علم خدا

تب‌های اولیه

56 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

naghad;124319 نوشت:
مشکل همین جاست. در این مثال ما احتمال زیاد می دهیم که خانواده غذا می خورند و علم دقیق به این موضوع نداریم.

با سلام و احترام
اراده خدا بر اين تعلق گرفته، كه هر علتي با ويژگي خاص خود كار كند، و يا هر حادثه و رويدادي، از علت خاص و سبب ويژه خود، سربزند; مثلاً فاعل ناآگاه، به طور جبر، كاري از او سرزند و فاعل مختار، با كمال اختيار و آزادي، انجام وظيفه كند.
نكته ديگر اين كه نحوه تعلق اراده خداوند، بر صدور معلولها از علل خود، بستگي به كيفيت وجود آن علل دارد; هرگاه علل اشيأ، فاقد شعور و درك باشند، يا برفرض آگاهي، شيوه كار آنها از روي غرايز باشد، در اين صورت، اراده خدا بر اين تعلق گرفته است كه اين نوع علل، بدون اختيار و آزادي، كارهاي خود را انجام دهند; هم چنان كه خورشيد وماه، يا مورچه و زنبور عسل، كار خود را از اين راه انجام ميدهند، ولي هرگاه علل اشيأ، داراي آگاهي و آزادي باشند، در اين صورت، اراده خدا بر اين تعلق گرفته كه اين علل، با كمال آگاهي و آزادي، مبدأ آثار بوده، و كارهاي خود را انجام دهند، ولي از آن جا كه انسان، يك فاعل آگاه و آزاد است، و درك و شعور، و انتخاب و اختيار، با وجود او آميخته است، ارادة ازلي خدا بر اين تعلق گرفته كه اين قسم از علل با اين خصوصيت و ويژگي (اختيار)، مصدر كار شوند، و افعال و اعمال را انجام دهند، و در رابطه علم خداوند و افعال اختياري انسان نيز، مسئله از همين قرار است; يعني بايد ببينيم علم خداوند به چه چيز تعلق گرفته است.

[=&quot] از اين جهت ميگوييم علل بر دو نوعند:[/]
1. علل طبيعي ناآگاه، مانند خورشيد و ماه و آتش.
2. علل طبيعي آگاه و آزاد، مانند انسان، كه اين گونه از علل، به حكم تخلف ناپذيري علم خدا، به طور حتم يك رشته كارهاي خوب و بدي را انجام ميدهند، اما با قيد آگاهي، و با ويژگي آزادي و اختيار، و يك چنين علم پيشين (علم خداوند)، نه تنها ماية جبري گري نيست، بلكه مؤكد اختيار ميباشد، و به حكم تخلف ناپذيري علم خدا، بايد فعاليت اين نوع عمل، با اين دو ويژگيِ خاصِ خودِ آنها انجام گيرد، و به قيد علم و اختيار، كاري را صورت دهند، و اگر به غير اين نحو تحقق پذيرد، در آن صورت، علم خدا تخلف مي‌پذيرد.

[=&quot](ر.ك: منشور جاويد، استاد جعفر سبحاني، ج 4، ص 336، نشر مؤسسه امام صادق/ براي مطالعه بيشتر در اين زمينه ميتوانيد به تفسير الميزان، ج 15، ص 368، ذيل آيه 8 سوره شعرا و ج، ص 32، ذيل آيه 105 سوره هود، مراجعه نماييد.)[/]

با سلام و تشکر از پاسخ شما؛

هادي;124756 نوشت:
1. علل طبيعي ناآگاه، مانند خورشيد و ماه و آتش. 2. علل طبيعي آگاه و آزاد، مانند انسان، كه اين گونه از علل، به حكم تخلف ناپذيري علم خدا، به طور حتم يك رشته كارهاي خوب و بدي را انجام ميدهند، اما با قيد آگاهي، و با ويژگي آزادي و اختيار، و يك چنين علم پيشين (علم خداوند)، نه تنها ماية جبري گري نيست، بلكه مؤكد اختيار ميباشد، و به حكم تخلف ناپذيري علم خدا، بايد فعاليت اين نوع عمل، با اين دو ويژگيِ خاصِ خودِ آنها انجام گيرد، و به قيد علم و اختيار، كاري را صورت دهند، و اگر به غير اين نحو تحقق پذيرد، در آن صورت، علم خدا تخلف مي‌پذيرد.

ببینید علل طبیعی را می توان پیشبینی دقیق کرد چون از قوانین و اصولی تبعیت می کنند. اما رفتار انسان با اراده آزاد غیر قابل پیشبینی است چون از اصول و قوانین خاصی تبعیت نمی کند. مگر می توان به رفتاری که از قانون و قاعده پیروی نمی کند علم پیشین دقیق و قطعی داشت؟ این از بدیهیات است. بنابراین اختیار با علم دقیق و قطعی ناسازگار است. خدا یا باید به انسان اختیار داده باشد و یا علم دقیق و قطعی قبلی به کارهای او داشته باشد. مگر اینکه بگوییم علم خدا قطعی و دقیق نیست!

naghad;124760 نوشت:
با سلام و تشکر از پاسخ شما؛

ببینید علل طبیعی را می توان پیشبینی دقیق کرد چون از قوانین و اصولی تبعیت می کنند. اما رفتار انسان با اراده آزاد غیر قابل پیشبینی است چون از اصول و قوانین خاصی تبعیت نمی کند. مگر می توان به رفتاری که از قانون و قاعده پیروی نمی کند علم پیشین دقیق و قطعی داشت؟ این از بدیهیات است. بنابراین اختیار با علم دقیق و قطعی ناسازگار است. خدا یا باید به انسان اختیار داده باشد و یا علم دقیق و قطعی قبلی به کارهای او داشته باشد. مگر اینکه بگوییم علم خدا قطعی و دقیق نیست!


با سلام و تشکر:Gol:

جناب نقاد

روح مطلب تان را که می شکافيم بنظر منظور اين است که: وقتي خداوند به رفتار و عمل آدمي علم قطعی دارد معنايش اين است که سرنوشت او از قبل چنين رقم خورده و او نمي تواند از آن تخطي کند، پس اختیار انسان سلب و جبر در افعال و کارهایش ثابت است. و اگر بخواهیم اختیار و اراده انسان را تثبیت شده بدانیم، علم ازلی و پیشین الهی مورد تردید قرار می گیرد.

در پاسخ باید گفت: که قضا و قدر علمي خداوند به افعال انسان به صورت مطلق تعلق نمي گيرد بلکه با تمام خصوصيات آن تعلق مي گيرد که از آن جمله است اختياري بودن آن، که انسان با اختيار خود چنين عملي را انجام مي دهد، به عبارتی افعال اختياري انسان با وصف اختياري براي خداوند معلوم است(1) و اين به معناي اثبات قانون جبر مطلق و عبث بودن آفرينش انسان نيست، چون انسان براي گزينش راه هدايت و يا ضلالت مختار است، که اگر راه هدايت را بر گزيد پاداش داده مي شود و اگر راه گمراهي را انتخاب کرد و به حق و حقوق دیگران تجاوز کرد عقاب داده مي شود.

بعلاوه علم خداوند به افعال آدمي با وصف اختياري بودن اعمال او موجب جبر و عبث بودن خلقت انسان نمي شود، چون هدفِ هدايت، رشد و کمال انسان است و خداوند راه کمال را به او معرفي نموده، و حال، او با اختيار خود تحطي کرده، بايد خود تاوانش را بپردازد، زیرا هر کس مسؤول اعمال اختياري خود مي باشد. "انا هديناه السبيل اما شاکرا و اما کفورا"(2) من عمل صالحا فلنفسه و ما اساء فعليها، و ما ربک بظلام للعبيد. (3)

در پایان به نكته ی مهمي كه در اين موضوع، شايان ذكر است اشاره می کنیم اینكه ما نبايد علم و آگاهي خدا را با علم و آگاهی خودمان مقايسه كنيم، زیرا كه خداوند موجودي غير زماني و بل فوق زمان و مكان است، براي او حال و گذشته و آينده مطرح نيست. موجودات مادي اگرچه در افق زمانند و نسبت به گذشته و آينده خود و ديگران به صورت مستقيم در جهالت و بي‌خبري به سر‌مي‌برند و حوادث به صورت تدريجي براي آنها واقع مي‌شود ولي در مورد خدا كه فراتر از زمان و مكان است، حركت و زمان معني ندارد و كليت و تماميت هستي براي آو آشكار و هويدا است علم خداوند به حوادث گذشته و آينده همانند علم ما به حوادث حال و پيش روي ماست. او همه هستي و سلسله حوادث را يكجا و يكباره مشاهده مي‌كند و به يك معني علم پيش از تحقق و حين تحقق و بعد از تحقق براي او معنا ندارد در نتيجه همان گونه كه علم ما به اينكه فلان شخص در حضور ما كار نيكي را انجام مي‌دهد سبب مجبور بودن آن شخص نمي‌شود علم خدا به قبل از تحقق اين كار نيك از منظر ما نيز سبب مجبور بودن آن شخص نمي‌شود.(4)

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی__________________________________________________
1. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، دوره سه جلدي، تهران، نشر بين الملل، چاپ هفدهم، 1384، ص 147 - 178؛ و سعيدي مهر، پيشين، ص 340-342، با تغییر و تصرف.
2. انسان/ آیه 3.
3. فصلت/ آیه 46.
4. رجبي، محمود، انسان‌شناسي، ص144،145، چاپ چهارم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، زمستان 1380

naghad;124760 نوشت:
با سلام و تشکر از پاسخ شما؛

ببینید علل طبیعی را می توان پیشبینی دقیق کرد چون از قوانین و اصولی تبعیت می کنند. اما رفتار انسان با اراده آزاد غیر قابل پیشبینی است چون از اصول و قوانین خاصی تبعیت نمی کند. مگر می توان به رفتاری که از قانون و قاعده پیروی نمی کند علم پیشین دقیق و قطعی داشت؟ این از بدیهیات است. بنابراین اختیار با علم دقیق و قطعی ناسازگار است. خدا یا باید به انسان اختیار داده باشد و یا علم دقیق و قطعی قبلی به کارهای او داشته باشد. مگر اینکه بگوییم علم خدا قطعی و دقیق نیست!

یا ستار..

با سلام..

در مورد اینکه مقدمات یک فعل اختیاری خود غیر اختیاری است باید گفت:

ضرورت فعل ، غير از جبر است . فعلى كه در خارج ايجاد مى شود، اگر تمام اجزاى علتش تحقق پيدا كنند، واقع خواهد شد و ضرورى است ، و از جمله مقدمات فعل اختيارى ، صفت اختيار فاعل است كه اگر بخواهد مى كند و اگر نخواهد نمى كند. و فعل نسبت به هر يك از اجزاى علتش (كه از آن جمله اختيار فاعل است ) ممكن است و نسبت امكان به آن داده مى شود، ولى نسبت به تمام علت و مجموع اجزاى علت تامه اش ضرورى و حتمى الوقوع خواهد بود....

(برگرفته از پرسش و پاسخعلامه طباطبایی)

در کل علم خداوند به كار بنده به همان صورتى كه بايد واقع شود، تعلق مى گيرد به عبارتی علم خداوند متعال علت فعل نخواهد بود تا اختيار از بنده سلب گردد.

یک مطلب دیگر وان اینکه جبر به صدور فعل ارتباطی ندارد ،چون نفس انجام فعل در هر شرایطی که صادر شود با اختیار شخص است ،بلکه جبر عاملی است قبل از صادر شدن فعل که شخص را متاثر از ان می کند،مثلا شخصی که کنار دیوار نشسته ،و دیوار در حال فرو ریختن است،اگر رهگذری بگوید دیوار در حال ریختن است،شخص باز به اختیار خود فرار می کند،ولی متاثر این فعل همین اخطار رهگذر برای دوری از صدمه جانی است،که جبر است،حال اگر این شخص از زیر دیوار بلند نشود باز به اختیار خود بلند نشده،هر چند ملاک جبر قرار نگرفته....نتیجتا صدور افعال اشخاص در هر صورتی اختیاری است؛ولی عامل متاثر فعل است که نقش جبر را بازی می کند....در حالی که علم حضرت حق متاثر از انجام فعل انسان نشده است،که حالا به واسطه ان شخص عمل نماید،بلکه انچه متاثر فعل شخص است،ابتدا علم شخص به فعل است ،سپس صورت خیال و مصلحت انگاه شوق و سپس اراده و در نهایت صدور فعل ،نتیجتا همه افعال شخص باز به خود شخص باز می گردد که اخرین ان همان اراده می باشد و علم حضرت حق نیز به این قرار گرفته که این قعل جز از طریق اراده شخص صادر نشود.....

یاحق

موضوع قفل شده است