اگر خداوند و صفات و اسمای او را به طور حقیقی بشناسیم، میتوانیم انسانهای کامل راستین (امامان) را نیز بشناسیم؛ زیرا آنان آینه تمامنمای صفات جمال و جلال حضرت حقاند . در نامگذاری به اسمای الهی، از تمامی موجودات عالم امکان برترند.
بر این اساس، با شناخت خدا و صفات او، میتوانیم به اوصاف و ویژگیهای امامان نیز آگاه گردیم. شاید دعایی که سفارش شده در زمان غیبت خوانده شود، ناظر به همین حقیقت باشد:
«اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک. اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی؛
خداوندا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی پیامبر را نمیشناسم؛
خدایا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر به پیامبرت معرفت پیدا نکنم، نمیتوانم امامم را بشناسم؛
خدایا! حجت و امامت را به من بشناسان که اگر امام را نشناسم، در دین خود گمراهم».
( اصول کافی، ، ج اول، ص 514 .)
از روایات استفاده میشود که امام زمان(ع) از مکه ظهور میکند.(1)
امام باقر(ع) فرمود: «قائم با سیصد و سیزده مرد از یاران خود در ذی طوی (کوهی مجاور شهر مکه) منتظر قیام است تا آن موقع که به حجرالاسود تکیه زند و پرچم آویخته را به اهتزاز در آورد.» در برخی روایات دیگر آمده است که امام زمان(ع) در هنگام ظهور به کعبه تکیه زده و سیصدو سیزده نفر گرد او اجتماع میکنند و حضرت این آیه را میخواند: «بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین».(2)
پینوشتها:
1. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 577 -.
2. مهدی موعود، ص 1098.
ابوسعید خدری نقل کرده که رسول الله به فاطمه فرمود: دخترم! هفت چیز به ما خاندان عطا شده که به احدی پیش از ما داده نشده، نبی ما بهترین انبیاست که پدر توست . وصی ما بهترین اوصیاست که همسر توست . شهید ما بهترین شهید است که عموی پدر تو حمزه است . آن کس که با دو بال رنگین در بهشت پرواز میکند از ماست و او عموزاده تو جعفر است . دو سبط این امت فرزندان تو حسن و حسین هستند. سوگند به خداییکه جز او خدایی نیست مهدی این امت که عیسی بن مریم پشت سر او نماز میخواند از ماست.
(مجالس السنیه، ج5، ص523 .
)
یکی از سؤالهایی که در طول تاریخ عصر غیبت مطرح بوده این است که چرا امام زمان (ع)از دیدهها غایب و پنهان است. در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره میکنیم:
1.خداوند متعال در قرآن از پیروزی وغلبه دین اسلام بر جمیع ادیان در پایان تاریخ بشر خبر داده است:" هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ المُشْرِکونَ؛ اوست خدایی که رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلّط وبرتری دهد، گر چه مشرکان کراهت داشته باشند".(1)
2. مصالح بندگان با اختلاف حالات آنها متغیر میشود. خداوند متعال امر تدبیر بندگان ومصلحت آنها را بر عهده گرفته، عقلشان را کامل کرده وآنها را به انجام اعمال صالح وادار نموده است تا از این طریق به سعادت برسند. حال اگر مردم به دستورهای خداوند تمسک کرده وانجام وظیفه کنند، بر خداوند است که آنها را یاری کند وبا عنایتهایش بر بندگان، راه را بر آنها هموار نماید، ولی در صورتی که مخالف دستورهایش عمل کنند ومرتکب نافرمانی شوند، مصلحت بندگان تغییر میکند، در نتیجه، موقعیت ووضع نیز تغییر خواهد کرد و خداوند توفیق را از آنان سلب خواهد نمود، در این هنگام مستحقّ ملامت وسرزنش میشوند.
خداوند متعال امامان را یکی پس از دیگری به سوی مردم فرستاد ولی هنگامی که ائمه را نافرمانی کرده و خونشان را ریختند، قضیه برعکس شد ومصلحت بر این تعلق گرفت که امام، غایب ومستور گردد.
3. بی شک هر کار اجتماعی -بزرگ یا کوچک- احتیاج به آماده شدن شرایط مناسب دارد. باید برای قیامی جهانی وفراگیر آمادگی خاصی صورت گیرد.
4. بیتردید، دین غالب در عصر ظهور، احتیاج به رهبر وامامی غالب دارد که دارای شرایطی از قبیل: قدرت فوقالعاده، علم جامع وعصمت باشد.
5. مطابق روایات متواتر بین شیعه وسنّی، پیامبر (ص) امامان بعد از خود تا روز قیامت را دوازده نفر برشمرده است که بعد از او پیاپی خواهند آمد.(2)
6. از مجموعه روایات وادله عقلی استفاده میشود که بقای امام معصوم وحجّت خدا بر روی زمین تا روز قیامت امری ضروری است.
کلینی به سند صحیح از ابیحمزه نقل میکند که از امام صادق (ع) سؤال کردم: آیا زمین بدون امام باقی میماند؟ حضرت فرمود: «لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت؛اگر زمین بدون امام باقی بماند دگرگون خواهد شد.» (3)
7. یکی از اسباب گوشهنشین شدن انبیا و رسولان، خوف از قتل به جهت حفظ جان وبه امید گسترده شدن دین شان بوده است. امام مهدی (ع) به سبب نبود اسباب عادی برای یاریاش وخوف از کشته شدن، به امر خداوند مأمور به غیبت ودوری از مردم شدند.
امام صادق (ع) به زراره فرمود: «للقآئم غیبة قبل قیامه. قلت: ولِمَ؟ قال: یخاف علی نفسه الذبح؛ برای قائم غیبتی است قبل از قیامش، زیرا از کشته شدن خود میترسد.» (4)
8. یکی از اسباب وعوامل غیبت امام زمان (ع) که در روایات به آن اشاره شده، بیعت نکردن آن حضرت با حاکمان عصر خود است. شیخ صدوق از امام صادق (ع) نقل میکند: «یقوم القائم (ع) ولیس لأحد فی عنقه بیعة؛ قائم (ع) قیام خواهد کرد در حالی که بیعت کسی بر گردن او نخواهد بود.»(5)
9. هدایت بر چند قسم است:
ا) هدایت فطری: که همان هدایت از راه فطرت است:" فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِک الدِّینُ القَیمُ وَلکنَّ أَکثَرَ النّاسِ لایعْلَمُونَ؛پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست.این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمیدانند.» (6)
ب) هدایت تشریعی: که بسته به حضور امام در میان جامعه است تا مردم را از نزدیک راهنمایی کند:"
کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الکتابَ بِالحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ... ؛ مردم [در آغاز] یک دسته بودند، [و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال] خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند...» (7)
ج)هدایت تکوینی: که تصرف وتدبیر در نظام آفرینش است:"قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکتابِ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیک طَرْفُک فَلَمّا رَءآهُ مُسْتَقَرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَ أَشْکرُ أَمْ أَکفُرُ...؛[امّا] کسی که دانشی از کتاب [آسمانی] داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد. و هنگامی که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟!» (8)
د)هدایت باطنی: که از ولایت تکوینی وبه معنای رساندن به مطلوب است:" وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الخَیراتِ وَإِقامَ الصَّلوةِ وَإِیتآءَ الزَّکوةِ وَکانُوا لَنا عابِدِینَ؛ وآنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند وهر کار نیکو را [از انواع عبادات وخیرات] وخصوص اقامه نماز وادای زکات را به آنها وحی کردیم وآنها هم به عبادت ما پرداختند.» (9)
با نظر وتأمّل در مجموع مقدمات فوق به این نتیجه خواهیم رسید که وجود نازنین امام زمان (ع) به عنوان دوازدهمین امام، باید برای روز موعود در پس پرده غیبت باشد، تا در آن هنگام به اذن خداوند برای هدایت بشر ظهور کند.
پینوشتها:
1. صف (61) آیه 9.
2. صحیح بخاری، ج 8، ص 127.
3. کافی، ج 1، ص 179، ح 10.
4.کمالالدین، ج 2، ص 481، ح 10.
5. همان، ص 480.
6. روم (30) آیه 30.
7. بقره (2) آیه 213.
8. نمل (27) آیه 40.
9. انبیاء (21) آیه 73.
در خصوص تعداد یاران امام زمان(ع) روایات و متون دینی اختلاف دارند. از برخی روایات استفاده میشود که تعداد یاران امام زمان(ع) 313 نفر هستند.(1)
مفضل بن عمر از امام صادق(ع) گزارش نمود: "گویا مینگرم قائم را بر منبر کوفه و 313 نفر یارانش، که پیرامونش گرد آمدهاند، به شمار اهل بدر"(2)
در برخی از روایات دیگر، تعداد یاران امام زمان(ع) ده هزار بیان شده است.
ابوبصیر از امام صادق(ع) روایت میکند: "تا حلقه کامل نگردد، قائم خروج نمیکند... کامل شدن حلقه ده هزار نفر است".
همچنین در روایات دیگر تعداد یاران امام از دوازده تا پانزده هزار ذکر شده است.(3) مضافاً بر این که در برخی روایات دیگر به تودههای انبوهی اشاره شده است که از نقاط گوناگون جهان، به ویژه مشرق زمین به کمک امام میشتابند.(5)
بنابراین مقصود از آن دسته روایات که تعداد یارن امام را 313 نفر ذکر کرده، آن نیست که یاران امام تنها همان تعداد هستند. شاید منظور این باشد که این تعداد فرماندهان و وزیران و از یاران خاص امام باشند که در آغاز، هستههای اصلی نیروها را برعهده دارند و پس از پیروزی، برای ارشاد و دادرسی و کارگزاری به سرزمینهای دور و نزدیک فرستاده میشوند. امام صادق(ع) فرمود: "آنان پرچمداران لشکرها و کارگزاران امام روی زمین هستند" از این گروه، به "نقباء" "خواص" و "ذخرالله" تعبیر شده است.(6)
شاید منظور از 313 کسانی باشند که نخستین گروندگان به حضرت هستند که در انتظار ظهور موعود در مکه میباشند. با گرد آمدن این گروه، دعوت حضرت آغاز میشود. پس از انتشار خبر و گزارش آن، دیگر یاران امام زمان به آنها ملحق میشوند. امام صادق(ع) فرمود:
"سیصد و سیزده نفر یاران با او بیعت میکنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده، پس رهسپار مدینه میگردد"(7) علامه مجلسی همین معنا را از روایات استنباط کرده و مینویسد: "یاران مهدی، منحصر به 313 نفر نیستند، بلکه این شمار یارانی هستند که حضرت به کمک آنان حرکت را آغاز میکند".(8)
در بعضی از روایات آمده است که تعدادی از یاران امام زمان(ع) را زنان تشکیل میدهند. امام باقر(ع) فرمود: "سوگند به خدا، سیصد و اند نفر بدون وعده پیشین گرد میآیند . میان آنان پنجاه زن است"(9)
وجود زنان در میان خواص و وزیران مهدی نشانگر اوج و عظمت والای زنان در انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع) است.
یاران مهدی (ع)، از صنف و نژاد ویژهای نیستند، بلکه از گروه ها و نژادهای گوناگون و از سراسر جهان هستند.(10) اکثریت قریب به اتفاق یاران امام زمان(ع) را جوانان تشکیل میدهند. امام علی(ع) فرمود: "یاران مهدی همه جوانانند و پیر و کهنسال در میان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندکی که مانند سرمه برای چشم و نمک برای غذا لازم هستند البته کمترین چیز مورد نیاز در غذا نمک است".(11)
پی نوشتها:
1 - بحارالانوار، ج52، 341؛ نعمانی، الغیبة، ص 315؛ منتخب الاثر، ص 166.
2 - الغیبة نعمانی، ص 307.
3 - سید بن طاووس، الملاجم و الفتن، ص 65، به نقل از مجله حوزه، ویژه امام زمان(ع)، ص 295.
4 - ارشاد مفید، ج2، ص 383.
5 - مجله حوزه، ویژه امام زمان(ع) ص 296؛ بحارالانوار، ج53، ص 7.
6 - ارشاد مفید، ج2، ص 383.
7 - بحارالانوار، ج52، ص 323.
8 - همان، ص 223.
9 - ینابیع الموده، ص 249.ؤ
10 - بحارالانوار، ج53، ص 334؛ نعمانی، پیشین، ص 315؛ طوسی، الغیبة، ص 284.
به طور کلی در مورد مکان امام زمان باید گفت:
از مسائلی که درباره امام زمان(ع) مورد بحث و گفت و گو است، مکان و محل سکونت آن حضرت است، که آیا آن حضرت در مکان خاصی سکونت دارد یا نه؟ و اگر در مکان ویژهای است آن مکان کجا است؟
روایاتی که درباره مکان امام زمان(ع) وجود دارند چند دسته اند:
1 - برخی از روایات محل خاصی را تعیین نکرده و جایگاه آن حضرت را در بیابانها و کوهها معرفی میکند. از آن جمله حضرت مهدی(ع) به پسر مهزیار فرمود: «فرزند مهزیار! پدرم امام حسن(ع) از من پیمان گرفت و فرمان داد که برای سکونت کوههای سخت و سرزمینهای خشک و دور دست را برگزینیم».(1)
از این روایت استفاده میشود که حضرت از دسترسی مردم دور است و کسی از محل سکونت وی آگاه نیست.
2 - برخی روایات خاصی را به عنوان محل سکونت آن حضرت یاد نمودهاند، مثلا در برخی از روایات در مدینه و پیرامون آن اشاره شده است.
ابوبصیر میگوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: «لابد لصاحب هذا الامر من عزلة و لابد فی عزلته من قوة و ما بثلاثین من وحشته، و نعم المنزل طیبة»(2)، صاحب زمان(ع) را عزلت و غیبتی است که در آن، غیبت، نیرومند است به سی نفری که با حضرت هستند وحشت و تنهایی را از وی دور میکنند (و به قوت وی میافزاید) و خوب جایگاهی است (مدینه) طیبه.
از این روایات استفاده میشود که حضرت در مدینه منوره منزل دارد و افرادی همواره با ایشان به صورت ناشناس هستند.
برخی روایات مکان امام زمان(ع) را کوه«رضوان» که در اطراف مدینه است، بیان کردهاند، عبدالاعلی آل سام میگوید: «با امام صادق(ع) از مدینه خارج شدیم، به روحاء (اطراف مدینه) که رسیدیم حضرت نگاهش را به کوهی دوخت و مدت زمانی ادامه داد، و فرمود: این کوه رضوان نام دارد، خوب پناهگاهی است برای خائف(امام غائب) در غیبت صغرا و غیبت کبری.(3)
از روایات دیگر استفاده میشود که امام زمان(ع) در مکانی به نام «ذی طوی» که در اطراف مکه است، زندگی میکند و از همان جا نیز یاران خود قیام میکنند. امام باقر(ع) فرمود: «امام زمان را غیبتی است در بعضی از درهها و اشاره کرد به منطقه «ذی طوی. (4)
3 - برخی روایات جایگاه خاصی را برای امام زمان(ع) نام نمیبرد، ولی از حضرت به عنوان فردی یاد میکند که با مردم و در میان مردم و با آنان حشر و نشر داردو به گونهای ناشناس زندگی میکند. امام صادق(ع) فرمود: «صاحب الامر شباهتی نیز به حضرت یوسف پیامبر(ع) دارد جای انکار نیست که خداوند با حجت خود همان کاری را انجام دهد که با یوسف انجام داد. صاحب الزمان(ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در میان مردم رفت و آمد میکند و در بازار قدم مینهد و گاهی بر فرش منزلهای دوستان مینشیند، لیکن او را نمیشناسند تا زمانی که خداوند به وی اذن دهد تا وی خود را معرفی کند، آن گونه که یوسف(ع) اجازه داد هنگامی که برادرانش گفتند: تو یوسفی؟ گفت: آری من یوسفم».(5)
از این روایت استفاده میشود که امام زمان(ع) مکان معین نداشته در میان جمع و جامعه است، با مردم حشر و نشر دارد و زندگی طبیعی و معمولی دارد. در مراسم مذهبی و مناسک حج شرکت میجوید، ولی شناخته شده نیست و این امری است که سابقه داشته و دارد. عنایت امام(ع) به مردم و هدایت و رهبری مردم از سوی دیگر نشان از آن دارد که آن حضرت در همه جا بوده و در همه جا حضور دارد.
از جمع بین روایات نیز میتوان استفاه کرد که امام زمان(ع) در همه جا حضور دارد و این منافات ندارد به آن دسته از روایت که مکان معین مانند مدینه و مکه را بیان کردهاند؛ زیرا آن دسته روایات ناظر بر آن است که در برخی از زمانها و مکانهای خاص حضور پیدا میکند. آن دسته از روایات که مکان مشخصی را برای امام بیان نکرده ناظر بر آن است که حضرت در همه جا حضور دارد. بی تردید یکی از مصادیق حضور امام در همه جا، همان مکانهای خاصی میباشد.
پینوشتها:
1. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 266.
2. بحار الانوار، ج 52، ص 153 و اصول کافی، ج 1، ص 340.
3. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 162.
4. نعمانی، کتاب الغیبه، ص 182.
5. نعمانی، کتاب الغیبه، ص 164.
امام حسین رجعت ؟
علت اینکه امام حسین (ع) اولین کسی است که رجعت می کند ،معلوم نیست ،اما آنچه در برخی روایات آمده ، این است : اولین کسی که در جریان رجعت به دنیا بر می گردد، امام حسین (ع) است. امام صادق(ع) فرمود: نخستین کسی که زمین برای او شکافته میشود و به زمین باز می گردد،حسین بن علی(ع) است».(1) در روایت دیگر آمده«نخستین کسی که به دنیا رجعت میکند، حسین بن علی(ع) است. به قدری حکومت میکند که از کثرت سنّ ابروهایش ، روی دیدگانش میریزد».(2)
ممکن است گفته شود که قیام و اهداف این دو معصوم بسیار به هم شباهت دارد .
پینوشتها:
1.بحار الانوار، ج 53، ص 63 .
2 .همان ، ص46.
غیبت حضرت ولی عصر(عج) یکی از رازهای الهی بوده و ممکن است ما نتوانیم ازکنه آن آگاه شویم و در برخی روایات آمده که حکمت آن پس از ظهور روشن میگردد. امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غیبتی دارد که تخلف ناپذیر است، اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت غیبت او همان حکمتی است که در غیبت حجتهای پیشین وجود داشته و پس از ظهور روشن خواهد شد، چنان چه حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی روشن شد که آن دو خواستند از هم جدا شوند،(1) غیبت سرّی از اسرار الهی است".(2)
عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غیبتی خواهد داشت؛ به طوری که گمراهان در شک واقع میشوند".عرض کردم چرا؟ فرمود: "اجازه نداریم علتش را بیان کنیم. موضوع غیبت از اسرار خدا و غیبتی از غیبتهای الهی است. چون خدا را حکیم میدانیم، باید کارهایش از روی حکمت صادر شود".(3)
در عین حال میتوان فلسفه غیبت را در حد فکر بشری فهمید و آن این که این آخرین حجت معصوم الهی برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل کلی و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در جهان) در نظر گرفته شده است، و این آرمان نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی و عقیدتی بشریت دارد، تا جهان به استقبال موکب آن امام عدل و آزادی رود. طبیعی است، چنان چه آن حضرت بیش از فراهم شدن مقدمات، در میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی (شهادت) چونان دیگر حجتهای الهی یافته و قبل از تحقق آن آرمان
بزرگ، دیده از جهان فرو خواهد بست. به این حکمت در روایات اشاره شده است.
امام باقر(ع) فرمود: "برای حضرت قائم غیبتی است قبل از ظهور، برای جلوگیری از کشته شدن". (4)
در برخی روایات دیگر یکی از علل غیبت امام زمان(عج) امتحان مردم ذکر شده است.(5) بدین که در اثر غیبت حضرت مهدی(ع)، مردم آزمایش میشوند. گروهی ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر میشود و دستخوش شک و تردید میگردند. کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور حضرت و ایستادگی در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر میگردند. امام کاظم(ع) فرمود: "هنگامی که پنجمین فرزندم غائب شد، مواظب دین خود باشید، زیرا او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از عقیده خویش بر میگردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش میکند".(6)
در بعضی از روایات یکی از علل غیبت امام، آزادی او از یوغ بیعت با حاکمانِ ستمگر زمان بیان شده است؛ بدین معنا که امام هیچ رژیمی را حتی از روی تقیه به رسمیت نمیشناسد. اگر حضرت در غیبت نبود، باید با حکومتهای عصر خود بیعت میکرد، که با اهداف و آرمان امام همخوانی نداشت. حسن بن فضّال میگوید: امام هشتم فرمود: "گویی شیعیان را میبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود، همه جا را میگردند. اما او را نمییابند". عرض کردم: چرا غایب میشود؟ فرمود: "برای این که وقتی با شمشیر قیام میکند، بیعت کسی بر گردن وی نباشد".(7)
شیعیان باور دارند که دوازده امام و حجت خدا بر زمین بوده و هر کدام وظایف تعریف شده داشته و مأمور به انجام
آن بوده و زمین نباید از حجت خدا خالی باشد. از این رو مشیت الهی بر آن تعلق گرفته که یکی از آنها در پس پرده غیبت قرار گیرد و زنده بماند تا زمین از حجت خدا خالی نباشد.
یکی از نویسندگان مینویسد: "امام غائب نیز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دین باکی نداشته و ندارد، لیکن کشته شدن وی به صلاح جامعه و دین نیست، زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت میکرد، امام دیگری جانشینی میشد، ولی امام زمان(ع) اگر کشته میشد، جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی میگردد. در صورتی که مقدّر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و به واسطه وجود مقدّس امام دوازدهم، دنیا به کام حق پرستان
گردد".(8)
بنابراین امام زمان میبایست در شرایطی ظهور کند که شرایط برای پیروزی نهایی حق برضد باطل از هر جهت فراهم شده باشد و با ظهور امام اثنا عشر وعده پیروزی تمامی پیامبران و امامان تحقق یابد.
هر نهضت و انقلابی که برای هدف معینی بر پا شود، در صورتی امکان پیروزی دارد که زمینه آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرایط کاملاً آماده باشد. یکی از شرایط مهم موفقیت این است که عموم انسانها خواستار آن انقلاب باشند و افکار عمومی برای تأکید و پشتیبانی آن مهیا باشد. در غیر این صورت انقلاب با شکست مواجه خواهد شد. نهضت و قیام مهدی موعود نیز از این قاعده کلی مستثنی نبوده، در صورتی میتواند پیروز گردد که اوضاع و شرایط مساعد و زمینه فراهم باشد.
نهضت آن حضرت یک نهضت سطحی و کوچک نیست، بلکه یک انقلاب همه جانبه و جهانی است و برنامه بسیار عمیق و دشواری دارد، میخواهد تمام اختلافات نژادی و کشوری و زبانی و مرامی و دینی را بر طرف سازد و سر تا سر گیتی را با یک حکومت نیرومند اداره کند تا همه بشر با صلح و صفا کنار هم زندگی کنند. او میداند که آب را باید از سر چشمه اصلاح کرد و عوامل اختلافانگیز را از ریشه قطع میکند تا گرگ صفتان، خوی درندگی را از دست بدهند.
میخواهد کفر و مادی گری را ریشه کن سازد و عموم جهانیان را به سوی قوانین و برنامههای الهی متوجه کند و دین اسلام را آیین همگانی گرداند. میخواهد افکار پریشانی بشر را به سوی یک هدف متمرکز کند و معبودهای دروغین و فتنهانگیز را مانند: مرزها، نژادها، کشورها، مرامها، حزبها، قارهها و شخصیتهای کاذب را از مغز بشر ریشه کن کند.
به طور خلاصه میخواهد نوع بشر و جوامع انسانی را به سعادت و کمال واقعی برساند و اجتماع صالحی به وجود آورد که بر پایه فضایل و صفات انسانی و اخلاق نیک استوار باشد. چنین انقلابی بدون شایستگی ملتها امکان وقوع ندارد.
بنابر این تا نوع بشر به حد کمال و رشد نرسد و عموم مردم در سراسر جهان برای پذیرفتن حکومت حق آماده
نگردد، مهدی موعود ظهور نخواهد کرد.(9)
بنابراین از یک طرف ظلم حاکمان ستمگر به نهایت درجه خود میرسد و از طرف دیگر عموم مردم و توده انسانها در سراسر گیتی خواهان بر پائی عدالت گشته و از حکومتهای دیگر دل زده شده باشند.
پینوشتها
1. سوره کهف، آیات 66 ـ 83.
2. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 158.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 91.
4. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 203.
5. اثبات الهداه، ج 6، ص 438.
6. طوسی،کتاب الغیبه، ص 204؛نعمانی، کتاب الغیبه، ص 154.
7. بحارالانوار، ج 51، ص 152.
8. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 191 ـ 192.
9. همان، ص 240.
منتظران واقعی ظهور هرگز نباید احساس کنند که در جامعه دارای مسئولیتی نیستند و هیچ گونه تکلیفی نسبت به امام خود ندارند. از شیعیان خواسته شده که در آغاز هر روز با یکی از دعاهایی که مخصوص امام زمان(عج) است، با مقتدای خود و مقام ولایت ارتباط برقرار کنند. شیعه منتظر اگر در آغاز هر روز با حضور قلب و توجه کامل با امام خود عهد و پیمان ببندد، هرگز تن به ذلّت و خواری، ظلم و بی عدالتی نمی دهد. نیز هرگز دچار بحران فکری و فرهنگی و از خود بیگانگی و یأس و ناامیدی نمی شود.
یکی از دعاهایی که در این موضوع وارده شده "دعای عهد" است که از مضامین بسیار بالایی برخوردار می باشد. این دعا بهترین وسیله برای پیوند منتظران با امام زمان(عج) است.
مسئله رجعت شامل همه مؤمنان و ظالمان نیست، بلکه تنها عدهای از هر دو گروه به دنیا باز میگردند. در مورد مسئله رجعت و فلسفه و دلایل آن میگوییم:
رجعت از عقاید معروف شیعه است، و مقصود از آن در فرهنگ شیعه، بازگشت گروهی امت اسلامی پس از ظهور حضرت مهدی(عج) و قبل از بر پایی قیامت به دنیا است.
همانگونه که اشاره شد، در رجعت همه مردگان یا همة شیعیان به دنیا باز نمیگردند، بلکه عدهای مؤمنان خالص و کفار و طاغیان بسیار شرور به این جهان باز میگردند.(1)
بازگشت گروهی از صالحان و یا تبهکاران به این جهان امر شگفتآوری نیست، زیرا در امتهای پیشین نیز گروهی پس از مرگ بار دیگر زنده شدند و پس از مدتی برای بار دوم درگذشتند، (2) مانند زنده شدن عزیر پس از صد سال.(3) و موارد دیگری که قرآن مجید ازآنها خبر داده است.(4)
در رجعت، بازگشت کنندگان به امر پروردگار عالَم زنده میشوند، هم چنان که در قیامت همگان به امر و قدرت ذات اقدس الله زنده میگردند. اگر تعدادی به دست حضرت عیسی(ع) زنده شدند، آن هم به اذن الهی و قدرت خدادادی بود. قرآن میفرماید: (به خاطر بیاور) هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم گفت: یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم... و هنگامی که به اذن و فرمان من مردگان را زنده میکردی.(5) بنابراین چنانچه رجعت به دعای امام زمان(ع) صورت گیرد باز به قدرت خدا انجام گرفته است؛ پس لازم نیست حتماً پیامبر باشد، بلکه به وسیلة حجت الهی و به اذن خدا نیز میتوان صورت گیرد.
پس اعتقاد به رجعت که از عقاید شیعه است، ممکن است از تفاصیل و علت واقعی آن آگاهی نداشته باشیم، و این هیچ گونه اشکال و سستی در عقیدة ما ایجاد نمیکند. مثل این که به وجود ملائکه ایمان داریم، چون قرآن از آن خبر داده، ولی تعدادشان چقدر است، نحوة زندگیشان چگونه است و کارهایشان به طور تفصیل چگونه است، اطلاع دقیق نداریم.
ممکن است علت واقعی رجعت برای ما روشن نباشد، ولی با توجه به روایات رجعت، چنین به نظر میرسد که
بازگشت دو گروه از مؤمنان و کافران به زندگی دنیا، به منظور تکمیل یک حلقة تکاملی گروه اوّل مؤمنان و چشیدن کیفر دنیوی گروه دوم کافران است.
به تعبیر دیگر: گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانعی در زندگی خود رو به رو شدهاند و تکامل آنها ناتمام مانده است، حکمت الهی ایجاب میکند که سیر تکاملی خود را از طریق بازگشت مجرّد به این جهان ادامه دهند؛ شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند؛ و در بنای این حکومت شرکت جویند، چرا که شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگترین افتخارات است.
به عکس گروهی از منافقان و کافران جبار سرسخت علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز باید مجازاتهایی در این جهان، نظیر آن چه اقوام سرکشی مانند فرعونیان و عاد و ثمود، و قوم لوط دیدند ببینند، و تنها راه آن رجعت است.(6)
انسان معتقد به حکمت و عدل الهی، همان گونه که معتقد است باطن این عالم پاک و بر اساس عدالت و درستی بنیان شده، معتقد است روزی فرا میرسد که ظاهر تمام این عالم همانند باطن میشود و همانگونه که باطن آن بر اساس عدل در جریان است، ظاهر آن نیز این گونه میشود و برای تحقق چنین امری، کسانی که مصداق تمام و کمال ظلم و عدل بوده اند، برانگیخته میشوند تا حقیقت این عالم نمایانده شود. اگر ظالمان این دنیا را با کامیابی سپری کردهاند، گمان نرود که واقعاً پایان آنها همین گونه است؛ زیرا میدانیم که قیامت، چیزی جز ظهور و تجسم این عالم نیست، پس باید سرانجام دنیای ظالمان و کافرانی که با کامیابی سپری کردهاند مانند معاویه، شکست و ذلت باشد، تا در قیامت، ذلت به صورت واقعی آشکار شود. به عبارت دیگر: همانگونه که برای مؤمنان باید مسیر تکاملی آنها که با موانعی در دنیا رو به رو بودند، برداشته شود تا این مسیر به پایان خود و سیر تکاملی صعودی برسد، کافران خالص و ظالمان نیز باید به نهایت مسیر تکاملی نزولی خود برسند و حکومت و قدرتی که باعث شده که نهایت سیر نزولی آشکار نشود، آشکار شود و در قیامت طبق همین عذاب، یا نعمت الهی هویدا شود. باید توجه داشت هنوز کسانی مانند معاویه به عنوان انسانهای درستکار نزد بسیاری از مسلمانان شناخته میشوند. البته این نکته که بیان شده، به عقل و دانش ما رسیده، امکان دارد مسایلی در فلسفه و علت آن بیان شده که دست نیافتهایم، یا بسیاری از مسایل طرح شود که اصولاً فلسفه آن بیان نشده و یا عقل ما نتواند به علت واقعیآنها دست یابد، امام آنها را به حکم عقل و منطق قبول میکنیم چون از جایگاه خطا ناپذیر الهی صادر شده است. این مسئله در پایان توضیح داده میشود.
برای رجعت چندین دلیل ذکر شده است که در این جا به دو دلیل اکتفا میکنیم:
الف) اجماع امامیه (شیعه). مرحوم سید مرتضی که از بزرگان شیعه است میگوید: خدا بعد از ظهور حضرت مهدی(ع) گروهی از کسانی را که قبلاً از دنیا رفتهاند، به این جهان باز میگرداند. دلیل بر صحت این عقیده آن است که هیچ عاقلی نمیتواند قدرت خدا را بر این امر انکار کند، چرا که مسئلة محالی نیست. دلیل بر اثبات این عقیده، اجماع امامیه است، زیرا احدی ازآنها با این عقیده (رجعت) مخالفت نکرده است.(7) البته گروهی از علمای شیعه رجعت را به این معنا قبول نداشته و رجعت را به معنای حکومت و دولت حضرت مهدی (ع) تفسیر کردهاند.
ب) روایات. احادیث از ائمه اطهار(ع) در مورد رجعت فراوان است و به حد تواتر رسیده تا جایی که مرحوم علامه مجلسی میفرماید: چگونه ممکن است کسی به صدق گفتار ائمة اهل بیت(ع) ایمان داشته باشد و روایات متواتر رجعت را نپذیرد؟ احادیث صریحی که شمار آن به حدود دویست حدیث میرسد که چهل و چند نفر از روایات موثّق، و علمای اعلام در بیش از پنجاه کتاب آورده اند.(8)
از امام صادق(ع) معنای آیه ویوم نحشرِ من کلّ أمة فوجاً؛ روزی که از هر امتی، گروهی را زنده میکنیم.(9)سؤال شد، فرمود: مردم چه میگویند؟ مسائل گفت: مردم میگویند: آن روز قیامت است. حضرت فرمود:مگر در قیامت از هر امتی گروهی را زنده میکنند و بقیه را زنده نمیکنند؟ خیر (مردم اشتباه میکنند) این آیه مربوط به رجعت است (نه قیامت، زیرا در قیامت همه محشور میشوند، نه عدهای، در صورتی که این آیه از زنده شدن گروهی سخن میگوید).(10)
مأمون (خلیفه دانشمند عباسی) به حضرت رضا(ع) عرض کرد: دربارة رجعت چه میفرمایید؟ حضرت فرمود: رجعت درست است. بازگشت بعضی از مردگان در امتهای پیشین سابقه داشته و قرآن شاهد آن است، و پیامبر(ص) فرمود: آن چه در امتهای گذشته بوده، در امت من نیز خواهد بود.(11)یادآوری: همانگونه که نیافتن چیزی دلیل بر نبودن آن نیست، نفهمیدن مطلبی هم دلیل بر درست نبودن آن نمیباشد. مطالب علمی بسیاری هست که ما نمیفهمیم، ولی نفهمیدن دلیل نمیشود که آن مطلب صحیح نباشد. در اعتقادات شرعی هم همین طور است، مثلاً فلسفة مسح در وضو ممکن است برای ما روشن نباشد. این نشانه آن نیست که مسح سر یا پا علت ندارد. نیز باید توجه داشت که اگر مسئلهای برای ما حل نشد، به این معنی نیست که عقیدة ما با قرآن یا سایر عقاید در تضاد است،زیرا میگوییم چون قرآن یا معصوم از این مسئله خبر داده میپذیریم، اگر چه برا ی ما هنوز فلسفة آن حل نشده باشد، زیرا معتقدیم آن چه خدا یا پیامبر و امام از آن خبر داده باشند، مسلّماً درست است، چون از مقام خطا ناپذیری صادر شده است، اگر چه کیفیت مسئله و فلسفه و اهداف آنها را درک نکنیم. مسئلة رجعت چیزی است که در امتهای گذشته واقع شده و قرآن به صراحت ازآنها خبر داده است، و بنا به روایات شیعه، در امت اسلام هم واقع خواهد شد. این نه چیز محالی است که انسان را گیج کند و نه عدم اطلاع از جزئیات آن مسئلهای است که ایجاد خلل در عقیدة ما کند، که خیال کنیم عقیدة ما در تضاد با قرآن است. پس مسئلة رجعت امری است ممکن و نفهمیدن فلسفة آن مشکلی در عقیدة ما ایجاد نمیکند.
مانند بعضی از امور دیگر که از فلسفةآنها آگاهی نداریم، اما چون از منبع خطا ناپذیر آمده، به حکم عقل میپذیریم. مثلاً ابن سینا در کتاب شفا میگوید: اگر چه من با عقل خود نمیتوانم معاد جسمانی را ثابت کنم، اما چون خبر دهنده صادقی (پیامبر اسلام) از آن خبر داده، میپذیرم (و این مسئله منطقی و عقلانی است.)
پینوشتها:
1. تفسیر نمونه، ج 15، ص 555.
2. جعفر سبحانی، منشور عقاید امامیه، ص 241، ص 129.
3. بقره (2) آیة 259.
4. بقره (2) آیة 55 و 56 و 72 و 73 و 243؛ آل عمران (3) آیة 49.
5. مائده (5) آیة 110.
6. تفسیر نمونه، ج 15، ص 559.
7. شیخ عباس قمی(صاحب مفاتیح الجنان) سفینة البحار، ج 1، ص 511، مادهرجع.
8. بحارالانوار، ج 53.
9. نمل (27) آیة.
10. مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج 5، ص 632 ماده: رجعت.
11. مهدی موعودترجمة ج 51 تا ج 53 بحارالانور، ص 1200.
در مورد غیبت امام مهدى(عج) یکسرى عوامل سیاسى - اجتماعى نقش داشته، حکمت هایى در آن نهفته است که بعدها (آن گونه که در روایات آمده) روشنتر خواهد شد.
تنها از نظر عوامل سیاسى - اجتماعى اشاره مىکنیم:
از سال 220 هجرى قمرى که امام جواد(ع) توسط معتصم عباسى به شهادت رسید، ظلم عباسیان بر خاندان پیامبر(ص) و علویان افزایش یافت؛ به ویژه آن گاه که متوکل بر مسند خلافت تکیه زد. متوکل که دلى پرکینه از على(ع) و اولادش داشت، با نهایت سختگیرى آل رسول(ص) و آل على(ع) را از حقوق مدنى و اجتماعیشان محروم ساخت. این دشمنىها در سال 254 به شهادت امام هادى و در سال 260 به شهادت امام عسکرى(ع) منجر شد، در حالى که آنها در هنگام حیات خود، تحت محاصره و مراقبت شدید بودند و عملاً آن گونه که لازم بود، مردم نمىتوانستند از وجود و حضور آنها بهرهمند باشند .آنها نیز نمىتوانستند با مردم آن گونه که براى امام و پیشوا لازم است، ارتباط داشته باشند.
با وجود چنین وضعیتى که هر چه به زمان امام زمان نزدیک تر مىشود، شدیدتر و سختتر مىشود، مشیّت خداوند اقتضا نمود که امام دوازدهم، را به گونهاى حفظ نماید تا در وقت موعود به پا خیزد و بشر را از منجلاب بدبختىها برهاند.
شکى نیست که رهبرى پیشوایان الهى، به منظور هدایت مردم به سرمنزل کمال مطلوب است و این در صورتى ممکن است که آنان آمادگى بهرهبردارى از هدایت الهى را داشته باشند. حال اگر چنین زمینه مساعدى در مردم وجود نداشته باشد، یا حکمرانان موانع متعدد براى بهرهمندى مردم از وجود امام، یا فیض رساندن امام به مردم ایجاد کنند، حضور پیشوایان آسمانى در بین مردم ثمرى نخواهد داشت.
فشارها و سختگیرىهایى که بر پیشوایان اهل بیت(ع) وارد شد، فعالیتهاى آنان را به حداقل رساند و این نشان داد که زمینه مساعد جهت بهرهورى از هدایتها و راهبرىهاى آنان در جامعه در حدّ لازم وجود ندارد؛ از این رو حکمت خداوندى اقتضا نمود که پیشواى دوازدهم و مهدى موعود غیبت اختیار کند تا موقعى که آمادگى لازم در جامعه به وجود آید.
غیبت دو مرحله دارد: یکى غیبت صغرا که دوره 69 ساله را به خود اختصاص داده است. در این دوره امام مهدى(عج) با چهار نایب خاص با مردم ارتباط داشت و سازمان مخفى وکالت را رهبرى مىکرد و سؤالهاى مردم را از طریق نامه پاسخ مىگفت و گاهى با مردم ملاقات مىکرد. بعد از آن دوره غیبت کبرى است که ارتباط مذکور قطع شده است.
چرا یکباره از سال 260 دوره غیبت کبرى آغاز نشد؟
پاسخ: همان گونه که کم شدن ارتباطات با شیعه توسط امام هادى و امام عسکرى(ع) جنبه زمینه سازى براى ورود پیروان اهل بیت به دوره غیبت صغرى است، خود دوره غیبت صغرى نیز جنبه آمادگى و زمینه سازى براى ورود پیروان مکتب اهل بیت به دوره غیبت کبرى است؛ یعنى پردهنشینى امامان اهل بیت(ع) تدریجى صورت گرفته تا با این تحوّلات انحرافاتى صورت نگیرد.
اگر غیبت کبرى یکباره و ناگهانى رخ مىداد، ممکن بود موجب انحراف افکار شود و ذهنها آماده پذیرش آن نباشند و وجود امام زمان به کلى انکار شود.
نیز دوره غیبت صغرى دوره تثبیت امامت، ولادت و حیات امام مهدى(عج) است. به جهت ظلم عباسیان.
چون ولادت امام مهدى(عج) در خفا صورت گرفت و چندان آفتابى نشد، براى برخى ثابت نشده، در دوره غیبت صغرى، ارتباطاتى که پیروان امام حسن عسکرى(ع) از طریق سازمان مخفى وکالت با حضرت مهدى(عج) برقرار کردند، این مشکل زدوده شد.(1)
این مشکل بیشتر خود را نمایان می کند وقتی که می بینیم علی رغم وجود غیبت صغری و ارتباط امام با مردم از طریق نائبان و زمینه سازی های صورت گرفته برای مسئله غیبت کبری ، هنوز این مسئله از طرف بسیاری از مسلمانان (غیرشیعیان) مورد انکار واقع می شود .
پس غیبت صغری و روایاتی که در این دوره از طرف امام زمان و توسط نائبان برای مردم نقل می شود و ارتباطاتی که به صورت غیر مستقیم وجود داشت ، همگی توانستند وجود آن حضرت را حد اقل برای بخشی از جامعه اسلامی (شیعیان) و پذیرش غیبت کبری آماده سازد.
پىنوشتها:
1 - براى اطلاع بیشتر مراجعه کنید به سیره پیشوایان، اثر مهدى پیشوایى، ص 665 - 722.
[h=2]جلوه گاه ظهور[/h] بر اساس روایات عترت طاهره (ع) شمس جمال مهدوی، از شهر مکه کنار کعبه، در حالی طلوع خواهد کرد که در میان رکن و مقام ایستاده و جبرئیل مردم را به بیعت با او که همانا بیعت با خداست فرا می خواند و وی نیز با فریاد "انا بقیه الله" صدای مبارکش را به گوش جهانیان می رساند.برخی روایات معصومین، حجرالاسود را تکیه گاه آن حضرت در گاه حضور معرفی کرده اند که با بیان سابق منافاتی نخواهد داشت. از امام صادق (ع) نقل شده است که حطیم (جایگاه میان حجرالاسود و درب کعبه) جایگاه نزول جبرئیل در نزد امام عصر (عج) در هنگام ظهور است و می افزاید که او اولین بیعت کننده با امام عصر خواهد بود. مکه نه تنها محل ظهور بلکه آغازین قیامگاه اوست، زیرا آن حضرت پس از ظهور، حاکمی را بر مکه می گمارد و خود به انجام رسالت جهانی اش اقدام خواهد کرد. شاید سر ظهور آن حضرت از کنار کعبه این باشد که کعبه محور پایداری توده انسان ها برا امتثال دستور حق و پرهیز از باطل و ستیز با ظلم و جور است. ستون این قیام و قیامت مردمی در برابر ظالمان فرومایه، قوام و حیات کعبه و ادامه امر آن است چنانکه امام صادق (ع) فرمود: تا زمانی که کعبه برپاست، دین نیز ماندگار است.
"رجعت"چیست؟مگر قیامت نخواهدامد؟پس چرا؟امام مهدی (ع)باشعار "یا لثارات الحسین"قیام می کنند.چرا امام دنبال انتقام ازقاتلان امام حسین پس از قرنها خواهد بود؟و ازچه کسی ؟
"رجعت" از عقاید معروف شیعه است . تفسیرش در یک عبارت کوتاه چنین است: بعد از ظهورحضرت مهدی(عج) و در آستانه رستاخیر، گروهی از مؤمنان خالص و کفار و طاغیان بسیار شرور به این جهانبازمیگردند. گروه اوّل مدارجی از کمال را طی میکنند و گروه دوم کیفرهای شدیدی میبینند. مرحوم سیدمرتضی از علمای شیعه میفرماید:
خداوند بعد از ظهور حضرت مهدی گروهی از کسانی را که قبلاً از دنیا رفتهاند، به این جهانبازمیگرداند، تا در ثواب و افتخارات یاری او و مشاهده حکومت حق بر سراسر جهان شرکت جویند. نیزگروهی از دشمنان سرسخت را بازمیگرداند تا از آنها انتقام گیرد.
علت واقعی رجعت برای ما روشن، ولی با توجه به روایات رجعت، چنین به نظر میرسد که بازگشت دو گروه از مؤمنان و کافران به زندگی دنیا، به منظور تکمیل یک حلقة تکاملی گروه اوّل(مؤمنان) و چشیدن کیفر دنیوی گروه دوم (کافران) است.
گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانعی در زندگی خود رو به رو شده اند و تکامل آن ها ناتمام مانده است، حکمت الهی ایجاب میکند که سیر تکاملی خود را از طریق بازگشت مجدد به این جهان ادامه دهند؛ شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند؛ در بنای این حکومت شرکت جویند، چرا که شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگترین افتخارات است. به عکس گروهی از منافقان و کافران جبار سرسخت علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز باید مجازات هایی در این جهان، نظیر آن چه اقوام سرکشی مانند فرعونیان و عاد و ثمود، و قوم لوط دیدند ببینند، و تنها راه آن رجعت است.(1 )
انسان معتقد به حکمت و عدل الهی، همان گونه که معتقد است باطن این عالم پاک و بر اساس عدالت و درستی بنیان شده، معتقد است روزی فرا میرسد که ظاهر تمام این عالم همانند باطن میشود .همانگونه که باطن آن بر اساس عدل در جریان است، ظاهر آن نیز این گونه میشود . برای تحقق چنین امری، کسانی که مصداق تمام و کمال ظلم و عدل بوده اند، برانگیخته میشوند تا حقیقت این عالم نمایانده شود. اگر ظالمان این دنیا را با کامیابی سپری کردهاند، گمان نرود که واقعاً پایان آن ها همین گونه است؛ زیرا میدانیم که قیامت، چیزی جز ظهور و تجسم این عالم نیست، پس باید سرانجام دنیای ظالمان و کافرانی که با کامیابی سپری کردهاند مانند معاویه، شکست و ذلت باشد، تا در قیامت، ذلت به صورت واقعی آشکار شود.
همانگونه که برای مؤمنان باید مسیر تکاملی آن ها که با موانعی در دنیا رو به رو بودند، برداشته شود تا این مسیر به پایان خود و سیر تکاملی صعودی برسد، کافران خالص و ظالمان نیز باید به نهایت مسیر تکاملی نزولی خود برسند . حکومت و قدرتی که باعث شده نهایت سیر نزولی آشکار نشود، آشکار شود . در قیامت طبق همین عذاب، یا نعمت الهی هویدا شود.
هنوز کسانی مانند معاویه به عنوان انسانهای درستکار نزد بسیاری از مسلمانان شناخته میشوند. البته این نکته که بیان شده، به عقل و دانش ما رسیده، امکان دارد مسایلی در فلسفه و علت آن بیان شده که دست نیافتهایم، یا بسیاری از مسایل طرح شود که اصولاً فلسفه آن بیان نشده و یا عقل ما نتواند به علت واقعی آن ها دست یابد، اما آن ها را به حکم عقل و منطق قبول میکنیم چون از جایگاه خطا ناپذیر الهی صادر شده است.
بنابراین مسئله انتقام از خون های به ناحق ریخته در کربلا و مانند آن که در برخی روایاتآمده، در همین راستا قابل ارزیابی است.
البته هدف اصلی حکومت عدل امام زمان، گسترش عدالت در تمام گیتی و برای مردم آخرالزمان است، نه اینکه فقط دنبال قاتلان روز عاشورا بر آید. این مسئله یکی از بسیار مسایل در تحقق عدالت کامل در کره زمین تلقی شده است.
با رجوع به آیات قرآن نیز می یابیم: احیای گروهی از مردگان در این دنیا محال نیست، همان گونه که زنده کردن جمیع انسانها درقیامت کاملاً ممکن است. عقل چنین امری را محال نمیبیند و قدرت خدا چنان وسیع و گسترده است که همه این امور در برابر آن سهل و آسان است.
در قرآن مجید، وقوع رجعت درچند مورد از امتهای پیشینآمده است از جمله
1 ـ آیه 243 سوره بقره است که در آن سخن از جمعیتی است که از ترس مرگ ازخانههای فرد بیرون رفتند. خداوند فرمان مرگ به آنها داد و سپس آنها را زنده کرد:
"فقال لهم الله موتوا ثماحیاهم"(2)
2 ـ نیز به آیه 259 سوره بقره استدلال شده که در آن سخن از پیامبری است که از کنار آبادی عبورکرد، در حالی که دیوارهای آن فرو ریخته بود .اجساد و استخوانهای اهل آن در هر طرف پراکنده شده بود . ازخود پرسید :چگونه خداوند این ها را پس از مرگ زنده میکند، خدا او را یک صد سال میراند و سپس زنده کرد و به او گفت: چقدر درنگ کردی؟ عرض کرد: یک روز یا قسمتی از آن، فرمود: نه بلکه یکصد سال بر تو گذشت.
اینپیامبر عُزیر باشد یا پیامبر دیگری تفاوت نمیکند، مهم صراحت قرآن در زندگی پس از مرگ در دنیا است:فاماته الله مأهْْ عام ثم بعثه.(3)
3 ـ در آیه 55 و 56 سوره بقره درباره بنیاسرائیل میخوانیم که گروهی از آنها بعد از تقاضای مشاهدهخداوند گرفتار صاعقه مرگباری شدند و مردند، سپس خداوند آنها را به زندگی برگرداند تا شکر نعمت او را بهجا آورند: "ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون" البته رجعت مربوط به گروهی خاص است
امام صادق(ع) در حدیثی میفرماید:« ان الرجعهْْ لیست بعامهْْ، و هی خاصهْْ، لا یرجع الاّ من محض الایمان محضاً، او محضالشرک محضاً ؛ر جعت عمومی نیست بلکه جنبه خصوصی دارد. تنها گروهی بازگشت میکنند که ایمان خالص یاشرک خالص دارند».(4)
انتظار ظهور قائم علیه السلام
بر خلاف آنان که پنداشته اند انتظار ظهور يعنی دست روی دست گذاشتن و از حرکتهاي اصلاحی جامعه کنار رفتن و فقط " گليم " خود را از آب بيرون بردن ، و به جريانات اسلام دينی و اجتماعی بي تفاوت ماندن ، هرگز چنين پنداری درست نيست ... بر عکس ، انتظار يعنی در طلب عدالت و آزادگی و آزادی فعاليت کردن و در نپذيرفتن ظلم و باطل و بردگی و ذلت و خواری ، مقاومت کردن و در برابر هر ناحقی و ستمی و ستمگری ايستادن است . " مجاهدات خستگی ناپذير و " فوران های خونين شيعه " در طول تاريخ ، گواه اين است که در مکتب ، هيچ سازشی و سستی راه ندارد .
شيعه در حوزه " انتظار " يعنی ، انتظار غلبه حق بر باطل ، و غلبه داد بر بيداد ، و غلبه علم بر جهل ، و غلبه تقوا بر گناه ، همواره آمادگی خود را برای مشارکت در نهضتهای پاک و مقدس تجديد مي نمايد ، و با ياد تاريخ سراسر خون و حماسه سربازان فداکار تشيع ، مشعل خونين مبارزات عظيم را بر سر دست حمل مي کند " . اينکه به شيعه دستور داده اند که به عنوان " منتظر " هميشه سلاح خود را آماده داشته باشد ، و با ياد کردن نام " قائم آل محمد صلی الله علیه و آله " قيام کند ناشی از همين آمادگی است . ناشی از همين قيام و اقدام است .
زنده ياد آيه الله طالقانی ، عالم مبارز اسلامی مي گويد : " ... توجه دادن مردم به آينده درخشان و دولت حق و نويد دادن به اجرای کامل عدالت اجتماعی ، و تاسيس حکومت اسلام و ظهور يک شخصيت خدا ساخته و بارز ، که مؤسس و سرپرست آن حکومت و دولت است ، از تعاليم مؤسسين اديان است ، و در مکتب تشيع ، که مکتب حق اسلام و حافظ اصلی معنويات آن است ، جزء عقيده قرار داده شده ... و پيروان خود را به انتظار چنين روزی ترغيب نموده ، و حتی انتظار ظهور را از عبادات دانسته اند ، تا مسلمانان حق پرست ، در اثر ظلم و تعدی زمامداران خودپرست و تسلط دولتهای باطل ، و تحولات اجتماعی و حکومت ملل ماده پرست ، اعم از شرقی و غربی ، خود را نبازند و دل قوی دارند و جمعيت را آماده کنند .
و همين عقيده است که هنوز مسلمانان را اميدوار و فعال نگاه داشته است ، اين همه فشار و مصيبت از آغاز حکومت دودمان دنائت و رذالت اموی ، تا جنگهای صليبی و حمله مغول ، و اختناق و تعديهای دولتهای استعماری ، بر سر هر ملتی وارد مي آمد ، خاکسترش هم به باد فنا رفته بود . ليکن دينی که پيشوايان حق آن دستور مي دهند که چون اسم صريح " قائم " مؤسس دولت حقه اسلام برده مي شود ، بپا بايستيد و آمادگی خود را برای انجام تمام دستورات اعلام کنيد ، و خود را هميشه نيرومند و مقتدر نشان دهيد ، هيچ وقت ، نخواهد مرد ... . "
انتظار ظهور قائم علیه السلام بر خلاف آنان که پنداشته اند انتظار ظهور يعنی دست روی دست گذاشتن و از حرکتهاي اصلاحی جامعه کنار رفتن و فقط " گليم " خود را از آب بيرون بردن ، و به جريانات اسلام دينی و اجتماعی بي تفاوت ماندن ، هرگز چنين پنداری درست نيست ... بر عکس ، انتظار يعنی در طلب عدالت و آزادگی و آزادی فعاليت کردن و در نپذيرفتن ظلم و باطل و بردگی و ذلت و خواری ، مقاومت کردن و در برابر هر ناحقی و ستمی و ستمگری ايستادن است . " مجاهدات خستگی ناپذير و " فوران های خونين شيعه " در طول تاريخ ، گواه اين است که در مکتب ، هيچ سازشی و سستی راه ندارد .
شيعه در حوزه " انتظار " يعنی ، انتظار غلبه حق بر باطل ، و غلبه داد بر بيداد ، و غلبه علم بر جهل ، و غلبه تقوا بر گناه ، همواره آمادگی خود را برای مشارکت در نهضتهای پاک و مقدس تجديد مي نمايد ، و با ياد تاريخ سراسر خون و حماسه سربازان فداکار تشيع ، مشعل خونين مبارزات عظيم را بر سر دست حمل مي کند " . اينکه به شيعه دستور داده اند که به عنوان " منتظر " هميشه سلاح خود را آماده داشته باشد ، و با ياد کردن نام " قائم آل محمد صلی الله علیه و آله " قيام کند ناشی از همين آمادگی است . ناشی از همين قيام و اقدام است .
زنده ياد آيه الله طالقانی ، عالم مبارز اسلامی مي گويد : " ... توجه دادن مردم به آينده درخشان و دولت حق و نويد دادن به اجرای کامل عدالت اجتماعی ، و تاسيس حکومت اسلام و ظهور يک شخصيت خدا ساخته و بارز ، که مؤسس و سرپرست آن حکومت و دولت است ، از تعاليم مؤسسين اديان است ، و در مکتب تشيع ، که مکتب حق اسلام و حافظ اصلی معنويات آن است ، جزء عقيده قرار داده شده ... و پيروان خود را به انتظار چنين روزی ترغيب نموده ، و حتی انتظار ظهور را از عبادات دانسته اند ، تا مسلمانان حق پرست ، در اثر ظلم و تعدی زمامداران خودپرست و تسلط دولتهای باطل ، و تحولات اجتماعی و حکومت ملل ماده پرست ، اعم از شرقی و غربی ، خود را نبازند و دل قوی دارند و جمعيت را آماده کنند .
و همين عقيده است که هنوز مسلمانان را اميدوار و فعال نگاه داشته است ، اين همه فشار و مصيبت از آغاز حکومت دودمان دنائت و رذالت اموی ، تا جنگهای صليبی و حمله مغول ، و اختناق و تعديهای دولتهای استعماری ، بر سر هر ملتی وارد مي آمد ، خاکسترش هم به باد فنا رفته بود . ليکن دينی که پيشوايان حق آن دستور مي دهند که چون اسم صريح " قائم " مؤسس دولت حقه اسلام برده مي شود ، بپا بايستيد و آمادگی خود را برای انجام تمام دستورات اعلام کنيد ، و خود را هميشه نيرومند و مقتدر نشان دهيد ، هيچ وقت ، نخواهد مرد ... . "
چرایی غیبت حضرت مهدی (عج)و درازای آن بر ما پوشیده است. غیبت حضرت یکی از رازهای الهی بوده و ممکن است نتوانیم ازکنه آن آگاه شویم. در برخی روایات آمده که حکمت آن پس از ظهور روشن میگردد. امام صادق(ع) فرمود:
"صاحب الامر غیبتی دارد که تخلف ناپذیر است. اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت غیبت او همان حکمتی است که در غیبت حجتهای پیشین وجود داشته، پس از ظهور روشن خواهد شد، چنان که حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی (ع) روشن شد که آن دو خواستند از هم جدا شوند، (1) غیبت سرّی از اسرار الهی است". (2)
عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غیبتی خواهد داشت؛ به طوری که گمراهان در شک واقع میشوند". عرض کردم چرا؟ فرمود: "اجازه نداریم علتش را بیان کنیم. غیبت از اسرار خدا و غیبتی از غیبتهای الهی است. چون خدا را حکیم میدانیم، باید کارهایش از روی حکمت صادر شود". (3)
در عین حال میتوان فلسفه غیبت را در حد فکر بشری و با توجه به روایات چنین توضیح داد:
آخرین حجت معصوم الهی برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در جهان) در نظر گرفته شده است. این آرمان نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی و عقیدتی بشر دارد، تا جهان به استقبال موکب آن امام عدل و آزادی رود.
طبیعی است، چنانچه حضرت بیش از فراهم شدن مقدمات، میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی (شهادت) چونان دیگر حجتهای الهی یافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ، دیده از جهان فرو خواهد بست. به این حکمت در روایات اشاره شده است.
امام باقر(ع) فرمود: "برای حضرت قائم غیبتی است قبل از ظهور، برای جلوگیری از کشته شدن". (4)
در برخی روایات دیگر یکی از علل غیبت امام امتحان مردم ذکر شده است. (5) در اثر غیبت حضرت مهدی(ع)، مردم آزمایش میشوند. گروهی ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر میشود و دستخوش شک و تردید میگردند. کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور حضرت و ایستادگی در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر میگردند. امام کاظم(ع) فرمود:
"هنگامی که پنجمین فرزندم غائب شد، مواظب دین خود باشید، زیرا او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از عقیده خویش بر میگردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش میکند". (6)
در بعضی از روایات یکی از علل غیبت امام، آزادی او از یوغ بیعت با حاکمانِ ستمگر زمان بیان شده است؛ بدین معنا که امام هیچ رژیمی را حتی از روی تقیه به رسمیت نمیشناسد. اگر حضرت در غیبت نبود، باید با حکومتهای عصر خود بیعت میکرد، که با اهداف و آرمان امام همخوانی نداشت. حسن بن فضّال میگوید: امام هشتم فرمود:
"گویی شیعیان را میبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود، همه جا را میگردند. اما او را نمییابند".
عرض کردم: چرا غایب میشود؟ فرمود: "برای این که وقتی با شمشیر قیام میکند، بیعت کسی بر گردن وی نباشد". (7)
شیعیان معتقدند که دوازده امام و حجت خدا بر زمین بوده، هر کدام وظایف تعریف شده داشته، مأمور به انجام آن بوده، زمین نباید از حجت خدا خالی باشد. از این رو مشیت الهی بر آن تعلق گرفته که یکی از آنها در پس پرده غیبت قرار گیرد و زنده بماند تا زمین از حجت خدا خالی نباشد.
یکی از نویسندگان مینویسد: "امام غائب نیز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دین باکی نداشته و ندارد، لیکن کشته شدن وی به صلاح جامعه و دین نیست، زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت میکرد، امام دیگری جانشین میشد، ولی امام زمان(ع) اگر کشته میشد، جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی میگردد. در صورتی که مقدّر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و به واسطه وجود مقدّس امام دوازدهم، دنیا به کام حق پرستان گردد". (8)
بنا بر این امام زمان میبایست در شرایطی ظهور کند که شرایط برای پیروزی نهایی حق برضد باطل از هر جهت فراهم شده باشد و با ظهور امام اثنا عشر وعده پیروزی تمامی پیامبران و امامان تحقق یابد.
هر نهضت و انقلابی که برای هدف معینی بر پا شود، در صورتی امکان پیروزی دارد که زمینه آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرایط کاملا آماده باشد. یکی از شرایط مهم موفقیت این است که عموم انسانها خواستار آن انقلاب باشند و افکار عمومی برای تأکید و پشتیبانی آن مهیا باشد. در غیر این صورت انقلاب با شکست مواجه خواهد شد. نهضت و قیام مهدی موعود نیز از این قاعده کلی مستثنی نبوده، در صورتی میتواند پیروز گردد که اوضاع و شرایط مساعد و زمینه فراهم باشد.
نهضت حضرت یک نهضت سطحی و کوچک نیست، بلکه یک انقلاب همه جانبه و جهانی است و برنامه بسیار عمیق و دشواری دارد، میخواهد تمام اختلافات نژادی و کشوری و زبانی و مرامی و دینی را بر طرف سازد و سر تا سر گیتی را با یک حکومت نیرومند اداره کند تا همه بشر با صلح و صفا کنار هم زندگی کنند. او میداند که آب را باید از سر چشمه اصلاح کرد و عوامل اختلافانگیز را از ریشه قطع میکند تا گرگ صفتان، خوی درندگی را از دست بدهند.
میخواهد کفر و مادی گری را ریشه کن سازد و عموم جهانیان را به سوی قوانین و برنامههای الهی متوجه کند و دین اسلام را آیین همگانی گرداند. میخواهد افکار پریشانی بشر را به سوی یک هدف متمرکز کند و معبودهای دروغین و فتنهانگیز را مانند: مرزها، نژادها، کشورها، مرامها، حزبها، قارهها و شخصیتهای کاذب را از مغز بشر ریشه کن کند.
به طور خلاصه میخواهد نوع بشر و جوامع انسانی را به سعادت و کمال واقعی برساند و اجتماع صالحی به وجود آورد که بر پایه فضایل و صفات انسانی و اخلاق نیک استوار باشد. چنین انقلابی بدون شایستگی ملتها امکان وقوع ندارد.
بنابر این تا نوع بشر به حد کمال و رشد نرسد و عموم مردم در سراسر جهان برای پذیرفتن حکومت حق آماده نگردد، مهدی موعود ظهور نخواهد کرد. (9)
بنابراین از یک طرف ظلم حاکمان ستمگر به نهایت درجه خود میرسد. از طرف دیگر عموم مردم و توده انسانها در سراسر گیتی خواهان بر پائی عدالت گشته و از حکومتهای دیگر دل زده شده باشند.
پینوشتها:
1. سوره کهف، آیات 66 ـ 83.
2. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 158.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 91.
4. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 203.
5. اثبات الهداه، ج 6، ص 438.
6. طوسی، کتاب الیبغه، ص 204؛نعمانی، کتاب الغیبه، ص 154.
7. بحارالانوار، ج 51، ص 152.
8. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 191 ـ 192.
9. همان، ص 240.
چرا غیبت حضرت مهدی(عج) این قدر طولانی شد؟
چرایی غیبت حضرت مهدی (عج)و درازای آن بر ما پوشیده است. غیبت حضرت یکی از رازهای الهی بوده و ممکن است نتوانیم ازکنه آن آگاه شویم. در برخی روایات آمده که حکمت آن پس از ظهور روشن میگردد. امام صادق(ع) فرمود:
"صاحب الامر غیبتی دارد که تخلف ناپذیر است. اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت غیبت او همان حکمتی است که در غیبت حجتهای پیشین وجود داشته، پس از ظهور روشن خواهد شد، چنان که حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی (ع) روشن شد که آن دو خواستند از هم جدا شوند، (1) غیبت سرّی از اسرار الهی است". (2)
عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غیبتی خواهد داشت؛ به طوری که گمراهان در شک واقع میشوند". عرض کردم چرا؟ فرمود: "اجازه نداریم علتش را بیان کنیم. غیبت از اسرار خدا و غیبتی از غیبتهای الهی است. چون خدا را حکیم میدانیم، باید کارهایش از روی حکمت صادر شود". (3)
در عین حال میتوان فلسفه غیبت را در حد فکر بشری و با توجه به روایات چنین توضیح داد:
آخرین حجت معصوم الهی برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در جهان) در نظر گرفته شده است. این آرمان نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی و عقیدتی بشر دارد، تا جهان به استقبال موکب آن امام عدل و آزادی رود.
طبیعی است، چنانچه حضرت بیش از فراهم شدن مقدمات، میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی (شهادت) چونان دیگر حجتهای الهی یافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ، دیده از جهان فرو خواهد بست. به این حکمت در روایات اشاره شده است.
امام باقر(ع) فرمود: "برای حضرت قائم غیبتی است قبل از ظهور، برای جلوگیری از کشته شدن". (4)
در برخی روایات دیگر یکی از علل غیبت امام امتحان مردم ذکر شده است. (5) در اثر غیبت حضرت مهدی(ع)، مردم آزمایش میشوند. گروهی ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر میشود و دستخوش شک و تردید میگردند. کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور حضرت و ایستادگی در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر میگردند. امام کاظم(ع) فرمود:
"هنگامی که پنجمین فرزندم غائب شد، مواظب دین خود باشید، زیرا او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از عقیده خویش بر میگردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش میکند". (6)
در بعضی از روایات یکی از علل غیبت امام، آزادی او از یوغ بیعت با حاکمانِ ستمگر زمان بیان شده است؛ بدین معنا که امام هیچ رژیمی را حتی از روی تقیه به رسمیت نمیشناسد. اگر حضرت در غیبت نبود، باید با حکومتهای عصر خود بیعت میکرد، که با اهداف و آرمان امام همخوانی نداشت. حسن بن فضّال میگوید: امام هشتم فرمود:
"گویی شیعیان را میبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود، همه جا را میگردند. اما او را نمییابند".
عرض کردم: چرا غایب میشود؟ فرمود: "برای این که وقتی با شمشیر قیام میکند، بیعت کسی بر گردن وی نباشد". (7)
شیعیان معتقدند که دوازده امام و حجت خدا بر زمین بوده، هر کدام وظایف تعریف شده داشته، مأمور به انجام آن بوده، زمین نباید از حجت خدا خالی باشد. از این رو مشیت الهی بر آن تعلق گرفته که یکی از آنها در پس پرده غیبت قرار گیرد و زنده بماند تا زمین از حجت خدا خالی نباشد.
یکی از نویسندگان مینویسد: "امام غائب نیز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دین باکی نداشته و ندارد، لیکن کشته شدن وی به صلاح جامعه و دین نیست، زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت میکرد، امام دیگری جانشین میشد، ولی امام زمان(ع) اگر کشته میشد، جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی میگردد. در صورتی که مقدّر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و به واسطه وجود مقدّس امام دوازدهم، دنیا به کام حق پرستان گردد". (8)
بنا بر این امام زمان میبایست در شرایطی ظهور کند که شرایط برای پیروزی نهایی حق برضد باطل از هر جهت فراهم شده باشد و با ظهور امام اثنا عشر وعده پیروزی تمامی پیامبران و امامان تحقق یابد.
هر نهضت و انقلابی که برای هدف معینی بر پا شود، در صورتی امکان پیروزی دارد که زمینه آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرایط کاملا آماده باشد. یکی از شرایط مهم موفقیت این است که عموم انسانها خواستار آن انقلاب باشند و افکار عمومی برای تأکید و پشتیبانی آن مهیا باشد. در غیر این صورت انقلاب با شکست مواجه خواهد شد. نهضت و قیام مهدی موعود نیز از این قاعده کلی مستثنی نبوده، در صورتی میتواند پیروز گردد که اوضاع و شرایط مساعد و زمینه فراهم باشد.
نهضت حضرت یک نهضت سطحی و کوچک نیست، بلکه یک انقلاب همه جانبه و جهانی است و برنامه بسیار عمیق و دشواری دارد، میخواهد تمام اختلافات نژادی و کشوری و زبانی و مرامی و دینی را بر طرف سازد و سر تا سر گیتی را با یک حکومت نیرومند اداره کند تا همه بشر با صلح و صفا کنار هم زندگی کنند. او میداند که آب را باید از سر چشمه اصلاح کرد و عوامل اختلافانگیز را از ریشه قطع میکند تا گرگ صفتان، خوی درندگی را از دست بدهند.
میخواهد کفر و مادی گری را ریشه کن سازد و عموم جهانیان را به سوی قوانین و برنامههای الهی متوجه کند و دین اسلام را آیین همگانی گرداند. میخواهد افکار پریشانی بشر را به سوی یک هدف متمرکز کند و معبودهای دروغین و فتنهانگیز را مانند: مرزها، نژادها، کشورها، مرامها، حزبها، قارهها و شخصیتهای کاذب را از مغز بشر ریشه کن کند.
به طور خلاصه میخواهد نوع بشر و جوامع انسانی را به سعادت و کمال واقعی برساند و اجتماع صالحی به وجود آورد که بر پایه فضایل و صفات انسانی و اخلاق نیک استوار باشد. چنین انقلابی بدون شایستگی ملتها امکان وقوع ندارد.
بنابر این تا نوع بشر به حد کمال و رشد نرسد و عموم مردم در سراسر جهان برای پذیرفتن حکومت حق آماده نگردد، مهدی موعود ظهور نخواهد کرد. (9)
بنابراین از یک طرف ظلم حاکمان ستمگر به نهایت درجه خود میرسد. از طرف دیگر عموم مردم و توده انسانها در سراسر گیتی خواهان بر پائی عدالت گشته و از حکومتهای دیگر دل زده شده باشند.
پینوشتها:
1. سوره کهف، آیات 66 ـ 83.
2. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 158.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 91.
4. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 203.
5. اثبات الهداه، ج 6، ص 438.
6. طوسی، کتاب الیبغه، ص 204؛نعمانی، کتاب الغیبه، ص 154.
7. بحارالانوار، ج 51، ص 152.
8. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 191 ـ 192.
9. همان، ص 240.
امام زمان (عج) کجا زندگی می کنند؟ مکان امام زمان(ع)
از مسائلى که درباره امام زمان(ع) مورد بحث و گفت و گو است، مکان و محل سکونت آن حضرت است، که آیا آن حضرت در مکان خاصى سکونت دارد یا نه؟ و اگر در مکان ویژهاى است آن مکان کجا است؟
روایاتى که درباره مکان امام زمان(ع) وجود دارند چند دستهاند:
1 - برخى از روایات محل خاصى را تعیین نکرده و جایگاه آن حضرت را در بیابانها و کوهها معرفى مىکند. از آن جمله حضرت مهدى(ع) به پسر مهزیار فرمود: «فرزند مهزیار! پدرم امام حسن(ع) از من پیمان گرفت و فرمان داد که براى سکونت کوه هاى سخت و سرزمینهاى خشک و دور دست را برگزینیم».(1)
از این روایت استفاده مىشود که حضرت از دسترسى مردم دور است و کسى از محل سکونت وى آگاه نیست.
2 - برخى روایات خاصى را به عنوان محل سکونت آن حضرت یاد نمودهاند، مثلا در برخى از روایات در مدینه و پیرامون آن اشاره شده است.
ابوبصیر مىگوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: «لابد لصاحب هذا الامر من عزلة و لابد فى عزلته من قوة و ما بثلاثین من وحشته، و نعم المنزل طیبة»(2)، صاحب زمان(ع) را عزلت و غیبتى است که در آن، غیبت، نیرومند است به سى نفرى که با حضرت هستند وحشت و تنهایى را از وى دور مىکنند (و به قوت وى مىافزاید) و خوب جایگاهى است (مدینه) طیبه.
از این روایات استفاده مىشود که حضرت در مدینه منوره منزل دارد و افرادى همواره با ایشان به صورت ناشناس هستند.
برخى روایات مکان امام زمان(ع) را کوه«رضوان» که در اطراف مدینه است، بیان کردهاند، عبدالاعلى آل سام مىگوید: «با امام صادق(ع) از مدینه خارج شدیم، به روحاء (اطراف مدینه) که رسیدیم حضرت نگاهش را به کوهى دوخت و مدت زمانى ادامه داد، و فرمود: این کوه رضوان نام دارد، خوب پناهگاهى است براى خائف(امام غائب) در غیبت صغرا و غیبت کبرى.(3)
از روایات دیگر استفاده مىشود که امام زمان(ع) در مکانى به نام «ذى طوى» که در اطراف مکه است، زندگى مىکند و از همان جا نیز یاران خود قیام مىکنند. امام باقر(ع) فرمود: «امام زمان را غیبتى است در بعضى از درهها و اشاره کرد به منطقه «ذى طوى. (4)
3 - برخى روایات جایگاه خاصى را براى امام زمان(ع) نام نمىبرد، ولى از حضرت به عنوان فردى یاد مىکند که با مردم و در میان مردم و با آنان حشر و نشر داردو به گونهاى ناشناس زندگى مىکند. امام صادق(ع) فرمود: «صاحب الامر شباهتى نیز به حضرت یوسف پیامبر(ع) دارد جاى انکار نیست که خداوند با حجت خود همان کارى را انجام دهد که با یوسف انجام داد. صاحب الزمان(ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در میان مردم رفت و آمد مىکند و در بازار قدم مىنهد و گاهى بر فرش منزلهاى دوستان مىنشیند، لیکن او را نمىشناسند تا زمانى که خداوند به وى اذن دهد تا وى خود را معرفى کند، آن گونه که یوسف(ع) اجازه داد هنگامى که برادرانش گفتند: تو یوسفى؟ گفت: آرى من یوسفم».(5)
از این روایت استفاده مىشود که امام زمان(ع) مکان معین نداشته در میان جمع و جامعه است، با مردم حشر و نشر دارد و زندگى طبیعى و معمولى دارد. در مراسم مذهبى و مناسک حج شرکت مىجوید، ولى شناخته شده نیست و این امرى است که سابقه داشته و دارد. عنایت امام(ع) به مردم و هدایت و رهبرى مردم از سوى دیگر نشان از آن دارد که آن حضرت در همه جا بوده و در همه جا حضور دارد.
از جمع بین روایات نیز مىتوان استفاه کرد که امام زمان(ع) در همه جا حضور دارد و این منافات ندارد به آن دسته از روایت که مکان معین مانند مدینه و مکه را بیان کردهاند؛ زیرا آن دسته روایات ناظر بر آن است که در برخى از زمانها و مکانهاى خاص حضور پیدا مىکند. آن دسته از روایات که مکان مشخصى را براى امام بیان نکرده ناظر بر آن است که حضرت در همه جا حضور دارد. بى تردید یکى از مصادیق حضور امام در همه جا، همان مکانهاى خاصى مىباشد.
پى نوشتها:
1 - شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص 266.
2 - بحار الانوار، ج 52، ص 153 و اصول کافى، ج 1، ص 340.
3 - شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص 162.
4 - نعمانى، کتاب الغیبه، ص 182.
5 - نعمانى، کتاب الغیبه، ص 164.
[h=3]فایده و سرّ غیبت[/h]برای غیبت با توجه به مجموعه روایات و رهنمودهای معصومین علیهم السلام ، حکمت هایی ذکر شده است. از جمله اسرار غیبت آن است در دوره غیبت ملل جهان به تدریج برای ظهور آن مصلح حقیقی و سامان دهنده وضع بشر آمادگی علمی و اخلاقی و عملی پیدا می کنند؛ زیرا ظهور آن حضرت چون ظهور انبیا و سایر حجت های الهی نیست که مبتنی بر علل عادی و ظاهری باشد. روش آن حضرت در رهبری جهانیان مبنی بر حقایق و واقعیت ها و ترک تقیه خواهد بود و این امر نیاز به تکامل علوم و معارف و رشد فکری و اخلاقی بشر دارد؛ به طوری که استعداد عالم گیر شدن تعالیم اسلام و جهانی شدن حکومت قرآن فراهم باشد.
[h=3]آزمون مردم[/h]غیبت امام عصر(عج) سبب می شود تا نفاق پنهان عده ای آشکار، و ایمان حقیقی مؤمنان واقعی معلوم شود و مردم در کوره حوادث این دوران آزموده و خوب و بد آنها مشخص گردد. لذا وقتی از امام باقر علیه السلام پرسیدند فرج شما اهل بیت کی فرا خواهد رسید، حضرت فرمودند: این امر واقع نخواهد شد، مگر زمانی که شما غربال شوید و افراد آلوده و پاکان و مخلصان از همدیگر به طور کامل جدا شوند.
[h=3]ظهور امام زمان(عج) و شروط آن[/h]ظهور امام زمان(عج) متوقف بر شرط هایی است که از جمله آنهاست: وجود یاران فداکار و با ایمان که با تمام وجود آماده فداکاری در راه حاکمیت بخشیدن احکام الهی باشند و لحظه ای از پیروی دستور حجت الهی غفلت نکنند. شرط دیگر آمادگی فکری و اعتقادی توده مردم است که با شنیدن دعوت رهایی بخش امام زمان(عج)، با جان و دل پذیرا باشند و زمینه را برای هرچه بهتر و بیشتر فراهم شدن حکومت عدل جهانی آماده سازند.
[h=3]علایم ظهور[/h]گرچه برای ظهور امام زمان(عج) وقت خاصّی ذکر نشده، اما در لابلای روایات اهل بیت علیهم السلام به وقایعی به عنوان نشانه های ظهور اشاره شده است که مقارن یا به دنبال آن، ظهور حضرت مهدی(عج) واقع خواهد شد. این نشانه ها را از جهات مختلفی طبقه بندی می کنند. از بخش مهمّی از این علایم به عنوان نشانه های غیرحتمی ظهور یاد می کنند که تعداد آنها بیش از صدها مورد است که از جمله در یکی از روایات امام صادق علیه السلام به حدود 108 مورد تصریح شده است که برخی از آنها عبارتند از: فراگیر شدن ستم، پیدایش بدعت ها، بی توجهی به حق، گرایش به باطل، رو برتافتن از قرآن، بی احترامی به بزرگان، حرام شدن حلال و حرام شدن حلال، ترک امر به معروف و نهی از منکر، علنی شدن گناهان بزرگ، زیاد شدن خونریزی، سبک شمردن نماز، رقابت بر سر کسب های حرام و روی آوردن مردم به رشوه و سوگند دروغ و لهو و لعب.
[h=3]چگونگی ظهور مهدی(عج)[/h]وقتی زمان ظهور فرا رسد به دنبال ندایی آسمانی که مردم را به پیروی از حقّ دعوت خواهد کرد، حضرت مهدی(عج) در کنار خانه خدا ـ در میان رکن و مقام ـ حاضر می شود و از پیروان خود که حدود 313 نفرند بیعت می گیرد. آنگاه اوّلین سخنرانی خود را در کنار خانه خدا خطاب به مردم ایراد می کند و از جمله می فرماید: هرکس می خواهد آدم و شیث را ببیند اینک منم آدم و شیث. هرکس بخواهد نوح و سام و... ابراهیم و اسماعیل و... موسی و یوشع و... عیسی و شمعون و... محمّد و علی علیه السلام را ببیند اینک منم نوح و سام و... محمد و علی... آنگاه از تک تک کتاب های آسمانی از جمله تورات و انجیل و قرآن آیاتی تلاوت کرده، مردم را به پیروی کامل از احکام الهی فرا می خواند. به دنبال آن لحظه به لحظه، مردم به یاران آن حضرت می پیوندند. سپس به کمک امدادهای پنهان و پیدای الهی و حمایت مردم و فداکاری یاران با ایمان و مخلص، بعد از مبارزه با دشمنان، حکومت عدل جهانی را در سرتاسر عالم حاکمیت می بخشند.
ابوسعید خدری نقل کرده که رسول الله به فاطمه فرمود: دخترم! هفت چیز به ما خاندان عطا شده که به احدی پیش از ما داده نشده، نبی ما بهترین انبیاست که پدر توست . وصی ما بهترین اوصیاست که همسر توست . شهید ما بهترین شهید است که عموی پدر تو حمزه است . آن کس که با دو بال رنگین در بهشت پرواز میکند از ماست و او عموزاده تو جعفر است . دو سبط این امت فرزندان تو حسن و حسین هستند. سوگند به خداییکه جز او خدایی نیست مهدی این امت که عیسی بن مریم پشت سر او نماز میخواند از ماست. (مجالس السنیه، ج5، ص523 .
)
خصوصیات زندگی و درگذشت و کیفیت تدفین بیشتر همسران و وابستگان نزدیک ائمه در تاریخ نیامده است، زیرا در گذشته نوشتن و ثبت تاریخ زندگی شخصیتها مانند این عصر، مورد اهتمام نبود، در میان همسران ائمه، جزئیات زندگی و شهادت و تشییع و تدفین حضرت زهرا(س) تا حدودی در تاریخ آمده است. در تاریخ شهادت حضرت نیز اختلاف است .نوشتن جزئیات زندگی حضرت زهرا(س) نیز به جهت موقعیت و جایگاه ممتاز و برجسته او بوده است،او دختر پیامبر خدا و بانویی است که به عنوان بهترین زنان عالم شمرده شده است . همسران سایر ائمه دارای چنین جایگاهی نبودند،
مادر حضرت مهدی(عج) چون بنا بر اختفا و استتار ولادت و زندگی آن حضرت بود،زندگی مادر حضرت و زمان درگذشت و چگونگی تدفین وی، در هالهای از ابهام قرار دارد، چون اگر حضرت مهدی(عج) شناخته میشد، حاکمان جور و قدرتطلبان آن حضرت را از بین میبردند، بر این اساس مصلحت الهی چنین بود که جزئیات زندگی حضرت و مادرش برای دیگران آشکار نگردد . گروه اندکی از شیعیان با حضرت مهدی(عج) در ارتباط بودند. حضرت در سن پنج سالگی از نظرها غائب شد.
در مواردی که از حضرت مهدی(عج) و مراقبت و نگهداری از حضرت، مطلبی ذکر شده، از مادر امام عسکری یاد شده از جمله اینکه در سال 259 هجری، امام عسکری(ع) مادرش را برای انجام حج به مکه میفرستد و دستور میدهد که حضرت حجت نیز با جدّه خود به حج برود،(1) یک سال بعد از این یعنی در سال 260 امام عسکری(ع) به شهادت میرسد.
بنابر این چون هدف، پنهانکاری و اختفا وجود امام دوازدهم بوده، جزئیات زندگی حضرت نرجس و چگونگی درگذشت وی مشخص نیست، مادر حضرت مهدی، کنیز بود که اسامی مختلفی چون نرجس، ملیکه، صیقل، ریحانه و... برای وی ذکر شده و سال ازدواج آن دو بزرگوار نیز دقیقاً روشن نیست.(2)
پینوشتها:
1. حیاة الامام العسکری، محمدجواد طبسی، ص 242.
2. همان، ص 54 ـ 55.
پرسشی که از دیرباز درباره حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ در ذهنها مطرح بوده، و در این زمان نیز گاهی رخ می نماید، مسئله طولانی بودن عمر حضرت حجت و راز آن است. آیا ممکن است او این همه عمر (1171 = 255 – 1426) کند، در حالی که معمولا سن انسانها از یکصد الی یکصد و بیست سال تجاوز نمی کند؟! این عمر طولانی با توجه به حداکثر عمرهایی که در اطراف خود می بینیم چگونه سازگار است؟ آیا این امر در راستای قوانین طبیعی عالم است یا جنبه غیبی و اعجازی دارد؟ آیا امکان دارد از نظر ظاهری فردی در عالم این همه عمر طولانی داشته باشد، در عین حال هنگام ظهور در سن پیران اما با چهره جوان شاداب و با طراوت باقی بماند؟ برای دریافت پاسخ سؤالات پیش گفته، توجه به چند نکته و اصل کلی لازم و ضروری مینماید:
1. حد عمر طبیعی
باید دید آیا عمر موجودات زنده در طبیعت مانند عمر فراوردههای صنعتی می باشد که عمر محدودی دارد؟ مثلا یک انسان به طور متوسط 80 سال ، یک کبوتر 5 سال، یک حشره چند ماه، یک درخت چنار 150 سال، و یک بوته گل 6 ماه عمر می کند؟
در گذشته گروهی از دانشمندان عقیده به وجود یک سیستم عمر طبیعی در موجودات زنده داشتند مثلا: پاولوف عقیده داشت عمر طبیعی انسان 100 سال است، میچینکوف میگفت: عمر طبیعی یک انسان 150 تا 160 سال؛ و کوفلاند، پزشک آلمانی 200 سال؛ فلوگر، فیزیولوژیست معروف 600 سال؛ وبیکن، فیلسوف و دانشمند انگلیسی 1000 سال برای عمر طبیعی انسان، معین کردهاند. ولی این عقیده از طرف فیزیولوژیست های امروز در هم شکسته شده و مسئله حد ثابت در عمر طبیعی ابطال گردیده است.
به گفتة پروفسور اسمیس، استاد دانشگاه کلمبیا همان گونه که سرانجام دیوار صوتی شکسته شده و وسایل نقلیه ای با سرعتی ما فوق صوت به وجود آمده، یک روز دیوار سن انسان نیز شکسته خواهد شد، و از آنچه تا کنون دیدهایم فراتر خواهد رفت. بنا بر این برای مدت زندگانی انسان، حدی که تجاوز از آن محال باشد معین نشده است.
از آزمایشهای دکتر کارل که در ماه ژانویه سال 1912 میلادی آغاز شدند نتایج زیر بدست آمد:
1. این اجزای سلولی، تا هنگامی که سبب مرگ آنها از قبیل کمبود تغذیه، یا ورود برخی میکروبها تحقق نیابد، زنده باقی میمانند.
2. نه تنها زنده باقی میمانند، بلکه سلولهای آنها در حال رشد و تکثیر هستند. گویی که در جسم حیوان قرار دارند.
3. شدت و ضعف رشد و تکثیر سلولها ارتباط نزدیکی با تغذیه آنها دارند.
4. گذشت زمان در ناتوانی و پیری آنها تأثیر ندارد، بلکه کمتر اثری دربارة پیری آنها آشکار نیست و در هر زمان مانند زمانهای قبل رشد و تکثیر آنها ادامه دارد. ظواهر امور به روشنی حاکی از آن است که تا هر وقت پژوهشگران مراقب آنها بودند، و آنها را غذای کامل می دادند، همچنان به زنده بودن ادامه میدادند.[1]
پس از نظر علمی ممکن است بر اثر مراقبتهای ویژه، انسانی دارای عمر طولانی و دراز باشد.
[1] . مهدی انقلابی بزرگ، مکارم شیرازی، قم، انتشارات مطبوعاتی هدف، 1356، ص 223 و یکصد پرسش، همان، ص 105 _ 106.
اگر پیری را یک نوع بیماری و عارض بر حیات بدانیم و یا آن را قانون طبیعی بشناسیم که بر بافت و اندام موجودات زنده، از درون، عامل نیستی را به مرور زمان فراهم میکند و موجود زنده را خواه ناخواه به مرحلة فرسودگی و مرگ میرساند، باز معنایش آن نیست که این پدیده قابل انعطاف پذیری و در نتیجه تأخیر نباشد.
گروهی از پزشکان عقیده دارند که پیری یک نوع بیماری است که بر اثر «تصلب شرایین» و یا «اختلال متابولیسم» بدن انسان پدید میآید، و اگر ما بتوانیم از طریق تغذیه صحیح و داروهای مؤثر بر این عوامل پیروز شویم، جلو پیری را گرفته و از عمر طولانی برخوردار میگردیم.[1]
روانشناسان نیز میگویند: طول عمر انسان بستگی زیادی به طرز تفکر و عقاید او دارد و با داشتن یک سلسله روحیات و عقائد سازنده و آرامش بخش، طول عمر انسان قابل افزایش است.[2]
به همین جهت در اواخر قرن نوزدهم، بر اثر پیشرفتهای علمی، امید به زندگی طولانیتر رونق بیشتری یافت و شاید در آینده نه چندان دور، این رؤیای شیرین بشریت به واقعیت بپیوندد.[3]
در مجموع میتوان گفت: دانش بشری در زمینه عقب انداختن پیری و طولانی نمودن عمر، موفقیتهایی به دست آورده و از رابطه تغذیه و پیری تجربههای جدیدی کشف کرده و ارتباط تنگاتنگی بین اسرار تغذیه در مقابله با پیری و فرسودگی ارائه داده است.
دانشمندان با مطالعه روی طول عمر ملکه زنبوران عسل ـ که چند برابر زنبوران معمولی عمر میکند ـ به این نتیجه رسیدهاند که این امر معلول «ژله» مخصوصی است که زنبوران کارگر برای تغذیه ملکه فراهم میکنند که با عسلهای معمولی تفاوت بسیار دارد. و جمعی به این فکر افتادهاند که با تهیه مقدار فراوانی از این ژله، ممکن است عمر انسان را تا چند برابر افزایش داد.[4]
با توجه به آنچه گفته شد، در مورد عمر طولانی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ از نظر علمی و نظری امکان دارد (فقط در حد امکان میگوییم) که آن حضرت با دانش خدادادی که بر اسرار خوراکیها دارد، و با استفاده از روشهای علمی و طبیعی بتواند (باز تاکید میکنیم در حد امکان) مدتی طولانی در این دنیا زندگی کند و آثار فرسودگی و پیری در وی پدیدار نگردد، و همچنان شاداب و جوان بماند.
وجود استثناها در هر امری، از جمله امور طبیعی این عالم، مسئلهای است واضح و انکار ناپذیر. گیاهان ودرختان و جاندارانی که در دامن طبیعت پرورده میشوند و از سابقه کهن و زیستی طولانی برخوردارند، کم نیستند. به این نمونه ها توجه کنید:
جهانگردانی که از اسکاتلند دیدن کردهاند میگویند، درختی در آنجاست که قطر تنه آن 90 پاست و میزان عمر آن را پنج هزار سال تخمین زدهاند. در کالیفرنیا درختی است که قطرش 10 متر و عمرش را شش هزار سال برآورد کردهاند. در جزایر کاناری درختی از نوع عندم یا به تعبیر ما «خون سیاوش » توجه دانشمندان را به خود جلب کرده که از زمان کشف این جزیزه (حدود پانصد سال پیش) تا کنون هیچگونه تغییری در آن مشاهده نشده است. بعضی حدس میزنند که این درخت قبل از خلقت آدم ـ علیه السلام ـ وجود داشته است. و در مناطق استوایی زمین، درختانی وجود دارند که مرتب ریشه و جوانه میزنند و هیچگاه عمرشان به پایان نمیرسد.
همین طور در عالم حیوانات حلزونهایی با عمر چند هزار سال دیده شده است و ماهیهایی کشف کرده اند که عمر آنها را به سه میلیون سال تخمین زدهاند. در یخهای قطبی ماهی منجمدی پیدا کردند که وضع طبقات یخ نشان میداد مربوط به پنج هزار سال قبل است و ماهی نیز زنده بود.[6]
با توجه به نمونههای پیش گفته، چه استبعادی دارد که در عالم انسانی هم، برای نگهداری یک انسان و حجت خدا، به عنوان ذخیره و پشتوانه اجرای عدالت و نفی و طرد ظلم و ظالمان، قائل به استثنا شویم و او را موجودی فراتر از عوامل طبیعی و اسباب و علل ظاهری بدانیم که قوانین طبیعت در برابرش رام و انعطاف پذیری دارند و او بر آنها تفوق و برتری دارد. این امری است ممکن، گر چه عادی و معمولی نباشد.[7]
مرحوم علامه طباطبائی در این باره میگوید: «نوع زندگی امام غائب را به طریق خرق عادت ]میتوان پذیرفت[ البته خرق عادت، غیر از محال است و از راه علم، هرگز نمیتوان خرق عادت را نفی کرد؛ زیرا هرگز نمیتوان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در جهان کار میکنند، تنها همانها هستند که ما آنها را دیدهایم و میشناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم و یا آثار و اعمال آنها را ندیدهایم یا نفهمیدهایم وجود ندارد. از این رو ممکن است در فردی یا افرادی از بشر اسباب و عواملی به وجود آید که عمری بسیار طولانی، هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان تأمین نماید.»[8]
( منبع در پی )
از همه آنچه که گفتیم بگذریم، اگر از زاویه ایمان به غیب و اعجاز به این پدیده بنگریم، پاسخ همة اعتراضها و شبههها داده میشود و نیازی به ارائه شواهد طبیعی و تاریخی نیست. به قول فلاسفه «لا مؤثّر فی الوجود إلاّ الله؛ تأثیر گذاری ] مستقل در علل و عوامل طبیعی[ جز خدا نیست. » همه قدرتها دست اوست و اگر بخواهد شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد، آن گاه چگونه از حفاظت آخرین ذخیره آفرینش و امید تمام هستی و بشریت ناتوان و عاجز است؟
شیخ طوسی در این باره میگوید: «بر اساس آیه شریفة: ]یَمحُو اللهُ ما یَشاءُ وَیُثبتُ وَ عِندَهُ اُمَّ الکِتابِ[[19]؛ «خدا هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات میکند و امالکتاب [لوح محفوظ] نزد اوست». هر آنی که مصلحت در تأخیر، تا زمان دیگر باشد، تداوم عمر آن حضرت ضرورت مییابد و این امر، تا آخرین زمان لازم ادامه دارد و رمز آن به دست کسی است که مفاتیح غیب و ام الکتاب در نزد اوست.»[20]
این از قدرت الهی است که درباره حضرت یونس ـ علیه السلام ـ هنگامی که در شکم ماهی قرار داشت میفرماید: ]وَ لَوْ أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إلی یَوْمِ یُبْعَثُون َ[[21]؛ «و اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی میماند.»
لذا میتواند بر اساس قدرت بینهایت و مشیت مطلقهاش، مقدمات و عوامل زنده ماندن امام زمان ـ علیه السلام ـ در این عالم را بر اساس قانون «اعجاز» آماده سازد و او را تا روز معین و معلومی نگه دارد.
قانون معجزه، حاکم بر قوانین طبیعی در این عالم است و نمونه های فراوانی در امتهای پیشین و نسبت به پیامبران گذشته دارد،[22] از جمله: سرد و سلامت شدن آتش بر حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ [23]، شکافته شدن دریا برای موسی ـ علیه السلام ـ [24]، و اژدها شدن عصا (یک قطعه چوب بی ارزش چوپانی) و ید بیضا، و همین طور در مورد حضرت عیسی که بیماران غیر قابل علاج را شفا میدهد، و مردگان را زنده میکند، و آن گاه که رومیان قصد جان او میکنند، کار بر آنها مشتبه شده میپندارند که وی را دستگیر کردهاند و حال آنکه چنان نبوده است.[25] و همین طور معجزات بیشماری که در مورد پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است، مانند: شق القمر، سجده کردن سنگ ریزه در دست حضرت، گذشتن از حلقة محاصرة قریشیان بدون آنکه او را دیده باشند[26] و صدها معجزه دیگر.[27]
هر یک از موارد فوق نقض قانون عقلی و منطقی نیست، بلکه نقض یک حالت و جریان طبیعی است که با قدرت مافوق الهی رخ داده است. پاسداری از حجت خدا، مهدی صاحب زمان و عمر طولانی او از مصادیق همین اصل کلی و از معجزات بزرگ الهی است که هر متدین و مسلمانی به سادگی میتواند آن را باور کند.
( منبع در پی )
طول عمر، از شاخه های مسئله عمومی تری به نام «حیات» است. حقیقت و ماهیت حیات، هنوز بر بشر مجهول و نامعلوم است، و شاید بشر هیچ گاه هم از این راز سر در نیاورد. بشری که این اندازه ناتوان است و موضوع حیات را درست نمیشناسد و از ویژگیهای آن، آگاهی کامل و همه جانبه ندارد، چگونه می خواهد مسئله طول عمر و استبعاد آن را مطرح سازد و به دیدة تردید به آن بنگرد؟[28] و طول عمر حجت الهی را زیر سؤال ببرد؟
بنابراین طول عمر حضرت مهدی هیچ استبعادی ندارد، چون چنین عمری هم امکان علمی دارد، و هم دلایل طبیعی و تاریخی وقوع آن را تأیید میکند، و هم می تواند از مصادیق بزرگ اعجاز الهی به شمار رود.
سخن را با شعری به یاد آن سفر کرده ـ که صد قافله دل همره اوست ـ به پایان میبریم:
سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا
تا نکشته است مرا طعنه اغیار بیا
من همه عمر تو را جستم و نایافتهام
تو عنایت کن و یک لحظه به دیدار بیا
من که از کوی طبیبم نگرفتم خبری
تو که دانی چه گذشته است به بیمار بیا
همه جا گشتم، دستم به وصالت نرسید
تو بنه پای به چشم من و یک بـار بیا
یوسف فاطمه عالـم همه مشتاق توانـد
رخ برافروز دمی بر سر بازار بیا
چه شود جلوه دهی خانه تاریک مرا
روز من شب شده اینک به شب تار بیا
در فراقت نه همین سوختم از اول عمر
تا دم مرگ همین است مرا کار بیا
===============
[7] . همان، ص 231، مجله حوزه، همان، ص 47.
[8] . سید محمد حسین طباطبائی، شیعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی؛ ص 151.
[9] . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهاردهم، 1370، ج4، ص 199 ـ 203 و ج2، ص430.
[10] . آل عمران / 55 و نساء / 157 – 158.
[11] . ابو علی طبرسی، ترجمه مجمع البیان، بیروت، دار المعرفة، ج 22، ص 454، ذیل آیه 61 زخرف؛ ر.ک: تفسیر نمونه ، همان، ج 21، ص 100.
[12] . کهف / 65.
[13] . تفسیر نمونه، همان، ج 12، ص 509.
[14] . همان، ص 508.
[15] . محمدرضا مظفر، بدایة المعارف، شرح از سیدمحسن خرّازی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ج2، ص158.
[16] . صافات / 123 و انعام / 85.
[17] . ناصر مکارم شیرازی، همان، ج19، ص 143 _ 144.
[18] . عنکبوت / 14.
[19] . رعد / 39.
[20] . شیخ طوسی؛ کتاب الغیبة؛ تحقیق شیخ عباد الله تهرانی و احمد ناصح، مؤسسه معارف اسلامیه، ص 428.
[21] . الصافات / 144.
[22] . مهدی انقلابی بزرگ، همان، ص 232.
[23] . انبیاء / 69.
[24] . بقره / 50.
[25] . نساء / 157.
[26] . انفال / 30.
[27] . ر.ک: کشف المراد، علامه حلی، بخش معجزات پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ .
[28] . ر.ک: مجله حوزه، 71 ـ 70، سال 1374، ص 46؛ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عج)، علیرضا رجالی تهرانی، قم، انتشارات نبوغ، هفتم، 1380، ص 102 _ 103.
برای امام زمان(ع) دو غیبت وجود دارد: غیبت صغری و غیبت کبری.
در زمان غیبت صغری که از سال 260 آغاز شد و تا سال 329 ادامه داشت ، مردم پرسش ها و مشکلات خویش را به وسیله نواب خاص با امام زمان(ع) در میان می گذاشتند و آن حضرت مسائل و پرسش های مردم را پاسخ می گفت. گاهی گروهی از مردم به وسیله نواب خاص به دیدار امام دوازدهم(ع) می شتافتند؛ از این رو در این مدت امام مهدی (عج)از جهتی غایب بود و از دیگر جهت غایب نبود.
نواب خاص وظایف مهمی بر دوش داشتند از جمله:
الف) پنهان داشتن نام و مکان امام :
گرچه امکان رؤیت امام در غیبت صغری برای مردم و نواب خاص وجود داشت، ولی به دلیل مشکلات سیاسی، هر یک از نواب موظف بودند که نام و مکان امام را افشا نکنند؛ زیرا امام از سوی حکومت تهدید می شد. البته پنهان کاری به دستور امام زمان(ع) صورت گرفته بود. ارتباط شیعیان نیز بدون این که مکان امام را بدانند بر قرار می شد.
ب) پاسخ گویی به سؤالات فقهی و مشکلات عقیدتی :
نواب خاص علاوه بر وظیفة فوق وظیفة پاسخگویی به سؤالات فقهی و مشکلات عقیدتی را نیز بر عهده داشتند. آنان سؤالات فقهی و شرعی شیعیان را به عرض امام می رساندند و پاسخ ها را دریافت می کردند و به مردم ابلاغ می نمودند.
ج) اخذ و توزیع اموال متعلق به امام :
نواب خاص اموال متعلق به امام (مانند بیت المال و سهم امام) را از شیعیان گرفته ،به هر طریقی به امام می رساندند.
اما در زمان غیبت کبری : دراین دوره نحوة ارتباط با امام زمان ممکن است از راه های زیر تحقق یابد.
1- ملاقات حضوری:
در خصوص امکان و عدم امکان ملاقات حضوری با امام زمان(ع) اختلاف است. برخی عقیده دارند که ملاقات حضوری امکان دارد و انسان با رعایت تقوا و ایجاد شایستگی، می تواند به حضور امام برسد. چنان که شخصیت هایی مانند مقدس اردبیلی،(1) علامةحلی(2) و علامة بحرالعلوم(3) به حضور حضرت رسید ند. عالمانی چند همانند سید مرتضی، شیخ طوسی و ... از طرفداران این نگرش هستند. شیخ طوسی می نویسد:
«ما قطع نداریم که حضرت از تمام اولیای خود، پنهان باشد، بلکه جایز است که برای بیشتر آنان ظاهر گردد».(4)
برخی دیگر عقیده دارند که ملاقات حضوری با امام امکان ندارد. محمد بن ابراهیم،معروف به نعمانی،(5) فیض کاشانی،(6) و کاشف الغطا،(7)و از طرفداران این نگرش هستند. اینان به برخی از روایات تمسک نموده اند که هر گونه ارتباط حضوری با امام زمان(ع) را در این دوره منع می کند.(8)
مهم ترین دلیل و تمسک این ها است که امام زمان(ع) درآخرین توقیع شریف خطاب به آخرین نایب خاص خود، یعنی علی بن محمد سمری فرمود:
«به زودی از شیعیان من کسانی خواهند آمد که ادعای دیدن مرا می کنند. آگاه باشید، هر کس قبل از خروج سفیانی، و صیحة آسمانی، ادعا کند که مرا دیده دروغگوی افترا زننده است».(9)
در این باره می گوییم: به نظر می رسد که سخن درست این است که بگوییم: با تقوا و معنویت و قابلیت می توان به حضور آن امام همام رسید، چنان که برخی از بزرگان به حضورش رسیده اند.
روایاتی که دلالت بر منع ملاقات دارند، ناظر بر این است که جلوی هر گونه سوء استفاده از ادعای دیدن امام زمان گرفته شود و هر کس ادعای رؤیت امام زمان (ع) را نکند. با توجه به این که این توقیع شریف هنگام فوت آخرین نایب امام زمان صادر شده و بر اساس قرینه ای که در خود توقیع است، مراد از دروغگو بودن مدعی مشاهده بعد از صدور توقیع، ادعای ارتباط و نیابت از جانب حضرت است .
امام در این توقیع میفرماید با از دنیا رفتن تو ای علی بن محمد سمری نیابت خاصه تمام شد و غیبت کبری آغاز شد و دیگر بعد از این اگر کسی بگوید : حضرت را میبینم و با او مرتبط هستم و نیابت خاصه از جانب حضرت را دارم ،دروغگو است.
به متن توقیع و قرائن آن دقت کنید:
«بسم الله الرحمن الرحیم، ای علی بن محمد سمری !خداوند به برادران دینی تو در مصیبت به تو اجر دهد . تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت .به کارهایت رسیدگی کن و به کسی بعد از خودت [جهت نیابت] وصیت نکن چرا که غیبت طولانی آغاز شد و ظهور نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند... به زودی خواهد آمد کسی که مدعی مشاهده من باشد ولی آگاه باش کسی که مدعی مشاهده باشد ،قبل از خروج سفانی و صیحه ،دروغگو خواهد بود»، (10).
گویا حضرت با دادن این توقیع راه را بر مدعیان دروغین ادعای نیابت بستهاند .این جمله که مدعی مشاهده دروغگو است ،به این معنی نیست که در غیبت کبری دیگر کسی حضرت را نخواهد دید. بسیاری از صالحین و بزرگان شیعه در طول تاریخ غیبت حضرت را دیدهاند و
اکثر آنها اهل دروغ نبودهاند و حداقل یک مورد آن هم که راست باشد ،باید حدیث به گونهای دقیق معنا شود.
امام(ع) در این حدیث به دو نکته اشاره میکنند:
یکی اخبار از آینده که پس از من عدهای پیدا میشوند و مشاهده و ارتباط با من را ادعا میکنند .
دوم : دروغگو بودن مدعی است.
امام(ع) در حدیث دو تعبیر دارد: یکی "ادعا" و دیگری "مشاهده". کسی را که ادعای مشاهده نماید ،کاذب معرفی کرده است.
مشاهده به معنای دیدن امام(ع) و ارتباط با او است و ادعا به معنای اعلان و انتشار آن و با خبر کردن مردم از مسأله است، ممکن است کسی با امام(ع) ملاقات داشته باشد( همانگونه که برای برخی علما وغیرآنان نقل میکنند )ولی آن را میان مردم بازگو نکرده و در سینه خود پنهان کرده باشد و اطرافیان از قراین و یا در زمانهای بعد متوجه ارتباط او با امام زمان(عج) شوند. چنین کسانی مشمول حدیث نخواهند بود چون او مدعی نیست، بنابراین بین مضمون حدیث با داستان ملاقات برخی صالحان با امام زمان(عج) هیچ ناسازگاری وجود ندارد.
توجه به دو نکته:
1ـ دیدن حضرت بدون شناخت:
شکی نیست که حضرت در مجامع مختلف حضور پیدا می کند و بین مردم رفت و آمد دارد و در مشاهد مشرفه مخصوصاً در ایام حج در مکه و عرفات حضور دارد. او مردم را مشاهده می کند و مردم نیز ایشان را می بینند امّا او را نمی شناسند. در کتاب های روایی و در شرح حال برخی از اولیای خدا نقل شده که بسیار اتفاق افتاده که حضرت را دیده اند، ولی نشناخته اند، اما بعداً حدس زده اند که حضرت مهدی(عج) بود.
2ـ دیدن حضرت با شناخت:
دیدار حضرت همراه با توجه و با شناخت از این که ایشان حضرت مهدی(عج) هستند، گرچه امکان دارد و شاید برای برخی از اولیای خدا اتفاق افتاده باشد، ولی به نظر می رسد این نوع دیدار کم اتفاق افتاده است.
ـ دیدار حضرت بدون ادعای دیدار:
در دو فرض ، کسی که موفق به دیدار حضرت شده، هیچ گونه ادعایی ندارد و خود را به عنوان این که من کسی هستم که با حضرت [مهدی(عج) ملاقات کرده ام، مطرح نمی کند. اگر مدعی باشد و خود را ملاقات کننده معرفی کند، باید تکذیب شود.
در روایت یاد شده از ادعای رؤیت و ارتباط با حضرت مهدی(ع) به شدت جلوگیری شده و مدعی دیدار و ارتباط را کذّاب و دروغگو انگاشته است.
2- ارتباط معنوی:
بی تردید می توان با امام زمان(ع) ارتباط معنوی بر قرار کرد. البته این ارتباط با بهره گیری از تقوا، دعا و توسل به ائمه(ع)، به ویژه به ساحت مقدس امام زمان(ع) امکان پذیر است.
شاید بر همین اساس باشد که یکی از وظایف شیعیان در زمان غیبت، دعا برای امام زمان(ع) و توسلات بیان شده است.(11)
ارتباط معنوی بدان معنا نیست که انسان امام زمان(ع) را ملاقات حضوری کند، بلکه باید با آن امام ارتباط برقرار کند و همیشه به یاد او باشد و او را در تمام اعمال ناظر بداند. هرگاه چنین لیاقت و شایستگی ای حاصل شد ،حضرت به انسان عنایت نموده و به رفع مشکلات انسان می پردازد؛ از این رو امام در توقیعی که برای شیخ مفید صادر نمود فرمود:
« ما بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده نمی ماند».(12)
باز حضرت در توقیع فرمود: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم. اگر جز این بود، دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می کردند».(13)
ارتباط معنوی انسان با امام زمان(ع) سبب می شود که حضرت میان مردم حضور پیدا کند، اگر چه مردم او را نشناسند.
امام علی(ع) فرمود: «سوگند به خدا ، حجت خدا میان آنان هست و در کوچه و بازار گام بر می دارد و بر خانه های آنان وارد می شود و در شرق و غرب جهان به سیاحت می پردازد و گفتار مردمان را می شنود و بر اجتماعات آنان وارد شده ،سلام می دهد. او مردمان را می بیند».(14)
در دعای ندبه می خوانیم: «جانم فدایت! تو آن غایبی هستی که از میان ما بیرون نیستی. جانم فدایت! تو آن دور شده از وطن هستی که از ما دور نیستی».(15)
پی نوشت ها:
1- منتهی الآمال، ج2، ص 470؛ مهدی موعود، ص 934.
2- تنکابنی، قصص العلما، ص 259.
3- بحارالانوار، ج 52، ص 174.
4- تنزیه الانبیاء، ص 182، به نقل از مجلة حوزه، ویژه نامة امام زمان، ص 99.
5- کتاب الغیبه، ص 99.
6- وافی، ج 2، ص 414.
7- حق المبین، ص 87.
8- شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 395.
9- شیخ صدوق، کمال الدین، ص 516.
10- بحارالانوار، ج 51، ص360
11- منتهی الآمال، ص 559و 562.
12- احتجاج طبرسی، ج 2، ص 596.
13- همان.
14- آقایی،جباری، عاشوری و حکیم، تاریخ عصر غیبت، ص 426.
15- مفاتیح الجنان، دعای ندبه.
حضرت امام حسین(ع) در عالم مکاشفه به یکی از علمای قم فرمودند: «مهدی ما در عصر خودش مظلوم است، تا می توانید درباره ی مهدی(ع) سخن بگوییدو قلم فرسایی کنید، آن چه که درباره ی شخصیت این معصوم بگویید درباره ی همه ی معصومین(ع) گفته اید، چون حضرات معصومین همه در عصمت و ولایت و امامت یکی هستند و چون عصر، عصر حضرت مهدی(ع) است سزاوار است که درباره ی او مطالب گفته شود. و در خاتمه فرمودند: باز تأکید می کنم درباره ی مهدی ما زیاد سخن بگویید و بنویسید، مهدی ما مظلوم است، بیش از آنچه نوشته و گفته شده باید درباره اش نوشت و سخن گفت.
عقیده به مهدویت،از امور مسلّم و قطعی تاریخ و کلام اسلامی است. مسلمانان اعم از شیعه و سنی به «مهدی موعود» باور دارند. نقطه اصطکاک شیعه و سنی در «مهدویت» تولد حضرت است.
اکثر عالِمان اهل سنت بر این باورند که «مهدی موعود» هنوز متولد نشده است، لیکن همة شیعیان امامیه میگویند: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است . در سامرا در سال 255 هجری متولد شده است . در پس پردة غیبت زندگی میکند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد. این سخن را افزون بر شیعیان، بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته و در کتابهای شان متذکر شدهاند،مانند محمد بن طلحة شافعی در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلکان در وفیات الاعیان.
در مورد مسأله تولد امام زمان(عج) علمای شیعه اتفاق نظر دارند که امام زمان(عج) متولد شده و به صورت کامل تاریخ تولد و مکان تولد حضرت را ضبط نموده اند ؛(1)برخی از علمای اهل تسنن هم تصریح به تولد حضرت نموده و در این زمینه کتاب هایی نوشته اند . به مخالفت با آنانی که تولد حضرت را انکار کرده، پرداخته اند که آیت الله صافی در کتاب منتخب الاثر، فصل سوم ،جمع بسیاری از علمای اهل سنت را که قائل به امامت و حیات حضرت بوده اند ، ذکر نموده و در کتاب نوید امن و امان به 106 نفر از علمای اهل تسنن که در باره حضرت کتاب نوشته اند، اشاره فرموده و
می فرماید: گروه بسیاری از مشاهیر علمای اهل سنت نیز ولادت حضرت و شرح تفصیلات آن را در کتاب های خود ذکر نموده ، بعضی به امامت و مهدویت آن سرور اقرار و اشعار بلند به زبان عربی و فارسی در مدح او سروده ، حتی مدعی شرفیابی به حضور اقدس و استماع حدیث از حضرتش شده اند .
ایشان 77 تن از مشاهیر علمای اهل سنت را که تصریح به این مطلب کرده اند ،نام می برد. (2)
در کتبی علمای اهل تسنن اختصاصا درباره حضرت مهدی(عج) نوشته اند که استاد حکیمی به نوزده اثر از بهترین این آثار اشاره دارد و آشکارا تصریح به ولادت حضرت شده است.
دليل عقلي
بسیاری از امور را نمی توان با دلایل عقلی محض اثبات نمود . این نقص و ضعفی در خصوص آن عقیده به حساب نمی آید، زیرا حوزه استدلالات و براهین عقلی حوزه محدود و مشخصی است ؛ مثلا آیا می توان به طور عقلی ثابت کرد که مردم ایران عاطفی و دیندار هستند یا برای اثبات این امر نیاز به مقدمات تجربی و آماری است ؟ البته در هر استنتاج و نتیجه گیری جمع بندی و سامان دادن به یک فکر و نظر به وسیله عقل انجام می پذیرد. اما به معنی عقلانی محض بودن هر عقیده ای نیست .
اساس تفکر مهدویت و حتی امامت به عنوان یکی از مستقلات عقلی که بتوان بر فقدان آن دلیل و استحاله عقلی اقامه کرد ، محسوب نمی شود ؛ در حقیقت اگر نبود ساختار مشخص و معین تاریخی و اجتماعی که بر دین اسلام و مراحل رشد و تکامل و تداوم آن عارض شد ، شاید اصلا ضرورتی تحت عنوان مهدویت و وجود امام غایب آن هم با عمر طولانی به وجود نمی آمد ؛ اما اوضاع به گونه ای رقم خورد که این مساله به عنوان حقیقتی دینی در چارچوب تفکرات اسلامی مطرح شد .
استاد جعفر سبحانی در این باره می گوید: «مبانی کلامی مهدویت گاهی مبانی نقلی و گاهی مبانی عقلی است... امّا مبانی کلامی عقلانی؛ می دانید که عقل نمی تواند هیچ وقت فرد مشخصی را برساند. نمی توانیم روی فرد برهان عقلی اقامه کنیم. یکی از مبانی برهان عقلی این است که نبوت و امامت یک فیض معنوی است... مسلمانان هم می گویند که این فیض تا وجود پیامبر اکرم(ص) باقی است. اهل سنت می گویند که این فیض معنوی که در لباس نبوت و امامت بود، با فوت پیامبر(ص) قطع شد. پس ارتباط بشر با عالَم بالا قطع شد. مگر خَلَف بدتر از سَلَف است؟ آیا خلف از نظر کمالات، از سلف کم تر است؟ چرا خدا چنین فیضی را به آن ها داده، اما این فیض را به ما نداده است؟ مگر ما از آن ها کم تر هستیم؟ شیعه امامیه این مشکل را حل کرده است. ارتباط به صورت نبوت نیست که رسالت، تکالیف و دین جدیدی باشد، بلکه فیض الهی به واسطه انسان کاملی برقرار است و از طریق انسان کامل به بشر می رسد، و امروزه آن واسطه حضرت حجّت (عج) است».
این برهان را علامه طباطبایی برای پروفسور کربُن بیان داشته است.(3)
در خصوص مسئله وجود امام زمان(ع) چون مربوط به شخص خاصی است ، از دلایل عقلی محض که مربوط به کلیات است، نمی توان بهره گرفت ، اما در آن از دلایل ترکیبی عقلی و نقلی می توان سود جست. همچنین می توان برای اصل امامت به دلایلی عقلی تمسک کرد، آن گاه آن را در زمان حاضر بر امام زمان منطبق دانست . یکی از این دلایل ، لزوم وجود انسان کامل و ولی معصوم (ع) و حجت الهی در هر عصر و زمان است. بنابر دلایل امامت که معتقد به خاتمیت و لزوم وجود امام (ع) بعد از پیامبر هستیم ، وجود امام در زمان حاضر نیز باید پذیرفته شود. هم چنین طبق آیه ای که خداوند با آفرینش انسان او را خلیفه و جانشین خود روی زمین دانسته ، باید این جانشین (که انسان کامل و معصوم است) در هر عصر و زمانی وجود داشته باشد. کسی که واسطه فیض الهی روی زمین است.
بر اساس همین ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهی بر زمین می توان بر اثبات زنده بودن امام زمان (ع) هم برهان اقامه کرد. اگر لزوم وجود امام زنده ثابت شد و از طرف دیگر ثابت گشت که امام قبلی از دنیا نرفته ، بلکه به دلایل گوناگون نقلی ،حیات اعجاز گونه وی به ما رسیده ، می توان به این باور رسید که امام دوازدهم ما شیعیان همچنان زنده است ؛ در واقع ادله تاریخی و روائی بیانگر ولادت و حیات حضرت مهدی(ع) است .از طرف دیگر دلیلی بر رحلت ایشان در دست نیست . به دلایل گوناگون نقلی ثابت شده که ایشان عمری متفاوت از عمر عادی انسان ها خواهند داشت ، پس اثبات می شود که در این زمان حضرت(عج) تنها واسطه فیض الهی است و زنده هم می باشد.
البته اصل حیات طولانی حضرت که از موارد اعجاز و عنایات ویژه خداوند است ، همانند هر معجزه و امر خارق العاده ای قابل اثبات و استدلال عقلی نیست . تنها کمک عقل در این زمینه آن است که بدانیم عقل بر انکار آن دلیلی اقامه نمی کند . اصل این امر از نظر عقل محال و ناممکن نیست . با اثبات این حقیقت می توان گفت از نظر عقل عمر طولانی حضرت ناممکن و محال نیست . در نتیجه اگر دلیل دیگری بر اثبات این عمر طولانی اقامه شود ، می تواند به کمک این دلیل عقلی مورد پذیرش و قبول قرار گیرد .
پي نوشت ها:
1. آیت الله صافی، نوید امن و امان،بخش چهارم.نشر مطبعه علمیه ،قم، بی تا.
2. همان، ص 238.
3. فصلنامة انتظار، ج1، ص 66 - 70.
درخصوص تعداد یاران امام زمان(عج) روایات و متون دینی اختلاف دارند. از برخی روایات استفاده میشود، که تعداد یاران امام زمان(عج) 313 نفر هستند. (1)
مفضل بن عمر از امام صادق(ع) گزارش نمود: «گویا مینگرم قائم را بر منبر کوفه و 313 نفر یارانش، که پیرامونش گرد آمدهاند، به شمار اهل بدر». (2)
در برخی از روایات دیگر، تعداد یاران امام زمان(عج) ده هزار بیان شده است.
ابوبصیر از امام صادق(ع) روایت میکند: «تا حلقه کامل نگردد، قائم خروج نمیکند. کامل شدن حلقه ده هزار نفر است». (3)
همچنین در روایات دیگر تعداد یاران امام از دوازده تا پانزده هزار ذکر شده است. (4) مضافاً بر این که در برخی روایات دیگر به تودههای انبوهی اشاره شده است، که از نقاط گوناگون جهان، به ویژه مشرق زمین به کمک امام میشتابند. (5)
بنابراین مقصود از آن دسته روایات که تعداد یارن امام را 313 نفر ذکر کرده، آن نیست که یاران امام تنها همان تعداد هستند. شاید منظور این باشد که این تعداد فرماندهان و وزیران و از یاران خاص امام باشند، که در آغاز، هستههای اصلی نیروها را برعهده دارند و پس از پیروزی، برای ارشاد و دادرسی و کارگزاری به سرزمینهای دور و نزدیک فرستاده میشوند. امام صادق(ع) فرمود: «آنان پرچمداران لشکرها و کارگزاران امام روی زمین هستند» از این گروه، به «نقباء» «خواص» و «ذخرالله» تعبیر شده است. (6)
منظور از 313 کسانی باشند که نخستین گروندگان به حضرت هستند، که در انتظار ظهور موعود در مکه میباشند. با گرد آمدن این گروه، دعوت حضرت آغاز میشود. پس از انتشار خبر و گزارش آن، دیگر یاران امام زمان(عج) به آنها ملحق میشوند. امام صادق(ع) فرمود: «سیصد و سیزده نفر یاران با او بیعت میکنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده، پس رهسپار مدینه میگردد»(7) علامة مجلسی(ره) همین معنا را از روایات استنباط کرده و مینویسد: «یاران مهدی، منحصر به 313 نفر نیستند، بلکه این شمار یارانی هستند که حضرت به کمک آنان حرکت را آغاز میکند». (8)
در بعضی از روایات آمده است،که تعدادی از یاران امام زمان(عج) را زنان تشکیل میدهند. امام باقر(ع) فرمود: «سوگند به خدا، سیصد و اند نفر بدون وعده پیشین گرد میآیند در میان آنان پنجاه زن است». (9)
وجود زنان در میان خواص و وزیران مهدی(عج) نشانگر اوج و عظمت والای زنان در انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) است.
یاران مهدی (عج) از صنف و نژاد ویژهای نیستند، بلکه از گروهها و نژادهای گوناگون و از سراسر جهان هستند.(10)
پینوشتها:
1. بحارالانوار، ج52، 341؛ نعمانی، الغیبة، ص 315؛ منتخب الاثر، ص 166.
2. الغیبة نعمانی، ص 307.
3. سید بن طاووس، الملاحم و الفتن، ص 65، به نقل از مجله حوزه، ویژه امام زمان(عج)، ص 295.
4. ارشاد مفید، ج2، ص 383.
5. مجله حوزه، ویژه امام زمان(عج) ص 296؛ بحارالانوار، ج53، ص 7.
6. ارشاد مفید، ج2، ص 383.
7. بحارالانوار، ج52، ص 323.
8. همان،ص 223.
9. ینابیع الموده، ص 249.
10. بحارالانوار، ج53، ص 334؛ نعمانی، پیشین، ص 315؛ طوسی، الغیبة، ص 284.
پیش از ظهور، دوستی های خالصانه به ندرت انجام می گیرد امّا در عصر ظهور که مردم در اوج علم و ایمان و خردمندی و کمالات نفسانی قرار می گیرند، زیباترین ارتباطهای اجتماعی شکل می گیرد و ارتباطهای دوستانه خالص، روال عادی و عمومی پیدا می کند و دیگر هیچ گونه شائبه و نیرنگ و ناخالصی در دوستی های مؤمنین وجود ندارد و از آنجایی که وجه مشترک مردم به اوج گستردگی خود می رسد همه یکدیگر را از خود می دانند، منیت ها به «ما» تبدیل می گردد و از صمیم قلب با یکدیگر دوستی می کنند و این یکی از نعمت های ویژه عصر ظهور است.
امام باقر علیه السلام:
وقتی قائم قیام کند دوستی خالص فرا می رسد و مردی بر سر جیب برادرش می رود و به اندازه نیاز خود بر می دارد و او هم ممانعت نمی کند.
بنابراین مقصود از آن دسته روایات که تعداد یارن امام را 313 نفر ذکر کرده، آن نیست که یاران امام تنها همان تعداد هستند. شاید منظور این باشد که این تعداد فرماندهان و وزیران و از یاران خاص امام باشند،
صادق;794263 نوشت:
امام باقر(ع) فرمود: «سوگند به خدا، سیصد و اند نفر بدون وعده پیشین گرد میآیند در میان آنان پنجاه زن است».
بسمه المنّان بالعطیّات
عرض سلام و ادب
این روایت تائید نظر حضرت علّامه جوادی آملی مبنی بر قضیّه شخصیّه بودن
عبارت"نواقص العقول" در خطبه ی 80 نهج البلاغه نیست؟
از آنجا که اساس عرفان اسلامی بر «محبت» است و محبت دوستان و محبان خداوند در راستای محبت الهی است و بغض و کین نسبت به اولیای الهی و محبان او خلاف عرف عرفان است، رسیدن به مقامات عالیه عرفانی و سیر و سلوک و کامل شدن در طریق الهی و کسب معرفت، بدون محبت و ارادت به آستان پیامبر اسلام و اهل بیت او که به حق واسطان فیض الهی و چشمه های جوشان معرف حق هستند محال است، نیز محبت و انتظار ظهور آخرین ذخیره الهی، حضرت حجت، امام عصر، مهدی موعود (عج) نیز از جمله حلقه های زنجیره محبت آل ا... می باشد.
[=times new roman, times, serif]چند نمونه از وظايف شيعيان و عاشقان امام زمان عليه السلام:
[=times new roman, times, serif][=times new roman, times, serif][=times new roman, times, serif][=times new roman, times, serif]1 - شناخت و معرفت كامل از طريق صفات و خصايصى كه مخصوص آن حضرت است ، و مداومت داشتن بر خواندن اين دعا:
(اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك ، اللهم عرفنى رسولك فانك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك ، اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضلكت عن دينى ).
2 - منتظر ظهور و فرج آن حضرت بودن ، بگونه اى كه اين انتظار در انسان تحرك ايجاد كرده و در عمل ظاهر شود، تا آنجا كه در انجام واجبات الهى و ترك محرمات كوتاهى نكند.
3 - تسليم و انقياد براى امر امام عليه السلام داشته باشد و عجله نكند، يعنى چون و چرا در امر ظهور آن جناب ننمايد و آنچه از جانب آن حضرت مى رسد صحيح و مطابق حكمت بداند.
4 - از مال خود به آن حضرت هديه نمايد، مثلا مالى را كه مى خواهد به امام عليه السلام هديه دهد، به همين قصد در راهى كه مى داند رضاى آن حضرت است مصرف نمايد، مانند اين كه به صالحين از دوستان و شيعيان آن حضرت كمك نمايد.
5 - صدقه دادن به قصد سلامتى آن حضرت .
6 - مداومت نمودن بر خواندن اين دعا كه در كتاب كمال الدين از حضرت صادق عليه السلام روايت شده :
(يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبى على دينك .)
7 - در هر حال و زمانى آماده يارى نمودن آن حضرت باشد، و در فراقش مغموم بوده و ندبه و زارى نمايد. (مداومت داشتن بر خواندن دعاى ندبه در صبح هاى جمعه )
8 - در مشكلات و گرفتاريهاى مهم به آن حضرت متوسل شود.
9 - فضايل و كمالات و صفات آن حضرت را ذكر نمودن و مردم را به سوى معرفت و شناخت آن جناب و خدمت به آن بزرگوار دعوت كردن .
10 - صبر كردن بر سختى ها و اذيت و سرزنش دشمنان دين در زمان غيبت .
11 - ثواب اعمال نيك و عبادات را به آن حضرت هديه نمودن .
12 - دعاء كردن براى سلامتى آن بزرگوار و طلب پيروزى و يارى و ظهور آن جناب را، از خداى متعال نمودن .
13 - خواندن زيارت آن حضرت و دعاى عهد كه در اين كتاب نقل شده است .
14 - بر دين و اعتقادات خود ثابت باشد و با نااهلان و منحرفين كه او را نسبت به دينش سست كنند معاشرت نكند.
خداوندا، ما را از پيروان و سربازان امام زمان عليه السلام قرار بده و قلب مبارك آن حضرت را از ما راضى و خشنود بفرما.
اگر خداوند و صفات و اسمای او را به طور حقیقی بشناسیم، میتوانیم انسانهای کامل راستین (امامان) را نیز بشناسیم؛ زیرا آنان آینه تمامنمای صفات جمال و جلال حضرت حقاند . در نامگذاری به اسمای الهی، از تمامی موجودات عالم امکان برترند.
بر این اساس، با شناخت خدا و صفات او، میتوانیم به اوصاف و ویژگیهای امامان نیز آگاه گردیم. شاید دعایی که سفارش شده در زمان غیبت خوانده شود، ناظر به همین حقیقت باشد:
«اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک. اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی؛
خداوندا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی پیامبر را نمیشناسم؛
خدایا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر به پیامبرت معرفت پیدا نکنم، نمیتوانم امامم را بشناسم؛
خدایا! حجت و امامت را به من بشناسان که اگر امام را نشناسم، در دین خود گمراهم».
( اصول کافی، ، ج اول، ص 514 .)
از روایات استفاده میشود که امام زمان(ع) از مکه ظهور میکند.(1)
امام باقر(ع) فرمود: «قائم با سیصد و سیزده مرد از یاران خود در ذی طوی (کوهی مجاور شهر مکه) منتظر قیام است تا آن موقع که به حجرالاسود تکیه زند و پرچم آویخته را به اهتزاز در آورد.» در برخی روایات دیگر آمده است که امام زمان(ع) در هنگام ظهور به کعبه تکیه زده و سیصدو سیزده نفر گرد او اجتماع میکنند و حضرت این آیه را میخواند: «بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین».(2)
پینوشتها:
1. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 577 -.
2. مهدی موعود، ص 1098.
ابوسعید خدری نقل کرده که رسول الله به فاطمه فرمود: دخترم! هفت چیز به ما خاندان عطا شده که به احدی پیش از ما داده نشده، نبی ما بهترین انبیاست که پدر توست . وصی ما بهترین اوصیاست که همسر توست . شهید ما بهترین شهید است که عموی پدر تو حمزه است . آن کس که با دو بال رنگین در بهشت پرواز میکند از ماست و او عموزاده تو جعفر است . دو سبط این امت فرزندان تو حسن و حسین هستند. سوگند به خداییکه جز او خدایی نیست مهدی این امت که عیسی بن مریم پشت سر او نماز میخواند از ماست.
(مجالس السنیه، ج5، ص523 .
)
یکی از سؤالهایی که در طول تاریخ عصر غیبت مطرح بوده این است که چرا امام زمان (ع)از دیدهها غایب و پنهان است. در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره میکنیم:
1.خداوند متعال در قرآن از پیروزی وغلبه دین اسلام بر جمیع ادیان در پایان تاریخ بشر خبر داده است:" هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ المُشْرِکونَ؛ اوست خدایی که رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلّط وبرتری دهد، گر چه مشرکان کراهت داشته باشند".(1)
2. مصالح بندگان با اختلاف حالات آنها متغیر میشود. خداوند متعال امر تدبیر بندگان ومصلحت آنها را بر عهده گرفته، عقلشان را کامل کرده وآنها را به انجام اعمال صالح وادار نموده است تا از این طریق به سعادت برسند. حال اگر مردم به دستورهای خداوند تمسک کرده وانجام وظیفه کنند، بر خداوند است که آنها را یاری کند وبا عنایتهایش بر بندگان، راه را بر آنها هموار نماید، ولی در صورتی که مخالف دستورهایش عمل کنند ومرتکب نافرمانی شوند، مصلحت بندگان تغییر میکند، در نتیجه، موقعیت ووضع نیز تغییر خواهد کرد و خداوند توفیق را از آنان سلب خواهد نمود، در این هنگام مستحقّ ملامت وسرزنش میشوند.
خداوند متعال امامان را یکی پس از دیگری به سوی مردم فرستاد ولی هنگامی که ائمه را نافرمانی کرده و خونشان را ریختند، قضیه برعکس شد ومصلحت بر این تعلق گرفت که امام، غایب ومستور گردد.
3. بی شک هر کار اجتماعی -بزرگ یا کوچک- احتیاج به آماده شدن شرایط مناسب دارد. باید برای قیامی جهانی وفراگیر آمادگی خاصی صورت گیرد.
4. بیتردید، دین غالب در عصر ظهور، احتیاج به رهبر وامامی غالب دارد که دارای شرایطی از قبیل: قدرت فوقالعاده، علم جامع وعصمت باشد.
5. مطابق روایات متواتر بین شیعه وسنّی، پیامبر (ص) امامان بعد از خود تا روز قیامت را دوازده نفر برشمرده است که بعد از او پیاپی خواهند آمد.(2)
6. از مجموعه روایات وادله عقلی استفاده میشود که بقای امام معصوم وحجّت خدا بر روی زمین تا روز قیامت امری ضروری است.
کلینی به سند صحیح از ابیحمزه نقل میکند که از امام صادق (ع) سؤال کردم: آیا زمین بدون امام باقی میماند؟ حضرت فرمود: «لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت؛اگر زمین بدون امام باقی بماند دگرگون خواهد شد.» (3)
7. یکی از اسباب گوشهنشین شدن انبیا و رسولان، خوف از قتل به جهت حفظ جان وبه امید گسترده شدن دین شان بوده است. امام مهدی (ع) به سبب نبود اسباب عادی برای یاریاش وخوف از کشته شدن، به امر خداوند مأمور به غیبت ودوری از مردم شدند.
امام صادق (ع) به زراره فرمود: «للقآئم غیبة قبل قیامه. قلت: ولِمَ؟ قال: یخاف علی نفسه الذبح؛ برای قائم غیبتی است قبل از قیامش، زیرا از کشته شدن خود میترسد.» (4)
8. یکی از اسباب وعوامل غیبت امام زمان (ع) که در روایات به آن اشاره شده، بیعت نکردن آن حضرت با حاکمان عصر خود است. شیخ صدوق از امام صادق (ع) نقل میکند: «یقوم القائم (ع) ولیس لأحد فی عنقه بیعة؛ قائم (ع) قیام خواهد کرد در حالی که بیعت کسی بر گردن او نخواهد بود.»(5)
9. هدایت بر چند قسم است:
ا) هدایت فطری: که همان هدایت از راه فطرت است:" فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِک الدِّینُ القَیمُ وَلکنَّ أَکثَرَ النّاسِ لایعْلَمُونَ؛پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست.این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمیدانند.» (6)
ب) هدایت تشریعی: که بسته به حضور امام در میان جامعه است تا مردم را از نزدیک راهنمایی کند:"
کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الکتابَ بِالحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ... ؛ مردم [در آغاز] یک دسته بودند، [و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال] خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند...» (7)
ج)هدایت تکوینی: که تصرف وتدبیر در نظام آفرینش است:"قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکتابِ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیک طَرْفُک فَلَمّا رَءآهُ مُسْتَقَرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَ أَشْکرُ أَمْ أَکفُرُ...؛[امّا] کسی که دانشی از کتاب [آسمانی] داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد. و هنگامی که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟!» (8)
د)هدایت باطنی: که از ولایت تکوینی وبه معنای رساندن به مطلوب است:" وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الخَیراتِ وَإِقامَ الصَّلوةِ وَإِیتآءَ الزَّکوةِ وَکانُوا لَنا عابِدِینَ؛ وآنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند وهر کار نیکو را [از انواع عبادات وخیرات] وخصوص اقامه نماز وادای زکات را به آنها وحی کردیم وآنها هم به عبادت ما پرداختند.» (9)
با نظر وتأمّل در مجموع مقدمات فوق به این نتیجه خواهیم رسید که وجود نازنین امام زمان (ع) به عنوان دوازدهمین امام، باید برای روز موعود در پس پرده غیبت باشد، تا در آن هنگام به اذن خداوند برای هدایت بشر ظهور کند.
پینوشتها:
1. صف (61) آیه 9.
2. صحیح بخاری، ج 8، ص 127.
3. کافی، ج 1، ص 179، ح 10.
4.کمالالدین، ج 2، ص 481، ح 10.
5. همان، ص 480.
6. روم (30) آیه 30.
7. بقره (2) آیه 213.
8. نمل (27) آیه 40.
9. انبیاء (21) آیه 73.
در خصوص تعداد یاران امام زمان(ع) روایات و متون دینی اختلاف دارند. از برخی روایات استفاده میشود که تعداد یاران امام زمان(ع) 313 نفر هستند.(1)
مفضل بن عمر از امام صادق(ع) گزارش نمود: "گویا مینگرم قائم را بر منبر کوفه و 313 نفر یارانش، که پیرامونش گرد آمدهاند، به شمار اهل بدر"(2)
در برخی از روایات دیگر، تعداد یاران امام زمان(ع) ده هزار بیان شده است.
ابوبصیر از امام صادق(ع) روایت میکند: "تا حلقه کامل نگردد، قائم خروج نمیکند... کامل شدن حلقه ده هزار نفر است".
همچنین در روایات دیگر تعداد یاران امام از دوازده تا پانزده هزار ذکر شده است.(3) مضافاً بر این که در برخی روایات دیگر به تودههای انبوهی اشاره شده است که از نقاط گوناگون جهان، به ویژه مشرق زمین به کمک امام میشتابند.(5)
بنابراین مقصود از آن دسته روایات که تعداد یارن امام را 313 نفر ذکر کرده، آن نیست که یاران امام تنها همان تعداد هستند. شاید منظور این باشد که این تعداد فرماندهان و وزیران و از یاران خاص امام باشند که در آغاز، هستههای اصلی نیروها را برعهده دارند و پس از پیروزی، برای ارشاد و دادرسی و کارگزاری به سرزمینهای دور و نزدیک فرستاده میشوند. امام صادق(ع) فرمود: "آنان پرچمداران لشکرها و کارگزاران امام روی زمین هستند" از این گروه، به "نقباء" "خواص" و "ذخرالله" تعبیر شده است.(6)
شاید منظور از 313 کسانی باشند که نخستین گروندگان به حضرت هستند که در انتظار ظهور موعود در مکه میباشند. با گرد آمدن این گروه، دعوت حضرت آغاز میشود. پس از انتشار خبر و گزارش آن، دیگر یاران امام زمان به آنها ملحق میشوند. امام صادق(ع) فرمود:
"سیصد و سیزده نفر یاران با او بیعت میکنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده، پس رهسپار مدینه میگردد"(7) علامه مجلسی همین معنا را از روایات استنباط کرده و مینویسد: "یاران مهدی، منحصر به 313 نفر نیستند، بلکه این شمار یارانی هستند که حضرت به کمک آنان حرکت را آغاز میکند".(8)
در بعضی از روایات آمده است که تعدادی از یاران امام زمان(ع) را زنان تشکیل میدهند. امام باقر(ع) فرمود: "سوگند به خدا، سیصد و اند نفر بدون وعده پیشین گرد میآیند . میان آنان پنجاه زن است"(9)
وجود زنان در میان خواص و وزیران مهدی نشانگر اوج و عظمت والای زنان در انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع) است.
یاران مهدی (ع)، از صنف و نژاد ویژهای نیستند، بلکه از گروه ها و نژادهای گوناگون و از سراسر جهان هستند.(10) اکثریت قریب به اتفاق یاران امام زمان(ع) را جوانان تشکیل میدهند. امام علی(ع) فرمود: "یاران مهدی همه جوانانند و پیر و کهنسال در میان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندکی که مانند سرمه برای چشم و نمک برای غذا لازم هستند البته کمترین چیز مورد نیاز در غذا نمک است".(11)
پی نوشتها:
1 - بحارالانوار، ج52، 341؛ نعمانی، الغیبة، ص 315؛ منتخب الاثر، ص 166.
2 - الغیبة نعمانی، ص 307.
3 - سید بن طاووس، الملاجم و الفتن، ص 65، به نقل از مجله حوزه، ویژه امام زمان(ع)، ص 295.
4 - ارشاد مفید، ج2، ص 383.
5 - مجله حوزه، ویژه امام زمان(ع) ص 296؛ بحارالانوار، ج53، ص 7.
6 - ارشاد مفید، ج2، ص 383.
7 - بحارالانوار، ج52، ص 323.
8 - همان، ص 223.
9 - ینابیع الموده، ص 249.ؤ
10 - بحارالانوار، ج53، ص 334؛ نعمانی، پیشین، ص 315؛ طوسی، الغیبة، ص 284.
به طور کلی در مورد مکان امام زمان باید گفت:
از مسائلی که درباره امام زمان(ع) مورد بحث و گفت و گو است، مکان و محل سکونت آن حضرت است، که آیا آن حضرت در مکان خاصی سکونت دارد یا نه؟ و اگر در مکان ویژهای است آن مکان کجا است؟
روایاتی که درباره مکان امام زمان(ع) وجود دارند چند دسته اند:
1 - برخی از روایات محل خاصی را تعیین نکرده و جایگاه آن حضرت را در بیابانها و کوهها معرفی میکند. از آن جمله حضرت مهدی(ع) به پسر مهزیار فرمود: «فرزند مهزیار! پدرم امام حسن(ع) از من پیمان گرفت و فرمان داد که برای سکونت کوههای سخت و سرزمینهای خشک و دور دست را برگزینیم».(1)
از این روایت استفاده میشود که حضرت از دسترسی مردم دور است و کسی از محل سکونت وی آگاه نیست.
2 - برخی روایات خاصی را به عنوان محل سکونت آن حضرت یاد نمودهاند، مثلا در برخی از روایات در مدینه و پیرامون آن اشاره شده است.
ابوبصیر میگوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: «لابد لصاحب هذا الامر من عزلة و لابد فی عزلته من قوة و ما بثلاثین من وحشته، و نعم المنزل طیبة»(2)، صاحب زمان(ع) را عزلت و غیبتی است که در آن، غیبت، نیرومند است به سی نفری که با حضرت هستند وحشت و تنهایی را از وی دور میکنند (و به قوت وی میافزاید) و خوب جایگاهی است (مدینه) طیبه.
از این روایات استفاده میشود که حضرت در مدینه منوره منزل دارد و افرادی همواره با ایشان به صورت ناشناس هستند.
برخی روایات مکان امام زمان(ع) را کوه«رضوان» که در اطراف مدینه است، بیان کردهاند، عبدالاعلی آل سام میگوید: «با امام صادق(ع) از مدینه خارج شدیم، به روحاء (اطراف مدینه) که رسیدیم حضرت نگاهش را به کوهی دوخت و مدت زمانی ادامه داد، و فرمود: این کوه رضوان نام دارد، خوب پناهگاهی است برای خائف(امام غائب) در غیبت صغرا و غیبت کبری.(3)
از روایات دیگر استفاده میشود که امام زمان(ع) در مکانی به نام «ذی طوی» که در اطراف مکه است، زندگی میکند و از همان جا نیز یاران خود قیام میکنند. امام باقر(ع) فرمود: «امام زمان را غیبتی است در بعضی از درهها و اشاره کرد به منطقه «ذی طوی. (4)
3 - برخی روایات جایگاه خاصی را برای امام زمان(ع) نام نمیبرد، ولی از حضرت به عنوان فردی یاد میکند که با مردم و در میان مردم و با آنان حشر و نشر داردو به گونهای ناشناس زندگی میکند. امام صادق(ع) فرمود: «صاحب الامر شباهتی نیز به حضرت یوسف پیامبر(ع) دارد جای انکار نیست که خداوند با حجت خود همان کاری را انجام دهد که با یوسف انجام داد. صاحب الزمان(ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در میان مردم رفت و آمد میکند و در بازار قدم مینهد و گاهی بر فرش منزلهای دوستان مینشیند، لیکن او را نمیشناسند تا زمانی که خداوند به وی اذن دهد تا وی خود را معرفی کند، آن گونه که یوسف(ع) اجازه داد هنگامی که برادرانش گفتند: تو یوسفی؟ گفت: آری من یوسفم».(5)
از این روایت استفاده میشود که امام زمان(ع) مکان معین نداشته در میان جمع و جامعه است، با مردم حشر و نشر دارد و زندگی طبیعی و معمولی دارد. در مراسم مذهبی و مناسک حج شرکت میجوید، ولی شناخته شده نیست و این امری است که سابقه داشته و دارد. عنایت امام(ع) به مردم و هدایت و رهبری مردم از سوی دیگر نشان از آن دارد که آن حضرت در همه جا بوده و در همه جا حضور دارد.
از جمع بین روایات نیز میتوان استفاه کرد که امام زمان(ع) در همه جا حضور دارد و این منافات ندارد به آن دسته از روایت که مکان معین مانند مدینه و مکه را بیان کردهاند؛ زیرا آن دسته روایات ناظر بر آن است که در برخی از زمانها و مکانهای خاص حضور پیدا میکند. آن دسته از روایات که مکان مشخصی را برای امام بیان نکرده ناظر بر آن است که حضرت در همه جا حضور دارد. بی تردید یکی از مصادیق حضور امام در همه جا، همان مکانهای خاصی میباشد.
پینوشتها:
1. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 266.
2. بحار الانوار، ج 52، ص 153 و اصول کافی، ج 1، ص 340.
3. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 162.
4. نعمانی، کتاب الغیبه، ص 182.
5. نعمانی، کتاب الغیبه، ص 164.
امام حسین رجعت ؟
علت اینکه امام حسین (ع) اولین کسی است که رجعت می کند ،معلوم نیست ،اما آنچه در برخی روایات آمده ، این است : اولین کسی که در جریان رجعت به دنیا بر می گردد، امام حسین (ع) است. امام صادق(ع) فرمود: نخستین کسی که زمین برای او شکافته میشود و به زمین باز می گردد،حسین بن علی(ع) است».(1) در روایت دیگر آمده«نخستین کسی که به دنیا رجعت میکند، حسین بن علی(ع) است. به قدری حکومت میکند که از کثرت سنّ ابروهایش ، روی دیدگانش میریزد».(2)
ممکن است گفته شود که قیام و اهداف این دو معصوم بسیار به هم شباهت دارد .
پینوشتها:
1.بحار الانوار، ج 53، ص 63 .
2 .همان ، ص46.
غیبت حضرت ولی عصر(عج) یکی از رازهای الهی بوده و ممکن است ما نتوانیم ازکنه آن آگاه شویم و در برخی روایات آمده که حکمت آن پس از ظهور روشن میگردد. امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غیبتی دارد که تخلف ناپذیر است، اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت غیبت او همان حکمتی است که در غیبت حجتهای پیشین وجود داشته و پس از ظهور روشن خواهد شد، چنان چه حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی روشن شد که آن دو خواستند از هم جدا شوند،(1) غیبت سرّی از اسرار الهی است".(2)
عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غیبتی خواهد داشت؛ به طوری که گمراهان در شک واقع میشوند".عرض کردم چرا؟ فرمود: "اجازه نداریم علتش را بیان کنیم. موضوع غیبت از اسرار خدا و غیبتی از غیبتهای الهی است. چون خدا را حکیم میدانیم، باید کارهایش از روی حکمت صادر شود".(3)
در عین حال میتوان فلسفه غیبت را در حد فکر بشری فهمید و آن این که این آخرین حجت معصوم الهی برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل کلی و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در جهان) در نظر گرفته شده است، و این آرمان نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی و عقیدتی بشریت دارد، تا جهان به استقبال موکب آن امام عدل و آزادی رود. طبیعی است، چنان چه آن حضرت بیش از فراهم شدن مقدمات، در میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی (شهادت) چونان دیگر حجتهای الهی یافته و قبل از تحقق آن آرمان
بزرگ، دیده از جهان فرو خواهد بست. به این حکمت در روایات اشاره شده است.
امام باقر(ع) فرمود: "برای حضرت قائم غیبتی است قبل از ظهور، برای جلوگیری از کشته شدن". (4)
در برخی روایات دیگر یکی از علل غیبت امام زمان(عج) امتحان مردم ذکر شده است.(5) بدین که در اثر غیبت حضرت مهدی(ع)، مردم آزمایش میشوند. گروهی ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر میشود و دستخوش شک و تردید میگردند. کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور حضرت و ایستادگی در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر میگردند. امام کاظم(ع) فرمود: "هنگامی که پنجمین فرزندم غائب شد، مواظب دین خود باشید، زیرا او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از عقیده خویش بر میگردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش میکند".(6)
در بعضی از روایات یکی از علل غیبت امام، آزادی او از یوغ بیعت با حاکمانِ ستمگر زمان بیان شده است؛ بدین معنا که امام هیچ رژیمی را حتی از روی تقیه به رسمیت نمیشناسد. اگر حضرت در غیبت نبود، باید با حکومتهای عصر خود بیعت میکرد، که با اهداف و آرمان امام همخوانی نداشت. حسن بن فضّال میگوید: امام هشتم فرمود: "گویی شیعیان را میبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود، همه جا را میگردند. اما او را نمییابند". عرض کردم: چرا غایب میشود؟ فرمود: "برای این که وقتی با شمشیر قیام میکند، بیعت کسی بر گردن وی نباشد".(7)
شیعیان باور دارند که دوازده امام و حجت خدا بر زمین بوده و هر کدام وظایف تعریف شده داشته و مأمور به انجام
آن بوده و زمین نباید از حجت خدا خالی باشد. از این رو مشیت الهی بر آن تعلق گرفته که یکی از آنها در پس پرده غیبت قرار گیرد و زنده بماند تا زمین از حجت خدا خالی نباشد.
یکی از نویسندگان مینویسد: "امام غائب نیز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دین باکی نداشته و ندارد، لیکن کشته شدن وی به صلاح جامعه و دین نیست، زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت میکرد، امام دیگری جانشینی میشد، ولی امام زمان(ع) اگر کشته میشد، جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی میگردد. در صورتی که مقدّر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و به واسطه وجود مقدّس امام دوازدهم، دنیا به کام حق پرستان
گردد".(8)
بنابراین امام زمان میبایست در شرایطی ظهور کند که شرایط برای پیروزی نهایی حق برضد باطل از هر جهت فراهم شده باشد و با ظهور امام اثنا عشر وعده پیروزی تمامی پیامبران و امامان تحقق یابد.
هر نهضت و انقلابی که برای هدف معینی بر پا شود، در صورتی امکان پیروزی دارد که زمینه آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرایط کاملاً آماده باشد. یکی از شرایط مهم موفقیت این است که عموم انسانها خواستار آن انقلاب باشند و افکار عمومی برای تأکید و پشتیبانی آن مهیا باشد. در غیر این صورت انقلاب با شکست مواجه خواهد شد. نهضت و قیام مهدی موعود نیز از این قاعده کلی مستثنی نبوده، در صورتی میتواند پیروز گردد که اوضاع و شرایط مساعد و زمینه فراهم باشد.
نهضت آن حضرت یک نهضت سطحی و کوچک نیست، بلکه یک انقلاب همه جانبه و جهانی است و برنامه بسیار عمیق و دشواری دارد، میخواهد تمام اختلافات نژادی و کشوری و زبانی و مرامی و دینی را بر طرف سازد و سر تا سر گیتی را با یک حکومت نیرومند اداره کند تا همه بشر با صلح و صفا کنار هم زندگی کنند. او میداند که آب را باید از سر چشمه اصلاح کرد و عوامل اختلافانگیز را از ریشه قطع میکند تا گرگ صفتان، خوی درندگی را از دست بدهند.
میخواهد کفر و مادی گری را ریشه کن سازد و عموم جهانیان را به سوی قوانین و برنامههای الهی متوجه کند و دین اسلام را آیین همگانی گرداند. میخواهد افکار پریشانی بشر را به سوی یک هدف متمرکز کند و معبودهای دروغین و فتنهانگیز را مانند: مرزها، نژادها، کشورها، مرامها، حزبها، قارهها و شخصیتهای کاذب را از مغز بشر ریشه کن کند.
به طور خلاصه میخواهد نوع بشر و جوامع انسانی را به سعادت و کمال واقعی برساند و اجتماع صالحی به وجود آورد که بر پایه فضایل و صفات انسانی و اخلاق نیک استوار باشد. چنین انقلابی بدون شایستگی ملتها امکان وقوع ندارد.
بنابر این تا نوع بشر به حد کمال و رشد نرسد و عموم مردم در سراسر جهان برای پذیرفتن حکومت حق آماده
نگردد، مهدی موعود ظهور نخواهد کرد.(9)
بنابراین از یک طرف ظلم حاکمان ستمگر به نهایت درجه خود میرسد و از طرف دیگر عموم مردم و توده انسانها در سراسر گیتی خواهان بر پائی عدالت گشته و از حکومتهای دیگر دل زده شده باشند.
پینوشتها
1. سوره کهف، آیات 66 ـ 83.
2. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 158.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 91.
4. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 203.
5. اثبات الهداه، ج 6، ص 438.
6. طوسی،کتاب الغیبه، ص 204؛نعمانی، کتاب الغیبه، ص 154.
7. بحارالانوار، ج 51، ص 152.
8. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 191 ـ 192.
9. همان، ص 240.
منتظران واقعی ظهور هرگز نباید احساس کنند که در جامعه دارای مسئولیتی نیستند و هیچ گونه تکلیفی نسبت به امام خود ندارند. از شیعیان خواسته شده که در آغاز هر روز با یکی از دعاهایی که مخصوص امام زمان(عج) است، با مقتدای خود و مقام ولایت ارتباط برقرار کنند. شیعه منتظر اگر در آغاز هر روز با حضور قلب و توجه کامل با امام خود عهد و پیمان ببندد، هرگز تن به ذلّت و خواری، ظلم و بی عدالتی نمی دهد. نیز هرگز دچار بحران فکری و فرهنگی و از خود بیگانگی و یأس و ناامیدی نمی شود.
یکی از دعاهایی که در این موضوع وارده شده "دعای عهد" است که از مضامین بسیار بالایی برخوردار می باشد. این دعا بهترین وسیله برای پیوند منتظران با امام زمان(عج) است.
مسئله رجعت شامل همه مؤمنان و ظالمان نیست، بلکه تنها عدهای از هر دو گروه به دنیا باز میگردند. در مورد مسئله رجعت و فلسفه و دلایل آن میگوییم:
رجعت از عقاید معروف شیعه است، و مقصود از آن در فرهنگ شیعه، بازگشت گروهی امت اسلامی پس از ظهور حضرت مهدی(عج) و قبل از بر پایی قیامت به دنیا است.
همانگونه که اشاره شد، در رجعت همه مردگان یا همة شیعیان به دنیا باز نمیگردند، بلکه عدهای مؤمنان خالص و کفار و طاغیان بسیار شرور به این جهان باز میگردند.(1)
بازگشت گروهی از صالحان و یا تبهکاران به این جهان امر شگفتآوری نیست، زیرا در امتهای پیشین نیز گروهی پس از مرگ بار دیگر زنده شدند و پس از مدتی برای بار دوم درگذشتند، (2) مانند زنده شدن عزیر پس از صد سال.(3) و موارد دیگری که قرآن مجید ازآنها خبر داده است.(4)
در رجعت، بازگشت کنندگان به امر پروردگار عالَم زنده میشوند، هم چنان که در قیامت همگان به امر و قدرت ذات اقدس الله زنده میگردند. اگر تعدادی به دست حضرت عیسی(ع) زنده شدند، آن هم به اذن الهی و قدرت خدادادی بود. قرآن میفرماید: (به خاطر بیاور) هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم گفت: یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم... و هنگامی که به اذن و فرمان من مردگان را زنده میکردی.(5) بنابراین چنانچه رجعت به دعای امام زمان(ع) صورت گیرد باز به قدرت خدا انجام گرفته است؛ پس لازم نیست حتماً پیامبر باشد، بلکه به وسیلة حجت الهی و به اذن خدا نیز میتوان صورت گیرد.
پس اعتقاد به رجعت که از عقاید شیعه است، ممکن است از تفاصیل و علت واقعی آن آگاهی نداشته باشیم، و این هیچ گونه اشکال و سستی در عقیدة ما ایجاد نمیکند. مثل این که به وجود ملائکه ایمان داریم، چون قرآن از آن خبر داده، ولی تعدادشان چقدر است، نحوة زندگیشان چگونه است و کارهایشان به طور تفصیل چگونه است، اطلاع دقیق نداریم.
ممکن است علت واقعی رجعت برای ما روشن نباشد، ولی با توجه به روایات رجعت، چنین به نظر میرسد که
بازگشت دو گروه از مؤمنان و کافران به زندگی دنیا، به منظور تکمیل یک حلقة تکاملی گروه اوّل مؤمنان و چشیدن کیفر دنیوی گروه دوم کافران است.
به تعبیر دیگر: گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانعی در زندگی خود رو به رو شدهاند و تکامل آنها ناتمام مانده است، حکمت الهی ایجاب میکند که سیر تکاملی خود را از طریق بازگشت مجرّد به این جهان ادامه دهند؛ شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند؛ و در بنای این حکومت شرکت جویند، چرا که شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگترین افتخارات است.
به عکس گروهی از منافقان و کافران جبار سرسخت علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز باید مجازاتهایی در این جهان، نظیر آن چه اقوام سرکشی مانند فرعونیان و عاد و ثمود، و قوم لوط دیدند ببینند، و تنها راه آن رجعت است.(6)
انسان معتقد به حکمت و عدل الهی، همان گونه که معتقد است باطن این عالم پاک و بر اساس عدالت و درستی بنیان شده، معتقد است روزی فرا میرسد که ظاهر تمام این عالم همانند باطن میشود و همانگونه که باطن آن بر اساس عدل در جریان است، ظاهر آن نیز این گونه میشود و برای تحقق چنین امری، کسانی که مصداق تمام و کمال ظلم و عدل بوده اند، برانگیخته میشوند تا حقیقت این عالم نمایانده شود. اگر ظالمان این دنیا را با کامیابی سپری کردهاند، گمان نرود که واقعاً پایان آنها همین گونه است؛ زیرا میدانیم که قیامت، چیزی جز ظهور و تجسم این عالم نیست، پس باید سرانجام دنیای ظالمان و کافرانی که با کامیابی سپری کردهاند مانند معاویه، شکست و ذلت باشد، تا در قیامت، ذلت به صورت واقعی آشکار شود. به عبارت دیگر: همانگونه که برای مؤمنان باید مسیر تکاملی آنها که با موانعی در دنیا رو به رو بودند، برداشته شود تا این مسیر به پایان خود و سیر تکاملی صعودی برسد، کافران خالص و ظالمان نیز باید به نهایت مسیر تکاملی نزولی خود برسند و حکومت و قدرتی که باعث شده که نهایت سیر نزولی آشکار نشود، آشکار شود و در قیامت طبق همین عذاب، یا نعمت الهی هویدا شود. باید توجه داشت هنوز کسانی مانند معاویه به عنوان انسانهای درستکار نزد بسیاری از مسلمانان شناخته میشوند. البته این نکته که بیان شده، به عقل و دانش ما رسیده، امکان دارد مسایلی در فلسفه و علت آن بیان شده که دست نیافتهایم، یا بسیاری از مسایل طرح شود که اصولاً فلسفه آن بیان نشده و یا عقل ما نتواند به علت واقعیآنها دست یابد، امام آنها را به حکم عقل و منطق قبول میکنیم چون از جایگاه خطا ناپذیر الهی صادر شده است. این مسئله در پایان توضیح داده میشود.
برای رجعت چندین دلیل ذکر شده است که در این جا به دو دلیل اکتفا میکنیم:
الف) اجماع امامیه (شیعه). مرحوم سید مرتضی که از بزرگان شیعه است میگوید: خدا بعد از ظهور حضرت مهدی(ع) گروهی از کسانی را که قبلاً از دنیا رفتهاند، به این جهان باز میگرداند. دلیل بر صحت این عقیده آن است که هیچ عاقلی نمیتواند قدرت خدا را بر این امر انکار کند، چرا که مسئلة محالی نیست. دلیل بر اثبات این عقیده، اجماع امامیه است، زیرا احدی ازآنها با این عقیده (رجعت) مخالفت نکرده است.(7) البته گروهی از علمای شیعه رجعت را به این معنا قبول نداشته و رجعت را به معنای حکومت و دولت حضرت مهدی (ع) تفسیر کردهاند.
ب) روایات. احادیث از ائمه اطهار(ع) در مورد رجعت فراوان است و به حد تواتر رسیده تا جایی که مرحوم علامه مجلسی میفرماید: چگونه ممکن است کسی به صدق گفتار ائمة اهل بیت(ع) ایمان داشته باشد و روایات متواتر رجعت را نپذیرد؟ احادیث صریحی که شمار آن به حدود دویست حدیث میرسد که چهل و چند نفر از روایات موثّق، و علمای اعلام در بیش از پنجاه کتاب آورده اند.(8)
از امام صادق(ع) معنای آیه ویوم نحشرِ من کلّ أمة فوجاً؛ روزی که از هر امتی، گروهی را زنده میکنیم.(9)سؤال شد، فرمود: مردم چه میگویند؟ مسائل گفت: مردم میگویند: آن روز قیامت است. حضرت فرمود:مگر در قیامت از هر امتی گروهی را زنده میکنند و بقیه را زنده نمیکنند؟ خیر (مردم اشتباه میکنند) این آیه مربوط به رجعت است (نه قیامت، زیرا در قیامت همه محشور میشوند، نه عدهای، در صورتی که این آیه از زنده شدن گروهی سخن میگوید).(10)
مأمون (خلیفه دانشمند عباسی) به حضرت رضا(ع) عرض کرد: دربارة رجعت چه میفرمایید؟ حضرت فرمود: رجعت درست است. بازگشت بعضی از مردگان در امتهای پیشین سابقه داشته و قرآن شاهد آن است، و پیامبر(ص) فرمود: آن چه در امتهای گذشته بوده، در امت من نیز خواهد بود.(11)یادآوری: همانگونه که نیافتن چیزی دلیل بر نبودن آن نیست، نفهمیدن مطلبی هم دلیل بر درست نبودن آن نمیباشد. مطالب علمی بسیاری هست که ما نمیفهمیم، ولی نفهمیدن دلیل نمیشود که آن مطلب صحیح نباشد. در اعتقادات شرعی هم همین طور است، مثلاً فلسفة مسح در وضو ممکن است برای ما روشن نباشد. این نشانه آن نیست که مسح سر یا پا علت ندارد. نیز باید توجه داشت که اگر مسئلهای برای ما حل نشد، به این معنی نیست که عقیدة ما با قرآن یا سایر عقاید در تضاد است،زیرا میگوییم چون قرآن یا معصوم از این مسئله خبر داده میپذیریم، اگر چه برا ی ما هنوز فلسفة آن حل نشده باشد، زیرا معتقدیم آن چه خدا یا پیامبر و امام از آن خبر داده باشند، مسلّماً درست است، چون از مقام خطا ناپذیری صادر شده است، اگر چه کیفیت مسئله و فلسفه و اهداف آنها را درک نکنیم. مسئلة رجعت چیزی است که در امتهای گذشته واقع شده و قرآن به صراحت ازآنها خبر داده است، و بنا به روایات شیعه، در امت اسلام هم واقع خواهد شد. این نه چیز محالی است که انسان را گیج کند و نه عدم اطلاع از جزئیات آن مسئلهای است که ایجاد خلل در عقیدة ما کند، که خیال کنیم عقیدة ما در تضاد با قرآن است. پس مسئلة رجعت امری است ممکن و نفهمیدن فلسفة آن مشکلی در عقیدة ما ایجاد نمیکند.
مانند بعضی از امور دیگر که از فلسفةآنها آگاهی نداریم، اما چون از منبع خطا ناپذیر آمده، به حکم عقل میپذیریم. مثلاً ابن سینا در کتاب شفا میگوید: اگر چه من با عقل خود نمیتوانم معاد جسمانی را ثابت کنم، اما چون خبر دهنده صادقی (پیامبر اسلام) از آن خبر داده، میپذیرم (و این مسئله منطقی و عقلانی است.)
پینوشتها:
1. تفسیر نمونه، ج 15، ص 555.
2. جعفر سبحانی، منشور عقاید امامیه، ص 241، ص 129.
3. بقره (2) آیة 259.
4. بقره (2) آیة 55 و 56 و 72 و 73 و 243؛ آل عمران (3) آیة 49.
5. مائده (5) آیة 110.
6. تفسیر نمونه، ج 15، ص 559.
7. شیخ عباس قمی(صاحب مفاتیح الجنان) سفینة البحار، ج 1، ص 511، مادهرجع.
8. بحارالانوار، ج 53.
9. نمل (27) آیة.
10. مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج 5، ص 632 ماده: رجعت.
11. مهدی موعودترجمة ج 51 تا ج 53 بحارالانور، ص 1200.
چرا حضرت مهدی (عج) از ابتدا غیبت کبری نکرد؟
در مورد غیبت امام مهدى(عج) یکسرى عوامل سیاسى - اجتماعى نقش داشته، حکمت هایى در آن نهفته است که بعدها (آن گونه که در روایات آمده) روشنتر خواهد شد.
تنها از نظر عوامل سیاسى - اجتماعى اشاره مىکنیم:
از سال 220 هجرى قمرى که امام جواد(ع) توسط معتصم عباسى به شهادت رسید، ظلم عباسیان بر خاندان پیامبر(ص) و علویان افزایش یافت؛ به ویژه آن گاه که متوکل بر مسند خلافت تکیه زد. متوکل که دلى پرکینه از على(ع) و اولادش داشت، با نهایت سختگیرى آل رسول(ص) و آل على(ع) را از حقوق مدنى و اجتماعیشان محروم ساخت. این دشمنىها در سال 254 به شهادت امام هادى و در سال 260 به شهادت امام عسکرى(ع) منجر شد، در حالى که آنها در هنگام حیات خود، تحت محاصره و مراقبت شدید بودند و عملاً آن گونه که لازم بود، مردم نمىتوانستند از وجود و حضور آنها بهرهمند باشند .آنها نیز نمىتوانستند با مردم آن گونه که براى امام و پیشوا لازم است، ارتباط داشته باشند.
با وجود چنین وضعیتى که هر چه به زمان امام زمان نزدیک تر مىشود، شدیدتر و سختتر مىشود، مشیّت خداوند اقتضا نمود که امام دوازدهم، را به گونهاى حفظ نماید تا در وقت موعود به پا خیزد و بشر را از منجلاب بدبختىها برهاند.
شکى نیست که رهبرى پیشوایان الهى، به منظور هدایت مردم به سرمنزل کمال مطلوب است و این در صورتى ممکن است که آنان آمادگى بهرهبردارى از هدایت الهى را داشته باشند. حال اگر چنین زمینه مساعدى در مردم وجود نداشته باشد، یا حکمرانان موانع متعدد براى بهرهمندى مردم از وجود امام، یا فیض رساندن امام به مردم ایجاد کنند، حضور پیشوایان آسمانى در بین مردم ثمرى نخواهد داشت.
فشارها و سختگیرىهایى که بر پیشوایان اهل بیت(ع) وارد شد، فعالیتهاى آنان را به حداقل رساند و این نشان داد که زمینه مساعد جهت بهرهورى از هدایتها و راهبرىهاى آنان در جامعه در حدّ لازم وجود ندارد؛ از این رو حکمت خداوندى اقتضا نمود که پیشواى دوازدهم و مهدى موعود غیبت اختیار کند تا موقعى که آمادگى لازم در جامعه به وجود آید.
غیبت دو مرحله دارد: یکى غیبت صغرا که دوره 69 ساله را به خود اختصاص داده است. در این دوره امام مهدى(عج) با چهار نایب خاص با مردم ارتباط داشت و سازمان مخفى وکالت را رهبرى مىکرد و سؤالهاى مردم را از طریق نامه پاسخ مىگفت و گاهى با مردم ملاقات مىکرد. بعد از آن دوره غیبت کبرى است که ارتباط مذکور قطع شده است.
چرا یکباره از سال 260 دوره غیبت کبرى آغاز نشد؟
پاسخ: همان گونه که کم شدن ارتباطات با شیعه توسط امام هادى و امام عسکرى(ع) جنبه زمینه سازى براى ورود پیروان اهل بیت به دوره غیبت صغرى است، خود دوره غیبت صغرى نیز جنبه آمادگى و زمینه سازى براى ورود پیروان مکتب اهل بیت به دوره غیبت کبرى است؛ یعنى پردهنشینى امامان اهل بیت(ع) تدریجى صورت گرفته تا با این تحوّلات انحرافاتى صورت نگیرد.
اگر غیبت کبرى یکباره و ناگهانى رخ مىداد، ممکن بود موجب انحراف افکار شود و ذهنها آماده پذیرش آن نباشند و وجود امام زمان به کلى انکار شود.
نیز دوره غیبت صغرى دوره تثبیت امامت، ولادت و حیات امام مهدى(عج) است. به جهت ظلم عباسیان.
چون ولادت امام مهدى(عج) در خفا صورت گرفت و چندان آفتابى نشد، براى برخى ثابت نشده، در دوره غیبت صغرى، ارتباطاتى که پیروان امام حسن عسکرى(ع) از طریق سازمان مخفى وکالت با حضرت مهدى(عج) برقرار کردند، این مشکل زدوده شد.(1)
این مشکل بیشتر خود را نمایان می کند وقتی که می بینیم علی رغم وجود غیبت صغری و ارتباط امام با مردم از طریق نائبان و زمینه سازی های صورت گرفته برای مسئله غیبت کبری ، هنوز این مسئله از طرف بسیاری از مسلمانان (غیرشیعیان) مورد انکار واقع می شود .
پس غیبت صغری و روایاتی که در این دوره از طرف امام زمان و توسط نائبان برای مردم نقل می شود و ارتباطاتی که به صورت غیر مستقیم وجود داشت ، همگی توانستند وجود آن حضرت را حد اقل برای بخشی از جامعه اسلامی (شیعیان) و پذیرش غیبت کبری آماده سازد.
پىنوشتها:
1 - براى اطلاع بیشتر مراجعه کنید به سیره پیشوایان، اثر مهدى پیشوایى، ص 665 - 722.
[h=2]جلوه گاه ظهور[/h] بر اساس روایات عترت طاهره (ع) شمس جمال مهدوی، از شهر مکه کنار کعبه، در حالی طلوع خواهد کرد که در میان رکن و مقام ایستاده و جبرئیل مردم را به بیعت با او که همانا بیعت با خداست فرا می خواند و وی نیز با فریاد "انا بقیه الله" صدای مبارکش را به گوش جهانیان می رساند.برخی روایات معصومین، حجرالاسود را تکیه گاه آن حضرت در گاه حضور معرفی کرده اند که با بیان سابق منافاتی نخواهد داشت.
از امام صادق (ع) نقل شده است که حطیم (جایگاه میان حجرالاسود و درب کعبه) جایگاه نزول جبرئیل در نزد امام عصر (عج) در هنگام ظهور است و می افزاید که او اولین بیعت کننده با امام عصر خواهد بود.
مکه نه تنها محل ظهور بلکه آغازین قیامگاه اوست، زیرا آن حضرت پس از ظهور، حاکمی را بر مکه می گمارد و خود به انجام رسالت جهانی اش اقدام خواهد کرد.
شاید سر ظهور آن حضرت از کنار کعبه این باشد که کعبه محور پایداری توده انسان ها برا امتثال دستور حق و پرهیز از باطل و ستیز با ظلم و جور است. ستون این قیام و قیامت مردمی در برابر ظالمان فرومایه، قوام و حیات کعبه و ادامه امر آن است چنانکه امام صادق (ع) فرمود: تا زمانی که کعبه برپاست، دین نیز ماندگار است.
"رجعت"چیست؟مگر قیامت نخواهدامد؟پس چرا؟امام مهدی (ع)باشعار "یا لثارات الحسین"قیام می کنند.چرا امام دنبال انتقام ازقاتلان امام حسین پس از قرنها خواهد بود؟و ازچه کسی ؟
"رجعت" از عقاید معروف شیعه است . تفسیرش در یک عبارت کوتاه چنین است: بعد از ظهورحضرت مهدی(عج) و در آستانه رستاخیر، گروهی از مؤمنان خالص و کفار و طاغیان بسیار شرور به این جهانبازمیگردند. گروه اوّل مدارجی از کمال را طی میکنند و گروه دوم کیفرهای شدیدی میبینند. مرحوم سیدمرتضی از علمای شیعه میفرماید:
خداوند بعد از ظهور حضرت مهدی گروهی از کسانی را که قبلاً از دنیا رفتهاند، به این جهانبازمیگرداند، تا در ثواب و افتخارات یاری او و مشاهده حکومت حق بر سراسر جهان شرکت جویند. نیزگروهی از دشمنان سرسخت را بازمیگرداند تا از آنها انتقام گیرد.
علت واقعی رجعت برای ما روشن، ولی با توجه به روایات رجعت، چنین به نظر میرسد که بازگشت دو گروه از مؤمنان و کافران به زندگی دنیا، به منظور تکمیل یک حلقة تکاملی گروه اوّل(مؤمنان) و چشیدن کیفر دنیوی گروه دوم (کافران) است.
گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانعی در زندگی خود رو به رو شده اند و تکامل آن ها ناتمام مانده است، حکمت الهی ایجاب میکند که سیر تکاملی خود را از طریق بازگشت مجدد به این جهان ادامه دهند؛ شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند؛ در بنای این حکومت شرکت جویند، چرا که شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگترین افتخارات است. به عکس گروهی از منافقان و کافران جبار سرسخت علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز باید مجازات هایی در این جهان، نظیر آن چه اقوام سرکشی مانند فرعونیان و عاد و ثمود، و قوم لوط دیدند ببینند، و تنها راه آن رجعت است.(1 )
انسان معتقد به حکمت و عدل الهی، همان گونه که معتقد است باطن این عالم پاک و بر اساس عدالت و درستی بنیان شده، معتقد است روزی فرا میرسد که ظاهر تمام این عالم همانند باطن میشود .همانگونه که باطن آن بر اساس عدل در جریان است، ظاهر آن نیز این گونه میشود . برای تحقق چنین امری، کسانی که مصداق تمام و کمال ظلم و عدل بوده اند، برانگیخته میشوند تا حقیقت این عالم نمایانده شود. اگر ظالمان این دنیا را با کامیابی سپری کردهاند، گمان نرود که واقعاً پایان آن ها همین گونه است؛ زیرا میدانیم که قیامت، چیزی جز ظهور و تجسم این عالم نیست، پس باید سرانجام دنیای ظالمان و کافرانی که با کامیابی سپری کردهاند مانند معاویه، شکست و ذلت باشد، تا در قیامت، ذلت به صورت واقعی آشکار شود.
همانگونه که برای مؤمنان باید مسیر تکاملی آن ها که با موانعی در دنیا رو به رو بودند، برداشته شود تا این مسیر به پایان خود و سیر تکاملی صعودی برسد، کافران خالص و ظالمان نیز باید به نهایت مسیر تکاملی نزولی خود برسند . حکومت و قدرتی که باعث شده نهایت سیر نزولی آشکار نشود، آشکار شود . در قیامت طبق همین عذاب، یا نعمت الهی هویدا شود.
هنوز کسانی مانند معاویه به عنوان انسانهای درستکار نزد بسیاری از مسلمانان شناخته میشوند. البته این نکته که بیان شده، به عقل و دانش ما رسیده، امکان دارد مسایلی در فلسفه و علت آن بیان شده که دست نیافتهایم، یا بسیاری از مسایل طرح شود که اصولاً فلسفه آن بیان نشده و یا عقل ما نتواند به علت واقعی آن ها دست یابد، اما آن ها را به حکم عقل و منطق قبول میکنیم چون از جایگاه خطا ناپذیر الهی صادر شده است.
بنابراین مسئله انتقام از خون های به ناحق ریخته در کربلا و مانند آن که در برخی روایاتآمده، در همین راستا قابل ارزیابی است.
البته هدف اصلی حکومت عدل امام زمان، گسترش عدالت در تمام گیتی و برای مردم آخرالزمان است، نه اینکه فقط دنبال قاتلان روز عاشورا بر آید. این مسئله یکی از بسیار مسایل در تحقق عدالت کامل در کره زمین تلقی شده است.
با رجوع به آیات قرآن نیز می یابیم: احیای گروهی از مردگان در این دنیا محال نیست، همان گونه که زنده کردن جمیع انسانها درقیامت کاملاً ممکن است. عقل چنین امری را محال نمیبیند و قدرت خدا چنان وسیع و گسترده است که همه این امور در برابر آن سهل و آسان است.
در قرآن مجید، وقوع رجعت درچند مورد از امتهای پیشینآمده است از جمله
1 ـ آیه 243 سوره بقره است که در آن سخن از جمعیتی است که از ترس مرگ ازخانههای فرد بیرون رفتند. خداوند فرمان مرگ به آنها داد و سپس آنها را زنده کرد:
"فقال لهم الله موتوا ثماحیاهم"(2)
2 ـ نیز به آیه 259 سوره بقره استدلال شده که در آن سخن از پیامبری است که از کنار آبادی عبورکرد، در حالی که دیوارهای آن فرو ریخته بود .اجساد و استخوانهای اهل آن در هر طرف پراکنده شده بود . ازخود پرسید :چگونه خداوند این ها را پس از مرگ زنده میکند، خدا او را یک صد سال میراند و سپس زنده کرد و به او گفت: چقدر درنگ کردی؟ عرض کرد: یک روز یا قسمتی از آن، فرمود: نه بلکه یکصد سال بر تو گذشت.
اینپیامبر عُزیر باشد یا پیامبر دیگری تفاوت نمیکند، مهم صراحت قرآن در زندگی پس از مرگ در دنیا است:فاماته الله مأهْْ عام ثم بعثه.(3)
3 ـ در آیه 55 و 56 سوره بقره درباره بنیاسرائیل میخوانیم که گروهی از آنها بعد از تقاضای مشاهدهخداوند گرفتار صاعقه مرگباری شدند و مردند، سپس خداوند آنها را به زندگی برگرداند تا شکر نعمت او را بهجا آورند: "ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون" البته رجعت مربوط به گروهی خاص است
امام صادق(ع) در حدیثی میفرماید:« ان الرجعهْْ لیست بعامهْْ، و هی خاصهْْ، لا یرجع الاّ من محض الایمان محضاً، او محضالشرک محضاً ؛ر جعت عمومی نیست بلکه جنبه خصوصی دارد. تنها گروهی بازگشت میکنند که ایمان خالص یاشرک خالص دارند».(4)
پی نوشت ها:
1. تفسیر نمونه،ج 15، ص . 559 .
2.همان، ص 557 .
3.همان، ص 556.
4.همان، ص 560.
انتظار ظهور قائم علیه السلام
بر خلاف آنان که پنداشته اند انتظار ظهور يعنی دست روی دست گذاشتن و از حرکتهاي اصلاحی جامعه کنار رفتن و فقط " گليم " خود را از آب بيرون بردن ، و به جريانات اسلام دينی و اجتماعی بي تفاوت ماندن ، هرگز چنين پنداری درست نيست ... بر عکس ، انتظار يعنی در طلب عدالت و آزادگی و آزادی فعاليت کردن و در نپذيرفتن ظلم و باطل و بردگی و ذلت و خواری ، مقاومت کردن و در برابر هر ناحقی و ستمی و ستمگری ايستادن است . " مجاهدات خستگی ناپذير و " فوران های خونين شيعه " در طول تاريخ ، گواه اين است که در مکتب ، هيچ سازشی و سستی راه ندارد .
شيعه در حوزه " انتظار " يعنی ، انتظار غلبه حق بر باطل ، و غلبه داد بر بيداد ، و غلبه علم بر جهل ، و غلبه تقوا بر گناه ، همواره آمادگی خود را برای مشارکت در نهضتهای پاک و مقدس تجديد مي نمايد ، و با ياد تاريخ سراسر خون و حماسه سربازان فداکار تشيع ، مشعل خونين مبارزات عظيم را بر سر دست حمل مي کند " . اينکه به شيعه دستور داده اند که به عنوان " منتظر " هميشه سلاح خود را آماده داشته باشد ، و با ياد کردن نام " قائم آل محمد صلی الله علیه و آله " قيام کند ناشی از همين آمادگی است . ناشی از همين قيام و اقدام است .
زنده ياد آيه الله طالقانی ، عالم مبارز اسلامی مي گويد : " ... توجه دادن مردم به آينده درخشان و دولت حق و نويد دادن به اجرای کامل عدالت اجتماعی ، و تاسيس حکومت اسلام و ظهور يک شخصيت خدا ساخته و بارز ، که مؤسس و سرپرست آن حکومت و دولت است ، از تعاليم مؤسسين اديان است ، و در مکتب تشيع ، که مکتب حق اسلام و حافظ اصلی معنويات آن است ، جزء عقيده قرار داده شده ... و پيروان خود را به انتظار چنين روزی ترغيب نموده ، و حتی انتظار ظهور را از عبادات دانسته اند ، تا مسلمانان حق پرست ، در اثر ظلم و تعدی زمامداران خودپرست و تسلط دولتهای باطل ، و تحولات اجتماعی و حکومت ملل ماده پرست ، اعم از شرقی و غربی ، خود را نبازند و دل قوی دارند و جمعيت را آماده کنند .
و همين عقيده است که هنوز مسلمانان را اميدوار و فعال نگاه داشته است ، اين همه فشار و مصيبت از آغاز حکومت دودمان دنائت و رذالت اموی ، تا جنگهای صليبی و حمله مغول ، و اختناق و تعديهای دولتهای استعماری ، بر سر هر ملتی وارد مي آمد ، خاکسترش هم به باد فنا رفته بود . ليکن دينی که پيشوايان حق آن دستور مي دهند که چون اسم صريح " قائم " مؤسس دولت حقه اسلام برده مي شود ، بپا بايستيد و آمادگی خود را برای انجام تمام دستورات اعلام کنيد ، و خود را هميشه نيرومند و مقتدر نشان دهيد ، هيچ وقت ، نخواهد مرد ... . "
انتظار ظهور قائم علیه السلام
بر خلاف آنان که پنداشته اند انتظار ظهور يعنی دست روی دست گذاشتن و از حرکتهاي اصلاحی جامعه کنار رفتن و فقط " گليم " خود را از آب بيرون بردن ، و به جريانات اسلام دينی و اجتماعی بي تفاوت ماندن ، هرگز چنين پنداری درست نيست ... بر عکس ، انتظار يعنی در طلب عدالت و آزادگی و آزادی فعاليت کردن و در نپذيرفتن ظلم و باطل و بردگی و ذلت و خواری ، مقاومت کردن و در برابر هر ناحقی و ستمی و ستمگری ايستادن است . " مجاهدات خستگی ناپذير و " فوران های خونين شيعه " در طول تاريخ ، گواه اين است که در مکتب ، هيچ سازشی و سستی راه ندارد .
شيعه در حوزه " انتظار " يعنی ، انتظار غلبه حق بر باطل ، و غلبه داد بر بيداد ، و غلبه علم بر جهل ، و غلبه تقوا بر گناه ، همواره آمادگی خود را برای مشارکت در نهضتهای پاک و مقدس تجديد مي نمايد ، و با ياد تاريخ سراسر خون و حماسه سربازان فداکار تشيع ، مشعل خونين مبارزات عظيم را بر سر دست حمل مي کند " . اينکه به شيعه دستور داده اند که به عنوان " منتظر " هميشه سلاح خود را آماده داشته باشد ، و با ياد کردن نام " قائم آل محمد صلی الله علیه و آله " قيام کند ناشی از همين آمادگی است . ناشی از همين قيام و اقدام است .
زنده ياد آيه الله طالقانی ، عالم مبارز اسلامی مي گويد : " ... توجه دادن مردم به آينده درخشان و دولت حق و نويد دادن به اجرای کامل عدالت اجتماعی ، و تاسيس حکومت اسلام و ظهور يک شخصيت خدا ساخته و بارز ، که مؤسس و سرپرست آن حکومت و دولت است ، از تعاليم مؤسسين اديان است ، و در مکتب تشيع ، که مکتب حق اسلام و حافظ اصلی معنويات آن است ، جزء عقيده قرار داده شده ... و پيروان خود را به انتظار چنين روزی ترغيب نموده ، و حتی انتظار ظهور را از عبادات دانسته اند ، تا مسلمانان حق پرست ، در اثر ظلم و تعدی زمامداران خودپرست و تسلط دولتهای باطل ، و تحولات اجتماعی و حکومت ملل ماده پرست ، اعم از شرقی و غربی ، خود را نبازند و دل قوی دارند و جمعيت را آماده کنند .
و همين عقيده است که هنوز مسلمانان را اميدوار و فعال نگاه داشته است ، اين همه فشار و مصيبت از آغاز حکومت دودمان دنائت و رذالت اموی ، تا جنگهای صليبی و حمله مغول ، و اختناق و تعديهای دولتهای استعماری ، بر سر هر ملتی وارد مي آمد ، خاکسترش هم به باد فنا رفته بود . ليکن دينی که پيشوايان حق آن دستور مي دهند که چون اسم صريح " قائم " مؤسس دولت حقه اسلام برده مي شود ، بپا بايستيد و آمادگی خود را برای انجام تمام دستورات اعلام کنيد ، و خود را هميشه نيرومند و مقتدر نشان دهيد ، هيچ وقت ، نخواهد مرد ... . "
چرا غیبت حضرت مهدی(عج) این قدر طولانی شد؟
چرایی غیبت حضرت مهدی (عج)و درازای آن بر ما پوشیده است. غیبت حضرت یکی از رازهای الهی بوده و ممکن است نتوانیم ازکنه آن آگاه شویم. در برخی روایات آمده که حکمت آن پس از ظهور روشن میگردد. امام صادق(ع) فرمود:
"صاحب الامر غیبتی دارد که تخلف ناپذیر است. اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت غیبت او همان حکمتی است که در غیبت حجتهای پیشین وجود داشته، پس از ظهور روشن خواهد شد، چنان که حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی (ع) روشن شد که آن دو خواستند از هم جدا شوند، (1) غیبت سرّی از اسرار الهی است". (2)
عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غیبتی خواهد داشت؛ به طوری که گمراهان در شک واقع میشوند". عرض کردم چرا؟ فرمود: "اجازه نداریم علتش را بیان کنیم. غیبت از اسرار خدا و غیبتی از غیبتهای الهی است. چون خدا را حکیم میدانیم، باید کارهایش از روی حکمت صادر شود". (3)
در عین حال میتوان فلسفه غیبت را در حد فکر بشری و با توجه به روایات چنین توضیح داد:
آخرین حجت معصوم الهی برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در جهان) در نظر گرفته شده است. این آرمان نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی و عقیدتی بشر دارد، تا جهان به استقبال موکب آن امام عدل و آزادی رود.
طبیعی است، چنانچه حضرت بیش از فراهم شدن مقدمات، میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی (شهادت) چونان دیگر حجتهای الهی یافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ، دیده از جهان فرو خواهد بست. به این حکمت در روایات اشاره شده است.
امام باقر(ع) فرمود: "برای حضرت قائم غیبتی است قبل از ظهور، برای جلوگیری از کشته شدن". (4)
در برخی روایات دیگر یکی از علل غیبت امام امتحان مردم ذکر شده است. (5) در اثر غیبت حضرت مهدی(ع)، مردم آزمایش میشوند. گروهی ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر میشود و دستخوش شک و تردید میگردند. کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور حضرت و ایستادگی در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر میگردند. امام کاظم(ع) فرمود:
"هنگامی که پنجمین فرزندم غائب شد، مواظب دین خود باشید، زیرا او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از عقیده خویش بر میگردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش میکند". (6)
در بعضی از روایات یکی از علل غیبت امام، آزادی او از یوغ بیعت با حاکمانِ ستمگر زمان بیان شده است؛ بدین معنا که امام هیچ رژیمی را حتی از روی تقیه به رسمیت نمیشناسد. اگر حضرت در غیبت نبود، باید با حکومتهای عصر خود بیعت میکرد، که با اهداف و آرمان امام همخوانی نداشت. حسن بن فضّال میگوید: امام هشتم فرمود:
"گویی شیعیان را میبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود، همه جا را میگردند. اما او را نمییابند".
عرض کردم: چرا غایب میشود؟ فرمود: "برای این که وقتی با شمشیر قیام میکند، بیعت کسی بر گردن وی نباشد". (7)
شیعیان معتقدند که دوازده امام و حجت خدا بر زمین بوده، هر کدام وظایف تعریف شده داشته، مأمور به انجام آن بوده، زمین نباید از حجت خدا خالی باشد. از این رو مشیت الهی بر آن تعلق گرفته که یکی از آنها در پس پرده غیبت قرار گیرد و زنده بماند تا زمین از حجت خدا خالی نباشد.
یکی از نویسندگان مینویسد: "امام غائب نیز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دین باکی نداشته و ندارد، لیکن کشته شدن وی به صلاح جامعه و دین نیست، زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت میکرد، امام دیگری جانشین میشد، ولی امام زمان(ع) اگر کشته میشد، جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی میگردد. در صورتی که مقدّر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و به واسطه وجود مقدّس امام دوازدهم، دنیا به کام حق پرستان گردد". (8)
بنا بر این امام زمان میبایست در شرایطی ظهور کند که شرایط برای پیروزی نهایی حق برضد باطل از هر جهت فراهم شده باشد و با ظهور امام اثنا عشر وعده پیروزی تمامی پیامبران و امامان تحقق یابد.
هر نهضت و انقلابی که برای هدف معینی بر پا شود، در صورتی امکان پیروزی دارد که زمینه آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرایط کاملا آماده باشد. یکی از شرایط مهم موفقیت این است که عموم انسانها خواستار آن انقلاب باشند و افکار عمومی برای تأکید و پشتیبانی آن مهیا باشد. در غیر این صورت انقلاب با شکست مواجه خواهد شد. نهضت و قیام مهدی موعود نیز از این قاعده کلی مستثنی نبوده، در صورتی میتواند پیروز گردد که اوضاع و شرایط مساعد و زمینه فراهم باشد.
نهضت حضرت یک نهضت سطحی و کوچک نیست، بلکه یک انقلاب همه جانبه و جهانی است و برنامه بسیار عمیق و دشواری دارد، میخواهد تمام اختلافات نژادی و کشوری و زبانی و مرامی و دینی را بر طرف سازد و سر تا سر گیتی را با یک حکومت نیرومند اداره کند تا همه بشر با صلح و صفا کنار هم زندگی کنند. او میداند که آب را باید از سر چشمه اصلاح کرد و عوامل اختلافانگیز را از ریشه قطع میکند تا گرگ صفتان، خوی درندگی را از دست بدهند.
میخواهد کفر و مادی گری را ریشه کن سازد و عموم جهانیان را به سوی قوانین و برنامههای الهی متوجه کند و دین اسلام را آیین همگانی گرداند. میخواهد افکار پریشانی بشر را به سوی یک هدف متمرکز کند و معبودهای دروغین و فتنهانگیز را مانند: مرزها، نژادها، کشورها، مرامها، حزبها، قارهها و شخصیتهای کاذب را از مغز بشر ریشه کن کند.
به طور خلاصه میخواهد نوع بشر و جوامع انسانی را به سعادت و کمال واقعی برساند و اجتماع صالحی به وجود آورد که بر پایه فضایل و صفات انسانی و اخلاق نیک استوار باشد. چنین انقلابی بدون شایستگی ملتها امکان وقوع ندارد.
بنابر این تا نوع بشر به حد کمال و رشد نرسد و عموم مردم در سراسر جهان برای پذیرفتن حکومت حق آماده نگردد، مهدی موعود ظهور نخواهد کرد. (9)
بنابراین از یک طرف ظلم حاکمان ستمگر به نهایت درجه خود میرسد. از طرف دیگر عموم مردم و توده انسانها در سراسر گیتی خواهان بر پائی عدالت گشته و از حکومتهای دیگر دل زده شده باشند.
پینوشتها:
1. سوره کهف، آیات 66 ـ 83.
2. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 158.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 91.
4. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 203.
5. اثبات الهداه، ج 6، ص 438.
6. طوسی، کتاب الیبغه، ص 204؛نعمانی، کتاب الغیبه، ص 154.
7. بحارالانوار، ج 51، ص 152.
8. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 191 ـ 192.
9. همان، ص 240.
چرا غیبت حضرت مهدی(عج) این قدر طولانی شد؟
چرایی غیبت حضرت مهدی (عج)و درازای آن بر ما پوشیده است. غیبت حضرت یکی از رازهای الهی بوده و ممکن است نتوانیم ازکنه آن آگاه شویم. در برخی روایات آمده که حکمت آن پس از ظهور روشن میگردد. امام صادق(ع) فرمود:
"صاحب الامر غیبتی دارد که تخلف ناپذیر است. اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت غیبت او همان حکمتی است که در غیبت حجتهای پیشین وجود داشته، پس از ظهور روشن خواهد شد، چنان که حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی (ع) روشن شد که آن دو خواستند از هم جدا شوند، (1) غیبت سرّی از اسرار الهی است". (2)
عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غیبتی خواهد داشت؛ به طوری که گمراهان در شک واقع میشوند". عرض کردم چرا؟ فرمود: "اجازه نداریم علتش را بیان کنیم. غیبت از اسرار خدا و غیبتی از غیبتهای الهی است. چون خدا را حکیم میدانیم، باید کارهایش از روی حکمت صادر شود". (3)
در عین حال میتوان فلسفه غیبت را در حد فکر بشری و با توجه به روایات چنین توضیح داد:
آخرین حجت معصوم الهی برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در جهان) در نظر گرفته شده است. این آرمان نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی و عقیدتی بشر دارد، تا جهان به استقبال موکب آن امام عدل و آزادی رود.
طبیعی است، چنانچه حضرت بیش از فراهم شدن مقدمات، میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی (شهادت) چونان دیگر حجتهای الهی یافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ، دیده از جهان فرو خواهد بست. به این حکمت در روایات اشاره شده است.
امام باقر(ع) فرمود: "برای حضرت قائم غیبتی است قبل از ظهور، برای جلوگیری از کشته شدن". (4)
در برخی روایات دیگر یکی از علل غیبت امام امتحان مردم ذکر شده است. (5) در اثر غیبت حضرت مهدی(ع)، مردم آزمایش میشوند. گروهی ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر میشود و دستخوش شک و تردید میگردند. کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور حضرت و ایستادگی در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر میگردند. امام کاظم(ع) فرمود:
"هنگامی که پنجمین فرزندم غائب شد، مواظب دین خود باشید، زیرا او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از عقیده خویش بر میگردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش میکند". (6)
در بعضی از روایات یکی از علل غیبت امام، آزادی او از یوغ بیعت با حاکمانِ ستمگر زمان بیان شده است؛ بدین معنا که امام هیچ رژیمی را حتی از روی تقیه به رسمیت نمیشناسد. اگر حضرت در غیبت نبود، باید با حکومتهای عصر خود بیعت میکرد، که با اهداف و آرمان امام همخوانی نداشت. حسن بن فضّال میگوید: امام هشتم فرمود:
"گویی شیعیان را میبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود، همه جا را میگردند. اما او را نمییابند".
عرض کردم: چرا غایب میشود؟ فرمود: "برای این که وقتی با شمشیر قیام میکند، بیعت کسی بر گردن وی نباشد". (7)
شیعیان معتقدند که دوازده امام و حجت خدا بر زمین بوده، هر کدام وظایف تعریف شده داشته، مأمور به انجام آن بوده، زمین نباید از حجت خدا خالی باشد. از این رو مشیت الهی بر آن تعلق گرفته که یکی از آنها در پس پرده غیبت قرار گیرد و زنده بماند تا زمین از حجت خدا خالی نباشد.
یکی از نویسندگان مینویسد: "امام غائب نیز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دین باکی نداشته و ندارد، لیکن کشته شدن وی به صلاح جامعه و دین نیست، زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت میکرد، امام دیگری جانشین میشد، ولی امام زمان(ع) اگر کشته میشد، جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی میگردد. در صورتی که مقدّر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و به واسطه وجود مقدّس امام دوازدهم، دنیا به کام حق پرستان گردد". (8)
بنا بر این امام زمان میبایست در شرایطی ظهور کند که شرایط برای پیروزی نهایی حق برضد باطل از هر جهت فراهم شده باشد و با ظهور امام اثنا عشر وعده پیروزی تمامی پیامبران و امامان تحقق یابد.
هر نهضت و انقلابی که برای هدف معینی بر پا شود، در صورتی امکان پیروزی دارد که زمینه آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرایط کاملا آماده باشد. یکی از شرایط مهم موفقیت این است که عموم انسانها خواستار آن انقلاب باشند و افکار عمومی برای تأکید و پشتیبانی آن مهیا باشد. در غیر این صورت انقلاب با شکست مواجه خواهد شد. نهضت و قیام مهدی موعود نیز از این قاعده کلی مستثنی نبوده، در صورتی میتواند پیروز گردد که اوضاع و شرایط مساعد و زمینه فراهم باشد.
نهضت حضرت یک نهضت سطحی و کوچک نیست، بلکه یک انقلاب همه جانبه و جهانی است و برنامه بسیار عمیق و دشواری دارد، میخواهد تمام اختلافات نژادی و کشوری و زبانی و مرامی و دینی را بر طرف سازد و سر تا سر گیتی را با یک حکومت نیرومند اداره کند تا همه بشر با صلح و صفا کنار هم زندگی کنند. او میداند که آب را باید از سر چشمه اصلاح کرد و عوامل اختلافانگیز را از ریشه قطع میکند تا گرگ صفتان، خوی درندگی را از دست بدهند.
میخواهد کفر و مادی گری را ریشه کن سازد و عموم جهانیان را به سوی قوانین و برنامههای الهی متوجه کند و دین اسلام را آیین همگانی گرداند. میخواهد افکار پریشانی بشر را به سوی یک هدف متمرکز کند و معبودهای دروغین و فتنهانگیز را مانند: مرزها، نژادها، کشورها، مرامها، حزبها، قارهها و شخصیتهای کاذب را از مغز بشر ریشه کن کند.
به طور خلاصه میخواهد نوع بشر و جوامع انسانی را به سعادت و کمال واقعی برساند و اجتماع صالحی به وجود آورد که بر پایه فضایل و صفات انسانی و اخلاق نیک استوار باشد. چنین انقلابی بدون شایستگی ملتها امکان وقوع ندارد.
بنابر این تا نوع بشر به حد کمال و رشد نرسد و عموم مردم در سراسر جهان برای پذیرفتن حکومت حق آماده نگردد، مهدی موعود ظهور نخواهد کرد. (9)
بنابراین از یک طرف ظلم حاکمان ستمگر به نهایت درجه خود میرسد. از طرف دیگر عموم مردم و توده انسانها در سراسر گیتی خواهان بر پائی عدالت گشته و از حکومتهای دیگر دل زده شده باشند.
پینوشتها:
1. سوره کهف، آیات 66 ـ 83.
2. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 158.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 91.
4. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 203.
5. اثبات الهداه، ج 6، ص 438.
6. طوسی، کتاب الیبغه، ص 204؛نعمانی، کتاب الغیبه، ص 154.
7. بحارالانوار، ج 51، ص 152.
8. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 191 ـ 192.
9. همان، ص 240.
امام زمان (عج) کجا زندگی می کنند؟
مکان امام زمان(ع)
از مسائلى که درباره امام زمان(ع) مورد بحث و گفت و گو است، مکان و محل سکونت آن حضرت است، که آیا آن حضرت در مکان خاصى سکونت دارد یا نه؟ و اگر در مکان ویژهاى است آن مکان کجا است؟
روایاتى که درباره مکان امام زمان(ع) وجود دارند چند دستهاند:
1 - برخى از روایات محل خاصى را تعیین نکرده و جایگاه آن حضرت را در بیابانها و کوهها معرفى مىکند. از آن جمله حضرت مهدى(ع) به پسر مهزیار فرمود: «فرزند مهزیار! پدرم امام حسن(ع) از من پیمان گرفت و فرمان داد که براى سکونت کوه هاى سخت و سرزمینهاى خشک و دور دست را برگزینیم».(1)
از این روایت استفاده مىشود که حضرت از دسترسى مردم دور است و کسى از محل سکونت وى آگاه نیست.
2 - برخى روایات خاصى را به عنوان محل سکونت آن حضرت یاد نمودهاند، مثلا در برخى از روایات در مدینه و پیرامون آن اشاره شده است.
ابوبصیر مىگوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: «لابد لصاحب هذا الامر من عزلة و لابد فى عزلته من قوة و ما بثلاثین من وحشته، و نعم المنزل طیبة»(2)، صاحب زمان(ع) را عزلت و غیبتى است که در آن، غیبت، نیرومند است به سى نفرى که با حضرت هستند وحشت و تنهایى را از وى دور مىکنند (و به قوت وى مىافزاید) و خوب جایگاهى است (مدینه) طیبه.
از این روایات استفاده مىشود که حضرت در مدینه منوره منزل دارد و افرادى همواره با ایشان به صورت ناشناس هستند.
برخى روایات مکان امام زمان(ع) را کوه«رضوان» که در اطراف مدینه است، بیان کردهاند، عبدالاعلى آل سام مىگوید: «با امام صادق(ع) از مدینه خارج شدیم، به روحاء (اطراف مدینه) که رسیدیم حضرت نگاهش را به کوهى دوخت و مدت زمانى ادامه داد، و فرمود: این کوه رضوان نام دارد، خوب پناهگاهى است براى خائف(امام غائب) در غیبت صغرا و غیبت کبرى.(3)
از روایات دیگر استفاده مىشود که امام زمان(ع) در مکانى به نام «ذى طوى» که در اطراف مکه است، زندگى مىکند و از همان جا نیز یاران خود قیام مىکنند. امام باقر(ع) فرمود: «امام زمان را غیبتى است در بعضى از درهها و اشاره کرد به منطقه «ذى طوى. (4)
3 - برخى روایات جایگاه خاصى را براى امام زمان(ع) نام نمىبرد، ولى از حضرت به عنوان فردى یاد مىکند که با مردم و در میان مردم و با آنان حشر و نشر داردو به گونهاى ناشناس زندگى مىکند. امام صادق(ع) فرمود: «صاحب الامر شباهتى نیز به حضرت یوسف پیامبر(ع) دارد جاى انکار نیست که خداوند با حجت خود همان کارى را انجام دهد که با یوسف انجام داد. صاحب الزمان(ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در میان مردم رفت و آمد مىکند و در بازار قدم مىنهد و گاهى بر فرش منزلهاى دوستان مىنشیند، لیکن او را نمىشناسند تا زمانى که خداوند به وى اذن دهد تا وى خود را معرفى کند، آن گونه که یوسف(ع) اجازه داد هنگامى که برادرانش گفتند: تو یوسفى؟ گفت: آرى من یوسفم».(5)
از این روایت استفاده مىشود که امام زمان(ع) مکان معین نداشته در میان جمع و جامعه است، با مردم حشر و نشر دارد و زندگى طبیعى و معمولى دارد. در مراسم مذهبى و مناسک حج شرکت مىجوید، ولى شناخته شده نیست و این امرى است که سابقه داشته و دارد. عنایت امام(ع) به مردم و هدایت و رهبرى مردم از سوى دیگر نشان از آن دارد که آن حضرت در همه جا بوده و در همه جا حضور دارد.
از جمع بین روایات نیز مىتوان استفاه کرد که امام زمان(ع) در همه جا حضور دارد و این منافات ندارد به آن دسته از روایت که مکان معین مانند مدینه و مکه را بیان کردهاند؛ زیرا آن دسته روایات ناظر بر آن است که در برخى از زمانها و مکانهاى خاص حضور پیدا مىکند. آن دسته از روایات که مکان مشخصى را براى امام بیان نکرده ناظر بر آن است که حضرت در همه جا حضور دارد. بى تردید یکى از مصادیق حضور امام در همه جا، همان مکانهاى خاصى مىباشد.
پى نوشتها:
1 - شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص 266.
2 - بحار الانوار، ج 52، ص 153 و اصول کافى، ج 1، ص 340.
3 - شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص 162.
4 - نعمانى، کتاب الغیبه، ص 182.
5 - نعمانى، کتاب الغیبه، ص 164.
[h=3]فایده و سرّ غیبت[/h]برای غیبت با توجه به مجموعه روایات و رهنمودهای معصومین علیهم السلام ، حکمت هایی ذکر شده است. از جمله اسرار غیبت آن است در دوره غیبت ملل جهان به تدریج برای ظهور آن مصلح حقیقی و سامان دهنده وضع بشر آمادگی علمی و اخلاقی و عملی پیدا می کنند؛ زیرا ظهور آن حضرت چون ظهور انبیا و سایر حجت های الهی نیست که مبتنی بر علل عادی و ظاهری باشد. روش آن حضرت در رهبری جهانیان مبنی بر حقایق و واقعیت ها و ترک تقیه خواهد بود و این امر نیاز به تکامل علوم و معارف و رشد فکری و اخلاقی بشر دارد؛ به طوری که استعداد عالم گیر شدن تعالیم اسلام و جهانی شدن حکومت قرآن فراهم باشد.
[h=3]آزمون مردم[/h]غیبت امام عصر(عج) سبب می شود تا نفاق پنهان عده ای آشکار، و ایمان حقیقی مؤمنان واقعی معلوم شود و مردم در کوره حوادث این دوران آزموده و خوب و بد آنها مشخص گردد. لذا وقتی از امام باقر علیه السلام پرسیدند فرج شما اهل بیت کی فرا خواهد رسید، حضرت فرمودند: این امر واقع نخواهد شد، مگر زمانی که شما غربال شوید و افراد آلوده و پاکان و مخلصان از همدیگر به طور کامل جدا شوند.
[h=3]ظهور امام زمان(عج) و شروط آن[/h]ظهور امام زمان(عج) متوقف بر شرط هایی است که از جمله آنهاست: وجود یاران فداکار و با ایمان که با تمام وجود آماده فداکاری در راه حاکمیت بخشیدن احکام الهی باشند و لحظه ای از پیروی دستور حجت الهی غفلت نکنند. شرط دیگر آمادگی فکری و اعتقادی توده مردم است که با شنیدن دعوت رهایی بخش امام زمان(عج)، با جان و دل پذیرا باشند و زمینه را برای هرچه بهتر و بیشتر فراهم شدن حکومت عدل جهانی آماده سازند.
[h=3]علایم ظهور[/h]گرچه برای ظهور امام زمان(عج) وقت خاصّی ذکر نشده، اما در لابلای روایات اهل بیت علیهم السلام به وقایعی به عنوان نشانه های ظهور اشاره شده است که مقارن یا به دنبال آن، ظهور حضرت مهدی(عج) واقع خواهد شد. این نشانه ها را از جهات مختلفی طبقه بندی می کنند. از بخش مهمّی از این علایم به عنوان نشانه های غیرحتمی ظهور یاد می کنند که تعداد آنها بیش از صدها مورد است که از جمله در یکی از روایات امام صادق علیه السلام به حدود 108 مورد تصریح شده است که برخی از آنها عبارتند از: فراگیر شدن ستم، پیدایش بدعت ها، بی توجهی به حق، گرایش به باطل، رو برتافتن از قرآن، بی احترامی به بزرگان، حرام شدن حلال و حرام شدن حلال، ترک امر به معروف و نهی از منکر، علنی شدن گناهان بزرگ، زیاد شدن خونریزی، سبک شمردن نماز، رقابت بر سر کسب های حرام و روی آوردن مردم به رشوه و سوگند دروغ و لهو و لعب.
[h=3]چگونگی ظهور مهدی(عج)[/h]وقتی زمان ظهور فرا رسد به دنبال ندایی آسمانی که مردم را به پیروی از حقّ دعوت خواهد کرد، حضرت مهدی(عج) در کنار خانه خدا ـ در میان رکن و مقام ـ حاضر می شود و از پیروان خود که حدود 313 نفرند بیعت می گیرد. آنگاه اوّلین سخنرانی خود را در کنار خانه خدا خطاب به مردم ایراد می کند و از جمله می فرماید: هرکس می خواهد آدم و شیث را ببیند اینک منم آدم و شیث. هرکس بخواهد نوح و سام و... ابراهیم و اسماعیل و... موسی و یوشع و... عیسی و شمعون و... محمّد و علی علیه السلام را ببیند اینک منم نوح و سام و... محمد و علی... آنگاه از تک تک کتاب های آسمانی از جمله تورات و انجیل و قرآن آیاتی تلاوت کرده، مردم را به پیروی کامل از احکام الهی فرا می خواند. به دنبال آن لحظه به لحظه، مردم به یاران آن حضرت می پیوندند. سپس به کمک امدادهای پنهان و پیدای الهی و حمایت مردم و فداکاری یاران با ایمان و مخلص، بعد از مبارزه با دشمنان، حکومت عدل جهانی را در سرتاسر عالم حاکمیت می بخشند.
ابوسعید خدری نقل کرده که رسول الله به فاطمه فرمود: دخترم! هفت چیز به ما خاندان عطا شده که به احدی پیش از ما داده نشده، نبی ما بهترین انبیاست که پدر توست . وصی ما بهترین اوصیاست که همسر توست . شهید ما بهترین شهید است که عموی پدر تو حمزه است . آن کس که با دو بال رنگین در بهشت پرواز میکند از ماست و او عموزاده تو جعفر است . دو سبط این امت فرزندان تو حسن و حسین هستند. سوگند به خداییکه جز او خدایی نیست مهدی این امت که عیسی بن مریم پشت سر او نماز میخواند از ماست.
(مجالس السنیه، ج5، ص523 .
)
چه کسی حضرت نرجس را به خاک سپرد؟
خصوصیات زندگی و درگذشت و کیفیت تدفین بیشتر همسران و وابستگان نزدیک ائمه در تاریخ نیامده است، زیرا در گذشته نوشتن و ثبت تاریخ زندگی شخصیتها مانند این عصر، مورد اهتمام نبود، در میان همسران ائمه، جزئیات زندگی و شهادت و تشییع و تدفین حضرت زهرا(س) تا حدودی در تاریخ آمده است. در تاریخ شهادت حضرت نیز اختلاف است .نوشتن جزئیات زندگی حضرت زهرا(س) نیز به جهت موقعیت و جایگاه ممتاز و برجسته او بوده است،او دختر پیامبر خدا و بانویی است که به عنوان بهترین زنان عالم شمرده شده است . همسران سایر ائمه دارای چنین جایگاهی نبودند،
مادر حضرت مهدی(عج) چون بنا بر اختفا و استتار ولادت و زندگی آن حضرت بود،زندگی مادر حضرت و زمان درگذشت و چگونگی تدفین وی، در هالهای از ابهام قرار دارد، چون اگر حضرت مهدی(عج) شناخته میشد، حاکمان جور و قدرتطلبان آن حضرت را از بین میبردند، بر این اساس مصلحت الهی چنین بود که جزئیات زندگی حضرت و مادرش برای دیگران آشکار نگردد . گروه اندکی از شیعیان با حضرت مهدی(عج) در ارتباط بودند. حضرت در سن پنج سالگی از نظرها غائب شد.
در مواردی که از حضرت مهدی(عج) و مراقبت و نگهداری از حضرت، مطلبی ذکر شده، از مادر امام عسکری یاد شده از جمله اینکه در سال 259 هجری، امام عسکری(ع) مادرش را برای انجام حج به مکه میفرستد و دستور میدهد که حضرت حجت نیز با جدّه خود به حج برود،(1) یک سال بعد از این یعنی در سال 260 امام عسکری(ع) به شهادت میرسد.
بنابر این چون هدف، پنهانکاری و اختفا وجود امام دوازدهم بوده، جزئیات زندگی حضرت نرجس و چگونگی درگذشت وی مشخص نیست، مادر حضرت مهدی، کنیز بود که اسامی مختلفی چون نرجس، ملیکه، صیقل، ریحانه و... برای وی ذکر شده و سال ازدواج آن دو بزرگوار نیز دقیقاً روشن نیست.(2)
پینوشتها:
1. حیاة الامام العسکری، محمدجواد طبسی، ص 242.
2. همان، ص 54 ـ 55.
پرسشی که از دیرباز درباره حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ در ذهنها مطرح بوده، و در این زمان نیز گاهی رخ می نماید، مسئله طولانی بودن عمر حضرت حجت و راز آن است. آیا ممکن است او این همه عمر (1171 = 255 – 1426) کند، در حالی که معمولا سن انسانها از یکصد الی یکصد و بیست سال تجاوز نمی کند؟! این عمر طولانی با توجه به حداکثر عمرهایی که در اطراف خود می بینیم چگونه سازگار است؟ آیا این امر در راستای قوانین طبیعی عالم است یا جنبه غیبی و اعجازی دارد؟ آیا امکان دارد از نظر ظاهری فردی در عالم این همه عمر طولانی داشته باشد، در عین حال هنگام ظهور در سن پیران اما با چهره جوان شاداب و با طراوت باقی بماند؟ برای دریافت پاسخ سؤالات پیش گفته، توجه به چند نکته و اصل کلی لازم و ضروری مینماید:
1. حد عمر طبیعی
باید دید آیا عمر موجودات زنده در طبیعت مانند عمر فراوردههای صنعتی می باشد که عمر محدودی دارد؟ مثلا یک انسان به طور متوسط 80 سال ، یک کبوتر 5 سال، یک حشره چند ماه، یک درخت چنار 150 سال، و یک بوته گل 6 ماه عمر می کند؟
در گذشته گروهی از دانشمندان عقیده به وجود یک سیستم عمر طبیعی در موجودات زنده داشتند مثلا: پاولوف عقیده داشت عمر طبیعی انسان 100 سال است، میچینکوف میگفت: عمر طبیعی یک انسان 150 تا 160 سال؛ و کوفلاند، پزشک آلمانی 200 سال؛ فلوگر، فیزیولوژیست معروف 600 سال؛ وبیکن، فیلسوف و دانشمند انگلیسی 1000 سال برای عمر طبیعی انسان، معین کردهاند. ولی این عقیده از طرف فیزیولوژیست های امروز در هم شکسته شده و مسئله حد ثابت در عمر طبیعی ابطال گردیده است.
به گفتة پروفسور اسمیس، استاد دانشگاه کلمبیا همان گونه که سرانجام دیوار صوتی شکسته شده و وسایل نقلیه ای با سرعتی ما فوق صوت به وجود آمده، یک روز دیوار سن انسان نیز شکسته خواهد شد، و از آنچه تا کنون دیدهایم فراتر خواهد رفت. بنا بر این برای مدت زندگانی انسان، حدی که تجاوز از آن محال باشد معین نشده است.
از آزمایشهای دکتر کارل که در ماه ژانویه سال 1912 میلادی آغاز شدند نتایج زیر بدست آمد:
1. این اجزای سلولی، تا هنگامی که سبب مرگ آنها از قبیل کمبود تغذیه، یا ورود برخی میکروبها تحقق نیابد، زنده باقی میمانند.
2. نه تنها زنده باقی میمانند، بلکه سلولهای آنها در حال رشد و تکثیر هستند. گویی که در جسم حیوان قرار دارند.
3. شدت و ضعف رشد و تکثیر سلولها ارتباط نزدیکی با تغذیه آنها دارند.
4. گذشت زمان در ناتوانی و پیری آنها تأثیر ندارد، بلکه کمتر اثری دربارة پیری آنها آشکار نیست و در هر زمان مانند زمانهای قبل رشد و تکثیر آنها ادامه دارد. ظواهر امور به روشنی حاکی از آن است که تا هر وقت پژوهشگران مراقب آنها بودند، و آنها را غذای کامل می دادند، همچنان به زنده بودن ادامه میدادند.[1]
پس از نظر علمی ممکن است بر اثر مراقبتهای ویژه، انسانی دارای عمر طولانی و دراز باشد.
[1] . مهدی انقلابی بزرگ، مکارم شیرازی، قم، انتشارات مطبوعاتی هدف، 1356، ص 223 و یکصد پرسش، همان، ص 105 _ 106.
2. تأخیر پیری و ازدیاد عمر
اگر پیری را یک نوع بیماری و عارض بر حیات بدانیم و یا آن را قانون طبیعی بشناسیم که بر بافت و اندام موجودات زنده، از درون، عامل نیستی را به مرور زمان فراهم میکند و موجود زنده را خواه ناخواه به مرحلة فرسودگی و مرگ میرساند، باز معنایش آن نیست که این پدیده قابل انعطاف پذیری و در نتیجه تأخیر نباشد.
گروهی از پزشکان عقیده دارند که پیری یک نوع بیماری است که بر اثر «تصلب شرایین» و یا «اختلال متابولیسم» بدن انسان پدید میآید، و اگر ما بتوانیم از طریق تغذیه صحیح و داروهای مؤثر بر این عوامل پیروز شویم، جلو پیری را گرفته و از عمر طولانی برخوردار میگردیم.[1]
روانشناسان نیز میگویند: طول عمر انسان بستگی زیادی به طرز تفکر و عقاید او دارد و با داشتن یک سلسله روحیات و عقائد سازنده و آرامش بخش، طول عمر انسان قابل افزایش است.[2]
به همین جهت در اواخر قرن نوزدهم، بر اثر پیشرفتهای علمی، امید به زندگی طولانیتر رونق بیشتری یافت و شاید در آینده نه چندان دور، این رؤیای شیرین بشریت به واقعیت بپیوندد.[3]
در مجموع میتوان گفت: دانش بشری در زمینه عقب انداختن پیری و طولانی نمودن عمر، موفقیتهایی به دست آورده و از رابطه تغذیه و پیری تجربههای جدیدی کشف کرده و ارتباط تنگاتنگی بین اسرار تغذیه در مقابله با پیری و فرسودگی ارائه داده است.
دانشمندان با مطالعه روی طول عمر ملکه زنبوران عسل ـ که چند برابر زنبوران معمولی عمر میکند ـ به این نتیجه رسیدهاند که این امر معلول «ژله» مخصوصی است که زنبوران کارگر برای تغذیه ملکه فراهم میکنند که با عسلهای معمولی تفاوت بسیار دارد. و جمعی به این فکر افتادهاند که با تهیه مقدار فراوانی از این ژله، ممکن است عمر انسان را تا چند برابر افزایش داد.[4]
با توجه به آنچه گفته شد، در مورد عمر طولانی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ از نظر علمی و نظری امکان دارد (فقط در حد امکان میگوییم) که آن حضرت با دانش خدادادی که بر اسرار خوراکیها دارد، و با استفاده از روشهای علمی و طبیعی بتواند (باز تاکید میکنیم در حد امکان) مدتی طولانی در این دنیا زندگی کند و آثار فرسودگی و پیری در وی پدیدار نگردد، و همچنان شاداب و جوان بماند.
[1] . همان، ص 46 _ 47 و مهدی انقلابی بزرگ، ص 226.
[2] . همان، ص 226
[3] . مجله حوزه، همان، ص 47. ر. ک: شهید صدر، امام مهدی حماسهای از نور، ترجمه کتابخانه بزرگ اسلامی، ص 30.
[4] . مهدی انقلابی بزرگ، ص 225 _ 226.
3. وجود افراد استثنائی
وجود استثناها در هر امری، از جمله امور طبیعی این عالم، مسئلهای است واضح و انکار ناپذیر. گیاهان ودرختان و جاندارانی که در دامن طبیعت پرورده میشوند و از سابقه کهن و زیستی طولانی برخوردارند، کم نیستند. به این نمونه ها توجه کنید:
جهانگردانی که از اسکاتلند دیدن کردهاند میگویند، درختی در آنجاست که قطر تنه آن 90 پاست و میزان عمر آن را پنج هزار سال تخمین زدهاند. در کالیفرنیا درختی است که قطرش 10 متر و عمرش را شش هزار سال برآورد کردهاند. در جزایر کاناری درختی از نوع عندم یا به تعبیر ما «خون سیاوش » توجه دانشمندان را به خود جلب کرده که از زمان کشف این جزیزه (حدود پانصد سال پیش) تا کنون هیچگونه تغییری در آن مشاهده نشده است. بعضی حدس میزنند که این درخت قبل از خلقت آدم ـ علیه السلام ـ وجود داشته است. و در مناطق استوایی زمین، درختانی وجود دارند که مرتب ریشه و جوانه میزنند و هیچگاه عمرشان به پایان نمیرسد.
همین طور در عالم حیوانات حلزونهایی با عمر چند هزار سال دیده شده است و ماهیهایی کشف کرده اند که عمر آنها را به سه میلیون سال تخمین زدهاند. در یخهای قطبی ماهی منجمدی پیدا کردند که وضع طبقات یخ نشان میداد مربوط به پنج هزار سال قبل است و ماهی نیز زنده بود.[6]
با توجه به نمونههای پیش گفته، چه استبعادی دارد که در عالم انسانی هم، برای نگهداری یک انسان و حجت خدا، به عنوان ذخیره و پشتوانه اجرای عدالت و نفی و طرد ظلم و ظالمان، قائل به استثنا شویم و او را موجودی فراتر از عوامل طبیعی و اسباب و علل ظاهری بدانیم که قوانین طبیعت در برابرش رام و انعطاف پذیری دارند و او بر آنها تفوق و برتری دارد. این امری است ممکن، گر چه عادی و معمولی نباشد.[7]
مرحوم علامه طباطبائی در این باره میگوید: «نوع زندگی امام غائب را به طریق خرق عادت ]میتوان پذیرفت[ البته خرق عادت، غیر از محال است و از راه علم، هرگز نمیتوان خرق عادت را نفی کرد؛ زیرا هرگز نمیتوان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در جهان کار میکنند، تنها همانها هستند که ما آنها را دیدهایم و میشناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم و یا آثار و اعمال آنها را ندیدهایم یا نفهمیدهایم وجود ندارد. از این رو ممکن است در فردی یا افرادی از بشر اسباب و عواملی به وجود آید که عمری بسیار طولانی، هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان تأمین نماید.»[8]
( منبع در پی )
5. قدرت الهی و عنایت غیبی
از همه آنچه که گفتیم بگذریم، اگر از زاویه ایمان به غیب و اعجاز به این پدیده بنگریم، پاسخ همة اعتراضها و شبههها داده میشود و نیازی به ارائه شواهد طبیعی و تاریخی نیست. به قول فلاسفه «لا مؤثّر فی الوجود إلاّ الله؛ تأثیر گذاری ] مستقل در علل و عوامل طبیعی[ جز خدا نیست. » همه قدرتها دست اوست و اگر بخواهد شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد، آن گاه چگونه از حفاظت آخرین ذخیره آفرینش و امید تمام هستی و بشریت ناتوان و عاجز است؟
شیخ طوسی در این باره میگوید: «بر اساس آیه شریفة: ]یَمحُو اللهُ ما یَشاءُ وَیُثبتُ وَ عِندَهُ اُمَّ الکِتابِ[[19]؛ «خدا هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات میکند و امالکتاب [لوح محفوظ] نزد اوست». هر آنی که مصلحت در تأخیر، تا زمان دیگر باشد، تداوم عمر آن حضرت ضرورت مییابد و این امر، تا آخرین زمان لازم ادامه دارد و رمز آن به دست کسی است که مفاتیح غیب و ام الکتاب در نزد اوست.»[20]
این از قدرت الهی است که درباره حضرت یونس ـ علیه السلام ـ هنگامی که در شکم ماهی قرار داشت میفرماید: ]وَ لَوْ أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إلی یَوْمِ یُبْعَثُون َ[[21]؛ «و اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی میماند.»
لذا میتواند بر اساس قدرت بینهایت و مشیت مطلقهاش، مقدمات و عوامل زنده ماندن امام زمان ـ علیه السلام ـ در این عالم را بر اساس قانون «اعجاز» آماده سازد و او را تا روز معین و معلومی نگه دارد.
قانون معجزه، حاکم بر قوانین طبیعی در این عالم است و نمونه های فراوانی در امتهای پیشین و نسبت به پیامبران گذشته دارد،[22] از جمله: سرد و سلامت شدن آتش بر حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ [23]، شکافته شدن دریا برای موسی ـ علیه السلام ـ [24]، و اژدها شدن عصا (یک قطعه چوب بی ارزش چوپانی) و ید بیضا، و همین طور در مورد حضرت عیسی که بیماران غیر قابل علاج را شفا میدهد، و مردگان را زنده میکند، و آن گاه که رومیان قصد جان او میکنند، کار بر آنها مشتبه شده میپندارند که وی را دستگیر کردهاند و حال آنکه چنان نبوده است.[25] و همین طور معجزات بیشماری که در مورد پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است، مانند: شق القمر، سجده کردن سنگ ریزه در دست حضرت، گذشتن از حلقة محاصرة قریشیان بدون آنکه او را دیده باشند[26] و صدها معجزه دیگر.[27]
هر یک از موارد فوق نقض قانون عقلی و منطقی نیست، بلکه نقض یک حالت و جریان طبیعی است که با قدرت مافوق الهی رخ داده است. پاسداری از حجت خدا، مهدی صاحب زمان و عمر طولانی او از مصادیق همین اصل کلی و از معجزات بزرگ الهی است که هر متدین و مسلمانی به سادگی میتواند آن را باور کند.
( منبع در پی )
6. نامعلوم بودن ماهیت حیات
طول عمر، از شاخه های مسئله عمومی تری به نام «حیات» است. حقیقت و ماهیت حیات، هنوز بر بشر مجهول و نامعلوم است، و شاید بشر هیچ گاه هم از این راز سر در نیاورد. بشری که این اندازه ناتوان است و موضوع حیات را درست نمیشناسد و از ویژگیهای آن، آگاهی کامل و همه جانبه ندارد، چگونه می خواهد مسئله طول عمر و استبعاد آن را مطرح سازد و به دیدة تردید به آن بنگرد؟[28] و طول عمر حجت الهی را زیر سؤال ببرد؟
بنابراین طول عمر حضرت مهدی هیچ استبعادی ندارد، چون چنین عمری هم امکان علمی دارد، و هم دلایل طبیعی و تاریخی وقوع آن را تأیید میکند، و هم می تواند از مصادیق بزرگ اعجاز الهی به شمار رود.
سخن را با شعری به یاد آن سفر کرده ـ که صد قافله دل همره اوست ـ به پایان میبریم:
سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا
تا نکشته است مرا طعنه اغیار بیا
من همه عمر تو را جستم و نایافتهام
تو عنایت کن و یک لحظه به دیدار بیا
من که از کوی طبیبم نگرفتم خبری
تو که دانی چه گذشته است به بیمار بیا
همه جا گشتم، دستم به وصالت نرسید
تو بنه پای به چشم من و یک بـار بیا
یوسف فاطمه عالـم همه مشتاق توانـد
رخ برافروز دمی بر سر بازار بیا
چه شود جلوه دهی خانه تاریک مرا
روز من شب شده اینک به شب تار بیا
در فراقت نه همین سوختم از اول عمر
تا دم مرگ همین است مرا کار بیا
===============
[7] . همان، ص 231، مجله حوزه، همان، ص 47.
[8] . سید محمد حسین طباطبائی، شیعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی؛ ص 151.
[9] . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهاردهم، 1370، ج4، ص 199 ـ 203 و ج2، ص430.
[10] . آل عمران / 55 و نساء / 157 – 158.
[11] . ابو علی طبرسی، ترجمه مجمع البیان، بیروت، دار المعرفة، ج 22، ص 454، ذیل آیه 61 زخرف؛ ر.ک: تفسیر نمونه ، همان، ج 21، ص 100.
[12] . کهف / 65.
[13] . تفسیر نمونه، همان، ج 12، ص 509.
[14] . همان، ص 508.
[15] . محمدرضا مظفر، بدایة المعارف، شرح از سیدمحسن خرّازی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ج2، ص158.
[16] . صافات / 123 و انعام / 85.
[17] . ناصر مکارم شیرازی، همان، ج19، ص 143 _ 144.
[18] . عنکبوت / 14.
[19] . رعد / 39.
[20] . شیخ طوسی؛ کتاب الغیبة؛ تحقیق شیخ عباد الله تهرانی و احمد ناصح، مؤسسه معارف اسلامیه، ص 428.
[21] . الصافات / 144.
[22] . مهدی انقلابی بزرگ، همان، ص 232.
[23] . انبیاء / 69.
[24] . بقره / 50.
[25] . نساء / 157.
[26] . انفال / 30.
[27] . ر.ک: کشف المراد، علامه حلی، بخش معجزات پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ .
[28] . ر.ک: مجله حوزه، 71 ـ 70، سال 1374، ص 46؛ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عج)، علیرضا رجالی تهرانی، قم، انتشارات نبوغ، هفتم، 1380، ص 102 _ 103.
برای امام زمان(ع) دو غیبت وجود دارد: غیبت صغری و غیبت کبری.
در زمان غیبت صغری که از سال 260 آغاز شد و تا سال 329 ادامه داشت ، مردم پرسش ها و مشکلات خویش را به وسیله نواب خاص با امام زمان(ع) در میان می گذاشتند و آن حضرت مسائل و پرسش های مردم را پاسخ می گفت. گاهی گروهی از مردم به وسیله نواب خاص به دیدار امام دوازدهم(ع) می شتافتند؛ از این رو در این مدت امام مهدی (عج)از جهتی غایب بود و از دیگر جهت غایب نبود.
نواب خاص وظایف مهمی بر دوش داشتند از جمله:
الف) پنهان داشتن نام و مکان امام :
گرچه امکان رؤیت امام در غیبت صغری برای مردم و نواب خاص وجود داشت، ولی به دلیل مشکلات سیاسی، هر یک از نواب موظف بودند که نام و مکان امام را افشا نکنند؛ زیرا امام از سوی حکومت تهدید می شد. البته پنهان کاری به دستور امام زمان(ع) صورت گرفته بود. ارتباط شیعیان نیز بدون این که مکان امام را بدانند بر قرار می شد.
ب) پاسخ گویی به سؤالات فقهی و مشکلات عقیدتی :
نواب خاص علاوه بر وظیفة فوق وظیفة پاسخگویی به سؤالات فقهی و مشکلات عقیدتی را نیز بر عهده داشتند. آنان سؤالات فقهی و شرعی شیعیان را به عرض امام می رساندند و پاسخ ها را دریافت می کردند و به مردم ابلاغ می نمودند.
ج) اخذ و توزیع اموال متعلق به امام :
نواب خاص اموال متعلق به امام (مانند بیت المال و سهم امام) را از شیعیان گرفته ،به هر طریقی به امام می رساندند.
اما در زمان غیبت کبری : دراین دوره نحوة ارتباط با امام زمان ممکن است از راه های زیر تحقق یابد.
1- ملاقات حضوری:
در خصوص امکان و عدم امکان ملاقات حضوری با امام زمان(ع) اختلاف است. برخی عقیده دارند که ملاقات حضوری امکان دارد و انسان با رعایت تقوا و ایجاد شایستگی، می تواند به حضور امام برسد. چنان که شخصیت هایی مانند مقدس اردبیلی،(1) علامةحلی(2) و علامة بحرالعلوم(3) به حضور حضرت رسید ند. عالمانی چند همانند سید مرتضی، شیخ طوسی و ... از طرفداران این نگرش هستند. شیخ طوسی می نویسد:
«ما قطع نداریم که حضرت از تمام اولیای خود، پنهان باشد، بلکه جایز است که برای بیشتر آنان ظاهر گردد».(4)
برخی دیگر عقیده دارند که ملاقات حضوری با امام امکان ندارد. محمد بن ابراهیم،معروف به نعمانی،(5) فیض کاشانی،(6) و کاشف الغطا،(7)و از طرفداران این نگرش هستند. اینان به برخی از روایات تمسک نموده اند که هر گونه ارتباط حضوری با امام زمان(ع) را در این دوره منع می کند.(8)
مهم ترین دلیل و تمسک این ها است که امام زمان(ع) درآخرین توقیع شریف خطاب به آخرین نایب خاص خود، یعنی علی بن محمد سمری فرمود:
«به زودی از شیعیان من کسانی خواهند آمد که ادعای دیدن مرا می کنند. آگاه باشید، هر کس قبل از خروج سفیانی، و صیحة آسمانی، ادعا کند که مرا دیده دروغگوی افترا زننده است».(9)
در این باره می گوییم: به نظر می رسد که سخن درست این است که بگوییم: با تقوا و معنویت و قابلیت می توان به حضور آن امام همام رسید، چنان که برخی از بزرگان به حضورش رسیده اند.
روایاتی که دلالت بر منع ملاقات دارند، ناظر بر این است که جلوی هر گونه سوء استفاده از ادعای دیدن امام زمان گرفته شود و هر کس ادعای رؤیت امام زمان (ع) را نکند. با توجه به این که این توقیع شریف هنگام فوت آخرین نایب امام زمان صادر شده و بر اساس قرینه ای که در خود توقیع است، مراد از دروغگو بودن مدعی مشاهده بعد از صدور توقیع، ادعای ارتباط و نیابت از جانب حضرت است .
امام در این توقیع میفرماید با از دنیا رفتن تو ای علی بن محمد سمری نیابت خاصه تمام شد و غیبت کبری آغاز شد و دیگر بعد از این اگر کسی بگوید : حضرت را میبینم و با او مرتبط هستم و نیابت خاصه از جانب حضرت را دارم ،دروغگو است.
به متن توقیع و قرائن آن دقت کنید:
«بسم الله الرحمن الرحیم، ای علی بن محمد سمری !خداوند به برادران دینی تو در مصیبت به تو اجر دهد . تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت .به کارهایت رسیدگی کن و به کسی بعد از خودت [جهت نیابت] وصیت نکن چرا که غیبت طولانی آغاز شد و ظهور نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند... به زودی خواهد آمد کسی که مدعی مشاهده من باشد ولی آگاه باش کسی که مدعی مشاهده باشد ،قبل از خروج سفانی و صیحه ،دروغگو خواهد بود»، (10).
گویا حضرت با دادن این توقیع راه را بر مدعیان دروغین ادعای نیابت بستهاند .این جمله که مدعی مشاهده دروغگو است ،به این معنی نیست که در غیبت کبری دیگر کسی حضرت را نخواهد دید. بسیاری از صالحین و بزرگان شیعه در طول تاریخ غیبت حضرت را دیدهاند و
اکثر آنها اهل دروغ نبودهاند و حداقل یک مورد آن هم که راست باشد ،باید حدیث به گونهای دقیق معنا شود.
امام(ع) در این حدیث به دو نکته اشاره میکنند:
یکی اخبار از آینده که پس از من عدهای پیدا میشوند و مشاهده و ارتباط با من را ادعا میکنند .
دوم : دروغگو بودن مدعی است.
امام(ع) در حدیث دو تعبیر دارد: یکی "ادعا" و دیگری "مشاهده". کسی را که ادعای مشاهده نماید ،کاذب معرفی کرده است.
مشاهده به معنای دیدن امام(ع) و ارتباط با او است و ادعا به معنای اعلان و انتشار آن و با خبر کردن مردم از مسأله است، ممکن است کسی با امام(ع) ملاقات داشته باشد( همانگونه که برای برخی علما وغیرآنان نقل میکنند )ولی آن را میان مردم بازگو نکرده و در سینه خود پنهان کرده باشد و اطرافیان از قراین و یا در زمانهای بعد متوجه ارتباط او با امام زمان(عج) شوند. چنین کسانی مشمول حدیث نخواهند بود چون او مدعی نیست، بنابراین بین مضمون حدیث با داستان ملاقات برخی صالحان با امام زمان(عج) هیچ ناسازگاری وجود ندارد.
توجه به دو نکته:
1ـ دیدن حضرت بدون شناخت:
شکی نیست که حضرت در مجامع مختلف حضور پیدا می کند و بین مردم رفت و آمد دارد و در مشاهد مشرفه مخصوصاً در ایام حج در مکه و عرفات حضور دارد. او مردم را مشاهده می کند و مردم نیز ایشان را می بینند امّا او را نمی شناسند. در کتاب های روایی و در شرح حال برخی از اولیای خدا نقل شده که بسیار اتفاق افتاده که حضرت را دیده اند، ولی نشناخته اند، اما بعداً حدس زده اند که حضرت مهدی(عج) بود.
2ـ دیدن حضرت با شناخت:
دیدار حضرت همراه با توجه و با شناخت از این که ایشان حضرت مهدی(عج) هستند، گرچه امکان دارد و شاید برای برخی از اولیای خدا اتفاق افتاده باشد، ولی به نظر می رسد این نوع دیدار کم اتفاق افتاده است.
ـ دیدار حضرت بدون ادعای دیدار:
در دو فرض ، کسی که موفق به دیدار حضرت شده، هیچ گونه ادعایی ندارد و خود را به عنوان این که من کسی هستم که با حضرت [مهدی(عج) ملاقات کرده ام، مطرح نمی کند. اگر مدعی باشد و خود را ملاقات کننده معرفی کند، باید تکذیب شود.
در روایت یاد شده از ادعای رؤیت و ارتباط با حضرت مهدی(ع) به شدت جلوگیری شده و مدعی دیدار و ارتباط را کذّاب و دروغگو انگاشته است.
2- ارتباط معنوی:
بی تردید می توان با امام زمان(ع) ارتباط معنوی بر قرار کرد. البته این ارتباط با بهره گیری از تقوا، دعا و توسل به ائمه(ع)، به ویژه به ساحت مقدس امام زمان(ع) امکان پذیر است.
شاید بر همین اساس باشد که یکی از وظایف شیعیان در زمان غیبت، دعا برای امام زمان(ع) و توسلات بیان شده است.(11)
ارتباط معنوی بدان معنا نیست که انسان امام زمان(ع) را ملاقات حضوری کند، بلکه باید با آن امام ارتباط برقرار کند و همیشه به یاد او باشد و او را در تمام اعمال ناظر بداند. هرگاه چنین لیاقت و شایستگی ای حاصل شد ،حضرت به انسان عنایت نموده و به رفع مشکلات انسان می پردازد؛ از این رو امام در توقیعی که برای شیخ مفید صادر نمود فرمود:
« ما بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده نمی ماند».(12)
باز حضرت در توقیع فرمود: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم. اگر جز این بود، دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می کردند».(13)
ارتباط معنوی انسان با امام زمان(ع) سبب می شود که حضرت میان مردم حضور پیدا کند، اگر چه مردم او را نشناسند.
امام علی(ع) فرمود: «سوگند به خدا ، حجت خدا میان آنان هست و در کوچه و بازار گام بر می دارد و بر خانه های آنان وارد می شود و در شرق و غرب جهان به سیاحت می پردازد و گفتار مردمان را می شنود و بر اجتماعات آنان وارد شده ،سلام می دهد. او مردمان را می بیند».(14)
در دعای ندبه می خوانیم: «جانم فدایت! تو آن غایبی هستی که از میان ما بیرون نیستی. جانم فدایت! تو آن دور شده از وطن هستی که از ما دور نیستی».(15)
پی نوشت ها:
1- منتهی الآمال، ج2، ص 470؛ مهدی موعود، ص 934.
2- تنکابنی، قصص العلما، ص 259.
3- بحارالانوار، ج 52، ص 174.
4- تنزیه الانبیاء، ص 182، به نقل از مجلة حوزه، ویژه نامة امام زمان، ص 99.
5- کتاب الغیبه، ص 99.
6- وافی، ج 2، ص 414.
7- حق المبین، ص 87.
8- شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 395.
9- شیخ صدوق، کمال الدین، ص 516.
10- بحارالانوار، ج 51، ص360
11- منتهی الآمال، ص 559و 562.
12- احتجاج طبرسی، ج 2، ص 596.
13- همان.
14- آقایی،جباری، عاشوری و حکیم، تاریخ عصر غیبت، ص 426.
15- مفاتیح الجنان، دعای ندبه.
حضرت امام حسین(ع) در عالم مکاشفه به یکی از علمای قم فرمودند:
«مهدی ما در عصر خودش مظلوم است، تا می توانید درباره ی مهدی(ع) سخن بگوییدو قلم فرسایی کنید، آن چه که درباره ی شخصیت این معصوم بگویید درباره ی همه ی معصومین(ع) گفته اید، چون حضرات معصومین همه در عصمت و ولایت و امامت یکی هستند و چون عصر، عصر حضرت مهدی(ع) است سزاوار است که درباره ی او مطالب گفته شود.
و در خاتمه فرمودند:
باز تأکید می کنم درباره ی مهدی ما زیاد سخن بگویید و بنویسید، مهدی ما مظلوم است، بیش از آنچه نوشته و گفته شده باید درباره اش نوشت و سخن گفت.
(صحیفه ی مهدیه، ص ۵۱)
عقیده به مهدویت،از امور مسلّم و قطعی تاریخ و کلام اسلامی است. مسلمانان اعم از شیعه و سنی به «مهدی موعود» باور دارند. نقطه اصطکاک شیعه و سنی در «مهدویت» تولد حضرت است.
اکثر عالِمان اهل سنت بر این باورند که «مهدی موعود» هنوز متولد نشده است، لیکن همة شیعیان امامیه میگویند: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است . در سامرا در سال 255 هجری متولد شده است . در پس پردة غیبت زندگی میکند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد. این سخن را افزون بر شیعیان، بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته و در کتابهای شان متذکر شدهاند،مانند محمد بن طلحة شافعی در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلکان در وفیات الاعیان.
در مورد مسأله تولد امام زمان(عج) علمای شیعه اتفاق نظر دارند که امام زمان(عج) متولد شده و به صورت کامل تاریخ تولد و مکان تولد حضرت را ضبط نموده اند ؛(1)برخی از علمای اهل تسنن هم تصریح به تولد حضرت نموده و در این زمینه کتاب هایی نوشته اند . به مخالفت با آنانی که تولد حضرت را انکار کرده، پرداخته اند که آیت الله صافی در کتاب منتخب الاثر، فصل سوم ،جمع بسیاری از علمای اهل سنت را که قائل به امامت و حیات حضرت بوده اند ، ذکر نموده و در کتاب نوید امن و امان به 106 نفر از علمای اهل تسنن که در باره حضرت کتاب نوشته اند، اشاره فرموده و
می فرماید: گروه بسیاری از مشاهیر علمای اهل سنت نیز ولادت حضرت و شرح تفصیلات آن را در کتاب های خود ذکر نموده ، بعضی به امامت و مهدویت آن سرور اقرار و اشعار بلند به زبان عربی و فارسی در مدح او سروده ، حتی مدعی شرفیابی به حضور اقدس و استماع حدیث از حضرتش شده اند .
ایشان 77 تن از مشاهیر علمای اهل سنت را که تصریح به این مطلب کرده اند ،نام می برد. (2)
در کتبی علمای اهل تسنن اختصاصا درباره حضرت مهدی(عج) نوشته اند که استاد حکیمی به نوزده اثر از بهترین این آثار اشاره دارد و آشکارا تصریح به ولادت حضرت شده است.
دليل عقلي
بسیاری از امور را نمی توان با دلایل عقلی محض اثبات نمود . این نقص و ضعفی در خصوص آن عقیده به حساب نمی آید، زیرا حوزه استدلالات و براهین عقلی حوزه محدود و مشخصی است ؛ مثلا آیا می توان به طور عقلی ثابت کرد که مردم ایران عاطفی و دیندار هستند یا برای اثبات این امر نیاز به مقدمات تجربی و آماری است ؟ البته در هر استنتاج و نتیجه گیری جمع بندی و سامان دادن به یک فکر و نظر به وسیله عقل انجام می پذیرد. اما به معنی عقلانی محض بودن هر عقیده ای نیست .
اساس تفکر مهدویت و حتی امامت به عنوان یکی از مستقلات عقلی که بتوان بر فقدان آن دلیل و استحاله عقلی اقامه کرد ، محسوب نمی شود ؛ در حقیقت اگر نبود ساختار مشخص و معین تاریخی و اجتماعی که بر دین اسلام و مراحل رشد و تکامل و تداوم آن عارض شد ، شاید اصلا ضرورتی تحت عنوان مهدویت و وجود امام غایب آن هم با عمر طولانی به وجود نمی آمد ؛ اما اوضاع به گونه ای رقم خورد که این مساله به عنوان حقیقتی دینی در چارچوب تفکرات اسلامی مطرح شد .
استاد جعفر سبحانی در این باره می گوید: «مبانی کلامی مهدویت گاهی مبانی نقلی و گاهی مبانی عقلی است... امّا مبانی کلامی عقلانی؛ می دانید که عقل نمی تواند هیچ وقت فرد مشخصی را برساند. نمی توانیم روی فرد برهان عقلی اقامه کنیم. یکی از مبانی برهان عقلی این است که نبوت و امامت یک فیض معنوی است... مسلمانان هم می گویند که این فیض تا وجود پیامبر اکرم(ص) باقی است. اهل سنت می گویند که این فیض معنوی که در لباس نبوت و امامت بود، با فوت پیامبر(ص) قطع شد. پس ارتباط بشر با عالَم بالا قطع شد. مگر خَلَف بدتر از سَلَف است؟ آیا خلف از نظر کمالات، از سلف کم تر است؟ چرا خدا چنین فیضی را به آن ها داده، اما این فیض را به ما نداده است؟ مگر ما از آن ها کم تر هستیم؟ شیعه امامیه این مشکل را حل کرده است. ارتباط به صورت نبوت نیست که رسالت، تکالیف و دین جدیدی باشد، بلکه فیض الهی به واسطه انسان کاملی برقرار است و از طریق انسان کامل به بشر می رسد، و امروزه آن واسطه حضرت حجّت (عج) است».
این برهان را علامه طباطبایی برای پروفسور کربُن بیان داشته است.(3)
در خصوص مسئله وجود امام زمان(ع) چون مربوط به شخص خاصی است ، از دلایل عقلی محض که مربوط به کلیات است، نمی توان بهره گرفت ، اما در آن از دلایل ترکیبی عقلی و نقلی می توان سود جست. همچنین می توان برای اصل امامت به دلایلی عقلی تمسک کرد، آن گاه آن را در زمان حاضر بر امام زمان منطبق دانست . یکی از این دلایل ، لزوم وجود انسان کامل و ولی معصوم (ع) و حجت الهی در هر عصر و زمان است. بنابر دلایل امامت که معتقد به خاتمیت و لزوم وجود امام (ع) بعد از پیامبر هستیم ، وجود امام در زمان حاضر نیز باید پذیرفته شود. هم چنین طبق آیه ای که خداوند با آفرینش انسان او را خلیفه و جانشین خود روی زمین دانسته ، باید این جانشین (که انسان کامل و معصوم است) در هر عصر و زمانی وجود داشته باشد. کسی که واسطه فیض الهی روی زمین است.
بر اساس همین ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهی بر زمین می توان بر اثبات زنده بودن امام زمان (ع) هم برهان اقامه کرد. اگر لزوم وجود امام زنده ثابت شد و از طرف دیگر ثابت گشت که امام قبلی از دنیا نرفته ، بلکه به دلایل گوناگون نقلی ،حیات اعجاز گونه وی به ما رسیده ، می توان به این باور رسید که امام دوازدهم ما شیعیان همچنان زنده است ؛ در واقع ادله تاریخی و روائی بیانگر ولادت و حیات حضرت مهدی(ع) است .از طرف دیگر دلیلی بر رحلت ایشان در دست نیست . به دلایل گوناگون نقلی ثابت شده که ایشان عمری متفاوت از عمر عادی انسان ها خواهند داشت ، پس اثبات می شود که در این زمان حضرت(عج) تنها واسطه فیض الهی است و زنده هم می باشد.
البته اصل حیات طولانی حضرت که از موارد اعجاز و عنایات ویژه خداوند است ، همانند هر معجزه و امر خارق العاده ای قابل اثبات و استدلال عقلی نیست . تنها کمک عقل در این زمینه آن است که بدانیم عقل بر انکار آن دلیلی اقامه نمی کند . اصل این امر از نظر عقل محال و ناممکن نیست . با اثبات این حقیقت می توان گفت از نظر عقل عمر طولانی حضرت ناممکن و محال نیست . در نتیجه اگر دلیل دیگری بر اثبات این عمر طولانی اقامه شود ، می تواند به کمک این دلیل عقلی مورد پذیرش و قبول قرار گیرد .
پي نوشت ها:
1. آیت الله صافی، نوید امن و امان،بخش چهارم.نشر مطبعه علمیه ،قم، بی تا.
2. همان، ص 238.
3. فصلنامة انتظار، ج1، ص 66 - 70.
آیا واقعا یاران حضرت مهدی (عج) 313 تن است ؟
درخصوص تعداد یاران امام زمان(عج) روایات و متون دینی اختلاف دارند. از برخی روایات استفاده میشود، که تعداد یاران امام زمان(عج) 313 نفر هستند. (1)
مفضل بن عمر از امام صادق(ع) گزارش نمود: «گویا مینگرم قائم را بر منبر کوفه و 313 نفر یارانش، که پیرامونش گرد آمدهاند، به شمار اهل بدر». (2)
در برخی از روایات دیگر، تعداد یاران امام زمان(عج) ده هزار بیان شده است.
ابوبصیر از امام صادق(ع) روایت میکند: «تا حلقه کامل نگردد، قائم خروج نمیکند. کامل شدن حلقه ده هزار نفر است». (3)
همچنین در روایات دیگر تعداد یاران امام از دوازده تا پانزده هزار ذکر شده است. (4) مضافاً بر این که در برخی روایات دیگر به تودههای انبوهی اشاره شده است، که از نقاط گوناگون جهان، به ویژه مشرق زمین به کمک امام میشتابند. (5)
بنابراین مقصود از آن دسته روایات که تعداد یارن امام را 313 نفر ذکر کرده، آن نیست که یاران امام تنها همان تعداد هستند. شاید منظور این باشد که این تعداد فرماندهان و وزیران و از یاران خاص امام باشند، که در آغاز، هستههای اصلی نیروها را برعهده دارند و پس از پیروزی، برای ارشاد و دادرسی و کارگزاری به سرزمینهای دور و نزدیک فرستاده میشوند. امام صادق(ع) فرمود: «آنان پرچمداران لشکرها و کارگزاران امام روی زمین هستند» از این گروه، به «نقباء» «خواص» و «ذخرالله» تعبیر شده است. (6)
منظور از 313 کسانی باشند که نخستین گروندگان به حضرت هستند، که در انتظار ظهور موعود در مکه میباشند. با گرد آمدن این گروه، دعوت حضرت آغاز میشود. پس از انتشار خبر و گزارش آن، دیگر یاران امام زمان(عج) به آنها ملحق میشوند. امام صادق(ع) فرمود: «سیصد و سیزده نفر یاران با او بیعت میکنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده، پس رهسپار مدینه میگردد»(7) علامة مجلسی(ره) همین معنا را از روایات استنباط کرده و مینویسد: «یاران مهدی، منحصر به 313 نفر نیستند، بلکه این شمار یارانی هستند که حضرت به کمک آنان حرکت را آغاز میکند». (8)
در بعضی از روایات آمده است،که تعدادی از یاران امام زمان(عج) را زنان تشکیل میدهند. امام باقر(ع) فرمود: «سوگند به خدا، سیصد و اند نفر بدون وعده پیشین گرد میآیند در میان آنان پنجاه زن است». (9)
وجود زنان در میان خواص و وزیران مهدی(عج) نشانگر اوج و عظمت والای زنان در انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) است.
یاران مهدی (عج) از صنف و نژاد ویژهای نیستند، بلکه از گروهها و نژادهای گوناگون و از سراسر جهان هستند.(10)
پینوشتها:
1. بحارالانوار، ج52، 341؛ نعمانی، الغیبة، ص 315؛ منتخب الاثر، ص 166.
2. الغیبة نعمانی، ص 307.
3. سید بن طاووس، الملاحم و الفتن، ص 65، به نقل از مجله حوزه، ویژه امام زمان(عج)، ص 295.
4. ارشاد مفید، ج2، ص 383.
5. مجله حوزه، ویژه امام زمان(عج) ص 296؛ بحارالانوار، ج53، ص 7.
6. ارشاد مفید، ج2، ص 383.
7. بحارالانوار، ج52، ص 323.
8. همان،ص 223.
9. ینابیع الموده، ص 249.
10. بحارالانوار، ج53، ص 334؛ نعمانی، پیشین، ص 315؛ طوسی، الغیبة، ص 284.
پیش از ظهور، دوستی های خالصانه به ندرت انجام می گیرد امّا در عصر ظهور که مردم در اوج علم و ایمان و خردمندی و کمالات نفسانی قرار می گیرند، زیباترین ارتباطهای اجتماعی شکل می گیرد و ارتباطهای دوستانه خالص، روال عادی و عمومی پیدا می کند و دیگر هیچ گونه شائبه و نیرنگ و ناخالصی در دوستی های مؤمنین وجود ندارد و از آنجایی که وجه مشترک مردم به اوج گستردگی خود می رسد همه یکدیگر را از خود می دانند، منیت ها به «ما» تبدیل می گردد و از صمیم قلب با یکدیگر دوستی می کنند و این یکی از نعمت های ویژه عصر ظهور است.
امام باقر علیه السلام:
وقتی قائم قیام کند دوستی خالص فرا می رسد و مردی بر سر جیب برادرش می رود و به اندازه نیاز خود بر می دارد و او هم ممانعت نمی کند.
بسمه المنّان بالعطیّات
عرض سلام و ادب
این روایت تائید نظر حضرت علّامه جوادی آملی مبنی بر قضیّه شخصیّه بودن
عبارت"نواقص العقول" در خطبه ی 80 نهج البلاغه نیست؟
باسلام وتشکر .
مذکر بودن دلیل کمال و زن بودن نشانه نقص نیست ،
شمس مونث است در حالی که قمر مذکر است .
کدام یک کامل تر اند ؟
بسمه الشکور
عرض سلام و ادب
فرمایش حضرتعالی بسیار متین است.
امّا شمس در شمسیّت و قمر در قمریّت خویش هر دو کاملند
هر یک جایگاهی دارند که خداوند برای آنها تعیین کرده است
همینطور هم بحث برتری مردان بر زنان بحث بی جایی است
(جز آنچه خداوند ذکر فرموده است:بما فضل الله بعضهم علی بعض)
چرا که هر کدام در ماهیت خویش همان هستند که خداوند مصلحت دیده
است و نقشه ی هستی را با هم کامل می کنند.
از پاسخ الهام بخش حضرتعالی بسیار متشکرم.
گر مذکر از مونث برتر است ؟
پس چرا شمس از قمر روشن تر است ؟
برتری در جان و در باطن بود
زین سبب خورشید از ماه بهتر است
بسمه الحکیم
اگر ماه نبود.....
چرخش ماه باعث تغییرات آب و هوایی و جوّی در زمین می شود، خورشید هفت درصد از جزر و مدّ ماه را داشت
و این کاهش جزر و مدّ باعث تغییرات آب و هوایی زمین می شد و مدار حرکت زمین به خورشید نامتعادل می گردید
و این انحراف درجه باعث می شد بخاطر تغییرات دمایی در اثر نزدیک شدن به خورشید یا دور شدن از آن عملا حیاتی
به روی زمین وجود نداشته باشد.و اگر 4/5 میلیون سال قبل ماه وجود نداشت، اقیانوس ها تشکیل نمی شد و نیز
حیاتی وجود نداشت.ماه باعث کاهش میزان چرخش زمین می شود.و این کاهش باعث کاهش اثرات سریع دمایی
و آب و هوایی می گردد.همچنین شیب چرخش ماه باعث می شود که اثرات جاذبه ای خورشید روی زمین میلیون ها
بار کمتر بشود.
اگر ماه به اندازه کنونی وجود نداشت زمین با درجه 90 درجه بیشتر چرخش می کرد و باعث افزایش دمای پنجاه در صدی
روی زمین می شد و طوفان ها افزایش می یافت در نتیجه دریاها و اقیانوس ها تاثیرات مخرّبی بروی خشکی ها داشتند.
عدم وجود ماه باعث می شد قطب ها چرخش داشته باشند و بسیاری از نقاط زمین گرم شود و یخ ها باعث به زیر آب رفتن
خشکی ها شود و اقیانوس ها نیز یخ بزند و در نتیجه ذوب شدن پوشش یخی در 10000 سال زودتر بسیاری از گونه ها
منقرض شوند. همچنین اگر اثرات گرانشی زمین نبود بسیاری از نقاط زمین به شکل کنونی نبودند در صورتی که ماه
وجود نداشت زمین یک اتمسفر بی ثبات داشت و عملا حیاتی در آن پدیدار نمی گردید.
بدون ماه جابجایی هایی تا 50 درجه خواهیم داشت،دانشمندان می گویند تغییرات یک درجه ای بر روی زمین
می تواند اثرات بسیار مخرّبی بر حیات داشته باشد.و تابستانی بی نهایت گرم و زمستانی بی نهایت سرد داشتیم.
نویسنده:رامین فخاری
از آنجا که اساس عرفان اسلامی بر «محبت» است و محبت دوستان و محبان خداوند در راستای محبت الهی است و بغض و کین نسبت به اولیای الهی و محبان او خلاف عرف عرفان است، رسیدن به مقامات عالیه عرفانی و سیر و سلوک و کامل شدن در طریق الهی و کسب معرفت، بدون محبت و ارادت به آستان پیامبر اسلام و اهل بیت او که به حق واسطان فیض الهی و چشمه های جوشان معرف حق هستند محال است، نیز محبت و انتظار ظهور آخرین ذخیره الهی، حضرت حجت، امام عصر، مهدی موعود (عج) نیز از جمله حلقه های زنجیره محبت آل ا... می باشد.
(اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك ، اللهم عرفنى رسولك فانك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك ، اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضلكت عن دينى ).
2 - منتظر ظهور و فرج آن حضرت بودن ، بگونه اى كه اين انتظار در انسان تحرك ايجاد كرده و در عمل ظاهر شود، تا آنجا كه در انجام واجبات الهى و ترك محرمات كوتاهى نكند.
3 - تسليم و انقياد براى امر امام عليه السلام داشته باشد و عجله نكند، يعنى چون و چرا در امر ظهور آن جناب ننمايد و آنچه از جانب آن حضرت مى رسد صحيح و مطابق حكمت بداند.
4 - از مال خود به آن حضرت هديه نمايد، مثلا مالى را كه مى خواهد به امام عليه السلام هديه دهد، به همين قصد در راهى كه مى داند رضاى آن حضرت است مصرف نمايد، مانند اين كه به صالحين از دوستان و شيعيان آن حضرت كمك نمايد.
5 - صدقه دادن به قصد سلامتى آن حضرت .
6 - مداومت نمودن بر خواندن اين دعا كه در كتاب كمال الدين از حضرت صادق عليه السلام روايت شده :
(يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبى على دينك .)
7 - در هر حال و زمانى آماده يارى نمودن آن حضرت باشد، و در فراقش مغموم بوده و ندبه و زارى نمايد. (مداومت داشتن بر خواندن دعاى ندبه در صبح هاى جمعه )
8 - در مشكلات و گرفتاريهاى مهم به آن حضرت متوسل شود.
9 - فضايل و كمالات و صفات آن حضرت را ذكر نمودن و مردم را به سوى معرفت و شناخت آن جناب و خدمت به آن بزرگوار دعوت كردن .
10 - صبر كردن بر سختى ها و اذيت و سرزنش دشمنان دين در زمان غيبت .
11 - ثواب اعمال نيك و عبادات را به آن حضرت هديه نمودن .
12 - دعاء كردن براى سلامتى آن بزرگوار و طلب پيروزى و يارى و ظهور آن جناب را، از خداى متعال نمودن .
13 - خواندن زيارت آن حضرت و دعاى عهد كه در اين كتاب نقل شده است .
14 - بر دين و اعتقادات خود ثابت باشد و با نااهلان و منحرفين كه او را نسبت به دينش سست كنند معاشرت نكند.
خداوندا، ما را از پيروان و سربازان امام زمان عليه السلام قرار بده و قلب مبارك آن حضرت را از ما راضى و خشنود بفرما.