جمع بندی عزلت و دوری از گناه در جامعه امروز

تب‌های اولیه

123 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مؤمن;320290 نوشت:

مسیری پر ترافیک و پرازدحام در مرکز شهر در مقابل مسیری که تا منزل ما فقط طبیعت و تعویض روغنی و ... دارد.
دانشگاه مختلطی در مرکز پایتخت در مقابل دانشگاهی تک جنسیتی برای تحصیلات عالیه.
محیط کاری پراسترس و غیراسلامی شرکت های خصوصی در مقابل شغلی صنعتی دور از شهر و آبادی.
بازیگری در فیلم ها و سریال ها با تمام خطرات آنها در مقابل خداحافظی از دنیای هنر برای ترک حرام و شبهات.

اگر شما هم انتخاب خود را بفرمایید ممنون می شوم. دانشگاه دوجنسیتی یا تک جنسیتی. کار ...
(فرض کنید سایر شرایط این دو مسیر با هم برابرند و فقط تفاوت آنها در میزان همراهی با اجتماع و احتمال معصیت است).


با سلام خدمت مومن گرامی و سایر دوستان

در ابتدا عرض کنم نظرات خودم را مرجع عملکرد نمی دونم و هرکسی باید مطابق خودش و در لحظه تصمیم بگیره

بهتره کارهایی که کردم را بگم نه کارهایی که می کنم اینجوری بهتره.
در مورد دانشگاه دو جنسیتی اون زمان (86) برام اهمیتی وجود نداشت چون نمی دونستم چه خبره. و اصلا دنبال این حرفا نبودم . پس رفتم دوجنسیتی (البته نه تهران ) اما خوشبختانه کلا دخترا در رشته ما کم هستن. ضمنا رفتار های ماست که باعث میشه خودمون را در معرض خطر قرار بدیم.
مثلا سر یه کلاس با دوستم نشسته بودیم و دوستم کیفشا گذاشته بود روی صندلی جلوییش (یا کناریش) . یکی از دخترای کلاس بهش گفت میشه کیفتا بردارید (یه جوری قصد برقراری رابطه با دوست منا داشت قبلا هم چند موضوع دیگه پیش اومده بود) گفت نه اینجا جای خودمه اینم جای کیفم . طرف دیگه نزدیک دوست من پیداش نشد.
یا یه بار سر آزمایشگاه بود یه گروه دخترا ازمایششون را نیومده بودن انجام بدن قرار شد بیان با گروه ما انجام بدن. منم تمام آزمایشا خودم انجام دادم هرچی گفتن بذارید ما هم کمک کنیم گفتم نیازی نیست فقط نتایجا یادداشت کنید. (البته ازونایی بودن که تنشون می خارید و گرنه مشکلی نبود)
در کل در محیط بد هم میشه محیط نزدیک به خودت را خوب کنی . مثلا با انتخاب دوستای خوب

اما برای فوق اومدم تهران فکر میکردم هم دانشگاه تک جنسیتیه ولی دیدم دو جنسیته فقط رشته ما تک جنسیتیه .( البته کاری به این موضوع نداشتم با توجه به علاقم به رشته انتخاب کرده بودم.) همینم تا کلاسام تموم میشه پا میذارم به فرار بر میگردم شهرمون .

در مورد بقیه سوالاتتون هم فکر کنم گزینه دوم را انتخاب کنم. چون اصلا این به اصطلاح خودسازی را ثواب نمیدنوم و گرنه خدا نمیگفت با نا محرم خلوت نکنید میگفت برید خلوت کنید ولی گناه نکنید تا خودسازی باشه.

[="red"]اما[/] یه سری جا ها هست که وجود گناه صد در صد نیست و احتمال کمی وجود داره در مقابل ثواب زیاد اونم کلی نمیشه گفت به موضوع و شرایط فردی بر می گرده وگرنه اگه در مسیر ثواب [="red"]مجبور [/]به انجام گناه باشم به هیچ وجه انجام نمیدم(یا بهتره بگم انجامشا درست نمیدونم) چون هدف وسیله را توجیه نمیکنه. در هر حال ادم باید اگه کاری را انجام میده به قصد اطاعت از خدا باشه و اگرم انجام نمیده به همین قصد. بعد اگر دید کاری که توش داره برای خدا قدم بر میداره موجب گناهش شده باید خودشا ازون کار بکشه بیرون و نگه دارم خودسازی میکنم (بازم میگم نظرات شخصیه). در مورد سوالای خودم هم راه اول را انتخاب می کنم

شریعت عقلانی;320402 نوشت:
در این جا مطلبی را از آیت الله فاضل لنکرانی دیدم که بد نیست به آن اشاره کنیم :

من پنجاه سال است که دارم اسلام می خوانم، بگذار خلاصه اش را برایت بگویم:

واجباتت را انجام بده؛ به جای مستحبات تا می توانی به کار مردم برس، کار مردم را راه بینداز. اگر قیامت کسی از تو سوال کرد بگو فاضل گفته بود!

آیت الله فاضل لنکرانی(ره)

در انجام واجبات اسلام که شکی نیست. فکر می کنم بحث تاپیک در مورد مستحباتی است که ثواب هایی دارد و لزوم عمل به آنها. مثلا در مورد نماز اصل خواندن آن چه در خانه و چه در مسجد مطرح نیست بلکه چگونگی به جای آوردن آن مطرح است. لذا حضرت آیت الله در این مورد این نظر را دارد که اگر بجا آوردن نماز در مسجد هیچ امکانی را برای خدمت به مردم برای تو به همراه ندارد لذا بهتر است آن را در خانه بخوانی و به جای رفتن به مسجد به خدمت به مردم بپردازی. اگر شخصی چنان نفس خود را پرورش دهد که با خدمت به مردم البته به انگیزه رضایت الهی روحش به لطافت لازم برساند دیگر در زمان پخش غذا در میان خانم ها به چیز دیگری غیر از جنبه خدماتی آن عمل فکر نمی کند که بخواهد بوسیله آن مرتکب گناه شود. لذا به اعتقاد بنده حضور در اجتماع اگر چه احتمال ارتکاب گناه را در انسان بالا می برد ولی از ضروریات فطری انسانهاست و مقدمه ای است برای رسیدن به بالاترین ثواب ها یعنی خدمت به مردم و کسب رضایت الهی.

پس اين مستحاب ديگه(ادعيه زيارات و.اعمال بعد و قبل خواب مستحاب وضوو....) براي كيه؟!
اصلا پس چرا بيان شدند ؟!

شریعت عقلانی;320365 نوشت:
با سلام. بنده هم خواستم در بحث شما مشارکت کنم و نظرم را بگویم. به اعتقاد بنده نمی توان یک نسخه کلی برای همه داد. هر کس باید به خودش بنگردد. به اراده خودش و توان مبارزه با وساوس شیطانی. فکر می کنم نظر شریعت اسلام در این مورد این باشد : هر وقت برای مومن بیم آن رود که با توجه به ضعف اراده اش اگر در جمع خاصی قرار بگیرد احتمال ارتکاب گناه در آن بیشتر شود باید از حضور در آن جمع بپرهیزد.

سلام و عرض ادب خدمت دوست بزرگوار جناب شریعت عقلانی

ممنون که به بحث خودتان تشریف آوردید.:Gol:

صحبت بر سر همین بیشتر شدن احتمال گناه است. در تمام مثال های بنده همین مطلب ملاحظه می شود. یعنی در یک گزینه احتمال ارتکاب گناه بیشتر است و علی السویه نیست مگر احتمالاً برای معصوم.

فرمودید باید به اراده خودش و توان مبارزه با وساوس شیطانی نگاه کند. سؤال بنده همین است: تا کجا؟
وقتی در محیطی احتمال انحراف بیشتر است در چه صورتی فرد می تواند در معرض خطرات و مهالک قرار گیرد؟

مثال بنده در مورد آلودگی هوا را حتماً بخاطر دارید. معیار مشخصی دارد (مثلاً غلظت آلاینده فلان در حد هشدار یا در حد خطر). بیش از این مقادیر فقط یک توصیه داریم: لطفاً امروز از منزل خارج نشوید. والسلام.

در شرایط خطر فقط واجبی که با حفظ جان و سلامتی برابری کند می تواند این عزلت را نقض کند. کسب علم یا صله رحم واجب نیز در این شرایط حرام می شود.

در مورد سایر زمینه ها این معیار تشخیص کجاست؟ توان مبارزه تا کجا و چقدر؟ مستحضرید که این توان یک طیف است. صفر و یکی نیست که مثلاً بگوییم من توان ندارم شما توان دارید. یکی 10 درصد توان دارد یکی 70 درصد یکی هم 90 درصد. هرسه مرتکب گناه می شوند اما مقدار و قبح گناه اولی بیشتر است. شاید هم گناه نفر سوم در پیشگاه الهی اصلاً گناه و معصیت عمدی محسوب نشود و فقط کمی حجاب های معنوی را افزایش دهد.

تشکر.:Hedye:

شریعت عقلانی;320367 نوشت:
اگر شما این توانمندی را داشته باشید که با حضور در مسجد عده ای را به راه راست هدایت کنید یا حداقل زمینه ساز تولید انسان معنووی و اخلاقی باشید باز در خانه می مانید و به مسجد نمی روید؟

البته این مثال فقط در مورد نماز جماعت بود. اما اگر هدایت مردم بر من تکلیف شده باشد و امر الهی باشد می روم. در حالت کلی پاسخی برای آن ندارم و برای همین سؤالات این تاپیک را ایجاد کردم.

اگر اشتباه نکنم نبوت یکی از پیامبران یا مسأله قضاوت لقمان حکیم بود که فرشتگان برای اعطای وظیفه آن نزد وی آمدند. ایشان با کله نپذیرفت! بلکه فرمود اگر در پذیرفتن آن وظیفه مخیرم نمی پذیرم و عطایش را به لقایش می بخشم. اما اگر امر الهی است با توکل بر خود او می پذیرم چون امیدوارم خودش مرا حفظ کند.

شریعت عقلانی;320394 نوشت:
به اعتقاد بنده اصلا این مثال جناب مومن نمی تواند اصلا مصداقی داشته باشد. به نظر من باید مثال های کاربردی تری آورد که بتوان به آنها پاسخ گفت. مثلا مگر ملاک انتخاب دانشگاه در جامعه ما به عهده فرد است. یا اگر بر عهده فرد باشد ملاک تک جنسیتی و دو جنسیتی است؟ مگر ملاک رتبه علمی نباید باشد. چه ربطی به جنسیت دارد. یا مگر ما مثلا برای تمام رشته های موجود دانشگاه تک جنسیتی داریم؟ لذا می بینیم که این مثال ها اصلا کاربردی نیست ولی موضوع بحث موضوعی کاملا کاربردی است. لذا از جناب مومن درخواست می شود مثال های کاربردی تری بزنند.

چرا نمی تواند مصداقی داشته باشد؟

البته قبول دارم مثال های ریزتر و کاربردی تری هم هستند (در پست های قبلی تعدادی از این مسائل هم بود که می توان به آنها مثال های دیگری هم اضافه کرد). اما همین مثال بسیار هم رایج است. چندین دانشگاه صنعتی و نظامی داریم که در رشته های مختلف مهندسی دانشجو می گیرند. فرد مخیر می شود که فلان دانشگاه مختلط نزدیک تهران را بالاتر بزند یا دانشگاه تک جنسیتی تهران را؟ یا در رشته های علوم انسانی دانشگاه امام صادق (ع) یا ...

البته سؤال بنده نمادین بود. برای اینکه بفهمم معنای احادیث مطرح شده چیست؟ بفهمم چه چیزی ضرورت است و چه چیزی ترجیح عرف عامه مردم بدون هیچ پشتوانه فکری.

و آیا در شرایط یکسان باید راه مطمئن تر را انتخاب کرد (که به یک معنا عزلت گزینی است)؟ یا به فرمایش شما برای ارشاد مردم یا ... وارد دانشگاه مختلط (شما بخوانید محیط آلوده) شد تا از اجر و ثواب بیشتری مثلاً در نتیجه ارشاد دیگران بهره مند شد.

نکته:
احتمال انحراف در محیط آلوده برای غیر معصوم قطعی است. فقط مقدار و شکل و پیامد آن فرق می کند.


حق دوست;320424 نوشت:
در مورد بقیه سوالاتتون هم فکر کنم گزینه دوم را انتخاب کنم. چون اصلا این به اصطلاح خودسازی را ثواب نمیدنوم و گرنه خدا نمیگفت با نا محرم خلوت نکنید میگفت برید خلوت کنید ولی گناه نکنید تا خودسازی باشه.

به نکات جالبی اشاره فرمودید. اگر بخواهیم در همین فرمایش بالای شما دقت کنیم و به سیره پیامبر اسلام (ص) هم بعد از ساخت مسجد النبی اشاره کنیم می بینیم اختلاط جامعه ما اصلاً اسلامی نیست. یعنی وارد خیابان های شهری که می شویم وارد محیطی شده ایم که صرف حضور در آن از دید اسلام ناب به مکروه یا حرام نزدیک تر است تا به مباح. چراکه بر اساس روایات نبوی [1و2]چیزی خطرناک تر از اختلاط زن و مرد برای امت ایشان وجود ندارد. خود حضرت نیز پس از استقرار نسبی حکومتشان مسیرهای خاصی را برای رفت و آمد مردان و زنان در معابر تعیین کردند و اگر کسی تخلف می کرد به او تذکر می دادند. چه برسد به اینکه مرد برود داخل بخش زنانه برای توزیع غذای امام حسین!

نکته این است. وقتی این ها را کنار آن روایات عزلت می گذارید این فکر ایجاد می شود که ممکن است اهداف و نیات ما و سبک زندگی ما (متدینین را عرض می کنم) چندان اسلامی هم نباشد. یعنی «کما امرت» نباشد. هرچند برای آن توجیه اهتمام به امور مسلمین یا خودسازی یا ... هم بتراشیم.

پی نوشت ها:
[1] برای مردان چیزی را در زمان های بعد خطرناک تر و زیان بارتر از اختلاط و ارتباط با زنان نمی بینم. مستدرک الوسائل، جلد 14، صفحه 306.
[2]
میان مردان و زنان نامحرم فاصله اندازید زیرا بر اثر ملاقات و اخلاط گرفتار درد و بلایی می شوید که دوا ندارد. بر شما باد که از اختلاط با زنان اجتناب نمایید. مرآت النساء، صفحه 40.


شيعه ي ياس;320516 نوشت:
پس اين مستحاب ديگه(ادعيه زيارات و.اعمال بعد و قبل خواب مستحاب وضوو....) براي كيه؟!

این ها هم وارد شده اند. اما در روایات داریم که در میان مستحبات چیزی ارزشمندتر از برطرف کردن نیاز مؤمن نیست. یا از قول معصوم (ع) داریم که اگر خدا روی زمین بود از بین مستحبات به کمک به خلق خدا می پرداخت. فکر کنم فرمایش جناب شریعت عقلانی ناظر به این مطلب بوده باشد.

البته بحث ما این است که همین بهترین مستحب (در جامعه امروزی) معمولاً آلوده به حرام است. برخی از دوستان اعتقاد دارند نباید به صرف آلودگی آن را ترک کرد. برخی اعتقاد دارند ضرورت این مطلب در حد واجبات نیست و به هیچ حرامی ولو اندک نمی ارزد.

گویند روزی یکی از حاکمان زمان سعدی شیرازی به نزد آمد و گفت بنده دیگر از حکمرانی و حکومت خسته شدم و می خواهم به کنج عزلت بروم و به عبادت بپردازم. در این موقع سعدی آن شعر معروف را سرود :
در اخبار شاهان پیشینه هست
که چون تُکله بر تخت زنگی نشست
به دورانش از کس نیازرد کس
سَبَق بُرداگر خود همین بود و بس
چنین گفت یک ره به صاحبدلی
که عمرم به سر رفت، بی حاصلی
بخواهم به کُنج عبادت نشست
که دریابم این پنج روزی که هست
چو می بگذرد مُلک و جاه و سریر
نبُرد از جهانْ دولت، الّا فقیر
چو بشنید دانای روشن نَفَس
به تندی برآشفت کای تُکله، بس!
عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجّاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه، درویش باش
به صدق و ارادت، میان بسته دار

ز طامات و دعوی، زبان بسته دار
قدم باید اندر طریقت، نه دَم
که اصلی ندارد دَمِ بی قدم


بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند.

مؤمن;320919 نوشت:
احتمال انحراف در محیط آلوده برای غیر معصوم قطعی است. فقط مقدار و شکل و پیامد آن فرق می کند.

نشذ جناب مومن. احتمال با قطعیت در تضاد است. احتمالش قطعی است نه بروزش.
با توجه به مطالب شما سوال اینگونه مطرح می شود :
اگر حضور در اجتماع و خدمت به مردم تکلیف الهی بود که باید انجام داد حتی با احتمال بروز گناه. ولی اگر تکلیف الهی نبود آیا خود فرد باید به سمت این خیر نیکو ( خدمت به مردم ) برود حتی با وجود اینکه احتمال ارتکاب گناه وجود داشته باشد یا خیر؟

[="Tahoma"][="Indigo"]آیا نمیشود به این مساله فکر کرد که:
اگر امور مستحب در جامعه ی کنونی،برای ما حتمال گناه را بالا میبرند،آیا میتوانیم ما خودمان را تغییر دهیم تا این احتمال منتفی شود؟

آیا اگر شما را با پیرزنی 90 سال بگذارند،حتی 1 ماه در اتاقی تنها،احتمال گناه در خود میدهید؟ حال اگر فردی بی دین و از جوانان امروزی را در اتاق بگذارند چطور؟ (قطعاً 0.01 درصد احتمال گناه میرود) دلیل این تفاوت در خود ماست،و نه شرایط
یک راهکار شاید این باشد که ما عزلت را انتخاب کنیم تا اینکه به حدّ رشد برسیم،آنوقت مرحله به مرحله وارد متسحبّات شویم.مثلاً ابتدا وارد کوچه ها و خیابان های شلوغ،بعد دانشگاه و...
به نظرتان شدنی است؟

جناب استاد در شاه راه توحید فرمایش بلندی داشتند بدین مضمون،که کلید ترک رذایل و کسب فضایل،توحید است.چیزی مشابه این مدّ نظرم است
[/]

شریعت عقلانی;320986 نوشت:
احتمالش قطعی است نه بروزش.
با توجه به مطالب شما سوال اینگونه مطرح می شود :
اگر حضور در اجتماع و خدمت به مردم تکلیف الهی بود که باید انجام داد حتی با احتمال بروز گناه. ولی اگر تکلیف الهی نبود آیا خود فرد باید به سمت این خیر نیکو ( خدمت به مردم ) برود حتی با وجود اینکه احتمال ارتکاب گناه وجود داشته باشد یا خیر؟

بله دقیقاً. منظورم همین بود.
تشکر از شما.:Gol:

رضاهو;321119 نوشت:
اگر امور مستحب در جامعه ی کنونی،برای ما حتمال گناه را بالا میبرند،آیا میتوانیم ما خودمان را تغییر دهیم تا این احتمال منتفی شود؟

البته در پست های قبلی بحث مشابهی داشتیم. اما با اجازه شما به بیان دیگری نظرم را عرض می کنم: عملاً نمی توان احتمال را به صفر رساند و سؤال بنده هم همین جاست. اما فرض کنیم می دانیم فلان قدر احتمال گناه قابل قبول است و مانع حرکت بیشتر نیست (فعلاً نمی دانیم حد آن چقدر است). در این صورت می توان احتمال گناه را با خودسازی و تمرین کاهش داد یا آستانه تحمل را تا حد معقولی (که نمی دانیم چقدر است) افزایش داد و بعد وارد مراحل خطرناک تر شد که شما اینگونه بیان فرمودید:
رضاهو;321119 نوشت:
یک راهکار شاید این باشد که ما عزلت را انتخاب کنیم تا اینکه به حدّ رشد برسیم،آنوقت مرحله به مرحله وارد متسحبّات شویم.مثلاً ابتدا وارد کوچه ها و خیابان های شلوغ،بعد دانشگاه و... به نظرتان شدنی است؟

پس اگر این حد را بدانیم این کار شدنی است. البته بعد از دانستن این معیار باید بحث کنیم که آیا مثلاً کسی که به قول جناب شریعت عقلانی حساسیت بیشتری دارد یا توان کمتری دارد چه سبکی از زندگی برای او بهتر است. ممکن است افرادی تا ابد هم که تلاش کنند نتوانند در محیط آلوده به محرک های خاصی سالم زندگی کنند. اما افراد دیگری چون شما بتوانند.
پس باید معیار و خط کش ما به گونه ای باشد که هر کسی بتواند راه خودش تشخیص دهد.
برخی هستند که از صدای هر خانمی دلشان به لرزه می افتد. افرادی هم هستند که می نشینند فیلم های صدا و سیما را احتمالاً بدون هیچ مفسده ای سانسور می کنند (بماند که گاهی نظر فقها نیز درباره میزان عزلت یا ضرورت اعمال اجتماعی ما متفاوت بوده است. مثلاً آیت الله بهجت در سؤالی در خصوص شغل سانسور فیلم فرمودند پخش این فیلم ها ضرورت نیست که بخاطر آن سانسور فیلم ضرورت پیدا کند.)

به هر حال سؤال در مورد معیار جواز ورود به مراحل بعدی است (اول کوچه، بعد خیابان، بعد ...). برای بسیاری از بیماری های همه گیر واکسن وجود دارد. بعد از طی دوره واکسیناسیون می توان وارد محیط آلوده به آن بیماری شد.
این واکسیناسیون در مورد دین چگونه است؟

[="Tahoma"][="Indigo"]به نظر میرسد واکسیناسیون،تشخیص عقلانی و وجدانی(و نه نفسانی) خود شخص است،و همین نیز ملاک پاداش و کیفر خواهد بود.حال اگر فردی خطا در تشخیص داشت،راه توبه و بازگشت باز است.که البته کسی که عامداً خطایی مرتکب شود و نیّتش این باشد که ((عمل خطا را عامداً انجام دهد و بعد توبه کند))،این عمل،از خدعه های شیطان است.

حال شما میتوانید بر فضیلت عالم بر زاهد فتوا دهید و یا برتری عالم را نسبت به جاهل روشن کنید.چرا که عالم،دارای تشخیص صحیح تری است.گرچه جاهل از آن باب که جاهل است مواخذه نخواهد شد،اما از آن باب که مبتوانست کسب علم کند،اما سریال و فوتبال تماشا کرد،بعید نیست مواخذه شود.
اینکه من بگویم در ازای هر یک عالم،70 جاهل بخشیده میشوند،نمیتواند بهانه ای مناسب برای ترک علم آموزی من باشد.بلکه به نظر میرسد آن 70 جاهل،جاهلان قاصرند و نه مقصّر
یا حقّ:Gol:
[/]

باسلام و احترام خدمت دوستانی که این موضوع را ایجاد کرده و بحث مفید و کاربردی ای را ادامه می دهند.
بنده از ابتدا، این بحث را مدّنظر داشته و ودنبال می کردم. نکات خوبی مطرح گردید. نکته ای را هم بنده، عرض می کنم، شاید برای رسیدن به جواب، مفید واقع گردد.
این طور که از سخنان بزرگان دین استفاده می شود، تا جایی که می شود، باید از محیطهایی که احتمال بروز گناه وجود دارد، اجتناب نمود، زیرا ضرری برای انسان از محیطی که احتمال آلودگی دارد، ایجاد می شود، غالبا بیشتر از سودی است که عائد انسان می گردد.
مگر اینکه ضرورتی شرعی، حضور ما را در آن محیط، ایجاد کرده باشد، که در این هنگام صرف وجود احتمال گناه، موجب ترک آن محیط، نخواهد شد. مگر این که یقین به افتادن در گناه را داشته باشیم.
در مورد اختلاط، باید عرض کنم که تا آنجا که می شود باید از جنس مخالف فاصله گرفت. این که بعضی به راحتی با این گروه در ارتباط قرار می گیرند و خود را از گناه مصون می دانند، یا آنان میل و شهوت ندارند، یا آنقدر بر اثر گناه، میل و شهوت خود را از دست داده، و بی رگ شده اند که این چیزها روی آنها تاثیر نمی گذارد.
.

.
.

[="Tahoma"][="Navy"]امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمودند: من به خانمهای جوان سلام نمی کنم، زیرا خوف مفسده در آن می بینم.
اما بعضی از ما از امیرالمومنین هم جلو زده ایم و از ایشان هم متدین تر هستیم، زیرا خوفی از مفسده نداریم. سلام که هیچ، گفتارها و گپها با آنها داریم. آیا کسی نبود به حضرت علی بگوید، یا علی شما این همه ثواب سلام کردن را رها کردید به خاطر این که به گناه آلوده نشوید؟ حضرت جواب خواهند داد: بله، ترک شبهات، بهتر از افتادن در هلاکت است. عطایش را به لقایش بخشیدم. زهد، این است که از محیطی که احتمال گناه هم می دهی فاصله بگیری. این هم نوعی از فضیلت است بلکه از فضیلت سلام کردن بیشتر خواهد بود.
منظور حضرت امیر، از احتمال افتادن به گناه این نبود که خدایی نکرده به گناه زنا بیفتند، گناه که فقط زنا نیست، منظور همین که نفس ارتباط من با جنس مخالف از روی هوا و هوس، و رضایت نفس باشد، این خودش غیر الهی است.

می توان چنین مثال زد: تا وقتی دانشگاه غیر مختلط هست، چه ضرورتی دارد که به دانشگاه مختلط برویم. بر فرض که بتوانیم و جلوی خود را بگیریم، و به گناه هم آلوده نشویم، آیا فضیلتی برای چنین شخصی وجود دارد؟ آیا ضرورتی دارد که به آنجا بروم و گناه نکنم؟
مثل این که من با ماشین بخواهم مثلا از مبدا به مقصدی بروم که دو راه وجود دارد، یک راه پر پیچ و خم و خطرناک، و یک راه صاف و مستقیم. آیا این که شخصی از راه پر پیچ و خم برود و خطری برای او اتفاق نیفتد، این فضیلتی بحساب می آید؟ حالا آمدی و از پرتگاه به پایین افتادی، آیا کسب این رفتن فضیلت احتمالی(از راه پر پیچ و خم)، ارزشِ این را داشت که به پرتگاه بیفتیم؟ آیا عقلای عالم او را مذمت می کنند یا تعریف؟ وقتی هدف من رسیدن به مقصد است چه ضرورتی دارد بی خود و بی جهت از مسیری بروم که احتمال پرتگاه دارد، ولو این که به طور اتفاقی از پرتگاه به پایین هم نیفتم. این که فضیلت نیست. به این می گویند: بی باکی.[/]

سلام
ولی نظر و دید ادما فرق داره مثالی که در پست بالا زدید از نظر من قابل قبول نیست
تو این دنیا بعضی چیز دو راهی نیست که انتخاب کنی ...باید یک مسر رو بروی که احتمال لغزش زیاده اینکه کسی لغزش نکنه سخته در کل ادما یا این فرهنگ و محیط اجتماعی نمیتونه لغزش نداشته باشه
1- دلیل اول زمان بلوغ همه میدون پس این نیاز ذاتا در ادما شروع میشه و زمان قدیم ازدواج در این سن رایج بود و گناه هم کمتر بود اما الان شخص 30 ساله نمیتونه ازدواج کنه که میشه همین لغزش
2-مورد بالا باعث فساد میشه که دامنگیر خیلی از ادما میشه ...حق انتخابی نیست چون ذهن منطق دیگه مست شده

با این تفاسیر الان لغزش بیشتره به دلیل موارد بالایی که گفتم ...پس هیچ ادمی نمیتونه بگه من لغزش ندارم نمیرم نگاه نمیکنم و غیره و این حرفا...هرکسی رو هم قول بزنه نمیتونه خودش قول بزنه

سلام و تشکر از همه دوستان که با نظرات مفیدشان به روشن شدن ابعاد مختلف این بحث کمک کردند.:Gol:

هرچند دوستان عمدتاًبه تفسیری از موضوع تاپیک و سؤالات بنده پاسخ دادند تا به خود سؤال. به قول شاعر «هر کسی از ظن خود شد یار من» ولی ظاهراً «از درون من نجست اسرار من»! به هر حال ...

از جناب بصیر هم کمال تشکر را دارم که از بین کارشناسان محترم قابل دانستند و در بحث ما شرکت کردند. مطالب ایشان خلاصه و مفید بود.

بنده با اینکه پاسخ برخی سؤالاتم را نگرفتم دیگر قصد مزاحمت ندارم. فقط به یکی دو نکته مبهم اشاره می کنم تا به خواست خدا بحث را جمع بندی کنیم:

بصیر;321182 نوشت:
این طور که از سخنان بزرگان دین استفاده می شود، تا جایی که می شود، باید از محیطهایی که احتمال بروز گناه وجود دارد، اجتناب نمود، زیرا ضرری برای انسان از محیطی که احتمال آلودگی دارد، ایجاد می شود، غالبا بیشتر از سودی است که عائد انسان می گردد.
مگر اینکه ضرورتی شرعی، حضور ما را در آن محیط، ایجاد کرده باشد، که در این هنگام صرف وجود احتمال گناه، موجب ترک آن محیط، نخواهد شد. مگر این که یقین به افتادن در گناه را داشته باشیم.

هر کسی ممکن است این «تا جایی که می تواند» را به نحوی ترجمه کند. در مورد ضرورت شرعی بحثی نیست. اما خیلی از مسائل زندگی به قول دوستان به این محکمی نیستند که بگوییم ضرورت شرعی است. شاید بتوان از آن تبعات مفید شرعی استنباط کرد. ولی به این وضوح نیست که مثلاً واجب است جان انسانی را ولو نامحرم در شرایط بحرانی نجات بدهیم.

سؤال بنده مشخصاً این است که اگر در کاری یا مسیری فواید دنیوی و آثار اخروی زیادی را پیش بینی کردیم و در عین حال احتمال قریب به یقین داریم که این مسیر آلودگی هایی هم خواهد داشت که برخی از آنها سهوی هم نیست (در اثر غلبه نفس اماره با اراده و انتخاب ما صورت می گیرد). هرچند قصد اولیه ما رسیدن به فواید و خوبی های آن است. از طرفی راه بهتری برای رسیدن به آن فواید سراغ نداریم. (به عنوان مصداق می توانید شرکت در کلاس های زبان انگلیسی را در نظر بگیرید).

حالا اگر ما با نیت سود حداکثری وارد این مسیر شده و در کنار (و نه به وسیله) ضررهای معنوی به اجر اخروی قابل توجهی دست پیدا کنیم آیا عقلاً مجاز نیستیم به این مسیر وارد شویم؟ یادآوری این که مطمئن نیستیم آیا این کار ضرورتی شرعی است یا نه. بلکه امید به منفعت بیشتر در کنار ضرری کوچکتر داریم. به نظر می رسد عقل به انتخاب ما صحه بگذارد.

امیدوارم سؤالم واضح بوده باشد.

ممنون از توجه شما.:Gol:

بصیر;321182 نوشت:
مگر اینکه ضرورتی شرعی، حضور ما را در آن محیط، ایجاد کرده باشد، که در این هنگام صرف وجود احتمال گناه، موجب ترک آن محیط، نخواهد شد. مگر این که یقین به افتادن در گناه را داشته باشیم.

نکته دیگر این که به نظر حقیر به عبارت معترضه «مگر این که یقین به افتادن در گناه را داشته باشیم.» نیازی نیست و به ابهام جمله می افزاید. زیرا اگر کاری برای ما ضرورت شرعی باشد دیگر گناه محلی از اعراب ندارد و طبق قاعده اکل میته در شرایط ضرورت و اضطرار حکم حرام و معصیت در حد اضطرار از موضوعیت می افتد. مثلاً فرض کنید زنی در حال غرق شدن است و مردی برای نجات جان او وظیفه شرعی پیدا می کند. حتی اگر این مرد به یقین بداند که با تماس با بدن زن لذتی برای او ایجاد می شود در حد ضرورت موظف است با او تماس پیدا کرده و او را نجات دهد (ببخشید مثال بهتری پیدا نکردم). آیا این طور نیست؟

ممنون.:Gol:

[="Tahoma"][="Navy"]

مؤمن;328131 نوشت:
سؤال بنده مشخصاً این است که اگر در کاری یا مسیری فواید دنیوی و آثار اخروی زیادی را پیش بینی کردیم و در عین حال احتمال قریب به یقین داریم که این مسیر آلودگی هایی هم خواهد داشت که برخی از آنها سهوی هم نیست (در اثر غلبه نفس اماره با اراده و انتخاب ما صورت می گیرد). هرچند قصد اولیه ما رسیدن به فواید و خوبی های آن است. از طرفی راه بهتری برای رسیدن به آن فواید سراغ نداریم. (به عنوان مصداق می توانید شرکت در کلاس های زبان انگلیسی را در نظر بگیرید).

معیار و انتخاب امور، به میزان و مقدار ثواب و پاداش آنها نیست،لذا لازمه ارزشمندی یک عمل، داشتن اجر بیشتر برای آن نیست و اصلاً ما به جمع آوری و کثرت عمل، امر نشده ایم، بلکه بالعکس، مامور به انتخاب بهترین عمل هستیم، نه بیشتر ثواب و عمل. خداوند متعال در قرآن می فرماید:
الملك : 2 الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُور.
خداوند مرگ و حیات را آفرید، تا شما را بیازماید که چه کسی بهترین عمل را انجام می دهد...
همانطور که از آیه پیداست، خداوند می فرماید: «احسن عملا» نمی فرماید: «اکثر عملا». بحث روی عمل حسن است نه عمل اکثر و ثواب بیشتر.
چه بسا عملی بسیار عالی و خوب، ذره ای بدی در مسیر، آن را آلوده و نابود کند. مثل ظرف شیری که ذره ای، آلودگی در ظرف، باغث فساد شیر و برّیدن آن شیر خواهد شد.
پس در انتخاب اعمال و رفتار، باید دقت کرد که آیا این عمل، که در مسیرِ آن، ممکن است با برخی از خطاها هم روبرو شویم، در تکاملِ شخصیِ من دخیل هست یانه، آیا من را به قرب می رساند یا نه.

انتخاب خیلی از این موارد نیاز به رجوع به شرع دارد،خیلی از موارد هم نیاز به استاد و راهنمایی اهل دل دارد، برخی از آن هم روشن و بیّن است. مثلا آموختن زبان انگلیسی ای که به همراه گناه یقینی باشد، هیچ ضرورتی ندارند و شرع آن را برای تکاملِ ما، لازم ندانسته است، از طرفی دیگر نجات جان غیر همجنس، به خاطر امر شرع و اهمیت انقاذ جان مومن، واجب است و در تکامل انسان دخیل خواهد بود و بحث محرم و نامحرمی، در این مورد، طبق بیان شرع، لطمه به بُعدِ تکاملی نخواهد زد.


[/]

بصیر;328139 نوشت:
انتخاب خیلی از این موارد نیاز به رجوع به شرع دارد،خیلی از موارد هم نیاز به استاد و راهنمایی اهل دل دارد، برخی از آن هم روشن و بیّن است. مثلا آموختن زبان انگلیسی ای که به همراه گناه یقینی باشد، هیچ ضرورتی ندارند و شرع آن را برای تکاملِ ما، لازم ندانسته است

تشکر از شما استاد گرامی بخاطر حسن توجه و رهنمودهای ارزنده:Gol:

بطور خلاصه چیزی که بنده از این بحث متوجه شدم این است که در خصوص معیار عزلت از گناه و محیط آلوده حتی در بین علمای اخلاق نیز نظرات مختلف و متباینی وجود دارد. توضیح این که بنده با اساتید دیگری نیز مشورت کردم که نظر آنها بر خلاف نظر حضرتعالی بود. به ویژه اینکه عمل به آنچه شما فرمودید برای برخی مستلزم گوشه نشینی و فاصله گرفتن از اجتماع در حد رهبانیت است. لذا این بزرگواران عقیده داشتند قصد و نیت اولیه و سود معنوی حداکثری بر این ملاحظات ترجیح دارد و این حد از دقت و پرهیز از مقدمات حرام را خلاف عقل و شرع و حتی فطرت انسان می دانستند.

با تشکر از شما و سایر دوستان و آرزوی توفیق الهی برای همگان.:Hedye:

[="Tahoma"][="Navy"]

مؤمن;328227 نوشت:

تشکر از شما استاد گرامی بخاطر حسن توجه و رهنمودهای ارزنده:gol:

بطور خلاصه چیزی که بنده از این بحث متوجه شدم این است که در خصوص معیار عزلت از گناه و محیط آلوده حتی در بین علمای اخلاق نیز نظرات مختلف و متباینی وجود دارد. توضیح این که بنده با اساتید دیگری نیز مشورت کردم که نظر آنها بر خلاف نظر حضرتعالی بود. به ویژه اینکه عمل به آنچه شما فرمودید برای برخی مستلزم گوشه نشینی و فاصله گرفتن از اجتماع در حد رهبانیت است. لذا این بزرگواران عقیده داشتند قصد و نیت اولیه و سود معنوی حداکثری بر این ملاحظات ترجیح دارد و این حد از دقت و پرهیز از مقدمات حرام را خلاف عقل و شرع و حتی فطرت انسان می دانستند.

با تشکر از شما و سایر دوستان و آرزوی توفیق الهی برای همگان.:hedye:


با تشکر از پیگیری و دقت نظرتان
بنده هم قبلا عرض کردم و باز هم اشاره می کنم که اگر از اول منفعت کثیری را در راه داشته باشیم، خطا و گناه احتمالی، مانع عمل به خیر کثیر نخواهد شد، مگر این که یقین داشته باشیم که با علم و یقین در مسیر این خیر، به گناهانی مبتلا خواهیم شد که توجیه خوبی برای عمل به هدفمان نخواهد بود. به عبارتی دیگر هدفِ خوب، وسیله ی نامطلوب را توجیه نمی کند.[/]

پست جمعبندی:

سوال:

آیا کسی که می داند یا احتمال می دهد مقداری (هرچند کوچک) به گناه آلوده می شود نباید در جامعه یا محل کار حضور پیدا کند؟ آیا ثوابی که در ازای امرار معاش یا کمک به دیگران به دست می آورد جبران مافات را نخواهد کرد؟


پاسخ:

این طور که از سخنان بزرگان دین استفاده می شود، تا جایی که می شود، باید از محیطهایی که احتمال بروز گناه وجود دارد، اجتناب نمود، زیرا ضرری برای انسان از محیطی که احتمال آلودگی دارد، ایجاد می شود، غالبا بیشتر از سودی است که عائد انسان می گردد.
مگر اینکه ضرورتی شرعی، حضور ما را در آن محیط، ایجاد کرده باشد، که در این هنگام صرف وجود احتمال گناه، موجب ترک آن محیط، نخواهد شد. مگر این که یقین به افتادن در گناه را داشته باشیم.تا آنجا که می شود باید از جنس مخالف فاصله گرفت. این که بعضی به راحتی با این گروه در ارتباط قرار می گیرند و خود را از گناه مصون می دانند، یا آنان میل و شهوت ندارند، یا آنقدر بر اثر گناه، میل و شهوت خود را از دست داده، و بی رگ شده اند که این چیزها روی آنها تاثیر نمی گذارد.معیار و انتخاب امور، به میزان و مقدار ثواب و پاداش آنها نیست،لذا لازمه ارزشمندی یک عمل، داشتن اجر بیشتر برای آن نیست و اصلاً ما به جمع آوری و کثرت عمل، امر نشده ایم، بلکه بالعکس، مامور به انتخاب بهترین عمل هستیم، نه بیشتر ثواب و عمل. خداوند متعال در قرآن می فرماید:
الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُور.
خداوند مرگ و حیات را آفرید، تا شما را بیازماید که چه کسی بهترین عمل را انجام می دهد...
همانطور که از آیه پیداست، خداوند می فرماید: «احسن عملا» نمی فرماید: «اکثر عملا». بحث روی عمل حسن است نه عمل اکثر و ثواب بیشتر.
چه بسا عملی بسیار عالی و خوب، ذره ای بدی در مسیر، آن را آلوده و نابود کند. مثل ظرف شیری که ذره ای، آلودگی در ظرف، باغث فساد شیر و برّیدن آن شیر خواهد شد.
پس در انتخاب اعمال و رفتار، باید دقت کرد که آیا این عمل، که در مسیرِ آن، ممکن است با برخی از خطاها هم روبرو شویم، در تکاملِ شخصیِ من دخیل هست یانه، آیا من را به قرب می رساند یا نه.
انتخاب خیلی از این موارد نیاز به رجوع به شرع دارد،خیلی از موارد هم نیاز به استاد و راهنمایی اهل دل دارد، برخی از آن هم روشن و بیّن است. اگر از اول منفعت کثیری را در راه داشته باشیم، خطا و گناه احتمالی، مانع عمل به خیر کثیر نخواهد شد، مگر این که یقین داشته باشیم که با علم و یقین در مسیر این خیر، به گناهانی مبتلا خواهیم شد که توجیه خوبی برای عمل به هدفمان نخواهد بود. به عبارتی دیگر هدفِ خوب، وسیله ی نامطلوب را توجیه نمی کند.

موضوع قفل شده است