جمع بندی عصمت حضرت فاطمه ی زهرا (س)

تب‌های اولیه

405 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

kheymegahabalfazl;320656 نوشت:
شما اول تبيين كنيد منظورتان از تكويني و تشريعي چيست؟

با تعریف خودتان از تکوینی و تشریعی!

شما مگر جوابت را صفحه قبل نگرفتی؟؟ باز با چه رویی نظر دیگران رو میپرسی؟

علی مع الحق;320459 نوشت:
شما ابتدا اصل قضیه عصمت از این حدیث را رد کردید و بعد با یک سوال ساده از موضع خود برگشتید و حالا دارید حدیث را توجیح میکنید . آخر این چه جور شریعت عقلانی است؟

با سلام. آنقدر خودتان را درگیر جدل های شیعه و سنی کردید که اخلاق گفتگو را فراموش کردید. مگر نمی شود انسانی از موضع خودش برگردد. خوب من از شما خواستم بگویید که چگونه حدیث بر عصمت حضرت زهرا دلالت می کند و شما هم دلیل آوردید. البته دلیل شما قانع کننده بود منتها چون اصل مسئله عصمت عقلا برای بنده اثبات نشده برای همین قصد داشتم توجیهی برای این حدیث پیدا کنم.
علی مع الحق;320459 نوشت:
به همان دلیلی که الله نام علی (ع) را در قرآن صراحتا بیان نفرموده است.
شیعه بودید دیگه؟!

اینکه چرا خداوند نام علی را در قرآن نیاورده به خود خداوند مربوط است ما را با حکمت الهی چه کار؟ بنده شیعه هستم ولی انتظار ندارم که نام علی در قرآن آمده باشد. ولی اینکه چرا پیامبر منظورش را شفاف بیان نکرده مسلما باید بیان شود.
علی مع الحق;320459 نوشت:
احتجاجات طبرسى، چاپ نجف، ج 1، ص 122- 123:

اميرالمؤمنين على عليه‏السلام پس از سخنرانى و خطبه فاطمه عليهاالسلام در مسجد، به مسجد رفت و از جمله‏ى سخنانش خطاب به ابوبكر فرمود:

يا ابابكر! بگو ببينم قرآن خوانده‏اى؟
ابوبكر: بلى خوانده‏ام.
على عليه‏السلام: بگو ببينم آيه‏ى تطهير: «انما يريداللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا، (1)در حق ما نازل شده، يا در حق ديگران؟
ابوبكر: در حق شما نازل شده.
على عليه‏السلام: اگر كسى شهادت دهد كه فاطمه عليهاالسلام كار بدى انجام داده چه مى‏كنى؟ آيا شهادت او را مى‏پذيرى يا نه؟
ابوبكر: بلى، مى‏پذيرم و براى فاطمه عليهاالسلام مانند ديگران حد جارى مى‏كنم.
على عليه‏السلام: در اين صورت در پيشگاه خدا كافر مى‏شوى.
ابوبكر: چرا؟
على عليه‏السلام: زيرا در اين فرض، تو شهادت خدا را كه به پاكى فاطمه عليهاالسلام گواهى داده قبول نكرده و گواهى مردم را گرفته‏اى، همان طورى كه شهادت خدا و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در اين مورد ناديده گرفته و فدك را از فاطمه عليهاالسلام به يغما برده‏اى؟
ابوبكر! مگر فدك در دست فاطمه عليهاالسلام نبود؟ چرا و چگونه چيزى كه در دست او است، از او بينه و شاهد مى‏خواهى؟

مردم چون اين مناظره و سخنان على و ابوبكر را مى‏شنيدند، بر روى يكديگر نگاه كرده و گفتند: «صدق واللَّه على بن ابى‏طالب؛ سوگند به خدا كه حق با على عليه‏السلام است.
قابل توجه است، كه اميرالمؤمنين از آيه‏ى تطهير بر عصمت فاطمه عليهاالسلام استدلال نموده و مهاجرين و انصار نيز آن را پذيرفته و مورد تأييد قرار داده‏اند.


بنده تخصصی در علم حدیث و رجال ندارم. لذا نمی توانم در مورد سندیت این حدیث اظهار نظر کنم. برای همین هم ترجیح می دهم بحث عقلی بکنم.
بنابراین سوال اساسی : چرا باید حضرت زهرا معصوم باشد؟
علی مع الحق;320459 نوشت:
اراده تكويني الهي، گاه كه به موجودات مختار مربوط مي‌شود، مي‌تواند مسبوق به حسن اختيار يا سوء اختيار آن‌ها بوده باشد. بر اين اساس، اراده الهي بر اذهاب رجس و تطهير اهل‌بيت نيز در صورت حمل بر اراده تكويني، مي‌تواند از همين باب باشد; يعني مسبوق به حسن اختيار آنان و كسب مكارم و شايستگي‌هاي روحي باشد، كه مقام عصمت و طهارت، در واقع، پاداش و عنايتي ويژه، در پي آن خواهد بود.
افزون بر اين، درباره عنايت‌ها و الطاف خاص الهي، مانند هدايت، عزت، و طهارت ـ نه در افعال سلبي و منفي، نظير ضلالت، ذلت و هلاكت ـ نكته ديگري هم درخور توجه است كه اين امور مي‌توانند ابتدايي ـ نه پاداشي ـ و براي رسالت‌ها و مسئوليت‌هاي خاص الهي باشد.
توضيح آن‌كه، هر چند عناوين سلبي و منفي، در صورت انتساب به فعلالهي، لزوماً جزايي و مسبوق به سوء اختيار انسان‌ها هستند، اما اوصافمثبت، در صورت انتساب به خداوند مي‌توانند ابتدايي باشند و بر اين اساس،هر چند «جعل رجس و پليدي» از سوي خدا همواره مسبوق به سوء رفتاربرخي افراد است: (...كَذ‌لِكَ يَجْعَلُ اللّهَ الرِّجْسَ عَلَي الَّذِينَ لا‌يُـؤْمِنُونَ)،[16] امااذهاب و دور ساختن رجس از سوي خدا مي‌تواند ابتدايي و به عنايت خاصالهي و غرض حكيمانه ويژه‌اي است. حال در صورتي كه در آيه تطهير، ارادهالهي، تكويني و مربوط به منزلت خاص اهل‌بيت در نظر گرفته شود، مي‌تواند چنين تفسير شود كه خداوند خواسته است كه اهل‌بيت، داراي جايگاه ويژه و مشمول عنايتي خاص باشند كه بر اساس آن، مسئوليت‌هاي خطير آنان به نحو احسن به انجام رسد، بدون آن‌كه در انجام آنها، جبر و اكراهي باشد، بلكه آنان با تكيه بر اين جايگاه ويژه، سعي مضاعف در حفظ منزلت خويش داشته، به اداي تكليف شرعي خود مبادرت ميورزند.
از اين رو، در اين ديدگاه، مقام عصمت، كاملا با ضرورت دعا و مناجات و گريه و تضرع و استغفار، در سيره آنان نيز سازگار خواهد بود و به بيان ديگر، از ايشان رفع تكليف نخواهد كرد.

1. این مسئولیت خطیر آنها چه بوده است؟ آیا غیر از بیان شریعت اسلام وظیفه ای دیگر بر عهده داشتند. خوب ما هم می گوییم آنها در بیان شریعت اسلام معصوم بوده اند. ولی در عمل به آن خیر.
2. ائمه می توانستند به جای اینکه در دعا بگویند گناهان ما را ببخش بگویند خداوندا جایگاه و منزلت ما را حفط کن. در صورتی که اینگونه نبوده است.
3. بنده بارها شده که برای ارشادی افرادی برایشان ائمه و پیامبر اسلام (ص) را مثال می زدم
که مثلا اگر ایشان به جای شما بودند آیا چنین می کردند؟ با این جواب روبرو می شدم که : آنها معصومند و ما نیستیم. با همین مثال ساده که حداقل بنده در زندگی بارها با آن مواجه شدم می توان استدلال کرد که در صورت عصمت مطلق ایشان اسوه بودن آنها متزلزل می شود. چون برای آنها جایگاهی فراانسانی و دست نیافتنی متصور شدیم. چرا که می توان اینگونه بهانه آورد که اگر هر کسی مانند پیامبران و امامان صاحب این عنایت خداوند به شکل ابتدایی می بود می توانست به جایگاه آنان برسد.
4. البته مطالب بالا بیشتر در مورد پیامبران و امامان صادق است. برای اثبات عصمت حضرت زهرا باید دلایلی محکم تری نسبت به پیامبران و امامان آورد. چرا که حاکم شرع و رهبر جامعه هم برای زنان و هم برای مردان در نیمی از حیات حضرت زهرا (س) پیامبر بوده و در نیمی دیگر هم حضرت علی(ع). لذا رسالتی را نمی توان مانند پیامبران و امامان برای حضرت زهرا(س) متصور بود.

شریعت عقلانی;320822 نوشت:
با سلام. آنقدر خودتان را درگیر جدل های شیعه و سنی کردید که اخلاق گفتگو را فراموش کردید. مگر نمی شود انسانی از موضع خودش برگردد. خوب من از شما خواستم بگویید که چگونه حدیث بر عصمت حضرت زهرا دلالت می کند و شما هم دلیل آوردید. البته دلیل شما قانع کننده بود منتها چون اصل مسئله عصمت عقلا برای بنده اثبات نشده برای همین قصد داشتم توجیهی برای این حدیث پیدا کنم.

جناب شریعت عقلانی ، دوست عزیز
بنده نگفتم شما به چه دلیل از نطرتان برگشته اید آیا چنین حرفی زدم؟ بلکه گفتم حالا که حرف حق را قبول کرده اید چرا با توجیح و پافشاری سعی دارید حدیث را زیر سوال ببرید.
این گفته بنده کجایش مخالف اخلاق گفتگو است؟؟

شریعت عقلانی;320822 نوشت:
البته دلیل شما قانع کننده بود منتها چون اصل مسئله عصمت عقلا برای بنده اثبات نشده برای همین قصد داشتم توجیهی برای این حدیث پیدا کنم.

برادر من شما لطف کنید به این سوال جواب بدهید: آیا تمام دین قابل درک با عقل میباشد؟
آیا در مواردی که شریعت با عقل ما قابل تجزیه و تحلیل نیست نباید از آن تبعیت کرد؟ و باید حرف امام و پیامبر را زیر پا گذاشت؟؟
از شما که دنبال مباحث عقلی هستید انتظار جواب عقلانی نیز میرود

شریعت عقلانی;320373 نوشت:
ه لحاظ عقلی و منطقی هیچ تلازمی بین خشنودی و ناراحتی و ارتکاب گناه وجود ندارد و عصمت ایشان اثبات نمی شود. لطفا ادله عقلی بر عصمت ایشان بیاورید. نقلی هم باشد می پذیریم.

آیا اگر بگویم اینکه دلیل نقلی آوردم و درستیش را پذیرفتید و اما چون با عقلتان تناقض دارد توجیح میکنید یک نوع لج بازی است ، این حرف مخالف اخلاق گفتگو است یا اینکه عین واقعیت است؟؟

شریعت عقلانی;320822 نوشت:
ما هم می گوییم آنها در بیان شریعت اسلام معصوم بوده اند. ولی در عمل به آن خیر.

سوال؟؟

اولا در آیه زیر ، اطاعت از پیامبر و اولى الامر (امامان معصوم) در کنار اطاعت از خدا قرار داده شده است. لزوم اطاعت از آن بزرگواران زمانى درست خواهد بود که آنان معصوم باشند؛ و گرنه اطاعت از انسان گناهکار نمى تواند مصداق اطاعت از خدا باشد.
«اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الامرِ مِنکُم؛ (4) از خدا و پیامبر خدا و اولى الامر اطاعت کنید »

ثانیا: آیه 21 سوره احزاب که صریحاً پیامبر را الگوى اهل ایمان معرّفى مى کند و آن حضرت را اسوه مطلق و همیشگى مردم بر مى شمارد،

حال سوال اینجاست:

آیا انسانی گناهکار و دارای اشتباه لیاقت آن را ندارد که الگوى مطلق دیگران باشد و خداوند اطاعت تمام و کمال از او را واجب گرداند؟ و او را الگو و اسوه مردم بنامد؟؟
آیا در این صورت قبح گناه فرو نمیریزد و نمیتوانیم برای توجیح گناه بگوئیم ممکن است این گناه از الگویمان که پیامبر باشد نیز سر زده باشد؟؟

شریعت عقلانی;320423 نوشت:
در مورد باورهای اعتقادی تنها منبع بنده عقل است که مورد قبول تمام ادیان و فرق است.

شما كه مي گوييد منبع بنده عقل است دو سوال براي من به وجود مي آيد:

1. بلاتشبيه من قصد توهين به شما را ندارم، آمديم عقل شما به تكامل نرسيده و توانايي معرفتي مباني ها و برهان ها و عليت ها را ندارد آنوقت شما چطوري مي خواهي مسائل را تحليل كني در ضمن خيلي از مسائل،احكام و معارف در دين وجود دارد كه هنوز به لحاظ عقلي اثبات نشده است پس شما مي گويي آن اشتباه است و اشكل دارد؟

سوال دوم: شما فرموديد مسلمانيد و شیعه مولای متقیان علی (ع) و منبع شما عقل است
شما از جهتي مي گوييد كه علي رض نمي تواند معصوم باشد يعني مبرا از خطا و اشتباه نيست حال كسي كه خودش داراي اشتباه و خطا مي باشد يعني متقي نيست بعد چگونه مي تواند مولاي متقيان باشد آيا اين همان منبع عقلي هست كه شما از آن صحبت مي كنيد؟

شریعت عقلانی;320423 نوشت:
این مورد منوط به این می شود که قرآن را ناشی از اراده پیامبر بدانید یا خداوند؟

اراه پيامبر دگر چيست؟ مگر قرآن ساخته و پرداخته شده ذهن پيامبر است؟ كه شما ميگوييد اراده پيغمبر

شریعت عقلانی;320423 نوشت:
اگر قرآن را ناشی از اراده مستقیم و بلاواسطه الهی بدانید که نفس پیامبر در آن هیچ نقشی ندارد پس عصمت قرآن نتیجه می شود.

قرآن ناشي از خداوند است اما بر قلب پيغمبر نازل شده و پيغمبر آن را براي مردم به شكل تدريجي توزيع و تشريع و تبيين كرده اند پس قويا مي توان گفت پيغمبر در آن تاثير گذار بوده و نقش داشته اند

شریعت عقلانی;320423 نوشت:
ولی اگر ناشی از اراده پیامبر بدانید عصمت آن زیر اثبات نمی شود

يعني تا الان خودتان پژوهش نكرده ايد كه پيغمبر واسطه وحي و مردم است، يعني شما هنوز تحقيق نكرده ايد كه پيغمبر واسطه خدا و مردم است كه مي گوييد اگر ناشي از اراده پيامبر باشد اين بدين معنا هست شما خودتان هنوز تدبير و تعمق در دين نداشته ايد

شریعت عقلانی;320423 نوشت:
پیش فرض این تاپیک این است که به حقانیت قرآن و از جانب خدا بودن آن اعتقاد داشته باشیم. لذا بر اساس این پیش فرض قرآن مصون از خطاست.

هم قرآن و هم پيامبرش از جانب خداست مگر مي شود خدا به كتابش عصمت دهد و به رسولش عصمت ندهد، مگر معصوم مفسر معصوم نيست، كسي كه خود معصوم نباشد چگونه مي تواند كتاب الهي كه معصوم هست را بر مردم تشريع كند آيا اين با منطق اشكالي دارد؟ اينجا شما هستيد كه طرح مسائلي را مطرح مي كنيد كه اصلا داراي منطق نيست و پشت اين مسائل اتاق فكري وجود ندارد چون شما مي گوييد قرآن چون كتاب الهي هست معصوم است اما رسول الله كسي كه كه واسطه الهي مي باشد و براي بيان كتاب الله آمده است معصوم نيست اين منطق از كجا آمده؟ دوستان خودشان قضاوت كنند.
چگونه شما به قرآن اعتماد و اطمينان مي كنيد اما به گوينده اش اعتماد نداريد؟
اگر قرآن مصونيت دارد پس پيغمبر نيز دارد چون:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ (نساء /59) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر را اطاعت كنيد
خوب چرا خدا نگفته فقط از من اطاعت كنيد اما از پيامبر نيز ياد كرده، اگر شما اعتقاد به مصونيت قرآن داريد چرا خداوند در قرآن به صراحت نگفه كه محمد(ص) داراي عصمت نيست؟
خوب كسي كه داراي عصمت نباشد به نظر عقل شما و منطق ديگران آيا جايز است از او اطاعت كردن، كسي كه خود مبرا از خطا نيست چگونه خداوند بدون تدبير مي گويد از او اطاعت كنيد اطاعت از خطا كار كه ما را دچار تباهي و ضلالت مي كند اين را خدا نمي دانست اما عقل بشر مي داند؟

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿احزاب/45﴾
اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارت‏دهنده و انذاركننده!

وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِيرًا(احزاب/46)
و تو را دعوت‏كننده بسوى خدا به فرمان او قرار داديم، و چراغى روشنى‏بخش! (46)

إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا(احزاب/55)
كه خدا همواره بر هر چيزى گواه است

شریعت عقلانی;320423 نوشت:
به عبارتی انبیا در گستره ابلاغ وحی و بیان شریعت معصومند و در عمل به آن مانند سایر انسان ها.

چگونه مي شود در ابلاغ وحي و بيان شريعت معصومند و در عمل نه؟ آخه بنده خدا اين كجاش با عقل جور در مياد؟ آخه شما ميگي در تبليغ عصمت دارند اما در عمل مانند ساير انسان ها؟ به نظر شما خداوند شخصي را مي فرستد كه احكام و معارف ديني را بيان كند اما خودش عمل نكند اين كجايش با عقل و منطق سازگاري دارد كه شما مي گوييد؟

بازخورد مبحث:
پيغمبر خاتم الانبياء بوده يعني ختم كننده انبياء، يعني تكميل كننده انبياء يعني منبع و قانوي براي تمام تاريخ، مگر مي شود خداوند بر قرآنش كه يك كتاب است عصمت دهد اما بر تبيين گرش، توزيع گرش آن هم در آن عصر جاهليت عصمت ندهد بر كسي كه قرار است الگويي براي تمامي ادوار تاريخ باشد بر كسي كه قرار است افكارش، اخلاقش، نگاهش، رفتارش و زندگيش بر جهانيان اسوه باشد عصمت ندهد، مگر مي شود خداوند بر اين مسائل تدبر نكند، پيغمبر محدود بر زمان خاص نيست به نظر شما خداوند كسي كه محدوديت ندارد او را مبرا از گناه و خطا و اشتباه نمي كند؟مگر مي شود ديني كامل باشد پيغمبرش ناقص باشد؟ اين دگر چه ديني است؟ يعني خود خدا تدبير نكرده پس بايد در تدبير خدا شك كرد، آيا اين مسائل با عقل منافات دارد؟

نتيجه:

1. يا شما دچار گمراهي شده اي؟

2. يا شيعه مكتب و مذهب گمراهي است؟

جواب:
شيعه كه نمي تواند مذهب گمراهي باشد چون امامش علي رض است و مورد تاييد رسول خدا و خدايش است و ما در كتاب در المنثور هم چنين چيزي را داريم كه پيامبر بيان مي كند پس برايند اين موضوع اين است يقينن شما دچار اضمحلال شده اي.

علی مع الحق;320804 نوشت:
شما مگر جوابت را صفحه قبل نگرفتی؟؟ باز با چه رویی نظر دیگران رو میپرسی؟

اول خوب یک نگاهی بکن به پست ها بعد حرف بزن بعد از اون پستی که فرستادی و اصلا مشخص نکردی که اراده تکوینی خدا چیست و همینطوری به هم یک چیز هایی رو بافتی!! kheymegahabalfazl سوال کرد منظور چیست؟ جواب اون رو دادم و از تویی که کاربر برتر انجمن فرهنگی هستی !!:khandeh!:پیش تر از این توقعی نیست!

علی مع الحق;320459 نوشت:
اراده تكويني الهي، گاه كه به موجودات مختار مربوط مي‌شود، مي‌تواند مسبوق به حسن اختيار يا سوء اختيار آن‌ها بوده باشد. بر اين اساس، اراده الهي بر اذهاب رجس و تطهير اهل‌بيت نيز در صورت حمل بر اراده تكويني، مي‌تواند از همين باب باشد; يعني مسبوق به حسن اختيار آنان و كسب مكارم و شايستگي‌هاي روحي باشد، كه مقام عصمت و طهارت، در واقع، پاداش و عنايتي ويژه، در پي آن خواهد بود. افزون بر اين، درباره عنايت‌ها و الطاف خاص الهي، مانند هدايت، عزت، و طهارت ـ نه در افعال سلبي و منفي، نظير ضلالت، ذلت و هلاكت ـ نكته ديگري هم درخور توجه است كه اين امور مي‌توانند ابتدايي ـ نه پاداشي ـ و براي رسالت‌ها و مسئوليت‌هاي خاص الهي باشد. توضيح آن‌كه، هر چند عناوين سلبي و منفي، در صورت انتساب به فعلالهي، لزوماً جزايي و مسبوق به سوء اختيار انسان‌ها هستند، اما اوصافمثبت، در صورت انتساب به خداوند مي‌توانند ابتدايي باشند و بر اين اساس،هر چند «جعل رجس و پليدي» از سوي خدا همواره مسبوق به سوء رفتاربرخي افراد است: (...كَذ‌لِكَ يَجْعَلُ اللّهَ الرِّجْسَ عَلَي الَّذِينَ لا‌يُـؤْمِنُونَ)،[16] امااذهاب و دور ساختن رجس از سوي خدا مي‌تواند ابتدايي و به عنايت خاصالهي و غرض حكيمانه ويژه‌اي است. حال در صورتي كه در آيه تطهير، ارادهالهي، تكويني و مربوط به منزلت خاص اهل‌بيت در نظر گرفته شود، مي‌تواند چنين تفسير شود كه خداوند خواسته است كه اهل‌بيت، داراي جايگاه ويژه و مشمول عنايتي خاص باشند كه بر اساس آن، مسئوليت‌هاي خطير آنان به نحو احسن به انجام رسد، بدون آن‌كه در انجام آنها، جبر و اكراهي باشد، بلكه آنان با تكيه بر اين جايگاه ويژه، سعي مضاعف در حفظ منزلت خويش داشته، به اداي تكليف شرعي خود مبادرت ميورزند. از اين رو، در اين ديدگاه، مقام عصمت، كاملا با ضرورت دعا و مناجات و گريه و تضرع و استغفار، در سيره آنان نيز سازگار خواهد بود و به بيان ديگر، از ايشان رفع تكليف نخواهد كرد.

هنوز معنی ارده تکوینی خدا را متوجه نشدی!
اراده تکوینی خدا (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ )است و در مقابل اراده تکوینی اصلا اختیار معنا ندارد خداوند بگوید موجود باش...از خود اختیاری ندارد که بگوید تا ببینم تصمیمم چیست!!...سریع تحقق می یابد!!
در آیه :إِ(نْ أَرادَنِيَ اللهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللهُ ) بیان می کند که احدی نمی تواند ارده تکوین خدا را تغییر دهد یعنی اینکه اگر امامان تکوینا معصوم باشند اصلا نمی توانند گناه کنند نه اینکه به اختیار خود گناه نمی کنند یعنی اصلا اختیاری ندارند! دوباره می گویم معنا ندارد خداوند بگوید موجود باش...از خود اختیاری ندارد که بگوید تا ببینم تصمیمم چیست چه انتخابی میکنم!!...سریع تحقق می یابد!! و اختیاری ندارد...و موجود بی اختیار را نمی توان انسان نامید.

استدلال;320795 نوشت:
با تعریف خودتان از تکوینی و تشریعی!

مثل اينكه متوجه نشدي
شما سوال م كني و مي گويي تكويني و تشريعي بعد منظور من خيلي واضح بوده من سوال كردم كه اول تفكرتان را از اين سوال بنويسيد كه يعني چي تا مباحثه شروع بشه

استدلال;320835 نوشت:
پیش تر از این توقعی نیست!

اولا توقعات را شما تشخيص نمي دهيد
دوما شما كه آدم با استدلالي هستي مشخصه چطور سوالات ما را تحليل كردي و چطور جواب دادي

شما لطف کنید یک بار دیگه متن را بخوانید
بنده عرض کردم:

علی مع الحق;320459 نوشت:
خداوند خواسته است كه اهل‌بيت، داراي جايگاه ويژه و مشمول عنايتي خاص باشند كه بر اساس آن، مسئوليت‌هاي خطير آنان به نحو احسن به انجام رسد، بدون آن‌كه در انجام آنها، جبر و اكراهي باشد، بلكه آنان با تكيه بر اين جايگاه ويژه، سعي مضاعف در حفظ منزلت خويش داشته، به اداي تكليف شرعي خود مبادرت ميورزند.
از اين رو، در اين ديدگاه، مقام عصمت، كاملا با ضرورت دعا و مناجات و گريه و تضرع و استغفار، در سيره آنان نيز سازگار خواهد بود و به بيان ديگر، از ايشان رفع تكليف نخواهد كرد.

علی مع الحق;320842 نوشت:
خداوند خواسته است كه اهل‌بيت، داراي جايگاه ويژه و مشمول عنايتي خاص باشند كه بر اساس آن، مسئوليت‌هاي خطير آنان به نحو احسن به انجام رسد، بدون آن‌كه در انجام آنها، جبر و اكراهي باشد

در جواب شما نوشتم اختیار و اراده تکوینی با هم سازگار نیستند مگر بگویید اجتماع نقیضین محال نیست!!!

استدلال;320849 نوشت:
در جواب شما نوشتم اختیار و اراده تکوینی با هم سازگار نیستند مگر بگویید اجتماع نقیضین محال نیست!!!


این آیه نشان دهنده عنایت مستمر اللهی در طول زندگی اهل بیت است و الله چنین اراده فرموده است شما اگر مشکلی در این زمینه دارید که این با اراده اهل بیت سازگار نیست باید از الله بپرسید

مسئله اساسی این است که چیزی که از این آیه مبارکه برداشت میشود اراده تکوینی است و نه تشریعی و این نشان دهنده معصومیت این بزرگواران است
شما اگر قبول کنید تکوینی است که باید معصومیت را بپذیرید و اگر قبول ندارید دلیلتان چی است؟

علی مع الحق;320832 نوشت:
جناب شریعت عقلانی ، دوست عزیز بنده نگفتم شما به چه دلیل از نطرتان برگشته اید آیا چنین حرفی زدم؟ بلکه گفتم حالا که حرف حق را قبول کرده اید چرا با توجیح و پافشاری سعی دارید حدیث را زیر سوال ببرید. این گفته بنده کجایش مخالف اخلاق گفتگو است؟؟

با خودم بودم بزرگوار نه شما. منظورم این بود که اگر بنده سخنی قانع کننده از شما دریافت کنم و از موضع خود در آن مورد برنگردم از اخلاق بدور است.
علی مع الحق;320832 نوشت:
برادر من شما لطف کنید به این سوال جواب بدهید: آیا تمام دین قابل درک با عقل میباشد؟آیا در مواردی که شریعت با عقل ما قابل تجزیه و تحلیل نیست نباید از آن تبعیت کرد؟ و باید حرف امام و پیامبر را زیر پا گذاشت؟؟از شما که دنبال مباحث عقلی هستید انتظار جواب عقلانی نیز میرود

خیر تمام دین قابل درک نیست. ولی در یک تقسیم بندی کلی دین را می توان به 3 جزء اساسی تقسیم کرد. اعتقادات - اخلاق - احکام. در این بین احکام لزومی به اثبات عقلانی ندارد. ولی اثبات عقلانی باورها و اعتقادات امری لازم و ضروری است. اصولا موضوع علم کلام همین است. ما هم که در انجمن کلام به سر می بریم و موضوع این تاپیک هم یکی از همین باورهای شیعیان است.

علی مع الحق;320832 نوشت:
اولا در آیه زیر ، اطاعت از پیامبر و اولى الامر (امامان معصوم) در کنار اطاعت از خدا قرار داده شده است. لزوم اطاعت از آن بزرگواران زمانى درست خواهد بود که آنان معصوم باشند؛ و گرنه اطاعت از انسان گناهکار نمى تواند مصداق اطاعت از خدا باشد.
«اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الامرِ مِنکُم؛ (4) از خدا و پیامبر خدا و اولى الامر اطاعت کنید »

اطاعت در عرف به معنای اطاعت از قول است. اصولا هر جا حرف از اطاعت به میان می آید منظور اطاعت از قول است نه عمل. مثلا وقتی فرمانده سپاهی می گوید باید از من اطاعت کنید یعنی از فرامین من اطاعت کنید نه هر کاری که من کردم شما هم انجام دهید. همین طور است در هر سازمان یا گروهی. در هر اجتماعی هر شخصی فعل مخصوص به خود دارد و نمی شود که همه از فعل رئیس گروه تقلید کنند چرا که برخی افعال لازمه ریاست است که قابل تقلید نیست. و اما قول : قول هایی که از رسول و اولیاء خدا داریم بر 3 قسمند : 1. وحی یا قرآن که مخصوص پیامبر است. 2. قول هایی که به منظور بیان حکمی از شیعت عنوان می شود. 3. سایر اقوال پیامبر در زندگی شخصی اش. از این بین برای این که نقض غرض الهی نشود فقط می توان به عصمت در موارد 1 و 2 قایل بود. از منظر دیگری هم می توان از این آیه عدم لزوم تقلید و اطاعت در عمل را برداشت کرد. بدین صورت که از آنجایی که اطاعت از رسول بعد از اطاعت از خدا آمده است و برای خداوند هم صرفا می توان قول را بلاواسطه و مستقیم در نظر گرفت ( وحی ) و هیچ فعلی را نمی توان مستقیما به خداوند نسبت داد و تمام افعال عالم هستی علت های مستقیم طبیعی دارند و در نهایت سلسله العلل و به طور غیر مستقیم به خداوند منتسب می شوند. اگر هم بتوان به خدا فعلی را مستقیم نسبت داد قابل تقلید نیست. چرا که علم ما در حد علم خداوند نیست. مثلا خداوند در جایی مریضان را شفا می دهد و در جایی براساس حکمتش نمی دهد. در جایی از فقیران دستگیری می کند و در جایی بر اساس حکمتش نمی کند. لذا نمی توان از فعل خداوند اطاعت کرد. البته خداوند هم این را نخواسته. بلکه گفته از شریعتی که توسط پیامبر برای شما عرضه داشتم تبعیت کنید.
علی مع الحق;320832 نوشت:
ثانیا: آیه 21 سوره احزاب که صریحاً پیامبر را الگوى اهل ایمان معرّفى مى کند و آن حضرت را اسوه مطلق و همیشگى مردم بر مى شمارد، حال سوال اینجاست: آیا انسانی گناهکار و دارای اشتباه لیاقت آن را ندارد که الگوى مطلق دیگران باشد و خداوند اطاعت تمام و کمال از او را واجب گرداند؟ و او را الگو و اسوه مردم بنامد؟؟ آیا در این صورت قبح گناه فرو نمیریزد و نمیتوانیم برای توجیح گناه بگوئیم ممکن است این گناه از الگویمان که پیامبر باشد نیز سر زده باشد؟؟

بنده در پست قبلی با ذکر مثالی عرض کردم که اتفاقا در صورت اعتقاد به عصمت مطلق ایشان اسوه بودن آنها متزلزل می شود.
ببینید در هر جامعه ای بهترین انسان ممکن وجود دارد. بهترین انسان ممکن مورد اعتمادترین فرد در جامعه است. خداوند همین بهترین را برای نبوت و ارشاد بندگانش انتخاب می کند. حال ممکن است این فرد خطاهایی هم داشته باشد. ولی بسیار کمتر از متوسط جامعه. با این پیش فرض ها الگو بودن اولیا خدا متزلزل نمی شود.
خود پیامبر در حدیثی می فرماید : برای خداوند بندگانی است که اگر چه نبی نیستند ولی نبوت به وجود آنها غبطه می خورد.
این نشان می دهد مقامی که پیامبران و اولیاء خدا نزد خداوند داشتند توسط هر شخصی می توان کسب شود و صرفا جنبه ماموریتی آن مقام است که قابل اکتساب نیست. و اتفاقا همین جنبه ماموریتی اولیاد خداست که باعث می شود آنها به وجود بندگانی غبطه بخورند.
و من الله توفیق

kheymegahabalfazl;320834 نوشت:
1. بلاتشبيه من قصد توهين به شما را ندارم، آمديم عقل شما به تكامل نرسيده و توانايي معرفتي مباني ها و برهان ها و عليت ها را ندارد آنوقت شما چطوري مي خواهي مسائل را تحليل كني در ضمن خيلي از مسائل،احكام و معارف در دين وجود دارد كه هنوز به لحاظ عقلي اثبات نشده است پس شما مي گويي آن اشتباه است و اشكل دارد؟

این سوال شما را در مباحثه با جناب علی مع الحق دادم. معیار برای اثبات باورهای دینی هم عقل ناقص بنده نیست. بلکه معیارها را علم منطق و کلام و فلسفه مشخص کرده است. بنده اگر بخواهم باورهایم را اثبات کنم باید در این علوم مطالعه نمایم.
شریعت عقلانی;320884 نوشت:
در یک تقسیم بندی کلی دین را می توان به 3 جزء اساسی تقسیم کرد. اعتقادات - اخلاق - احکام. در این بین احکام لزومی به اثبات عقلانی ندارد. ولی اثبات عقلانی باورها و اعتقادات امری لازم و ضروری است. اصولا موضوع علم کلام همین است. ما هم که در انجمن کلام به سر می بریم و موضوع این تاپیک هم یکی از همین باورهای شیعیان است.

kheymegahabalfazl;320834 نوشت:
سوال دوم: شما فرموديد مسلمانيد و شیعه مولای متقیان علی (ع) و منبع شما عقل است شما از جهتي مي گوييد كه علي رض نمي تواند معصوم باشد يعني مبرا از خطا و اشتباه نيست حال كسي كه خودش داراي اشتباه و خطا مي باشد يعني متقي نيست بعد چگونه مي تواند مولاي متقيان باشد آيا اين همان منبع عقلي هست كه شما از آن صحبت مي كنيد؟

یعنی به اعتقاد شما فقط معصومان متقی هستند؟ وقتی می گوییم مولای متقیان یعنی مولای انسان های با تقوی. در حالی که این انسان های با تقوی معصوم نیستند. ببینید وقتی می گوییم ایشان معصوم نیستند منظور این نیست که پر از خطا و اشتباه و گناه هستند. نباید این قدر سیاه و سفید به مسئله بنگرید. مسلما ایشان بهترین انسان روی زمین در زمان خودشان بودند. اگر نبودند خداوند آنها را برای هدایت مردم انتخاب نمی کرد.

kheymegahabalfazl;320834 نوشت:
اه پيامبر دگر چيست؟ مگر قرآن ساخته و پرداخته شده ذهن پيامبر است؟ كه شما ميگوييد اراده پيغمبر
قرآن ناشي از خداوند است اما بر قلب پيغمبر نازل شده و پيغمبر آن را براي مردم به شكل تدريجي توزيع و تشريع و تبيين كرده اند پس قويا مي توان گفت پيغمبر در آن تاثير گذار بوده و نقش داشته اند
يعني تا الان خودتان پژوهش نكرده ايد كه پيغمبر واسطه وحي و مردم است، يعني شما هنوز تحقيق نكرده ايد كه پيغمبر واسطه خدا و مردم است كه مي گوييد اگر ناشي از اراده پيامبر باشد اين بدين معنا هست شما خودتان هنوز تدبير و تعمق در دين نداشته ايد

پیش فرض بنده هم در این بحث همین است که قرآن ناشی از اراده الهی است. و اگر پیامبر را هم صرفا در ابلاغ آن معصوم بدانیم مسئله مشکلی پیدا نمی کند.

kheymegahabalfazl;320834 نوشت:
هم قرآن و هم پيامبرش از جانب خداست مگر مي شود خدا به كتابش عصمت دهد و به رسولش عصمت ندهد، مگر معصوم مفسر معصوم نيست، كسي كه خود معصوم نباشد چگونه مي تواند كتاب الهي كه معصوم هست را بر مردم تشريع كند آيا اين با منطق اشكالي دارد؟ اينجا شما هستيد كه طرح مسائلي را مطرح مي كنيد كه اصلا داراي منطق نيست و پشت اين مسائل اتاق فكري وجود ندارد چون شما مي گوييد قرآن چون كتاب الهي هست معصوم است اما رسول الله كسي كه كه واسطه الهي مي باشد و براي بيان كتاب الله آمده است معصوم نيست اين منطق از كجا آمده؟ دوستان خودشان قضاوت كنند.

برای بار چندم عرض می کنم :
بنده ایشان را در ابلاغ وحی و تفسیر آن و بیان شریعت معصوم می دانم. ولی برای ایشان خطاهایی هم در افعالشان متصور هستم.

kheymegahabalfazl;320834 نوشت:
خوب چرا خدا نگفته فقط از من اطاعت كنيد اما از پيامبر نيز ياد كرده، اگر شما اعتقاد به مصونيت قرآن داريد چرا خداوند در قرآن به صراحت نگفه كه محمد(ص) داراي عصمت نيست؟ خوب كسي كه داراي عصمت نباشد به نظر عقل شما و منطق ديگران آيا جايز است از او اطاعت كردن، كسي كه خود مبرا از خطا نيست چگونه خداوند بدون تدبير مي گويد از او اطاعت كنيد اطاعت از خطا كار كه ما را دچار تباهي و ضلالت مي كند اين را خدا نمي دانست اما عقل بشر مي داند؟

جواب این مسئله را هم در پاسخ به جناب علی مع الحق دادم.
شریعت عقلانی;320884 نوشت:
اطاعت در عرف به معنای اطاعت از قول است. اصولا هر جا حرف از اطاعت به میان می آید منظور اطاعت از قول است نه عمل. مثلا وقتی فرمانده سپاهی می گوید باید از من اطاعت کنید یعنی از فرامین من اطاعت کنید نه هر کاری که من کردم شما هم انجام دهید. همین طور است در هر سازمان یا گروهی. در هر اجتماعی هر شخصی فعل مخصوص به خود دارد و نمی شود که همه از فعل رئیس گروه تقلید کنند چرا که برخی افعال لازمه ریاست است که قابل تقلید نیست. و اما قول : قول هایی که از رسول و اولیاء خدا داریم بر 3 قسمند : 1. وحی یا قرآن که مخصوص پیامبر است. 2. قول هایی که به منظور بیان حکمی از شیعت عنوان می شود. 3. سایر اقوال پیامبر در زندگی شخصی اش. از این بین برای این که نقض غرض الهی نشود فقط می توان به عصمت در موارد 1 و 2 قایل بود. از منظر دیگری هم می توان از این آیه عدم لزوم تقلید و اطاعت در عمل را برداشت کرد. بدین صورت که از آنجایی که اطاعت از رسول بعد از اطاعت از خدا آمده است و برای خداوند هم صرفا می توان قول را بلاواسطه و مستقیم در نظر گرفت ( وحی ) و هیچ فعلی را نمی توان مستقیما به خداوند نسبت داد و تمام افعال عالم هستی علت های مستقیم طبیعی دارند و در نهایت سلسله العلل و به طور غیر مستقیم به خداوند منتسب می شوند. اگر هم بتوان به خدا فعلی را مستقیم نسبت داد قابل تقلید نیست. چرا که علم ما در حد علم خداوند نیست. مثلا خداوند در جایی مریضان را شفا می دهد و در جایی براساس حکمتش نمی دهد. در جایی از فقیران دستگیری می کند و در جایی بر اساس حکمتش نمی کند. لذا نمی توان از فعل خداوند اطاعت کرد. البته خداوند هم این را نخواسته. بلکه گفته از شریعتی که توسط پیامبر برای شما عرضه داشتم تبعیت کنید.

kheymegahabalfazl;320834 نوشت:
چگونه مي شود در ابلاغ وحي و بيان شريعت معصومند و در عمل نه؟ آخه بنده خدا اين كجاش با عقل جور در مياد؟ آخه شما ميگي در تبليغ عصمت دارند اما در عمل مانند ساير انسان ها؟ به نظر شما خداوند شخصي را مي فرستد كه احكام و معارف ديني را بيان كند اما خودش عمل نكند اين كجايش با عقل و منطق سازگاري دارد كه شما مي گوييد؟

بله می شود. بدین صورت که کافی است پیامبر را انسانی صادق و درستکار تصور کنیم. بر این اساس هر چه را که خداوند به وی وحی می کند بدون کمی و کاستی ابلاغ می کند. در جایی هم اگر فراموش کرد با تذکر الهی از طریق وحی مسئله حل می شود. ولی در عمل بدلیل اینکه خود خداوند هم گفته که ای پیامبر بگو که من بشری مثل شما هستم پس می توان خطا و اشتباه هم در ایشان رخ دهد که البته با توبه و استغفار دائمی ایشان خطاهایش نزد خداوند محو می شود. هضم این مسئله برای شما که عمری با این باور زندگی کردید شاید سخت باشد. ولی به لحاظ عقلی آنچنان هم دور از تصور نیست. لازم به ذکر است که علمای اهل سنت برخی خطاها را برای پیامبر در کتبشان ذکر کرده اند که با این وجود تزلزلی در اعتقاداتشان نسبت به پیامبر وارد نشده است و مثل همه مسلمانان خود را تابع ایشان می دانند.

شریعت عقلانی;320888 نوشت:
در یک تقسیم بندی کلی دین را می توان به 3 جزء اساسی تقسیم کرد. اعتقادات - اخلاق - احکام.

ببينيد جناب شريعت وقتي ما مي گويم كه قرار است به لحاظ عقلي مبحثي را مورد بررسي قرار بديم بايد يك نقطه اتكا داشته باشيم منظورم منبع هست شما منبع خودت را منطق و کلام و فلسفه ميداني اين منابع شما را چه كسي تاييد كرده و مورد تاييد قرار داده كدام عقل و منطق كه شما به آن اتكا داري؟
شما دين را به سه ج‍ز تقسيم كرديد اين را در كدام منطق و عقلي نوشته به ما بگوييد تا ما بدانيم؟

اول اينكه دين به 2 جزء تقسيم ميشه يعني داراي 2 ستون و پايه هست اصول و فروع
دوما اينكه اعتقادات ج‍ز اصول هست كه اول فرد مسلمان بايد تحقيقا به اصول اعتقاد داشته باشه
سوما اخلاق و احكام در فروع دين هست چون در فروعات نماز، روزه خمس و زكات و غيره هست

شریعت عقلانی;320888 نوشت:
در این بین احکام لزومی به اثبات عقلانی ندارد.

باز هم سوال مطرح مي شود اينكه مي فرماييد: احكام نياز به اثبات عقلاني ندارد را از كدام منبع آورده ايد بگوييد تا ما بدانيم؟
اصلا دليل اصلي دين گريز شدن جوانان مي دانيد چيست همين احكام هست، چون كه اسلام مي گويد نماز، روزه خمس يا مشروب نخوريد جوان مي گويد اينان بنيه و اساس عقلي ندارد چرا ما بايد متعبد به آن باشيم بعد شما مي گوييد احكام نياز به اثبات عقل ندارد

شریعت عقلانی;320888 نوشت:
ولی اثبات عقلانی باورها و اعتقادات امری لازم و ضروری است.

ما بر اين اور هستيم اسلام يك دين كاملا عقلاني هست و تمامي آيتم ها و مباني هاي آن نياز به اثبات عقلاني دارد آنوقت شما مي گوييد همين 2 تا امري لازم و ضروري هست

شریعت عقلانی;320894 نوشت:
یعنی به اعتقاد شما فقط معصومان متقی هستند؟ وقتی می گوییم مولای متقیان یعنی مولای انسان های با تقوی.

اول بهتر هست شما يه تحقيقي كنيد متقي چيست و به چه كسي اطلاق مي شود
دوما ببينيد مولا يعني پيشوا، پيشوايي كه خود متقي نباشد چگونه مقلدين او مي توانند متقي باشند
جناب شريعت از شما بيشتر انتظار مي رود كه آن همه سرعت و ادعاي كه در زمينه عقل داريد اين گونه سخن بگوييد لطفا بيشتر تدبير كنيد

شریعت عقلانی;320894 نوشت:
وقتی می گوییم ایشان معصوم نیستند منظور این نیست که پر از خطا و اشتباه و گناه هستند. نباید این قدر سیاه و سفید به مسئله بنگرید.

وقتي مي گويي معصوم نيست يعني مبرا از خطا و اشتباه و گناه نيست چه كسي گفت پر از خطا است اين شما هستيد سياه و سفيد به موضوع بدون تعقل و تفكر مي نگريد چرا جملاتتان را به من نسبت مي دهيد شما در خواندن تدبر نمي كنيد بعد صحبت از بررسي عقلاني موضوعات مي كنيد
بازم هم مي گويم بيشتر تدبير كنيد

شریعت عقلانی;320894 نوشت:
مسلما ایشان بهترین انسان روی زمین در زمان خودشان بودند. اگر نبودند خداوند آنها را برای هدایت مردم انتخاب نمی کرد.

شما با توجه به كدام عقل ايشان را محدود به زمان كرده ايد لطفا سند دهيد؟
و با كدام عقل سنجيديد ايشان بهترين فرد بر روي زمين در زمان خودشان بوده؟
و اينكه در آن زمان هم خداوند او را براي هدايت انتخاب كرد هم سند دهيد؟

شریعت عقلانی;320896 نوشت:
پیش فرض بنده هم در این بحث همین است که قرآن ناشی از اراده الهی است. و اگر پیامبر را هم صرفا در ابلاغ آن معصوم بدانیم مسئله مشکلی پیدا نمی کند.

ببينيد جناب شريعت شما اول موضع و وضعيت خودتان را معلوم كنيد بعد سر ميز مباحثه بنشينيد و مطالبتون را ارائه دهيد يا مباحثه نكنيد يا برويد كامل كنيد و بعد بياييد
شما كه باپيشفرش داريد جلو مي رويد معلوم نيست به چه نقطه اي برسيم براي همين است كه مي گويم شما نقطه اتكاي معلوم الحالي نداريد
شما از جهت مي گوييد قرآن معصوم است پيغمبر معصوم نيست
ما هم به شما گفتيم مگر مي شود كتاب الله معصوم باشد معلم تبيين كتاب يعني رسول الله معصوم نباشد آخر غير معصوم چگونه مي تواند حق معصوم را ادا كند
بعد شما مي گويي پیامبر را هم صرفا در ابلاغ آن معصوم بدانیم
يعني چي صرفا معصوم بدانيم مگر مي شوم خداوند جايگاه عصمت را 24 ساعته به پيغمبر بده فردا برداره بعد بگه محمد تو تا آخر هفته معصوم نيستي هفته بعد من وحي دادم اول شما ميري ريكاوري معصوم ميشي بعد از ابلاغ بعد دوباره تا مدت چند هفته معصوم نيستي
آخه اين چه وضع مباحثه هست شما خودت هنوز معلوم نيست چي مي گي اگر معصوم هست اين صغرا چيست اگر نيست اين كبرا چيه اين كجاش عقله يكي به من توي اين سايت بگه اين كجاش عقلانيه كه اين آقا ازش دم ميزند و در نهايت اگر مشكل پيدا نمي كند اين حرف ها ديگه چيه؟

دوستان گفته هاي اين آقا را بخوانند خودشان قضاوت كنند

شریعت عقلانی;320898 نوشت:
برای بار چندم عرض می کنم : بنده ایشان را در ابلاغ وحی و تفسیر آن و بیان شریعت معصوم می دانم. ولی برای ایشان خطاهایی هم در افعالشان متصور هستم.

خوب آقايي كه صحبت از عقل مي كني بنده هم به شما گفتم چطوري ميشه يه آدمي در ابلاغ معصوم باشه در تفسير و بيان آن معصوم باشه بعد در افعال معصوم نباشه من هم براي چندمين بار مي گوييم اين با عقل شما جور در مي آيد يا همان فلسفه و منطقي كه اول گفتيد جور در مي آيد مبناي عقلي آن را بفرماييد كه چه كسي عصمت تفسيري داده؟ اما با گفتن اين جمله:
شريعت عقلاني: ولی برای ایشان خطاهایی هم در افعالشان متصور هستم.
مشخصه شما تصوير ذهني كه از افعالشان داريد و ساخته ايد از عقل و ذهن خودتان هست به همين دليل بنده گفتم با عقل ناقص ما چگونه قابل حساب است
در ضمن اين خطاهايي كه متصور هستيد چگونه حساب كرده ايد با كدام عقل مي گوييد شما بيان مطلب كنيد تا همه بدانند آيا ديده ايد يا نه حساب كرده ايد

شریعت عقلانی;320903 نوشت:
اطاعت در عرف به معنای اطاعت از قول است. اصولا هر جا حرف از اطاعت به میان می آید منظور اطاعت از قول است نه عمل.


مبناي عقلي اين جمله خود را بيان كنيد و اين جمله را از كجا آوردي ايد كه مي گوييد اصولا هر جا حرف از اطاعت به میان می آید منظور اطاعت از قول است نه عمل

مگر خداوند از عرف صحبت كرده كه شما براي خودت مي گويي اطاعت در عرف يعني اطاعت در قول
خداوند دستور داده از او اطاعت و تبعيت كنيم اطاعت پذيري مي داني يعني چه؟
يعني در اخلاق،رفتار،گفتار،كردار،احكام،عقايد و غيره
مگر ميشود پيغمبر خودش دعوت كند اما خودش از حرفش اطاعت نكند و خودش عامل به حرفش نباشد اين كجايش با منطق جور در مي آيد اين كجايش عقلي هست كه شما آن را بيان مي كنيد؟
به قول شما فرمانده يك سپاه بيايد به سربازان بگويد سربازان من شما بايد حفاظت كلام و گفتار داشته باشيد اما خودش رعايت نكند خوب به نظر شما اين سربازان اطاعت پذيري دارند، آيا مطيع للامر بر دستور هستند. صادق رض فرمود: مردم را با كردار به نيكي دعوت كنيد نه گفتار،
و به قول فيثاغورث كه مي گويد: انسانها را به كردار آزمايش كنيد نه گفتار، چه بسيارند انسانهايي كه نيكو گفتارند اما زشت كردار
كسي كه گفتار و كردارش يكي نيست چگونه خداوند او را به عنوان پيغمبر بر مي گزيند
خوب جالب است يعني پيغمبر خلاف گفتارش عمل مي كند و مردم بايد از گفتار او تبعيت كنند نه كردار او و اين را خدا نمي دانست و شما مي داني كه اين گونه تفسير به راي مي كنيد الان فرق شما با وهابيت در چيست ؟ مي توانيد براي من باز گو كنيد؟
خدانمي دانست ممكن است پيغمبر مشكل در عمل داشته باشد آن هم خاتم الانبيا، بعد دستور به تبعيت از او مي دهد كه مردم از او اطاعت كنيد
خوب اين كه شما مي گويي را در كجاي قرآن آمده كه ما بايد در گفتار تبعيت كنيم نه در كردار؟
در ضمن اگر كسي كه پيغمبر باشد گناه و خطا و اشتباه هم بكند بعد مي شود خداوند و فرشتگان بر او درود بفرستند و تازه خدا ما را هم بر اين عمل دعوت كند

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ﴿احزاب/56﴾
خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى‏فرستند اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بر او درود فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نهيد.

خوب خود دوستان قضاوت كنند كه چه كسي عقلاني مي گويد

دوست عزیز با تشکر از پاسخ شما در پاسخ شما اشکالاتی هست که بنده در اینجا متذکر میشوم در اینکه بیان کردید که اراده ی موجود در ایه اراده ی تکوینی است باید بگویم اراده موجود در ایه نه از نوع اراده تکوینی است نه تشریعی!چرا که اگر قرار بود اهل بیت تکوینا گناه نکنند پس اختیار معنا نداشت در صورتیکه انبیا و اهل بیت به اختیار خود گناه نمیکردند.در ایه 74 و 75 سوره اسرا خدا میفرماید ای پیغمبر اگر به مشرکان اندکی تمایل پیدا میکردی ما تو را در دنیا و اخرت عذاب مضاعف می چشاندیم.لحن ایه لحن تهدید است و معنا نداشت که اکر پیامبر تکوینا گناه نکنه خدا تهدیش کنه.پش باتوجه به این توضیحات و توضیحاتی که درباره انما بیان کردید اراده خدا در این ایه اراده خاص میشود ... درست است در کتب تفسیر از ار اده موجود در ایه از اراده تکوینی نام برده اما این به ان معنا نیست که کتب تفسیر بی نقص هسند

علی مع الحق;320855 نوشت:
این آیه نشان دهنده عنایت مستمر اللهی در طول زندگی اهل بیت است و الله چنین اراده فرموده است شما اگر مشکلی در این زمینه دارید که این با اراده اهل بیت سازگار نیست باید از الله بپرسید

شما می گی منظور از این آیه اراده تکوینی است.جوابت رو دادم که اگر اراده تکوینی باشد با اختیار انسان در تعارض است...تو می گی منظور ارده تکوینی است بعد می گی
علی مع الحق;320855 نوشت:
باید از الله بپرسید
:khandeh!: مگر خدا گفته اراده من در این آیه تکوینی است؟ یک نسبت به خدا می دهید می پرسم این چیزی که نسبت می دهید چطور ممکن است میگویید از الله بپرس!!! (قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ.....وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ )
علی مع الحق;320855 نوشت:
مسئله اساسی این است که چیزی که از این آیه مبارکه برداشت میشود اراده تکوینی است
چطور برداشت کردی؟!!!
علی مع الحق;320855 نوشت:
شما اگر قبول کنید تکوینی است که باید معصومیت را بپذیرید و اگر قبول ندارید دلیلتان چی است؟

قبول ندارم تکوینی است و دلیل را گفتم جواب دادی:
علی مع الحق;320855 نوشت:
باید از الله بپرسید

سوال؟؟

آیا شما تحریف کردن را از بزرگانتان آموختید؟؟

ذهبي که متوفي ۷۴۸ هجري است مي گويد :

آنچه که الان در دست ما مانده و مطالبي که در مورد درگيري بين صحابه بزرگان بوده واجب است که تمام اين مطالب واقعي تاريخ را نابود کنيم و از بين ببريم

فيما بأيدينا وبين علمائنا ، فينبغي طيه وإخفاؤه ، بل إعدامه ،

لتصفو القلوب

تا قلب ها نسبت به صحابه و بزرگان صاف شود

وتتوفر على حب الصحابة ، والترضي عنهم ، وكتمان ذلك متعين عن العامة وآحاد العلماء

اين مطالب حقايقي است که در تاريخ است و مربوط به در گيري بزرگان و صحابه است ، کتمان کردن آن واجب است هم از عموم مردم و هم علما حتّي علما هم نبايد دسترسي داشته باشند به اين مطالب

سير اعلام النبلاء - ج ۱۰ -ص ۹۲

بنده نگفتم این که اراده تکوینی است یا خیر را از الله بپرسید بلکه عرض کردم:

علی مع الحق;320855 نوشت:
شما اگر مشکلی در این زمینه دارید که این با اراده اهل بیت سازگار نیست باید از الله بپرسید

در این که اراده از نوع تکوینی است یا خیر بنده مطلبی در همین تاپیک آوردم و شما هم مطلب را پذیرفته و زیر مطلب تشکر زدید
اما دیروز برای جلوگیری از بی ابرویی بیشتر تشکر را حذف کردید!!

مطلب این بود:

علی مع الحق;320459 نوشت:
بدون ترديد مراد از اراده در اين آيه اراده تكوينى است نه اراده تشريعى؛ زيرا خداوند آيه را با كلمه «انما» كه يكى از قوى‌ترين ادات حصر است آغاز و «اذهاب رجس» را منحصر به پنج تن آل عبا كرده است. اگر مراد اراده تشريعى باشد، حصر آن به اهل بيت لغو خواهد بود؛ چرا كه اراده تشريعى شامل تمامى افراد بشر مى‌شود و اختصاص به اهل بيت ندارد؛ چنانچه خداوند كريم در آيه وضو مى‌فرمايد:
مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ. مائده / 6.
خدا نمى‏خواهد بر شما تنگ بگيرد، ليكن مى‏خواهد شما را پاك، و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد كه سپاس [او] بداريد.
واضح است كه مراد از اراده در اين آيه، تشريعى و در باره همه مؤمنين است و اختصاص به افراد معين وخاصى ندارد؛ اما اراده در آيه تطهير به «اهل البيت» با كلمه «انما» حصر شده است؛ پس قطعاً اراده در آيه تطهير تكوينى است. وقتى اراده تكوينى شد، عصمت اهل البيت ثابت و بقيه افراد بشر؛ از جمله همسران رسول خدا، بنى هاشم و... از دايره آن خارج خواهند شد.
نكته ديگر اين كه اگر اراده در اين آيه اراده تشريعى باشد، هيچ فضيلتى را براى اهل بيت ثابت نمى‌كند؛ چرا كه اراده تشريعى طهارت براى همه مؤمنان وجود دارد؛ در حالى كه در طول تاريخ بحث بر سر اين بوده است كه اين فضيلت اختصاصى اهل كساء است يا شامل زنان پيامبر هم مى‌شود.

حال شما اگر میگویید تکوینی نیست دلیل بیاورید؟؟

و در ضمن جواب سوالاتی که در پروفایلتان پرسیده شده فراموش نشود..
ایا مذهبی که نتواند به شبهات اعتقادی پاسخ بدهد را میشود بعنوان مذهب درست قبول کرد؟

شریعت عقلانی;320904 نوشت:
بله می شود. بدین صورت که کافی است پیامبر را انسانی صادق و درستکار تصور کنیم.

جناب شريعت شما هنوز الگوريتم استنباط عقلي را نمي دانيد بعد صحبت از عقل مي كنيد، شما ميخواهيد بر اساس عقل براي ما اثبات كنيد كه چگونه مي شود پيغمبر عصمت نداشته باشد بعد ذر ادامه استنباطت مي گويي ما پيامبر را انساني صادق تصور كنيم مگر مي شود تصور كرد؟ اين كجايش منطق است اين كه شد سفسطه، هر جا كه دوست داري حرفت به كرسي بنشيند مي گويي عصمت دارد و هر جايي كه دلت نمي خواهد حرف ديگران با كلقه عقلاني نقض مي كنيد اين كجايش منطق و عقل است

شریعت عقلانی;320904 نوشت:
بر این اساس هر چه را که خداوند به وی وحی می کند بدون کمی و کاستی ابلاغ می کند. در جایی هم اگر فراموش کرد با تذکر الهی از طریق وحی مسئله حل می شود.

مگر مي شود يه جا عصمت داره بدون كمي و كاستي ابلاغ مي كند و در جاي ديگر اگر كم گذاشت وحي مي شود اين كجايش منطق است كه شما مي گويي، حرفهايتان بيشتر بوي سفسطه مي دهد تا عقل اگر عصمت در ابلاغ دارد كه نمي شود كمي و كاستي داشته باشد و اگر ندارد شما ميگويي اين گونه تصور مي كنيم مگر مي شود با تصور بحث عصمت حل شود من سوالم از دوستان اين است آيا كسي منطق و اساس عقلي در كلام شريعت مي بيند به ما هم بگويد ما بدانيم؟

شریعت عقلانی;320904 نوشت:
ولی در عمل بدلیل اینکه خود خداوند هم گفته که ای پیامبر بگو که من بشری مثل شما هستم پس می توان خطا و اشتباه هم در ایشان رخ دهد

آهان الان من معيار ترازوي عقلي شما را متوجه شدم كه چيه اون هم تفسير به راي و قيچي كردن مطالب هست اول اينكه خود پيغمبر فرمود من مثل شما بشري هستم بدين معنا نيست من هم دچار خطا و اشتباه مي شوم اگر منظورش اين بود چرا به صراحت بيان نكرده منظور يعني من هم داراي قدرت اختيار،تفكر، تعقل و انتخاب هستم و در ادامه فرمود با اين تفاوت كه كه بر من وحي نازل مي شود اين رو هم ما قبلا سرش بحث كرديم كه چطور مي شود كه بر كسي وحي و كلام معصوم الهي نازل شود اما مبلغش داراي عصمت نباش،د چنين چيزي اصلا امكان ندارد كه خود شما هم به اين موضوع اذان داشته ايد بقيش رو هم بريد تفسير بخونيد تا بيشتر متوجه شيد چون اين آيه مربوط به شود به آيه 110 سوره كهف
كلام خودتان را به معصوم نسبت ندهيد كه مي گوييد او هم مي تواند دچار خطا شود هنوز شما به لحاظ عقلي براي ما اثبات نكرده اي كه چطور ممكن است خطا و اشتباه كند، هنوز فرضيه نداده اي بعد مستقيم براي ما نظريه پردازي مي كنيد .

شریعت عقلانی;320904 نوشت:
هضم این مسئله برای شما که عمری با این باور زندگی کردید شاید سخت باشد. ولی به لحاظ عقلی آنچنان هم دور از تصور نیست.


مشكل شما اين است كه نقطه اتكايتان عقلتان است اما دريغ از آن كه هنوز با آن همه ادعايي كه داريد تدبر و تعقل نكرده ايد كه بفهميد اگر عقل انساني كامل بود خدا چرا پيغمبر فرستاده؟ بعد به من مي گويي براي من هضمش سخت است، هضم آن براي من راحت است مي داني چرا چون نقطه اتكاي من علاوه بر عقل، نقل چون لازم و ملزوم هم هستند بعد من به شما مي گويم دچار اضمحلال شده بهت بر مي خورد واقعا همين طور هست، شما هنوز توانايي و مهارت شناخت طرفت را نداري بعد از عصمت سخن مي گويي؟ من تا الان از روي عقل و منطق با شما صحبت كردم اما هيچ كدام يك از كلامتان نه از منطق است و نه عقل فقط مي گوييد تصور مي كنيم كه عصمت دارد، فرض مي كنيم كه عصمت ندارد شما هنوز مفهموم مباحثه عقلاني را نمي دانيد بعد براي ما صغرا كبرا ميچيني

شریعت عقلانی;320904 نوشت:
لازم به ذکر است که علمای اهل سنت برخی خطاها را برای پیامبر در کتبشان ذکر کرده اند که با این وجود تزلزلی در اعتقاداتشان نسبت به پیامبر وارد نشده است و مثل همه مسلمانان خود را تابع ایشان می دانند.

پارادوكس در كلامهايتان: همين شما بوديد تا ديروز مي گفتيد من علم رجال ندارم و ترجيح مي دهم مباحثه بر منطق عقل گرايي باشد الان ميگوييد علماي ما گفته اند پيغمبر داراي خطا و اشتباه هست شما كه علم رجال نداري چگونه از علوم حديثي سخن مي گويي اين همان عقلي هست كه هر دقيقه يه چيز ميگويد بعد خود را آنقدر تكامل يافته مي داند كه عصمت را زير سوال برده شما هنوز به اين واقعيت نرسيد اي عقلي كه كامل نيست چگونه مي تواند اظهار نظر كداند انشا الله خداوند شما را هدايت كند

علی مع الحق;321200 نوشت:
در این که اراده از نوع تکوینی است یا خیر بنده مطلبی در همین تاپیک آوردم و شما هم مطلب را پذیرفته و زیر مطلب تشکر زدید اما دیروز برای جلوگیری از بی ابرویی بیشتر تشکر را حذف کردید!!

:khandeh!::khandeh!::khandeh!:آیا صلوات به معنای قبول کردن مطالب است؟!!
علی مع الحق;321200 نوشت:
حال شما اگر میگویید تکوینی نیست دلیل بیاورید؟؟

دو حالت وجود دارد یا تکوینی یا تشریعی
اگر تکوینی باشد با اختیار انسان سازگاری ندارد اگر دارد دلیل بیاور و نگو برو از الله بپرس!!!!
اگر نمی توانی سازگاری اراده تکوینی با اختیار را نشان بدهی پس منظور خداوند اراده تشریعی است!
من سوال پرسیدم اراده خدا در این آیه تکوینی است یا تشریعی؟ تو گفتی تکوینی
گفتم اختیار با اراده تکوینی سازگاری ندارد! اگر دارد ثابت کن! و اون تاپیک که در این مورد فرستادم بخوان!

kheymegahabalfazl;321215 نوشت:
جناب شريعت اين همه با شما بحث كرديم هنوز چيزي از منظقي كه ازش دم مي زديد نديديم و مطالبت جز سياه نمايي چيزي نبود همچنان ما منتظر نظريات عقلاني و روشنفكرانه شما در مقابل سوال هايمان هستيم

با سلام مجدد خدمت شما دوست گرامی.
قبل از ادامه بحث چند نکته و سوال :
1. آیا شما تاپیک معصومیت انبیا را خواندید؟ قبلا عرض کرده بودم که خواندن آن لازمه بحث در این تاپیک است جهت جلوگیری از تکرار مکررات؟
2. آیا شما اصلا علم منطق و کلام و فلسفه را قبول دارید؟
3. آیا شما اصلا معتقد هستید که باورهای دینی باید معیار عقلانی مستقل از نقل داشته باشد و اگر بله این معیار چگونه مشخص شده است؟
و من الله توفیق

جناب طهور يكي از پست هايي كه اينجانب نوشتم بسيار مهم بود خواهشا بازش كنيد

شریعت عقلانی;321249 نوشت:
با سلام مجدد خدمت شما دوست گرامی. قبل از ادامه بحث چند نکته و سوال : 1. آیا شما تاپیک معصومیت انبیا را خواندید؟ قبلا عرض کرده بودم که خواندن آن لازمه بحث در این تاپیک است جهت جلوگیری از تکرار مکررات؟ 2. آیا شما اصلا علم منطق و کلام و فلسفه را قبول دارید؟ 3. آیا شما اصلا معتقد هستید که باورهای دینی باید معیار عقلانی مستقل از نقل داشته باشد و اگر بله این معیار چگونه مشخص شده است؟ و من الله توفیق

عليكم سلام به شما دوست بزرگوار

ببين داداش من، اولا من تاپيك انبياء را نخوانده ام و الان هم ديگر نيازي به خواندن ندارم چون با مباحثاتي كه با شما داشتم عمق نگاه شما نسبت به بررسي مسائل از ديدگاه عقلاني را متوجه شدم
من نيازي به پاسخ به سوالات شما ندارم چون موضع من مشخص بود اما موضع شما
مدام در حال تغيير، اين را هم در مباحثه با هم متوجه شدم و همه هم قابل اثبات هست چون پست ها موجودند، اگر چيزه تازه اي براي گفتن داريد به آن مباحثاتمان جواب بده وگرنه الكي خودمان را معطل همديگر نكنيم
اجركم عندالله

سوال:چگونه اراده تکوینی خدا بر تطهیر اهل بیت با اختیار آن ها سازگار است؟(دلیل عقلی)
لطفا نفرمایید ارده تکوینی خدا بر پاک بودن اهل بیت و همچنین اختیار داشتن آن هاست چون این دو با هم در تضاد هستند!
مثل اینکه گفته شود اراده تکوینی خدا بر این است که چیزی هم موجود باشد هم عدم!
برای پاسخ لطفا پست های قبلی را هم بخوانید تا جواب تکراری ندهید!
با تشکر.

kheymegahabalfazl;321384 نوشت:
خيمه گاه اباالفضل(ع)

جناب خیمه گاه اباالفضل شما گفتید سنی هستید لطفا نظرتان به عنوان سنی را در مورد آیه تطهیر بیان کنید!

جناب استدلال چرا این قدر طفره می روید در کتاب شما بیش از 560 روایت وجود دارد که این در حق پنج تن بوده است باز هم می خوای قبول نکنی

استدلال;322588 نوشت:
جناب خیمه گاه اباالفضل شما گفتید سنی هستید لطفا نظرتان به عنوان سنی را در مورد آیه تطهیر بیان کنید!


[="arial black"][="red"]خوب شما وهابیت هستید می اورم از سخنان امام جمعه شهر اهل سنت که می گوید این ایه در حق پنج تن بوده است .
اما وهابیت کور دل قبول نمی کنند
خوب دوستان تعجب نکنید علماشون فتوا دادند زمین گرد نیست[/]
[/]

استدلال;322588 نوشت:
جناب خیمه گاه اباالفضل شما گفتید سنی هستید لطفا نظرتان به عنوان سنی را در مورد آیه تطهیر بیان کنید!

جناب استدلال مشكل اهل وهاب اين است كه نظرات خودشان را مطرح مي كنند نظراتي كه نه داراي اساس است و نه پايه چون نظراتشان شخصي هست و هيگونه منبعي ندارند و به ظاهر منبع خود را قرآن مي نامند
اما نظرات اهل سنت و اهل تشيع بر پايه و برهان سنت و قرآن است و نه نظر شخصي
رجوع كنيد به سنت پيغمبر درخواهيد يافت كه منزلت آيه تطهير چيست

جواب سوال من داده نشد!

استدلال;322587 نوشت:
سوال:چگونه اراده تکوینی خدا بر تطهیر اهل بیت با اختیار آن ها سازگار است؟(دلیل عقلی) لطفا نفرمایید ارده تکوینی خدا بر پاک بودن اهل بیت و همچنین اختیار داشتن آن هاست چون این دو با هم در تضاد هستند! مثل اینکه گفته شود اراده تکوینی خدا بر این است که چیزی هم موجود باشد هم عدم! برای پاسخ لطفا پست های قبلی را هم بخوانید تا جواب تکراری ندهید! با تشکر.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت جناب استدلال گرامی

لطفا نظر خودتان را با دلیل در مورد آیه ی تطهیر بیان کنید (البته بنده پستهای قبل را نخوانده ام اگر قبلا توضیح داده اید اشاره ای به آن بکنید )

تشکر از شما

light;322783 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت جناب استدلال گرامی لطفا نظر خودتان را با دلیل در مورد آیه ی تطهیر بیان کنید (البته بنده پستهای قبل را نخوانده ام اگر قبلا توضیح داده اید اشاره ای به آن بکنید ) تشکر از شما

سلام علیکم
بحث این بود که آیه( وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللهِ وَ الْحِكْمَةِ إِنَّ اللهَ كانَ لَطِيفاً خَبِيراً)اراده تکوینی را بیان می کند یا تشریعی
بنده نظری نداشتم و فقط سوال پرسیدم که
منظور از اراده خداوند تشریعی است یا تکوینی؟
اگر تکوینی چطور با اراده انسان سازگار است؟
و بعضی ها جواب دادند که اراده تکوینی خدا بر پاک بودن اهل بیت و همچنین اختیار داشتن آن هاست و در جواب گفتم که چون این دو با هم در تضاد هستند این امکان پذیر نیست این محال است مثل اینکه گفته شود اراده تکوینی خدا بر این است که چیزی هم موجود باشد هم عدم! و دلیل محال بودنش را در پست های قبلی بیان کردم!

[="Tahoma"]

استدلال;322796 نوشت:
سلام علیکم
بحث این بود که آیه( وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللهِ وَ الْحِكْمَةِ إِنَّ اللهَ كانَ لَطِيفاً خَبِيراً)اراده تکوینی را بیان می کند یا تشریعی
بنده نظری نداشتم و فقط سوال پرسیدم که
منظور از اراده خداوند تشریعی است یا تکوینی؟
اگر تکوینی چطور با اراده انسان سازگار است؟
و بعضی ها جواب دادند که اراده تکوینی خدا بر پاک بودن اهل بیت و همچنین اختیار داشتن آن هاست و در جواب گفتم که چون این دو با هم در تضاد هستند این امکان پذیر نیست این محال است مثل اینکه گفته شود اراده تکوینی خدا بر این است که چیزی هم موجود باشد هم عدم! و دلیل محال بودنش را در پست های قبلی بیان کردم!

مفاد آيه تطهير معصوم بودن اهل بيت (عليهم السلام) از اعتقاد و عمل باطل و ملازم بودن با اعتقاد و عمل حق، به اراده تكوينى خداوند است‏

با در نظر گرفتن اينكه كلمه رجس در آيه شريفه الف و لام دارد، كه جنس را مى‏رساند، معنايش اين مى‏شود كه خدا مى‏خواهد تمامى انواع پليديها، و هياتهاى خبيثه، و رذيله، را از نفس شما ببرد، هيات هايى كه اعتقاد حق، و عمل حق را از انسان مى‏گيرد، و چنين ازاله‏اى با عصمت الهى منطبق مى‏شود، و آن عبارت است از صورت علميه‏اى در نفس كه انسان را از هر باطلى، چه عقايد و چه اعمال حفظ مى‏كند، پس آيه شريفه يكى از ادله عصمت اهل بيت است.

براى اينكه قبلا گفتيم اگر مراد از آيه، چنين معنايى نباشد، بلكه مراد از آن تقوى و يا تشديد در تكاليف باشد، ديگر اختصاصى به اهل بيت نخواهد داشت، خدا از همه بندگانش‏ تقوى مى‏خواهد، نه تنها از اهل بيت، و نيز گفتيم كه يكى از اهل بيت خود رسول خدا (ص) است، و با اينكه آن جناب معصوم است، ديگر معنا ندارد كه خدا از او تقوى بخواهد.

پس چاره‏اى جز اين نيست كه آيه شريفه را حمل بر عصمت اهل بيت كنيم، و بگوييم: مراد از بردن رجس، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است، و مراد از تطهير در جمله" يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً" كه با مصدر تطهير تاكيد شده، زايل ساختن اثر رجس به وسيله وارد كردن مقابل آن است، و آن عبارت است از اعتقاد به حق، پس تطهير اهل بيت عبارت شد، از اينكه ايشان را مجهز به ادراك حق كند، حق در اعتقاد، و حق در عمل، و آن وقت مراد از اراده اين معنا، (خدا مى‏خواهد چنين كند)، نيز اراده تكوينى مى‏شود، چون قبلا هم گفتيم اراده تشريعى را كه منشا تكاليف دينى و منشا متوجه ساختن آن تكاليف به مكلفين است، اصلا با اين مقام سازگار نيست، (چون گفتيم اراده تشريعى را نسبت به تمام مردم دارد نه تنها نسبت به اهل بيت).

پس معناى آيه اين شد كه خداى سبحان مستمرا و دائما اراده دارد شما را به اين موهبت يعنى موهبت عصمت اختصاص دهد به اين طريق كه اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما اهل بيت ببرد، و در جاى آن عصمتى بياورد كه حتى اثرى از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دلهايتان باقى نگذارد.

__________
ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 468

[="Black"]

رحیق مختوم;322801 نوشت:

مفاد آيه تطهير معصوم بودن اهل بيت (عليهم السلام) از اعتقاد و عمل باطل و ملازم بودن با اعتقاد و عمل حق، به اراده تكوينى خداوند است‏

با در نظر گرفتن اينكه كلمه رجس در آيه شريفه الف و لام دارد، كه جنس را مى‏رساند، معنايش اين مى‏شود كه خدا مى‏خواهد تمامى انواع پليديها، و هياتهاى خبيثه، و رذيله، را از نفس شما ببرد، هيات هايى كه اعتقاد حق، و عمل حق را از انسان مى‏گيرد، و چنين ازاله‏اى با عصمت الهى منطبق مى‏شود، و آن عبارت است از صورت علميه‏اى در نفس كه انسان را از هر باطلى، چه عقايد و چه اعمال حفظ مى‏كند، پس آيه شريفه يكى از ادله عصمت اهل بيت است.

براى اينكه قبلا گفتيم اگر مراد از آيه، چنين معنايى نباشد، بلكه مراد از آن تقوى و يا تشديد در تكاليف باشد، ديگر اختصاصى به اهل بيت نخواهد داشت، خدا از همه بندگانش‏ تقوى مى‏خواهد، نه تنها از اهل بيت، و نيز گفتيم كه يكى از اهل بيت خود رسول خدا (ص) است، و با اينكه آن جناب معصوم است، ديگر معنا ندارد كه خدا از او تقوى بخواهد.

پس چاره‏اى جز اين نيست كه آيه شريفه را حمل بر عصمت اهل بيت كنيم، و بگوييم: مراد از بردن رجس، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است، و مراد از تطهير در جمله" يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً" كه با مصدر تطهير تاكيد شده، زايل ساختن اثر رجس به وسيله وارد كردن مقابل آن است، و آن عبارت است از اعتقاد به حق، پس تطهير اهل بيت عبارت شد، از اينكه ايشان را مجهز به ادراك حق كند، حق در اعتقاد، و حق در عمل، و آن وقت مراد از اراده اين معنا، (خدا مى‏خواهد چنين كند)، نيز اراده تكوينى مى‏شود، چون قبلا هم گفتيم اراده تشريعى را كه منشا تكاليف دينى و منشا متوجه ساختن آن تكاليف به مكلفين است، اصلا با اين مقام سازگار نيست، (چون گفتيم اراده تشريعى را نسبت به تمام مردم دارد نه تنها نسبت به اهل بيت).

پس معناى آيه اين شد كه خداى سبحان مستمرا و دائما اراده دارد شما را به اين موهبت يعنى موهبت عصمت اختصاص دهد به اين طريق كه اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما اهل بيت ببرد، و در جاى آن عصمتى بياورد كه حتى اثرى از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دلهايتان باقى نگذارد.

__________
ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 468

سلام
انبیا گناه نمیکنند به اراده تکوینی یعنی لذت و تمایل به گناه ندارند!اگر اینگونه باشد که خدای متعال دیگر نباید پیغمبرش را تهدید کند!!!
[/]

رحیق مختوم;322801 نوشت:
مفاد آيه تطهير معصوم بودن اهل بيت (عليهم السلام) از اعتقاد و عمل باطل و ملازم بودن با اعتقاد و عمل حق، به اراده تكوينى خداوند است‏

با تشکر از شما
اینطور که من برداشت کردم (صحیح یا غلط)
رحیق مختوم;322801 نوشت:
با در نظر گرفتن اينكه كلمه رجس در آيه شريفه الف و لام دارد، كه جنس را مى‏رساند، معنايش اين مى‏شود كه خدا مى‏خواهد تمامى انواع پليديها، و هياتهاى خبيثه، و رذيله، را از نفس شما ببرد

اینکه اراده خدا بر این است که تمام انواع پلیدی ها را از اهل بیت دور کند صحیح است اما مگر نمی تواند این اراده تشریعی باشد؟
رحیق مختوم;322801 نوشت:
براى اينكه قبلا گفتيم اگر مراد از آيه، چنين معنايى نباشد، بلكه مراد از آن تقوى و يا تشديد در تكاليف باشد، ديگر اختصاصى به اهل بيت نخواهد داشت، خدا از همه بندگانش‏ تقوى مى‏خواهد، نه تنها از اهل بيت

این قسمت به نظر صحیح نمی آید که تمام تکالیف تشریعی و شدت در آن برای همه یکسان است و برای اهل بیت نیز همینطور مثلا وَ مِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً
که وجوب حکم تشریعی نماز شب برای پیامبر بوده و برای ما مستحب می باشد!

اما این بخش که
رحیق مختوم;322801 نوشت:
بلكه مراد از آن تقوى و يا تشديد در تكاليف باشد، ديگر اختصاصى به اهل بيت نخواهد داشت، خدا از همه بندگانش‏ تقوى مى‏خواهد، نه تنها از اهل بيت
نیز به نظر من صحیح نبوده! چون خداوند از همسران پیامبر اسلام طبق آیه يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلاتَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً خداوند تقوا بیش از سایر زنان را از همسر پیامبر انتظار داردیا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ
رحیق مختوم;322801 نوشت:
نيز گفتيم كه يكى از اهل بيت خود رسول خدا (ص) است، و با اينكه آن جناب معصوم است، ديگر معنا ندارد كه خدا از او تقوى بخواهد.

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللهَ وَ لاتُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ إِنَّ اللهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً
رحیق مختوم;322801 نوشت:
پس چاره ‏اى جز اين نيست كه آيه شريفه را حمل بر عصمت اهل بيت كنيم
با عرض معذرت دقیقا متوجه نشدم اگر دقیق تر توضیح بفرمایید بهتر است

اما با این تفاسیر اراده تکوینی چطور با اراده انسان سازگار است؟ ابتدا اراده تکوینی را معنا کنید!
با تشکر

برای بار چندم:به طور خلاصه بیان کنید اراده تکوینی با اختیار سازگار است یا نه؟در ضمن معنای اراده تکوینی را در نظر داشته باشید! بیان کنید چگونه چنین چیزی ممکن است نه اینکه بگویید منظور آیه اراده تکوینی است!

استدلال;323262 نوشت:

برای بار چندم:به طور خلاصه بیان کنید اراده تکوینی با اختیار سازگار است یا نه؟در ضمن معنای اراده تکوینی را در نظر داشته باشید! بیان کنید چگونه چنین چیزی ممکن است نه اینکه بگویید منظور آیه اراده تکوینی است!


[="arial black"][="darkgreen"]جواب :
خوب تكويني است .
عصمت اجبار نيست
بلکه علم همراه با قدرت هستپ
معصوم عالم به باطن تمام عالم هست
و باطن گناه را اتيش ميبينه
و باطن ثواب را نور ميبينه
از اتيش دوري ميکنه
و رو به سوي نور مياورد
اختيارا[/]
[/]

ammarshia;323296 نوشت:
خوب تكويني است .
منظور از اراده تکوینی چیست و چه فرقی با اراده تشریعی میکند؟!
ammarshia;323296 نوشت:
عصمت اجبار نيست بلکه علم همراه با قدرت هستپ معصوم عالم به باطن تمام عالم هست و باطن گناه را اتيش ميبينه و باطن ثواب را نور ميبينه از اتيش دوري ميکنه و رو به سوي نور مياورد اختيارا

اگر اینگونه که شما گفتید باشد تشریعی است و نه تکوینی! و مربوط به همه می تواند باشد نه فقط اهل بیت!
شما ویژگی های تشریعی را بیان می کنید و بعد می گویید تکوینی است!
باطن گناه را دیدن فقط مربوط به اهل بیت نیست بلکه هر آنکس که علم الیقین داشته باشد باطن را می بیند! كَلّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ
شما چون اراده تکوینی را درست معنا نکردید در تطبیق دچار مشکل شدید!
لطفا اراده تکوینی را تعریف کرده و سپس بیان کنید که با اختیار سازگار هست یا خیر؟!

لطفا یکی از کارشناس ها به این سوال پاسخ بدهد!

سوال از شما منظورتون از اراده تکوینی و تشریعی چیست؟

جناب استدلال قبلا هم بنده به شما عرض كرده بودم اول شما تعريفي از تكويني و تشريعي عرضه دهيد تا دوستان بر همان محور و تحت همان دامنه به مباحثه بپردازند من قبلا اين موضوع را خدمت شما هنوان كرده بودم و شما گفتيد هر طوري كه من تعريف داشته باشم اما الان دوستان هر چه مي گويند شما بر آنها ايراد مي كنيد پس يه تعريف بديد تا بر روي آن بحث شود

خداوند به حضرت محمد(ص)فرمدو:ای محمد اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم و اگر علی نبود تورا نمی آفریدم و اگر فاطمه نبود هیچ یک از شما را نمی آفریدم!:Moteajeb!:

موضوع قفل شده است