غریبِ مدینه๑۩๑اشعار و پیامک ویژه شهادت امام حسن مجتبی (ع)๑۩๑

تب‌های اولیه

65 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

اى دل خون شده ایّام عزاى حسن ست

کز ثَرى تا به ثریّا همه بیت الحزن ست

پیرهن چاک زنم در غم آن گوهر پاک

گز غمش چاک ملک را به فلک پیرهن ست


سلام، غریب تر از هر غریب!

سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!

سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!

سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!

سلام، امام غریب من!


اى دل خون شده! ایّام عزاى حسن ست

كز ثَرى تا به ثریّا همه بیت الحزن ست

پیرهن چاك زنم در غم آن گوهر پاك

گز غمش چاك ملك را به فلك پیرهن ست

شهادت مظلومانه امام مجتبی بر شیعیان تسلیت باد


شهادت مظلومانه دومین اخترتابناک آسمان امامت و ولایت

دومین نور خدای سرمد ، زاده زهرای اطهر (س)

کریم آل طاها ، آقا و مولا امام حسن مجبتی

علیه السلام بر شیعیان تسلیت باد


یا حسن مجتبی (ع)!

مهرت به کائنات برابر نمی شود

داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود

از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود

سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود

شهادت کریم آل طاها تسلیت باد



قاسم نعمتی


پسر فاطمه ام غصه بود بنیادم
سند غربت من این حرم آبادم

خاک فرش حرم و گنبد من تکه سنگ
صحن من پر شده از غربت مادرزادم

عزت عالمیان بسته به یک موی من است
کی مذل عربم کشته این بیدادم

شاه بی لشگرم و غربت من تابه کجاست...
زهر با سوز تمام آمده بر امدادم

هرچه خوردم ز خودی خوردم و از زخم زبان
تا که جدم زجنان کرد ز غم آزادم*

هم عدو ضربه به من میزد و هم میخندید
از همان کودکیم بیکس و دشمن شادم

هر زمین خورده مرا یاری خود می خواند
چون که در یاری افتاده زپا استادم

هردم از کوچه گذشتم بدنم درد گرفت
سجده بر خاک به مظلومه سلامی دادم

گرچه شد حائل ضربه سه حجاب صورت
خون دیوار در آورده چنان فریادم

یک تنه جمع نمودم بدنش از کوچه
صحنه بردن مادر نرود از یادم

عایشه تیر به تابوت زدو خنده کنان
گفت از داغ دل فاطمه دیگر شادم

مدینه از زمین تا آسمانش
غم آلود است امشب کهکشانش
ملایک در فرود ودر فراز اند
ثنای مصطفی ورد زبانش

نوای زنده دلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است

به کفر گفت که دست حسن دوائی نیست
درست گفت برادر , خود دوا حسن است

حسین می شنوم هر چه یا حسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بی صدا حسن است

مبین ز نسل حسن هیچ کس امام نشد
به حسن بین گر امامی حسن است

حسین نهی به قاسم دهد اگر به عاشورا
ز من بپرس که سلطلن کربلا حسن است

بخوان به نام حسن تا پدر دهت راهت
بیا که کنیه شیر خدا ابوالحسن است


:Sham: یا امام حسن(ع) :Sham:

حتما تو نیز جنس غمت فرق میکند
آشفتگی زلف خمت فرق میکند

محتاج دستهای کریمانه ات،کرم
از بس که شیوه کرمت فرق میکند

از بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها..
این بیت شعر محتشمت فرق میکند

تو "مادری" و بی حرمی ارث مادری ات
معلوم شد چرا حرمت فرق میکند

زهرا جواب سینه زنان تورا دهد
مزد غلامی علمت فرق میکند

آقا میان کوچه چه دیدی که بعد از آن
وقت عبور هر قدمت فرق میکند

دم های آخری تو "لایوم..." بوده است
ای نوحه خوان که شور دمت فرق میکند

یک بار خواندی و جگرت پاره پاره شد
پس این تویی که جنس غمت فرق میکند

[="Purple"]به مناسبت شهادت امام حسن (ع)...

همینکه برق نگاهش به ما رسد کافیست
صدای ما به صدای خدا رسد کافیست
جهنمی شدنم حتمی ، است اما باز
عنایتی ز ولی خدا رسد کافیست
گدا فقط به امید کریم ها زنده است
حسن به داد دل این گدا رسد کافیست
دو چشم این دل کورم ز لطف خاک بقیع
به تربت حرم کربلا رسد کافیست

منم که بر سر کویت اسیر می مانم
طناب گردن من را بگیر.... می مانم

تمام حرف دل من شکایتی شده است
بقیع رفتن ما هم حکایتی شده است
چه میشود که بگویی : "مدینه ای شده ای"
دمی به دیده ببینم عنایتی شده است
شنیده ام که به دستان جعده در خانه
درون جسم شریفت جنایتی شده است
به شهر قم ز کتاب چهارده معصوم
از آن محدث مومن روایتی شده است

که تشنه بودی و زهرت خوراند جای آب
چه ماجرای عجیبی است ماجرای آب

قلم بزن حسن من مرا گدا بنویس
برای قلب گنه کرده ام دعا بنویس
اگر نشد بپرم سمت قبر پاک بقیع
مرا کبوتر صحنین کربلا بنویس
ای آشنای غریبه ، غریب در خانه
ز ظلم آن زن بی دین و بی حیا بنویس
به سوز زهر هلاهل قلم به من دادی
به دست من تو خودت را هجا هجا بنویس

درون تشت دل زینب است یا جگرت ؟
خدا کند نرود سمت فاطمه خبرت?

درون خانه به یاد مدینه افتادی
به یاد سینه ی زخمی به سینه افتادی
به روی خاک چرا غلط می زنی آقا
به گل نشسته و مثل سفینه افتادی
تمام جسم تو سبز است و چشمها خونی
شبیه حضرت زهرا ز کینه افتادی
همینکه تیر به تابوت تو اصابت کرد
به یاد ضجه و درد سکینه افتادی

تمام کرببلا را به دیده ات دیدی
چه شد که زیر گلوی حسین ،بوسیدی

جعفر ابوالفتحی[/]

پاره هاى جگر از گلوى جگرپاره هستى فرو ریخت و کربلا،همان لحظه در خویش آغاز شد؛ همان جایى که مهربانى بى همتاىحسن بن على علیه السلام روبه روى یک جفت چشم خیانت کار، پرپر مى زدو سینه اش در اقیانوس زهر، غوطه ور بود؛همان جایى که ذره ذره هاى روح امامت، چون تل خاکستردر تشت فرو مى ریخت و زنى دست در دست ابلیس،پشیمانى گاه و بى گاهش را دست به سر مى کرد.
دریغا که سفره اطعام شبانه روزى مدینه، اینک برچیده مى شودو کریم اهل بیت علیهم السلام چون خورشیدى خسته از خاک، به معراج ابدى مى رود.
آه از بیعت هاى سست!
کفر زمانه، دست از شرارت برنمى داشت
و با نقابى از ریا، دست به کار فتنه هاى تازه بود.

تفرقه، چنگ به گریبان امت افکند و آن گاه که بیعت هاى سست،
به فریب ستمگر زمانه، شکسته شدند، او چاره اى جز این نداشت
که لواى صلح را پیش روى جفاى زمانه برافرازد؛

صلحى که زخم هاى بى شمارش،
همه بر دل مجتبى علیه السلام فرود آمد.


غم ِ غم می خورم و غم شده مهماندارم
غیر غم کس نبود تا که شود غمخوارم
گرچه از زهر هلاهل جگرم می سوزد
می دهد خاطره ی کوچه فقط آزارم
خانه ی امن مرا همسر من میران کرد
محرمی نیست که گردد زمحبت یارم
هرچه می خواست به او هدیه نمودم اما
پاسخی نیست به جز سینه ی آتش بارم
روزه بودم طلبیدم چو از او جرعه ی آب
خون دل شد زجفا قوت من و افطارم
می زند زخم زبان لیک نگوید گنهم
خود نداند زچه برخاسته بر پیکارم
من همان زادهی عشقم که بطفلی محزون
شاهد مادر خود بین درو دیوارم
هرگز از از خاطره ام محو نشد کودکیم
پاره پاره جگر از میخ در و مسمارم
تیر باران شده از کینه تن و تابوتم
تحفه از همسر بی مهر و وفایم دارم
قبر ویران شده از خاک بقیع می گوید
بهر مظلومی من این سند و آثارم

یا زهرا (س)

این پسرت چه دیده که هی زار می زند…!؟

هی دست مشت کرده، به دیوار می زند…!

یا حسن بن علی ایها الغریب(ع)...

درمشهدومدینه خدایاچه محشرست

شال عزابه گردن زهراوحیدراست

یابن الحسن بیاکه تسلادهیم تورا

چون سوگ "مجتبی"و"رضا"و"پیمبر"است!!
آجرك الله بقية الله