عقل انسان ناقصه یا کامل؟؟؟؟؟؟؟

تب‌های اولیه

150 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

عقل انسان که کامله و رشد میکنه....درست...

ولی استفاده از این عقلم دلیل و مهارت و تجربه میخواد...
وقتی با وجود قران هستن کسایی که شیطان پرست میشن و کارایی میکنن که خر نمیکنه....
وقتی با وجود امام و پیامبر بازم انکار میکنن...

بی پیامبر و امام که واقعا نمیتونم حدس بزنم چه هنرایی میزنن...:Gig:


lili2020;474568 نوشت:
یعنی شما هر حکمی به غیر از حکم معصوم رو هم شرعی می دونید؟پس دیگه چه احتیاجی به وحی داریم

بنده نمی دانم بلکه امام کاظم علیه السلام می دانند وقتی به هشام بن حکم می فرمایند: خداوند بر مردم دو حجت دارد، حجت ظاهری وباطنی. حجت ظاهری انبیاء وائمه علیهم السلام هستند اما حجت باطنی عقلهاهستند.( اصول کافی، کتاب العقل والجهل) از طرف دیگر یکی از منابع ما در استنباط احکام شرعی عقل است. وفقهاء در بعضی موارد با توجه به حکم عقل احکامی را اثبات می کنند که این حکم عقل یا مستقل است مثل حکم عقل به حسن عدالت وقبیح بودن ظلم ویا حکم عقل با ضمیمه نقل نتیجه می دهد که به مستقلات غیر عقلیه معروف هستند در مقابل قسم اول که مستقلات عقلیه هستنوجوب مقدمه واجب بخاطر وجوب ذی المقدمه.
در اینکه عقل یکی از منابع وحجج الهی است شک وشبهه ای نیست.

lili2020;474568 نوشت:
سوال من اینه که اون مسائلی که در طول زمان به وجود میاد رو کی باید جواب بده؟

این مسائل را فقهاء با توجه به همین منابع چهارگانه استنباط حکم شرعی یعنی: قرآن، سنت، عقل واجماع جواب می دهند.

lili2020;474568 نوشت:
غیرمعصوم که به وحی متصل نیست اون با عقل کلی این کارو می کنه که دیگه این چه کاریه همگی همون اول خودمونو با عقل کلی هدایت کنیم

مشکل اینجا است که عقل به تنهایی کافی نیست چون عقل مدرک جزئیات نیست ور همه چیز سیطره ندارد که ما فقط عقل را ملاک قرار دهیم سوای اینکه انسان غیر معصوم در اثر غلبه غرائز وخیالات وغیره بعضی اوقات خیال وفکر را با هم قاطی می کند یا اینکه مغالطعه را با برهان اشتباه می گیرد واین ایرات چه بسا مسیر جامعه وانسان را تغییر می دهد واورا بسوی هلاکت می کشاند. اما انسان معصوم این ایرادات را ندارد وعقل او مغلوب هوس نمی شود تا خدای نکرده احکام الهی را تغییر دهد ویا به خاطر منافع دنیوی حکم خلاف وجدان وعقل صادر کند.

lili2020;474570 نوشت:
شما از آموزه های دینتون یعنی تعداد رکعات نماز، حرام و حلال، آخرت و سرنوشت نهایی و... متوجه شدید عقل ناقصه چون نمی تونه کیفیاتشون رو تشخیص بدهد درنتیجه باید انبیا مبعوث شوند
یعنی شما بوسیله آموزههای دینتان، انبیا و به دنبال اون دین رو ثابت کردید و نادانسته دچار مغلطه دایره ای یا مصادره به مطلوب شدید
خلاصه اش اینه: از دین استفاده کردید برای اثبات خود دین...

سوای این مطلب. شما نمی توانید عقل همه آدمها را یکسان بدانید. اگر بفرمایید عقل از اول کامل است باید همه انسانها در رتبه عقلی یکسان قرار دشته باشند. در حالی که واقعیت موجود خلاف اینرا نشان می دهد وما مشاهده می کنیم که انسانی که عمری سپری کرده وتجارب کسب کرده است در اظهار نظر خیلی پخته تر از یک جوانی که تازه اول راه است نظر می دهد. پس عقل از اول کامل نیست ونیاز به رشد دارد واین انبیاء الهی هستند که کاملترین عقل را در میان بشر دارند واگر آموزه های آنها رواج پیدا کرده وماندگا رشده است بخاطر این بوده که خلاف عقل وفطرت انسانی نبوده اند.
باز هم عرض می کنم رقیب قرار دادن عقل وشرع اشتباه محضی است که در اثر رونق علوم فعلی این اشتباه بین مردم وجوامع علمی پیش آا عقل یکی از بازوها وارکان شرع است که مطالب بالا نیز می تواند توضیح این سخن باشد.
شریعت عقلانی;474618 نوشت:
مساله این است که آیا استخراج احکام کلی و تطبیق مصادیق مبتلا به روز بر آنها بدون خطاست؟ اگر هست چرا از همان اول این خطا مجاز نباشد؟
و دوم این که اصول کلی شریعت اکثرا عقلی اند.

بحث مصداق امری است که شرع خود متکفل بیان تمام موارد آن نیست. مثلا در شرع قطعی است که اگر مانعی بر اعضای وضو باشد وضو صحیح نیست اما اینکه الان این نوشته خودکار روی دست مانع است یا نه؟ شرع جوابگی این نیست که تک تک این مصادق را نشان دهد. اما کلیات واصول کلی شرع مبتنی بر حقائق می باشد. ولی امکان دارد ففیهی فتوایی دهد مه در واقع درست نباشد ومقلدان او می توانند به آن عمل کنند ومعذور هستند چون در اثر غیبت برای اینکه دین از بین نرود ومردم سرگدان نباشند فقهاء ومجتهدان جامع شرایط مرجع هستند واگر جایی هم در بیان فتوا اشتباه کرده باشند معذور می باشند.

جمع بندی: عقل انسان ناقصه یا کامل؟
سوال: عقل چیست؟
جواب: علامه در المیزان ذیل آیه 242سوره بقره در تعریف عقل می فرماید: عقل در لغتبه معناب بستن وگره زدن آمده است، وبه همین خاطر ادراکاتی را که انسان دارد وپیمان قلبی نسبت به آنها بسته عقل نامیده اند. ونیز مدرکات آدمی وآن قوه ای را که در خودسراغ دارد وبه وسیله آن خیر وشر وحق وباطل را تشخیص می دهد عقل نامیده اند. ودرمقابل آن جنون، سفاهت وجهل قرار دارد.( المیزان ، ج2، ص247؛ ترجمه المیزان، ج2،ص371)
در واقع این مدرکات جلوی جهل را می گیرند وآن را به بند می کشند. رسول خدا (ص)میفرمایند: إنّ العقل عقال من الجهل،( میزان الحکمة، ج7، ص2698) عقل پابند ومانعی است برای جهل.

سوال: عقل چه جایگاهی در وجود انسان دارد؟
جواب: همانطور که از تعریف عقل نیز به دست می آید عقل نیرویی است که مانع ازگمراهی انسان وکج رویی او می شود، .دارای فضیلت فوق العاده ای است. وچنانچه ازاحادیث به دست می آید تنها راه نجات انسان وشناخت حقیقت استفاده از عقل وعافلانه حرکت کردن است. بعنوان نمونه در احادیث داریم که می فرماید: خداوند بواسطه عقل پاداش وجزاء می دهد. که بخشی از این احادیث ذکر می شود.
1- از امام باقر علیه السلام روایت شده که نقل می کند خداوند بعد از خلق عقل به اوفرمود: ... وعزّتی وجلالی ما خلقت خلقا أحسن منک، إیّاک آمر وإیاک أنهی وإیاک أثیبوإیاک أعاقب( اصول کافی، ج1، ص42) قسم به عزت وجلالم فقط تو را دستورمی دهم وتنهااز تو نهی می کنم؛ وتنها بواسطه تو ثواب می دهم وعقاب می کنم..
2- از رسول خدا(ص) روایت شده ه می فرماید: ...ولا بعث الله نبیا ولا رسولا حتییستکمل العقل ویکون عقله أفضل من جمیع عقول أمته ( کافی، ج1، ص29)، خداوند رسولوپیامبری مبعوث نکرد مگر برای اینکه عقل را کامل کند. وعقل هر پیامبری بهتر از عقلهمه امتش است. امیرالمومنین(ع) در خطبه اول نهج البلاغه در فلسفه بعثت انبیاء میفرماید: خداوند آنها را بر انگیخت تا....یثیروا لهم دفائن العقول، گنجینه های عقلیمردم را شکوفا کنند.
3- امام صادق علیه السلام می فرماید: العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان (کافی، ج1، ص28) عقل آنچیزی است که به واسطه او خدا عبادت می شود وبه واسطه او بهشت به دست می آید.
از مجموع این سخنان که البته حدیث در این رابطه وهمچنین آیات قرآن زیا داست به دستمی آید که تنها راهی فهم حقیقت وایستادگی در برابر گناهان که منشا آن جها است عقل می باشد. وکسی که عقل خود را به کار نیندازد وآنرا شکوفا نکرده باشد نمی تواندازبعثت انبیاء نیز استفاده کرده وبهره ببرد. واین عقل است که باعث شناخت حق از باطل می شود.

سوال: با وجود عقل چه نیازی به نبوت است؟
جواب: این اشکالی است که از اول بوده واز قدیم براهمه بر این عقیده بودند که باوجود عقل نیازی به پیامبر نیست وانسان بواسطه عقل می تواند مسیر درست وحق را پیداکند. شيخ طوسی ده فائده برای وجود انبیاء بیان داشته است:
از جمله اینکه 1-بعثت انبیاء کمکی است برای عقل در مواردی که عقل درک می کند ومی فهمد مثل: وجود خدا ووحدانیت او که شریعت مویدی است بر حکم عقل، 2-به دست آوردن حکم الهی در مواردی که از عقل قدرت فهم آن را ندارد، مثل مسائل برزخ وجزئیات قیامتو احکام عملیه اسلام. 3-دانستن منافع مضرات امور متعلق به دنیا مثل حلال بودن بعضی خوردنی ها و حرام بودن بخشی دیگر که اگر قرار بود با علم بشری اینها را دست آورده شود سالها طول می کشید ولی دین در قالب احکام شریعت اینها را بیام می کند، 4- دادن برنامه ای کامل به انسان که کمال جامع بشری برمحور عدالت وحکمت که بدون وجود این برنامه ها غیر قابل تحقق است، ولی انسان با نقص علمی که دارد نمی تواند این برنامه را بدست آورد. (کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، بخش نبوت؛ ایضاح المراد، ص342)
خلاصه کلام اینکه دین در برابر عقل نیست بلکه دین وعقل خود ابزاری هستند برای کشف حقیقت ورسیدن به کمال ودر این راه همدیگر را کمک می کنند، دین بدون وجود عقل چنانچه در بالا ذکر شد نمی تواند بشر را هدایت کند بلکه دین عقول انسانی را رشد می دهد وعقل است که انسان را راه می اندازد وبسوی انجام خیرات می کشاند. ولی برنامه های جزئی یا اعتقادات غیبی که از دسترس عقل خارج هستند بدون شریعت قابل درک نیست. در عین حال تاریخ نشان می دهد که خیلی وقتها انسانها با وجود عقل دچا رخرافات وکجرویهای بزرگی شده اند مثل پرستیدن بت ها، خوردن انواع غذاها ونوشیدنیها ی مضر مثل شراب، که یا بخاطر غلبه شهوت ولذت بر عقل بوده ویا در مواقعی عقل قادر بر درک ضرر ایها نبوده است لذا پیامبر یلازم است تا این عقل را راه بیندازد ودر مواقعی که از محدوده درک او خارج است حقیقت را بیان کند.

سوال: دین چه نقصی از جامعه بشری حل کرده است؟
جواب: تاریخ نشان می دهد که اگر انبیاء نبودند همیشه انسانهای چپاول گر وظالمی بودند که دیگران را به بردگی خود کشانده وبرای لذت ورفاه خود هیچ جایگاهی بر ای دیگران قائل نبودند. وانسانهایی که هر چیزی مضر ومفید می خوردند واز اخلاق وانصاف خبری نبود. واین دین بود که برای احیاء عدالت مستمندان را به جان ستمگران انداخت وخود پیامبران در خط مقدم این جهاد بودند. والا بدون آنها نه دانش بشری پیشرفت می کرد زیرا به مرور عده ای افراد خاص دیگران را اسیر خود کرده وبر ای شهوت وهوس خود مانع هرگونه پیشرفتی بودند. وانسانی هم به کمال نمی رسید.
عامل اصلی رشد عقلانی مردم وجوامع دین بوده است ودر رشد حرفه ها وصنعت ها نیز نقش مهمی داشته است مثل ساختن زره که خداوند به حضرت داود تعلیم داد.
سوال: آیا عقل غیر از بدن است؟
جواب: بله، بدن همین اعضا ی ما از دست وپا وقلب وغیره است ولی عقل چیز مادی نیست بلکه قوه ای در درون آدم است که انسان بواسطه او حق را از باطل می شناسد.
خلاصه مطلب: عقل وشرع دو بازوی یک حقیقت هستند که در کنار هم انسان را به حقیقت وکمال می رسانند وهر کدام بدون دیگری نارسا خواهند بود. ودر کنار هم است که موجب پیشرفت فرد وجامعه می شوند.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

نفرنفر;471268 نوشت:
به نظره من اعضای بدن انسان به صورت خودکار و ناآگاه کار خودشون رو انجام میدن ... قد من به صورت خودکار و نا آگاه بلند میشود ... من به صورت خودکار و ناآگاه بزرگ میشم ... هوش من بزرگ میشه ... حافظه من قوی میشه . تخیل من قدرتمند میشه . همه چیز خودشون خود به خود بزرگ میشن و قدرتمند میشن ...

اموری که گفتید بالقوه هستند.لذا در اینجا خلط بین قوه و فعل دارد صورت می گیرد.

نفرنفر;471268 نوشت:
ولی !!!
ولی عقل چیزی هست که اول من باید اون رو بوجود بیارم ... پی ریزی کنم ... خیلی جاها ضررهای تفکر عقلانیم رو بپذیرم ... تا بتونم عقل رو بوجود بیارم ....
به نظره من
انسان عاقل کسی هست که بگونه ای فکر میکند که طبیعت کار میکند ... به نظره من عقل کاملا اکتسابی است ...
و اما چه چیزی باعث میشه من عاقل بشم ... جواب : اینی که من بخوام کارهای عقلانی بکنم ... خارج از هر گونه تقلید .

هیچ کدام از این ها تعریف عقل نیست.شما اول پستتان نوشته اید "عقل چیست".این ها چه ارتباطی دارد؟
ضمن این که خود عقل در برخی موارد حکم به تقلید می دهد.مثلاً اگر شما شکی نداشته باشید فلان فرد هر چه می گوید درست است،تقلید عقلاً از چنین فردی جایز است.فرد وقتی می رود نزد پزشک،دارد تقلید می کند که به حرف های پزشک برای درمان بیماری توجه می کند.پس تقلید لزوماً مذموم نیست.بستگی دارد شرایط چه باشد و تقلید در چه چیزی باشد.

نفرنفر;471268 نوشت:
به نظره من ما دو تا راه داریم ...
یا چراغ عقلمون رو روشن کنیم ... یا از قصد چراغ عقلمون رو خاموش کنیم . مثلا خیلی از ماها وقتی خیلی از صحبت ها رو میشنویم از قصد چراغ عقلمون رو خاموش میکنیم وگرنه اون چرت و پرت ها رو نمیتونیم قبول کنیم .

شما برای این که تشخیص بدهید آن سخن،یک سخن درست نبوده و "چرت و پرت" است معمولاً از همین عقل خودتان استفاده می کنید.پس قبول نکردن آن "چرت و پرت ها" مستلزم روشن کردن عقل است نه خاموش کردن آن.خلاف چیزی که شما گفتید.

نفرنفر;471268 نوشت:
به همین علت هست که بعد از مدتی برخی از انسانها بسیار بسیار عاقل میشن و برخی هنوز بچه هستن و در دوران بچگیشون به سر میبرن ...

بنده ارتباط دقیقی بین این سخن شما با سخن بالایی و به طور کلی "عقل چیست" نمی بینم.

نفرنفر;471268 نوشت:
حس و تخیل و هوش باعث بوجود اومدن احساسات و هیجانات و باورها و اعتقادات میشن ... ولی به نظره من انسانی که عقل داره ... عقل رو به کار میگیره تا واقعیت رو آنگونه که هست درک کنه ... نه اینکه دنبال تخیل و احساسات و هیجانات باشه ...

این یکی از ویژگی های انسان عاقل و شاید عقل است.تعریف عقل نیست.

نفرنفر;471268 نوشت:
انسان عاقل از نظره من ...
انسان عاقل کسی هست که تمام احساسات . عواطف و هیجانات خودش رو بعد از عاقل شدن ... بعد از 24 سالگی میسازه ... انسان عاقل کسی هست که بعد از اینکه تعریف عقل رو شناخت شروع به تعریف دین . مرد . زن . ازدواج میکنه ... شخص عاقل عقاید و باورهاش و دینش 7 ساله نیست ...
به نظره من انسانه عاقل کسی هست که دائما داره عقاید خودش رو زیر سوال میبره ...

اولاً این تعریف انسان عاقل هم نیست.بلکه بیان ویژگی هایی از آن است.چه رسد به تعریف عقل.
ثانیاً شما باید ابتدا ثابت کنید که حوزه احساسات و عواطف می تواند به طور کامل تحت عقل قرار بگیرد.
ثالثاً به چه دلیل بعد از 24 سالگی؟!
رابعاً چه لزومی بین تعریف دین و مرد و زن و ازدواج و تعریف عقل هست؟ما برای تعریف این ها،به تعریف عقل نیازی نداریم.به استفاده از آن نیاز داریم.
خامساً یعنی چه که هفت ساله نیست؟
سادساً شما می گویید عاقل کسی است که عقایدش را مدام زیر سوال می برد.این یعنی ابطال پذیری.چیزی که اکثر علما به آن معتقدند این است که در مباحث عقلانی صرف،ابطال پذیری هیچ گونه جایگاهی ندارد و همه چیز مبتنی بر اثبات پذیری است.

نفرنفر;471268 نوشت:
اگر من عقاید و باورهام تحت تاثیر کودکیم هست ... عاقل نیستم . مثلا ممکنه من فکر میکردم بابام باهوش ترین و داناترین آدم دنیاست .... بعدا که بزرگتر شدم متوجه میشم اینجور نیست ... 1000 تا دلیل و شبهه براش پیدا میکنم ... اینجاست که من با واقعیت آشنا میشم ... حال سوالی که پیش میاد این هست که من قرار هست بر اساسه باورهام و احساسات و دین و کودکی ام زندگی کنم ... یا بر اساس واقعیاتی که باهاش روبرو شدم .

تحت تاثیر کودکی یا بزرگسالی بودن معیار نیست.ممکن است فردی در کودکی بگوید 2+2=4 و در بزرگسالی بگوید 2+2=5.حال چون آن عقیده مربوط به کودکی است،باید نادرست باشد؟!

نفرنفر;471268 نوشت:
پس به نظره من انسانه عاقل کسی هست که حداقل یک بار عقاید خودش رو زیر سوال برده باشه ...

اصلاً این ها چه ارتباطی با تعریف عقل دارد؟!

نفرنفر;471268 نوشت:
به نظره من مرد به زن هیچ برتری نداره ... نه احساسی و نه عقلی ... تنها در یک قسمت کوچکی از کورتکس مردان بر زنان برتری دارن و امتیازاتی تو Mechanical و هوش Mathematical دارن ...

ادعای بی دلیل.ثابتش کنید.

نفرنفر;471268 نوشت:
لی با عرض شرمندگی 100 جایه دیگه آقایون از خانوما عقب هستن ... حالا بیاین و بگین مرد برتر از زن هست ... مرد جنس برتر هست ... بگین این عقاید و باورمونه ... این احساسات و عواطف ما هست ... ما اینجوری فکر میکنیم ...

ادعای بی دلیل.ثابتش کنید.

نفرنفر;471268 نوشت:
در حالیکه هیچ توجیه علمی نداره ...

باز هم ادعای بی دلیل.ضمن این که از نظر فلسفه علم،علم قادر به اثبات چیزی نیست.

نفرنفر;471268 نوشت:
همه این جور مسائل باعث از بین رفتن عقل میشه و به مرور زمان شخص احمق میشه و تو استدلالهاش گم میشه ...

احمق شدن و امثال آن وقتی به وجود می آید که انسان از هیچ چیزی کوچکترین شناخت و تعریفی نداشته باشد و فرق بین استدلال درست و نادرست را نداند.

نفرنفر;471268 نوشت:
به نظره من عقل تنها ابزاره ما برایه رهایی از جبری هست که درگیرش هستیم وگرنه هممون بچه هایی هستیم که داریم تو کودکیمون زندگی میکنیم ... و محدود به خانواده و احساسات و عواطفی هستیم که باهاشون بزرگ شدیم . پس بنابراین تا زمانیکه من آزاد نباشم ... اختیار نداشته باشم ...دنباله تقلید کردن نباشم ... نمیتونم عاقل بشم .

عرض شد که باید ثابت کنید تقلید کردن نسبت عکس دارد با عقل.و الا این ها همش ادعای بدون دلیل است.

نفرنفر;471268 نوشت:
و تا زمانیکه عقل بوجود نیاد وجدان بوجود نمیاد ... همچنانچه به خیلی ها میگم چرا این کار رو میکنی ... میگه مرجعم میگه !!! یعنی من مسئول نیستم ...

اولاً که شما گفتید عقل در 24 سالگی به وجود می آید.یعنی کسی که سنش کمتر از 24 سال است،چون عقل ندارد،وجدان هم ندارد؟!کودکان وجدان ندارند؟!
ثانیاً تقلید از مرجع حکم عقل است.شما باید ثابت کنید تقلید همواره مذموم است.

نفرنفر;471268 نوشت:
وقتی عقل بوجود بیاد ...
علم بوجود میاد ...احساس درست بوجود میاد ... آزادی بوجود میاد ... وجدان بوجود میاد ... واقعیت بوجود میاد ... اخلاق بوجود میاد ... مسئولیت بوجود میاد ...

تعاریف شما از واژه های بالا مبهم است.بین علم و عقل می شود تفاوت قائل شد.همینطور بین عقل و واقعیت.واقعیت با عقل به وجود نمی آید.واقعیت خودش وجود دارد.درک واقعیت است که با عقل میسر می شود.

نفرنفر;471268 نوشت:
پس بنابراین عقل اکتسابی هست باید پایه ریزیش کرد ... نه اینکه بگیم عقلمون ناقص هست و تقلید کنیم ...

از جمله های خودتان در بالا چطور به اکتسابی بودن عقل پل زدید؟!
درباره تقلید هم باز ادعای خودتان را بدون دلیل دارید تکرار می کنید.

نفرنفر;471268 نوشت:
اگر تقلید کنیم

نه علم بوجود میاد ... نه احساس درست بوجود میاد ... نه آزادی بوجود میاد ... نه وجدان بوجود میاد ... نه واقعیت بوجود میاد ... نه اخلاق بوجود میاد ... نه مسئولیت ... و نه عقل .


قبلاً هم گفته بودم که نظرات شما عموماً وجه اشتراک خاصی با نظرات دین یا علما ندارد.این هم همینطور است.شما تقلید را دارید کاملاً مذموم نشان می دهید.در صورتی که اسلام یعنی تسلیم شدن.تسلیم شدن در برابر خدا و این تسلیم شدن در برابر خدا یعنی آنچه که خدا گفت را بپذیریم.یعنی از دستورات او تقلید کنیم.ولایت یعنی این که از خدا و معصومین (ع) تقلید کنیم.
شما از این به بعد هر وقت خواستید به پزشک مراجعه کنید،می توانید به او بگویید که من نسخه تو را قبول ندارم.چون از تو تقلید نمی کنم!

هیچ کدام از این هایی که گفتید تعریف عقل نبود.کلی موضوع مطرح کردید که خیلی هایشان ارتباط خاصی با موضوع تاپیک و حتی با تعریف عقل و حتی با یکدیگر نداشتند.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

شریعت عقلانی;474618 نوشت:
بحث در این جا به بحث ما در آن تاپیک بسیار نزدیک است. منها بنده در اینجا هم ایرادات را بیان می کنم.
مساله این است که آیا استخراج احکام کلی و تطبیق مصادیق مبتلا به روز بر آنها بدون خطاست؟ اگر هست چرا از همان اول این خطا مجاز نباشد؟

گفتیم که:

سلمان14;474590 نوشت:
دو فرض رو میپذیرم:1- بشر سرنوشتی جاودانه دارد
2- هر سوال خاص تنها یک جواب یکتا دارد.
(هر چند با فرض دوم و به تنهایی، میشه قضیه رو اثبات کرد)

با توجه به این دو فرض، و این حقیقت که علم انسان مدام در حال بروز شدن است، علم و درنتیجه عقل انسان معمولی به تنهایی، نمیتونه جوابهای قطعی به ما بده که آیا فلان عمل در سرنوشت نهایی انسان چه تاثیری دارد(اصلاً منهای سرنوشت نهایی، فلان عمل چه تاثیر نهایی بر سرنوشت انسان دارد).

این نقص تنها توسط یک مرجع علم و عقل قطعی رفع میشه

پس با توجه به دو بحث بالا فقط یک مرجع علم و عقل قطعی میتونه فعالیتهای انسان رو از نظر اثرگذاری بر سرنوشت نهایی اش رو بهینه کنه.
اما، در شرایطی که مرجع علم و عقل قطعی در درسترس نیست، «اونهم به دلیل اینکه خواست جمعی بشر نمیخواد» تکلف چیه؟!

جواب این است که:
همانطور که در تاپیک دیگر خدمت شما، عرض شد: «اراده خدا موثرترین عامل در اثرداشتن یک فعل است»
و طبق این آیه:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الأَنْعَامِ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ»

و طبق همین گفته امام وقت معصوم(ع): «که در وقایع زمان به ناقلان احادیث ما رجوع کنید»

خیلی راحت بگم: «شرایطی مانند نسخ برقرار خواهد بود، خدا حکم به اطاعت از معصوم(ع) کرده، معصوم(ع) حکم به اطاعات از فقیه کرده، فقیه هر چه بگوید، حتی حکم عوض شود، بازهم اراده خدا به بهینه بودن اثر آن در سرنوشت انسان تعلق خواهد گرفت، به شرط آنکه واجد شرایط بودن فقیه با تغییر حکم از بین نرود»

اما اگر کسی به خواست خود یا صرفاً به قضیایای علمی تکیه کند، علی رغم امر علم به اینکه اطاعات صرف از آن خداست و به واسطه اینکه خدا همچین چیزی را تایید نکرده، لذا اراده خدا به بهینه بودن آن تعلق نمیگیرد، لذا همان نداشتن اثر بهینه بر سرنوشت نهایی بشر را دارد.

کریم;476010 نوشت:
بحث مصداق امری است که شرع خود متکفل بیان تمام موارد آن نیست. مثلا در شرع قطعی است که اگر مانعی بر اعضای وضو باشد وضو صحیح نیست اما اینکه الان این نوشته خودکار روی دست مانع است یا نه؟ شرع جوابگی این نیست که تک تک این مصادق را نشان دهد. اما کلیات واصول کلی شرع مبتنی بر حقائق می باشد. ولی امکان دارد ففیهی فتوایی دهد مه در واقع درست نباشد ومقلدان او می توانند به آن عمل کنند ومعذور هستند چون در اثر غیبت برای اینکه دین از بین نرود ومردم سرگدان نباشند فقهاء ومجتهدان جامع شرایط مرجع هستند واگر جایی هم در بیان فتوا اشتباه کرده باشند معذور می باشند.

با سلام خدمت کارشناس محترم جناب کریم.
برای اثبات ضرورت نبوت به ناقص بودن و خطاپذیر بودن عقل انسان استناد می کنند و فلسفه نبوت را برای پوشش این خطاها تبیین می نمایند. در واقع می گویند نبوت برای این است که اعمال و دستورات صادر شده بدون خطا باشند.
منتها جایی به این نقطه می رسیم که بروز خطا در این دستورات اجتناب ناپذیر است و شما می فرمایید در این صورت مکلفین معذوریند. بنده می گویم اگر بنا بر عذر داشتن انسان باشد خوب از همان اول می تواند این بخشش از سوی خدا صورت پذیرد و دیگر چه نیاز به نبوت؟
کریم;477737 نوشت:
در عین حال تاریخ نشان می دهد که خیلی وقتها انسانها با وجود عقل دچا رخرافات وکجرویهای بزرگی شده اند مثل پرستیدن بت ها

تاریخ ادیان نشان می دهد که اتفاقا خرافاتی که بواسطه دین به بشر تحمیل شد کمتر از خرافات موجود در بی دینان نیست. نمونه خیلی کوچک آن تحریفات و خرافاتی است که در واقعه عاشورا بوجود آمد. اتفاقا استفاده از عقل کمتر انسان را دچار خرافات می کند. ولی دین که در آن اخبار غیبی و ماورایی وجود دارد بسیار مستعدتر از عقل در ایجاد خرافات است.
کریم;477737 نوشت:
خوردن انواع غذاها ونوشیدنیها ی مضر مثل شراب، که یا بخاطر غلبه شهوت ولذت بر عقل بوده ویا در مواقعی عقل قادر بر درک ضرر ایها نبوده است لذا پیامبر یلازم است تا این عقل را راه بیندازد ودر مواقعی که از محدوده درک او خارج است حقیقت را بیان کند.

شراب یکی از موادی است که در برهه ای از تاریخ توسط بشر ساخته شد. از این گونه مواد دست ساز بشر که بعضا بسیار هم می تواند برای انسان مضر باشد همیشه و همه وقت در حال تولید است. مانند سیگار، نوشابه های گازدار، چیپس و پفک و مواد مخدر و ..... . اگر نبی برای مشخص کردن ضرر اینگونه مواد و نهی انسان از آن ضرورت دارد نباید ختم می شد و تا ابد می بایست می بود تا با اتصال به عالم بالا و درک حقیقت امور ضرر آنها را تعیین کند و آنهایی که ضرر معتنابهی دارند را حرام اعلام کند.
کریم;477737 نوشت:
تاریخ نشان می دهد که اگر انبیاء نبودند همیشه انسانهای چپاول گر وظالمی بودند که دیگران را به بردگی خود کشانده وبرای لذت ورفاه خود هیچ جایگاهی بر ای دیگران قائل نبودند. وانسانهایی که هر چیزی مضر ومفید می خوردند واز اخلاق وانصاف خبری نبود. واین دین بود که برای احیاء عدالت مستمندان را به جان ستمگران انداخت وخود پیامبران در خط مقدم این جهاد بودند. والا بدون آنها نه دانش بشری پیشرفت می کرد زیرا به مرور عده ای افراد خاص دیگران را اسیر خود کرده وبر ای شهوت وهوس خود مانع هرگونه پیشرفتی بودند. وانسانی هم به کمال نمی رسید.

ما منکر مفید بودن دین نیستیم. ولی مفید بودن با ضرورت داشتن فرق دارد. وقتی می گوییم مفید است یعنی اگر باشدبهتر است ولی اگر نباشد هم مشکلی نیست.
ولی وقتی می گوییم ضرورت دارد یعنی چیزی فرای مفید بودن.
در ضمن کم انسان های چپاولگر که به نام دین مردم را می فریفتند و می فریبند وجود ندارد. نمونه بارز آن وهابیت که به نام دین در حال فریب دادن انسان ها و قتل و خونریزی هستند. در تاریخ اسلام هم اگر بنگرید تا بوده جنگ بوده و خونریزی. منظور پس از پیامبر و جنگ های داخلی است که همه به نام دین بوده. نمونه ای از آنها را در داستان مختار از صدا و سیما شاهد بودیم.
به هر حال منظور این است که دین نتوانسته مشکلی از این روحیه چپاولگری انسان حل کند.
کریم;477737 نوشت:
عامل اصلی رشد عقلانی مردم وجوامع دین بوده است ودر رشد حرفه ها وصنعت ها نیز نقش مهمی داشته است مثل ساختن زره که خداوند به حضرت داود تعلیم داد.

ولی امروزه شاهدیم صنعت و تکنولوژی در اختیار کشورهایی است که دین را از حکومت جدا کردند و بدین طریق پیشرفت قابل توجهی نمودند. البته منکر پیشرفت های صنعتی ایران هم نیستیم ولی این پیشرفت ها ماخوذ از دین نیست بلکه از علم و عقل بشری اخذ گردیده است. منتها ما به دلیل اینکه این پیشرفت ها توسط انسان های با دین صورت گرفته آنها را به دین ربط می دهیم.
و من الله توفیق


سلمان14;477862 نوشت:
گفتیم که:

نقل قول نوشته اصلی توسط سلمان14 نمایش پست ها
دو فرض رو میپذیرم:
1- بشر سرنوشتی جاودانه دارد
2- هر سوال خاص تنها یک جواب یکتا دارد.
(هر چند با فرض دوم و به تنهایی، میشه قضیه رو اثبات کرد)

با توجه به این دو فرض، و این حقیقت که علم انسان مدام در حال بروز شدن است، علم و درنتیجه عقل انسان معمولی به تنهایی، نمیتونه جوابهای قطعی به ما بده که آیا فلان عمل در سرنوشت نهایی انسان چه تاثیری دارد(اصلاً منهای سرنوشت نهایی، فلان عمل چه تاثیر نهایی بر سرنوشت انسان دارد).

این نقص تنها توسط یک مرجع علم و عقل قطعی رفع میشه
پس با توجه به دو بحث بالا فقط یک مرجع علم و عقل قطعی میتونه فعالیتهای انسان رو از نظر اثرگذاری بر سرنوشت نهایی اش رو بهینه کنه.
اما، در شرایطی که مرجع علم و عقل قطعی در درسترس نیست، «اونهم به دلیل اینکه خواست جمعی بشر نمیخواد» تکلف چیه؟!

جواب این است که:
همانطور که در تاپیک دیگر خدمت شما، عرض شد: «اراده خدا موثرترین عامل در اثرداشتن یک فعل است»
و طبق این آیه:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الأَنْعَامِ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ»

و طبق همین گفته امام وقت معصوم(ع): «که در وقایع زمان به ناقلان احادیث ما رجوع کنید»

خیلی راحت بگم: «شرایطی مانند نسخ برقرار خواهد بود، خدا حکم به اطاعت از معصوم(ع) کرده، معصوم(ع) حکم به اطاعات از فقیه کرده، فقیه هر چه بگوید، حتی حکم عوض شود، بازهم اراده خدا به بهینه بودن اثر آن در سرنوشت انسان تعلق خواهد گرفت، به شرط آنکه واجد شرایط بودن فقیه با تغییر حکم از بین نرود»

اما اگر کسی به خواست خود یا صرفاً به قضیایای علمی تکیه کند، علی رغم امر علم به اینکه اطاعات صرف از آن خداست و به واسطه اینکه خدا همچین چیزی را تایید نکرده، لذا اراده خدا به بهینه بودن آن تعلق نمیگیرد، لذا همان نداشتن اثر بهینه بر سرنوشت نهایی بشر را دارد.


با سلام مجدد و چند نکته :
در همان بحث ضرورت نبوت خدمت شما در مورد استدلالتان سوالی مطرح کردم که بی پاسخ ماند ولی بنده اصراری نکردم. منتها اینجا می خواهم پاسخ بگیرم.
شما می گویید هر سوالی پاسخ یکتایی دارد و اسخ یکتای سوالات بشری دین است.
سوال : پاسخ یکتای کدام سوالات دین است؟
.
.
.
اما در مورد خواست خدا :
کسی که دین را از جانب خدا نمی داند در واقع به این باور دارد که خواست خدا این است که انسان از عقلش برای مسایل مبتلا به خود استفاده کند. حال اگر عقل انسان ناقص است و خطاپذیر وظیفه انسان این است که نهایت تلاش خود را در کاهش خطاها بکند الباقی توسط خدا جبران می شود.
کمی اگر تامل کنید استدلال شما دوری است.
شما برای اثبات ضرورت دین استدلال می کنید که خواست خدا در آنچه در دین آمده جاری است. ولی خود این گزاره گزاره ای است که باید اثبات شود. یعنی چرا خواست خدا در آنچه شما دین می نامید جاری است و در عقل انسان جاری نیست؟
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;477865 نوشت:
شما می گویید هر سوالی پاسخ یکتایی دارد و اسخ یکتای سوالات بشری دین است.
سوال : پاسخ یکتای کدام سوالات دین است؟

عرض کردم: توجه نفرمودید:
هر سوالی که در سرنوشت نهایی بشر تاثیر دارد

شریعت عقلانی;477865 نوشت:
کسی که دین را از جانب خدا نمی داند در واقع به این باور دارد که خواست خدا این است که انسان از عقلش برای مسایل مبتلا به خود استفاده کند. حال اگر عقل انسان ناقص است و خطاپذیر وظیفه انسان این است که نهایت تلاش خود را در کاهش خطاها بکند الباقی توسط خدا جبران می شود.

امیورام ناراحت نشید، اما همچین فردی نباید بیاد اینجا و به این شکل بحث کنه
بلکه باید حد و حدود بحث خود را به موضوع نبوت و یا اصالت ادیان حفظ کنه
این تاپیک پیش فرضش این است که دین از سوی خداست

شریعت عقلانی;477865 نوشت:
کمی اگر تامل کنید استدلال شما دوری است.

باشه تامل میکنیم!!!

شریعت عقلانی;477865 نوشت:
شما برای اثبات ضرورت دین استدلال می کنید که خواست خدا در آنچه در دین آمده جاری است.

خیر شیوه استدلال اینطوری نبود، گویا متوجه نشدید:
گفتیم:
1- علم بشری = «روابط بین پدیده های مادی»
اگر قرار باشد انسان بر اساس علم بشری برای سرنوشت نهایی خود تصمیم بگیرد، کم میآورد زیرا ذات علم بشری ناقص است.
بنابراین «علم بشری» به هیچ وجه کافی نیست، بلکه باید متکی به چیزی ورای علم بشری باشد که به معادلات قطعیت ببخشد

2- از طرفی وجود واج بالوجود بالذات حکم میکنه که واجب در هر شرایطی وجود دارد
واجبی که وجود دارد، اراده اش از هر چیزی در معادلات اثربخش تر است
منتها چون بصورت یک پدیده در عرض پدیده های دیگر نیست،
اراده اش در «علم بشری» که روابط بین پدیده هاست مشاهده نخواهد شد!

3- هر دو بحث بالا نشان میدن که یک چیزی باید به احکام اثربخشی قطعی بدهد
اون چیز فقط و فقط اراده خداست.

باتوجه به بحث این تاپیک که دین را از سوی خدا میداند.

در نهایت:

شریعت عقلانی;477865 نوشت:
کسی که دین را از جانب خدا نمی داند در واقع به این باور دارد که خواست خدا این است که انسان از عقلش برای مسایل مبتلا به خود استفاده کند.

اگر شما ثابت کنید که اراده خدا به این تعلق گرفته که صرفاً با عقل خودتان و منهای یک دین از سوی خدا، برای مسایل مبتلا به اندیشه ورزی کنید، درست است.
اگر که ثابت کنید!!!!
در حقیقت باید ثابت کنید: «پلورالیسم دینی وجود دراد!»

سلمان14;477872 نوشت:
این تاپیک پیش فرضش این است که دین از سوی خداست

سلام مجدد.
پست اول تاپیک :
lili2020;469362 نوشت:
می خواستم از اساتید محترم بپرسم چه طور ثابت می کنید عقل انسان ناقصه که بعدش برای کامل شدنش باید نبوت بیاد
من میگم عقل کامله چون به مرور زمان رشد می کنه همون طور که یک بچه وقتی به دنیا میاد ناقص نیست بلکه کامله ولی به مرور زمان رشد می کنه عقل ما هم داره رشد می کنه در مختصات زمان و نباید بهش بگیم ناقص

فکر نمی کنم اینی که شما گفتید درست باشد.
پرسشگر می گوید به دلیل اینکه عقل انسان کامل است نیاز به این نیست که خدا دین بفرستد. فلذا دینی هم که آمده دینی بشری است و از سوی خدا نیست و بر اساس عقل است. ان شاء الله خود پرسشگر بیاید و ابهام را برطرف کند.
اگر قبول دارید که ادامه دهیم اگر قبول ندارید که بحثی با شما ندارم.
و من الله توفیق

با سلام دوباره
جناب شریعت عقلانی

شریعت عقلانی;477887 نوشت:
فکر نمی کنم اینی که شما گفتید درست باشد.

چرا؟
شریعت عقلانی;477887 نوشت:
پرسشگر می گوید به دلیل اینکه عقل انسان کامل است نیاز به این نیست که خدا دین بفرستد.

ضمناً ایشون به این پست پاسخی ندادن: http://www.askdin.com/thread35886-5.html#post474590
شریعت عقلانی;477865 نوشت:
حال اگر عقل انسان ناقص است و خطاپذیر وظیفه انسان این است که نهایت تلاش خود را در کاهش خطاها بکند الباقی توسط خدا جبران می شود.

ببین بزرگوار، شما میخوایی چه را اثبات کنی؟
«عقل کامل است؟»بنده خیلی ساده: گفتم عقل هر روز تغییر میکنه، لذا کامل نیست
گفتم: عقل ناقص است و کامل کننده اون هم اراده خداست که به چه تعلق گرفته

شما در اداکه گفتید که:


شریعت عقلانی;477865 نوشت:
کسی که دین را از جانب خدا نمی داند در واقع به این باور دارد که خواست خدا این است که انسان از عقلش برای مسایل مبتلا به خود استفاده کند.

بنده خیلی ساده میگم: دلیل این باور چیه؟
به طور مبسوط میگم که:
این اعتقاد یا عقلی است یا عقلی نیست
اگر عقلی است نباید با مفاهیم عقلی دیگر واجب الوجود و شرایط وجودی او تناقض داشته باشه
دین: «عمل به دستوراتی که سعادت سرنوشت نهایی بشر را تضمین میکنه»
علم بشری: «روابط میان پدیده های طبیعی»

خدا(واجب بالذات):
1- پدیده ای مانند دیگر پدیده ها نیست، لذا تاثیرش مانند دیگر پارامترهای «علم بشری»، رابطه ای در میان دیگر روابط نیست.
2- اراده اش موثرترین پارامتر در معادلات است
3- بنا به 2 باید به نوعی از اراده اش به اینکه به چه تعلق گرفته خبردار شد
4- بنابه خط 1 نمیشه به مقصود اراده او از طریق علم بشری پی برد
5- پس صرفاً از جانب خود اوست که میتوان به مقصود اراده او پی برد
6- باتوجه به 5 - صحت گزاره شما منوط به این است که این سخن از سوی خود او باشد، آیا اینطور است؟

شریعت عقلانی;477887 نوشت:
فکر نمی کنم اینی که شما گفتید درست باشد.
پرسشگر می گوید به دلیل اینکه عقل انسان کامل است نیاز به این نیست که خدا دین بفرستد. فلذا دینی هم که آمده دینی بشری است و از سوی خدا نیست و بر اساس عقل است. ان شاء الله خود پرسشگر بیاید و ابهام را برطرف کند.
اگر قبول دارید که ادامه دهیم اگر قبول ندارید که بحثی با شما ندارم.

یک موضوع دیگر:
صحبت بحث با حقیر یا دیگری یا شما نیست
شما در بحثتهایتان دور میزنید
اول ثابت میکنیم که عقل به تنهایی ناقص است
بعد میگیم نیاز به کامل کننده ای دارد
کامل کننده را اراده خدا میدانیم
بعد میگید اگر اراده خدا کامل کننده عقل است، چرا در مصداقها حکم به تبعیت از عقل داده!!!
خدمت شما عرض شد توجه نکردید:
اراده خدا کامل کننده عقل است
یعنی: عقل + اراده خدا میشود: عقل کامل

ما که نگفتیم اراده خدا منهای عقل!!!!

lili2020;469362 نوشت:
می خواستم از اساتید محترم بپرسم چه طور ثابت می کنید عقل انسان ناقصه که بعدش برای کامل شدنش باید نبوت بیاد

سلام
ممکنه به این سوالات من پاسخ دهید :
1-تعریف شما از عقل چیست؟
2-این مقدمه ای که فرمودید (قرمز رنگ) از کجاست؟
3-به نظر شما عقل امکان "نقص و کمال" دارد یا امکان " کم و زیاد"؟
4-هر چه هست فقط "ماده" است یا حقایقی "غیر مادی" هم وجود دارد؟
4-(اگر پاسخ 3 "خیر" است یعنی حقایقی "غیر مادی" هم وجود دارد آنگاه Smile قلمروی عقل از نظر شما فقط "مادیات" است یا عالم "غیر ماده" را هم شامل می شود؟
البته سوالات دیگری هم هست که به پاسخهای شما بستگی دارد
تشکر

سلمان14;477893 نوشت:
با سلام دوباره
جناب شریعت عقلانی

علیک السلام.
ما آخرش نفهمیدیم باید تو این تاپیک راجع به ضرورت ارسال دین از سوی خدا بحث کنیم یا نه؟ اگر آری بفرمایید تا ادامه دهم. اگر پیش فرض تاپیک قبول از جانب خدا بودن دین است و آنهم محقق شده دیگر بحثی نداریم.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;477905 نوشت:
ما آخرش نفهمیدیم باید تو این تاپیک راجع به ضرورت ارسال دین از سوی خدا بحث کنیم یا نه؟ اگر آری بفرمایید تا ادامه دهم. اگر پیش فرض تاپیک قبول از جانب خدا بودن دین است و آنهم محقق شده دیگر بحثی نداریم.

ّبله بحث شما درسته، حقیر یه اشتباهی در برداشت از موضوعات شما داشتم
و در این قالب که خدایی هست، میتونید، به این موضوع بپردازید

اما دقت کنید، برای اینکه تفسیر خاصی از دین خلاف مفهوم دین ارائه بدید نیاز به دلیل دارید
در حقیقت بحثهای پیشینم با شما موجب این برداشت شده

شناختی که از شما داریم این است که: شما دین را قبول دارید ولی جوری قبول دارید که نبودنش بهتر از بودنش است

به زعم شما: دین هست اما هر کسی به عقل خودش عمل کنه!
خب این چه دینی است؟

بگذریم

سلمان14;477895 نوشت:
یک موضوع دیگر:
صحبت بحث با حقیر یا دیگری یا شما نیست
شما در بحثتهایتان دور میزنید
اول ثابت میکنیم که عقل به تنهایی ناقص است
بعد میگیم نیاز به کامل کننده ای دارد
کامل کننده را اراده خدا میدانیم
بعد میگید اگر اراده خدا کامل کننده عقل است، چرا در مصداقها حکم به تبعیت از عقل داده!!!
خدمت شما عرض شد توجه نکردید:
اراده خدا کامل کننده عقل است
یعنی: عقل + اراده خدا میشود: عقل کامل

ما که نگفتیم اراده خدا منهای عقل!!!!


با سلام.
خوب ما هم چیزی غیر از این نگفتیم. بحث سر همین اراده و خواست خداست.
ما می گوییم قطعیتی که شما می فرمایید امروزه به خطا بدل شده. شما می گویید خواست و اراده خدا جبران کننده این خطاست. ما هم می گوییم درست است که عقل ناقص است. ولی خواست خدا جبران کننده این نقص است.
سلمان14;477893 نوشت:
دین: «عمل به دستوراتی که سعادت سرنوشت نهایی بشر را تضمین میکنه»

تعریف دین از نظر حقیر :
دین متشکل از مجموعه ای از اعتقادات و اعمال و احساسات ( فردی و جمعی ) است که حول مفهوم حقیقت غایی سامان یافته است.
این حقیقت را می توان بر حسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نا متشخص، الوهی یا غیر الوهی، و نظایر آن تلقی کرد.
فلاسفه زیادی تلاش کرده اند تعریف جامعی از دین ارایه دهند که تمام ادیان در آن تعریف بگنجد. ولی هر تعریفی نقصی دارد. این تعریفی که ارایه دادم از کتاب عقل و اعتقاد دینی نوشته مایکل پترسون و ... است که حول فسلفه دین بحث می کند.

.......

سلمان14;477872 نوشت:
هر سوالی که در سرنوشت نهایی بشر تاثیر دارد

چه سوالاتی در سرنوشت نهایی انسان تاثیر دارد؟
سلمان14;477872 نوشت:
اگر شما ثابت کنید که اراده خدا به این تعلق گرفته که صرفاً با عقل خودتان و منهای یک دین از سوی خدا، برای مسایل مبتلا به اندیشه ورزی کنید، درست است.
اگر که ثابت کنید!!!!
در حقیقت باید ثابت کنید: «پلورالیسم دینی وجود دراد!»

خوب شما هم باید ثابت کنید اراده خدا به آن چیزی تعلق گرفت شما دین می نامید. ( دین اسلام را می گویم )
سلمان14;477893 نوشت:
ببین بزرگوار، شما میخوایی چه را اثبات کنی؟
«عقل کامل است؟»

خیر.
سلمان14;477893 نوشت:
بنده خیلی ساده میگم: دلیل این باور چیه؟

بنده از استدلال شما استفاده کردم. شما گفتید اراده خدا کامل کننده خطاهای بوجود امده در دین است. بنده هم گفتم اراده خدا می تواند کامل کننده نقص های عقل باشد.

سلمان14;477909 نوشت:
وقتی منظور شما از دین غیر از منظور ما از دین است

خوب مشخص شد که ابتدا باید اشتراکی در تعریف دین داشته باشیم. تعریف دین باید تمام ادیان را شامل شود. هم الهی و هم غیرالهی.
و من الله توفیق

سلام دوباره

شریعت عقلانی;477922 نوشت:
ما می گوییم قطعیتی که شما می فرمایید امروزه به خطا بدل شده.

نه کدام خطا؟
حقیر گفتم که: خواست خدا، میتونه احکام رو تغییر بده!
در این صورت چطور دچار خطا شده؟
وقتی درستی یا نادرستی یک حکمی به صرف خواست خدا ربط داشته باشه
شما چطور میگی که به خظا بدل شده؟

سلمان14;477909 نوشت:
ّبله بحث شما درسته، حقیر یه اشتباهی در برداشت از موضوعات شما داشتم
و در این قالب که خدایی هست، میتونید، به این موضوع بپردازید

اما دقت کنید، برای اینکه تفسیر خاصی از دین خلاف مفهوم دین ارائه بدید نیاز به دلیل دارید
در حقیقت بحثهای پیشینم با شما موجب این برداشت شده

شناختی که از شما داریم این است که: شما دین را قبول دارید ولی جوری قبول دارید که نبودنش بهتر از بودنش است

به زعم شما: دین هست اما هر کسی به عقل خودش عمل کنه!
خب این چه دینی است؟


با سلام و تشکر.
شما اشتباه متوجه شدید.
اتفاقا بنده دین را در تاریخ زندگی انسان منشا برکات زیادی می دانم و اتفاقا خود را از جمله مدافعان دین می دانم. بنده دین را مفید می دانم. منتها تعریف بنده از دین با شما فرق دارد.
بنده دین را هم مانند تمام مکاتب بشری می دانم. مگر همه مکاتب بشری برای بشر ضرر داشتند؟
مگر علم برای انسان ضرر دارد؟
خیر اینگونه نیست.
هم دین برای انسان سودمند است و هم عقل و هم علم. منتها بنده دین را جدای از عقل و علم بشری نمی دانم.
شاید تعریفمان و برداشتمان از خدا متفاوت باشد. ما بحثی مبسوطی در تاپیک نقد نظریه سروش داشتیم. بنده اراده الهی را واحد و ثابت و لایتغیر می دانم. لذا هر کثری که در این عالم است از وجه آنسویی نیست. بلکه ناشی از تفاوت در وجه اینسویی است.
بنده اراده خدا را مانند نور خورشید میدانم که همیشه و همه جا و بدون ذره ای تغییر و بدون غرض خاصی هست. خورشید برای نور دادن به ما نمی تابد. بلکه ذات خورشید تابش است. این ماییم که با قرار دادن خود و تجهیزات خود از آن می توانیم بهره های مفید و غیر مفید ببریم. اراده الهی هم همیشه و همه جا هست. بدون تغییر. این ماییم که از اراده او استفاده می کنیم.
مولانا تعریف بسیار زیبایی دارد. خدا را آن ذات بی رنگ و بی صورت می داند. همان تعریف فلاسفه که خدا را بی ماهیت می دانند.
صورت از بی صورتی آمد برون ........... باز شد کانا الیه راجعون
پیامبر با اتصال به عالم بالا خود را در مسیر تابش نور این خورشید بی رنگ و بی صورت قرار داد و نور خورشید با عبور از منشور وجود پیامبر رنگین کمان شد. لذا درست است که دین ناشی از اراده خداست. ولی اراده خدا که رنگ و بو و صورت و ماهیت ندارد. تمام اینها ناشی از وجود پیامبر است. تمام ادیان اینگونه شکل گرفته اند.
مولانا در یک بیت تمام حقیقت دین را به زیبایی هر چه تمام تر ارایه می دهد :
دم که مرد نایی اندر نای کرد ............. در خور نای است نه در خورد مرد
مرد : خدا
دم : اراده خدا : وحی
نای : انسان : نبی
خصوصیت دم قبل از عبور از نای: بی صدا و بی نوا بودن. همان بی ماهیتی فلاسفه. همان بی رنگی و بی صرتی
خصوصیت دم بعد از عبور از نای : با صدا بودن. نوای موسیقیایی داشتن.
حال صدا و نوای خروجی دقیقا به ساختار نی بستگی دارد. ممکن است این صدای ایجاد شده به دلیل ساختار بد نی ناهنجار باشد. ممکن است به هنجار باشد. ولی هر طور باشد به ساختار نی بستگی دارد.
پیامبر عرب بود. پیش فرض های ذهنی زمانه را داشت. عقلش حاوی علم ناقص زمانه بود. همه اینها در عبور دم خدا از او و تولید صدای موسیقیایی ( قرآن ) اثر خودش را گذاشت.
ساختار وجودی پیامبر در نوای خروجی از زبان او تاثیر گذار شد.
تمام این توضیحات و توضیحات تکمیلی دیگر در تاپیک نقد نظریه سروش آمده است.
این بود تفسیر و برداشت بنده از خدا و دین.
و من الله توفیق

سلمان14;477927 نوشت:
نه کدام خطا؟
حقیر گفتم که: خواست خدا، میتونه احکام رو تغییر بده!
در این صورت چطور دچار خطا شده؟
وقتی درستی یا نادرستی یک حکمی به صرف خواست خدا ربط داشته باشه
شما چطور میگی که به خظا بدل شده؟

منظور همان خطایی است که از طریق صدور حکم از سوی مراجع در مورد مسایل مبتلا به امروزی بوجود می آید.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;477928 نوشت:
هم دین برای انسان سودمند است و هم عقل و هم علم. منتها بنده دین را جدای از عقل و علم بشری نمی دانم.

اضولاً شما دین را چیزی جز عقل و علم نمیدانید
وقتی دین احکامی غیر از علم نداشته باشد
چه لزومی به بکار بردن این واژه است از سوی شما؟

شریعت عقلانی;477932 نوشت:
منظور همان خطایی است که از طریق صدور حکم از سوی مراجع در مورد مسایل مبتلا به امروزی بوجود می آید.

کدام خطا؟
خود خدا، گفته که: از ولی خدا اطاعت کن
ولی خدا گفته از مرجع اطاعات کن
مرجع هر چی بگه، مورد تایید و اراده خداست

چه خطایی داره؟
در این دیدگاه، اراده خدا همراه با علم قرار گرفته و خطاهای اون رو تصحیح میکنه

سلمان14;477936 نوشت:
خود خدا، گفته که: از ولی خدا اطاعت کن

با سلام.
مشکل دقیقا همین جاست.
ثابت کنید خدا چنین چیزی گفته.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;477944 نوشت:

مشکل دقیقا همین جاست.
ثابت کنید خدا چنین چیزی گفته.

سلمان14;477893 نوشت:
خدا(واجب بالذات):
1- پدیده ای مانند دیگر پدیده ها نیست، لذا تاثیرش مانند دیگر پارامترهای «علم بشری»، رابطه ای در میان دیگر روابط نیست.
2- اراده اش موثرترین پارامتر در معادلات است
3- بنا به 2 باید به نوعی از اراده اش به اینکه به چه تعلق گرفته خبردار شد
4- بنابه خط 1 نمیشه به مقصود اراده او از طریق علم بشری پی برد
5- پس صرفاً از جانب خود اوست که میتوان به مقصود اراده او پی برد
6- باتوجه به 5 - لازم است که خود او راه رو مشخص کنه

پس ضروری است که کسی از سوی او بیاد

شریعت عقلانی;477865 نوشت:
کسی که دین را از جانب خدا نمی داند در واقع به این باور دارد که خواست خدا این است که انسان از عقلش برای مسایل مبتلا به خود استفاده کند. حال اگر عقل انسان ناقص است و خطاپذیر وظیفه انسان این است که نهایت تلاش خود را در کاهش خطاها بکند الباقی توسط خدا جبران می شود.

ضمن اینکه بفرمایید:
باتوجه به نقصان عقل و عدم کفایت اون برای تضمین سرنوشت نهایی بشر
چطور باوردارید که دین نباید از سوی خدا باشه؟!

افزون بر این ثابت شد که: «عقل بشر به تنهایی ناقص است»
و موضع اصلی تاپیک جواب داده شد

با سلام.

سلمان14;477949 نوشت:
- باتوجه به 5 - لازم است که خود او راه رو مشخص کنه

او می تواند از راه تکوینی و از راه عقل هر انسانی مقصودش را مشخص کند. لازم به ارسال شخص خاصی نیست. اتفاقا این راه بهترین راه است. چرا که در تمام انسان ها محقق است. ولی اگر قایلبه این باشیم که مقصود الهی باید از طریق شخص خاصی اعلام شود با توجه به محدودیت های زیاد جهان ماده رسیدن مقصود الهی به انسان دچار مشکلاتی می شود.
سلمان14;477949 نوشت:
پس ضروری است که کسی از سوی او بیاد

اگر کسی از سوی او نیاید چه اتفاقی می اقتد؟
انسان ها به حکم عقل عمل می کنند. حال اگر انسانی به حکم عقلش عمل کرد و در این راه نهایت تلاشش را کرد الباقی نقصان ها را خود او جبران می کند. آیا خدا نمی تواند نقصان های عقل انسان را بدون دین جبران کند؟ اگر نمی شود پستکلیف انسانهایی که به آنها دین الهی نرسیده و از عقل خود استفاده می کنند چیست؟
سلمان14;477950 نوشت:
باتوجه به نقصان عقل و عدم کفایت اون برای تضمین سرنوشت نهایی بشر
چطور باوردارید که دین نباید از سوی خدا باشه؟!

بنده باور دارم خود عقل از جانب خداست و بنابراین مقصانش را خود خدا جبران می کند و انسان هایی که به حکم عقل ناقصشان عمل می کنند مغفورند.
سلمان14;477950 نوشت:
افزون بر این ثابت شد که: «عقل بشر به تنهایی ناقص است»
و موضع اصلی تاپیک جواب داده شد

بله سوال اصلی تاپیک پاسخ داده شد. عقل به تنهایی ناقص است. ولی عقل + اراده الهی کامل است. این استدلال خودتان بود.
و من الله توفیق

سلام مجدد.
هنوز پاسخ این سوال بنده را هم ندادید :

شریعت عقلانی;477922 نوشت:
هر سوالی که در سرنوشت نهایی بشر تاثیر دارد
چه سوالاتی در سرنوشت نهایی انسان تاثیر دارد؟

و من الله توفیق

شریعت عقلانی;477965 نوشت:
او می تواند از راه تکوینی و از راه عقل هر انسانی مقصودش را مشخص کند

وقتی میگی از راه تکوینی کافی است
یعنی چه خدا اراده کند: «شراب حرام است» چه اراده نکند: «شراب حرام است» شما به عقلت عمل کنی کافی است
ولی من میگم که نه، خدا اگه هر کدام را اراده کنه، اون پاسخ درست است و عقل شما موظف به تبعیت از اون است

شریعت عقلانی;477965 نوشت:
او می تواند از راه تکوینی و از راه عقل هر انسانی مقصودش را مشخص کند. لازم به ارسال شخص خاصی نیست. اتفاقا این راه بهترین راه است. چرا که در تمام انسان ها محقق است. ولی اگر قایلبه این باشیم که مقصود الهی باید از طریق شخص خاصی اعلام شود با توجه به محدودیت های زیاد جهان ماده رسیدن مقصود الهی به انسان دچار مشکلاتی می شود.
پ
از راه تکوینی همان عقل است که گفتیم ناقص است

شریعت عقلانی;477965 نوشت:
بله سوال اصلی تاپیک پاسخ داده شد. عقل به تنهایی ناقص است. ولی عقل + اراده الهی کامل است. این استدلال خودتان بود.

وقتی میگی تکوینی، یعنی همون عقل کافی است
لذا صحبت از اراده خدا یه شوخی بیشتر نیست
چرا که خدا نمیتواند اراده خودش را تغییر دهد
اگر اراده خدا به عقل تعلق گرفته باشه
دیگه نیازی نبود عقل استدلال کنه که عقل ناقص است
همینکه عقل استدلال میکنه برای سرنوشت نهایی بشر، عقل به تنهایی کافی نیست، یعنی عقل نیاز به چیزی غیر از خود دارد
تکوینی در نهاد بشر است
غیر از خود نیست

شریعت عقلانی;477965 نوشت:
اگر کسی از سوی او نیاید چه اتفاقی می اقتد؟
انسان ها به حکم عقل عمل می کنند. حال اگر انسانی به حکم عقلش عمل کرد و در این راه نهایت تلاشش را کرد الباقی نقصان ها را خود او جبران می کند.

حرفت تناقض داره
میگی تکوینی کافی است
بعد میگی نقصان دارد
بعد میگی اراده او نقصان را کفایت میکند
اگر تکوینی بود که دیگر نقصانی نداشت عزیز برادر

شریعت عقلانی;477965 نوشت:
بنده باور دارم خود عقل از جانب خداست و بنابراین مقصانش را خود خدا جبران می کند و انسان هایی که به حکم عقل ناقصشان عمل می کنند مغفورند.

این در صورتی است که اراده خدا بر چیزهای مختلفی تعلق بگیرد
و اگر اراده خدا بر چیزهای مختلفی تعلق بگیرد
پس اراده خدا متغییر است
وقتی امکان دارد اراده خدا متغییر باشد، باید به طور صریح مشخص شود که در هر مورد اراده اش چیست
چه بسا تغییر کرده باشد

شریعت عقلانی;477965 نوشت:
بنده باور دارم خود عقل از جانب خداست و بنابراین مقصانش را خود خدا جبران می کند و انسان هایی که به حکم عقل ناقصشان عمل می کنند مغفورند.

دلیل:
شما میگی:
اگر عقل از جانب خداست و نقصان دارد آنگاه خدا نقصان هر عقلی را جبران میکند!
اول دلیل درست بودن این استدلال چیه؟
دوم، خب چرا این جبران نقصان را به صورت تکوینی انجام نداده؟
یعنی چرا به انسان عقل کاملی و دارای قطعیتی نداده؟

با سلام.

سلمان14;477980 نوشت:
وقتی میگی از راه تکوینی کافی است
یعنی چه خدا اراده کند: «شراب حرام است» چه اراده نکند: «شراب حرام است» شما به عقلت عمل کنی کافی است
ولی من میگم که نه، خدا اگه هر کدام را اراده کنه، اون پاسخ درست است و عقل شما موظف به تبعیت از اون است

سلمان14;477980 نوشت:
از راه تکوینی همان عقل است که گفتیم ناقص است

مگر شما دین را از چه راهی انتخاب می کنید؟ با چه وسیله ای تحقیق می کنی؟ با همین عقل ناقص دیگه. خوب من میگم چون همین عقل ناقص تو رو به تبعیت از دین دستور داده و چون ناقصه پس خطا در این انتخاب راه داره. خوب فرض کن نتیجه تحقیق کسی این شد که از عقل خودش تبعیت کند. نتیجه تحقیق کسی می شه این که بودایی باشه. یکی نتیجه اش میشه سنی و وهابی شدن و .... . همه این پذیرش دین ها و آیین ها بوسیله عقل ناقص انجام میشه. و چون عقل همه در یک سطح نیست انتخاب ها هم متفاوت میشه.
در واقع تبعیت از دین هم به حکم همین عقل تکوینیه.
وقتی شما هی دم از ناقص بودن عقل می زنید و دیگر همین بحث کردن های ما در سایت اسک دین هم بی ارزشه. چون داریم با دو ابزار ناقص با هم بحث می کنیم.
سلمان14;477980 نوشت:
وقتی میگی تکوینی، یعنی همون عقل کافی است
لذا صحبت از اراده خدا یه شوخی بیشتر نیست

چرا؟ یعنی خدای ادیان عاجز است از اینکه انسان ها رو از راه عقل ناقصشان هدایت کنه؟
شریعت عقلانی;477965 نوشت:
اتفاقا این راه بهترین راه است. چرا که در تمام انسان ها محقق است. ولی اگر قایلبه این باشیم که مقصود الهی باید از طریق شخص خاصی اعلام شود با توجه به محدودیت های زیاد جهان ماده رسیدن مقصود الهی به انسان دچار مشکلاتی می شود.

سلمان14;477980 نوشت:
چرا که خدا نمیتواند اراده خودش را تغییر دهد

شریعت عقلانی;477928 نوشت:
شاید تعریفمان و برداشتمان از خدا متفاوت باشد. بنده اراده الهی را واحد و ثابت و لایتغیر می دانم.

سلمان14;477980 نوشت:
همینکه عقل استدلال میکنه برای سرنوشت نهایی بشر، عقل به تنهایی کافی نیست،

مگه بشر قرار به چه نقطه ای برسه که عقل برای او کافی نیست؟
سلمان14;477989 نوشت:
این در صورتی است که اراده خدا بر چیزهای مختلفی تعلق بگیرد
و اگر اراده خدا بر چیزهای مختلفی تعلق بگیرد
پس اراده خدا متغییر است
وقتی امکان دارد اراده خدا متغییر باشد، باید به طور صریح مشخص شود که در هر مورد اراده اش چیست
چه بسا تغییر کرده باشد

از نظر بنده اراده خدا ثابت واحد و لایتغیر است.
شریعت عقلانی;477928 نوشت:
بنده اراده خدا را مانند نور خورشید میدانم که همیشه و همه جا و بدون ذره ای تغییر و بدون غرض خاصی هست. خورشید برای نور دادن به ما نمی تابد. بلکه ذات خورشید تابش است. این ماییم که با قرار دادن خود و تجهیزات خود از آن می توانیم بهره های مفید و غیر مفید ببریم. اراده الهی هم همیشه و همه جا هست. بدون تغییر. این ماییم که از اراده او استفاده می کنیم.

و من الله توفیق

سلام مجدد.

شریعت عقلانی;477972 نوشت:
سلام مجدد.
هنوز پاسخ این سوال بنده را هم ندادید :
چه سوالاتی در سرنوشت نهایی انسان تاثیر دارد؟

و من الله توفیق

lili2020;469362 نوشت:
با عرض سلام

می خواستم از اساتید محترم بپرسم چه طور ثابت می کنید عقل انسان ناقصه که بعدش برای کامل شدنش باید نبوت بیاد
من میگم عقل کامله چون به مرور زمان رشد می کنه همون طور که یک بچه وقتی به دنیا میاد ناقص نیست بلکه کامله ولی به مرور زمان رشد می کنه عقل ما هم داره رشد می کنه در مختصات زمان و نباید بهش بگیم ناقص

سلام علیکم،
آنچیزی که در مرور زمان رشد می‌کنه بعید می‌دانم عقل باشد، احتمالاً منظورتان دانش و معرف بوده است مگرنه عقل و منطق ثابت است مادامیکه قوانین جهان خلقت تغییری نکرده باشد، اگر اشتباه نفهمیده باشم.
اما فکر می‌کنم حق با شماست، عقل به خودی خود کامل است، کامل به اندازه‌ی مورد نیاز، اما این عقل که چراغ درون دل معرف شده است (اگر حدیث درست خاطرم باشد) مادامی درست کار می‌کند که دل مریض نباشد. در روایتی از معصوم علیه السلام پرسیدند که منظور خداوند از اینکه قلوب آن‌ها مریض است چیست و امام علیه‌السلام پاسخ دادند که یعنی به بدی میل دارند و از خوبی کراهت دارند، یا به قول امروزی جای ارزش و ضد ارزش برایشان عوض شده، یا به قول دیگر شیطان اعمال زشت ایشان را برایشان خوب جلوه می‌دهد و ... . بعد در حدیث دیگری از امام حسین علیه‌السلام روایت شده است که از شرع تبعیت کنید تا عقل شما سالم گردد. مریض بودن دل در جای دیگر این‌طور توضیح داده شده است که «درد شما از گناهان است و دوای شما استغفار می‌باشد». یعنی پیروی از نفس و انجام گناه، برگزیدن حکم نفس اماره بر حکم عقل (که ایمان و شرم و حیاء در خدمتش هستند، چنانکه در روایت دیگری در باره‌ی حضرت آدم علیه‌السلام آمده است) کم‌کم حکم درست عقل را به حاشیه کشانده و حکم نفس را جانشین آن می‌کند و عقل مریض می‌شود و چه بسا در حکم دادن اشتباه نیز بکند و به باطل و گناه حکم دهد. این اشکال در عملکرد با تبعیت کردن از حکم صریح خداوند در شرع که ریشه در وحی دارد اصلاح می‌شود و وقتی عقل سلامت خود را بازیافت تنها در آن زمان است که می‌توان ادعا کرد: «هر آنچه عقل به آن حکم کند شرع به آن حکم می‌کند و هر آنچه شرع به آن حکم کند عقل به آن حکم می‌کند».
اگر کسی عقل را ناقص بداند لابد شرع را هم ناقص می‌داند با آنکه تمام علماء فرموده‌اند اگر فقط در ترک حرام و عمل به واجب بکوشید به تمام درجات بالای انسانی خواهید رسید. بالاتر از آن این است که عقل شأن حضرت پیامبر صل الله علیه و آله است که هم به طور غیرمستقیم در حدیث آمده که عقل (حضرت محمد صل الله علیه و آله) اولین موجودی است که خداوند خلق کرد و نفس او (حضرت امیر علیه السلام) را علم قرار داد (أنا مدینة العلم و علی بابها)، و هم اینکه حضرت رسول کسی است که در زیارت از بعید ایشان حضرت را «منبع الوحی و التنزیل» خطاب می‌کنیم. یعنی به راستی منبع وحی به اذن خداوند خود حضرت عقل است.
اما به این نکته هم بد نیست توجه نمایید که حضرت رسول صل الله علیه و آله اگرچه تا قبل از انتخاب شدن به رسالت بر دین جدّ خود حضرت ابراهیم علیه السلام بودند ولی استاد خاصی نداشتند و خود با عقل خود خدای خود را می‌پرستیدند تا اینکه در بلوغ کامل خود (۴۰ سالگی، قرآن این سن را سن بلوغ کامل خوانده است) مبعوث شدند که یعنی تو خود را نجات دادی و حالا باید برای نجات دیگران بکوشی و دیگران را کمک نمایی. پس واقعاُ عقل برای رسیدن به خداوند کافی است اما عقل سلیم و نه عقل حقیر و امثال حقیر. همچنین در روایت دیگری آمده که اگر عقل ۱۰۰ قسم داشته باشد ۹۹ قسم آن نزد حضرت رسول صل الله علیه و آله است و یک قسم باقی مانده بین سایر خلایق قسمت شده است که البته احتمالاً نیاز به تأویل داشته باشد اگر حدیث صحیحی باشد.
خلاصه اینکه عقل به خودی خود کامل است و حق با شماست، اما اینکه «برای ما» عقل در رسیدن به خداوند کفایت می‌کند و بی‌نیاز از وحی هستیم خیر. حتی اهل بیت پیامبر خداوند هم علیهم السلام مهبط‌الوحی معرفی می‌شوند و نه معدن‌الوحی، و ایشان هم تعلیم داده شده‌ی حضرت رسول صل الله علیه و آله هستند، ما که جای خود داریم.

در سطور بالا با توجه به عدم تخصص حقیر در این زمینه‌ها احتمال اشتباه زیاد است، لطفاً فقط برای ایده گرفتن از این مطالب استفاده نمایید و نه بیشتر.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام

شریعت عقلانی;478140 نوشت:
مگر شما دین را از چه راهی انتخاب می کنید؟ با چه وسیله ای تحقیق می کنی؟ با همین عقل ناقص دیگه. خوب من میگم چون همین عقل ناقص تو رو به تبعیت از دین دستور داده و چون ناقصه پس خطا در این انتخاب راه داره.

مطالب رو کامل بخون تا نه وقت خودت رو بگیری و نه حقیر و نه دیگران:

سلمان14;471562 نوشت:
عقل: نیرویی که بوسیله اون و با داشتن حداقل اطلاعات مورد نیاز درمورد یک مسئله، انسان میتواند استنتاج کند، و پاسخ صحیح را بیابد.

عقل درمورد هر چیزی که حداقل اطلاعات لازم رو داشته باشه میتونه نظر بده
و اگر اینطوری باشه، هر کسی میتونه به حکم نقصان عقل با شما خواست بکنه، چون هر چی منطقی فکری کنه، همش ناقصه، لذا هرکاری بکنه نقصان دارد، پس هر کاری با هر کاری تفاوت نداره، پس شما قابل انهدام هستی! و هر کسی میتونه به مرگ شما حکم بده

شریعت عقلانی;478140 نوشت:
خوب فرض کن نتیجه تحقیق کسی این شد که از عقل خودش تبعیت کند.

خداوکیل نوبرشی
اثبات کن

شریعت عقلانی;478140 نوشت:
وقتی شما هی دم از ناقص بودن عقل می زنید و دیگر همین بحث کردن های ما در سایت اسک دین هم بی ارزشه. چون داریم با دو ابزار ناقص با هم بحث می کنیم.

بازهم نامربوط گفتی
برخی مفاهیم حداقل اطلاعات لازم رو داریم:
«ما هستیم یا نیستیم؟»
هستیم
پس چون عقل ناقصه، جواب سوال بالا هم ناقصه؟! :khaneh:

شریعت عقلانی;478140 نوشت:
چرا؟ یعنی خدای ادیان عاجز است از اینکه انسان ها رو از راه عقل ناقصشان هدایت کنه؟

اول اینکه خدا یکی است و خدای ادیان و من و تو .... ندارد
دوم نه، خدای تو ناقصه که میگی، فقط به طریق تکوینی انسان رو هدایت میکنه!!!!
خدای من به طریق تشریعی و با کلام خودش هم انسان رو هدایت میکنه
از این رو حداقل اطلاعات لازم رو به ما میرسونه

شریعت عقلانی;478140 نوشت:
مگه بشر قرار به چه نقطه ای برسه که عقل برای او کافی نیست؟

به هر جایی که برسد، درستی یا نادرستی اعمال قبلی اش در وضعیتش در اونجا تاثیرگذار است
منکر هستید؟

شریعت عقلانی;478140 نوشت:
از نظر بنده اراده خدا ثابت واحد و لایتغیر است.

خب این در تناقض با این موضوع مطرح شده از سوی خودته که خدا میتونه کار هر عقل ناقضی رو جبران کنه
چون مثلاً یکی به خودش سخت میگیره و یکی آسون
و این به مراتب بدتر از اون هست که خدا نسخ در احکام کنه یا به واسطه دو فقیه دو دستور متفاوت صادر بشه
در ثانی در این دیدگاه شما:
ما هم براساس عقل خودمان به اینجا رسیدیم که شما کافری، پس باید منهدمت کنیم
پس حق داریم!!!
پس شما نمیتوانی ایرادی بگیری

شریعت عقلانی;477928 نوشت:
بنده اراده خدا را مانند نور خورشید میدانم که همیشه و همه جا و بدون ذره ای تغییر و بدون غرض خاصی هست

ظاهراً بنده ای که شما باشی، هر چیزی بدون دلیل باور دارد،
دلیل؟
در ثانی نور خورشید، در خیلی از جاها و متناسب با فصل و .... تغییر میکند
حتی خود نور خورشید، گاهی تحت تاثیر انواع انفجارها و واکنشهای مختلف همجوشی و شکافت و .... شدتش و نوع تشعشعاتش تغییر میکنه
پس نه مثالتون درسته و نه دلیل کافی برای این باور دارید

شریعت عقلانی;477965 نوشت:
بنده باور دارم خود عقل از جانب خداست و بنابراین مقصانش را خود خدا جبران می کند و انسان هایی که به حکم عقل ناقصشان عمل می کنند مغفورند.

سلمان14;477991 نوشت:
دلیل:
شما میگی:
اگر عقل از جانب خداست و نقصان دارد آنگاه خدا نقصان هر عقلی را جبران میکند!
اول دلیل درست بودن این استدلال چیه؟
دوم، خب چرا این جبران نقصان را به صورت تکوینی انجام نداده؟
یعنی چرا به انسان عقل کاملی و دارای قطعیتی نداده

علاوه بر این همه سوال بی جواب،
طبق اعتقاد شما، ما هم هر اعتقادی که عقلمان حکم بده، میتونیم داشته باشیم
پس شما نمیتونی به ما ایراد بگیری
ولی طبق اعتقادات ما، اعتقادات شما نادرست است
وچون طبق اعتقادات شما اعتقادات ما هم قابل قبول است، پس اعتقاد شما خود متناقض است

با سلام و درود بر تمامي دوستان

اين تايپيك بعلت مباحث طولاني كه در آن صورت گرفته كه بعضا خارج از موضوع مي باشد
تا پاسخگويي كارشناس بسته خواهد بود


بديهي است بعد از درج نظرات كارشناس گرانقدر تايپيك باز خواهد گرديد
از صبر و حوصله شما سروران بزرگوار تشكر ميكنم

شریعت عقلانی;477863 نوشت:
برای اثبات ضرورت نبوت به ناقص بودن و خطاپذیر بودن عقل انسان استناد می کنند و فلسفه نبوت را برای پوشش این خطاها تبیین می نمایند. در واقع می گویند نبوت برای این است که اعمال و دستورات صادر شده بدون خطا باشند.
منتها جایی به این نقطه می رسیم که بروز خطا در این دستورات اجتناب ناپذیر است و شما می فرمایید در این صورت مکلفین معذوریند. بنده می گویم اگر بنا بر عذر داشتن انسان باشد خوب از همان اول می تواند این بخشش از سوی خدا صورت پذیرد و دیگر چه نیاز به نبوت؟

با سلام
البته ناقص گفتن یک چیز است وعدم دسترسی عقل به بعضی از حوزه ها مساله دیگری است. استدلال اصلی بر ناقص بودن عقل نیست بلکه عقل چون مدرک کلیات است، وخیلی از نیازهای انسان جزئی هستند وبرای انسان وسلامت روحی وجسمی او لازم می باشند. مساله پرستش که نیازی اساسی برای انسان است باید راه کار وروش صحیح آن بیان شود که بهترین راه برای این مساله انبیاء هستند. در بعضی موارد تا عقل به ضرر چیزی دست پیدا کند طول می کشد چنانچه شما امروزه مثلا اطلاع پیدا می کنید دانشمندان ضرر شراب، دخانیات را وتاثیر انها در نابودی جسمی انسان را کشف کرده اند. در حالی که هزاران سال از زندگی انسان سپری شده است. دین کاری که می کند اموری که در حیات انسان مهم ولازم هستند را بیان می کند ودر واقع این کمکی برای عقل است.
سخنی که ما می گوییم ودر واقع برداشت احادیث وآیات است راهی میانه ومطابق با عقل ومنطق است وآن اینکه عقل وشرع در برابر هم نیستند بلکه این انبیاء آمده اند عقلهای مردم را که در اثر گرایش به غرایز نفسانی تقریبا غیر کار آمد می شود شکوفا کنند. ومردم با تفکر وتدبر خود علیه غرایز نامشروع واعمال غلط خود قیام کنند. این ایرادات ونظرات زمانی قابل قبول است که دین در برابر عقل ایستاده باشد ویا مومن غیر عاقل ومتحجر تربیت کند در حالی که خود این دین در سوره اعراف می فرماید: خیل یاز کسانی که ما به جهنم می بریم آنهایی هستند که عقل دارند ولی تدبر وتفکر نمی کنند.(اعراف/176) آیا شما در تاریخ کسی عاقلتر از رسول خدا(ص) وامیرالمومنین دارید وکسی بیشتر از آنها به عقلانیت سفارش کرده است؟ می توانید به تصنیف غرر الحکم بحث عقل مراجعه کنید وببینید که آنحضرت چقدر به عقل اهمیت می دهد.
بنده هیچوقت نگفته ام واگر کسی هم بگوبد اشتباه محض است که نبوت برای پوشش خطاهای انسان است. بلکه این سخن زمانی است که حجت الهی در میان ما نیست وغایب است واز باب ضرورت برای فهم احکام به مجتهد جامع شرایط مراجعه می کنیم، آنهم فقط در احکام عملیه نه اعتقادات واخلاق. چه بسا امکان دارد ایشان در بعضی جاها استنباط غلط کنند وواقعیت عین فتوای ایشان نباشد. در چنین جایی مقلد معذور است. والبته ضروریات دینی ما با تواتر رسیده وجای شبهه وغلط نیست مثل احکام نماز وروزه وحج وغیره واین موارد محتمل الاشکال در مباحث دسته دوم احکام است.
این هم که این امام معصوم در بین ما نیست واین مشکل پیش می آید بخاطر این است که مردم قدر آنها را ندانستند وخداوند برای حفظ جان او از دیده ها غایبش کرد. لذا شما باید توپ را به زمین مردم وخودمان بیندازید که ایراد از ماست والا خداوند کوتاهی نکرده واولیاء خود را به میان مردم فرستاده است.

شریعت عقلانی;477863 نوشت:
تاریخ ادیان نشان می دهد که اتفاقا خرافاتی که بواسطه دین به بشر تحمیل شد کمتر از خرافات موجود در بی دینان نیست. نمونه خیلی کوچک آن تحریفات و خرافاتی است که در واقعه عاشورا بوجود آمد. اتفاقا استفاده از عقل کمتر انسان را دچار خرافات می کند. ولی دین که در آن اخبار غیبی و ماورایی وجود دارد بسیار مستعدتر از عقل در ایجاد خرافات است.

اینکه مردم دیندار دچار خرافات می شوند حرفی نیست ولی این اشکال برای دین نیست بلکه مردمی است که بر خلاف تاکید قرآن عقل خود ررا رشد نمی دهند وسلایق خود را در دین دخالت داده وآن را دچار خرافات می کنند. یا اینکه بعضی از سود جویان مانند معاویه برا رسیدن به مطامع خود جعل حدیث کرده وخرافات را وارد دین می کنند.
ولی این ایرادات برای دین نیست چون منشا این اشکالات از جایی آب می خورد که مردم نسبت به بخشی از ضروریات دین بی تفاوت می شوند وعلی علیه السلام رابا آن عظمت خانه نشین می کنند بر خلاف توصیه پیامبر وکسانی را سر کار می آورند که برای توجیه حکومت خود وسرپوش گذاشتن بر روی حقایق نقل احادیث پیامبر را ممنوع می کنند واین زمینه ای می شود برای امثال معاویه تا احادیث جعلی را وارد دین کنند. شما باید بین دین ومعارف دینی وبرداشت مردم تفاوت بگذارید ودومی را به جای اولی یعنی برداشت غلط مردم را به نام دین ننویسید.

شریعت عقلانی;477863 نوشت:
شراب یکی از موادی است که در برهه ای از تاریخ توسط بشر ساخته شد. از این گونه مواد دست ساز بشر که بعضا بسیار هم می تواند برای انسان مضر باشد همیشه و همه وقت در حال تولید است. مانند سیگار، نوشابه های گازدار، چیپس و پفک و مواد مخدر و ..... . اگر نبی برای مشخص کردن ضرر اینگونه مواد و نهی انسان از آن ضرورت دارد نباید ختم می شد و تا ابد می بایست می بود تا با اتصال به عالم بالا و درک حقیقت امور ضرر آنها را تعیین کند و آنهایی که ضرر معتنابهی دارند را حرام اعلام کند.

نبوت اگر ختم شده چون نیاز بشر تا روز قیامت بیان شده ولی ایراد از آنجا پیدا شده که جانشینان بر حق پیامبر که عالم به حقایق قرآن ودین هستند خانه نشین شدند. مقصر اصلی هم در این زمینه مردم هستند.

شریعت عقلانی;477863 نوشت:
ما منکر مفید بودن دین نیستیم. ولی مفید بودن با ضرورت داشتن فرق دارد. وقتی می گوییم مفید است یعنی اگر باشدبهتر است ولی اگر نباشد هم مشکلی نیست.
ولی وقتی می گوییم ضرورت دارد یعنی چیزی فرای مفید بودن.

اگر شما به همه ادله ای که ما ذکر ردیم مراجعه کنید که البته تمام آنها نقل نشده وخودتان می توانید به منبعی که داده شده مراجعه کنید، بخشی از این فواید دین برای انسان ضرورت دارد مثل روش صحیح بندگی وعبادت، وجزئیات آن وبیام حرامهایی که تک تک آنها مضر به حال انسان بوده واز سم خطر ناک ترند. اینها جزء ضروریات حیات بشری است.

شریعت عقلانی;477863 نوشت:
در ضمن کم انسان های چپاولگر که به نام دین مردم را می فریفتند و می فریبند وجود ندارد. نمونه بارز آن وهابیت که به نام دین در حال فریب دادن انسان ها و قتل و خونریزی هستند. در تاریخ اسلام هم اگر بنگرید تا بوده جنگ بوده و خونریزی. منظور پس از پیامبر و جنگ های داخلی است که همه به نام دین بوده. نمونه ای از آنها را در داستان مختار از صدا و سیما شاهد بودیم.
به هر حال منظور این است که دین نتوانسته مشکلی از این روحیه چپاولگری انسان حل کند.

احسنت به شما که بین پیامبر وبقیه فرق گذاشتید. جنگ یک وقت برای سیطره وچپاولگری است، که مسلما غلط ونادرست است ونشانه بی رحمی طرف می باشد. حتی اگر مثل وهابیها اسم دین برروی این اعمال گذاشته شود. اگر دین این همه به عقلانیت توصیه کرده یک علتش همین است که ما راستگویان ودینداران واقعی را زا دروغگویان ومتظاهران به دین جدا کنیم. اما اگر جنگ برای دفاع از ارزشهای خود واز بین بردن ظلم وستم باشد. تا جلوی رشد بشر ومنافع عموم مردم گرفته نشود خوب ودرست است. جنگهای اسلام از نوع دوم است.
چرا حل نکرده است.اگر امروزه ایران به هر بهانه ای به دیگران حمله نمی کند وبه طبل جنگ نمی کوبد به خاطر همین دین ورهبری یک یدن شناس است. حزب الله همچنین، خیلی روحیه بشر را تغییر داده وبه این مساله جهت داده است که جنگ نباید برای آدم کشی باشد بلکه باید با کسانی جنگ کرد که مانع رشد جامعه هستند وقابل هدایت نمی باشند.

شریعت عقلانی;477863 نوشت:
ولی امروزه شاهدیم صنعت و تکنولوژی در اختیار کشورهایی است که دین را از حکومت جدا کردند و بدین طریق پیشرفت قابل توجهی نمودند. البته منکر پیشرفت های صنعتی ایران هم نیستیم ولی این پیشرفت ها ماخوذ از دین نیست بلکه از علم و عقل بشری اخذ گردیده است. منتها ما به دلیل اینکه این پیشرفت ها توسط انسان های با دین صورت گرفته آنها را به دین ربط می دهیم.

ما نگفتیم که تنها دین ومعارف دینی موجب پیشرفت صنعتی بوده است بلکه سخن این بد در برهه ای از زمان که بشر چنین پیشرفتهایی نداشت دین از آموزشها را به بشر نشان داد، وبا توصیه به عقلانیت وتشویق آن موجب انگیزه رای این پیشرفتها بود. اگر شما به کتاب تاریخ تمئن گوستاولبون مراجعه کنید ایشان خود اعتراف می کنند که رشد غرب از موقعی شروع شد که سالها با مسلمانان در قالب جنگهای صلیبی جنگیدند وراه رشد وترقی را از آنها یاد گرفتند. یا مورد دیگر شما اگر تاریخ رنسانس را مطالعه کنید ریشه این جنبش وحرکت از گالیله شروع می شد وابداعات او که نومنه معرف آن تلسکوپ است ودر کتاب مغز متفکر شیعه علماء مسیحی اثبات کرده اند که اولین بار امام صادق نظریه ساخت تلسکوپ واختراعات همسان با آن را بیان داشته بودند.

شریعت عقلانی;477922 نوشت:
خوب شما هم باید ثابت کنید اراده خدا به آن چیزی تعلق گرفت شما دین می نامید. ( دین اسلام را می گویم )

در باب دین خداوند خود اراده خود را بیان داشته است: ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه(آل عمران/85) هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند از وی پذیرفته نیست. البته مقصود از اسلام مفهومی که ما برداشت می کنیم نیست بلکه تمام ادیان اسلام هستند وبه تسلیم در برابر اوامر الهی تشویق می کنند. اما با آمدن دین جدید دوره دین قبلی تمام می شود. چون این دینها در عرض هم نیستند ورقیب نمی باشند بلکه در راستای یک هدف بوده ودین بعدی مکمل دینی قبلی است تا می رسد به دین حضرا محمد(ص) که جامع تمام ادیان بوده وتا روز قیامت پاسخگوی نیازهای بشر می باشد.

شریعت عقلانی;477928 نوشت:
یامبر با اتصال به عالم بالا خود را در مسیر تابش نور این خورشید بی رنگ و بی صورت قرار داد و نور خورشید با عبور از منشور وجود پیامبر رنگین کمان شد. لذا درست است که دین ناشی از اراده خداست. ولی اراده خدا که رنگ و بو و صورت و ماهیت ندارد. تمام اینها ناشی از وجود پیامبر است. تمام ادیان اینگونه شکل گرفته اند.

این برداشت درست به نظر نمی رسد چون پیامبر طبق صریح فرمایش خداوند چیزی غیر از آنچه خداوند بر او وحی می کند بیان نمی کند. وما ینطق عن الهوی إن هو الّا وحی یوحی(نجم/4و3) پیامبر از روی هوس سخن نمی گوید وهر آنچه می گوید غیر وحی نیست. پس اینکه دین رنگین کمان شده وشکل ورنگ گرفته اینها از تراوشات فکری بعضی از این آقایان جدیداست که خلاف خود قرآن ومسلمات دینی ماست.

عارف";477901 نوشت:
سلام
ممکنه به این سوالات من پاسخ دهید :
1-تعریف شما از عقل چیست؟
2-این مقدمه ای که فرمودید (قرمز رنگ) از کجاست؟
3-به نظر شما عقل امکان "نقص و کمال" دارد یا امکان " کم و زیاد"؟
4-هر چه هست فقط "ماده" است یا حقایقی "غیر مادی" هم وجود دارد؟
4-(اگر پاسخ 3 "خیر" است یعنی حقایقی "غیر مادی" هم وجود دارد آنگاه Smile قلمروی عقل از نظر شما فقط "مادیات" است یا عالم "غیر ماده" را هم شامل می شود؟
البته سوالات دیگری هم هست که به پاسخهای شما بستگی دارد
تشکر

با سلام
1- قوه فهم
2- میگن چون عقل انسان نقص نسبی داره درنتیجه توانایی اینو نداره که خودش برنامه برای سعادتش جور کنه درنتیجه باید به منبع عقل کلی متصل باشه که پیامبر میاد و اون نقص رو رفع می کنه
3- عقل کیلویی نمی شه که بگیم کم یا زیاده واژه نقص و کمال بهتره
4- منظور شما رو متوجه نشدم!

سلمان14;474590 نوشت:
دو فرض رو میپذیرم:
1- بشر سرنوشتی جاودانه دارد
2- هر سوال خاص تنها یک جواب یکتا دارد.
(هر چند با فرض دوم و به تنهایی، میشه قضیه رو اثبات کرد)

مثلا" چه سوالی؟؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

lili2020;481389 نوشت:
مثلا" چه سوالی؟؟؟؟

آیا دموکراسی، نمازخواندن، دعا کردن، سیگار کشیدن، سجده طولانی داشتن، کلیسارفتن، ذن بودایی، تمرکز هندی، یوگای جوکی، خام خواری و ..... در سرنوشت انسان تاثیر مثبتی دارد یا نه؟ کدام یک بیشتر، کدام یک کمتر؟
شاید شما بگی خیلی از اینها مربوط به ادیان خاص هستند و مصادره به مطلوب و ....

میگم حقیر اصلاً کار به دین مورد نظر ندارم، اینها هر کدام افعالی هستند که از انسان سر میزنند، میزان تاثیر هر کدام از اینها در سرنوشت نهایی بشر چقدر است؟
ضمن اینکه صحبت دیگری هم دارم:
«با توجه به نحوه وجود واجب الوجود که ضروری است و در همه جا و هم زمان و .... هست، آیا اراده او تاثیرگذار در سرنوشت نهایی بشر، هست یا نیست؟»
«اگر نیست به چه دلیل؟»
«اگر هست چطور باید به اراده او پی برد، با توجه به اینکه واجب، پدیده ای در مقابل ممکنات نیست، که به اراده اش به طریق مطالعه علمی پی برد، چرا که مطالعه علمی یعنی درک روابط میان پدیده ها»

سلمان14;481399 نوشت:
آیا دموکراسی، نمازخواندن، دعا کردن، سیگار کشیدن، سجده طولانی داشتن، کلیسارفتن، ذن بودایی، تمرکز هندی، یوگای جوکی، خام خواری و ..... در سرنوشت انسان تاثیر مثبتی دارد یا نه؟ کدام یک بیشتر، کدام یک کمتر؟
شاید شما بگی خیلی از اینها مربوط به ادیان خاص هستند و مصادره به مطلوب و ....

میگم حقیر اصلاً کار به دین مورد نظر ندارم، اینها هر کدام افعالی هستند که از انسان سر میزنند، میزان تاثیر هر کدام از اینها در سرنوشت نهایی بشر چقدر است؟
ضمن اینکه صحبت دیگری هم دارم:
«با توجه به نحوه وجود واجب الوجود که ضروری است و در همه جا و هم زمان و .... هست، آیا اراده او تاثیرگذار در سرنوشت نهایی بشر، هست یا نیست؟»
«اگر نیست به چه دلیل؟»
«اگر هست چطور باید به اراده او پی برد، با توجه به اینکه واجب، پدیده ای در مقابل ممکنات نیست، که به اراده اش به طریق مطالعه علمی پی برد، چرا که مطالعه علمی یعنی درک روابط میان پدیده ها»


من هم همینو میگم می شه مغلطه دایره ای در واقع کسی که به حسن و قبح اعتقاد داره سوالی براش پیش نمیاد
بنده معتقدم همون قدر که خدا به عقل انسان قوه تشخیص داده(همون حسن و قبح اعمال رو میگم)حتما" همون قدر لازم بوده نه بیشتربا توجه به این که آخرتی هست عمل کردن به خوبی ها باعث می شه به بهشت و عمل به بدی ها باعث می شه بری جهنم
در مورد کارهایی که نامبردید باید اول عقلی بحث بشه که از کجا ثابت می شه چون خداوند حکم به بی عقلی نمی ده کارهایی هم که عاقلانه نباشه چون از طرف عقل کل یعنی خدا نیست پس تاثیری تو سرنوشت نداره
در مورد آخرین صحبت شما در واقع من اراده خداوند رو در همون بدیهیات و وجدانیات و حسن و قبح اعمالی که خداوند در وجودمان گذاشته می دونم به نظر شما ایرادش کجاست اگه خداوند اراده اش رو با همون حسن و قبح و وجدانیات بهمون نشون داده باشه؟

lili2020;481700 نوشت:
من هم همینو میگم می شه مغلطه دایره ای

گفتیم که نمیشه
lili2020;481700 نوشت:
معتقدم همون قدر که خدا به عقل انسان قوه تشخیص داده(همون حسن و قبح اعمال رو میگم)حتما" همون قدر لازم بوده نه بیشتر

دلیل این اعتقاد چیه؟
lili2020;481700 نوشت:
با توجه به این که آخرتی هست عمل کردن به خوبی ها باعث می شه به بهشت و عمل به بدی ها باعث می شه بری جهنم

سوال همینه که خوبی کدام است؟ دموکراسی مطلق یا نماز خوندن یا کلیسا رفتن؟
lili2020;481700 نوشت:
در مورد کارهایی که نامبردید باید اول عقلی بحث بشه که از کجا ثابت می شه چون خداوند حکم به بی عقلی نمی ده

نه تنها این کارها بلکه میلیونها و بینهایت واریانس برای هر کدام از اینها وجود دارد که امکان پذیر نیست ثابت بشه کدوم یک بی عقلی است و کدوم یک نیست
شما بفرما همین چندتا رو مشخص کن ببینیم بی عقلی چیه و با عقلی چیه
lili2020;481700 نوشت:
در مورد آخرین صحبت شما در واقع من اراده خداوند رو در همون بدیهیات و وجدانیات و حسن و قبح اعمالی که خداوند در وجودمان گذاشته می دونم

1-دلیل؟
2- گفتیم که بینهایت عمل هست که امکان تعیین خوبی و بدی آنها وجود نداره، منکرید چندتاشون رو ثابت یا انکار کنید، تا متوجه روش انکار یا اثبات شما بشم و بعد نقدش کنیم.

سلمان14;481714 نوشت:
گفتیم که نمیشه

افعالی که نامبردید آیا همگی مورد بازخواست قرار می گیره؟
مثلا" یوگا ؟ یا دموکراسی ؟
می خواهیم ببینیم اون افعالی که درکش تو وجودمان نیست چقدر مهمه

سلمان14;481714 نوشت:
دلیل این اعتقاد چیه؟

حسن و قبح اعمال که اثبات نمی خواد و ادعای چیز دیگه ای هم به غیر از عقل ندارم و میگم همون بسه
سلمان14;481714 نوشت:
سوال همینه که خوبی کدام است؟ دموکراسی مطلق یا نماز خوندن یا کلیسا رفتن؟

عقل می تونه به خوب بودن یا نبودن انها دست پیدا کنه ،چه طور دین می تونه عقل نتونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلمان14;481714 نوشت:
نه تنها این کارها بلکه میلیونها و بینهایت واریانس برای هر کدام از اینها وجود دارد که امکان پذیر نیست ثابت بشه کدوم یک بی عقلی است و کدوم یک نیست
شما بفرما همین چندتا رو مشخص کن ببینیم بی عقلی چیه و با عقلی چیه

منظورم دین بود
سلمان14;481714 نوشت:
1-دلیل؟

بعد راجع به این مورد صحبت می کنیم...

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام

lili2020;484300 نوشت:
افعالی که نامبردید آیا همگی مورد بازخواست قرار می گیره؟
مثلا" یوگا ؟ یا دموکراسی ؟

وقتی میگید مورد بازخواست قرار میگیره، یعنی مرجعی هست!
خب اگر مرجعی هست باید نظر همان مرجع را جویا شد
و اگر مرجعی هست و جویا شدن نظرش مهم نیست که دیگه بودنش بی معنا است.
و اگر مرجعی نیست، حقیر به عنوان یک انسان میتونم بینهایت واریانس برای یک عبادت یا هر چیز دیگری درنظر بگیرم که نمیتونم بفهمم هر کدام به چه اندازه ای بر سرنوشت نهایی ام تاثیرگذار است.

lili2020;484300 نوشت:
می خواهیم ببینیم اون افعالی که درکش تو وجودمان نیست چقدر مهمه

منظور از درکش تو وجودمان چیه؟
شما مگه چیزی غیر از عقل دارید که با اون بخواهید به عنوانی مثل «درک در وجودمان» بپردازید؟
متوجه نشدم.

lili2020;484300 نوشت:
حسن و قبح اعمال که اثبات نمی خواد و ادعای چیز دیگه ای هم به غیر از عقل ندارم و میگم همون بسه

پس شما معتقدید که اعمال حسن و قبح دارند، خب این خوبه انشاءالله بعداً از این استفاده میکنم
اما شما که در مورد حسن و قبح اعمال صحبت نکردید، شما گفتید:
lili2020;481700 نوشت:
بنده معتقدم همون قدر که خدا به عقل انسان قوه تشخیص داده(همون حسن و قبح اعمال رو میگم)حتما" همون قدر لازم بوده نه بیشتر

یعنی شما عقل هر شخص را کافی میدانید برای تشخیص حسن و قبح اعمال!
دلیل این اعتقاد شما چیه که میزان عقل هر شخص را کافی میدانید برای چنین تشخیصی،
مثل این میمونه که بگیم، سواد هر کسی کافی است برای حل هر مسأله ریاضی.

lili2020;484300 نوشت:
عقل می تونه به خوب بودن یا نبودن انها دست پیدا کنه

عرض کردم، شما به عنوان عاقل، بفرمایید حسن و قبح چند تا از بینهایت واریانس برای هر کدوم از اعمال شرح داده شده در بالا رو مشخص کنید تا ببینم منظورتون چیه.

lili2020;484300 نوشت:
چه طور دین می تونه عقل نتونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عرض کردم:
استدلال عقلی ممکن است به شرطی که حداقل اطلاعات لازم به او داده شود.
ولی استدلال دینی، چون نه تنها حداقل اطلاعات لازم، بلکه کل اطلاعات هستی در اختیار اراده و حکم الهی است، مشکلی از این جهت نخواهد داشت.
حل یک مسئله وقتی اطلاعات اولیه وجود ندارد، برای احدی از دانشمندان ممکن نیست
به همین طریق برای مسایل دینی که مرتبط با سرنوشت نهایی بشر است، چون هیچ اطلاعاتی از سنگینی اعمال نداریم نمیتونیم به طور مطلق مشخص کنیم کدام یک بهتر است.
اگر شما وزنه ای دارید که عقل براساس اون بتونه سنگینی اعمال رو مشخص کنه بسم الله رو کنید.

lili2020;484300 نوشت:
منظورم دین بود

ما قعلاً در مرحله نیاز به دین هستیم، پس حقیر میتونم کلی واریانس از اعمال مختلف بسازم و در مقابل افراد متدین ارائه بدم که من اینجوری عمل میکنم و نه اونجوری،
چطور باید تشخیص بدم کدام یک درست است کدام یک نه؟!

lili2020;484300 نوشت:
بعد راجع به این مورد صحبت می کنیم...

منتطرم
در هر صورت حقیر فکر میکنم که اراده الهی سنگین ترین وزنه در سنجش اعمال به منظور تعیین اثر در سرنوشت نهایی بشر است، عقل سلیم هم میگه باید از نظر چنین وزنه ی موثری جویا شوم.

lili2020;469362 نوشت:
چه طور ثابت می کنید عقل انسان ناقصه که بعدش برای کامل شدنش باید نبوت بیاد
من میگم عقل کامله چون به مرور زمان رشد می کنه

تو این پست میخوام دوباره اصل مسئله شما رو بررسی کنم، که بیراهه نریم:
1- منظورتون رو از رشد به مرور زمان توضیح بدین
چه مولفه ای از عقل رشد میکنه
چطور رشد میکنه؟ زیاد میشه؟ خطا داشته و تصحیح میکنه؟ چطور تصحیح میکنه؟

lili2020;469362 نوشت:
همون طور که یک بچه وقتی به دنیا میاد ناقص نیست بلکه کامله ولی به مرور زمان رشد می کنه عقل ما هم داره رشد می کنه در مختصات زمان و نباید بهش بگیم ناقص

ولی یک بچه نمیتونه یک مسئله ریاضی یا فنی یا علوم انسانی و .... رو حل کنه
کارهای خیلی محدود و مسایل خیلی ریزی رو میتونه حل کنه
مثلاً گریه کنه تا بگه مشکلی هست و ...

خب آیا ناقص الخلقه نبودن بچه دلیل میشه که معتقد باشیم به سرپرستی والدینش نیازی نداره؟

سلمان14;477936 نوشت:
کدام خطا؟
خود خدا، گفته که: از ولی خدا اطاعت کن
ولی خدا گفته از مرجع اطاعات کن
مرجع هر چی بگه، مورد تایید و اراده خداست

با سلام
یه سوال از این قسمت داشتم می خواستم بپرسم اگه نظر مراجع همون نظر خداونده پس چرا مراجع شما در بعضی موارد با هم اختلاف دارن مگه نظر اونها نظر همون خدای واحد نیست مگه خدا راجع به یه موضوع چندتا نظر داره؟
دومین سوالم اینه که به نظر شما خدایی که امور یه سری انسانها رو در دست ممکن الوجودی که ذاتا" خطا کاره قرار می ده جاهل نیست؟

سلمان14;477949 نوشت:
خدا(واجب بالذات):
1- پدیده ای مانند دیگر پدیده ها نیست، لذا تاثیرش مانند دیگر پارامترهای «علم بشری»، رابطه ای در میان دیگر روابط نیست.
2- اراده اش موثرترین پارامتر در معادلات است
3- بنا به 2 باید به نوعی از اراده اش به اینکه به چه تعلق گرفته خبردار شد
4- بنابه خط 1 نمیشه به مقصود اراده او از طریق علم بشری پی برد
5- پس صرفاً از جانب خود اوست که میتوان به مقصود اراده او پی برد
6- باتوجه به 5 - لازم است که خود او راه رو مشخص کنه
پس ضروری است که کسی از سوی او بیاد

عنصر "از جانب خدا" مجهوله هنوز کسی نمی دونه یه نفر از جانب خدا بیاد چه ویژگی هایی رو باید داشته باشه. "معجزه "ایرادات فراوان داره
2- اثبات شما فقط لزوم یک هدایت رو نشون می ده یعنی هدایت عقلی هم می تونه باشه به غیر از نبوت

سلمان14;478189 نوشت:
خداوکیل نوبرشی
اثبات کن

وقتی شخص نسبت به نبوت به نتیجه نرسه خوب تنها گزینه ای که میمونه اینه که از عقل خودش تبعیت کنه دیگه درسته؟

سلمان14;477991 نوشت:
دوم، خب چرا این جبران نقصان را به صورت تکوینی انجام نداده؟
یعنی چرا به انسان عقل کاملی و دارای قطعیتی نداده؟

ایراد شما وارد نیست چرا که در جواب می شه گفت خداوند محال ممکن رو انجام نمی ده...

جناب سلمان 14 بی زحمت بفرمایید از کجا می شه ثابت کرد سوال و جواب آخرت چیزی افزون بر عقل و قواعد اخلاقی است؟ پیشاپیش از زحمتی که می کشید متشکرم:Gol:

ادامه دارد...

موضوع قفل شده است