جمع بندی عصمت حضرت فاطمه ی زهرا (س)

تب‌های اولیه

405 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

استدلال;326150 نوشت:
شیعه برای اثبات تکوینی بودن اراده در تفاسیر این مغلطه را بیان می کند که اراده تشریعی عام است!(یعنی برای همه یکسان است) پس نمی تواند آیه تطهیر اراده تشریعی باشد(چون عده خاص را بیان می کند) ! در جوابشان می گویم:اراده تشریعی می تواند فقط شامل حتی یک نفر شود (یعنی خاص باشد) یعنی فقط نماز شب که حکم تشریعی است بر پیامبر واجب است که آن را انجام دهد! یعنی این استدلال شیعه که اراده تشریعی عام است (یعنی برای همه وجود دارد) باطل است!

بزرگوار من جواب سوالم را نگرفتم

سوالم را مجدد تكرار مي كنم

منظور شما از خاص بودن اين آيه تشريعي اين است كه پيغمبر بايد نماز شب را انجام دهد و متعبد به آن است؟

kheymegahabalfazl;326151 نوشت:
بزرگوار من جواب سوالم را نگرفتم سوالم را مجدد تكرار مي كنم منظور شما از خاص بودن اين آيه تشريعي اين است كه پيغمبر بايد نماز شب را انجام دهد و متعبد به آن است؟

ظاهرا
متعبد به آن است یعنی اراده تشریعی خاص خدا بر این است که نماز شب بر پیامبر واجب باشد! و این وجوب برای سایرین نیست!

[="Tahoma"]

استدلال;326075 نوشت:
نقل قول:
ربطش اینه که دوستان شما می گویند آیه تطهر را جا به جا کرده اند و در قرآن تحریف رخ داده!

جناب استدلال كجا دوستان ما گفتند قرآن دستخوش تحريف شده ميخواهيد مطالبي در باب قائل بودن اهل سنت به تحريف قرآن بياورم كه هم دوستان ما و هم شما متوجه شويد چه كسي قائل به تحريف قرآن است ؟؟؟؟ اين فرمايش حضرتعالي بيشتر شبيه رها كردن تير در تاريكي هست كه مطمئنا تهي از واقعيت است

نقل قول:

من و شما و راسخون تاویل را را نمی دانیم!!!! نه در تضاد بودن با حدیث را و گر نه چطور شما از ائمه نقل کرده اید: که اگر حدیثی از ما اهل بیت دیدید،خلاف قرآن آن را به دیوار بزنید!!! اگر نتوانیم تشخیص دهیم چگونه به این حدسث عمل می کنید!

جناب استدلال شناخت صحت و سقم حديث راههاي گوناگوني دارد كه ميشود به راحتي پي برد حديثي درست است يا غلط

در طي قرون و اعصار متمادي افراد شيادي بودند كه احاديث را جعل ميكردند و به دامان پاك امامان معصوم عليهم السلام مي چسباندند همچنانكه روزي شخصي به خدمت آقا امام رضا عليه السلام رفتند و كتابي در ابواب مختلف حديثي خدمت آقا دادند حضرت نگاهي به كتاب مذبور انداختند و به هر صفحه ايي كه ميرسيدند ميفرمودند اين حديث درست است اين حديث غلط ، سائل تعجب بود به اينكه چطور ميشود در زمان ائمه طاهرين كساني باشند كه با توجه به مقارن بودن زمان زندگي آنان با حضرات معصومين باز جعل حديث مي كنند
جناب استدلال جعل حديث خيلي مسئله ي تازه ايي نيست كه تعجب شما را برانگيزاند اين روايت هم درست است كه حضرات فرموند احاديث ما را بر قرآن عرضه بداريد و آنچه با قرآن موافق اخذش كنيد و آنهايي كه مخالف را احكام قرآني است فضربوه علي الجدار

متني را از كتاب علم الرجال جناب سبحاني برايتان خواهم آورد كه متوجه شويد در ميان اصحاب شيعي حضرات معصومين جاعلين حديث بودند تا جه رسد به اهل سنت

الثالث : وجود الوضاعين و المدلسين في الرواة

ان من راجع احوال الرواة‌ يقف علي وجود الوضاعين و المدلسين و المعتمدين للكذب علي الله و رسوله فيهم و مع هذا كيف يصح للمجتهد الافتاء بمجرد الوقوف علي الخبر من دون التعرف قبل ذلك عل الراوي و صفاته

قال الصادق عليه السلام ان المغيرة‌ بن سعيد دسّ في كتب اصحاب ابي احاديث لم يحدّث بها ابي فاتقوا الله و لاتقلبوا علينا ما خالف قول ربنا و سنة نبينا محمد ( رجال الكشي ص 195 )

و قال ايضا انا اهل بيت صادقون لانخلو من كذّاب يكذب علينا فيسقط صدقنا بكذبه علينا عند الناس ( رجال الكشي ص 257 )

و قال يونس بن عبد الرحمن : وافيت العراق فوجدت جماعة من اصحاب ابي جعفر و ابي عبد الله عليهما السلام متوافرين فسمعت منهم و اخذت كتبهم و عرضتها من بعد علي ابي الحسن الرضا عليه السلام فانكر منها احاديث كثيره ان تكون من اصحاب ابي عبد الله و قال عليه السلام ان ابا الخطاب ( از شاگران امام صادق هستند) كذب علي ابي عبد الله لعن الله ابا الخطاب و كذلك اصحاب ابي الخطّاب ، يدّسون من هذه الاحاديث الي يومنا هذا في كتب اصحاب ابي عبد الله فلاتقبلوا عينا خلاف القرآن

بعد جناب سبحاني حفظه الله به نقل از شيخ الطائفه طوسي رحمه الله عيه در چند خط بعد در همين كتاب چنين نتيجه گيري ميفرمايند كه :

و لاجل هذا التخليط من المدلّسين و الوضّاعين امر الائمه عليهم السلام بعرض الاحاديث علي الكتاب و السنه و ان كل حديث لايوافق كتاب الله و لا سنه نبيه يضرب به عرض الجدار

[

استدلال;326150 نوشت:

شیعه برای اثبات تکوینی بودن اراده در تفاسیر این مغلطه را بیان می کند که اراده تشریعی عام است!(یعنی برای همه یکسان است) پس نمی تواند آیه تطهیر اراده تشریعی باشد(چون عده خاص را بیان می کند) !
در جوابشان می گویم:اراده تشریعی می تواند فقط شامل حتی یک نفر شود (یعنی خاص باشد) یعنی فقط نماز شب که حکم تشریعی است بر پیامبر واجب است که آن را انجام دهد!
یعنی این استدلال شیعه که اراده تشریعی عام است (یعنی برای همه وجود دارد) باطل است!

نقل قول:
در جوابشان می گویم

جناب استدلال خواهشمندم ادب در گفتار را رعايت فرمائيد اينكه شما از علم تهي هستيد و به حقيقت آنچه كه علماي مذهب شيعه رسيده اند نرسيده ايد دليل نمي شود كه بي مهابا عقائدشان را باطل بدانيد عدم الوجدان لا يدل علي عدم الوجود
پس لازمه بحث و گفتگو احترام متقابل در گفتار است :Narahat az:

جناب استدلال اعلم و افهم كه :
العلم نور يقذفه الله علي قلب من يشاء پس بدور از تعصبات خشك و بي روح مذهبتان بدنبال حقيقت باشيد نه تاختن به عقائد ديگران

و اما جواب شما از كتاب تفسير نمونه كه نوشته جمعي از انديشمندن شيعي است

آيا اراده الهى در اينجا تكوينى است يا تشريعى؟

در لابلاى تفسير آيه، اشاره‏اى به اين موضوع داشتيم كه" اراده" در جمله إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ، اراده تكوينى است نه تشريعى.
براى توضيح بيشتر بايد ياد آور شويم كه منظور از اراده تشريعى همان اوامر و نواهى الهى است، فى المثل خداوند از ما نماز و روزه و حج و جهاد خواسته، اين اراده تشريعى است.
معلوم است كه اراده تشريعى به افعال ما تعلق مى‏گيرد نه افعال خداوند، در حالى كه در آيه فوق، متعلق اراده افعال خدا است، مى‏گويد: خدا اراده كرده است كه پليدى را از شما ببرد، بنا بر اين چنين اراده‏اى بايد تكوينى باشد، و مربوط به خواست خداوند در عالم تكوين.
افزون بر اين، مساله" اراده تشريعى" نسبت به پاكى و تقوا، انحصار به اهل بيت ع ندارد چرا كه خدا به همه دستور داده است پاك باشند و با تقوا، و اين مزيتى براى آنها نخواهد بود، زيرا همه مكلفان مشمول اين فرمانند.
به هر حال اين موضوع يعنى اراده تشريعى نه تنها با ظاهر آيه سازگار نيست كه با احاديث گذشته به هيچوجه تناسبى ندارد، زيرا همه اين احاديث سخن از يك مزيت والا و ارزش مهم ويژه مى‏كند كه مخصوص اهل بيت ع است.
اين نيز مسلم است كه" رجس" در اينجا به معنى پليدى ظاهرى نمى‏باشد، بلكه اشاره به پليديهاى باطنى است و اطلاق اين كلمه، هر گونه انحصار و محدوديت را در شرك و كفر و اعمال منافى عفت و مانند آن نفى مى‏كند، و همه گناهان و آلودگيهاى عقيدتى و اخلاقى و عملى را شامل مى‏شود.
نكته ديگرى كه بايد به دقت متوجه آن بود اين است كه اراده تكوينى كه به معنى خلقت و آفرينش است در اينجا به معنى مقتضى است نه علت تامه، تا موجب جبر و سلب اختيار گردد.
توضيح اينكه: مقام عصمت به معنى يك حالت تقواى الهى است كه به امداد پروردگار در پيامبران و امامان ايجاد مى‏شود اما با وجود اين حالت، چنان نيست كه آنها نتوانند گناه كنند، بلكه قدرت اين كار را دارند، و با اختيار خود از گناه چشم مى‏پوشند.
درست همانند يك طبيب بسيار آگاه كه هرگز يك ماده بسيار سمى را كه خطرات جدى آن را مى‏داند هرگز نمى‏خورد با اينكه قدرت بر اين كار دارد، اما آگاهيها و مبادى فكرى و روحى او سبب مى‏شود كه با ميل و اراده خود از اين كار چشم بپوشد.

اين نكته نيز لازم به يادآورى است كه اين تقواى الهى موهبت ويژه‏اى است كه به پيغمبران داده شد نه به ديگران، ولى بايد توجه داشت كه خداوند اين امتياز را به خاطر مسئوليت سنگين رهبرى به آنها داده بنا بر اين امتيازى است كه بهره آن عايد همگان مى‏شود و اين عين عدالت است، درست مانند امتياز خاصى است كه خداوند به پرده‏هاى ظريف و بسيار حساس چشم داده كه تمام بدن از آن بهره مى‏گيرد.
از اين گذشته به همان نسبت كه پيامبران امتياز دارند و مشمول مواهب الهى هستند مسئوليتشان نيز سنگين است و يك ترك اولاى آنها معادل يك گناه بزرگ افراد عادى است، و اين مشخص كننده خط عدالت است.
نتيجه اينكه: اين اراده يك اراده تكوينى است در سر حد يك مقتضى (نه علت تامه) و در عين حال نه موجب جبر است و نه سلب مزيت و افتخار.
_______________
تفسير نمونه، ج‏17، ص: 305

استدلال;326153 نوشت:
ظاهرا متعبد به آن است یعنی اراده تشریعی خاص خدا بر این است که نماز شب بر پیامبر واجب باشد! و این وجوب برای سایرین نیست!

جناب استدلال خواهشا با قاطعيت سخن بگوييد اگر درباره اين مطلب تحقيقا سخن مي گوييد پس يقينن كلامي را بيان كنيد

مجدد مي پرسم

منظور شما از خاص بودن اين آيه تشريعي اين است كه پيغمبر بايد نماز شب را انجام دهد و متعبد به آن است؟

من مطمئنم خداوند انسانهای با انصاف رو دوست داره و حتما ان شاء الله عاقبت بخیر می شن

رحیق مختوم;326156 نوشت:
جناب استدلال كجا دوستان ما گفتند قرآن دستخوش تحريف شده

یک نگاهی به قبل بیندازید
رحیق مختوم;326156 نوشت:
ميخواهيد مطالبي در باب قائل بودن اهل سنت به تحريف قرآن بياورم كه هم دوستان ما و هم شما متوجه شويد چه كسي قائل به تحريف قرآن است ؟؟؟؟

اولا شما از عقاید خودت دفاع کن! و کاری به کار عقاید دیگران نداشته باش!! و اون احادیث خودتون رو با تقیه نپوشان
رحیق مختوم;326156 نوشت:
اين فرمايش حضرتعالي بيشتر شبيه رها كردن تير در تاريكي هست كه مطمئنا تهي از واقعيت است

ثانیا دقیقا این کار شما مانند کار ان شخص در مجلس است که می گفت بگم! بگم! به جایی که از عقاید خود دفاع کنی تیر در تاریکی می اندازی و می گویی بگویم سنی قائل به تحریف است!!
رحیق مختوم;326156 نوشت:
جناب استدلال جعل حديث خيلي مسئله ي تازه ايي نيست كه تعجب شما را برانگيزاند اين روايت هم درست است كه حضرات فرموند احاديث ما را بر قرآن عرضه بداريد و آنچه با قرآن موافق اخذش كنيد و آنهايي كه مخالف را احكام قرآني است فضربوه علي الجدار

من هم همین کار را گفتم انجام می دهم و تعجبی در کار نبود! درباره چه حرف می زنید خدا می داند!
رحیق مختوم;326156 نوشت:
الثالث : وجود الوضاعين و المدلسين في الرواة ان من راجع احوال الرواة‌ يقف علي وجود الوضاعين و المدلسين و المعتمدين للكذب علي الله و رسوله فيهم و مع هذا كيف يصح للمجتهد الافتاء بمجرد الوقوف علي الخبر من دون التعرف قبل ذلك عل الراوي و صفاته قال الصادق عليه السلام ان المغيرة‌ بن سعيد دسّ في كتب اصحاب ابي احاديث لم يحدّث بها ابي فاتقوا الله و لاتقلبوا علينا ما خالف قول ربنا و سنة نبينا محمد ( رجال الكشي ص 195 ) و قال ايضا انا اهل بيت صادقون لانخلو من كذّاب يكذب علينا فيسقط صدقنا بكذبه علينا عند الناس ( رجال الكشي ص 257 ) و قال يونس بن عبد الرحمن : وافيت العراق فوجدت جماعة من اصحاب ابي جعفر و ابي عبد الله عليهما السلام متوافرين فسمعت منهم و اخذت كتبهم و عرضتها من بعد علي ابي الحسن الرضا عليه السلام فانكر منها احاديث كثيره ان تكون من اصحاب ابي عبد الله و قال عليه السلام ان ابا الخطاب ( از شاگران امام صادق هستند) كذب علي ابي عبد الله لعن الله ابا الخطاب و كذلك اصحاب ابي الخطّاب ، يدّسون من هذه الاحاديث الي يومنا هذا في كتب اصحاب ابي عبد الله فلاتقبلوا عينا خلاف القرآن بعد جناب سبحاني حفظه الله به نقل از شيخ الطائفه طوسي رحمه الله عيه در چند خط بعد در همين كتاب چنين نتيجه گيري ميفرمايند كه : و لاجل هذا التخليط من المدلّسين و الوضّاعين امر الائمه عليهم السلام بعرض الاحاديث علي الكتاب و السنه و ان كل حديث لايوافق كتاب الله و لا سنه نبيه يضرب به عرض الجدار

این ها چه ربطی داشت به صحبت های من! جناب کارشناس دینی!

بالاخره بیان نکردید که نظرتان راجع به سخنان آقای خمینی و خوئی مبنی بر تحریف قرآن که در صفحات قبل بود چیست؟؟
سخنان دیگری هم پیرامون تحریف قرآن در شیعه هست که به وقتش خواهم گفت!!!

ادامه دارد...

[="Tahoma"]

استدلال;326186 نوشت:
یک نگاهی به قبل بیندازید

اولا شما از عقاید خودت دفاع کن! و کاری به کار عقاید دیگران نداشته باش!! و اون احادیث خودتون رو با تقیه نپوشان

ثانیا دقیقا این کار شما مانند کار ان شخص در مجلس است که می گفت بگم! بگم! به جایی که از عقاید خود دفاع کنی تیر در تاریکی می اندازی و می گویی بگویم سنی قائل به تحریف است!!

من هم همین کار را گفتم انجام می دهم و تعجبی در کار نبود! درباره چه حرف می زنید خدا می داند!

این ها چه ربطی داشت به صحبت های من! جناب کارشناس دینی!

بالاخره بیان نکردید که نظرتان راجع به سخنان آقای خمینی و خوئی مبنی بر تحریف قرآن که در صفحات قبل بود چیست؟؟
سخنان دیگری هم پیرامون تحریف قرآن در شیعه هست که به وقتش خواهم گفت!!!

ادامه دارد...

نخسيتن زمزمه تحريف قرآن از حنجره چه كسي برخاست ؟؟
خليفه اول براي سست كردن بنيان محكم قرآن طرح كم و زياد شدن قرآن را ريخت ، عمر در آخرين روزهاي زندگانيش در پايان خطبه ايي كه در مدينه خواند درحالي كه دستهايش را بر هم زد گفت
اياكم ان تهلكوا عن آيه الرجم ان يقول قائل لا نجد حدين في كتاب اللله فقد رجم رسول الله و رجمناه و الذي نفسي بيده لو لا ان يقول الناس زاد عمر بن الخطاب في كتاب الله تعالي لكتبتها (الشيخ و الشيخه فارجموهما البته) فانا قد قراناها

و از عايشه روايت شده انها قالت كان فيما انزل من القرآن عشر رضعات معلومات يحرمن ثم نسخن ب- خمس معلومات فتوفي رسول الله و هم فيما يقراء من القرآن
و صدها نمونه ديگر كه باعث شد عده ايي كوركورانه با همين ريسمان محكم الهي خور را در چاه تطبيق افكندند
با اين همه طرفداران آنها چون فخر رازي و ديگران قول تحريف قرآن را به شيعيان نسبت مي دهند و حال آن كه تمام دانشمندان بنام شيعه منكر چنين عقيده ايي مي باشند و لغزش فكري چند تن معدود را نميشود به حساب يك مذهب گذاشت

[="Tahoma"]با وجود شمار فراواني از روايات تحريف در جوامع روايي اهل سنت و نيز پذيرش نسخ تلاوت در قرآن كه مآلاً به معناي وقوع تحريف به كاستي در قرآن است و همچنين دفاع ار درستي چنين تحريفي از سوي برخي عالمان اهل سنت شگفتا كه شماري از نويسندگان مغرض و اتفذقه انداز اهل سنت همسو با فرقه منحرف وهابيت به صورتي گسترده شيعه و عالمان شيعي را طرفدار تحرف قرآن معرفي ميكنند حتي پاره ايي از مفتيان به استناد اين تهمت شيعه را كافر و مهدور الدم شناسانده اند
اين در حالي است كه همه عالمان شيعي بر نادرستي تحريف به كاستي تاكيد داشته اند و دارند و تا كنون دهها اثر مستقل از صاحب نظران آنان در انكار شبهه تحريف به رشته تحرير در آمده است

گفتني است محدث نوري تنها عالم شيعي است كه ظاهرا بر تحريف قرآن پاي فشرده ليكن در اعتراف نامه ايي كه پس از نگارش كتاب فصل الخطاب في تحريف كتاب رب الارباب منتشر ساخت ادعاي خود را تصحييح كرد شاگرد وي شيح آقا بزرگ تهراني در اين باره چنين گفته است :
از استادم محدث نوري شنيدم كه مي گفت من در اين كتاب كوشيدم تا اثبات كنم كه قرآن موجود همان است كه در دوران عثمان جمع آوري شده و در آن تغيير و تبديلي كه در كتابهاي پيشين تحقق يافته رخ نداده است از اين رو بهتر بود آن را فصل الخطاب في عدم تحريف الكتاب گويند در حاليكه عنوان فصل الخطاب في تحريف الكتاب مردم را از راه يافتن به مراد من به اشتباه انداخته است
و نيز گفته است
از زبان ايشان در پايان عمرش شنيدم كه مي گفت من در نامگذاري كتاب اشتباه كردم و سزاوار آن بود كه نامش را فصل الخطاب في عدم تحريف الكتاب مي گذاشتم زيرا من در اين كتاب اثبات كردم قرآن شريف وحي الهي است كه در هيج سوره و آيه ايي تغيير يا تبديل يا زيادت و يا نقصاني از روزي كه جمع آوري شده تا به امروز ره نيافه و همان قرآن گرد آورده نخستين با تواتر قطعي به دست ما رسيده است اين گفتاري است كه خودم از زبان استادم شنيده ام و در مقام عمل نيز ديده ايم كه ايشان به مضامين روايات بهايي نميداد بلكه آنها را روايات آحادي ميدانست كه با آنها قرآنيت اثبات نميشود بلكه مي بايست به ديوار كوبيده شوند
ثمره تلخ تهمت تحريف به شيعه ايي كه شهره تحقيق در قلمرو نزاهت قرآن از گزند افزايش يا آسيب كاهش است سبب شد تا گروهي از قلم زنان تفرقه مدار و بيگانه پرست چنين نگرند يا نگارند : مردم فلان منطقه مسلمانند و مردم فلان منطقه شيعه يعني شيعه مسلمان نيست و مقابل مسلمان است

هيچ فرقه ايي از گروههاي اسلامي نمي تواند دعواي خام تحريف قرآن را در سر بپروراند زيرا ملت شيعه و نحلت سني با هر ويژگي كه داشته باشند يا بعدا پيدا كنند زير مجموعه اسلامند يعني با حفظ اصل اسلام جريان ملتها و نخلتهاي هفتاد و سه گروه مطرح مي شود و تحريف قرآن ريشه همه آنانر ا ميخشكاند زيرا با تحريف قرآن اساس اسلام منهدم مي شود و با انهدام اصل همه فروغ مترتب بر آن منهدم مي شوند بنابر اين اگر فردي شيعه يا سني مدعي تحرف قرآن شود پيشاپيش هويت فكري و شخصيت مذهبي خود را حراج و هزينه مي كند و از جامه مذهب به در مي آيد زيرا با آسيب ديدن اصل اسلام هيچ مجالي براي تشيع يا تسنن باقي نمي ماند چون چنين كار نابخرادنه ايي بر شاخه تشيع نشستن يا بر ساقه تسنن آرميدن و اصل و ريشه درخت اسلام را قطع كردن است
سرمايه كفر جانمايه نفاق و سرانجام الحاد همانا در دام كذب تكذيب نيرنگ و بهتان تعبيه شده است داد و ستدي كه با اين دلمايه كاسد مي شود سود آور نخواهد بود" فما ربحت تجارتهم" خروجي چنين كارگاه افك ورز چيزي جز تهمت شعر و سحر به اعجاز و برچسب شاعر و ساحر بودن به پيامبر معجزآور نيست از همين قبيل است آنچه از اين آيات بر مي آيد " و ما علمناه الشعر و ما ينبغي له ان هو الا ذكر و قرآن مبين" ، "ان هو الا سحر يوثر" ،" ان هذا الا قول البشر" ، "‌و يقولون اانا لتاركوا الهتنا لشاعر مجنون" ، چنين گروهي كه آب ناب را سراب و سراب صرف را كوثر سّرّه مي پندارند در هر عصر و مصري بوده و هستند و دلهاي فسرده آنها نظير هم است " اولئك كالانعام بل هم اضل"

اين دسيسه شوم كه در حدوث اعجاز آنرا با تير شعر و سحر هدف قرار ميداد بعد از استقرار و ثبات نسبي او در مرحله بقا آن را با تبر تحريف و نيزه افزايش و كارد كارگر كاهش نشانه ميگيرد دشمن كهنه و كينه كهن حدوث و بقا نميشناسد روزي تجمل كرده است با تهمت شعر و سحر و زماني تبغل نموده است با بهتان تحريف و شايد هم زماني نيز تفيًل كند با طعمه مدرن اينترنتي مخالفت علم و عقل و تمدن و صنعت و آزادي وحقوق بشر با دين به مخالفت بلكه به محاربت با وحي الهي برخيزد

ببخشيد، ولي به نظر من يه تاپيك راه بيندازيد با موضوع تحريف قرآن از نگاه فريقين بهتر است

چون فقط داريم از بحث اصلي خارج مي شويم و اين حرف من به شخص خاصي نبود كسي به دل نگيره چون خيلي داره بهش پرداخته ميشه

رحیق مختوم;326194 نوشت:
هيچ فرقه ايي از گروههاي اسلامي نمي تواند دعواي خام تحريف قرآن را در سر بپروراند زيرا ملت شيعه و نحلت سني با هر ويژگي كه داشته باشند يا بعدا پيدا كنند زير مجموعه اسلامند يعني با حفظ اصل اسلام جريان ملتها و نخلتهاي هفتاد و سه گروه مطرح مي شود و تحريف قرآن ريشه همه آنانر ا ميخشكاند زيرا با تحريف قرآن اساس اسلام منهدم مي شود و با انهدام اصل همه فروغ مترتب بر آن منهدم مي شوند بنابر اين اگر فردي شيعه يا سني مدعي تحرف قرآن شود پيشاپيش هويت فكري و شخصيت مذهبي خود را حراج و هزينه مي كند و از جامه مذهب به در مي آيد زيرا با آسيب ديدن اصل اسلام هيچ مجالي براي تشيع يا تسنن باقي نمي ماند چون چنين كار نابخرادنه ايي بر شاخه تشيع نشستن يا بر ساقه تسنن آرميدن و اصل و ريشه درخت اسلام را قطع كردن است

بنا بر این به تقیه روی بیاوریم و احادیث متواتر شیعه (به قول علمای شیعه) را نادیده بگیریم که ریشه اسلام نخشکد!!!
جالب است شیعه می گوید سنی این اعتقاد را داره و سنی می گوید شیعه این اعتقاد را دارد!!!!
عجب وحدت جالبی بین شیعه و سنی وجود دارد!

استدلال;326199 نوشت:
بنا بر این به تقیه روی بیاوریم و احادیث متواتر شیعه (به قول علمای شیعه) را نادیده بگیریم که ریشه اسلام نخشکد!!!
جالب است شیعه می گوید سنی این اعتقاد را داره و سنی می گوید شیعه این اعتقاد را دارد!!!!
عجب وحدت جالبی بین شیعه و سنی وجود دارد!

آقای استدلال من از نظر علمی وارد بحث نمی شم ولی مطالب رو دنبال می کنم خواستم از شما بپرسم که پی چی هستین که حرف همه رو رد می کنین شما سوال دوستان اهل تسنن رو هم جواب نمی دین چه برسه به شیعیان که هرچی برای شما دلیل میارن شما چشم بسته و بدون ارائه دلیل محکم حرف خودتونو می زنین
میشه برام توضیح بدین
باتشکر و احترام ممنون

gunmakers;326201 نوشت:
آقای استدلال من از نظر علمی وارد بحث نمی شم ولی مطالب رو دنبال می کنم خواستم از شما بپرسم که پی چی هستین که حرف همه رو رد می کنین شما سوال دوستان اهل تسنن رو هم جواب نمی دین چه برسه به شیعیان که هرچی برای شما دلیل میارن شما چشم بسته و بدون ارائه دلیل محکم حرف خودتونو می زنین میشه برام توضیح بدین باتشکر و احترام ممنون


کسی به من جواب داد که حرف آقایان خمینی و خوئی در مورد تحریف قرآن را قبول دارند یا خیر؟؟؟!!!!!

استدلال;326203 نوشت:

کسی به من جواب داد که حرف آقایان خمینی و خوئی در مورد تحریف قرآن را قبول دارند یا خیر؟؟؟!!!!!

همینجا من از شما یک سوال پرسیدم که علمی هم نبود فقط از هدفی که دنبال میکنید سوال کردم بازهم شما حاشیه می روید
لطفا واضح بفرمائید می خواهین چی رو ثابت کنین که بدون ادله دیگران رو زیر سوال می برین و حتی جواب برادر سنی مون رو هم نمی دین؟

استدلال;326203 نوشت:
کسی به من جواب داد که حرف آقایان خمینی و خوئی در مورد تحریف قرآن را قبول دارند یا خیر؟؟؟!!!!!

مديران، دوستان، كاربران ما چگونه بگوييم لطفا به بحث تحريف يا خاتمه دهيد تا تاپيك جديد بزنيد با همه كساني هستم كه بحث تحريف مي كنند ونه شخص خاص
اينجا تاپيك عصمت است و نه تحريف
رفقا خواهش كرديم ازتون

جناب استدلال خواهشا با قاطعيت سخن بگوييد اگر درباره اين مطلب تحقيقا سخن مي گوييد پس يقينن كلامي را بيان كنيد

مجدد مي پرسم

منظور شما از خاص بودن اين آيه تشريعي اين است كه پيغمبر بايد نماز شب را انجام دهد و متعبد به آن است؟

استدلال;325922 نوشت:
هر جا خدا گفت اقیموا الصلاه یعنی اراده تشریعی خدا بر نماز خواندن است و لزومی ندارد که بگوید نرید یا یرد

آيا منظورتان اين است در اراده تشريعي نيازي نيست كه خداوند كلمه يريد را بياورد؟

استدلال;326203 نوشت:
کسی به من جواب داد که حرف آقایان خمینی و خوئی در مورد تحریف قرآن را قبول دارند یا خیر؟؟؟!!!!!

شما فقط حرف می زنید خوب سند ارایه دهید بر فرض که درست باشد نظر شخصیشون بوده است و ما مسیول سخنان دیگران نیستیم خوب یک سوال از شما اقای تفتازانی در شرح مقاصد می نویسد:
من انکر خلافت ابی بکر فهو کافر
یعنی همه ی شیعیان کافر هستند خوب ما الان باید به شما بگوییم که چرا این طور گفته اند یا ابن تیمیه می گوید :
توسل شرک است و هر کس این کار را کند خونش مباح است
حالا ما باید به شما و مذهبتان ایراد بگیریم و بگوییم چرا این گوونه هست

نقل قول:

کسی به من جواب داد که حرف آقایان خمینی و خوئی در مورد تحریف قرآن را قبول دارند یا خیر؟؟؟!!!!!

با سلام

شما از اول که در بحث ناتوان شدید گفتید علامه طباطبایی رحمه الله گفته که آیه تطهیر جابجا شده وقران تحریف شده است !

ما هم گفتیم که بحث تحریف قران در صحاح اهل سنت بسیار بیشتر و صریحتر وکاملتر و مقدم تر از شیعه آمده است والان هم قراء سنی با افتخار قرآن را در 14 قرائت میخوانند !!!!!

اما مرحوم امام خمینی و آیت الله خویی وسید مرتضی و .... رحمهم الله معتقد به عدم تحریف لفظی قران هستند مثلا امام میگوید که یک حرف از قران کم یا زیاد نشده است .

ما هم مکرر گفتیم که با وجود قرائات و رسم الخط مختلفی که از قران موجود است اما این امر به پیام اصلی قران خدشه ای وارد نمیسازد مهم تحریف معنوی قرآن است که تفاسیر مختلف شاهد آنند وفرمان امت محمد (ص) به قتل حسین (ع) نمونه بارز آن !که اهل سنت معاویه واتباع سقیفه باید جوابگوی آن باشند قبلا در همین سایت مفصل بحث کردیم اگر مرد میدان هستید بیایید :

[=Times New Roman]http://sites.google.com/site/hojjah/tahtif.ghoran.naghd.zip

قرآن درباره داستان یوسف میگوید: (لَقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آَيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ (7)
بدرستیکه در داستان یوسف و برادرانش نشانه ها برای پرسش کنندگان است.

این داستان میتواند خیلی از سوالهای ما را پاسخگو باشد و ما را از سردرگمی های بیشماری بیرون آرد ،
در این داستان صحنه ای ترسیم شده است که در آن همسر عزیز مصر بعد از اینکه درخواستش توسط یوسف رد شد سعی میکند با زور به خواسته خود برسد و یوسف فرار میکند و آن زن به دنبالش میدود و پیراهنش را پاره میکند یوسف سعی میکند در را باز کند و بگریزد که ناگهان شوهر را میبیند که در بین دو لنگه در ایستاده است.

از این منظره هولناک فورا عقل به سر آن زن باز میگردد و در فکر نجات خود میشود و میگوید:
(وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ ۚ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا) "يوسف:25"
{و در آستانه در آقاى آن زن را يافتند. آن گفت: «كيفر كسى كه قصد بد به خانواده تو كرده چيست؟
در اینجا آن زن نمیگوید سزای کسیکه به (من) نظر بد داره چیست؟ برای تحریک بیشتر شوهر میگوید: سزای آنکس که (به زن تو )نظر بد داره چیست ؟
و قرآن برای زن تو، کلمه (بِأَهْلِكَ) ( به زن تو) را بکار برده یعنی برای زن کلمه ( اهل ) را بکار گرفته پس منظور از اهل البیت، زن خانه هست یا نه؟!
اهل بیت عزیز مصر زلیخا بود یا نه ؟پس چرا عایشه اهل البیت رسول نباشد؟!! و اگر هست پس شما چرا دوستش ندارید ؟ و شما که دوستدار اهل البیت رسول نیستید، چرا خود محبان اهل البیت مینامید؟ !!

در همین داستان یوسف آمده:
(وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ) "يوسف:21"
{همان کس که یوسف را خریده بود به (زنش) گفت گرامیش بدار!}
و باز آمده:
(وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ) "يوسف:23"
{و زنی که یوسف در (بیت او) بود، از یوسف خواست که با همراهش گناه کند}
به کلمه (لِامْرَأَتِهِ) و (بَيْتِهَا) توجه کنید پس قرآن، خانه عزیز مصر را، خانه زلیخا مینامد و میگوید بیت زلیخا.... و زلیخا را زن عزیز مصر میشناسد
پس با این حساب:

چرا بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم، بیت عایشه نباشد ؟
پس وقتی خانه رسول خانه عایشه است یعنی عایشه میتواند به بیت رسول بگوید خانه من .... به خانه رسول بگوید خانه من ! دیگر شما در کدامین مدرسه علم منطق خوانده اید که او را از اهل خانه ای نمیدانید که خانه خودش است ؟ مال خودش است.

ادامه دارد...

علامه آیت الله العظمی برقعی (رحمه الله) در تفسیر آیه/33 سوره مبارکه احزاب می فرمایند:
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) (الأحزاب:33)
ترجمه: و در خانه‌های خود برقرار باشید و جلوه‌گری جاهلیت پیشین را پیش مگیرید و نماز را بپا دارید و زکات را بدهید و خدا و رسول او را اطاعت کنید همانا خدا می‌خواهد ناپاکی را از شما اهل این خانه ببرد و شما را کاملا پاکیزه گرداند (33)
نکات: این آیات نیز راجع به زوجات رسول خدا صلی الله علیه وسلم نازل شده و یک سیاق است و مخاطبین آیات ایشانند. جملة : «إِنِ اتَّقَيْتُنَّ» دلالت دارد که بواسطة تقوی امتیاز شما از دیگران حاصل می‌شود نه بواسطة زوجیت رسول خدا صلی الله علیه وسلم، تفوق شما بر زنان دیگر بواسطة تقوی است نه بواسطة نسبت!
بدان که مخاطب در این آیات جمع مؤنث است مگر در جملة: «لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» که مذکر آمده برای تغلیب، یعنی؛ خدای تعالی برای اینکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم را نیز مخاطب قرار دهد و او را نیز مکلف گرداند بدفع رجس، لذا او را غلبه داده و به او و زنانش خطاب جمع مذکر نموده است، چنانکه اگر کسی بر مجلسی که یک مرد و چند زن در آن باشد بخواهد سلام کند طبق عرف عرب؛ سلام علیکم می‌گوید، و مؤید مطلب آیة فوق در آیة 73 سورة هود نیز آمده است که خدا خطاب به ساره عیال ابراهیم فرمود: «أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»، که در این آیه خطاب جمع مذکر آمده برای وجود و سرپرستی ابراهیم بر ساره و برای وجود ابراهیم در آن خطاب، خطاب در این آیات نیز بملاحظة وجود رسول خدا صلی الله علیه وسلم در میان زوجاتش جمع مذکر آمده است.
میان اهل سنت و تشیع اختلافی حاصل شده که آیة 33 راجع به کیست؟ آیا مخاطب در این آیه رسول خدا صلی الله علیه وسلم با زوجاتش می‌باشد و یا رسول خدا صلی الله علیه وسلم با دختر و داماد و فرزندان دامادش یعنی؛ علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام می‌باشد؟ بنظر ما این اختلاف از تعصبات محض ایجاد شده و باید گفت: این آیه راجع به تمام زوجات و کسانی است که خانوادة رسول خدا صلی الله علیه وسلم را تشکیل می‌دادند و پاکی ایشان مطلوب بوده و آبروی رسول خدا صلی الله علیه وسلم می‌باشد، چه داماد و فرزندانش باشد و چه زنانش که اصل خطاب به ایشانست زیرا آلودگی هر یک از ایشان برای رسول خدا صلی الله علیه وسلم و نسبت به او زیبنده نیست و پاکیزگی هر یک از ایشان برای نسبت به رسول خدا صلی الله علیه وسلم مطلوب و مرغوب است، اضافه بر تکلیفی که هر یک برای خود دارند.
بعضی از دانشمندان گفته‌اند: این آیه دلالت بر عصمت اهل بیت رسول دارد، ولی باید گفت: ابدا دلالت ندارد زیرا ارادة حق‌تعالی که می‌فرماید: « يُرِيدُ اللَّهُ» یا ارادة تکوینی است و یا ارادة تشریعی، چون قرآن کتاب قانون و تشریعی است باید ارادة مذکور تشریعی باشد و نمی‌توانیم ارادة تکوینی بدانیم مگر آنکه قرینه‌ای باشد، ارادة در این آیه که خدا فرموده « يُرِيدُ اللَّهُ....» تا جملة «وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» مانند اراده‌ای است که در آیة 6 سورة مائده می‌باشد، پس از جملة فاغسلوا وجوهکم تا آخر فرموده : «يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ»
که مخاطب تمام اهل ایمان است، و از تمام اهل ایمان ارادة طهارت نموده و ارادة طهارت در این آیه قانونی و تشریعی است یعنی؛ خدا از تمام مؤمنین خواسته که پاک و پاکیزه باشند و باختیار خودشان و بدست خودشان خود را پاکیزه و پاک کنند نه بارادة تکوینی. بهر حال اگر مقصود از اراده در آیه‌ای که مربوط به اهل بیت رسول است تکوینی بود، باید در آیه، از امور تکوینی ذکری بمیان می‌آمد چنانکه در آیاتی که کلمة اراده آمده و مقصود از آن ارادة تکوینی است، در آن آیات از امور تکوینی سخن بمیان آمده است، در حالی که در این آیات امور تکلیفی و تشریعی بیان گردیده مانند آنکه می‌فرماید:«وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ» و یا « وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ ۚ »، و البته این تکالیف بر سایر اهل ایمان نیز واجب است چنانکه در آیه وضو و آیات مانند آن خدا از تمام اهل ایمان طهارت و ادای تکالیف را خواسته است و خود امامیه در زیارتی که برای حضرت حسین ساخته‌اند می‌گویند : «أشهد أنك قد أقمت الصلاة و آتیت الزکاة».
دلیل دیگر آن که ارادة تکوینی موجب جبر است همان طوری که خدا اراده کرده درخت انجیر انجیر دهد و درخت انار انار دهد و این اراده تخلف ندارد یعنی « إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ». پس فرق بین ارادة تکوینی و تشریعی این است که در ارادة تکوینی مراد حق واقع می‌شود و تخلف ندارد و بارادة بندگان موقوف نیست، ولی ارادة تشریعی و قانونی حق موکول شده به اختیار بندگان، و ممکن است مراد حق‌تعالی از اراده تخلف کند یعنی خدا از تمام مردم ارادة ایمان کرده ولی باختیار خود مردم : و مردم ارادة حق را انجام ندادند و ایمان نیاورده‌اند، همچنین طهارت، خدا از همة مردم طهارت خواسته ولی بسیاری از افراد این خواست خدا را اطاعت نکردند!
حال می‌گوئیم خدا از تمام مردم پاکی را خواسته ولی در این آیة سورة احزاب بخصوصه از اهل بیت رسول پاکی و پاکیزگی را خواسته است، باعتبار اینکه اهل بیت رسول بستگی به رسول دارند و آبروی ایشان آبروی رسول خدا صلی الله علیه وسلم است، و خدا توقعی که از ایشان دارد و تکلیفی که از ایشان می‌خواهد مؤکدتر و ذکر آن لازم‌تر بوده و لذا در این آیه تذکر داده، اما ارادة حق تکوینی نیست که ایشان بخواست خدا مجبور باشند، یعنی طهارت ایشان ذاتی و تکوینی و بارادة حق باشد نه بارادة خودشان، اگر چنین باشد که طهارت ذاتی و بجبر إلهی باشد، برای ایشان فضیلتی نیست، هر شجر و حجری از خطاء معصوم است و گناه نمی‌کند، بلکه طهارت خانوادة رسول که خدا از ایشان خواسته قانونی و شرعی و بتحصیل خود ایشان است، این تکلیفی است برای ایشان بخصوص، همانطور که داماد و فرزندان رسول باید باختیار خودشان پاک و پاکیزه باشند، زنان او نیز مکلفند وباید خود را پاک وپاکیزه کنند، چه از آلودگی‌های ظاهری و چه باطنی، و نمی‌توان گفت: مثلا أم سلمه و یا حفصه مکلف به طهارت نیستند. پس خدا قانونا و تشریعا از هر زنی از زنان رسول و از سایر بستگان و اولادشان طهارت خواسته با تأکید « تطهير» که مصدر مؤکد است برای «وَيُطَهِّرَكُمْ».
پس نزاعی که بین نویسندگان ایجاد شده که مقصود از کلمة «اهل البیت» کیست؟ یکی گفته فلان است، دیگری گفته بهمان است، این نزاع‌ها از تعصبات بوجود آمده، و باید گفت: تما خانواده و کسان رسول خدا صلی الله علیه وسلم مکلفند به تحصیل طهارت، هر کس خود را پاک و پاکیزه کرده مقام بیشتری آن هم نزد خدا دارد، و هر کس خود را آلوده نموده مقام پائین‌تری دارد و نباید این آیات إلهی را بهانه‌ای برای نزاع قرار داد، و روایاتی هم که وارد شده هر کدام موافق با قرآن باشد باید پذیرفت.
باضافه برای اینکه دانسته شود أئمة اهل بیت علیه السلام نیز از گناه مصون نمی‌باشند پاره‌ای از کلمات ایشان را می‌آوریم : حضرت علی بن الحسین علیه السلام در دعای 32 صحیفة سجادیه فرموده : «کثر علی ما أبوء به من معصیتك»، یعنی؛ بسیار است معصیت تو بر من که اقرار می‌کنم، و فرموده : «اللهم إنك أمرتنی فترکت و نهیتنی فرکبت» یعنی؛ خدایا تو مرا امر نمودی پس سر باز زدم و نهی نمودی، پس بجا آوردم، و فرموده : «کبائر ذنوب اجترحتها» یعنی؛ گناهان عظیمی که مرتکب شدم، و در دعای رمضان از خدا خواسته که : «تطهرنا به من الذنوب»، و در دعاهای 11 و 12 و 16 و 20 و 45 از صحیفه فرموده : «و اجعل ختام ما تحصی علینا کتبة أعمالنا توبة مقبولة، لا توقفنا بعدها علی ذنب اجترحناه و لا معصیة اقترفناها و لا تکشف عنا سترا سترته، لیس لحاجتی مطلب سواک و لا لذنبی غافر غیرک و اغفر ذنبی، خلصنی من الحسد و احصرنی عن الذنوب، هذا ظهری قد أثقلته الخطایا، لیس عندی ما یوجب مغفرتك، و اغفرلنا ما خفی من ذنوبنا و ما علن». و حضرت امیر علیه السلام در بعضی از دعاهای خود فرموده : «و اغفر لی ذنوبی و استر علی عیوبی، أتمنی علیک العظائم فواسوأتاه و قبیح صنیعاه! أیة جرأة تجرأت، و اغفر لی بسعة رحمتك کبائر ذنوبی، لا تفضحنی بما جنیته علی نفسی، أتوب إلیك من کل خطیئة ارتکبتها و من کل ذنب عملته و لکل فاحشة سبقت منی، و اعطنی فی مجلسی هذا مغفرة ما مضی من ذنوبی، اللهم إن عفوک عن ذنبی و تجاوزک عن خطیئتی و صفحك عن عظیم جرمی فیما کان من خطای و عمدی، اللهم إن ذنونی و إن کانت فضیعة، لا أستتم التوبه لما أعلمه من ضعفی و أن تغفر لی جمیع ما أحصیت من مظالم العباد قبلی، إلهی إن لم تنلنا ید إحسانك یوم الورود اختلطنا فی الجزاء بذوی الجحود، موقرة من ثقل الأوزار ظهورنا».
و صدها کلمات دیگر حضرت امیر و سایر ائمه علیه السلام در دعاها و نهج البلاغه و جاهای دیگر که هر کس بخواهد باید خود مراجعه کند و ببیند و بداند.
بهر حال ائمه علیه السلام چنین اظهار کرده‌اند تا مردم در حق آنان غلو ننمایند، و هیچ پیغمبر و امامی ادعای عصمت نکرده و دلیلی بر آن در کتاب خدا و سنت رسول نیست.

استدلال به آیة فوق الذکر برای اثبات عصمت ائمه ازجهت دليل و هم از جهت طريقه استدلال مردود است:
1- (آیه تطهیر) نمی‌توان به وسیلة آن بر عصمت ائمه استدلال کرد.
برای اثبات قضایای بزرگ اعتقادی و امور اساسی و مهم دین باید دلایلی قطعی و صریح از قرآن که به طور قطع بر مفهوم مورد نظر دلالت دارند ارائه داد، مانند اینکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾. (البقره: 255).
«هيچ معبودى بحق نيست جز خداوند يگانه زنده، كه قائم به ذات خويش است، و موجودات ديگر، قائم به اوهستند».
که این آیه به طور قطعی و روشن بر توحید دلالت می‌کند. یا مانند آیة: ﴿مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً﴾. (الفتح: 29).
«محمد فرستاده خداست; و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند; پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مى‏بينى در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مى‏طلبند; نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است; اين توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است، همانند زراعتى كه جوانه‏هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است و بقدرى نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتى وامى‏دارد; اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد (ولى) كسانى از آنها را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته‏ انجام داده‏اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظيمى داده است».
که به طور صریح بر نبوت محمد –صلى الله عليه وسلم- دلالت می‌کند. همچنین مانند آيهء: ﴿وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾ (البقره: 43).
«و نماز را بپا داريد، و زكات را بپردازيد، و همراه ركوع كنندگان ركوع كنيد (و نماز را با جماعت بگزاريد) ».
که به طور قطع بر فرض بودن و مشروعیت نماز دلالت دارد. درست نیست این امور مهم و بنیادی به وسیلة دلایلی ظنی و غیر صریح اثبات گردند، و اگر چنین باشد اساس دین مورد تردید قرار می‌گیرد، چون بر پایه‌ های تخمینی و ظنی استوار گردیده‌اند. و از این ‌رو در قرآن به صراحت از آن نهی شده است: ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ﴾ (آل عمران: 7).
«او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات «محكم‏» (صريح و روشن) است; كه اساس اين كتاب مى‏باشد; (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مى‏گردد). و قسمتى از آن، «متشابه‏» است (آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى‏رود; ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مى‏گردد). اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند».
بنابراین، خداوند عزوجل برای اقامة دین خود آیات واضح و روشنی که هیچ التباس و احتمالی در آن نیست را شرط قرار داده است مانند آیاتی که به وسیلة آن بر توحید و یگانگی خداوند، نبوت و نماز استدلال نمودیم، و چنین آیات روشنی «ام‌الکتاب»، اساس و مرجع آنچه که قطعی نباشد و احتمال مفاهیم مختلفی را داشته باشد به آن برگردانده می‌شود. و هر کس بر آیات متشابه و محتمل تکیه نماید و استدلال کند، وی از جملة گمراهانی است که قرآن درباره آنها می‌فرماید: ﴿فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ﴾ (آل عمران: 7).
«به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند)».
و همچنین خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً﴾. (النجم: 28).
«آنها هرگز به اين سخن (كه ملائكه دختراند) دانشى ندارند، تنها از گمان بى‏پايه پيروى مى‏كنند با اينكه «گمان‏» هرگز انسان را از حق بى‏نياز نمى‏كند!»
از این‌رو استناد به دلیل ظنی درست نیست، زیرا چنین دلیلی دانش و آگاهی به انسان نمی‌بخشد. پس دلیل باید به طور قطعی و روشن بر مطلب مورد نظر دلالت نماید از این‌رو استدلال نمودن به دلایل ظنی و محتمل هیچ اعتباری ندارد. بدین خاطر علمای اصول گفته‌اند: «الدليل إذا تطرق إليه الإحتمال بطل به الاستدلال» هر گاه دلیل محتمل و ظنی باشد، استدلال بدان درست نیست.
عصمت ائمه از دیدگاه شیعة امامیه یکی از ضروریات دینی و جزو مسایل عقیدتی است، چون اصل عقیدة امامت بر پایة عصمت استوار است. و هرگاه پایه که عصمت است فرو ریزد امامت که بر آن مبتنی است نیز فرو خواهد ریخت. به خاطر این شیعیان در مورد آن بسیار سخت گرفته‌اند و منکران امامت را به شدت مورد اعتراض قرار داده تا جایی که منکر امامت را کافر و از دایرة دین اسلام خارج ساخته‌اند!!
کلینی روایت می‌کند که ابوعبدالله علیه السلام گفت: هر آنچه علی آورده من به آن تمسک می‌جویم، و هر آنچه او از آن نهی کرد، من از آن باز می‌آیم. کسی که بر علی اعتراض کند گویا بر خدا و پیامبرش اعتراض کرده، و نپذیرفتن فرمان و سخن کوچک یا بزرگی از علی در حد و اندازة شرک ورزیدن به خداست .
و ابن بابویه قمی می‌گوید: «هر کس بگوید که ائمه در بعضی حالاتشان معصوم نیستند او آنها را نشناخته و هر کس آنان را نشناخته باشد کافر است» .
این روایت مستلزم این است که بیش از یک میلیارد مسلمان که بدان معتقد نیستند کافر قلمداد شوند و حکام و فرمانروایانشان تکفیر شوند و خلفای راشدین بدون استثناء کافر قرار داده شوند علاوه بر نسلهای مسلمانی که پس از آنان پی در پی آمده‌اند. چنین اعتقادی مفاسد بی‌شماری را در پی دارد که کمترین آن حرام بودن ازدواج با آنهایی که معتقد به عصمت ائمه نیستند و حرام بودن ذبیحه‌شان، و فتواهایی که خون و اموال مسلمین را مباح می‌دانند و جایز دانستن جنگیدن با مسلمانان و شورش علیه آنها می‌باشد. چنین عقیدة خطرناکی باید دلایل صریح و قاطعی داشته باشد که هیچ گونه شک و احتمالی به هیچ‌وجه بدان راه نیابد وگرنه دین بازیچة هر کسی قرار خواهد گرفت و پایه‌های آن در معرض دستخوش بازیگران قرار می‌گیرند. آیة تطهیر به صراحت بر معصوم بودن هیچ کس دلالت نمی‌کند چه برسد به اینکه بر عصمت افراد معینی دلالت نماید. و این ادعا که بر عصمت دلالت می‌کند، گمان و اشتباهی بیش نیست پس استدلال بدان درست نیست، چون هر گاه احتمال به دلیل راه یابد، استدلال به آن دلیل درست نیست وباطل است.

ادامه دارد...

دلیل اینکه می‌گویم این کلمات بر عصمت دلالت نمی‌کنند عبارتند از:
1- رجس «پلیدی» در زبان قرآن هیچ ارتباطی با اشتباه و گناه ندارد.
در هیچ جای قرآن کلمة «رجس» بر خطای اجتهادی و اشتباه اطلاق نشده است بلکه رجس به معنای پلیدی و تعفن و امثال آن می‌باشد
.
راغب اصفهانی در «مفردات ألفاظ القرآن» راجع به کلمة رجس می‌گوید:
الرجس: یعنی چیز پلید، چنان که گفته می‌شود: رجل رجس؛ یعنی مرد پلید. مردی پلید و رجال ارجاس؛ یعنی مردهای پلید و خداوند می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾. (المائده: 90).
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! شراب و قمار و بتها و ازلام (نوعى بخت‏آزمايى)، پليد و از عمل شيطان است، از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد!».
« [اعمال مذکور] پلیدی است و جزو کار شیطان است». و رجس از دیدگاه شریعت یعنی قمار و شراب ... و قرآن کافران را پلید می‌داند، چون شرک زشت‌ترین گناه است؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كَافِرُونَ﴾. (التوبه: 125).
«و اما آنها كه در دلهايشان بيمارى است، پليدى بر پليديشان افزوده; و از دنيا رفتند در حالى كه كافر بودند». و در جای دیگری می‌فرماید: ﴿وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ﴾. (يونس: 100).
« (خداوند) و پليدى (كفر و گناه) را بر كسانى قرارمى‏دهد كه نمى‏انديشند». در مورد تفسیر رجس در این آیه گفته شده: الرجس: پلید وناپاک، و گفته شده: عذاب، چنان که خداوند می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾. (التوبة: 28).
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! مشركان ناپاكند». و در جای دیگری می ‌فرماید: ﴿أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ﴾. (الأنعام: 145).
«يا گوشت خوك ـ كه اينها همه پليدند ـ».
از این‌رو فقها در پلید بودن شراب با هم اختلافی ندارند بلکه در این اختلاف دارند که پلیدی آن حسی است یا معنوی؟ چون در آیه پلید قرار داده شده است و خداوند بتها و قمار و تیرهایی که با آن فال می‌زدند را با کلمة «الرجس» توصیف کرده است؛ از این‌رو فقها فهمیده‌اند که شراب، پلید و متعفن است و کسانی که معتقد به نجاست معنوی آن هستند می‌گویند: پلیدی شراب مانند این است که خداوند دربارة مشرکان می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾. (التوبة: 28).
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! مشركان ناپاكند». و اشتباه اجتهادی را نمی‌توان پلیدی یا نجاست و یا تعفن خواند بنابراین اشتباه اجتهادی پلیدی نیست. پس هر کس که بگوید آیة مذکور به منزه بودن اهل بیت و معصوم بودنشان از اشتباه و گناه تصریح کرده سخنش بر خلاف زبان عربی است. بنابراین آیة مذکور نمی‌تواند دلیلی بر عصمت باشد و بلکه به طور کلی قابل استدلال نیست، چون عصمت را نمی‌توان به چند بخش تقسیم کرد. بنابراین وقتی کسی که او را معصوم قرار می‌دهند از اشتباه معصوم نباشد، از گناه هم معصوم نخواهد بود زیرا اين دو لازم و ملزوم هستند.

2- «تطهیر» (پاک کردن) و «اذهاب الرجس» (زدودن پلیدیها) به معنای معصوم بودن از گناه نیست. دلیل روشن این امر، آن است که این کلمات برای غیر از اهل بیت هم به کار گرفته شده‌اند؛ چنان که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ * خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾. (التوبه: 102 ـ103).
«و گروهى ديگر، به گناهان خود اعتراف كردند; و كار خوب و بد را به هم آميختند; اميد مى‏رود كه خداوند توبه آنها را بپذيرد; به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!. از اموال آنها صدقه‏اى (بعنوان زكات) بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاك سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زكات،) به آنها دعا كن; كه دعاى تو، مايه آرامش آنهاست; و خداوند شنوا و داناست!». افرادی که آیه در مورد آنها آمد گروهی هستند که مرتکب گناه شده‌اند، پس اگر «تطهیر» به معنی عصمت می‌بود به این گناهکارانی که به گناه خود اعتراف کردند و بعضی کار شایسته و بعضی کار ناشایست انجام داده‌اند اطلاق نمی‌شد.

و علاوه بر «تطهیر» را پاک کردن، به تزکیة آنها هم اشاره کرده است و تزکیه مهم‌تر از تطهیر است.
این گناهکاران را به تزکیه توصیف نموده با وجود این آنها معصوم نبوده‌اند و کسانی که به عقیدة شیعیان امامان معصوم هستند در مورد آنها کلمه تزکیه را به کار نبرده است و فقط به کلمة «تطهیر» اکتفاء کرده در حالی که از نظر معنی کلمة تطهیر مفهوم کمتری از تزکیه دارد، پس چگونه ائمه با کلمة تطهیر که از کلمه تزکیه در حد پایین‌تری قرار دارد معصوم قرار داده می‌شوند؟! خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ﴾. (النمل: 56).
«آنها پاسخى جز اين نداشتند كه (به يكديگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد، كه اينها افرادى پاكدامن هستند!».
اما دختران لوط با اینکه از خانواده‌ای بودند که به «تطهیر» توصیف شده‌اند، اما با این وجود معصوم نبودند. پس تطهیر خانوادة محمد –صلى الله عليه وسلم- همانند تطهیر خانوادة لوط ؛ است.
خداوند عزوجل در مورد نمازگزاران مسجد قبا که صحابه أطهار بودند فرمود: ﴿فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ﴾. (التوبة: 108).
«در آن، مردانى هستند كه دوست مى‏دارند پاكيزه باشند; و خداوند پاكيزگان را دوست دارد!». اما اینها به اتفاق همه از گناه معصوم نبوده‌اند.
بعد از آنکه از همبستری با زنان در حال حیض نهی کرد، فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ﴾. (البقرة: 222).
«خداوند، توبه‏كنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست دارد».
و در مورد اهل بدر که(313) نفر بودند می‌فرماید: ﴿وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ﴾. (الأنفال: 11).
«و آبى از آسمان برايتان فرستاد، تا شما را با آن پاك كند; و پليدى شيطان را از شما دور سازد; و دلهايتان را محكم، و گامها را با آن استوار دارد!». کلمة «رجز» و «رجس» به هم نزدیک هستند و «یطهرکم» در هر دو آیه یک معنی دارد. با وجود این اهل بدر از گناه معصوم نبوده‌اند.
و خداوند خطاب به همة مسلمانان می‌فرماید: ﴿مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾. (المائدة: 6)
«خداوند نمى‏خواهد مشكلى براى شما ايجاد كند; بلكه مى‏خواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد; شايد شكر او را بجا آوريد!». و دربارة منافقان و یهودیان می‌گوید: ﴿أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ﴾. (المائده: 41).
«آنها كسانى هستند كه خدا نخواسته دلهايشان را (از پلیدی کفر و جهل) پاك كند». و معنی آیه این نیست که آنها کسانی هستند که خداوند نخواسته آنها را از گناهان معصوم بدارد.
پس کلمة «تطهیر، را نمی‌توان به عصمت تفسیر کرد، چون اگر به معنی عصمت باشد مفهوم مخالف آن چنین می‌شود که مؤمنان از گناه معصوم هستند و هیچ کس چنین نگفته است. بنابراین، آیه‌ای که شیعیان برای اثبات عصمت ائمه بدان استدلال نموده‌اند، هیچ گونه دلالتی بر عصمت ندارد.

ادامه دارد...

معنی آيه چيست؟
شاید کسی بپرسد مفهوم و منظوری که آیه بدان اشاره دارد چیست؟ در جواب می ‌گوییم: خداوند در آن آیه همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- را راهنمایی می ‌کند که از همه آنچه که مناسب با جایگاه خانة پیامبر –صلى الله عليه وسلم- نیست اجتناب کنند. و از آنجا که آنها به این خانه که خانة بزرگترین پیامبر –صلى الله عليه وسلم- و آخرین و پاکترین پیامبران است منسوب هستند باید اهمیت این منتسب بودن و اهمیت جایگا هی که خداوند آنها را در آن قرار داده، درک کنند. و نیز پاکی ‌ای را که خدا برای آنها می ‌خواهد و دوست دارد بدان متصف باشند، دریابند. از این ‌رو خداوند زنان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- را از خواستن زینت و مخارجی که زنان دیگر از شوهرانشان می ‌خواهند نهی کرده و بیان می دارد هر کسی از ایشان گناهی آشکار انجام دهد، عذابش دو چندان خواهد بود. جملة شرطیه وقوع شرط را اقتضا نمی‌ کند. مانند آنکه کسی به فرزندش بگوید: «اگر مردود شوی تو را مي‌زنم» که هدف ترساندن اوست تا مردود نشود. از این ‌رو خداوند خطاب به پیامبرش می ‌فرماید: ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِين﴾. (الزمر: 65).
«اگر مشرك شوى، تمام اعمالت تباه مى ‏شود و از زيانكاران خواهى بود!».
اما ایشان –صلى الله عليه وسلم- شرک نورزید و عملش نابود نگردید. همچنین در جای دیگری خطاب به او می ‌فرماید: ﴿فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِك﴾. (يونس: 94).
«و اگر در آنچه بر تو نازل كرده ‏ايم ترديدى دارى، از كسانى كه پيش از تو كتاب آسمانى را مى ‏خواندند بپرس».
و حال آنکه پیامبر –صلى الله عليه وسلم- شک نکرد و از کسی هم نپرسید. و همین طور است فرمودة پروردگار به امهات المومنین که خطاب به آنان می ‌فرماید: ﴿يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ﴾. (الأحزاب: 30).
«اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود».
و هیچ کس از آنها مرتکب کار زشتی نشد و عذاب دو چندان برایش مقدر نگشت، بلکه برعکس این اتفاق افتاد آن گونه که به زودی توضیح خواهیم داد. همچنین نهی کردن از چیزی مستلزم تحقق یافتن آنچه از آن نهي شده (منهی عنه) نیست، همان طور که خداوند متعال می ‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيما﴾. (الأحزاب: 1).
«اى پيامبر! تقواى الهى پيشه كن و از كافران و منافقان اطاعت مكن كه خداوند عالم و حكيم است». و این در آغاز سوره‌ای است که خداوند در آن همسران پیامبرش را مورد خطاب قرار داده و فرمود: «فلا تخضعن بالقول»: «صداهایتان را نرم نکنید». و بعد می ‌فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَه﴾. (الأحزاب: 33).
«و در خانه ‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد».
و حال آنکه پیامبر خدا از منافقان و کافران فرمان ‌برداری نکرد، و همسرانش با نرم سخن گفتن باعث فریبندگی و فتنه نشدند و مانند دوران جاهلیت پیش خود نمایی نکردند، بلکه آنها نماز را بر پا می ‌داشته و زکات اموال را پرداختند و تقوای الهی پیشه نموده و از خدا و پیامبرش اطاعت کردند، و آنها این موعظه و پند الهی را به بهترین صورت در زندگی خویش پیاده نمودند و خدا و پیامبر و جهان آخرت و زندگی با پیامبر را با وجود فقر پیامبر و خالی بودن خانه ‌اش از تمامی آنچه که ممکن است زن را جذب نماید و او را فریب دهد تا در آن خانه بماند، انتخاب کردند. و انتخاب خدا و پیامبر و جهان آخرت و ترجیح آن بر زندگانی دنیا و زیبایی آن، از طرف ایشان صادقانه و حقیقی بود و مورد قبول خداوند قرار گرفت، خداوندی که هیچ چیز پنهانی بر او پوشیده و پنهان نمی ‌ماند. و دلیل این است که خداوند این انتخاب را پذیرفت و به پاداش آن چند چیز را به آنها داد:
1 ـ حرمت ازدواج با زنی دیگر پس از آنها.
2 ـ حرام بودن طلاق دادن یکی از آنها به خاطر آنکه پیامبر –صلى الله عليه وسلم- با زنی دیگر ازدواج نماید.
مطالب فوق در آیة 52 همین سوره بیان شده ‌اند؛ آنجا که خداوند می ‌فرماید: ﴿لاَ يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ﴾. (الأحزاب: 52).
«بعد از اين ديگر زنى بر تو حلال نيست». یعنی نمی ‌توانی با زنانی دیگر غیر از اینان ازدواج کنی.
پس در ادامه می ‌فرماید: ﴿وَلاَ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُن﴾. (الأحزاب: 52).
«و نمى ‏توانى همسرانت را به همسران ديگرى مبدل كنى ( بعضى را طلاق دهى و همسر ديگرى به جاى او برگزينى) هر چند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود». این آیه بیان می ‌دارد که طلاق دادن زنان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- حرام است.
و از جملة پاداشهایی که خداوند به آنها داده، این است که آنها را به عنوان مادران مؤمنان انتخاب کرده است: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُم﴾. (الأحزاب: 6).
«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است; و همسران او مادران آنها ( مؤمنان) محسوب مى ‏شوند».
و همچنین بعد از وفات پیامبر –صلى الله عليه وسلم- ازدواج کردن با آنان حرام است، تا همسران همیشگی پیامبر –صلى الله عليه وسلم- باشند، و تنها در دنیا همسر او نباشند، بلکه در آخرت نیز همسر او –صلى الله عليه وسلم- باشند.
﴿وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيماً﴾. (الأحزاب: 53).
«و شما حق نداريد رسول خدا –صلى الله عليه وسلم- را آزار دهيد، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود در آوريد كه اين كار نزد خدا بزرگ است!».
این رهنمودها و هشدارها و توصیه ‌ها برای چه بودند؟ برای آن بودند که خداوند می‌ خواهد این خانه، پاک و به دور از همة چیز هایی باشد که صفای پاکی آن را مکدر می ‌نماید، و به جایگاه والای آن خدشه وارد می ‌کند. پس اینکه خداوند متعال می ‌فرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾. (الأحزاب: 33).
«خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد». بیان علت و هدف اوامر و نواهی این است, که در سیاق کلام آمده‌اند، همان طور که خداوند در آیة 53 همین سوره می‌فرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ﴾. (الأحزاب: 53).
«و هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى را (بعنوان عاريت) از آنان (همسران پيامبر) مى‏خواهيد از پشت پرده بخواهيد». علت این امر چییست؟ علت همان است که خداوند می‌فرماید: ﴿ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ﴾. (الأحزاب: 53).
«اين كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است!». علت خواستن از پشت پرده پاک کردن دلهای کسانی است که چیزی می‌خواهند، و پاک کردن دلهای همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- است. و این پاک کردن است که خداوند آن را خواسته و علت امر اوست. و همچنین تطهیر اول که قبلاً بیان شد خواستهء پروردگار است و علت اوامر و نواهی است که اول بیان شده‌اند.
بنابراین اگر این علت را حذف کنیم در سیاق کلام خلل وارد می‌شود.
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾. (الأحزاب: 33).
«خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد». چون هدف همین است و روح کل موضوع و محوری که براساس آن موضوع دور می‌زند، همین است. و اینکه خداوند بعد از آن می‌فرماید: ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفاً خَبِيراً﴾. (الأحزاب: 34).
«آنچه را در خانه‏ هاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش خوانده مى‏شود ياد كنيد; خداوند لطيف و خبير است!».
اشاره به این است که همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- -که وحی تنها در خانة آنها نازل می‌شود ـ به این یادآوردن از دیگران سزاوارترند و باید به سطح مطلوب برسند و به آنچه از قرآن و سنت که در خانه ‌هایشان نازل می‌شود و به آنها می ‌رسد عمل کنند.
پس کوتاه سخن اینکه ما قبل و ما بعد آیه برای تعلیم همسران پیامبر و امهات المومنین و تربیت آنها آمده تا به جایگاه والا و شایسته‌ای که سزاوار این پیامبر بزرگوار است ارتقاء یابند؛ پیامبری که خداوند خواسته خانة شریف او پاک شود و پلیدی از آن زدوده گردد. پس عصمت چه ربطی به این موضوع دارد؟ و این قضیه که هیچ ارتباطی با این موضوع ندارد از کجا آمده است؟!
﴿رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ﴾. (آل عمران: 8).
«(راسخان در علم، مى‏گويند:) «پروردگارا! دلهايمان را، بعد از آنكه ما را هدايت كردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زيرا تو بخشنده‏اى!».
ادامه دارد............

«اهل بیت»
اهل هر خانه‌ای ساکنان آن خانه هستند که خانه آنها را در خود جای داده است؛ همان‌گونه که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا﴾. (النور: 27).
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! در خانه‏هايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد».
خواهر موسی به فرعون گفت: ﴿هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ﴾. (القصص: 12).
«آيا شما را به خانواده‏اى راهنمايى كنم كه مى‏توانند اين نوزاد را براى شما كفالت كنند و خيرخواه او باشند؟!».
اهل و خانواده مرد:
راغب اصفهانی می‌گوید: اهل مرد یعنی کسانی که با او در یک خانه زندگی می‌نمایند، سپس این کلمه را تعمیم داده‌اند و به خویشاوندان هم اهل بیت گفته‌اند. پس اهل و اهل بیت مشخص یعنی کسانی که با او در یک خانه زندگی می‌کنند. در نصوص قرآنی اهل به همین معنی آمده است؛ چنان که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ﴾. (هود: 40).
«(به نوح) گفتيم: «از هر جفتى از حيوانات (از نر و ماده) يك زوج در آن (كشتى) حمل كن! همچنين خاندانت را (بر آن سوار كن) ـ مگر آنها كه قبلا وعده هلاك آنان داده شده (همسر و يكى از فرزندانت) ـ و همچنين مؤمنان را!» اما جز عده كمى همراه او ايمان نياوردند!».
و برادران یوسف  گفتند : ﴿وَنَمِيرُ أَهْلَنَا﴾. (يوسف: 65).
«و ما براى خانواده خويش مواد غذايى مى‏آوريم».
﴿مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ﴾. (يوسف: 88).
«اى عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتى فرا گرفته».
تنگدستی و زیان، ما و خانواده‌مان را فرا گرفته است، و یوسف ؛ گفت: ﴿وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ﴾. (يوسف: 93).
«و همه نزديكان خود را نزد من بياوريد!». اهل و خانوادة آنها، پدر یوسف و همسرِپدرش و برادرانش بودند همان‌گونه که خداوند می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِينَ وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّداً وَقَالَ يَا أَبَتِ هَـذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقّاً﴾. (يوسف: 99 ـ100).
«و هنگامى كه بر يوسف ؛ وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: «همگى داخل مصر شويد، كه ان شاء الله در امن و امان خواهيد بود!». و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند; و همگى به تعظيم و اكرام براى آن دو به سجده (تعظيم نه عبادت) افتادند (چون سجده كردن براى تعظيم در شريعت يوسف ؛ جايز بود); و گفت: «پدر! اين تعبير خوابى است كه قبلا ديدم».
در همة این شواهد قرآنی می‌بینی که کلمة «اهل» فقط بر کسانی اطلاق می‌شود. که در یک خانه زندگی می‌کنند. به هیچ عنوان خویشاوندان اهل به شمار نمی‌آیند.
زن از جملة اهل بیت و بلکه اولین عضو خانه است. بنابراین، به دلیل. 1 ـ لغت، 2 ـ شریعت، 3 ـ عرف، 4 ـ عقل، اهل مرد همسرش می‌باشد و بعد از اين دلائل ديگر دليلى و جود ندارد.
1- دليل لغت: راغب اصفهانی می‌گوید: وقتی می‌گویند: «اهل الرجل» یعنی زنش ... و «تأهل» یعنی ازدواج کرد. و از همین جاست آنچه می‌گویند که: أهلک الله فی الجنه: یعنی خداوند در بهشت به تو زنی بدهد و در آن برایت اهل و خانواده‌ای قرار دهد که گرد هم آیید. و در مختارالصحاح رازی می‌گوید: (اهل الرجل) یعنی مرد ازدواج کرد و وارد خانه‌اش شد و در آن نشست و جای گرفت؟پس این هم دليل لغوى!
2- دلیل شرعی: در این آیات تأمل کنید: ﴿فَلَمَّا قَضَى مُوسَىالْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ﴾. (القصص: 29).
«هنگامى كه موسى مدت خود را به پايان رسانيد و همراه خانواده‏اش (از مدين به سوى مصر) حركت كرد».
در آن وقت کسی جز همسرش همراه او نبود، پس اهل یعنی زن.
﴿قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَـذَا بَعْلِي شَيْخاً﴾. (هود: 72).
«ساره گفت: «اى واى بر من! آيا من فرزند مى‏آورم در حالى كه پيرزنم، و اين شوهرم پيرمردى است؟». فرشتگان در پاسخ او چه گفتند و او را به چه توصیف کردند؟ ﴿قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيد﴾. (هود: 73).
«فرشتگان گفتند: «آيا از فرمان خدا تعجب می‌کنی؟! اين رحمت خدا و بركاتش بر شما خانواده است; چرا كه او ستوده و والا است!».
اگر ساره زن ابراهیم ؛ از اهل بیت ابراهیم نمی ‌بود خداوند با این معجزه بر او رحم نمی‌کرد و بر او برکت نمی‌فرستاد سپس اسحاق در شکم او قرار گرفت و او حامله شد، پس تعجبی نیست (و از آن گذشته كسي در خانه نبود كه به آن اهل گفته شود و در خانه فقط ابراهيم و همسرش ساره بود و خداوند فرمود اهل بيت و اين قوی‌ترين دليل است براى اثبات اينكه زن و همسر هر كس اهل بيت آن شخص است).
خواهر موسی به فرعون گفت: ﴿هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ﴾. (القصص: 12).
«آيا شما را به خانواده‏اى راهنمايى كنم كه مى‏توانند اين نوزاد را براى شما كفالت كنند و خيرخواه او باشند؟!».
منظور خواهر موسی از اهل بیت چه کسی بود؟ آیا نخستین کسی که مد نظر او بود مادرش نبود، چون سرپرستی کودک شیرخوار را دایه و زنی که به او شیر می‌دهد به عهده دارد و در اینجا این کار به عهدة مادر موسی است؛ از این‌رو خداوند می‌فرماید: ﴿فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ﴾. (القصص: 13).
«ما او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود و غمگين نباشد».
حتی همسر عزیز مصر خطاب به شوهرش گفت: ﴿قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوَءاً﴾. (يوسف: 25).
«آن زن‏گفت: «كيفر كسى كه بخواهد نسبت به اهل تو خيانت كند چيست؟» یعنی کسی که نسبت به زن تو ارادة بد داشته باشد.
آیات زیر چند آیه‌ای است دربارة لوط و همسرش که خداوند در همه جا‌هایی که سخن از نجات دادن لوط و همراهانش می‌کند، زنش را تحت مسمای اهل داخل می‌کند و اگر زنش جزو اهل او نمی‌بود، او را استثنا نمی‌کرد. (زیرا اگرجزو اهل بیت نباشد ديگر نيازى به استثناء نيست. ويراستار) . خداوند می‌فرماید: ﴿فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ﴾. (الأعراف: 83).
«(چون كار به اينجا رسيد،) ما او و خاندانش را رهايى بخشيديم; جز همسرش، كه از بازماندگان (در شهر) بود».
﴿قَالُواْ يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ﴾. (هود: 81).
«(فرشتگان عذاب) گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توايم! آنها هرگز دسترسى به تو پيدا نخواهند كرد! در دل شب، خانواده‏ات را (از اين شهر) حركت ده! و هيچ يك از شما پشت سرش را نگاه نكند; مگر همسرت».
﴿فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ﴾. (النمل: 57).
«ما او و خانواده‏اش را نجات داديم، بجز همسرش كه مقدر كرديم جزء باقى‏ماندگان (در آن شهر) باشد!»

﴿قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطاً قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِين﴾. (العنكبوت: 32).
«(ابراهيم) گفت: «در اين آبادى لوط است!» گفتند: «ما به كسانى كه در آن هستند آگاهتريم! او و خانواده‏اش را نجات مى‏دهيم; جز همسرش كه در ميان قوم (گنهكار) باقى خواهد ماند».

﴿لاَ تَخَفْ وَلاَ تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلاَّ امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ﴾. (العنكبوت: 33).
«هنگامى كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ديدن آنها بدحال و دلتنگ شد; گفتند:«نترس و غمگين مباش، ما تو و خانواده‏ات را نجات خواهيم داد، جز همسرت كه در ميان قوم باقى مى‏ماند».
خداوند استثناء را تکرار کرد با اینکه هر دو آیه به هم نزدیک هستند و در میانشان فقط یک آیه قرار دارد: ﴿وَإِنَّ لُوطاً لَّمِنَ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغَابِرِينَ﴾. (الصافات: 133 ـ135).
«و لوط از رسولان (ما) است! و به خاطر بياور زمانى را كه او و خاندانش را همگى نجات داديم، مگر پيرزنى كه از بازماندگان بود (و به سرنوشت آنان گرفتار شد)!».
اگر عربهایی که قرآن بر آنها نازل شده می‌توانستند کلمة «اهل» را به چیزی دیگر غیر از همسر معنی کنند و بی‌آن که همسر را در مفهوم اهل مدنظر داشته باشند اهل را معنی کنند، انگیزه‌ای برای تکرار استثنای همسر لوط از اهل نبود. پس بدین خاطر بر استثنای زن لوط در هر باری که اهل او ذکر می‌شود اصرار و پافشاری شده است.

ادامه دارد...

3- دلیل عرف: اطلاق لفظ «اهل» و اینکه منظور از آن همسر باشد تا به امروز متداول و متعارف است؛ مثلاً اگر کسی بگوید: (جاءت معي أهلي) .
«اهل من به همراهم آمد»، منظورش زنش است و مردم هم می ‌فهمند که منظور او زنش می ‌باشد.(تا بحال دولتهاى عربى اگر كسى اين جمله را گفت همه می‌ فهمند كه منظور همسر است.)

4- دلیل عقلی: هر مردی خانه‌اش را با همسرش آغاز می‌کند! و هر خانواده‌ای با پدر و مادر و مرد و زن شکل می‌گیرد. و می‌توان قبل از آنکه فرزندان به دنیا بیایند زن را اهل و خانواده نامید حتی اگر آن مرد پدر و مادر و برادری نداشته باشد و تنها زنش باشد. پس زن اولین کسی هست که در خانه کلمة اهل بر او اطلاق می‌گردد! و او اولین اهل بیت مرد! و نخستین فرد خانوادة اوست؛ از این‌رو به زن گفته‌اند: کدبانو. و زن تنها اهل مرد یا از اهل بیت او نیست و بلکه بانوی خانه است. بنابراین زن، اهل مرد و از جملة اهل بیت اوست پس به چه دلیلی همسران پیامبران از اهل بیت او قرار نمی‌گیرند؟! زن موسی اهل اوست و زن ابراهیم از اهل و خانوادة ابراهیم به شمار می‌آید، همسر عمران اهل اوست و همسر لوط از اهل اوست و زنان همة مردم از اهل بیت آنها هستند بجز پیامبر –صلى الله عليه وسلم- که زنان پاک او نباید اهل بیت او باشند!!! این شیعیان با چه زبانی سخن می‌گویند؟!

ادامه دارد...


اهل پيامبر، خانه‌ی پيامبر، خانه‌های پيامبر –صلي الله عليه وسلم-

خداوند می‌فرماید: ﴿وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾. (آل عمران: 121).
«و (به ياد آور) زمانى را كه صبحگاهان، از ميان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بيرون رفتى!».
این اهلی که پیامبر –صلى الله عليه وسلم- صبح از نزد آنها به سوی میدان جنگ می‌رود چه کسانی هستند؟ آیا افرادی نیستند که با پیامبر در یک خانه زندگی می‌نمایند؟ تنها آنها همسران او هستند نه افرادی دیگر که در خانة او زندگی نمی‌کنند؛ خانه‌ای که خداوند دربارة آن می‌فرماید: ﴿كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِن بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقاً مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ﴾. (الأنفال: 5).
«همان‏گونه كه خدا تو را بحق از خانه (به سوى ميدان بدر،) بيرون فرستاد، در حالى كه گروهى از مؤمنان ناخشنود بودند». خانة پیامبر مستقل بود و او در آن می‌خوابید و استراحت می‌کرد و غذا می ‌خورد و هر آنچه که یک مرد در خانه‌اش انجام می ‌دهد، او هم آن را در خانة خود انجام می‌داد. و در این خانه فقط همسران او بودند نه کسانی دیگر. همة فرزندان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- قبل از نزول این آیه وفات یافته بودند و از میان دخترانش هم، بعضی وفات یافته و بعضی ازدواج کرده و از خانة او بیرون رفته بودند. پیامبر به تعداد زنانش خانه داشت و هر زنی برای خود خانه‌ای کوچک داشت. و خداوند گاهی این خانه‌ها را به زنان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- نسبت می‌دهد و گاهی به خود پیامبر. پس خانه‌های پیامبر خانه‌های زنان او هستند و خانه‌های زنانش خانة او می‌باشند. پس چگونه یک خانه به فردی تعلق دارد و با وجود این آن فرد از اهل بیت و از اهل خانه شمرده نمی‌شود؟
اهل خانه‌های زنان پیامبر، همین همسران هستند و خانة پیامبر همان خانة همسران اوست و آنها اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- هستند؛ همان طور که خداوند می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ﴾. (الأحزاب: 53).
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! در خانه‏هاى پيامبر داخل نشويد مگر به شما براى صرف غذا اجازه داده شود، و در انتظار وقت غذا ننشينيد».
سپس خداوند در همین آیه آدابی را که مؤمنان باید در برخورد با اهل این خانه‌ها یعنی با همسران پیامبر رعایت کنند، بیان می‌دارد و می‌فرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ﴾. (الأحزاب: 53).
«و هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى را (بعنوان عاريت) همسران پيامبر مى‏خواهيد از پشت پرده بخواهيد; اين كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است».
و خطاب به همسران پیامبر در حالی که خانه‌ها را به آنها نسبت می‌دهد می‌فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً * وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفاً خَبِيراً﴾. (الأحزاب: 33 ـ34).
«و در خانه‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد; خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد. آنچه را در خانه‏هاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش خوانده مى‏شود ياد كنيد; خداوند لطيف و خبير است!».
در این آیه دقت کنید که خداوند فرمود: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾.
«و در خانه‏هاى خود بمانيد». سپس فرمود (اهل البیت): «اهل خانه» سپس می‌فرماید: ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ﴾.
«آنچه در خانه ‏هاى شما از آيات قرآن و حكمت و دانش خوانده مى‏شود ياد كنيد».
یعنی منظور از اهل بیت کسانی هستند که در این آیه و در آیة بعد مورد خطاب قرار گرفته‌اند. و خانة پیامبر –صلى الله عليه وسلم- همان خانة همسرانش می‌باشد. از آنجا که این خانه‌ها زیاد بودند به صیغة جمع به او نسبت داده شده‌اند و گفته ‌شده: «خانه‌های پیامبر» و همین خانه‌ها، خانه‌های همسران او بودند و هیچ فرقی نمی‌کرد.
و اهل این خانه، پیامبر و همسرانش بوده‌اند. پس به چه حقّی ما این همسران پاک پیامبر و مادران مؤمنان را از «اهل بیت» پیامبر صلی الله علیه وسلم بیرون می‌کنیم؟!

ادامه دارد...

شبهاتی که تشيع برای اثبات نظر خود آنها را دستاويز قرار داده‌اند
1- (شبهه اول و جواب آن) ضمیر مذکر در خطاب
ایشان می‌گویند اگر منظور از این آیه همسران پیامبر می‌بودند خداوند به جای (عنکم) (یطهرکم)، (عنکن) و (یطهرکن) به صورت مونث می‌آورد.

در جواب باید گفت: سبحان الله حتی مردم عامی به طور فطری می‌فهمند که در زبان عربی هر گاه به وسیلة ضمیر مذکر خطاب شود زن و مرد را شامل می‌گردد و اگر با صیغة مؤنث خطاب شود آن وقت منظور از آن فقط زنان خواهند بود. از این‌رو مرد به فرزندان پسر و دختر خود می‌گوید: بخورید و بخوانید و برای دختران، صیغة مؤنث جداگانه به کار نمی‌برد مگر آنکه همة فرزندان او دختر باشند یا مخاطبان فقط دختر باشند و پسری همراهشان نباشد. و گاهی هم مخاطبان همه زن ‌اند اما با صیغة مذکر مورد خطاب قرار می‌گیرند. و قرآن چنین نازل شده است پس اینکه می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾. (آل عمران: 102).
ای مؤمنان، از خداوند آن گونه که حقّ تقوای اوست بترسید»، همة زنان و مردان را شامل می‌شود. و آیة: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ﴾. (البقرة: 277).
« كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند»، همة زنان و مردان را در بر می‌گیرد. خداوند متعال در جای دیگر می‌فرماید: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ﴾. (آل عمران: 190 ـ191).
«مسلما در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏هاى (روشنى) براى خردمندان است. آن کسانی که خدا را یاد می‌کنند». و خطاب را با صیغة مذکر ادامه می‌دهد تا می‌فرماید: ﴿فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم﴾. (آل عمران: 195).
«خداوند، درخواست آنها را پذيرفت; (و فرمود:) من عمل هيچ عمل‏كننده‏اى از شما را، ضايع نخواهم كرد». و همچنان با صیغة مذکر مومنان را مورد خطاب قرار می‌دهد و سپس مقصود را روشن می‌نماید و بعد از (منکم) می‌فرماید: ﴿مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ﴾. (آل عمران: 195).
«از شما را، زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم كرد; شما همنوعيد، و از جنس يكديگر!». سپس با صیغة مذکر ادامه می‌دهد: ﴿فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي﴾. (آل عمران: 195).
«آنها كه در راه خدا هجرت كردند، و از خانه‏هاى خود بيرون رانده شدند و در راه من آزار ديدند».
از آنجا که در خانة پیامبر –صلى الله عليه وسلم-، پیامبر و همسرانش زندگی می‌کردند کلمات مذکور با صیغة مذکر آمده تا همه را در بر گیرد و آوردن آن با صیغة مؤنث ممکن نیست، چون اگر چنین باشد پیامبر مشمول حکم آیه قرار نمی‌گیرد.
جالب اینجاست که آنها همسران پیامبر را به دلیل اینکه زن هستند از حکم آیه خارج می‌کنند و از طرف دیگر فاطمه ك را در حکم آیه قرار می‌دهند با اینکه او زن است!

ادامه دارد...

2- (شبهه دوم و جواب آن) حدیث کساء
مسلم در صحیح خود از عایشه –رضي الله عنها- روایت می‌کند که ایشان گفتند: پیامبر روزی به هنگام صبح بیرون آمد در حالی که چادری که از موی سیاه بافته شده بود بر او بود آنگاه حسن بن علی آمد و پیامبر او را زیر چادر خویش قرار داد. سپس حسین آمد او را نیز با خودش زیر عبا برد. آنگاه فاطمه آمد او را نیز زیر عبا برد. سپس علی آمد و او را هم با خود زیر چادر برد و آنگاه فرمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾. (الأحزاب: 33).
«خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد». در این حدیث آمده که پیامبر –صلى الله عليه وسلم- همسرش، ام سلمه را با آنها زیر عبا نبرد بلکه به او گفت: تو از اهل بیت من هستی و تو بر خیر و خوبی قرار داری.

و ما نمی‌دانیم که این حدیث به خارج کردن امهات المؤمنین از آیه چه ربطی دارد، نهایت آنچه این حدیث می‌رساند این است که پیامبر مجموعه ‌ای از خویشاوندانش را که در خانه ‌اش زندگی نمی‌کردند را در حکم آیه داخل کرده است، و به این معنی نیست که مفهوم آیه منحصر به آنهاست و دیگران را شامل نمی ‌شود؛ چون شرط داخل شدن اینها بیرون رفتن بقیه نیست، و رحمت الهی همه چیز را فرا گرفته این رحمت و به خاطر آمدن کسی دیگر، برای کسی کم نمی‌گردد. اگر کسی با اشاره به چهار تن از دوستانش بگوید اینها دوستان من هستند به این معنی نیست که دیگر هیچ دوستی ندارد. و اگر کسی ده برادر داشته باشد و به سه تن از آنها اشاره کند و آنها را چنین معرفی نماید که اینها برادرانم هستند، سخن او به این معنی نیست که برادران دیگری ندارد مگر آنکه واقعاً برادران دیگری نداشته باشد. بنابراین قرینه ‌ای که حدود معنی کلمة «أهل» را تعیین می‌نماید واقعیت امر است و خود کلمة «أهل» چیزی را نفی یا اثبات نمی‌نماید و اهل بیت پیامبر زیادند پس به چه دلیلی کلمة اهل بیت را منحصر به برخی از آنها می‌دانیم؟! چنین امری در قرآن زیاد آمده است مانند اینکه می‌فرماید: ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتَابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ﴾ (التوبه: 36).
«تعداد ماه‏ها نزد خداوند در كتاب الهى، از آن روز كه آسمانها و زمين را آفريده، دوازده ماه است; كه چهار ماه از آن، ماه حرام است; (و جنگ در آن ممنوع مى‏باشد.) اين، آيين ثابت و پابرجاى (الهى) است!»
و دین تنها به بیان تعداد ماه‌ها و اینکه چهار ماه از آن ماه‌ها حرام هستند، منحصر نیست. و گفتة پیامبر –صلى الله عليه وسلم- که فرمود: «اینها از اهل بیت من هستند»، نیز چنین است. اگر فرمودة پیامبر مانع از دخول دیگران در زمرة چهار نفری بشود که پیامبر فرمود از اهل بیت من هستند، پس چگونه نُه نفر دیگر از ائمه که در آن وقت اصلاً وجود نداشتند در زمرة اهل بیت قرار داده ‌اند؟!
اگر بگویند دلایلی برای اثبات این مدعا است، در جواب گوییم: همة دلایل بر این امر دلالت می‌کنند که همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- اهل بیت ویژة پیامبر هستند. باید دانست دلایلی که اهل تشیع در این زمینه ارائه داده ‌اند، هیچ کدام از قرآن نیست، بلکه همگی از جملة روایاتی است که خود شان آن را جعل کرده ‌اند.

ادامه دارد...

حديث کساء دليلی برای اثبات نظر ما، «اهل سنت» است و نمی‌تواند دليل اهل تشيع باشد!علاوه بر آنچه در پست های قبل گفته شد باید بگوییم با دقت در این مساله معلوم می‌شود که حدیث کساء دلیلی برای اثبات نظر ما، اهل سنت است و نمی‌تواند ادعای اهل تشیع را مبنی بر عصمت ائمه اثبات کند؛ چون این حدیث قرینه ی واضح و روشنی است بر اینکه منظور از آیه همسران پیامبر هستند. چون اگر آیه در خصوص اصحاب عبا نازل می ‌شد دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- برای آنها معنی نداشت، و در آن صورت انگیزة آن، چه می‌توانست باشد با اینکه بدون دعای او از همان اساس قطعی و مسلم گردیده است؟!
پس پیامبر –صلى الله عليه وسلم- در دعای خویش از خداوند می‌خواهد که با لطف و رحمت بیکران خویش کسانی را که پیامبر –صلى الله عليه وسلم- برایشان دعا کرده، مشمول حکم آیه قرار دهد، چون می ‌داند که آیة خطاب به همسران او نازل شده است. و اگر پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به طور قطعی می ‌دانست که آل ‌عبا مشمول حکم آیه است، هرگز بر ایشان دعا نمی ‌کرد.
آمدن يک کلمه با صيغة عام در حالی که منظور از آن يک چيز خاص است: آمدن یک کلمه با صیغة عام در حالی که منظور از آن یک چیز خاص است، مفهومی است آشنا و معروف در زبان عربی؛ اما به شرطی که قرینه ‌هایی دال بر این باشد که معنی عام در نظر گرفته نشده است. قرینه می ‌تواند حالیه باشد یا لفظی قرینة حالیه مانند اینکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً﴾. (القصص: 4).
«فرعون در زمين (مصر) برترى ‏جويى كرد، و اهل آن را به گروه ‏هاى مختلفى تقسيم نمود».
در این آیه کلمة «ارض» (زمین) و «اهلها» (اهل آن) عام هستند اما منظور از آن سرزمین مصر و اهل مصر می ‌باشد که با وجود عام بودن این کلمات مفهوم و مراد آنها خاص است. و قرینه برای چنین معنای خاصی این است که از نظر تاریخی ما به طور قطع می ‌دانیم که فرعون بر همة زمین در عالم حکومت نکرده است.
همچنین خداوند متعال دربارة بادى كه برقوم عاد فرستاد می‌فرمايد: ﴿تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا﴾. (الأحقاف: 25). «همه چيز را بفرمان پروردگارش در هم می ‌كوبد و نابود می‌كند». پس لفظ ﴿كُلَّ شَيْء﴾ عام است ولکن قرینه‌ اى كه بعد از آن آمده دلالت بر خصوص می ‌كند و بعد از آن خداوند می ‌فرمايد: ﴿فَأَصْبَحُوا لاَ يُرَى إِلاَّ مَسَاكِنُهُم﴾. (الأحقاف: 25). «آنها صبح كردند در حالى كه چيزى جز خانه ‏هايشان به چشم نمى‏ خورد». معنى را از عام به خاص تغيير داد زيرا مساكن را در بر نگرفت در حالى كه اول گفته بود همه چیز ﴿كُلَّ شَيْء﴾ .
کلمة «اهل بیت» که در آیة مذکور(آیه تطهیر) آمده گرچه با صیغة عام آمده اما قرینه ‌هایی وجود دارند که وقتی به گوش شنونده بخورد چنین می ‌رساند که منظور از آن، همسران پیامبر بوده ‌اند این قریـنه ‌ها عبـارتـند از: 1 ـ معنی حقیقی کلمة «اهـل البیت» که معنی حقیقی آن زن و همسر است. 2 ـ سیاق آیـه و سبب نـزول. 3 ـ هیچ قرینه ‌ای وجود نداشت تا پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به طور قطعی بداند که منظور و مراد عام است از این ‌رو ایشان –صلى الله عليه وسلم- برای آل ‌عبا دعا کرد. و همچنین دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- می ‌تواند قرینه و بیانگر دو چیز برای ما باشد:

نخست، اینکه قبل از همه چیز منظور و مراد آیه زنان پیامبر می ‌باشند.
دوم، اینکه از دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- ثابت می‌شود که بقیة اهل بیت هم مشمول حکم آیه هستند، و اگر دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- نمی بود ما نمی ‌توانستیم به طور قطعی بدانیم که بقیة اهل بیت مشمول حکم آیه هستند.

ادامه دارد...

اما منحصر کردن آیه به آل ‌عبا و خارج ساختن همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- از آن از چند جهت باطل است!!
1 ـ معنی لغوی اهل بیت، زنان مرد و کسانی که با او در یک خانه زندگی می ‌کنند می ‌باشد. و به هنگام نزول آیه در خانة پیامبر –صلى الله عليه وسلم- جز همسرانش کسی دیگر از اهل بیت نبود.
2 ـ معنی حقیقی اهل، همسر است. اما اهل قرار دادن خویشاوندان، از روی مجاز است. قبلاً گفتة راغب اصفهانی را بیان کردیم که گفت: اهل مرد در اصل کسانی هستند که با او در یک خانه زندگی می ‌کنند سپس این مفهوم را تعمیم داده‌ و گفته ‌اند: اهل بیت مرد یعنی خویشاوندان او. تنها زمانی می‌ توان یک کلمه را بر معنی مجازی حمل کرد که دو چیز باشد: الف ـ مانع, ب ـ قرینه.
باید ابتدا مانعی باشد که مانع حمل آن کلمه بر معنی حقیقی باشد و سپس قرینه ‌ای باشد که آن کلمه را به معنی مجازی آن برگرداند. در اینجا اگر آیة مذکور بر معنی حقیقی خود که همسر است حمل شود، هیچ مانعی نیست بلکه به هنگام نزول آیه حتی قرینه ‌ای نیست که عام بودن مفهوم آیه را ترجیح دهد تا چه برسد به اینکه آن را در معنی مجازی منحصر گرداند.
3 ـ سبب نزول: همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- سبب نازل شدن آیه بودند، و قبل از همه چیز سبب داخل در حکم است؛ از این ‌رو وقتی ام سلمه در مورد اینکه با آل ‌عبا وارد شود گفت: آیا مگر من از اهل بیت تو نیستم؟! پیامبر –صلى الله عليه وسلم- در جوابش فرمود: تو از اهل بیت من هستی و تو بر خیر هستی، یعنی قبلاً چنین خیری شامل حال تو شده است و انگیزه ‌ای برای داخل شدن تو با آنها نیست، چون سبب نزول آیه تو هستی. و همین است مفهوم گفتة پیامبر –صلى الله عليه وسلم- چنان که در روایتی دیگر آمده: تو بر خیر هستی؛ تو از همسران پیامبر می ‌باشی. این بدان معناست که اگر آل ‌عبا از اول مشمول حکم آیه می ‌بودند، پیامبر –صلى الله عليه وسلم- برایشان دعا نمی‌کرد.
4 ـ سیاق آیات: سیاق از اینکه سخنی بیگانه و دیگری (یعنی در غیر همان موضوع) در میان دو سخن که برای یک هدف و مقصود ارائه شده ‌اند منع می‌کند وگرنه هر گاه در وسط کلام، سخن بی‌ ربطی بیاید سخن بی‌ارزش و زشت می‌گردد. باید کلام پروردگار را از آن منزه دانست، پس عصمت افرادی مشخص با اموری که ویژة کسانی دیگر هست چه ربطی دارد که باید در میان مسایل مربوط با آنها بیان شود؟!
5 ـ منظور آیة خانة پیامبر –صلى الله عليه وسلم- است نه خانة کسی دیگر: به هنگام نزول آیه همسران پیامبر در خانة او بودند و خانة پیامبر از خانه علی -رضي الله عنه- جدا بود. و امکان ندارد که به ذهن پیامبر یا کسی دیگر چنین خطور کند که منظور از فرمودة: «اهل البیت» اهل بیت علی هستند، بلکه فقط منظور خانة پیامبر است. و هر کس که معتقد است اهل بیت یعنی فقط آل ‌عبا، از سخن او چنین بر می‌آید که آیه فقط خاص اهل بیت علی است نه اهل بیت پیامبر، و گویا پیامبر در این آیه علی هست و فرقی ندارند؛ چون اگر ما پیامبر را برداریم و به جای او علی را بگذاریم، معنی آیه تغییر نمی‌کند. و همچنین این مفهوم را هم لغو کرده‌ایم که پیامبر خود خانه‌ای مخصوص به خود داشته باشد که می‌تواند محل نزول رحمتها و برکتهای الهی باشد هیچ مسلمان و بلکه هیچ عاقلی چنین چیزی نمی‌گوید. به خاطر این چیزها و موارد دیگر پیامبر –صلى الله عليه وسلم- مطمئن نبود که معنی آیه عام باشد و همه را فرا بگیرد از این رو دعای معروف خود را برای آل ‌عبا کرد. و از این طریق ما به عموم بودن آیه یقین حاصل نمودیم و اگر حدیث آل عبا نمی ‌بود ما به عموم بودن آیه یقین حاصل نمی‌کردیم، و آن وقت مفهوم عام بودن فقط در حد گمان می‌بود.

ادامه دارد...

همچنین از نظر لغت نمی‌توان آیه را به «عصمت» معنی کرد، و هیچ دلیلی از نظر لغوی برای این کار نیست، چه برسد به آنکه عصمت افراد مشخص ثابت گردد بنابراین از آیة مذکور به طور کلی بر عصمت دلالت ندارد.
دوم: اگر آیة مذکور، عصمت را ثابت می‌کند پس الزاماً شامل همسران پیامبر هم می‌شود. این آیه به دلیل: 1ـ شرعی، 2ـ لغوی، 3ـ عرف، 4ـ عقل، 5ـ سبب نزول و 6ـ سیاق و دیگر دلایلی که ارائه دادیم، شامل همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- می‌شود.
برای روشن شدن مطلب همین قدر کافی است که اين آیه‌ ها را بخوانیم: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً * وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً * يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً * وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقاً كَرِيماً * يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً * وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً * وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفاً خَبِيراً﴾. (الأحزاب: 28 ـ34).
« اى پيامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى ‏خواهيد بياييد با هديه اى شما را بهره ‏مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم! و اگر شما خدا و پيامبرش و سراى آخرت را مى‏خواهيد، خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيمى آماده ساخته است. اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود; و اين براى خدا آسان است. و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش –صلى الله عليه وسلم- خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزى پرارزشى براى او آماده كرده ‏ايم. اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از زنان معمولى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد; پس به گونه ‏اى هوس ‏انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد! و در خانه ‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد; خداوند فقط مى ‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد. آنچه را در خانه ‏هاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش خوانده مى‏شود ياد كنيد; خداوند لطيف و خبير است!».
بلکه همة سورة احزاب دربارة همسران پیامبر است. در آیة ششم می‌فرماید: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُه﴾. (الأحزاب: 6).
«پيامبر –صلى الله عليه وسلم- نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است; و همسران او مادران آنها ( مؤمنان) محسوب مى‏شوند». بعد از یک بیان تمهیدی باز در آیة 28 تا 40 سورة احزاب به تذکر دادن و موعظة آنها می ‌پردازد، سپس در آیة 50 تا 62 به صراحت و با اشاره آنان را تذکر می ‌دهد، و همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- را از اذیت کردن پیامبر باز می ‌دارد. با اینکه تعداد آیات سوره احزاب 73 آیه است، اگر آیة تطهیر نص و تصریحی دربارة عصمت می ‌بود، مستلزم عصمت همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- می ‌شد، و از آن جا که به اتفاق همه چنین چیزی نیست از این رو آیه بر عصمت هیچ کسی دلالت نمی ‌کند.

ادامه دارد...

سوم: اهل تشیع باید بگویند همة اهل بیت معصوم هستند:
کلمة اهل بیت، همة خاندان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- را در بر می‌ گیرد که آل ‌جعفر، آل ‌عباس و آل ‌عقیل همه از خاندان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- می ‌باشند، و نیز چهار دختر پیامبر –صلى الله عليه وسلم- را شامل می‌گردد. مگر دختران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- از اهل بیت او نیستند؟! پسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- هم از اهل بیت او هستند. پس چگونه نص این آیه فقط به اهل بیت علی- رضي الله عنه- اختصاص داده می ‌شود و حال آنکه آیة تطهیر به صراحت در مورد اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- آمده است؟! چون حدیث آل ‌عبا بر تخصیص دلالت می ‌کند. ایشان با این ادعای خود سخنان پوچی می گویند، به علاوه فرزندان علی –رضي الله عنه- زیادند و محمد و عمر؟؟؟؟ از فرزندان او هستند پس چرا فقط دو نفر از فرزندان علی –رضي الله عنه- معصوم می ‌باشند؟! حسن -رضي الله عنه- فرزندانی داشته است و با اینکه از اهل بیت هستند یکی از آنها معصوم قرار داده نشده است، و حال آنکه پدرشان حسن از حسین بزرگتر و برتر است. دلیل این امر چیست، و چرا عصمت فقط منحصر به یکی از فرزندان حسین –رضي الله عنه- است، و بعد از او در فرزندانش ادامه دارد، با اینکه همه از اهل بیت هستند، و همه از کسانی هستند که به قول خود شیعیان آیة تطهیر در موردشان نازل شده است.
اگر این آیه نصی دربارة عصمت است پس همة اهل بیت باید معصوم باشند، و اگر چنین نیست پس آیه هیچ دلالتی بر عصمت ندارد. به ویژه وقتی که در حدیث آل ‌عبا برای چند نفر از آنها که علی و فاطمه و حسن و حسین ن هستند دعا شده است و برای فرزندان و نوادگانشان که تا آن وقت هنوز به دنیا نیامده بودند دعا نشده است.
اهل تشیع معتقدند اینکه پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به این چهار نفر اشاره کرد. و فرمود که اینها از اهل بیت من هستند به این معناست که بقیه، اهل بیت او نیستند و آیه منحصر به همین چهار نفر است، در جواب گوییم: اگر چنین باشد آن وقت تنها این چهار نفر جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- هستند و بقیه، جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- نیستند. پس معلوم شد که نتیجه به زیان آنهاست، و اگر اهل تشیع برای اثبات عصمت ائمه به این آیه استدلال می ‌کنند چگونه عصمت را به نفر پنجم و تا آخر می ‌رسانند؟! چه چیزی این افراد را داخل نموده و زنان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- را خارج کرده است؟! این دوگانگی و انتخاب گزینشی برای چیست؟! آیا ضابطه و معیاری ندارد؟!

ادامه دارد...

چهارم: ارادة شرعی و ارادة تقدیری:
از جمله دلایلی که نشان می ‌دهد آیة تطهیر بر عصمت کسی دلالت نمی ‌کند این است که اراده ‌ای که در این آیه آمده، تشریعی است نه تقدیری و تکوینی. باید دانست که ارادة الهی در نصوص شرعی دو نوع است:
نوع اول - ارادة تقديري و تکويني:
ارادة تکوینی عبارت است از خواست و مشیت الهی که باید تحقق یابد، و میان این اراده و كلام خدا و فرمان شرعی او هیچ ملازمتی نیست. چه بسا خداوند چیزی را اراده می ‌کند و می‌ خواهد که نمی ‌پسندد، به خاطر حکمت و اسبابی که از خود خلق می ‌باشد، مانند زنا، دروغ، کفر ورزیدن به خدا، که خداوند اینها را دوست ندارد و در شریعت به آن فرمان نداده، و بلکه از آن نهی کرده است، اما این چیزها با اجازه و خواست خداوند به وقوع می ‌پیوندند (وهیچ چیزی بدون خواست و ارادة او در این کون انجام نمی ‌شود, زیرا در غیر این صورت به ربوبیت خداوند نقص وارد می ‌شود)؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوه﴾. (الأنعام: 112).
«و اگر پروردگارت مى ‏خواست، چنين نمى ‏كردند».
و خداوند دربارة این اراده می ‌فرماید: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون﴾. (يس: 82).
«فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى ‏درنگ موجود مى ‏شود!».
﴿وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَه﴾. (الرعد: 11).
«و هنگامى كه خدا اراده سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) كند، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد».
﴿وَلاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ﴾. (هود: 34).
«هرگاه خدا بخواهد شما را (بخاطر گناهانتان) گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودى به حالتان نخواهد داشت!». پس خداوند خواسته که آنها را گمراه کند با اینکه به آن امر نکرده و گمراهی را دوست ندارد. و خداوند آن گونه که از خودش خبر داده، چنین است: ﴿إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَر﴾. (النحل: 90).
«خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى ‏دهد; و از فحشا و منكر و ستم، نهى مى ‏كند».
اما تمامی آنچه که خداوند به صورت شرعی به آن امر نموده و خواسته و دوست دارد انجام نمی ‌شود و نه همه آنچه که او از آن نهی کرده و نپسندیده انجام نمی ‌شود، و در اینجا نوبت نوع دوم اراده می‌آید؟!

نوع دوم ـ ارادة تشريعی:
ارادة شرعی به این معناست که اوامر الهی گاهی تحقق می‌ یابد و گاهی محقق نمی ‌شود، همان طور که خداوند متعال می ‌فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر﴾. (البقره: 185).
«خداوند، راحتى شما را مى ‏خواهد، نه زحمت شما را!».
تحقق یافتن مقتضای این اراده به بنده بستگی دارد اگر بنده اسبابی که این اراده را محقق می ‌نماید فراهم کند، آن اراده نیز تحقق می ‌یابد و اگر بنده در فراهم کردن اسباب کوتاهی ورزد، چیزی تحقق می ‌یابد که خداوند دوست ندارد و نمی ‌خواهد، یعنی آن را نمی ‌پسندد و به آن امر نمی ‌کند. و اموری هستند که خداوند آن را دوست دارد و به انجام آن فرمان می ‌دهد اما آن امور انجام نمی ‌شوند. خداوند آسانی را برای همة آفریده ‌هایش دوست دارد و به آن امر کرده است، و سختی را برای آفریده هایش دوست ندارد همان‌ طور که در آیة قبلی آمده و چنان که در این آیه هم بیان شده است: ﴿يُرِيدُ اللّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُم﴾. (النساء: 28).
«خدا می‌خواهد كار را بر شما سبك كند».
اما این ارادة الهی در حق بسیاری از مردم که بر خود سخت می ‌گیرند تحقق نمی ‌یابد با اینکه آنها در خطاب الهی داخل هستند که می ‌فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر﴾. (البقره: 185).
«خداوند، راحتى شما را مى‏ خواهد، نه زحمت شما را!».
و در جای دیگر می ‌فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُم﴾. (النساء: 28).
«خدا می ‌خواهد (با احكام مربوط به ازدواج با كنيزان و مانند آن،) كار را بر شما سبك كند».
خداوند از همة بندگانش خواسته تا او را عبادت کنند؛ یعنی آنها را به عبادت خویش فراخوانده و دوست دارد که عبادت او را انجام دهند اما بیشتر بندگانش این خواست الهی را اجرا نمی ‌کنند. و از طرف دیگر اموری هست که خداوند آنها را نخواسته و دوست ندارد اما آن امور به وقوع می ‌پیوندند؛ همان طور که خداوند متعال می ‌فرماید: ﴿تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَة﴾. (الأنفال: 67).
«شما متاع ناپايدار دنيا را مى‏ خواهيد; (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد، و در برابر گرفتن فديه آزاد كنيد; ولى خداوند، سراى ديگر را (براى شما) مى ‏خواهد».
پس خواستة آنها که فدیه گرفتن از اسیران بود تحقق یافت و آنچه که خدا می‌ خواست یعنی کشتن اسیران تحقق نیافت. همچنین در جای دیگری می ‌فرماید: ﴿وَاللّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُم﴾. (النساء: 27).
«خدا مى ‏خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك نمايد)».
و باز می ‌فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ﴾. (المائده: 6).
«خداوند نمی ‌خواهد بر شما سختی و دشواری قرار دهد بلکه می ‌خواهد تا شما را پاک گرداند».

پس سختی و دشواری برای بعضی پیش می ‌آید با این که خداوند آن را نمی ‌خواهد، و با اینکه خداوند پاکی را برای همه خواسته است، اما همه پاک نمی ‌گردند. در آیة مذکور همة امت مورد خطاب قرار گرفته ‌اند و این آیه کاملاً شبیه آیة تطهیر است، چون در هر دو آیه یک کلمه تکرار می ‌شود و آن ارادة تشریعی است که تحقق آن بستگی به پذیرفتن مخاطب دارد و این اراده، ارادة تکوینی و تقدیری نیست که حتماً باید به وقوع بپیوندد. برای آنکه بتوان آیة تطهیر را بر عصمت حمل کرد باید اراده‌ای که در آن آیه آمده، تقدیری و تکوینی از جانب خدا باشد، چون عصمتی که اهل تشیع آن را ثابت می ‌کنند کار خداست و این خداوند است که ائمه را ـ به قول اهل تشیع ـ معصوم قرار می ‌دهد و انسان به زور و زحمت به چنین چیزی نمی ‌رسد، اما باید گفت که هیچ دلیلی بر این امر نیست و در اصل ارادة تشریعی در آیة تطهیر مورد نظر است، چون اموری هستند که نشان می ‌دهند ارادة موجود در آیة تطهیر با ارادة تشریعی همخوانی و هیچ ارتباطی و همخوانی با ارادة تقدیری ندارد، و اضافه بر آن قرینه ‌هایی وجود دارند مبنی بر اینکه ارادة تشریعی در آن آیه مورد نظر است، نه تقدیری. این قرینه ‌ها عبارتند از:
1- حديث کساء
اگر ارادة الهی در آیة تطهیر تقدیری می ‌بود و باید تحقق می ‌یافت، پیامبر برای آنها دعا نمی ‌کرد چون آنها دیگر نیازی به دعای او نداشتند، چرا که خداوند خواسته آنها معصوم باشند و عصمت آنها را به طور قطعی مقدر کرده، پس نیازی به دعای پیامبر نبود. همچنین اگر آن آیه دربارة عصمت می ‌بود و آنها از همان اساس معصوم می ‌بودند، پیامبر –صلى الله عليه وسلم- این را می ‌دانست، پس چرا برای آنها چیزی را بخواهد که خودش در اصل تحقق یافته است؛ یعنی آن گونه که اهل تشیع معتقدند چنین امری برای اثبات چیزی است که خود آن چیز قبلاً حاصل شده است. و این از نظر علمی و از دیدگاه همة علما ممنوع می‌باشد. و به دست آوردن چیزی که خود به دست آمده، کاری لغو و بیهوده است که باید پیامبر ص را از آن منزه دانست. همچنین به ایشان می‌گوییم: آیا ائمه قبل از دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به عصمت رسیده ‌اند یا بعد از آن؟ اگر عصمت با دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به دست آمده پس آنها قبلاً معصوم نبوده ‌اند و کسی که معصوم نیست چگونه تبدیل به معصوم می ‌شود؟ و اگر قبل از دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- معصوم بوده ‌اند پس پیامبر –صلى الله عليه وسلم- چرا دعا کرد؟! و این در واقع يكى از تناقضات اهل تشيع می ‌باشد.
2- سياق کلام
کلامی که در قالب و سیاق آن نص آمده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيد﴾. (الأحزاب: 33), راهنمایی و امر و نهی است، چون با این عبارت شروع می ‌شود:
الف) راهنمايی: ﴿إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً﴾. (الأحزاب: 28).
«اى پيامبر! به»: «اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى‏ خواهيد بياييد با هديه ‏اى شما را بهره ‏مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم!».
در دنبالة آیة قبلی در صفحة قبل نوشته شود. ﴿وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً * يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً * وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحا ﴾. (الأحزاب: 29 ـ30).
«و اگر شما خدا و پيامبرش –صلى الله عليه وسلم- و سراى آخرت را مى‏ خواهيد، خداوند براى نيكو كاران شما پاداش عظيمى آماده ساخته است. اى همسران پيامبر –صلى الله عليه وسلم-! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود; و اين براى خدا آسان است و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش –صلى الله عليه وسلم- خضوع كند و عمل صالح انجام دهد».
ب) نهی: تا آنجا که می ‌فرماید: ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْل﴾. (الأحزاب: 32).
«پس به گونه ‏اى هوس ‏انگيز سخن نگوييد».
ج) امر: و در دنبالة آن می ‌فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾. (الأحزاب: 33).
«و در خانه ‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد».
سپس علت این توجیهات و رهنمودها و اوامر و نواهی را بیان می ‌کند و می ‌فرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾. (الأحزاب: 33).
«خداوند فقط مى ‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد». سپس در ادامه می‌ فرماید: ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَة﴾. (الأحزاب: 34).
«آنچه را در خانه ‏هاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش خوانده مى ‏شود ياد كنيد».

بنابر این احتمال دارد که مخاطب, آن اوامر را اطاعت کند و احتمال دارد که نافرمانی کند؛ از این ‌رو خداوند او را از نافرمانی بر حذر می ‌دارد و به فرمانبرداری تشویق می‌ نماید. بنابر این اراده در این آیه، ارادة تشریعی است؛ یعنی خداوند به آنچه دوست داشته و پسندیده امر نموده است. این بدین معنا ست که مخاطبان آیـه ـ که زنان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- هستند ـ باید بکوشند تا ارادة الهی مبنی بر پاک کردن خانه ‌ای که بدان منتسب هستند و همچنین ارادة الهی مبنی بر دور کردن پلیدی از آنان، را محقق سازند و گرنه طلاق بگیرند و از آن خانه دور شوند. ﴿فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً﴾. (الأحزاب: 28).
«بياييد با هديه ‏اى شما را بهره ‏مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم!».
و بعد از گرفتن طلاق هر چه می ‌کنند به خودشان مربوط است، چون دیگر به این خانه منسوب نیستند؛ خانه ‌ای که خداوند دوست دارد جایگا هش را بالا ببرد. و اگر در این خانه بمانند و کاری انجام دهند که به حیثیت و آوازة این خانة پاک لطمه وارد کند، عذابشان چند برابر خواهد بود. این برای آن است تا مخاطب یعنی همسران پیامبر همیشه بیدار و مواظب باشند تا خواست الهی را محقق نمایند. و اگر خواست و اراده ‌ای که در آیة مذکور بیان شده تکوینی و قطعی باشد این معنی تحقق نمی یابد. بنابر این خداوند هم از مخالفت نهی کرده و هم به فرمان ‌برداری امر نموده و اراده و خواست او ثمره ‌ای است که از آن بر می ‌آید؛ آنجا که می ‌فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾. (الأحزاب: 33).
«و در خانه ‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد; خداوند فقط مى ‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد».
هر کس ارادة موجود در این آیه را بر ارادة تکوینی و تقدیری حمل کند آن گونه است که خداوند می ‌فرماید: ﴿إِن يَتَّبِعُونَ إلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً﴾. (النجم: 28).
«تنها از گمان بى ‏پايه پيروى مى ‏كنند با اينكه «گمان‏» هرگز انسان را از حق بى ‏نياز نمى ‏كند!».
عقیده چیزی است که باید مبنا و اساس آن، امور قطعی و مسلم باشند و نمی ‌توان بنای عقیده را براساس گمان و تخمین برافراشت بنابر این نمی ‌توان آن را به عصمت تفسیر کرد مگر آنکه بگوییم به طور قطعی در اینجا ارادة تکوینی منظور است نه تشریعی، و دلیلی هم وجود ندارد که ثابت نماید به طور قطع در این آیه، ارادة تکوینی مورد نظر است. بلکه گمان راجحی هم نیست با اینکه گمان راجح در امور عقیده به اتفاق همه صلاحیت دلیل بودن را ندارد. و این گونه روشن می ‌گردد که دلالت آیه بر عصمت احتمالی است که بر پایة احتمالی دیگر قرار دارد و از این ‌رو قابل استدلال نیست.

ادامه دارد...

--------------- سخنی با مدعيان -------------------------
1 ـ آیا همسر از نظر عقلی و شرعی و عرفی از اهل بیت مرد نیست؟ آیا قرآن کریم به این امر گوشزد نکرده است که همسر موسی –عليه السلام-؛ از اهل بیت او بوده، و زن ابراهیم –عليه السلام-؛ اهل او بوده، و همسر عمران اهل او بوده است؟ بلکه همهء مردانی که بوده‌ اند و آنهایی که به دنیا خواهند آمد همسرانشان از اهل بیت آنها هستند، پس به چه دلیل همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- جزو اهل بیت او قرار نمی ‌گیرند؟ و گفته می ‌شود که از اهل بیت نیستند.
2 ـ آیا حدیث کساء (آل‌ عبا) ارتباطی با بیرون کردن امهات المؤمنین از مفهوم آیه دارد؟ نهایت حدیث آل‌ عبا این است که خویشاوندان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- نیز از اهل بیت او محسوب می‌شوند. و آن دسته از خویشاوندانی که با او در یک خانه زندگی نمی‌کردند، جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- قرار بگیرند.
3 ـ آیا آيهء تطهیر بر عصمت کسی دلالت می‌کند؟ اگر آيهء تطهیر بر این امر دلالت کند، پیش از همه همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- در اولویت قرار دارند، و این چیزی است که لغت، شریعت، عرف، عقل، سبب نزول و سیاق آیه بر آن دلالت دارند.
4 ـ اعتقاد به عصمت ائمه از ضروریات دینی و عقاید اساسی شیعة امامی است و مذهبشان بر پایة آن استوار است، پس چگونه درست است که چنین عقیده‌ای اساسی بر پایة دلیلی باشد که آن دلیل تخمینی و احتمالی است؟ باید چنین عقیدهء مهمی براساس دلایلی روشن و قطعی ارائه شود، و آيهء تطهیر به صراحت بر عصمت ائمه دلالت نمی ‌کند.
5 ـ چرا میان امامان فرق گذاشته می ‌شود، به حسن –رضي الله عنه- که از اهل بیت است، چرا فرزندان او معصوم نیستند؟
6- چرا عصمت تنها منحصر به یکی فرزندان حسین –رضي الله عنه- است و سپس تنها در نسل آن یک فرزند ادامه دارد، با اینکه همه از فرزندان حسین –رضي الله عنه- وابسته به خاندان اهل بیت هستند؛ اهل بیتی که بنا به اعتقاد شیعه آيهء تطهیر دربارهء آنها نازل شده است.

والحمد لله رب العالمین



پایان

[="Black"]

استدلال;325995 نوشت:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِيلاً وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظِيماً يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذالِكَ عَلَى اللهِ يَسِيراً وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَرِيماً يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلاتَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللهِ وَ الْحِكْمَةِ إِنَّ اللهَ كانَ لَطِيفاً خَبِيراً
مگر میشود خداوند احکامی درباره یک سری افراد بیان کند در بین این احکام به سایرین بگوید خداوند می خواهد شما را پاک کند!!! مجبورند قائل به تحریف قرآن باشند!!!

اما سوال پرسیدند که چرا
اولا اهل بیت می تواند شامل همسران و خود رسول الله باشد.همانطور که برای سایر انبیا در قران به کار رفته!
اما چرا خداوند می گوید می خواهم با اراده تشریعی خاص شما را پاک کنم!
پاسخ: خداوند برای تمام انسان ها قانونی قرار داده (تشریع) که مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلّا مِثْلَها (هر كس كار بدى انجام دهد، جز بمانند آن، كيفر نخواهد ديد)
اما خداوند در چند آیه قبل از تطهیر بیان داشته يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ (اى همسران پيامبر! هر كس از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود) و همچنین به پیامبر فرموده إِذاً لَّأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لاتَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً (اگر چنين مى كردى،ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا، و دو برابر (مجازات آنها) را بعد از مرگ، به تو مى چشانديم; سپس در برابر ما، ياورى براى خود نمى يافتى.)
بنا بر این حکم تشریعی درباره تمامی انسان ها این است که در مقابل گناه به اندازه همان گناه مجازات شوند! اما اراده تشریعی خاص خدا مخصوص اهل بیت پیامبر و خود آن حضرت این است که اگر مرتکب گناه شوید دو برابر مجازات خواهید شد و خداوند می فرماید انما (فقط) یرید الله (خدا از بیان این حکم می خواهد که) لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا

به همین دلیل است که تنها اهل بیت را بیان می کند چون حکم تشریعی عذابشان دو برابر سایرین است!! و همچون سایرین نیست!
همانطور که بعد از بیان حکم تشریعی وضو چون عام( برای اهل بیت و سایرین) است می فرماید که ما يُريدُ اللهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ(خداوند با بیان احکام وضو نمی خواهد شما را در سختی قرار دهد) وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ (و اگر قرار یاشد برداشت عصمت شود برداشت عصمت با اتمام نعمت است که برای آنان که وضو می گیرند است) لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و اما شما در جواب اینکه چرا آیه تطهیر در بین آیات همسران رسول الله است جوابی نداشتید جز اینکه بگویید قران تحریف شده!!
و برای سازگاری اراده تکوینی و اختیار هم دلایلی آوردید که جواب دادم! بنا بر این باید دوباره دلیل بیاوریدو گر نه بپذیرید که تشریعی خاص است!
اگر کارشناس های سایت وارد بحث شوند بهتر خواهد بود!

شما که داری بحث رو منحرف میکنی چون ما بر سر نوع اراده ی بیان شده در ایه بحث میکردیم ...اما بنده پاسختونو عرض میکنم:
اینکه ایه در بین ایاتی اومده که کاملا نامرتبط است رو قبلا تو همین تاپیک پاسخ دادم:
http://www.askdin.com/post318960-26.html

اما بخش اصلی صحبت!
ببینید شما نهایت تلاشتونو بکنید به این نتیجه میرسید که عذاب برای عده ای مثل همسران پیامبر و.. در قیامت بیشتر است همین.اما این هیچ ربطی به ایه ندارد.چون تکلیف بیشتر دنیایی فرق دارد با عذاب اخرت.ببینید این ایه مثل موردی نیس که در مورد پیامبر بیان کردی برای نماز شب . اون ایه ی یک حکم خاص رو به عنوان تکلیف بیشتر بیان میکند واین ایه رو اگر بخواهیم طبق نظر جناب عالی حکم شریعت بگیریم و بذاریمش به حساب اراده ی تشریعی داره یک حکم کلی رو بیان میکنه از احکام شریعت نه یک مسئله ی خاص.یعنی میگوید :"از هر گناهی"!!!! نه یک تکلیف خاص برای ترک یک گناه خاص!نه یک تکلیف خاص برای انجام یک وظیفه ی خاص!!!این در مورد هر رجسی بیان شده!و حکم به دوری از هر گونه رجس هرگز مختص گروه خاص نیست!مگر اینکه این رو دیگه حکم شریعت ندونیم و اون رو به حساب اراده تشریعی نذاریم.... باز هم میگم ایه(طبق نظر جناب عالی) داره به یک عده ی خاص میگه میخواهم و این گونه در شرع حکم کردم که فقط شما (گفتم این به خاطر انماست.که میگوید این است و جز این نیست چون تشکیل شده از یک نفی و یک اثبات است یعنی فقط شما اهل بیت و نه هیچ کسی غیر از شما) از هر گناهی دور باشید!!!در حالی که این حکم کلی شریعت مبنی بر دور بودن از هر گناه مخصوص یک عده ی خاص نیست!!!یا برای حل این مشکل راه حل دیگه ای پیدا کن یا قبول کن اراده ی تشریعی نیست!و تکوینی است!(چون این راهی بوده که شیعه برای حل این تناقض پیدا کرده!اگر میگی راه حل ما غلطه اولا باید دلیل بیاری دوم باید راه حل درست رو ارائه بدی!)

اما اینکه میگی ایه در مورد همسران پیامبر است.و البته مسئله ی اختیار و عصمت باقی ائمه...اونهام یکی یکی بهش میرسیم.
اول این بخش حل بشه بعد میبینی که امکان نداره ایه در مورد همسران پیامبر باشه!![/]

سلام

سالها قبل در سايتهاي وهابی همه این مسائل تکراری را پاسخ داده ایم چرا دوباره تکرار میکنید ؟ با تکرار مشکل حل میشود یا دقت ؟!

نقل قول:
1 ـ آیا همسر از نظر عقلی و شرعی و عرفی از اهل بیت مرد نیست؟

چرا هست همچنانکه اهل مدینه واهل یثرب واهل كتاب و ....هم اهل هستند وعام اما اهل بیت خاص است كه بقول صحابه که در صحیح مسلم و ... آمده یعنی از گوشت وخون و عصبه رسول الله هستند وشامل همان 5 نفر اهل عبا که با طلاق هم رابطه ایشان با رسول قطع نمیشود .

در قرآن نیز دربین آیاتی که بیوت است ناگهان میفرماید البیت !!!!! چرا نفرمود اهل البیوت ؟!

مثلا ميگویند آقای تهرانی چنین کتابی نوشته آیا همه تهرانی ها چنین کتابی نوشته اند ؟! یا منظور فرد خاصی است ؟

همچنین میگن فلانی اهل کتاب وکتابخوانیه ، آیا منظور اهل الکتابه ؟!

نقل قول:
آیا قرآن کریم به این امر گوشزد نکرده است که همسر موسی –عليه السلام-؛ از اهل بیت او بوده، و زن ابراهیم –عليه السلام-؛ اهل او بوده، و همسر عمران اهل او بوده است؟ بلکه همهء مردانی که بوده‌ اند و آنهایی که به دنیا خواهند آمد همسرانشان از اهل بیت آنها هستند، پس به چه دلیل همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- جزو اهل بیت او قرار نمی ‌گیرند؟ و گفته می ‌شود که از اهل بیت نیستند.

همانطور که پسر نوح از اهلش خارج شد نه از بیتش ! کسی که تقوا نداشته باشد بنص : ان اتقیتن : و : فقد صغت قلوبکما : از اهلیت خارج میشود هر چند که در بیت نبی باشد وبعکس سلمان فارسی از شدت تقوی در زمره اهل بیت در می آید !

نقل قول:
2 ـ آیا حدیث کساء (آل‌ عبا) ارتباطی با بیرون کردن امهات المؤمنین از مفهوم آیه دارد؟ نهایت حدیث آل‌ عبا این است که خویشاوندان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- نیز از اهل بیت او محسوب می‌شوند. و آن دسته از خویشاوندانی که با او در یک خانه زندگی نمی‌کردند، جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- قرار بگیرند.


خدا ورسولش بهتر از ما وشما میدانستند که چکار میکنند !!! حتی ام سلمه هم خواست وارد کسا شود اما پیامبر مانعش شد .

نقل قول:
3 ـ آیا آيهء تطهیر بر عصمت کسی دلالت می‌کند؟ اگر آيهء تطهیر بر این امر دلالت کند، پیش از همه همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- در اولویت قرار دارند، و این چیزی است که لغت، شریعت، عرف، عقل، سبب نزول و سیاق آیه بر آن دلالت دارند.

عجب پس چرا در سوره تحریم خدای متعال بشدت توبیخشان کرد واز طلاق و بسیج همه قوای هستی علیه ایشان وهمسران جهنمی لوط ونوح مثل زد !؟

نقل قول:
4 ـ اعتقاد به عصمت ائمه از ضروریات دینی و عقاید اساسی شیعة امامی است و مذهبشان بر پایة آن استوار است، پس چگونه درست است که چنین عقیده‌ای اساسی بر پایة دلیلی باشد که آن دلیل تخمینی و احتمالی است؟ باید چنین عقیدهء مهمی براساس دلایلی روشن و قطعی ارائه شود، و آيهء تطهیر به صراحت بر عصمت ائمه دلالت نمی ‌کند.

این نظر شماست اما نظر دانشمندان چیست و عملکرد معصومین چه بود و شهوترانی و ریاست طلبی وکشتار امویان وعباسیان کجا ؟

نقل قول:
5 ـ چرا میان امامان فرق گذاشته می ‌شود، به حسن –رضي الله عنه- که از اهل بیت است، چرا فرزندان او معصوم نیستند؟

الله اعلم حیث یجعل رسالته !

نقل قول:
6- چرا عصمت تنها منحصر به یکی فرزندان حسین –رضي الله عنه- است و سپس تنها در نسل آن یک فرزند ادامه دارد، با اینکه همه از فرزندان حسین –رضي الله عنه- وابسته به خاندان اهل بیت هستند؛ اهل بیتی که بنا به اعتقاد شیعه آيهء تطهیر دربارهء آنها نازل شده است.

الله اعلم حیث یجعل رسالته !

نقل قول:
والحمد لله رب العالمین

الحمد لله الذی هدانا لهذا .

بحث کامل در :

http://javdan.blogfa.com/

همچنان منتظر هستم دوستانی که پیام می دادند که اهل سنت در این تایپک در بابت آیه تطهیر سکوت کرده اند پاسخ گو باشند...

لطفا از طریق قرآن پاسخ دهید زیرا بنده از طریق قرآن استناد نموده و پاسخ دادم

قبلا پاسخهایمان را دادیم ... لذا دیگر ما را با قوم لجوج کاری نیست...

باغ بهشت;326335 نوشت:
قبلا پاسخهایمان را دادیم ... لذا دیگر ما را با قوم لجوج کاری نیست...

خوب وقتي حاضر نيستند حقيقت و واقعيت را قبول كنند نتيجه اس مي شود اين:

فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿بقره/10﴾

در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت.

مکه;326331 نوشت:
همچنان منتظر هستم دوستانی که پیام می دادند که اهل سنت در این تایپک در بابت آیه تطهیر سکوت کرده اند پاسخ گو باشند... لطفا از طریق قرآن پاسخ دهید زیرا بنده از طریق قرآن استناد نموده و پاسخ دادم

آيه جديد نازل كرده ايد كه مي گوييد فقط بايد از قرآن استناد كنيم؟

يا نه اصلا قصد شما تفرقه و دشمني است؟

من به هرجاي كلامتان نگاه مي كنم خلاف قرآن است

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ (نساء/59)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او]

خوب اگر ايمان آورده اي پس اطاعت كن، حال كه اطاعت كردي و اختلاف پيدا كردي به كتاب خدا و سنت مراجعه كن
در غير از اين خودت را مسلمان نام نبر كه آبروي مسلمان ها را برده اي
اگر قرار بر اين باشد خدا ديگر چرا گفت سنت، شما خلاف قرآن سخن مي گوييد و اين هم جواب قرآن به شماست

[=&quot]إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذالِكَ سَبيلاً كسانى كه به خدا و پيامبران او كفر میورزند، و مى خواهند ميان خدا و پيامبرانش جدايى بيفكنند، و مى گويند: به بعضى ايمان مى آوريم، و بعضى را انكار مى كنيم و مى خواهند در ميان اين [/][=&quot]دو، راهى(براى خود) انتخاب كنند[/]

مکه;326331 نوشت:
اهل بیت عزیز مصر زلیخا بود یا نه ؟پس چرا عایشه اهل البیت رسول نباشد؟!! و اگر هست پس شما چرا دوستش ندارید ؟ و شما که دوستدار اهل البیت رسول نیستید، چرا خود محبان اهل البیت مینامید؟ !!


آخيييي چه رمناتيك بود جمله شما، ديگران را نمي دانم اما اشك مرا در آورد

با اين جملات فقط خودتان را مضحكه مي كنيد جناب مكه

آخه با ژانر رمانتيك دادن به ادبيات نوشتاري كسي عقايدش تغيير نمي كند كه شما با اين كارهايتان بدنبال آن هستيد، مردم با واقعيت هاي واقعي زندگي، زندگي مي كنند و نه واقعيت هاي واهي
چه كسي عايشه رض را دوست ندارد كه شما اينگونه سخن مي گوييد، اصلا براي من جالب است كه چرا اينقدر شما سنگ عايشه رض را به سينه خود مي زنيد مگر بقيه زنان پيغمبر جز همسران ايشان نبودند كه شما فقط از عايشه سخن مي گوييد، مگر حضرت خديجه اين صديقه كبري از همسران پر منزلت حضرت رسول نبودند كه شما بر سر عايشه تعمد داريد دقيقا افكارتان مانند افكار دشمنان است از ادبياتتان مشخص است كه هدفتان تبيين حقيقت نيست بلكه به چالش كشيدن حقيقت و فرار از واقعيت و حقانيت است ميگوييد نه، پس بنشينيد تا مهر ابطال به تمامي سياه نماييتان بزنم

مکه;326331 نوشت:
چرا بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم، بیت عایشه نباشد ؟
پس وقتی خانه رسول خانه عایشه است یعنی عایشه میتواند به بیت رسول بگوید خانه من .... به خانه رسول بگوید خانه من ! دیگر شما در کدامین مدرسه علم منطق خوانده اید که او را از اهل خانه ای نمیدانید که خانه خودش است ؟ مال خودش است.

خوب سوال اول من اين است شما گفتيد كه فقط از قرآن استناد كنيم
اول به ما بگوييد كجاي قرآن نوشته كه عايشه رض همسر پيامبر است؟
شما كه اين همه عايشه، عايشه مي كنيد كجاي قرآن از عايشه نام برده و بفرماييد براي
آن كه بفهميم عايشه همسر پيامبر است و يا نيست به كجا و كدام منبع بايد رجوع كنيم؟

مکه;326331 نوشت:
علامه آیت الله العظمی برقعی (رحمه الله) در تفسیر آیه/33 سوره مبارکه احزاب می فرمایند:
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) (الأحزاب:33)
ترجمه: و در خانه‌های خود برقرار باشید و جلوه‌گری جاهلیت پیشین را پیش مگیرید و نماز را بپا دارید و زکات را بدهید و خدا و رسول او را اطاعت کنید همانا خدا می‌خواهد ناپاکی را از شما اهل این خانه ببرد و شما را کاملا پاکیزه گرداند (33)
نکات: این آیات نیز راجع به زوجات رسول خدا صلی الله علیه وسلم نازل شده و یک سیاق است و مخاطبین آیات ایشانند. جملة : «إِنِ اتَّقَيْتُنَّ» دلالت دارد که بواسطة تقوی امتیاز شما از دیگران حاصل می‌شود نه بواسطة زوجیت رسول خدا صلی الله علیه وسلم، تفوق شما بر زنان دیگر بواسطة تقوی است نه بواسطة نسبت!
بدان که مخاطب در این آیات جمع مؤنث است مگر در جملة: «لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» که مذکر آمده برای تغلیب، یعنی؛ خدای تعالی برای اینکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم را نیز مخاطب قرار دهد و او را نیز مکلف گرداند بدفع رجس، لذا او را غلبه داده و به او و زنانش خطاب جمع مذکر نموده است، چنانکه اگر کسی بر مجلسی که یک مرد و چند زن در آن باشد بخواهد سلام کند طبق عرف عرب؛ سلام علیکم می‌گوید، و مؤید مطلب آیة فوق در آیة 73 سورة هود نیز آمده است که خدا خطاب به ساره عیال ابراهیم فرمود: «أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»، که در این آیه خطاب جمع مذکر آمده برای وجود و سرپرستی ابراهیم بر ساره و برای وجود ابراهیم در آن خطاب، خطاب در این آیات نیز بملاحظة وجود رسول خدا صلی الله علیه وسلم در میان زوجاتش جمع مذکر آمده است.
میان اهل سنت و تشیع اختلافی حاصل شده که آیة 33 راجع به کیست؟ آیا مخاطب در این آیه رسول خدا صلی الله علیه وسلم با زوجاتش می‌باشد و یا رسول خدا صلی الله علیه وسلم با دختر و داماد و فرزندان دامادش یعنی؛ علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام می‌باشد؟ بنظر ما این اختلاف از تعصبات محض ایجاد شده و باید گفت: این آیه راجع به تمام زوجات و کسانی است که خانوادة رسول خدا صلی الله علیه وسلم را تشکیل می‌دادند و پاکی ایشان مطلوب بوده و آبروی رسول خدا صلی الله علیه وسلم می‌باشد، چه داماد و فرزندانش باشد و چه زنانش که اصل خطاب به ایشانست زیرا آلودگی هر یک از ایشان برای رسول خدا صلی الله علیه وسلم و نسبت به او زیبنده نیست و پاکیزگی هر یک از ایشان برای نسبت به رسول خدا صلی الله علیه وسلم مطلوب و مرغوب است، اضافه بر تکلیفی که هر یک برای خود دارند.
بعضی از دانشمندان گفته‌اند: این آیه دلالت بر عصمت اهل بیت رسول دارد، ولی باید گفت: ابدا دلالت ندارد زیرا ارادة حق‌تعالی که می‌فرماید: « يُرِيدُ اللَّهُ» یا ارادة تکوینی است و یا ارادة تشریعی، چون قرآن کتاب قانون و تشریعی است باید ارادة مذکور تشریعی باشد و نمی‌توانیم ارادة تکوینی بدانیم مگر آنکه قرینه‌ای باشد، ارادة در این آیه که خدا فرموده « يُرِيدُ اللَّهُ....» تا جملة «وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» مانند اراده‌ای است که در آیة 6 سورة مائده می‌باشد، پس از جملة فاغسلوا وجوهکم تا آخر فرموده : «يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ»
که مخاطب تمام اهل ایمان است، و از تمام اهل ایمان ارادة طهارت نموده و ارادة طهارت در این آیه قانونی و تشریعی است یعنی؛ خدا از تمام مؤمنین خواسته که پاک و پاکیزه باشند و باختیار خودشان و بدست خودشان خود را پاکیزه و پاک کنند نه بارادة تکوینی. بهر حال اگر مقصود از اراده در آیه‌ای که مربوط به اهل بیت رسول است تکوینی بود، باید در آیه، از امور تکوینی ذکری بمیان می‌آمد چنانکه در آیاتی که کلمة اراده آمده و مقصود از آن ارادة تکوینی است، در آن آیات از امور تکوینی سخن بمیان آمده است، در حالی که در این آیات امور تکلیفی و تشریعی بیان گردیده مانند آنکه می‌فرماید:«وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ» و یا « وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ ۚ »، و البته این تکالیف بر سایر اهل ایمان نیز واجب است چنانکه در آیه وضو و آیات مانند آن خدا از تمام اهل ایمان طهارت و ادای تکالیف را خواسته است و خود امامیه در زیارتی که برای حضرت حسین ساخته‌اند می‌گویند : «أشهد أنك قد أقمت الصلاة و آتیت الزکاة».
دلیل دیگر آن که ارادة تکوینی موجب جبر است همان طوری که خدا اراده کرده درخت انجیر انجیر دهد و درخت انار انار دهد و این اراده تخلف ندارد یعنی « إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ». پس فرق بین ارادة تکوینی و تشریعی این است که در ارادة تکوینی مراد حق واقع می‌شود و تخلف ندارد و بارادة بندگان موقوف نیست، ولی ارادة تشریعی و قانونی حق موکول شده به اختیار بندگان، و ممکن است مراد حق‌تعالی از اراده تخلف کند یعنی خدا از تمام مردم ارادة ایمان کرده ولی باختیار خود مردم : و مردم ارادة حق را انجام ندادند و ایمان نیاورده‌اند، همچنین طهارت، خدا از همة مردم طهارت خواسته ولی بسیاری از افراد این خواست خدا را اطاعت نکردند!
حال می‌گوئیم خدا از تمام مردم پاکی را خواسته ولی در این آیة سورة احزاب بخصوصه از اهل بیت رسول پاکی و پاکیزگی را خواسته است، باعتبار اینکه اهل بیت رسول بستگی به رسول دارند و آبروی ایشان آبروی رسول خدا صلی الله علیه وسلم است، و خدا توقعی که از ایشان دارد و تکلیفی که از ایشان می‌خواهد مؤکدتر و ذکر آن لازم‌تر بوده و لذا در این آیه تذکر داده، اما ارادة حق تکوینی نیست که ایشان بخواست خدا مجبور باشند، یعنی طهارت ایشان ذاتی و تکوینی و بارادة حق باشد نه بارادة خودشان، اگر چنین باشد که طهارت ذاتی و بجبر إلهی باشد، برای ایشان فضیلتی نیست، هر شجر و حجری از خطاء معصوم است و گناه نمی‌کند، بلکه طهارت خانوادة رسول که خدا از ایشان خواسته قانونی و شرعی و بتحصیل خود ایشان است، این تکلیفی است برای ایشان بخصوص، همانطور که داماد و فرزندان رسول باید باختیار خودشان پاک و پاکیزه باشند، زنان او نیز مکلفند وباید خود را پاک وپاکیزه کنند، چه از آلودگی‌های ظاهری و چه باطنی، و نمی‌توان گفت: مثلا أم سلمه و یا حفصه مکلف به طهارت نیستند. پس خدا قانونا و تشریعا از هر زنی از زنان رسول و از سایر بستگان و اولادشان طهارت خواسته با تأکید « تطهير» که مصدر مؤکد است برای «وَيُطَهِّرَكُمْ».
پس نزاعی که بین نویسندگان ایجاد شده که مقصود از کلمة «اهل البیت» کیست؟ یکی گفته فلان است، دیگری گفته بهمان است، این نزاع‌ها از تعصبات بوجود آمده، و باید گفت: تما خانواده و کسان رسول خدا صلی الله علیه وسلم مکلفند به تحصیل طهارت، هر کس خود را پاک و پاکیزه کرده مقام بیشتری آن هم نزد خدا دارد، و هر کس خود را آلوده نموده مقام پائین‌تری دارد و نباید این آیات إلهی را بهانه‌ای برای نزاع قرار داد، و روایاتی هم که وارد شده هر کدام موافق با قرآن باشد باید پذیرفت.
باضافه برای اینکه دانسته شود أئمة اهل بیت علیه السلام نیز از گناه مصون نمی‌باشند پاره‌ای از کلمات ایشان را می‌آوریم : حضرت علی بن الحسین علیه السلام در دعای 32 صحیفة سجادیه فرموده : «کثر علی ما أبوء به من معصیتك»، یعنی؛ بسیار است معصیت تو بر من که اقرار می‌کنم، و فرموده : «اللهم إنك أمرتنی فترکت و نهیتنی فرکبت» یعنی؛ خدایا تو مرا امر نمودی پس سر باز زدم و نهی نمودی، پس بجا آوردم، و فرموده : «کبائر ذنوب اجترحتها» یعنی؛ گناهان عظیمی که مرتکب شدم، و در دعای رمضان از خدا خواسته که : «تطهرنا به من الذنوب»، و در دعاهای 11 و 12 و 16 و 20 و 45 از صحیفه فرموده : «و اجعل ختام ما تحصی علینا کتبة أعمالنا توبة مقبولة، لا توقفنا بعدها علی ذنب اجترحناه و لا معصیة اقترفناها و لا تکشف عنا سترا سترته، لیس لحاجتی مطلب سواک و لا لذنبی غافر غیرک و اغفر ذنبی، خلصنی من الحسد و احصرنی عن الذنوب، هذا ظهری قد أثقلته الخطایا، لیس عندی ما یوجب مغفرتك، و اغفرلنا ما خفی من ذنوبنا و ما علن». و حضرت امیر علیه السلام در بعضی از دعاهای خود فرموده : «و اغفر لی ذنوبی و استر علی عیوبی، أتمنی علیک العظائم فواسوأتاه و قبیح صنیعاه! أیة جرأة تجرأت، و اغفر لی بسعة رحمتك کبائر ذنوبی، لا تفضحنی بما جنیته علی نفسی، أتوب إلیك من کل خطیئة ارتکبتها و من کل ذنب عملته و لکل فاحشة سبقت منی، و اعطنی فی مجلسی هذا مغفرة ما مضی من ذنوبی، اللهم إن عفوک عن ذنبی و تجاوزک عن خطیئتی و صفحك عن عظیم جرمی فیما کان من خطای و عمدی، اللهم إن ذنونی و إن کانت فضیعة، لا أستتم التوبه لما أعلمه من ضعفی و أن تغفر لی جمیع ما أحصیت من مظالم العباد قبلی، إلهی إن لم تنلنا ید إحسانك یوم الورود اختلطنا فی الجزاء بذوی الجحود، موقرة من ثقل الأوزار ظهورنا».
و صدها کلمات دیگر حضرت امیر و سایر ائمه علیه السلام در دعاها و نهج البلاغه و جاهای دیگر که هر کس بخواهد باید خود مراجعه کند و ببیند و بداند.
بهر حال ائمه علیه السلام چنین اظهار کرده‌اند تا مردم در حق آنان غلو ننمایند، و هیچ پیغمبر و امامی ادعای عصمت نکرده و دلیلی بر آن در کتاب خدا و سنت رسول نیست.

مهر ابطال به كليه مطالبتان

دليل: تناقض و پارادوكسيكال در ادبيات نوشتاري زيرا گفتيد

مکه;326331 نوشت:
لطفا از طریق قرآن پاسخ دهید زیرا بنده از طریق قرآن استناد نموده و پاسخ دادم

هيچ كدام از استناد هاي شما قرآني نيست پس كلامتان هم منقطع است و هم ثقه نيست هر وقت منابعتان را پيدا كريد بياييد تا با هم مباحث كنيم


مکه;326331 نوشت:
عصمت ائمه از دیدگاه شیعة امامیه یکی از ضروریات دینی و جزو مسایل عقیدتی است، چون اصل عقیدة امامت بر پایة عصمت استوار است. و هرگاه پایه که عصمت است فرو ریزد امامت که بر آن مبتنی است نیز فرو خواهد ریخت. به خاطر این شیعیان در مورد آن بسیار سخت گرفته‌اند و منکران امامت را به شدت مورد اعتراض قرار داده تا جایی که منکر امامت را کافر و از دایرة دین اسلام خارج ساخته‌اند!!
کلینی روایت می‌کند که ابوعبدالله علیه السلام گفت: هر آنچه علی آورده من به آن تمسک می‌جویم، و هر آنچه او از آن نهی کرد، من از آن باز می‌آیم. کسی که بر علی اعتراض کند گویا بر خدا و پیامبرش اعتراض کرده، و نپذیرفتن فرمان و سخن کوچک یا بزرگی از علی در حد و اندازة شرک ورزیدن به خداست .
و ابن بابویه قمی می‌گوید: «هر کس بگوید که ائمه در بعضی حالاتشان معصوم نیستند او آنها را نشناخته و هر کس آنان را نشناخته باشد کافر است» .
این روایت مستلزم این است که بیش از یک میلیارد مسلمان که بدان معتقد نیستند کافر قلمداد شوند و حکام و فرمانروایانشان تکفیر شوند و خلفای راشدین بدون استثناء کافر قرار داده شوند علاوه بر نسلهای مسلمانی که پس از آنان پی در پی آمده‌اند. چنین اعتقادی مفاسد بی‌شماری را در پی دارد که کمترین آن حرام بودن ازدواج با آنهایی که معتقد به عصمت ائمه نیستند و حرام بودن ذبیحه‌شان، و فتواهایی که خون و اموال مسلمین را مباح می‌دانند و جایز دانستن جنگیدن با مسلمانان و شورش علیه آنها می‌باشد. چنین عقیدة خطرناکی باید دلایل صریح و قاطعی داشته باشد که هیچ گونه شک و احتمالی به هیچ‌وجه بدان راه نیابد وگرنه دین بازیچة هر کسی قرار خواهد گرفت و پایه‌های آن در معرض دستخوش بازیگران قرار می‌گیرند. آیة تطهیر به صراحت بر معصوم بودن هیچ کس دلالت نمی‌کند چه برسد به اینکه بر عصمت افراد معینی دلالت نماید. و این ادعا که بر عصمت دلالت می‌کند، گمان و اشتباهی بیش نیست پس استدلال بدان درست نیست، چون هر گاه احتمال به دلیل راه یابد، استدلال به آن دلیل درست نیست وباطل است.

بنابر گفته شما حرفهايتان همش قرآنيست پس بايد اين كلام و استناد شما نيز قرآني باشد چون نيست پس باز هم تكرار مي كنم

مهر ابطال به كليه مطالبتان

زيرا گفته ايد:

مکه;326331 نوشت:
لطفا از طریق قرآن پاسخ دهید زیرا بنده از طریق قرآن استناد نموده و پاسخ دادم

مکه;326331 نوشت:
راغب اصفهانی در «مفردات ألفاظ القرآن» راجع به کلمة رجس می‌گوید:
الرجس: یعنی چیز پلید، چنان که گفته می‌شود: رجل رجس؛ یعنی مرد پلید. مردی پلید و رجال ارجاس؛ یعنی مردهای پلید

در تفسير مجمع البيان ج 20 ص 107مي گويد: رجس يعني تمام اعمال شيطاني و كاري كه رضاي خدا در آن نباشد ابن زيد هم گفته كه رجس شيطان و تمام اعمال شيطاني را شامل مي شود.


دقت كنيد همان طور كه علامه طبرسي از قول ابن عباس مي گويد رجس يعني تمام اعمال شيطاني

مکه;326331 نوشت:

رجس «پلیدی» در زبان قرآن هیچ ارتباطی با اشتباه و گناه ندارد.
در هیچ جای قرآن کلمة «رجس» بر خطای اجتهادی و اشتباه اطلاق نشده است بلکه رجس به معنای پلیدی و تعفن و امثال آن می‌باشد
.

:khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::Nishkhand:

استدلالت واقعا خنده دار است، خوردن شراب و گوشت حرام و قمار را خداوند حرام اعلام كرده و مي فرمايد اگر عكس احكام ما عملي را انجام دهيد رستگار نخواهيد شد كه همه اينها خطاهاي اجتهادي است چون خداوند احكام را در باب اجتهاد ايجاد مي كند و مي فرمايد همه اين اعمال، اعمل شيطاني است بعد شما مي گوييد خطا اجتهادي نيست، شما هنوز اجتهاد و احكام را نمي دانيد بعد نظريه پردازي مي كنيد



جناب با استدلال شما اول برويد دايره معارف عربي را بخوانيد بعد اظهار نظر كنيد


لسان العرب ج 6 ص94
رجس : الرجس : القذر ، وقيل : الشئ القذر . ورجس الشئ يرجس رجاسة ، وإنه لرجس مرجوس ، وكل قذر رجس . ورجل مرجوس . ورجس : نجس والرجس : العذاب كالرجز . التهذيب : وأما الرجز فالعذاب والعمل الذي يؤدي إلى العذاب . والرجس في القرآن : العذاب كالرجز ... ، قال أبو منصور : الرجس ههنا بمعنى الرجز ، وهو العذاب ، قلبت الزاي سينا ، كما قيل الأسد والأزد . وقال الفراء في قوله تعالى : ويجعل الرجس على الذين لا يعقلون ، إنه العقاب والغضب ، وهو مضارع لقوله الرجز ... ، قال : ما لا خير فيه ، قال أبو جعفر : إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم ، قال : الرجل الشك . ابن الأعرابي : مر بنا جماعي رجسون نجسون أي كفار . وفي التنزيل العزيز : إنما الخمر والميسر والأنصاب والأزلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه ، قال الزجاج : الرجس في اللغة اسم لكل ما استقذر من عمل...

باغ بهشت;326335 نوشت:
قبلا پاسخهایمان را دادیم ... لذا دیگر ما را با قوم لجوج کاری نیست...

بنده با آیات قرآن کذب بودن ادعایتان را ثابت کردم.
اگر می توانید آیاتی بیاورید که حقیقت شما را نشان دهد.

بنده خطاب به دوستان شیعه عرض کردم:

مکه;326418 نوشت:
نقل نوشته اصلی توسط : مکه همچنان منتظر هستم دوستانی که پیام می دادند که اهل سنت در این تایپک در بابت آیه تطهیر سکوت کرده اند پاسخ گو باشند... لطفا از طریق قرآن پاسخ دهید زیرا بنده از طریق قرآن استناد نموده و پاسخ دادم

و دوست عزیز شیعه ای جواب دادند:

kheymegahabalfazl;326418 نوشت:
آيه جديد نازل كرده ايد كه مي گوييد فقط بايد از قرآن استناد كنيم؟

داداش من سوتی نده دیگه!!!
مثلا گفته بودی از اهل سنتی...

بنده عرض کردم:

مکه;326424 نوشت:
اهل بیت عزیز مصر زلیخا بود یا نه ؟پس چرا عایشه اهل البیت رسول نباشد؟!! و اگر هست پس شما چرا دوستش ندارید ؟ و شما که دوستدار اهل البیت رسول نیستید، چرا خود محبان اهل البیت مینامید؟ !!

و دوست دو رگه ی ما فرمودند:

kheymegahabalfazl;326424 نوشت:
آخيييي چه رمناتيك بود جمله شما، ديگران را نمي دانم اما اشك مرا در آورد با اين جملات فقط خودتان را مضحكه مي كنيد جناب مكه

متاسفانه فکر کنم شما خود را مضحک پنداشته اید زیرا توجه ای نکردید که من این نوشته ها را با استناد به آیات زیر گفته بود:
قرآن درباره داستان یوسف میگوید: (لَقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آَيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ (7)
بدرستیکه در داستان یوسف و برادرانش نشانه ها برای پرسش کنندگان است.

این داستان میتواند خیلی از سوالهای ما را پاسخگو باشد و ما را از سردرگمی های بیشماری بیرون آرد ،
در این داستان صحنه ای ترسیم شده است که در آن همسر عزیز مصر بعد از اینکه درخواستش توسط یوسف رد شد سعی میکند با زور به خواسته خود برسد و یوسف فرار میکند و آن زن به دنبالش میدود و پیراهنش را پاره میکند یوسف سعی میکند در را باز کند و بگریزد که ناگهان شوهر را میبیند که در بین دو لنگه در ایستاده است.

از این منظره هولناک فورا عقل به سر آن زن باز میگردد و در فکر نجات خود میشود و میگوید:
(وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ ۚ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا) "يوسف:25"
{و در آستانه در آقاى آن زن را يافتند. آن گفت: «كيفر كسى كه قصد بد به خانواده تو كرده چيست؟
در اینجا آن زن نمیگوید سزای کسیکه به (من) نظر بد داره چیست؟ برای تحریک بیشتر شوهر میگوید: سزای آنکس که (به زن تو )نظر بد داره چیست ؟
و قرآن برای زن تو، کلمه (بِأَهْلِكَ) ( به زن تو) را بکار برده یعنی برای زن کلمه ( اهل ) را بکار گرفته پس منظور از اهل البیت، زن خانه هست یا نه؟!
اهل بیت عزیز مصر زلیخا بود یا نه ؟پس چرا عایشه اهل البیت رسول نباشد؟!! و اگر هست پس شما چرا دوستش ندارید ؟ و شما که دوستدار اهل البیت رسول نیستید، چرا خود محبان اهل البیت مینامید؟ !!

در همین داستان یوسف آمده:
(وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ) "يوسف:21"
{همان کس که یوسف را خریده بود به (زنش) گفت گرامیش بدار!}
و باز آمده:
(وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ) "يوسف:23"
{و زنی که یوسف در (بیت او) بود، از یوسف خواست که با همراهش گناه کند}
به کلمه (لِامْرَأَتِهِ) و (بَيْتِهَا) توجه کنید پس قرآن، خانه عزیز مصر را، خانه زلیخا مینامد و میگوید بیت زلیخا.... و زلیخا را زن عزیز مصر میشناسد
پس با این حساب:

چرا بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم، بیت عایشه نباشد ؟
پس وقتی خانه رسول خانه عایشه است یعنی عایشه میتواند به بیت رسول بگوید خانه من .... به خانه رسول بگوید خانه من ! دیگر شما در کدامین مدرسه علم منطق خوانده اید که او را از اهل خانه ای نمیدانید که خانه خودش است ؟ مال خودش است.


پس باید بگویم این شما بودید که قرآن را به مضحکه گرفتید برادر دو رگه

موضوع قفل شده است