جمع بندی عقلا پسندیدم ولی ظاهراً نه؛ چکار کنم؟

تب‌های اولیه

91 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بچه محله امام رضا;668809 نوشت:
اصولا هم ما و هم رفیقم از خانواده‌هایی نیستیم که دختر و پسر دوران نامزدی قبل از عقد و ... داشته باشن، اگر توافق صورت گرفت با هم عقد می‌کنند و بعد از محرمیت می‌تونن با همدیگه ارتباط داشته باشند و الا اینکه قبلش نامزد باشن و با هم برن پارک و تفریح و از این دست سوسول بازی‌ها و بعد اگه از هم خوششون اومد عقد کنند و ... از این خبرا نیست
برادر عزیز ، با زدن برچسب (سوسول بازی) به یه عمل نمیشه اون رو مردود کرد ، بلکه باید برای ردش دلیل آورد

از نظر شما دو طرف چطور باید همدیگه رو بشناسن؟

اگر مبنای شما برای شناخت همون توافق اولیه ست که پس دیگه دوران عقد برای چیه؟ شناخت که حاصل شده ، یه راست برن سر زندگی

اگر مبنای شما برای شناخت دوران عقده ، اون وقت اگر تو دوران عقد فهمیدن به هم نمیخورن چی؟ طلاق میگیرن؟! :Gig:

بچه محله امام رضا;668806 نوشت:
سوال من همین سوال برادرمونه که این پایین نقل قول می‌کنم
اول یک نکته:
بچه محله امام رضا;668806 نوشت:
داماد که علی القاعده و اصول باید جلسه سوم بره
علی ال کدوم قاعده؟! (خطاب به جناب "S.A.J")
کی این موضوع رو به عنوان یک قاعده مطرح کرده؟ شما؟! طبق چه مبنایی؟ طبق میل شخصی؟!

اینکه شما مایل به چنین شکل خواستگاری باشید میل شماست. اما میل شما قاعده برای دیگران نیست

اما درمورد سؤال. من فرایند به دل نشستن رو توضیح دادم

(پست 38)

همچنین دوستان دیگری مثل "سوگل" ، "شبنم" ، "elina822" ، "شکرگزار" ، "بتول مستعان" و همینطور استاد "امین" هم این موضوع رو بخوبی توضیح دادن

[SPOILER]استاد رحیم پور چند وقت پیش سخنرانی داشتن که توی اون گفتن:
اسلام با عرف مخالف نیست ، تا زمانی که اون عرف مغایرت با احکام و اخلاق اسلامی نداشته باشه. لذا مثلاً در فلان شهر ، عرف اینه که (مثال از خودمه نه از استاد) لباس آبی پسندیده نیست برای همین افراد اون شهر رنگ آبی رو نمیپوشن. تا اینجا مشکلی نیست ، مشکل از اینجا شروع میشه که افراد ، موضوع رو اشتباه برداشت میکنن و فکر میکنن مخالفت نکردن اسلام با کار اونها ، به این معناست که این کار دستور اسلامه!!!! لذا اگر جای دیگری کسی رو ببینن که لباس آبی پوشیده ، بهش میگن تو داری خلاف اسلام عمل میکنی

در حالیکه اسلام فقط به عرف ها احترام گذاشته. یعنی لباس آبی نپوشیدن برای شما ، چون عرف شماست قابل احترامه
و لباس آبی پوشیدن در شهر دیگه ، چون عرف اونهاست قابل احترامه.
هیچ یک از دو طرف هم نمیتونه ادعا کنه که کار من اسلامیه و کار طرف مقابل ضد اسلامی. مگر اینکه مغایرتی با احکام اسلامی داشته باشه

لذا عمل عرفی رو با عمل اسلامی مخلوط نکنید[/SPOILER]

╮∩╭(︶︿︶)╮∩╭ ñ¡ªz;668742 نوشت:
بدجوری دو دولم و عذاب وجدان دارم از اینکه الکی بخوام بگم نه

چرا الکی؟!خوب خوشت نیومده دیگه!ایکه عذاب وجدان نمیخواد.مامان منم سرخواستگار قبلیم میگفت عذاب وجدان دارم ردش کنم.بیا خودت باهاش صحبت کن!!!
بحث یه عمر زندگیه!

let it go;668826 نوشت:
چرا الکی؟!خوب خوشت نیومده دیگه!ایکه عذاب وجدان نمیخواد.مامان منم سرخواستگار قبلیم میگفت عذاب وجدان دارم ردش کنم.بیا خودت باهاش صحبت کن!!!
بحث یه عمر زندگیه!

آخه نه بدم اومده نه خوشم اومده، ..... و البته اینکه فک می کنم من خیلی پخته ترم (2سال از من بزرگترن) نگاه کنم

ولی می ترسم این همونی باشه که من همیشه از خدا می خواستم، ایمان و اخلاقش خوب باشه که ظاهرا هست

╮∩╭(︶︿︶)╮∩╭ ñ¡ªz;668828 نوشت:
البته اینکه فک می کنم من خیلی پخته ترم (2سال از من بزرگترن)

دقیقا منم اکثر خواستگارم همش 2،3 سال ازم بزرگتر بودن و من اختلاف سنی بیشتر میخواستم.

╮∩╭(︶︿︶)╮∩╭ ñ¡ªz;668828 نوشت:
این همونی باشه که من همیشه از خدا می خواستم، ایمان و اخلاقش خوب باشه که ظاهرا هست

من خودمم یه تاپیک زده بودم تو همین موضوعا بود.ولی فکر میکنم از ظاهرش یکم خوشم اومده و خصوصیات دیگش هست که دودلم کرده!
گفتم بهشون که یه بار دیگه هم همدیگرو ببینیم.
به نظرم حتما چند جلسه باید دوطرف همدیگرو ببینن ،بعد تصمیم بگیرن.استخاره رو هم اصلا تو چنین مواردی قبول ندارم به شخصه.

let it go;668832 نوشت:
دقیقا منم اکثر خواستگارم همش 2،3 سال ازم بزرگتر بودن و من اختلاف سنی بیشتر میخواستم.

من با اختلاف سنیش مشکلی ندارم، هم سن یاکوچیکترم باشه مشکلی ندارم ولی دوست دارم پخته و مردونه باشه
من با پسری حرف زدم که 7 سال بزرگتر بود ولی از بچه بچه تر بود، تحصیلات عالی شغل و موقعیت خوب ولی حرفاش رویاهاش نوع نگاهش به زندگی کاملا معلوم بود مرد بار نیمده

╮∩╭(︶︿︶)╮∩╭ ñ¡ªz;668836 نوشت:
ن با پسری حرف زدم که 7 سال بزرگتر بود ولی از بچه بچه تر بود،

درسته ولی اینا میشه جز استثناها.منم دیدم پسری که از من کوچیک تر بود ولی درک و فهمش از من بیشتر بود.
ولی همون پخته و مردونگی که شما میگین تو اکثر موارد با سن رابطه مستقیم داره!

[="Tahoma"]

Reza-D;668825 نوشت:
نوشته اصلی توسط بچه محله امام رضا نمایش پست ها
داماد که علی القاعده و اصول باید جلسه سوم بره

این جمله مربوط به من نیست

[="Tahoma"]

let it go;668832 نوشت:
من اختلاف سنی بیشتر میخواستم.

اختلاف سنی بیشتر میخواید برای چی؟

[="Tahoma"]

Reza-D;668825 نوشت:
از نظر شما دو طرف چطور باید همدیگه رو بشناسن؟

اصولا تو فرهنگ فامیلای ما نامزدی قبل از عقد رو خیلی بد می‌دونن، اصلا درست نمی‌دونن که دخترشون قبل عقد با نامحرم ارتباط داشته باشه چه برسه به اینکه بعدشم پسر نپسنده و بره سراغ کار و زندگیش، غیرتشون اجازه چنین کاری رو نمیده، قبل عقد هر ارتباطی هست از طریق خانواده‌هاست و اینکه دختر و پسر تنها بخوان برن بیرون بگردن و سایر قرتی بازی‌ها محلی از اعراب نداره.

Reza-D;668755 نوشت:
سلام خواهر گرامی
راستش منم اصلاً نمیتونم تصور کنم چطور برخی دوستان مثل شما خواهر بزرگوار و محترم ، ازدواج رو با انتخاب دوست مقایسه میکنن

از طرفی نمیدونم چرا تا بحث علاقه میشه ، خانمها سریع فکرشون میره پیش قیافه و بحث آرایش و این چیزا رو مطرح میکنن!
همینطور تا یکی صحبت از علاقه و احساس و به دل نشستن چهره یا اندام میکنه ، سریع به مادی گرایی متهم میشه!

ببینید دوستان ، اولاً نمیشه همه چیز رو اینجا بصورت باز مطرح کرد. ببینید شما (نوعاً) ممکنه استاد اخلاقی داشته باشید که خیلی چیزا ازش یاد میگیرید ، دوست و رفیق خوبی باشه و شما هم از ارتباط با ایشون راضی و خوشحال باشید (یا دوست این چنینی داشته باشید) ، اما در ازدواج بحث رابطهء عاطفی و ارتباط جنسی هم مطرحه. پس لطفاً این دو ارتباط رو با هم مقایسه نفرمایید (دوستی اجتماعی - همسری)


سلام

واقعا بحث انتخاب دوست نیست من خودم اگه معیارایی رو که میخوام ببینم یکی داره دیوونش میشم نه به عنوان دوست
نه بحث مادی گرایی هم نیست بحث اینه که وقتی یه چیزی همه ایده آلاتون رو داشته باشه انقدر محوش میشید که قیافه دیده نمیشه (خودم همیشه همینجوری بودم) و یه ارتباط عاطفی قوی به وجود میاد
به نظر من دلیل این مساله اینه ه قیافه معیار اصلی بوده که این خانوم نداشته وگرنه این همه وسواس به خرج نمیدادن و واقعا نمیتونم آدم بیاد از یه همچین فردی این همه تعریف کنه بگه فوق العاده بود بعد بگه تازه قیافشم بد نیست به دلم ننشت به نظر من این نشون میده یا
معیارای دیگشون رو هم نداشته
معیارای دیگه ای که داشتن قلبا علاقه ای بهش نداشتن که باعث بشه ایشون به دلش بشینه
زیبای جز مهمترین معیار بوده براشون که با وجود بقیه و زشت نبودن چهره طرف مقابل به دلشون ننشسته

بچه محله امام رضا;668923 نوشت:
[="Tahoma"]

اصولا تو فرهنگ فامیلای ما نامزدی قبل از عقد رو خیلی بد می‌دونن، اصلا درست نمی‌دونن که دخترشون قبل عقد با نامحرم ارتباط داشته باشه چه برسه به اینکه بعدشم پسر نپسنده و بره سراغ کار و زندگیش، غیرتشون اجازه چنین کاری رو نمیده، قبل عقد هر ارتباطی هست از طریق خانواده‌هاست و اینکه دختر و پسر تنها بخوان برن بیرون بگردن و سایر قرتی بازی‌ها محلی از اعراب نداره.

میتونن صیغه محرمیت بخونن که نامحرم نباشن
مثل قضیه خودم دیگه. .:Ghamgin:

بچه محله امام رضا;668923 نوشت:
اصولا تو فرهنگ فامیلای ما نامزدی قبل از عقد رو خیلی بد می‌دونن، اصلا درست نمی‌دونن که دخترشون قبل عقد با نامحرم ارتباط داشته باشه چه برسه به اینکه بعدشم پسر نپسنده و بره سراغ کار و زندگیش، غیرتشون اجازه چنین کاری رو نمیده، قبل عقد هر ارتباطی هست از طریق خانواده‌هاست و اینکه دختر و پسر تنها بخوان برن بیرون بگردن و سایر قرتی بازی‌ها محلی از اعراب نداره
این رو که قبلاً هم گفتید. سؤال من چیز دیگه ای بود. بگذریم

بچه محله امام رضا;668911 نوشت:
این جمله مربوط به من نیست
من هم که گفتم:
Reza-D;668825 نوشت:
علی ال کدوم قاعده؟! (خطاب به جناب "S.A.J")

عاشق امام خامنه ای;668929 نوشت:
واقعا بحث انتخاب دوست نیست من خودم اگه معیارایی رو که میخوام ببینم یکی داره دیوونش میشم نه به عنوان دوست
نه بحث مادی گرایی هم نیست بحث اینه که وقتی یه چیزی همه ایده آلاتون رو داشته باشه انقدر محوش میشید که قیافه دیده نمیشه (خودم همیشه همینجوری بودم) و یه ارتباط عاطفی قوی به وجود میاد
خواهر گرامی ، بحث ما روی علاقه هست نه قیافه. علاقه مجموعی از چندین آیتم میتونه باشه که یکی از اونها هم چهره ست. قبلاً هم عرض کردم این دو جمله متفاوته:

الف) نمیخوام با فلانی ازدواج کنم چون چهرش زیبا نیست

ب) نمیخوام با فلانی ازدواج کنم چون چهرش به دلم ننشسته

در حالت اول ، شخص صرفاً دنبال یه زن زیبا میگرده (معمولاً زیبا از نظر دیگران) حتی اگر در کنارش ملاک های دیگه ای هم داشته باشه ، زیبایی اصلی ترین ملاکشه که این میشه مصداق حرف شما

اما در حالت دوم بحث به دل نشستنه ، نه صرفاً زیبایی ، گر چه این به دل نشستن زیبایی رو هم شامل بشه. برای اینکه بهتر متوجه عرض بنده بشید ، در این حالت ممکنه شخص ، زیباترین دختر دنیا (یا پسر دنیا) در مقابلش باشه اما به دلش نشینه

در واقع ، زیبایی جزء ملاک ها قرار میگیره ، اما علاقه یک ملاک نیست ، بلکه اصل موضوعه. به متن خودتون که نقل قول کردم دقت بفرمایید. در بخشی که قرمز کردم شما گفتید که دیوونش میشم. همین یعنی علاقه پیدا کردن

حالا تصور کنید که شما مجموع شخصیت طرف مقابل رو دیدید و بهقول خودتون دیوونش نشدید (به دلتون ننشست) ، اینجا حالت شما دقیقاً میشه مثل استارتر تاپیک ، فقط نوع به دل ننشستن برای شما دو نفر متفاوت بوده

بچه محله امام رضا;667943 نوشت:
عرض سلام و ادب خدمت همه عزیران

بنده دوستی دارم که تصمیم به ازدواج گرفته و چند جا به خواستگاری رفته تا اینکه چند روز پیش بهم خبر داد که آخرین کسی که به خواستگاریش رفته ملاک‌های موردنظر اون رو داشته و رفتار و کردار اون دختر رو پسندیده و خانواده دختر هم منطبق با معیارهاش بودند ولی به من میگه که یه مطلبی رو با من در میون گذاشت که می‌ترسه بعد ازدواج براش مشکل بشه و اون اینه که قیافه و چهره اون دختر به دلش ننشسته، حتی میگه قیافه بدی نداره ولی قیافه‌ش به دلش ننشسته و الا دختره رو از همه جهات پسندیده.
دختره هم انصافا اینطور که برای من تعریف کرده هیچی کم نداره ولی این بنده خدا می‎ترسه این موضوع باعث بشه بعد ازدواج دلش چرکین بشه و مشکلاتی رو در پی داشته باشه.
خودم که بهش گفتم این وسواسی‌ها رو بذاره کنار. چیزی که این دوره زمونه گیر نمیاد دختر خوبه حالا تو اومدی میگی از چهره‌ش به دلت ننشسته؟ تازه میگه قیافه بدی هم نداره!!! من حس می‌کنم این رفیق ما الکی داره مته به خشخاش میذاره.
از کارشناس محترم و کاربران گرامی درخواست دارم نظراتشون رو بیان کنند.
به نظر شما برم متقاعدش کنم تا با دختره ازدواج کنه یا اینکه به همون دلیلی که خودش میگه از ازدواج صرف نظر کنه؟

ممنون و متشکر


مرسی از اینکه دعوتم کرین برای نظر دادن Biggrin از اونجایی که خودم به این موضوع به دل نشستن و ننشستن حساسم ، نظرم اینه که صرف نظر کنن از این ازدواج :ok:

[="Tahoma"]

mehrant;668931 نوشت:
میتونن صیغه محرمیت بخونن که نامحرم نباشن
مثل قضیه خودم دیگه. .

آخه اونجوری اگه به تفاهم نرسن چی؟
خب برای پسر مشکلی آنچنانی نداره ولی به دختر خیلی آسیب می‌زنه و حتی ممکنه دیگه کسی سراغش نره!

بچه محله امام رضا;668970 نوشت:
[="Tahoma"]

آخه اونجوری اگه به تفاهم نرسن چی؟
خب برای پسر مشکلی آنچنانی نداره ولی به دختر خیلی آسیب می‌زنه و حتی ممکنه دیگه کسی سراغش نره!

بهتر از عقد کردنه دیگه بهرحال...ااگه عقد کرده باشن اون موقع اسم همسر هم در شناسنامه اش ثبت شده و باید طلاق بگیره...

با نام خدا

بنده تجربه ای ندارم منتها همین جوری یه مواردی ذکر می کنم :Gig:

به نظر بنده حدود بالاتر از 50 درصد شروطی که برای یک زندگی پایدار لازم هست همین بحث به دل نشستن ظاهر هست .

اینم یه مورد نسبی هست .

یعنی در عین حال که فردی از ظاهر کسی خوشش نیاد ، ممکن هست فرد دیگری همان ظاهر رو بپسندد
.

در پاره ای از موارد هم ممکن هست مثلا به دل نشستن ظاهر ، گذرا باشد

یعنی مثلا بنده فردی رو ببینم که در دیدار اول به دل ننشیند اما بعد یه اشنایی مختصر اون دید عوض شود .

تمام جنبه هارو باید در نظر گرفت تا یه انتخاب خوب داشت

تصمیم اصلی رو هم باید اون فرد بگیرد

اگر به دل ننشستن بیش از 55 درصد یا بیشتر باشد زندگی خوبی به نظرم نمی تونه باشه و میتونه در اینده مشکل ساز بشود .

در انتخاب فرد هم باطن طرف مهم هست و هم ظاهر طرف

بچه محله امام رضا;668914 نوشت:
اختلاف سنی بیشتر میخواید برای چی؟
برای همون پختگی و مردونگی که دوستمون اشاره کرد

ابوالفضل;669000 نوشت:
به نظر بنده حدود بالاتر از 50 درصد شروطی که برای یک زندگی پایدار لازم هست همین بحث به دل نشستن ظاهر هست .
اینم یه مورد نسبی هست .
یعنی در عین حال که فردی از ظاهر کسی خوشش نیاد ، ممکن هست فرد دیگری همان ظاهر رو بپسندد
(معنای درست دلبستگی)

در مواردی هم ممکنه بنده فردی رو ببینم که در دیدار اول به دل ننشیند اما بعد یه اشنایی مختصر اون دید عوض شود
(دلبستگی حقیقی نه مجازی)

تصمیم اصلی رو هم باید خود فرد بگیرد
(تفاوت معنای دلبستگی بین افراد مختلف)


داداش خوبه گفتی تجربه ندارید و اینقدر خوب توضیح دادید. تشکر

سلام پول داشته باشه قیافه مهم نیست!!

البته ایمان هم جای خود داره:ok:

Reza-D;668950 نوشت:
خواهر گرامی ، بحث ما روی علاقه هست نه قیافه. علاقه مجموعی از چندین آیتم میتونه باشه که یکی از اونها هم چهره ست. قبلاً هم عرض کردم این دو جمله متفاوته:

الف) نمیخوام با فلانی ازدواج کنم چون چهرش زیبا نیست

ب) نمیخوام با فلانی ازدواج کنم چون چهرش به دلم ننشسته

در حالت اول ، شخص صرفاً دنبال یه زن زیبا میگرده (معمولاً زیبا از نظر دیگران) حتی اگر در کنارش ملاک های دیگه ای هم داشته باشه ، زیبایی اصلی ترین ملاکشه که این میشه مصداق حرف شما

اما در حالت دوم بحث به دل نشستنه ، نه صرفاً زیبایی ، گر چه این به دل نشستن زیبایی رو هم شامل بشه. برای اینکه بهتر متوجه عرض بنده بشید ، در این حالت ممکنه شخص ، زیباترین دختر دنیا (یا پسر دنیا) در مقابلش باشه اما به دلش نشینه

در واقع ، زیبایی جزء ملاک ها قرار میگیره ، اما علاقه یک ملاک نیست ، بلکه اصل موضوعه. به متن خودتون که نقل قول کردم دقت بفرمایید. در بخشی که قرمز کردم شما گفتید که دیوونش میشم. همین یعنی علاقه پیدا کردن

حالا تصور کنید که شما مجموع شخصیت طرف مقابل رو دیدید و بهقول خودتون دیوونش نشدید (به دلتون ننشست) ، اینجا حالت شما دقیقاً میشه مثل استارتر تاپیک ، فقط نوع به دل ننشستن برای شما دو نفر متفاوت بوده


سلام
حرف بنده هم دقیقا موضوع به دل نشستنه نه زیبایی
یکی بحث به دل نشستن اخلاق و رفتار طرفه و معیارها
یکی هم بحث به دل نشستن قیافه

عرض بنده اینه اگر شخصی کاملا اخلاق و رفتار و معیارهای طرف مقابلش رو قبول داشته باشه و به دلش بشینه دیگه قیافه طرف هم به دلش میشینه و اینا با هم رابطه دارن و مستقل نیستن
به نظر من این اقا همون معیارها و اخلاق و رفتار اون خانم رو هم در این حد که گفتن نپسندیدن وگرنه سر قیافه نمیموندن
با این توصیفات به نظر من بهتره زودتر به اون خانم بگن که منصرف شدن و بیخیال ازدواج بشن

یعنی اینکه خودشون اشتباه فکر میکنن که این خانوم همه چیزایی که قلبا میخوان رو دارن و فقط بحث قیافه است
به نظر من بحث همون معیارها هم هست مگر اینکه خود به دل نشستن قیافه جز اولین معیارا باشه

عاشق امام خامنه ای;669045 نوشت:
حرف بنده هم دقیقا موضوع به دل نشستنه نه زیبایی
یکی بحث به دل نشستن اخلاق و رفتار طرفه و معیارها
یکی هم بحث به دل نشستن قیافه

عرض بنده اینه اگر شخصی کاملا اخلاق و رفتار و معیارهای طرف مقابلش رو قبول داشته باشه و به دلش بشینه دیگه قیافه طرف هم به دلش میشینه و اینا با هم رابطه دارن و مستقل نیستن
به نظر من این اقا همون معیارها و اخلاق و رفتار اون خانم رو هم در این حد که گفتن نپسندیدن وگرنه سر قیافه نمیموندن
با این توصیفات به نظر من بهتره زودتر به اون خانم بگن که منصرف شدن و بیخیال ازدواج بشن

سلام به شما
چون هم بحث داره دو نفره میشه و هم کمی خارج از موضوع تاپیک ، اگر مایل بودید در خصوصی خدمت شما عرض میکنم

[="Tahoma"]

فریال;669035 نوشت:
سلام پول داشته باشه قیافه مهم نیست!!

البته ایمان هم جای خود داره

اگه همه اینطور فکر کنن هیچ فقیر و بیچاره‌ای نمی‌تونه زن بگیره!

بچه محله امام رضا;668585 نوشت:

گفتم که، تمام حرفش اینه که قیافه اون خانم به دلش ننشسته

علیکم السلام
من که گفتم دختر رو پسندیده و از کردار و رفتار دختر هم خوشش اومده، به قول شما این پسند حداقلی حاصل شده حتی یه چیزی فرای اون ولی همونطور که گفتم میگه قیافه‌اش به دلش ننشسته. آیا منظور شما از به دل نشستنِ اولیه که میگید برای ازدواج لازم و ضروری است همین به دل نشستن چهره طرف مقابله یا کلا منظورتونه؟ چون همونطور که عرض کردم کلا دختره به دلش نشسته و تنها حرفش اینه که چهره‌اش به دلش ننشسته.

بچه محله امام رضا;668806 نوشت:

سوال من همین سوال برادرمونه که این پایین نقل قول می‌کنم:

سلام

پسند حداقلی یا علاقه اولیه یک احساس درونی است که متاثر از مواردی است که عرض کردم. آنچه که شما می گویید، پسند عقلی است؛ یعنی طرف با بررسی خصوصیات ایشان به این نتیجه رسیده که مورد خوبی است؛ منتها به هر دلیلی به دل ایشان ننشسته. این به دل ننشستن گاهی ممکن است به خاطر نبود اشتراکات و تناسب ها باشد که در مورد دوست شما صدق نمی کند؛ چون پسند عقلی که نتیجه وجود تناسب های و اشتراک هاست صورت گرفته؛ و گاهی ممکن است علت دیگری مثل به ننشستن ظاهر یا ... داشته باشد.

بنابراین محل بحث، پسند ظاهر است. لذا برای رفع مشکل ابتدا باید مانع ها را برداشت. به عنوان مثال اگر خدایی نکرده ایشان اهل نگاه به نامحرم و مقایسه زن و دخترها با هم است، ابتدا باید این خصلت را ترک کند؛ چون در این صورت حتی اگر زیباترین زن را هم داشته باشد، بعد از ازدواج به مشکل می خورد. اگر مانعی در کار نبود و باز هم ایشان ابراز بی علاقگی کرد، آخرین راه این است که تعداد جلسات خواستگاری و اشنایی را کمی بیشتر کنند تا ...

╮∩╭(︶︿︶)╮∩╭ ñ¡ªz;668664 نوشت:
سلام،ممنون از دعوتتون ولی من تو این زمینه نمی تونم نظری بدم

چون خودم دقیقا همین مشکل رو دارم و نمی دونم باید چه تصمیمی بگیرم، یعنی هیچ کدوم از ملاک های ظاهری که من برای همسر آیندم می خواستم توی اون شخص نیست هرچند که چهرشون بد نیست، و بقیه چیزاشون هم ظاهرا خوبه(البته فعلا درآمد چندانی هم ندارن ولی این خیلی مهم نیست)

تنها ترسم اینکه بعد ازدواج انقدر ظاهرش مهم بشه که بقیه صفات به چشمم نیاد

من تنها راهی که پیدا کردم اینکه استخاره کنم چون نه از آینده باخبرم هم اینکه بسیییییار دو دلم

و البته هییییییچ حس خاصی به طرف مقابلم ندارم (نه بدم میاد، نه خوشم میاد. بالاخره آدم جنس مخالف می بینه باید یه جوریش بشه دیگه من کلا نسبت به این شخص خنثی هستم)

سلام

در چنین شرایطی استخاره درست نیست. با توجه به اینکه شما ملاک هایی را برای ظاهر خواستگار خود تعریف کرده اید و همچنین حس خاصی به خواستگار خود ندارید، بهتر است ابتدا ملاک هایی که گفتید را دوباره ارزیابی کنید. گاهی ممکن است آنچه شما به عنوان ملاک برای خود ترسیم کرده اید نادرست باشد. سپس همانطور که در پاسخ سوال کننده تاپیک گفته شد، موانع را نیز بررسی کنید. بعد از این اگر در ملاک هایتان ایرادی نبود و مانعی هم وجود نداشت و بعد از چند جلسه خواستگاری باز هم علاقه ای نسبت به ایشان پیدا نکردید، بهتر است ادامه ندهید.

بتول مستعان;668701 نوشت:
وقتی قیافش به دل نیست پس یعنی خدا نمیخاد بشه اگه خدا میخواست مهراونو به دلتون مینداخت

سلام

اینکه پشت پرده تمام اتفاقات، چیزهایی هست که ما از آن خبر نداریم درست است. اما این منافاتی با بررسی و انتخاب عاقلانه ندارد. لذا در مورد سوال، باید گفت علت های مختلفی می تواند مانع ایجاد علاقه باشد. لذا ابتدا باید موانع را برداشت و شرایط را فراهم کرد و راضی به رضای خدا بود

بچه محله امام رضا;668783 نوشت:

آخه من می‌دونم با این سختگیری‌های خاصی که این رفیقم داره خیلی بعیده یه دختر دیگه پیدا کنه که شرایط اونو داشته باشه، الآنم حس می‌کنم الکی داره گیر میده، میگه قیافه‌ش بد نیست ولی به دلم ننشسته!
از اونور شما در نظر بگیرید که ممکنه یه خانم زیبا گیرش بیاد ولی بعد ازدواج خونشو تو شیشه بکنه! اونوقت همین حس پشیمونی که شما میگید پیش نمیاد؟ نمیگه ای کاش میرفتم همون دختره رو می‌گرفتم؟ حسرت نمی‌خوره؟
گاهی اوقات همسر انسان (چه زن و چه مرد) اگر از جهت رفتار و اخلاق نمونه باشه شریک زندگیش در کردارش ذوب میشه و حتی به چهره‌اش خیلی دقت نمی‌کنه، مثل همسر شهید چمران که بعد ماه‌ها ازدواج با ایشون تازه متوجه شده بود که مصطفی کچله و مو نداره و می‌گفت وقتی اینو فهمیدم خنده‌ام گرفته بود!!!! اونقدر که مجذوب شخصیت شهید چمران شده بود.

ممکن هم است چنین اتفاقی یعنی ذوب شدن بعد از ازدواج رخ ندهد. لذا همین احتمال کافی است که ریسک چنین ازدواج را نپذیریم.

در مورد شهید چمران هم اینطور نبوده که ایشان به دل همسرشان ننشسته باشند؛ بلکه کاملا برعکس. یعنی همان اول هم اگر از ایشان سوال می شد که همسرت به دلت نشسته یا نه قطعا پاسخشان مثبت بود.

Reza-D;668749 نوشت:
سلام به همه

دیدید وقتی یه دختر یا یه پسر جوان میاد بهمون میگه به کسی علاقه مند شدم ، اینطور بهش میگیم:
باید این علاقه بررسی بشه....
شاید علاقه نباشه ، بلکه بخاطر رفت و آمدی که باهاش داشتی بهش
عادت کردی....
ممکنه بعد از ازدواج و سرد شدن احساسات بفهمی که یه احساس سطحی بوده ، نه دل بستگی واقعی....

اما به بحث خواستگاری که میرسه ، به این موضوعات دقت نمی کنیم و اگر طرف بگه به شخص مقابل علاقه ای ندارم ، بهش میگیم: حالا چند جلسه ببینش! بعد هم که چند جلسه همدیگه رو دیدن و احتمالاً از روی عادت و میل جنسی ، خیال کردن که به هم علاقه مند شدن (علاقهء قلبی) میگیم خب الحمدالله ، عاشق هم شدن!

خواهر "شکرگذار" بسیار عالی و دقیق گفتن که:

شکر گزار;668656 نوشت:
سلام پاسخ کارشناس محترم جای تامل داشت. قسمت اولی که با فاصله آوردم رو با دوستتون درمیون گذاشتین؟ ایشون به خودشون رجوع کردن؟ خیلی مهمه که اگر ملاک های دیگه براشون مهم بوده چطور علاقه مند نشدن؟ شاید درباره خودشون صادقانه فکر نمیکنن؟

اما در قبال قسمت دوم. ببینین جلسات در حد یکی دوتا برای اون به دل نشستن اولیه کافیه و اتفاقا زیاد که بشه بحث وابستگی و رودرواسی مطرح میشه و یه جورایی دیگه نمیتونن نه بگن به هم (درصورتی که برای سنجش علاقه دارن ادامه میدن وکرنه برای شناخت باید زیاد بشه جلسات).

به نظر من مهمترین نکته اینه علت این عدم علاقشون رو پیدا کنن و اگر با یکی دو جلسه دیگه بازهم فرقی به حال حسشون نکرد حتما قید این ازدواجو بزنن چون با منطق خالی نمیشه زندگی کرد و علاقه ایجاد کرد و اتفاقا بعد عقد یه وسواسی به جون آدم میفته که اا چرا دوسش ندارم؟ پس کی علاقه مند میشم... پس حتما حتما قبل عقد باید یه علاقه ای هرچند کم وجود داشته باشه تا امید به فوران اون بعد عقد باشه:hamdel:

سلام

ایجاد علاقه و وابستگی زمانی نادرست است که طرفین بدون در نظر گرفتن تناسب های فکری؛ اعتقادی؛ اخلاقی و رفتاری و همچنین بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر احتمال ازدواج آنها وجود دارد، با رفت و آمد و صحبت و ... به هم علاقه مند می شوند؛ مثل خیلی از عشق هایی که بین دختر و پسرها رخ می دهد.

اما اگر این عشق و علاقه پشتوانه عقلی داشته باشد؛ یعنی هم طرفین می دانند با هم تناسب های لازم را دارند و هم اینکه مانعی مثل مخالفت یا در جریان نبودن خانواده ها یا ... با ازدواج آنها وجود ندارد، مشکل ساز نخواهد بود.

در مورد سوال مطرح شده هم گفته شده که طرفین تا حدودی با هم تناسب دارند و ایشان از لحاظ عقلی طرف را مورد مناسبی برای ازدواج می داند. لذا اگر در این شرایط علاقه و وابستگی ایجاد شود نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست.

شاید گفته شد ممکن است این رابطه منجر به علاقه یکطرفه شود؛ یعنی دختر به پسر وابسته شود؛ ولی از طرف پسر علاقه ای ایجاد نشود؟

در پاسخ باید عرض کنم اولا تعداد این جلسات نباید بیش از حد ادامه پیدا کند ثانیا باید حد و حدود در این روابط رعایت شود. مثلا در اینجا که فرد مذکور یک پسر است، نباید به هیچ وجه علاقه ای هر چند ظاهری ابراز کند و حرف هایی بزند که احساسات دختر را تحریک کند. ایجاد علاقه در دختر با پسر متفاوت است. پسر با نگاه و رفت و آمد می تواند علاقه مند شود؛ اما دختر بیشتر با شنیده ها و رفتارهای بو دار! علاقه مند می شود. لذا اگر پسر در این موارد احتیاط کند، احتمال ایجاد علاقه و وابستگی از طرف دختر را از بین خواهد برد. ثالثا پسر باید طوری رفتار کند که نشان دهد صحبت های آنها به معنای قطعی بودن ازدواج نیست و طوری وانمود کند که این صحبت ها برای آشنایی و بررسی تناسب هاست رابعا هر زمان پسر احساس کرد ادامه دادن به این جلسات منجر به ایجاد علاقه یکطرفه از طرف دختر می شود باید رابطه را تمام کند.

ابوالفضل;669000 نوشت:
یعنی در عین حال که فردی از ظاهر کسی خوشش نیاد ، ممکن هست فرد دیگری همان ظاهر رو بپسندد
.

در پاره ای از موارد هم ممکن هست مثلا به دل نشستن ظاهر ، گذرا باشد

یعنی مثلا بنده فردی رو ببینم که در دیدار اول به دل ننشیند اما بعد یه اشنایی مختصر اون دید عوض شود
تمام جنبه هارو باید در نظر گرفت تا یه انتخاب خوب داشت


ابوالفضل;669000 نوشت:
در انتخاب فرد هم باطن طرف مهم هست و هم ظاهر طرف

سلام. دقیقا با نظر شما موافقم.
ممکنه در اولین لحظه ای که چهره ی طرف مقابل رو برای اولین بار میبینیم احساس کنیم که به دلمون نمیشینه ولی با گذر مدتی نظرمون عوض شه. ولی این عوض شدن نظر در همون جلسه های اول میتونه اتفاق بیفته.
معیارهای هرکسی مختص خودشه و با دیگری متفاوته. تعریف از زیبایی هم برای افراد فرق داره. هرکسی خودش باید این مسئله رو تشخیص بده

امین;669125 نوشت:
اگر مانعی در کار نبود و باز هم ایشان ابراز بی علاقگی کرد، آخرین راه این است که تعداد جلسات خواستگاری و اشنایی را کمی بیشتر کنند تا...

سلام استاد "امین" عزیز

تمام حرفهای شما درست و به جا بود و من هم کاملاً با شما موافقم. فقط توی بعضی از حرفهای شما مثل بخشی که نقل قول کردم ، به نظرم انگار اصرار زیادی دارید به اینکه این دو نفر

به هر شکلی شده باید به هم علاقه مند بشن!

اول موانع بررسی شود
اگر مانعی درکار نبود جلسات خواستگاری بیشتر شود
اگر جلسات خواستگاری بیشتر شد و تیجه گرفته نشد ، آنگاه.....

این:
و......
تا......
آنگاه......
بنده اینها رو متوجه نمیشم

ابتدای صحبتتون فرمودید علاقهء دلی هم بسیار مهمه اما احساس میکنم برخلاف گفتهء خودتون میخواید این حس رو نادیده بگیرید (تصور بنده ست ، اگر اشتباست اصلاح بفرمایید)

اگر علاقه پیش نیاد دیگه این همه

"و..." و "تا..." برای چی؟! اگر دو سه جلسه رفت و آمد شد و علاقه ای شکل نگرفت ، به نظر من دلیلی برای ادامهء رابطه وجود نداره و اگر ادامه پیدا کنه ، همون موضوعی که خواهرمون گفتن پیش خواهد اومد. یعنی وابستگی (و نه علاقه) و همینطور رودربایستی. و اگر هم این حالت پیش اومد پرسشگر فکر میکنه که به علاقه رسیده (به اصرار شما). لذا به نظرم این همه پافشاری نیاز نیست

[="Tahoma"]

elina822;669151 نوشت:
معیارهای هرکسی مختص خودشه و با دیگری متفاوته. تعریف از زیبایی هم برای افراد فرق داره. هرکسی خودش باید این مسئله رو تشخیص بده

البته فکر می‌کنم زیبایی و به دل نشستن دو مقوله جدا هستند، ممکنه طرف زیبا باشه ولی به دل اون نشینه.

بچه محله امام رضا;669295 نوشت:
البته فکر می‌کنم زیبایی و به دل نشستن دو مقوله جدا هستند، ممکنه طرف زیبا باشه ولی به دل اون نشینه.

سلام . بله شما درست میگید . ولی این زیبایی که من ازش حرف میزنم اون زیبایی کلی مورد قبول همه نیست . منظورم همون زیبایی دلیه. یعنی نظر شخصی فرد. هرکسی برای خودش معیارهای ظاهری ای رو داره و ممکنه طرف مقابل اون ها رو به تمامی نداشته باشه ولی همون به دل نشستن کافیه . شاید فقط کمی از اون معیار رو داشته باشه ولی دل انسان رو راضی کنه یعنی همون به دل نشستن

Reza-D;669152 نوشت:

سلام استاد "امین" عزیز

تمام حرفهای شما درست و به جا بود و من هم کاملاً با شما موافقم. فقط توی بعضی از حرفهای شما مثل بخشی که نقل قول کردم ، به نظرم انگار اصرار زیادی دارید به اینکه این دو نفر

به هر شکلی شده باید به هم علاقه مند بشن!

اول موانع بررسی شود
اگر مانعی درکار نبود جلسات خواستگاری بیشتر شود
اگر جلسات خواستگاری بیشتر شد و تیجه گرفته نشد ، آنگاه.....

این:
و......
تا......
آنگاه......
بنده اینها رو متوجه نمیشم

ابتدای صحبتتون فرمودید علاقهء دلی هم بسیار مهمه اما احساس میکنم برخلاف گفتهء خودتون میخواید این حس رو نادیده بگیرید (تصور بنده ست ، اگر اشتباست اصلاح بفرمایید)

اگر علاقه پیش نیاد دیگه این همه

"و..." و "تا..." برای چی؟! اگر دو سه جلسه رفت و آمد شد و علاقه ای شکل نگرفت ، به نظر من دلیلی برای ادامهء رابطه وجود نداره و اگر ادامه پیدا کنه ، همون موضوعی که خواهرمون گفتن پیش خواهد اومد. یعنی وابستگی (و نه علاقه) و همینطور رودربایستی. و اگر هم این حالت پیش اومد پرسشگر فکر میکنه که به علاقه رسیده (به اصرار شما). لذا به نظرم این همه پافشاری نیاز نیست

سلام بر آقا رضای عزیز

پیشنهاد می کنم یه بار دیگه پاسخ اولیه رو مطالعه کنید. مثلا در مورد اینکه اگه بعد از چند جلسه علاقه ایجاد نشد، من نمیدونم کی گفتم بازم باید ادامه داد که شما نقدش کردید؟!

عین جمله بنده:
اگر بعد از این جلسات باز هم علاقه ای ایجاد نشد، بهتر است ریسک نکرده و چنین ازدواجی صورت نگیرد.

اصراری روی این مسئله نیست. احتمالا به خاطر تکرار این جمله شما از اون چنین برداشتی کردین که البته درست نیست.

... ها معمولا برای جاییه که ادامه جمله مشخصیه. مثلا در همین موردی که نقل قول کردید من بارها مطلب رو گفتم و دیگه همه ادامه قصه رو میدونن. لذا ... گذاشتم. با این حال هر جا که نامفهمومه رو بگید تا دوباره توضیح بدم.

در مورد علاقه دلی هم مطلب روشنه. راهکاری که عرض کردم برای اینه که طرف شانسش رو برای به وجود اومدن علاقه دلی امتحان کنه! وگرنه پسند عقلی که صورت گرفته!

بازم اگه اشکالی هست من در خدمت شما هستم

امین;669650 نوشت:
احتمالا به خاطر تکرار این جمله شما از اون چنین برداشتی کردین که البته درست نیست
البته این هم بوده. تکرار احتمالاً روی دید من تاثیر گذاشته. اما فقط این نبوده

امین;668562 نوشت:
ابتدا باید موانع را بررسی کند. البته شناسایی این موانع ممکن است توسط خود فرد امکان پذیر نباشد و لازم باشد که حتما با یک مشاور یا بزرگترِ صاحب تجربۀ مورد اعتماد مشورت کند
متوجه هستم که شما بررسی موانع رو زمانی پیشنهاد میدید که پسند عقلی صورت گرفته ، وگرنه اگر پسند عقلی نباشه دیگه لازم نیست دنبال پسند قلبی رو گرفت

اما استاد یه سؤال هم من دارم. چرا اینطور تصور میشه که اگر علاقهء دلی پیش نیومده ، حتماً مانعی وجود داره (البته شاید هم باشه). اما کافیه یه بررسی بشه ، ولی به نظر من پیشنهاد شما ناچاراً تعداد جلسات رو بسیار بیشتر میکنه ، حتی اگر شما مستقیماً به افزایش جلسات توصیه نکرده باشید

تصور کنید آقایی به خواستگاری خانمی میره و بعد از پسند عقلی ، می بینه که قلباً کششی به اون خانم نداره (یا از طرف خانم پیش میاد). حالا طبق پیشنهاد شما باید بره پیش مشاور ، مشاور هم که دکمه نداره بزنه و پاسخ رو پیدا کنه ، باید چندین جلسه به مشاور مراجعه بشه تا نتیجه گرفته بشه

حالا من دو سؤال دارم:

1 - مگر علاقه پیدا نکردن اختلال روانیه که باید طرف به مشاور مراجعه کنه؟! مثل اینکه یکی بگه من از بنز خوشم میاد ولی از بی.ام.و خوشم نمیاد ، بعد بهش بگن خوب باید دید موانع عدم علاقهء شما به بی.ام.و چیه ، پس باید بری پیش مشاور!

2 - آیا این مراجعه های چندین جلسه ای ، خود بخود پروسهء خواستگاری رو طولانی تر از حد معمول نمیکنه؟

ممنون میشم این دو مورد رو بفرمایید (به علاوهء مورد بعدی البته :Nishkhand:)

امین;668562 نوشت:
بعلاوه اینکه در خصوص دو جنس مخالف ، وقتی نشست و برخواست ها کمی ادامه پیدا کند ، معمولاً چنین علاقه ای هم ایجاد خواهد شد
عرض شد همونطور که خانم "شکرگزار" گفتن و من هم تکرار کردم ، و احتمالاً شما استاد گرامی هم به این موضوع توجه دارید ، دو جنس مخالف ممکنه بخاطر همین جنس مخالف بودن ، بعد از چند جلسه به هم کشش جنسی یا وابستگی پیدا کنن (نه علاقهء قلبی). حتی ممکنه بخاطر زیاد شدن تعداد جلسات ، دو نفر بخاطر رودربایستی علاقه رو به خودشون تلقین کنن. بخصوص از جانب پسر چون با خودش میگه این همه رفتم و اومدم ، ممکنه دختر و خانوادش فکر کنن میخواستم اونها رو بازی بدم

با توجه به این موارد ، چطور میشه مرزی بین علاقهء قلبی و مواردی که عرض کردم تعیین کرد و این دو رو از هم متمایز کرد؟

Reza-D;669710 نوشت:

متوجه هستم که شما بررسی موانع رو زمانی پیشنهاد میدید که پسند عقلی صورت گرفته ، وگرنه اگر پسند عقلی نباشه دیگه لازم نیست دنبال پسند قلبی رو گرفت

اما استاد یه سؤال هم من دارم. چرا اینطور تصور میشه که اگر علاقهء دلی پیش نیومده ، حتماً مانعی وجود داره (البته شاید هم باشه). اما کافیه یه بررسی بشه ، ولی به نظر من پیشنهاد شما ناچاراً تعداد جلسات رو بسیار بیشتر میکنه ، حتی اگر شما مستقیماً به افزایش جلسات توصیه نکرده باشید

تصور کنید آقایی به خواستگاری خانمی میره و بعد از پسند عقلی ، می بینه که قلباً کششی به اون خانم نداره (یا از طرف خانم پیش میاد). حالا طبق پیشنهاد شما باید بره پیش مشاور ، مشاور هم که دکمه نداره بزنه و پاسخ رو پیدا کنه ، باید چندین جلسه به مشاور مراجعه بشه تا نتیجه گرفته بشه

حالا من دو سؤال دارم:

1 - مگر علاقه پیدا نکردن اختلال روانیه که باید طرف به مشاور مراجعه کنه؟! مثل اینکه یکی بگه من از بنز خوشم میاد ولی از بی.ام.و خوشم نمیاد ، بعد بهش بگن خوب باید دید موانع عدم علاقهء شما به بی.ام.و چیه ، پس باید بری پیش مشاور!

2 - آیا این مراجعه های چندین جلسه ای ، خود بخود پروسهء خواستگاری رو طولانی تر از حد معمول نمیکنه؟

ممنون میشم این دو مورد رو بفرمایید (به علاوهء مورد بعدی البته :Nishkhand:)

سلام مجدد

آقا رضا لطفا به متنی که من نوشتم کمی بیشتر دقت کن.:Narahat az: ایندفعه دیگه نمره کم میکنما:Gol:

من کی گفتم اگه علاقه قلبی ایجاد نشد حتما مانعی وجود داره؟! عرض کردم ممکنه مانعی وجود داشته باشه!

اما اینکه میگید این روند منجر به کش پیدا کردن بیش از حد و مشاوره های طولانی میشه، باید عرض کنم اینطور نیست؛ چون اولا همونطور که بارها عرض کردم مشاوره برای جاییه که طرف خودش به تنهایی نمیتونه علت رو پیدا کنه؛ در حالی که در غالب موارد به راحتی میشه کشف کرد ثانیا وقتی طرف بعد از چندین خواستگاری متوالی و خوب بودن شرایط همه اونها و حتی اعتراف به اینکه ظاهرشون هم خوبه، باز میگه من علاقه ای به طرف پیدا نمی کنم، خب در این صورت احتمال اینکه مانع این عدم علاقه؛ نداشتن آگاهی های لازم یا وجود رفتاری غیر عادی باشه بیشتر میشه که باید به مشاور مراجعه کنه. ثالثا من نگفتم مشاوره رفتن ایشون باید همزمان با خواستگاری باشه! ایشون میتونه چند جلسه به خواستگاریش ادامه بده و اگه باز هم علاقه ای ایجاد نشد قید این مورد رو بزنه. منتها حتی اگه ایشون این مورد رو هم رها کنه، در صورتی که شرایطی که عرض کردم وجود داشته باشه، بهتره که بره پیش مشاور تا در خواستگاری های بعدی به مشکل نخوره.

بنابراین من یک بار دیگه روال رو شسته تر و رفته تر :ok: عرض می کنم:

1- پسند عقلی
2- اگر پسند قلبی ایجاد نشد، برای اینکه شانس خود برای ایجاد این علاقه را امتحان کرده باشد، در صورت محیا بودن شرایط مثل راضی بودن خانواده ها، چند جلسه دیگر هم ادامه دهند. البته با محدودیت هایی که قبلا عرض کردم
3- اگر باز هم علاقه ای ایجاد نشد قید ایشان را بزند
4- در صورتی که چنین حالتی بازها برای طرف تکرار شده؛ یعنی با وجود پسند عقلی و ظاهری، ولی می گوید طرف به دلم نمی نشیند، بهتر است که در نوع نگرش و افکار و عقاید و رفتار و ... خود بازنگری کند. اگر خودش قادر به این بازنگری نبود از مشاور کمک بگیرد. با این حال اینکه بگوییم چنین فردی دارای اختلال روانی است نیاز به بررسی و دقت بیشتر دارد. اما صرف اینکه رفتار فرد غیر عادی است و نیاز به بررسی دارد، رفتن پیش یک مشاور را توجیح خواهد کرد.

Reza-D;669710 نوشت:

عرض شد همونطور که خانم "شکرگزار" گفتن و من هم تکرار کردم ، و احتمالاً شما استاد گرامی هم به این موضوع توجه دارید ، دو جنس مخالف ممکنه بخاطر همین جنس مخالف بودن ، بعد از چند جلسه به هم کشش جنسی یا وابستگی پیدا کنن (نه علاقهء قلبی). حتی ممکنه بخاطر زیاد شدن تعداد جلسات ، دو نفر بخاطر رودربایستی علاقه رو به خودشون تلقین کنن. بخصوص از جانب پسر چون با خودش میگه این همه رفتم و اومدم ، ممکنه دختر و خانوادش فکر کنن میخواستم اونها رو بازی بدم

با توجه به این موارد ، چطور میشه مرزی بین علاقهء قلبی و مواردی که عرض کردم تعیین کرد و این دو رو از هم متمایز کرد؟

بحث رودرباسی و تلقین علاقه که تکلیفش روشنه؛ چون تحت اختیار فرده و هر کسی میتونه اون رو مدیریت کنه و هر عقل سلیمی هم میفهمه که نباید چنین کاری بکنه. اما در مورد اینکه می گید: «دو جنس مخالف ممکنه بخاطر همین جنس مخالف بودن ، بعد از چند جلسه به هم کشش جنسی یا وابستگی پیدا کنن»، خب سوال من از شما اینه که چه مشکلی داره؟ مگر یکی از فلسفه های خلقت زن و مرد این نیست که اونها به هم کشش و میل و وابستگی پیدا کنن؟ اتفاقا ما دنبال همین هستیم که چنین کششی ایجاد شود تا آنها تردید در ازدواجشان نداشته باشند. اگر چنین چیزی مشکل داشته باشه، شما باید همه رابطه های زناشویی رو زیر سوال ببری!!

بنابراین این مواردی که شما گفتید هیچ کدام با هم منافات ندارد؛ یعنی اینطور نیست که بگوییم علاقه در مقابل وابستگی و عشق است یا برعکس. بلکه به طور کلی می توان همه اینها را مراتب و درجات همدیگر دانست. با این حال در مورد معانی و رابطه این واژگان در ادبیات های مختلف، اختلاف نظر وجود دارد که بررسی دقیق و مستند آن نیاز به بحثی جدا دارد. ظاهرا تاپیکی باز شده ولی هنوز پاسخگویی نشده. میتونید درخواست بدید تا تاپیک فعال بشه: http://www.askdin.com/thread32361.html

در مورد عشق چطور به وجود می آید هم این تاپیک را مطالعه کنید: http://www.askdin.com/thread48061.html

امین;669979 نوشت:
سلام مجدد
سلام

امین;669979 نوشت:
آقا رضا لطفا به متنی که من نوشتم کمی بیشتر دقت کن. ایندفعه دیگه نمره کم میکنما
:|

امین;669979 نوشت:
1- پسند عقلی
2- اگر پسند قلبی ایجاد نشد، برای اینکه شانس خود برای ایجاد این علاقه را امتحان کرده باشد، در صورت محیا بودن شرایط مثل راضی بودن خانواده ها، چند جلسه دیگر هم ادامه دهند. البته با محدودیت هایی که قبلا عرض کردم
3- اگر باز هم علاقه ای ایجاد نشد قید ایشان را بزند
4- در صورتی که چنین حالتی بارها برای طرف تکرار شده؛ یعنی با وجود پسند عقلی و ظاهری، ولی می گوید طرف به دلم نمی نشیند، بهتر است که در نوع نگرش و افکار و عقاید و رفتار و ... خود بازنگری کند. اگر خودش قادر به این بازنگری نبود از مشاور کمک بگیرد. با این حال اینکه بگوییم چنین فردی دارای اختلال روانی است نیاز به بررسی و دقت بیشتر دارد. اما صرف اینکه رفتار فرد غیر عادی است و نیاز به بررسی دارد، رفتن پیش یک مشاور را توجیح خواهد کرد
:Kaf: :Kaf: :Kaf:
کاملاً موافقم. توضیحتون کامل بود و نظر من هم دقیقاً همینه

امین;669979 نوشت:
اما در مورد اینکه می گید: «دو جنس مخالف ممکنه بخاطر همین جنس مخالف بودن ، بعد از چند جلسه به هم کشش جنسی یا وابستگی پیدا کنن»، خب سوال من از شما اینه که چه مشکلی داره؟ مگر یکی از فلسفه های خلقت زن و مرد این نیست که اونها به هم کشش و میل و وابستگی پیدا کنن؟ اتفاقا ما دنبال همین هستیم که چنین کششی ایجاد شود
عرض کردم کشش جنسی (نه علاقهء قلبی). از نظر من این دو با هم تفاوت دارن. یا بهتره بگم:
علاقهء قلبی میتونه باعث ایجاد کشش جنسی هم بشه ، اما کشش جنسی لزوماً نمیتونه علاقهء قلبی ایجاد کنه

منظورم هم از اون جمله این بود که دو مرد و زن ، صرف مرد بودن و زن بودن تمایلی به هم دارن که این تمایل با تمایل خاصی که زن و مردی بطور مخصوص به هم پیدا میکنن تفاوت داره

امین;669979 نوشت:
با این حال در مورد معانی و رابطه این واژگان در ادبیات های مختلف، اختلاف نظر وجود دارد که بررسی دقیق و مستند آن نیاز به بحثی جدا دارد. ظاهرا تاپیکی باز شده ولی هنوز پاسخگویی نشده. میتونید درخواست بدید تا تاپیک فعال بشه: عشق - احساس - دلبستگی - عادت - وابستگی - دلدادگی .... کدامیک؟
روی معنای این کلمات خودم هم بحث دارم. اما در کل ایراد من بخاطر معنای کلمات نبود ، بلکه همون بود که در جملهء قبلی با رنگ قرمز مشخص کردم

Reza-D;669987 نوشت:
عرض کردم کشش جنسی (نه علاقهء قلبی). از نظر من این دو با هم تفاوت دارن. یا بهتره بگم:
علاقهء قلبی میتونه باعث ایجاد کشش جنسی هم بشه ، اما کشش جنسی لزوماً نمیتونه علاقهء قلبی ایجاد کنه

منظورم هم از اون جمله این بود که دو مرد و زن ، صرف مرد بودن و زن بودن تمایلی به هم دارن که این تمایل با تمایل خاصی که زن و مردی بطور مخصوص به هم پیدا میکنن تفاوت داره

سلام

بله حرف شما درسته. ولی نه به این معنا که کشش جنسی باعث بشه پسر تصمیم به ازدواج با طرف بگیره. زمانی اون چنین تصمیم خواهد گرفت که کشش قلبی هم پیدا کنه. به عبارتی کشش جنسی هر چند لزوما باعث کشش قلبی نمیشه؛ ولی زمینه ساز هست. البته منظورم از جنسی، کشش به جنس مخالفه که اعمه؛ نه ...

امین;670707 نوشت:
به عبارتی کشش جنسی هر چند لزوما باعث کشش قلبی نمیشه؛ ولی زمینه ساز هست
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]سلام برادر
خب سؤال آخر. اینجا ممکنه سوء تفاهم در تشخیص پیش بیاد. یعنی طرف از نظر جنسی تمایل پیدا کنه ، اما خیال کنه که از نظر قلبی تمایل پیدا کرده

راهکار تشخیص چیه؟

Reza-D;670712 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]سلام برادر
خب سؤال آخر. اینجا ممکنه سوء تفاهم در تشخیص پیش بیاد. یعنی طرف از نظر جنسی تمایل پیدا کنه ، اما خیال کنه که از نظر قلبی تمایل پیدا کرده

راهکار تشخیص چیه؟

سلام

این دو چیزی نیست که با هم خلط بشن. بله ممکنه کشش جنسی در شرایطی منجر به تعجیل در انتخاب یا چشم پوشی از بعضی ملاک ها بشه که اولا احتمال این مسئله اونقدری نیست که مانع چنین راهکاری بشه ثانیا قابل کنترله

من چند بار رفتم خواستگاری ولی هنوز نتونستم دختر مورد علاقه خودم رو پیدا کنم.
منم دوست دارم طرف مقابلم به دلم بشینه و برام اخلاق-خانواده و صداقت خیلی مهمه.
فقط کافیه به دل من بشینه که تا حالا این اتفاق نیفتاده.
اصلا هم پول و قیافه انچنانی دختر برام مهم نیست.
فقط احساس درونی من به من بگه در کنار این فرد خوشبختم منو راضی به ازدواج میکنه.
برام دعا کنید نیمه گم شده خودم رو پیدا کنم.


پرسش:
دوستم تصمیم به ازدواج گرفته و دختری را پسندید ولی می گوید قیافه دختر به دلم ننشسته و می ترسد که همین مسئله در آینده برایش مشکل ساز شود. لطفا راهنمایی فرمایید.


پاسخ:
پسند حداقلی و یا به عبارتی به دل نشستنِ اولیه در کنار پسند عقلی، برای ازدواج لازم و ضروری است؛ چون اگر همان اول چنین احساسی وجود نداشته باشد، ممکن است در آینده هم ایجاد نشود. بنابراین قاعده کلی این است که در شرایط عادی، فرد بدون چنین احساسی ازدواج نکند.
منتها ایجاد شدن یا نشدن چنین علاقه ای گاهی ممکن است تحت تاثیر عوامل درونی (مثل تصاویر ذهنی؛ علایق و امیال؛ عقاید و افکار و ...) و عوامل بیرونی (مانند رفت و آمد؛ نگاه؛ وجود اشتراکات و ...) قرار گیرد. گاهی هم احتمال اینکه به خاطر وجود یک یا چند مانع (مثل علاقه به فرد دیگر؛ نداشتن انگیزه برای ازدواج؛ مشکلات روحی-روانی؛ چشم چران بودن و مقایسه چهره ها؛ نگاه نادرست به زندگی مثل مادی گرا بودن فرد یا ...) چنین علاقه ای ایجاد نشود وجود دارد؛ به خصوص برای کسی که بارها این مسئله برایش تکرار شده؛ یعنی با اینکه طرف از هر لحاظ مناسب است ولی باز هم هیچ موردی به دل او نمی نشیند.

لذا در شرایطی که فرد به خواستگاری می رود یا خواستگاری برایش می آید و احساس می کند با وجود تناسب های نسبی و موقعیت و ظاهر و چهرۀ نسبتاً خوبی که طرف دارد و از لحاظ عقلی او را می پسندد، باز هم علاقه ای نسبت به فرد مقابل ندارد و چهره اش به دلش نمی نشیند، ابتدا باید موانع را بررسی کند. البته شناسایی این موانع ممکن است توسط خود فرد امکان پذیر نباشد و لازم باشد که حتما با یک مشاور یا بزرگترِ صاحب تجربه و مورد اعتماد مشورت کند.
در کنار رفع این موانع، فرد می تواند با رفت و آمد و آشنایی بیشتر با طرف مقابل تحت نظر خانواده ها و به طور رسمی، عوامل درونی و بیرونیِ به دل نشستن را هم ایجاد کند؛ چون هر چه طرفین از اشتراکاتی که دارند بیشتر مطلع شوند، علاقه آنها به هم بیشتر خواهد شد. بعلاوه اینکه در خصوص دو جنس مخالف، وقتی نشست و برخواست ها کمی ادامه پیدا کند، معمولاً چنین علاقه ای هم ایجاد خواهد شد.

بنابراین یکی از راهکارها در شرایط گفته شده این است که فرد تعداد جلسات خواستگاری و نشست و برخواست ها را در حدی که مورد قبول خانواده ها باشد بیشتر کند تا شانس خود برای ایجاد علاقه را امتحان کرده باشد. معممولا وقتی طرفین اشتراکات زیادی با هم داشته باشند و چند جلسه ای هم با هم نشست و برخواست داشته باشند، علاقه حداقلی که لازمه شروع ازدواج است ایجاد خواهد شد؛ مگر اینکه موانع گفته شده از بین نرفته باشد. با این حال اگر بعد از این جلسات باز هم علاقه ای ایجاد نشد، بهتر است ریسک نکرده و چنین ازدواجی صورت نگیرد؛ چون هیچ ضمانتی برای اینکه بعدا چنین علاقه ای ایجاد شود و زندگی مشترکشان به مشکل نخورد وجود ندارد.

شاید گفته شود این راهکار منجر به وابستگیِ قبل ازدواج می شود؛ در حالی که خود شما آن را درست نمی دانید؟
در پاسخ باید عرض کنم که ایجاد علاقه و وابستگی زمانی نادرست است که طرفین بدون در نظر گرفتن تناسب های فکری؛ اعتقادی؛ اخلاقی و رفتاری و همچنین بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر احتمال ازدواج آنها وجود دارد، با رفت و آمد و صحبت و ... به هم علاقه مند می شوند؛ مثل خیلی از عشق هایی که بین دختر و پسرها رخ می دهد.
اما اگر این عشق و علاقه پشتوانه عقلی داشته باشد؛ یعنی هم طرفین می دانند با هم تناسب های لازم را دارند و هم اینکه مانعی مثل مخالفت یا در جریان نبودن خانواده ها یا ... با ازدواج آنها وجود ندارد، مشکل ساز نخواهد بود.
در مورد سوال مطرح شده هم گفته شده که طرفین تا حدودی با هم تناسب دارند و ایشان از لحاظ عقلی طرف را مورد مناسبی برای ازدواج می داند. لذا اگر در این شرایط علاقه و وابستگی ایجاد شود نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست.

شاید گفته شد ممکن است این رابطه منجر به علاقه یکطرفه شود؛ یعنی دختر به پسر وابسته شود؛ ولی از طرف پسر علاقه ای ایجاد نشود؟
در پاسخ باید عرض کنم اولا تعداد این جلسات نباید بیش از حد ادامه پیدا کند ثانیا باید حد و حدود در این روابط رعایت شود. مثلا در اینجا که فرد مذکور یک پسر است، نباید به هیچ وجه علاقه ای هر چند ظاهری ابراز کند و حرف هایی بزند که احساسات دختر را تحریک کند. ایجاد علاقه در دختر با پسر متفاوت است. پسر با نگاه و رفت و آمد می تواند علاقه مند شود؛ اما دختر بیشتر با شنیده ها و رفتارهای بو دار! علاقه مند می شود. لذا اگر پسر در این موارد احتیاط کند، احتمال ایجاد علاقه و وابستگی از طرف دختر را از بین خواهد برد.
ثالثا پسر باید طوری رفتار کند که نشان دهد صحبت های آنها به معنای قطعی بودن ازدواج نیست و طوری وانمود کند که این صحبت ها برای آشنایی و بررسی تناسب هاست رابعا هر زمان پسر احساس کرد ادامه دادن به این جلسات منجر به ایجاد علاقه یکطرفه از طرف دختر می شود باید رابطه را تمام کند. (1)

نتیجه:
علاقه حداقلی برای شروع زندگی لازم است؛ منتها اینطور نیست که همیشه این علاقه با یک نگاه حاصل شود. گاهی لازم است که موانع رفع شده و شرایط ایجاد علاقه فراهم شود.

___________
(1) سایت انجمن گفتگوی دینی، انجمن مشاوره، کارشناس: امین، تاریخ: 1394/09/10.

موضوع قفل شده است