جمع بندی عصمت حضرت فاطمه ی زهرا (س)

تب‌های اولیه

405 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

دوستار اهل بیت;324973 نوشت:
از آنچه گذشت مي‏توان نتيجه گرفت كه اگر چه خداي سبحان ارادهٴ تكويني بر عصمت ﴿أهل البيت﴾ دارد، ليكن اين اراده، از آنان سلب اختيار نمي‏كند، بلكه خدا تكويناً خواسته است كه آنان را از راه وسيلهٴ خاص به مقام عصمت برساند

خداوند اراده تکوینی بر اقامه نماز داشته باشد و خداوند تکوینا خواسته که من با اختیار خود نماز بخوانم یعنی با اختیار وسایل خاص را برای نماز برگزینم!!
پس دستور به نماز هم تکوینی است!!!!!! این ها بازی با کلمات است نه تفسیر قرآن!!! با عرض معذرت!

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

استدلال;324934 نوشت:
احسنت...اگر من استفاده می شد می تونستیم نتیجه بگیریم که اراده خدا شامل افراد خاص است(5 تن) و شامل تمام اهل بیت نمی شود! اما آیا الان با قرآن می توان نتیجه گرفت؟!

[="arial black"][="darkgreen"]چون فعل تطهير با عن متعدي ميشود
اگر با عن متعدي بشود به معناي زدودن و دور کردن هست
ذهب عنه پاک کرد
ذهب منه فرو رفتن
دوستان گرامی مطالب رو غلط به مردم نرسونید با شما نیستم اقای استدلال با همه هستم.[/]
[/]
استدلال;324934 نوشت:
در ضمن رابطه اراده تکوینی و تشریعی با اختیار را هم بیان نکردید!

[="arial black"][="darkgreen"]اراده تشريعي يعني اراده خداوند از راه شريعت بيان شده باشد
مثلا
خداوند اراده کرده بندگان نماز بخوانند
و اين خواست و اراده را از راه
تشريع بيان نموده
اراده تکويني
از کون ميايد
يعني ايجاد
خداوند هر نوع اراده تکويني بخواهد
اونو امر کميکند
اذا اراد شيعا ان يقول له کن فيکون
خوب طبق تعریف بالا از ارداه تکوینی و تشریعی باز همان جوابی رو که عرض کردم می گویم.
[/]
[/]
استدلال;324934 نوشت:
شما که به حروف دقت می کنید به افعال هم دقت می کنید؟!
سوالی دارم آیا قبل از نزول آیه تطهیر اهل بیت به قول شما معصوم بودند؟طبق اعتقادات شما جوابتان نمی تواند چیزی جز بله باشد پس می گویم چرا خداوند جمله خبری نیاورد که انما اراد الله لاذهب عنکم الرجس اهل البیت و طهرکم تطهیرا؟! ولی به جای آن می گوید خداوند می خواهد که رجس را از شما دور کند (نه دور کرد) و شما را قطعا پاک کند ( نه پاک کرد) مگر معصوم نبودند؟!
در ضمن رابطه اراده تکوینی و تشریعی با اختیار را هم بیان نکردید!

[="arial black"][="darkgreen"]خداوند گاها
اراده هاي خود را به صورت فعل مياورد
در صورتي که
بايد جمله بايد يا به صورت سوم شخص
خطاب ميکند
چون فاعل
اين جمله
الله است
در زبان عربي
علم و اسم
ازش معامله غائب
مفرد
مفرد ميکنند
به نقل از استاد بنده ایت الله حقجو
[/]
[/]

[="RoyalBlue"]

شریعت عقلانی;324965 نوشت:
با سلام خدمت همه دوستان.
این مسئله در تاپیک مصومیت انبیا طرح شد و به این نتیجه رسیدیم که منشا عصمت علم است نه فعل. یعنی اینکه خداوند با اعطای علمی خاص به پیامبر و اولیا باعث شده که آنها به حقیقت گناه واقف گردند.
حال سوال این جاست که آیا چه رابطه ای بین علم و عمل برقرار است. آیا لزوما انسان به هر چه که علم دارد عمل می کند؟ همه می دانیم که هیچ کس مثل پزشکان علم به ضررهای سیگار ندارد. ولی بسیاری از آنها سیگار می کشند. در صورتی که انسان های دیگری وجود دارند که علمی در این زمینه ندارند ولی به سمت سیگار نمی روند. همین امر نشان می دهد علم و عمل لازم و ملزوم همدیگر نیستند. انبیا و اولیا هم اگر علمی خاص داشته باشند ( که باید در این زمینه بحث جداگانه ای شود ) باز هم امکان بروز خطا از آنها به صفر نمی رسد.

منشاء عصمت:علم به مفاسد گناه،محبت الهی،نیروی خرد،اراده و انتخاب،علم و اراده....برای هر کدام توضیحاتی هست که در صورت تمایل سوال خود را بپرسید تا پاسخ دهم[/]

باغ بهشت;324975 نوشت:
نخست اینکه چه عامل و یا عواملی موجب میشه معصومین در مقام عمل،به اختیار خود آلودگی را رها کنند؟

علم به حقیقت عمل! ولی آیا فقط این علم مخصوص معصومین است؟
باغ بهشت;324975 نوشت:
اگه دو ماده سمی را به دو نفر بدیم و تنها یکی از آن دو را از سمی بودن ماده مطلع کنیم،طبیعی است که آن کس که علم به سمی بودن ماده دارد از خوردن آن پرهیز میکنه،و البته این اجتناب اختیاری می باشد!یعنی هیچ عاملی از خارج او را مجبور به پرهیز از ماده سمی نکرده است.با اینهمه روشن است که نمیتوان او را تحسین کرد و آن دیگری را نکوهش کرد!!!زیرا اعطای این علم به یکی از آن دو نفر موهبتی بوده که بی هیچ مقدمه و شایستگی اختیاری یه او عطاشده است.به حتم اگر این آگاهی به هرکس دیگری داده میشد او نیز اختیارا از خوردن آن ماده سمی اجتناب میکرد.

این قسمت را تقریبا قبول دارم!

استدلال;324955 نوشت:
تو ادعا کردی که حرف طباطبایی صحیح است و قرآن تحریف شده!

من چه موقع چنین حرفی رو زدم. این کتاب علمای سنی است

استدلال;324972 نوشت:
آیا این علم فقط مخصوص پیامبران است و به سایرین نمی تواند داده شود؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی.
پاسخ شما را به نقل از جناب شعیب کارشناس سایت می دهم :
شعیب;314242 نوشت:
و در آيه مورد بحث (‌113 نسا ) مى‏بينيم كه خداى تعالى در خطابش به شخص رسول خدا (ص) مى‏فرمايد:" وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ" " كتاب و حكمت بر تو نازل كرد، و علمى به تو تعليم داد كه خودت از راه اكتساب هرگز آن را نمى‏آموختى"

این آیه می رساند که علمی وجود دارد که خداوند آن را منحصر در انبیا و اولیا کرده است و مردم عادی ار راه اکتساب نمی توانند آن را کسب کنند. البته عرض شد که در این مورد باید بیشتر بحث شود. به هر حال با اعتقاد به این علم هم عصمت آنان اثبات نمی شود.

[="RoyalBlue"]

استدلال;324979 نوشت:
علم به حقیقت عمل! ولی آیا فقط این علم مخصوص معصومین است؟
بنده چنین چیزی نگفتم و تنها یک عامل به تنهایی سبب نمیشود تا فرد اختیارا به سمت الودگی نرود.در پاسخ به جناب شریعت عقلانی منشاء عصمت را گفته ام.[/]

استدلال;324972 نوشت:
آیا این علم فقط مخصوص پیامبران است و به سایرین نمی تواند داده شود؟

با سلام.

نیازی به دادن این علم به افرادی غیر از پیامبر و امام و کسی که دارای مقام ولایت است نیست.
لطفاً به حدیث زیر که از امام رضا(علیه السلام) است دقت کنید:

امام رضا درباره ی این نکته که چرا ائمه ی طاهرین در پاسخ به پرسش ها درمانده و در مناظره ها و احتجاج ها سرگردان نمی شوند می فرمایند:
«همانا هرگاه خداوند برای [اصلاح] امور سایر بندگان برگزیند سینه اش را برای این امر گشاده میکند و به دلش چشمه های حکمت را می سپرد و دانش را به نحو ویژه به وی الهام می کند ؛ به همین روی در جواب ها درمانده نمی شود و از صواب باز نمی ماند و سرگردان نمی شود.
پس او معصوم است و از ناحیه ی خداوند تأیید شده و توفیق یافته و استوار گشته. وی از خطا و لغزش و سقوط در امان است.[="seagreen"] خداوند وی را با این اوصاف ویژه کرده تا حجت بندگان و گواه آفریده ها باشد.[/] [آری] این فضل خداوند است که به هر که بخواهد عطا می کند و خدا دارای فضل بسیاری است».
کلینی،کافی، ج1 ، ص 202 و 203

پس این علمی که باعث عصمت می شود فقط به افرادی که طبق حکمت الهی نیاز به عصمت دارند داده می شود.نه همه ی افراد.

استدلال;324976 نوشت:
خداوند اراده تکوینی بر اقامه نماز داشته باشد و خداوند تکوینا خواسته که من با اختیار خود نماز بخوانم یعنی با اختیار وسایل خاص را برای نماز برگزینم!!
پس دستور به نماز هم تکوینی است!!!!!! این ها بازی با کلمات است نه تفسیر قرآن!!! با عرض معذرت!

خوب فعلاً که ارده اش بر نماز خواندن من و شما ، ارده ی تشریعی است ، نه تکوینی.

چرا دو مسئله را با هم قاطی کرده اید؟
نماز چه ربطی به عصمت دارد؟لطفاً خلط موضوع نکنید.
نماز وظیفه است ، اما عصمت که وظیفه نیست ، بلکه موهبتی است از خدا بر بندگان خاصش تا آن بندگان بتوانند الگویی کامل و بی نقص برای سایر مردم باشند و همچنین حجت خدا بر مردم باشند(حدیث امام رضا).

دوستار اهل بیت;324985 نوشت:
نیازی به دادن این علم به افرادی غیر از پیامبر و امام و کسی که دارای مقام ولایت است نیست.

با این اوصاف جواب نقل قول زیر را چه میدهید؟!
باغ بهشت;324975 نوشت:
اگه دو ماده سمی را به دو نفر بدیم و تنها یکی از آن دو را از سمی بودن ماده مطلع کنیم،طبیعی است که آن کس که علم به سمی بودن ماده دارد از خوردن آن پرهیز میکنه،و البته این اجتناب اختیاری می باشد!یعنی هیچ عاملی از خارج او را مجبور به پرهیز از ماده سمی نکرده است.با اینهمه روشن است که نمیتوان او را تحسین کرد و آن دیگری را نکوهش کرد!!!زیرا اعطای این علم به یکی از آن دو نفر موهبتی بوده که بی هیچ مقدمه و شایستگی اختیاری یه او عطاشده است.به حتم اگر این آگاهی به هرکس دیگری داده میشد او نیز اختیارا از خوردن آن ماده سمی اجتناب میکرد.

[="Red"]توضیح علم به مفاسد گناه:در نگاه معصومین مفسده ی گناه چنان اشکار است که گویا آنرا می بیند .برای نزدیکتر شدن مطلب به ذهن،مثال میزنم:اگر کسی "بداند" است زدن به سیم برق موجب کشته شدنش میشه بی شک از تماس با آن دوری میکند حتی فکر دست زدن به آنرا هم نمیکند.حال اگه فرض شود کسی عواقب کارهای زشت و صورتهای واقعی اعمال را ببیند قهرا این اگاهی او موجب مصونیتش از گناهان نخواهد شد؟البته علم و اگاهی دارای نراتبی است که مرحله ی عالی آن موجب عصمت مطلقه میگردد. دومین عامل محبت الهی است:مرحله ی عالی عبادت،محبت و عشق به خداست؛شماری از علماء در رسالیه های عملیه ی خویش به بطلان عبادتی که از روی ترس باشد فتوا داده اند(یا شوق به ثواب) و در روایات نیز به این مطلب اشاره شده.یعنی نمیتوان منشاء عصمت را طمع در سعادت و یا وحشت از شقاوت اخروی دانست.به بیان دیگر هر گاه انسان غرق مشاهده ی کمال و جلال الهی گردد و عشق به خداوند سراپای وجود او را فراگیرد آنگاه است که جز به محبوب خویش نمی اندیشد و جز کسب رضای او اهتمامی ندارد.[/]

استدلال;324991 نوشت:
با این اوصاف جواب نقل قول زیر را چه میدهید؟!

متوجه این نیستم که چرا باید به نقل قولی که شما آورده اید جواب بدهم.

باغ بهشت;324978 نوشت:
منشاء عصمت:علم به مفاسد گناه،محبت الهی،نیروی خرد،اراده و انتخاب،علم و اراده....برای هر کدام توضیحاتی هست که در صورت تمایل سوال خود را بپرسید تا پاسخ دهم

با سلام.
عزیز بزرگوار بنده مسئله را خیلی روشن بیان کردم. عرض شد چگونه علم به خوب یا بد بودن عملی می تواند ارتکاب یا عدم ارتکاب به آن را به طور صد در صد و مطلق تضمین کند.
برای این مسئله هم مثالی زدم : پزشکان با وجود اینکه ضررهای بسیار زیاد سیگار کشیدن را می دانند ولی باز به انجام آن مبادرت می ورزند.
در مورد این علم چند چیرز باید پاسخ داده شود :
1. کیفیت و کمیت این علم. توضیح اینکه درست است که خدا گفته چیزهایی را که نمی توانستی اکتساب کنی ما به تو آموختیم ولی آیا همه چیز را به او آموخت؟ مثلا می تواند خوب یا بد بودن اعمال را به پیامبر بیاموزد بدون اینکه حقیقت اعمال را برایش مکشوف گرداند.
2. در صورت قبول وجود این علم خاص ( حقیقت گناه ) در پیامبر و اولیا 2 اشکال پدید می آید :
اشکال اول : چگونه این علم عمل را تضمین می کند؟
اشکال دوم : آیا با وجود این علم بندگان خدا نمی تواند به خدا احتجاج کنند که پیامبر که به درجات بالا ( اختیارا) رسید علمی داشت که ما نمی توانستیم داشته باشیم و از راه اکتساب هم بدست نیاورده بود حال اگر ما هم این علم را داشتیم از گناه دوری می کردیم. توضیح اینکه هم باید اکتساب علم ارادی باشد و هم عمل به آن. در هر کدام اراده و اختیار پیامبر را حذف کنیم اسوه بودن ایشان دچار تزلزل می شود.
با تشکر.

[="DarkOrchid"]

شریعت عقلانی;325011 نوشت:
با سلام.
عزیز بزرگوار بنده مسئله را خیلی روشن بیان کردم. عرض شد چگونه علم به خوب یا بد بودن عملی می تواند ارتکاب یا عدم ارتکاب به آن را به طور صد در صد و مطلق تضمین کند.
برای این مسئله هم مثالی زدم : پزشکان با وجود اینکه ضررهای بسیار زیاد سیگار کشیدن را می دانند ولی باز به انجام آن مبادرت می ورزند.
در مورد این علم چند چیرز باید پاسخ داده شود :
1. کیفیت و کمیت این علم. توضیح اینکه درست است که خدا گفته چیزهایی را که نمی توانستی اکتساب کنی ما به تو آموختیم ولی آیا همه چیز را به او آموخت؟ مثلا می تواند خوب یا بد بودن اعمال را به پیامبر بیاموزد بدون اینکه حقیقت اعمال را برایش مکشوف گرداند.
2. در صورت قبول وجود این علم خاص ( حقیقت گناه ) در پیامبر و اولیا 2 اشکال پدید می آید :
اشکال اول : چگونه این علم عمل را تضمین می کند؟
اشکال دوم : آیا با وجود این علم بندگان خدا نمی تواند به خدا احتجاج کنند که پیامبر که به درجات بالا ( اختیارا) رسید علمی داشت که ما نمی توانستیم داشته باشیم و از راه اکتساب هم بدست نیاورده بود حال اگر ما هم این علم را داشتیم از گناه دوری می کردیم. توضیح اینکه هم باید اکتساب علم ارادی باشد و هم عمل به آن. در هر کدام اراده و اختیار پیامبر را حذف کنیم اسوه بودن ایشان دچار تزلزل می شود.
با تشکر.

اولا داشتن علم به تنهایی کافی نیست .داشتن علم شرط لازم هست اما شرط کافی نیست!!!به قول خودتان پزشکان از حقیقت ضررهای سیگار اگاهند اما بعضیاشونو میبینیم که سیگار میکشن!انبیاء هم علم دارند و هم اراده و داشتن یکی از اینها به تنهایی نمیتواند سبب عصمت انها شود.انسان موجودیست که فطرتا طالب کمال و سعادت خویش است و برای رسیدن به آن تلاش میکند.سیر و حرکت انسان برای رسیدن به کمال نهایی خویش،اختیاریست؛یعنی ادمی باید با اختیار خود راهها و اسباب مناسبی که عقل و وحی برای وصول به کمال مطلق در اختیار او قرار داده اند برگزیند.پاسخ اشکال دوم در پست بعد[/]

[="DarkOrchid"]برخی گفته اند اینکه خداوند تنها عده ی خاصی از انسانها را از این موهبت برخورد کرده به دلیل استعداد و قابلیت خود انهاست.زیرا استعداد انسانها متفاوت است و عدل خدا نیز اقتضای برابری و یکسانی استعدادها را ندارد.وگرنه می بایست خداوند انسانها و حیوانات را به یک گونه می افرید!بلکه عدل الهی بدان معناست که تکلیفی که از هرکس میخواهد مطابق با استعداد او باشد؛دومین دلیلی که میشه بهش تکیه کرد اینه که خدا میدونسته که عده ای ازبندگانش به اختیار خود هرچند با استعدادی در حد سایر افراد،بیش از دیگران و در بالاترین حد ممکن از استعداد خود بهره برداری میکنند.این شایستگی و منزلتی که این افراد با سیر اختیاری خویش بدان رسیدند سبب شد که خداوند تفضلا این پاداش و موهبت ویژه را به آنها عطا نماید و انان را از علم و اراده ای برخوردار کند که به واسطه ی آن به مصونیت کامل و مطلق برسند تا در پرتو آن راهنمایانی موثق و مطمئن برای همه افراد بشر گردند.به عبارت دیگر اعطای این موهبت معلول شایستگیهای انان است نه محصول استعداد جبری ایشان!و حکمت اعطای چنین موهبتی علاوه بر پاداش به خود انها فراهم نمودن وسایل هدایت برای سایر انسانها است؛(به دعای ندبه ص 704 مفاتیح الجنان رجوع شود)...[/]

باغ بهشت;325015 نوشت:
اولا داشتن علم به تنهایی کافی نیست .داشتن علم شرط لازم هست اما شرط کافی نیست!!!به قول خودتان پزشکان از حقیقت ضررهای سیگار اگاهند اما بعضیاشونو میبینیم که سیگار میکشن!انبیاء هم علم دارند و هم اراده و داشتن یکی از اینها به تنهایی نمیتواند سبب عصمت انها شود.انسان موجودیست که فطرتا طالب کمال و سعادت خویش است و برای رسیدن به آن تلاش میکند.سیر و حرکت انسان برای رسیدن به کمال نهایی خویش،اختیاریست؛یعنی ادمی باید با اختیار خود راهها و اسباب مناسبی که عقل و وحی برای وصول به کمال مطلق در اختیار او قرار داده اند برگزیند

با سلام مجدد و تشکر بابت پاسخ های عالمانه شما.
می دانیم که علم از طریق وحی یا الهام به پیامبر می رسد. مسیر اعطای علم مشخص است. ولی مسیر اعطای این اراده کمی مبهم است. باید بیشتر توضیح دهید که خداوند چگونه این اراده را به اولیا می دهد که اختیار از آنها سلب نمی شود.
باغ بهشت;325019 نوشت:
برخی گفته اند اینکه خداوند تنها عده ی خاصی از انسانها را از این موهبت برخورد کرده به دلیل استعداد و قابلیت خود انهاست.زیرا استعداد انسانها متفاوت است و عدل خدا نیز اقتضای برابری و یکسانی استعدادها را ندارد.وگرنه می بایست خداوند انسانها و حیوانات را به یک گونه می افرید!بلکه عدل الهی بدان معناست که تکلیفی که از هرکس میخواهد مطابق با استعداد او باشد؛دومین دلیلی که میشه بهش تکیه کرد اینه که خدا میدونسته که عده ای ازبندگانش به اختیار خود هرچند با استعدادی در حد سایر افراد،بیش از دیگران و در بالاترین حد ممکن از استعداد خود بهره برداری میکنند.این شایستگی و منزلتی که این افراد با سیر اختیاری خویش بدان رسیدند سبب شد که خداوند تفضلا این پاداش و موهبت ویژه را به آنها عطا نماید و انان را از علم و اراده ای برخوردار کند که به واسطه ی آن به مصونیت کامل و مطلق برسند تا در پرتو آن راهنمایانی موثق و مطمئن برای همه افراد بشر گردند.به عبارت دیگر اعطای این موهبت معلول شایستگیهای انان است نه محصول استعداد جبری ایشان!و حکمت اعطای چنین موهبتی علاوه بر پاداش به خود انها فراهم نمودن وسایل هدایت برای سایر انسانها است؛(به دعای ندبه ص 704 مفاتیح الجنان رجوع شود)...

بسیار عالی بود. ممنون. در واقع به نوعی می توان گغت مرتبه وجودی انسانها با هم متفاوت است و مرتبه وجودی اولیا هم بالاترین است. با وجود اینکه این مسئله را نمی توان اقامه برهان برای عصمت انبیا قبول کرد ولی می توان آن را بهترین ایده برای تشریح این مسئله دانست. حال چند مسئله :
مطلب بالا این را اشاره می کند که خداوند می دانسته پیامبران و اولیا خدا چنان اراده ای دارند که می توانند با اختیار خود با درجات بسیار بالا نایل آیند و آن ها را برای هدایت بشر انتخاب کرد و علمی هم به آنها داد که بتوانند مایه هدایت بشر گردند. خوب تا اینجا صحیح و بسیار عالی. ولی سوال اینجاست مطلق کردنش برای چیست؟ چرا خدا که می دانسته آنها با اختیار خود به بالاترین درجه می رسند دیگر چرا مطلقش کرد؟ باز هم می گویم اعتقاد به مطلق بودن عدم ارتکاب گناه اسوه بودن اولیا را دچار مشکل می کند.
بگذارید مثالی عینی بزنم : بنده موارد بسیاری را شاهد بودم که وقتی برای هدایت و ارشاد شخصی به اعمال و رفتار پیامبر و اولیا استناد می کردم با این جواب مواجه می شدم که آنها معصوم بودند و ما نیستیم. یعنی آنقدر آنها را دست نیافتنی کردیم که انگیزه برخی از مردم را برای بالا رفتن و به تعالی رسیدن از آنها گرفتیم.
مورد بعدی اینکه حدیثی از پیامبر خواندم که می فرمود : برای خدا بندگانی است که اگر چه نبی نیستند ولی نبوت به وجود آنها غبطه می خورد. این حدیث این را می رساند که راه برای رسیدن به مقام و منزلت پیامبران باز است و صرفا جنبه ماموریتی مقامشان است که قابل تحصیل نیست.
با تشکر فراوان از توجه شما.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;325028 نوشت:
بنده موارد بسیاری را شاهد بودم که وقتی برای هدایت و ارشاد شخصی به اعمال و رفتار پیامبر و اولیا استناد می کردم با این جواب مواجه می شدم که آنها معصوم بودند و ما نیستیم. یعنی آنقدر آنها را دست نیافتنی کردیم که انگیزه برخی از مردم را برای بالا رفتن و به تعالی رسیدن از آنها گرفتیم.

حرفتان را كاملا قبول دارم اما چون مقصر اين موضوع مردم نيستند بلكه ما هستيم به خاطر نداشتن بضاعت علمي كافي در مسائل اعتقادي خيلي از مطالب را به عصمت آنها نصبت مي دهيم مثل دكتراني كه پيش آنها مي رويم و وقتي نمي توانند رصد و رويت بيماري كنند و علت علمي آن را مطرح كنند سريعا مي گويند مشكل شما مشكل اعصاب است شما مشكل اعصاب داريد
در صورتي اگر مردم بدانند آنها هم مثل ما قدرت اختيار و انتخاب دارند هرگز اينگونه سخن نمي گفتند

شرعت عقلاني;324972 نوشت:
منشا عصمت علم است نه فعل

جناب شريعت عقلاني منشا عصمت هم علم است و هم فعل
فعل يعني انجام فرايض الهي
علم يعني دانست مضرات و منفعات، افعال و اعمال
پس اگر كسي تشريعا بخواهد به عصمت برسد و يا تكوينا عصمتي كه به او رسيده بخواهد حافظ او باشد(يعني عذابي بر او نازل نشود) بايد هر دوي اين ها را رعايت كند و اين دو لازم و ملزوم هم هستند

اگر متوجه نشديد آيه قرآن برايتان بياورم

[="DarkOrchid"]

شریعت عقلانی;325028 نوشت:
با سلام مجدد و تشکر بابت پاسخ های عالمانه شما.
می دانیم که علم از طریق وحی یا الهام به پیامبر می رسد. مسیر اعطای علم مشخص است. ولی مسیر اعطای این اراده کمی مبهم است. باید بیشتر توضیح دهید که خداوند چگونه این اراده را به اولیا می دهد که اختیار از آنها سلب نمی شود.

بسیار عالی بود. ممنون. در واقع به نوعی می توان گغت مرتبه وجودی انسانها با هم متفاوت است و مرتبه وجودی اولیا هم بالاترین است. با وجود اینکه این مسئله را نمی توان اقامه برهان برای عصمت انبیا قبول کرد ولی می توان آن را بهترین ایده برای تشریح این مسئله دانست. حال چند مسئله :
مطلب بالا این را اشاره می کند که خداوند می دانسته پیامبران و اولیا خدا چنان اراده ای دارند که می توانند با اختیار خود با درجات بسیار بالا نایل آیند و آن ها را برای هدایت بشر انتخاب کرد و علمی هم به آنها داد که بتوانند مایه هدایت بشر گردند. خوب تا اینجا صحیح و بسیار عالی. ولی سوال اینجاست مطلق کردنش برای چیست؟ چرا خدا که می دانسته آنها با اختیار خود به بالاترین درجه می رسند دیگر چرا مطلقش کرد؟ باز هم می گویم اعتقاد به مطلق بودن عدم ارتکاب گناه اسوه بودن اولیا را دچار مشکل می کند.
بگذارید مثالی عینی بزنم : بنده موارد بسیاری را شاهد بودم که وقتی برای هدایت و ارشاد شخصی به اعمال و رفتار پیامبر و اولیا استناد می کردم با این جواب مواجه می شدم که آنها معصوم بودند و ما نیستیم. یعنی آنقدر آنها را دست نیافتنی کردیم که انگیزه برخی از مردم را برای بالا رفتن و به تعالی رسیدن از آنها گرفتیم.
مورد بعدی اینکه حدیثی از پیامبر خواندم که می فرمود : برای خدا بندگانی است که اگر چه نبی نیستند ولی نبوت به وجود آنها غبطه می خورد. این حدیث این را می رساند که راه برای رسیدن به مقام و منزلت پیامبران باز است و صرفا جنبه ماموریتی مقامشان است که قابل تحصیل نیست.
با تشکر فراوان از توجه شما.
و من الله توفیق

مساله اینجاست که معصومین علیهم السلام "انسان برتر " هستند نه "برتر از انسان"! انسان برتر بودن با برتر از انسان بودن متفاوت است؛آمها همچون دیگران غذا میخورند و برای تامین معاش تلاش و کوشش کرده و برای رفع خستگی استراحت مینمودند.به عبارتی "قل انما انا بشر مثلکم یوحی" بودند !مثالهای بالا نشان دهنده ی بشر بودن آنهاست-انبیا انسانهایی بودند که شایستگی ارتباط با وحی را دارا بودند؛از این رو مدارج والای انسانی را گذراندند که درک آن برای بشر عادی دشوار و یا غیر ممکن است!!![/]

[="DarkOrchid"]و اما در مورد اراده.....نظریه ای هست که میگوید عصمت و تقوا از یک ریشه اند!!!به این بیان که تکرار اعمال خیر موجب پیدایش ملکه ی عدالت و تقوی میگردد و عصمت مطلقه شدت همان ملکه است؛این نظریه به مساله اراده و انتخاب تاکید می ورزد و حتی پیدایش علم کامل به حقایق هستی و زشتی گناهان را معلول اراده ی نیرومند معصومین میداند!عامل اصلی و ریشه واقعی ملکه ی عصمت اراده و انتخاب انسان است و همین اراده و انتخاب است که با تکرار عمل صالح و اجتناب از محرمات،انسان را ....به مرتبه تقوا و .....از مرتبه تقوا به مرتبه یقین میرساند/و انسان با وصول به مرتبه یقین که نقطه اوج تکامل ادمی است نه تنها حقایق هستی و از جمله مفاسد محرمات را میداند بلکه می یابد و لمس میکند؛پس تکامل اختیاری انسان همواره و در همه مراحل مرهون دو رکن اساسی علم و اراده است؛آری،تاثیر متقابل این دو عامل در تقویت یکدیگر نیز قابل انکار نیست![/]

جناب باغ بهشت يك جمله فرموديد كه بسيار خوشمان آمد انشا الله كه با اهل بيت محشور شويد

معصومین علیهم السلام "انسان برتر " هستند نه "برتر از انسان"

بسم الله الرحمن الرحیم

kheymegahabalfazl;324842 نوشت:
عليكم سلام
منم نگفتم كه شما گفتي مختص زنان هست، مي گويم اگر براي زنان باشد بايد ضمير مونث داشته باشد وقتي مونث ندارد يعني براي زنان پيغمبر نيست و ضمير موجود در ان مذكر است پس اصلا زنان يغمبر را شامل نمي شود.


سلام به kheymegahabalfazl گرامی
دلیل اینکه ضمیر مذکر امده واژه اهل هست مانند :

يقولون ربنا اخرجنا من هذه القريه الظالم اهلها

مییینید که قریه مونث است ولی واژه ی الظالم به جای الظالمه امده

نقل قول:
خوب شما كه روايتي بهتر از قرآن نمي شناسي اولا خود قرآن فرموده كه در زمان اختلاف به سنت رجوع كنيم بعد شما مي گوييد بهتر از قرآن نمي شناسم
در ضمن به من بگوييد ببينم در كجاي قرآن تعيين ركات نماز كرده؟
البته نمي خواهم بحث را منحرف كنم منظورم اين است بايد به سنت رجوع كنيم اما كجاي قرآن تعيين ركات كرده و تاييد كننده 17 ركات يوميه هست؟
خوب اين روش خوبي براي مباحثه نيست البته قبول دارم كه روايات بايد متواتر و معتبر و مثوق باشد.


اگر بخواهم جواب این سوال را بدهم یک بحث دیگری میشود فقط در همین حد که بدانید که سنت جامع از اسم آن مشخص است یعنی سنت جمع کننده نه سنتی که در آن اختلاف وجود دارد تعداد رکعات و سجود نماز جمع کننده هست و اختلافی بر سر آن نیست .اما بحثی که میکنیم اختلاف در آن وجود دارد .

پست شماره 179 شما هم اکثر جوابهایتان را بر این اساس گذاشتید که بنده عرض کردم مختص زنان است در حالی که گفتم مختص زنان نیست که ضمیر مونث بیایید (دقت کنید لطفا)

هر چند که در همان جوابهایتان باز خطا وجود دارد مثلا اینچنین نتیجه گرفتید: چون آیه شامل پنج تن میشود پس تکوینیست .

نقل قول:
در غير اين صورت چون براي 5 تن هست خودتان جواب خودتان را داديد كه اين آيه تكوينيست و نه تشريعي

و یا :
نقل قول:
خدا مي فرمايد كه ما اراده كرده ايم (يُرِيدُ اللَّهُ)

سوال: خداوند چه اراده اي كرده؟

جواب: اراده ي از بين بردن آلودگي اهل بيت (لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ) و پاكيزه كردن اهل بيت (وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)

و وقتي خداوند اراده به امري كند محقق مي شود

بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ

دوست عزیز فکر کنم این موردی که عرض کردید ربطی نداشت چون بحث بنده بر سر اراده تشریعی هست .بله خداوند اگر چیزی بخواهد به راحتی انجام میدهد اما ایه از فضایی که در آن قرار گرفته مشخص است که تشریعی هست و همچنین دلایلی که ثبلا عرض کردم

نقل قول:
آيا در آيه ي تطهير خداوند براي اهل بيت قوانيني را وزن كرده كه بعد اراده خود را اعمال كند؟ جواب: نه

پس تكوينيست

بله قرار داده البته اگر ایه را دو شقه نکنید و یک بخش آیه را به یکی و بخش دیگر آن را به یکی دیگر نسبت ندهید و اصلا بر چه اساسی ایه را نصف میکنید

نقل قول:
.پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله يك همسر و يك خانه نداشتند؛ بلكه همسران و خانه هاي متعدد داشتند، بنابراين اگر مراد از «اهل البيت» در اين آيه زنان پيامبر بود، بايد به جاى اهل البيت «اهل البيوت» مى‌آمد. چنانچه در آيه 33 و 34 و 53 احزاب آمده است

این مورد را به دو روش میتوان پاسخ داد اول اینکه فرض کنیم منظور رابطه هست نه صاحب خانه مسلما همه همسران اهل بیت پیامبر هستند مثلا اگر شما چهار زن داشته باشید همه انها اهل بیت شما به حساب می آیند و نمیگویید " اهل بیوت من " .. این از طریق رابطه میگویید اینها اهل بیت من هستند

مورد دیگر صاحب خانه : مسلما هر کدام از آنها خانه داشتند پس به هر کدام از انها میشود اهل بیت اطلاق کرد به عنوان مثال شما در کوچه صدا کنید اهل بیت بیایید بیرون همه مردم بیرون می آیند و همه هم درست عمل کردند چون به اهل بیت خاصی اشاره نکردید مثلا نگفتید اهل بیت رضا یا ... بیا بیرون
البته بنده مورد دوم را صحیح میدانم

موفق باشید و یا حق

نخودسیاه;190487 نوشت:
سلام

عصمت انبیا و امامان معصوم با توجه به وظیفه ی راهنمایی و الگو بودن ایشان اثبات میشه ولی چه دلیلی برای عصمت حضرت فاطمه ی زهرا وجود داره ؟


سلام

متاسفانه یا خوشبختانه معصومیت امامان هم اثبات نمیشه مگر با روایات ساختگی

حضرت فاطمه که دیگر هیچ:ok:

light;325171 نوشت:
هر چند که در همان جوابهایتان باز خطا وجود دارد مثلا اینچنین نتیجه گرفتید: چون آیه شامل پنج تن میشود پس تکوینیست .

عزيز دل برادر شما حرف هاي بنده را قيچي مي كنيد تحريف مي كنيد و انتقال ميدهيد بنده راضي نيستم جدي گفتم از اين عمل شما راضي نيستم وكسي كه تازه وارد اين تاپيك شده وقتي مطالب را مي خواند ممكن است به ما نسبت ناروا دهد و بگويد كه بنده تفسير به راي كرده ام و شما ميدانيد با خدايتان آيا اين حق است؟.
اگر خطا وجود دارد بگوييد تا با هم مناظره كنيم اگر مشكليست ايراد كنيد تا ما جواب گو باشيم اگر نيست پس چرا انچه دلتان مي خواهد را به ما نسبت مي دهيد من راضي نيستم خدا بين من و شما قضاوت كند
من با دليل و سند گفتم تكوينيست نه همين طوري، اين تحليل اشتباه شما از مطالب بنده هست كه اينگونه به من نسبت مي دهيد
دوباره ميگم نتيجه گيري من ار روي برهان و دليل بود و نه فقط از ناحيه پنج تن

light;325171 نوشت:
پست شماره 179 شما هم اکثر جوابهایتان را بر این اساس گذاشتید که بنده عرض کردم مختص زنان است در حالی که گفتم مختص زنان نیست که ضمیر مونث بیایید (دقت کنید لطفا)

چرا شما متوجه نيستيد، من نگفتم شما عرض كرده ايد مختص زنان است مگر مطالب را نخوانده ايد دو باره جمله پست 178 را بخوانيد

light;325171 نوشت:
اگر بخواهم جواب این سوال را بدهم یک بحث دیگری میشود فقط در همین حد که بدانید که سنت جامع از اسم آن مشخص است یعنی سنت جمع کننده نه سنتی که در آن اختلاف وجود دارد تعداد رکعات و سجود نماز جمع کننده هست و اختلافی بر سر آن نیست .اما بحثی که میکنیم اختلاف در آن وجود دارد .

مثل اينكه شما كلا در تحليل مشكل داريد و خواهشا اگر نمي توانيد استدلال كنيد آبروي ما را نبريد در اين سايت هر كه از راه مي رسد توهيني مي كند ما گذاشتيم برا روز حساب
جناب light شما گفتيد
:
بنده روایتی بهتر و محکمتر از قرآن نمیشناسم .اگر قرار باشد روایتی را قبول کنم یا قبول کنیم باید قرآن آن را تایید کند غیر از این است ؟

من هم از شما پرسيدم خوب به ما بگوييد كجاي قرآن 17 ركعت را تاييد كرده كه شما اين گونه فرمايش مي كنيد الان شما مي گويد ما در اين نظر اختلاف داريم سنت نمي تواند كاري كند چون در ان اختلاف دارد خوب در سنت من باب ركات نماز كه اختلاف نداريم شما براي ما اثبات كن كجاي قران امده

light;325171 نوشت:
دوست عزیز فکر کنم این موردی که عرض کردید ربطی نداشت چون بحث بنده بر سر اراده تشریعی هست .بله خداوند اگر چیزی بخواهد به راحتی انجام میدهد اما ایه از فضایی که در آن قرار گرفته مشخص است که تشریعی هست و همچنین دلایلی که ثبلا عرض کردم

ببنيد شما اصول مباحثه را بايد بدانيد بعد بر سر آن بحث كنيد، شما ادعا كرديد كه آيه تشريعيست و ما هم دلايل اورديم كه نيست پس نگوييد بحث ما ربطي به صحبت شما ندارد دلايل شما معتبر و ثقه نبود
استناد شما براي عرض دلايلتان كافي نبود و ما در همان پست ها آنها را رد كرديم دليل جديدي داريد مطرح كنيد و اون فضايي را كه فرمودي را بگوييد كه همه گان بدانند چه فضايي است

light;325171 نوشت:
بله قرار داده البته اگر ایه را دو شقه نکنید و یک بخش آیه را به یکی و بخش دیگر آن را به یکی دیگر نسبت ندهید و اصلا بر چه اساسی ایه را نصف میکنید

ما اول اثبات كرديم كه ايه تطهير در شان كيست بعد ان را جدا كرديم پس باز ميگويم به ما نسبت ناروا ندهيد
دوباره مي گم شما اگر برهان و دليلي بر اين داريد در شان زنان نيز هست بيان كنيد لطفا دلايلتان را مبين اعلام كنيد
هيچ كدام از زنان پيغمبر ادعا نكرده اند ايه تطهير در شان انهاست شما چرا
بعد از 1400 سال اين همه ادعا و پافشاري مي كنيد

light;325171 نوشت:
این مورد را به دو روش میتوان پاسخ داد اول اینکه فرض کنیم منظور رابطه هست نه صاحب خانه مسلما همه همسران اهل بیت پیامبر هستند مثلا اگر شما چهار زن داشته باشید همه انها اهل بیت شما به حساب می آیند و نمیگویید " اهل بیوت من " .. این از طریق رابطه میگویید اینها اهل بیت من هستند


از شر شياطين پناه مي برم بر خدا

آقاي محترم مثل اينكه شما كارتان به جايي رسيده به خداوند درس صرف و نحو ياد مي دهيد؟ يعني خداوند نمي داند از چه مصدر و صفت هايي استفاده كند كه شما اينگونه تفسير به راي مي كنيد مگر نمي دانيد جايگاه تفسير كننده گان به راي كجاست؟

ما در آنجا گفتيم پيامبر زنان و خانه هاي متعددي داشته و خداوند در ايه فرمود اهل بيوت و نه گفته اهل بيت يعني به همه زنان نسبت داده اما در ايه تطهير فقط با يك خانه كار دارد ان هم اهل بيت است يعني پنج تن

من سني از كتاب هاي ثقه خودمان صحبت مي كنم كه نمي گويد اين ايه در باره زنان هست
از برادران شيعي مي پرسم آيا شما جديدا اين ايه را تغيير داده ايد كه اين آقا اين گونه سخن مي گويد؟
والا من كه خسته شدم

light;325171 نوشت:
مورد دیگر صاحب خانه : مسلما هر کدام از آنها خانه داشتند پس به هر کدام از انها میشود اهل بیت اطلاق کرد به عنوان مثال شما در کوچه صدا کنید اهل بیت بیایید بیرون همه مردم بیرون می آیند و همه هم درست عمل کردند چون به اهل بیت خاصی اشاره نکردید مثلا نگفتید اهل بیت رضا یا ... بیا بیرون البته بنده مورد دوم را صحیح میدانم

اين ها بخشي از توانايي استدلال و قدرت تحليل جناب لايت مي باشد

اما كلام من در باره سخنان شما اين است

1. يا خداوند قوائد عربي را بلد نبوده(نعوذ بالله) كه صيغه ي مذكر به جاي مونث آورده است.
2. و يا خداوند نعوذ بالله به اين قسمت آيه كه رسيد فراموش كرده كه بايد صيغه ي مونث بياورند.

دوستان با همه اين مباحث براي اينكه مباحثه بنده و ايشان را بخوانيد و از روي حقانيت نظر دهيد بر روي لينك زير كليك كنيد

كليك كن

و پست هاي 174، 175، 176، 178، 179 را مطالعه بفرماييد

حقیقت.;325177 نوشت:
سلام متاسفانه یا خوشبختانه معصومیت امامان هم اثبات نمیشه مگر با روایات ساختگی حضرت فاطمه که دیگر هیچ

كاربر حقيقت، متاسفانه براي دشمنان اسلام و خوشبختانه براي پيروان اسلام در بحث اثبات عصمت هيچ شك و شبهه اي نيست و شما اگر ادعايي غير از اين داريد بهتر است مستندات خود را بر ميز مباحثه گذاشته تا با هم مباحثه كنيم و نه اينكه فرافكني كنيد

وگرنه اهل حقيقت و اهل تحقيق با اين گمانه زني ها گمراه نمي شوند

زيرا:

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ (عنكبوت/69)
و کسانی که در راه ما کوشیده‌اند به یقین راه‌های خود را بر آنان می‌نماییم و در حقیقت‌خدا با نیکوکاران است .

موضوع عصمت بر رهپويان حق پوشيده نيست مگر اين كه كسي از رهپويان حق و حقيقت نباشه

زيرا:

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿اعراف/179﴾
و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى‏كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ترند [آرى] آنها همان غافل‏ماندگانند

و اما درنتيجه

فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿بقره/10﴾
در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت.

kheymegahabalfazl;325183 نوشت:
كاربر حقيقت، متاسفانه براي دشمنان اسلام و خوشبختانه براي پيروان اسلام در بحث اثبات عصمت هيچ شك و شبهه اي نيست و شما اگر ادعايي غير از اين داريد بهتر است مستندات خود را بر ميز مباحثه گذاشته تا با هم مباحثه كنيم و نه اينكه فرافكني كنيد

وگرنه اهل حقيقت و اهل تحقيق با اين گمانه زني ها گمراه نمي شوند

زيرا:

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ (عنكبوت/69)
و کسانی که در راه ما کوشیده‌اند به یقین راه‌های خود را بر آنان می‌نماییم و در حقیقت‌خدا با نیکوکاران است .

موضوع عصمت بر رهپويان حق پوشيده نيست مگر اين كه كسي از رهپويان حق و حقيقت نباشه

زيرا:

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿اعراف/179﴾
و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى‏كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ترند [آرى] آنها همان غافل‏ماندگانند

و اما درنتيجه

فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿بقره/10﴾
در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت.

عذر میخوام که قدرت کافی ندارم تا کتابی از روایات دروغین چاپ کنم

خیر بنده پیشنهادی ارائه نمی کنم اما روایات مخالف با اصول حقانی را هم پذیرا نخواهم بود...

حقیقت.;325188 نوشت:

عذر میخوام که قدرت کافی ندارم تا کتابی از روایات دروغین چاپ کنم
خیر بنده پیشنهادی ارائه نمی کنم اما روایات مخالف با اصول حقانی را هم پذیرا نخواهم بود...

اگر توانايي و قدرت علمي نداريد تا پيشنهاد دهيد پس خواهشا ادعايي هم در منقطع بودن بحث عصمت نكنيد
و تهمت ناروا هم نزديد كه گوش ما سال هاي سال است از اين گونه كلام ها آبكي و بي اساسي كه حد و مرزي ندارد پر است

إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ (زمر/3)
در حقيقت، خدا آن كسى را كه دروغ‏ پردازِ ناسپاس است هدايت نمى ‏كند

حقیقت.;325177 نوشت:

سلام

متاسفانه یا خوشبختانه معصومیت امامان هم اثبات نمیشه مگر با روایات ساختگی

حضرت فاطمه که دیگر هیچ


دوست عزیز شما دارید الان توهین می کنید به ام المومنین عایشه و سایر همسران پیامبر بنده حاضرم 564روایت بیاورم از کتب اهل سنت که 5تن معصوم هستند و بالای 40تا از کتب صحاح سته بیاورم .
چرا توهین ؟
چون شما عایشه رو کذاب خوندندید و دروغ گو بودنش را ثابت کردید (البته من چنین چیزی رو قبول ندارم ).
چون اهل سنت می گویند این ایه در حق زنان پیامبر است با این حال که عایشه گفته است هیچ ایه ای در شن ما نازل نشده است .

ammarshia;325194 نوشت:
دوست عزیز شما دارید الان توهین می کنید به ام المومنین عایشه و سایر همسران پیامبر بنده حاضرم 564روایت بیاورم از کتب اهل سنت که 5تن معصوم هستند و بالای 40تا از کتب صحاح سته بیاورم . چرا توهین ؟ چون شما عایشه رو کذاب خوندندید و دروغ گو بودنش را ثابت کردید (البته من چنین چیزی رو قبول ندارم ). چون اهل سنت می گویند این ایه در حق زنان پیامبر است با این حال که عایشه گفته است هیچ ایه ای در شن ما نازل نشده است .

بنده اهل سنت هستم اما هميشه سعي كرده ام با واقعيت زندگي كنم و تعصب نداشته باشم
مشكل اينجاست اهل تشيع نيز اين ايه را در وصف زنان نيز مي دانند به مطالب light رجوع كنيد متوجه مي شويد

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

[="arial black"]اقوال در مقصود از اهل بيت

با رجوع به تفاسير اهل سنّت و شيعه پي مي بريم كه در تعيين مصداق اهل بيت در آيه تطهير اختلاف است. اينك به برخي از آن ها اشاره مي كنيم:
[="magenta"]1 - خصوص زنان پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم؛ اين قول منسوب به عكرمه و مقاتل مي باشد. [1] . [/]
[="blue"]2 - خصوص اصحاب كساء، كه شامل پيامبر، علي، فاطمه، حسن و حسين و همسران پيامبرعليهم السلام مي شود. [2] .[/]
[="red"]3 - خصوص پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم است. [3] . [/]
4 - زنان پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم و تمامي بني هاشم كه صدقه بر آنان حرام است. [4] .
5 - خصوص پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام است. [5] .
بي شك رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم به قرآن و معاني و اشارت ها و مصاديق آن از ديگران آگاه تر است و كلام و گفتارش، مرجع و پناه در مواردي است كه بر مردم مشتبه شده و احتياج به توضيح دارد. از همين رو مي بينيم پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در برخي از مواردي كه احتياج به توضيح دارد تا بر مردم اشتباه نشود، خود درصدد توضيح آيه برآمده و تفسير و مصداق آيه را از هر راه ممكن بيان كرده است. در مورد آيه تطهير نيز چنين بود، اما با تأسف فراوان از آن جهت كه اين گونه تفسيرها و بيان مصداق ها، با هواهاي نفساني و تعصبات جاهلي برخي سازگاري نداشت، لذا درصدد برآمدند كه حقّ را به هر نحو ممكن خاموش سازند و با طرح اقوال بي اساس و شبهات مختلف، اذهان مردم را از معنا و مصداق حقيقي آيه دور سازند. ما برآنيم كه پرده از روي حقيقت برداشته و حقّ را بنمايانيم.

[/]
--------------------------------------------------------------------------------
[="arial black"][="red"][1] جامع البيان، ج 22، ص 7؛ درّالمنثور، ج 5، ص 198؛ تهذيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 206.
[2] سنن الكبري، ج 2، ص 150؛ تهذيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 208.
[3] الصواعق المحرقه، ص 141.
[4] تهذيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 208؛ صواعق المحرقه، ص 141.
[5] الصواعق المحرقه، ص 141؛ مشكل الآثار، ج 1، ص 332؛ تفسير كشاف، ج 3، ص 538. [/]
[/]

[="arial black"]عصمت از طريق اراده تكويني

الف) انّما از قوي ترين ادوات حصر است كه دلالت بر حصر حكم در موضوع دارد.
ب) اراده بر دو قسم است: تكويني و تشريعي. در اراده تكويني مستقيماً اراده به تحقق مراد و ايجاد آن در خارج تعلّق مي گيرد و هرگز از مراد تخلّف بردار نيست؛ خداوند متعال مي فرمايد: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ». [1] بر خلاف اراده تشريعي كه مستقيماً به ايجاد فعل در خارج تعلّق نمي گيرد، بلكه اراده به فعل بندگان تعلّق مي گيرد تا با اختيارشان در خارج ايجاد شود و مستلزم وقوع مراد در خارج به طور جبر نيست. به تعبير ديگر، در اراده تكويني بين اراده مريد و تحقق مراد در خارج چيزي واسطه نيست، بر خلاف اراده تشريعي كه اراده و خواست مكلّف واسطه است.
اراده در آيه تطهير، تكويني است نه تشريعي؛ زيرا تشريعي به افرادي خاص، اختصاص ندارد و شامل همه مردم است؛ خداوند متعال مي فرمايد: «وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَاْلإِنْسَ إِلّا لِيَعْبُدُونِ»؛ [2] «و من جنّ و انس را نيافريدم مگر براي اين كه مرا به يكتايي پرستش كنند.»
ج) اراده تكويني خداوند از تحقق مراد تخلّف بردار نيست؛ خداوند مي فرمايد: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»؛ «فرمان نافذ خدا چون اراده خلقت چيزي را كند به محض اين كه گويد: موجود باش، بلافاصله موجود خواهد شد.»
د) پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم آيه تطهير را تنها بر اهل بيت عليهم السلام خود علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام منطبق ساخت.
ه) رجس، در لغت به معناي قذارت است و آن عبارت از شكل و هيئتي در شي ء است كه موجب اجتناب و تنفر از آن مي شود. [3] .
قرآن رجس را در قذارت و پليدي ظاهري و معنوي - هر دو - به كار برده است. براي مثال در مورد رجس مادي؛ مي فرمايد: «أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ»؛ [4] «يا گوشت خوك كه پليدي است.» و در موردي رجس معنوي؛ مي فرمايد: «وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلي رِجْسِهِمْ وَماتُوا وَهُمْ كافِرُونَ»؛ [5] «و امّا آنان كه دل هايشان به مرض شك و نفاق مبتلا است بر خبث ذاتي آن ها خباثتي افزود تا به حالِ كفر جان دادند.»
در مقابل، طهارت نيز در امور مادي و معنوي - هر دو - به كار رفته است؛ علامه طباطبايي رحمه الله در اين باره مي فرمايد: «الرجس ادراك نفساني أو أثر شعوري من تعلّق القلب بالاعتقاد الباطل أو العمل السي ء، واذهاب الرجس - واللام فيه للجنس - ازالة كل هيئة خبيثة في النفس تخطئي حقّ الاعتقاد والعمل، فتنطبق الحالة علي العصمة الإلهية الّتي هي صورة عملية نفسانية تحفظ الإنسان من باطل الإعتقاد وسيئ العمل»؛ «رجس عبارت است از درك نفساني يا اثر شعوري كه ناشي از تعلق قلب به اعتقاد باطل يا عمل پست است و از آنجا كه «الف و لام» در «الرجس» براي جنس است، دلالت بر ازاله هر هيئت خبث در نفس دارد كه سبب خطا در اعتقاد يا عمل است و اين حالت تنها منطبق بر عصمت الهي، همان صورت نفساني است كه انسان را از اعتقاد باطل و عمل بد باز مي دارد.» [6] .
به تعبيري ديگر: رجس شامل هر امر پليدي مي شود كه نفس انسان از آن اجتناب مي كند، اين شامل گناه و اشتباه و سهو و نسيان نيز مي شود؛ زيرا تغيير حكم خدا، هر چند از روي اشتباه و سهو و نسيان باشد، داراي نوعي قذارت و تنفّر است.
آلوسي از برخي نقل مي كند: «رجس به معناي قذر است و آن، بر گناه، عذاب، نجاست و نقايص اطلاق مي گردد.» [7] .
نتيجه: اهل بيت عليهم السلام معصومند، لذا سنّت آنان حجّت است. [/]

--------------------------------------------------------------------------------
[="arial black"][="red"][1] سوره يس، آيه 82.
[2] سوره ذاريات، آيه 56.
[3] الميزان، ج 16، ص 312.
[4] سوره انعام، آيه 145.
[5] سوره توبه، آيه 125.
[6] الميزان، ج 16، ص 312.
[7] روح المعاني، ج 22، ص 12. [/]
[/]

استدلال;324922 نوشت:

سلام! اولا کی گفتم سنی هستم؟! خودم که همچین ادعایی نکردم!
بعد هم به من ارتباطی ندارد که دیگران چه گفتند(وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى)! شما تایید کردید که قرآن تحریف شده! من می گویم دروغ می گی!
اگر قرآن تحریف شده! یک سوره تحریف شده مثل قرآن بیار!(أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ آيا آنها مى گويند: «او قرآن را بدروغ (به خدا) نسبت داده است»؟!بگو: «اگر راست مى گوييد، يك سوره همانند آن بياوريد; و غير از خدا، هر كس را مى توانيد (به يارى) فراخوانيد!»)
اگر نمی توانی چنین کنی! پس بپذیر که قرآن تحریف نشده! و اگر می توانی بسم الله ما منتظریم!

عاصم به روایت حفص
بیشتر از این برات توضیح نمیدم چون تحریف قرآن ربطی به این تاپیک نداره! برو تاپیک جداگانه بزن آنجا با هم بحث می کنیم!

یک بار دیگر سوالم را تکرار می کنم چون جواب نگرفتم!

با سلام

تو که راست میگی سنی نیستی !!!!!

بسیاری از افراد مثل سوره های قرآن آورده اند حالا شما بگو چطوری مثل قرآن نیست ؟ کی تشخیص میده مثل قرآن نیست ؟!

بله قرائت عاصم بروایت حفص متواترترین و شبیه ترین قرائت به قرآن امام علیست و فقط از همین طریق هم قران به تواتر محکم میشود .(حتی در همین مصحف فعلی نیز مواردی اندک از رسم الخط و لحن مختلف دیده میشود مانند طلع و طلح و...)

اما فراموش کردید که شما شروع کردید وگفتید که علامه طباطبایی قران را تحریف کرده وگفته آیه تطهیر جابجا شده ، و ما در جواب گفتیم که اجماع دانشمندان و مفسران مسلمین بر جابجایی بعضی آیات است که این امر تحریف معنوی قرآن است .

اگر هم درباره تحریف مایل به بحث هستید در همان سایتی که دادم در خدمتیم .

البته که افرادی که بخواهند بدون حدیث ، قرآن را تفسیر کنند دچار چنین مشکلاتی میشوند اما ما هرگز چون در تفسیر آیه تطهیر قاطبه مسلمین اجماع دارند که در شان خمسه آل عبا نازل شده است مزید بر اینکه اگر درباره زنان پیامبر بود با آیه :فقد صغت قلوبکما : معارض میشد !

وحتی در مواردی احادیث متواتر تر از قرآن هستند مثل حدیث غدیر .

kheymegahabalfazl;325063 نوشت:
جناب شريعت عقلاني منشا عصمت هم علم است و هم فعل فعل يعني انجام فرايض الهي علم يعني دانست مضرات و منفعات، افعال و اعمال پس اگر كسي تشريعا بخواهد به عصمت برسد و يا تكوينا عصمتي كه به او رسيده بخواهد حافظ او باشد(يعني عذابي بر او نازل نشود) بايد هر دوي اين ها را رعايت كند و اين دو لازم و ملزوم هم هستند اگر متوجه نشديد آيه قرآن برايتان بياورم

با سلام. منظور شما را متوجه شدم. منظور بنده منشا عصمت بود نه خود عصمت. یعنی نحوه دخالت خداوند در عصمت اولیا. یعنی خداوند به طور مستقیم و از طریق وحی و الهام علم را در اختیار اولیا قرار می دهد و در فعل آنها که ناشی از اراده و اختیار آنهاست هیچ گونه دخالت مستقیمی ندارد چه اینکه اگر دخالت داشته باشد با اختیار سازگاری ندارد.

باغ بهشت;325076 نوشت:
مساله اینجاست که معصومین علیهم السلام "انسان برتر " هستند نه "برتر از انسان"! انسان برتر بودن با برتر از انسان بودن متفاوت است؛آمها همچون دیگران غذا میخورند و برای تامین معاش تلاش و کوشش کرده و برای رفع خستگی استراحت مینمودند.به عبارتی "قل انما انا بشر مثلکم یوحی" بودند !مثالهای بالا نشان دهنده ی بشر بودن آنهاست-انبیا انسانهایی بودند که شایستگی ارتباط با وحی را دارا بودند؛از این رو مدارج والای انسانی را گذراندند که درک آن برای بشر عادی دشوار و یا غیر ممکن است!!!

بله. دقیقا. ما هم همین را می گوییم. عصمت مطلق ایشان آنها را برتر از انسان می کند و جایز الخطا بودنشان آنها را بشری مثل باقی انسانها. ما هم می گوییم آنها برترین انسان در زمان خودشان بودند و خداوند هم برترین انسان روی زمین را به نبوت برگزید. چنین انسانی می تواند الگو و اسوه باشد. در آیه مذکور تنها تفاوت پیامبر با بشر را دریافت وحی اعلام می کند. یعنی تنها تفاوت پیامبر با انسان های دیگر علمی است که خدا از طریق وحی به او داده است. لذا اگر قرار است تبیینی از عصمت ارایه شود باید از طریق همین علم به وحی ارایه شود. در پست قبلی هم عنوان شد که منشا عصمت صرفا از طریق اراده خدا در علم نبی باید حاصل شود و در فعل نبی خداوند نباید هیچ گونه تاثیری داشته باشد چون با اختیارش سازگاری ندارد.

[="DarkOrchid"]ظاهرا قرار نیست بحث جمع شود با اینکه حقانیت این ایه اثبات شده.از شرکت کننرگان در بحث تقاضا دارم مطالب را با دقت بخوانند و تعصبانه به مساله نگاه نکنند و هر سخنی که حق بود بپذیرند!!! اهل بیت در 6 گروه توصیف میشود که فقط یک گروه در این آیه منظور است:1-زنان پیغمبر و خود پیغمبر....2-اهل بیت الله الحرام(یعنی اهل مکه)...3-اهل مسجدالنبی(که این هم به دو بخش تقسیم میشود:کسانی که به زیارت آنجا میروند و کسانیکه اهل انجا هستند)...4-همه کسانیکه جزء خاندان رسول الله حساب می ایند مانندآل عباس،آل عقیل و آل علی و,,,,,,5-زنان پیغمبر....6-عترت پاک پیامبر و خود آن حضرت....بررسی گروه اول:ابتدای آیه نصیحت به زنان پیغمبر میکند و در انتهای آیه زنان را هم سنخ پیغمبر قرار میدهد! آیا این صحیح است که زنانی که قرار است از پیغمبر اطاعت کنند خدا آنها را در ردیف پیغمبر قرار دهد؟!!اگه اینطور باشه شان پیغمبر پایین می آید!!!در ضمن تطهیری که آیه بیان میکند با کلمه انما حصرشده یعنی طهارت مخصوص و ویژه است و اکتسابی نیست!!!سوم:اگه زمان نزول این ایه تطهیر صورت پذیرد پس یعنی پیغمبر قبل از آن گناهی داشته و نمیتوان پیغمبر را در آن داخل نمود.اگر تطهیر را منسلخ از زمان بگیریم و بگوییم از اول تولد باشه در مورد پیغمبر درست در میاد ولی در مورد زنان پیغمبر نه،زیرا اونها از اول تولد مومن نبودند و شرک داشتند.قبل از بعثت رجس داشتند،نداشتند؟!!داشتند.هممون اعم از شیعه و سنی میدونیم که بعد از وفات پیغمبر عایشه علیه حضرت علی عله السلام جنگ برپا کرد.اگه تطهیر شامل زنان پیغمبر میشد پس عایشه نباید اینکار را میکرد!!! پیامبر اکرم در طول 23 سال نبوت خویش بارها درباره اهل البیت سخن گفته و درباره انان سفارش بلیغ فرموده.به عنوان مثال میتونیم به حدیث ثقلین،سفینه و امان اشاره کنیم که پیامبر اکرم در این احادیث-که جزو مسلمات تاریخ و معارف اسلامی میباشد-پیروی و تبعیت از اهل بیتش را مایه ی نجات و سعادت دنیا و اخرت معرفی کرده.در حدیث ثقلین انان را هم سنگ قران قرار داده .با اینهمه چطور ممکن است که آن حضرت اهل بیت خود را معرفی نکرده باشد؟اصلا چطور میتوان باور کرد که پیامبری که به هدایت بشریت حریص بوده و سعادت دنیا و اخرت را منوط به پیروی از اهل بیت میدونه مصداق اهل بیت را معرفی نکرده باشد؟رسول اکرم در مواقع متعدد با شیوه ای استثنایی و به یادماندنی در معرفی اهل بیت کوشیدند.به عنوان مثال تنها در شان نزول همین ایه شریفه احادیث فراوانی در مجامع روایی سنی و شیعه نقل شده که همه انها به معرفی اهل بیت پیغمبر پرداخته اند.مضمون این روایات که به "حدیث کساء" شهرت یافته اینست که بعد از نزول ایه تطهیر پیامبر اکرم پارچه و یا عبایی برروی خود-فاطمه زهرا-علی ابن ابی طالب-و حسن و حسین علیهم السلام انداختند و سپس دست به دعا برداشتند و عرض کردند:اللهم اهل بیتی و هولاء اهلی و عترتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا .در اینجا برخی از منابعی که این حدیث را ذکر کردند اشاره میکنیم:صحیح مسلم ج 5 ص 37-سنن ترمذی ج 5 ص 351-352 - المسترک ج 3 صص 158-160 .تفسیر طبری ج 22 صص 5-7 .الدرالمنثور ج 5 صص 198-199 .ذخائرالعقبی صص 2421 .کنزالعمال ج 13 ص 163 ح 36496 و ....البته بنده بخشی از روایات را در اینجا بیان کردم و روایت در این قسمت ختم نمیشود و هرکه مایل است میتواند به منابعی که ذکر کردم رجوع کند تا متن کامل روایت را مشاهده کند.[/]

[="Blue"]

شریعت عقلانی;325222 نوشت:
بله. دقیقا. ما هم همین را می گوییم. عصمت مطلق ایشان آنها را برتر از انسان می کند و جایز الخطا بودنشان آنها را بشری مثل باقی انسانها. ما هم می گوییم آنها برترین انسان در زمان خودشان بودند و خداوند هم برترین انسان روی زمین را به نبوت برگزید. چنین انسانی می تواند الگو و اسوه باشد. در آیه مذکور تنها تفاوت پیامبر با بشر را دریافت وحی اعلام می کند. یعنی تنها تفاوت پیامبر با انسان های دیگر علمی است که خدا از طریق وحی به او داده است. لذا اگر قرار است تبیینی از عصمت ارایه شود باید از طریق همین علم به وحی ارایه شود. در پست قبلی هم عنوان شد که منشا عصمت صرفا از طریق اراده خدا در علم نبی باید حاصل شود و در فعل نبی خداوند نباید هیچ گونه تاثیری داشته باشد چون با اختیارش سازگاری ندارد.

ناگفته نماند که بخشی از عصمت موهبتی است و بخشی از آن اکتسابی است!انبیاء چندگونه عصمت داشتند از جمله:عصمت در مقام تلقی و ابلاغ وحی ، عصمت در اعتقادات ، عصمت در اعمال ؛ عصمت در خطا و نسیان ؛پیامبر در ایه اخر سوره کهف به معرفی خود و آن اینکه مثل ما بشر است پرداخته و فرموده که :بگو این است و جز این نیست که من بشری مثل شما هستم با این تفاوت که به من وحی میشود.اما وحی برای خود داستانی دارد که جای بحثش در این تاپبک نیست.[/]

شریعت عقلانی;325011 نوشت:
با سلام.
عزیز بزرگوار بنده مسئله را خیلی روشن بیان کردم. عرض شد چگونه علم به خوب یا بد بودن عملی می تواند ارتکاب یا عدم ارتکاب به آن را به طور صد در صد و مطلق تضمین کند.
برای این مسئله هم مثالی زدم : پزشکان با وجود اینکه ضررهای بسیار زیاد سیگار کشیدن را می دانند ولی باز به انجام آن مبادرت می ورزند.
در مورد این علم چند چیرز باید پاسخ داده شود :
1. کیفیت و کمیت این علم. توضیح اینکه درست است که خدا گفته چیزهایی را که نمی توانستی اکتساب کنی ما به تو آموختیم ولی آیا همه چیز را به او آموخت؟ مثلا می تواند خوب یا بد بودن اعمال را به پیامبر بیاموزد بدون اینکه حقیقت اعمال را برایش مکشوف گرداند.
2. در صورت قبول وجود این علم خاص ( حقیقت گناه ) در پیامبر و اولیا 2 اشکال پدید می آید :
اشکال اول : چگونه این علم عمل را تضمین می کند؟
اشکال دوم : آیا با وجود این علم بندگان خدا نمی تواند به خدا احتجاج کنند که پیامبر که به درجات بالا ( اختیارا) رسید علمی داشت که ما نمی توانستیم داشته باشیم و از راه اکتساب هم بدست نیاورده بود حال اگر ما هم این علم را داشتیم از گناه دوری می کردیم. توضیح اینکه هم باید اکتساب علم ارادی باشد و هم عمل به آن. در هر کدام اراده و اختیار پیامبر را حذف کنیم اسوه بودن ایشان دچار تزلزل می شود.
با تشکر.

با عرض سلام.

ببینید این که بیایید یک پزشک رو با پیامبران بزرگ الهی مقایسه کنید که نشد قیاس.قیاس مع الفارق که نشد قیاس.
یک پزشک اگر به علوم خود پایبند نباشد که هیچ ضرری به بیماران نمیزند.
اما اگر یک پیامبری به علوم خود پایبند نباشد ، اولاً خدا رفته زیر سوال ، چون خدا یک فردی که پایبند به اصول پیامبری خودش نیست رو برای ما الگو قرار داده و به قولی هدایت ما رو که خدا مسئولشِ خدشه دار کرده ،
دوماً اگر پیامبر خلاف دستوراتی رو که به ما می دهد را انجام دهد باعث انحراف مومنین از راه حق می شود ، چون مومنین پیامبر را واسطه ی بین دستورات الهی و خود می دانند و به همین دلیل او را الگوی خود قرار می دهند.

اما خداوند متعال با رحمت خاصه ی خود به پیامبران مانع این می شود که پیامبران عامل به علوم خود نباشند و البته این رحمت خاصه زاییده ی مخلَص بودن پیامبران است ، مگر آیه ی زیر را ندیده اید؟

" وَمَآ أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبّى إِنَّ رَبِّى غَفُورٌ رَّحِيم " یوسف 53

«و من نفس خود را تبرئه نمى‏كنم ، چرا كه نفس آدمى بدون شك همواره به بدى امر مى‏كند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند كه همانا پروردگار من آمرزنده‏ى رحیم است.»

و همچنین:« فالله خیر حافظاً و هو ارحم الراحمین» " خدا بهترین حافظان است و او رحیم ترین رحم کنندگان است "

" وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِينَ" انبیا 86
«و ما آنان را در رحمت خويش وارد ساختيم . بدرستي كه آنان از شايستگان بودند.»

اینکه می خواهید الگوهای الهی ای که خدا برای ما قرار داده را بی عصمت از گناه و خطا نشان بدید جز بی توجهی به آیات قرآن و توهین به خدا چیز دیگری نیست!دقت کنید

kheymegahabalfazl;325189 نوشت:
اگر توانايي و قدرت علمي نداريد تا پيشنهاد دهيد پس خواهشا ادعايي هم در منقطع بودن بحث عصمت نكنيد
و تهمت ناروا هم نزديد كه گوش ما سال هاي سال است از اين گونه كلام ها آبكي و بي اساسي كه حد و مرزي ندارد پر است

إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ (زمر/3)
در حقيقت، خدا آن كسى را كه دروغ‏ پردازِ ناسپاس است هدايت نمى ‏كند

والا ما یک موضوع زدیم در مورد حدیثی از امام جوادتان که آنقدر سست و بی پایه بود آن را تایید نکردند

بله سخنان من مانند آبی است روان و پاک که خانه ها و دیوار های سست نادانی را ویران می کنند

بر ویرانه ها ایمان خود را ساخته اید:Cheshmak:

حقیقت.;325499 نوشت:
والا ما یک موضوع زدیم در مورد حدیثی از امام جوادتان که آنقدر سست و بی پایه بود آن را تایید نکردند

شما حديث را كجا زديد چه مي گويد با كه سخن مي گوييد شما در اين تاپيك حديثي نزديد

حقیقت.;325499 نوشت:
بله سخنان من مانند آبی است روان و پاک که خانه ها و دیوار های سست نادانی را ویران می کنند

جوابتان را قرآني مي دهم

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿بقره/11﴾
و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى‏گويند ما خود اصلاحگريم

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ﴿بقره /12﴾
بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى‏فهمند

مثل اينكه شما هم ادعاي اصلاح گري داريد اين جواب قران است براي شما

حقیقت.;325499 نوشت:
بر ویرانه ها ایمان خود را ساخته اید

وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَه (تغابن/11)
و هر كس به خدا ايمان آورد، خداوند قلبش را هدايت مى ‏كند



ما به خدا و شعائر او
ايمان داريم، ما به عصمت ايمان داريم اين شما هستيد كه تمامي اين ارزش ها را ساختگي و جعلي مي دانيد و خداوند هم جواب شما را داد كه چه كساني را هدايت مي كند

kheymegahabalfazl;325509 نوشت:
شما حديث را كجا زديد چه مي گويد با كه سخن مي گوييد شما در اين تاپيك حديثي نزديد

جوابتان را قرآني مي دهم

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿بقره/11﴾
و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى‏گويند ما خود اصلاحگريم

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ﴿بقره /12﴾
بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى‏فهمند

مثل اينكه شما هم ادعاي اصلاح گري داريد اين جواب قران است براي شما

وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَه (تغابن/11)
و هر كس به خدا ايمان آورد، خداوند قلبش را هدايت مى ‏كند



ما به خدا و شعائر او
ايمان داريم، ما به عصمت ايمان داريم اين شما هستيد كه تمامي اين ارزش ها را ساختگي و جعلي مي دانيد و خداوند هم جواب شما را داد كه چه كساني را هدايت مي كند

نمیدونم چرا هر جا میرم داخل این سایت شما مثل یک ویروس به بنده می چسبی

یک موضوع زدم درباره یک حدیث که تایید نشد از ترسشان

بنده ادعای اصلاح گری نکردم شما ادعا کردید

باشه شما درست میگی...

شما خوبی منم بدم...خوبه؟:Nishkhand:

بسم الله الرحمن الرحیم

kheymegahabalfazl;325180 نوشت:
عزيز دل برادر شما حرف هاي بنده را قيچي مي كنيد تحريف مي كنيد و انتقال ميدهيد بنده راضي نيستم جدي گفتم از اين عمل شما راضي نيستم وكسي كه تازه وارد اين تاپيك شده وقتي مطالب را مي خواند ممكن است به ما نسبت ناروا دهد و بگويد كه بنده تفسير به راي كرده ام و شما ميدانيد با خدايتان آيا اين حق است؟.
اگر خطا وجود دارد بگوييد تا با هم مناظره كنيم اگر مشكليست ايراد كنيد تا ما جواب گو باشيم اگر نيست پس چرا انچه دلتان مي خواهد را به ما نسبت مي دهيد من راضي نيستم خدا بين من و شما قضاوت كند
من با دليل و سند گفتم تكوينيست نه همين طوري، اين تحليل اشتباه شما از مطالب بنده هست كه اينگونه به من نسبت مي دهيد
دوباره ميگم نتيجه گيري من ار روي برهان و دليل بود و نه فقط از ناحيه پنج تن


سلام خدمت برادر عزیزم
شما بنده را عزیز دل خطاب میکنید بعد میگویید از بنده راضی نیستید و به خدا موکول میکنید خوب چه عزیز دلی هست که دوست ندارید ببخشید
بعد اینکه اگر اینطور هست که شما میفرمایید پس شما هم به بنده تهمت میزنید که به خدا آموزش میدهم و باعث بد جلوه دادن کلام بنده میشود در حالی که بنده چنین حرفی نزدم و در ادامه توضیح میدهم
بعد اینکه اشتباه در برداشت یک امر کاملا طبیعی هست و در بحثها اتفاق می افتد و اگر کسی برداشت اشتباهی کرد در پست بعد توضیح میدهیم که شخص روشنتر شود

نقل قول:

چرا شما متوجه نيستيد، من نگفتم شما عرض كرده ايد مختص زنان است مگر مطالب را نخوانده ايد دو باره جمله پست 178 را بخوانيد

دوست عزیز شما فرمودید که اگر برای زنان است پس چرا ضمیر مونث نیامده .خوب این جمله ای که فرمودید فرقی با اینکه بگویید مختص زنان است نمیکند وقتی ضمیر مونث بیایید مختص زنان میشود و نمیتوان برای مردان باشد

نقل قول:
مثل اينكه شما كلا در تحليل مشكل داريد و خواهشا اگر نمي توانيد استدلال كنيد آبروي ما را نبريد در اين سايت هر كه از راه مي رسد توهيني مي كند ما گذاشتيم برا روز حساب
جناب light شما گفتيد
:
بنده روایتی بهتر و محکمتر از قرآن نمیشناسم .اگر قرار باشد روایتی را قبول کنم یا قبول کنیم باید قرآن آن را تایید کند غیر از این است ؟

من هم از شما پرسيدم خوب به ما بگوييد كجاي قرآن 17 ركعت را تاييد كرده كه شما اين گونه فرمايش مي كنيد الان شما مي گويد ما در اين نظر اختلاف داريم سنت نمي تواند كاري كند چون در ان اختلاف دارد خوب در سنت من باب ركات نماز كه اختلاف نداريم شما براي ما اثبات كن كجاي قران امده


ببینید دوست من , در قرآن فرموده " اقیموا الصلاه // نماز را بپادارید" بنده به سنت مراجعه اختلافی در تعداد رکوع سجود نمیبینم و نماز را میخوانم
اما در موضوع مورد بحث اختلاف بسیار است

نقل قول:
ببنيد شما اصول مباحثه را بايد بدانيد بعد بر سر آن بحث كنيد، شما ادعا كرديد كه آيه تشريعيست و ما هم دلايل اورديم كه نيست پس نگوييد بحث ما ربطي به صحبت شما ندارد دلايل شما معتبر و ثقه نبود
استناد شما براي عرض دلايلتان كافي نبود و ما در همان پست ها آنها را رد كرديم دليل جديدي داريد مطرح كنيد و اون فضايي را كه فرمودي را بگوييد كه همه گان بدانند چه فضايي است

فضایه آیه واضح است مخاطب در آیات قبل و بعد و در خود آیه مورد بحث زنان هستند و خداوند در آن آیات در حال تشریع احکام است

نقل قول:
ما اول اثبات كرديم كه ايه تطهير در شان كيست بعد ان را جدا كرديم پس باز ميگويم به ما نسبت ناروا ندهيد
دوباره مي گم شما اگر برهان و دليلي بر اين داريد در شان زنان نيز هست بيان كنيد لطفا دلايلتان را مبين اعلام كنيد
هيچ كدام از زنان پيغمبر ادعا نكرده اند ايه تطهير در شان انهاست شما چرا
بعد از 1400 سال اين همه ادعا و پافشاري مي كنيد

دوست عزیز ولی شما اثباتی نکردید . شما فرمودید ضمایر مونث نیست دلیلش را خدمتتان عرض کردم کلمه "اهل "هست که مثال آن را از قرآن در پست قبل خدمتتان عرض کردم
فرمودید البیوت چرا نیامده باز در پست قبل توضیح دادم
فرمودید احادیث . واضح است حدیث باید مورد تایید قرآن قرار گیرد و نه برعکس
و " انما " را هم خدمتتان توضیح دادم

نقل قول:

از شر شياطين پناه مي برم بر خدا
آقاي محترم مثل اينكه شما كارتان به جايي رسيده به خداوند درس صرف و نحو ياد مي دهيد؟ يعني خداوند نمي داند از چه مصدر و صفت هايي استفاده كند كه شما اينگونه تفسير به راي مي كنيد مگر نمي دانيد جايگاه تفسير كننده گان به راي كجاست؟

ما در آنجا گفتيم پيامبر زنان و خانه هاي متعددي داشته و خداوند در ايه فرمود اهل بيوت و نه گفته اهل بيت يعني به همه زنان نسبت داده اما در ايه تطهير فقط با يك خانه كار دارد ان هم اهل بيت است يعني پنج تن

من سني از كتاب هاي ثقه خودمان صحبت مي كنم كه نمي گويد اين ايه در باره زنان هست
از برادران شيعي مي پرسم آيا شما جديدا اين ايه را تغيير داده ايد كه اين آقا اين گونه سخن مي گويد؟
والا من كه خسته شدم

جناب khemegahabolfazl بنده قصد خسته کردن شما را ندارم و اگر بخواهید از بحث انصراف میدهم
بعد اینکه بنده در حدی نیستم که خداوند عالم را اموزش دهم اما شما بدون اینکه متوجه شوید چنین قصدی را دارید
بنده مبنای قراعد را کتاب قرآن قرار داده ام و مثال مشابهی را از قرآن برای شما قرار داده ام ولی شما عرض میکنید که در قواعد چنین چیزی نداریم و اشتباه است و چون بنده چنین میگویم به خدا اموزش میدهم یعنی بنده مبنا را علم خداوند قرار داده ام ولی شما مبنا را علم بشر قرار داده اید یا شاید هم علم خودتان چون بنده فکر میکنم که در چنین قواعدی در عربی وجود دارد که برای "اهل" هم میتواند ضمیر مذکر بیایید هم مونث.

نقل قول:

اين ها بخشي از توانايي استدلال و قدرت تحليل جناب لايت مي باشد

اما كلام من در باره سخنان شما اين است

1. يا خداوند قوائد عربي را بلد نبوده(نعوذ بالله) كه صيغه ي مذكر به جاي مونث آورده است.
2. و يا خداوند نعوذ بالله به اين قسمت آيه كه رسيد فراموش كرده كه بايد صيغه ي مونث بياورند.

دوستان با همه اين مباحث براي اينكه مباحثه بنده و ايشان را بخوانيد و از روي حقانيت نظر دهيد بر روي لينك زير كليك كنيد

كليك كن

و پست هاي 174، 175، 176، 178، 179 را مطالعه بفرماييد

خداوند میداندچکار میکند و فراموشی در خداوند راهی ندارد ولی ظاهرا شما نمیدانید و بنده دلیل اینکه ضمایر مذکر آمده را در پستهای قبل خدمتتان توضیح دادم لطفا دقت کنید

موفق باشید دوست عزیز و یا حق

بسمه تعالی

ammarshia;325194 نوشت:
دوست عزیز شما دارید الان توهین می کنید به ام المومنین عایشه و سایر همسران پیامبر بنده حاضرم 564روایت بیاورم از کتب اهل سنت که 5تن معصوم هستند و بالای 40تا از کتب صحاح سته بیاورم .
چرا توهین ؟
چون شما عایشه رو کذاب خوندندید و دروغ گو بودنش را ثابت کردید (البته من چنین چیزی رو قبول ندارم ).
چون اهل سنت می گویند این ایه در حق زنان پیامبر است با این حال که عایشه گفته است هیچ ایه ای در شن ما نازل نشده است .

سلام به شما دوست عزیز

شما که دوست ندارید به همسران پیامبر توهین کنید پس لطفا این حدیث دروغین را به انها نسبت ندهید ؟‌
شما ام المومنین را از کجا فهمیدید غیر از این است که خداوند در آیه قرآن گفته است
ایه های افک چطور ؟ خداوند چه کسی را تبرئه کرده و در مقام چه کسی است ؟‌

لطفا احادیث را با قرآن بسنجید تا خدایی نکرده گناهی مرتکب نشویم علیه انان تبلیغ بد بکنیم

موفق باشد و یا حق

دوباره باید مطالبی را بیان کنم!
ammarshia;324981 نوشت:
من چه موقع چنین حرفی رو زدم. این کتاب علمای سنی است

من گفتم مفسر شیعه (طباطبایی) گفته که قرآن تحریف شده که آیه تطهیر در بین آیات در مورد زنان پیامبر قرار داده شده! شما هم حرف او را تایید کردید و روایتی از اهل سنت آوردید(با سند صحیح یا غلط)!!
بنده عرض کردم که اراده خداوند در آیه تطهیر چطور می تواند تکوینی باشد تفسیر زیر را گذاشتید
تفسیر جوادی آملی;324976 نوشت:
از آنچه گذشت مي‏توان نتيجه گرفت كه اگر چه خداي سبحان ارادهٴ تكويني بر عصمت ﴿أهل البيت﴾ دارد، ليكن اين اراده، از آنان سلب اختيار نمي‏كند، بلكه خدا تكويناً خواسته است كه آنان را از راه وسيلهٴ خاص به مقام عصمت برساند

من هم گفتم این مغلطه است،البته بهتر است بگویم اینگونه تفاسیر با بازی با کلمات سعی بر غلط جلوه دادن موضوع می کنند،مثلا با همین روش بازی با کلمات مفسرین می توان گفت نماز خواندن که حکم تشریعی است به غلط تکوینی بیان کرد با همین روش به اصطلاح مفسرین قرآن!
استدلال;324976 نوشت:
خداوند اراده تکوینی بر اقامه نماز داشته باشد و خداوند تکوینا خواسته که من با اختیار خود نماز بخوانم یعنی با اختیار وسایل خاص را برای نماز برگزینم!! پس دستور به نماز هم تکوینی است!!!!!! این ها بازی با کلمات است نه تفسیر قرآن!!! با عرض معذرت!
ammarshia;324977 نوشت:
اراده تکويني از کون ميايد يعني ايجاد خداوند هر نوع اراده تکويني بخواهد اونو امر کميکند اذا اراد شيعا ان يقول له کن فيکون خوب طبق تعریف بالا از ارداه تکوینی و تشریعی باز همان جوابی رو که عرض کردم می گویم.

آن جواب هم مانند تفاسیرتان بود و جواب آن را هم مثل اینکه دادم!!!
در جواب به اینکه آیا عصمت یا علمی که باعث عصمت می شود فقط مربوط به امامان است دو جواب داده شد

یک
دوستار اهل بیت;324985 نوشت:
امام رضا درباره ی این نکته که چرا ائمه ی طاهرین در پاسخ به پرسش ها درمانده و در مناظره ها و احتجاج ها سرگردان نمی شوند می فرمایند: «همانا هرگاه خداوند برای [اصلاح] امور سایر بندگان برگزیند سینه اش را برای این امر گشاده میکند و به دلش چشمه های حکمت را می سپرد و دانش را به نحو ویژه به وی الهام می کند ؛ به همین روی در جواب ها درمانده نمی شود و از صواب باز نمی ماند و سرگردان نمی شود.

اولا این حدیث نمی گوید تنها مخصوص امام است و می گوید هر کس را که خدا برای اصلاح برگزیند و لزومی ندارد تنها مصلح امور امام باشد! همانطور که به قول شما در زمان غیبت امام اصلاح امور به دست فقیه است!و در زمان امام هم همینطور! در ضمن لطفا یا به عقل یا به قرآن یا به احادیث مشترک متواتر استناد شود!
و در جواب شریعت عقلانی در پست بعدی مطالبی را خواهم فرستاد!

light;325645 نوشت:
سلام به شما دوست عزیز

شما که دوست ندارید به همسران پیامبر توهین کنید پس لطفا این حدیث دروغین را به انها نسبت ندهید ؟‌
شما ام المومنین را از کجا فهمیدید غیر از این است که خداوند در آیه قرآن گفته است
ایه های افک چطور ؟ خداوند چه کسی را تبرئه کرده و در مقام چه کسی است ؟‌

لطفا احادیث را با قرآن بسنجید تا خدایی نکرده گناهی مرتکب نشویم علیه انان تبلیغ بد بکنیم

موفق باشد و یا حق


با سلام ممنو از انتقاداتتون نسبت به پست من حقا شما بهترین برادر من هستید طبق حدیث امام صادق(ع).
برادران شیعه و اهل سنت فکر های بد نکنند که من می گویم ام المومنین چون قران گفته من هم می گویم .
و در مورد ان روایت که جناب عایشه می گوید من اسنادی رو می گویم دوستان دقت کنند
سند اول :
[="deepskyblue"]صحيح البخاري - تفسير القرآن - والذي قال لوالديه ... - رقم الحديث : ( 4453 )[[/]/b]

- حدثنا : موس بن إسماعيل ، حدثنا : أبو عوان ، عن أبي بشر ، عن يوسف بن ماهك قال : كان مروان عل الحجاز إستعمله معاوي فخطب فجعل يذكر يزيد بن معاوي لكي يبايع له بعد أبيه ، فقال له عبد الرحمن بن أبي بكر شيئاًً فقال : خذوه فدخل بيت عائش فلم يقدروا فقال : مروان إن هذا الذي أنزل الله فيه : والذي قال لوالديه أف لكما أتعدانني ، فقالت عائش من وراء الحجاب : [="red"]ما إنزل الله فينا شيئاًً من القرآن ألا إن الله أنزل عذري.[/]

سند دوم:
[="royalblue"]ابن حجر - فتح الباري - الجزء : ( 8 ) - رقم الصفح : ( 443 )[/]

- وفي رواي أبي يعلي فنزل مروان ، عن المنبر حت أت باب عائش فجعل يكلمها وتكلم ثم إنصرف قوله ، فقال مروان : أن هذا الذي أنزل الله فيه في رواي أبي يعل فقال مروان إسكت الست الذي قال الله فيه فذكر الآي ، فقال عبد الرحمن : الست بن اللعين الذي لعنه رسول الله (ص) قوله ، فقالت عائش في رواي محمد بن زياد فقالت : كذب مروان قوله : [="red"]ما إنزل الله فينا شيئاًً من القرآن ألا إن الله أنزل عذري أي الآي التي في سور النور[/].

سند سوم:
[="blue"]إبن كثير - البداي والنهاي - الجزء : ( 8 ) - رقم الصفح : ( 96 )[/]

- وقد قال عبد الرزاق ، عن معمر ، عن الزهري ، عن سعيد بن المسيب قال : ، حدثني : عبد الرحمن بن أبي بكر - ولم يجرب عليه كذب قط - ذكر عنه حكاي أنه لما جاءت بيع يزيد بن معاوي إل المدين ، قال عبد الرحمن لمروان : جعلتموها والله هرقلي وكسروي - يعني جعلتم ملك الملك لمن بعده من ولده ، فقال له مروان : إسكت فإنك أنت الذي أنزل الله فيك : والذي قال لوالديه أف لكما أتعدانني أن أخرج ، ( الأحقاف : 17 ) ، [="red"]فقالت عائش : ما إنزل الله فينا شيئاًً من القرآن ، إلا أنه أنزل عذري.[/]

سند چهارم :
[="blue"]السيوطي - الدر المنثور - الجزء : ( 6 ) - رقم الصفح : ( 41 )
[/]

- قوله تعال والذ قال : لوالديه ، الآي أخرج البخاري ، عن يوسف بن ماهك قال : كان مروان عل الحجاز إستعمله معاوي بن أب سفيان فخطب فجعل يذكر يزيد بن معاوي لك يبايع له بعد أبيه فقال عبد الرحمن بن أب بكر (ر) شيئً فقال : خذوه فدخل بيت عائش (ر) فلم يقدروا عليه ، فقال مروان أن هذا أنزل فيه : والذ قال لوالديه أف لكما ، فقالت عائش (ر) من وراء الحجاب : [="red"]ما إنزل الله فينا شيئاًً من القرآن ألا إن الله أنزل عذر.[/]

سند پنجم:
[="blue"]السيوطي - لباب النقول - رقم الصفح : ( 175 )[/]
- أخرج البخاري من طريق يوسف بن ماهان قال : قال : مروان في عبد الرحمن بن أبي بكر إن هذا الذي أنزل الله فيه : والذي قال لوالديه أف لكما ، فقالت عائش من وراء الحجاب ، [="red"]ما إنزل الله فينا شيئاًً من القرآن ألا إن الله أنزل عذري.[/]

سند ششم:
[="blue"]الشوكاني - فتح القدير - الجزء : ( 5 ) - رقم الصفح : ( 21 )
[/]

- أخرج البخاري ، عن يوسف بن ماهك قال : كان مروان عل الحجاز إستعمله معاوي بن أبي سفيان فنخطف فجعل يذكر يزيد بن معاوي لكي يبايع له بعد أبيه فقال عبد الرحمن بن أبي بكر شيئاًً فقال : خذوه فدخل بيت عائش فلم يقدوا عليه ، فقال مروان إن هذا أنزل فيه والذي قال لوالديه أف لكما ، [="red"]فقالت عائش : ما إنزل الله فينا شيئاًً من القرآن ألا إن الله أنزل عذري.[/]

[="red"]دوستان گرامی توجه کنید که در همه اسناد جناب عایشه می گوید هیچ ایه ای در شان ما نازل نشده است [/]

شریعت عقلانی;324982 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی. پاسخ شما را به نقل از جناب شعیب کارشناس سایت می دهم : نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : شعیب و در آيه مورد بحث (‌113 نسا ) مى‏بينيم كه خداى تعالى در خطابش به شخص رسول خدا (ص) مى‏فرمايد:" وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ" " كتاب و حكمت بر تو نازل كرد، و علمى به تو تعليم داد كه خودت از راه اكتساب هرگز آن را نمى‏آموختى" این آیه می رساند که علمی وجود دارد که خداوند آن را منحصر در انبیا و اولیا کرده است و مردم عادی ار راه اکتساب نمی توانند آن را کسب کنند. البته عرض شد که در این مورد باید بیشتر بحث شود. به هر حال با اعتقاد به این علم هم عصمت آنان اثبات نمی شود.

با سلام خدمت شما
اولا کلماتی به ترجمه اضافه شده که آن کلمات در قرآن نیست!
این آیه به نظر من در بیان عصمت پیامبر بسیار مهم است
وَ لَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكَ عَظيماً
اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند تو را گمراه كنند; امّا جز خودشان را گمراه نمى كنند; وهيچ گونه زيانى به تو نمى رسانند.در حالی که خداوند، كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد; و آنچه را نمى دانستى، به تو آموخت; و فضل خدا بر تو بزرگ بوده است.
قسمت یه قسمت آیه را بررسی خواهم کرد. ان شاء الله
لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلّا أَنْفُسَهُمْ=گروهی قصد منحرف کردن پیامبر را داشتند اما پیامبر به چند دلیل منحرف نشد
1-وَ أَنْزَلَ اللهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ=به دلیل آن کتاب و حکمت نازل شده بر پیامبر پس قرآن و حکمت یکی از دلایل عصمت است که کتاب و حکمت اراده تکوینی را نمی رساند و فقط مخصوص پیامبر نیست لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُواعَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
که پیامبر این علم و حکمت را به مومنان یاد می دهد پس اولین دلیل عصمت بین تمام انسان ها مشترک است
2-وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ=خداوند به پیامبر علمی داد که پیامبر نمی دانست
این دلیل دوم عصمت است که این هم بین تمام انسان ها مشترک است عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ
بنا بر این تمام علل عصمت انبیا بین تمام انسان ها وجود دارد و انسانها ذاتا توانایی معصوم بودن را دارند اما معلوم نیست که این ذاتیت به فعلیت تبدیل می شود یا خیر بنا بر این( اللهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ )
پس1-اراده بر عصمت اراده ای خاص نبوده و شامل تمام انسان ها می شود!
2-این علم همواره عمل را به همراه ندارد پس نمی توان گفت به دلیل وجود علم 100% معصوم هستند چون انسان هایی بوده اند که این علم را داشته اند و منحرف شده اند

از کارشناسان خواهش می کنم که نظرات خود راجع به عصمت را بگویند

خداوند به حضرت محمد(ص)فرمود:ای محمد اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم و اگر علی نبود تورا نمی آفریدم و اگر فاطمه نبود هیچ یک از شما را نمی آفریدم...!!! این خود بیانگر گوشه ای از عصمت و برتری حضرت فاطمه ی زهرا(س)است.

ammarshia;325690 نوشت:
دوستان گرامی توجه کنید که در همه اسناد جناب عایشه می گوید هیچ ایه ای در شان ما نازل نشده است

با سلام خدمت شما
باید توجه کرد که این سخن در چه شرایطی گفته شده و مقصودش چه بوده!
مثل اینکه شما بگویید حضرت حسن بی علی جوان مرد بوده
من هم معاذالله این حدیث از پیامبر که از خودتان روایت شده (لا فتی الا علی) را بنویسم و بگویم جز علی جوان مردی نبوده و معاذالله حسن بن علی جوان مرد نیست!
لطفا اندکی در شرایط احادیث و نوع سخن دقت کرده و بعد اظهار نظر کنید و در ضمن لطفا در احادیث سایر مذاهب اگر علم به آن ندارید دخالت نکنید!
با تشکر

مهدی بیا مهدی بیا;325699 نوشت:
خداوند به حضرت محمد(ص)فرمود:ای محمد اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم و اگر علی نبود تورا نمی آفریدم و اگر فاطمه نبود هیچ یک از شما را نمی آفریدم...!!! این خود بیانگر گوشه ای از عصمت و برتری حضرت فاطمه ی زهرا(س)است.

بحث ما قرآن،عقل و احادیث متواتر مشترک بین مذاهب شیعه و سنی است!!! و نه احادیثی که سایر مذاهب قبول ندارند!
با تشکر

لطفا سعی کنید به جای مطالب طولانی مطالب مختصر و مفید بگذارید شاید بحث به نتیجه برسد!

استدلال;325694 نوشت:

با سلام خدمت شما
این آیه به نظر من در بیان عصمت پیامبر بسیار مهم است
وَ لَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكَ عَظيماً
اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند تو را گمراه كنند; امّا جز خودشان را گمراه نمى كنند; وهيچ گونه زيانى به تو نمى رسانند.در حالی که خداوند، كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد; و آنچه را نمى دانستى، به تو آموخت; و فضل خدا بر تو بزرگ بوده است.
قسمت یه قسمت آیه را بررسی خواهم کرد. ان شاء الله
لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلّا أَنْفُسَهُمْ=گروهی قصد منحرف کردن پیامبر را داشتند اما پیامبر به چند دلیل منحرف نشد
1-وَ أَنْزَلَ اللهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ=به دلیل آن کتاب و حکمت نازل شده بر پیامبر پس قرآن و حکمت یکی از دلایل عصمت است که کتاب و حکمت اراده تکوینی را نمی رساند و فقط مخصوص پیامبر نیست لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُواعَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
که پیامبر این علم و حکمت را به مومنان یاد می دهد پس اولین دلیل عصمت بین تمام انسان ها مشترک است
2-وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ=خداوند به پیامبر علمی داد که پیامبر نمی دانست
این دلیل دوم عصمت است که این هم بین تمام انسان ها مشترک است عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ
بنا بر این تمام علل عصمت انبیا بین تمام انسان ها وجود دارد و انسانها ذاتا توانایی معصوم بودن را دارند اما معلوم نیست که این ذاتیت به فعلیت تبدیل می شود یا خیر بنا بر این( اللهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ )
پس1-اراده بر عصمت اراده ای خاص نبوده و شامل تمام انسان ها می شود!
2-این علم همواره عمل را به همراه ندارد پس نمی توان گفت به دلیل وجود علم 100% معصوم هستند چون انسان هایی بوده اند که این علم را داشته اند و منحرف شده اند

این آیه رو چی میگید؟
این هم بین همه ی انسان ها مشترک است؟؟؟

«وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كَذَ لِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَآءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ‏»

" و همانا (همسر عزیز مصر) قصد او (یوسف) را كرد و او نیز اگر برهان پروردگارش را نمى‏دید قصد او را مى‏كرد. اینگونه (ما او را با برهان كمك كردیم) تا بدى و فحشاء را از او دور كنیم، چرا كه او از بندگان مخلَص ما است "

مگه همه ی مردم برهان پروردگار را دیده اند ، مگر همه ی مردم مخلَص هستند تا خدا با دادن برهان خود به آن ها ، بدی و گناه را از ان ها دور کند؟خوب معلومه نه!
شیطان می گوید:« لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ‏ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ ا[="mediumturquoise"]لْمُخْلَصيِنَ[/] »

همه را فریب خواهم داد. مگر بندگان مخلَص(و برگزیده تو را) از میان آنان.

دقت کنید ، گفته الا عبادک منهم المخلصین . یعنی از میان بندگان(منهم) فقط بعضی که برگزیده اند مخلَص هستند.

پس مخلَص بودن که باعث دور کردن بدی و گناه توسط خدا از انسان است(کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء انه من عبادن المخلصین) ، و همچنین دور کردن بدی و گناه هم که به وسیله ی رؤیت و دیدن برهان الهی صورت می گیرد( وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ ) ، هیچ یک بین تمام انسان ها مشترک نیست. بلکه فقط این موهبت الهی ، البته بر اساس حکمت الهی بر بعضی از بندگان که برگزیده هستند داده می شود تا مردم را بتوانند با عمل خود نیز هدایت کنند و الگوی تام و کامل آن ها باشند.

موضوع قفل شده است