عصمت حضرت آدم از دید تشیع و اهل تسنن

تب‌های اولیه

154 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

محب آل بیت;172084 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته...
اولین پست بنده در این سایت هست. بحث هم سر عصمت هست. البته اونطور که از شروع پست پیداست، بحث بر سر عصمت مطلق هست که تا حالا که پنج صفحه ازبحث گذشته، هیچ کدام از طرفین مباحثه، به این موضوع نپرداختن.
دوست گرامی ما جناب صدرا من حس میکنم شما فقط دارید بوسیله ی کلام، مبحث رو می پیچونید. بحث اونگونه که بنده تا الان خوندم سر این هست که حضرت آدم علی نبینا و علیه الصلاة والسلام با خوردن درخت ممنوعه نافرمانی کرد. این مخالف عصمت مطلق هست. بقیه ی بحثهایی که شما آوردید که مثلا ارشاد مولوی و غیره، همه شاخ و برگ دادن به موضوع هست برای اینکه به اصل بحث پرداخته نشه. چیزی که در داستان ملموس هست این هست که حضرت آدم علیه السلام نافرمانی کرده و معصوم مطلق این کار رو نمیکنه.
اصل محور بحث همینه و طرفین دارید خارج از محور بحث میکنید با همدیگه. به اصل بپردازید.

سلام برشما
آنچه که بنده از سخنان جناب صدرا فهمیدم ایشان هم مخالف عقیده اهل تشیع هستند و عصمت مطلق را قبول ندارند خوب با این وصف نباید عصمت مطلق محوریت بحث بین بنده و جناب صدرا باشد
در این سخنان دقت کنید

صدرا;172084 نوشت:
بايد دانست آنچه لازمه عصمت است انجام واجبات و ترک محرمات است

به نام الله

با سلام به همه دوستان

با عرض پوزش از شما عزيزان كه بنده وارد بحث مي شوم

جناب طالب علم
لطفاً سعي نكنيد سخنان جناب صدرا را به نفع خود توضيح و تفسير كنيد . بحث پيرامون عصمت مطلق هست . اين حقير از همان ابتدا اولين شرط استدلال را عقل قرار دادم و در سايت مربوط به خودتان كه قبلاً بحث داشتيم عرض كردم ابتدا عقل سپس نقل . در اين مبحث نيز تمام تلاشم اين بود كه در آغاز از شما در پذيرش استدلالهاي عقلي از شما اعتراف بگيرم .
البته جناب صدرا بسيار زيبا بحث را پيش بردند اما جاي عقل خالي بود . اكنون كه جناب فرقان به اين موضوع مهم اشاره كردند شما دنبال بهانه اي هستيد و سخنان جناب صدرا را به نفع خود توجيه مي كنيد چون در مواجهه با عقل ناتوان از استدلال هستيد . همانگونه كه در آن سايت هم اولين كاري كه كرديد بيان سخني از ابن تيميه بود كه با آن به انكار استدلالهاي عقلي پرداختيد . اميدوارم اكنون نيز به مباحثه پيرامون عصمت مطلق ادامه دهيد .
مجدداً از ورود خود به بحث شما عذرخواهي مي كنم . التماس دعا

فرقان;172287 نوشت:
ن ،که در این مورد جناب صدرا به خوبی پاسخ شما را در رابطه با آیاتی که دال بر گناه حضرت آدم بود را دادند .

با سلام
ظاهرا شما سخنان جناب صدرا را دراین بحث جوابگو نمی دانید اگر می دانستید که اجازه می دادید بحث بین بنده و جناب صدرا ادامه پیدا کند

نقل قول:
انشاء الله در پست های بعدی عین مطالب آنها و آیاتی را که دال بر عصمت هستند و نظرات علمای اهل سنت در باره عصمت را نقل خواهیم کرد به یاری خداوند .

اگر میخواهید ادامه بحث را به کپی پیست بکشانید گمان نکنم این روش مباحثه باشد
البته شاید این کار شما برای جلوگیری از ادامه بحث لازم باشد
که در اینصورت بنده بحث راخاتمه شده دانسته و قضاوت را به کاربران می سپارم

فرقان;172287 نوشت:
. شما نیز اگر به این دلیل عقلی اشکال دارید بیان بفرمایید .

قبل از اینکه اشکالات سخنان شما را متذکر شوم لازم است چند نکته را بدانم
1- آیا شما با تمام سخنان جناب صدراکه تا آلان بین بنده و ایشان بوده موافق هستید
2- آیاجناب صدرانمی خواهند بحث را ادامه بدهند چون بنده همانطور که در اول گفتم برای اینکه بحث به انحراف کشیده نشودو به قول جناب صدرا بحث جنگلی نشود تنها با یک نفرمباحثه می کنم

jostojo;172361 نوشت:
به نام الله با سلام به همه دوستان با عرض پوزش از شما عزيزان كه بنده وارد بحث مي شوم جناب طالب علم لطفاً سعي نكنيد سخنان جناب صدرا را به نفع خود توضيح و تفسير كنيد . بحث پيرامون عصمت مطلق هست . اين حقير از همان ابتدا اولين شرط استدلال را عقل قرار دادم و در سايت مربوط به خودتان كه قبلاً بحث داشتيم عرض كردم ابتدا عقل سپس نقل . در اين مبحث نيز تمام تلاشم اين بود كه در آغاز از شما در پذيرش استدلالهاي عقلي از شما اعتراف بگيرم . البته جناب صدرا بسيار زيبا بحث را پيش بردند اما جاي عقل خالي بود . اكنون كه جناب فرقان به اين موضوع مهم اشاره كردند شما دنبال بهانه اي هستيد و سخنان جناب صدرا را به نفع خود توجيه مي كنيد چون در مواجهه با عقل ناتوان از استدلال هستيد . همانگونه كه در آن سايت هم اولين كاري كه كرديد بيان سخني از ابن تيميه بود كه با آن به انكار استدلالهاي عقلي پرداختيد . اميدوارم اكنون نيز به مباحثه پيرامون عصمت مطلق ادامه دهيد . مجدداً از ورود خود به بحث شما عذرخواهي مي كنم . التماس دعا

با سلام به همگی.
اینکه شما میگویید اول عقل و سپس نقل نشان از این دارد که برای عقیده تان، از نقل چیزی ندارید پس باید با عقل ناقص بشری آن را بسنجید و بعد که برای خود عقیده ای تراشیدید، به سراغ نقل رفته و برای آن ادله ای پیدا کنید. در حالیکه ما موظف هستیم عقاید خود را با قرآن تطبیق دهیم نه قرآن را با عقاید خود. پس لطفا دم از عقل نزنید زیرا حرف شما مخالف عقل است. و البته مخالف نص صریح قرآن...
قول به عصمت مطلق در شیعه ی اولیه نبوده و قولی است که بعد از زمان ائمه وارد مذهب شیعه شده است.
به گونه ای که اعتقاد به عصمت مطلق در نزد شیعه تا قرن چهار هجری، از نظریات غالیان شمرده میشده.
تا جایی که ابن بابویه قمی صاحب یکی از چهار کتاب معبتر شیعه یعنی من لا یحضره الفقیه، نفی سهو از ائمه را یکی از علامات غلو در تشیع میداند.
او می گوید:
نقل قول:
"إن الغلاة والمفوضة لعنهم الله ينكرون سهو النبي صلى الله عليه وسلم يقولون: لو جاز أن يسهو في الصلاة لجاز أن يسهو في التبليغ لأن الصلاة فريضة كما أن التبليغ فريضة… وليس سهو النبي صلى الله عليه وآله وسلم كسهونا؛ لأن سهوه من الله عز وجل، وإنما أسهاه ليعلم أنه بشر مخلوق، فلا يتخذ رباً معبوداً دونه، وليعلم الناس بسهوه حكم السهو. وكان شيخنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد يقول: أول درجة في الغلو نفي السهو عن النبي صلى الله عليه وآله وسلم)..." [ابن بابويه/ من لا يحضره الفقيه: 1/234.].

غالیان و مفوضه لعنت خدا بر همه ی آنان باد، سهو پیامبر صلی الله علیه وسلم را انکار میکنند. میگویند: اگر جایز باشد که او در نماز اشتباه کند، همچنین جایز است که در تبلیغ نیز اشتباه کند. چون نماز فریضه است همانطور که تبلیغ نیز فریضه است... و سهو پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم همانند سهو ما نیست؛ زیرا سهو او از جانب خدای عزوجل است و خداوند او را دچار سهو میکند برای اینکه فهمیده شود که او بشری مخلوق است، پس او را به عنوان خدا نگیرند و اینکه مردم با سهو او، حکم سهو را بفهمند. شیخ ما محمد بن حسن بن احمد بن ولید میگوید: اولین درجه در غلو، نفی سهو از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم است.
جناب جستجو، شما از زبان ابن بابویه قمی غالی معرفی شده و لعن شده اید. چون یکی از بزرگترین علمای شما، عصمت مطلق را رد میکند و میگوید پیامبر دچار سهو میشود. حالا این با عقل شما بخواند یا نخواند به ما ربطی ندارد.
نقل قول:
همچنین در بحار الانوار آمده که به امام رضا گفته شد:
[[إن في الكوفة قوماً يزعمون أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم لم يقع عليه السهو في صلاته، فقال: كذبوا -لعنهم الله- إن الذي لا يسهو هو الله الذي لا إله إلا هو]]
ج25ص350
گروهی در کوفه هستند که فکر میکنند رسول خدا صلی الله علیه وسلم از او سهو در نماز صادر نشده. گفت: دروغ گفتند - لعنت خدا بر آنها - کسی که سهو نمیکند الله است که معبودی جز او نیست.
ببینید دوستان این قول به عصمت مطلق، بعد از عصر ائمه بوجود آمده.

با تشکر فراوان از طالب علم و صدرا

خیلی چیزها یافت شد!

مجبوریم;172490 نوشت:
با تشکر فراوان از طالب علم و صدرا خیلی چیزها یافت شد!

سلام

چه چیز هایی یافت شد؟

سلام

راستی چرا مقام پیامبر را با دیگر انبیا مقایسه می کنید؟

مگه در مبحث عصمت هم برترین را نداریم؟

مثل اعلم ترین
اعظم ترین
افقه ترین
و...

jostojo;172361 نوشت:
به نام الله
. اين حقير از همان ابتدا اولين شرط استدلال را عقل قرار دادم و در سايت مربوط به خودتان كه قبلاً بحث داشتيم عرض كردم ابتدا عقل سپس نقل . ا

این شرط بدرد خودتان می خورد می تونید در حسینیها وقمه زنیهاازش استفاده کنید
خداوند می فرماید
فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً
و اگر در چيزي اختلاف داشتيد ( و در امري از امور كشمكش پيدا كرديد ) آن را به خدا ( با عرضه به قرآن ) و پيغمبر او ( با رجوع به سنّت نبوي ) برگردانيد ( تا در پرتو قرآن و سنّت ، حكم آن را بدانيد . چرا كه خدا قرآن را نازل ، و پيغمبر آن را بيان و روشن داشته است . بايد چنين عمل كنيد ) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد . اين كار ( يعني رجوع به قرآن و سنّت ) براي شما بهتر و خوش فرجام‌تر است . ‏

طالب علم;172503 نوشت:
این شرط بدرد خودتان می خورد می تونید در حسینیها وقمه زنیهاازش استفاده کنید خداوند می فرماید فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً و اگر در چيزي اختلاف داشتيد ( و در امري از امور كشمكش پيدا كرديد ) آن را به خدا ( با عرضه به قرآن ) و پيغمبر او ( با رجوع به سنّت نبوي ) برگردانيد ( تا در پرتو قرآن و سنّت ، حكم آن را بدانيد . چرا كه خدا قرآن را نازل ، و پيغمبر آن را بيان و روشن داشته است . بايد چنين عمل كنيد ) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد . اين كار ( يعني رجوع به قرآن و سنّت ) براي شما بهتر و خوش فرجام‌تر است . ‏

سلام

يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا(النساء/59)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را! و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داوري بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (کار) براي شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است.

قبول در اختلاف باید به خدا و رسول مراجعه کرد

و در ادامه ایه چه می گوید؟

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يرِيدُونَ أَنْ يتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يكْفُرُوا بِهِ وَيرِيدُ الشَّيطَانُ أَنْ يضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا(النساء/60)
آيا نديدي کساني را که گمان مي‌کنند به آنچه (از کتابهاي آسماني که) بر تو و بر پيشينيان نازل شده، ايمان آورده‌اند، ولي مي‌خواهند براي داوري نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اينکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شيطان مي‌خواهد آنان را گمراه کند، و به بيراهه‌هاي دور دستي بيفکند.

امیدوارم مصادیق ایه دوم نباشیم

بنده بحث عصمت را با این آیات باز می کنم

سوگند به ستاره هنگامي که افول مي‌کند،
مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى(النجم/2)
که هرگز دوست شما [= محمد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است،
وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى(النجم/3)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‌گويد!
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى(النجم/4)
آنچه مي‌گويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!

آیا این مقاماتی که خدا برای پیامبرش گفته را می پذیرید؟

به نام الله
با سلام به همه دوستان
طالب علم نوشته :

با سلام
ظاهرا شما سخنان جناب صدرا را دراین بحث جوابگو نمی دانید اگر می دانستید که اجازه می دادید بحث بین بنده و جناب صدرا ادامه پیدا کند


اكنون هم بحث ادامه دارد . بي خود دنبال بهانه نباش . مي دونم كه وقت فرار شماست !

ضمن اين كه بنده دخالتي در مباحثه شما نكرده ام .

نقل[=b mitra]انشاء الله در پست های بعدی عین مطالب آنها و آیاتی را که دال بر عصمت هستند و نظرات علمای اهل سنت در باره عصمت را نقل خواهیم کرد به یاری خداوند [=times new roman].

[=book antiqua][=times new roman]

اگر میخواهید ادامه بحث را به کپی پیست بکشانید گمان نکنم این روش مباحثه باشد
البته شاید این کار شما برای جلوگیری از ادامه بحث لازم باشد
که در اینصورت بنده بحث راخاتمه شده دانسته و قضاوت را به کاربران می سپارم


باز شروع كردي ! آخه اين كپي پيست چيه كه بهانه كردي ؟ كدم كپي پيست ؟!!! در ثاني چه فرقي مي كنه !!!

محب آل بیت;172481 نوشت:
با سلام به همگی. اینکه شما میگویید اول عقل و سپس نقل نشان از این دارد که برای عقیده تان، از نقل چیزی ندارید پس باید با عقل ناقص بشری آن را بسنجید و بعد که برای خود عقیده ای تراشیدید، به سراغ نقل رفته و برای آن ادله ای پیدا کنید. در حالیکه ما موظف هستیم عقاید خود را با قرآن تطبیق دهیم نه قرآن را با عقاید خود. پس لطفا دم از عقل نزنید زیرا حرف شما مخالف عقل است. و البته مخالف نص صریح قرآن... قول به عصمت مطلق در

به نام الله
با سلام به دوستان
قصد دخالت نداشتم ولي ظاهراً بعضي ها بايد جواب بشنوند وگرنه خيلي ادعا دارند !
قطعا محب اهل بيت شما هنوز تعريفتان از عقل اشتباه است .
لطف كنيد جواب اين سؤال رو بدين :
ميشه بفرماييد شما چرا قرآن رو قبول داريد ؟ يا اصلاً چرا خداوند رو قبول كرديد ؟
منتظر جوابم .
( با عرض پوزش از جناب صدرا )

mkk1369;172508 نوشت:
نقل نوشته اصلی توسط : طالب علم این شرط بدرد خودتان می خورد می تونید در حسینیها وقمه زنیهاازش استفاده کنید خداوند می فرماید فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً و اگر در چيزي اختلاف داشتيد ( و در امري از امور كشمكش پيدا كرديد ) آن را به خدا ( با عرضه به قرآن ) و پيغمبر او ( با رجوع به سنّت نبوي ) برگردانيد ( تا در پرتو قرآن و سنّت ، حكم آن را بدانيد . چرا كه خدا قرآن را نازل ، و پيغمبر آن را بيان و روشن داشته است . بايد چنين عمل كنيد ) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد . اين كار ( يعني رجوع به قرآن و سنّت ) براي شما بهتر و خوش فرجام‌تر است . ‏ سلام يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا(النساء/59) اي کساني که ايمان آورده‌ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را! و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داوري بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (کار) براي شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است. قبول در اختلاف باید به خدا و رسول مراجعه کرد و در ادامه ایه چه می گوید؟ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يرِيدُونَ أَنْ يتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يكْفُرُوا بِهِ وَيرِيدُ الشَّيطَانُ أَنْ يضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا(النساء/60) آيا نديدي کساني را که گمان مي‌کنند به آنچه (از کتابهاي آسماني که) بر تو و بر پيشينيان نازل شده، ايمان آورده‌اند، ولي مي‌خواهند براي داوري نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اينکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شيطان مي‌خواهد آنان را گمراه کند، و به بيراهه‌هاي دور دستي بيفکند. امیدوارم مصادیق ایه دوم نباشیم بنده بحث عصمت را با این آیات باز می کنم سوگند به ستاره هنگامي که افول مي‌کند، مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى(النجم/2) که هرگز دوست شما [= محمد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است، وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى(النجم/3) و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‌گويد! إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى(النجم/4) آنچه مي‌گويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست! آیا این مقاماتی که خدا برای پیامبرش گفته را می پذیرید؟

به نام الله

با سلام به همه دوستان

در مورد آيه زير اگر اجازه بفرماييد توضيحي ارائه دهم :
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا(النساء/59) اي کساني که ايمان آورده‌ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را! و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داوري بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (کار) براي شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است.
اگر دقت كنيد در اين آيه مخاطب مردم هستند . خداوند مردم را امر كرده اگر در چيزي اختلاف پيدا كردند به خداوند و پيامبر برگردانند . چرا ؟ چرا به اولي الأمر جهت حل اختلاف مراجعه نكنند ؟!!!
مگر اولي الأمر قوام جامعه نيستند ؟!!! مگر آنها رافع اختلاف نيستند ؟!!! مگر آنها مجري احكام دين نيستند ؟!!! مگر آنها سنت پيامبر رو عمل نمي كنند ؟!!! اين چه اختلافي هست كه خود آنها صلاحيت جوابگويي به آن رو ندارند ؟ پس قطعاً خود اولي الأمر يكي از طرفين دعوا بايد باشند . و قطعاً مورد ادعا منصب و مقام اولي الأمري است . به همين دليل است كه رافع اختلاف خودشان نمي توانند باشند . پس اين " فإن تنازعتم في شي " همان منصب جانشيني است كه خداوند امر مي كند اگر در خصوص آن تنازع بود به حكم خداوند و رسول مراجعه كنيد . نه امور روزمره و مشكلات جامعه و ... . اگر اين مسائل بود كه وظيفه اولي الأمر هست كه دخالت كنند . اگر اين گونه مسائل منظور باشد كه با اين آيه نشان مي دهد آنها نه به امور دين آگاه هستند ، نه مي توانند مجري احكام دين باشند و هزار نقص ديگر .
( باز هم عذرخواهي مي كنم از جناب صدرا )

طالب علم;172465 نوشت:
با سلام
ظاهرا شما سخنان جناب صدرا را دراین بحث جوابگو نمی دانید اگر می دانستید که اجازه می دادید بحث بین بنده و جناب صدرا ادامه پیدا کند

اگر میخواهید ادامه بحث را به کپی پیست بکشانید گمان نکنم این روش مباحثه باشد
البته شاید این کار شما برای جلوگیری از ادامه بحث لازم باشد
که در اینصورت بنده بحث راخاتمه شده دانسته و قضاوت را به کاربران می سپارم


قبل از اینکه اشکالات سخنان شما را متذکر شوم لازم است چند نکته را بدانم
1- آیا شما با تمام سخنان جناب صدراکه تا آلان بین بنده و ایشان بوده موافق هستید
2- آیاجناب صدرانمی خواهند بحث را ادامه بدهند چون بنده همانطور که در اول گفتم برای اینکه بحث به انحراف کشیده نشودو به قول جناب صدرا بحث جنگلی نشود تنها با یک نفرمباحثه می کنم

با سلام خدمت جناب طالب علم انشاء الله که واقعا طالب علم باشید ، بنده فرمایشات جناب صدرا را در بحث حضرت آدم (ع) قبول دارم و متین می دانم به خاطر همین آنها را تکرار نکردم و به دلایل عقلی پرداختم تا بحث کامل شود چرا که دیدم جای این بحث در این تایپیک خالیه ؛ حال شما نیز اگر به این دلیل عقلی که از بزرگان شیعه نقل کردم اشکال دارید بفرمایید تا در خدمت باشیم .
اما در رابطه با اینکه نوشته اید با جناب صدرا می خواهید بحث را ادامه دهید ، اصلا مانعی ندارد بنده حقیر با شما وارد بحث نمی شوم تا شما بحث را با جناب صدرا ادامه دهید ، ولی برای تکمیل این تایپیک مطالب مد نظرم را ثبت می کنم که دیگران استفاده کنند .

نظرات متکلمین راجع به عصمت :
شیعه متفق القول با توجه به دلیل عقلی که بیان کردیم معتقد است تمام پیامبران الهی از آغاز تولد تا نبوت و بعد از آن از تمام گناهان چه صغیره و چه کبیره معصومند ، بعد از نبوت نیز در دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم معصومند ، در تشخیص موضوعات مربوط به دین ، همچنین در تشخیص مصالح و مفاسد اجتماعی و شخصی کاملا معصومند و حتی کوچکترین خطا و اشتباهی از آنان رخ نمی دهند .
اهل سنت در این مساله نظرات متعددی دارند اما در اینکه تمام پیامبران در دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم معصومند متفق القول هستند . اماراجع به عصمت در گناه با هم اختلاف دارند معتزلیان و غالب اشاعره(محققین از آنها ) بر این باورند که پیامبران بعد از نبوت از گناهان کبیره عصمت دارد و هرگز گناهی مرتکب نمی شوند ، ولی بعضی از اشاعره گناه سهوی را در مورد پیامبر جایز می دانند ولی بسیاری از معاصرین آنها در زمان کنونی نظر شیعه را پذیرفته اند . 1
اما در مورد قبل از نبوت غالب علمای اهل سنت گناه را در مورد پیامبر جایز می دانند و عصمت را لازم نمی دانند ؛ اما شیعه با توجه به همان دلیل عقلی که در پست قبلی بیان کردم معتفد است که چون مردم باید به پیامبر اعتماد کامل داشته باشند حتی قبل از نبوت ، لذا صدور گناه و حتی خطا و اشتباه از پیامبر استحاله دارد ؛ چرا که باعث سلب اعتمکاد از پیامبر شده و کسی سخن او را نمی پذیرد .

1- ایضاح المراد فی شرح کشف المراد ، علی ربانی گلپایگانی،انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم ، 1382،ص 353-360.

طالب علم;172205 نوشت:

[=&quot]شما می گویید نهی شدید برای تحریم نیست باید شما با مثال شرعی آنرا ثابت کنید...

با سلام و عرض ادب

همچنان که ظهور صیغۀ امر در وجوب است، ظهور صیغۀ نهی نیز در تحریم است وبعث شدید تاکید در طلب یا ترک منهی عنه می باشد.
اما این امر در همه جا صادق نیست و در جایی که قرینه بر خلاف وجود داشته باشد از این ظهور صرف نظر می شود و فعل امر و نهی حمل بر استحباب یا کراهت و یا امر و نهی ارشادی می گردد.

مثلا در آیۀ شریفه«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُم؛اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از چيزهايى نپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مى‏كند».که نهیی ارشادی است.[1]
و یا در آیۀ شریفۀ :«فَسِيرُوا فِي الأَرْضِ؛ پس در روى زمين، گردش كنيد و ببينيد سرانجام تكذيب‏كنندگان (آيات خدا) چگونه بود ».امر ارشادی است.[2]
و یا در آیۀ شریفۀ :«فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ» ؛ وقال الجمهور : إنه للارشاد (هميان الزاد – إباضي).که جمهور قائل به ارشادی بودن آن هستند.

و یا در آیۀ شریفۀ «فَكُلُواْ مِنْهَا وَأَطْعِمُواْ الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ؛ از گوشت آنها بخوريد، و مستمندان قانع و فقيران را نيز از آن اطعام كنيد».جمهور اهل علم گفته اند که دال بر استحباب است.[3]
و همچنین در آیۀ شریفۀ:«فانكحوا مَا طَابَ لَكُمْ مّنَ النساء مثنى وثلاث وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَن لا تَعْدِلُواْ فواحدة أَوْ مَا مَلَكَتْ أيمانكم ذلك أدنى أَن لا تَعُولُواْ»؛فالظاهر أنّ الأمر فيها للإرشاد (جامع لطائف التفسير).

[1] . مُذَكِرَةُ أُصُولِ اَلْفِقْهِ، المؤلف : الجامعة الإسلامية بالمدينة النبوية.

[2] . الأمر للإرشاد، للوقوف على ديار الهالكين الغابرين لتعتبروا. أيسر التفاسير لكلام العلي الكبير؛ المؤلف : جابر بن موسى بن عبد القادر بن جابر أبو بكر الجزائري.

[3] . فجمهور أهل العلم على أن الأمر بالأكل في الآيتين : للاستحباب ، والندب ، لا للوجوب»؛ اضواء البیان ، الشنقیطی، ج5،ص193.

همچنین در سنت موارد متعددی از نواهی وجود دارد که معنایی جز ارشاد از آنها استفاده نمی شود که مواردی بیان می شود .
مثلا در روایتی که در تمام متون روایی اهل سنت آمده است و پیامبر صلی الله علیه و آله با تاکید از عملی نهی نمودند ولی برداشت فقها و محدثین چیزی جز ارشادی بودن نیست:

«إنَّ رَسُول اللهِ قالَ: إيَّاكُم وَ الوِصالَ،ايّاكُم و الوِصَالَ. قالُوا: فَإنَّكَ تُواصِلُ يا رَسولَ اللهِ! قَالَ: إنّى لَسْتُ كَهَيْئَتِكُم إنّى أبيتُ يُطْعِمُنى رَبّى و يَسْقِينِى. الجمع بين الصحيحين البخاري ومسلم؛ محمد بن فتوح الحميدي».

دو روز يا بيشتر پشت سر هم بدون افطار و سحري روزه گرفتن، وصال ناميده مي شود .
رسول خداصلی الله علیه و آله فرمودند:«از روزه وصال بپرهيزيد! از روزه وصال بپرهيزيد! صحابه عرض كردند :يا رسول الله شما خودتان روزه وصال مي گيريد ؟در جواب فرمود : (همانا من مانند شما نيستم .زيرا من در نزد پروردگارم هستم و او به من غذا و آب مي دهد .
نهی مذکور با اینکه شدید است ولی حمل بر ارشاد شده است.
قال ابن كثير : ويحتمل أنهم كانوا يفهمون من النهي أنه إرشادي من باب الشفقة محاسن(التأويل؛المؤلف : محمد جمال الدين القاسمي).

و یا موارد متعدد دیگری که در باب نکاح و اطعمه و اشربه وجود دارد که چند مورد بیان می شود:
قال الصادق ( عليه السلام ) : لا تجامع في السفينة ، ولا تجامع مستقبل القبلة ، ولا مستدبرها.
لا تجامع أهلك بعد الظهر فإنه إن قضي بينكما ولد في ذلك الوقت يكون أحول ، والشيطان يفرح بالحول في الإنسان ( لا تجامع ) امرأتك بشهوة امرأة غيرك فإني أخشى إن قضى بينكما ولد أن يكون مخنثا أو بخيلا .
لا تجامع امرأتك في أول الشهر ووسطه وآخره فإن الجنون والجذام والخبل يسرع إليها وإلى ولدها.

لا تأكل الطعام حتى تشتهيه وأن ترفع يدك عنه وأنت تشتهيه.
لَا تَأْكُلْ طَعَامًا وَفِي مَعِدَتِك طَعَامٌ ، وَإِيَّاكَ أَنْ تَأْكُلَ طَعَامًا تُتْعِبُ أَضْرَاسَك فِي مَضْغِهِ فَتَعْجِزُ مَعِدَتُك عَنْ هَضْمِهِ : وَإِيَّاكَ وَكَثْرَةَ الْجِمَاعِ فَإِنَّهُ يَقْتَبِسُ نُورَ الْحَيَاةِ ، وَإِيَّاكَ وَمُجَامَعَةَ الْعَجُوزِ فَإِنَّهُ يُورِثُ مَوْتَ الْفَجْأَةِ ، وَإِيَّاكَ وَالْفَصْدَ إلَّا عِنْدَ الْحَاجَةِ وَعَلَيْكَ بِالْقَيْءِ فِي الصَّيْفِ.[1]

بنابراین صرف اینکه ظاهر صیغه دلالت بر نهی شدید باشد، کافی برای نهی تحریمی نخواهد بود؛ بلکه صیغۀ نهی زمانی دلالت بر حرمت می کند که قرینه ای بر خلاف آن وجود نداشته باشد، ودر داستان حضرت آدم علیه السلام نیز این قراین موجود است که به واسطۀ آنها ما نمی توانیم نهی را به معنای حرمت فعل بگیریم.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman]. شَمْسُ الدِّينِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُفْلِحٍ الْمَقْدِسِيُّ الْحَنْبَلِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَرَضِيَ عَنْهُ وَأَثَابَهُ الْجَنَّةَألاداب الشرعیه.

نکته ای که در داستان حضرت آدم علی نبینا و علیه السلام قابل توجه است این است که نهی ای که متوجه آنحضرت بوده «لا تقربا» بوده :«وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِين».
ولی حضرت آدم از میوۀ ممنوعه تناول نمود«وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی».

طبق گفته شما نهی در اینجا نهی شدید است و نهی شدید هم دلالت بر مبغوضیت شدیدفعل دارد، لذا اگر نهی، نهی تحریمی بوده باشد گناهی هم که صورت پذیرفته گناهی بزرگ خواهد بود که ظاهری جز کبیره بودن پیدا نمی کند، و حضرت آدم با این گناه به بی راهه هلاکت رفت و جزو ظالمین شد.

حال سؤالی که اینجا باقی می ماند این است که چگونه خداوند در آیه ای می فرماید:«لاینال عهدی الظالمین»، که طبق برداشت اهل سنت عهد در اینجا، همان عهد رسالت و نبوت بوده است؛ بنابراین امر رسالت به افراد ظالم هرگز نخواهد رسید ولی با توجه به داستان حضرت آدم علیه السلام می بینیم که او ظالم بوده ولی با این حال او اولین پیامبر و برگزیده خدا در روی زمین بوده است ؟
به نظر شما این تناقض در گفتار نخواهد بود؟!

jostojo;172562 نوشت:
اگر دقت كنيد در اين آيه مخاطب مردم هستند . خداوند مردم را امر كرده اگر در چيزي اختلاف پيدا كردند به خداوند و پيامبر برگردانند . چرا ؟ چرا به اولي الأمر جهت حل اختلاف مراجعه نكنند ؟!!! مگر اولي الأمر قوام جامعه نيستند ؟!!! مگر آنها رافع اختلاف نيستند ؟!!! مگر آنها مجري احكام دين نيستند ؟!!! مگر آنها سنت پيامبر رو عمل نمي كنند ؟!!! اين چه اختلافي هست كه خود آنها صلاحيت جوابگويي به آن رو ندارند ؟ پس قطعاً خود اولي الأمر يكي از طرفين دعوا بايد باشند . و قطعاً مورد ادعا منصب و مقام اولي الأمري است . به همين دليل است كه رافع اختلاف خودشان نمي توانند باشند . پس اين " فإن تنازعتم في شي " همان منصب جانشيني است كه خداوند امر مي كند اگر در خصوص آن تنازع بود به حكم خداوند و رسول مراجعه كنيد . نه امور روزمره و مشكلات جامعه و ... . اگر اين مسائل بود كه وظيفه اولي الأمر هست كه دخالت كنند . اگر اين گونه مسائل منظور باشد كه با اين آيه نشان مي دهد آنها نه به امور دين آگاه هستند ، نه مي توانند مجري احكام دين باشند و هزار نقص ديگر .

سلام

بزرگوار گفته شده در اختلاف ه خدا و رسول مراجعه کنید

یعنی هرچه در ان اختلاف است

اگر در نظرات علما اسلام بنگرید

در این ایه یکی از موراد اختلافی مصادیق اولی الامر است

و طبیعی است

وقتی بین مردم بر سر حکمی اختلاف هست باید به خدا و رسول که کاملا مشخص است که چه کسانی هستند مراجعت نمود

مثل این می مونه که من و شما در مورد اعلم بودن علی اختلاف داریم

من می گویم اعلم است

شما می گویید خیر

طبیعی است که محل اختلاف علی است و ما نمی توانیم به او مراجعت کنیم و بگوییم ایا تو اعلمی؟

من که قبول دارم پس سوال من بیهوده است!!
چون کشف حقیقت نمی شود

و شما نیز قبول ندارید و باز بیهوده است

چرا که اگر او بگوید که اعلم تر است اگر راست هم بگوید شما قبول نمی کنید

امیدورام روشن شده باشد:Gol:

jostojo;172562 نوشت:
اين چه اختلافي هست كه خود آنها صلاحيت جوابگويي به آن رو ندارند ؟

همانطور که در بالا ذکر شد

اولین اختلاف

جانشینی انان است که ذی حق خود نمی تواند حکم کند!!!

jostojo;172562 نوشت:
پس قطعاً خود اولي الأمر يكي از طرفين دعوا بايد باشند

اولی الامر با استناد به کتاب خدا و سنت پیامبر حکم می دهند

و گار کسی از مخالفین بیایند بر اساس همان کتاب ها مسائل را بیان می کنند

ولی دلیل بر عدم صلاحیت پاسخگویی نیست

jostojo;172562 نوشت:
و قطعاً مورد ادعا منصب و مقام اولي الأمري است .

این بخش را توضیح دهید

jostojo;172562 نوشت:
به همين دليل است كه رافع اختلاف خودشان نمي توانند باشند .

یعنی اگر من از شما بپرسم 2 + 2 چند می شود

شما بدانید 4
اما من بگویم 5

و در جواب خودم مسر باشم و نپذیرم

شما صلاحیت پاسخگویی ندارید؟
و اگاه نیستید؟

jostojo;172562 نوشت:
نه امور روزمره و مشكلات جامعه و ... . اگر اين مسائل بود كه وظيفه اولي الأمر هست كه دخالت كنند .

اگر مسئله جانشینی حل شود مشکلات روز مره نیز حل می شود

چراکه اگر جانشین رسول خدا مشخص گردد

پس بر ما واجب است که از او اطاعت کنیم

jostojo;172562 نوشت:
اگر اين گونه مسائل منظور باشد كه با اين آيه نشان مي دهد آنها نه به امور دين آگاه هستند ، نه مي توانند مجري احكام دين باشند و هزار نقص ديگر .

همانطور که گفتم

عدم پذیرش از طرف مقابل دلیل بر عدم آگاهی نیست

وقتی کسی حرف شما را قبول نکند باید به یک مرجع دیگر رجوع کنید تا اثبات حق شود:Gol:

با سلام به جناب صدرا و دیگر دوستان
بنده دو مشخصه اصلی را برای نشان دادن تحریم گفتم
1- نهی شدید
2- ذم فاعل
وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ
نزديك اين درخت نشويد و از آن نخوريد . چه ( اگر چنين كنيد ) از ستمگران خواهيد شد .
که در این آیه این دو مشخصه بصراحت وجود دارد
1-کلمه لاتقربا
2- من الظالمین

برای نهی شدید حتما دنبال کلمه لاتقربا گشته اید و دیده اید این کلمه در هر جا بکار رفته الا برای تحریم بوده است
خوب دنبال نهی شدید هم گشته اید ظاهرا چیزی پیدا نکرده اید

صدرا;172726 نوشت:

مثلا در آیۀ شریفه«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُم؛اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از چيزهايى نپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مى‏كند».که نهیی ارشادی است.[1]


تنها یک نهی را مثال آوردید آنهم نهی بدون تاکید
متوانید لفظ تاکید یا لفظ نهی شدید رادر این مثال نشان دهید

.

صدرا;172727 نوشت:
همچنین در سنت موارد متعددی از نواهی وجود دارد که معنایی جز ارشاد از آنها استفاده نمی شود که مواردی بیان می شود .
مثلا در روایتی که در تمام متون روایی اهل سنت آمده است و پیامبر صلی الله علیه و آله با تاکید از عملی نهی نمودند ولی برداشت فقها و محدثین چیزی جز ارشادی بودن نیست:

«إنَّ رَسُول اللهِ قالَ: إيَّاكُم وَ الوِصالَ،ايّاكُم و الوِصَالَ. قالُوا: فَإنَّكَ تُواصِلُ يا رَسولَ اللهِ! قَالَ: إنّى لَسْتُ كَهَيْئَتِكُم إنّى أبيتُ يُطْعِمُنى رَبّى و يَسْقِينِى. الجمع بين الصحيحين البخاري ومسلم؛ محمد بن فتوح الحميدي».

دو روز يا بيشتر پشت سر هم بدون افطار و سحري روزه گرفتن، وصال ناميده مي شود .
رسول خداصلی الله علیه و آله فرمودند:«از روزه وصال بپرهيزيد! از روزه وصال بپرهيزيد! صحابه عرض كردند :يا رسول الله شما خودتان روزه وصال مي گيريد ؟در جواب فرمود : (همانا من مانند شما نيستم .زيرا من در نزد پروردگارم هستم و او به من غذا و آب مي دهد .
نهی مذکور با اینکه شدید است ولی حمل بر ارشاد شده است.
قال ابن كثير : ويحتمل أنهم كانوا يفهمون من النهي أنه إرشادي من باب الشفقة محاسن(التأويل؛المؤلف : محمد جمال الدين القاسمي).


این سخن شما را بررسی کنیم ببینم شما صادق هستید یا نه
اینکه گفته اید
صدرا;172727 نوشت:
ولی برداشت فقها و محدثین چیزی جز ارشادی بودن نیست:

صوم وصال طبق علمای اهل تشیع
حرام است
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=402059
اگر مي شود روزه هاي حرام و مستحب و مکروه را برايم بيان فرمائيد.

پاسخ :


روزه هاي حرام عبارتند از:
عيد فطر و قربان، روز سي ام شعبان (يوم اشک) به نيت اول ماه رمضان، روزه ايام تشريق (دهم تا دوازدهم ذي حجه) براي کساني که در مني هستند، روزة وفاء به نذر معصيت، روزه سکوت، روزه وصال.
http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=2144&urlId=533
ودر بین اهل سنت هم جمهور آنرا حرام می دانند

مَّا حُكْمُ الْوِصَالِ فَهُوَ مَكْرُوهٌ بِلا خِلافٍ عِنْدَنَا , وَهَلْ هِيَ كَرَاهَةُ تَحْرِيمٍ أَمْ تَنْزِيهٍ ؟ فِيهِ ْوَجْهَانِ . . (أَصَحُّهُمَا) عِنْدَ أَصْحَابِنَا وَهُوَ ظَاهِرُ نَصِّ الشَّافِعِيِّ كَرَاهَةُ تَحْرِيمٍ اهـ

وقال الشيخ ابن عثيمين في "الشرح الممتع" (6/443) :

والذي يظهر في حكم الوصال التحريم اهـ

صدرا;172727 نوشت:
و یا موارد متعدد دیگری که در باب نکاح و اطعمه و اشربه وجود دارد که چند مورد بیان می شود:
قال الصادق ( عليه السلام ) : لا تجامع في السفينة ، ولا تجامع مستقبل القبلة ، ولا مستدبرها.
لا تجامع أهلك بعد الظهر فإنه إن قضي بينكما ولد في ذلك الوقت يكون أحول ، والشيطان يفرح بالحول في الإنسان ( لا تجامع ) امرأتك بشهوة امرأة غيرك فإني أخشى إن قضى بينكما ولد أن يكون مخنثا أو بخيلا .
لا تجامع امرأتك في أول الشهر ووسطه وآخره فإن الجنون والجذام والخبل يسرع إليها وإلى ولدها.

لا تأكل الطعام حتى تشتهيه وأن ترفع يدك عنه وأنت تشتهيه.
لَا تَأْكُلْ طَعَامًا وَفِي مَعِدَتِك طَعَامٌ ، وَإِيَّاكَ أَنْ تَأْكُلَ طَعَامًا تُتْعِبُ أَضْرَاسَك فِي مَضْغِهِ فَتَعْجِزُ مَعِدَتُك عَنْ هَضْمِهِ : وَإِيَّاكَ وَكَثْرَةَ الْجِمَاعِ فَإِنَّهُ يَقْتَبِسُ نُورَ الْحَيَاةِ ، وَإِيَّاكَ وَمُجَامَعَةَ الْعَجُوزِ فَإِنَّهُ يُورِثُ مَوْتَ الْفَجْأَةِ ، وَإِيَّاكَ وَالْفَصْدَ إلَّا عِنْدَ الْحَاجَةِ وَعَلَيْكَ بِالْقَيْءِ فِي الصَّيْفِ.[1]
.


در این مثالها ی که اورده اید هیچ نهی شدیدی که در روایات یاشند و علما آنرا حرام ندانند وجود ندارد

صدرا;172741 نوشت:
نکته ای که در داستان حضرت آدم علی نبینا و علیه السلام قابل توجه است این است که نهی ای که متوجه آنحضرت بوده «لا تقربا» بوده :«وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِين».
ولی حضرت آدم از میوۀ ممنوعه تناول نمود«وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی».

طبق گفته شما نهی در اینجا نهی شدید است و نهی شدید هم دلالت بر مبغوضیت شدیدفعل دارد، لذا اگر نهی، نهی تحریمی بوده باشد گناهی هم که صورت پذیرفته گناهی بزرگ خواهد بود که ظاهری جز کبیره بودن پیدا نمی کند، و حضرت آدم با این گناه به بی راهه هلاکت رفت و جزو ظالمین شد.

حال سؤالی که اینجا باقی می ماند این است که چگونه خداوند در آیه ای می فرماید:«لاینال عهدی الظالمین»، که طبق برداشت اهل سنت عهد در اینجا، همان عهد رسالت و نبوت بوده است؛ بنابراین امر رسالت به افراد ظالم هرگز نخواهد رسید ولی با توجه به داستان حضرت آدم علیه السلام می بینیم که او ظالم بوده ولی با این حال او اولین پیامبر و برگزیده خدا در روی زمین بوده است ؟
به نظر شما این تناقض در گفتار نخواهد بود؟!


جواب این سخن شما رادادم ولی مثل اینکه شما جواب بنده را نخوانده اید پست 52
هر شخصي که توبه کند و خداوند توبه آن شخص را قبول کند شخص ديگرگناهکار نيست

با سلام در ادامه مباحث عصمت ، به ادله قرآنی عصمت انبیاء می پردازیم یکی از آیات مورد استناد قرآن کریم آیه 40 سوره حجر است که می فرماید :" إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين "؛ َاین آیات به بیان داستان شیطان می پردازند ، در این قضیه بعد از بیان رانده شدن شیطان بیان شده که شیطان قسم خورد همه فرزندان آدم را از صراط مستقیم منحرف کند و از بندگی خدا دور سازد و با خود وارد جهنم کند ، در این آیه و آیات مشابه آن یک دسته انسانها استثنا شده اند و آنان "مخلصین " هستند ؛ یعنی شیطان همه را می فریبد و در همه تصرف می کند جز بندگان مخلص الهی .
از طرف دیگر قطعا پیامبران الهی جز مخلصین هستند چرا که در تمام دوران ها پیامبران الهی سرآمد انسانها بوده و الگویی برای تمام بشریت بوده اند ، همچنین در آیات بسیاری خداوند تبارک و تعالی پیامبران خود را "مخلصین " نامیده است مثل آیه 24 سوره یوسف که در شأن این پیامبر الهی می فرماید :" انَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ : به راستی او از بندگان مخلص ماست".
لذا از کنا هم قرار دادن این آیات عصمت انبیاء به دست می آید ؛ چرا که شیطان طبق این آیه از قرآن در مخلصین هیچ گونه دخل و تصرفی ندارد و نمی تواند آنان را بفریبد لذا مخلصین از اغوای شیطان در امان هستند و این یعنی عصمت مخلصین .از طرفی پیامبران الهی همگی مقام مخلصین دارند ؛ پس نتیجه اینکه پیامبران الهی همگی از گناه و معصیت معصومند و شیطان نمی تواند در آنها دخل و تصرفی کند .
در نتیجه با توجه به این آیات باید قضیه حضرت آدم (ع) را نیز گناه ندانیم و آن را بر ترک اولی حمل کنیم و اینکه وی مرتکب گناهی نشده است .

طالب علم;172935 نوشت:
با سلام به جناب صدرا و دیگر دوستان
بنده دو مشخصه اصلی را برای نشان دادن تحریم گفتم
1- نهی شدید
2- ذم فاعل
وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ
نزديك اين درخت نشويد و از آن نخوريد . چه ( اگر چنين كنيد ) از ستمگران خواهيد شد .
که در این آیه این دو مشخصه بصراحت وجود دارد
1-کلمه لاتقربا
2- من الظالمین
برای نهی شدید حتما دنبال کلمه لاتقربا گشته اید و دیده اید این کلمه در هر جا بکار رفته الا برای تحریم بوده است
خوب دنبال نهی شدید هم گشته اید ظاهرا چیزی پیدا نکرده اید

تنها یک نهی را مثال آوردید آنهم نهی بدون تاکید
متوانید لفظ تاکید یا لفظ نهی شدید رادر این مثال نشان دهید
.


با سلام و عرض ادب
اولا: برای دلالت بر حرمت عملی، نهی مولوی کافی است و نهی شدید برای نشان دادن مبغوضیت بیشتر نفس عمل است. والا اگر شاخصۀ حرمت تنها نهی شدید باشد باید گفت اکثر نواهی در قرآن و سنت دلالت بر تحریم ندارند همچون:يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِل.
البته گفته شد اگر نهی ظاهر باشد و بر خلاف آن نصی بر جواز باشد و یا قرینه ای صارفه در مقام موجود باشد از ظاهر حرمت صرف نظر می شود.

ثانیا:ذم فاعل در مخالفت نهی مولوی و ارشادی هر دو موجود است، مگر اینکه منکر سیرۀ عقلا باشید.

ثالثا:متعلق لاتقربا در استعمالات قرآن یکسان نیست، ظاهرا در مسلک شما هیچ فرقی بین فواحش و خوردن از درخت ممنوعه نیست و هیچ فرقی نیز بین بندۀ پرگزیده خدا و افراد عادی قائل نیست؛ آیا حسنات الابرار سیئات المقربین نیست؟

مفسر بزرگ اهل سنت سید محمود آلوسی حنفی در این رابطه می گوید:
«والأحوط نظرا إلى مقام عليهم السلام أن يقال : إن صدور ما ذكر منه كان قبل النبوة وكان سهوا أو عن تأويل إلا أنه عظم الأمر عليه وعظم لديه نظرا إلى علو شأنه ومزيد فضل الله تعالى عليه ، وإحسانه وقد شاع حسنات الأبرار سيآت المقربين.
ومما يدل على استعظام ذلك منه لعلو شأنه عليه السلام ما أخرجه البيهقي في شعب الإيمان عن أبي عبد الله المغربي قال :
« تفكر إبراهيم في شأن آدم عليهما السلام فقال : يا رب خلقته بيدك ونفخت فيه من روحك وأسجدت له ملائكتك ثم بذنب واحد ملأت أفواه الناس من ذكر معصيته فأوحى الله تعالى إليه يا إبراهيم أما علمت أن مخالفة الحبيب على الحبيب شديدة» .[1]

حضرت ابراهیم علیه السلام در بارۀ امر آدم تفکر نمود و به خداوند عرض نمود:
بارپروردگارا !آدم را با دستان خود خلق نمودی و از روحت در او دمیدی و مملائکه ات بر او سجده کردند اما آنگاه به واسطۀ یک گناه کار او را بر سر زبانهای مردم جاری ساختی؟!
خداوند به ابراهیم وحی نمود که ای ابراهیم آیا نمی دانی مخالفت حبیب بر حبیب شدید و سنگین است؟

رابعا: نهی در آیۀ شریفه«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُم؛اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از چيزهايى نپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مى‏كند». نهی ارشادی است.[2]
و همین امر برای ما کافی است که نهی در غیر حرمت بکار رفته است؛چون ما بیان نمودیم صیغۀ نهی دال بر حرمت است و لزومی ندارد که همراه تاکید بوده باشد، و وجدان شما هم تصدیق می کند که در همین نهی در صورت مخالفت مذمت وجود دارد.

[1].تفسیر الالوسی، ج16،ص275.

[2] . مُذَكِرَةُ أُصُولِ اَلْفِقْهِ، المؤلف : الجامعة الإسلامية بالمدينةالنبوية.

باسلام به جناب صدرا و دیگر دوستان

صدرا;173022 نوشت:
با سلام و عرض ادب
اولا: برای دلالت بر حرمت عملی، نهی مولوی کافی است و نهی شدید برای نشان دادن مبغوضیت بیشتر نفس عمل است. والا اگر شاخصۀ حرمت تنها نهی شدید باشد باید گفت اکثر نواهی در قرآن و سنت دلالت بر تحریم ندارند همچون:يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِل.
البته گفته شد اگر نهی ظاهر باشد و بر خلاف آن نصی بر جواز باشد و یا قرینه ای صارفه در مقام موجود باشد از ظاهر حرمت صرف نظر می شود.

لطفا حرف تو دهن بنده نزاردید من نگفته ام فقط حرام آنست که در ان نهی شدید باشد
سخن بنده و شما در مورد آیاتی بود که در مورد حضرت آدم بکار رفته بود
و بنده گفتم اگر نهی شدید وذم فاعل وجود داشته باشد نشان دهنده آنست که آنجام دادن آن عمل گناه است

صدرا;173022 نوشت:
ثانیا:ذم فاعل در مخالفت نهی مولوی و ارشادی هر دو موجود است، مگر اینکه منکر سیرۀ عقلا باشید.

به من نشان دهید در قرآن فاعل عملی را ظالم بنامد و انجام دادن آن عمل درست باشد

صدرا;173022 نوشت:
ثالثا:متعلق لاتقربا در استعمالات قرآن یکسان نیست، ظاهرا در مسلک شما هیچ فرقی بین فواحش و خوردن از درخت ممنوعه نیست و هیچ فرقی نیز بین بندۀ پرگزیده خدا و افراد عادی قائل نیست؛ آیا حسنات الابرار سیئات المقربین نیست؟


از کی تا بحال نافرمانی از امر خدا جزء حسنات است اگر اینطور باشد کفار بیشتر حسنات دارند

صدرا;173022 نوشت:
مفسر بزرگ اهل سنت سید محمود آلوسی حنفی در این رابطه می گوید:
«والأحوط نظرا إلى مقام عليهم السلام أن يقال : إن صدور ما ذكر منه كان قبل النبوة وكان سهوا أو عن تأويل إلا أنه عظم الأمر عليه وعظم لديه نظرا إلى علو شأنه ومزيد فضل الله تعالى عليه ، وإحسانه وقد شاع حسنات الأبرار سيآت المقربين.
ومما يدل على استعظام ذلك منه لعلو شأنه عليه السلام ما أخرجه البيهقي في شعب الإيمان عن أبي عبد الله المغربي قال :
« تفكر إبراهيم في شأن آدم عليهما السلام فقال : يا رب خلقته بيدك ونفخت فيه من روحك وأسجدت له ملائكتك ثم بذنب واحد ملأت أفواه الناس من ذكر معصيته فأوحى الله تعالى إليه يا إبراهيم أما علمت أن مخالفة الحبيب على الحبيب شديدة» .[1]

حضرت ابراهیم علیه السلام در بارۀ امر آدم تفکر نمود و به خداوند عرض نمود:
بارپروردگارا !آدم را با دستان خود خلق نمودی و از روحت در او دمیدی و مملائکه ات بر او سجده کردند اما آنگاه به واسطۀ یک گناه کار او را بر سر زبانهای مردم جاری ساختی؟!
خداوند به ابراهیم وحی نمود که ای ابراهیم آیا نمی دانی مخالفت حبیب بر حبیب شدید و سنگین است؟

ممنون از این سخنان که برای دلیل خود آوردید
وقتی که خودت هم معترف به گناه ایشان هستی چطور قائل به عصمت مطلق هستیدحال فرض کنیم گناه نبوده خطا بوده لطف کنید یک بار هم در مورد اعتقادعصمت مطلق نظر بدهید
آیا معصوم از فرمان خدا سرپیچی می کند آیا حداقل حکم برای حضرت آدم خطا و اشتباه نیست حال وقتی که به این صراحت در قران در مورد خطای آدم بکار رفته می توانید بگویید اعتقاد عصمت مطلق را چه کسی برای مخالف با نصوص قرآن درست کرده است ؟

صدرا;173022 نوشت:
رابعا: نهی در آیۀ شریفه«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُم؛اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از چيزهايى نپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مى‏كند». نهی ارشادی است.[2]
و همین امر برای ما کافی است که نهی در غیر حرمت بکار رفته است؛چون ما بیان نمودیم صیغۀ نهی دال بر حرمت است و لزومی ندارد که همراه تاکید بوده باشد، و وجدان شما هم تصدیق می کند که در همین نهی در صورت مخالفت مذمت وجود دارد.

اینجا ظاهر اشما دارید با خودتان مناظره می کنید
در اینجا می گویید نهی برای تحریم است
ما بیان نمودیم صیغۀ نهی دال بر حرمت است و لزومی ندارد که همراه تاکید بوده باشد،
ودر اینجا ظاهرا ثابت می کنید که نهی برای تحریم نیست
همین امر برای ما کافی است که نهی در غیر حرمت بکار رفته است

شما این آیه را برای مثال نهی تاکیدی آوردید اما ظاهرا بی ارتباط بود و شما نتوانستید لفظ تاکید را نشان دهید امیدوارم در پست های بعدی این اشتباه را تکرار نکنید

بنده شاید تا دو سه روز دیگر نباشم ان شا ء الله بعد از مسافرت به ادامه بحث میپردازم

طالب علم;172949 نوشت:
این سخن شما را بررسی کنیم ببینم شما صادق هستید یا نه
اینکه گفته اید

صوم وصال طبق علمای اهل تشیع
حرام است
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=402059
اگر مي شود روزه هاي حرام و مستحب و مکروه را برايم بيان فرمائيد.

پاسخ :

روزه هاي حرام عبارتند از:
عيد فطر و قربان، روز سي ام شعبان (يوم اشک) به نيت اول ماه رمضان، روزه ايام تشريق (دهم تا دوازدهم ذي حجه) براي کساني که در مني هستند، روزة وفاء به نذر معصيت، روزه سکوت، روزه وصال.
http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=2144&urlId=533
ودر بین اهل سنت هم جمهور آنرا حرام می دانند
مَّا حُكْمُ الْوِصَالِ فَهُوَ مَكْرُوهٌ بِلا خِلافٍ عِنْدَنَا , وَهَلْ هِيَ كَرَاهَةُ تَحْرِيمٍ أَمْ تَنْزِيهٍ ؟ فِيهِ ْوَجْهَانِ . . (أَصَحُّهُمَا) عِنْدَ أَصْحَابِنَا وَهُوَ ظَاهِرُ نَصِّ الشَّافِعِيِّ كَرَاهَةُ تَحْرِيمٍ اهـ

وقال الشيخ ابن عثيمين في "الشرح الممتع" (6/443) :

والذي يظهر في حكم الوصال التحريم اهـ

در این مثالها ی که اورده اید هیچ نهی شدیدی که در روایات یاشند و علما آنرا حرام ندانند وجود ندارد

با سلام
اولا: در مورد روزۀ وصال[1] ما بر اساس مذهب عامه و برداشت آنها از این روایت سخن گفتیم و منطق بحث اقتضاء می نماید که با مخالف بر اساس مذهب خودش سخن گفت.
ثانیا: اینکه شیعه که روزه وصال را حرام می دانند آنرا به خاطر تشریع و روایات اهل بیت علیهم السلام حرام می داند نه تنها به خاطر استناد به این روایت.
همچنین شیعه حرمت را در صورتی می داند که همراه نیت این روزه باشد و الا اگر دو روز پشت سرهم بدون افطار شخصی روزه بگیرد بدون این نیت اشکالی در جواز آن نیست.« وأما لو أخر الإفطار إلى السحر أو إلى الليلة الثانية مع عدم قصد جعل تركه جزءا من الصوم فلا بأس».

اما در بین اهل سنت جمهور قائل به کراهت هستند:
1- «ذهب جمهور الفقهاء - الحنفيّة والمالكيّة والحنابلة والشّافعيّة في قول - إلى كراهة صوم الوصال ، وهو : أن لا يفطر بعد الغروب أصلاً ، حتّى يتّصل صوم الغد بالأمس ، فلا يفطر بين يومين ، وفسّره بعض الحنفيّة بأن يصوم السّنة ولا يفطر في الأيّام المنهيّة. وإنّما كره ، لما روي عن ابن عمر - رضي الله تعالى عنهما - قال : « واصل رسول اللّه صلى الله عليه وسلم في رمضان ، فواصل النّاس.. فنهاهم ، قيل له : إنّك تواصل ، قال : إنّي لست مثلكم ، إنّي أطعم وأسقى .
والنّهي وقع رفقاً ورحمةً ، ولهذا واصل النّبيّ صلى الله عليه وسلم.[2]

2- فِي الْوِصَالِ ، وَهُوَ أَنْ لَا يُفْطِرَ بَيْنَ الْيَوْمَيْنِ بِأَكْلٍ وَلَا شُرْبٍ . وَهُوَ مَكْرُوهٌ فِي قَوْلِ أَكْثَرِ أَهْلِ الْعِلْمِ .[3]

3- فتوای احمد بن حنبل:«قُلْتُ : مَنْ واصلَ مِن السّحرِ إلى السَّحرِ تكرهه ؟ قَالَ : لا أكرهه ، الوصالُ أنْ يكونَ لا يأكلُ شيئًا».[4]

4- (ومنها) ترك الوصال فهو مكروه لغير النبي صلى الله عليه وسلم روى عن ابن عمر
أن نهي النبي صلى الله عليه وسلم عن الوصال لما كان للرفق لم يكن للتحريم،...وقالت عائشة نهى رسول الله صلى الله عليه وسلم عن الوصال رحمة لهم وهذه قرينة صارفة عن التحريم ولهذا لم يفهم منه اصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم التحريم بدليل أنهم واصلوا بعده ولو فهموا منه التحريم لما فعلوه قال أبو هريرة نهى رسول الله صلى الله عليه وسلم عن الوصال.[5]

6- وكره صوم الوصال ولو ) واصل بين ( يومين ) فقط للنهي عنه ( وهو ) أي الوصال ( أن لا يفطر بعد الغروب أصلا حتى يتصل صوم الغد بالأمس.[6]

7- «وَمَعْنَى الْكَرَاهَةِ فيه أَنَّ ذلك يُضْعِفُهُ عن أَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَالْوَاجِبَاتِ وَيُقْعِدُهُ عن الْكَسْبِ الذي لَا بُدَّ منه».[7]
بنابراین طبق سخن جمهور اهل سنت این روزه مکروه است و معنای کراهت نیز طبق برخی اقوال کراهت ارشادی است واین برای ما کافی است.(که از قول عایشه نیز این امر استفاده می شود).
قال ابن كثير : ويحتمل أنهم كانوا يفهمون من النهي أنه إرشادي من باب الشفقة محاسن(التأويل؛المؤلف : محمد جمال الدين القاسمي).

واگر این افراد(قائلین به کراهت از نهی مذکور) که اکثریت اهل سنت را تشکیل می دهند علما نباشند عالم دیگری برای اهل سنت باقی می ماند؟
-----------------------------------------------------------

[1]. البته در تفسیر روزۀ وصال یکی هم روزه دهر است.
[2]. الموسوعة الفقهية الكويتية، المصدر : ملتقى أهل الحديث.، وزارة الأوقاف و الشؤون الإسلامية بالكويت،ج2،ص9912.
[3]. : المغني،ابن قدامة، ج3، ص108.
[4]. مسائل الإمام أحمد بن حنبل وابن راهويه،ج1ص287.
[5]. الشرح الكبير، ابن قدامة، ج3ص103.
[6]. مراقي الفلاح،
[7]. بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع، علاء الدين الكاساني،ج2ص79.

طالب علم;173044 نوشت:
باسلام به جناب صدرا و دیگر دوستان

لطفا حرف تو دهن بنده نزاردید من نگفته ام فقط حرام آنست که در ان نهی شدید باشد

شما این آیه را برای مثال نهی تاکیدی آوردید اما ظاهرا بی ارتباط بود و شما نتوانستید لفظ تاکید را نشان دهید امیدوارم در پست های بعدی این اشتباه را تکرار نکنید

اگر شما معتقدید که در حرمت تاکید لازم نیست بیان این آیه برای شما کافی است، چه اینکه آیۀ« لاتسالوا » نهی است و نهی هم ظهور در حرمت دارد و لی با این حال این نهی تحریمی نیست.
لذا اشکال بنی اسرائیلی نفرمائید و از اصول بحث خارج نشوید.

طالب علم;173044 نوشت:

ممنون از این سخنان که برای دلیل خود آوردید
وقتی که خودت هم معترف به گناه ایشان هستی چطور قائل به عصمت مطلق هستیدحال فرض کنیم گناه نبوده خطا بوده لطف کنید یک بار هم در مورد اعتقادعصمت مطلق نظر بدهید
آیا معصوم از فرمان خدا سرپیچی می کند آیا حداقل حکم برای حضرت آدم خطا و اشتباه نیست حال وقتی که به این صراحت در قران در مورد خطای آدم بکار رفته می توانید بگویید اعتقاد عصمت مطلق را چه کسی برای مخالف با نصوص قرآن درست کرده است ؟

1- مشکل شما این است که فرقی بین مقام انبیا و مردم عادی قائل نشده اید و آنها را مثل خود می پندارید؛ لذا نمی توانید بفهمید«حسنات الابرار سیئات المقربین»؛«مخالفة الحبيب على الحبيب شديدة» یعنی چه؟و اینکه استناد گناه به آنها، به معنای گناهی که من و شما مرتکب می شویم نیست.
اینکه خداوند متعال در قرآن خطاب به پیامبرش می فرماید«وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ»آیا پیامبرش مرتکب گناه شده که باید از آن گناه خود استغفار کند؟ با اینکه پیامبرش بالاترین رتبۀ مخلَصین را دارا است که شیطان راهی به ان حریم ندارد و گناه در مورد آنها معنایی دیگر دارد؟
شما که تنها به کلمۀ ظلم و استعمال آن در قرآن توجه دارید و به واسطۀ آن عصمت انبیاء را زیر سؤال می برید؛ آیا دقت نکرده اید که خداوند متعال هم مفهوما به خود استناد ظلم داده، آنچه که در پنج مورد از آیات می خوانیم که خداوند متعال می فرماید:«وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيد».
ظلاّم صیغۀ مبالغه است یعنی خدا زیاد ظلم نمی کند، اگر تنها به ظاهر این آیات توجه کنیم و عقل را تعطیل کنیم اثبات می شود نسبت اصل ظلم به خداوند متعال !! حال آیا این نسبت قبیح به ذات مقدس اله جایز است؟

2- اما منظور شما از عصمت مطلقه چیست؟ اگر مرادتان نفی گناه ازنبی است؛ بله ما معتقدیم .اما اگر منظورتان نفی ترک اولی و یا نفی انجام فعل مباح باشد ادلۀ عصمت شامل این موارد نمی شود.
3- اما اینکه قول به عصمت مخالف نصوص باشد این اول الکلام است .ظاهرا شما هنوز معنای نص را نمی دانید ؟اگر این آیات نص بود جای خلاف در بین علما وجود داشت؟
اینکه عقلا قائل به عصمتند ، قول آنها به خاطر جمع بین ادله است .فافهم.

البته این سوال را ما باید از منکرین عصمت بکنیم که آنها چگونه آیات دالۀ بر عصمت را نادیده می گیرند؟ظاهرا آیات قرآن از دیدگاه آنها همچون جزایر پراکنده ای اند که ارتباطی با هم ندارند.

طالب علم;172952 نوشت:
جواب این سخن شما رادادم ولی مثل اینکه شما جواب بنده را نخوانده اید پست 52
هر شخصي که توبه کند و خداوند توبه آن شخص را قبول کند شخص ديگرگناهکار نيست

در رابطه با سوال ما شما مرقوم نمودید:
«هر شخصي که توبه کند و خداوند توبه آن شخص را قبول کند شخص ديگر گناهکار نيست».
اما این جواب تعارض را دفع نمی کند چون ظلم محقق شد و آدم نیز اثرات آنرا دید و این تبعات از او دفع نگردید .
ما می گوئیم: مراد از کلمه (ظالمين) در آيه مورد بحث (كه ابراهيم درخواست كرد امامت را به ذريه من نيز بده، و خداى تعالى در پاسخش فرمود: اين عهد من به ظالمين نمى‏رسد) مطلق هر كسى است كه ظلمى از او صادر شود، هر چند آن كسى كه يك ظلم و آنهم ظلمى بسيار كوچك مرتكب شده باشد، حال چه اينكه آن ظلم شرك باشد، و چه معصيت، چه اينكه در همه عمرش باشد، و چه اينكه در ابتداء باشد، و بعد توبه كرده و صالح شده باشد، هيچيك از اين افراد نمى‏توانند امام باشند، پس امام تنها آن كسى است كه در تمامى عمرش حتى كوچكترين ظلمى را مرتكب نشده باشد.
زیرا مردم به حكم عقل از يكى از چهار قسم بيرون نيستند، و قسم پنجمى هم براى اين تقسيم نيست.

يا در تمامى عمر ظالمند، و يا در تمامى عمر ظالم نيستند، يا در اول عمر ظالم و در آخر توبه‏كارند، و يا به عكس، در اول صالح، و در آخر ظالمند، و ابراهيم علیه السلام نیز شانش، اجل از اين است كه از خداى تعالى درخواست كند كه مقام امامت را به دسته اول، و چهارم، از ذريه‏اش بدهد، پس به طور قطع دعاى ابراهيم علیه السلام شامل حال اين دو دسته نيست.

باقى مى‏ماند دوم و سوم، يعنى آن كسى كه در تمامى عمرش ظلم نمي كند، و آن كسى كه اگر در اول عمر ظلم كرده، در آخر توبه كرده است، از اين دو قسم، قسم دوم را خدا نفى كرده، باقى مى‏ماند يك قسم و آن كسى است كه در تمامى عمرش هيچ ظلمى مرتكب نشده، پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهيم علیه السلام از خدا نخواست، و از دو قسمى كه خواست يك قسمش مستجاب شد، و آن كسى است كه در تمامى عمر معصوم باشد.
و آدم علیه السلام طبق برداشت شما مرتکب ظلم شده لذا نباید به رسالت می رسید در حالی که رسید و این تناقضی آشکار است.

با عرض سلام
بحث جالب و جنجالی مطرح شده است و البته جواب صریح و بی نقص دادن به این مطلب خیلی مشکل است. همچنین احساس میکنم بحث یه خورده کلیشه ای شده و اگرچه همه مسلمان ها حجیت عقل رو قبول داردند اما بعضا متن گرایی افراطی هم دامنگیر ما میشه. البته این مطلب مختص به دین خاصی نیست بلکه ما در اکثر ادیان گروههای متن گرا وجود دارد. به عنوان مثال همین متن گرایی در مسیحیت بود که افرادی مانند گالیله و کوپرنیک رو مورد بیمهری قرار داد. وقتی کوپرنیک گفت: زمین دور خورشید میچرخه، کشیش های مسیحی بهش گفتند وقتی حضرت یوشع خواست ردالشمس بکنه، به خورشید گفت برگرد نه به زمین، پس معلومه خورشید دور زمین میگرده. من واقعا در برخی موارد گه این داستان ها رو میخونم واقعا تاسف میخورم که واقعا چقدر برخی مورد بیمهری برخی متن گراهای افراطی قرار گرفتند.
اما در این بحث جالبی که پیگیری میکنیم دو طرف بحث هر کدام نقاط قوت و ضعفی دارند، از یک طرف دوست عزیز آقای طالب علم، با تفحص در آیات قرآن میخواد ثابت کنه که ظلم نمیتونه معنایی غیر از گناه و استحقاق عذاب داشته باشه، و از آنجا که قرآن کتاب هدایت است تمام آیات آن برای ما راهگشاست
پاسخگوی محترم سایت این است که با استناد به آیاتی که پیامبران را بندگان خوب خدا و برگزیدگان معرفی میکند، ثابت میکند که آیاتی که در انها پیامبران را گناه کار خوانده است باید تاویل و توجیه شود.

اما به نظر من هر دو طرف بحث تا حدود زیادی روی متن تاکید میکنند، در این چند صفحه که خوندم ، ندیدم استدلال عقلی خوبی از طرفین ارائه شده باشه. چرا؟ به نظر من باید پیامد های عقلانی عصمت تشیع و عصمت تسنن را بررسی کنیم تا ببینیم کدام یک از این نظریات با هدف خداوند از فرستادن پیامبران سازگار است. اینطوری فکر کنم بحث جالبتر بشه.امیدوارم شما هم موافقت کنید.
به عنوان مثال وقتی کوپرنیک با قوانین منطقی و استدلال ثابت کرد که زمین دور خورشید میگرده ، آیه و الی الارض کیف سطحت یا ایاتی که در انجیل در مورد زمین آمده باید تاویل شود. و این نشان میدهد که ایه مورد نظر در معنای اصطلاحی به کار نرفته است.
حالا ما هم اگر در مورد عصمت نبوت به صورت عقلانی بحث کنیم، بعد به هر نتیجه ای که رسیدیم، آیه قرآن رو طبق همون تفسیر میکنیم. البته قبل از این که شروع کنیم باید مطمئن بشم آیا همتون موفقید یا نه؟
چون ممکنه بعضی ها عقل رو زیر سوال ببرن و یا از بحث عقلی خوششون نیاد.

muhammad-aga;173085 نوشت:
اما در این بحث جالبی که پیگیری میکنیم دو طرف بحث هر کدام نقاط قوت و ضعفی دارند، از یک طرف دوست عزیز آقای طالب علم، با تفحص در آیات قرآن میخواد ثابت کنه که ظلم نمیتونه معنایی غیر از گناه و استحقاق عذاب داشته باشه، و از آنجا که قرآن کتاب هدایت است تمام آیات آن برای ما راهگشاست
پاسخگوی محترم سایت این است که با استناد به آیاتی که پیامبران را بندگان خوب خدا و برگزیدگان معرفی میکند، ثابت میکند که آیاتی که در انها پیامبران را گناه کار خوانده است باید تاویل و توجیه شود.
اما به نظر من هر دو طرف بحث تا حدود زیادی روی متن تاکید میکنند، در این چند صفحه که خوندم ، ندیدم استدلال عقلی خوبی از طرفین ارائه شده باشه. چرا؟ به نظر من باید پیامد های عقلانی عصمت تشیع و عصمت تسنن را بررسی کنیم تا ببینیم کدام یک از این نظریات با هدف خداوند از فرستادن پیامبران سازگار است. اینطوری فکر کنم بحث جالبتر بشه.امیدوارم شما هم موافقت کنید.
.

با سلام و عرض ادب
دوست بزرگوار جناب آقای محمد آقا :
نکات خوبی بیان فرمودید: اما جایگاه عقل در میان اهل سنت یکسان نیست و خود تایپیکی مستقل طلب می کند(همچنان که ابعاد عصمت نیز مختلف است و هر کدام را جداگانه باید مورد بررسی قرار داد) به نظرم همین عنوان را در پستی جدا مطرح بفرمائید تا از دیدگاه مذاهب کلامی مورد بررسی قرار گیرد.
در این تایپیک ما به آیات کریمه توجه داشیم و از دید قرآن عصمت حضرت آدم را مورد بررسی قرار دادیم همچنان که خواستۀ جناب طالب علم نیزبر همین محور است.
والا از نظر عقلی عقل گرایان قائل به عصمت هستند و البته جایگاه عقل نیز قبل از نقل خواهد بود ولی متاسفانه از دید ظاهر گرایان و اهل تفویض مورد اعتنا نیست و ظواهر به ظاهرشان حمل می شود که این امر در صفات خبریه نمود بیشتری دارد.

بنابراین دوستان عزیز در این تایپیک اگر نکاتی در رابطه با عصمت حضرت آدم علیه السلام دارند مطرح بفرمایند و از طرح مطالبی که ارتباطی با سوال جناب طالب علم ندارد پرهیز نمایند و آنها را در تایپیکهای دیگری پیگیری نمائید.
موفق باشید.

صدرا;173203 نوشت:

بنابراین دوستان عزیز در این تایپیک اگر نکاتی در رابطه با عصمت حضرت آدم علیه السلام دارند مطرح بفرمایند و از طرح مطالبی که ارتباطی با سوال جناب طالب علم ندارد پرهیز نمایند و آنها را در تایپیکهای دیگری پیگیری نمائید.

باعرض سلام

من هم چون پيگير اين مسئله هستم فكر مي كنم نظر جناب صدرا كاملا صحيح

است واگر بحث بين اين دوبزرگوار پيش رود در نتيجه گيري موثرتر خواهد بود

ومطمئنا اگر كسي نظري داشت ميتواند با آنها در تماس باشد پيشاپيش از همه

بزرگوران صاحب نظر عذرحواهي مي كنم

با سلام و تشکر از اینکه نوشته های من رو حذف کردید:Gig:
اما در پست حذف شده، من سوالی پرسیدم که دوبار تکرار میکنم. لطفا مرا راهنمایی کنید
بنا به گفته آقای طالب علم، هر جا سخن از ظلم و لاتقرب آمده است مربوط به امور حرام است و خداوند وعده عذاب داده است، پس حضرت آدم هم کار حرامی مرتکب شده.
سوال من این است که در جاهایی که خداوند لاتقرب میفرماید، دو گونه مخاطب مطرح است، 1- پیامبران 2- مردم عادی
حالا ما به چه دلیل باید بگوییم مراد از ظلم در آیه همان عمل حرام عادی است. شاید چیزی برای مردم عادی حلال باشد و برای پیامبران حرام باشد و یا چیزی برای آنها جایز باشد ولی برای ما حرام باشد مثل تعدد زوجان پیامبر که بر خلاف نص صریح قرآن است؟

muhammad-aga;173373 نوشت:
با سلام و تشکر از اینکه نوشته های من رو حذف کردید:gig:
اما در پست حذف شده، من سوالی پرسیدم که دوبار تکرار میکنم. لطفا مرا راهنمایی کنید
بنا به گفته آقای طالب علم، هر جا سخن از ظلم و لاتقرب آمده است مربوط به امور حرام است و خداوند وعده عذاب داده است، پس حضرت آدم هم کار حرامی مرتکب شده.
سوال من این است که در جاهایی که خداوند لاتقرب میفرماید، دو گونه مخاطب مطرح است، 1- پیامبران 2- مردم عادی
حالا ما به چه دلیل باید بگوییم مراد از ظلم در آیه همان عمل حرام عادی است. شاید چیزی برای مردم عادی حلال باشد و برای پیامبران حرام باشد و یا چیزی برای آنها جایز باشد ولی برای ما حرام باشد مثل تعدد زوجان پیامبر که بر خلاف نص صریح قرآن است؟

با سلام و عرض ادب
مطالبی که حذف گردید خارج از محل بحث ما بود به بزرگی خود ببخشید.
1- می توانید بیان بفرمائید در مورد حضرت آدم، در کجای قرآن وعدۀ عذاب داده شده است؟
2- در مورد افعال اولیای الهی گفته شد که «حسنات الابرار سیئات المقربین» است لذا نمی توان گناه در مرتبۀ آنان را به گناه خود مقایسه نمود که آنها از این نسبت ناروا به دور هستند .
3- محل نزاع در بحث عصمت انبیاء، عصمت از گناه از نوع متعارف در میان بشر است(کبیره، صغیره) وکسانی که قائل به عصمت از گناه هستند، آن بزرگان را از این نوع گناهان(در طول عمرشان) مبرا می دانند نه مراحل بالای آن همچون ترک اولی؛ که اگر در پست شمارۀ 27 نظری بیندازید ابعاد عصمت از دیدگاه متکلمین بیان گردیده است.
موفق باشید.

صدرا;173058 نوشت:
با سلام
بحث اقتضاء می نماید که با مخالف بر اساس مذهب خودش سخن گفت.

کاش در این ادعا هم صادق بودید
می شود بگید روایت امام صادق چه ربطی به مذهب مادارد
البته با ترجمه می گذاشتید جالبتر بود
صدرا;173058 نوشت:
لا تجامع في السفينة

در کشتی با همسرتان نزدیکی نکنید!!!
صدرا;173058 نوشت:
لا تجامع أهلك بعد الظهر فإنه إن قضي بينكما ولد في ذلك الوقت يكون أحول

با همسرتان بعدظهر نزدیکی مکنید که اگر بچه بوجود آید احول و کژچشم می شود !!!
صدرا;173058 نوشت:
لا تجامع امرأتك في أول الشهر ووسطه وآخره

با همسرتان در اول ماه و وسط ماه و آخرماه نزدیکی نکنید !!!!!
ظاهرا میخواسته بگه باهمسرتان نزدیکی نکنید اما غیر مستقیم گفته
صدرا;173058 نوشت:
وَإِيَّاكَ وَمُجَامَعَةَ الْعَجُوزِ فَإِنَّهُ يُورِثُ مَوْتَ الْفَجْأَةِ

از نزدیکی با پیرزن دوری گزینید که باعث مرگ ناگهانی می شود
بیچاره پیرزنها
ظاهرا باید منتظر بمانیم ببینیم آخرش نظر شما بکجا می سد
ظاهرا مراحل تکامل دارد

صدرا;173058 نوشت:
ولی برداشت فقها و محدثین چیزی جز ارشادی بودن نیست:

مرحله بعد

نقل قول:
بنابراین طبق سخن جمهور اهل سنت این روزه مکروه است و معنای کراهت نیز طبق برخی اقوال کراهت ارشادی است

1-لطفا اینرا برایم ثابت کنید که کراهت به معنای کراهت ارشادی و نهی ارشادی است
2-ثابت کنید منظور علما در کراهت صوم وصال نهی کراهت ارشادی بوده است

نقل قول:
واگر این افراد(قائلین به کراهت از نهی مذکور) که اکثریت اهل سنت را تشکیل می دهند علما نباشند عالم دیگری برای اهل سنت باقی می ماند؟
ظاهرا شما معنای کراهت را هم نمی دانید ما دو تا کراهت داریم کراهت تحریمی و کراهت تنزیهی
بهرحال ما انتظار نداریم شما اینجا به اشتباهتان اعتراف کنید اما لطفا کاری نکنید ما ازلفظ دروغ برای شما استفاده کنیم

[=&quot]وقال ابن حجر : ذهب الأكثرون إلى تحريم الوِصال وعن الشافعية في ذلك وجهان : التحريم والكراهة ، هكذا اقتصر عليه النووي . وقد نصَّ الشافعي في الأم على أن الوصال محظور . وحرَّمه ابن حزم . وفي المقابل أجازه عبد الله بن الزبير وابنه عامر وأخت أبي سعيد وأبو الجوزاء وإبراهيم التيمي [/]
من کمی عربیم ضعیفه لطفا قسمت سرخ رنگ را ترجمه کنید
حتی به فرض بگیریم اکثر اهل سنت معتقدند که صوم وصال مکروه تنزیهی است که اینطور هم نیست حال این کجا و ادعای شما کجا !
ادامه دارد

طالب علم;173900 نوشت:
ظاهرا شما معنای کراهت را هم نمی دانید ما دو تا کراهت داریم کراهت تحریمی و کراهت تنزیهی

من اونطوری که یادم میاد ما دو نوع کراهت نداریم دو نوع نهی داریم. نهی تحریمی و نهی تنزیهی
نهی تنزیهی خودش به معنای کراهت است. یعنی نهی مع جواز الترک

muhammad-aga;173989 نوشت:
من اونطوری که یادم میاد ما دو نوع کراهت نداریم دو نوع نهی داریم. نهی تحریمی و نهی تنزیهی
نهی تنزیهی خودش به معنای کراهت است. یعنی نهی مع جواز الترک

باسلام
انواع المکروه: وهو علی قسمین:
1 – المکروه التحریمی.

2 – المکره التنزیهی.

مَّا حُكْمُ الْوِصَالِ فَهُوَ مَكْرُوهٌ بِلا خِلافٍ عِنْدَنَا , وَهَلْ هِيَ كَرَاهَةُ تَحْرِيمٍ أَمْ تَنْزِيهٍ ؟ فِيهِ ْوَجْهَانِ . . (أَصَحُّهُمَا) عِنْدَ أَصْحَابِنَا وَهُوَ ظَاهِرُ نَصِّ الشَّافِعِيِّ كَرَاهَةُ تَحْرِيمٍ اه

صدرا;173076 نوشت:
اگر شما معتقدید که در حرمت تاکید لازم نیست بیان این آیه برای شما کافی است، چه اینکه آیۀ« لاتسالوا » نهی است و نهی هم ظهور در حرمت دارد و لی با این حال این نهی تحریمی نیست.
لذا اشکال بنی اسرائیلی نفرمائید و از اصول بحث خارج نشوید.

ظاهرا میخواهید با تشویش درست کردن از جواب دادن طفره برید و بی جوابی خود را موجه نشان دهید باشه بنده سعی می کنم در سطح اول دبستان توضیح بدهم که این ترفند شما کارساز نباشد
سخن بنده در مورد حکم نهی تاکیدی است حال اگر انجام دادن آن برابر با ظلم باشد
آیا نهی تاکیدی می تواند عملی مباح باشد اینکه خدا بگوید حتما از این کار دوری گزین و اگر گوش ندهی از ظالمین خواهی بود
اگر با این وصف بتوان از تکلیف خدا سرپیچی کرد و مرتکب گناهی نشویم باید گفت هیچ عملی گناه نیست

و حال مثال
شما دوستتان احمد را می بینید که در مطب پزشک است
شما بادیدن احمد می گویید حتما احمد مریض است
اما این حتما شما 100 درصد نیست ممکن است همراه دوستش باشد یا دلایل دیگه ای داشته باشد که شما ازآن بی خبر باشید
حال اگر شما احمد را ببینید که دکتر به او می گوید از خودن شیرینی پرهیز کند چون قندت بالا است

بعددکتر به احمدمی گوید اگر به حرفهایم گوش ندهی باعث می شود شما کور بشوی
یقیق شما چند برابر می شود که احمد مشکل جدی دارد وباید بشدت از خود مراقبت کند
حال کسی به شما می گوید احمد مریض نیست
شما می گویید نه مریض است من خودم او را در مطب پزشک دیدم
به شما جواب میدهند نه ممکن است همراه کسی باشد
شما می گویید من باچشمان خودم دیدم که دکتر به او گفته قند خونت بالاست
می گویند نه قند خونت بالاست یعنی اینکه یک حبه قند را اشتباهی به بالا پرتاب کرده ای
میگیم بابا دکتر گفته اگر مراعات نکند کور می شود
می گوید شما چطور به خودت اجازه می دهی نسبتی کوری را به احمد بدهی
ودر آخر
لطفا بهانه بنی اسرائیلی نگیر
مثال 2
من و احمد به خانه دوستمان می رویم اصل در خانه مردم اینه که بدون اجازه به وسایل دیگران دست ندهیم
حال اگر روی صفحه کامپیوترش نوشته فایل شخصی دست نزنید
ودر اخر نوشته هر کس به این فایل دست بزند من او را دیگر در خانه راه نمی دهم
حال احمد گوش نمی دهد فایل شخصی دیگران را باز می کند و این باعث می شود او را از خانه بیرون کنند
حال یکی پیدا میشه میگه نه کار احمد درست بوده می گویم وبنده می گویم این هشداری که روی کامپیوتر بود باید مورد توجه قرار می گرفت
اما باز می گویند نه احمد کار اشتباهی انجام نداده ودر آخر بهانه بنی اسرائیلی نگیر

حال عمل حضرت آدم
خدا به حضرت آدم نمی گوید لاتاکل یا لاتفعل می گوید لاتقربا یعنی اصلا به این درخت نزدیک نشود چه برسد به خوردن آن
خوب با این کلمه لاتقربا یقین حاصل می شود که خوردن آن حرام است بعد خداوند می فرماید اگر به این درخت نزدیک شوید از ظالمین خواهید بود باز یقین زیادتر می شود و انسان احساس خطر بیشتر می کند
الفاظی که برای عمل حضرت آدم بکار رفته خیلی محکمتر از آنست که بتوان از آن طفره کرد

بالاتقربا چکار می کنید حال با لفظ ظلم چکار می کنید با عصی چکار می کنید هم لغوی و هم اصطلاحی قابل انکار نیست مثل کلمات متشابهی نیست که 12 معنی داشته باشد بعد با لفظ غوی چکار باید کرد با توبه کردن حضرت آدم چکار می کنید اینم درست شد با کلمه خاسر چکار می کنید و.....
اینها همه قراین والفاظی است که هر کدام به تنهایی کافی است نشان دهنده گناه بودن عملی باشد حال اگر همه باهم باشند آیا دیگر صحبتی باقی می ماند؟
حال سوال بی جواب از طرف شما را تکرار می کنم

یک آیه را به من نشان دهید که نهی تاکیدی شده باشد و آن فعل حرام نباشد یک آیه را نشان دهید که نهی تاکیدی شده باشد و فاعل آن ظالم باشد و لی انجام دادن آن درست باشد
یک سال به شما وقت میدهم با کمک تمام علمای شیعه جواب این سوال را پیدا کنند
ادامه دارد

سلام

یه سوال؟

چه لزومی دارد حضرت ادم معصوم باشد؟

ایا عصمت مراتب دارد؟

اگر بله چه مراتبی؟

آیا صرف نهی از خوردن منجر به حرمت می شود؟

ظلم چیست؟
و به چه معنا است؟

لطفا هم کارشناس محترم جواب دهند و هم طالب علم:Gol:

صدرا;173081 نوشت:
1- مشکل شما این است که فرقی بین مقام انبیا و مردم عادی قائل نشده اید و آنها را مثل خود می پندارید؛ لذا نمی توانید بفهمید«حسنات الابرار سیئات المقربین»؛«مخالفة الحبيب على الحبيب شديدة» یعنی چه؟و اینکه استناد گناه به آنها، به معنای گناهی که من و شما مرتکب می شویم نیست

.
خوب بیاییم این اصل شما را در این جریان بررسی کنیم
کافر
مسلمان عادی
حضرت آدم
خوب خدا به این سه نفر امر می کند که از آن درخت نخورند و در صورت ارتکاب از ظالمین خواهند بود
خوب کافر از امرخدا نافرمانی می کند واز آن درخت می خورد حال این شخص گناهکار است
مسلمان عادی از امر خدانافرمانی می کند و از ان درخت می خورد مرتکب حسنات می شود!
پس لطفا اول حسنات را تعریف کرده وثابت کنید این نافرمانی شامل حسنات می شد

صدرا;173081 نوشت:
اینکه خداوند متعال در قرآن خطاب به پیامبرش می فرماید«وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ»آیا پیامبرش مرتکب گناه شده که باید از آن گناه خود استغفار کند؟ با اینکه پیامبرش بالاترین رتبۀ مخلَصین را دارا است که شیطان راهی به ان حریم ندارد و گناه در مورد آنها معنایی دیگر دارد؟

فعلا در مورد حضرت آدم حرف می زنیم لطفا این سوال را وقتی به بررسی عملکرد رسول خدا صلی الله علیه و سلم رسیدیم بپرسید

صدرا;173081 نوشت:
شما که تنها به کلمۀ ظلم و استعمال آن در قرآن توجه دارید و به واسطۀ آن عصمت انبیاء را زیر سؤال می برید؛ آیا دقت نکرده اید که خداوند متعال هم مفهوما به خود استناد ظلم داده، آنچه که در پنج مورد از آیات می خوانیم که خداوند متعال می فرماید:«وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيد».
ظلاّم صیغۀ مبالغه است یعنی خدا زیاد ظلم نمی کند، اگر تنها به ظاهر این آیات توجه کنیم و عقل را تعطیل کنیم اثبات می شود نسبت اصل ظلم به خداوند متعال !! حال آیا این نسبت قبیح به ذات مقدس اله جایز است؟

سخن بنده و شما در مورد حضرت آدم است واختلافی که بین اهل سنت و اهل تشیع وجود دارد
واینکه به استناد به سخن شما آیا می شود خدا به کسی ظالم بگوید اما منظور حسنات باشد
آیا ظلم می تواند به معنای طاعت بکاررود

وسخن در مورد عبارت ظلم برای بندگان خداست نه خداواین آیه برای نفی ظلم از خداست نه اثبات آن
ودر بین هر دو گروه در این مورد که خدا ظالم نیست اختلافی وجود ندارد و اگر در این زمینه شمامشکلی دارید آنرا در تایپکی جدا مطرح کنید تا بهتون ثابت بشه که خدا ظالم نیست

صدرا;173081 نوشت:
- اما منظور شما از عصمت مطلقه چیست؟ اگر مرادتان نفی گناه ازنبی است؛ بله ما معتقدیم .اما اگر منظورتان نفی ترک اولی و یا نفی انجام فعل مباح باشد ادلۀ عصمت شامل این موارد نمی شود.

سخن از نافرمانی خداست آیا عمل حضرت ادم انجام ندادن فعل مباحی بود !!!لطفا عمل مباح را توضیح داده و آنرا با آیاتی که در مورد حضرت ادم امده تطبیق دهید
صدرا;173081 نوشت:
- اما اینکه قول به عصمت مخالف نصوص باشد این اول الکلام است .ظاهرا شما هنوز معنای نص را نمی دانید ؟اگر این آیات نص بود جای خلاف در بین علما وجود داشت؟

خوب لطف کنید ثابت کنید این آیات نص نیستند و شاید هم جزأ قران نباشند و ما نمی دانستیم
صدرا;173081 نوشت:
اینکه عقلا قائل به عصمتند ، قول آنها به خاطر جمع بین ادله است .فافهم.

نه بخاطر آنست که قران مخالف عصمت مطلق است و چاره ای نمی ماند مگر آنکه بگویند عقلا این عمل را می پذیریم آنهم عقل خود وبخاطر انست که از بحث نقلی گریزانید

ادامه دارد

صدرا;173082 نوشت:
در رابطه با سوال ما شما مرقوم نمودید:
«هر شخصي که توبه کند و خداوند توبه آن شخص را قبول کندشخص ديگر گناهکار نيست».
اما این جواب تعارض را دفع نمی کند چون ظلم محقق شد و آدم نیز اثرات آنرا دید و این تبعات از او دفع نگردید .
ما می گوئیم: مراد از کلمه (ظالمين) در آيه مورد بحث (كه ابراهيم درخواست كرد امامت را به ذريه من نيز بده، و خداى تعالى در پاسخش فرمود: اين عهد من به ظالمين نمى‏رسد) مطلق هر كسى است كه ظلمى از او صادر شود، هر چند آن كسى كه يك ظلم و آنهم ظلمى بسيار كوچك مرتكب شده باشد، حال چه اينكه آن ظلم شرك باشد، و چه معصيت، چه اينكه در همه عمرش باشد، و چه اينكه در ابتداء باشد، و بعد توبه كرده و صالح شده باشد، هيچيك از اين افراد نمى‏توانند امام باشند، پس امام تنها آن كسى است كه در تمامى عمرش حتى كوچكترين ظلمى را مرتكب نشده باشد.
زیرا مردم به حكم عقل از يكى از چهار قسم بيرون نيستند، و قسم پنجمى هم براى اين تقسيم نيست.

يا در تمامى عمر ظالمند، و يا در تمامى عمر ظالم نيستند، يا در اول عمر ظالم و در آخر توبه‏كارند، و يا به عكس، در اول صالح، و در آخر ظالمند، و ابراهيم علیه السلام نیز شانش، اجل از اين است كه از خداى تعالى درخواست كند كه مقام امامت را به دسته اول، و چهارم، از ذريه‏اش بدهد، پس به طور قطع دعاى ابراهيم علیه السلام شامل حال اين دو دسته نيست.

باقى مى‏ماند دوم و سوم، يعنى آن كسى كه در تمامى عمرش ظلم نمي كند، و آن كسى كه اگر در اول عمر ظلم كرده، در آخر توبه كرده است، از اين دو قسم، قسم دوم را خدا نفى كرده، باقى مى‏ماند يك قسم و آن كسى است كه در تمامى عمرش هيچ ظلمى مرتكب نشده، پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهيم علیه السلام از خدا نخواست، و از دو قسمى كه خواست يك قسمش مستجاب شد، و آن كسى است كه در تمامى عمر معصوم باشد.
و آدم علیه السلام طبق برداشت شما مرتکب ظلم شده لذا نباید به رسالت می رسید در حالی که رسید و این تناقضی آشکار است.


ما هیچ نفی از طرف خدا ندیدیم فقط شما عقاید خودتان را بیان کردید و در آخر نتیجه گرفتید که حرف شما درست است
دوست عزیز من آمده ام با شما بحث علمی کنم نه خودتان از لپ لپ تقسیم بندی دراورید و مشغول به نفی و اثبات باشید هر حرفی را که می گویید باید اول آنرا ثابت کنید
شما ثابت کنید در قرآن به کسی که مرتکب ظلم شده و ازآن توبه کرده باز ظالم می گویند

حتی اگر با این برداشت شما پیش برویم هر کس که مرتکب کفر شده دیگر کافر است
وخداوند گفته جای کافرین جهنم است
چه تفکرات جالبی

خداروند در مورد توبه چنین می فرماید
إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً
‏ مگر كسي كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد ، كه خداوند ( گناهان چنين كساني را مي‌بخشد و ) بديها و گناهان ( گذشته ) ايشان را به خوبيها و نيكيها تبديل مي‌كند ، و خداوند آمرزنده و مهربان است ( و نه تنها كه سيّئات را مي‌بخشد ، بلكه آنها را تبديل به حسنات مي‌نمايد )
نتیجه توبه اینست که بدیها و گناه تبدیل به حسنات می شود

جالبه شما دم از تناقض می زنید با این گفته بنده این دو آیه قابل جمع هستند اما شما با اين همه أيه كه صراحت دارد که پیامبران مرتکب گناه و خطا شده اند چکار می کنید
خداوند به آدم می گوید با تقرب به ان درخت مرتکب ظلم می شوید و حضرت آدم بعد از ارتکاب به گناه آیا ظلم را از خود نفی می کند یا اثبات
می گوید قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَاگفتند : پروردگارا ! ما ( با نافرماني از تو ) بر خويشتن ستم كرده‌ايم
حال بگویید تفکر چه کسی با قران تناقض دارد

حتی بعضی از مفسرین منظور از ظلم را در لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ به شرک و کفر معنی کرده اند چون خداوند شرک را ظلم می نامد
[=&quot]وقال سعيد بن جبير: { لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ } المراد به المشرك، لا يكون إمام ظالم. يقول: لا يكون إمام مشرك
[/]
[=&quot]إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[/]
واقعاً شرك ستم بزرگي است
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ
و ( به ياد آوريد ) آن گاه را كه موسي به قوم خود گفت : اي قوم من ! شما با پرستيدن گوساله ، بر خود ستم كرده‌ايد ،
[=&quot]
[/]

طالب علم;174276 نوشت:
دوست عزیز من آمده ام با شما بحث علمی کنم نه خودتان از لپ لپ تقسیم بندی دراورید و مشغول به نفی و اثبات باشید هر حرفی را که می گویید باید اول آنرا ثابت کنید

آقای طالب علم
بحث علمی در جایی مطرح است که شما احتمال خلاف را به طور صد در صد نفی کنید تا ثابت شود عقیده طرف مقابل باطل است، اما استدلال های شما کافی نیست، پس حتی در صورتیکه احتمال بطلان استدلال شما وجود داشته باشد باز هم استدلال شما باطل است. (پس به نظر من زین پس به جای واژه بحث علمی بفرمایید بحث قرآنی)

اولا به خاطر اینکه تمام آیاتیکه شما در مورد ظلم میاورید در مورد احکامی است که در مورد عموم مردم نازل شده است، شما میگویید ان الشرک لظلم عظیم پس گناه حضرت آدم هم لابد چیزی شبیه شرک بوده است. یا مثلا لا تقربوا الزنا پس طبق استدلال شما گناه حضرت ادم مانند زنا بوده است؟:Moteajeb!: آن هم حضرت آدمی که علم الادم الاسما کلها،
راستی تعجب میکنم چرا ملائکه بعد از این که حضرت ادم از اون درخت خورد چرا به خدا اعتراض نکردند، در حالیکه قبل از خلقت حضرت آدم بهش اعتراض کرده بودند، من اگر جای ملائکه بودم میگفتم خدایا، اینم همون حضرت آدمی که گفتی براش سجده کنیم، دیدی گفتیم خلقش نکن

البته جستجوی شما در آیات خوب است اما در این یک جا مغالطه میکنید. وقتی آیه نازل میشود باید اول دید مخاطب این آیه کیست؟ پس حتی اگر آیه هزار قید تاکیدی برای نهی داشته باشد، شما نمیتوانید بگویید پس این آیه هم در مورد گناه عادی است. چون این آیه مخاطبش حضرت آدم و حوا بودند نه مردم عادی.

طالب علم;173900 نوشت:
کاش در این ادعا هم صادق بودید
می شود بگید روایت امام صادق چه ربطی به مذهب مادارد
البته با ترجمه می گذاشتید جالبتر بود

در کشتی با همسرتان نزدیکی نکنید!!!

با همسرتان بعدظهر نزدیکی مکنید که اگر بچه بوجود آید احول و کژچشم می شود !!!

با همسرتان در اول ماه و وسط ماه و آخرماه نزدیکی نکنید !!!!!
ظاهرا میخواسته بگه باهمسرتان نزدیکی نکنید اما غیر مستقیم گفته

از نزدیکی با پیرزن دوری گزینید که باعث مرگ ناگهانی می شود
بیچاره پیرزنها
ظاهرا باید منتظر بمانیم ببینیم آخرش نظر شما بکجا می سد
ظاهرا مراحل تکامل دارد

با سلام و عرض ادب
اولا: ظاهرا شما همیشه فراموش کار هستید زمانی مدعی بودید که در تالیفات اصولی و کلامی علمای شیعه در میان متقدمین و متوسطین و متاخرین حتی نامی از امر مولوی و امر ارشادی وجود نداشته والان که مواجه با این روایات می شود می گوئید اینها از منابع ما نیست!

ثانیا:[=Times New Roman] تعجب از جناب طالب علم معقول که متن ما را به دقت نمی خوانند! ما گفتیم:«اولا: در مورد روزۀ وصال ما بر اساس مذهب عامه و برداشت آنها از این روایت سخن گفتیم و منطق بحث اقتضاء می نماید که با مخالف بر اساس مذهب خودش سخن گفت».بنابراین آنچه گفته شد در مورد روزۀ وصال بود نه روایات دیگر.

ثالثا: بی اعتنایی شما به روایات اهل بیت علیهم السلام موجب تاسف است؛ امیدوارم که سهو قلم از جانب شما بوده باشد.
البته نظیر این روایات در منابع عامه هم یافت می شود:

(«وَقَالَ طَبِيبُ الْمَأْمُونِ : عَلَيْك بِخِصَالٍ مَنْ حَفِظَهَا فَهُوَ جَدِيرٌ أَنْ لَا يَعْتَلّ إلّا عِلّةَ الْمَوْتِ لَا تَأْكُلْ طَعَامًا وَفِي مَعِدَتِك طَعَامٌ وَإِيّاكَ أَنْ تَأْكُلَ طَعَامًا يُتْعِبُ أَضْرَاسَك فِي مَضْغِهِ فَتَعْجِزَ مَعِدَتُك عَنْ هَضْمِهِ وَإِيّاكَ وَكَثْرَةَ الْجِمَاعِ فَإِنّهُ يُطْفِئُ نُورَ الْحَيَاةِ وَإِيّاكَ وَمُجَامَعَةَ الْعَجُوزِ فَإِنّهُ يُورِثُ مَوْتَ الْفَجْأَةِ وَإِيّاكَ وَالْفَصْدَ إلّا عِنْدَ الْحَاجَةِ إلَيْهِ».[1]

«قَالَ الْحَارِثُ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحِيمِ بْنُ وَاقِدٍ ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو ، عَنِ السَّرِيِّ بْنِ خَالِدِ بْنِ شَدَّادٍ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنْ جَدِّهِ ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم : يَا عَلِيٌّ ، لا تُجَامِعْ امْرَأَتَكَ نِصْفَ الشَّهْرِ ، وَلا عِنْدَ غُرَّةِ الْهِلالِ ، أَمَا رَأَيْتَ الْمَجَانِينَ يُصْرَعُونَ فِيهِمَا كَثِيرًا ».؟[2]

آنچه مهم است این است که ما امر و نهی ارشادی در قرآن و سنت داریم.

[1] . كتب في الطب النبوي،ابن قیم الجوزیه.

[2] . المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية،للحافظ احمد بن علي بن حجر العسقلاني،ح1622؛ اتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشرة، شهاب الدين أحمد بن أبي بكر بن إسماعيل البوصيري (المتوفى : 840هـ)ح:3004؛اللآلي المصنوعة في الأحاديث الموضوعة، المؤلف : السُّيوطي، جلال الدين

طالب علم;173900 نوشت:

1-لطفا اینرا برایم ثابت کنید که کراهت به معنای کراهت ارشادی و نهی ارشادی است
2-ثابت کنید منظور علما در کراهت صوم وصال نهی کراهت ارشادی بوده است

ظاهرا شما معنای کراهت را هم نمی دانید ما دو تا کراهت داریم کراهت تحریمی و کراهت تنزیهی
بهرحال ما انتظار نداریم شما اینجا به اشتباهتان اعتراف کنید اما لطفا کاری نکنید ما ازلفظ دروغ برای شما استفاده کنیم
[=&quot]وقال ابن حجر : ذهب الأكثرون إلى تحريم الوِصال وعن الشافعية في ذلك وجهان : التحريم والكراهة ، هكذا اقتصر عليه النووي . وقد نصَّ الشافعي في الأم على أن الوصال محظور . وحرَّمه ابن حزم . وفي المقابل أجازه عبد الله بن الزبير وابنه عامر وأخت أبي سعيد وأبو الجوزاء وإبراهيم التيمي
من کمی عربیم ضعیفه لطفا قسمت سرخ رنگ را ترجمه کنید
حتی به فرض بگیریم اکثر اهل سنت معتقدند که صوم وصال مکروه تنزیهی است که اینطور هم نیست حال این کجا و ادعای شما کجا !
ادامه دارد

اما در مورد کراهت در روزه وصال واینکه شما بیان نمودید به معنای حرمت است
کراهت یک قسم از اقسام احکام تکلیفی است.«حکم تکلیفی به وجوب و حرمت و استحباب و کراهت و اباحه تقسیم می شود».
اگر کراهت به صورت مطلق گفته شود حمل بر کراهت در مقابل استحباب می شود نه کراهت به معنای حرمت.
سخنی از ابن حجر بیان نمودید ولی متوجه نشدید که ابن حجر شافعی مذهب است و غفلت نمودید از اینکه وی در فتح در جای دیگر می گوید:« وحيث نهاهم النبي صلى الله عليه و سلم عن الوصال لم يكن على سبيل تحريم الوصال وإنما هو نهى إرشاد لتعليله إياه بالاشفاق عليهم وليس في ذلك إيجاب للسحور ولما ثبت أن النهى عن الوصال للكراهة فضد نهى الكراهة الاستحباب فثبت استحباب السحور كذا قال ومسالة الوصال مختلف فيها والراجح عند الشافعية التحريم».[1]
از جمع بین دو سخن احمدبن علی فهمیده می شود که وی خود قائل به نهی ارشادی است نه تحریمی واینکه این کراهت در بین اصحاب ابن ادریس به معنای حرمت باشد باز درکلام آنها به صورت صریح نیامده، ابن حجر می گوید:«وعن الشافعية في ذلك وجهان التحريم والكراهة» و نووی نیز می گوید وهل هي كراهة تحريم أم تنزيه فيه الوجهان اللذان ذكرهما المصنف وهما مشهوران ودليلهما في الكتاب (أصحهما) عند أصحابنا وهو ظاهر نص الشافعي كراهة تحريم» که ابن حجر فقط بیان دو وجه را می نماید و نووی می گوید اصح (یعنی مقابل آن قول صحیح است)در نزد اصحاب ما و ظاهر نص شافعی حرمت است.
به هرحال با تتبع در فتاوی و آرای اهل سنت به نظر می رسد گفتۀ ابن حجر که گفته: اکثر قائل به تحریمند درست نمی باشد به عنوان نمونه می بینیم که بر خلاف گفته ابن حجر در نقلهای دیگر گفته شده جمهور قائل به کراهت به معنای اینکه ترک آن بهتر است می باشند:

موسوعۀ کویتیه:
1- «ذهب جمهور الفقهاء - الحنفيّة والمالكيّة والحنابلة والشّافعيّة في قول - إلى كراهة صوم الوصال ، وهو : أن لا يفطر بعد الغروب أصلاً ، حتّى يتّصل صوم الغد بالأمس ، فلا يفطر بين يومين ، وفسّره بعض الحنفيّة بأن يصوم السّنة ولا يفطر في الأيّام المنهيّة. وإنّما كره ، لما روي عن ابن عمر - رضي الله تعالى عنهما - قال : « واصل رسول اللّه صلى الله عليه وسلم في رمضان ، فواصل النّاس.. فنهاهم ، قيل له : إنّك تواصل ، قال : إنّي لست مثلكم ، إنّي أطعم وأسقى .
والنّهي وقع رفقاً ورحمةً ، ولهذا واصل النّبيّ صلى الله عليه وسلم.[2]

فتوای احمد حنبل
2- فتوای احمد بن حنبل:«قُلْتُ : مَنْ واصلَ مِن السّحرِ إلى السَّحرِ تكرهه ؟ قَالَ : لا أكرهه ، الوصالُ أنْ يكونَ لا يأكلُ شيئًا».[3]که در اینجا امام مذهب قائل به عدم کراهت است.

ابن قدامه در کتاب مغنی و شرح کبیر
3- فِي الْوِصَالِ ، وَهُوَ أَنْ لَا يُفْطِرَ بَيْنَ الْيَوْمَيْنِ بِأَكْلٍ وَلَا شُرْبٍ . وَهُوَ مَكْرُوهٌ فِي قَوْلِ أَكْثَرِ أَهْلِ الْعِلْمِ .[4]

4- (ومنها) ترك الوصال فهو مكروه لغير النبي صلى الله عليه وسلم روى عن ابن عمر
أن نهي النبي صلى الله عليه وسلم عن الوصال لما كان للرفق لم يكن للتحريم،...وقالت عائشة نهى رسول الله صلى الله عليه وسلم عن الوصال رحمة لهم وهذه قرينة صارفة عن التحريم ولهذا لم يفهم منه اصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم التحريم بدليل أنهم واصلوا بعده ولو فهموا منه التحريم لما فعلوه قال أبو هريرة نهى رسول الله صلى الله عليه وسلم عن الوصال.[5]

کاشانی حنفی در بدایع الصناعة
5- «وَمَعْنَى الْكَرَاهَةِ فيه أَنَّ ذلك يُضْعِفُهُ عن أَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَالْوَاجِبَاتِ وَيُقْعِدُهُ عن الْكَسْبِ الذي لَا بُدَّ منه».[6]

در تمام این موارد نهی ارشادی است همچنان که نووی در شرح مهذب در وجه دو قول می گوید:در این رابطه دو قول است.الف)قول به حرمت چون نهی اقتضای حرمت را دارد.
ب) نهی به معنای اینکه بهتر است انجام ندهند زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را نهی نمود تا ضعف بر روزه داری نداشته باشند.
وابن کثیر سلفی نیز در این رابطه می گوید: «ويحتمل أنهم كانوا يفهمون من النهي أنه إرشادي من باب الشفقة محاسن»(التأويل؛المؤلف : محمد جمال الدين القاسمي).

البته نکته ای در اینجا باقی می ماند و آن این است در مکتب شما صحابه دارای قداستی ویژه هستند و همه بحمدالله مجتهدند، در نقلهای متعدد مشاهد می شود که بعد از این نهی باز افرادی روزۀ وصال را می گرفتند. علت این امر چه بوده جناب طالب علم که بحمدالله معقول هستید.

آنچه موجب این بحث شد این بود که ما در سنت نیز نهی شدید داریم همچون نهی از روزۀ وصال که پیامبر صلی الله علیه و آله به صورت تحذیر بیان فرمودند:ایاکم والوصال ایاکم والوصال. ولی با این حال اصحاب این نهی را حمل بر حرمت ننمودند و ارشاد را استفاده نمودند و همین امر برای ما کافی است و این در جواب شما بود که مدعی بودید ما چیزی به نام نهی ارشادی نداریم .
اما اینکه فرمودید کاری نکنید که ما از لفظ دروغ برای شما استفاده نکنیم امیدوارم از روی سهو قلم و عدم اطلاع شما بوده باشد.

[1].فتح الباری،ج4،ص139.

[2] . الموسوعة الفقهية الكويتية، المصدر : ملتقى أهل الحديث.، وزارة الأوقاف و الشؤون الإسلامية بالكويت،ج2،ص9912.

[3] . مسائل الإمام أحمد بن حنبل وابن راهويه،ج1ص287.

[4] . المغني،ابن قدامة، ج3، ص108.

[5] . الشرح الكبير، ابن قدامة، ج3ص103.

[6] . بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع، علاء الدين الكاساني،ج2ص79.

طالب علم;174055 نوشت:

حال عمل حضرت آدم
خدا به حضرت آدم نمی گوید لاتاکل یا لاتفعل می گوید لاتقربا یعنی اصلا به این درخت نزدیک نشود چه برسد به خوردن آن
خوب با این کلمه لاتقربا یقین حاصل می شود که خوردن آن حرام است بعد خداوند می فرماید اگر به این درخت نزدیک شوید از ظالمین خواهید بود باز یقین زیادتر می شود و انسان احساس خطر بیشتر می کند
الفاظی که برای عمل حضرت آدم بکار رفته خیلی محکمتر از آنست که بتوان از آن طفره کرد
بالاتقربا چکار می کنید حال با لفظ ظلم چکار می کنید با عصی چکار می کنید هم لغوی و هم اصطلاحی قابل انکار نیست مثل کلمات متشابهی نیست که 12 معنی داشته باشد بعد با لفظ غوی چکار باید کرد با توبه کردن حضرت آدم چکار می کنید اینم درست شد با کلمه خاسر چکار می کنید و.....
اینها همه قراین والفاظی است که هر کدام به تنهایی کافی است نشان دهنده گناه بودن عملی باشد حال اگر همه باهم باشند آیا دیگر صحبتی باقی می ماند؟
حال سوال بی جواب از طرف شما را تکرار می کنم
یک آیه را به من نشان دهید که نهی تاکیدی شده باشد و آن فعل حرام نباشد یک آیه را نشان دهید که نهی تاکیدی شده باشد و فاعل آن ظالم باشد و لی انجام دادن آن درست باشد
یک سال به شما وقت میدهم با کمک تمام علمای شیعه جواب این سوال را پیدا کنند
ادامه دارد

لطفا بر اعصاب خود مسلط باشید، مثالهایی که بیان نمودید شان علمی شما را پائین آورد.
ما قبلا نیز بیان نمودیم که امر و نهی ارشادی در آیات وروایات آمده است و در سیرۀ عقلا نیز نظائر آن بی شمار است و نهی از نزدیک شدن به شجرۀ مستثنی از این امر نیست.
و همچنین گفتیم:
از اين‏كه جمله «فتشقى‏» در آيه« فَقُلنا يادَمُ انَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ ولِزَوجِكَ فَلا يُخرِجَنَّكُما مِنَ الجَنَّةِ فَتَشقى‏* انَّ لَكَ الّا تَجوعَ فيها ولا تَعرى‏* وانَّكَ لا تَظمَؤُا فيها ولا تَضحى »
با فاى نتيجه آمده است، بهترينِ گواه بر اين است كه نتيجه مخالفت آن‏ نهى، اين بود كه آدم و همسر وى «شقاوت» پيدا نكنند؛ سپس آيه بعد: انَّ لَكَ الّا تَجوعَ فيها ولا تَعرى‏ بيانگر اين شقاوت است و اين‏كه تفاوت خوردن و نخوردن از ميوه اين درخت اين است كه در صورت نخوردن، برهنگى، تشنگى و گرسنگى نيست، درحالى‏كه در صورت مخالفت، همه اين‏ها هست و هرگز در صدد بيان مؤاخذه نيست، بلكه در صدد بيان عكس‏العمل طبيعى اين عمل است كه همان محروم شدن از نعمت‏ها مى‏باشد.

با توجه به اين كه جايگاه صدور نهى لاتقربا، بهشت و زمان آن پيش ‍ از هبوط آنان به زمين و استقرار در آن بوده؛ چون پس از اكل از شجره، فرمان اهبطا منها جميعا صادر شد و هنوز وحى و رسالت و تكليف مطرح نشده بود. از اين رو پس از امر به هبوط است كه مى فرمايد: فاما ياتينكم منى هدى. معلوم مى شود نهى لاتقربا مولوى و تشريعى نبوده تا بحث شود كه آيا تحريمى است يا كراهتى، يا گفته شود كه ارتكاب آن چگونه با عصمت انبيا جمع مى شود؟ بلكه نهى ارشادى است. از اين رو در آيات متعددى به عواقب سوء دنيايى مخالفت آن اشاره شده است ؛ مانند:فقلنا يا ادم ان هذا عدولك ولزوجك فلا يخرجنكما من الجنه فتشقى،ان لك ان لاتجوع فيها ولا تعرى؛ وانك لا تظما ولا تضحى ؛ يعنى اگر مى خواهيد در بهشت بمانيد و گرسنگى و تشنگى و گرما و سرما شما را رنج ندهد نبايد به اين درخت نزديك شويد وگرنه بر خود ستم كرده، به نشئه رنج و زحمت وارد مى شويد؛ مانند اين كه طبيب مى گويد: از اين غذا نخورد وگرنه بيمار مى شوى يا معلمى به شاگرد خود مى گويد: شب كمتر غذا بخور تا بتوانى سحر براى مطالعه برخيزى.

همچنین ظلم در آيه نظير ظلم در آيه كلتا الجنتين اتت اكلها ولم تظلم منه شيئا است که در معناى لغوى خود، يعنى مطلق نقصان و محروميت به كار رفته است و چنان كه لم تظلم منه شيئا به اين معناست كه هيچ يك از درختان آن دو باغ ناقص و بى ثمره نبود، جمله فتكونا من الظالمين نيز بدين معناست كه اگر شما از اين درخت بخوريد، بى ثمر مى شويد و بهره هايى كه در بهشت برايتان تدارك ديده شد از شما گرفته مى شود. به همين جهت، در سوره طه از نتيجه عصيان به غوايت تعبير شده كه به معناى رهايى هدف است، نه مغضوبيت : وعصى ادم ربه فغوى. ضلالت، راه گم كردن است در حالى كه اگر مراد، ظلم و عصيان مصطلح باشد، بايد مورد غضب قرار گيرد و از مغضوب عليهم باشد، نه از ضالين.

همچنین اگر مراد از ظلم در آيه محل بحث معصيت مصطلح باشد، در سوره طه كه جايگزينى براى آن ذكر مى شود مى بايست آثار و لوازم معصيت خدا باشد؛ يعنى كيفر و عذاب اخروى.«وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِين# فَلا يُخرِجَنَّكُما مِنَ الجَنَّةِ فَتَشقى...».نه سختی و گرسنگی و برهنگی.

وقتى آدم و حوا نتيجه مخالفت خود را با ديدگان خود ديدند كه لباس‏هايشان ريخت و با ندامت مخصوص، «عورت» خود را به‏وسيله برگ‏ها پوشاندند، ناگهان ندايى شنيدند كه مى‏گويد: آيا من شما را از اين درخت نهى نكردم و به شما نگفتم كه شيطان براى شما دشمن آشكارى است؟
اين جمله، همانند گفتار ناصحى مشفق و مهربان است كه وقتى طرف مقابل، از اندرز او سرپيچى كرد، به ملامت او برمى‏خيزد و هيچ‏گونه مؤاخذه‏اى را آن‏گونه كه در اوامر مولوى است مقصودش نيست.
وهمین امر(که قبل از ارتکاب پوشیده بودند و بعد از ارتکاب عورتشان مکشوف شد به هر تفسیری که باشد) نشانگر این است که نمی توان نشئۀ بهشت برزخی را با نشئۀ دنیا مقایسه نمود.

طالب علم;174276 نوشت:
ما هیچ نفی از طرف خدا ندیدیم فقط شما عقاید خودتان را بیان کردید و در آخر نتیجه گرفتید که حرف شما درست است
دوست عزیز من آمده ام با شما بحث علمی کنم نه خودتان از لپ لپ تقسیم بندی دراورید و مشغول به نفی و اثبات باشید هر حرفی را که می گویید باید اول آنرا ثابت کنید
شما ثابت کنید در قرآن به کسی که مرتکب ظلم شده و ازآن توبه کرده باز *ظالم می گویند *

(سوال حضرت آدم از ظلم خود توبه کرد شما چرا به دنبال اثبات ظلم به معنای مخالفت با امر مولوی هستید؟با اینکه اراء در این زمینه مختلف است؟)

حتی اگر با این برداشت شما پیش برویم هر کس که مرتکب کفر شده دیگر کافر است
وخداوند گفته جای کافرین جهنم است
چه تفکرات جالبی
خداروند در مورد توبه چنین می فرماید
إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً
‏ مگر كسي كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد ، كه خداوند ( گناهان چنين كساني را مي‌بخشد و ) بديها و گناهان ( گذشته ) ايشان را به خوبيها و نيكيها تبديل مي‌كند ، و خداوند آمرزنده و مهربان است ( و نه تنها كه سيّئات را مي‌بخشد ، بلكه آنها را تبديل به حسنات مي‌نمايد )
نتیجه توبه اینست که بدیها و گناه تبدیل به حسنات می شود
جالبه شما دم از تناقض می زنید با این گفته بنده این دو آیه قابل جمع هستند اما شما با اين همه أيه كه صراحت دارد که پیامبران مرتکب گناه و خطا شده اند چکار می کنید
خداوند به آدم می گوید با تقرب به ان درخت مرتکب ظلم می شوید و حضرت آدم بعد از ارتکاب به گناه آیا ظلم را از خود نفی می کند یا اثبات
می گوید قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَاگفتند : پروردگارا ! ما ( با نافرماني از تو ) بر خويشتن ستم كرده‌ايم
حال بگویید تفکر چه کسی با قران تناقض دارد

حتی بعضی از مفسرین منظور از ظلم را در لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ به *شرک و کفر معنی کرده اند* چون خداوند شرک را ظلم می نامد
[=&quot]وقال سعيد بن جبير: { لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ } المراد به المشرك، لا يكون إمام ظالم. يقول: لا يكون إمام مشرك[/]
[=&quot]إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[/]
واقعاً شرك ستم بزرگي است
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ
و ( به ياد آوريد ) آن گاه را كه موسي به قوم خود گفت : اي قوم من ! شما با پرستيدن گوساله ، بر خود ستم كرده‌ايد ،

ما بیان حصر عقلی نمودیم(البته اگر عقلی باشد) جواب شما در نفی این استدلال نیز باید عقلی باشد؛ لذا گفتۀ سعید بن جبیر طبق مبنا اجتهاد خود اوست که فاقد ارزش است.
البته اگر بین کلام شما و جناب سعید جمع کنیم نبوت به انسان کافری که توبه کرده هم خواهد رسید و لذا باید به این نحوه برداشت شما از آیات تحسین گفت.
بله طبق سخن جناب طالب علم نبوت انسانی که قسمتی از عمرش را در جهالت و کفر سپری نموده باشد اشکالی نخواهد داشت؟!!!!!

لذا باز ما سخن خود را تکرار می کنم:

مراد از کلمه (ظالمين) در آيه مورد بحث (كه ابراهيم درخواست كرد امامت را به ذريه من نيز بده، و خداى تعالى در پاسخش فرمود: اين عهد من به ظالمين نمى‏رسد) مطلق هر كسى است كه ظلمى از او صادر شود، هر چند آن كسى كه يك ظلم و آنهم ظلمى بسيار كوچك مرتكب شده باشد، حال چه اينكه آن ظلم شرك باشد، و چه معصيت، چه اينكه در همه عمرش باشد، و چه اينكه در ابتداء باشد، و بعد توبه كرده و صالح شده باشد، هيچيك از اين افراد نمى‏توانند امام باشند، پس امام تنها آن كسى است كه در تمامى عمرش حتى كوچكترين ظلمى را مرتكب نشده باشد.
زیرا مردم به حكم عقل از يكى از چهار قسم بيرون نيستند، و قسم پنجمى هم براى اين تقسيم نيست.

يا در تمامى عمر ظالمند، و يا در تمامى عمر ظالم نيستند، يا در اول عمر ظالم و در آخر توبه‏كارند، و يا به عكس، در اول صالح، و در آخر ظالمند، و ابراهيم علیه السلام نیز شانش، اجل از اين است كه از خداى تعالى درخواست كند كه مقام امامت را به دسته اول، و چهارم، از ذريه‏اش بدهد، پس به طور قطع دعاى ابراهيم علیه السلام شامل حال اين دو دسته نيست.

باقى مى‏ماند دوم و سوم، يعنى آن كسى كه در تمامى عمرش ظلم نمي كند، و آن كسى كه اگر در اول عمر ظلم كرده، در آخر توبه كرده است، از اين دو قسم، قسم دوم را خدا نفى كرده، باقى مى‏ماند يك قسم و آن كسى است كه در تمامى عمرش هيچ ظلمى مرتكب نشده، پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهيم علیه السلام از خدا نخواست، و از دو قسمى كه خواست يك قسمش مستجاب شد، و آن كسى است كه در تمامى عمر معصوم باشد.
و آدم علیه السلام طبق برداشت شما مرتکب ظلم شده(آنهم گناه کبیره چون مخالفت با نهی شدید نموده) لذا نباید به رسالت می رسید در حالی که رسید و این تناقضی آشکار است.

سلام:Moteajeb!:

کسی جواب گو نیست؟:Ghamgin:

http://www.askdin.com/showpost.php?p=174108&postcount=92:Narahat az:

سلام به جناب صدرا و دیگر دوستان

صدرا;174328 نوشت:
با سلام و عرض ادب
اولا: ظاهرا شما همیشه فراموش کار هستید زمانی مدعی بودید که در تالیفات اصولی و کلامی علمای شیعه در میان متقدمین و متوسطین و متاخرین حتی نامی از امر مولوی و امر ارشادی وجود نداشته والان که مواجه با این روایات می شود می گوئید اینها از منابع ما نیست!

ظاهرا برای شما هم فرقی ندارد حرفتان بی ربط باشد یانه
اینکه من بگویم این روایات از منابع ما نیست چه ربطی به اثبات تقسیم بندی امرمولوی و امر ارشادی در کتب متاخرین دارد

صدرا;174328 نوشت:
ثانیا:تعجب از جناب طالب علم معقول که متن ما را به دقت نمی خوانند! ما گفتیم:«اولا: در مورد روزۀ وصال ما بر اساس مذهب عامه و برداشت آنها از این روایت سخن گفتیم و منطق بحث اقتضاء می نماید که با مخالف بر اساس مذهب خودش سخن گفت».بنابراین آنچه گفته شد در مورد روزۀ وصال بود نه روایات دیگر.

شما گفتید
صدرا;174328 نوشت:
منطق بحث اقتضاء می نماید که با مخالف بر اساس مذهب خودش سخن گفت

مگر این اصل شما درست نیست و انرا قبول ندارید حال چه فرق می کند در روزه وصال باشد یا غیر روزه وصال پس شما فقط اینرا در روزه وصال قبول دارید عجب
صدرا;174328 نوشت:
ثالثا: بی اعتنایی شما به روایات اهل بیت علیهم السلام موجب تاسف است؛ امیدوارم که سهو قلم از جانب شما بوده باشد.

اهل بیت بزرگتر از انند که این سخنان از انان باشند سخنی از دکتر شریعتی یا چه می دانم سخن داریوش کبیر که امروزه باب شده می گفتید خیلی قابل تامل تر بود تا این سخنان
البته نظیر این روایات در منابع عامه هم یافت می شود:

صدرا;174328 نوشت:
(«وَقَالَ طَبِيبُ الْمَأْمُونِ : عَلَيْك بِخِصَالٍ مَنْ حَفِظَهَا فَهُوَ جَدِيرٌ أَنْ لَا يَعْتَلّ إلّا عِلّةَ الْمَوْتِ لَا تَأْكُلْ طَعَامًا وَفِي مَعِدَتِك طَعَامٌ وَإِيّاكَ أَنْ تَأْكُلَ طَعَامًا يُتْعِبُ أَضْرَاسَك فِي مَضْغِهِ فَتَعْجِزَ مَعِدَتُك عَنْ هَضْمِهِ وَإِيّاكَ وَكَثْرَةَ الْجِمَاعِ فَإِنّهُ يُطْفِئُ نُورَ الْحَيَاةِ وَإِيّاكَ وَمُجَامَعَةَ الْعَجُوزِ فَإِنّهُ يُورِثُ مَوْتَ الْفَجْأَةِ وَإِيّاكَ وَالْفَصْدَ إلّا عِنْدَ الْحَاجَةِ إلَيْهِ».[1]

یعنی شما می گویید هر کسی در کتبش حرفی بزند جزء روایات است جالبه شما اقول منسوب به علما را هم روایت می دانید

صدرا;174328 نوشت:
«قَالَ الْحَارِثُ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحِيمِ بْنُ وَاقِدٍ ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو ، عَنِ السَّرِيِّ بْنِ خَالِدِ بْنِ شَدَّادٍ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنْ جَدِّهِ ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم : يَا عَلِيٌّ ، لا تُجَامِعْ امْرَأَتَكَ نِصْفَ الشَّهْرِ ، وَلا عِنْدَ غُرَّةِ الْهِلالِ ، أَمَا رَأَيْتَ الْمَجَانِينَ يُصْرَعُونَ فِيهِمَا كَثِيرًا ».؟[2]

[1]. كتب في الطب النبوي،ابن قیم الجوزیه.

[2] . المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية،للحافظ احمد بن علي بن حجر العسقلاني،ح1622؛ اتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشرة، شهاب الدين أحمد بن أبي بكر بن إسماعيل البوصيري (المتوفى : 840هـ)ح:3004؛اللآلي المصنوعة في الأحاديث الموضوعة، المؤلف : السُّيوطي، جلال الدين


این حدیث نزد اهل سنت ضعیف است جالب آنست هر حدیثی که جاعلین حدیث برای ضربه زدن به دین اسلام درست کرده اند جزء اصح روایات برای شماست

صدرا;174330 نوشت:
ولی برداشت فقها و محدثین چیزی جز ارشادی بودن نیست:
آنچه وجود داشت مخالف این ادعای ایشان بود

صدرا;174330 نوشت:
بنابراین طبق سخن جمهور اهل سنت این روزه مکروه است و معنای کراهت نیز طبق برخی اقوال کراهت ارشادی استهمچنان قبلا گفتم

مکروه تقسیم می شود به مکروه تحریمی و مکروه تنزیهی
ولی ایشان می گویند مکروه تقسیم می شود به مکروه تحریمی و تنزیهی و ارشادی
جناب صدرا اول گفتند ارشادی یعنی در تفکر ایشان عملی مباح است حال بعد از اینکه اشتباهشان را به ایشان گوشزد کرده ایم میگویند نه کراهت ارشادی

صدرا;174330 نوشت:

اگر کراهت به صورت مطلق گفته شود حمل بر کراهت در مقابل استحباب می شود نه کراهت به معنای حرمت.

لفظ مکروه به تنهایی هم به معنای مکروه تنزیهی و هم به معنای مکروه تحریمی بکار رفته است واین در بین علمای اهل سنت مشهور است اما اینکه شما از آن بی خبرید قابل درک است
وعلمای بعد از تتبع در اقول فهمیده اند که منظور ان عالم مکروه تحریمی بوده یا تنزیهی

نقل قول:
به هرحال با تتبع در فتاوی و آرای اهل سنت به نظر می رسد گفتۀ ابن حجر که گفته: اکثر قائل به تحریمند درست نمی باشد
بهرحال از کسی که هنوز نمی داند حکم روزه وصال درمذهب شیعه و سنی چیست
وچنین می گوید

نقل قول:
ولی برداشت فقها و محدثین چیزی جز ارشادی بودن نیست:
این ادعای اشتباه به ابن حجر زیاد عجیب نیست من این سخن شما را به عنوان مزاح قبول می کنم به نظرم لازم است امام ابن حجر بیاد پیش شما احکام اهل سنت را یاد بگیرد
البته این قول به اکثر برای تحریم روزه وصال را می توان در کتب دیگر اهل سنت دید مانند
واختلفوا في حكم الوصال على ثلاثة أقوال: محرم، ومكروه، وجائز مع القدرة.
فذهب إلى جوازه مع القدرة، عبد الله بن الزبير وبعض السلف كعبد الرحمن بن أبي نعم، وإبراهيم بن زيد التيمي وأبي الجوزاء.
وذهب إلى تحريمه، الأئمة الثلاثة، أبو حنيفة، ومالك، والشافعي.
وذهب إلى التفصيل في ذلك، الإمام أحمد، وإسحاق. وابن المنذر وابن خزيمة وجماعة من المالكية، فهو عندهم جائز إلى السحر، مع أن الأولى تركه تحقيقاً لتعجيل الإفطار، ومكروه بأكثر من يوم وليلة.

[=&quot]تیسیر العلام شرح عمده الاحکام[/]
[=&quot]قَوْلُهُ : ( رَحْمَةً لَهُمْ ) اسْتَدَلَّ بِهِ مَنْ قَالَ : إنَّ الْوِصَالَ مَكْرُوهٌ غَيْرُ مُحَرَّمٍ وَذَهَبَ الْأَكْثَرُ إلَى تَحْرِيمِ الْوِصَالِ .[/]
[=&quot]نيل الاوطار
[/]

نقل قول:
فتوای احمد حنبل
2- فتوای احمد بن حنبل:«قُلْتُ : مَنْ واصلَ مِن السّحرِ إلى السَّحرِ تكرهه ؟ قَالَ : لا أكرهه ، الوصالُ أنْ يكونَ لا يأكلُ شيئًا».[3]که در اینجا امام مذهب قائل به عدم کراهت است.
روزه وصال انست که انسان دو روز پیاپی چیزی نخورد
حال از امام احمد می پرسند کس که از سحر تا سحر روز بعدی چیزی نخورد یعنی یک شبانه روز چیزی نخورد آیا مشکلی دارد و مکروه است امام احمد می فرماید نه مکروه نیست وصال آنست که چیزی خورده نشود یعنی وفتی یک روز چیزی خورده نشود شامل وصال نمی شود
حال دوستان ببینید جناب صدرا چگونه به خود اجازه می دهد اینگونه تدلیس کند و اینطور نشان بدهد که امام احمد قائل به عدم کراهت در روزه وصال است شایدم به خاطر توانایی علمیت ایشان است
ادامه دارد
موضوع قفل شده است