نعمتهای بهشتی پاداش عمل شما نیستند،از شما و عملتان جدا نیستند،باطن و حقیقت عمل شما هستند.
بله
اما این سخن ناظر بر معاد روحانی است به اینصورت که آنچه از انسان باقی میماند علم و عمل است و علم و عمل روحانی اند
ما هم از شما همینو میخواستیم بشنویم
بله
اما این سخن ناظر بر معاد روحانی است به اینصورت که آنچه از انسان باقی میماند علم و عمل است و علم و عمل روحانی اند
ما هم از شما همینو میخواستیم بشنویم
پس این را هم بشنوید: یکی دیگر از اسماء حسنای الهی بارئ است"هستی بخش"خداوند به آنچه از علم و عمل شما صورت
نعمتهای بهشتی بخشیده،اصل هستیش فایض از حق تعالی است و همین خداوند هستی بخش در کلام الهیش نعم بهشت را به
صور گوناگون توصیف کرده است،اگر لذائذ بهشت صرفا روحانی بود حکم وحدت بر آن غلبه داشت و این گوناگونی رخت بر می بست
مگر اینکه برای این نعم قوالب اخروی قائل باشیم همانطور که در قران ذکر شده است.
بنده فقط التزام به ظواهر قران را مبنی بر معاد جسمانی حفظ می کنم
مگه ظواهر بدون مصداق هم داریم؟؟؟!!!
مصداق لذات جسمانی همین لذات دنیا گونه ایی هستند که از دیدگاه شما بیهوده اند
لذا اعتقاد شما به جسمانیت در بهشت محتوایی نامعلوم و مبهم دارد
نهی از برخی لذت ها در دنیا به خاطر مفاسد آن است، اما لذتهایی که در بهشت قرار داده شده آن مفاسد را ندارند.
مسلم;771121 نوشت:
علاوه بر اینکه علی رغم تاکیدهای مکرر بنده شما باز هم نسبت به تفاوت نعمت های دنیوی و اخروی بی توجهی می کنید. هرگز خوردن زیاد در بهشت سنگینی و چاقی و تنبلی نمی آورد، و هرگز آمیزش در آن موجب سستی و تحلیل قوا نمی شود.
ملاali;771130 نوشت:
شما از کجا میدونید نهی این امور در دنیا به خاطر مفسده هایی است که ذکر کردید؟؟؟
سلام و ادب
راجع به این مفسده ها و اینکه دقیقا این مفسده ها شامل چه چیزهایی هستند:
مستی ناشی از شراب را در نظر بگیرید که باعث از بین رفتن عقل و از دست دادن قدرت تشخیص میشود.
مسلما هر گناه دیگری هم میتواند باعث همین امر شود.و قوای عقل و فکر انسان را ضعیف کند.
چرا که عقلانیت انسان از جنس نور است و گناه تولید کننده ظلمت و این دو با هم جمع نمی شوند.
در حدیثی از پیامبر خدا نقل شده که به ابن مسعود سفارش می کند :
از مستی گناه بپرهیز چرا که برای گناه هم جنونی مانند جنون شراب وجود دارد، بلکه جنونش شدید تر است . 1
انسانی که قوای عقلی او رو به ضعف بگذارد، هر خیری از او دور می شود و آمادگی هر اشتباه و خطایی را پیدا می کند. چرا که فرمودند: فقط با عقل است که هر خیری به دست می آید.2
روایت داریم : هرکس گناهی انجام بدهد ، قطعه ای از عقل او برداشته میشود که دیگر به او بر نمی گردد .
لذا توجه به این نکته در سخنان استاد بسیار قابل توجه است:
مسلم;772411 نوشت:
لهو ولعب در دنیا مفسده انگیز است، اغفال کننده است، موجب زوال عقل و معرفت است، اما «ما یشائون» در آخرت اینگونه نیست.
راجع به قساوت قلب هم شنیده ایم که هر گناهی لکه ی سیاهی روی قلب باقی میگذارد.بنابراین مداومت بر گناه انسان را از داشتن قلبی رقیق و تاثیر پذیر محروم میکند.و بسیار ی از ظرایف و لطایف که باعث تنبه و رشد دیگران است ،در قلب قاسی تاثیری نخواهد داشت.
«کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ 3 »
چنین نیست که آنان می پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دل هایشان نشسته است!
------------------------------------
1. بحار، ج 74، ص 501. 2. مستدرک وسایل، ج 11، ص 209. 3. سوره مطففین، آیه 14
چطور چنین چیزی می گوئید در حالیکه حتی در همین عالم مادی و در همین دنیا هم این قوانین بطور یکسان نیستند؟!
آیا قوانین زندگی در فضا عین قوانین زندگی در زمین است؟
شما در جاذبه ی صفر بی وزن هستید، نمی توانید گریه کنید،می توانید اما اشکتان جاری نمی شود و در فضا به شکل
گلوله در می آید،نمی توانید،دراز بکشید چون در هوا معلق می مانید،زمان ندارید و نمی توانید بدون در نظر گرفتن روزهای
پرواز به فضا زمان را حساب کنید!
این تغییر احکام و قوانین در همین دنیا اتفاق می افتد!ته اقیانوس هم که بروید قوانین دیگری بر زندگی شما حاکم می شود
پس چطور انتظار دارید قوانین عالم آخرت با دنیا تطابق داشته باشد؟
با سلام
ما چیکار به قوانین داریم!!!
صحبت ما در مورد ماهیت لذت های وعده داده شده است که آیا دنیاگونه است یا فقط اشتراک اسمی دارد
اگر دنیا گونه است و نباید آیات را به غیر ظاهر تفسیر کرد نمی تونید بگید که لذت های دنیا بیهوده است حتی اگر لذت برای لذت باشد..چراکه در غیر اینصورت باید ظاهر آیات بهشت و از جمله آیه لهم فیها ما یشائون را به معنای دیگری تاویل کنید
راجع به این مفسده ها و اینکه دقیقا این مفسده ها شامل چه چیزهایی هستند:
مستی ناشی از شراب را در نظر بگیرید که باعث از بین رفتن عقل و از دست دادن قدرت تشخیص میشود.
مسلما هر گناه دیگری هم میتواند باعث همین امر شود.و قوای عقل و فکر انسان را ضعیف کند.
چرا که عقلانیت انسان از جنس نور است و گناه تولید کننده ظلمت و این دو با هم جمع نمی شوند.
در حدیثی از پیامبر خدا نقل شده که به ابن مسعود سفارش می کند :
از مستی گناه بپرهیز چرا که برای گناه هم جنونی مانند جنون شراب وجود دارد، بلکه جنونش شدید تر است
انسانی که قوای عقلی او رو به ضعف بگذارد، هر خیری از او دور می شود و آمادگی هر اشتباه و خطایی را پیدا می کند. چرا که فرمودند: فقط با عقل است که هر خیری به دست می آید.2
روایت داریم : هرکس گناهی انجام بدهد ، قطعه ای از عقل او برداشته میشود که دیگر به او بر نمی گردد .
باسلام
صحبت گناه نیست
صحبت اینجاست که قرآن فرموده دنیا لهو ولعب است که شامل لذت حلال دنیا هم میشود
پس باید لذت بهشت به کلی از سنخ دیگری باشد نه دنیا گونه باشد
چراکه لذت دنیا گونه همان بود که لهو و لعب بود
صحبت ما در مورد ماهیت لذت های وعده داده شده است که آیا دنیاگونه است یا فقط اشتراک اسمی دارد
اگر دنیا گونه است و نباید آیات را به غیر ظاهر تفسیر کرد نمی تونید بگید که لذت های دنیا بیهوده است حتی اگر لذت برای لذت باشد..چراکه در غیر اینصورت باید ظاهر آیات بهشت و از جمله آیه لهم فیها ما یشائون را به معنای دیگری تاویل کنید
یاحق
هو ذو الجلال و الاکرام
سلام علیکم
بهشت چیزی جز مظهریت اسماء جمالی حق نیست،دنیا محل کسب این مظهریت است
حال شما لذات دنیا را استفاده کنید امّا به آنها به عنوان هدف ننگرید،این لذات فقط وسیله ی
بقای شما در دار امتحان و ابتلا است .
کسی اذن ورود به بهشت را می یابد که بیشترین سنخیّت را با حق یافته باشد،و این در دنیا
محقق می شود،دنیا و لذات آن همینقدر ارزش دارند و به کار می آیند.
انسانی که قوای عقلی او رو به ضعف بگذارد، هر خیری از او دور می شود و آمادگی هر اشتباه و خطایی را پیدا می کند. چرا که فرمودند: فقط با عقل است که هر خیری به دست می آید.2
روایت داریم : هرکس گناهی انجام بدهد ، قطعه ای از عقل او برداشته میشود که دیگر به او بر نمی گردد .
از همین سخن روشن میشود که در دین اسلام اصالت با عقل و معرفت است نه لذت و شهوت ، و اگر جایی نیز حلال است و دستور به آن داده شده از این حیث است که خیر عقلی در آن است مثل تولید مثل و بقای نوع در ازدواج و دور شدن از بی بندو باری
حال آنکه در آخرت تکلیفی نیست تا متعاقبا لذت بخواهد کاربردی داشته باشد لذا جایگاهی در آخرت ندارد و دار آخرت دار علم است نه عمل و جسم
به نظرم دوستان اختلافشان حقیقی نیست، بلکه هر کدام بر یک روی سکه، و یک بُعد از حقیقت تاکید دارند، با توجه به آیات و روایات فراوان و همچنین خالی بودن لذت های اخروی از مفاسد لذت های دنیوی بعید میدانم جناب ملاali منکر وجود لذت های مادی در بهشت باشند، بلکه اصالت آن را نمی پذیرند؛ و همچنین دوستان دیگر بر وجود این لذت ها و نعمت ها در بهشت تاکید دارند اما بعید است که با اصالت داشتن معنویات در دنیا و آخرت مخالف باشند.
سوال: چرا رقص زن و شوهر برای یکدیگر جایز نیست؟ اساسا چرا همان لذائد نهی شده در دنیا، پاداش آخرت قرار گرفتهاند؟
پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول: این که حرمت رقص زن و شوهر و بالعکس از مسلمّات فقه اسلامی نیست، برخی مانند آیت الله بهجت مطلقا رقص را حتی بین زن و شوهر جایز نمیدانند، برخی مانند آيات عظام صافى، فاضل، مكارم شیرازی و نورى همدانی فقط رقص زن برای شوهرش را جایز می دانند، و برخی مراجع مانند امام(ره)، و آیات عظام تبريزى، خامنهاى، سيستانى و وحيد، رقص هر دو را برای یکدیگر جایز می دانند.(1)
پس اولا این یک حکم قطعی اسلام نیست، انچه که مسلّم است اسلام برای رقص حد و حدود تعیین نموده، اما در مورد محدوده این مرز اختلاف نظر وجود دارد.
نکته دوم: اما به طور کلی علت محدود نمودن رقص و حرمت برخی لذتها به انسانشناسی و جایگاه انسان در اسلام برمیگردد، انسان در اسلام اشرف مخلوقات است و در قرآن کریم به عنوان خلیفه خدا در زمین قلمداد شده است(2) انسان می تواند به جایی برسد که کائنات از او فرمان برند، خب وقتی خالق انسان چنین هدفی برای انسان در نظر گرفته است خارج شدن از این مسیر و چسبیدن به زندگی حیوانی و اشتغال به لهو ولعب خُسرانی غیر قابل جبران خواهد بود. چقدر نگاه باید حداقلی باشد که انسان نسبت به وجه تمایزش با سایرین بی تفاوت بوده، و از این هدف والا غافل شود و اصالت را به لذات غریزی زودگذر دنیوی و بُعد حیوانی خویش بدهد، تفاوت نگرش انسان با خداوند به خاطر همین تفاوت در عمق نگاه است، انسان قرار است در این مدت دنیایی محدود خانه ابدیاش را بنا کند، و هویت خویش را رقم بزند، خانه و هویتی که دیگر از نظر زمانی محدودیت ندارد، پس اگر ریاضی حساب کنیم یک زمان محدود برای ساختن یک زندگی نامحدود می شود هر ثانیه این زندگی دنیا، در مقابل نقش آن در آخرت بی نهایت ارزش دارد. به همین خاطر است که در اسلام از هرگونه لهو و لعب که نشانه غفلت انسان از هدف اصلی اوست نهی شده است، حضرت امیر(ع) میفرمایند:
«اهْجُرِ اللَّهْوَ فَإِنَّكَ لَمْ تُخْلَقْ عَبَثاً فَتَلْهُو»؛ لهو را كنار بگذار، زيرا كه به يقين تو عبث و بيهوده آفريده نشده اي كه به لهو و كارهاي بيهوده بپردازي(3)
و در برخی روایات به خصوص رقص اشاره شده است، پیامبر(ص) می فرمایند:
«أَنْهَاكُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكَبَرَات»؛ نهی می کنم شما را از رقص و مزمار و بربط و طبل.(4)
مشکل این است که ورود به این مسیر و اصالت دادن به خواهشهای نفسانی، وابستگی به آن را به دنبال دارد، که هر چه زمان بگذرد دل کندن از آن را دشوارتر خواهد کرد، و این ابتدای مسیر هلاکت است، همان طور که امام علی(ع) میفرمایند:
«إِيَّاكُمْ وَ غَلَبَةَ الشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِكُمْ فَإِنَّ بِدَايَتَهَا مَلَكَةٌ وَ نِهَايَتَهَا هَلَكَة»؛ بپرهيزيد از غلبه كردن خواهشها بردلهاى شما پس بدرستى كه ابتداى آن بندگى، و انتهاى آن هلاكت است.(5)
پس اسلام به دنبال محدود کردن بیهوده انسان نیست، لذا لذتهای دنیوی را مطلقا تحریم نکرده، بلکه با اصالت دادن به این لذتها مخالف است، اصالت از نظر اسلام متعلق به بُعد روحانی انسان است، اسلام نگران این است که انسان خودش را در حد همین لذت های دنیوی پایین بیاورد و همین جا بماند، این هدف است که موجب حرمت برخی لذت ها شده است.
بنابراین مرز این محدودیت رقص در اسلام هر کجا که باشد: چه مطلقا جایز نباشد، چه فقط زن برای شوهر جایز باشد، و چه فقط زن و شوهر برای هم جایز باشد به خاطر آن است که ماوراء آن مصداق لهو و لعب دانسته شده است و ناسازگار با کرامت انسانی، و مانع رسیدن انسان به مقام الهی که برای آن خلق شده است. نکته سوم: اما اینکه چرا همان لذات جسمانی که در دنیا محدود شده، در بهشت به انسان وعده داده شده:
اولا: در همان بهشت هم اصالت با لذتهای معنوی است، همانطور که قرآن کریم مقام رضوان الهی را بالاترین نعمت بهشت میداند:
«وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»؛ خدا به مردان و زنان با ايمان بهشتهايى را وعده داده كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است در آن جاودانهاند، و نيز سراهاى پاكيزهاى را در بهشتهاى ابدى [وعده فرموده] و همچنين خشنودى و رضايتى از سوى خدا [كه از همه آن نعمت ها] بزرگتر است اين همان كاميابى بزرگ است.(6) ثانیا: طبیعی بلکه حکیمانه است که با هر مخاطبی باید به زبان او سخن گفت و برای تشویق او به آنچه که به مصلحتش هست باید پاداشی از آنچه که دوست دارد برای او در نظر گرفت، هرگز هدف خداوند از امر و نهی و تکامل بشر، رسیدن او به حوری و نهر عسل و لحم طیر نیست، اما چه می شود کرد وقتی این پاداش ها در کام عموم بشر شیرین تر و برای آنها محسوس تر و ملموس تر است. اصلا این بهشت و نعمت های بهشتی در مقابل بدن بهشتیان و هزینه جسم آنهاست:
«إِنَّ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ، فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا»؛ به درستی که برای بدنهایتان هزینه (هم وزنی) نیست مگر بهشت، پس آن را به غیر بهشت نفروشید. (7)
اما ثمن و هزینه روح انسان بالاتر از بهشت است همان طور که آیت الله جوادی آملی در کتاب حکمت عبادات ضمن بیان روایت فوق به آن اشاره کرده اند. ثالثا:علت تحریم برخی لذتها در دنیا آثار مخرب و زیانبار آنهاست که لازمه مادی و دنیوی آنها بوده و انفکاک پذیر نیستند، اما لذتهای آخرت این مفاسد را به دنبال ندارند، چرا که نعمتهای بهشتی اگرچه از لحاظ ظاهری با این لذات دنیوی شباهت دارند ولی یکسان نیستند(8)، قرآن کریم میفرماید:
«كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً»؛ چون ميوهاى از آن روزيشان شود بگويند اين همانست كه قبلا روزى ما شده بود، و نظير آن بايشان بدهند.(9)
غذاى بهشت ثقل و سنگينى نمى آورد، و نكاح آن فتور و سستى ندارد، نقصان و عيب و مرض و مرگ و سستى و كژى و كاستىِ اين عالم، معلول ثقل مادّه است، ولى در قيامت مادّه ثقل ندارد. تمام جهات نعمت و لذّت متراكماً موجود است، و آثار و خواصّ مادّه و ثقل و كثافت آن نيست. آنجا بهشت حقيقى حقيقى، بدون جهات عدميّه و نقصان است؛ و بنابراين، لذّت آن پيوسته، و دگرگونى و خرابى و تشويش در آن راه ندارد.(10)
قرآن کریم نیز در برخی آیات به این تفاوتها اشاره فرموده است:
«فِيهَا أَنهْارٌ مِّن مَّاءٍ غَيرْ ءَاسِنٍ وَ أَنهْارٌ مِّن لَّبنٍَ لَّمْ يَتَغَيرَّ طَعْمُهُ وَ أَنهْارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَ أَنهْارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى»؛ در آن نهرهايى است از آبى كه مزه و رنگش برنگشته و نهرهايى از شير كه طعمش دگرگون نشده و نهرهايى از شراب كه براى نوشندگان مايه لذت است و نهرهايى از عسل خالص است(11)
و نیز میفرماید:
«بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ* لَّا يُصَدَّعُونَ عَنهْا وَ لَا يُنزِفُون»؛ با قدح ها و كوزهها و جام هايى از باده ناب و پاك، كه از نوشيدنش نه سردرد گيرند، و نه مست و بى خرد شوند.(12)
ما در این دنیا مشغول حرکت و سیر به سمت جایگاه ابدی هستیم، و مشغول شدن به این لذتهایی که دوامی ندارند نباید موجب غفلت از آن حرکت شود، اما بهشت مقصد است، نه مسیر، لذتهای آنجا، لذتهای حقیقی بوده که ضرری به دنبال نداشته، و مزد چشم پوشی از لذتهای دنیاست.
پس با توجه به این که ماهیت لذت های دنیا و آخرت با هم متفاوت است، این که خدا بگوید شما از شراب دنیایی بپرهیزید که موجب زوال عقل می شود و مستی و هزار مفسده از پی آن می آید، من هم در عوض از شراب بهشتی به شما خواهم نوشاند که لذت آن هزاران برابر بوده، اما هرگز مستی و مفاسد دیگر آن را ندارد؛ این که بگوید از خوردنی های حرام که ضمیر شما را ظلمانی کرده و چشم حق بینتان را کور می کند بپرهیزید و من در عوض در سرای دیگر شما را اطعامی خواهم کرد که نه سنگینی دارد و نه رخوت و سستی؛ منطقی و حکیمانه است.
__________________________________
1. امام(ره)، استفتاءات، ج 2، (مكاسب محرمه)، س 35؛ تبريزى، استفتاءات، س 1042 و 1067؛ خامنهاى، اجوبةالاستفتاءات، س 1171؛ سيستانىsistani.org(رقص) ش 7؛ وحید، سوال از دفتر؛ مكارم، استفتاءات، ج 1، س 534 و 535؛ صافى، جامعالاحكام، ج 2، س 1580؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 1736 و 1738؛ نورى، استفتاءات، ج 2 س 574؛ به نقل از پرسمان دانشجویی.
2. بقره:2/30.
3. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غررالحکم، دار الكتاب الإسلامي، چاپ دوم، 1410ق، قم، ص145.
4. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج6، ص432.
5. غررالحکم، ص175.
6. توبه:9/72.
7. الکافی، ج1، ص19.
8. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، انتشارات فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، 1365ش، قم، ج1، ص247-250.
9. بقره:2/25.
10. طهرانی، محمد حسین، معاد شناسى، نشر نور ملكوت قرآن، چاپ دوم، 1423ق، مشهد، ج10، ص:196، 197.
11. محمد:47/15.
12. واقعه:56/19.
بله
اما این سخن ناظر بر معاد روحانی است به اینصورت که آنچه از انسان باقی میماند علم و عمل است و علم و عمل روحانی اند
ما هم از شما همینو میخواستیم بشنویم
موفق باشید
یاحق
پس این را هم بشنوید: یکی دیگر از اسماء حسنای الهی بارئ است"هستی بخش"خداوند به آنچه از علم و عمل شما صورت
نعمتهای بهشتی بخشیده،اصل هستیش فایض از حق تعالی است و همین خداوند هستی بخش در کلام الهیش نعم بهشت را به
صور گوناگون توصیف کرده است،اگر لذائذ بهشت صرفا روحانی بود حکم وحدت بر آن غلبه داشت و این گوناگونی رخت بر می بست
مگر اینکه برای این نعم قوالب اخروی قائل باشیم همانطور که در قران ذکر شده است.
شما بدجوری دچار تناقض شدید گرامی!
نه میخواهید لذات دنیاگونه در بهشت را قبول کنید و نه روحانیت بهشت را
این که نشد
بنده فقط التزام به ظواهر قران را مبنی بر معاد جسمانی حفظ می کنم،اگر این تناقض است،پس شما به چه چیزی ایمان دارید؟
مگه ظواهر بدون مصداق هم داریم؟؟؟!!!
مصداق لذات جسمانی همین لذات دنیا گونه ایی هستند که از دیدگاه شما بیهوده اند
لذا اعتقاد شما به جسمانیت در بهشت محتوایی نامعلوم و مبهم دارد
متوجه منظور شما نشدم!
در همان پست منظورمو توضیح دادم!!
منظور شما این است که همه ی لذات جسمانی این دنیا به فرض جسمانی بودن معاد باید عین همین دنیا و نظامات مادی آن باشد؟
چطور چنین چیزی می گوئید در حالیکه حتی در همین عالم مادی و در همین دنیا هم این قوانین بطور یکسان نیستند؟!
آیا قوانین زندگی در فضا عین قوانین زندگی در زمین است؟
شما در جاذبه ی صفر بی وزن هستید، نمی توانید گریه کنید،می توانید اما اشکتان جاری نمی شود و در فضا به شکل
گلوله در می آید،نمی توانید،دراز بکشید چون در هوا معلق می مانید،زمان ندارید و نمی توانید بدون در نظر گرفتن روزهای
پرواز به فضا زمان را حساب کنید!
این تغییر احکام و قوانین در همین دنیا اتفاق می افتد!ته اقیانوس هم که بروید قوانین دیگری بر زندگی شما حاکم می شود
پس چطور انتظار دارید قوانین عالم آخرت با دنیا تطابق داشته باشد؟
سلام و ادب
راجع به این مفسده ها و اینکه دقیقا این مفسده ها شامل چه چیزهایی هستند:
مستی ناشی از شراب را در نظر بگیرید که باعث از بین رفتن عقل و از دست دادن قدرت تشخیص میشود.
مسلما هر گناه دیگری هم میتواند باعث همین امر شود.و قوای عقل و فکر انسان را ضعیف کند.
چرا که عقلانیت انسان از جنس نور است و گناه تولید کننده ظلمت و این دو با هم جمع نمی شوند.
در حدیثی از پیامبر خدا نقل شده که به ابن مسعود سفارش می کند :
از مستی گناه بپرهیز چرا که برای گناه هم جنونی مانند جنون شراب وجود دارد، بلکه جنونش شدید تر است . 1
انسانی که قوای عقلی او رو به ضعف بگذارد، هر خیری از او دور می شود و آمادگی هر اشتباه و خطایی را پیدا می کند. چرا که فرمودند: فقط با عقل است که هر خیری به دست می آید.2
روایت داریم : هرکس گناهی انجام بدهد ، قطعه ای از عقل او برداشته میشود که دیگر به او بر نمی گردد .
لذا توجه به این نکته در سخنان استاد بسیار قابل توجه است:
راجع به قساوت قلب هم شنیده ایم که هر گناهی لکه ی سیاهی روی قلب باقی میگذارد.بنابراین مداومت بر گناه انسان را از داشتن قلبی رقیق و تاثیر پذیر محروم میکند.و بسیار ی از ظرایف و لطایف که باعث تنبه و رشد دیگران است ،در قلب قاسی تاثیری نخواهد داشت.
«کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ 3 »
چنین نیست که آنان می پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دل هایشان نشسته است!
------------------------------------
1. بحار، ج 74، ص 501.
2. مستدرک وسایل، ج 11، ص 209.
3. سوره مطففین، آیه 14
با سلام
ما چیکار به قوانین داریم!!!
صحبت ما در مورد ماهیت لذت های وعده داده شده است که آیا دنیاگونه است یا فقط اشتراک اسمی دارد
اگر دنیا گونه است و نباید آیات را به غیر ظاهر تفسیر کرد نمی تونید بگید که لذت های دنیا بیهوده است حتی اگر لذت برای لذت باشد..چراکه در غیر اینصورت باید ظاهر آیات بهشت و از جمله آیه لهم فیها ما یشائون را به معنای دیگری تاویل کنید
یاحق
باسلام
صحبت گناه نیست
صحبت اینجاست که قرآن فرموده دنیا لهو ولعب است که شامل لذت حلال دنیا هم میشود
پس باید لذت بهشت به کلی از سنخ دیگری باشد نه دنیا گونه باشد
چراکه لذت دنیا گونه همان بود که لهو و لعب بود
هو ذو الجلال و الاکرام
سلام علیکم
بهشت چیزی جز مظهریت اسماء جمالی حق نیست،دنیا محل کسب این مظهریت است
حال شما لذات دنیا را استفاده کنید امّا به آنها به عنوان هدف ننگرید،این لذات فقط وسیله ی
بقای شما در دار امتحان و ابتلا است .
کسی اذن ورود به بهشت را می یابد که بیشترین سنخیّت را با حق یافته باشد،و این در دنیا
محقق می شود،دنیا و لذات آن همینقدر ارزش دارند و به کار می آیند.
امیرالمؤمنین علی سلام الله عليه :
إنَّما الحَياةُ الدُّنيا مَتاعٌ ؛ ومَتاعُ الدُّنيا بَطيءُ الاِجتِماعِ، قَليلُ الاِنتِفاعِ، سَريعُ الاِنقِطاعِ؛
زندگى دنيا، كالايى بيش نيست و كالاى دنيا، دير فراهم مى آيد و اندك به كار مى آيد و زود از كف مى رود.
اقا من نفهمیدم اخر رقص محلی حرام هست یا نه ؟؟؟
اگه حرام هست چرا وقتی رییس جمهور و ..... میان میرن جلوش با ساز و دهل و رقص محلی ؟؟؟؟
منظور من رقص های لری و کردی هست
من نمیدونم چرا به سوال دقت نمیکنید؟؟!!!
سؤالی ندیدم،کلام شما خبری است!!!!!!
شما بحثو میپیچونید!!!
سوال بنده رو پاسخ بدید نه چیز دیگه رو!!!
وجود لذت های دنیاگونه در بهشتو قبول دارید یا نه؟؟!!!
از همین سخن روشن میشود که در دین اسلام اصالت با عقل و معرفت است نه لذت و شهوت ، و اگر جایی نیز حلال است و دستور به آن داده شده از این حیث است که خیر عقلی در آن است مثل تولید مثل و بقای نوع در ازدواج و دور شدن از بی بندو باری
حال آنکه در آخرت تکلیفی نیست تا متعاقبا لذت بخواهد کاربردی داشته باشد لذا جایگاهی در آخرت ندارد و دار آخرت دار علم است نه عمل و جسم
به نظرم دوستان اختلافشان حقیقی نیست، بلکه هر کدام بر یک روی سکه، و یک بُعد از حقیقت تاکید دارند، با توجه به آیات و روایات فراوان و همچنین خالی بودن لذت های اخروی از مفاسد لذت های دنیوی بعید میدانم جناب ملاali منکر وجود لذت های مادی در بهشت باشند، بلکه اصالت آن را نمی پذیرند؛ و همچنین دوستان دیگر بر وجود این لذت ها و نعمت ها در بهشت تاکید دارند اما بعید است که با اصالت داشتن معنویات در دنیا و آخرت مخالف باشند.
سوال:
چرا رقص زن و شوهر برای یکدیگر جایز نیست؟ اساسا چرا همان لذائد نهی شده در دنیا، پاداش آخرت قرار گرفتهاند؟
پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول: این که حرمت رقص زن و شوهر و بالعکس از مسلمّات فقه اسلامی نیست، برخی مانند آیت الله بهجت مطلقا رقص را حتی بین زن و شوهر جایز نمیدانند، برخی مانند آيات عظام صافى، فاضل، مكارم شیرازی و نورى همدانی فقط رقص زن برای شوهرش را جایز می دانند، و برخی مراجع مانند امام(ره)، و آیات عظام تبريزى، خامنهاى، سيستانى و وحيد، رقص هر دو را برای یکدیگر جایز می دانند.(1)
پس اولا این یک حکم قطعی اسلام نیست، انچه که مسلّم است اسلام برای رقص حد و حدود تعیین نموده، اما در مورد محدوده این مرز اختلاف نظر وجود دارد.
نکته دوم: اما به طور کلی علت محدود نمودن رقص و حرمت برخی لذتها به انسانشناسی و جایگاه انسان در اسلام برمیگردد، انسان در اسلام اشرف مخلوقات است و در قرآن کریم به عنوان خلیفه خدا در زمین قلمداد شده است(2) انسان می تواند به جایی برسد که کائنات از او فرمان برند، خب وقتی خالق انسان چنین هدفی برای انسان در نظر گرفته است خارج شدن از این مسیر و چسبیدن به زندگی حیوانی و اشتغال به لهو ولعب خُسرانی غیر قابل جبران خواهد بود. چقدر نگاه باید حداقلی باشد که انسان نسبت به وجه تمایزش با سایرین بی تفاوت بوده، و از این هدف والا غافل شود و اصالت را به لذات غریزی زودگذر دنیوی و بُعد حیوانی خویش بدهد، تفاوت نگرش انسان با خداوند به خاطر همین تفاوت در عمق نگاه است، انسان قرار است در این مدت دنیایی محدود خانه ابدیاش را بنا کند، و هویت خویش را رقم بزند، خانه و هویتی که دیگر از نظر زمانی محدودیت ندارد، پس اگر ریاضی حساب کنیم یک زمان محدود برای ساختن یک زندگی نامحدود می شود هر ثانیه این زندگی دنیا، در مقابل نقش آن در آخرت بی نهایت ارزش دارد. به همین خاطر است که در اسلام از هرگونه لهو و لعب که نشانه غفلت انسان از هدف اصلی اوست نهی شده است، حضرت امیر(ع) میفرمایند:
«اهْجُرِ اللَّهْوَ فَإِنَّكَ لَمْ تُخْلَقْ عَبَثاً فَتَلْهُو»؛ لهو را كنار بگذار، زيرا كه به يقين تو عبث و بيهوده آفريده نشده اي كه به لهو و كارهاي بيهوده بپردازي(3)
و در برخی روایات به خصوص رقص اشاره شده است، پیامبر(ص) می فرمایند:
«أَنْهَاكُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكَبَرَات»؛ نهی می کنم شما را از رقص و مزمار و بربط و طبل.(4)
مشکل این است که ورود به این مسیر و اصالت دادن به خواهشهای نفسانی، وابستگی به آن را به دنبال دارد، که هر چه زمان بگذرد دل کندن از آن را دشوارتر خواهد کرد، و این ابتدای مسیر هلاکت است، همان طور که امام علی(ع) میفرمایند:
«إِيَّاكُمْ وَ غَلَبَةَ الشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِكُمْ فَإِنَّ بِدَايَتَهَا مَلَكَةٌ وَ نِهَايَتَهَا هَلَكَة»؛ بپرهيزيد از غلبه كردن خواهشها بردلهاى شما پس بدرستى كه ابتداى آن بندگى، و انتهاى آن هلاكت است.(5)
پس اسلام به دنبال محدود کردن بیهوده انسان نیست، لذا لذتهای دنیوی را مطلقا تحریم نکرده، بلکه با اصالت دادن به این لذتها مخالف است، اصالت از نظر اسلام متعلق به بُعد روحانی انسان است، اسلام نگران این است که انسان خودش را در حد همین لذت های دنیوی پایین بیاورد و همین جا بماند، این هدف است که موجب حرمت برخی لذت ها شده است.
بنابراین مرز این محدودیت رقص در اسلام هر کجا که باشد: چه مطلقا جایز نباشد، چه فقط زن برای شوهر جایز باشد، و چه فقط زن و شوهر برای هم جایز باشد به خاطر آن است که ماوراء آن مصداق لهو و لعب دانسته شده است و ناسازگار با کرامت انسانی، و مانع رسیدن انسان به مقام الهی که برای آن خلق شده است.
نکته سوم: اما اینکه چرا همان لذات جسمانی که در دنیا محدود شده، در بهشت به انسان وعده داده شده:
اولا: در همان بهشت هم اصالت با لذتهای معنوی است، همانطور که قرآن کریم مقام رضوان الهی را بالاترین نعمت بهشت میداند:
«وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»؛ خدا به مردان و زنان با ايمان بهشتهايى را وعده داده كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است در آن جاودانهاند، و نيز سراهاى پاكيزهاى را در بهشتهاى ابدى [وعده فرموده] و همچنين خشنودى و رضايتى از سوى خدا [كه از همه آن نعمت ها] بزرگتر است اين همان كاميابى بزرگ است.(6)
ثانیا: طبیعی بلکه حکیمانه است که با هر مخاطبی باید به زبان او سخن گفت و برای تشویق او به آنچه که به مصلحتش هست باید پاداشی از آنچه که دوست دارد برای او در نظر گرفت، هرگز هدف خداوند از امر و نهی و تکامل بشر، رسیدن او به حوری و نهر عسل و لحم طیر نیست، اما چه می شود کرد وقتی این پاداش ها در کام عموم بشر شیرین تر و برای آنها محسوس تر و ملموس تر است. اصلا این بهشت و نعمت های بهشتی در مقابل بدن بهشتیان و هزینه جسم آنهاست:
«إِنَّ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ، فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا»؛ به درستی که برای بدنهایتان هزینه (هم وزنی) نیست مگر بهشت، پس آن را به غیر بهشت نفروشید. (7)
اما ثمن و هزینه روح انسان بالاتر از بهشت است همان طور که آیت الله جوادی آملی در کتاب حکمت عبادات ضمن بیان روایت فوق به آن اشاره کرده اند.
ثالثا:علت تحریم برخی لذتها در دنیا آثار مخرب و زیانبار آنهاست که لازمه مادی و دنیوی آنها بوده و انفکاک پذیر نیستند، اما لذتهای آخرت این مفاسد را به دنبال ندارند، چرا که نعمتهای بهشتی اگرچه از لحاظ ظاهری با این لذات دنیوی شباهت دارند ولی یکسان نیستند(8)، قرآن کریم میفرماید:
«كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً»؛ چون ميوهاى از آن روزيشان شود بگويند اين همانست كه قبلا روزى ما شده بود، و نظير آن بايشان بدهند.(9)
غذاى بهشت ثقل و سنگينى نمى آورد، و نكاح آن فتور و سستى ندارد، نقصان و عيب و مرض و مرگ و سستى و كژى و كاستىِ اين عالم، معلول ثقل مادّه است، ولى در قيامت مادّه ثقل ندارد. تمام جهات نعمت و لذّت متراكماً موجود است، و آثار و خواصّ مادّه و ثقل و كثافت آن نيست. آنجا بهشت حقيقى حقيقى، بدون جهات عدميّه و نقصان است؛ و بنابراين، لذّت آن پيوسته، و دگرگونى و خرابى و تشويش در آن راه ندارد.(10)
قرآن کریم نیز در برخی آیات به این تفاوتها اشاره فرموده است:
«فِيهَا أَنهْارٌ مِّن مَّاءٍ غَيرْ ءَاسِنٍ وَ أَنهْارٌ مِّن لَّبنٍَ لَّمْ يَتَغَيرَّ طَعْمُهُ وَ أَنهْارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَ أَنهْارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى»؛ در آن نهرهايى است از آبى كه مزه و رنگش برنگشته و نهرهايى از شير كه طعمش دگرگون نشده و نهرهايى از شراب كه براى نوشندگان مايه لذت است و نهرهايى از عسل خالص است(11)
و نیز میفرماید:
«بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ* لَّا يُصَدَّعُونَ عَنهْا وَ لَا يُنزِفُون»؛ با قدح ها و كوزهها و جام هايى از باده ناب و پاك، كه از نوشيدنش نه سردرد گيرند، و نه مست و بى خرد شوند.(12)
ما در این دنیا مشغول حرکت و سیر به سمت جایگاه ابدی هستیم، و مشغول شدن به این لذتهایی که دوامی ندارند نباید موجب غفلت از آن حرکت شود، اما بهشت مقصد است، نه مسیر، لذتهای آنجا، لذتهای حقیقی بوده که ضرری به دنبال نداشته، و مزد چشم پوشی از لذتهای دنیاست.
پس با توجه به این که ماهیت لذت های دنیا و آخرت با هم متفاوت است، این که خدا بگوید شما از شراب دنیایی بپرهیزید که موجب زوال عقل می شود و مستی و هزار مفسده از پی آن می آید، من هم در عوض از شراب بهشتی به شما خواهم نوشاند که لذت آن هزاران برابر بوده، اما هرگز مستی و مفاسد دیگر آن را ندارد؛ این که بگوید از خوردنی های حرام که ضمیر شما را ظلمانی کرده و چشم حق بینتان را کور می کند بپرهیزید و من در عوض در سرای دیگر شما را اطعامی خواهم کرد که نه سنگینی دارد و نه رخوت و سستی؛ منطقی و حکیمانه است.
__________________________________
1. امام(ره)، استفتاءات، ج 2، (مكاسب محرمه)، س 35؛ تبريزى، استفتاءات، س 1042 و 1067؛ خامنهاى، اجوبةالاستفتاءات، س 1171؛ سيستانىsistani.org(رقص) ش 7؛ وحید، سوال از دفتر؛ مكارم، استفتاءات، ج 1، س 534 و 535؛ صافى، جامعالاحكام، ج 2، س 1580؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 1736 و 1738؛ نورى، استفتاءات، ج 2 س 574؛ به نقل از پرسمان دانشجویی.
2. بقره:2/30.
3. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غررالحکم، دار الكتاب الإسلامي، چاپ دوم، 1410ق، قم، ص145.
4. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج6، ص432.
5. غررالحکم، ص175.
6. توبه:9/72.
7. الکافی، ج1، ص19.
8. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، انتشارات فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، 1365ش، قم، ج1، ص247-250.
9. بقره:2/25.
10. طهرانی، محمد حسین، معاد شناسى، نشر نور ملكوت قرآن، چاپ دوم، 1423ق، مشهد، ج10، ص:196، 197.
11. محمد:47/15.
12. واقعه:56/19.