جمع بندی علت استقبال حضرت علی (ع) از مرگ با اینکه می دانستند قرار است به شهادت برسند؟
تبهای اولیه
با سلام وخسته نباشید خدمت بزرگان
با اینکه حضرت میدانستند قرار است به شهادت برسند چرا باز با روی گشاده به استقبال این امر رفتند ومیخواستند چه چیزی را به مردم با این کار برسانند و علت علمی این کار چیست؟؟؟؟
با تشکر از شما
با سلام وخسته نباشید خدمت بزرگانبا اینکه حضرت میدانستند قرار است به شهادت برسند چرا باز با روی گشاده به استقبال این امر رفتند ومیخواستند چه چیزی را به مردم با این کار برسانند و علت علمی این کار چیست؟؟؟؟
با تشکر از شما
با سلام خدمت شما دوست گرامی
- در فرهنگ اسلامی، مرگ برای مومن، مانند پلی است که او را از مکانی سخت به مکان آسایش و راحتی منتقل می کند. در واقع مرگ بشارتی است برای مومن که او را از زندان دنیا رها ساخته و به سرای ابدی که جایگاهی ویژه ای را برای او دارد، رهنمون می شود. رها شدن از این جهان برای حضرت علی(ع) که سختی های بسیاری را از جانب دشمنان و حتی اطرافیان متحمل شده بود و رفتن به جهان باقی و به پایان رساندن پرونده ای درخشان از خدمات به اسلام، امری فوق العاده شادی بخش است و دلیل استقبال حضرت از چنین واقعه ای روشن است.
- مسئله دیگر، درسی است که این حرکت ایشان برای دیگر افراد دارد و آن پیام این است که مرگ را فراموش نکنیم و خود را جاودان در این دنیا نبینیم، به عبارت دیگر به این دنیا دلبستگی نداشته باشیم و بدانیم که روزی مانند حضرت علی از این دنیا خواهیم رفت. اگر مانند ایشان دلبسته دنیا نباشیم و بر اساس وظابف خود عمل کنیم، رفتن ما نیز خوشایند و دلپذیر خواهد بود.
موفق باشید
با اینکه حضرت میدانستند قرار است به شهادت برسند چرا باز با روی گشاده به استقبال این امر رفتند ومیخواستند چه چیزی را به مردم با این کار برسانند و علت علمی این کار چیست؟؟؟؟
من به نظرم جواب این سوال یه کلمه هست .عشق.
شهدا مگه نمیدونستن که اگه برن جبهه شهید میشن؟ پس چرا میرفتن؟
چون عشق الهی شون سرریز کرده بود.
[="Microsoft Sans Serif"]
از عـــلی آمــــوز اخلاص عمـــل /// شــــیر حـــق را دان، مطــــهر از دَغـــل
بسیار زیباست که حتی در شیوهی مردن شیرخدا نیز اندیشه میکنید؛ بدونشک همهی کارهای این آدم شگرف، آموزههایی ژرف دارد.
علی، یک آدم ساده نبود؛ او «عارفی» والا مقام بود که یک سنی همچون «غزالی» در مورد او میگوید: «او زاهدترین زاهدان بود.»
برای عارفان، مرگ بسیار شیرین است زیرا آنان روحی بسیار بزرگ دارند که سالها در بدنشان گنجانده شده است و این روح همواره در پی بیرون آمدن است؛ همانگونه که شیرخدا در نماز، از بدن خود ناآگاه میشد چون روان وی بسیار سرکش بود و در آن بدن به هیچ روی نمیتوانست بماند و هر روز چند بار به سوی یار زبانه میکشید.
مـــرگ تــن، هــدیهســت بر اصحـــاب راز /// زرّ خــالص را چه نقصـــان اســت، گـــاز؟
(گاز: قیچی)
بازگانان کهن، برای اینکه بدانند یک زر خالص است، آنرا با قیچی دو نیم میکردند که ببینند درون آن مس هست یا نه؟
زر اگر تکهتکه شود، بیمی بر او نیست؛ چون به آسانی میتواند دوباره شکل بگیرد. مرگ هم اگرچه دونیم شدن است؛ ولی برای عارفان، بیمی از مرگ نیست و از آن خوشحال هم میشوند چون خالص بودنشان برای خدا نمایان میشود؛ همچون زری که از دو نیم شدن و آزمایش و محک، بیمی ندارد چون ناخالصیای در درون ندارد.
زر همـــی گـــوید: بلــی ای خـــواجهتــاش /// لـــیک میآیــد محـــک، آمـــاده بــاش
مرگ اگرچه دردناک است، اما برای عارفان، این درد شیرین است؛ زیرا در پس این درد، زندگیای جاوید است. همانگونه که زادن یک بچه، همراه با درد است؛ ولی این درد برای اینکه او را وارد جهانی بهتر کند، لازم است:
تــن، چـــو مـــادر، طفـــل جـــان را حـــامله /// مـــرگ، درد زادن اســـت و زلـــزله
*****
اما اینکه چرا وی با اینکه میدانست «بنملجم» چه کار میخواهد بکند، جلوی او را نگرفت، پرسش برانگیز است.
اگر شیرخدا مرگ را دوست داشت، چرا در جنگها شمشیر میزد؟ میتوانست کاری بکند که در جنگ به دیدار خدا برسد.
هنگامی که «هنده جگرخوار» به آن غلام زنگی میگوید: «علی و حمزه» را بکش.
آن غلام میگوید: «حمزه را میتوانم بکشم زیرا او تنها میجنگد و دلیرانه جلو میرود؛ ولی علی را نمیتوانم زیرا او در جنگ حواسش به همهجا است» و این را همه میدانستند؛ همانگونه که بنملجم در راه یا در تاریکیی نایستاد که علی را غافلگیر کند چون میدانست با علی نمیشود اینگونه رفتار کرد.
خب چرا علی در مسجد نیز چنان نکرد؟
نخست اینکه، بن ملجم کاری نکرد و تا زمانی که شیرخدا به نماز نایستاد، او هیچ کار اشتباه و یا سوقصدی نداشته است که شیرخدا بخواهد با او بجنگد. بنملجم در سر نماز، در تنها جایی که شیرخدا بیخود میشد و نمیتوانست در این جهان از خود دفاع کند، چنین کاری را کرد.
دوم اینکه، دستور خدا چنان بوده؛ آنان اگرچه آینده را میدیدهاند؛ اما روی فرمان خدا، چیزی نمیگفتند.
حسین(ع) برای آن مسیحی از زمین آب بر میآورد؛ ولی برای خود، نه!
چون هر کار آنان باید در راه خدا باشد و خدا چنان نمیخواسته؛ عارفان، در خدا غرق شدهاند و هرچه را خدا بخواهد، انجام میدهند
کــار پاکـــان را قیـاس از خـــود مگـــیر /// گـــرچه باشــــد در نبشـــتن، شـــیر و شـــیر
چرا امام علی (ع) با وجود آگاهی از نیت شوم ابن ملجم، در جهت حفظ جان خود اقدامی نکرد.؟
امام در اطاعت فرمان خدا و فرمانبری از امر الهی به علم باطنی (علم امامت و علم غیب) خویش عمل نمیکند و همانند دیگر افراد عادی رفتار میکند، و در تمام احکام شرع همسان با دیگر افراد عادی است؛ زیرا خداوند تمام دستورهای خودرا از تمام بندگان یکسان خواسته و بر این اساس، پیامبر در حکم و قضاوت میان مردم به علم باطنی خود عمل نمیکرد و قضاوت خود را در میان مردم بر علم عادی قرار داده بود، چنان که میفرماید:
همانا من قضاوت میکنم میان شما به شاهد و یمین و برخی از شما در اثباتادعای خود زیرکتر است پس هر مردی که از مال برادرش چیزی را به سود او گرفتم و بهاو دادم، آن مال همانند پارهای از آتش است.[1]
مقصود این است که هرکس بر ادعای خود شاهد داشت و یا سوگند یاد کرد، من به سود او قضاوت میکنم، چه راست بگوید و چه دروغ و اگر به دروغ چیزی را گفت، همانند پارهای از آتش است.
بنابراین، اگر چه حضرت علی (ع) به زمان و نحوه شهادت خود علم غیب داشتند؛ اما در این امر مأمور به ظاهر بودند و حق نداشتند به علم غیبی خود عمل کنند، چرا که حضرت الگوی جامعه اسلامی بوده و باید از طرق و راه های عادی که در دسترس و در اختیار همگان است، به وظیفه خود عمل کند و شروط و ظروف متعارف را در نظر بگیرد و رفتار خود را بر آنها تطبیق کند، و اگر امام بخواهد به علم غیب خود عمل کند دیگر نمی تواند الگو و اسوه مردم باشد؛ زیرا مردم چنین علمی را در اختیار ندارند. از طرف دیگر عمل ائمه (ع) بر طبق علم غیب باعث به هم خوردن نظم اجتماعی می شود. بنابر این آنان معمولاً و در اکثر موارد برطبق علم عادی خود عمل کرده و جز در موارد بسیار استثنایی به علم غیب خود عمل نمی کردند.
علاوه بر این که، نظام این عالم نظام آزمایش و امتحان است. قرآن مجید در این زمینه می فرماید :" آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مىشوند و آزمایش نخواهند شد؟ "[2] و در آیه دیگر می خوانیم :" آن کس (خدا) که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مىکنید، و او شکستناپذیر و بخشنده است. "[3] لازمه آزمایش و امتحان برخورداری از اراده و اختیار در انتخاب نیک و بد و جریان امور بر طبق روال عادی و رسیدن به نتیجه آن در سرای آخرت است. در حالی که استفاده از علم غیب و عمل بر طبق آن زمینه آزمایش را از بین خواهد برد؛ زیرا مانع ادامه عادی کارها می شود.
درست است که امام علی(ع) مانند دیگران وظیفه دارد از جان خود دفاع کند اما اولاً این وظیفه در محدوده علم عادی است و شامل علم غیب نمی شود.و ثانیاً طرف دیگر این عمل (شهادت امام علی ) ابن ملجم است که در حال امتحان است و علم امام نباید مانع آزادی و اختیار او شود در صورتی که اگر امام بخواهد به علم غیب خود عمل نماید اختیار از ابن ملجم سلب خواهد شد و زمینه ای برای آزمایش و امتحان او باقی نمی ماند و این بر خلاف سنت الهی است در حالی که سنت های الهی از جمله سنت امتحان بندگان تغییر ناپذیز و تبدیل ناپذیر هستند. قرآن مجید در باره سنت های الهی می فرماید: " هرگز براى سنّت خدا تبدیل نخواهى یافت، و هرگز براى سنّت الهى تغییرى نمىیابى! "[4] بنابر این چون عمل به علم غیب موجب تغییر و تبدیل سنت های الهی (آزمایش و امتحان)می شود امام نباید به آن عمل کند.
______________________
[1] الکافی ج : 7 ص : 414 بَابُ أَنَّ الْقَضَاءَ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ ،حدیث 1،. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ وَ بَعْضُکُمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ فَأَیُّمَا رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ مَالِ أَخِیهِ شَیْئاً فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ النَّارِ
[2] عنکبوت ،2:"أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون
[3] ملک،2:" الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُورُ"
[4] فاطر ،43:" فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً "
سوال:
علت استقبال حضرت علی (ع) از مرگ با اینکه می دانستند قرار است به شهادت برسند؟
پاسخ:
- در فرهنگ اسلامی، مرگ برای مومن، مانند پلی است که او را از مکانی سخت به مکان آسایش و راحتی منتقل می کند. در واقع مرگ بشارتی است برای مومن که او را از زندان دنیا رها ساخته و به سرای ابدی که جایگاهی ویژه ای را برای او دارد، رهنمون می شود. رها شدن از این جهان برای حضرت علی(ع) که سختی های بسیاری را از جانب دشمنان و حتی اطرافیان متحمل شده بود و رفتن به جهان باقی و به پایان رساندن پرونده ای درخشان از خدمات به اسلام، امری فوق العاده شادی بخش است و دلیل استقبال حضرت از چنین واقعه ای روشن است. در حدیثی از امام زین العابدین (ع) می خوانیم:
لمّا سُئلَ عنِ المَوتِ: لِلمؤمنِ كنَزعِ ثِيابٍ وَسِخَةٍ قَمِلَةٍ ، وفَكِّ قُيودٍ وأغلالٍ ثَقيلَةٍ ، والاستِبدالِ بأفخَرِ الثِّيابِ وأطيَبِها رَوائحَ ، وأوطَأِ المَراكِبِ ، وآنَسِ المَنازِلِ ؛ وللكافِرِ كخَلعِ ثِيابٍ فاخِرَةٍ ، والنَّقلِ عن مَنازِلَ أنيسَةٍ، والاستِبدالِ بأوسَخِ الثِّيابِ وأخشَنِها ، وأوحَشِ المَنازِلِ ، وأعظَمِ العَذابِ . (1)
در پاسخ به پرسش كــه : مرگ چيست؟- : (مرگ) براى مؤمن چون كندن جامه هايى چركينِ شپشی از تن است و از هم گسستن زنجيرهاى گرانبار و جايگزين كردن فاخرترين و خوشبوترين جامه ها و راهوارترين مركب ها و امن ترين منزلها . و براى كافر به منزله كندن جامه هايى فاخر از تن و منتقل شدن از منزل هايى امن و جايگزين كردن آنها به كثيف ترين و خشن ترين جامه ها و وحشتناك ترين منزلها و بزرگترين عذاب است.
- مسئله دیگر، درسی است که این حرکت ایشان برای دیگر افراد دارد و آن پیام این است که مرگ را فراموش نکنیم و خود را جاودان در این دنیا نبینیم، به عبارت دیگر به این دنیا دلبستگی نداشته باشیم و بدانیم که روزی مانند حضرت علی(ع) از این دنیا خواهیم رفت. اگر مانند ایشان دلبسته دنیا نباشیم و بر اساس وظابف خود عمل کنیم، رفتن ما نیز خوشایند و دلپذیر خواهد بود.
1. منتخب ميزان الحكمة: 518 (همچنین معاني الأخبار : 289 / 4)