عشق نافرجام و حكمت خدا (كربلايي كاظم معجزه قرن)

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام و عرض ادب خدمت شما خواهر گرامي
مقدمه
از جمله عوامل مهمي كه ما در زندگي ضربه هاي بزرگي مي خوريم اين است كه مكانيكي خوبي نيستيم نمي توانيم پيچ و مهره هاي «انتظارات» «شرايط و امكانات» و «واقعيات زندگي» را تنظيم كنيم از سويي هم مشكل جدي در تنظيم «دعاها» و «مصلحت ها» و «خواست خداوند تبارك تعالي» و «اراده خود» داريم .
به خاطر همين
بدون توجه به واقعيات انتظار داريم هر دعايي كه مي كنيم محقق شود.
انتظار نداريم شكستي بخوريم.
گاهي از نيروي مهم اختيار و اراده خود غافليم و همه چيز را به تقدير الهي مي سپريم اصلا فراموش مي كنيم كه خداوند رحمان مقدر داشته است كه ما با كمك «اراده و اختيار»، راهنمايي بزرگان دين، فكر و مشورت زندگي و سرنوشت خودم را بسازم.
يادمان مي رود كه حتي بزرگان دين چون حضرت ايوب، يونس، يعقوب، يوسف، محمد(ص) و ائمه اطهار(ع) نيز در اين زندگي دنيا درگير سخت ترين امتحانات و بلاها شده اند
يادمان مي رود كه دعاهايمان قطعا شنيده مي شود و مستجباب است اما استجابت به معناي اين نيست كه چيزي كه من دلم مي خواهد حتما بهش برسم و حكمت خداوند را ناديده مي گيريم.
يادمان مي رود كه اگر چه خواب هاي نويد بخش خوب است اما خواب و روياها علل فراوان زيادي دارند و تفسير و تعبير خواب نياز به علم الهي دارد و ما نبايد براساس خواب براي بيداري زندگي خودمان حساب باز كنيم.

[HL]سهمي هم براي حكمت خدا[/HL]
در مشاوره هايم زياد مواجه شده ام با افرادي كه چيزي را سفت و سخت با نذر و نياز و گريه و التماس از خدواند مي خواسته ولي بعدا خدا را شكر مي كرده كه آن دعايش را مستجاب نكرده است قران مي فرمايد چه بسا چيزي را به نفع خود دانيد درحالي كه به خير و صلاحتان نيست و چه بسا چيزي را به ضرر خود بدانيد در حالي كه به نفع شما است بنابراين در شكست ها نيز فراموش نكنيم كه چه بسا به نفع مان نبوده
[HL]اتفاق ظاهرا خوب[/HL]
آمد خدمت اما صادق گفت مي خواهم بروم تجارت استخاره كرد بد آمد و اتفاق رفت و سود خوبي گيرش آمد و حسابي هم بهش خوش گذشت باز گشت و علت را پرسيد اما فرمود ياد است در فلا جا تا دير وقت بيدار بودي و نماز صبحت غذا شد؟ گفت بله گفت ضرر بسيار بزرگي كه به خاطر آن نماز كردي با اين سود و لذتت اصلا قابل مقايسه نيست

[HL]اتفاق ظاهرا بد[/HL]
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه ای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد. اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذراند کسی نمی آمد. سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و دارایی های اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشت دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متأسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد و فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟
آنها جواب دادند، ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم!
به یاد داشته باشيم :اگر کلبه ما سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن، علائمی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک می خواند.

خب چه بايد كرد؟
كارتون خانواده دكتر ارنست يك داستان و يا رمان بوده كه فيلم و كارتون از ان ساخته شده است اين فيلم از نگاه روان شناختي براي زندگي ما درس آموز است
طبيعتا هيچ كدام از ما ميل به ناخوش بودن و ناراحتي و غم و هجران از محبوب نداريم دوست نداريم خانه و مسكنمان ويران شود اما چه كنيم كه واقعيات زندگي گاهي برخلاف ميل ما رقم مي خورد به تعبير روايات روزي به نفع و موافق طبع ماست و روزي مخالف و ضرر ما.
خانواده دكتر ارنست تصميم گرفتند به جاي زانوي غم دل بغل گرفتن با مشكلات بجنگند و با زندگي و شرايط اجتناب ناپذير جديد سازگاري پيدا كنند و طوري زندگي كردند كه بعدا جدايي از ان جزيره با ان همه برايشان سخت بود.
در روايت داريم بدان كه مشكلات دو نوع است: نوع اول اجتناب پذير كه بايد با فكر و انديشه و همفكري حلش كرد و نوع دوم مشكلات اجتناب ناپذير كه بايد پذيرفت و با شرايطش سازگاري پيدا كرد و اجازه ندهيم روان ما آسيب ببيند.
در شرايطي كه براي شما پيش آمده است نيز بيرون از اين دو نوع نيست اما بايد حركت كنيد. نبايد خودتان را به رويدادها بسپاريد
نبايد در چرخه دوار و سلسله وار چرا من؟ گير كنيد
بايد بگويد خب من كه از ائمه نزد خداوند عزيز تر نيستم
براي ايشان هم گرفتاري هاي زياد پيش آمد
بايد با توكل بر خدا و توسل به ايشان براي زندگي جديد حركت كنيد و تلاش كنيد طناب اين ارتباط و وابستگي را كه به شما وصل شده است را قيچي كنيد و ذهن تان را آزاد كنيد. با چي؟
ارتباط با خداوند (نشستن در سجاده بعد از نماز و گفتگوي آزاد و بدون تكلف با خدا و ائمه)
با فعاليت هاي بدني و هنري
با مطالعه كتب مختلف
مطالعه شرح حال عرفا
شنيدن سخنراني هاي متنوع و ارتقاي بينش و مهارت هاي زندگي
انتقال تجارب تان به ديگران از طريق ياد داشت، داستان، وبلاگ و...
با نذر و نياز
و اگر گرفتاري نوسان در خواب و خوراك هستيد، خلق تان افت و نوسان دارد، از زندگي ناراضي هستيد و اين حالات بيش از دو هفته ادامه داشته است با مشورت با يك روان پزشك(متخصص اعصاب و روان) حاذق
موفق باشد

حامی;560419 نوشت:
سهمي هم براي حكمت خدا
در مشاوره هايم زياد مواجه شده ام با افرادي كه چيزي را سفت و سخت با نذر و نياز و گريه و التماس از خدواند مي خواسته ولي بعدا خدا را شكر مي كرده كه آن دعايش را مستجاب نكرده است قران مي فرمايد چه بسا چيزي را به نفع خود دانيد درحالي كه به خير و صلاحتان نيست و چه بسا چيزي را به ضرر خود بدانيد در حالي كه به نفع شما است بنابراين در شكست ها نيز فراموش نكنيم كه چه بسا به نفع مان نبوده


كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ
بر شما كارزار (با كفار) نوشته و مقرر شد و حال آنكه براى شما ناخوشايند است،بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما بهتر است، و بسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بدتر است، و خدا مى‏ داند و شما نمى‏ دانيد( بقر، 216)


Fighting is enjoined on you, and h is an object of dislike to you; and it may be that you dislike a thing while it is good for you, and it may be that you love a thing while it is evil for you, and Allah knows, while you do not know.
فایل: 


تفسير نور ذيل آيه 23 سوره حديد:
تمام حوادث تلخ و شيرين، همچون پلّه ‏هايى از سنگ‏ هاى سياه و سفيد، براى بالا رفتن است و بايد بدون توجّه به رنگِ پلّه ‏ها به سرعت از آن گذشت.
كارمند بانك، يك روز مسئول گرفتن پول از مردم و روز ديگر مسئول پرداخت است. نه روز اول خود را مى‏ بازد و نه روز دوم خوشحالى مى‏ كند، زيرا مى‏ داند او كارمندى امين بيش نيست. خداوند با مقرّر كردن حوادث و فراز و نشيب‏ها مى‏ خواهد روح انسان را به قدرى بالا ببرده تلخى‏ها و شيرينى‏ها در آن اثر نكند، چنانكه حضرت زينب‏ (عليها السلام) بعد از حوادث كربلا فرمود: «و ما رأيتُ الا جميلا»؛ [به غير از زيبايي چيزي نديدم]
و امام حسين (عليه السلام) در گودال قتلگاه فرمود: «رضاً بقضائك، صبراً على بلائك»
و امام على (عليه السلام )اشتياق و انس خود را به شهادت از انس كودك به سينه مادر بيشتر مى داند. «و اللّه لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امّه»
اگر حكمت بروز حوادث را بدانيم، حسد نمى ‏ورزيم، حرص نمى‏ زنيم، دشمنى نمى‏ كنيم و عصبانى نمى ‏شويم زيرا مى ‏دانيم كه صحنه‏ ها از قبل طراحى حكيمانه شده است.
اگر بدانيم عطاى نعمت، مسئوليّت و وظيفه به دنبال مى‏آورد، از داشتن آن شاد نمى‏ شويم و اگر بدانيم گرفتن نعمت، جبرانش در قيامت است از فوت شده ‏ها غمناك نمى‏ شويم.
حضرت على ((عليه السلام) فرمودند: زهد در قرآن در دو كلمه آمده است، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند. «الزهد كلّه بين كلمتين فى القرآن، قال سبحانه تعالى: [HL]«لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ »؛ [=&quot]تا بر آنچه از دست شما رفت تأسف نخوريد، و بر آنچه به شما داده شادمانى (بى ‏جا) نكنيد
[/HL]

نقل قول:

سلام
خوشحالم که جایی رو پیدا کردم که می تونه بهم یک ایده جدید بده
کارشناس محترم
اگه یک دختری که یک با وضعیت خاص و هزار تا مشکل و البته با توکل و در کنار خدا بزرگ بشه. اوایل حتی روش نشه از خدا برای ازدواجش دعا کنه . معتقد باشه الله ولی الذین امنو ... خدا ولی و سرپرست ما... کسی که با عمق توکل و ایمان زندگی کنه... بعدها حداکثر از خدا بهترین همراهش رو در مسیر بندگیش به آدم بده ... کسی که با هزار تا قصه ی دراز زندگیش غصش دوری از خداست. بعد 40-30 تا خواستگار هی مطرح شده و ... یک دفعه یکی برا آدم خواب ببینه که امام زمان بهش هدیه بده . بعد یک خواستگار براش بیاد دقیقا همونی که می خاد ... کسی که بوی خدا میده و هم کفوشه ... اونم با دقت و لطافت پیش بره ... طی مراحل خواستگاری . جلسات که هر کدوم با کلی نماز و دعا و توکل پیش بره ... یک باره آقاهه بدون هیچ توضیحی این پیام رو بفرسته که: ادامه ارتباط ما به صلاح نیست و موفق باشید و بره ... نه محبتش بلکه یادی از رد پای خدا تو وجودش رو توی وجود دختر جا بزاره ... مجددا کلی دعا و نمازهای شب و امام زمان و ... جواب نده .. بعد که یک سال و 5 ماه بگذره و همچنان اون دختر بهتر از اون رو نه پیدا کنه و نه بتونه فراموشش کنه ... همش از خدایی که خالقه اون موجوده بگه من که اون رو به خاطر تو می خواستم یا یادش رو از دلم ببر و یا ... ولی هیچ اتفاقی نیفته ... دختر گاهی به خاطر بالارفتن سنش و ... توهین بشه... توکل و ایمانش ضعیف بشه! باید چکار کنه؟
وقتی هیچ واسطه ای هم جز خدا نیست که چیزی از این قلیان ها و جوشش ها و عشق بدونه نباشه و دختر هم از شدت حجب و حیا این ماجراهاش رو با هیچ کسی درمیون بزاره باید چکار کنه؟
من به شدت منتظر جوابم............
از خدا بگین و برام دعا کنین ... برای یک دل شکسته

سلام دوست من ...
این راه حل ها و این راهکارها جواب بده نیست ... من در درون همین سایت از آقایی مطلبی رو یاد گرفتم ... بحثی پیش اومد و مجبور شدیم که علم رو تعریف کنیم ... بهترین تعریفی که از علم من شنیدم چنین جمله ای بوده ...

* مسیری تکرار پذیر .... برای احقاق خواسته ها ...

به عنوان مثال اگر شما بدانید با طی کردن مسیر a به هدف b میرسید این یک علم است .
به عنوان مثال اگر با طی کردن مسیر a ممکن باشد که شما به b برسید یا نرسید دیگر اسمش علم نیست .

یادم هست چندین وقت پیش ختم زیارت عاشورا در درون سایت گرفته بودند و کسی عنوان کرده بود اگر کسی 40 روز زیارت عاشورا بخواند .. میتواند همسری شایسته بگیرد و سندهای این سخن رو هم عنوان کرده بود ... و تجربه شخصی کسی در این ارتباط رو هم عنوان کرده بود ... ولی تمام این راهها علم نیست ... علم مسیری دیگر هست ...

ببین ... بزار برات یه مثال بزنم ...
فرض کن الان مشگل مالی داری و از خدا یک میلیون تومن پول درخواست میکنی ... دو تا دستهات رو میبری بالا و میگی یا ارحم الراحمین بهم یک میلیون پول نقد برسون فوری .... همون موقع هم سقف آسمون باز میشه و یک میلیون پول میوفته پائین ... خوب !!! بعدش چی .... شما در عرض یک ماه پولت تموم میشه و دوباره دندون دردی ... مشگلی سراغت میاد و باید باز کتاب دعا دستت بگیری ....

خودت رو خوار میکنی ... یک میلیون بار صلوات میفرستی ... به زمین و زمان میزنی ... آخر سرش خدا بهت یک میلیون تومن پول میده ... آیا واقعا ارزشش رو داره !!!

فردا چی ...

فردا که فرزندت تو بیمارستان بستری شد .... پس فردا که مشگل اقتصادیت دوباره گل کرد ... و ...

هر روز میخوای قرآن سرت بگیری و بگی یا ارحم الراحمین پول رو برسون .... شوشو رو برسون ... بچه رو خوب کن ...

این راهها به ترکستان هست ....

سرت رو بالا یگیر ... منطقی و علمی و از مسیرهایی درست حرکت کن ... مسیرهایی که علمی هستند و جواب میدن ... بزار عقلت بوجود بیاد ... رشد کنه ... و بتونی در همه جا و در همه لحظات ازش استفاده کنی ...

چه زمان ازدواج کردن ...
چه زمان جور کردن پول ...
چه زمان مریضی فرزندت ...

وگرنه آسون ترین راه این هستش که یه تسبیح دستت بگیری و یه میلیون بار ... یا ده میلیون بار صلوات بفرستی ...

به هر حال امیدوارم مسیرت رو زودتر پیدا کنی .

به نظر من همش بر می گرده به غرور و کبر و تکبر خودت ! غرورتو پایین بیار و با خواستگاری سطح پایین تر ازدواج کن ! یبادت باشه همه چیزی که می خوای کامل نمی تونه برات بیاد

و اون خواستگار هم اگه از طرف خدا بود تنهات نمی ذاشت شاید خدا کسی دیگرو برات در نظر گرفته

سلام دوست من. از اینکه اینقدر ناامیدانه نوشتی ناراحت شدم.حس میکنم شما خیلی قوی هستی ک خدا امتحانات سختی رو واستون تدارک دیده.ب نظرم توکل کن و ب زندگیت رنگ بده.توکل کن و کارهای روزمره ات رو با تمرکز انجام بده و بحث ازدواجت رو ب ائمه بسپر این هم آرومت میکنه و هم قوی. میتونی امتحانش کنی ضرر نداره. از انرژی منفی دادن ب خودت هم دوری کن. هر انسانی میتونه خودش رو بهترین نقطه دنیا بدونه اینو یادت بمونه.موفق باشی

الهه خشم;560526 نوشت:
هر روز میخوای قرآن سرت بگیری و بگی یا ارحم الراحمین پول رو برسون .... شوشو رو برسون ... بچه رو خوب کن ...

این راهها به ترکستان هست ....

سرت رو بالا یگیر ... منطقی و علمی و از مسیرهایی درست حرکت کن ... مسیرهایی که علمی هستند و جواب میدن ... بزار عقلت بوجود بیاد ... رشد کنه ... و بتونی در همه جا و در همه لحظات ازش استفاده کنی ...

چه زمان ازدواج کردن ...
چه زمان جور کردن پول ...
چه زمان مریضی فرزندت ...

وگرنه آسون ترین راه این هستش که یه تسبیح دستت بگیری و یه میلیون بار ... یا ده میلیون بار صلوات بفرستی ...

به هر حال امیدوارم مسیرت رو زودتر پیدا کنی .

سلام بر شما
ولي علم ما در برابر علم نامتناهي خداوند حكيم و خالق و هستي بخش ناچيز ناچيز است
مي توان جمع كرد وظيفه خودمان را انجام دهيم فكر كنيم، مطالعه و مشورت كنيم از اسباب طبيعي مدد بگيريم و در عيان حال و دعا و توسل هم بكنيم. چه بسيار گره ها كه با دعا و توسل و ذكر باز مي شود
در روايت داريم كسي كه بدون تلاش و عمل دعا مي كند مانند كسي است كه با كمان بدون زه تير اندازي مي كند

حامی;560691 نوشت:
سلام بر شما
ولي علم ما در برابر علم نامتناهي خداوند حكيم و خالق و هستي بخش ناچيز ناچيز است
مي توان جمع كرد وظيفه خودمان را انجام دهيم فكر كنيم، مطالعه و مشورت كنيم از اسباب طبيعي مدد بگيريم و در عيان حال و دعا و توسل هم بكنيم. چه بسيار گره ها كه با دعا و توسل و ذكر باز مي شود
در روايت داريم كسي كه بدون تلاش و عمل دعا مي كند مانند كسي است كه با كمان بدون زه تير اندازي مي كند

سلام استاد حامی امیدوارم که خوب و سلامت باشید ...

1- من خدتتون عنوان کردم که علم یعنی مسیری تکرار پذیر برای احقاق خواسته ها ... عقل فهم و دانش ما اندک هست ... و ما در درون دنیای احتمالات زندگی میکنم ... اما وقتی فیزیک مثلا میگوید : اگر چوب را بسوزانی تولید گرما میکند ... در 99.9999 درصد مواقع چنین اتفاقی میوفتند و 0.0001 درصد ممکن هست که خداوند نخواهد ... یعنی شما چوب را آتش بزنید و به جایه اینکه گرما تولید کند ... به جاش ... گلستان شود ... ولی انسان عاقل علم رو پذیرفته و بر اساس 9999.99 درصد حرکت میکند نه بر اساس 0.0001 درصد .

2- من هم اعتقاد دارم که علم ما ناقص هست ... ولی راهی به جز استفاده از علممون نداریم ...

3- در مورد دعا و توسل ... من ازش نتیجه نگرفتم ... و من بابته اون چیزهایی که ازش نتیجه گرفتم و میدونم راه هست سعی میکنم دیگران رو راهنمائی کنم .

4- فرمودید که چه بسا گره هایی که با دعا و توسل و ذکر باز شده اند ... مطمئن هستم حداقل شما دروغ نمیگید ... آیا چنین چیزی رو دیدید ... آیا مطمئن هستید که اگر شخص طبق علم عمل میکرد و دعا نمیکرد به آن نتیجه نمیرسید .... و چون علم و دعا در کنار یکدیگر بودند اون شخص تونسته موفق بشه ...

برخی جاها بوده که تاثیراتی دیدم ... ولی نمیدونم که آیا واقعا همون دعا بوده که باعث موفقیت من شده .... تنها کارکردی که من از دعا دیدم این بوده که باعث شده آروم تر بشم ... خونسردیم بیشتر بشه ... و بهتر بتونم رویه خودم تسلط داشته باشم ...

ولی بعضی جاها به شدت باعث شده مشگلم بیشتر بشه ... مثلا زمانی من هم پسری رو دوست داشتم و هر کاری میکردم نمیتونستم فراموشش کنم ... هر شب و هر روز در نمازهام دعا میکردم که طرف رو فراموش کنم و... بعدها فهمیدم انسانی که در حال دعا کردن هست حساس ترین حالات روحی و روانی خودش رو به کار میندازه و چون من در اون حالات از خدا میخواستم که اون پسر رو فراموش کنم ... برعکس موجب میشد یاد و خاطره ایشون در درون ذهن من Refresh بشه و هر روز بیشتر و بیشتر اعصابم خورد بشه ...

ممنون از راهنمائیتون .

الهه خشم;560708 نوشت:
4- فرمودید که چه بسا گره هایی که با دعا و توسل و ذکر باز شده اند ... مطمئن هستم حداقل شما دروغ نمیگید ... آیا چنین چیزی رو دیدید ... آیا مطمئن هستید که اگر شخص طبق علم عمل میکرد و دعا نمیکرد به آن نتیجه نمیرسید .... و چون علم و دعا در کنار یکدیگر بودند اون شخص تونسته موفق بشه ...

سلام ممنون از شركت شما در بحث
ولي به نظر پنبه اينها را بايد قبل از ورود به دين بزنيم وگرنه بله اين طوري است
ما دو بحث داريم
برون ديني : كه همه اينها كه فرموديد بايد بحث شود جايگاه خدا، ما در هستي، وحي، عصمت انبيا، و.....
درون ديني: وقتي همه اينها را فهميديم و دانستيم كه را شناخت محدود به علم تجربي نيست و عقل، وحي و نقل هم جايگاه والايي در راهيابي دارند آن وقت است كه دعا را بهش اعتقاد داريم سفت و محكم
چون اين تعبد پشيبانه عقلي دارد يعني اول بيرون از دايره دين با عقل همه اينها را بررسي و تحقيق كرديم بعد وارد دين شديم حالا مي گويم چون خداوند حكيم است چون وحي خطاناپذير است چون امام معصوم است اقوال آنها نيز رهنمون كننده به حقيقت است.

اگر بيشتر نياز به بحث باشد پيشنهاد مي كنم بحث جداگانه اي با گروه كلام داشته باشيد چون مشاورم و حوزه كاريم مشخص است و اين سايت بنايش كار تخصصي است
موفق باشيد

سلام ...
برای آغاز کننده پست ...

یه فیلم خیلی زیبا یادم اومد که گفتم براتون تعریفش کنم ... اسم فیلم خاطرم نیست ... سالها پیش دیدمش ... داستان فیلم از این قرار بود :

نجاری بود که سالیان سال کاره نجاری انجام میداده ... این نجار در اواخر عمرش فیلم پینوکیو رو از سینما میبینه و تهییج میشه ... برای همین تصمیم میگیره که اون هم برای خلوت خودش یک عروسک چوبی درست کنه .... پیرمرد ماهها بر رویه چوب خراطی میکرده و با نهایت دقت و عشق عروسک چوبی خودش رو میساخته ... سعی میکرده با دستانش به چوب زندگی بده و عروسکی ارزشمند و زیبا و پر شکوه بسازه ... ماهها میگذره ... تا اینکه نجار موفق به ساخت عروسک چوبی میشه ... غافل از اینکه عمرش به دنیا نبوده و بعد از ساخته شدن عروسک چوبی دار فانی رو وداع میگه ...

عروسک کوچولو جان میگیره و مثله پینوکیو شروع میکنه به حرکت کردن ... بالا و پائین پریدن ... ورجه وورجه کردن ... عروسک چوبی سالیانی رو همینجوری سپری میکنه ... کتابهای زیادی رو میخونه و به قوله ما انسانها برای خودش فیلسوف و دانشمندی میشه ... تا اینکه یه روز عروسک چوبی داشته از کنار مغازه ای عبور میکرده که ناگهان نگاه دخترکی قلبش رو تسخیر میکنه ...

عروسک چوبی ... جنسش از چوب بوده ... ولی دخترک از پوست و استخون ... عروسک چوبی هی با خودش راه میره ... هی فکر میکنه ... هی فکر میکنه ... آخه عاشق شده بود دیگه ...
عقلش به جایی قد نمیده ... افسردگی میگیره و ناراحت یه گوشه میوفته ... تا اینکه یه فکری به ذهنش میخوره ... میگه بزار در درون اینترنت تحقیق کنم ... شاید امکانش وجود داشته باشه که یه عروسک چوبی تبدیل به انسان بشه ...

عروسک چوبی شروع به تحقیق میکنه ... میبینه که ....
هیچ راه حلی برای این کار وجود نداره ... تنها یک افسانه در این مورد وجود داره ... اون هم افسانه پینوکیو و فرشته مهربون ...

با اینکه میدونسته که داستان پینوکیو و فرشته مهربون تنها یک داستان هست ... با خودش میگه از کجا معلوم که این یک داستان واقعی نبوده باشه ... و راوی داستان نخواسته که حقیقت داستان رو برملا کنه ...
عروسک کوچولو شروع میکنه به تحقیق کردن تا فرشته مهربون رو پیدا کنه و ازش بخواد که بدنی با گوشت و استخون بهش بده .... تا بتونه به محبوبش برسه ...

پس از مدتها تحقیق کردن ... میفهمه که .... پس از ساخته شدن فیلم پینوکیو و به اکران در اومدن اون ... عروسک پینوکیو و فرشته مهربون رو سوار کشتی میکنن تا به کشوری دیگر ببرن و کشتی در وسط راه غرق میشه و فرشته مهربون و پینوکیو در درون دریا غرق میشن و هیچ نشونه ای هم ازشون پیدا نمیشه ...

پینوکیو با خودش میگه .... چاره من به دستان فرشته مهربون هست ...
پینوکیو برای یافتن فرشته مهربون نیاز به زیر دریائی داشته ... بنابراین دور از چشم گارد امنیتی سواره یه زیر دریایی میشه و سالها به دنبال فرشته مهربون میگرده ... کم کم داشته از پیدا کردن فرشته مهربون ناامید میشده که ناگهان اون دور دورها یه کشتی شکسته در اعماق دریا میبینه ... وقتی به اون کشتی شکسته که در عمق اقیانوس نزدیک میشه ... ناگهان تصویر فرشته مهربون رو جلوش میبینه ... بالاخره تونسته بود پیداش کنه ... خیلی خوشحال میشه ...

زیر دریایی رو روبروی کشتی شکسته نگه میداره ... و
با خضوع در مقابل فرشته مهربون به رویه زانوهاش میشینه ...
دستهاش رو در درون هم حلقه میکنه ...
به چشمان فرشته مهربون خیره میشه ...
و میگه ...

خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
.....
.....
.....
.....
سکانس میاد بیرون از زیر دریایی نشون میده اون دخترکی که عاشق بوده ... خودش بزرگ شده ... درس رو در درون دانشگاه تموم کرده ... عاشق پسری شده و داره برای اون پسر طنازی میکنه و همچنان عروسک چوبی در قعر اقیانوس چشم در چشم فرشته مهربون دوخته و میگه ...

خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ....

سالها میگذره تا اینکه اون دختره ... پیره زنی برای خودش میشه و از دنیا میره ... ولی همچنان عروسک چوبی با دستانی حلقه کرده و با حالتی خضوع چشم در چشم فرشته مهربون دوخته و میگه ...

خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ...

باز سکانس دستگاه میاد بیرون از زیر دریائی ... نشون میده ... بهارهای بسیار اومدند و رفتند ... تابستانها و زمستانهای بسیار آمدند و رفتند ... دختری که عاشقش بوده میمیره ... نسلها از انسانها میان و میرن و زمین وارد عصر یخبندان میشه ... و اقیانوس ها شروع به منجمد شدن میکنند ...

عروسک چوبی سردش شده بوده ولی همچنان دستانش گره کرده و با حالت خضوع روبرویه فرشته مهربون قرار گرفته بوده و میگفته ...

خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...

تا اینکه بر اثر سرما ... عروسکه فرشته مهربون روبروی چشمان خسته و دستان حلقه کرده عروسک چوبی تکه تکه میشه ... در همان لحظات بود که سرمایی عجیب تنه خسته عروسک چوبی رو در آغوش میگیره و عروسک چوبی رو به خوابی عمیق فرو میره ...

سکانس فیلم دوباره میاد بیرون ... نشون میده سالیان سال گذشته و انسانها به دانش و تکنولوژی رسیدند ... آنچنانکه میتونن در درون ابرها حرکت کنند ... قعر اقیانوس ها رو پویش کنند ... و به دنیال زیر دریایی عروسک چوبی میان و اون رو از درون زیر دریایی بیرون میشکن ... بدن خسته اون رو ترمیم میکنن و دوباره جانی به اون میدن ...

عروسک چوبی متوجه میشه که راه رو عوضی اومده ... و فرشته مهربون چاره راهش نبوده ... بنابراین خوشحال میشه ... نفسی از ته دل میکشه و میگه من یه روز تبدیل به انسان میشم و اینبار به هیچ وجه عشقم رو از دست نمیدم ...

فیلم با ورجه وورجه ها و خوشحالی عروسک چوبی به اتمام میرسه ....

سلام
همانطور که در وهله با توکل بر خدا دعا و مناجات، خداوند یک فرجی حاصل کرد... بازهم می توان از خداوند مدد خواست، چرا که خداوند تغییر نکرده و نیرویش تمام نشده است... (لا حول و لا قوة الا بالله)

الهه خشم;560758 نوشت:
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ...

سلام بر همگي
يك فيلم ديدم يك بار درباره زندگي كربلايي كاظم بود كسي كه در قبرستان نو قم دفن است و فرزندانش هنوز زنده اند و با آنها مصاحبه شده يكي از آنها در آموزش و پرورش بود
داستان پيرمردي كه در كسب رزق حلال و حرام مي كرد و به طور معجزه آسايي حافظ قران مي شود حالا كي كسي كه به شاهدت مردم آبادي ايشان و روحاني محل سواد خواندن و نوشتن نداشته و بعد از آن
به قم مي آيد
آيت الله بروجردي كل قرآن رو با ايشان مرو مي كنند ببيند آيا قرآن تحريف شده يا نه
نواب صفوي او با خود به جلسات تبليغي زيادي مي برند
طلاب زيادي در مدرسه فيضه او را آزمايش مي كردند و گاهي كتب عربي را به ايشان نشان مي داند و ايشان دقيق نشان مي داد كه كجاي اين عبارات قران است وقتي مي پرسيدند از كجا مي گويي!؟ مي گفت آيا قران نور و نورانيت دارند
و خودم از بزرگان اخلاق شنيدم كه مي فرمودند كربلايي كاظم خواص آيات را مي دانستند ولي افراد بسيار درگير سؤالات درباره آيات و شماره ها و...مي شدند

از اين نمونه ها زياد است
كتاب نشان از بي نشان ها را بخوانيد شرح حال عارف بزرگ مرحوم نخودكي است كسي كه مردم زيادي از او كرامات نقل كرده اند و مي فرمود مي ترسم مردم نسبت به حضرت رضا(ع) سستي كنند وگرنه كاري مي كردم كه هر كسي به درب منزل من هم نگاه كند به بركت ائمه شفا بگيرد

حامی;561163 نوشت:
يادمان مي رود كه دعاهايمان قطعا شنيده مي شود و مستجباب است اما استجابت به معناي اين نيست كه چيزي كه من دلم مي خواهد حتما بهش برسم و حكمت خداوند را ناديده مي گيريم.

سلام علیکم

احسنت بر شما استاد بزرگوار، دقیقا همین است که فرمودید،کاش همه ما به این جمله یقیین پیدا میکردیم آنوقت به عاشقی خداوند نسبت به بندگانش پی می بردیم ، و جایی که خدا عاشق ماست یعنی داشتن همه چیز در زندگی

التماس دعا،یازهرا(س)

حامی;561175 نوشت:
سلام بر همگي
يك فيلم ديدم يك بار درباره زندگي كربلايي كاظم بود كسي كه در قبرستان نو قم دفن است و فرزندانش هنوز زنده اند و با آنها مصاحبه شده يكي از آنها در آموزش و پرورش بود
داستان پيرمردي كه در كسب رزق حلال و حرام مي كرد و به طور معجزه آسايي حافظ قران مي شود حالا كي كسي كه به شاهدت مردم آبادي ايشان و روحاني محل سواد خواندن و نوشتن نداشته و بعد از آن
به قم مي آيد
آيت الله بروجردي كل قرآن رو با ايشان مرو مي كنند ببيند آيا قرآن تحريف شده يا نه
نواب صفوي او با خود به جلسات تبليغي زيادي مي برند
طلاب زيادي در مدرسه فيضه او را آزمايش مي كردند و گاهي كتب عربي را به ايشان نشان مي داند و ايشان دقيق نشان مي داد كه كجاي اين عبارات قران است وقتي مي پرسيدند از كجا مي گويي!؟ مي گفت آيا قران نور و نورانيت دارند
و خودم از بزرگان اخلاق شنيدم كه مي فرمودند كربلايي كاظم خواص آيات را مي دانستند ولي افراد بسيار درگير سؤالات درباره آيات و شماره ها و...مي شدند

از اين نمونه ها زياد است
كتاب نشان از بي نشان ها را بخوانيد شرح حال عارف بزرگ مرحوم نخودكي است كسي كه مردم زيادي از او كرامات نقل كرده اند و مي فرمود مي ترسم مردم نسبت به حضرت رضا(ع) سستي كنند وگرنه كاري مي كردم كه هر كسي به درب منزل من هم نگاه كند به بركت ائمه شفا بگيرد

مردی در حرم امامزاده ای اختیار ادرار از دست داد و در صحن ایشان شاشید .... مردم خشمگین شدند و به سمت او حمله ور شدند و خواستند که او را بکشند .... مرد که هوش و فراستی داشت فریاد زد : ایها الناس من شاش بند شده بودم و امامزاده مرا شفا داد " به یکباره مردم شاش او را به عنوان تبرک به سر و صورت خود مالیدند "

مرحوم دهخدا ... روزنامه صور اسرافیل ...

آیت الله جوادی آملی ... خطاب به احمدی نژاد فرمودند .... حکومت داری که با علوم غریبه نمیشود ...

به نظره من ایشون توکل کرده بیش از حد هم توکل کرده ... نماز خوندن بیش از حد هم خوندن .... باید ایشون به این درک برسن که مسیر زیاد نماز خوندن و زیاد توکل کردن نیست .... این مسیر به ترکستان است .... با اینکه من با توکل مخالفم ... ولی اگر ایشون توکل هم میکنه ... نهایتش هم دو تا نماز بخونه ...

نه اینکه مثله ایشون فکر کنه راه اینه که ....

راه رسیدن به مقصود مسیر علمی هست ... یک هواپیما وقتی میخواد پاشه ده میلیون قوانین فیزیک دست به دست هم میدن تا از قاره ای بلند میشه و در قاره ای دیگر میشینه .... ( حتی اگر کسی توکل هم نکنه )

ببخشید ... الان دیرم شده بقیش رو بعدا مینویسم ....

الهه خشم;561311 نوشت:
به نظره من ایشون توکل کرده بیش از حد هم توکل کرده ... نماز خوندن بیش از حد هم خوندن .... باید ایشون به این درک برسن که مسیر زیاد نماز خوندن و زیاد توکل کردن نیست .... این مسیر به ترکستان است .... با اینکه من با توکل مخالفم ... ولی اگر ایشون توکل هم میکنه ... نهایتش هم دو تا نماز بخونه ...

نه اینکه مثله ایشون فکر کنه راه اینه که ....

راه رسیدن به مقصود مسیر علمی هست ... یک هواپیما وقتی میخواد پاشه ده میلیون قوانین فیزیک دست به دست هم میدن تا از قاره ای بلند میشه و در قاره ای دیگر میشینه .... ( حتی اگر کسی توکل هم نکنه )

سلام بر شما
به نظرم بهتر است پاسخ را يك بار ديگر با دقت بخوانيد
من شرط استجابت دعا را عمل و استفاده از اسباب طبيعي، تفكر و مشورت و...دانسته ام
تمركز روي يك قسمت پاسخ مانند اين است كه گفته بود كلوا و اشربوا را تودر گوش كن و لاتسرفوا را فراموش كن
(كل پاسخ با هم ديده شود)

حامی;561163 نوشت:
گاهي از نيروي مهم اختيار و اراده خود غافليم و همه چيز را به تقدير الهي مي سپريم اصلا فراموش مي كنيم كه خداوند رحمان مقدر داشته است كه ما با كمك «[HL]اراده و اختيار»[/HL]، [HL]راهنمايي بزرگان دين[/HL]، [HL]فكر و مشورت زندگي[/HL] و سرنوشت خودم را بسازم.

:Gol:

حامی;561164 نوشت:
در روايت داريم بدان كه مشكلات دو نوع است: نوع اول اجتناب پذير كه بايد با [HL]فكر و انديشه و همفكري حلش[/HL] كرد و نوع دوم مشكلات اجتناب ناپذير كه بايد پذيرفت و با شرايطش سازگاري پيدا كرد و اجازه ندهيم روان ما آسيب ببيند.
در شرايطي كه براي شما پيش آمده است نيز بيرون از اين دو نوع نيست اما بايد حركت كنيد. نبايد خودتان را به رويدادها بسپاريد
نبايد در چرخه دوار و سلسله وار چرا من؟ گير كنيد

:Gol:



حامی;561163 نوشت:
يادمان مي رود كه اگر چه خواب هاي نويد بخش خوب است اما خواب و روياها علل فراوان زيادي دارند و تفسير و تعبير خواب نياز به علم الهي دارد و ما نبايد براساس خواب براي بيداري زندگي خودمان حساب باز كنيم.

الهه خشم;561173 نوشت:
سلام ...
برای آغاز کننده پست ...

حامی;561172 نوشت:
سلام ممنون از شركت شما در بحث
ولي به نظر پنبه اينها را بايد قبل از ورود به دين بزنيم وگرنه بله اين طوري است

سلام
از اول این تاپیک پست ها رو دنبال کردم بحثتون خیلی جالب بود به نظرم جواب هاتون مکمل همدیگر است توکل بدون عمل جواب نمیده عمل بدون خواست خدا هم جواب نمیده نه میشه علم رو تنها دلیل براوردن خواسته ها دونست و نه توکل خشک و خالی و امید به معجزه از سوی خدا.
اللهه خشم تو این پست به مطلب جالبی اشاره کردند دقیقا انگار داشتند من رو توصیف میکردند
من همیشه آروز داشتم پول زیادی به دستم برسه بتونم باهاش به همه آروزهام برسم یه چیزهایی هم درباره توکل و قدرت راز ( همون عرفانی که ما بهش میگم کاذب ) میدونستم شاید باورتون نشه اینقدر اینقدر روی این مساله تمرکز میکردم فکر میکردم همین که بخوام و تمرکز کنم و صد البته به خدا هم توکل کنم معجزه ایی میشه یه پول حسابی دستم میرسه هنوز که هنوزه این پوله نرسیده به دستم.................
تو خانه تقریبا ما هم شاغل هستیم بجز برادر کوچیکم که سنش خیلی کمه، از همون بچگی می دید ما استقلال مالی داریم و با پول و درآمد خودمون احتیاجاتمون رو رفع میکنیم همین باعث شده سعی کنه در حد سنش برای خودش کار کنه و بتونه درآمدی داشته باشه اصلا به کسی متکی نیست و انتظاری از کسی نداره حتی از پدر و مادرم ندیدم تا الان چیزی از اونا بخواد هر چیزی رو خواسته خودش به دست آورده و با این درآمد خیلی کم و به ندرت صفر تونسته به خیلی از آرزوهای بزرگش هم برسه ولی من با شغلی که دارم هنوز به هیچ خواسته ام جامه عمل نپوشاندم
روش برادرم اینجوریه میگه این چیز رو میخوام بخرم ( جالبه بدونید چیزهایی هم که میخوادی برای یه بچه هم سن اون جزء آرزوهای بزرگه نه یه اسباب بازی ساده ) از هر کاری استقبال میکنه با همه وجود و توانش کار میکنه و پولشهاش رو کنار میزاره این کارش بعضی وقتها ماهها طول کشیده ولی از اراده ش چیزی کم نمیشه . پولهاش رو جمع میکنه و در کمال ناباوری بقیه پول وسیله هم جور میشه. چجوری؟ شده بارها هر کدوممون تا جایی که تونستیم کمکش کردیم قصدمون این نبوده اصلا کمکی بهش بکنیم ولی بعضی وقتها یه دفعه یکی میاد و بهش تا پونصد هزار کمک میکنه !!!!!!!!!!!! و اینجوری اون با تلاشش شاید یک چهارم هزینه رو جور کنه بقیه هزینه هم به خواست خدا بقیه براش جور میکنن اینجا هم عملش تاثیر داشت هم معجزه و حکمت خدا هم دخیل بود و هم اون رازی که خارجی ها بهش اعتقاد دارن
الان من به برادرم میگم این وسیله رو لازم دارم منو رو در حالتی ببین که این وسیله رو خریدم مثل اینکه توان و قدرت ذهن تو خیلی تاثیرش از من بیشتره

خیلی از عرفا و عالمان برای رسیدن به مرتبه ایی که دارن زحمت کشیدند اونم زحماتی که از توان فرد عادی خارجه به خاطر همین یکی میشه عارف و یکی همون طور عادی باقی میمونه خدا کسی رو که شایسته باشه بالا میبره وگرنه من نوعی صدسال دیگه هم بشینم و توکل کنم محاله خدا حرکتی برام انجام بده، حکمت و خواست خدا و دعا و راز و نیاز بدون خواست فرد برآورده نمیشه

سلام

یه بار استاد حسن رحیم پور ازغدی توی یکی از سخنرانی هاشون به یه موضوعی اشاره کردن که به نظرم محشر بود؛

عین عبارات شون یادم نیست ولی مضمونش رو خدمت تون عرض می کنم:

«اگه بخواییم رسیدن به خواسته های درست و مشروع مون رو نشانی از رحمت خدا بدونیم، باید در نظر داشته باشیم که رحمت و مشیت خدا زیگزاگی حرکت نمی کنه. اینطور نیست که دعا کردن ما باعث بشه خدا رو مجبور کنیم که خواسته مون رو اجابت کنه. بعضی ها دلیل دعا نکردن شون رو اینطور توجیه می کنن که ما نمی خواییم خدا رو مجبور کنیم برخلاف حکمتش کاری رو انجام بده! مگه خدا تدبیر امورش رو منطبق بر خواست بنده هاش انجام میده که بخوای مجبورش کنی یا نکنی!...دعا کردن ظرفیت وجودی ما رو برای پذیرش رحمت بیشتر می کنه وگرنه رحمت خدا همیشه هست...»

به نظرم دعا بلاغتی است برای نشان دادن اینکه من تنها فعلیت و تنها خواهنده برای اتفاقات زندگی نیستم. باید دست های تواناتری را به یاری طلبید بی آنکه خود دست از کار بکشیم...

من زیاد اهل فیلم و تلویزیون نیستم ولی هر از گاهی هم که بخوام فیلمی رو ببینم به لطف خدا، جاهای خوبشو می بینم. اتفاقا یه سکانس از فصل اول فیلم ستایش به نظرم خیلی زیبا بود. اون جایی که حشمت فردوس به اون مرد هندونه فروش میگه مثلا اگه بچه هات درس بخونن میخوان دکتر و مهندس بشن؟؟؟ اونم میگه: اگه درس بخونن خدا میدونه که چی کاره میشن ولی اگه درس نخونن مطمئنم که زندگی خوبی نخواهند داشت. این حرفش دقیقا داره نشون میده که تلاش ما سلب اراده از خدا نمی کنه ولی راکد بودن مون باعث میشه اسباب دریافت خواست های الهی رو فراهم نکنیم و یا حتی از بین ببریم.

خطاب به پرسشگر محترم میخوام بگم هدف های زندگی دنیا رو یک بار دیگه مرور کنین و به اتفاقاتی که افتاده به دیده ی یک فرصت جدید برای رشد شخصیت خودتون نگاه کنید. هرچند که باید به جای شما بود تا بشه درست اظهار نظر کرد.

ببخشید اگه پابرهنه پریدم وسط!!!

طاهر;561161 نوشت:
سلام
خوشحالم که جایی رو پیدا کردم که می تونه بهم یک ایده جدید بده
کارشناس محترم
اگه یک دختری که یک با وضعیت خاص و هزار تا مشکل و البته با توکل و در کنار خدا بزرگ بشه. اوایل حتی روش نشه از خدا برای ازدواجش دعا کنه . معتقد باشه الله ولی الذین امنو ... خدا ولی و سرپرست ما... کسی که با عمق توکل و ایمان زندگی کنه... بعدها حداکثر از خدا بهترین همراهش رو در مسیر بندگیش به آدم بده ... کسی که با هزار تا قصه ی دراز زندگیش غصش دوری از خداست. بعد 40-30 تا خواستگار هی مطرح شده و ... یک دفعه یکی برا آدم خواب ببینه که امام زمان بهش هدیه بده . بعد یک خواستگار براش بیاد دقیقا همونی که می خاد ... کسی که بوی خدا میده و هم کفوشه ... اونم با دقت و لطافت پیش بره ... طی مراحل خواستگاری . جلسات که هر کدوم با کلی نماز و دعا و توکل پیش بره ... یک باره آقاهه بدون هیچ توضیحی این پیام رو بفرسته که: ادامه ارتباط ما به صلاح نیست و موفق باشید و بره ... نه محبتش بلکه یادی از رد پای خدا تو وجودش رو توی وجود دختر جا بزاره ... مجددا کلی دعا و نمازهای شب و امام زمان و ... جواب نده .. بعد که یک سال و 5 ماه بگذره و همچنان اون دختر بهتر از اون رو نه پیدا کنه و نه بتونه فراموشش کنه ... همش از خدایی که خالقه اون موجوده بگه من که اون رو به خاطر تو می خواستم یا یادش رو از دلم ببر و یا ... ولی هیچ اتفاقی نیفته ... دختر گاهی به خاطر بالارفتن سنش و ... توهین بشه... توکل و ایمانش ضعیف بشه! باید چکار کنه؟
وقتی هیچ واسطه ای هم جز خدا نیست که چیزی از این قلیان ها و جوشش ها و عشق بدونه نباشه و دختر هم از شدت حجب و حیا این ماجراهاش رو با هیچ کسی درمیون بزاره باید چکار کنه؟

جالبه من برعکس شما اینقدر آدم خودخواهی ام که دوست دارم خودم به هر مرتبه و مقامی که میخوام برسم نه همسر و خواستگارم در اون مرتبه باشه
شما منتظرید یه فرد پیامبر گونه بیاد و شما رو به خدا برسونه خوب این فرد اگه این توان رو داره شما رو به خدا برسونه این توان هم داره که از خدا بردگردونه . عشق به خدا و رسیدن به اون واسطه نمیخواد
خودت رو به درجه و مقامی برسون که دیگران حسرت داشتنت رو داشته باشند نه اینکه خودت در حسرت کسی با این ویژگی ها باشی . غربی ها میگن آدمهای مشابه همدیگر رو جذب میکنند اعتماد به نفست رو ببر بالا تو لایق بهترین هایی. تو جلسات خواستگاری نوشتی مرتب دعا و توکل کردی درسته دعا و توکل به خدا باعث آرامش و اطمینان قلبی شخص میشه ولی اینجور که از حرفت فهمیدم احساس ترس و دلشوره داشتی یعنی ترسیدی این شخص رو از دست بدی؟ نتیجه هم همون شد ترست پیروز شد همین ترس و دودلی خودت باعث شد طرفت پشیمون شه و از دست دادیش.
اعتماد به نفست رو بالا ببر می بینی خیلی ها شبیه اون شخص یا حتی بهتر از اون برات پیدا میشه فقط به این بستگی داره خودت رو چطور ببینی

tah;561168 نوشت:
به نظر من همش بر می گرده به غرور و کبر و تکبر خودت ! غرورتو پایین بیار و با خواستگاری سطح پایین تر ازدواج کن ! یبادت باشه همه چیزی که می خوای کامل نمی تونه برات بیاد

و اون خواستگار هم اگه از طرف خدا بود تنهات نمی ذاشت شاید خدا کسی دیگرو برات در نظر گرفته

سلام
جناب tah شما زیاده از حد منفی بافی....
مگه اون خانم رو می شناسی که میگی
" نظر من همش بر می گرده به غرور و کبر و تکبر خودت ! غرورتو پایین بیار و با خواستگاری سطح پایین تر ازدواج کن"

با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم انگه گله کن

گاه خدا بنده اش را با مشقت تست میکند.

سلام ...
ما چیزی داریم در سطح باورها ... و چیزی داریم در سطح واقعیت ها ...

1- من باورم این بوده که پدرم باهوشترین و قویترین و انسان ترین مرد دنیا بوده .
2- من باورم این هست که اگر خوب و پاکدامن باشی خدا مراقبت هست و هیچ بلائی سرت نمیاد .
3- من باورم این هست اگر دعا کنی به خواسته ات میرسی .
4- من باورم این هست که خداوند وجود داره .
5- من باورم این هست که خداوند ارحم الراحمین است
6- من باورم این هست که ...

و اما واقعیاتی که با اونها سرو کار داریم ...
1- پدرم لزوما باهوشترین و قویترین و انسانترین مرد نبوده .
2- من با این واقعیت روبرو شدم که ... انسانهایی خوب و پاکدامن بودند و بدترین مشگلات مصائب و شکنجه ها سرشون در اومده ...
3- من با این واقعیت روبرو شدم که .... دعا کردن بهم جواب داده ... دعا کردن بهم جواب نداده .... دعا کردن باعث شده وضع روحی و روانیم بدتر بشه .
4- من با هیچ واقعیتی که وجود خداوند در درون دنیا رو بهم اثبات کنه رو ندیدم .
5- من هیچ ارحم الراحمین بودنی در دنیایه واقعیت ها ندیدم ... طبیعت از هیچ گونه خطا و اشتباه ما عبور نمیکند .
6- من به این واقعیت رسیدم که ...

ببینید ...
منظوره من این هست که ما برای رسیده به اهدافمون ... یک سری باورها داریم و یک سری واقعیت ها ....
واقعیت ها مسیری هستند که ما با طی کردن اونها به هدفمون میرسیم ... به واقعیت ها علم گفته میشه ... مثله یک هواپیما که از قاره ای بلند میشه و در درون قاره ای دیگر فرود میاد بیشمار قانون فیزیک رو رعایت میکنه تا چنین عملی رو مقدرو میکنه .

باورها مسائلی هستند که به ما انگیزه و شور و شیدائی میدن تا انرژیمون بیشتر بشه ... وگرنه هیچ کارکردی در درون دنیایه واقعیات ندارند ... یا حداقلش میتونم بگم من چنین واقعیتی رو تا به حال ندیدم ...

اجازه بدین چند مثال کلیدی رو بررسی کنیم .

1- من خدممتون عنوان کردم ... که من هم کسی رو دوست داشتم و بهش نرسیدم ... و این شخص مدت زمان زیادی در ذهن و روان من باقی موند ... برای اینکه من بتونم ایشون رو از درون ذهنم بیرون کنم ... هر روز و هر شب در درون نمازهایم دعا میکردم که یاد و خاطره ایشون رو فراموش کنم ... اما روز به روز حالم بدتر میشد ... و به مرور زمان فهمیدم که کسی که دعا میکند ... در حساس ترین حالات روحی و روانی خویش است ... و زمانیکه دعا کننده در اون حالات یاده محبوبش رو در درون ذهنش تداعی میکند ... باعث میشود بیشتر و بیشتر در درون اعماق ذهنش جای بگیرد ... یعنی من دعایی رو میکردم و به جایه اینکه ازش نتیجه a رو بگیرم ... نتیجه نقیض a رو میگرفتم .

2- گویی از آیت الله بهجت نقل است که میگوید زمانیکه دعا میکنید آنچنان آن چیز را از خدا بخواهید که گویا آن چیز پشت درب است ... اگر واقعا دعاهایه ما به گوش خداوند میرسید و اگر واقعا من مستحق برآورده شدن اون دعا بودم چه نیازی به چنین کیفیتی برای درخواست دعا هست ... ولی اگر دعا ابزاری در دنیایه باورها باشه و باعث تحریک و تقویت روحیه من باشه ... نزدیک فرض کردن خواسته به من احساس شادابی و روحیه میده .

3- حتی کفار ( بهائیان . مسیحیانی که به 3 خدا اعتقاد دارند ) هم از دعاکردنشون نتیجه میگیرن ...

به هر حال ....
به نظره من اشتباهی که شروع کننده پست باهاش در گیر هستند ...

ایشون مشگلش این هست که اراده اش را در درون واقعیت ها به کار نمیگیره .... بلکه اراده اش رو در درون باورها به کار میگیره ...

یاده اون طنز آقای میرحسین موسوی افتادم که به جناب دکتر احمدی نژاد در جریان انتخابات انداختنند .... دکتر احمدی نژاد همش حرف دین و مذهب و خدا و پیغمبر و ... میزدند و جناب میرحسین موسوی بهشون تیکه انداختند مگه اومدی اینجا که پیغمبر بشی ...

شما اگر صبح تا شب نماز بخونی ... توکل کنی ... نماز شب بخونی ...اینها همش در درون دنیایه باورهای ما هستند ... باعث میشن که روحیه بگیری ... اعتماد به نفست بیشتر بشه ... قدرتت بیشتر بشه ...

ولی شما نیاز داری که در درون دنیایه واقعیت ها حرکت کنی تا بتونی به مقصودت برسی ... اون چیزی که شما رو به مقصودت میرسونه حرکت در درون دنیایه واقعیت هاست ...

مترصد;561435 نوشت:
سلام
جناب tah شما زیاده از حد منفی بافی....
مگه اون خانم رو می شناسی که میگی
" نظر من همش بر می گرده به غرور و کبر و تکبر خودت ! غرورتو پایین بیار و با خواستگاری سطح پایین تر ازدواج کن"

خودشون فوق ایده آل می خواد مگه خودش کیه که شریکش باید ایده آل باشه

tah;561627 نوشت:
خودشون فوق ایده آل می خواد مگه خودش کیه که شریکش باید ایده آل باشه

آخه نماز خونده ...صبح تا شب دعا کرده ....
آخه توکل کرده ...

پس باید بتونه یه همسر ایده آل نصیبش بشه ... شما اینجوری فکر نمیکنین ؟؟؟

tah;561627 نوشت:
خودشون فوق ایده آل می خواد مگه خودش کیه که شریکش باید ایده آل باشه

الهه خشم;561630 نوشت:
آخه نماز خونده ...صبح تا شب دعا کرده ....
آخه توکل کرده ...

پس باید بتونه یه همسر ایده آل نصیبش بشه ... شما اینجوری فکر نمیکنین ؟؟؟


چنانچه برخی نمی توانند به شخص سوال کننده کمک نمایند، حداقل از اظهار نظر بی جا، ناشایست و بعضا گمراه کننده اجتناب کنند.

مترصد;561638 نوشت:
چنانچه برخی نمی توانند به شخص سوال کننده کمک نمایند، حداقل از اظهار نظر بی جا، ناشایست و بعضا گمراه کننده اجتناب کنند.

خوب ادعاتون رو اثبات کنید ...
اثبات کنین حرفهای من گمراه کننده بوده ...

اتفاقا سوال ایشون دقیقا همینه ... من با اینکه اینقدر خوب بودم ... نماز شب خوندم ... این همه توکل کردم ... چرا نتونستم همسره ایده آلم رو بدست بیارم ...

یک بار دیگه صورت سوال رو بخونین ....

الهه خشم;561630 نوشت:
آخه نماز خونده ...صبح تا شب دعا کرده ....
آخه توکل کرده ...

پس باید بتونه یه همسر ایده آل نصیبش بشه ... شما اینجوری فکر نمیکنین ؟؟؟

چه می دونم خب شاید همسرش کسی دیگه ست

مترصد;561629 نوشت:
عزیز جان...
ما از کجای صحبت های ایشون می دونیم که ایشون سطح پایین اند... بنظر شما آیا متقی میاد بگه! ایها الناس من متقی هستم...؟

بلاخره همه ی آدما یه نقصی دارن کسی کامل نیست

مترصد;561638 نوشت:
چنانچه برخی نمی توانند به شخص سوال کننده کمک نمایند، حداقل از اظهار نظر بی جا، ناشایست و بعضا گمراه کننده اجتناب کنند.

باشه من دیگه به کسی مشاوره نمیدم

تا کارشناس هست،به غیر کارشناس رجوع چرا باید کرد؟؟؟
گر راهنمایی نتوان کرد،زبان باز چرا باید کرد؟؟؟؟
ببخشید ها ولی،یکم تو حرفامون،و پیش بینی هامون دقت کنیم،که نه کسیو متهم کنیم و نه...

الهه خشم;561639 نوشت:
خوب ادعاتون رو اثبات کنید ...
اثبات کنین حرفهای من گمراه کننده بوده ...

اتفاقا سوال ایشون دقیقا همینه ... من با اینکه اینقدر خوب بودم ... نماز شب خوندم ... این همه توکل کردم ... چرا نتونستم همسره ایده آلم رو بدست بیارم ...

یک بار دیگه صورت سوال رو بخونین ....


بنظر شما دانش آموزی که ادعا می کند می خواهم پزشک شوم، بلافاصله پزشک می شود...؟
فاصله خواستن او تا زمان پزشک شدن چند سال طول می کشد...؟
یعنی باید صبر جمیل! پیشه کرد...
شما به قرآن اعتقاد دارید
خداوند در قرآن مي فرمايد: «و لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىْء مِّنَ الخْوْفِ وَ الْجُوع وَ نَقْص مِّنَ الأَمْوَلِ وَ الأَنفُسِ وَ الثَّمَرَتِ وَ بَشرِالصابرِينَ(3) :'قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مى‏ كنيم و بشارت ده به استقامت‏ كنندگان.
یعنی خداوند انسان ها را به هرشکلی ممکن است امتحان کند
برنامه ماه عسل را دیده اید
اثبات ادعای بنده
آن خانمی که 7شب و 8روز ته چاه بود با توکل خداوند بدون آب و غذا زنده ماند و نجات یافت

الهه خشم;561664 نوشت:
در حالیکه یک انسان در مسائل روانشناسی بیشتر به راهکار و درک حقایق نیاز داره تا با اصولی باور منشانه .... معجزه گونه ...

بنظر شما چه کسی آب ازآسمان نازل می کند؟
آیا او که اینچنین قدرتی دارد نمی تواند قدرت معجزه به انسان بدهد...؟
گویا آن مطلبی که قرار بود شما اثبات نمایید
هنوز به دستتان نرسیده است....

مترصد;561669 نوشت:
حالا عزیزم ناراحت نشید... بنظرم ابتدا خودتان را مخاطب حرفای خود قرار دهید و سپس به دیگران بگویید...
به اندازه کافی ناراحت شدم خودتون هر جور بلدید مشاوره بدید به درک بذار همه هر گناهی می خوان بکنن

tah;561691 نوشت:
به اندازه کافی ناراحت شدم خودتون هر جور بلدید مشاوره بدید به درک بذار همه هر گناهی می خوان بکنن

پیامبر هم سعی می کردن مردم رو از گناه باز دارند...اما اینطوری؟
(
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ-
قطعاً براى شما در [اقتدا به‏] رسول خدا سرمشقى نيكوست)

مترصد;561698 نوشت:
پیامبر هم سعی می کردن مردم رو از گناه باز دارند...اما اینطوری؟
(
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ-

قطعاً براى شما در [اقتدا به‏] رسول خدا سرمشقى نيكوست)

منم گفتم دیگه بخش مشاوره نمیام ! شما که بلدی مشاوره بدین

tah;561691 نوشت:
به اندازه کافی ناراحت شدم خودتون هر جور بلدید مشاوره بدید به درک بذار همه هر گناهی می خوان بکنن

باور کنید میدانم که دلسوزید و همه مان می خواهیم خود و دیگران در گناه و معصیت نیافتیم... برای اینکار باید یکدیگر را آگاه کنیم؛ اما با روش های خاص خودش... حالا ی لبخند بزن...:Gol:

الهه خشم;561595 نوشت:
منظوره من این هست که ما برای رسیده به اهدافمون ... یک سری باورها داریم و یک سری واقعیت ها ....
واقعیت ها مسیری هستند که ما با طی کردن اونها به هدفمون میرسیم ... به واقعیت ها علم گفته میشه ... مثله یک هواپیما که از قاره ای بلند میشه و در درون قاره ای دیگر فرود میاد بیشمار قانون فیزیک رو رعایت میکنه تا چنین عملی رو مقدرو میکنه .

باورها مسائلی هستند که به ما انگیزه و شور و شیدائی میدن تا انرژیمون بیشتر بشه ... وگرنه هیچ کارکردی در درون دنیایه واقعیات ندارند ... یا حداقلش میتونم بگم من چنین واقعیتی رو تا به حال ندیدم ...

سلام بر شما
اگر دقيق تر بخواهيم بگوييم ما يك حقيقت داريم يك واقعيت.
بنايي شما هم بد نيست بين باور و واقعيت ديوار ضخيمي كشيديد
ولي اجازه بدهيد يك پنجره در اين ديوار باز كنم و آن اين كه
عدم الوجدان لا يدل علي عدم الوجود
روش تحقيق و رسيدن به شناخت منحصر به علم تجربي و عقلي نيست نقل (متكي به عقل) و كشف و شهود (متكي و مورد تأييد نقل و عقل ) هم هست

باور يا عقيده يعني چيزي كه به قلب و ذهن گره خورده است.
باور در تقسمي دو نوع است
باور عقلي
باور قلبي

باور قلبي مي تواند متكي به عقل باشد و در واقع باورهاي عقلي عميق تر شناختي -عاطفي است
باور هم مي تواند متكي به خرافات باشد مثل باور يك فرد كه در هيپنوتيزم نكاتي مي گويد كه بيشتر تجربيات شخصي خودش است نه واقعيات يا بهتر بگويم حقايق. به همين دليل است در روان شناسي جنايي و جرم نمي توانيم روي سخنان يا شهادت فرد هيپنوتيزم شده حساب جدي بازكنيم
فردي را هيپنوتيزم مي كنيم گاهي گرفتار [HL]توهمات بعد از هيپنوتيزم [/HL]هم مي شود يعني واقعا احساس مي كند كه تشنه است(چيزي كه به او القا كرده ايم)
و اين باورها القايي غيرحقيقي مي توانند بر او اثر هم بگذارم مثلا وقتي به فردي كه هيپنوتيزم شده بگوييم اين چايي رو بخورد و هنگام سركشيدن يك دفعه داد بزنيم كه داغ است واقعا و حقيقتا زبانش تاول مي زند.
.......................................
[HL]اثر دعا بر گل، آب، انسان چيزي است كه بارها مورد تحقيق تجربي -علمي قرار گرفته شده است و امري ثابت شده است.[/HL]
به نظرم بد نيست كتاب شفاي الهي را بخوانيد(مترجم استاد نوروسايكولوژي ما بود )

شفای الهی




این کتاب نتیجه هم نشینی مولف با درمانگرائی است که از نیروهای روحی و معنوی برای درمان بیماری‌ها بهره جسته‌اند .دکتر 'نورمن شیلی 'علاوه بر ذکر تاریخچه شفای الهی, نقش مذهب, مراسم مذهبی و اماکن مقدس را در درمان بیماری‌ها بررسی می‌کند .


/////////
يك چيزي كه بايد تأكيد كنم اين است كه بازم به پاسخ صفحه اول من دقت كنيم
باورها با عقل مي توانند سازگاري داشته باشند
باورهاي عقلي اگر به باورهاي قلبي هم برسند اثر گذاريش فوق العاده قوي است
[HL]توكل و توسل و دعا و نذر منافاتي با استفاده از روش هاي منطقي و اسباب طبيعي ندارد و تشويق شده ايم كه از اسباب طبيعي براي شنيده شدن دعاهايمان، اثر توكل كمك بگيريم و با توكل بر خدا زانوي اشتر ببنيديم

[/HL]

align: center

[TD="colspan: 2"]گر توكل مى كنى در كار كن
كشت كن پس تكيه بر جبار كن
[/TD]
[/TD]
[TD]حضرت موسى (عليه السلام ) مريض شد و بنى اسرائيل به عيادت او آمدند و به او گفتند: اگر با فلان گياه خود را معالجه كنى بهبود مى يابى حضرت موسى (عليه السلام) گفت : من خود را مداوا نمى كنم تا خداوند مرا شفا دهد. مدتى از بيمارى حضرت موسى (عليه السلام ) گذشت و اثر بهبودى در او ظاهر نگشت. خداوند به او وحى نمود: به عزت و جلالم سوگند شفايت نمى دهم مگر آنكه خود را به وسيله همان دارويى كه بنى اسرائيل گفتند معالجه كنى. موسى (عليه السلام ) پس از آنكه از آن دارو استفاده كرد و بهبودى يافت خطاب رسيد: اى موسى تو مى خواستى با توكل خود حكمت مرا باطل كنى و به جز من كيست كه در ريشه گياهان آن فايده ها و اثر شفابخش را قرار داده است .1

همچنين در حديث آمده است كه يكى از زهاد از شهر بيرون رفت و در دامنه كوهى منزل گرفت و مى گفت: من از هيچ كس درخواستى نمى كنم تا خداوند روزى مرا برساند. هفت شبانه روز بدين منوال گذشت و غذايى برايش نرسيد، تا اينكه نزديك بود گرسنگى او را از پاى در آورد. آنگاه عرض كرد پروردگارا، روزى مرا برسان وگرنه جانم را بستان و راحتم كن! خطاب رسيد به عزت و جلالم سوگند روزى تو را نمى دهم مگر آنكه داخل اجتماع شوى و با مردم زندگى كنى، زاهد از كوه به پايين آمد و روانه شهر شد. وقتى به ميان مردم رسيد، يكى برايش آب و ديگرى نان و غذا آورد. آنگاه خداوند به او خطاب كرد: اى زاهد، تو مى خواستى با زهدت حكمت مرا باطل كنى ، مگر نمى دانى فراهم ساختن روزى بندگانم به دست بندگان در نزد من محبوب تر است از آنكه بى واسطه روزى شان را برسانم.2

1- ره توشه ،ص 410، سفينه البحار، ماده مرض ، ج 2 جامع السعادات ، ج 3،ص 228

2- جامع السعادات، ج 3،ص 228
[TD="colspan: 2 align: right"]

[/TD]

حاج آقا درماني
پاراگراف دوم را بخوانيد :
از حدود اوائل 1960.....


فهرست مطالب


پيشگفتار

فصل اول : كليات

مفهوم سبب

علل و اسباب ، از ديدگاه قرآن

حكمت خداوند

آثار تربيتى اعتقاد به حكمت خداوند

مشيت الهى

نقش انسان ها در سبب سازى و سبب سوزى

بخت ، شانس و اتفاق

امداهاى الهى

رحمت الهى

نقش فرشتگان در سبب سازى

فصل دوم : سبب سازى

زمينه هاى سبب سازى

توكل و اعتماد به خداوند

مفهوم توكل

توكل و اسباب

حكايت عارف خانه نشين با زن خود

توحيد و توكل

اركان توكل

درجات توكل

آثار توكل

محافظت از جانها

سبب سازى در سفر

سبب سازى در هدايت

سبب سازى در رزق و روزى

ازدواج

صدقه دادن

ميهمان نوازى

اخلاق نيكو

تقوا و پرهيزگارى

شكر

مشكل گشايى

نذر

دعا

دعاى پيرمرد گرفتار

زمان امداد

موانع استجابت دعا

خير خواهى

نيكى به والدين

نماز و رفع مشكلات

استغفار

انفاق و بخشش

قرض الحسنه

بخشش گناهان

صله رحم

توسل

فلسفه توسل به اولياى الهى

شفا و درمان

اصلاح رابطه خود با خدا

فصل سوم : سبب سوزى

سبب سوزى

امتحان و آزمايش الهى

فوايد و آثار امتحانات الهى

نكته ها

سلام
مشکل! شما تا حدودی قابل درک است.... اما نباید موضوع را آنقدر بزرگ نمود...
ما (مخصوصا ما شیعه ها) یک موضوع مهمتر و بزرگتری داریم... می دانید آقای بیش از 1000 سال است که منتظر ماست...
اگر قرار بود امام زمان (علیه السلام) با دعا و ثنا ظهور نمایند، آنقدر بهجت ها، سید بن طاووس ها و علما دعا کردند...این بزرگان حداقل مقداری آبرو نزد خدا دارند، پس چرا دعایشان مستجاب نشد؟
مشکل از "ماست که بر ماست"...ما باید خودمان عمل کنیم (إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم :خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند-سوره رعد آیه 11)...
ما برای این امر مهم باید نیرو داشته باشیم...
برای نیرو داشتن باید نیازهایمان برطرف بشود...
یکی از نیازهایمان (برای برخی افراد) ازدواج است...
آن امر مهم می بایست برای رضای خدا و یاری حضرت ولیعصر (علیه السلام) باشد...

طاهر;561161 نوشت:
همش از خدایی که خالقه اون موجوده بگه من که اون رو به خاطر تو می خواستم یا یادش رو از دلم ببر و یا

اگر بنده بجای شما بودم می گفتم...
ای حضرت...
من بواسطه شما دارم زندگی می کنم...
پس کمکم کنید تا بتوانم شما را همراهی کنم...

سلام بر همگي
به نظرم بحث تمام است
اگر كسي در اصل توكل يا توسل يا دعا هنوز حرفي دارد
بهتر است تاپيك مجزاي ايجاد كند تا كارشناسان گروه كلام پاسخ گو باشند
موفق باشيد
:Gol:
موضوع قفل شده است