عوامل سقوط انسان

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نقل قول:
حال به نظر شما بزرگوارن کدام یک از این دو مورد منشا دیگری می تونه باشه؟

هرکدوم میتونه به اون یکی بینجامه

سایه خورشید;118751 نوشت:
کدام یک از این دو مورد منشا دیگری می تونه باشه؟


منتقد;118753 نوشت:
هرکدوم میتونه به اون یکی بینجامه


با سلام

ممنون از سوال خوبتان

یه زمانی سوال می شد ما اگر اعتقادات خودمان را از حیث تئوری قوی کنیم بهتر است یا اگر عمل بکنیم
جواب این سوال درست جواب همین سوال است

انچه در عمل انجام می دهیم مدیون تئوری های ذهنی ماست و انچه می اموزیم را در عمل به نمایش می گذاریم
هر کسی می تواند از راهی وارد شود
فردی در خانواده ای قرار می گیرد که گناه برایشان کار عادی بود و نمی دانسته که گناه است یا نه

و ان عمل را مرتکب می شده و حالا هم بدان عادت کرده و بعد از دانستن گناه هم ان را ادامه می دهد

واز طرفی فردی در خانواده ای متدین بزرگ شده و یا لااقل می دانسته که این عمل گناه است ولی باز ان گناه را انجام می دهد

به طور خلاصه افراد سراشیبی سقوط را از راههای مختلفی شروع می کنند

سرکار متنقد فرمودند
هر کدام می تواند به ان یکی منتهی شود
بله درست است
در نتیجه فرقی نمی کند و نتیجه یکی است
هر کدام از عمل و نظر هم در جنبه مثبت و هم منفی می تواند محرک دیگری باشد

عمل نظر را تقویت می کند و نظر عمل را
اگر ابتدا از عمل شروع کند توجیه تئوریک برای ان پیدا می کند و اگر جنبه نظری گناهی را بیاموزد تحریک در ارتکاب بدان می شود

انسان خود است که باید تلاش و کوشش هم عملی و هم نظری داشته باشد و بتواتند تشخیص دهد راه سالم را از ناسالم

توجه داشتنه باشیم که پیامبر درونی ما انسانها به نام عقل حجت خداوند برای ماست
معمولا می گوینده شنونده باید عاقل باشد

با سلام خدمت دوستان و تشکر از استاد طاها گرامی و منتقد بزگوار

خودم همیشه فکر می کردم ما گناه می کنیم چون اعتقادمون ضعیفه .

ولی حالا که به آیات قرآن نگاه می کنم میبینم که درصد بیشتر مشکلات ما به خاطر گناهی هست که از قبل انجام دادیم شاید اعتقاداتمون هم دخیل باشه ولی بیشتر تاثیر خود گناهان هست که موجب انجام گناهان بزرگتر میشه.

حقیر به 2 تا از آیات مورد نظر اشاره میکنم

ثم عاقبه الذین اساوا السوء ان کذبوا بایات الله (سوره ی مبارکه ی روم / آیه ی مبارکه ی 10)

الذین یکذبوان بیوم الدین* و ما یکذب به الا کل معتد اثیم* اذا تتلی علیه ایاتنا قال اساطیر الاولین* کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون (سوره مبارکه ی مطففین آیات 11 الی 14)

نتیجه:
گناه هست که باعث می شود اعتقاد انسان ضعیف شود یا حتی از بین برود . ولی در صد خیلی مختصری هم اعتقاد میتواند تاثیر گذار باشد .

یه جمله خیلی زیبایی از حضرت علی (ع) وجود داره که واقعا میتونه یه راهکار حسابی برای ما باشه.

امام علی علیه السلام می فرمایند : مراقب افکارت باش که گفتارت می شود، مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود، مراقب رفتارت باش که عادتت می شود،مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود، مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود.

چیزی که از این روایت میشه فهمید اینه که اعتقادات انسان تأثیر مستقیم وبلا واسطه ای روی عملکرد انسان در شرایط مختلف زندگی میذاره.پس اگه بخواهیم ریشه ای تر کار کنیم باید سراغ عقاید مون بریم واونها را محکم تر کنیم تا تأثیر مستقیمش را تو زندگیمون ببینیم.

سایه خورشید;118969 نوشت:
با سلام خدمت دوستان عزیز و تشکر از استاد طاها گرامی و منتقد عزیز

خودم همیشه فکر می کردم ما گناه می کنیم چون اعتقادمون ضعیفه .

ولی حالا که به آیات قرآن نگاه می کنم میبینم که درصد بیشتر مشکلات ما به خاطر گناهی هست که از قبل انجام دادیم شاید اعتقاداتمون هم دخیل باشه ولی بیشتر تاثیر خود گناهان هست که موجب انجام گناهان بزرگتر میشه.

حقیر به 2 تا از آیات مورد نظر اشاره میکنم

ثم عاقبه الذین اساوا السوء ان کذبوا بایات الله (سوره ی مبارکه ی روم / آیه ی مبارکه ی 10)

الذین یکذبوان بیوم الدین* و ما یکذب به الا کل معتد اثیم* اذا تتلی علیه ایاتنا قال اساطیر الاولین* کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون (سوره مبارکه ی مطففین آیات 11 الی 14)

نتیجه:
گناه هست که باعث می شود اعتقاد انسان ضعیف شود یا حتی از بین برود . ولی در صد خیلی مختصری هم اعتقاد میتواند تاثیر گذار باشد

این ارتباط دوسویه است.اما اگه اعتقادات قوی باشه جایی برای گناه نمی مونه،کسی که با یه اعتقاد محکم خدارا قبول کنه دیگه این اعتقاد مانع بزرگی میشه برای انجام گناه.اونهایی که گناه می کنند وگناه باعث سست شدن اعتقاداتشون میشه در اصل به خاطر سستی اعتقاد، گناه کرده اند.

سینا;119145 نوشت:
مراقب افکارت باش که گفتارت می شود، مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود، مراقب رفتارت باش که عادتت می شود،مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود، مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود.

سلام
این کلام نورانی یعنی :
اندیشه تو دورنمای عاقبت توست
موفق باشید

با سلام و تشکر از اساتید گرامی که در بحث شرکت کردند:Gol:

میشه لطفا دلایلتون رو برای رد این آیات بفرمایید؟

درضمن عرایض حقیر بر طبق فرموده های استاد مطهری است.

سایه خورشید;119293 نوشت:
با سلام و تشکر از اساتید گرامی که در بحث شرکت کردند:gol:

میشه لطفا دلایلتون رو برای رد این آیات بفرمایید؟

درضمن عرایض حقیر بر طبق فرموده های استاد مطهری است.


البته بنده به هیچ وجه این آیات را رد نکردم بلکه تأثیر عمیق اعتقاد در رفتار را مطرح کردم ضمن این که اگه به این قسمت توجه می کردید این برداشت را نمی کردید.

(این ارتباط دوسویه است.اما اگه اعتقادات قوی باشه جایی برای گناه نمی مونه،کسی که با یه اعتقاد محکم خدارا قبول کنه دیگه این اعتقاد مانع بزرگی میشه برای انجام گناه.اونهایی که گناه می کنند وگناه باعث سست شدن اعتقاداتشون میشه در اصل به خاطر سستی اعتقاد، گناه کرده اند.)

البته برای روشن شدن مطلب لازمه یه ریشه یابی عمیق از گناه داشته باشیم تا به نتیجه مطلوب برسیم.

خدای متعال در فطرت همگان شناخت نیک و بد را قرار داده و توسط انبیای الهی انسان را از شیطان برحذر داشته است و بسیاری از مومنان نیز به تاثیر منفی شیطان و هوای نفس ایمان دارند، ولی در اثر وجود عواملی نمی توانند آنچنان که باید مقاومت نمایند و دچار لغزش و گناه می شوند. گناه و تبعیت از شیطان ریشه در عوامل فراوانی دارد از جمله:


ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا وپیامبر و عدم رعایت دستورات دینی: به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمیدهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد،هیچگاه خود را گرفتار شهوترانی و شهوت پرستی نخواهد کرد
.

این عامل تأثیر اعتقاد در رفتار را بیان می کند

ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و فروکاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات، کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهشهای نفسانی تا سرحد حیواناتی چون خوک پایین آورد.بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوترانی و ارضای خواهشهای پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه ی افرینش خویشتن ندارند.

این عامل هم باز تأثیر اعتقاد را بر رفتار گوشزد میکنه

ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی تبعیت از هوای نفس: پیروی از خواهشهای نفسانی، اثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به انها توجه کند هرگز به دنبال شهوترانی نخواهد رفت. عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنیهای اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزون طلبیها خود آنان و خانواده شان هستند.

این عامل هم باز تأثیر سستی اعتقاد بر گناه را باز گو میکنه


جهل، غفلت و شهوت: کسى که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بی ‏خبر است گناه می ‏کند همین طور کسى که به این امور آگاه است ولى دچار غفلت می ‏شود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست می دهد و مرتکب گناه می ‏شود. شهوت عاملى است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت می دهد و موجب فراموشى و غفلت مىی گردد. کسى که در اثر شهوت، انگیزه‏اى قوى براى ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهى را مزاحم اطفاء شهوت خویش می ‏یابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور مى کند و ترجیح می دهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض می ‏شود و به کمک توجیهات شیطانى، گناه بودن معاصى را انکار یا فراموش می ‏کند و رو به گناه می ‏آورد.

امیرمؤمنان على(ع) فرمودند: لا تکن ممن... ان عرضت له شهوه اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنه انفرج عن شرایط المله؛
-نهج‏ البلاغه، کلمات قصار، 150.

از آنان مباش... که چون شهوتى پیش آید گناه را مقدم می ‏دارد و توبه را به آینده وا می گذارد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع بیرون می ‏شود. این سخن امام على نشان می‏دهد که حداقل برخى از گناهکاران به سبب ناشکیبایى در برابر خواسته‏ هاى نفسانى به گناه مبتلا می ‏شوند و کسى که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنج‏هاى دیندارى و تبعت از شرع را نیز ندارد.

این عامل برعکس عوامل قبلی تأثیر گناه بر اعتقاد را بیان میکنه.

وجود رذایل اخلاقی: رذایل اخلاقى هر یک منشأ گناه یا گناهانى هستند.
امام امیرالمؤمنین(ع) فرموده ‏اند: الحرص و الکبر و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب؛ نهج ‏البلاغه، کلمات قصار، 371

حرص و خودبینى و حسد، انگیزه‏هایى براى در افتادن به گناهان است.


رذائلى از این دست خود ریشه در دنیا پرستى و سوءظن به خدا دارند. کسى که می ‏خواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشه‏ هاى آن مبارزه کند، یعنى ملکات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملکات نفسانى در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقى به خداوند و صفات نیکوى او امکان‏پذیر است. از سویى نادرستى رابطه معرفتى انسان با خدا منشأ رذایل می ‏شود و از سوى دیگر رذایل نفسانى موجب گناه می ‏شود و به رابطه انسان و خدا آسیب می ‏رساند. این رذایل بزرگ‏ترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا می گذارند. این تأثیر سوء ناشى از همین رابطه دو سویه است.

اینجا هم تأثیر دوسویه را میبینیم.

کوچک شمردن گناه: یکى از عومل بسیار مهم روى آوردن به گناه کوچک شمردن آن است. کسى که گناهى را کوچک می شمارد بر انجام آن گناه جرأت مى یابد و به هنگام ارتکاب آن گناه دچار احساس گناه نمى‏ شود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت مى‏ کند و هر بار که آن را مرتکب شود، آخرت خویش را تباه‏تر مى‏ سازد از این روست که سخت‏ترین گناه آن است که گناهکار آن را کوچک شمارد

اشد الذنوب ما استهان به صاحبه نهج البلاغه کلمات قصار، 348.
شدید ترین گناه آن است که صاحبش آن را کوچک شمارد.

کسى که گناهى را کوچک مى‏ شمارد علاوه بر آن که احتمال تکرار آن را افزایش مى‏ دهد، بى‏ دلیل خود را از کیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافى است.

تأثیر مستقیم گناه بر عقاید

حب دنیا: رسول اکرم ( ص ) فرموه اند :حُبُّ الدُّنیا رَأس کَلِّ خَطِیئَه دنیا ریشه هر گناه است . شریعت مطلقا کسی را از حصول ثروت منع نکرده است بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن ودنیا را مقصود باالذات قرار دادن ممنوع است .

امروزه ما طوری در دنیا ودر حصول دنیا مصروف هستیم که گویا برای همیشه در دنیا ماندگاریم و قناعت پسندی ، زهد وتوکل برای ما بی معنی شده اند

تأثیر گناه در سست شدن عقاید

می توان گفت: سر چشمه همه گناهان ، یکی از این صفات چهار گانه است ....
یا تشبه به خدا
یا تشبه به شیطان
یا تشبه به حیوانات
و یا تشبه به درندگان است
.
بنابراین علل گناهان یکی از این صفات چهار گانه است = یا صفت ربوبیت ، یا صفت شیطانیت ، یا صفت بهیمیت و یا صفت سبعیت .

1- گناهانی که مربوط به صفت ربوبیت و آقایی است مثل تکبر و تفاخر و تجبر و بزرگی و حب مدح و ثناء وحب عزت و بقاء

2- گناهانی که مربوط به صفت شیطانی است مثل ظلم و حسد و حیله گری و خدعه گری و غش و نزاع و جدال و أمر به فساد و منکرات و بدعتها و گمراهی ها .

3- گناهانی که مربوط به صفت بهیمیت و حیوانیت است مثل زنا و لواط و سرقت و حرامخواری و حرص و مانند اینها .

4- گناهانی که مربوط به صفت سبعیت و درندگی است مثل قتل و غضب و مانند اینها .

اینها ریشه گناهان و منبع آنها است که بعضی از آنها مربوط به قلب میشود و برخی مربوط به اعضاء و جوارح و عمده گناهان مربوط به زبان و گوش و چشم و دست و پاها است .

اما فراموش نشه که اعتقاد وشناخت در مرحله اول میتونه بیشترین کمک را به ما در دوری از گناه کنه.

سایه خورشید;118969 نوشت:

خودم همیشه فکر می کردم ما گناه می کنیم چون اعتقادمون ضعیفه .
ولی حالا که به آیات قرآن نگاه می کنم میبینم که درصد بیشتر مشکلات ما به خاطر گناهی هست که از قبل انجام دادیم شاید اعتقاداتمون هم دخیل باشه ولی بیشتر تاثیر خود گناهان هست که موجب انجام گناهان بزرگتر میشه.

با سلام
بنظر بنده حقیر بطور اعم، غفلت ما باعث گناه میشه، که این غفلت همونطور که جناب سینا عرض کردند یک طرفش بر میگرده به جهل و درک و آگاهی پایین و یک طرفش هم بر میگرده به شهوت و خواسته های دنیوی، بطوریکه امام صادق علیه السلام ریشه گناه رو حب دنیا عنوان میکنند


همانطور که در پستهای قبلی گقتیم، رابطه انسان با خدا،یه رابطه ی ادراکی و بر اساس معرفته.میزانه معرفت و ادراک، می تونه عامل مهمی برای تعیین کردن نحوه ی رابطه هم باشه.این بدین معنا هست که هرچه ادراک ومعرفت ما بیشتر باشه رابطه ما با خدا هم بیشتره والبته بهتر.

انسان موقعی که یه عملی را انجام میده باید دو نوع معرفت داشته باشه :یکی معرفت و شناخت قبل از عمل ویکی هم شناخت بعد از عمل .‏
شناخت قبل از عمل، در اصل برمیگرده به همون اعتقاد وشناخت انسان از خدا وخودش .تو این مرحله انسان باید بدونه که خدا کیست؟ وظیفه او در برابر خدا چیست؟ و چه تکالیفی داره؟ دونستن این گونه مسائل، انسان را برای حرکت ارادی و اختیاری آماده می کنه. و اون وقت معرفت صحیح از خدا و راه یافتن به او، انگیزه وصال میشه.

رابطه با خدا، بر اساس شناخت قبل از عمل رابطه ای تصوّری و ذهنیه وصرفا در حد دانستنه .خواستن خدا، حبّ به کمال و جمال او و انگیزه حرکت به جانب او، ذهنی و تصوّریه البتّه تصوّری که پایه اش عقل و فطرته ، نه تعبد. این تصوّر ذهنی و عقلی انگیزه می شه تا انسان در عمل متعبّد باشه; یعنی تسلیم فرامین و دستورات باشه; چون و چرایی در آنها نداشته باشه. اثر این شناخت اینه که انسان، در پرتو این نوع معرفت، به انجام وظایف و تکالیف دینی پرداخته و امر و نهی خدای متعال را اطاعت می کنه.‏

رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

"مَن عرفَ الّلة و عظَّمَهُ منعَ فاهَ منَ الکلامِ وَبَطْنَهُ مِنَ الطَّعامِ وَ عَفی نَفْسَهُ بالصِّیامِ وَالْقِیامِ"
کافی، ج 2، ص 237 .‏

کسی که خدا را بشناسد و او را بزرگ شمارد، دهانش را از کلام (لغو و زیاد) و شکمش را از طعام (حرام و زیادی) باز دارد و نفسش را به سبب روزه و قیام; به عبادت خدا به رنج و زحمت اندازد.‏

"یَنْبَغی لِمَنْ عَرَفَ اللهَ أنْ یَرْغِبَ فیما لَدَیْهِ"غررالحکم، ج 2، ص 860 حرف الیاء

; برای کسی که خدا را بشناسد سزاوار است که به آنچه در نزد خداست رغبت داشته باشد.‏

معرفت بعد از عمل ،معرفت شهودیست یعنی انسان قبل از عمل عالم بود وبعد از عمل شاهد.در این جا دیگر رابطه علمی وتصوری و عقلی نیست; بلکه رابطه شهودی و حضوریه و انگیزه انسان، شهود جمال و کمال است. این قوی ترین رابطه است، چون بر پایه انگیزه قوی و معرفت شدید استوار شده .در این شناخت، ایمان قلبی کامل و اخلاص تحقق پیدا میکنه و رابطه عالی روح انسانی با خدای متعال برقرار می شه.‏

خداوند در قرآن می فرماید:

"وَیَری الَّذینَ اوُتُوا الْعِلمَ الَّذی أنْزِلَ إلَیْکَ مِنْ رَبِکَ هُوَ الْحَقَ ویَهْدی إلی صِراطِ العَزیزِ الْحَمِیدِ."سوره سبا، آیه 6 .‏

کسانی که علم الهی به آنان داده شده می بینند آنچه به تو از جانب پروردگارت نازل شده است، حق است و به راه (خدای) توانا وستوده شده هدایت می کند.‏


با سلام خدمت شما استاد بزرگوار و تشکر از مطالب جامعتون:Gol:

ببخشید ظاهرا برداشت حقیر از مطالب شما اشتباه بود.

ولی الان اینقدر جامع توضیح دادید که فکر نمیکنم دیگه جای سوالی داشته باشه.

با سلام و تشکر از اساتید گرامی

این مطالب رو در در کتاب دین و زندگی دوم دبیرستان مشاهده کردم بنظرم بد نبود به این تاپیک اضافه بشن.

علت سقوط آن است که انسان زمینه ی گناه را در خود پرورش میدهد و دل به دعوتهای باطل درونی و بیرونی می سپارد.

که زمینه های انجام گناه عبارتند از:

1)نفس اماره

2) جهل از حقایق

3) غفلت از خدا و اخرت

4) دام های شیطان

موضوع قفل شده است