علت عقب ماندگی برخی کشورها

تب‌های اولیه

48 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت عقب ماندگی برخی کشورها

یک زمانی من دیدگاهم این بود که علت عقب ماندگی کشورهای اسلامی خود اسلام است اما یکی از دوستانم به من گفت مثلا در آفریقا قسمت شمالش مسلمان هستند و قسمت جنوبش مسیحی اما کل آفریقا عقب مانده هست! یا مثلا پاکستان مسلمان هست ولی هندوستان هندو هست ولی هر دو عقب مانده اند! اینجا بود که به دیدگاهم شک کردم!

علت عقب ماندگی کشورهای اسلامی آیا به اسلام (مثلا دیدگاه های تند وهابیت) ربط دارد؟ اگر دارد علت ارتباطش چیست؟ اگر ندارد پس چرا مثلا کشوری مثل هندوستان که وهابی نیست عقب مانده هست؟

با نام الله





کارشناس بحث: استاد مقداد

با عرض سلام و ادب

در پاسخ به این سوال که چرا کشورهای اسلامی عقب افتاده هستند، توجه به چند مقدمه لازم است.

1- عقب ماندگی لقبی است که جامعه غرب سعی می کند ما را بدان متهم کند و متاسفانه بعضی چشم و گوش بسته آن را تکرار می کنند. شکی نیست که مثلا جامعه امروز ما، پیشرفت تکنولوژیکی بعضی از جوامع غرب را ندارد، اما این دلیل عقب مانده بودن ما نیست. به عنوان نمونه وضعیت خانواده در غرب، در مقایسه با وضعیت خانواده در جامعه ما، بسیار بدتر است.

اگر بخواهیم با توجه به یک مشخصه از جامعه ای، آن را عقب مانده معرفی کنیم، چرا جامعه غرب را به خاطر این مشخصه اش، عقب مانده معرفی نکنیم؟

خصوصا با توجه به اینکه در جوامع انسانی، انسانیت باید بیشتر مد نظر قرار گیرد و شکی نیست که در مشخصه های انسانی، وضعیت جامعه ما، از جوامع غربی بهتر است.

2- عدم رشد تکنولوژیکی، خصیصه ای مخصوص جوامع اسلامی نیست. و بسیاری از کشورهای لائیک نیز بدان مبتلا هستند. کشورهای آمریکای جنوبی، کشورهای آفریقای جنوبی عموما غیر مسلمان و غیر توسعه یافته هستند. و بنا بر معیارهای خود غربیان، از حدود 200 کشور جهان، 20 کشور را به عنوان کشور توسعه یافته می پذیرند.

3- وضعیتی که امروز در جامعه جهانی می بینیم، ثمره تقسیم غنائم جنگ جهانی است. یعنی حدود 100 سال از چینش فعلی جهان می گذرد و اگر اندکی قبل تر برویم، واقعیت های دیگری نیز خواهیم دید. به عنوان نمونه امپراطوری عثمانی یک کشور اسلامی بود که غرب قدرت عرض اندام در مقابل آن را نداشت.

و اگر اندکی بیش تر به عقب برویم، وضعیت را کاملا معکوس می بینیم، جوامع اسلامی پیشرفته و غربی که دچار قرون وسطی و دوران فلاکت بود.

با توجه به این مقدمات در ریشه یابی جنگ ها در مناطق اسلامی و عقب ماندگی تکنولوژیکی آنها، مساله ای است که باید بدان جواب داد.

بدترین جواب، ربط دادن این مسائل به اسلام است که به جای ناشی بودن از واقع بینی، متاثر از عداوت است. چون روشن است که توصیه های فراوان اسلام، به علم آموزی، نمی تواند به عقب ماندن از قافله علم منجر شده باشد. کما اینکه سالیان سال مسلمانان در اوج قله های علمی بودند. همچنان که جنگ ها و نزاع ها، غالبا ریشه در زیاده خواهی ها و تکبرها و تعصب های کور است که با فرهنگ اسلامی، فرسنگ ها فاصله دارد.

و یکی از دلایل محکم این جواب، وضعیت جمهوری اسلامی ایران است که با تمسک به اسلام، پیشرفت های علمی کسب کرده و قومیت های متفاوت را با صمیمیت در کنار یکدیگر نگاه داشته است.

اما دلایل دیگری که می تواند مد نظر قرار گیرد در دو دسته عمده دلایل بیرونی و درونی جای می گیرند.

در دلایل بیرونی شکی نیست که غرب یکی از عوامل اصلی وضعیت موجود است. دستان غرب در تجزیه کشورهای بزرگ اسلامی به وضوح دیده می شود. همچنان که در حاکم کردن افراد مستبد و خائن در کشورهای اسلامی، نقشی موثر داشته اند. و چپاول ثروت های کشورهای اسلامی (مانند سایر مستعمره ها) و دمیدن در آتش اختلاف ها، و زمینه سازی برای ایجاد درگیری ها و ... همه نقش هایی هستند که غرب در وضعیت فعلی ایفا کرده است.

اما در عوامل درونی، شاید بتوان بزرگترین علت را دور افتادن از تعالیم اسلامی معرفی کرد.

و طبیعی است که با کنار هم قرار گرفتن این عوامل، وضعیتی بهتر از وضعیت امروز جامعه اسلامی نخواهیم داشت که امیدواریم با روند بیداری اسلامی و به زیر کشیدن حکام مستبد و خائن، وضعیت تغییر کرده و مسلمانان مجد و شکوه خویش را بازیابند.

حرف های شما صحیح است اما بنده اسلام را بی تقصیر نمیدانم چرا که در اسلام با توجه به برخی آیات و روایات میتوان تفسیری داشت که من اسمش را دیدگاه های تند میگذارم که نتیجه اش عقب ماندگی فعلی هست. البته معمولا میگویند کسانی که چنین دیدگاه هایی دارند اصلا مسلمان نیستند و مسلمان اسمی هستند اما از نظر من بدون زمینه دیدگاه های تند شکل پیدا نمیکند و چنین زمینه ای نه تنها در اسلام بلکه در تمامی ادیان دنیا وجود دارد و اصولا سکولاریسم بر همین مبنا بنا شده که چون ادیان بستر مخرب بودن را دارند بهتر است مبنای تشکیل حکومت نباشند. مثلا همین که جامعه اسلامی از پیشرفت به عقب ماندگی افول کرد علتش غلبه دیدگاه امثال غزالی در مقابل میانه رو ها بود که پس از جنگ های جهانی به مرور زمان دیدگاه غزالی رو به افول بود که با شکل گیری القاعده و طالبان توسط آمریکا تندروها جان دوباره ای گرفتند. در کشور خودمان هم در طول این 35 سال همیشه دیدگاه های میانه حاکم نبوده و هنوز هم برخی تندروی ها و تندروها برایمان مشکل ساز میشوند.

استارت عقب ماندگی جوامع اسلامی بعد از وفات پیامبر زده شد.
اما پیامبر، چنان تغییری ایجاد کرده بود، که نمود این عقب ماندگی تا پنج شش قرن پیش دیده نمی شد.

و البته در میانه های راه افرادی مثل غزالی هم تاثیر گذار بودند.

بابک 113;415684 نوشت:
استارت عقب ماندگی جوامع اسلامی بعد از وفات پیامبر زده شد.
اما پیامبر، چنان تغییری ایجاد کرده بود، که نمود این عقب ماندگی تا پنج شش قرن پیش دیده نمی شد.

استارت عقب ماندگی از زمان فوت پیامبر زده نشد اصولا بعد از فوت پیامبر تا بیش از یک قرن درگیری حکمفرما بود و وسط میدان جنگ هم کسی دنبال پیشرفت نیست. تمدن اسلامی در دوران بنی عباس شروع و در همان دوره به پایان رسید و مرزهای علم پیشرفت کرد اما این پیشرفت را نمیتوان مثلا با پیشرفت غرب از دوران انقلاب صنعتی تاکنون مقایسه کرد.

بابک 113;415684 نوشت:
و البته در میانه های راه افرادی مثل غزالی هم تاثیر گذار بودند.

غزالی درختی را کاشت که میوه اش عقب ماندگی بود اما فقط او نبود که باعث و بانی افول تمدن اسلامی شد بلکه دیدگاه او و امثال او بود که پیروز شد و نتیجه اش الان هم قابل احساس کردن هست.

m@hdi;415636 نوشت:
حرف های شما صحیح است اما بنده اسلام را بی تقصیر نمیدانم چرا که در اسلام با توجه به برخی آیات و روایات میتوان تفسیری داشت که من اسمش را دیدگاه های تند میگذارم که نتیجه اش عقب ماندگی فعلی هست. البته معمولا میگویند کسانی که چنین دیدگاه هایی دارند اصلا مسلمان نیستند و مسلمان اسمی هستند اما از نظر من بدون زمینه دیدگاه های تند شکل پیدا نمیکند و چنین زمینه ای نه تنها در اسلام بلکه در تمامی ادیان دنیا وجود دارد و اصولا سکولاریسم بر همین مبنا بنا شده که چون ادیان بستر مخرب بودن را دارند بهتر است مبنای تشکیل حکومت نباشند. مثلا همین که جامعه اسلامی از پیشرفت به عقب ماندگی افول کرد علتش غلبه دیدگاه امثال غزالی در مقابل میانه رو ها بود که پس از جنگ های جهانی به مرور زمان دیدگاه غزالی رو به افول بود که با شکل گیری القاعده و طالبان توسط آمریکا تندروها جان دوباره ای گرفتند. در کشور خودمان هم در طول این 35 سال همیشه دیدگاه های میانه حاکم نبوده و هنوز هم برخی تندروی ها و تندروها برایمان مشکل ساز میشوند.

با عرض سلام و ادب

دستورات دین اسلام نقشی در اینگونه افکار افراطی و انحرافی ندارد،بلکه اینگونه افکار و عقاید ناشی از عدم درک درست و جامع از احکام و دستورات دین اسلام است.همانگونه که در جای خود ثابت شده است اسلام آخرین دین الهی و کاملترین و جامعترین دین است.لذا لازمه جامعیت این دین این است که برای تمام مسائل دستور و حکم مخصوی داشته باشد.گاهی جنگ نیاز است و گاهی صلح و ...،اما آنچه مهم است این است که مسلمانان با درک درست و دقیق و جامع از این دستورات،بدانند هر دستور و حکمی چه زمان و در چه مکان و با چه شرایطی باید اجرا گردد.

افراطی گری ناشی از نگاه سطحی و ناقص به دستورات دین اسلام است و دور شدن از مکتب انسان ساز قرآن و مفسران واقعی آن یعنی اهل بیت عصمت و طهارت است والا اگر مسلمین نسبت به دستورات دینی نگاه و درکی عمیق و جامع داشته باشند،نه تنها از دیگران عقب نمی مانند بلکه این دیگران هستند که باید برای رسیدن به جایگاه مسلمین تلاش کنند.چرا که در برهه های مختلفی از تاریخ اسلام،مسلمین در علم و فرهنگ و تمدن اینگونه بودند و متأسفانه بنابر دلایل مختلف که در پست قبلی هم به برخی از آنها اشاره شد،از مسیر پیشرفت و ترقی منحرف شده و کشورهایی که امروزه خود را پیشرفته و کشورهای اسلامی را عقب مانده معرفی می کنند،با ترفندهای مختلف،با بهره گیری از علوم اسلامی در مسیر ترقی قدم گذاشتند.

بعنوان نمونه:

در رابطه با نقش سامانيان در توليد و رواج علم همين بس كه برخي از نويسندگان معتقدند،پانصد سال وقت لازم بود تا اروپائيان برخي از پژوهش هاي عصر ساماني همچون رساله ي آبله و حصبه تأليف ابوبکرمحمدبن زکريای رازی(م313ق) را ترجمه كرده و بفهمند و به بسياري ديگر از زبانها در شهر ونيز برگردانند.يا فرمانرواياني چون شارل اول مجبور شوند تا فرمان ترجمه كتاب الحاوي رازي را نيز صادر كنند.(1)
اشپولر محقق معروف آلماني معتقد است كه سامانيان براي نخستين بار در ايران بعد از اسلام،عامل بيداري و ترويج معنويت و فرهنگ بودند.چنانچه تاريخ تمدن و فرهنگ ايراني بي نهايت بديشان مديون است و هنوز هم بايد عمل و شيوه رفتار سامانيان به عنوان مشوق علم و هنر مد نظر قرار گيرد.(2)

و چه زیبا فرمود امام خمینی(رحمة الله علیه) که:

اسلام به خودی خود هیچ عیب ندارد،هر عیب که هست از مسلمانی ماست.

پی نوشتها:
[1]. فيليپ خليل حتي،تاريخ عرب،ترجمه ابوالقاسم پاينده،چاپ دوم،تهران،آموزش انقلاب اسلامي،1366ش.ص467.
[2]. برتولد اشپولر،تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي،ترجمه جواد فلاطوري،تهران،انتشارات علمي و فرهنگي.1364ش.ج1ص142.

به نام خدا.

مقداد;415755 نوشت:
اسلام به خودی خود هیچ عیب ندارد،هر عیب که هست از مسلمانی ماست.

ببخشید من یه سوالی دارم. با این تفسیر ، بهتر نیست ما خودمون رو به اسلام اونهم ناب محمدی نسبت ندیم تا نا بلدی هامون به اسم اسلام تموم نشه؟ به هر حال اگر کسی بخواد اسلام رو بشناسه نمیاد مستقیم بره قرآن بخونه که ، نگاه میکنه به مسلمان ها.

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;415798 نوشت:
به نام خدا.
ببخشید من یه سوالی دارم. با این تفسیر ، بهتر نیست ما خودمون رو به اسلام اونهم ناب محمدی نسبت ندیم تا نا بلدی هامون به اسم اسلام تموم نشه؟ به هر حال اگر کسی بخواد اسلام رو بشناسه نمیاد مستقیم بره قرآن بخونه که ، نگاه میکنه به مسلمان ها.
ستایشگر :Gol:

دوست عزیز پس خودمون رو به چی نسبت بدیم؟ فقط همین مونده که ما هم بگیم اسلام رو اجرا نمی کنیم!!! دیگه فاتحه اسلام خونده میشه...
اگه ما با درک درست و با در دست داشتن چراغ هدایت قرآن و اهل بیت و تمسک به اونها (طبق چیزی که پیامبر (ص) در حدیث ثقلین گفتند) عمل بکنیم، هیچ موقع دچار گمراهی و کجروی نخواهیم شد.

علی ;415814 نوشت:
دوست عزیز پس خودمون رو به چی نسبت بدیم؟ فقط همین مونده که ما هم بگیم اسلام رو اجرا نمی کنیم!!! دیگه فاتحه اسلام خونده میشه...
اگه ما با درک درست و با در دست داشتن چراغ هدایت قرآن و اهل بیت و تمسک به اونها (طبق چیزی که پیامبر (ص) در حدیث ثقلین گفتند) عمل بکنیم، هیچ موقع دچار گمراهی و کجروی نخواهیم شد.

به نام خدا.

نه اینکه بگیم اسلام رو اجزا نمیکنیم. بگیم برداشت خودمون از اسلام رو اجرا میکنیم.

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;415821 نوشت:
به نام خدا.

نه اینکه بگیم اسلام رو اجزا نمیکنیم. بگیم برداشت خودمون از اسلام رو اجرا میکنیم.

ستایشگر :Gol:


اگه اینطوره پس ما با القاعده و تروریست های سوریه چه فرقی داریم؟ اونها هم برداشت خودشونو از اسلام اجرا می کنند.

علی ;415832 نوشت:
اگه اینطوره پس ما با القاعده و تروریست های سوریه چه فرقی داریم؟ اونها هم برداشت خودشونو از اسلام اجرا می کنند.

به نام خدا.

فرق ما اینه که برداشتمون متفاوت هست.

شما الان این جمله رو قبول دارید : " آنچه ما میکنیم عین اسلام است" ؟

ستایشگر :Gol:

به نظر من بعد از اسلام هم مسائلی پیش آمد که براساس آن نیاز به دینی جدید باشد ولی با قدرت گرفتن روز افزون خرد گرایی خدا احساس کرد نیازی نیست دین جدیدی را به مردم جهان عرضه کند یعنی خود انسان ها راه را پیدا کرده اند. بر همین اساس است که بنده شخصا با اینکه اسلام را قبول دارم (یا بهتر بگویم قرآن را قبول دارم) اما هر آنچه که قرآن گفته را قبول ندارم همانطور که قرآن را خالی از ایراد و اشکال نمیدانم یعنی به خودم میگویم خدا از قصد فلان ایرادات را در قرآن قرار داده که به ما بگوید که خیلی به قرآن وابسته نشید و سعی کنید به عقلتان رجوع کنید. درست است که اگر به عقل هم رجوع کنیم هرکس برداشت خاص خودش را دارد اما خرد گرایی بهتر از تمامی ادیان است.

[="Tahoma"]

m@hdi;415078 نوشت:
یک زمانی من دیدگاهم این بود که علت عقب ماندگی کشورهای اسلامی خود اسلام است اما یکی از دوستانم به من گفت مثلا در آفریقا قسمت شمالش مسلمان هستند و قسمت جنوبش مسیحی اما کل آفریقا عقب مانده هست! یا مثلا پاکستان مسلمان هست ولی هندوستان هندو هست ولی هر دو عقب مانده اند! اینجا بود که به دیدگاهم شک کردم!

علت عقب ماندگی کشورهای اسلامی آیا به اسلام (مثلا دیدگاه های تند وهابیت) ربط دارد؟ اگر دارد علت ارتباطش چیست؟ اگر ندارد پس چرا مثلا کشوری مثل هندوستان که وهابی نیست عقب مانده هست؟


سلام
خوب است اول عقب ماندگی را تعریف فرمایید
بعد به عواملش بپردازید
والله الموفق

حامد;415962 نوشت:
خوب است اول عقب ماندگی را تعریف فرمایید

عقب ماندگی، یعنی عدم وجود توسعه و رفاه و فن آوری و فقدان زمینه‌های آن در یک جامعه و باز ماندن از تحول و پیشرفتهای با شتاب در جهانی که از لحاظ اقتصاد و رفاه اجتماعی و برخورداری از فرهنگ مطلوب به سرعت در حرکت است. عناصر توسعه و پیشرفت چیست؟ یا به عبارتی چه عوامل و زمینه‌ها و عناصری سبب پیشرفت جوامع می‌شود که در جهان اسلام و خصوصاً ایران وجود ندارد که مایه عقب ماندگی در این بلوک از جهان شده است؟ و آیا واقعاً کشورهای اسلامی خصوصاً ایران عقب مانده هستند؟
پژوهشگران در مجموع سه عامل اساسی و ایجاد سه نوع زمینه را برای توسعه ضروری دانسته‌اند:
1- فرهنگ
2- علم
3- وجود ارزشهای انسانی در جامعه.

[="Tahoma"]

shabnam !;415965 نوشت:
عقب ماندگی، یعنی عدم وجود توسعه و رفاه و فن آوری و فقدان زمینه‌های آن در یک جامعه و باز ماندن از تحول و پیشرفتهای با شتاب در جهانی که از لحاظ اقتصاد و رفاه اجتماعی و برخورداری از فرهنگ مطلوب به سرعت در حرکت است. عناصر توسعه و پیشرفت چیست؟ یا به عبارتی چه عوامل و زمینه‌ها و عناصری سبب پیشرفت جوامع می‌شود که در جهان اسلام و خصوصاً ایران وجود ندارد که مایه عقب ماندگی در این بلوک از جهان شده است؟ و آیا واقعاً کشورهای اسلامی خصوصاً ایران عقب مانده هستند؟
پژوهشگران در مجموع سه عامل اساسی و ایجاد سه نوع زمینه را برای توسعه ضروری دانسته‌اند:
۱٫ فرهنگ؛ ۲٫ علم؛ ۳٫ وجود ارزشهای انسانی در جامعه.

سلام
خوبه حداقل این تعریف مشخص میکنه که عقب ماندگی در بعد خاصی از حیات بشری مد نظره
حالا ببینیم نظر استارتر در این مورد چیه ؟
والله الموفق

به نظر من علت اصلی اینه که خودشون رو با دنیای روز وفق نمیدن انگار همون 1400 سال پیش موندن

shabnam !;415965 نوشت:
باز ماندن از تحول و پیشرفتهای با شتاب در جهانی که از لحاظ اقتصاد و رفاه اجتماعی و برخورداری از فرهنگ مطلوب به سرعت در حرکت است

shabnam !;415965 نوشت:
وجود ارزشهای انسانی در جامعه.

لاتَقسِروا أَولادَكُم عَلى آدابِكُم فَإنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَيرِ زَمانِكُم؛

آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحميل نكنيد زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده اند.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20، ص267، ح102

من فکر میکنم دلیل عقب موندگی کشورها (نه تنها کشورهای اسلامی) نفوذ دین در جنبه های اجتماعی و سیاسیش میتونه باشه
برعکس جنبه شخصی و فردی دین که مزایای زیادی داره و افراد معتقد به دین و معنویت به علت پایندی به یه سری اصول و اعتقادات افراد سالمتر (روحی و روانی) و در کل کم حاشیه تری برا جامعه هستند
اما با بررسی روشن بینانه و بدون تعصب متوجه میشیم که دین در حوزه سیاسی از گذشته تا حال موفق عمل نکرده و باعث ورود یه سری علایق و غرض ورزی های شخصی در سیاست و حکومت داری شده و بیشتر زمانی که دین و قانون در تقابل با هم قرار میگیرن این نارسایی خودشو نشون میده

dialectician;415983 نوشت:
من فکر میکنم دلیل عقب موندگی کشورها (نه تنها کشورهای اسلامی) نفوذ دین در جنبه های اجتماعی و سیاسیش میتونه باشه
برعکس جنبه شخصی و فردی دین که مزایای زیادی داره و افراد معتقد به دین و معنویت به علت پایندی به یه سری اصول و اعتقادات افراد سالمتر (روحی و روانی) و در کل کم حاشیه تری برا جامعه هستند
اما با بررسی روشن بینانه و بدون تعصب متوجه میشیم که دین در حوزه سیاسی از گذشته تا حال موفق عمل نکرده و باعث ورود یه سری علایق و غرض ورزی های شخصی در سیاست و حکومت داری شده و بیشتر زمانی که دین و قانون در تقابل با هم قرار میگیرن این نارسایی خودشو نشون میده

[=arial]
دین واقعی با سیاست صحیح پیوند ناگسستنی دارد و حتی میتوانیم بگویم كه مُكَملِ یكدیگر در پیدایش جامعهء عادلانه الهی است. دین بدون سیاست، هم چون درختی بی ثمر است.

dialectician;415983 نوشت:
اما با بررسی روشن بینانه و بدون تعصب متوجه میشیم که دین در حوزه سیاسی از گذشته تا حال موفق عمل نکرد

چرا یه زمان هایی هم موفق عمل کرده، دوران حکومت حضرت علی علیه اسلام اوج موفقیت آمیختگی دین و سیاست است.

حامد;415966 نوشت:
حالا ببینیم نظر استارتر در این مورد چیه ؟

نظر من هم شبیه نظر شبنم خانم هست:

1-رفاه
2-علم و صنعت
3-امنیت
4-آزادی
5-ارزش های انسانی

البته منظور من فقط ایران نیست بلکه تمامی کشورهای اسلامی هست.

سلام
علت اصلی عقب ماندگی در هر کشوری به نظام سیاسی و حکومتی ان کشور بستگی دارد
معمولا نظامهای دیکتاتوری و غیر دموکراسی را در هرکجای دنیا مشاهده کنین عقب مانده هستند
ولی کشورهای با نظامهای مردم سالار و دموکراسی پیشرفته هستند

بی نظیر;415995 نوشت:
معمولا نظامهای دیکتاتوری و غیر دموکراسی را در هرکجای دنیا مشاهده کنین عقب مانده هستند

البته این حرف شما 2 مثال نقض بزرگ داره یعنی روسیه و چین.

shabnam !;415987 نوشت:
چرا یه زمان هایی هم موفق عمل کرده، دوران حکومت حضرت علی علیه اسلام اوج موفقیت آمیختگی دین و سیاست است.

همانطور که قبلا گفتم وسط میدان جنگ کسی به دنبال پیشرفت نیست زمان امام علی هم درگیری حکمفرما بود و پیشرفتی شکل نگرفت.

dialectician;415983 نوشت:
اما با بررسی روشن بینانه و بدون تعصب متوجه میشیم که دین در حوزه سیاسی از گذشته تا حال موفق عمل نکرده و باعث ورود یه سری علایق و غرض ورزی های شخصی در سیاست و حکومت داری شده و بیشتر زمانی که دین و قانون در تقابل با هم قرار میگیرن این نارسایی خودشو نشون میده

مسئله همین جاست!
قانونی برای ما غیر از قانون دین وجود ندارد!!!...
این که یه عده به اسم دین خیلی کار ها کردن رو نباید گذاشت به حساب دین!!

shabnam !;415987 نوشت:
[=arial]
دین واقعی با سیاست صحیح پیوند ناگسستنی دارد و حتی میتوانیم بگویم كه مُكَملِ یكدیگر در پیدایش جامعهء عادلانه الهی است. 1-
دین بدون سیاست، هم چون درختی بی ثمر است.

2-چرا یه زمان هایی هم موفق عمل کرده، دوران حکومت حضرت علی علیه اسلام اوج موفقیت آمیختگی دین و سیاست است.


1- لطف کنید و گفته تونو اثبات کنید
من میتونم خلاف اینو بهتون ثابت کنم . ریشه کلمه سیاست از سیاسی (با تشدید ) میاد و سیاسی به معنی دروغ گفتن و زرنگی کردن هست البته بیشتر از نقطه نظر منفی یعنی زرنگی که برای رسیدن به هدفش شاید یه کارایی هم بکنه (چه خوب و چه بد)
از طرف دیگه ما میگیم دین دین عدالت تسلیم و مساوات هست و هیچ کس در اسلام متضرر نمیشه و در کل اسلام دین پاکیهاست وهیچ قانونی نداره که در اون بخاد حق کسیو ضایع کنه حتی یه کافر رو
پس چجوری میشه این دوتا معنی رو میشه در کنار هم قرار داد؟( دین و سیاست)
2- به این میگن قیاس مع الفارغ دوستم حکومت دوران علی ابن ابیطالب رو نمیشه با حکومت داری الان مقایسه کرد به چند دلیل:
اول اینکه خیلی از هنجارها نسبت به اون زمان عوض شده و شاید چیزایی که اون زمان ارزش محسوب میشد الان ضد ارزش هستش و بر عکس از طرف دیگه سطح توقعات مردم بالا رفته و همه خواهان رشد وتعالی هستن و کسی نمیخاد به یه سطح زندگی قناعت کنه. در ضمن در زمان حکومت ایشون جمعیت و. رشد تکنو لوژی و وسایل ارتباطات جمعی و دانسته های مردم به نسبت الان بسیار ناچیز بوده و بهترین کار همین بوده که ملت به دلیل سطح پایین آگاهی از یه فرد باهوش و کاردان کمک بگیرن و ازش بخان تو تمامیه مسایل زندگیشون اشراف داشته باشه و به اونا کمک کنه تا بتونن بهتر زندگی کنن که در حال حاضر همچین چیزی ممکن نیست و میشه گفت تکتک آحاد جامعه خودشون صاحبنظر هستن
به ین دلیل وهزاران دلیل دیگه نمیشه این دوتا رو با هم مقایسه کرد دوستم

m@hdi;415996 نوشت:
همانطور که قبلا گفتم وسط میدان جنگ کسی به دنبال پیشرفت نیست زمان امام علی هم درگیری حکمفرما بود و پیشرفتی شکل نگرفت.

شرایط زندگی آن زمان خیلی متفاوت تر از الان بوده در ضمن حضرت علی علیه السلام تنها چهار سال و اندی حکومت کردند اما در طی این مدت تمام جنبه های که خود شما برای یک حکومت ایده آل ذکر کردید در حکومت ایشان دیده میشه چه بسا اگه بیشتر فرصت حکومت کردن داشتند پیشرفت های بیشتری نصیب مسلمانان میشد.

m@hdi;415991 نوشت:
1-رفاه
2-علم و صنعت
3-امنیت
4-آزادی
5-ارزش های انسانی

نخست: در سايه حكومت او، مؤمن به كار خويش ادامه مي دهد؛ يعني راه خود را به سوي "قرب الي الله" مي پيمايد (يَعملُ في إِمَرتِه ِالمؤمن)
دوم: كافر نيز در حكومت او از مواهب مادي بهره مند مي شود و به زندگي دنيوي خود ادامه مي دهد (و يستمتع فيها الكافر)
سوم: خداوند به مردم فرصت مي دهد در دوران حكومت او زندگي طبيعي خود را تا پايان ـ در سلامت نسبي ـ طي كنند (و يُبَلِّغُ اللهُ فيها الاجَلَ)
چهارم: به وسيله او اموال بيت المال جمع آوري مي گردد، تا هزينه هاي دفاعي و عمراني و انتظامي فراهم شود (و يُجْمَعُ به الفيءُ)
پنجم: به كمك او با دشمنان مبارزه مي شود (و يقاتلُ به العدوُّ)
ششم: به وسيله او جاده ها امن مي گردد (و تأمَنُ بِهُ السُّبُلُ)
هفتم: حق ضعيفان به كمك او از زورمندان گرفته مي شود (و يُؤْخَذُ به للضعيف من القويِّ. )
در سايه انجام اين وظايف هفتگانه توسط حكومت، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران در امان مي باشند (حتي يستريحَ بَرٌّ و يُسْتراحَ من فاجِرٍ).
لطفا به این لینک مراجعه کنید http://www.majlesekhobregan.ir
ایا میشه گفت بازهم در زمان ایشان هیچ پیشرفتی صورت نگرفته ( لطفا شرایط و اوضاع جامعه اون زمان هم در نظر بگیرید)

هورشید;415997 نوشت:

مسئله همین جاست!
قانونی برای ما غیر از قانون دین وجود ندارد!!!...
این که یه عده به اسم دین خیلی کار ها کردن رو نباید گذاشت به حساب دین!!
دقیقا موافقم دوستم و دلیل اینه که چیزی که از آیات و رئوایات برداشت میشه یه حکم واحد نیست و از اون میشه چندیدن و چند نظر مختلف رو استخراج کرد ( حتی احکامی رو که شاید در اون برهه به نفع جامعه هم نیست)
در این صورت یه حاکم میتونه نسبت به سلایق و نفسانیات و نفع خودش تعابیر متفاوتی از یه آیه یا حدیث داشته باشه . به همین دلیل هستش که عده زیادی طرفدار این هستند که در حیطه سیاسی دین از سیاست جدا بشه چون قانون حریف صریح و یک پهلو زده و دست خواننده رو از تعابیر و تفسیرهای مختلف و متنوع کوتاه کرده

فقط حکومتهای ولایتمدار پیشرفت می کنند. مثل آمریکا و روسیه و چین !!!!!!!!!!!!!1111
ولایتمداری یعنی یک قانون و چشم انداز بلند مدت و هدفمند و تقریبا ثابت. حالا ولایت پوتین و کمونیسم و بانکداران فرقی نمی کند بالاخره اگر کشوری ولایتمدار بود به جایی می رسد و الا می شود یک کشور سرگردانی مثل ایران !!!!! :Khandidan!:
خدا شاهد است که اوباما خواست یک تصمیم اقتصادی بگیرد تمام کنگره جلوش ایستاد گفت این در دین امپریالیسم و سرمایه سالاری حرام است !!!!!!!!!!!!
من تعجب می کنم که هنوز هم آدمهایی پیدا می شن که می گن آمریکا دموکراتیک است. خداییش بروید همچین حرفی به خودشان بزنید ببینید چی جوابتان می دهند.
آمریکا جمهوری مبتنی بر قانون اساسی است.
تازه مردمش ریختن تو خیابون می گن دیکتاتوری نخبگان است ولی هنوز ما می گیم دموکراتیک است !!!!!!!!!!
حالا فرانسه را مثال بزنید یه چیزی !
تازه آن هم مردمش ریختن تو خیابون می گن ما هم جنس بازی نمی خواهیم. حکومت می گه مگر دست خودتونه حقوق بشر است. از منویات نتانیاهو است !!!!!!!!!

[="Tahoma"]

m@hdi;415991 نوشت:
نظر من هم شبیه نظر شبنم خانم هست:

1-رفاه
2-علم و صنعت
3-امنیت
4-آزادی
5-ارزش های انسانی

البته منظور من فقط ایران نیست بلکه تمامی کشورهای اسلامی هست.


سلام
خوب یعنی سرجمع اینارو حساب میکنید ؟
به نظر شما ارزشهای انسانی در کشورهای غیر مسلمان بیشتر مورد توجه هست و رعایت میشه ؟
این ارزشها چه چیزهایی هستند ؟
والله الموفق

[="Tahoma"]

بی نظیر;415995 نوشت:
معمولا نظامهای دیکتاتوری و غیر دموکراسی را در هرکجای دنیا مشاهده کنین عقب مانده هستند

سلام
ما یک نظام دیکتاتوری سخت را می شناسیم که بر خلاف گفته شما در حال پیشرفت هم هست و آن چین است .
ظاهرا صرف دیکتارتوری و استبداد دلیل بر عقب ماندگی نیست .
شما فرض کنید یک دیکتاتور در کشوری حاکم باشد اما در عین حال دانا و عاقل باشد و کشور را به سمت مسیرهای پیشرفت هدایت کند مردم هم با او همکاری کامل بکنند
آیا انتظار دارید به صرف وجود دیکتاتوری آن کشور عقب بماند ؟
والله الموفق

ستايشگر;415798 نوشت:
به نام خدا.

ببخشید من یه سوالی دارم. با این تفسیر ، بهتر نیست ما خودمون رو به اسلام اونهم ناب محمدی نسبت ندیم تا نا بلدی هامون به اسم اسلام تموم نشه؟ به هر حال اگر کسی بخواد اسلام رو بشناسه نمیاد مستقیم بره قرآن بخونه که ، نگاه میکنه به مسلمان ها.

ستایشگر :Gol:

با سلام و عرض ادب:Gol:
ستایشگر محترم به چه دلیلی این نام را برای کاربری خود انتخاب کردید
شما چه چیزی را ستایش می نمایید
حتما یک
گزینه برتری بوده که شما را به ستایش وا داشته و شما به ستایش ان می پردازید
ممکن است من و شما نسبت به گزینه برتر خود، قصور داشته باشیم ولی مطمئنا از ان دست بر نخواهیم داشت
با کمال احترام:Gol:

نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی نظیر

معمولا نظامهای دیکتاتوری و غیر دموکراسی را در هرکجای دنیا مشاهده کنین عقب مانده هستند


کشور های غربی از نظر نظام خانواده و فرهنکو متعنویت ، کشور های عقب مانده ای هستند ولی ممکن هست در بعضی از کشور هاشون دیکتاتوری نباشد:Gol:

m@hdi;415996 نوشت:
البته این حرف شما 2 مثال نقض بزرگ داره یعنی روسیه و چین.

روسیه و چین در مقابل کشورهای پیشرفته ای مثل امریکا و یا هفت کشور صنعتی بزرگ بسیار عقب افتاده
هستند

شهید علی اصغر پازوکی;416040 نوشت:
کشور های غربی از نظر نظام خانواده و فرهنکو متعنویت ، کشور های عقب مانده ای هستند ولی ممکن هست در بعضی از کشور هاشون دیکتاتوری نباشد

کلا یکی از نشانه های فرهنگ قبول دموکراسی و رعایت به ان است
مثلا شما کشور مصرو نگاه کنین چون فرهنگ دموکراسی و رعایت اون رو نتونستند رعایت کنند
دست به کودتا زدند

موفق باشید

بی نظیر;416052 نوشت:
روسیه و چین در مقابل کشورهای پیشرفته ای مثل امریکا و یا هفت کشور صنعتی بزرگ بسیار عقب افتاده
هستند
با سلام و عرض ادب:Gol:
روزی ایه سورة الروم‏. بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الم‏(1) غُلِبَتِ الرُّومُ‏ امد
مشرکان بر پیامبر وی یارانش خندیند و گفتند شما اندک نفر
و می گویی غلبت الروم ههه هههههههههههه هههههههههههههههههههه
باور داشته باشد همیشه قرار نیست
مستکبران در راس باشند.............

نقل قول:
کلا یکی از نشانه های فرهنگ قبول دموکراسی و رعایت به ان است
مثلا شما کشور مصرو نگاه کنین چون فرهنگ دموکراسی و رعایت اون رو نتونستند رعایت کنند
دست به کودتا زدند

اگر اینطور هست پس چرا کشور هایی که در ان دموکراسی نیست مثل امریکا(مردم به دست نشاندگان صهیونیست ها رای میدهند) و از دیکتاتورها هم حمایت می کنند پیشرفت مادی میباشد

بی نظیر;416052 نوشت:
روسیه و چین در مقابل کشورهای پیشرفته ای مثل امریکا و یا هفت کشور صنعتی بزرگ بسیار عقب افتاده
هستند

کلا یکی از نشانه های فرهنگ قبول دموکراسی و رعایت به ان است
مثلا شما کشور مصرو نگاه کنین چون فرهنگ دموکراسی و رعایت اون رو نتونستند رعایت کنند
دست به کودتا زدند

موفق باشید


آیا امریکا دموکراتیک است یا فرانسه !؟
آیا تا به حال چیزی به اسم دیکتاتوری نخبگان شنیده اید. به نظرتان منظور امریکاییها از این کلمه چیست. کدام تصمیماتشان پشت درهای بسته اختیار می شود.
چرا ایران که دموکراسی از گوش و حلقش زده بیرون اینقدر سرگردان است !؟
اصلا منظورتان از دموکراسی چیست !!؟
این کلمه به اندازه ی تعداد ادمای روی کره زمین تفسیر و معنا دارد !!!!!!
چیزی که کشورها را جلو می برد راهبردهای بلند مدت و استراتژیک آنها است. سلایق مختلف می توانند در پیش برد این راهبرد سهیم باشند.
مصر اصلا راهبردی ندارد. دعواشان بر سر این است.
ایران هم به شدت تحت فشار است تا مبادا در خاورمیانه سری بلند کند و رقیبی برای رژیم صهیونیستی پیدا شود !!!
ایران تنها در صورتی مثل زمان شاه دموکراتیک و گل و بلبل به حساب بیآید که قبول کند همیشه باید پشت سر این رژیم صهیونیزم دیوانه حرکت کند.

ستايشگر;415835 نوشت:
به نام خدا.

فرق ما اینه که برداشتمون متفاوت هست.

شما الان این جمله رو قبول دارید : " آنچه ما میکنیم عین اسلام است" ؟

ستایشگر :Gol:


من این جمله رو قبول دارم:
ما آنچه می گوییم عین اسلام نیست. اما بهترین چیزی که می توانیم بگوییم همین است.

dialectician;416008 نوشت:
لطف کنید و گفته تونو اثبات کنید
من میتونم خلاف اینو بهتون ثابت کنم . ریشه کلمه سیاست از سیاسی (با تشدید ) میاد و سیاسی به معنی دروغ گفتن و زرنگی کردن هست البته بیشتر از نقطه نظر منفی یعنی زرنگی که برای رسیدن به هدفش شاید یه کارایی هم بکنه (چه خوب و چه بد)
از طرف دیگه ما میگیم دین دین عدالت تسلیم و مساوات هست و هیچ کس در اسلام متضرر نمیشه و در کل اسلام دین پاکیهاست وهیچ قانونی نداره که در اون بخاد حق کسیو ضایع کنه حتی یه کافر رو
پس چجوری میشه این دوتا معنی رو میشه در کنار هم قرار داد؟( دین و سیاست)

ریشه‏ ی واژه‏ ی سیاست، عربی است. ابن‏منظور این واژه را به تدبیر و اصلاح امور معنی کرده است:
السیاسة القیام علی الشی بما یصلحه... و کان بنو اسرائیل یسُوسُهُم انبیائهم ای تتولی امورهم کما یفعل الامراء و الولاة بالرعیة....(لسان العرب، ابن منظور، ج 6، ص 108. )
سیاست پرداختن به کاری برای اصلاح آن است... پیامبران بنی اسرائیل سیاست می‏ ورزیدند ؛ بدان معنا که امور مردم را عهده ‏دارمی‏شدند و مانند امیران و والیان به کار رعیت رسیدگی می‏کردند.
برخی واژه‏ شناسان دیگر، آن را این‏گونه معنی کرده‏ اند:
ساس الوالی و السلطان رعیتها: تولّی امرها و دبّرها و احسن النظر الیها.
سلطان و والی، رعیت خود را سیاست کرد؛ یعنی عهده‏ دار کارهای آنان شد و به خوبی امورشان را زیر نظر گرفت(اقرب الموارد)
هم‏چنین گفته ‏اند:
السیاسة استصلاح الخلق بارشادهم الی الطریق فی الآجل و العاجل.
سیاست آن است که کسی مردم را به سعادت دنیا و آخرت، ارشاد و هدایت کند.
و باز افزوده ‏اند:
سیاسة المدینة: تدبیر المعاش مع العموم علی سنن العدل و الاستقامة.
تدبیر و اداره ‏ی همه جانبه‏ ی زندگی مردم بر اساس عدل و راستی را سیاست می‏نامند.
از مجموع گفته‏ های واژه شناسان در می‏یابیم که سائس تنها به امور معیشتی و دنیوی مردم نظارت و دخالت ندارد، بلکه ولایت و سرپرستی مسایل معنوی و اخروی را نیز عهده دار است.
فرهنگ دهخدا، واژه سیاست را به «تدبیر امور و مصلحت اندیشی و دوراندیشی معنا کرده است. (لغت‌نامه دهخدا، ج 38، حرف س، واژه سياست)
فرهنگ معین، سياست را به معناي حكم راندن به رعيت و اداره كردن امور داخلي و خارجي كشور و هم چنين به معناي داوري، سزا، تنبيه و جزا آمده آورده است. (فرهنگ معين، تك جلدي، حرف س، واژه سياست).
امام خمینی (ره) به عنوان یک فقیه عالیقدر، دانشمند فلسفه، عرفان و فقه اسلامی و نیز سیاستمدار برجسته‌ی نظری و عملی می‌فرماید:
« سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه و تمامی ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد و اينها را به طرف چيزی كه صلاحشان هست هدايت كند.» (صحيفه امام. ج 13، ص 432)
برای واژه دین در کتب لغت معانی بسیاری ذکر شده است مانند : ملک و پادشاهی، طاعت و انقیاد، قهر و سلطه ، پاداش و جزاء، عزت و سرافرازی ، اکراه و احسان، همبستگی، تذلل و فروتنی، اسلام و توحید، عادت و روش، ریاست و فرمانبرداری ، در قرآن هم در جاهای مختلفی به کار رفته و تبعاً معانی مختلفی هم به خود گرفته .
از مجموع آن‏چه در تعریف معنای لغوی دین و تبیین اهداف آن بیان شد، چنین نتیجه‏ گیری می‏شود که دین، مجموعه‏ ای از قوانین و دستورهای الهی برای اداره‏ ی زندگی است که سعادت دنیا و آخرت بشر را فراهم می‏آورد.
من تعارضی بین این دو نمی بینم

dialectician;416008 نوشت:
- لطف کنید و گفته تونو اثبات کنید
من میتونم خلاف اینو بهتون ثابت کنم . ریشه کلمه سیاست از سیاسی (با تشدید ) میاد و سیاسی به معنی دروغ گفتن و زرنگی کردن هست البته بیشتر از نقطه نظر منفی یعنی زرنگی که برای رسیدن به هدفش شاید یه کارایی هم بکنه (چه خوب و چه بد)
از طرف دیگه ما میگیم دین دین عدالت تسلیم و مساوات هست و هیچ کس در اسلام متضرر نمیشه و در کل اسلام دین پاکیهاست وهیچ قانونی نداره که در اون بخاد حق کسیو ضایع کنه حتی یه کافر رو
پس چجوری میشه این دوتا معنی رو میشه در کنار هم قرار داد؟( دین و سیاست)

با توجه به :
1- ارجاع به گزاره‏ها، متون و منابع اسلامی 2. سیره و روش پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع).
به خوبی روشن می سازد که جدایی دین از سیاست در مورد اسلام به هیچ وجه صادق نیست زیرا بخش عظیمی از معارف و آموزه‏های اسلامی شامل مسائل سیاسی و اجتماعی است.
در اینجا تنها به مهمترین مبانی اندیشه‏ های سیاسی مربوط به تشکیل حکومت و ارتباط دین و سیاست اشاره می شود:
1. اثبات حاکمیت ولایت و سرپرستی همه‏ جانبه مادی و معنوی، دنیوی و اخروی برای خدا، رسول و اولیای خاص او، (مائده، آیه 55 - یوسف، آیه 40 - مائده، آیه 42 و 43).
2. اثبات امامت و رهبری سیاسی - اجتماعی برای پیامبر(ص)، امام(ع) و منصوبین از ناحیه آنان، (نساء، آیه 58 و 59 - مائده، آیه 67).
3. اثبات حکومت و خلافت در زمین برای برخی از پیامبران گذشته مانند حضرت داود(ع) و سلیمان(ع)، (ص، آیات 20 و 26 - نمل آیات 26 و 27 - نساء، آیه 54).
4. قرآن، داوری و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران الهی معرفی می کند، نساء، آیات 58 و 65 - مائده، آیه 42 - انبیاء، آیه 78 - انعام، آیه 89).
5. دعوت به کار شورایی و جمعی کردن، (شوری، آیه 38 - آل عمران، آیه 159)
6. مبارزه با فساد و تباهی، ظلم‏زدایی و عدل‏گستری جزو وظایف اصلی اهل ایمان است، (بقره، آیه 279 - هود، آیه 113 - نساء، آیه 58 - نحل، آیه 90 - ص، آیه 28 - حج، آیه 41).
7. احترام به حقوق انسان‏ها و کرامت‏بخشی به انسان از اصول سیاست ادیان الهی است، (اسراء، آیه 70 - آل عمران، آیه 19 - نساء، آیه 32).
8. امر به جهاد و مبارزه با طاغوت‏ها، مستکبران و ستمگران و نیز تهیه امکانات دفاعی، (بقره، آیه 218 - تحریم، آیه 9 - نساء، آیه 75 - انفال، آیه 60 - اعراف، آیه 56).
9. عزت و آقایی را مخصوص خدا واهل ایمان دانستن و نفی هرگونه سلطه‏پذیری و ذلت، (منافقون، آیه 8 - محمد، آیه 35 - هود، آیه 113 - آل عمران، آیه 146 و 149).
10. تبیین و تعیین حقوق متقابل والی و مردم، (نهج‏ البلاغه، خطبه 216، ص 335 و 336).
11. اثبات سلطنت و حکومت برای برخی از حاکمان صالح و عادل، مانند طالوت و ذوالقرنین، (بقره، آیه 246 و 247 - کهف، آیات 83 - 98)
12. اختصاص دادن حقوق مهم و کلان مالی به ولی امر مسلمین و حکومت اسلامی جهت مصرف در مصالح جامعه، (اصول کافی، باب صلة الامام و باب الفیء والانفال و تفسیر الخمس).
از آنچه گذشت روشن می شود که جدایی دین از سیاست در مورد اسلام به هیچ وجه صادق نیست و بخش عظیمی از معارف و آموزه‏های اسلامی شامل مسائل سیاسی و اجتماعی است. به تعبیر حضرت امام در میان حدود 57، 58 کتاب فقهی، تنها 7،8 تای آنها مربوط به مسائل عبادی صرف است و بقیه آنها در حوزه مسایل سیاسی، اجتماعی، قضایی و مناسبات اساسی است. ( http://www.islamquest.net)

ستايشگر;415798 نوشت:
به نام خدا.

ببخشید من یه سوالی دارم. با این تفسیر ، بهتر نیست ما خودمون رو به اسلام اونهم ناب محمدی نسبت ندیم تا نا بلدی هامون به اسم اسلام تموم نشه؟ به هر حال اگر کسی بخواد اسلام رو بشناسه نمیاد مستقیم بره قرآن بخونه که ، نگاه میکنه به مسلمان ها.

ستایشگر :Gol:

با عرض سلام و ادب

اتفاقاً چون هر یک از ما بعنوان یک مسلمان،در واقع مبلغ دین اسلام هستیم باید سعی کنیم با فراگیری و عمل درست به دستورات انسان ساز دین مبین اسلام،زمینه جذب غیرمسلمانان به اسلام را فراهم آوریم و بعبارتی دیگر خودمان را یک مسلمان واقعی بسازیم نه اینکه پیوندمان با اسلام را قطع کنیم.

بنام او

باسلام..

m@hdi;415078 نوشت:
علت عقب ماندگی برخی کشورها

البته انگار پاسخ این سوال را درخود سوال پنهان نموده اید.. علت عقب ماندگی برخی کشورها خود کشورها و درواقع و بعبارتی دیگر خود ملتهایشان میباشند ..

m@hdi;415078 نوشت:
یک زمانی من دیدگاهم این بود که علت عقب ماندگی کشورهای اسلامی خود اسلام است اما یکی از دوستانم به من گفت مثلا در آفریقا قسمت شمالش مسلمان هستند و قسمت جنوبش مسیحی اما کل آفریقا عقب مانده هست! یا مثلا پاکستان مسلمان هست ولی هندوستان هندو هست ولی هر دو عقب مانده اند! اینجا بود که به دیدگاهم شک کردم!

نژادسفید مسیحی مذهب ..

یک زمانی منهم دقیقا اعتقادشما را پیدانموده بودم اما برای یافتن یک پاسخ درست و غیرقابل انکار دست به یکسری تحقیقات شخصی باهزینه های شخصی زدم که نتیجه همه آن تحقیقات ..
{نژادسفید مسیحی مذهب بطور جامع}
این جمله و بلکه پاسخی ست که من درهمه نوشتارهای مربوط به بحث و گفتمانش استفاده نموده و مینمایم .. عده ای خورده گرفتند یعنی چی که مثلا میگویید فعلا نژادسفید مسیحی مذهب از ما یا سایر نژادها یا ادیان و مذاهب برتراند و من الان مقداری از فلسفه کاربرد این واژه رابیان مینمایم تا انشاا... همه ما و خوانندگان این متن معتقد شوند که فعلا عرصه علم و پیشرفت دراختیار افراد ساکن در سرزمین این واژه میباشد {نژادسفیدمسیحی مذهب} و نه سیاه مسیحی مذهب و نه مسلمان سفیدپوست و نه هیچ رنگ و مذهبی غیرازاین فعلا .. فقط سفید مسیحی مذهب..

معتقدم خداوند نژادسفید را برتراز سایرنژادها خلق نموده که البته درپذیرش این باور فکرنمیکنم کسی کوچکترین مخالفتی داشته باشد اگراندک تحقیق و تفحصی نموده باشد{البته ازلحاظ فکری و ذهنی} و معتقدم هر چه رنگ و نژاد یک انسان بسمت سفیدی پیش برود هوش و استعداد آن انسان بیشتر خواهدبود و اگر کمی بیشتردقت شود روحانیون ما و ما ملت ایران نیز علیرغم فاصله کمی که بانژاد سفید داریم بااینحال خود را سفیدپوست میدانیم و باید گفت که براین اساس ازضریب هوشیه بسیاربالایی نیز برخوردارخواهیم بود {که استفاده کردن و نکردن یا شرایط بهره برداری یا عدم بهره برداری فعلا مهم اند که عده ای میتوانند و استفاده مینمایند و عده ای میتوانند و استفاده نمینمایند و عده ای نیز نمیتوانند و استفاده نمیبرند و ..} و برعکس،هرچه رنگ و نژاد انسانها بسمت سیاهی پیش برود بر دارایی ها یا توانایی های دیگر آنان مثلا جنسی و جسمیشان لفزوده میشود و البته هیچ شکایتی هم دراین زمینه نباید انجام شود که اثربخش هم نخواهدبود چرا که خود خالق چنین خواسته و البته امتیازها هم بگونه ای تقسیم شده اند که هریک دارای توانایی هایی خاص خواهندبود که دیگران از داشتن آن توانایی یا دارایی بهمان اندازه و تاحدودی محروم خواهندماند {یعنی اجرای دقیق عدالت در تقسیم قدرتها و لطفا استثنائات لحاظ نگردند و لطفا عدم بهره برداری یک نژاد یا ملت از دارای های خود را بپای عدم عادل بودن خداوند ننویسیم که او بی عیب از هر تهمتی میباشد و تنها باید خود را مقصر بدانیم که از هوش خود چنان استفاده نمیکنیم که سایرین میکنند مانند همین ترکیه عثمانی که هیچ ثروت طبیعی ندارد جز .. و مانند همین سوریه زمان حافظ اسد که از موقعیتهای جغرافیایی کشورهای خود بهره برده و میبرند}

باری .. حالا کجای این فکر یا ایده یا برداشت یا جمله اشتباه یا غیرقابل درک بوده یا خواهدبود..؟؟
یکنفر جواب داد نزد خداوند سیاه و سفید فرقی ندارند و همه نزد او یکسان اند..بسی مایه خنده نبود بلکه بسی مایه تاسف بوده و خواهدبود که یک هموطن تا این اندازه از علم و پیشرفتهای علمی روز دنیا دور مانده باشد که چنین پاسخی را بیان نماید و بلکه نزد این خالق بزرگ و مهربان همه چیز فرق مینماید و سخن جناب .. هم کاملا درست و منطقی بنظر میرسد که باید بگوییم برداشت ما از اسلام فعلا این میباشد و مگر غیر از این است که ما برداشت خود راداریم و یک وهابی هم برداشت خودش را دارد و یک مسیحی و یهودی و بودایی و هندو و همه برداشت خودشان را دارند از دین و مذهب و کلام بزرگانشان که اگر چنین نبود که اینهمه دین و مذهب برای چه بوجود آمده اند ..؟؟
بنابراین هریک نسبت به خرج هزینه و وقت و کشف اسرار قرآنی و الهی میتوانیم مدعی سرآمد نزد سایر ادیان و مذاهب و ملل دنیا گردیم یا هرکه بیشتر پول و زمان خرج کشف اسرار خلقت پیرامون زندگی های خود و دنیای ماده نماید و هر مذهبی وقت و هزینه بیشتری صرف کشف آیات مقدس قرآن نماید میتواند پوزه طرف مقابلش را بخاک ذلت بمالد .. بنابراین ما نمیتوانیم هیچ خرج و مخارجی ننماییم و بجاش انتظار برتری و راحتی هم داشته باشیم..{واقعاکه زوره}

باری .. اتفاقا نزد همین خدا هیچ چیز و هیچکس یکسان نیست و نه مرد نسبت به زن و نه زن نسبت به مرد و نه انسان نسبت به پشه و نه پشه نسبت به عقاب یا زنبور .. بنابراین چرا قصد القا باورهای غلط را بدیگران داریم ..؟؟ خدامیداند.. اگر یقین نداریم یا اگر مدرک اثبات شده علمی اش را فعلا نداریم فقط بگوییم شاید احتمالا یا برداشت من یا فلانی از این موضوع یا این قضیه این میباشد..

و در ادامه اگرپاسخ بیاید که منظور اخلاقیات است و تقوا که باید گفت که اولا مگر حیوانات یا پشه و مگس و زنبور و عقاب و شیر هم اخلاقیات میفهمد ..؟؟ و دوم هم فقط گفته شده این تقوا باعث گرامی بودن نزد پروردگار خواهدشد و نه هیچ برتری دیگری که بخواهیم فکر کنیم که چون گرامی شدیم بنابراین هرکارکه دلمان خواست میتوانیم انجام دهیم یا حالا که گرامی تر شده ایم خداوند هم باید ما را ابرقدرت بی چون و چرای دنیا نماید {هرچندکه تقوا و پرهیزکاری و خوب بودن باعث تعجیل درابرقدرتی ما خواهدشد و ازطرفی هم باعث ماندگاری بیشتر و نه غیر از آن یا جاودانگی}

بنابراین خالقی که جهان را خلق نمود درست هم خلق نمود درست و بی عیب و نقص که هم باید فراز در آن وجودداشته باشد و هم نشیب و هر دو حق زندگی و حیات دارند اما دراین بین چرا هیچیک چشم و توان تحمل دیگری را ندارند..؟؟ شایدفقط زمان میطلبد تا با تحقیقات گسترده و گذاشتن وقت و هزینه های مالی به اسرار نهان این خالق پی ببریم که چرا انسان باید مرتکب گناه هم بشود حتی در عالم وهم و خیال و رویا و واقعا علت خوابیدن و خواب دیدن چیست..؟؟

ادامه:

بیاییم و بعبارتی و باحذف مقداری ازمطالب .. بیاییم و شخصیت را خودمان بخودمان هدیه نماییم .. من بشما شما بمن .. ما به او و او بما ..


بنیاییم باور نماییم که مسبب اصلی در واقع خودمان هستیم .. کشورهای غربی هم اگر کشوری را مستعد غارت و چپاول یا استثمارو استعمار نبینند هیچگاه قدرت و جرات چپ نگاه کردن به آن کشوررانخواهندداشت اما این آمادگی را ازطرف خود مردم یک کشور میبینند که به آن کشور یا مردم آن دیار یورش میاورند و شاید یورشی زیرکانه و پنهانی و اما ما ایرانیان هم قبول نماییم که خودمان درصدد نابودی خودمان هستیم و هیچیک چشم دیدن دیگری رانداریم {بازهم لطفا اکثریت لحاظ گردد و فقط بعنوان مثال و در مواجهه با گفتار متقابل و رودر رو که اگرشما بگویید ساعت 2 میباشد من حتما باید بگویم نه خیر ساعت 2 و 1 دقیقه و 8 ثانیه میباشد و نه 2 ..؟؟


بنابراین اگر بدانیم که تشویق هدیه ای ست بظاهر رایگان از جانب خالق به مخلوق،مخلوقی بسیارهوشمند بنام انسان که با آن میتواند کور را بینا نماید پی میبریم که واقعا حیف است که ما ایرانیان قدر آنرا ندانیم یا از آن بهره نبریم واقعا حیف است..
تشویق معجزه گریست بظاهر بی خرج و مخارج پس تا جایی که میتوانیم خرجش نماییم..نتیجه ای پربار در آینده برایمان در بر خواهدداشت..{احتمالابا تاثیر گذاری بر سلولها و ژنها باعث جهش های ژنهای کارا و بسیار قدرتمند و خارق العاده در وجود انسان میگردد..اگر عده ای باورندارند در مورد فرزندان خردسال یا زیر14سال و بیشتر بین2تا14سال امتحان نمایند..}

جمع بندی:

1 بنابراین فعلا نژادسفید مسیحی مذهب {اکثریت} و شاید بدلیل گردش قدرت و ثروت در راس قدرت و ثروت قرار گرفته اند..

2 مسبب اصلی و مهم در عقب ماندگی یا پیشرفت ملل یا ملتها با مذاهب و اعتقاداتشان در ظاهر خود آن ملتها خواهندبود و البته نقش دولتها نقشی بی تاثیری نمیباشد اما درجه یک و اصلی هم نمیباشند که باید پذیرفت آنان هم عضوی از خود ملت اند که در واقع تابع اعتقادات ملتهای خود عمل مینمایند بنابراین ملتها ابتدا باید باورهای غلط را ازخودشان دور نمایند بعد انتظارات از دولتها ارتقا پیدانمایند که دولتها همانگونه که بیان گردید تابع خواست ملتهایشان میباشند.. اما چگونه ..؟؟

چگونه مردم یا ملتها میتوانند باورهای غلط و اشتباه خود را به باورها یا واقعیات زندگی اطراف خود تغییر یا در واقع ، ارتقا درجه نمایند ..؟؟

{متاسفانه متنهای این حقیرهمیشه طولانی میشوند اگرآنهارامیخوانید و سردرد میگیرید واقعاببخشید}

{باسپاس}

به نام خدا.

مقداد;416152 نوشت:

با عرض سلام و ادب

اتفاقاً چون هر یک از ما بعنوان یک مسلمان،در واقع مبلغ دین اسلام هستیم باید سعی کنیم با فراگیری و عمل درست به دستورات انسان ساز دین مبین اسلام،زمینه جذب غیرمسلمانان به اسلام را فراهم آوریم و بعبارتی دیگر خودمان را یک مسلمان واقعی بسازیم نه اینکه پیوندمان با اسلام را قطع کنیم.

سلام.

بله. این کاری که شما میفرمایید رو باید بکنیم وگرنه مسلمان نیستیم. اما اگر ما بگیم " نگاه کنید ما مملکتمون رو چطور میگردونیم ، اسلام میگه این" باعث انحراف مردم از درک اسلام میشه چون ما به شدت سلیقه ای عمل میکنیم و در کشورمون تنها چیزی که هست اینه که مسلمان ها حاکم هستند وگرنه حکومت اسلامی ( حتی مردم اسلامی ) نداریم. فساد دستگاه های اداری ( از قضاییه و مقننه و مجریه ) و فساد صفوف مردم ( از تحصیلکرده و بی سواد و غربزده و شرقزده ) بر کسی پوشیده نیست. اینجوری که ما خودمون رو پشت سر اسلام قایم میکنیم و برداشت خودمون از دین خدا رو به عنوان حقیقت دین خدا معرفی میکنیم باعث زشت معرفی شدن اسلام نمیشه؟

درسته که راه حل اینه که مسلمان هایی باشیم که اسلام پیشه کنیم ، اما آیا نباید عمل اسلامی مقدم بر نامگذاری اسلامی باشه؟

علی ;416090 نوشت:
من این جمله رو قبول دارم:
ما آنچه می گوییم عین اسلام نیست. اما بهترین چیزی که می توانیم بگوییم همین است.

خوب ولی چیزی که اعلام میکنیم اینه که ما اسلام رو پیاده میکنیم نه بهترین چیزی که میتوانیم بگوییم. نمونه اش رو میتونیم اونجایی ببینیم که میام میگیم ما گفتمان انقلاب رو پیاده میکنیم اما در عمل اونچه دوست داریم قبول کنیم که به خاطرش انقلاب شده ( که اگر به مراجه مراجعه کنیم بخاطر اونها انقلاب نشده ) رو انجام بدیم.

شهید علی اصغر پازوکی;416039 نوشت:
با سلام و عرض ادب:Gol:
ستایشگر محترم به چه دلیلی این نام را برای کاربری خود انتخاب کردید
شما چه چیزی را ستایش می نمایید
حتما یک
گزینه برتری بوده که شما را به ستایش وا داشته و شما به ستایش ان می پردازید
ممکن است من و شما نسبت به گزینه برتر خود، قصور داشته باشیم ولی مطمئنا از ان دست بر نخواهیم داشت
با کمال احترام:Gol:

سلام بر شما شهید علی اصغر پازوکی عزیز.

بله. ولی اگر من بگم من ستایشگر راستی و درستی هستم اما در عمل دروغ و نیرنگ و بداخلاقی رو انجام بدم ، آیا آبروی راستی و درستی رو نبردم و باعث نشدم که یکی که نمیشناسه راستی و درستی رو بگه "پس راستی و درستی دروغ و نیرنگ هست" ؟

عزیزان دل ، توجه بفرمایید که من سوالم این هست که بهتر نیست اسم اسلامی رو از رو خودمون برداریم وقتی هیچیمون به اسلام نرفته؟

ستایشگر :Gol:

نقل قول:
خوب ولی چیزی که اعلام میکنیم اینه که ما اسلام رو پیاده میکنیم نه بهترین چیزی که میتوانیم بگوییم. نمونه اش رو میتونیم اونجایی ببینیم که میام میگیم ما گفتمان انقلاب رو پیاده میکنیم اما در عمل اونچه دوست داریم قبول کنیم که به خاطرش انقلاب شده ( که اگر به مراجه مراجعه کنیم بخاطر اونها انقلاب نشده ) رو انجام بدیم.

واقعیت اینه که ما بهترین کاری که از دستمون میاد رو داریم انجام میدیم. در شرایط فعلی و با وجود غیبت امام معصوم غیر از این هیچ کار دیگه ای نمیشه کرد.
شما اگه راه دیگه ای برای زمینه سازی برای ظهور امام زمان (عج) دارید لطفاً ذکر بفرمایید.
اون چیزهایی هم که راجع به گفتمان انقلاب گفتید متوجه نشدم.

dialectician;415983 نوشت:
من فکر میکنم دلیل عقب موندگی کشورها (نه تنها کشورهای اسلامی) نفوذ دین در جنبه های اجتماعی و سیاسیش میتونه باشه
برعکس جنبه شخصی و فردی دین که مزایای زیادی داره و افراد معتقد به دین و معنویت به علت پایندی به یه سری اصول و اعتقادات افراد سالمتر (روحی و روانی) و در کل کم حاشیه تری برا جامعه هستند
اما با بررسی روشن بینانه و بدون تعصب متوجه میشیم که دین در حوزه سیاسی از گذشته تا حال موفق عمل نکرده و باعث ورود یه سری علایق و غرض ورزی های شخصی در سیاست و حکومت داری شده و بیشتر زمانی که دین و قانون در تقابل با هم قرار میگیرن این نارسایی خودشو نشون میده

با عرض سلام و ادب

اگر با كمى دقت قوانين و دستورات نورانى اسلام را مطالعه كنيم خواهيم ديد كه دين اسلام در جميع شؤون، سياسى و اجتماعى و فرهنگى و اقتصادى، كشاورزى و نظامى و غير آنها، داراى بهترين قانونها است. دين حقيقي اسلام به رشد ، تعالي و پيشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگي مي‏انديشد و دانش، كار، تلاش و پيشرفت را به همگان توصيه مي‏كند، و چنين ديني نمي‏تواند مانع پيشرفت و عامل عقب ماندگي باشد؛ روش و منش مسلمانان سده نخستين تاريخ اسلام گواه اين مدعا است.

بي ترديد مسلمانان دوران عظمت و افتخار و شكوهمندي را پشت سر گذاشته‏اند، عصري كه تمدن اسلامي ضمن جبران كاستي‏ها و رفع عقب ماندگي‏ها، قرن ها سرآمد تمدن‏هاي جهاني بود به گونه‏اي كه «طي پنچ قرن، از لحاظ نيرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نيك و تكامل سطح زندگاني و قوانين منصفانه انساني و ادبيات و تحقيق علمي و علوم و طب و فلسفه پيشاهنگ جهان بود»{1}

ملت‏هاي بزرگ جهان نيز در آن عصر در بيشتر علوم وامدار مدنيت اسلامي بودند، بهره مندي اروپا از تمدن پر شكوه اسلام از واقعيات غير قابل انكار مورخان غربي است ؛ گوستاولوبون ضمن تاكيد بر حق مسلمانان در نجات اروپاي مسيحي از «حال توحش و جهالت» مي‏نويسد:
«نفوذ اخلاقي همين اعراب زاييده اسلام، آن اقوام وحشي اروپا را كه سلطنت روم را زير و زبر نمودند، داخل در طريق آدميت نمود و نيز نفوذ عقلايي آنان دروازه علوم و فنون و فلسفه را كه از آن به كلي بي‏خبر بودند به روي آنها باز كرد و تا ششصد سال استاد ما اروپاييان بودند.»{2}

سخن ويل دورانت در اين باره شنيدني است:
«اروپا از ديار اسلام غذاها و شربت‏ها و دارو و درمان و اسلحه و نشان‏هاي خانوادگي، سليقه و ذوق هنري، ابزار و رسوم صنعت و تجارت، قوانين و رسوم دريانوردي را فرا گرفت و غالبا لغات آن را نيز از مسلمانان اقتباس كرد.. علماي عرب (مسلمان) رياضيات و طبيعيات و شيمي و هيأت و طب يونان را حفظ كردند و به كمال رسانيدند و ميراث يونان را كه بسيار غني‏تر شده بود، به اروپا انتقال دادند.»{3}

پس علت عقب ماندگي حوامع اسلامي در عصر حاضر چيست و عدم پيشرفت مسلمانان را در كجا بايد جست؟ براي پاسخ به اين سؤال توجه به نكات ذيل شايسته است:

1. عقب ماندگي مختص كشورهاي مسلمان نيست همچنانكه پيشرفت منحصر در كشورهاي غير ديني نيست، در عصر حاضر بسياري از كشورهاي غير اسلامي چون برزيل دستخوش مشكلات توسعه نيافتگي و آسيب‏هاي آن هستند و از سويي برخي از كشورهاي اسلامي چون مالزي نيز وجود دارند كه در رديف كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه قرار دارند.

2. مشكلات معنوي و آسيب‏هاي اخلاقي حاكم در كشورهاي توسعه يافته را نبايد از نظر دور داشت، البته در پي ترويج اين ايده نيستيم كه هر توسعه‏اي مساوي با انحطاط اخلاقي و بحران معنوي است، ليكن مي‏توان گريز آن كشورها را از دين و باورهاي اعتقادي را عامل واپسگرايي اخلاقي دانست كه در صورت وجود معنويت و دين در جامعه چنين وضعيتي رو به كاستن مي‏نهاد.

3. عقب ماندگي مسلمانان ريشه در دين ندارد، بلكه رويگرداني آنان از پيام وحي را مي‏توان عامل عقب گرد آنان دانست. بعبارتي مسلمانان خود مسؤول اين انحطاط مي‏باشند و در صورت بازگشت به حقيقت دين و پايبندي به عقايد و فرامين اسلام مي‏توان به برتري و پيشرفت اميد داشت :
«أَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ اًِّنْ كُنْتُمْ مُؤمِنِينَ .. وَ تِلْكَ الأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ ؛ شما برتريد اگر مؤمنيد.. ما اين روزها(ي شكست و پيروزي) را ميان مردم به نوبت مي‏گردانيم (تا آنان پند گيرند).»{4}

4. وجود حاكميت‏هاي فاسد و خودكامه در راس كشورهاي اسلامي و سيطره بيگانگان در عقب ماندگي دول مسلمان بي تاثير نيست. همچنين تفرقه و گسست‏هاي موجود ميان كشورها و غفلت‏هاي بسيار را نيز نمي‏توان از نظر دور داشت.

پی نوشتها:
[1].تاريخ تمدن، ويل دورانت، ج 11، ص 317.
[2].تمدن اسلام و عرب، ص 751.
[3].تاريخ تمدن، ج 11، ص 319.
[4].سوره آل عمران، آيه 139 و 140.

بنام او

باسلام مجدد..

علت عقب ماندگی ایران یا تشیع یا علت دشمنان زیاد امروز ما و راههای مقابله و خنثی سازی..؟؟

pargaj;416384 نوشت:
چگونه مردم یا ملتها میتوانند باورهای غلط و اشتباه خود را به باورها یا واقعیات زندگی اطراف خود تغییر یا در واقع ، ارتقا درجه نمایند ..؟؟

دراین بحث بطور ضمنی ثابت گردید یا حداقل بیان گردید که دولتها یا حکومتها نمیتوانند مقصرین اصلی در عقب ماندگی یا شکستهای ملت خود معرفی یا فلمداد گردند و بطور مثال درمورد ایران خودمان .. که عده ای قصد دارند {بدون کوچکترین غرض ورزی سیاسی البته} نوع حکومت را باعث تحریمها یا شکستها یا عدم موفقیتها در ثروتمندی خود یا عدم ابرقدرتی ما در منطقه و جهان معرفی نمایند باید عرض شود که مطمئنا چنین نخواهدبود و اگر تا به امروز و این لحظه چنین برداشتی مینمودیم بیاییم و صادقانه باور نماییم که چنین نبوده و نخواهدبود مگر نه این است که این انقلاب را هموطنان یا پدران ما در دهه50 بوجود آوردند ..؟؟ خوب پس مخالفت یا تداوم مخالفت با این نظریه که در واقع خود ملتها باعث و بانی اند و نه نوع حکومتها برای چه ..؟؟

حالا که متوجه شدیم مخالفتها با نوع حکومتها نمیباشد بلکه با نوع حکومتداری خواهدبود .. یکنفر میاید و بدون در نظر گرفتن اهداف سیاسی که آنها هم دلیلی در خود ما ملت داشته یا خواهندداشت میگوید خوب قبول که نوع حکومت را ملت برگزیده اند و اگر پدر من در دهه 50 انقلاب نموده نیاز جامعه بوده اما من الان این نوع حکومت داری را و آن نمونه روش سیاسی منشا گرفته از تفکرات و اعتقادات اسلامی با جهان غرب را نمیپسندم چرا چون باعث دشمنی جهان یا اتحاد دشمنان ما با من یا ما گردیده و ما درحال فقیرتر شدن یا در واقع درحال نابودی یا مرگ تدریجی میباشیم و بدتراینکه داریم هم دنیا و هم با ارتکاب گناهان بیشتر برای بدست آوردن یک لقمه نان بیشتر {حل و رفع مشکلات مالی و مادیمان} آخرتمان را هم از دست میدهیم ..
و این طرز نگاه ادامه میدهد .. آبا ما در مکتب مقدس تشیع اگر امام حسین {ع} را داشتیم .. آیا امام حسن {ع} را هم نداشتیم یا نداریم ..؟؟

در پاسخ چه باید گفت ..؟؟
حرف ، بظاهر حرف حسابی ست .. پدر من یا شما چیزی را پسندیده یا میپسندیدند که منو شما امروز آنرا نمیپسندیم .. بشکلی دیگر یا دگرگون شده که برای برخی دیدگاهها نیز قابل پذیرش گردد..
پدران یا والدین ما در 25 سال پیش زندگی در آمریکا را پسندیده و در 25 سال پیش به آنجا نقل مکان نموده اند اما ما امروز بعد از بسن بلوغ و فهم و معنویات رسیدن ، زندگی در ایران یا کربلا را میپسندیم و دوست داریم بجای زندگی در یک کشور غیر مسلمان یا بیگانه یا کافر در یک سرزمین پاک یا مقدس که برای ما فعلا ایران{قم و مشهد} یا عراق{کربلا و نجف} محسوب میشوند به زندگی خود ادامه دهیم .. حالا چه باید گفت یا چه باید انجام داد ..؟؟

پاسخ : درنهایت .. دگرگونی..انعطاف ..

آیا با دگرگونی و انعطاف یا تغییر و تحول با عدم لجبازی در قبول یا پذیرش و پذیرفتن باورها یا واقعیات موجود میتوان به یک جهش بلند سه گام ژنتیکی دست یافت ..؟؟..
بله ..؟؟

از طرف چه کسی ..؟؟ پدر یا پسر ..؟؟
پدر انقلابیون اند و فرزندان هم جوانان امروز ..

ابتدا باید همانند خود دشمنان ، دشمنان را درجه بندی کیفی و قدرتی و زیرکی و سیاستمداری و اقتصادی و فرهنگی و صنعتی و غیره نماییم تا بدانیم فعلا کدامیک ازاین دشمنان دشمن تراند و اولویت دشمنی را فعلا کدامیک دارا میباشند بگونه ای که کمترین ضربه و زیان متوجه پیکره عظیم و مقدس مردم و کشورمان با مقدساتش ازقبیل دین و مذهب و فرهنگش نیز نگردد ..

این پدر و فرزند درنهایت به این نتیجه مطلوب رسیده یا خواهندرسی که ..؟؟

ثروتمندی میتواند بعداز رفاه ملت و مردم و زایش فرهنگهای غنی ، هزینه های اضافی را بطرف گشودن درهای جدید برخی زندگی ها از قبیل افزایش جمعیت تشیع درجهان یا ترویج زبان فارسی درجهان با حمایتهای فقط مالی و حتی تحقیقات علمی بیشتر سوق داد تا شاید با اختصاص بودجه های هنگفت به کشف سلسله مراتب خلقت و نوع خلقت و قدرتهای پیدا و نهان در وجود سایر موجودات {حیوانات} به ابزارهای مادی فرازمانی در قدرتگیری بیش از پیش ایران و تشیع دست یاری بیش از پیشی رساند که طی صدها سال امنیت و رفاه ارمغان ما به نسلهای بعدی گردد ..

و در نوع دشمنی و دشمنان نیز ..
{وهابیت یا دشمنان درون دینی فعلا بدلیل جنایات بیشمارشان در سوریه یا علیه شیعیان دشمنان وحشی تری نسبت به دیگر دشمنان اند حتی اگر توسط دیگران حمایت میشوند چرا که حمایت آنان جدا فهم و درک و انسانیت و همدینی شما کجاست..؟؟ بنابراین به این دلیل که تا بحال نشنیده ایم که یک مسیحی سر یک نوزاد شیعه را آنهم آنچنان بیرحمانه و ددمنشانه ازتنش جدا نماید اما از یک هم دین و مسلمان خود دیده و شنیده ایم .. پس پر واضح است که آمریکا یا اروپای مسیحی یا بدلیل برخورداری از قدرت بسیار زیاد یا فرهنگ و تمدن امروزش یا بدلیل عدم دشمنی تاریخی با ما ایرانیان و شیعیان .. میتوانند دشمنان شماره 2 یا حتی 3 و 4 ما بشمار آیند که آنهم ممکن است بر اثر محبتهای دوجانبه ومخصوصا توسط منش و مرام و بزرگواری شیعی کاملا ازبین برود و بمرور تبدیل به یک دوستی دوجانبه از عدم تجاوز به حریم خصوصی یکدیگر گردد} {ابتدا نقش ثروتهای مادی و معنوی شامل دو قدرت پول و دانش را نباید هیچگاه از یادها برد}

{باسپاس}

سلام خدمت دوست عزیز مهدی جان

عقلانیت ، اسلام را باعث یا مانع پیشرفت یک کشور نیست ،
توجه کنید منظور بنده تئوری اسلام است ،
اگر در کشوری که تئوری اسلام فقط وجود دارد این کشور دچار مشکل می شود
اما اگر در کشوری اسلام به معنی واقعی کلمه به مرحله ظهور برسد 100% در پیشرفت کشور کمک میکند

صرف اینکه شما میفرمایید این کشور اسلامی هست یا اون نیست ! معیار نیست
باید بررسی شود که در این کشورهایی که شما فرمودین چند درصد اسلام واقعی هست و عمل میشود

اسلام واقعی یعنی ایمان و علم و عمل ! اسلام یعنی قران و قران یعنی علم (اول قران میگه بخوان ، یعنی اسلام به علم اموزی تاکید دارد)

اگر میبینین کشورهای اروپایی پیشرفت کردند یقینا دارند به نکات اسلامی توجه میکنند ، همه تمرکزشان بررروی علم است و نتیجه هم پیشرفت چشمگیر

پس صرفا نام اسلامی بودن کشورها معیاری برای برای اسلامی بودن انها نیست
اگر شما میخواهید بدونید که اسلام چگونه باعث پیشرفت یک کشور میشود ، بررسی کنید نکات اسلام در کجا عمل میشود ؟ جز در غرب که متمرکز شدند بر علم .

یا علی . :Gol:

علت عقب ماندگی برخی کشورها

جمع بندی:

پرسش:
علت عقب ماندگی کشورهای اسلامی آیا به اسلام (مثلا دیدگاه های تند وهابیت) ربط دارد؟ اگر دارد علت ارتباطش چیست؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب

در پاسخ به این سوال که چرا کشورهای اسلامی عقب افتاده هستند، توجه به چند مقدمه لازم است.

1- عقب ماندگی لقبی است که جامعه غرب سعی می کند ما را بدان متهم کند و متاسفانه بعضی چشم و گوش بسته آن را تکرار می کنند. شکی نیست که مثلا جامعه امروز ما، پیشرفت تکنولوژیکی بعضی از جوامع غرب را ندارد، اما این دلیل عقب مانده بودن ما نیست. به عنوان نمونه وضعیت خانواده در غرب، در مقایسه با وضعیت خانواده در جامعه ما، بسیار بدتر است.

اگر بخواهیم با توجه به یک مشخصه از جامعه ای، آن را عقب مانده معرفی کنیم، چرا جامعه غرب را به خاطر این مشخصه اش، عقب مانده معرفی نکنیم؟

خصوصا با توجه به اینکه در جوامع انسانی، انسانیت باید بیشتر مد نظر قرار گیرد و شکی نیست که در مشخصه های انسانی، وضعیت جامعه ما، از جوامع غربی بهتر است.

2- عدم رشد تکنولوژیکی، خصیصه ای مخصوص جوامع اسلامی نیست. و بسیاری از کشورهای لائیک نیز بدان مبتلا هستند. کشورهای آمریکای جنوبی، کشورهای آفریقای جنوبی عموما غیر مسلمان و غیر توسعه یافته هستند. و بنا بر معیارهای خود غربیان، از حدود 200 کشور جهان، 20 کشور را به عنوان کشور توسعه یافته می پذیرند.

3- وضعیتی که امروز در جامعه جهانی می بینیم، ثمره تقسیم غنائم جنگ جهانی است. یعنی حدود 100 سال از چینش فعلی جهان می گذرد و اگر اندکی قبل تر برویم، واقعیت های دیگری نیز خواهیم دید. به عنوان نمونه امپراطوری عثمانی یک کشور اسلامی بود که غرب قدرت عرض اندام در مقابل آن را نداشت.

و اگر اندکی بیش تر به عقب برویم، وضعیت را کاملا معکوس می بینیم، جوامع اسلامی پیشرفته و غربی که دچار قرون وسطی و دوران فلاکت بود.

با توجه به این مقدمات در ریشه یابی جنگ ها در مناطق اسلامی و عقب ماندگی تکنولوژیکی آنها، مساله ای است که باید بدان جواب داد.

بدترین جواب، ربط دادن این مسائل به اسلام است که به جای ناشی بودن از واقع بینی، متاثر از عداوت است. چون روشن است که توصیه های فراوان اسلام، به علم آموزی، نمی تواند به عقب ماندن از قافله علم منجر شده باشد. کما اینکه سالیان سال مسلمانان در اوج قله های علمی بودند. همچنان که جنگ ها و نزاع ها، غالبا ریشه در زیاده خواهی ها و تکبرها و تعصب های کور است که با فرهنگ اسلامی، فرسنگ ها فاصله دارد.

و یکی از دلایل محکم این جواب، وضعیت جمهوری اسلامی ایران است که با تمسک به اسلام، پیشرفت های علمی کسب کرده و قومیت های متفاوت را با صمیمیت در کنار یکدیگر نگاه داشته است.

اما دلایل دیگری که می تواند مد نظر قرار گیرد در دو دسته عمده دلایل بیرونی و درونی جای می گیرند.

در دلایل بیرونی شکی نیست که غرب یکی از عوامل اصلی وضعیت موجود است. دستان غرب در تجزیه کشورهای بزرگ اسلامی به وضوح دیده می شود. همچنان که در حاکم کردن افراد مستبد و خائن در کشورهای اسلامی، نقشی موثر داشته اند. و چپاول ثروت های کشورهای اسلامی (مانند سایر مستعمره ها) و دمیدن در آتش اختلاف ها، و زمینه سازی برای ایجاد درگیری ها و ... همه نقش هایی هستند که غرب در وضعیت فعلی ایفا کرده است.

اما در عوامل درونی، شاید بتوان بزرگترین علت را دور افتادن از تعالیم اسلامی معرفی کرد.

و طبیعی است که با کنار هم قرار گرفتن این عوامل، وضعیتی بهتر از وضعیت امروز جامعه اسلامی نخواهیم داشت که امیدواریم با روند بیداری اسلامی و به زیر کشیدن حکام مستبد و خائن، وضعیت تغییر کرده و مسلمانان مجد و شکوه خویش را بازیابند.

پرسش:
آیا این احتمال وجود ندارد که وجود برخی احکام و دستورات در دین اسلام سبب برخوردهای افراطی گروههایی همچون وهابیت و در نتیجه عامل عقب ماندگی مسلمانان شده باشد؟

پاسخ:

با عرض سلام و ادب

دستورات دین اسلام نقشی در اینگونه افکار افراطی و انحرافی ندارد،بلکه اینگونه افکار و عقاید ناشی از عدم درک درست و جامع از احکام و دستورات دین اسلام است.همانگونه که در جای خود ثابت شده است اسلام آخرین دین الهی و کاملترین و جامعترین دین است.لذا لازمه جامعیت این دین این است که برای تمام مسائل دستور و حکم مخصوی داشته باشد.گاهی جنگ نیاز است و گاهی صلح و ...،اما آنچه مهم است این است که مسلمانان با درک درست و دقیق و جامع از این دستورات،بدانند هر دستور و حکمی چه زمان و در چه مکان و با چه شرایطی باید اجرا گردد.

افراطی گری ناشی از نگاه سطحی و ناقص به دستورات دین اسلام است و دور شدن از مکتب انسان ساز قرآن و مفسران واقعی آن یعنی اهل بیت عصمت و طهارت است والا اگر مسلمین نسبت به دستورات دینی نگاه و درکی عمیق و جامع داشته باشند،نه تنها از دیگران عقب نمی مانند بلکه این دیگران هستند که باید برای رسیدن به جایگاه مسلمین تلاش کنند.چرا که در برهه های مختلفی از تاریخ اسلام،مسلمین در علم و فرهنگ و تمدن اینگونه بودند و متأسفانه بنابر دلایل مختلف که در پست قبلی هم به برخی از آنها اشاره شد،از مسیر پیشرفت و ترقی منحرف شده و کشورهایی که امروزه خود را پیشرفته و کشورهای اسلامی را عقب مانده معرفی می کنند،با ترفندهای مختلف،با بهره گیری از علوم اسلامی در مسیر ترقی قدم گذاشتند.

بعنوان نمونه:

در رابطه با نقش سامانيان در توليد و رواج علم همين بس كه برخي از نويسندگان معتقدند،پانصد سال وقت لازم بود تا اروپائيان برخي از پژوهش هاي عصر ساماني همچون رساله ي آبله و حصبه تأليف ابوبکرمحمدبن زکريای رازی(م313ق) را ترجمه كرده و بفهمند و به بسياري ديگر از زبانها در شهر ونيز برگردانند.يا فرمانرواياني چون شارل اول مجبور شوند تا فرمان ترجمه كتاب الحاوي رازي را نيز صادر كنند.(1)
اشپولر محقق معروف آلماني معتقد است كه سامانيان براي نخستين بار در ايران بعد از اسلام،عامل بيداري و ترويج معنويت و فرهنگ بودند.چنانچه تاريخ تمدن و فرهنگ ايراني بي نهايت بديشان مديون است و هنوز هم بايد عمل و شيوه رفتار سامانيان به عنوان مشوق علم و هنر مد نظر قرار گيرد.(2)

و چه زیبا فرمود امام خمینی(رحمة الله علیه) که:
اسلام به خودی خود هیچ عیب ندارد،هر عیب که هست از مسلمانی ماست.

پرسش:
آیا ورود دین در عرصه سیاسی و اجتماعی عامل عقب ماندگی نیست؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب
اگر با كمى دقت قوانين و دستورات نورانى اسلام را مطالعه كنيم خواهيم ديد كه دين اسلام در جميع شؤون، سياسى و اجتماعى و فرهنگى و اقتصادى، كشاورزى و نظامى و غير آنها، داراى بهترين قانونها است. دين حقيقي اسلام به رشد ، تعالي و پيشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگي مي‏انديشد و دانش، كار، تلاش و پيشرفت را به همگان توصيه مي‏كند، و چنين ديني نمي‏تواند مانع پيشرفت و عامل عقب ماندگي باشد؛ روش و منش مسلمانان سده نخستين تاريخ اسلام گواه اين مدعا است.
بي ترديد مسلمانان دوران عظمت و افتخار و شكوهمندي را پشت سر گذاشته‏اند، عصري كه تمدن اسلامي ضمن جبران كاستي‏ها و رفع عقب ماندگي‏ها، قرن ها سرآمد تمدن‏هاي جهاني بود به گونه‏اي كه «طي پنچ قرن، از لحاظ نيرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نيك و تكامل سطح زندگاني و قوانين منصفانه انساني و ادبيات و تحقيق علمي و علوم و طب و فلسفه پيشاهنگ جهان بود»[3]
ملت‏هاي بزرگ جهان نيز در آن عصر در بيشتر علوم وامدار مدنيت اسلامي بودند، بهره مندي اروپا از تمدن پر شكوه اسلام از واقعيات غير قابل انكار مورخان غربي است ؛ گوستاولوبون ضمن تاكيد بر حق مسلمانان در نجات اروپاي مسيحي از «حال توحش و جهالت» مي‏نويسد:
«نفوذ اخلاقي همين اعراب زاييده اسلام، آن اقوام وحشي اروپا را كه سلطنت روم را زير و زبر نمودند، داخل در طريق آدميت نمود و نيز نفوذ عقلايي آنان دروازه علوم و فنون و فلسفه را كه از آن به كلي بي‏خبر بودند به روي آنها باز كرد و تا ششصد سال استاد ما اروپاييان بودند.»[4]

سخن ويل دورانت در اين باره شنيدني است:
«اروپا از ديار اسلام غذاها و شربت‏ها و دارو و درمان و اسلحه و نشان‏هاي خانوادگي، سليقه و ذوق هنري، ابزار و رسوم صنعت و تجارت، قوانين و رسوم دريانوردي را فرا گرفت و غالبا لغات آن را نيز از مسلمانان اقتباس كرد.. علماي عرب (مسلمان) رياضيات و طبيعيات و شيمي و هيأت و طب يونان را حفظ كردند و به كمال رسانيدند و ميراث يونان را كه بسيار غني‏تر شده بود، به اروپا انتقال دادند.»[5]
پس علت عقب ماندگي جوامع اسلامي در عصر حاضر چيست و عدم پيشرفت مسلمانان را در كجا بايد جست؟ براي پاسخ به اين سؤال توجه به نكات ذيل شايسته است:
1. عقب ماندگي مختص كشورهاي مسلمان نيست همچنانكه پيشرفت منحصر در كشورهاي غير ديني نيست، در عصر حاضر بسياري از كشورهاي غير اسلامي چون برزيل دستخوش مشكلات توسعه نيافتگي و آسيب‏هاي آن هستند و از سويي برخي از كشورهاي اسلامي چون مالزي نيز وجود دارند كه در رديف كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه قرار دارند.
2. مشكلات معنوي و آسيب‏هاي اخلاقي حاكم در كشورهاي توسعه يافته را نبايد از نظر دور داشت، البته در پي ترويج اين ايده نيستيم كه هر توسعه‏اي مساوي با انحطاط اخلاقي و بحران معنوي است، ليكن مي‏توان گريز آن كشورها را از دين و باورهاي اعتقادي را عامل واپسگرايي اخلاقي دانست كه در صورت وجود معنويت و دين در جامعه چنين وضعيتي رو به كاستن مي‏نهاد.
3. عقب ماندگي مسلمانان ريشه در دين ندارد، بلكه رويگرداني آنان از پيام وحي را مي‏توان عامل عقب گرد آنان دانست. بعبارتي مسلمانان خود مسؤول اين انحطاط مي‏باشند و در صورت بازگشت به حقيقت دين و پايبندي به عقايد و فرامين اسلام مي‏توان به برتري و پيشرفت اميد داشت :
«أَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ اًِّنْ كُنْتُمْ مُؤمِنِينَ .. وَ تِلْكَ الأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ ؛ شما برتريد اگر مؤمنيد.. ما اين روزها(ي شكست و پيروزي) را ميان مردم به نوبت مي‏گردانيم (تا آنان پند گيرند).»[6]

4. وجود حاكميت‏هاي فاسد و خودكامه در راس كشورهاي اسلامي و سيطره بيگانگان در عقب ماندگي دول مسلمان بي تاثير نيست. همچنين تفرقه و گسست‏هاي موجود ميان كشورها و غفلت‏هاي بسيار را نيز نمي‏توان از نظر دور داشت.

پی نوشتها:
[1]. فيليپ خليل حتي،تاريخ عرب،ترجمه ابوالقاسم پاينده،چاپ دوم،تهران،آموزش انقلاب اسلامي،1366ش.ص467.
[2]. برتولد اشپولر،تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي،ترجمه جواد فلاطوري،تهران،انتشارات علمي و فرهنگي.1364ش.ج1ص142.
[3].تاريخ تمدن، ويل دورانت، ج 11، ص 317.
[4].تمدن اسلام و عرب، ص 751.
[5].تاريخ تمدن، ج 11، ص 319.
[6].سوره آل عمران، آيه 139 و 140.

موضوع قفل شده است