عصمت حضرت آدم از دید تشیع و اهل تسنن

تب‌های اولیه

154 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

باسلام
جمع بندی آخر

کسی که کمی قران را مطالعه کند به اصول ثابتی از تعریف گناه و خطا در قران پی مبرد و میفهمد خداوند خطا و گناهان برگزیدگانش را برای ما بیان می کند چون میدانسته ممکن است درآینده کسانی مرتکب انحراف در مورد بندگانش بشوند همانطور که در ادیان گذشته وجود داشته است و آنها را تا مرز خدایی و پسر خدا بودن برده اند و همچنین تا اینکه ما بدانیم اصلی ترین تفاوت پیامبران با انسانهای دیگر وحی بوده است و
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ
( اي پيغمبر ! ) بگو : من فقط انساني همچون شما هستم ( و امتياز من اين است كه من پيغمبر خدايم و آنچه گفت : بگو ؛ مي‌گويم ) و به من وحي مي‌شود

حال بیان اصول های ثابت قرانی در تشخیص گناه

اصل اول درقرآن هیچ گاه از عملی نهی متاکد به لفظ لاتقربانمی شود مگر آنکه انجام دادن آن عمل گناه می باشد

خداوند صراحتا می فرماید لا تقربا هذه الشجره به اين درخت نزديك نشويد
خداوند نمی فرماید از ان درخت نخورد بلکه می فرماید که به آن نزدیک نشود چه رسد به انکه از آن بخورد

اصل دوم

خداوند هیچگاه شخصی را با انجام دادن فعل مباح از ظالمین نمی داند و همیشه ظالم در برابرفعل گناه وجود دارد

وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ
و گفتيم: «اى آدم، خود و همسرت در اين باغ سكونت گير [يد] و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد و [لى‏] به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود.»

اصل سوم

خداوند در قرآن هیچ عملی را عصیان نام نمی برد مگر آنکه انجام دادن آن عمل گناه باشد

وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى و [اين گونه‏] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.

اصل چهارم

خداوند در قران نیاز به توبه و بخشش را هیچگاه در برابر فعل مباح قرار نمی دهد مگر انکه آن عمل گناه باشد

فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى، او [ست كه‏] توبه‏ پذيرِ مهربان است

قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ
گفتند: «پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم، و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى، مسلماً از زيانكاران خواهيم بود.»

اما کسانی بوده اند با این اصول ثابت و محکمات قران بپا خواسته اند و خواسته اند معنی آنرا تغییر دهند و ایرادهای بر ان وارد کرده اند که اصلی ترین آن را می توان اینگونه دانست
1- گفته اند نهی خداوند برای حضرت ادم نهی ارشادی است طوری که خواننده گمان کند نهی ارشادی در برابر فعل مباح وجود دارد غافل از اینکه نهی مولوی یا ارشادی نوعیت فرمان خداوند را مشخص می کند نه نوع تکلیف را حتی برای مثال برای نهی ارشادی گفته اند خیانت از امانت که کسی درگناه خیانت ازامانت شکی ندارد

2- گفته اند ظالمین معنای دیگر دارد در خالی که در قران هیچ موقع از کلمه من الظالمین استفاده نمی شود مگر به معنای گناه

3
- گفته اند تکلیف و شرع نبوده غافل از اینکه منظور از شرع و تکلیف فرمان خداست نه چیز دیگر طبق آیات قرآن خداوند هیچگاه بندگانش را بدون برنامه رها نمی کند و جالب اینکه شرع و تکلیف را برای شیطان قبول دارند

که کامل انرا می توانید در پستهای گذشته ملاحضه کنید


سلام

جناب طالب علم یه سوال دارم

حضرت ادم در این ایاتی که اوردید در کجا قرار داشته اند؟

و موقعیت مکانی ایشان کجا بود؟

و اما اگر دوست دارید جواب سوال زیر را بشنوید

http://www.askdin.com/post176575-130.html

لطف کنید موضوعی را مطرح کنید تا جواب گو باشیم

یا سوالتان را شفاف تر کنید

و اما سوالی دیگر

شما از ماجرای قبضه کردن خاک ادم به فرمان خدا و فرستادن 4 فرشته بزرگ
اسرافیل و میکاییل و جبرائیل و عزرایئل
به زمین

خبر دارید؟

اگر بله بگویید که ماجرا از چه قرار بوده است؟

ممنون می شوم کارشناسان محترم نیز پاسخگو باشند!!!

تا دوستانی که بعد ها این موضوع را می خوانند

جواب درست را خود بیابند

با تشکر :Gol:

با سلام و عرض ادب

طالب علم;177796 نوشت:
اینقدر به این اشتباه شما جواب دادیم که خسته شدیم
شما می گویید ما استثنا را مقسم قرار ندادیم پس حتما ما داریم با یکی دیگر حرف می زنیم
یکی از تقسیم بندی شما این بوده که کسانی که اصلا ظلم نمی کنند
حتی اگر به ادعای شما بپزیریم این می شود استثنا
وهمچنان که گفتم خداوند کسی را که از ظلم توبه کند ظالم نمی داند

جناب طالب علم ؟!اگر می خواهید از پاسخهای ما خسته نشوید مقدار کمی منطق بخوانید تا بفهمید تقسیم چیست و قواعد آن چیست؟ ظاهرا شما هنوز نمی دانید استثناء چیست؟ و مستثنی در کجا می آید؟استثنا در جایی است که ما عامی داشته باشیم و بخواهیم افرادی را از تحت ان خارج نمائیم و عمومیت عام را تخصیص بزنیم .حال این چه ارتباطی با سخن ما داشت که انسانها را به لحاظ تلبس و عدم تلبس به ظلم به چهار گروه تقسیم نمودیم.

طالب علم;177796 نوشت:
این اولین بار نیست که شما مجبور می شوید اینگونه استدلال کنید من دقیقا نمی دانم اسم این عمل شماچیست دوستان می دانند ؟اباضیه که هم از سنی‌گری و هم از شیعه‌گری جداست هرچند از نظر شمار پیروان در مقایسه با سنیان و شیعیان گروه کوچکی به حساب می‌آید

دوست عزیز نام عمل ما چیست؟ که دقیقا نمی توانید برای آن نامی بگذارید؟

عقايد «اباضيه» جز در بعضى از موارد غالبا موافق «اهل سنت و جماعت» است.
ايشان مانند آنان معترف به قرآن و سنت باشند، و ليكن به جاى «اجماع» قايل به «رأى» هستند. گويند خداوند از گناهان صغيره در مى‏گذرد، ولى از صاحبان گناهان كبيره جز به توبه در نمى‏گذرد، و بهشت و دوزخ فانى نگردند.
الفرق بين الفرق، ص 61
مقالات الاسلاميين، ج 2، ص 126، 170
مذاهب الاسلاميين، ج 1، ص 89؛ ج 2، ص 126؛ ج 3، ص 145.
مختصر تاريخ الاباضيه.
الاباضيه فى موكب التاريخ، دو جلد، قاهره 1946.
ملل و نحل، شهرستانى، ج 1، ص 121.

طالب علم;177796 نوشت:
صاحب کتاب نبراس چه کسی است

كتاب نبراس تاليف محمد عبدالعزیز الفرهاری است. وي، از علماي برجسته ماتريدي است، کتاب شرح العقائد النسفيه تأليف سعدالدين تفتازاني را شرح کرده و آن را «النبراس» ناميده است. در سال 1239 ه.ق وفات کرده است.

طالب علم;177796 نوشت:
کامل این سخن را بیاورید هذه العصمة ثابتة للانبیاء قبل النبوة و بعدها علی الاصح

شرح كتاب الفقه الأكبر حث في أن الأنبياء منزهون عن الكبائر و الصغائر ..... ص : 99

(و الأنبياء عليهم الصلاة و السلام كلهم) أي جميعهم الشامل لرسلهم و مشاهيرهم و غيرهم أولهم آدم عليه الصلاة و السلام على ما ثبت بالكتاب و السّنّة و إجماع الأمة فما نقل عن بعض من إنكار ثبوته يكون كفرا، و قد ورد أنه عليه الصلاة و السلام سئل عن عدد الأنبياء عليهم الصلاة و السلام فقال:«مائة ألف و أربعة و عشرون ألفا، و في رواية مائتا ألف و أربعة و عشرون ألفا»إلا أنهم‏ منزّهون عن الصغائر و الكبائر و الكفر و القبائح ...
الأولى أن لا يقتصر على عدد فيهم‏ (منزّهون) أي معصومون‏ (عن الصغائر و الكبائر)أي من جميع المعاصي (و الكفر) خصّ لأنه أكبر الكبائر و لكونه سبحانه: لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ (و القبائح) و في نسخة و الفواحش و هي أخصّ من الكبائر في مقام التغاير كما يدل عليه قوله سبحانه و تعالى: الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ‏ و المراد بها نحو القتل و الزنى و اللواطة و السرقة و قذف المحصنة و السحر و الفرار من الزحف و النميمة و أكل الربا و مال اليتيم، و ظلم العباد و قصد الفساد في البلاد.
و قال سعيد بن جبير: إن رجلا قال لابن عباس رضي اللّه عنهما: كم الكبائر، أسبع هي؟ قال: إلى سبعمائة أقرب منها إلى سبع غير أنه لا كبيرة مع الاستغفار، و لا صغيرة مع الإصرار.
و اختلفوا في حدّ الكبيرة فقال ابن سيرين رضي اللّه عنه: كل ما نهى اللّه عنه فهو كبير و يؤيده ظاهر قوله سبحانه: إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ‏ الآية.
و قال الحسن و سعيد بن جبير و الضحاك‏ و غيرهم: ما جاء في القرآن مقرونا بذكر الوعيد فهو كبيرة، و هذا هو الأظهر فتدبّر.
ثم اعلم أن ترك الفرض أو الواجب و لو مرة بلا عذر كبيرة(وطبق تقریر جناب طالب علم آدم علیه السلام مرتکب کبیره شده است)، و كذا ارتكاب الحرام و ترك السّنّة مرة بلا عذر تساهلا و تكاسلا عنها صغيرة، و كذا ارتكاب الكراهة و الإصرار على ترك السّنّة، أو ارتكاب الكراهة كبيرة إلا أنها كبيرة دون كبيرة، لأن الكبير و الصغير من الأمور الإضافية و الأحوال النسبية، و لذا قيل: حسنات الأبرار سيئات المقربين، قال شارح عقيدة الطحاوي، «و ثم أمر ينبغي التفطّن له و هو أن الكبيرة قد يقترن بها من الحياء و الخوف و الاستعظام لها ما يلحقها بالصغائر، و قد يقترن بالصغيرة من قلّة الحياء و عدم المبالاة و ترك الخوف و الاستهانة بها ما يلحقهاو قد كانت منهم زلّات و خطيئات، ...بالكبائر، و هذا أمر مرجعه إلى ما يقوم بالقلب هو قدر زائد على مجرد الفعل، و الإنسان يعرف ذلك من نفسه و غيره، و أيضا فإنه قد [يعفى‏] لصاحب الإحسان العظيم ما لا يعفى لغيره‏ من الذنب الجسيم، ثم هذه العصمة ثابتة للأنبياء قبل النبوّة و بعدها على الأصح و هم مؤيّدون بالمعجزات الباهرات و الآيات الظاهرات،...
موضوع قفل شده است