچند شيخ مفيد در «ارشاد» مي نويسد: «براي من ثابت نشده است كه ايشان مسموم شده باشند»[9]. امّا ايشان اولاً قول به مسموم شدن امام جواد ـ عليه السّلام ـ را به عنوان يكي از اقوال در شهادت ايشان بيان كرده است.[10] ثانياً: ايشان چند صفحه بعد در كتابش روايتي را ذكر مي كند كه اين روايت دلالت بر اين دارد كه آن حضرت مورد سوء قصد واقع شده اند. ايشان به نقل از اسماعيل بن مهران روايت مي كند كه گفت: هنگامي كه امام جواد ـ عليه السّلام ـ بار اول (دوران مأمون) از مدينه به بغداد آمد، به آن حضرت عرض كردم: فدايت گردم من در مورد شما در اين سفري كه در پيش داريد ترس دارم (مي ترسم شما را بكشند) بعد از شما چه كسي عهده دار امامت مي شود؟ آن حضرت فرمود: آنچه را گمان مي كني در اين سال رخ نمي دهد. هنگامي كه معتصم در سال 220 هـ.ق آن حضرت را از مدينه به بغداد طلبيد، باز به محضرش رفتم و عرض كردم: فدايت گردم، شما از مدينه مي رويد، امام بعد از شما كيست؟ آن حضرت گريست سپس فرمود: در اين سال بر من نگران باش امامت بعد از من از آن پسرم علي (امام هادي ـ عليه السّلام ـ) است.[11]
علاوه بر اينكه حديثي هم از ائمه شيعه روايت شده كه قول مشهور را تأييد مي كند. در حديثي امام حسن ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «ما منّا الّا مسموم او مقتول»[12] هيچ يك از ما ائمه نيست مگر اينكه يا مسموم مي شويم و يا (با غير سم) كشته مي شويم.
بعد از شهادت امام جواد ـ عليه السّلام ـ فرزندشان امام هادي ـ عليه السّلام ـ به تغسيل و تكفين و نماز بر ايشان پرداخت.[13] و هر چند معتصم خواستار اين بود كه امام جواد ـ عليه السّلام ـ مخفيانه دفن شود و كسي در تشييع جنازه ايشان حاضر نشود، ليكن شيعيان به اين امر آگاه شدند، از منازل خويش خارج شدند و حدود 12000 نفر آن حضرت را تشييع كردند و به خاك سپردند.[14]»

نتيجه گيري:
امام جواد ـ عليه السّلام ـ در سال 220 هـ.ق در بغداد به واسطه سمي كه به آن حضرت داده شد به شهادت رسيدند. مسبب اصلي اين اقدام زشت خليفه عباسي معتصم برادر مأمون بوده است. عموم مورخان و محدثان قائلند كه اين سم توسط ام الفضل همسر ايشان به آن حضرت داده شده است.

پی نوشت ها:
[1] . عبدالرزاق موسوي مقرم، وفاة الامام الجواد(ع)، قم، انتشارات الشريف الرضي، چاپ اول، 1412ق، ص7.
[2] . شيخ مفيد، الإرشاد، قم، نشر الموتمر العالمي لالفيه الشيخ المفيد، 1413ق، ج2، ص273.
[3] . محمد بن علي بن شهر آشوب، مناقب آل ابيطالب، قم، علامه، بي تا، ج 4، ص 382.
[4] . محمد بن فتال نيشابوري، روضة الواعظين، قم، منشورات الرضي، بي تا، ج 1، ص 243.
[5] . قزويني، سيد محمد كاظم، الامام الجواد من المهد الي اللحد، تهران، مؤسسه الرساله، چاپ اول، 1414ق، ص399.
[6] . علي بن حسين بن علي المسعودي، اثبات الوصيه، بيروت، دارالاضواء، چاپ دوم، 1409ق، ص242ـ241.
[7] . محمد بن جرير بن رستم طبرسي، دلائل الامامه، قم، منشورات الرضي، 1363، ص 209.
[8] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج50، ص5.
[9] . شيخ مفيد، همان، 295.
[10] . همان.
[11] . همان، ص298.
[12] . بحارالانوار، همان، ج 27، ص 217.
[13] . الامام الجواد من المهد الي اللحد، همان، ص405.
[14] . همان، ص407.

[="Navy"]


[/]


فصل یازدهم؛ مقام سوم مفاتیح الجنان - صلوات بر محمد بن على بن موسى عليهم السلام‏ (امام جواد علیه السلام)

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَلَمِ التُّقَى وَ نُورِ الْهُدَى وَ مَعْدِنِ الْوَفَاءِ


پروردگارا درود فرست بر محمد بن على (حضرت امام جواد) كه نشانه و مثل اعلاى تقوى و خدا پرستى است و نور هدايت و ارشاد خلق و معدن اهل وفا


وَ فَرْعِ الْأَزْكِيَاءِ وَ خَلِيفَةِ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ‏

و پيرو ساير صاحبان تزكيه نفس و جانشين اوصياى پيغمبر اكرم و امين بر اسرار وحى توست


اللَّهُمَّ فَكَمَا هَدَيْتَ بِهِ مِنَ الضَّلاَلَةِ وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَيْرَةِ وَ أَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اهْتَدَى وَ زَكَّيْتَ بِهِ مَنْ تَزَكَّى

پروردگارا پس چنانكه خلق را تو بواسطه او از گمراهى به راه هدايت آوردى و از وادى حيرت جهالت نجات دادى و هر كه لايق هدايت بود بواسطه او ارشاد كردى و هر كس قابل تزكيه نفس بود روحش را تزكيه و صفا دادى


فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ بَقِيَّةِ أَوْصِيَائِكَ إِنَّكَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‏

پس اى خدا درود فرست بر او بهترين درودى كه بر احدى از اولياء و دوستان خاصت و ساير اوصياى پيغمبر اكرمت فرستادى كه تو اى خدا صاحب عزت و اقتدار و حكمت بى نهايتى.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

منبع

لب تشنه بود ، تشنۀ یك جرعه آب بود


مردی كه درد های دلش بی حساب بود

پا می كشید گوشۀ حجره به روی خاك

پروانه وار غرق تب و التهاب بود

از بسكه شعله ور شده بود آتش دلش

حتی نفس نفس زدنش هم عذاب بود

در ازدحامِ هلهله های كنیزكان

فریاد استغاثۀ او بی جواب بود

یك جرعه آب نذر امامش كسی نكرد

رفع عطش اگر چه کمال ثواب بود

آخر شبیه جد غریبش شهید شد

آری دعای خسته دلان مستجاب بود

غربت برای آل علی تازگی نداشت

در آن دیار كشتن مظلوم باب بود

تا سایه بان پیكر نورانیش شوند

بال كبوتران حرم را شتاب بود

اما فدای بی كفن دشت كربلا

آلاله ای كه زخم تنش بی حساب بود

هم تیغ و نیزه خون تنش را مكیده بود
هم داغدیدۀ شرر آفتاب بود

شاعر:یوسف رحیمی