عقل انسان ناقصه یا کامل؟؟؟؟؟؟؟

تب‌های اولیه

150 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

باسلام خدمت کارشناس محترم.

کریم;478317 نوشت:
البته ناقص گفتن یک چیز است وعدم دسترسی عقل به بعضی از حوزه ها مساله دیگری است. استدلال اصلی بر ناقص بودن عقل نیست بلکه عقل چون مدرک کلیات است، وخیلی از نیازهای انسان جزئی هستند وبرای انسان وسلامت روحی وجسمی او لازم می باشند.

اگر امکان دارد مرز بین همین جزییات و کلیاتیکه می فرمایید را مشخص کنید. مثلا وقتی شما مریض می شوید آیا به نزد پزشک می روید یا فقیه و نماینده دین؟ و مریضی شما یک مساله کلی است یا جزییی؟
کریم;478317 نوشت:
مساله پرستش که نیازی اساسی برای انسان است باید راه کار وروش صحیح آن بیان شود که بهترین راه برای این مساله انبیاء هستند. در بعضی موارد تا عقل به ضرر چیزی دست پیدا کند طول می کشد چنانچه شما امروزه مثلا اطلاع پیدا می کنید دانشمندان ضرر شراب، دخانیات را وتاثیر انها در نابودی جسمی انسان را کشف کرده اند. در حالی که هزاران سال از زندگی انسان سپری شده است. دین کاری که می کند اموری که در حیات انسان مهم ولازم هستند را بیان می کند ودر واقع این کمکی برای عقل است.

سوال در مورد بخش قرمز رنگ :
1. چه حیاتی؟ حیات دنیوی؟
2. چه اموری در این حیات انسان مهم و تاثیرگذارند؟ ( برون دینی پاسخ دهید چرا که ما در مقام اثبات ضرورت الهی بودن دین هستیم. )
مثلا همین دخانیات که فرمودید. همان طور که می دانید انواع و اقسام مواد دخانی امروزه ساخته شده اند که در زمان وجود معصوم نبوده اند. حال حکم آنها را چه مرجعی و بر چه اساسی تعیین می کند.
کریم;478317 نوشت:
سخنی که ما می گوییم ودر واقع برداشت احادیث وآیات است راهی میانه ومطابق با عقل ومنطق است وآن اینکه عقل وشرع در برابر هم نیستند بلکه این انبیاء آمده اند عقلهای مردم را که در اثر گرایش به غرایز نفسانی تقریبا غیر کار آمد می شود شکوفا کنند. ومردم با تفکر وتدبر خود علیه غرایز نامشروع واعمال غلط خود قیام کنند. این ایرادات ونظرات زمانی قابل قبول است که دین در برابر عقل ایستاده باشد ویا مومن غیر عاقل ومتحجر تربیت کند در حالی که خود این دین در سوره اعراف می فرماید: خیل یاز کسانی که ما به جهنم می بریم آنهایی هستند که عقل دارند ولی تدبر وتفکر نمی کنند.(اعراف/176)

بنده نمی گویم دین و عقل در برابر همند. بلکه عرض بنده این است که دین هم منشا عقلانی و بشری دارد. دین ره آورد عقل سلیم انسان البته در زمان و مکان خودش هست. تکامل ادیان هم به دلیل تکامل عقل انسان بوده است. اگر عقل انسان می تواند خطا بکند دین هم می تواند. چرا که منشا دین همان عقل بشری است.
کریم;478317 نوشت:
آیا شما در تاریخ کسی عاقلتر از رسول خدا(ص) وامیرالمومنین دارید وکسی بیشتر از آنها به عقلانیت سفارش کرده است؟ می توانید به تصنیف غرر الحکم بحث عقل مراجعه کنید وببینید که آنحضرت چقدر به عقل اهمیت می دهد.

بنده مشکلی با این بزرگواران ندارم. ولی در این که کسی عاقل تر از ایشان وجود ندارد نظری ندارم. این بخش درون دینی است.
کریم;478317 نوشت:
این هم که این امام معصوم در بین ما نیست واین مشکل پیش می آید بخاطر این است که مردم قدر آنها را ندانستند وخداوند برای حفظ جان او از دیده ها غایبش کرد. لذا شما باید توپ را به زمین مردم وخودمان بیندازید که ایراد از ماست والا خداوند کوتاهی نکرده واولیاء خود را به میان مردم فرستاده است.

ایراد از ماست؟
ایراد بنده که هزار و اندی سال بعد از معصوم به دنیا آمده ام چیست؟
کریم;478317 نوشت:
اینکه مردم دیندار دچار خرافات می شوند حرفی نیست ولی این اشکال برای دین نیست بلکه مردمی است که بر خلاف تاکید قرآن عقل خود ررا رشد نمی دهند وسلایق خود را در دین دخالت داده وآن را دچار خرافات می کنند. یا اینکه بعضی از سود جویان مانند معاویه برا رسیدن به مطامع خود جعل حدیث کرده وخرافات را وارد دین می کنند.
ولی این ایرادات برای دین نیست چون منشا این اشکالات از جایی آب می خورد که مردم نسبت به بخشی از ضروریات دین بی تفاوت می شوند وعلی علیه السلام رابا آن عظمت خانه نشین می کنند بر خلاف توصیه پیامبر وکسانی را سر کار می آورند که برای توجیه حکومت خود وسرپوش گذاشتن بر روی حقایق نقل احادیث پیامبر را ممنوع می کنند واین زمینه ای می شود برای امثال معاویه تا احادیث جعلی را وارد دین کنند. شما باید بین دین ومعارف دینی وبرداشت مردم تفاوت بگذارید ودومی را به جای اولی یعنی برداشت غلط مردم را به نام دین ننویسید.

در نقل قول بالای شما به جای دین عقل بگذارید می شود پاسخ عقل گرایان به شما.
به عبارتی :
اگر خرافاتی بوسیله عقل انسان بوجود بیاید ایراد از عقل انسان نیست بلکه ایراد از کسانی است که از عقل خودشان درست استفاده نکرده اند.
کریم;478317 نوشت:
نبوت اگر ختم شده چون نیاز بشر تا روز قیامت بیان شده ولی ایراد از آنجا پیدا شده که جانشینان بر حق پیامبر که عالم به حقایق قرآن ودین هستند خانه نشین شدند. مقصر اصلی هم در این زمینه مردم هستند.

1. نیاز انسان چه بوده که تا روز قیامت تمام نیازهای انسان پاسخ گفته شده؟ نیازها که هر روز در حال تغییر و تحول است.
2. تقصیر بنده چیست؟
کریم;478317 نوشت:
اگر شما به همه ادله ای که ما ذکر ردیم مراجعه کنید که البته تمام آنها نقل نشده وخودتان می توانید به منبعی که داده شده مراجعه کنید، بخشی از این فواید دین برای انسان ضرورت دارد مثل روش صحیح بندگی وعبادت، وجزئیات آن وبیام حرامهایی که تک تک آنها مضر به حال انسان بوده واز سم خطر ناک ترند. اینها جزء ضروریات حیات بشری است.

بندگی و عبادت چیست؟ از کجا مشخص می شود که روش بندگی و عبادت برای زندگی انسان ضروری است؟
با فرض قبول سخن شما چرا بندگی و عبادت انسان همان کارهای خیر و نیکی و احسان نباشد که توسط عقل مشخص می شود.
کریم;478317 نوشت:
چرا حل نکرده است.اگر امروزه ایران به هر بهانه ای به دیگران حمله نمی کند وبه طبل جنگ نمی کوبد به خاطر همین دین ورهبری یک یدن شناس است. حزب الله همچنین، خیلی روحیه بشر را تغییر داده وبه این مساله جهت داده است که جنگ نباید برای آدم کشی باشد بلکه باید با کسانی جنگ کرد که مانع رشد جامعه هستند وقابل هدایت نمی باشند.

کشورهای بسیاری در دنیا وجود دارند که مردمش نه جنگ طلبند و نه حکومتشان دینی.
کریم;478317 نوشت:
ما نگفتیم که تنها دین ومعارف دینی موجب پیشرفت صنعتی بوده است بلکه سخن این بد در برهه ای از زمان که بشر چنین پیشرفتهایی نداشت دین از آموزشها را به بشر نشان داد، وبا توصیه به عقلانیت وتشویق آن موجب انگیزه رای این پیشرفتها بود. اگر شما به کتاب تاریخ تمئن گوستاولبون مراجعه کنید ایشان خود اعتراف می کنند که رشد غرب از موقعی شروع شد که سالها با مسلمانان در قالب جنگهای صلیبی جنگیدند وراه رشد وترقی را از آنها یاد گرفتند. یا مورد دیگر شما اگر تاریخ رنسانس را مطالعه کنید ریشه این جنبش وحرکت از گالیله شروع می شد وابداعات او که نومنه معرف آن تلسکوپ است ودر کتاب مغز متفکر شیعه علماء مسیحی اثبات کرده اند که اولین بار امام صادق نظریه ساخت تلسکوپ واختراعات همسان با آن را بیان داشته بودند.

حرف حقیر این است که اگر پیشرفت صنعتی هم از جانب ارباب ادیان صورت گرفته بواسطه عقل و علم آنها بوده.
مثلا در زمان کوروش هخامنشی که بسیار قبل از اسلام در ایران حکومت می کرد کم پیشرفت صنعتی رخ نداده.
کریم;478321 نوشت:
بلکه در راستای یک هدف بوده ودین بعدی مکمل دینی قبلی است تا می رسد به دین حضرا محمد(ص) که جامع تمام ادیان بوده وتا روز قیامت پاسخگوی نیازهای بشر می باشد.

عنوان تاپیک هست عقل انسان ناقصه یا کامل.
و استارتر محترم می فرماید این پیشرفتی که در عقل بشری بوجو آمده نشان دهنده نقص عقل نیست بلکه در هر زمان و مکان همان عقلی که برای انسان نیاز بوده بشر هم واجد آن بوده است.
همان طور که خودتان هم گفتید ادیان تکامل یافته اند. و این تکامل نتیجه هیچ چیزی نیست جز تکامل عقل انسان. چون عقل انسان کامل می شود ادیانی را هم که خود او بوجود می آورد کامل می شود. دین ره آورد عقل انسان است.
کریم;478327 نوشت:
این برداشت درست به نظر نمی رسد چون پیامبر طبق صریح فرمایش خداوند چیزی غیر از آنچه خداوند بر او وحی می کند بیان نمی کند. وما ینطق عن الهوی إن هو الّا وحی یوحی(نجم/4و3) پیامبر از روی هوس سخن نمی گوید وهر آنچه می گوید غیر وحی نیست. پس اینکه دین رنگین کمان شده وشکل ورنگ گرفته اینها از تراوشات فکری بعضی از این آقایان جدیداست که خلاف خود قرآن ومسلمات دینی ماست.

البته بنده نمی خواهم وارد پاسخ های درون دینی شوم. ولی چون فرمودید پاسخ می دهم.
مگر ما گفتیم پیامبر از روی هوا و هوس حکم کرده؟
وحی را بنده همان الهام می دانم که به همه انسان ها به نوعی می رسد و تابع پیش فرض های ذهنی وحی شونده است.
و من الله توفیق

سلمان14;484359 نوشت:
و اگر مرجعی هست و جویا شدن نظرش مهم نیست که دیگه بودنش بی معنا است.

یعنی علت وجودی خداوند اینه که ما نظرش رو جویا بشیم؟اثباتش کنید
دوما" هنوز جواب منو ندادید آیا سوالاتی که مورد بازخواست قرار داده می گیره یوگا و تمرکز هندی و... است؟ - بله یا خیر؟
سلمان14;484359 نوشت:
منظور از درکش تو وجودمان چیه؟

همون عقل رو میگم!
سلمان14;484359 نوشت:
پس شما معتقدید که اعمال حسن و قبح دارند، خب این خوبه انشاءالله بعداً از این استفاده میکنم
درستش حسن و قبح عقلیه،بنده هم خوشحال می شم اگه نکته ای هست بدونم
سلمان14;484359 نوشت:
دلیل این اعتقاد شما چیه که میزان عقل هر شخص را کافی میدانید برای چنین تشخیصی،
مثل این میمونه که بگیم، سواد هر کسی کافی است برای حل هر مسأله ریاضی.

چون به ابزار دیگه ای به غیر از عقل و وجدان مجهز نیستیم پس وقتی خدا نداده یعنی بیشترش لازم نبوده
مثالتون درست نیست ما انواع منابع ریاضی و اساتیدش و امکانات مختلف داریم تا سواد ریاضیمونو ببریم بالا ولی در مورد سنجش خوبی و بدی اعمال فقط به عقل مجهزیم
سلمان14;484359 نوشت:
عرض کردم، شما به عنوان عاقل، بفرمایید حسن و قبح چند تا از بینهایت واریانس برای هر کدوم از اعمال شرح داده شده در بالا رو مشخص کنید تا ببینم منظورتون چیه.

یکیش اینه که سیگار بده و ضرر داره اون هم به کمک علم پزشکی، بقیه موارد رو هم انشاالله وقتی شما به ما پاسخ دادی که چرا این سوالات در سرنوشت نهایی موثره جواب می دهیم؟
سلمان14;484359 نوشت:
به همین طریق برای مسایل دینی که مرتبط با سرنوشت نهایی بشر است، چون هیچ اطلاعاتی از سنگینی اعمال نداریم نمیتونیم به طور مطلق مشخص کنیم کدام یک بهتر است.
اگر شما وزنه ای دارید که عقل براساس اون بتونه سنگینی اعمال رو مشخص کنه بسم الله رو کنید.

منظورتون از سنگینی اعمال چیه؟
سلمان14;484359 نوشت:
ما قعلاً در مرحله نیاز به دین هستیم، پس حقیر میتونم کلی واریانس از اعمال مختلف بسازم و در مقابل افراد متدین ارائه بدم که من اینجوری عمل میکنم و نه اونجوری،

تعقل می کنیم اگه راه از جانب خدا باشه حتما" عقلانیه چون حجت خدا به عقل بشر تموم می شه اگه مثال نمی زنم برای اینه که به دینی توهین نشه...در دینی که ادعای الهی بودن داشته باشه نباید عمل خلاف عقل و منطق وجود داشته باشه
سلمان14;484359 نوشت:
اراده الهی سنگین ترین وزنه در سنجش اعمال به منظور تعیین اثر در سرنوشت نهایی بشر است، عقل سلیم هم میگه باید از نظر چنین وزنه ی موثری جویا شوم.

اگه به من هم ثابت بشه آخرت چیزی به غیر از عقل و قواعد اخلاقی و وجدانیه حتما" از نظرش جویا می شوم

سلمان14;484360 نوشت:
1- منظورتون رو از رشد به مرور زمان توضیح بدین
چه مولفه ای از عقل رشد میکنه
چطور رشد میکنه؟ زیاد میشه؟ خطا داشته و تصحیح میکنه؟ چطور تصحیح میکنه؟

توضیح خیلی کوتاه این که هر روز احساس می کنیم نسبت به گذشته بیشتر می فهمیم حالا شما بگویید کدوم مولفه اش رشد نمی کنه تا همونو بررسی کنیم
سلمان14;484360 نوشت:
ولی یک بچه نمیتونه یک مسئله ریاضی یا فنی یا علوم انسانی و .... رو حل کنه
کارهای خیلی محدود و مسایل خیلی ریزی رو میتونه حل کنه
مثلاً گریه کنه تا بگه مشکلی هست و ...
بچه به مسائل فنی و ریاضی و... احتیاجی نداره...
خب آیا ناقص الخلقه نبودن بچه دلیل میشه که معتقد باشیم به سرپرستی والدینش نیازی نداره؟

پدرو مادر بستر راحتی و آسایش بچه رو محیا می کنند تا رشد کنه

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

lili2020;486446 نوشت:
یعنی علت وجودی خداوند اینه که ما نظرش رو جویا بشیم؟اثباتش کنید

همچین چیزی نگفتم
گفتم اگر مرجعی برای بازخواست هست، باید نظرش رو جویا شد
شما اگر میگید مرجعی برای بازخواست نیست، اثبات کنید.

lili2020;486446 نوشت:
هنوز جواب منو ندادید آیا سوالاتی که مورد بازخواست قرار داده می گیره یوگا و تمرکز هندی و... است؟ - بله یا خیر؟

سوال شما اشتباه است
عقل ما رو وا میدارد که هر چیز ممکنی رو مورد سنجش و ارزشیابی قرار بدیم
وقتی شما دلیلی ندارید که یوگا و نماز و کلیسا رفتن و ... و ..... چه میزان اثری در سرنوشت نهایی بشر دارد، پس باید از میران اثر هر یک جویا شوید.

lili2020;486446 نوشت:
درستش حسن و قبح عقلیه،بنده هم خوشحال می شم اگه نکته ای هست بدونم

خب وقتی حسن و قبح عقلی است
بفرمایید، به لحاظ عقلی، نماز خواندن احسن است یا یوگا؟

lili2020;486446 نوشت:
چون به ابزار دیگه ای به غیر از عقل و وجدان مجهز نیستیم پس وقتی خدا نداده یعنی بیشترش لازم نبوده

دوباره بخونید
نگفتم به عقل نیاز نداریم
گفتم چرا سطح عقل هر کسی را برای حل هر مسئله ای کافی میدونید
پس هنوز سوال باقی است:
وقتی سطح عقل بچه، جوان، رشید و با تجربه با هم متفاوت است، و عقل انسان در حال رشد است،
چطور میزان عقل هر کسی را کافی میدانید؟

lili2020;486446 نوشت:
مثالتون درست نیست ما انواع منابع ریاضی و اساتیدش و امکانات مختلف داریم تا سواد ریاضیمونو ببریم بالا ولی در مورد سنجش خوبی و بدی اعمال فقط به عقل مجهزیم

مثال درسته
اشتباه میکنید، برای ریاضیات هیچ منابعی نبوده
انسان از ابتدا خودش از صفر شروع کرده و بر اثر تجربه علوم ریاضی رو کسب کرده
حتی الان هم کلی مسئله داریم که هنوز پاسخ داده نشده
در صورتیکه برای تعیین میزان سنگینی هر عمل در سرنوشت نهایی بشر، ما هیچ تجربه ای در دست نداریم
چون باید سرنوشت نهایی رو تجربه کنیم
و اگر تجربه کنیم دیگه نهایی شده، جایی برای تصحیح نیست

lili2020;486446 نوشت:
یکیش اینه که سیگار بده و ضرر داره

پرسیدم که چرا سیگار بد است
میفرمایید چون بد است و ضرر دارد!
چرا؟

lili2020;486446 نوشت:
یکیش اینه که سیگار بده و ضرر داره اون هم به کمک علم پزشکی،

همین مثال ناقص خودتون رو مشاهده کنید
وقتی پزشکی در حال رشد و تغییر است
کدام انسان این قدر عمر دارد که نمای نهای علم پزشکی را ببیند تا تشخیص قطعی و مورد نیاز برای تاثیر کشیدن سیگار در سرنوشت نهایی خود را بداند؟

lili2020;486446 نوشت:
بقیه موارد رو هم انشاالله وقتی شما به ما پاسخ دادی که چرا این سوالات در سرنوشت نهایی موثره جواب می دهیم؟

عرض شد
عقل خودمان هیچی، منطق دانان هم میگویند، تصور یک مسئله کافی است برای وجود آن مسئله
و در بالا عرض کردم: «عقل ما رو وا میدارد که هر چیز ممکنی رو تحقیق کنیم»

lili2020;486446 نوشت:
منظورتون از سنگینی اعمال چیه؟

واقعاً متوجه نمیشید؟
x چقدر در میزان y موثر است

lili2020;486446 نوشت:
تعقل می کنیم اگه راه از جانب خدا باشه حتما" عقلانیه چون حجت خدا به عقل بشر تموم می شه اگه مثال نمی زنم برای اینه که به دینی توهین نشه...در دینی که ادعای الهی بودن داشته باشه نباید عمل خلاف عقل و منطق وجود داشته باشه

این جواب حقیر نیست
پرسیدم کلی واریانس برای هر عمل میتونم تعریف کنم
بعنوان یک محقق، که هر چیز ممکنی رو باید بررسی کنه، از کجا بدانم کدام یک درست است؟
و بله، اگر شما چیزی رو خلاف عقل دانستید، نپذیرید
ولی اگر دلیلی بر خلاف عقل بودن نداشتید، نمیتونید اون رو خلاف عقل قلمداد کنید

lili2020;486446 نوشت:
اگه به من هم ثابت بشه آخرت چیزی به غیر از عقل و قواعد اخلاقی و وجدانیه حتما" از نظرش جویا می شوم

آخرت یک چیز است؟
حقیر گفتم: «اراده الهی»

lili2020;486453 نوشت:
توضیح خیلی کوتاه این که هر روز احساس می کنیم نسبت به گذشته بیشتر می فهمیم

وقتی هر روز بیشتر میفهمید
پس دانسته های هیچ یک از روزهای شما برای ارائه یک نظر قطعی کافی نیست
چون روز بعدش ممکن است چیزی بفهمید که دانسته های قبلی رو نقض کنه
و البته نظیر این امکان ها در تاریخ علم بشر بارها رخ داده است

lili2020;486453 نوشت:
پدرو مادر بستر راحتی و آسایش بچه رو محیا می کنند تا رشد کنه

دین هم بستر مناسبی برای رشد عقلانی بشر است
مگه شما هر روز بیشتر از دیروز نمیفهمید(تازه اگر خطا نکنید)
پس هر روز عقل شما بیشتر میشه
پس هر روز عقل شما کمتر از روز قبلش است
پس همواره عقل شما (در مسایلی که فهم شما از آنها قابل تغییر است) ناقص است.

lili2020;486422 نوشت:
یه سوال از این قسمت داشتم می خواستم بپرسم اگه نظر مراجع همون نظر خداونده پس چرا مراجع شما در بعضی موارد با هم اختلاف دارن مگه نظر اونها نظر همون خدای واحد نیست مگه خدا راجع به یه موضوع چندتا نظر داره؟

این بر میگرده به اختلاف نظر ما در مورد خداوند
شما نظر حقیر در مورد خداوند رو احتمالا نخواهید پذیرفت
بنابراین شما رو ارجاع میدم به نظر کارشناسان:
کریم;478317 نوشت:
ین سخن زمانی است که حجت الهی در میان ما نیست وغایب است واز باب ضرورت برای فهم احکام به مجتهد جامع شرایط مراجعه می کنیم، آنهم فقط در احکام عملیه نه اعتقادات واخلاق. چه بسا امکان دارد ایشان در بعضی جاها استنباط غلط کنند وواقعیت عین فتوای ایشان نباشد. در چنین جایی مقلد معذور است. والبته ضروریات دینی ما با تواتر رسیده وجای شبهه وغلط نیست مثل احکام نماز وروزه وحج وغیره واین موارد محتمل الاشکال در مباحث دسته دوم احکام است.
این هم که این امام معصوم در بین ما نیست واین مشکل پیش می آید بخاطر این است که مردم قدر آنها را ندانستند وخداوند برای حفظ جان او از دیده ها غایبش کرد. لذا شما باید توپ را به زمین مردم وخودمان بیندازید که ایراد از ماست والا خداوند کوتاهی نکرده واولیاء خود را به میان مردم فرستاده است.

سلمان14;477893 نوشت:

دین
: «عمل به دستوراتی که سعادت سرنوشت نهایی بشر را تضمین میکنه»
علم بشری: «روابط میان پدیده های طبیعی»خدا(واجب بالذات):
1- پدیده ای مانند دیگر پدیده ها نیست، لذا تاثیرش مانند دیگر پارامترهای «علم بشری»، رابطه ای در میان دیگر روابط نیست.
2- اراده اش موثرترین پارامتر در معادلات است
3- بنا به 2 باید به نوعی از اراده اش به اینکه به چه تعلق گرفته خبردار شد
4- بنابه خط 1 نمیشه به مقصود اراده او از طریق علم بشری پی برد
5- پس صرفاً از جانب خود اوست که میتوان به مقصود اراده او پی برد
6- باتوجه به 5 - صحت گزاره شما منوط به این است که این سخن از سوی خود او باشد، آیا اینطور است؟

lili2020;486423 نوشت:
عنصر "از جانب خدا" مجهوله هنوز کسی نمی دونه یه نفر از جانب خدا بیاد چه ویژگی هایی رو باید داشته باشه. "معجزه "ایرادات فراوان داره

خب مجهول باشه چه ایرادی داره؟
مگه قرار است یک محقق همه چیز را در یک آن بفهمد؟
ما تا الان فهمیدیم که
«از طریق علم بشری نمیتوان به اراده و خواست خدا پی برد»
به همان دلیل که علم بشری نتونست، میشه فهمید که هر علمی غیر از علم خدایی نمیتونه به این سوال پاسخ بده.
و از طرفی محقق به این پاسخ نیاز دارد
پس علم الهی را باید جویا شد
و علم الهی نزد خود الله است.

lili2020;486423 نوشت:
2- اثبات شما فقط لزوم یک هدایت رو نشون می ده یعنی هدایت عقلی هم می تونه باشه به غیر از نبوت

به نظر حقیر که قبلاً هم گفته ام عقل بشری بر اساس میزان علم بشری حکم صادر میکند
وقتی در بالا اثبات شد که علم بشر ناکافی است
پس عقل حکم کرده که هدایت از سوی هر بشری(یا هر میزان عقلی ولی نه از سوی خدا) نادرست است.

lili2020;486427 نوشت:
وقتی شخص نسبت به نبوت به نتیجه نرسه خوب تنها گزینه ای که میمونه اینه که از عقل خودش تبعیت کنه دیگه درسته؟

اشتباه
عقل اگر در مسئله ای به نتیجه نرسد، چطور میتواند از خودش تبعیت کند؟!

lili2020;486428 نوشت:
ایراد شما وارد نیست چرا که در جواب می شه گفت خداوند محال ممکن رو انجام نمی ده...

وقتی محال ممکن است که عقل بشر قطعی باشد
لذا محال ممکن است که عقل شخص به میزان تاثیر پارمترهای مختلف در سرنوشت نهایی خود پی ببرد
چون حکم عقل قطعی است.

به نظر من کامل....فقط خداست..
توی قرآن هم داریم عقل خود را به کار گیرید،توکل کنید،مشورت کنید بعد تصمیم بگیرید.
چند تا عقل مشخصا بهتر از یکی عمل میکنه!
بنابر این عقل انسان ها(بجز 14 معصوم و اونهایی که خدا بخواد) ناقصه....
میتونن پرورشش بدن....
نظر خودمه و نمیگم که قصعا صحیحه...
اگر انتقادی بر دیدگاهم داشتین میپذریم و سعی میکنم دیدگاهم رو کامل کنم...
یا زینب(سلام الله)

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

lili2020;469362 نوشت:
چه طور ثابت می کنید عقل انسان ناقصه که بعدش برای کامل شدنش باید نبوت بیاد
من میگم عقل کامله چون به مرور زمان رشد می کنه همون طور که یک بچه وقتی به دنیا میاد ناقص نیست بلکه کامله ولی به مرور زمان رشد می کنه عقل ما هم داره رشد می کنه در مختصات زمان و نباید بهش بگیم ناقص

مختصات زمان باعث میشود که انسان به مرور به ابزار بیشتر و بهتر برای شکوفائی عقلش دست یابد.

ادعای نبوت این نیست که تمامی ابزار کمال عقل را در اختیار انسان میگذارد، بلکه راه مستقیمی را معرفی میکند که گوئی انسان در صورت داشتن یک عقل تمام و کمال، به همان راه دست میافت.

و اگر به عالم معنا (بطن عالم ماده) معتقد باشید آنگاه عدم دستیابی به همه ابزار لازم جهت شکوفائی عقل انسان و معرفت کل عالم هستی، بیشتر مشهود خواهد بود.

سلام مجدد خدمت دوستان.
نکته ای به ذهنم رسید خواستم به عرض برسانم.
فرق بین اشتباه و گناه چیست؟
چیزی که مسلم است این است که عقل سلیم انسان امکان خطا و اشتباه دارد. ممکن است انسان با عدم شناخت روابط بین پدیده ها نظرات اشتباه دهد و بر اساس همین اشتباه به خود آسیب برساند.
این مساله حتی در مورد متدین ترین و دین دار ترین انسان ها هم صادق است. چه اینکه خود پیامبران و امامان هم مریض می شدند و چه بسا به پزشک مراجعه می کردند. ولی آیا این عدم علم آنها به پدیده ها و خصوصیات آنها گناه محسوب می شود؟
بر همین اساس شاید اطلاع از روابط بین پدیده ها تاثیری در کمال انسان نداشته باشد. شاید انسان بتواند بدون در نظر گرفتن نقصی که در علم وجود دارد به کمال برسد. لذا باید گفت عقل انسان کامل است برای رسیدن به کمال مطلوب و آن تکاملی که در علوم بشری شاهد هستیم ربطی به کمال او ندارد.
هر چند که در این استدلال جای یک چیز خالی است :
تعریف کمال ........ ؟
و من الله توفیق

با سلام خدمت دوست عزیز
از ورود شما به بحث بسیار خرسند شدم.

استوار;486661 نوشت:
ادعای نبوت این نیست که تمامی ابزار کمال عقل را در اختیار انسان میگذارد، بلکه راه مستقیمی را معرفی میکند که گوئی انسان در صورت داشتن یک عقل تمام و کمال، به همان راه دست میافت.

آن طوذ که بنده متوجه شدم در واقع می خواهید بگویید دین راهی را به انسان نشان داده که بوسیله آن بشر بتواند تمام مسایلش را حل کند حتی زمانی که نبی حاضر نیست. در واقع دین فرمول را ارایه داده و انسان باید امورش را در فرمول وارد کند و جواب بگیرد.
آن فرمول چیست؟ و از کجا باید فهمید دین آن فرمول را ارایه کرده است؟
استوار;486661 نوشت:
و اگر به عالم معنا (بطن عالم ماده) معتقد باشید آنگاه عدم دستیابی به همه ابزار لازم جهت شکوفائی عقل انسان و معرفت کل عالم هستی، بیشتر مشهود خواهد بود.

در واقع می خواهید بگویید آن فرمول همان دست یابی به عالم معناست که بر اساس مطالبی که قبلا از شما خواندم بشر بوسیله علم امروزی نمی تواند به آن دست یابد و به جایی رسیده که از آن جلوتر رفتن محال است و خود به محال بودن آن پی برده ست.
اگر بتوانید بیشتر توضیح دهید ممنون می شوم.
و من الله توفیق

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

شریعت عقلانی;486669 نوشت:
از ورود شما به بحث بسیار خرسند شدم.

خواهش میکنم برادر بزرگوار. لطف عالی مُستدام :Gol:

شریعت عقلانی;486669 نوشت:

آن طوذ که بنده متوجه شدم در واقع می خواهید بگویید دین راهی را به انسان نشان داده که بوسیله آن بشر بتواند تمام مسایلش را حل کند حتی زمانی که نبی حاضر نیست. در واقع دین فرمول را ارایه داده و انسان باید امورش را در فرمول وارد کند و جواب بگیرد.
آن فرمول چیست؟ و از کجا باید فهمید دین آن فرمول را ارایه کرده است؟

در واقع می خواهید بگویید آن فرمول همان دست یابی به عالم معناست که بر اساس مطالبی که قبلا از شما خواندم بشر بوسیله علم امروزی نمی تواند به آن دست یابد و به جایی رسیده که از آن جلوتر رفتن محال است و خود به محال بودن آن پی برده ست.
اگر بتوانید بیشتر توضیح دهید ممنون می شوم.


حقیر قبلاً در مورد پردازشهای مغزی که حاصل دخالت و تدبیر روح است بیان نمودم که اینها پردازشهائی غیر الگوریتمیک هستند و نه الگوریتمیک.

وقتی دین به ما می‌آموزد که بصورت مداوم و مستمر از پروردگار بخواهیم که راه راست را بر ما نمایان سازد، گواهی بر غیر الگوریتمیک بودن هدایت الهیست.
هدایت بر راه مستقیم، چیزی نیست که صرفاً با یک فرمول و بدون فیض مداوم الهی حاصل شود و همین موضوع علت وجودی حجت الهی در هر زمان و عصری را تبیین میکند.

غیر الگوریتمیک بودن فعالیتهای عقلانی مغز انسان، یعنی لزوم حضور جریان یک فیض مستمر بر قوه عاقله انسان برای رسیدن به کمال و سعادت وی.

استوار;486717 نوشت:
سلام و عرض ادب.

خواهش میکنم برادر بزرگوار. لطف عالی مُستدام :gol:

حقیر قبلاً در مورد پردازشهای مغزی که حاصل دخالت و تدبیر روح است بیان نمودم که اینها پردازشهائی غیر الگوریتمیک هستند و نه الگوریتمیک.

وقتی دین به ما می‌آموزد که بصورت مداوم و مستمر از پروردگار بخواهیم که راه راست را بر ما نمایان سازد، گواهی بر غیر الگوریتمیک بودن هدایت الهیست.
هدایت بر راه مستقیم، چیزی نیست که صرفاً با یک فرمول و بدون فیض مداوم الهی حاصل شود و همین موضوع علت وجودی حجت الهی در هر زمان و عصری را تبیین میکند.

غیر الگوریتمیک بودن فعالیتهای عقلانی مغز انسان، یعنی لزوم حضور جریان یک فیض مستمر بر قوه عاقله انسان برای رسیدن به کمال و سعادت وی.

دنیا الگوریتمیک هست ... شما برای برخورد با پدیده هایی که الگوریتمیک نباشه نیز به چنین ابزاری خواهید داشت ...
به بیان دیگر اگر شما قانون علت و معلول را قبول داشته باشین و از a بتوانین b را نتیجه بگیرین ... بنابراین برای رسیدن به b از مسیر a قدم بر میدارید ... و این یعنی دنیایی الگوریتمیک .

استوار;486717 نوشت:
وقتی دین به ما می‌آموزد که بصورت مداوم و مستمر از پروردگار بخواهیم که راه راست را بر ما نمایان سازد، گواهی بر غیر الگوریتمیک بودن هدایت الهیست.

باسلام مجدد.
یعنی عقل به ما این هایی را که گفتید نمی آموزد؟
استوار;486717 نوشت:
هدایت بر راه مستقیم، چیزی نیست که صرفاً با یک فرمول و بدون فیض مداوم الهی حاصل شود و همین موضوع علت وجودی حجت الهی در هر زمان و عصری را تبیین میکند.

1. ما مشکلی با فیض دایم الهی نداریم.
2. وجود حجت الهی چه ربطی به فیض الهی دارد؟ مگر خدا نمی تواند بدون این حجت هم افاضه فیض نماید؟
3. امروزه که حجت الهی در دسترس نیست.
و من الله توفیق

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

نفرنفر;486720 نوشت:
دنیا الگوریتمیک هست

گوهر عقل، دنیا نیست.

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

شریعت عقلانی;486743 نوشت:
یعنی عقل به ما این هایی را که گفتید نمی آموزد؟

عقل، پذیرش آموزه‌های الهی را ممکن میسازد.
وقتی عقلانیت یکی از مبانی آموزه‌های الهی باشد، لزوماً بدین معنا نیست که عقل میتواند به تنهائی آن آموزه‌ها را استخراج کند. اما لزوماً بدین معنا خواهد بود که عقل میتواند پذیرش آن آموزه‌ها را ممکن سازد.

شریعت عقلانی;486743 نوشت:
1. ما مشکلی با فیض دایم الهی نداریم.

از شما برادر گرامی غیر از این انتظار نمیرفت :Gol:

شریعت عقلانی;486743 نوشت:
2. وجود حجت الهی چه ربطی به فیض الهی دارد؟ مگر خدا نمی تواند بدون این حجت هم افاضه فیض نماید؟

حجت الهیِ هم سنخ ما، معیار و میزانی واقعی و مشخص برای ماست. (رسولانی از جنس خودمان)

شریعت عقلانی;486743 نوشت:
3. امروزه که حجت الهی در دسترس نیست

عالمان دین و مراجع، ادامه دهنده راه معصوم(ع) در زمان غیبت هستند.

با سلام خدمت دوست عزیز حناب استوار

استوار;486810 نوشت:
عقل، پذیرش آموزه‌های الهی را ممکن میسازد.
وقتی عقلانیت یکی از مبانی آموزه‌های الهی باشد، لزوماً بدین معنا نیست که عقل میتواند به تنهائی آن آموزه‌ها را استخراج کند. اما لزوماً بدین معنا خواهد بود که عقل میتواند پذیرش آن آموزه‌ها را ممکن سازد.

چه آموزه هایی برای کمال انسان لازم است که او را نیازمند به دین کرده است؟
چرا عقل نمی تواند به تنهایی به آنها دست یابد؟ می توانید اثبات کنید.
استوار;486810 نوشت:
عالمان دین و مراجع، ادامه دهنده راه معصوم(ع) در زمان غیبت هستند.

ولی این بزرگواران نه عقلشان کامل است و نه اتصال به عالم معنا دارند. چگونه می توانند راه عقول کامل را ادامه دهند. آنها فقط می توانند آن مسایلی را که مشترک بین ما و انسان های زمان نزول دین بوده پاسخ گویند آن هم با علم حدیث و رجال و ... که همه انسانی و خطاپذیرند. ولی مسایل مبتلا به امروزی چگونه توسط آنها پاسخ داده می شود؟
با تشکر :Gol:
و من الله توفیق

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

شریعت عقلانی;486935 نوشت:
چه آموزه هایی برای کمال انسان لازم است که او را نیازمند به دین کرده است؟
چرا عقل نمی تواند به تنهایی به آنها دست یابد؟ می توانید اثبات کنید

حضرت علی(ع) میفرماید: العقل شرع من داخل و الشرع عقل من خارج. (عقل، دینِ درونی و شرع، عقلِ بیرونی است)

دین راه مستقیم را برای شما تبیین میکند. اما ثبات قدم و استواری در این مسیر نیازمند مصباحی به نام عقل است.
ضمن اینکه همان قرار گرفتن در مسیر مستقیم، خودش باعث تبلور و شکوفائی عقل میشود.

به نظر حقیر نمونه‌ای از آموزه‌های دینی که عقل به تنهائی قادر به استخراجش نیست، مبارزه با هوای نفس و مقاومت در مقابل امیال نفسانی است.
برای رسیدن به کمال و تزکیه، دین این راه عدم پیروی از هوای نفس را برایتان تبیین میکند، و عقل به مرور زمان پس از کسب تجربه و شکوفائی، پذیرای این اسلوب میگردد.

از سوی دیگر، عقلانیت فقط یک وجه و یک جنبه از دستورالعمل ارائه شده توسط شرع می‌باشد و نه تنها مبنا و وجه آن.
بنابراین واضح است که در این صورت توسط عقل میشود دستورات دین را پذیرا شد، و نه اینکه عقل بتواند به تنهائی و فقط به عنوان یک پارامتر، یک حکم چند وجهی را استخراج نماید.

شریعت عقلانی;486935 نوشت:
ولی این بزرگواران نه عقلشان کامل است و نه اتصال به عالم معنا دارند. چگونه می توانند راه عقول کامل را ادامه دهند. آنها فقط می توانند آن مسایلی را که مشترک بین ما و انسان های زمان نزول دین بوده پاسخ گویند آن هم با علم حدیث و رجال و ... که همه انسانی و خطاپذیرند. ولی مسایل مبتلا به امروزی چگونه توسط آنها پاسخ داده می شود؟

مقام معظم رهبری فرمایش معروفی در مورد امام راحل(ره) دارد:
« امام به همه فهماند که انسان کامل شدن ، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست »
بزرگان زیادی مانند حلی‌ها، طباطبائی‌ها، بهجت‌ها، قاضی‌ها، حدادها و بسیاری از علما و مراجع دیگر را سراغ داریم که نه تنها به عالم معنا متصل بودند(هستند)، بلکه از جانب معصوم(ع) دستگیری میشدند(میشوند) و مسائل غامض برای ایشان حل میشده(میشود).

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست / تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

استوار;486790 نوشت:
سلام و عرض ادب.

گوهر عقل، دنیا نیست.

عقل ....
عقل رو هر کسی چیزی تعریف میکنه ...
فعلا با تعریف عقل کاری نداریم ... ولی یکی از مهمترین فاکتورهایی که عقل رو بوجود میاره ... نتیجه گیری از کارکرده یک تصمیم . قانون گذاری . پیش بینی . و اقدام هستش ...
اصلا علم یعنی قدرت پیش بینی آینده ... وقتی یک فیزیکدان فرمولی رو کشف میکنه ... میتونه اون فرمول رو در ابعاد مختلف گشترشش بده .... و بدونه اونکه تو اون محیط باشه میتونه پیش بینی کنه چه اتفاقی میوفته .
اگر هم نتونه اون فرمول ها رو در فضاهایی گشترش بده پی به عللش میبره ... فضای جدیدی تعریف میکنه و متناسب با اون فضا قوانینی جدید تصویب میکنه ...

گوهر عقل دنیا نیست ....
چرا ؟؟؟ اتفاقا به نظره من عقل تنها میتونه در مورده امور دنیوی کاربرد داشته باشه ...
چون انسان به صرف عاقل بودنش میتونه پی به فضاهای مختلف ببره و برای هر فضا قوانینی تصویب کنه ... و متناسب با قوانینی که برای خودش تصویب میکنه میتونه پیش بینی موفقیت رو هم بکنه ...
عقل چجوری میتونه از روی تصمیم هایی که نتیجه اش رو ندیده فید بک بگیره ....

یه عقلی میگه ظالم باش ... سالم باش ...
عقلی دیگه میگه مهربان و نیکو کار باش ....

چرا ؟؟؟ چون فیدبک تصمیمات ما تجلی پیدا نکردند ... پس عقل مذهبی امکان بوجود اومدنش نیست ... چون هیچ سعی و خطایی در بازه تصمیمات مذهبی نتیجه بخش نیست ... یا اینکه نتیجه یک تصمیم مذهبی به خیلی پارامترهای دیگر برگشت پدا میکنه که عملا مغز ما نمیتونه فرمولی درست برای اون پیدا کنه ...

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

نفرنفر;487037 نوشت:
یکی از مهمترین فاکتورهایی که عقل رو بوجود میاره ... نتیجه گیری از کارکرده یک تصمیم . قانون گذاری . پیش بینی . و اقدام هستش ...

موارد آبی رنگ، عقل را بوجود نمی‌آورند. بلکه این پردازشها خود حاصل فعالیت قوه عاقله انسان است. بازخورد این پردازشها میتواند منجر به تقویت و یا شکوفائی بیشتر عقل شود.

نفرنفر;487037 نوشت:
اصلا علم یعنی قدرت پیش بینی آینده

علم یعنی آگاهی از قوانین حاکم بر جهان و کشف روابط بین پدیده‌ها.
این روابط علی و معلولی میتواند پیش بینی پذیر باشد یا نباشد.

نفرنفر;487037 نوشت:
به نظره من عقل تنها میتونه در مورده امور دنیوی کاربرد داشته باشه ...

عقل در امور معنوی نیز کاربرد دارد.
همانطور که در پست قبلی هم بیان شد، عقل به منزله چراغیست که سالک برای ثبات قدم در صراط مستقیمی که دین ترسیم کرده، استفاده میکند.

نفرنفر;487037 نوشت:
چرا ؟؟؟ چون فیدبک تصمیمات ما تجلی پیدا نکردند ... پس عقل مذهبی امکان بوجود اومدنش نیست ... چون هیچ سعی و خطایی در بازه تصمیمات مذهبی نتیجه بخش نیست ... یا اینکه نتیجه یک تصمیم مذهبی به خیلی پارامترهای دیگر برگشت پدا میکنه که عملا مغز ما نمیتونه فرمولی درست برای اون پیدا کنه ...

پس آن عقلی که اسلام اصرار بر بکار گرفتن آن دارد، عقل غیر مذهبیست؟ اصلاً ما در تقسیم بندی عقل، حصر مذهبی و غیر مذهبی داریم؟

سلام ...
جناب استوار ... خوب برگردیم به تعاریف ... عقل رو شما تعریف کنین ...

[="Tahoma"]

نفرنفر;487052 نوشت:
سلام ...
جناب استوار ... خوب برگردیم به تعاریف ... عقل رو شما تعریف کنین ...

سلام.
تقدم با شماست ... ابتدا شما تعریفتان از عقل را بیان کنید ...

من منظرم رو در برابر عقل در پست شماره 39 مشخص کردم ... ولی خوشحال میشم منظر شما رو هم بدونم

از نظره من ...

عقل : به نظره من معنا و مفهوم عقل این نیست که ما اصول و علومی رو یادبگیریم و ادعا کنیم که عاقل هستیم . قوه عقلانیت انسان ساختاری داره که باید خوده انسان اون رو از پایه بسازه . مثله پیانو زدن یا دوچرخه سواری میمونه ... به عنوان ثال انسان باید گزاره های درست و غلط رو بزاره جلوش ... روشه تحقیق در عملیات رو بشناسه ... بدونه که چطور نسبت به موضوع فکر کنه ... چگونه بر روی تفکراتش فکر کنه و نوع و مدل تفکر غلط رو از ذهنش بیرون بیاندازه ... در اینصورت شخص به مرور زمان عاقل مبشه ... البته عاقل شدن هزینه های زیادی رو میطلبه به خاطره همین خیلی از انسانها حاضر نیستند که هزینه هاش رو پرداخت کنن و اینگونه میشود که ساختار عقل در وجودشون نهادینه نمیشه . در حقیقت زمانی عقل بوجود میاد که من روش تجزیه و ترکیب اطلاعات رو بدونم و بتونم به فرم صحیحی و خارج از هر گونه تقلیدی از اون استفاده کنم . پس بنابراین عقل تنها روشی هست که من دارم برای عبور از جبری که در درونش خلق شدم ...

و اما چرا جبر ...
خداوند موجواتی مانند سگ . اسب . شیر و ... را آفرینده ... تمام این موجودات فکر میکنند ... نقشه میکشند ... اما مساله این است که فرم فکر کردن تمام حیوانات به یک فرم هست ... هیچ حیوانی نمیتواند به فرمه دیگری فکر کند ... اگر100 شیر را بررسی کنیم همه اونها به یک فرم شکار میکنند ... اما انسن خصوه دیگری به نام عقل داره ... که میتونه رویه تفکرش نیز فکر کنه ... یعنی ببینه آیا مدل فکری خوب و مناسبی رو برای رسیدن به سعادت انتخاب کرده و یا خیر ... و در صورتیکه این مدل فکری به او پاسخگو نیست ... روشی دیگر را انتخاب کند .... در حقیقت به خاطره همین قوه عاقله هست که ما از بند جبر در میایم ... به خاطر همین قوه اقله هست که ما میتونیم تغییر کنیم و تبدیل به لنسانی بشیم که میخوایم ... و دقیقا به خاطره همین قوه عاقله هست که ما باید مسئولیت عملکردهایمان را قبول کنیم ... چون امکان تغییر کردن را داریم .

ر

عارف";477901 نوشت:
سلام
ممکنه به این سوالات من پاسخ دهید :
1-تعریف شما از عقل چیست؟
2-این مقدمه ای که فرمودید (قرمز رنگ) از کجاست؟
3-به نظر شما عقل امکان "نقص و کمال" دارد یا امکان " کم و زیاد"؟
4-هر چه هست فقط "ماده" است یا حقایقی "غیر مادی" هم وجود دارد؟
4-(اگر پاسخ 3 "خیر" است یعنی حقایقی "غیر مادی" هم وجود دارد آنگاه Smile قلمروی عقل از نظر شما فقط "مادیات" است یا عالم "غیر ماده" را هم شامل می شود؟
البته سوالات دیگری هم هست که به پاسخهای شما بستگی دارد
تشکر

lili2020;481386 نوشت:

با سلام
1- قوه فهم
2- میگن چون عقل انسان نقص نسبی داره درنتیجه توانایی اینو نداره که خودش برنامه برای سعادتش جور کنه درنتیجه باید به منبع عقل کلی متصل باشه که پیامبر میاد و اون نقص رو رفع می کنه
3- عقل کیلویی نمی شه که بگیم کم یا زیاده واژه نقص و کمال بهتره
4- منظور شما رو متوجه نشدم!

سلام بر شما عزیز برادر
توضیحی که عرض می کنم تلفیقی از 4 مورد مطروحه در پست قبلیم میباشد که اگر با دقت مطالعه بشه همین استنباط خواهد شد.
منظورتون از قوه فهم چیه؟تعریفی علمی تر ندارید؟ خوب اشکالی نداره به همین تعریف هممیشه اکتفا کرد.
برای ملموس شدن "فهم" را مثل نور چراغ قوه و "قوه" را همان باطری فرض می کنیم..اتفاقا مثال خوبیه!چون خودم هم برقی هستم و ...:Cheshmak:
از نظر لامپ و همچنین نور لامپ (مغز و فهم) که ورودیش باطری و خروجیش نوره ، باطری ناقص یا کامل معنی نداره ولی باطری با قدرت کم یا زیاد نیز معنی داره (ملاحظه می کنید که لازم نیست همه چیز کیلویی باشه تا کم و زیاد داشته باشه!)
یعنی باطری ضعیف و قوی از نظر ماهیت ولتاژ تفاوتی ندارند ولی در شدت چرا!
در علم معنا هم عقل کم با زیاد تفاوت ذاتی ندارند. آنچه از عقل صادر می گردد واحد است خواه این از عقل خدا باشد (هوالعاقل) یا رسول خدا و یا یک انسان معمولی. مثل آتش .
پس تفاوت چیست؟
تفاوت در میزان روشنائی یک چراغ قوه با باطری ضعیف (کم و نه ناقص) و یک چراغ قوه با باطری قوی دارد. وبه همین صورت است میزان فهم ما و رسول الله (قرآن) که به عبارتی تفاوت در قلمرو (مسافت در روشنائی چراغ) با هم متفاوت است.
وگرنه از نظر قرآن هم 2*2=4 و از نظز یک کافر هم 2*2=4 چرا که این پاسخ در قلمروی هر دو باطری قرار دارد.
ولی پاسخ به این سوال که :از کجا آمده ام ،آمدنم بهر چه بود......به کجا می روم آخر ننمائی وطنم
در قلمرو عقلانیت همه انسانها نبوده و لاجرم نیاز به منبع وحی و کتاب الهی می باشد.
موفق باشید.:Gol:

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

نفرنفر;487061 نوشت:
من منظرم رو در برابر عقل در پست شماره 39 مشخص کردم ... ولی خوشحال میشم منظر شما رو هم بدونم

در حقیقت زمانی عقل بوجود میاد که من روش تجزیه و ترکیب اطلاعات رو بدونم و بتونم به فرم صحیحی و خارج از هر گونه تقلیدی از اون استفاده کنم .

پس بنابراین عقل تنها روشی هست که من دارم برای عبور از جبری که در درونش خلق شدم ...

و اما چرا جبر ...
خداوند موجواتی مانند سگ . اسب . شیر و ... را آفرینده ... تمام این موجودات فکر میکنند ... نقشه میکشند ... اما مساله این است که فرم فکر کردن تمام حیوانات به یک فرم هست ... هیچ حیوانی نمیتواند به فرمه دیگری فکر کند ... اگر100 شیر را بررسی کنیم همه اونها به یک فرم شکار میکنند ... اما انسن خصوه دیگری به نام عقل داره ... که میتونه رویه تفکرش نیز فکر کنه ... یعنی ببینه آیا مدل فکری خوب و مناسبی رو برای رسیدن به سعادت انتخاب کرده و یا خیر ... و در صورتیکه این مدل فکری به او پاسخگو نیست ... روشی دیگر را انتخاب کند .... در حقیقت به خاطره همین قوه عاقله هست که ما از بند جبر در میایم ... به خاطر همین قوه اقله هست که ما میتونیم تغییر کنیم و تبدیل به لنسانی بشیم که میخوایم ... و دقیقا به خاطره همین قوه عاقله هست که ما باید مسئولیت عملکردهایمان را قبول کنیم ... چون امکان تغییر کردن را داریم .

قسمت قرمز رنگ تقریباً تداعی کننده همان تعریف جناب سلمان14 از عقل است:

سلمان14;471562 نوشت:

عقل: نیرویی که بوسیله اون و با داشتن حداقل اطلاعات مورد نیاز درمورد یک مسئله، انسان میتواند استنتاج کند، و پاسخ صحیح را بیابد.

مثل هر چیزی در این دنیا، این نیرو هم میتونه مولفه هایی مثل قوت، عمق، دقت و .... داشته باشد، بنابراین میتونه دارای سطوحی باشه

مجدداً میتونه زوال بپذیره و رشد کنه و ....


که تعریف مناسب و خوبیست.

قسمتهای آبی رنگ هم که دقیقاً بیانگر غیر الگوریتمیک بودن پردازشهائی است که از قوه عاقله انسان ناشی میشوند.
به عبارت دیگر وقتی شما معتقدید ما به خاطر همین قوه عاقله از بند جبر بیرون می‌آییم، نشان میدهد که عقلانیت انسان یک پروسه الگوریتمیک نیست.

استاد مطهری پيرامون مفهوم عقل در فرهنگ اسلامی میگوید:

«عقل در روايات اسلامی آن نيرو و قوه تجزيه و تحليل است. ما خيلی افراد عالِم را می‌بينيم كه عالمند ولي جاهلند.
عالمند به معنای اين كه فراگرفته از بيرون زياد دارند، خيلی چيزها ياد گرفته‌اند، اما ذهنشان يك انبار بيش نيست، خودشان اجتهاد ندارند، استنباط ندارند، تجزيه و تحليل در مسائل ندارند، اين طور اشخاص از نظر اسلام جاهلند يعني عقلشان راكد است.
قرآن كريم برای ترسيم مفهوم دقيق «عقل» از تعبير لطيف و معنادار «لب» استفاده میكند و با اين روش هم عقل را تعريف میكند و هم مفهوم كمال عقل را بيان مینمايد. «لب» يعنی مغز (نه به معني مخ، بلكه به معنی اعم كه در مورد ميوه‌ها مثلاً مي گوئيم مغز بادام، مغز گردو)
»

از مجموع سخنان استاد استنباط می‌گردد که در منطق قرآن عقل عبارت است از نيروئی كه با تجزيه و تحليل مسائلی كه در برابر او قرار دارد و سبك و سنگين نمودن آنها، انسان را برای اخذ تصميمی مستقل و آزاد از هوی و هوس ياری میرساند.
هر چه کمال و شکوفائی و پویائیِ عقل انسان بیشتر باشد، مستقل تر و آزادانه تر میتواند اندیشه كند و تصميم بگيريد.

و از اين رهگذر انسان قادر خواهد بود از پوسته جهان به مغز آن نفوذ كند و سيطره و حاكميت خدا را در همه ذرات هستی مشاهده نمايد.

سلام جناب استوار ...
خوب به تعریفی از عقل رسیدیم ... من هم تقریبا تعریف شما رو قبول دارم ... عقل یعنی { نیرویی که با تجزیه و تحلیل مسائلی که در برابر او قرار دارد و سبک و سنگین نمودن آنها انسان رو برای اتخاذ تصمیمی مستقل و آزاد از هوی و هوس یاری میرساند } من قبل به اینجا رسیده بودم و حتی چارتی هم برای خودم درست کرده بودم ... که این چارت بزرگتر از این هست ولی برای اینکه بتونم باهاتون صحبتی داشته باشم تا همینجا بسنده میکنم .

[SPOILER]
1- عاقل بودن با هوشمندی متفاوت هست یک انسان هوشمند میتونه در یک بعد تفکر هوشمندانه ای داشته باشه اما یک انسان عاقل میتونه مدیریتی بر روی انواع هوشمندی هایش داشته باشه .
2- یکی از مهمترین عواملی که قوه عاقله من رو میسازه تقدم و تاخر میان هوشمندی ها و احساساتی هستش که دارم . عقل به مانند ابزاری هست که به هر یک از هوشمندی ها و احساساتم ضریبی رو اختصاص میده .
3- یکی از مهمترین عواملی که قوه عاقله من رو میسازه درست استفاده کردن از امکانات هستش ... باید با عقل خودم تجزیه و تحلیل کنم که ببینم چگونه میتونم از امکانات و منابعم به بهترین وجه استفاده کنم .
4- یکی از مهمتریت عواملی که قوه عاقله من رو میسازه تقلید نکردن هست . اشتباه نکن . همه دارن تو زندگیشون تقلید میکنن . انسانی که رو دو تا پاش بلند میشه در حقیقت داره در فرم راه رفتن تقلید میکنه . اما اساس بحث این هستش که هر تقلیدی نیاز به تعریف فضا داره ... و تنها پس از تعریف فضای مربوطه اجازه تقلید خواهی داشت .
5- یکی از مهمترین عوامل از بین برنده قوه عاقله من تخیلات من هستش . انسانهای عاقل طبیعت رو میشناسن . و اونطور عمل میکنن که دنیا عمل میکنه . اما یک انسان کودن تو تخیلات خودش سر میکنه ... و با اینکه از روشش نتیجه نمیگره چون تخیل بسیار قوی داره ... باز هم همون کاره اشتباه رو تکرار میکنه .
6- یکی از مهمترین عوامل شکل گیری عقلانیت من فیدبک گیری از تصمیمات خودم و دیگران هست . انسانهای کودن یا از نتیجه تصمیماتشون فیدبک نمیگیرن . یا فیدبک تصمیمات براشون اونقدر مهم نیست . یا اراده این رو ندارن که از فیدبک تصمیماتشون تبعیت کنن . یا درگیر احساسشون میمونن .
7- برای اینکه فیدبک تصمیماتت رو داشته باشی لیست موفقیت ها و پیروزیهایت رو داشته باش .
8- برای اینکه فیدبک تصمیمهایت کاملا روت تاثیر گذار باشه ... فرمولی برای دوره کردن موفقیت ها و شکست هایت داشته باش .
9- یکی از عوامل تخریب کننده عقلانیت وسواس هست . چون وسواس باعث میشه تقدم تاخر عملیات ها رو از دست بدی . از وسواس احساسی و اجرایی فاصله بگیر .
10- یکی از عوامل تخریب کننده عقلانیت غرایزت هستند . غرایز باید تحت فرمان عقلانیتت باشن .
[/SPOILER]

جناب استوار همونطور که قبلا براتون گفتم من هیچ بعدی رو نمیتونم برای عقلانیت مذهبی تعریف کنم ... چون هیچ فیدبکی رو نمیتونم از اتخاذ تصمیمهای مذهبیم بگیرم ... باید وایسم اون دنیا بیاد .... تا بعدش به این نتیجه برسم آیا جواب داده یا نداده ... و اگر شما کمی ریاضیتون خوب باشه ... میدونین اصلا چنین سیستمی قابل کنترل نیست ... چنین سیستمی اصلا قابلیت برنامه ریزی و مدیریت رو نداره ... فرض کنین شما یک بخاری دارین ... کمی هیزم توش میریزین ... درجه هوا بعد از 50 ثانیه بالاتر میره ... کمی دودکش رو تنگ تر میکنین ... درجه هوا بعد از 3 ثانیه پایئین میاد ... به راحتی میتونین یه معادله دیفرانسیل در مورده تغییرات درجه هوا که وابسته به تنگی لوله دودکش و تغییرات هیزمی که توش میریزین بنویسین و با حل کردن اون معادله دیفرانسیل میتونین برای رسیدن به درجه حرارت مورده نیازتون ... آهنگ ریختن هیزم مناسب در واحد دقیقه و قطر دقیق دودکش رو دقیقا تخمین بزنین ...

حالا من هر چی تویه دین و مذهب هیزم میریزم ... جوابش میشه اون دنیا ... هر چقدر به خودم سختی میارم ... جوابش میشه اون دنیا ... خوب چگونه عقلانیتی میتونه معادله دیفرانسیلی رویه اون دنیا بنویسه ... و بگه اینقدر برایه اون دنیا ارزش قائل باش ... اینقدر توان خرج کن ... تا بتونی بهترین بهره وری رو داشته باشی !!!

از نظره من عقلانیت اصلا در امور مذهبی غیر قابل تعریف هست . نظره شما چجوری ...

استوار;487010 نوشت:
حضرت علی(ع) میفرماید: العقل شرع من داخل و الشرع عقل من خارج. (عقل، دینِ درونی و شرع، عقلِ بیرونی است)

دین راه مستقیم را برای شما تبیین میکند. اما ثبات قدم و استواری در این مسیر نیازمند مصباحی به نام عقل است.
ضمن اینکه همان قرار گرفتن در مسیر مستقیم، خودش باعث تبلور و شکوفائی عقل میشود.


با سلام مجدد.
قبل از هر چیز خدمت شما عرض شود که بنده نه مشکلی با دین دارم و نه می توانم چیزی را که واقع شده انکار کنم.
اگر اختلاف روشن شود بهتر می شود بحث کرد.
فکر می کنم با اعتقاد بنده در زمینه دین آشنایی داشته باشید.
اختلاف اساسی بنده با دینداران روی حقیقت دین است.
در ضمن اگر عقل صرفا کار پذیرش آموزه ها و ثبات قدم را داشته باشد پس کلا فلسفه زیر سوال می رود. چرا که ابزار آن فقط عقل است.
استوار;487010 نوشت:
به نظر حقیر نمونه‌ای از آموزه‌های دینی که عقل به تنهائی قادر به استخراجش نیست، مبارزه با هوای نفس و مقاومت در مقابل امیال نفسانی است.

دو حالت دارد :
یا دلیل عقلی بر آموزه مبارزه با هوای نفس هست یا نیست.
اگر نیست پس چرا باید دنبال آن باشیم.
اگر هست پس فرض زیر سوال می رود.
در ضمن در ادیان غیر الهی هم از این گونه آموزه ها فراوان است.
انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است. اینکه انسان به دنبال مبارزه با هوای نفس و کنترل نفس سرکشش هست به این دلیل است که با این کار قابلیت اتصال به عالمی فرای عالم ماده را فراهم می کند و با این اتصال لذتی را می چشد که قابل وصف نیست.
نگویم یار را شادی که از شادی گذشته است او ........................ مرا از فرط عشق او ز شادی عار می آید.
لذا این آموزه هم دلیلی مشخص دارد و نیازی به این نیست که کسی از خدای عالم خبری بر خوب بودن این آموزه بیاورد.
شاید نتوان آن را به عقل و قوه عاقله نسبت داد ولی منشا آن حسی است که درون خود انسان درک می شود اگر چه قابل وصف نیست.
استوار;487010 نوشت:
بنابراین واضح است که در این صورت توسط عقل میشود دستورات دین را پذیرا شد، و نه اینکه عقل بتواند به تنهائی و فقط به عنوان یک پارامتر، یک حکم چند وجهی را استخراج نماید.

بنده می گویم تمام دستورات دین منشا عقلانی دارد و برای هدفی مشخص وضع شده اند. آن هدف مشخص همان افزایش بعد فرامادی انسان است که بواسطه کنترل نفس سرکش انسان وضع شده اند. بسیاری از احکام هم جهت منضبط نمودن امور دنیایی انسان در زمان نزول دینوضع شده اند و دلایلی کاملا عقلانی و طبیعی دارد و دلیل فرامادی ندارد.
استوار;487010 نوشت:
مقام معظم رهبری فرمایش معروفی در مورد امام راحل(ره) دارد:
« امام به همه فهماند که انسان کامل شدن ، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست »
بزرگان زیادی مانند حلی‌ها، طباطبائی‌ها، بهجت‌ها، قاضی‌ها، حدادها و بسیاری از علما و مراجع دیگر را سراغ داریم که نه تنها به عالم معنا متصل بودند(هستند)، بلکه از جانب معصوم(ع) دستگیری میشدند(میشوند) و مسائل غامض برای ایشان حل میشده(میشود).

به قول یکی از کارشناسا :
مرحبا به ناصرنا! یا یه چیزی تو همین مایه ها :Nishkhand:
ما هم همین را می گوییم. البته اینکه رهبری گفته اند آنها به نزدیکی عصمت رسیده اند براساس تفکرات و اعتقاداتش بوده است که درون دینی هستند و برای بنده قابل پذیرش نیست. ما با قبول یک سری پیش فرض ها در تاپیک معصومیت انبیا؟ عصمت را بررسی کردیم.
در واقع بنده اعتقاد دارم نبوت مقامی بود که پیامبر با اراده خود به آن مقام رسید و دست یابی به آن مراتب برای هر انسان منطقا باز است. نبوت در حقیقت اتصال به عالم فرامادی است که در طول تاریخ و در زمان ها و مکان های مختلف انسان های متفاوتی به انواع و انحای مختلف به آن نایل شده اند. پیامبر تجربه ای را پشت سر گذاشت و با وضع یک سری دستورات و احکام خواست که امتش هم به آن تجربه نایل آیند. به قول مولانا :
به معراج برآیید چو از آل رسولید .............
امثال این بزرگوارانی که فرمودید در طول تاریخ کم نبوده و نیستند. پیامبر گرامی اسلام هم یکی از آنهاست.
مخلص کلام این که :
اتصال به عالم معنا امری است که برای همه باز است و هر کسی می تواند به آن نایل آید. ولی اینکه کمال مطلوب همین است یا نه جای بررسی دارد.
و اینکه در آن عالم چه خبر است و چه ماهیتی دارد و آیا اطلاعات مربوط به این دنیا در ماورای آن نهفته است و برای بهتر زندگی کردن در این دنیا باید یک سری اطلاعات از آن دنیا بیاوریم جای تردید و سوال است.
و من الله توفیق

سلام و عرض ادب.

نفرنفر;487109 نوشت:
جناب استوار همونطور که قبلا براتون گفتم من هیچ بعدی رو نمیتونم برای عقلانیت مذهبی تعریف کنم ... چون هیچ فیدبکی رو نمیتونم از اتخاذ تصمیمهای مذهبیم بگیرم ... باید وایسم اون دنیا بیاد .... تا بعدش به این نتیجه برسم آیا جواب داده یا نداده ... و اگر شما کمی ریاضیتون خوب باشه ... میدونین اصلا چنین سیستمی قابل کنترل نیست ... چنین سیستمی اصلا قابلیت برنامه ریزی و مدیریت رو نداره ... فرض کنین شما یک بخاری دارین ... کمی هیزم توش میریزین ... درجه هوا بعد از 50 ثانیه بالاتر میره ... کمی دودکش رو تنگ تر میکنین ... درجه هوا بعد از 3 ثانیه پایئین میاد ... به راحتی میتونین یه معادله دیفرانسیل در مورده تغییرات درجه هوا که وابسته به تنگی لوله دودکش و تغییرات هیزمی که توش میریزین بنویسین و با حل کردن اون معادله دیفرانسیل میتونین برای رسیدن به درجه حرارت مورده نیازتون ... آهنگ ریختن هیزم مناسب در واحد دقیقه و قطر دقیق دودکش رو دقیقا تخمین بزنین ...

حالا من هر چی تویه دین و مذهب هیزم میریزم ... جوابش میشه اون دنیا ... هر چقدر به خودم سختی میارم ... جوابش میشه اون دنیا ... خوب چگونه عقلانیتی میتونه معادله دیفرانسیلی رویه اون دنیا بنویسه ... و بگه اینقدر برایه اون دنیا ارزش قائل باش ... اینقدر توان خرج کن ... تا بتونی بهترین بهره وری رو داشته باشی !!!

از نظره من عقلانیت اصلا در امور مذهبی غیر قابل تعریف هست . نظره شما چجوری ...

قوه عاقله، یکی از قوای روح انسان است. بنابراین بسیار طبیعیست که بازخورد تمامی پردازشهای عقلانی (اعم از مادی و معنوی و اعم از مرتبط و غیر مرتبط با دین) به روح بازگردد.
اثرات مثبت اجرای صحیح دستورالعملهای الهی چه در مقام عمل و چه در مقام نیت و قصد، باعث رفعت مرتبه وجودی روح میگردد و به تبع آن شکوفائی و پویائی قوه عاقله حاصل میگردد.
عقل به منزله مصباحی برای سلوک در صراط مستقیم است، و تکامل آن باعث میشود که چراغی نورانی تر برای طی مسیر مستقیم در اختیار انسان باشد.
در نتیجه، این شکوفائی عقل اولاً باعث وسعت میدان دید و بصیرت انسان میشود و ثانیاً باعث نفوذ نور معرفتِ حقایقِ اشیاء از پوسته به درون و مغز آنها میگردد.

شما نتیجه اعمالتان را عمدتاً در سرای دیگر خواهید دید، اما نتایج رفعت مراتب وجودی روح انسان در همبن عالم نیز قابل درک و مشاهده می‌باشد.

در منطق قرآن توصیه به تعقل و اندیشه فقط مختص به اصول دین نیست. بلکه در همه امور دینی و نیز اموری که در زندگی روزمره با آن سر و کار داریم و با دین مرتبط هستند (مانند امور اجتماعی، سیاسی، روانی، تاریخی و ...) دعوت به اندیشیدن وجود دارد. این دعوت به اندیشه و تعقل یعنی راکد نگذاشتن عقل، یعنی بکار گرفتن آن بصورت آزادانه و مستقل از هر عامل تخریبی مانند هوی و هوس.

مطابق قانون کلی و جاری موجود در جهان هستی، فیدبک فرآیند اندیشه و تعقل انسان در تمامی امور، به منشاء آن فرآیند یعنی روح انسان (و به تبع آن عقل که از قوای روح است) باز میگردد.

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

شریعت عقلانی;487195 نوشت:
در ضمن اگر عقل صرفا کار پذیرش آموزه ها و ثبات قدم را داشته باشد پس کلا فلسفه زیر سوال می رود. چرا که ابزار آن فقط عقل است.

ما نیز قبول داریم که استخراج اصول دین بر عهده استدلالات عقلیست. و پذیرش آنها باید عقلانی باشد.

شریعت عقلانی;487195 نوشت:
دو حالت دارد :
یا دلیل عقلی بر آموزه مبارزه با هوای نفس هست یا نیست.
اگر نیست پس چرا باید دنبال آن باشیم.
اگر هست پس فرض زیر سوال می رود.
در ضمن در ادیان غیر الهی هم از این گونه آموزه ها فراوان است.
انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است. اینکه انسان به دنبال مبارزه با هوای نفس و کنترل نفس سرکشش هست به این دلیل است که با این کار قابلیت اتصال به عالمی فرای عالم ماده را فراهم می کند و با این اتصال لذتی را می چشد که قابل وصف نیست.
نگویم یار را شادی که از شادی گذشته است او ........................ مرا از فرط عشق او ز شادی عار می آید.
لذا این آموزه هم دلیلی مشخص دارد و نیازی به این نیست که کسی از خدای عالم خبری بر خوب بودن این آموزه بیاورد.
شاید نتوان آن را به عقل و قوه عاقله نسبت داد ولی منشا آن حسی است که درون خود انسان درک می شود اگر چه قابل وصف نیست.

شریعت عقلانی;487195 نوشت:
بنده می گویم تمام دستورات دین منشا عقلانی دارد و برای هدفی مشخص وضع شده اند. آن هدف مشخص همان افزایش بعد فرامادی انسان است که بواسطه کنترل نفس سرکش انسان وضع شده اند. بسیاری از احکام هم جهت منضبط نمودن امور دنیایی انسان در زمان نزول دینوضع شده اند و دلایلی کاملا عقلانی و طبیعی دارد و دلیل فرامادی ندارد.

جناب شریعت، به نظر بنده شما فقط از یک بُعد به قضیه نگاه میکنید.
توجه داشته باشید ما در مورد عقل انسان صحبت میکنیم و نه عقل در مفهوم عام فلسفی آن به معنای یک موجود مجرد تام.
عقل انسان، یکی از قوای روح اوست. و روح یک موجود مجرد تام نیست.
از نظر ما دستورات دینی منشاء عقلانی هم دارند. و بدلیل اینکه یکی از وجوه آنها عقلانیت است، ما قادر به دستیابی به سطحی محدود از درک آنها هستیم.

اما در مورد عقل و حس:
فرق عقل و حس اين است كه عقل می‌‏تواند صورت را از ماده و ملحقات آن انتزاع كند. اما حس به اين كار توانائى ندارد.


با سلام خدمت عقلا
از اونجایی که جناب سلمان 14 عرض کرده بودند هر سوالی پاسخ یکتا داره می خواستم ازشون خواهش کنم جواب سوال منو هم که طبق نظر ایشون قطعا" پاسخ یکتایی داره بدهند
چگونه می توانم از دانه ای که در زمین کاشته ام مراقبت کنم؟
فقط قبل از دادن پاسخ دقت کنید که شما کاری به این که نوع دانه چیه تو چه فصلی کاشته شده و ... نداشته باشید چون پاسخ شما باید مربوط به دانه مورد نظر من بعلاوه تمام اقسام دانه ها و تمام فصل ها و زمین ها باشه

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

lili2020;490484 نوشت:
از اونجایی که جناب سلمان 14 عرض کرده بودند هر سوالی پاسخ یکتا داره می خواستم ازشون خواهش کنم جواب سوال منو هم که طبق نظر ایشون قطعا" پاسخ یکتایی داره بدهند
چگونه می توانم از دانه ای که در زمین کاشته ام مراقبت کنم؟
فقط قبل از دادن پاسخ دقت کنید که شما کاری به این که نوع دانه چیه تو چه فصلی کاشته شده و ... نداشته باشید چون پاسخ شما باید مربوط به دانه مورد نظر من بعلاوه تمام اقسام دانه ها و تمام فصل ها و زمین ها باشه

1- حقیر چنین برداشت کردم که شما مطالب این پست رو تایید کردید، چون سکوت علامت رضاست
http://www.askdin.com/thread35886-11.html#post486485

2- دقت داشته باشید چه گفتم:

سلمان14;474590 نوشت:
2- هر سوال خاص تنها یک جواب یکتا دارد.

این قرمز رنگ رو با اون قرمز رنگ مقایسه کنید، می فهمید که سوال خاص چیه!
سوال مشما اصلاً یک سوال خاص نیست،
حقیر در تمام عبارتهایم تا جایی که یادم هست حواسم به این مطلب بوده و نوشته ام:
سوال خاص یا یکتا یا مشخص
سوال شما نه یکتاست، نه خاص و نه مشخص

در عین حال پاسخ سوال شما این است که:
متناسب با هر دانه و هر شرایط خاصی
، روش خاصی برای مراقبت از دانه وجود دارد!

و هیچ پاسخ دیگری غیر از این پاسخ برایش ممکن نیست(یعنی درست تر از این پاسخ برایش ممکن نیست، مگر خدا بخواهد و معصومین!)

نفرنفر;487061 نوشت:
عقل : به نظره من معنا و مفهوم عقل این نیست که ما اصول و علومی رو یادبگیریم و ادعا کنیم که عاقل هستیم . قوه عقلانیت انسان ساختاری داره که باید خوده انسان اون رو از پایه بسازه . مثله پیانو زدن یا دوچرخه سواری میمونه ... به عنوان ثال انسان باید گزاره های درست و غلط رو بزاره جلوش ... روشه تحقیق در عملیات رو بشناسه ... بدونه که چطور نسبت به موضوع فکر کنه ... چگونه بر روی تفکراتش فکر کنه و نوع و مدل تفکر غلط رو از ذهنش بیرون بیاندازه ... در اینصورت شخص به مرور زمان عاقل مبشه ...

با سلام دوباره خدمت همه دوستان
تعریفاتی که دوستان از عقل می کنند وبحثی که روی آن دارند قابل استفاده وخوب است. مخصوصا اینکه ما در فضایی قرارا گرفته ایم که امروزه مسلمانان بیشترین چیزی که از آن رنج می برند عدم عقلانیت است که آنها را به جان هم انداخته ، وسوریه، لبنان وخیلی از کشورهای اسلامی مصداق بارز این ادعا هستند.با تمام توصیه هایی که دین در این رابطه دارد واین نشان می دهد که ما از معارف دین وتوصیه های آن خیلی فاصله گرفته ایم.
هیچ نعمتی با ارزش تر ای عقل نیست که خداوند به انسان اعطاء کرده وسعادت انسان به استفاده از این عقل وابسته است. همانطور که دوستان می فرمایند: عقل در سایه تحلیل مسائل درست را از نادرست وصحیح را از غلط تشخیص داده وانسان را هدایت می کند. واین عقل چنانچه در احادیث ما ذکر شده ومی توانید در این رابطه به کتاب تصنیف غرر الحکم که شامل کلمات گهربار امیرالمومنین است مراجعه کنید. در سایه علم وتجربه رشد می کند یعنی اگر علم ما همراه با تعقل بوده واز تجارب خود استفاده کنیم وروی آنها فکر نماییم موجب رشد عقل ما خواهد شد. وبه تعبیر آیه الله جوادی آملی عقل یکی از ابزار شرع است ودر بابر شرع نیست بلکه شرع ودین دو بازو دارد به نام عقل ووحی.

عارف";487090 نوشت:
در علم معنا هم عقل کم با زیاد تفاوت ذاتی ندارند. آنچه از عقل صادر می گردد واحد است خواه این از عقل خدا باشد (هوالعاقل) یا رسول خدا و یا یک انسان معمولی. مثل آتش .
پس تفاوت چیست؟
تفاوت در میزان روشنائی یک چراغ قوه با باطری ضعیف (کم و نه ناقص) و یک چراغ قوه با باطری قوی دارد. وبه همین صورت است میزان فهم ما و رسول الله (قرآن) که به عبارتی تفاوت در قلمرو (مسافت در روشنائی چراغ) با هم متفاوت است.

فرمایش شما کاملا صحیح ومتین است ولی سخن در این است که چه کسانی از این عقل خدا دادی استفاده می کنند وآن را بکار می برند. مسلم کسی که در کارهای خود از عقل بهره نبرد وآن را کنار نهد به مرور این چراغ فروزان افول خواهد کرد وکارآیی خود را از دست خواهد داد.
در تایید فرمایشات شما باید عرض کنم در کتاب شریف اصول کافی کتاب عقل وجهل حدیث داریم که هر پیامبری عاقل ترین شخص امت خود است. ودر واقع علت پیشرفت وموفقیت انبیاء نیز حرکت آنها بر اساس عقلانیت بوده است.

نفرنفر;487109 نوشت:
حالا من هر چی تویه دین و مذهب هیزم میریزم ... جوابش میشه اون دنیا ... هر چقدر به خودم سختی میارم ... جوابش میشه اون دنیا ... خوب چگونه عقلانیتی میتونه معادله دیفرانسیلی رویه اون دنیا بنویسه ... و بگه اینقدر برایه اون دنیا ارزش قائل باش ... اینقدر توان خرج کن ... تا بتونی بهترین بهره وری رو داشته باشی !!!
از نظره من عقلانیت اصلا در امور مذهبی غیر قابل تعریف هست . نظره شما چجوری ...

با سلام البته اين برداشتها از آنجا سرچشمه می گیرد که ما جامعیت دین وبرنامه های متنوع آنرا در امور مختلف نمی بینیم. اینکه دین در مورد محیط زیست که یکی از چالشهای مهم بشری امروز است برنامه وسخن دارد، یا در مورد نحوه معاشرت با دیگران به صورت جامع، نحوه خوردن وآشامیدن، نحوه لباس پوشیدن، حفظ جایگاه وارزش انسانها ودهها از این قبیل موضوعات که اگر به کتابهای سید حسین نصر وکتاب مفاتیح الحیات آیت الله جوادی آملی وهمچنین رساله حقوق امام سجا دعلیه السلام مراجعه کنید این معارف را که تطبیق کامل با امور دنیوی دارند مشاهده خواهید کرد با این تفاوت که دین دنیا وآخرت را دو چیز جدا نمی داند. بلکه برای این انسان دنیوی که همه چیزش منحصر در این دنیا شده وبه مرور با وجود تمام امکانات دنیوی دچار یاس وافسردگی می شود هدفی متعالی می سازد به نام آخرت، ودر واقع ارزش اعمال او را بالا می برد تا با هدفی بالاتر زندگی کرده واز قضا همین آخرت وگرایش به آن ضمانتی برای اجرای آداب واصول حیات وزندگی دنیوی است. کسی که معتقد به خدا وحسابررسی اعمال است مسلم نسبت به رعایت حقوق دیگران، زندگی مسالمت آمیز واحترام به هم نوع مقیدتر خواهد بود.
مشکل آنجاست که ما همه معارف دین را در ابعاد مختلف مطالعه نکرده ایم تا به جامعیش پی ببریم.

شریعت عقلانی;487195 نوشت:
اگر هست پس فرض زیر سوال می رود.
در ضمن در ادیان غیر الهی هم از این گونه آموزه ها فراوان است.
انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است. اینکه انسان به دنبال مبارزه با هوای نفس و کنترل نفس سرکشش هست به این دلیل است که با این کار قابلیت اتصال به عالمی فرای عالم ماده را فراهم می کند و با این اتصال لذتی را می چشد که قابل وصف نیست.

بله معنویت گرا هستند ولی مساله این است که یک وقت این نیاز معنوی را با پرستش بت ارضاء کنند یا انسان گرایی وامور دیگر که فضای امروز ومکاتب وجود دارد که امور غیر عقلانی هستند یا از طریق وحی رسیده باشد وهدف این معنویت رسیدن به قرب خدایی باشد که سرچشمه همه خوبی ها وبی نیاز از همه است وهمه فقیر بسوی او هستند.

شریعت عقلانی;487195 نوشت:
بنده می گویم تمام دستورات دین منشا عقلانی دارد و برای هدفی مشخص وضع شده اند. آن هدف مشخص همان افزایش بعد فرامادی انسان است که بواسطه کنترل نفس سرکش انسان وضع شده اند. بسیاری از احکام هم جهت منضبط نمودن امور دنیایی انسان در زمان نزول دینوضع شده اند و دلایلی کاملا عقلانی و طبیعی دارد و دلیل فرامادی ندارد

بله احکام دین دارای ملاک وغرض هستند وهدف اصلی رسیدن وتحقق آن غرض است که این ملاک یا مصلحت اخروی است ویا مصلحت دنیوی اما در واقع نتیجه وخلاصه اینها رسیدن به هدف غایی وکمال انسانی است.

سلمان14;490488 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

1- حقیر چنین برداشت کردم که شما مطالب این پست رو تایید کردید، چون سکوت علامت رضاست
http://www.askdin.com/thread35886-11.html#post486485

2- دقت داشته باشید چه گفتم:

این قرمز رنگ رو با اون قرمز رنگ مقایسه کنید، می فهمید که سوال خاص چیه!
سوال مشما اصلاً یک سوال خاص نیست،
حقیر در تمام عبارتهایم تا جایی که یادم هست حواسم به این مطلب بوده و نوشته ام:
سوال خاص یا یکتا یا مشخص
سوال شما نه یکتاست، نه خاص و نه مشخص

در عین حال پاسخ سوال شما این است که:
متناسب با هر دانه و هر شرایط خاصی
، روش خاصی برای مراقبت از دانه وجود دارد!

و هیچ پاسخ دیگری غیر از این پاسخ برایش ممکن نیست(یعنی درست تر از این پاسخ برایش ممکن نیست، مگر خدا بخواهد و معصومین!)

1-سکوت من موقتا" علامت رضایته
2-اتفاقا" من با همین پاسخ شما مشکل دارم
پاسخ خاص به سوال خاص تو شرایط خاص یعنی همون درست نسبی و درست نسبی، مطلق هم است به خاطر این که غلط نیست و منعکس کننده واقعیته اما در سطح پایین تر چون شرایط خاصه و زمان هم خاص(نا کامل ولی نه اشتباه)
پس عقل و علم بشری کفایت می کنه برای انسانهای هر دوره هر کشور و ...

3-نه جناب ،خداوند هم کار غیرعاقلانه نمی کنه

عارف";487090 نوشت:
ولی پاسخ به این سوال که :از کجا آمده ام ،آمدنم بهر چه بود......به کجا می روم آخر ننمائی وطنم
در قلمرو عقلانیت همه انسانها نبوده و لاجرم نیاز به منبع وحی و کتاب الهی می باشد.
موفق باشید.

مخالفان اسلام با اصل توحید معاد رو هم اثبات کردند

کریم;470389 نوشت:
- عقل مدرک کلیات است وفهم جزئیات شریعت واحکام عملی دین مثل عبادات که فلسفه خلقت انسان است( ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون(ذاریات/56) ما جن وانس را خلق نکردیم مگر برای اینکه ما را عبادت کنند) پس برای فهم جزئیات وحی وانبیاء لازم هستند.

همه اینهایی که گفتید بعلاوه اونهایی که نگفتید روی هم دیگه می شه وسعه ما و طبق توحید هم خداوند عادله و از هر موجود باتوجه به وسع و استطاعت ممکن الوجودی اون انتظار داره....:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

lili2020;490714 نوشت:
-سکوت من موقتا" علامت رضایته
2-اتفاقا" من با همین پاسخ شما مشکل دارم
پاسخ خاص به سوال خاص تو شرایط خاص یعنی همون درست نسبی و درست نسبی، مطلق هم است به خاطر این که غلط نیست و منعکس کننده واقعیته اما در سطح پایین تر چون شرایط خاصه و زمان هم خاص(نا کامل ولی نه اشتباه)
پس عقل و علم بشری کفایت می کنه برای انسانهای هر دوره هر کشور و ...

3-نه جناب ،خداوند هم کار غیرعاقلانه نمی کنه


گزاره الف: سوال خاصی مفروض است و تنها یک پاسخ خاص برای این سوال مفروض است.
اگر سوال تغییر کند آنگاه پاسخ هم تغییر میکند؟
خب این طبیعی است و گزاره الف را نقض نمیکند

اما اگر علم تغییر کند آنگاه پاسخ خاص به همان سوال خاص مفروض تغییر میکند
گزاره الف را نقض میکند

این دو با هم متفاوت است
و تمام دلایلی که شما اقامه کردید، در مورد شرایط تغییر سوال بود نه در مورد تغییر علم!!!!!!!!

عقل دیگه بدتر


[/HR]در کل جواب همان جواب قبلی است
شما فقط ادعایتان را با ربطهای غلظ تکرار کردید

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

کریم;470389 نوشت:
1- عقل مدرک کلیات است وفهم جزئیات شریعت واحکام عملی دین مثل عبادات که فلسفه خلقت انسان است( ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون(ذاریات/56) ما جن وانس را خلق نکردیم مگر برای اینکه ما را عبادت کنند) پس برای فهم جزئیات وحی وانبیاء لازم هستند.

lili2020;490719 نوشت:
همه اینهایی که گفتید بعلاوه اونهایی که نگفتید روی هم دیگه می شه وسعه ما و طبق توحید هم خداوند عادله و از هر موجود باتوجه به وسع و استطاعت ممکن الوجودی اون انتظار داره....

پس به آنچه در وسعه شما تشخیص داده گوش فرا دهید: «برای فهم جزئیات وحی و انبیاء لازم است!!!!»

شما اصلاً این عبارات و .... رو میخوانی یا نه
دو هفته سه هفته یه بار میایی اینجا و در خلال اون دو هفته منتظر اشراقات ذن و بودیسم و ... هستید؟ (البته اگر تمرکز و .. کار میکنید و گرنه خب هیچی)


[/HR]بنده ادعا دارم:
سوالات خاص پاسخ یکتا دارند
شما یا قبول داری
یا میگی:سوالات خاص پاسخ یکتا ندارند
چون پاسخش یکتا نیست، پس بینهایت پاسخ میتونه داشته باشه
پس سوال خاصی مطرحی میکنیم:
آیا هر سوال خاص پاسخ خاصی دارد؟
طبق گفته شما، بینهایت واریانس برای پاسخ به این سوال هست
بله، خیر، و..... بقیه اش را احتمالاً شما میدانید
ما بله اش کار داریم که حرف خودتان را نقض میکند!

quote=سلمان14;490721]گزاره الف: سوال خاصی مفروض است و تنها یک پاسخ خاص برای این سوال مفروض است.
اگر سوال تغییر کند آنگاه پاسخ هم تغییر میکند؟
خب این طبیعی است و گزاره الف را نقض نمیکند
ما هم چنین ادعایی نداریم
آب در چند درجه می جوشد ؟ در دمای 100 درجه می جوشد
باتغییر سوال:
الکل در چند درجه می جوشد؟در دمای 78 درجه می جوشد


اما اگر علم تغییر کند آنگاه پاسخ خاص به همان سوال خاص مفروض تغییر میکند
گزاره الف را نقض میکند
خیر نقض نمی کند
دانشمندان در زمان x می گن آب در 100 درجه می جوشه(همون گزاره الف شما و مثال من)
بعدها با بررسی و مطالعه بیشتر می فهمند که این مقدار با کمی و زیادی فشار تغییر می کنه
پس دانشمندان در زمان y می گن با افزایش فشاردمای آب فلان درجه می شه و با کاهش فشار بهمان درجه می شه
آیا این دستآورد به این معنا است که آب دیگه تو 100درجه نمی جوشه؟ مسلما" خیر(پس گزینه الف هنوز پا برجاست)
علم ،جزیی از حقیقت مطلقه پس هیچ وقت به معنی اشتباه که نقطه مقابل حقیقته نیست

سلمان14;490721 نوشت:
و تمام دلایلی که شما اقامه کردید، در مورد شرایط تغییر سوال بود نه در مورد تغییر علم!!!!!!!!

کجاش راجع به تغییر سوال بود خیلی دوست دارم بدونم
من ثابت کردم به همون سوال خاص یا یکتا می شه علمی هم جواب داد نیازی به دین نیست

سلمان14;490721 نوشت:
عقل دیگه بدتر

این حرف یعنی چه؟ یعنی علم بد و عقل بدتر از اون
عقل دو وجه داره یکی علم ویکی استدلال مبتنی بر همون علم
به همین صورته که داریم عقلانیت ریاضی ،عقلانیت پزشکی، عقلانیت فیزیک و ...

سلمان14;490728 نوشت:
بنده ادعا دارم:
سوالات خاص پاسخ یکتا دارند
شما یا قبول داری
یا میگی:سوالات خاص پاسخ یکتا ندارند

پاسخ یکتا از نظر من یعنی حقیقت مطلق و مشخص و مشخص برای این که علم با اون سوال خاص و شرایط اون سوال مطابقت داره.
احتمالا" از نظر شما پاسخ یکتا حقیقت مطلق ومجرد(ثابت) است که در این صورت باید بگم از نظر فلسفه علمی ،حقیقت مجرد وجود نداره چون فقط حقیقت مشخص است که جوهر اشیا و پدیده ها رو با توجه به شرایطی که درآن قرار دارند به درستی منعکس می کند.
در نتیجه برای هر سوال خاص پاسخ یکتایی وجود داره که اون هم توسط علم زمان خودمون فراهم می شه در نتیجه نیازی به وحی نیست

lili2020;491198 نوشت:
پاسخ یکتا از نظر من یعنی حقیقت مطلق و مشخص و مشخص برای این که علم با اون سوال خاص و شرایط اون سوال مطابقت داره.
احتمالا" از نظر شما پاسخ یکتا حقیقت مطلق ومجرد(ثابت) است که در این صورت باید بگم از نظر فلسفه علمی ،حقیقت مجرد وجود نداره چون فقط حقیقت مشخص است که جوهر اشیا و پدیده ها رو با توجه به شرایطی که درآن قرار دارند به درستی منعکس می کند.
در نتیجه برای هر سوال خاص پاسخ یکتایی وجود داره که اون هم توسط علم زمان خودمون فراهم می شه در نتیجه نیازی به وحی نیست

نظر شما به هیچ وجه پذیرفته نیست
استدلال درست است
و شما مطالبی نوشتی که هیچ ربطی به تایید یا رد استدلال ندارد
فقط نظرات خودت رو بدون دلیل مطرح کردی
سلمان14;490728 نوشت:
بنده ادعا دارم:
سوالات خاص پاسخ یکتا دارند
شما یا قبول داری
یا میگی:سوالات خاص پاسخ یکتا ندارند
چون پاسخش یکتا نیست، پس بینهایت پاسخ میتونه داشته باشه
پس سوال خاصی مطرحی میکنیم:
آیا هر سوال خاص پاسخ خاصی دارد؟
طبق گفته شما، بینهایت واریانس برای پاسخ به این سوال هست
بله، خیر، و..... بقیه اش را احتمالاً شما میدانید
ما بله اش کار داریم که حرف خودتان را نقض میکند!

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام

lili2020;491127 نوشت:
دانشمندان در زمان x می گن آب در 100 درجه می جوشه(همون گزاره الف شما و مثال من)
بعدها با بررسی و مطالعه بیشتر می فهمند که این مقدار با کمی و زیادی فشار تغییر می کنه
پس دانشمندان در زمان y می گن با افزایش فشاردمای آب فلان درجه می شه و با کاهش فشار بهمان درجه می شه
آیا این دستآورد به این معنا است که آب دیگه تو 100درجه نمی جوشه؟ مسلما" خیر(پس گزینه الف هنوز پا برجاست)
علم ،جزیی از حقیقت مطلقه پس هیچ وقت به معنی اشتباه که نقطه مقابل حقیقته نیست

اگر آگاهی بر رابطه میان فشار بخار و دمای جوش تغییر علم محسوب میشه خب پس خودبه خود جوابش هم تغییر کرده چون جواب شما همین رابطه ای است که کشف کردید
اگر هم محسوب نمیشه پس این مثال بیخودی مطرح شده

کسی نگفته لزوماً «علم» اشتباه است.
گفته شد: «اگر علم تغییر کند آنگاه پاسخ نیز تغییر میکند»
نکنه شما پاسخ هایی که میدید علمی نیست و براساس علم نیست؟

lili2020;491127 نوشت:
کجاش راجع به تغییر سوال بود خیلی دوست دارم بدونم
من ثابت کردم به همون سوال خاص یا یکتا می شه علمی هم جواب داد نیازی به دین نیست

کدوم نوشته ات
تو نوشته دومت(بعد از مثال دانه و مانه)
که اصلاً چیزی نگفتی
صرفاً واسه خودت گفتی از فلا خاص تو فلان خاصی یعنی همان .....
این «یعنی» مال شماست و از نظر شما تا ثابت نشود، ارزشی ندارد
اگر نمیتوانی نظر خودت و یعنی خودت رو اثبات کنی هیچ ارزشی نداره
تو نوشته اولت هم که خوب معلومه وقتی شرایط کاشت دانه شما تغییر کنه سوال خاص تغییر میکنه
خردم را در فصل شیطستان چگونه باید مراقبت کرد؟
خردم را در فصل شیطستانی که دمای هوا کمتر از فیست درجه مانتیگراد باشه چطور باید مراقبت؟
و ......

tadakhol;491489 نوشت:
نظر شما به هیچ وجه پذیرفته نیست
استدلال درست است
و شما مطالبی نوشتی که هیچ ربطی به تایید یا رد استدلال ندارد
فقط نظرات خودت رو بدون دلیل مطرح کردی

با سلام خدمت شما و ممنون که در بحث ما شرکت کردید
جناب سلمان 14 عرض کردند:
دو فرض رو میپذیرم:1- بشر سرنوشتی جاودانه دارد
2- هر سوال خاص تنها یک جواب یکتا دارد.
(هر چند با فرض دوم و به تنهایی، میشه قضیه رو اثبات کرد)

با توجه به این دو فرض، و این حقیقت که علم انسان مدام در حال بروز شدن است، علم و درنتیجه عقل انسان معمولی، نمیتونه جوابهای قطعی به ما بده که آیا فلان عمل در سرنوشت نهایی انسان چه تاثیری دارد(اصلاً منهای سرنوشت نهایی، فلان عمل چه تاثیر نهایی بر سرنوشت انسان دارد).
و اینجانب ثابت کردم علم پاسخ قطعی داره که تنها پاسخ درست تو همون شرایط سواله و پاسخ جاودان و ثابت به دردش نمی خوره
منتها اگه توضیحاتم براتون مبهمه یا کامل نیست چشم براتون بازش می کنم

tadakhol;491493 نوشت:
اگر آگاهی بر رابطه میان فشار بخار و دمای جوش تغییر علم محسوب میشه خب پس خودبه خود جوابش هم تغییر کرده چون جواب شما همین رابطه ای است که کشف کردید
اگر هم محسوب نمیشه پس این مثال بیخودی مطرح شده

کاری نداریم جواب تغییر کنه یا نکنه نشان دادم که گزاره الف نقض نمی شه لطفا" پست ها رو با دقت بخون

tadakhol;491493 نوشت:
کسی نگفته لزوماً «علم» اشتباه است.
گفته شد: «اگر علم تغییر کند آنگاه پاسخ نیز تغییر میکند»
نکنه شما پاسخ هایی که میدید علمی نیست و براساس علم نیست؟

آخه اگه علم اشتباه نکنه ما از همون علم استفاده می کنیم پس دیگه وحی و انبیا لازم نداریم
اتفاقا" خیلی هم بهتره چون علم مشخصه و بر شرایط همون سوال منطبقه و به درد شرایط دیگه نمی خوره

tadakhol;491493 نوشت:
خردم را در فصل شیطستان چگونه باید مراقبت کرد؟
خردم را در فصل شیطستانی که دمای هوا کمتر از فیست درجه مانتیگراد باشه چطور باید مراقبت؟

به چه زبانی نوشتی؟؟؟
در همین مثالی که خودت زدی آیا جواب علم با جواب دین ،یکی است یا نه ؟
اگه جواب هر دو یک چیز باشه که علم کفایت می کنه اگه یکی نباشه که بهتره از علم استفاده کنیم چرا که علم قابل انطباق بر شرایط سوال خاصه خودشه ولی جواب ازلی قابل انطباق نیست چون به درد تمام شرایط می خوره
امیدوارم این دفعه فهمیده باشید
علم = حقیقت عینی = حقایقی که انسانها کشف کردند که دقیقا" مطابق با واقعیت جهان خارجه و از فیلتر عمل و تجربه با موفقیت گذشته مثلا" آب در 100 درجه می جوشه
مطلق = قطعی یا محض
مشخص = توان انطباق با شرایط خاص خودش
مجرد= ثابت
حالا یکبار دیگه:
علم = حقیقت مطلق مشخص
دین= حقیقت مطلق مجرد
و چون علم ارجح تره به دلیل این که هم حقیقته(البته جزیی از اون) و هم قابل انطباق با شرایط خاص همون پدیده است پس کافیه و ما به دین نیازی نداریم

lili2020;491633 نوشت:
با توجه به این دو فرض، و این حقیقت که علم انسان مدام در حال بروز شدن است، علم و درنتیجه عقل انسان معمولی، نمیتونه جوابهای قطعی به ما بده که آیا فلان عمل در سرنوشت نهایی انسان چه تاثیری دارد(اصلاً منهای سرنوشت نهایی، فلان عمل چه تاثیر نهایی بر سرنوشت انسان دارد).
و اینجانب ثابت کردم علم پاسخ قطعی داره که تنها پاسخ درست تو همون شرایط سواله و پاسخ جاودان و ثابت به دردش نمی خوره
منتها اگه توضیحاتم براتون مبهمه یا کامل نیست چشم براتون بازش می کنم

تو اصلاً توجه نمیکنی:
سوال ثابت است شرایطی نداره:
رینگ بازی چه تاثیری در سرنوشت نهایی بشر داره؟
بوکس چه تاثیری بر سرنوشت نهایی بشر داره؟
مدیتیشن چه تاثیری بر سرنوشت نهایی بشر داره؟
و .....

بعد پاسخ شما چی؟
براساس علمت تغییر میکنه
پس اینجا سوال خاصی داریم که براساس علم به روز سرکارعلیه مدام میتغیرد.
افتاد!!!!!
پیشنهادم اینه که کمی با ذهن باز به این استدلال توجه کنید
دنبال ایراد گیری نباشید
سعی کنید بفهمینش بعد فرصت زیاد هست برای ایراد گرفتن

lili2020;491654 نوشت:
کاری نداریم جواب تغییر کنه یا نکنه نشان دادم که گزاره الف نقض نمی شه لطفا" پست ها رو با دقت بخون

نه اینطور نیست
اگه سوال تغییر کنه آنگاه جواب تغییر میکنه
یعنی شما ادعا داری برای برآورد گزاره شرطی نیازی به بررسی قسمت آنگاه نیست؟؟!!!!!

lili2020;491654 نوشت:
آخه اگه علم اشتباه نکنه ما از همون علم استفاده می کنیم پس دیگه وحی و انبیا لازم نداریم
اتفاقا" خیلی هم بهتره چون علم مشخصه و بر شرایط همون سوال منطبقه و به درد شرایط دیگه نمی خوره

منظورت از اشتباه چیه؟
ما یک سوال خاص داریم:
برای هر فعل مفروضی مثل a
اگر a صورت گیرد آنگاه سرنوشت نهایی بشر چقدر میتغیرد؟
علم شما مدام تغییر میکنه، پاسخت هم منطبق بر اون شرایط تغییر میکنه
اصلاً علمی که شما تعریف میکنی پاسخی برای این سوال نداره

lili2020;491654 نوشت:
به چه زبانی نوشتی؟؟؟

گزاره ای
در ریاضیات مثلاً میگن: برای هر xی
حالا من برای فصلها گفتم برای هر شیطستانی
و برای بقیه هکذا!!!

lili2020;491654 نوشت:
در همین مثالی که خودت زدی آیا جواب علم با جواب دین ،یکی است یا نه ؟

خیر، یکی نیست
همیشه چیزی هست که توسط انسان نادان، کشف نشده
ولی نزد خدای رب العالمین دانسته شده است
لذا پاسخ این دو متفاوت است
منظورم از این نوشته این بود، که
مثالهایی که شما میاری، در همه اونا، خود سوال در شرایط داره تغییر میکنه

lili2020;491654 نوشت:
اگه جواب هر دو یک چیز باشه که علم کفایت می کنه اگه یکی نباشه که بهتره از علم استفاده کنیم چرا که علم قابل انطباق بر شرایط سوال خاصه خودشه ولی جواب ازلی قابل انطباق نیست چون به درد تمام شرایط می خوره
امیدوارم این دفعه فهمیده باشید

گفتیم یکی نیست دربالا
خیر اگر دسترسی به جواب دین(پاسخ خدا) داشته باشیم عاقلانه است که از آن پاسخ استفاده کنیم
اگر دسترسی داشته باشیم

lili2020;491654 نوشت:
علم = حقیقت عینی = حقایقی که انسانها کشف کردند که دقیقا" مطابق با واقعیت جهان خارجه و از فیلتر عمل و تجربه با موفقیت گذشته مثلا" آب در 100 درجه می جوشه
مطلق = قطعی یا محض
مشخص = توان انطباق با شرایط خاص خودش
مجرد= ثابت
حالا یکبار دیگه:
علم = حقیقت مطلق مشخص
دین= حقیقت مطلق مجرد
و چون علم ارجح تره به دلیل این که هم حقیقته(البته جزیی از اون) و هم قابل انطباق با شرایط خاص همون پدیده است پس کافیه و ما به دین نیازی نداریم

خیلی زیاد در مورد اشکالات شما صحبت شده
اما پدیده مورد نظر ما «عبور از مرگ و ارزیابی همون افعال بشری در سرنوشت نهایی بشر است»
که نه شما و نه هیچ بنی بشری در مورد آن سر سوزنی تجربه ندارد
این هم یک اشکال دیگر

tadakhol;491668 نوشت:
پیشنهادم اینه که کمی با ذهن باز به این استدلال توجه کنید
دنبال ایراد گیری نباشید
سعی کنید بفهمینش بعد فرصت زیاد هست برای ایراد گرفتن

نه نیازی نیست مخالفان اسلام پاسخ ثابت دارند اون هم از توحید با توحید معاد رو ثابت کردند و بر اساس صفات خداوند که یکیش عدله پاسخ این جور سولات رو دادند
خداوند عادله و هر موجودی رو بر اساس وسع و استطاعتش بازخواست می کنه اون افعال وسع رو تغییر می دهند درنتیجه یا انسان رو به کمال می رسونند یا دور می کنند
انشاالله دفعه بعد کاملشو براتون میگم

tadakhol;491668 نوشت:
اگه سوال تغییر کنه آنگاه جواب تغییر میکنه

و گزاره الف نقض نمی شه ،چون جزیی از حقیقت مطلقه "آب همیشه در 100 درجه می جوشه " .علم هر چقدر تغییر کنه کاملترش می کنه نه نقض

tadakhol;491668 نوشت:
اصلاً علمی که شما تعریف میکنی پاسخی برای این سوال نداره

داره ،شما خبر نداری چرا به علم بیچاره خرده میگیری

tadakhol;491668 نوشت:
همیشه چیزی هست که توسط انسان نادان، کشف نشده
ولی نزد خدای رب العالمین دانسته شده است

همیشه یک حقیقت وجود دارد و آن حقیقت مطلق مشخص است و حقیقت مجرد (ثابت)به درد ما نمی خورد

tadakhol;491668 نوشت:
مثالهایی که شما میاری، در همه اونا، خود سوال در شرایط داره تغییر میکنه

پس شما مثال بزن که دیگه حرفی نباشه من منتظرمها حتما"

tadakhol;491668 نوشت:
خیر اگر دسترسی به جواب دین(پاسخ خدا) داشته باشیم عاقلانه است که از آن پاسخ استفاده کنیم

پاسخ خدا بدون در نظر گرفتن شرایط هر کسی به درد نمی خوره اگه شرایط رو در نظر بگیره هم که فایده نداره چون علم هم منطبق با شرایط ماست تو اون لحظه

tadakhol;491668 نوشت:
خیلی زیاد در مورد اشکالات شما صحبت شده
اما پدیده مورد نظر ما «عبور از مرگ و ارزیابی همون افعال بشری در سرنوشت نهایی بشر است»
که نه شما و نه هیچ بنی بشری در مورد آن سر سوزنی تجربه ندارد
این هم یک اشکال دیگر

مخالفان اسلام با توحید جواب اون سوالات رو دادند
در ضمن پاسخ دین اسلام در مورد مثلا" بوکس در سرنوشت انسان چی هست حالا؟

lili2020;491712 نوشت:
خداوند عادله و هر موجودی رو بر اساس وسع و استطاعتش بازخواست می کنه اون افعال وسع رو تغییر می دهند درنتیجه یا انسان رو به کمال می رسونند یا دور می کنند

1- یادمه وسع شما تشخیص داده بود که انسان به وحی نیاز دارد
2- این اصلاً جواب نیست، اون یا و میزانش برای ما مهم است، چون میخوایم تصمیم بگیریم مدیتیشن کار کنیم یا وضو بگیرم
3- وقتی تشخیص دادی که وسع خودت محدود است و ممکن است خدا کسی رو فرستاده باشه
خدا از شما بازخواست خواهد نمود که چرا این گزینه رو دقت نکردی تا بفهمی من یکی رو فرستادم
ضمن اینکه همین «وسع» یعنی عقل و علم شما ناقص است!!!!

lili2020;491712 نوشت:
و گزاره الف نقض نمی شه ،چون جزیی از حقیقت مطلقه "آب همیشه در 100 درجه می جوشه " .علم هر چقدر تغییر کنه کاملترش می کنه نه نقض

1- اول اینکه اون قسمتهای قرمز رنگ موجب تغییر سوالت میشه
2- ادعا نشده که علم بشری کاملاً غلط است بلکه دقت کنید: علم بشری کافی نیست
3- ما سوال خاصی مطرح کردیم در مورد افعال انسانی: برای هر فعل انسانی: اگر آن فعل صورت گیرد آنگاه سرنوشت نهایی بشر به چه میزان تغییر میکند
پاسخهای علمی شما به این سوال ناکامل و متغییر است

lili2020;491712 نوشت:
داره ،شما خبر نداری چرا به علم بیچاره خرده میگیری

بیان کنید میشنویم

lili2020;491712 نوشت:
همیشه یک حقیقت وجود دارد و آن حقیقت مطلق مشخص است و حقیقت مجرد (ثابت)به درد ما نمی خورد

ادعای اثبات نشده

lili2020;491712 نوشت:
پس شما مثال بزن که دیگه حرفی نباشه من منتظرمها حتما"

این همه سوال کردم هنوز متوجه نشدی:khaneh:
بنده خدا میگم: برای هر فعل انسانی اگر آن فعل صورت گیرد آنگاه سرنوشت نهایی بشر چقدر تغییر میکند
در این سوال مثالی، سوال ثابت است

lili2020;491712 نوشت:
پاسخ خدا بدون در نظر گرفتن شرایط هر کسی به درد نمی خوره اگه شرایط رو در نظر بگیره هم که فایده نداره چون علم هم منطبق با شرایط ماست تو اون لحظه

منتظریم ببینیم چطور پاسخ علمی شما به اون سوال خاص ما صورت میگیره

lili2020;491712 نوشت:
مخالفان اسلام با توحید جواب اون سوالات رو دادند
در ضمن پاسخ دین اسلام در مورد مثلا" بوکس در سرنوشت انسان چی هست حالا؟

در بالا توضیح داده شد که مخالفان اسلام اشتباه نموده اند
در رساله توضیح داده شده است
بنده پاسخگوی دینی نیستم
شما سوالتون رو دقیقاً مشخص کنید از پاسخگویی همین سایت استفاده کنید

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

lili2020;491654 نوشت:

علم = حقیقت مطلق مشخص
دین= حقیقت مطلق مجرد
و چون علم ارجح تره به دلیل این که هم حقیقته(البته جزیی از اون) و هم قابل انطباق با شرایط خاص همون پدیده است پس کافیه و ما به دین نیازی نداریم

علم حقیقت مطلق نیست. بلکه واقعیت مشخصی هست که جزئی از یک حقیقت مطلق می‌باشد.

مطلبم را با یک مثال روشن‌تر بیان میکنم:
به یک استوانه از سمت قاعده آن نگاه میکنیم.
آن دایره‌ای که مشاهده میشود یک واقعیت مشخص است که جزئی از حقیقت مطلق (استوانه) می‌باشد.

همانطور که مثال استوانه نشان میدهد اگر نتوانیم به بُعد عمق استوانه دست یابیم، آنگاه همواره آن را دایره خواهیم دید و هیچگاه از حقیقت استوانه بودنش آگاه نخواهیم شد.
از طرفی وجود ابعاد بیشتر در جهان هیچ منع عقلانی ندارد که همین امر باعث ارائه نظریاتی فیزیکی در این زمینه شده است.
پس علم بشر محدود در یک فضا-زمان چهار بعدی، قادر نیست به ابعاد بیشتر احاطه یابد و از این رو ناقص است.

دین الهی با در نظر گرفتن تمامی ابعاد وجودی انسان و جوامع بشری، راه رشد عقل را در همه ابعاد فراهم میکند.
در حالیکه بدون دین الهی، عقل انسان فقط در ابعادی محدود و قابل دستیابی، توان رشد و کسب کمال را دارد.

با سلام خدمت تمام دوستان.
قبل از هر چیز سال نو را خدمت همه شما تبریک عرض می نمایم.
و اما بعد :

استوار;491873 نوشت:
پس علم بشر محدود در یک فضا-زمان چهار بعدی، قادر نیست به ابعاد بیشتر احاطه یابد و از این رو ناقص است.

بنده قبول می کنم که عقل انسان به دلیل محدودیت هایی که دارد نسبت به عقل محض یا علم الهی ناقص است. همانطور که علم پیامبران و امامان نسبت به علم الهی ناقص بوده است. منتها باید دید آیا عقل کامل و مطلق برای حیات انسان وسرنوشت نهایی او نیاز است؟ اگر هست پس چرا عقل پیامبران و امامان نسبت به علم الهی ناکامل بوده است؟ همین مساله نشان می دهد که برای تعیین سرنوشت بشر نیازی به عقل و علم الهی نداریم. بلکه عقل و علم انسان در همان وسع ناکاملی که هست برای حیات او کافی است.
مثلا می دانیم که اولیا خدا هممریض می شدند وبه طبیب مراجعه می کردند. علم طبیب هم مسلما کامل نبوده است. علم پزشکی امروز هم کامل نیستو در حال رشد است. تمام علوم در حال رشدند. ولی آیا این ناکامل بودن علم تاثیری در سرنوشت نهایی او دارد؟ مثلا ادیسون وقتی که داشتبرق را اختراع می کرد در این راه اشتباهات بسیاری را مرتکب شد. تا توانستبه هدف خود برسد. آیا می توانیم بگوییم این اشتباهات او که بواسطه ناقص بودن عقلش بوده است برای او نزد خدا گناه محسوب می شود؟ مسلما نمی توانیم بگوییم.
بشر بواسطه محدودیت هایش علم و عقلش هم محدود است. ولی خداوند عادل این محدودیت های عقل او را پذیرفته و او را بواسطه همین محدودیت هایی که داشته مورد بازخواست قرار می دهد. خداوند عالم عادل هیچ گاه کاری نمی کند که عبث باشد یا به نتیجه مطلوب نرسد.
کلام منسوب به خدا قبل از هر تحریفی بواسطه عقل و علم بشری و درک ناقص او از کلام منسوب به خدا که بواسطه همین عقل ناقصش اتفاق می افتد خدا را از مقصود خودش از نزول کلام دور می کند. مطمئنا و مسلما نقص در فهم کلام الهی اتفاق می افتد و خداوند این نقص را به اعتقاد خود دین داران می پذیرذ و مورد مغفرت قرار می دهد. حال اگر بنا به مغفرت الهی باشد چرا خطاهای بشری که بواسطه عقل ناقصش و بدون دین اتفاق می افتد مورد مغفرت خدا قرار نگیرد؟ اصلا مگر تمام انسان های روی زمین دین الهی را تجربه کرده اند؟ پاسخ دین داران به تکلیف آن انسان ها می تواند پاسخ ما به خود دین داران باشد.
جناب استوار عزیز.
انسان چه نیازی به ابعاد بیشتر از 4 تا دارد؟ سرنوشت نهایی او با وجود خدایی عادل و عالم و آگاه و منصف چرا با ابعاد بیشتر از 4 تا گره خورده است؟ مگر دین به تمام سوالات انسان پاسخ گفته است؟
نکته ای که مهم است این است که ما ابتدا تعریفی از خطا و گناه داشته باشیم و تفاوت آنها را در یابیم.
و بدانیم که ناقص بودن عقل انسان تنها او را خطاکار می کند نه گناه کار.
ومن الله توفیق

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

شریعت عقلانی;491923 نوشت:

بنده قبول می کنم که عقل انسان به دلیل محدودیت هایی که دارد نسبت به عقل محض یا علم الهی ناقص است. همانطور که علم پیامبران و امامان نسبت به علم الهی ناقص بوده است. منتها باید دید آیا عقل کامل و مطلق برای حیات انسان وسرنوشت نهایی او نیاز است؟ اگر هست پس چرا عقل پیامبران و امامان نسبت به علم الهی ناکامل بوده است؟ همین مساله نشان می دهد که برای تعیین سرنوشت بشر نیازی به عقل و علم الهی نداریم. بلکه عقل و علم انسان در همان وسع ناکاملی که هست برای حیات او کافی است.
مثلا می دانیم که اولیا خدا هممریض می شدند وبه طبیب مراجعه می کردند. علم طبیب هم مسلما کامل نبوده است. علم پزشکی امروز هم کامل نیستو در حال رشد است. تمام علوم در حال رشدند. ولی آیا این ناکامل بودن علم تاثیری در سرنوشت نهایی او دارد؟ مثلا ادیسون وقتی که داشتبرق را اختراع می کرد در این راه اشتباهات بسیاری را مرتکب شد. تا توانستبه هدف خود برسد. آیا می توانیم بگوییم این اشتباهات او که بواسطه ناقص بودن عقلش بوده است برای او نزد خدا گناه محسوب می شود؟ مسلما نمی توانیم بگوییم.
بشر بواسطه محدودیت هایش علم و عقلش هم محدود است. ولی خداوند عادل این محدودیت های عقل او را پذیرفته و او را بواسطه همین محدودیت هایی که داشته مورد بازخواست قرار می دهد. خداوند عالم عادل هیچ گاه کاری نمی کند که عبث باشد یا به نتیجه مطلوب نرسد.
کلام منسوب به خدا قبل از هر تحریفی بواسطه عقل و علم بشری و درک ناقص او از کلام منسوب به خدا که بواسطه همین عقل ناقصش اتفاق می افتد خدا را از مقصود خودش از نزول کلام دور می کند. مطمئنا و مسلما نقص در فهم کلام الهی اتفاق می افتد و خداوند این نقص را به اعتقاد خود دین داران می پذیرذ و مورد مغفرت قرار می دهد. حال اگر بنا به مغفرت الهی باشد چرا خطاهای بشری که بواسطه عقل ناقصش و بدون دین اتفاق می افتد مورد مغفرت خدا قرار نگیرد؟ اصلا مگر تمام انسان های روی زمین دین الهی را تجربه کرده اند؟ پاسخ دین داران به تکلیف آن انسان ها می تواند پاسخ ما به خود دین داران باشد.
جناب استوار عزیز.
انسان چه نیازی به ابعاد بیشتر از 4 تا دارد؟ سرنوشت نهایی او با وجود خدایی عادل و عالم و آگاه و منصف چرا با ابعاد بیشتر از 4 تا گره خورده است؟ مگر دین به تمام سوالات انسان پاسخ گفته است؟
نکته ای که مهم است این است که ما ابتدا تعریفی از خطا و گناه داشته باشیم و تفاوت آنها را در یابیم.
و بدانیم که ناقص بودن عقل انسان تنها او را خطاکار می کند نه گناه کار.
ومن الله توفیق

دوست عزیز جناب شریعت عقلانی، قبلاً در این مورد بحثی انجام شد و در خصوص واژه «لُب» در قرآن نیز نظر استاد مطهری(ره) بیان گردید.
ما معتقدیم که برای رسیدن به مقام «اولی الباب» باید از واقعیاتی که از پوسته عالم مشاهده میکنیم عبور نمائیم و به حقایقی که در مغز و لُب این پوسته نهفته است معرفت یابیم.

این مهم میسر نمیشود مگر با بکار گیری همزمان عقل و شرع. همان گونه که نام کاربری شما گویای آن است و همانطور که حضرت امیر(ع) پیوند و تعامل شرع و عقل را شرط لازم و کافی میدانند.

هم شرع بدون عقل، و هم عقل بدون شرع، انسان را بر همان پوسته و معرفت بر واقعیت متوقف میکند و از رسیدن به لُب و معرفت بر حقیقت باز میدارد.

هنگامی که ما صحبت از ابعاد بیشتر میکنیم، منظورمان ابعادی هست که ما را برای معرفت بر «لب» و نزدیک شدن به مقام «اولی الباب» یاری کند.

شریعت عقلانی;491923 نوشت:

نکته ای که مهم است این است که ما ابتدا تعریفی از خطا و گناه داشته باشیم و تفاوت آنها را در یابیم.
و بدانیم که ناقص بودن عقل انسان تنها او را خطاکار می کند نه گناه کار.
ومن الله توفیق

شما بفرمائید ندای الهی « بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ » در مورد خطا صادر شد و یا گناه؟

سوال:
عقل چیست؟عقل چه جایگاهی در وجود انسان دارد؟

جواب:
علامه در المیزان ذیل آیه 242سوره بقره در تعریف عقل می فرماید: عقل در لغتبه معناب بستن وگره زدن آمده است، وبه همین خاطر ادراکاتی را که انسان دارد وپیمان قلبی نسبت به آنها بسته عقل نامیده اند. ونیز مدرکات آدمی وآن قوه ای را که در خودسراغ دارد وبه وسیله آن خیر وشر وحق وباطل را تشخیص می دهد عقل نامیده اند. ودرمقابل آن جنون، سفاهت وجهل قرار دارد.( المیزان ، ج2، ص247؛ ترجمه المیزان، ج2،ص371)
در واقع این مدرکات جلوی جهل را می گیرند وآن را به بند می کشند. رسول خدا (ص)میفرمایند: إنّ العقل عقال من الجهل،( میزان الحکمة، ج7، ص2698) عقل پابند ومانعی است برای جهل.

عقل چه جایگاهی در وجود انسان دارد؟
جواب: هم
انطور که از تعریف عقل نیز به دست می آید عقل نیرویی است که مانع ازگمراهی انسان وکج رویی او می شود، .دارای فضیلت فوق العاده ای است. وچنانچه ازاحادیث به دست می آید تنها راه نجات انسان وشناخت حقیقت استفاده از عقل وعاقلانه حرکت کردن است. بعنوان نمونه در احادیث داریم که می فرماید: خداوند بواسطه عقل پاداش وجزاء می دهد. که بخشی از این احادیث ذکر می شود.

1- از امام باقر علیه السلام روایت شده که نقل می کند خداوند بعد از خلق عقل به اوفرمود: ... وعزّتی وجلالی ما خلقت خلقا أحسن منک، إیّاک آمر وإیاک أنهی وإیاک أثیب وإیاک أعاقب( اصول کافی، ج1، ص42) قسم به عزت وجلالم فقط تو را دستورمی دهم وتنهااز تو نهی می کنم؛ وتنها بواسطه تو ثواب می دهم وعقاب می کنم..
2- از رسول خدا(ص) روایت شده ه می فرماید: ...ولا بعث الله نبیا ولا رسولا حتی یستکمل العقل ویکون عقله أفضل من جمیع عقول أمته ( کافی، ج1، ص29)، خداوند رسول وپیامبری مبعوث نکرد مگر برای اینکه عقل را کامل کند. وعقل هر پیامبری بهتر از عقلهمه امتش است. امیرالمومنین(ع) در خطبه اول نهج البلاغه در فلسفه بعثت انبیاء میفرماید: خداوند آنها را بر انگیخت تا....یثیروا لهم دفائن العقول، گنجینه های عقلی مردم را شکوفا کنند.

3- امام صادق علیه السلام می فرماید: العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان (کافی، ج1، ص28) عقل آن چیزی است که به واسطه او خدا عبادت می شود وبه واسطه او بهشت به دست می آید.
از مجموع این سخنان که البته حدیث در این رابطه وهمچنین آیات قرآن زیا داست به دست می آید که تنها راهی فهم حقیقت وایستادگی در برابر گناهان که منشا آن جهل است عقل می باشد. وکسی که عقل خود را به کار نیندازد وآنرا شکوفا نکرده باشد نمی تواندازبعثت انبیاء نیز استفاده کرده وبهره ببرد. واین عقل است که باعث شناخت حق از باطل می شود.

با وجود عقل چه نیازی به نبوت است؟
جواب: این اشکالی است که از اول بوده واز قدیم براهمه بر این عقیده بودند که باوجود عقل نیازی به پیامبر نیست وانسان بواسطه عقل می تواند مسیر درست وحق را پیداکند. شيخ طوسی ده فائده برای وجود انبیاء بیان داشته است:
از جمله اینکه 1-بعثت انبیاء کمکی است برای عقل در مواردی که عقل درک می کند ومی فهمد مثل: وجود خدا و وحدانیت او که شریعت مویدی است بر حکم عقل، 2-به دست آوردن حکم الهی در مواردی که از عقل قدرت فهم آن را ندارد، مثل مسائل برزخ وجزئیات قیامت و احکام عملیه اسلام. 3-دانستن منافع مضرات امور متعلق به دنیا مثل حلال بودن بعضی خوردنی ها و حرام بودن بخشی دیگر که اگر قرار بود با علم بشری اینها را دست آورده شود سالها طول می کشید ولی دین در قالب احکام شریعت اینها را بیام می کند، 4- دادن برنامه ای کامل به انسان که کمال جامع بشری برمحور عدالت وحکمت که بدون وجود این برنامه ها غیر قابل تحقق است، ولی انسان با نقص علمی که دارد نمی تواند این برنامه را بدست آورد. (کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، بخش نبوت؛ ایضاح المراد، ص342)

خلاصه کلام اینکه دین در برابر عقل نیست بلکه دین وعقل خود ابزاری هستند برای کشف حقیقت ورسیدن به کمال ودر این راه همدیگر را کمک می کنند، دین بدون وجود عقل چنانچه در بالا ذکر شد نمی تواند بشر را هدایت کند بلکه دین عقول انسانی را رشد می دهد وعقل است که انسان را راه می اندازد وبسوی انجام خیرات می کشاند. ولی برنامه های جزئی یا اعتقادات غیبی که از دسترس عقل خارج هستند بدون شریعت قابل درک نیست. در عین حال تاریخ نشان می دهد که خیلی وقتها انسانها با وجود عقل دچا رخرافات وکجرویهای بزرگی شده اند مثل پرستیدن بت ها، خوردن انواع غذاها ونوشیدنیها ی مضر مثل شراب، که یا بخاطر غلبه شهوت ولذت بر عقل بوده ویا در مواقعی عقل قادر بر درک ضرر ایها نبوده است لذا پیامبر یلازم است تا این عقل را راه بیندازد ودر مواقعی که از محدوده درک او خارج است حقیقت را بیان کند.

سوال: دین چه نقصی از جامعه بشری حل کرده است؟
جواب: تاریخ نشان می دهد که اگر انبیاء نبودند همیشه انسانهای چپاول گر وظالمی بودند که دیگران را به بردگی خود کشانده وبرای لذت ورفاه خود هیچ جایگاهی بر ای دیگران قائل نبودند. وانسانهایی که هر چیزی مضر ومفید می خوردند واز اخلاق وانصاف خبری نبود. واین دین بود که برای احیاء عدالت مستمندان را به جان ستمگران انداخت وخود پیامبران در خط مقدم این جهاد بودند. والا بدون آنها نه دانش بشری پیشرفت می کرد زیرا به مرور عده ای افراد خاص دیگران را اسیر خود کرده وبر ای شهوت وهوس خود مانع هرگونه پیشرفتی بودند. وانسانی هم به کمال نمی رسید.
عامل اصلی رشد عقلانی مردم وجوامع دین بوده است ودر رشد حرفه ها وصنعت ها نیز نقش مهمی داشته است مثل ساختن زره که خداوند به حضرت داود تعلیم داد.
سوال: آیا عقل غیر از بدن است؟
جواب: بله، بدن همین اعضا ی ما از دست وپا وقلب وغیره است ولی عقل چیز مادی نیست بلکه قوه ای در درون آدم است که انسان بواسطه او حق را از باطل می شناسد.
خلاصه مطلب: عقل وشرع دو بازوی یک حقیقت هستند که در کنار هم انسان را به حقیقت وکمال می رسانند وهر کدام بدون دیگری نارسا خواهند بود. ودر کنار هم است که موجب پیشرفت فرد وجامعه می شوند.

موضوع قفل شده است