جمع بندی علاقه شدید قلبی من به رهبری و نفرت از کسانی که حضرت آقا را قبول ندارند!

تب‌های اولیه

177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام,,, خواستم یه تشکری بکنم از همه بزرگوارانی که وقتشون رو برای تاپیک من اختصاص میدند و من را راهنمایی میکنند ,,,سپاسگذارم

من به خاطر علاقه به رهبرم دوست دارم شعری در موردش بنویسم یا عکسشو توی خونه م آویزون کنم یا تو پروفایلم بذارم

من کاری به کسی ندارم,,, انتقاد با دشنام خیلی فرق داره,,,اینکه تا یکی میبینه پروفایل رهبری دارم بیاد توهین کنه!!!
یا توی خونه م عکسشو دارم مورد تمسخر قرار بده!!!

وجدانا ناراحت نمیشین اگر خدایی ناکرده به پدرتون بی احترامی بشه!!!؟ ایشون که سید و رهبر منه! نائب امام زمان (عج) هستند ان شاءالله...چطور غمگین نشم؟!

یه حرفهایی میشنوم که فقط اشکم سرازیر میشه از خودم خیلی عصبانی میشم که نمیتونم دفاع کنم! چون اگرم بخوام دفاع کنم آخرش به بی احترامی به حضرت آقا ختم میشه!!!
رابطه با چنین آدمایی رو که خنجر به قلبم میزدند رو قطع میکنم,,,اما هستند کسانی که خیلی ناراحتم می کنند
فقط و فقط سکوت میکنم و دعا برای حضرت آقا و نابودی دشمنان ولایت
ان شاءالله خدا دعای منه روسیاه و سر تا پا خطا رو قبول کنه

من دیگه پستی ارسال نمی کنم,,,اما مطالب شما بزرگواران رو می خونم
ممنونم و خدا خیرتون بده
اجرتون با شهدا

پس از مرگ محمد شاه وآغاز سلطنت ناصرالدین شاه وصدارت امیر کبیر ٬«قاآنی» به مداحی در باره شاه وامیر کبیر پرداخت وبیش از ده قصیده در مدح امیر کبیر گفت وروزی بامید گرفتن کیسه های زر به خدمت امیر کبیر رفت.امیر نگاهی به قاآنی انداخت و پرسید چه میخواهی؟ قاآنی قدمی به جلو گذاشت وگفت ای امیر شما از میزان ارادت من به خود اطلا ع دارید چرا اجازه نمیدهید هر چند مدت یکبار من حضورتان برسم وقصیده ای را در بیان اوصاف جمیله آن حضرت سروده ام برایتان بخوانم؟ امیر در پاسخ گفت حقیتش را بخواهید من در اثر فشار کار های مملکتی فرصت شنیدن اشعار ندارم .امروزه مردم به کار احتیاج دارند وبدون کار هم نجات ملت میسر نیست . قاآنی لبخندی زد وگفت مقصودتان این است که به شعر احتیاج ندارند؟ کاملا موافقم که حضرتعالی نسبت به شعرا نظر خوبی ندارید ودستور داده اید.

نسیم خلد می وزد مگر زجویبار ها که بوی مشک می دهد هوای مر غزار ها
خوش ست کامشب ای صنم خوریم می به یادجم که گشت دولت عجم قوی چو کوهسار ها
زسعی صدر نامور مهین امیر داد گر کزو گشوده باب ودر زحصن واز حصار ها
امیر شه امین شه یسار شه یمین شه که سر زآفرین شه به عرش سوده بار ها
به هفت خط وچار حد به هر دیار و هر بلد فزون زحصر وحد تراست جان نثار ها
دو سال هست کمترک که فکر تو چون محک زنقد جان یک به یک به سنگ زد عیار ها
به جای ظالمی شقی نشسته عادلی تقی که مومنان متقی کنند افتخارها

در اینجا قاآنی لحظاتی مکث کرد وقصد داشت که دنباله قصیده را بخواند که امیر دست خود را بالا برد و گفت آقا بس کنید. مقصودتان از ظالم شقی کیست؟ قاآنی ساکت ماند وامیر ادامه داد، مقصودتان حاجی میرزا آقاسی است ؟همان کسی که ده ها قصیده در مدح او سرودی؟همان کسی که در باره زکامش هم شعر گفتی ؟ اینطور نیست؟همان کسی که در باره او گفتی.

پناه دولت اسلام دحاجی آقاسی که همچو دست فلک خامه اش گهر بار است

حال آن اسلام پناه دیروزی شده ظالم شقی امروزی شما شاعران به خاطر گرفتن مشتی زر وسیم هم چیز را زیر پا میگذارید خوب میدانم که فردا پس از من شعری در مدح دیگری می گویی ومرا به خیانت ودزدی متهم می کنی پس بیهوده نبود که من حقوق همه شاعران را قطع کردم در حالی که میدانم با من دشمن می شوند.قاآنی چون چهره خشمگین امیر رادید تلاش کردکه از اطاق خارج شود امیر فریاد کشید بایستید وسپس دستور داد چوب وفلک بیاورند تا قاآنی را تنبیه کنند.

-----------------------------------------------------------------------------------------

ان شاالله روزی را ببینیم که در آن روز ملت ایران ، محبوبشان را بیشتر نقد کنند تا امکان لغزش را از او بگیرند . با تملق و چاپلوسی ، با جانم فداها با 3 صلوات فرستادن، با ... با ... تنها امکان خطای مرادمان را بیشتر میکنیم .
«اُحثُوا التّرابَ فى وجوه المدّاحین» «خاک بر صورت مدح کنندگان بپاشید» .
به یاد بیاوریم محمدرضا شاه را ، او فکر میکرد که در ایران مخالفی ندارد تا اواخر حکومتش که با هلی کوپتر خیل جمعیت تظاهر کنندگان در تهران را دید اما دیگر برای تغییر دیر شده بود . چاپلوسی جان نثاران همواره موجب این می شود که حقایق در نزد زمامداران وارونه جلوه گر شود .
فکر می کنید آن تملق گویان " پدر تاجدار " ایران به خاطر پول و مال های دنیوی این کار را می کردند ؟ نخیر ، این داستان ها فقط به درد صدا و سیما می خورد .
آنان عاشق " شاهنشاه آریامهر " بودند . تا سر حد مرگ او را دوست داشتند . گارد جاویدان شاهنشاهی تنها منتظر یک اشاره " خدایگان شاه " بود تا انقلابیون را قلع و قمع کند . مقربان به شاهنشاه ، چاپلوسانی همچون هویدا بودند نه کسانی مثل قوام . همین جان نثاران بودند که به شاه تلقین کرده بودند که مخالفین شما مشتی کمونیست طرفدار شوروی ، تعدادی روشنفکر که در همه حکومت ها مخالف نظامشان هستند و تعدادی آخوند سنتی مخالف مدرنیته ، هستند . او تصور میکرد ملت ایران عاشق او هستند و وقتی در اواخر حکومتش از بالای آسمان پایتخت خروش مردم را دید ، باورش نمی شد . او حرف های تملق گویان را باور کرده بود و با بند بند وجودش معتقد بود اکثریت ملت طرفدار او هستند اما دیدیم که عاقبتش چه شد .

ما کی می خواهیم بفهمیم که صلاحمان در علنی شدن گفته های منتقدین هست نه احساسات عاشقانمان ؟ ما ملت ایران کی متوجه خواهیم شد که اگر میخواهیم مرادمان کمتر خطایی انجام دهد باید او را نقد کنیم یا اگر نمی توانیم، از نقادان با لبخند استقبال کنیم ؛ چون آنانند که ضامن بقای حکومتند ؟

میدانم سخت است . ما 2500 سال است که فکر میکنیم پادشاهانمان فر ایزدی یا عصمت ظلیه دارند و حکومت هایشان در امتداد ولایت الله است . اگر زمان هخامنشیان هم امکان عکس برداری بود حتما اکثر ایرانیان عکس پادشاهانشان را بر روی دیوار اتاقشان می آویختند . اتفاقا به نوعی هم اینکار را می کردند ، سکه ها و نقش های دیواره های باستانی را ببینید . زمان قاجار را در نظر بیاورید که چگونه تصاویر قبله های عالم در همه چیز من جمله استکان و اسکناس و غیره یافت می شود . تاریخ بیهقی را بخوانید تا ببینید ایرانیان در مقابل امیرالمومنین های حکومت عباسی ذلیل و خوار بودند و چطور از آن ها با احترام و جلال یاد می کردند . این تملق گویی چه نتیجه ای داشت ؟ کدام یک از آن پادشاهان را می شود با احترام یاد کرد جز عده ای معدود که در اثر لیاقت های خودشان امتیازاتی را برای ایران به ارمغان آوردند ؟
کی میخواهیم از تاریخ عبرت بگیریم ؟

روزگاری پادشاه های ما در فر ایزدی داشتند ، روزگاری خلیفه الله بودند ، در عصر بعدی سایه خدا بر زمین و روزی هم برای خود رسالت ویژه ای می پنداشتند و امروز هم نائب امام زمان اند . این نیز بگذرد اما اگر میخواهید از این نائب امام زمان به نیکی در آینده یاد شود او را به شدت نقد کنید .
والسلام علی من اتبع الهدی

سلام علیکم

فرمایش شما متین است . مجیزه گوئی شاعرانه و نوکرانه و چاکرانه امر شایعی است برای اهل تکبر . این افراد که پذیرنده نقد نیتسند و تحملی در برابر آن ندارند .
در حالیکه حومت اهل عدل نقد پذیر است و متکبر نیست . لذا بدیهی است کسی که سعی در اجرای حکم الهی است در عین نقد شدن محبوب واقع شود . این بدیهی است .

ولی بنده در این تاپیک بیشتر اتهام بر اساس اقوال و استنباط بدون تحقیق دیدم و کمتر مساله ای مطرح شد که نقد بحساب می آمد .

jostojoogarhaqiqat;797267 نوشت:
روزگاری پادشاه های ما در فر ایزدی داشتند ، روزگاری خلیفه الله بودند ، در عصر بعدی سایه خدا بر زمین و روزی هم برای خود رسالت ویژه ای می پنداشتند و امروز هم نائب امام زمان اند . این نیز بگذرد اما اگر میخواهید از این نائب امام زمان به نیکی در آینده یاد شود او را به شدت نقد کنید .

البته فکر نمیکنم افرادی که در عصر خلفای عباسی و اموی و پادشاهان بودند اگر امروز بودند و یا
افرادیکه در حکومت شاهان و دیکتاورهای سیستمی و غیر سیستمی و یا فاشیستی بسر میبردند و میبرند
این اتهامات بر اساس ایهام و یا نقل قول را و حتی بعضا انتقادها را
بخوانند و بگویند اینها در موقعیت و زمان ما هم مانند اینجا رخ میداد یا الان اتفاق می افتد .

بشدت نقد کردن بر فرض درست بودن با بسیار متهم کردن و افترا زدن متفاوت است . اتهام رهبر به فسق و فاسق بودن بدون دلیل و سند هم بمعنای نقد نیست . فرض کنید کسی بیاید بدون تحقیق و یافتن شاهد و دلیل مستدلی بیاید بنده یا شما را به سارق بودن و یا زندقه متهم کند یا اتهام دیگری بزند

این رویکرد که نقد نیست . و در این طریق بشدت عمل کردن معنایش بشدت نقد کردن نیست و هیچ محصولی که از نقد حاصل میشود از این روش حاصل نمیشود .

نقد از آن جهت که از روی تحقیق و خیرخواهانه است باعث پیشنهاد و راه جدید و اصلاح و امکان جدید میشود لذا فرد آگاه تشنه نقد است ولی اینها اتهام و در بسیاری از موارد که در جاهای دیگر بنده دیده ام تهمت زدن در حد فحاشی است .

این مطلب با بدلیل کمی اختلاف در جهت در پست دیگری ذکر میکنم

هر سال 7 تیر که میشود این سخن از شهید بهشتی بعد از 34 سال لیبل برخی سردر ها و گفتارها میشود که " ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت " ولی کمتر کسی به مفاهیم و تفاوتهای این تائید و رد توجه کرده

تشنه قدرت بودن یعنی همان بدنبال حکومت فاسد و فاسق ایجاد کردن . یعنی کسب قدرت مبنی و هدف فرد یا گروه قرار گیرد و هر چیزی را در راه رسیدن به این هدف قربانی کنند و از هر وسیله ممکن استفاده نمایند .

پس از رسیدن به هدف تنها به منافع خود و گروه خود بیاندیشند و اگر التفاتی به دیگران هم بشود در جهت این منافع شخصی و گروهی است .

ولی جنبه دیگری هست که محوریت حرکت و تلاش را بر اساس طریقت شرع میطلبد . چراکه حومتی که بر اساس روش قبل ایجاد میشود غیر از اینکه بواسطه ظالم بودن الملک لایبقی است و پایدار نیست مرضی رضای خدا هم نیست .

خب برای چنین رویردی آن افراد باید افراد بزرگی باشند . مانند امیرکبیر و نه مانند میرزای آقاسی و تدین و امثالهم

لذا اکثرا افرادی وارد حکومت میشوند چون ظرفیت لازم را ندارند یا احیانا معتقد به تفکر دوم هستند ولی در مواجهه با وسعت دنیوی شل میشوند حومت از نوع دوم به مشکل بر میخورد.

و نهایتا مردم بدلیل وفور افراد ضعیف و عملکردشان حکومتی از نوع اول تصور میکنند .

حال عده ای بخیال اینه این از نوع اول است می آیند آنچه که شایسته آن گروه است به دومی نسبت میدهند و یا اینکه میدانند چنین نیست ولی چون مخالف منافع خودشان است دست به اتهام میزنند تا زمانی که منافع خودشان تامین گردد و بعد دهانشان را از نقد و اتهام میبندند و مجیز میگویند .

مطلب اول: جوهر اصلی در مکتب امام بزرگوار ما، رابطه‌ی دین و دنیاست؛ یعنی همان چیزی که از آن به مسئله‌ی دین و سیاست و دین و زندگی هم تعبیر میکنند. امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس کار خود قرار داده بود.
...

اما دنیا مفهوم دیگری هم دارد. در متون اسلامی، دنیا به معنای نفسانیت و خودخواهی و اسیر هوی و هوس خود بودن و دیگران را هم اسیر هوی و هوس خود کردن، آمده است. سرتاسر قرآن و احادیث و کلمات بزرگان دین در طعن و طرد چنین دنیایی است. در لسان روایات ما، دنیای مطرودی که با دین قابل جمع نیست، به معنای هوی و هوس و نفسانیت و انانیت و خودخواهی و خودپرستی است؛ این دنیا شاخصه‌ی فرعون و نمرود و قارون و شاخصه‌ی شاه و بوش و صدام است؛ این دنیا شاخصه‌ی مستکبران ظالم و ستمگرِ روزگار در طول تاریخ تا امروز است. البته اینها مجسمه‌های بزرگترِ رذائل اخلاقی و این دنیای مذموم‌اند. یک انسان معمولی هم میتواند در دل و درون خود یک فرعون داشته باشد و به قدر توان و امکانات خود، فرعونی و قارونی و قیصری و امپراتورانه عمل کند. اگر امکاناتش بیشتر شد، او هم مثل فرعون و قارون و بقیه‌ی گردنکشان و طواغیت تاریخ خواهد بود. این دین با دنیا قابل جمع نیست؛ این همان دنیایی است که در لسان روایات، هووی دین نامیده شده است؛ نمیتوانند با هم جمع شوند. اگر کسی بخواهد دنیای به این معنا را با دین جمع کند، ممکن نیست. دین را با چنین دنیایی نمیشود آباد کرد. دین را در خدمت چنین دنیایی قرار دادن، خیانت به دین است. امام، ما را از اسارت دنیا هم برحذر میداشت. امام بزرگوار ما که دین را عین سیاست، عین اقتصاد و عین دنیا میدید، دائماً مردم و مسئولان را از دنیای به این معنا برحذر میداشت.

ما باید بین این دو معنای از دنیا فاصله قائل شویم.

بیانات در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) ۱۳۸۴/۰۳/۱۴

این تذکر و تبئین فقط در این نقل قول نیست بنده بعنوان نمونه این مطلب را آوردم .

//

فاتح;797326 نوشت:
ولی بنده در این تاپیک بیشتر اتهام بر اساس اقوال و استنباط بدون تحقیق دیدم و کمتر مساله ای مطرح شد که نقد بحساب می آمد .

سلام . پست بنده در مقام نقد رهبری نبود _ که این در موضوع تاپیک نیست و در تاپیک دیگری در حال پیگیری است _ بلکه هدف آن به چالش کشیدن این عقیده دوست داشتن شخص اول مملکت و مجیز گویی به جای نقد او بود .
فاتح;797326 نوشت:
البته فکر نمیکنم افرادی که در عصر خلفای عباسی و اموی و پادشاهان بودند اگر امروز بودند و یا
افرادیکه در حکومت شاهان و دیکتاورهای سیستمی و غیر سیستمی و یا فاشیستی بسر میبردند و میبرند
این اتهامات بر اساس ایهام و یا نقل قول را و حتی بعضا انتقادها را
بخوانند و بگویند اینها در موقعیت و زمان ما هم مانند اینجا رخ میداد یا الان اتفاق می افتد .

درست می فرمایید اما این مسئله منتی هم ندارد . وقتی یک زور گیر 20 میلیون شما را می گیرد و بعد 4 میلیون آن را پس میدهد دلیل نمی شود که بگوییم آن زور گیر عادل است.

فاتح;797326 نوشت:
بشدت نقد کردن بر فرض درست بودن با بسیار متهم کردن و افترا زدن متفاوت است . اتهام رهبر به فسق و فاسق بودن بدون دلیل و سند هم بمعنای نقد نیست . فرض کنید کسی بیاید بدون تحقیق و یافتن شاهد و دلیل مستدلی بیاید بنده یا شما را به سارق بودن و یا زندقه متهم کند یا اتهام دیگری بزند

این رویکرد که نقد نیست . و در این طریق بشدت عمل کردن معنایش بشدت نقد کردن نیست و هیچ محصولی که از نقد حاصل میشود از این روش حاصل نمیشود .


در آن یکی تاپیک هم گفته شد که اگر کسی زبان به توهین و افترا بگشاید توسط خود جامعه طرد می شود کما اینکه امروزه هم از آن مجراهای نقد زیر زمینی ، آن هایی عضو بیشتری دارند که به نقد علمی می پردازند و نه فحش می گویند و نه دشنام .
فاتح;797326 نوشت:
نقد از آن جهت که از روی تحقیق و خیرخواهانه است باعث پیشنهاد و راه جدید و اصلاح و امکان جدید میشود لذا فرد آگاه تشنه نقد است ولی اینها اتهام و در بسیاری از موارد که در جاهای دیگر بنده دیده ام تهمت زدن در حد فحاشی است .

یکی از پاسخ های شما در بالا داده شد اما دو نکته را باید ذکر کرد .
1 . نقد از روی خیرخواهی باشد یا نباشد ، دلسوزانه باشد یا نباشد ، با تحریک دشمنان باشد یا نباشد ، نقد است . به صلاح جامعه است . در پی درمان درد های مردم است . مانند پولی که ما به خاطر ریا و نه خدا به مسکینی می دهیم ، در هر حال دردی از آن فقیر دوا خواهد کرد .
2 . بسیجیانی که زبان به تهمت و فحش و ناسزا می گشایند نیز کم نیستند . از غیر که انتظاری نیست اما وقتی کسی می گوید بسیجی است و در جواب منطق فحاشی می کند ، جای تاسف است .

باقی صحبت هایتان هم در راستای موضوعات این تاپیک نیست و در آن یکی تاپیک مطرح کنید تا ببینیم و استفاده کنیم و بحث .

سلام علیکم

jostojoogarhaqiqat;797563 نوشت:
سلام . پست بنده در مقام نقد رهبری نبود _ که این در موضوع تاپیک نیست و در تاپیک دیگری در حال پیگیری است _ بلکه هدف آن به چالش کشیدن این عقیده دوست داشتن شخص اول مملکت و مجیز گویی به جای نقد او بود .

اگر منظور به چالش کشیدن دوست داشتن و بزعم تان مجیزه گوئی بود ؛ و نقد نبود , با اهانت به ایشان , آیا به آن نتیجه ای که مد نظرتان بود رسیدید یا نه ؟ این را خودتان بهتر میدانید

jostojoogarhaqiqat;797563 نوشت:
درست می فرمایید اما این مسئله منتی هم ندارد . وقتی یک زور گیر 20 میلیون شما را می گیرد و بعد 4 میلیون آن را پس میدهد دلیل نمی شود که بگوییم آن زور گیر عادل است.

بله با زورگیر و زورگو باید مقابله کرد . ولی قبل از مقابله باید اطمینان حاصل کرد که شخص مورد نظر مصداق همان زور گیر و زورگو است یا خیر .

و در مورد فرمایش دوم تان

اینکه بگوئیم چون بسیجی ها رهبر را دوست دارند ما دوست نداریم و ما هم نمیخواهیم آنها دوست داشته باشند و این را گفتیم , و آنها اهانت کردند ما هم باید اهانت کنیم , این روش درستی نیست .

فاتح;797614 نوشت:
اگر منظور به چالش کشیدن دوست داشتن و بزعم تان مجیزه گوئی بود ؛ و نقد نبود , با اهانت به ایشان , آیا به آن نتیجه ای که مد نظرتان بود رسیدید یا نه ؟ این را خودتان بهتر میدانید

سلام علیکم و رحمت الله .
من کی و کجا به رهبری اهانت کردم ؟
فاتح;797614 نوشت:
بله با زورگیر و زورگو باید مقابله کرد . ولی قبل از مقابله باید اطمینان حاصل کرد که شخص مورد نظر مصداق همان زور گیر و زورگو است یا خیر .

نیاکان ما در زمانی می زیسته اند که در کل جهان ظلم حاکم بود و تنها باید یک پادشاه ، خودش ، تکرار میکنم خودش ، عادل می بود تا در سرزمینش عدالت اجرا شود یعنی ساز و کاری برای اینکه اگر پاشاه ستمگر بود تا جلوی او را بگیرد وجود نداشت .
اما امروزه در دنیایی زندگی می کنیم که در اروپا سیستمی وجود دارد که اختیارات سیاستمداران را محدود میکند ، جلوی ظلم حزب حاکم را میگیرد ، مردم آزادی بیان دارند ، میتوانند آزادانه در خیابان ها تظاهرات کنند ؛ پس در چنین دنیایی ، دادن حق رای به مردم ، تحمل یک مجلس 5% مخالف ، آزادی بیان محدود و غیره منتی ندارد .
فاتح;797614 نوشت:
اینکه بگوئیم چون بسیجی ها رهبر را دوست دارند ما دوست نداریم و ما هم نمیخواهیم آنها دوست داشته باشند و این را گفتیم , و آنها اهانت کردند ما هم باید اهانت کنیم , این روش درستی نیست .

ما میگوییم بسیجیان در مقابل منطق شروع به فحاشی میکنند و یا برچسب " بی بصیرت " و غیره می زنند . دوباره میگویم، در مقابل حرف منطقی و مودبانه .
هیچ وقت هم نگفتیم که ما در مقابل اهانت آنان فحش میدهیم ، اینکه زبان به دشنام در مقابل یک انسان دیگر ولو مخالف بگشاییم را شرافتمندانه نمیبینیم .

[="Arial"][="Blue"]بنام خدا

فاتح;797326 نوشت:
البته فکر نمیکنم افرادی که در عصر خلفای عباسی و اموی و پادشاهان بودند اگر امروز بودند و یا
افرادیکه در حکومت شاهان و دیکتاورهای سیستمی و غیر سیستمی و یا فاشیستی بسر میبردند و میبرند
این اتهامات بر اساس ایهام و یا نقل قول را و حتی بعضا انتقادها را
بخوانند و بگویند اینها در موقعیت و زمان ما هم مانند اینجا رخ میداد یا الان اتفاق می افتد .

{اول که نقدوانتقاد و توهین و ناسزا درهرعصروحکومتی بوده {حتی ابتدای خلقت انسان و مخالفت فرشتگان و ابلیس با خداوندنسبت به سجده درمقابل انسان} خواه مخالفتها علنی یا پنهانی و بسته به پیشرفتهای علمی و فکری و الکترونیکی و متقابلا شیوع خبر یا اخباریااتفاقات یا شایعات بر اساس درد و رنج مردم هر زمان از ظلم همان رهبر یاحکومت و یا برعکس>>مردمی بی مرام و بی معرفت از حکومت یاافرادی خوب و سالم >> بهرحال وجودداشته و دارد و خواهدداشت >> که نمونه هاشم درتاریخ باید زیاد باشد}
دوم هم که باید خداراشکرگذاری کنیم که درکشوری زندگی میکنیم که مسئول اول آن و متقابلا همه دوستدارانش نقدپذیر هستیم یا شدیم که این باعث خوشبختی و پیشرفت خود ما خواهدبود{ناسزاگویی تعدادی بجای نقدمبتنی بر ادله و گواه وسند هم احتمالا برمیگرده به ناراحتی های جسمی یا ذهنی این افراد که ان نیز باید با مهرومحبت برطرف گردند نه اینکه با قوه قهریه مقابله به مثل نمود}

فاتح;797343 نوشت:
مطلب اول: جوهر اصلی در مکتب امام بزرگوار ما، رابطه‌ی دین و دنیاست؛ یعنی همان چیزی که از آن به مسئله‌ی دین و سیاست و دین و زندگی هم تعبیر میکنند. امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس کار خود قرار داده بودند.

بنظرمن سخن بسیار پرمغز و پرمحتوایی ست که متاسفانه شاید بد برداشت شده یا اشتباه عمل میشودکه این اشتباهات هم شاید برمیگردن به عدم شناخت دقیق و درست ما مردم از خودمون یا نوع انسان که هنوز علم غربی هم با تمام پیشرفتهایش بدان دست نیافته که جای ادامه ان دراینجا و دراین مقدارنمیگنجد اما برای دلیل یا پاسخی کوتاه و مختصرمیشود یک سوال را اینگونه مطرح نمود که چرا و به چه دلیل خالق بزرگ نیز،برای مخلوقاتش یا حداقل،یک انسان دو مخلوق جسم و روح قرار دادند؟؟؟{که امام فهیم و بزرگوار ما نیز با شناخت دقیق از انسان،برای آن تعبیر دین و دنیا یا دین و زندگی بیان نمودند}

فاتح;797339 نوشت:
تشنه قدرت بودن یعنی همان بدنبال حکومت فاسد و فاسق ایجاد کردن . یعنی کسب قدرت مبنی و هدف فرد یا گروه قرار گیرد و هر چیزی را در راه رسیدن به این هدف قربانی کنند و از هر وسیله ممکن استفاده نمایند .

فاتح;797339 نوشت:
پس از رسیدن به هدف تنها به منافع خود و گروه خود بیاندیشند و اگر التفاتی به دیگران هم بشود در جهت این منافع شخصی و گروهی است .

فاتح;797339 نوشت:
لذا اکثرا افرادی وارد حکومت میشوند چون ظرفیت لازم را ندارند یا احیانا معتقد به تفکر دوم هستند ولی در مواجهه با وسعت دنیوی شل میشوند حکومت از نوع دوم به مشکل بر میخورد.

اتفاقا شایعاتی از این دست الان دقیقا برای نظام مقدس ما ایجادشده و عینا جمله شما را ربط داده و میدهند به ان و بهمین دلیل است که میگویند از نظام مقدس ما توقع فساد نیست و دلیل میاورند و میگویند کشور و حکومتی که اینهمه ادعا دارد و برای مراقبت اینهمه صافی گذاشته چگونه هست که افراد فاسد توانسته یا میتوانند از ان رد شده و به قدرت برسند یا در قدرت و تصمیمات بزرگ و مهم اثربگذارند؟؟؟{پاسخ خودشون اینه که میگن چون نظام اجازه بروز و ظهور مخالفین بزرگ در مجلس و قانون و کشور برای خودشو نداده پس خودش از درون شروع به فسادنموده و فاسد شده است یا داره فاسد میشه>>کاری که کشورهای ابرقدرت و در راس آن امریکا کرده و میکنند که شاید بهمین دلیل بوده و هست که اجازه بودن مخالفین بزرگ میدن که در واقع درکنار ضرروزیانهایش،خودشون بهره های لازم و بیشتر را از اون ببرن}

هدف همه ما رساندن کشورعزیزمان به قله های افتخار و پیشرفت است که پشت دشمنانی که به ما مردم میگویند دین اسلام و مذهب تشیع جز فقر و فلاکت برای شما ملت چیز دیگری به ارمغان نیاورده و نمیاورد بخاک رسانده و این جز نقد و گفتن واقعیتها با ادای ادب و احترام به یکدیگر نخواهدبود و شرایط را که ابتدا میبایست خود حکومت ایجاد نموده یا مینمود با ایجاد تدریجی آزادی بیان دررسانه و این انجمن و انجمن هایی از این دست تا حدودی ایجاد نموده و مینماید{انشاالله ظرفیتها برای گفتن ازطرف ما ملت و شنیدن ازطرف مسئولان محترم هم موازی با آن بالا و بالاتربرود.انشاا...}

برای خواهرعزیزمون هم بگم که اتفاقا بخاطرهمین قلب پاکتون خداخیلی شمارادوست داشته که زمینه ای هم ایجادنمود تاشمابتونیدحرف دلتونو بزنید و جوابهایی بشنوید که گذشته ازهر شخص و دست،بالاخره سود خودشون بشما و خیلی های دیگه رسونده یاخواهندرسوند.[/]

و علیکم السلام و رحمه الله

jostojoogarhaqiqat;797635 نوشت:
اما امروزه در دنیایی زندگی می کنیم که در اروپا سیستمی وجود دارد که اختیارات سیاستمداران را محدود میکند ، جلوی ظلم حزب حاکم را میگیرد ، مردم آزادی بیان دارند ، میتوانند آزادانه در خیابان ها تظاهرات کنند ؛ پس در چنین دنیایی ، دادن حق رای به مردم ، تحمل یک مجلس 5% مخالف ، آزادی بیان محدود و غیره منتی ندارد .

هر کشوری را بتناسب شرایطی که بر آن حاکم است باید در موردش قضاوت کرد . مثلا کشوری که در جنگ است شرایط متفاوتی با کشوری که در صلح است دارد .

حال در نظر بگیرید
اگر اروپائی ها یا امریکائی ها 10 درصد مداخلات خارجی و کار شکنی هایی که ما در این سی و چند سال داشتیم را داشتند آیا این احتمال وجود نداشت که مثلا برای مراوده با همسایه یا غذا دادن به گربه ها باید میرفتند از چند ارگان مجوز میگرفتند ؟ حتما میگوئید نه امکان ندارد . دموکراسی است حقوق بشر است حقوق شهروندی است ...

الان که تهدیدی علیه ملت شان نیست بخشی از زندانهای سیاسی امنیتی شان معلوم نیست کجاست و کمتر کسی از آنها خبر دارد . رئیس جمهورها اعم از اروپائی اسیائی افریقائی و امریکائی نمیتوانند به همسرشان زنگ بزنند و فقط حرفهای خصوصی شان را خودشان بشنوند چه برسد به مخالفانشان .

مردم عادی شان هم همین وضع را دارند این را احتمالا شما هم میدانید
وو ...

این چه نوع آزادی است ؟ من خودم در خانه ام یا محل کارم تنها هستم . فقط یک نفر هست که مرا میبیند ولی این بیچاره های صدها نفر رصدشان میکند .

فاتح;797659 نوشت:
این چه نوع آزادی است ؟ من خودم در خانه ام یا محل کارم تنها هستم . فقط یک نفر هست که مرا میبیند ولی این بیچاره های صدها نفر رصدشان میکند .

آقای فاتح . درست می فرمایید . منظور من عقل بشر است که به این مرحله رسیده که لازم نیست همه کاره کشور تنها یک نفر باشد . او دیگر نمیتواند قبول کند که آزادی بیان نباشد . همه این کارهایی که شما میگویید وجود دارد اما به شدت نقد و نفی می شود هم توسط اروپائیان ، هم توسط ایرانیان چه مسلمان و چه آتئیست .
اینکه در کشور ما آزادی بیان و انتقاد نباشد و کسی نتواند بر رهبری نظارت کند ، خلاف علم و تجربه انسان امروزی است .
ضمن عرض سلام و ادب خدمت جناب سونامی ، ببینید :
سونامی;797648 نوشت:
دوم هم که باید خداراشکرگذاری کنیم که درکشوری زندگی میکنیم که مسئول اول آن و متقابلا همه دوستدارانش نقدپذیر هستیم یا شدیم که این باعث خوشبختی و پیشرفت خود ما خواهدبود

بشر خردمند امروزی دیگر نمیتواند قبول کند که هیچ ساز و کاری برای کنترل قدرت و محدود کردن نفر اول مملکت و نظارتی بر او نباشد و باید دعا کنیم که ایشان نقد پذیر باشند و اگر نباشند هیچ راهی نداریم که جلویش را بگیریم.

[=arial]بنام خدا.

جناب jostojoogarhaqiqat جستجوگرحقیقت{حگیگت}اگرشماواقعا {و آنچنان که نام مستعار یا کاربری خود را این نام و مقصد مقدس انتخاب نموده اید} بدنبال حقیقت هستید یا میباشید مطمئنا میدانید که میبایست سخنان خود را براساس حقایق موجود نیز بیان نمایید و به این منظور بایست ابتدا حقایق را از دل شکیات و اشتباهات یا برداشتهای اشتباه بیرون آورد >> مثلا یک رهبر وجود دارد که کلی علاقمند و عاشق دارند {منجمله یکیش خود من که علیرغم همه مشکلات مالی و معیشیتی ام،باعث افتخارمم هست که علاقمند به اینچنین فرد و شخصیتی هستم که ایشان را سراسر علم و فهم و درک و شعورو صبر و معرفت و گذشت میدانم}
حال شما خود قضاوت نمایید اینهمه عاشق و علاقمند و دوستدار و تنها یک نفر ودر واقع یک تن و اینهمه سلایق و سلیقه های جور واجور که این یک نفر باید دل همه آنها را یا بدست آورد یا نشکند >> خداییش شما خود را بگذارید جای ایشان .. آیا میشود ؟؟
درست که شاید شما یا عده ای پاسخ بدهند مملکت داری کاری به این حرفها ندارد اما اینجا بحث مملکتداری به تنهایی نیست و بلکه بحث علاقه و عشق هم است و خودتون هم میدانید که معرفت حکم نمیکند با عاشق یا معشوق خود تا جای ممکن بصورت قانونی وخشک خشک برخورد نمود مثلا شما پدر 12 فرزند که همه عاشقانه شما رادوست دارند اما رفتارهایشان با خود شما یا دشمنان یا بدخواهانتان هم متفاوت وشما هم دریافته اند که تعدادیشون علیرغم هدفی خوب و مقدس ، دارند راه را بد میروند و اینک قصد هدایت انان را دارید اما به این راحتی و اسانی نمیشود و زمان میبرد مثلا درمورد شعارمرگ برآمریکا {تداوم یا متوقف؟؟چرا؟؟باید گفت یک شعار سی و اندی ساله هست و همه هم یا تعداد بسیاری هم میدانیم عوارض منفی تداوم این شعاربرای ایران و تشیع و نسل های آینده چه بوده یا هستن حال رهبریت عزیز و معظم ایران به این نقطه نظر رسیده یا میرسند که تداوم این شعارمتوقف و نباید ادامه یابد >>>>> آیا شما فکرمیکنید چه اتفاقی خواهدافتاد ؟؟ آیا همه دوستداران ایشان که اینهمه ادعای عشق و علاقه دارند،فقط یک کلمه میگویند چشم و دیگرهیچ ؟؟؟{البته شایدبله و شاید هم نه}

{گفتم که شما که بدنبال حقیقت هستید بدانید حقایق چی هستند یا چی میتوانند باشند یا چگونه میتوان انها را دید یا بیان نمود.بهرحال شما و امثال شما و همه ما حتی،باید بدانیم که همه کاری یا هرکاری زمان خودش را میبرد یا میطلبد}

باتشکر.

سونامی;797825 نوشت:
حال شما خود قضاوت نمایید اینهمه عاشق و علاقمند و دوستدار و تنها یک نفر ودر واقع یک تن و اینهمه سلایق و سلیقه های جور واجور که این یک نفر باید دل همه آنها را یا بدست آورد یا نشکند >> خداییش شما خود را بگذارید جای ایشان .. آیا میشود ؟؟
درست که شاید شما یا عده ای پاسخ بدهند مملکت داری کاری به این حرفها ندارد اما اینجا بحث مملکتداری به تنهایی نیست و بلکه بحث علاقه و عشق هم است و خودتون هم میدانید که معرفت حکم نمیکند با عاشق یا معشوق خود تا جای ممکن بصورت قانون خشک برخورد نمود مثلا شما پدر یا مادر 12 فرزند را درنظر بگیرید که همه عاشقانه او رادوست دارند اما رفتارهایشان با خود ایشان یا دشمنان یا بدخواهانشان متفاوت و ایشان هم دریافته اند که تعدادیشون دارن راه را بد میروند و اینک قصد هدایت انان را دارند اما به این راحتی و اسانی نمیشود و زمان میبرد مثلا درمورد شعارمرگ برآمریکا {که البته امروز دریک تاپیک جداگانه مطرح نموده و اگرموردتایید واقع شود درآن بحث خواهیم نمود که درهمینجا هم ازشما و همه اعضا محترم اسکدین دعوت بعمل میاید} یک شعار سی و اندی ساله هست و همه هم یا تعداد بسیاری هم میدانیم عوارض منفی تداوم این شعاربرای ایران و تشیع چه بوده و هستن حال رهبریت عزیز ایران به این نقطه نظر رسیده یا میرسند که تداوم این شعارمتوقف و نباید ادامه یابد >>>>> آیا شما فکرمیکنید چه اتفاقی خواهدافتاد ؟؟ آیا همه دوستداران ایشان فقط یک کلمه میگویند چشم و دیگرهیچ ؟؟؟

جناب سونامی ... ایشان مالک سرنوشت 80 میلیون ایرانی هستند . قسمتی از تقدیر ما را ایشان رقم می زنند .
به خدا قسم حق الناس است اگر ما ساز و کاری نداشته باشیم تا ایشان کمتر اشتباه کنند . نظارت بر و انتقاد از ایشان حق مسلم همه ماست .
چون ایشان معشوق و مراد شما هستند می خواهید بنده عاقبتم را به دست ایشان بدهم و هیچ نگویم ؟ در حالیکه می توان سیستمی داشت که در آن امکان خطای ایشان کمتر باشد ، سکوت کنیم تا رابطه شما با ایشان خدشه دار نشود ؟

سلام.

چقدر جالب. چقدر کاربران دیدشون نسبت به مسائل باز هست و نظرات جالبی در موارد مختلف اظهار میکنند.

کاش کمی از فکر و تعقل خود که صرف تدابیر اندیشیده شده در پاسخ به این سوال شده است را صرف بهبود سجایای اخلاقی خودمان و برخورد عملی و واقعی و اسلامی با برادران و خواهران در جامعه میکردیم.

به عمل کاربراید به سخندانی نیست برادران و خواهران.

سونامی;797841 نوشت:
گفتم که من قصدوهدفم این نیست تا در این تاپیک ادامه دهم و هدفم اینه تا موضوعی مهمتر در تاپیکی مهمتر دنبال شود که {که البته منتظر انعکاس ان میباشم} که درواقع ریشه همه مشکلات را انجا میدانم نه ولایت مطلقه یا جمعی فقیه و بلکه مشکل در درون ذهن ما انسانهاست و شما هم میتوانستید به نکته اخر ارسال بنده کمی بیشتر توجه نموده که اشاره ای داشت به >> صبر و زمان}

باتشکر.


در حقیقت پاسخم به شما نبود ، بلکه روی سخنم به استارتر محترم تاپیک است .
از قدیم گفته اند هر جا که عشق بیاید ، عقل می رود . سیاست عرصه عقلاست نه عشاق .

[="Arial"][="Blue"]بنام خدا.

jostojoogarhaqiqat;797845 نوشت:
نوشته اصلی توسط سونامی
گفتم که من قصدوهدفم این نیست تا در این تاپیک ادامه دهم و هدفم اینه تا موضوعی مهمتر در تاپیکی مهمتر دنبال شود که {که البته منتظر انعکاس ان میباشم} که درواقع ریشه همه مشکلات را انجا میدانم نه ولایت مطلقه یا جمعی فقیه و بلکه مشکل در درون ذهن ما انسانهاست و شما هم میتوانستید به نکته اخر ارسال بنده کمی بیشتر توجه نموده که اشاره ای داشت به >> صبر و زمان}

باتشکر.

در حقیقت پاسخم به شما نبود ، بلکه روی سخنم به استارتر محترم تاپیک است .

سونامی;797841 نوشت:
گفتم که من قصدوهدفم این نیست تا در این تاپیک ادامه دهم و هدفم اول اینه تا موضوعی مهمتررا در تاپیکی مهمتر دنبال نمایم که {که البته منتظر انعکاس ان هم میباشم} که درواقع ریشه همه مشکلات را انجا میدانم نه ولایت مطلقه یا جمعی فقیه یا رهبری یک یا چندتن بر قلت یا کثرت و بلکه مشکل را در درون ذهن انسانها میبینم که هنوزنتوانسته خود رابشناسد و ادعاهای بیشمار دارد و دوستان به نکته اخر ارسال بنده کمی بیشتر توجه نموده که اشاره ای داشت به >> صبر و زمان}
چون هرمشکلی یا اکثر مشکلات با صبر و زمان قابل حل و رفع خواهندبود.

باتشکر.

چون ارسال اولم را متن قول نموده بودید و چون انرا اصلاح نموده بودم لازم دونستم متن اصلاح شده ارسال خودم را مجددا بازچاپ نمایم.

باتشکر.[/]

سلام عليكم

jostojoogarhaqiqat;797720 نوشت:
قای فاتح . درست می فرمایید . منظور من عقل بشر است که به این مرحله رسیده که لازم نیست همه کاره کشور تنها یک نفر باشد . او دیگر نمیتواند قبول کند که آزادی بیان نباشد . همه این کارهایی که شما میگویید وجود دارد اما به شدت نقد و نفی می شود هم توسط اروپائیان ، هم توسط ایرانیان چه مسلمان و چه آتئیست .
اینکه در کشور ما آزادی بیان و انتقاد نباشد و کسی نتواند بر رهبری نظارت کند ، خلاف علم و تجربه انسان امروزی است .

آنچه كه علم و تجربه علم امروزي ميگويد چيست ؟

بيائيد با ذر چند نمونه عملكرد از همان علم و تجربه الگو برداري كنيم تا حرفي باقي نماند :

مالكوم ايكس جنبش مقابله با نژادپرستي

جنبش موسوم به وال استريت يا 99 درصدي ها

جنبش فرقه داوديه

جنبش هاي سوسياليستي و كمونيستي

چرا انها را بعنوان نمونه انتخاب كردم ؟
وجه مشترك اينها در اين موضوع است كه درخواست آنها از حكومت در تقابل و تضاد با اصل سيستم سرمايه داري است .

خب آيا سراغ داريد كه از اين جنبش ها كسي در مجلس يا در حكومت امريكا امروز حضور پيدا كرده باشند ؟

اين شهر فرنگي كه بعضي تصور ميكنند , حتي خود مالكين و ساكنين آن شهر فرنگ بسياري از اين ادعاها و تصور ها را نشنيده اند .

سلام عليكم و رحمه الله

nobelist;797837 نوشت:
سلام.

چقدر جالب. چقدر کاربران دیدشون نسبت به مسائل باز هست و نظرات جالبی در موارد مختلف اظهار میکنند.

کاش کمی از فکر و تعقل خود که صرف تدابیر اندیشیده شده در پاسخ به این سوال شده است را صرف بهبود سجایای اخلاقی خودمان و برخورد عملی و واقعی و اسلامی با برادران و خواهران در جامعه میکردیم.

به عمل کاربراید به سخندانی نیست برادران و خواهران.

ضمن تائيد جهت مطلب شما اين نكته را عرض كنم كه گفتمان تنها راه تبادل انديشه است و تدابير از سنتز گفتمان ها و ديدگاه هاي متباين بوجود مي آيد و در عرصه اجرا , اعمال بدين شكل اصلاح و بهينه ميگردد . اميدوارم آنچه كه خواستار آن شديد اتفاق بيفتد.

jostojoogarhaqiqat;797845 نوشت:
از قدیم گفته اند هر جا که عشق بیاید ، عقل می رود . سیاست عرصه عقلاست نه عشاق .

خیر اینگونه نیست!
ما با عقل وحدانیت خدا و نبوت و معاد را در می یابیم و با عشق در مسیر خدا گام بر می داریم
ما با عقل ولایت امیر المومنین علیه السلام و حقانیت تشیع را در می یابیم و با عشق به ریسمان اهل بیت چنگ می زنیم
ما با عقل ولایت مطلقه فقیه را در می یابیم و با عشق از آن حمایت کرده و گوش به فرمان هستیم

مادامیکه عقایدتان برا اساس نظرات قدیمی ها! باشد و نه تحقیق بدون تعصب، حق بر شما پوشیده خواهد ماند

تبسم عشق;796756 نوشت:
سلام و ممنونم از همه
مجبور شدم بر خلاف میل باطنی ام خودم را معرفی کنم,,,صاحب تاپیک من هستم خب البته شاید برخی کاربرها با توجه به نوع نوشتار من متوجه شده باشند
بیشتر توی این تاپیک سرزنش شدم غیر از چند تا بزرگوار که کمکم کردند
خواستم به جناب طاهر یا مدیر محترم بگم تاپیکو منهدم کنند

اگر من چیزی بلد نیستم تاپیک زدم یاد بگیرم نه اینکه بریزید روی سرم!!!!

بابت نفرینی که همه روی این قضیه کلید کردید اون روزی که این تاپیک رو زدم فوق العاده ناراحت بودم از یه عده که به خاطر حمایت و علاقه به رهبری هم من را مورد سرزنش قرار دادند و هم رهبرم را!!
نفرین من هم نه از ته دل بوده و نه کسیو گرفته

واقعا اون حرفها در مورد رهبرم رو شنیدن و سکوت کردن صبر جمیل میخواد!!!!
من نمیتونم پاسخ شما بزرگواران رو بدم چون همه ی شماها سطح سواد و معلومات تون زیاد هست اما من این چنین نیستم

فقط به راهنمایی های شما گوش خواهم کرد
ممنونم از همه

سلام
کتاب در این زمینه زیاد است این یک نمونه است که می توانید تهیه کنید و مطالعه بفرمایید

ولایت فقیه اثر حجت الاسلام محمد نجفی
در این کتاب ادله ما برای حق بودن ولایت فقیه و ایراداتی که به آنها گرفته اند و همچنین نقد ایرادات آمده است
موفق باشید

سوالی برای بنده مطرح شده
فردی میتواند شیعه باشد ولی رهبری را به عنوان رهبر در سیستم دینی قبول نداشته باشد و فقط از نظر جایگاه سیاسی انرا قبول داشته باشد ؟
کلا قبول نداشتن رهبری مطلقه یا اصلا توجه نکردن به ان در دین اشکالی وارد میکند؟
با توجه به اینکه برخی از علما و مجتهدین این امر ولایت مطلقه را قبول ندارند عرض میکنم

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

حامی;796588 نوشت:
اين انتقاد و پيشنهاد را مي توانيم به دفتر رهبري در قم منتقل كنيم ( دقت كنيد به مسؤلاني ندهيد كه داغ هستند وگرنه قبل از ان بايد وصيت نام خودتان را هم بنويسيد برخي هستند اگر رهبري به ايشان بگويند من معصوم نيستيم مي گويند نه شما اشتباه مي كنيد هستيد)

:farar::farar::farar:

سلام استاد

همان قسمت رمق پرسیدن و پرسشگری را میگیرد.

مثلا یک بار یکی از دوستانم نقدهایی به یک شخصیتی داشتند (که یک شخص دیگری را معجزه هزاره سوم نامیده بودند) و زمانی که صحبت های دوستمان را شنیدیم... حقیقتا برایمان سوال شد، اما از آنجایی که وصیت نامه تهیه نکرده بودیم، سوال نکردیم:khandeh!:[/]

زینبیون;797930 نوشت:
ما با عقل وحدانیت خدا و نبوت و معاد را در می یابیم و با عشق در مسیر خدا گام بر می داریم
ما با عقل ولایت امیر المومنین علیه السلام و حقانیت تشیع را در می یابیم و با عشق به ریسمان اهل بیت چنگ می زنیم
ما با عقل ولایت مطلقه فقیه را در می یابیم و با عشق از آن حمایت کرده و گوش به فرمان هستیم

اما با عقلتان از این ور خیابان آن ورش می روید ، اگر عاشقانه حرکت کنید مرگتان حتمی است . سیاست مانند رد شدن از خیابان است لطفا عاقلانه حرکت کنید .

زینبیون;797931 نوشت:
ولایت فقیه اثر حجت الاسلام محمد نجفی
در این کتاب ادله ما برای حق بودن ولایت فقیه و ایراداتی که به آنها گرفته اند و همچنین نقد ایرادات آمده است

بحث ما بر سر اثبات ولایت مطلقه فقیه نیست که شما این کتاب را معرفی میکنید . گیریم ولایت مطلقه فقیه کاملا اثبات شود ، بالاخره کسی در راس هرم قدرت خواهد نشست دیگر ؟
عاشق همیشه سعی در عیب پوشی معشوق می کند اما عاقل اتفاقا در پی عیب هاست . خطا پوشی از کسی که با اشاره انگشتش سرنوشت یک ملت دگرگون می شود ظلم است به آن مردم . در سیاست رهبر را باید عاقلانه دید نه عاشقانه .

زینبیون;797930 نوشت:
مادامیکه عقایدتان برا اساس نظرات قدیمی ها! باشد و نه تحقیق بدون تعصب، حق بر شما پوشیده خواهد ماند

آن چیز هایی که بنده مطرح میکنم از بدیهیات عقل و تا آنجا که میدانم فلسفه علوم سیاسی نوین است .

سلام عليكم

سید محمد جواد;797933 نوشت:
سوالی برای بنده مطرح شده
فردی میتواند شیعه باشد ولی رهبری را به عنوان رهبر در سیستم دینی قبول نداشته باشد و فقط از نظر جایگاه سیاسی انرا قبول داشته باشد ؟
کلا قبول نداشتن رهبری مطلقه یا اصلا توجه نکردن به ان در دین اشکالی وارد میکند؟
با توجه به اینکه برخی از علما و مجتهدین این امر ولایت مطلقه را قبول ندارند عرض میکنم

آقا سيد محمد جواد عزيز اگر اين سوال زيبا را در تاپيكي جداگانه مطرح ميكرديد اين امكان وجود داشت كه تمام جوانب موضوع را با حضور كاربران اساتيد پاسخ بدهند .
آنچه كه بنده در اين مورد ميدانم اين است كه

شيعه بودن بمعني پيروي از كتاب خدا و سنت نبوي بر اساس هدايت پيامبر و ائمه معصومين است . كسي كه چه ولايت فقيه را بپذيرد يا نپذيرد از كتاب و اهل بيت جدا شود ديگر شيعه نيست پس اصل كتاب و سنت پيامبر و اهل بيت اوست .

در ولايت فقيه كه اختلافي وجود ندارد و امر ولايت فقيه امر تثبيت شده اي است . ولي ولايت مطلقه فقيه ( بنا بر آنچه كه معني مطلق بودن در فقه است ) امر اختلافي است

بنظر حقير
چون اين موضوع وجه عقلاني دارد پس ممكن است فردي بلحاظ فقهي اين نظر را نپذيرد ولي بلحاظ عقلي آن را درست بداند و بپذيرد . اين را امري مصلحتي بداند

چنانكه غير شيعه و غير مسلمان هم بنا بر فطرت انساني و عقل مبتني بر آن ولايت يك فرد عادل و عالم و شجاع را بر يك فرد جاهل و جبار و ترسو ارجح ميدانند.

اما بعد اينكه فرموديد
آيا به دين اشكال وارد ميكند يا نه بايد ديد آيا حكم ولي فقيه مطابق دين هست يا خير . اگر مطابق دين بود و عمل نگرديد بله خب به دين اشكال وارد ميكند.

و اما عرض آخر

اين موضوع را در تاپيكي مجزا مطرح بفرمائيد تا چند كلام حرف بزنيم خارج از محدوديت موضوع تاپيك . با سپاس

jostojoogarhaqiqat;797940 نوشت:
بحث ما بر سر اثبات ولایت مطلقه فقیه نیست که شما این کتاب را معرفی میکنید . گیریم ولایت مطلقه فقیه کاملا اثبات شود ، بالاخره کسی در راس هرم قدرت خواهد نشست دیگر ؟

سلام
برادر گرامی
اولا بنده کتاب را به خواهری که استارتر تاپیک است معرفی کردم که راهنمایی خواسته بودند البته شما هم می توانید مطالعه کنید کتاب زیبایی است
دوما اگر ولایت مطلقه فقیه اثبات شود همه این حرف ها تمام می شود
دقیقا مثل آنکه بر شما ثابت شود پزشکی تواناست دیگر به داروها و تجویزاتش گیر نمی دهید و هر نسخه ای برایتان بپیچد از او می پذیرید

ما به ولایت مطلقه فقیه پایبند هستیم چون با عقل ضرورت و وجوب آنرا درک کرده ایم
و همین ولایت فقیه است که به اراده و لطف خدا لرزه بر اندام دشمنان انداخته

jostojoogarhaqiqat;797940 نوشت:
عاشق همیشه سعی در عیب پوشی معشوق می کند اما عاقل اتفاقا در پی عیب هاست . خطا پوشی از کسی که با اشاره انگشتش سرنوشت یک ملت دگرگون می شود ظلم است به آن مردم . در سیاست رهبر را باید عاقلانه دید نه عاشقانه .

jostojoogarhaqiqat;797940 نوشت:
اما با عقلتان از این ور خیابان آن ورش می روید ، اگر عاشقانه حرکت کنید مرگتان حتمی است . سیاست مانند رد شدن از خیابان است لطفا عاقلانه حرکت کنید .

هر عشقی زایل کننده عقل نیست بلکه حتی برخی از عشق ها عقل را زیاد می کنند
می پرسید چگونه؟؟
مثلا آنشخصی که با عقل خود به توحید ، معاد و نبوت ایمان آورده و دستورات دین را عاشقانه انجام می دهد( مثلا حجاب گرفتن زنان از مردان نامحرم، یا نگاه نکردن به نامحرم و ...) عقلش پیوسته بیشتر می شود و قدرت تشخیصش بیشتر می گردد

طبق روایت زیر هر گناهی مقداری از عقل انسان را نابود می کند و آنکه با تقوا است عقلش را از دست نمی دهد

و قد قال النبی صلّى الله عليه وآله و سلم لمعاذ...فقد اوحی الله عز و جل الی داوود علیه السلام... ولذلک قال علیه السلام: مَن قارف ذنباً فارقه عقلٌ لا يَرجِع إليه أبداً؛ كسي كه با گناه همراه شود پس به تحقيق جدا مي شود بخشي از عقل او در حالي كه هرگز به سوي او باز نمي گردد.»
محجه البیضاء جلد 8 ص 160

(از اینجا می توان به این نکته هم پی برد که ولی فقیه که از شروطش تقواست عقلش به خاطر گناهان در حال کم شدن نیست)
( آن زنی که زیر افتاب داغ حجاب سفت و محکم می گیرد عقلش می گوید سخت نگیر! ولی عشق به محبوب می گوید آنچه محبوب را خوش آید می پسندم! با عشق انجام میدهد عقلش هم ارتقا پیدا می کند
یعنی با عشق حجاب می گیرد عقلش و قدرت تشخیصش هم بالا میرود دیگر نمی گوید به من چه! مردها چشمشان را درویش کنند! نمی گوید من نمی دانم چرا باید حجاب کنم،می گوید عقل حکم می کند زندگی وکانون گرم سایر خانواده ها را با بی حجابی خود متزلزل نکنم، می گوید من در مقابل امنیت جامعه مسئولم، می گوید من حق ندارم مردان بی همسر را با بدحجابی خود به گناه بیندازم، آن عشق ورزی به خدا عقلش را هم ارتقا میدهد)

و طبق قرآن

و اتقوا اللّه و يعلمكم اللّه و اللّه بكل شىء عليم

282- بقره
هر کس تقوای الهی پیشه کند خدا به او علم می دهد

پس هر عشقی زایل کننده عقل نیست

حامی;796703 نوشت:
وقتي دل پر باشد و فشار روي فرد باشد ممكن است حتي در حالت خشم به خدا هم بد بگويد چه رسد به مقامات جكومتي ( اگر اين را فهميدم كسي را ضد ولايت فقيه نمي دانيم)

سلام
دقیقا درست است
من این را با تجربه به دست آوردم!

یکی از اقوام آمده بودند منزل ما، بعد از چند ساعت شروع کرد ایراد وارد کردن به تشیع و شبهه زدن به شهادت صدیقه طاهره س ، او یکی یکی می گفت و من جواب شبهاتش را به قدر بضاعتم می دادم،برخی شبهاتش هم برایم تازگی داشت و نشنیده بودم، هی شبهه زد و زد و زد و من گفتم و گفتم و گفتم ناگهان بلند شد به دیوار ضربه ای زد و گفت من پول ندارم ، من زندگیم به سختی می گذرد ، من در فشارم، می فهمی!! می فهمی!! من فقیرم در فشار مالی هستم، صاحبخانه میخواهد مرا بیرون بیندازد می فهمی؟؟
و من سکوت کردم و به او که از ناراحتی اشک می ریخت نگاه می کردم

او با تشیع مشکلی ندارد فقط در سختی بهانه گیری می کرد، اتفاقا چند روز پیش آمده بود و می گفت در یک گروهی اد شده ام که به شهادت حضرت زهرا س ایراد گرفته اند اینطوری گفته اند بگویید چطوری جوابشان را بدهم!

با عرض سلام و ادب

زینبیون;797996 نوشت:
دوما اگر ولایت مطلقه فقیه اثبات شود همه این حرف ها تمام می شود
دقیقا مثل آنکه بر شما ثابت شود پزشکی تواناست دیگر به داروها و تجویزاتش گیر نمی دهید و هر نسخه ای برایتان بپیچد از او می پذیرید

مثال جالبی زدید . فرض کنید ما بهترین پزشک جهان را پیدا کردیم ، آیا دیگر بر او نظارت نمی شود ؟ آیا بر او نمی توان خرده گرفت که این چه دوایی بود که آن بنده خدا دادی ؟ یعنی دیگر نقد نمی شود ؟

دنیا به ارزش " خرد جمعی " پی برده اما ما ایرانیان همچنان سیر نیاکانمان از 2500 سال پیش تا امروز را ادامه می دهیم . هنوز هم در کشور ما همه کاره یک نفر است ، بدون نظارتی بر او و نقدش .

زینبیون;797996 نوشت:
هر عشقی زایل کننده عقل نیست بلکه حتی برخی از عشق ها عقل را زیاد می کنند

احتمالا می دانید " عقل " در روایات به چه معناست . عقل روایات با عقلی که امروزه در محاورت استفاده می شود تفاوت دارد اگر نه از عقب ماندگی اسلام و مسلمین مشخص است که چه قدر عقلمان زیاد شده است . " عقل " در روایات با آنچه ما امروزه خرد و منطق می نامیم تفاوت دارد .

تبسم عشق;797232 نوشت:
سلام,,, خواستم یه تشکری بکنم از همه بزرگوارانی که وقتشون رو برای تاپیک من اختصاص میدند و من را راهنمایی میکنند ,,,سپاسگذارم

من به خاطر علاقه به رهبرم دوست دارم شعری در موردش بنویسم یا عکسشو توی خونه م آویزون کنم یا تو پروفایلم بذارم

من کاری به کسی ندارم,,, انتقاد با دشنام خیلی فرق داره,,,اینکه تا یکی میبینه پروفایل رهبری دارم بیاد توهین کنه!!!


این مساله که هیچ ایرادی ندارد. بنده خودم در شبکه های اجتماعی پرفایلم عکس رهبری با عنوام فدای رهبری است. که همیشه هم آرزویم این است که در مقام عمل نیز به مرتبه برسم که فدایی ولایت بمعنای واقعی آن باشم.

سید محمد جواد;797933 نوشت:
سوالی برای بنده مطرح شده
فردی میتواند شیعه باشد ولی رهبری را به عنوان رهبر در سیستم دینی قبول نداشته باشد و فقط از نظر جایگاه سیاسی انرا قبول داشته باشد ؟
کلا قبول نداشتن رهبری مطلقه یا اصلا توجه نکردن به ان در دین اشکالی وارد میکند؟
با توجه به اینکه برخی از علما و مجتهدین این امر ولایت مطلقه را قبول ندارند عرض میکنم

قبول نداشتن ولایت مطلقه فقیه در مسلمانی فرد مشکلی ایجاد نمی کند. اما همه فقهاء ما مرتبه ای از ولایت فقیه را قبول داشتند. عده ای قائل به ولایت در امور حسبیه برای فقیه بودند وبرخی معتقد به ولایت مطلقه فقیه.

jostojoogarhaqiqat;797940 نوشت:
اما با عقلتان از این ور خیابان آن ورش می روید ، اگر عاشقانه حرکت کنید مرگتان حتمی است . سیاست مانند رد شدن از خیابان است لطفا عاقلانه حرکت کنید .

عشقی که مبتنی بر عقلانیت باشد چنین نیست. وعشق بدون عقل در واقع عشق نیست. بلکه مستی است.

گفته بودید که ::و خیلی بهم میریزم اگر کسی قبولش نداشته باشه...

تحمل شنیدن نظرات مخالف یک امر حیاتیه .. و باید این قابلیت رو درخودمون تقویت کنیم .. ما داریم بین همین مردم و در همین جامعه زندگی میکنیم .. اگر عین سامورایی ها شمشیر برداریم و همه ی مخالفین رو ضربه فنی کنیم که راهی از پیش نمیبریم ..

اصلا شما که عاشق ایشان هستید ، کمی نگاه به منش و رفتار و صبر و نرمش ایشان در مقابل مخالفینشون بکنید !! ببینید که چطور با صبر و متانت این جامعه رو گرد هم جمع کردن .. بنظر بنده بسیار سیاس و متفکر هستند ..

کریم;796562 نوشت:
کاش همه ما به درجه ای از ایمان برسیم که راحت مثل شما بتوانیم بگوییم جانم فدای رهبر.

آيا مي‌توان جان را براي کسي غير از امام معصوم فدا کرد ؟

یارب;796742 نوشت:
دفاع از ولی فقیه در عصر غیبت در واقع همان دفاع از اصل دین است و ولایت فقیه چیز جدایی از دین یا در تضاد با دین نیست

ولايت فقيه آيا از اصول دين است؟ اصول دين شما شش تاست؟!

ولايت فقيه يک مسأله از فروع مسائل شرعي است و وظيفه مکلّف در اين مورد رجوع به مرجع تقليد خويش است.

یارب;796585 نوشت:
ولی فقیه با واسطه از سوی خداوند منسوب میشود...
درخصوص نسب ولی فقیه از سوی خداوند می توانید به این تاپیک مراجعه بفرمایید....

شما حتّی فرق منصوب و منسوب را هم نمي‌دانيد!

بگذريم، سؤال: چيزي را که خداي تعالی نصب فرمايد آيا مي‌توان خلع نمود؟

سبحان الله اين چگونه نصبي است که بندگان مي‌آيند و خلعش مي‌کنند؟!

تبسم عشق;798216 نوشت:
کسی نیستم که کسی بیاد جلوی من از رهبرم انتقاد کنه (البته جلوی من حق انتقاد هم نداره!!!!)

شما در مقامي نيستيد که به کسي حقّي إعطاء کنيد يا حقّي را از کسي سلب نماييد.

[="Times New Roman"][="Navy"]عرض سلام و ادب خدمت کاربران گرامی
به علت مباحث خارج از موضوع فعلا تاپیک تا حضور کارشناس محترم بسته می شود.
با تشکر
[/]

Hadi99g;798226 نوشت:
آيا مي‌توان جان را براي کسي غير از امام معصوم فدا کرد ؟

سلام وعرض ادب
چرا نشود؟ برای چی حاضریم اگر ایمانش را داشتیم جانمان را برای 14معصوم فدا کنیم؟ آیا بخاطر اسلام وخدا نیست؟
وقتی در زمان غیبت به تایید خود آنحضرات وبه دلایل قرآنی وروایی وعقلی فقیه جامع شرایط بعنوان نائب عام حاکم اسلامی می باشند. وبدنبال اجرای احکام دینی می باشند. چه ایرادی دارد که جانمان را در راه تحقق منویات ایشان که در واقع منویات اسلام است فدا کنیم؟
اگر انسان مطیع رهبری وفدایی ایشان نباشد. ثمره اش می شود ائمه مظلوم ما که چون در عصر خود فدایی وعاشق به اندازه نداشند جانشان را از دست دادند. لذا رهبر مملکت باید فدایی داشته باشد تا زنده بماند وبتواند احکام اسلام را اجرا کند. والا کسی برای اعدام سلمان رشدی کافر حرکت نمی کند. کسی برای دفاع از کشور با دست خالی به میدان جنگ نمی رود.

Hadi99g;798226 نوشت:
ولايت فقيه آيا از اصول دين است؟ اصول دين شما شش تاست؟!

ولايت فقيه يک مسأله از فروع مسائل شرعي است و وظيفه مکلّف در اين مورد رجوع به مرجع تقليد خويش است.


ولایت فقیه زیر مجموعه بحث امامت است چون ولی فقیه نایب عام معصوم می باشد. لذا بحث فقهی نیست بلکه بحث کلامی است. وزمانی که بحث کلامی شد تبعیت از فرامین ایشان برای همه حتی مراجع تقلید دیگر در امور حکومتی لازم می باشد.

Hadi99g;798226 نوشت:
شما حتّی فرق منصوب و منسوب را هم نمي‌دانيد!

بگذريم، سؤال: چيزي را که خداي تعالی نصب فرمايد آيا مي‌توان خلع نمود؟

سبحان الله اين چگونه نصبي است که بندگان مي‌آيند و خلعش مي‌کنند؟!


این یک اشتباه تایپی بوده که من عذر خواهی می کنم. واز فهم شما بزرگوار کمک می گیرم تا بحث روشن شود ان شاء الله، کسی نگفته که بندگان ولی فقیه را خلع می کنند. بلکه چون ولی فقیه انسانی است که شرایط لازم برای مدیریت وولایت در عصر غیبت را دارد. واین احتمال هست که بدلایل مختلفی این شرایط را از دست بدهد. چون ذاتا مثل بقیه انسان ها احتمال فراموشی ومعصیت در ایشان هم وجود دارد. لذا خود بخود عزل می شود. وکار خبرگان هم عزل نیست. همنطور که در اول هم نصب نمی کنند بلکه کشف می کنند. ودر اینجا هم با کشف عدم وجود شرایط برکنار می شود.
بزرگوار بین کشف ونصب در مساله ولایت فقیه از جانب خبرگان رهبری فرق وجود دارد. وبین عزل واز دست دادن شرایط لازم.

Hadi99g;798226 نوشت:
شما در مقامي نيستيد که به کسي حقّي إعطاء کنيد يا حقّي را از کسي سلب نماييد.

فکر کنم اگر خوب دقت می کردید. این خواهر بزرگوار در مقام بحث حقوقی نیست که بگوییم حقش را دارید یانه؟ بلکه در مقام بحث احساسی می باشد. که بنده تحمل این انتقادات را ندارم. حالا به هر دلیلی ولی این جواب سخن ایشان نیست.

تبسم عشق;798233 نوشت:
اونش دیگه به شما مربوط نیست!!!!
در هر مقامی که باشم کسی حق نداره جلوی من توهین و بی احترامی و حتی انتقاد به رهبرم کنه

شما هم اجازه نداشتید توی تاپیکم پست ارسال کنید...فکر کنم گفته بودم دیگه کسی پستی ارسال نکنه!!!!!!
ماشاءالله به ادب شما


خواهر بزرگوار درست است که ادبیات ایشان درست نبود. ولی سیره بزرگان ما جواب بدی با خوبی است. وایشان هم احساس وبرداشت خودشان را بیان داشتند. در ثانی این تاپیک ایجاد شده است. والان کار بستن یا ادامه دادن آن با مسئولان بزرگوار سایت است. لذا باید طبق روال خودش ادامه داشته باشد تا با اتمام بحث جمع بندی وبسته شود.

دوستان بزرگوار این تاپیک در باب علاقه وعشق به رهبری ونحوه مواجهه با منتقدان ایشان است. وبنا هم نیست کسی نظر دیگری را حتما قبول کند. لذا با رعایت احترام دیگر دوستان وبا سعه صدر بیشتر اگر در موضوع تاپیک سخنی دارید. بیان بفرمایید. بنده از حذف پست برخی از دوستان هم عذر خواهی می کنم. چون پست های خارج از موضوع بحث هرچند حاوی مطالب خوبی هم باشند. برای جلوگیری از انحراف بحث حذف می شوند.

تذکر:
دوستان بزرگوار این تاپیک در باب علاقه وعشق به رهبری ونحوه مواجهه با منتقدان ایشان است. وبنا هم نیست کسی نظر دیگری را حتما قبول کند. لذا با رعایت احترام دیگر دوستان وبا سعه صدر بیشتر اگر در موضوع تاپیک سخنی دارید. بیان بفرمایید. بنده از حذف پست برخی از دوستان هم عذر خواهی می کنم. چون پست های خارج از موضوع بحث هرچند حاوی مطالب خوبی هم باشند. برای جلوگیری از انحراف بحث حذف می شوند.

با سلام و احترام خدمت بزرگواران
از همه به خاطر رفتارم که تند و خارج از ادب بود عذرخواهی می کنم

توی همین تاپیک زیر هم نوشتم که خیلی زود عصبی میشم و جوش میارم,,, و این که تحملم کم هست

http://www.askdin.com/showthread.php?t=54633

حق با شماست بهترین راه صبوری و داشتن سعه صدر هست که متأسفانه من خیلی کم تحمل و عصبی هستم

متأسفم بززگواران...ان شاءالله حلالم کنید

[="Arial"][="Blue"]بنام خدا.

تبسم عشق;798553 نوشت:
با سلام و احترام خدمت بزرگواران
از همه به خاطر رفتارم که تند و خارج از ادب بود عذرخواهی می کنم

توی همین تاپیک زیر هم نوشتم که خیلی زود عصبی میشم و جوش میارم,,, و این که تحملم کم هست

http://www.askdin.com/showthread.php?t=54633

حق با شماست بهترین راه صبوری و داشتن سعه صدر هست که متأسفانه من خیلی کم تحمل و عصبی هستم

متأسفم بززگواران...ان شاءالله حلالم کنید

واقعا ماشاالله خواهر >> باچنین برخوردی روسفیدمون کردی.بااینچنین برخوردهایی ازطرف دوستداران و عاشقان رهبرعزیزمون میتونیم درعمل مدعی بشیم که راه ما برحقه یا درست تره.

باتشکر.[/]

کریم;798541 نوشت:
ولایت فقیه زیر مجموعه بحث امامت است چون ولی فقیه نایب عام معصوم می باشد. لذا بحث فقهی نیست بلکه بحث کلامی است. وزمانی که بحث کلامی شد تبعیت از فرامین ایشان برای همه حتی مراجع تقلید دیگر در امور حکومتی لازم می باشد.

عليکم السلام و ممنون از سعه صدرتان

قبلا معروض مي‌دارد مطالب اينجا صرفاً جنبه بحث علمي را دارد.

اين مطلب که فرموديد: ولايت فقيه زير مجموعه بحث امامت است، اثبات اين مدّعا خودش اوّل الکلام است.

مسأله امامت يکي از ضروريّات مذهب حقّه شيعه است، در حالي که مسأله ولايت فقيه و تبيين حدود و ثغورش، مورد اختلاف فقها است،

چگونه چنين نباشد و حال آنکه شيخ انصاري -رضوان الله عليه- که او را «خاتم الفقهاء والمجتهدين» خوانده‌اند،

در کتاب مکاسب پس از طرح مباحث مفصّل، در نهايت به عنوان نتيجه مي‌نويسد:

[=courier new]و بالجملة، فإقامة الدليل على وجوب طاعة الفقيه كالإمام إلّا ما خرج بالدليل دونه خرط القتاد.

ترجمه: (خلاصه ، اين مطلب که اطاعت از فقيه همانند اطاعت از امام عليه‌السلام، -غير از موارد خاص- واجب باشد، اثباتش از خرط قتاد سخت تر است)

(المکاسب المحرمه، چاپ کنگره، ج3، ص553)

يا براي مثال، علاّمه خويي(ره) در اين زمينه مي‌نويسد:
[=courier new]
يستفاد من الاخبار المعتبرة أن للفقيه ولاية في موردين و هما الفتوى و القضاء.

و أما ولايته في سائر الموارد فلم يدلنا عليها رواية تامة الدلالة و السند.

ترجمه: (از روايات معتبر استفاده مي‌شود که فقيه در 2 مورد ولايت دارد: فتوی و قضاوت ،

و امّا ولايت او در سائر موارد، روايتي که دلالت و سندش تمام باشد بر آن دلالت نمي‌کند.)

(التنقيح في شرح العروة الوثقی، شرح المسألة68، ص420)

فتحصّل که مسأله ولايت فقيه، از فروع مسائل شرعي است و آن هم از مسائل شرعي مورد اختلاف،

و وظيفه مکلّف در چنين مسائلي رجوع به مرجع تقليدش مي‌باشد.

البته اصل مسأله ولايت فقيه شايد کلامي باشد ولي بحث در وظيفه مکلّف است و محدوده ولايت مذکور، واينها قطعا بحث فقهي است

.


کریم;798541 نوشت:
این یک اشتباه تایپی بوده که من عذر خواهی می کنم.

استدعا مي‌کنم،

در مورد اعتذارتان: اشتباه که از حضرتعالي نبود تا اعتذار فرماييد، و اشتباه تايپي هم نبود چون چند بار تکرار شده بود

و در مورد جواب هم جواب ايشان بود که اگر فرصتي باشد توضيح عرض مي‌کنم،

اللهمّ عجّل لوليّک الفرج.

Hadi99g;798573 نوشت:
اين مطلب که فرموديد: ولايت فقيه زير مجموعه بحث امامت است، اثبات اين مدّعا خودش اوّل الکلام است.

مسأله امامت يکي از ضروريّات مذهب حقّه شيعه است، در حالي که مسأله ولايت فقيه و تبيين حدود و ثغورش، مورد اختلاف فقها است،


البته پرداختن به این بحث خارج از موضوع می باشد. اما بزرگوار ما بر اساس ولایت مطلقه فقیه بحث می کنیم که بزرگانی همچون ملا احمد نراقی، صاحب جواهر استاد شیخ انصاری، حضرت امام خمینی(ره)، علامه محمد تقی مجلسی، وخیلی های دیگر مثل محقق کرکی آنرا قبول دارند.
بله طبق دیگاه آیت الله خویی ززیر مجموعه فقه است. وکسانی که ولایت مطلقه را از باب انتخاب می دانند ونه نصب، ولی بحث ما بر اساس ولایت مطلقه فقیه است که جنبه کلامی پیدا می کند. ودیدگاههای دیگر فعلا مورد بحث ما نیست. وبرای اطلاع بیشتر می توانید در این زمینه کتاب ولایت فقیه حضرت امام وآیت الله جوادی آملی را مطالعه بفرمایید تا ابعاد بحث بخوبی روشن شود.

دو سوال درباره ولایت فقیه
1 - میخواستم ببینم اگه جهان اسلام یکی بشه . خوب سنی ها از شیعه بیشتر هستند.
بر اساس اصل ولایت فقیه خبرگان رهبری که اهل سنت بیشتر هستند رهبری که تعیین میشه سنی خواهد بود
خوب شما ان رهبر را بر اساس این اصل قبول میکنید.
2 - اگه حالا بر فرض کشور ارمنستان و روسیه با ایران متحد بشه . مسیحیت در ان زمان که اکثریت خواند بود چه جایگاهی خواهند داشت.

سلام عليكم

bababozorg;798638 نوشت:
دو سوال درباره ولایت فقیه
1 - میخواستم ببینم اگه جهان اسلام یکی بشه . خوب سنی ها از شیعه بیشتر هستند.
بر اساس اصل ولایت فقیه خبرگان رهبری که اهل سنت بیشتر هستند رهبری که تعیین میشه سنی خواهد بود
خوب شما ان رهبر را بر اساس این اصل قبول میکنید.
2 - اگه حالا بر فرض کشور ارمنستان و روسیه با ایران متحد بشه . مسیحیت در ان زمان که اکثریت خواند بود چه جایگاهی خواهند داشت.

براي اينكه سني ها و شيعه ها و غير مسلمانان با هم متحد شوند اولا الزامي نيست حتما يك كشور يا يك ملت شكل بگيرد يا ولي فقيه بر همه حكومت كند و يا غير تنها كافي است كه مردم آن كشور فردي عادل آگاه و شجاعي را انتخاب كنند حكومت مردم بر مردم شكل بگيرد بر اساس معتقدات و هم زيستي با ديگران

ولايت فقيه اقتنباس ديني حكومت مردم بر مردم است . اين اقتباس ايجاب ميكند كه ولي فقيه كه ولايت شرعي دارد بر اساس موازين اسلامي حقوق مردم را ادا كند و بر اساس همين موازين حسن ارتباط و همزيستي با ديگران داشته باشد.

کریم;798606 نوشت:
البته پرداختن به این بحث خارج از موضوع می باشد.

بلي خارج از موضوع است ولي متأسفانه در طول هفت هشت صفحه به همين مطلب پرداخته شده است.

کریم;798606 نوشت:
اما بزرگوار ما بر اساس ولایت مطلقه فقیه بحث می کنیم که بزرگانی همچون ملا احمد نراقی، صاحب جواهر استاد شیخ انصاری، حضرت امام خمینی(ره)، علامه محمد تقی مجلسی، وخیلی های دیگر مثل محقق کرکی آنرا قبول دارند....

بنده بدون سند حرف نمي‌زنم و بدون سند هم از کسي قبول نمي‌کنم چون به شعور مخاطبم احترام قائلم.

اکثر فقهاي اماميّه قائلند که ولايت مطلقه براي فقيه ثابت نمي‌باشند و عدّه قليلي به ثبوت ولايت مطلقه براي فقيه اعتقاد ورزيده‌اند:

شهيد صدر در اين زمينه مي‌فرمايد:

[=courier new]«و قد قال بعموم الولاية عدد قليل من العلماء كالمحقق الكركي و بعض أساتذتنا» (ماوراء الفقه، ج9 ص35)

در جلد اوّل از «صراط النّجاة» آمده:

سؤال 6: هل ترى سماحتكم ولاية الفقيه المطلقة أم لا؟

[=courier new]الخوئي: في ثبوت الولاية المطلقة للفقيه الجامع للشرائط خلاف و معظم فقهاء الإمامية يقولون بعدم ثبوتها و إنما ثبتت في الأمور الحسبيّة فقط و اللّٰه العالم.
[=courier new]التبريزي: الذي نقول به هو ثبوت الولاية للفقيه الجامع للشرائط في الأمور الحسبيّة بالمعنى الذي أشرنا إليه في جواب السؤال الأول كما أن له القضاء في المرافعات و فصل الخصومات.

البته بايد دقّت شود که ولايت بر امور حسبيّه، چيز کمي نيست، بلکه دائره گسترده‌اي دارد که مهمترينش اداره نظام است.

آية الله العظمی فقيد شيخ جواد تبريزي(ره) که فقيه عصر خود بود، در اين زمينه مي‌فرمايد:

والذي نقول به هو أن الولاية على الأمور الحسبيّة بنطاقها الواسع، و هي كل ما علم أن الشارع يطلبه و لم يعين له مكلفا خاصا،
و منها بل أهمها إدارة نظام البلاد و تهيئة المعدات و الاستعدادات للدفاع عنها
، فإنها ثابتة للفقيه الجامع للشرائط (صراط النجاة، ج1 ص10)

ايشان همچنين راجع به وجوب رجوع به مرجع تقليد در خصوص مسأله ولايت فقيه در جواب سؤال مي‌فرمايد:

باسمه تعالى:: نعم مسألة تقليدية و لكن حيث إنّ سعتها و ضيقها محل اختلاف فيجب على‌‌ كل مكلف الرجوع في ذلك إلى مرجع تقليده
و لا بأس بتبعية المقلد أوامر غير مرجعه إذا كانت متعلقة بما هو المشروع عند مرجعه، و اللّٰه العالم

همچنين راجع به اينکه مسأله مورد بحث، مسأله فقهي است نه کلامي، مي‌فرمايد:

[=noor_lotus][=noor_lotus]ليست مسألة ولاية الفقيه مسألة عقليّة بل هي كسائر المسائل الشرعية التي يجب على العامي الرجوع فيها للفقيه الأعلم، و اللّٰه العالم.

نکته ديگري که بايد توجّه داشت:

به فرموده خود مقام معظّم رهبري اگر کسي با استدلالات خويش به اين نتيجه برسد که ولايت مطلقه براي فقيه ثابت نيست، معذور مي‌باشد:

[=noor_lotus] [=courier new]و مَن انتهى به الاستدلال إلى عدم قبولها فهو معذور. (أجوبة الاستفتاءات، چاپ بيروت، ج1 ص12)

و سلامٌ علی عباده الّذين اصطفی.

[="Navy"]خواهری که فرق میان منسوب و منصوب را نمی داند (و اشتباه تایپی هم نیست، به قرینه تکرار) می نویسد:

یارب;796585 نوشت:
علت علاقه همه ما به رهبری روحی فداهدر طول ولایت الهی بودن ایشان است ،

سبحان الله عمّا يصفون،

متأسفانه مشکل ما در اعتقادات ما است و اين هم نتيجه‌ي بي‌اطّلاعي و عدم مطالعه است. به هر حال ذات پاک خداوند از اين توصيفات مبرّا است، سبحان الله عمّا يصفون.

ولايت الهي نه طول دارد و نه عرض! حتّی ولايت انبياء و اولياي الهي هم نه در عرض ولايت خداي تعالی قرار دارد و نه در طول آن!

استاد جوادي آملي در اين زمينه مي‌فرمايد:

«علّت اينکه ولايت انبياء و اولياء در طول ولايت خداوند نيست آن است که ولايت خداوندي که أحد و صمد است نا متناهي و خارج از حدّ و حصر است،

و چون نا متناهی است به مقطع خاصّی محدود نمی گردد تا از آن مقطع به بعد نوبت به ولایت دیگری برسد» (ولایت در قرآن، نشر إسراء، ص152)

یارب;796585 نوشت:
ولی فقیه با واسطه از سوی خداوند منسوب میشود

اولاً عنوان «نصب با واسطه از سوی خداوند» در کجای دین قرار دارد و چه دلیلی بر اعتبار این عنوان داریم؟

ثانیاً اعتقاد به نصب با واسطه مستلزم تالی فاسد است. بر اساس این نظریّه، همه فرمانداران ائمّه علیهم السلام، منصوب از سوی خدا بودند!

از أسامة بن زید، مالک اشتر و محمّد بن أبی بکر (ره) گرفته تا عثمان بن حنیف و مسیّب بن نجبه! اینها همه منصوب از سوی خدای تعالی بودند با واسطه!

یا شخصی که امام معصوم(ع) او را برای زندان‌بانی منصوب کرده بوده، منصوب از سوی خدا بود با واسطه!

یا شخصی که امام(ع) برای نظافت یک محلّه نصب کرده، نظافتچی مزبور منصوب از سوی خدا خواهد بود با واسطه!

مسلماً التزام به چنین نظریّاتی تبعات نا مطلوبی در بر خواهد داشت.[/]

دوست عزیز
ولایت فقیه یعنی در غیاب امامت باید فقیه مجتهد ، زمان داری حکومت را به دست بگیرد.
در حالی که شما گفتین مردم فرد عادل را بعنوان رهبر انتخاب کنند کافیه ؟ و از همزیستی سخن گفتی ؟
یعنی میفرمائید عراقی ها و مصری ها و ... رئیس جمهور دارند کافیه ؟
در اصل ولایت فقیه مردم کشورهای دیگه هم حق تعیین رهبری جز ولی فقیه را ندارند.
تازه سوال من چیز دیگه ای بود و ان این بود که اگر تعداد نفرات غیر شیعه مثل سنت در کشوری برتری یابد رهبری که بر اساس اصل ولایت فقیه تعیین میشه سنی خواهد بود.
تکلیف چیه؟
فرض کن جمعیت ایران 80 درصد سنی باشه . رهبری که بر اساس اصل ولایت فقیه تعیین میشه سنی است. شاید هم ضد شیعه هم باشه تکلیف چیه؟

bababozorg;798747 نوشت:
ولایت فقیه یعنی در غیاب امامت باید فقیه مجتهد ، زمان داری حکومت را به دست بگیرد.

سلام عليكم

مطالب قبل را بخوانيد . بايدي وجود ندارد . حكومت شاه نزد شيعيان اشكالي ندارد ولي ولي فقيه را شيعيان قبول نميكنند . شما چه اصراري داريد ؟
كمتر كسي هم سرش را از كتاب كمي در مي آورد و دور برش را مييند .

bababozorg;798747 نوشت:
در حالی که شما گفتین مردم فرد عادل را بعنوان رهبر انتخاب کنند کافیه ؟ و از همزیستی سخن گفتی ؟
یعنی میفرمائید عراقی ها و مصری ها و ... رئیس جمهور دارند کافیه ؟
در اصل ولایت فقیه مردم کشورهای دیگه هم حق تعیین رهبری جز ولی فقیه را ندارند.

بنده اشتباه كردم پرت رفتم . عذرميخواهم.

bababozorg;798747 نوشت:
ازه سوال من چیز دیگه ای بود و ان این بود که اگر تعداد نفرات غیر شیعه مثل سنت در کشوری برتری یابد رهبری که بر اساس اصل ولایت فقیه تعیین میشه سنی خواهد بود.

شيعه و سني در هر كشوري كه هستند ملزم به رعايت قوانين آن كشورند و امر حاكم ان كشور را بايد بپذيرند .

bababozorg;798638 نوشت:
دو سوال درباره ولایت فقیه
1 - میخواستم ببینم اگه جهان اسلام یکی بشه . خوب سنی ها از شیعه بیشتر هستند.
بر اساس اصل ولایت فقیه خبرگان رهبری که اهل سنت بیشتر هستند رهبری که تعیین میشه سنی خواهد بود
خوب شما ان رهبر را بر اساس این اصل قبول میکنید.
2 - اگه حالا بر فرض کشور ارمنستان و روسیه با ایران متحد بشه . مسیحیت در ان زمان که اکثریت خواند بود چه جایگاهی خواهند داشت.

سلام وعرض ادب
بحث ولایت مطلقه فقیه بر اساس مبانی شیعه می باشد. واهل سنت طبق مبانی خود که اطاعت از حاکم را لازم می دانند بالطبع در صورت حاکمیت ولی فقیه هم باید پایبند به آن باشند. اما اساس بحث ولایت فقیه بر اساس مبانی شیعه می باشد. واگر در جامعه ای اکثریت غیر شیعه ومسلمان باشند نمی شود. ولایت فقیه را بر آنها تحمیل کرد چون امری تحمیلی نیست. بلکه مردم باید قبول داشته باشند.
دوستان فقط لطف کنید طبق موضوع بحث کنید وسوال بپرسید. چون برای مباحث مربوط به ولایت فقیه تاپیکی های دیگری هم وجود دارد.

فاتح;798698 نوشت:
ولايت فقيه اقتنباس ديني حكومت مردم بر مردم است . اين اقتباس ايجاب ميكند كه ولي فقيه كه ولايت شرعي دارد بر اساس موازين اسلامي حقوق مردم را ادا كند و بر اساس همين موازين حسن ارتباط و همزيستي با ديگران داشته باشد.

البته بهتر است اینطور بگوییم که ولی فقیه مشروعیت خود را زا جانب خداوند متعال دارد. ولی در صورت این ولایت وتصدی امور تحقق وفعلیت پیدا می کند که مردم بخواهند واز ولی زمان تبعیت کنند. وسیره ائمه ما هم نشان می دهد که ولایت جنبه تحمیلی ندارد.

Hadi99g;798728 نوشت:
اکثر فقهاي اماميّه قائلند که ولايت مطلقه براي فقيه ثابت نمي‌باشند و عدّه قليلي به ثبوت ولايت مطلقه براي فقيه اعتقاد ورزيده‌اند:

ما منکر اینکه عده ای قائل به ولایت فقیه در امور حسبیه هستند نبوده ایم وخود نیز اشاره کردیم. ولی بحث اصلا این نیست. وبدون سند ومدرک هم قبلا ما این مساله را تایید کرده بودیم. سخن در این است که این ولی فقیه چه بر اساس ولایت در امور حسبیه یا ولایت مطلقه تصدی امور را دارد. عاقلانه ترین راه برای دفاع وحمایت از ایشان وایجاد محبتش در قلوب دیگران چیست؟
واگر کسی منتقد بر حاکم اسلامی بود چه بر اساس مبنای فقهی یا کلامی، که اینها داخل در موضوع بحث نیستند. به چه شکلی باید جوابش را داد؟

bababozorg;798747 نوشت:
تازه سوال من چیز دیگه ای بود و ان این بود که اگر تعداد نفرات غیر شیعه مثل سنت در کشوری برتری یابد رهبری که بر اساس اصل ولایت فقیه تعیین میشه سنی خواهد بود.
تکلیف چیه؟
فرض کن جمعیت ایران 80 درصد سنی باشه . رهبری که بر اساس اصل ولایت فقیه تعیین میشه سنی است. شاید هم ضد شیعه هم باشه تکلیف چیه؟

بستگی دارد مردم چه نوع حکومتی را تایید کند. وبخواهند. چرا که ولایت فقیه در هر شرایطی حتی اگر اکثریت مردم نخواهند بدنبال تحمیل خود نیست.

سلام عليكم

کریم;798754 نوشت:
البته بهتر است اینطور بگوییم که ولی فقیه مشروعیت خود را زا جانب خداوند متعال دارد. ولی در صورت این ولایت وتصدی امور تحقق وفعلیت پیدا می کند که مردم بخواهند واز ولی زمان تبعیت کنند. وسیره ائمه ما هم نشان می دهد که ولایت جنبه تحمیلی ندارد.

مشروعيت خود را از جانب خداوند دارد با اينكه مشروعيت او مطابق با دين است ميتواند دو معني متفاوت داشته باشد . ممن است برداشت بنده از مطلب شما اين باشد تائيد و نصب الهي صورت گرفته يا اينكه چنين برداشت كنم كه چون شرعي است مرضي رضاي خداست .

كدام برداشت صحيح است .

Hadi99g;798738 نوشت:
خواهری که فرق میان منسوب و منصوب را نمی داند (و اشتباه تایپی هم نیست، به قرینه تکرار) می نویسد:

سلام علیکم
بلاعرض ادب و احترام به محضر شما کاربر گرامی و محترم

اگر همه قضاوتهای شما بزرگوار اینگونه باشد که رسیدن به حقیقت خیلی برایتان سخت میشود!

از اینکه اشتباه بنده را متذکر شدید سپاسگزارم،اما اگر بنده حقیر بعد چند سال طلبگی و خواندن کتابهای مختلف در زمینه ولایت فقیه حد اقل فرق "منسوب "و "منصوب" را یادنگرفته باشم که خیلی بد است !! دعا بفرمایید خداوند به علم بنده بیفزاید تا از این اشتباهات انجام ندهم

Hadi99g;798738 نوشت:
استاد جوادي آملي در اين زمينه مي‌فرمايد:

«علّت اينکه ولايت انبياء و اولياء در طول ولايت خداوند نيست آن است که ولايت خداوندي که أحد و صمد است نا متناهي و خارج از حدّ و حصر است،

و چون نا متناهی است به مقطع خاصّی محدود نمی گردد تا از آن مقطع به بعد نوبت به ولایت دیگری برسد» (ولایت در قرآن، نشر إسراء، ص152)

حضرت آيت الله جوادي آملي در اين زمينه معتقدند كه اولي الامر ، به دو دسته تقسيم مي شوند : اولي الامر بالاصاله و اولي الامر تبعي كه اولي الامر بالاصاله همان امامان معصوم(ع) هستند كه در صورت فراهم بودن شرايط ولايت امر امت را بر عهده مي گيرند . ولي اولي الامر تبعي ، فقهاي عادل جامع الشرائط و منصوب به نصب عام از سوي امامان هستند كه در غياب امامان معصوم متصدي امور امت اسلام هستند و همانگونه كه در باره نائبان خاص امامان معصوم در دوران حضورشان ، عصمت شرط نبود در مورد اولي الامر هاي تبعي كه نائبان عام امامان معصوم در دوران غيبت هستند نيز چنين عصمتي لازم نبوده و صرفا فقاهات ، عدالت ، تدبير و مديريت نظام اسلامي كفايت مي كند . ايشان در اين زمينه چنين مي گويند : «اگر چه اولي الامر در آيه كريمه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» ظاهر در معصومين عليهم السلام است و آنان اولي الامر بالاصاله هستند ، ولي در عصر غيبت معصوم عليهم السلام طبق رهنمود عقل و نيز به دستور خود معصومين عليهم السلام ، نائبان ايشان اولي الامر هستند ، اما اولي الامر بالتبع ، و نه اولي الامر بالاصاله و همان گونه كه در عصر حضور و ظهور معصوم ، نائبان خاص ، بسياري از كارها را به عهده داشتند و مباشرت خود معصوم شرط نبود ، در عصر غيبت نيز نائبان عام ، اداره امور را به دست دارند . البته نائبان عام و منصوبان امامان معصوم عليهم السلام ، در مساله رهبري و حكومت ، عالمان و فقيهاني هستند كه سه شرط فقاهت ، عدالت ، تدبير و مديريت نظام اسلامي را داشته باشند .»(ولايت فقيه ، ولايت فقاهت و عدالت ، عبدالله جوادي آملي ، نشر اسراء ، ص 370)

یازهراسلام الله علیها

کریم;798754 نوشت:
سلام وعرض ادب
بحث ولایت مطلقه فقیه بر اساس مبانی شیعه می باشد. واهل سنت طبق مبانی خود که اطاعت از حاکم را لازم می دانند بالطبع در صورت حاکمیت ولی فقیه هم باید پایبند به آن باشند. اما اساس بحث ولایت فقیه بر اساس مبانی شیعه می باشد. واگر در جامعه ای اکثریت غیر شیعه ومسلمان باشند نمی شود. ولایت فقیه را بر آنها تحمیل کرد چون امری تحمیلی نیست. بلکه مردم باید قبول داشته باشند.
دوستان فقط لطف کنید طبق موضوع بحث کنید وسوال بپرسید. چون برای مباحث مربوط به ولایت فقیه تاپیکی های دیگری هم وجود دارد.

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما

ببخشید استاد اگر صلاح میدهید و اجازه میفرمایید پست قبلی بنده و سایر پستهای بزرگوارانی که دارد در خصوص اصل ولایت فقیه و اثبات آن و غیره بحث میشود به تاپیک مربوطه انتقال پیدا نماید تا بزرگواران آنجا بحث را ادامه دهند
زیرا بحث تاپیک هرچند درخصوص رهبری روحی فداه است اما موضوع مورد بحث همانگونه که خودتان هم اشاره فرمودید چیز دیگری است،
اینگونه افراد یا مجبورند برای به هم نخوردن نظم تاپیک پاسخ ندهند یا اگر پاسخ دهند مباحثه طولانی میشود و به موضوع اصلی پرداخته نمیشود

یازهراسلام الله علیها

یارب;798778 نوشت:
اگر همه قضاوتهای شما بزرگوار اینگونه باشد که رسیدن به حقیقت خیلی برایتان سخت میشود!

عليکم السلام، قضاوتي در کار نبود بزرگوار ،

عقلاي عالم ظواهر کلام را حجّت مي‌دانند و آنچه ظاهر کلام شما نشان مي‌دهد همان بود که عرض شد.

مطلبي هم که از استاد جوادي آملي نقل نموديد از ما نحن فيه بيگانه مي‌باشد،

اشکال در «ولايت طولي» بود که سرکار مطرح کرديد و عرض شد که هيچ ولايتي در طول ولايت خداي تعالی قرار ندارد.

طلبه بودن و نبودن هم باز ربطي به بحث ندارد، خيلي‌ها در اين انجمن داراي عناوين گوناگون حوزوي و دانشگاهي مي‌باشند.

اعتماد بر عناوين اعتباري کذائي باعث خواهد شد که فضل الهي در جهت ارائه‌ي طريق حق بر شما افاضه نگردد.

بنده نمي‌گويم به مقام معظّم رهبري علاقه‌اي نداشته باشيم، بلکه بايد علاقه باشد، بايد به علماء و مرجعيّت علاقه داشته باشيم،

اشکال در تعصّب مفرط نسبت به اين علاقه است و فساد ادلّه‌اي که براي علاقه کذائي اقامه مي‌کنيد.

عصمنا الله من الزلل، و وفّقنا للعلم والعمل.

موضوع قفل شده است