جمع بندی عزلت و دوری از گناه در جامعه امروز

تب‌های اولیه

123 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

رضاهو;315575 نوشت:
یک مطلب به ذهن حقیر در این باب رسید و آن این است که:خداوند،قطعاً وزنه ی جناب رضازاده را بر دوش یک مبتدی نمیگذارد.شما هیچ گاه،اگر در طهارت کوتاهی نکرده باشید،و یا برای کوتاهی هایتان توبه کرده باشید،با امتحانات اینچنینی روبرو نخواهید شد.این وعده ی الهی است. فقط یک بحث میماند که کم و بیش مرتبط است و به نظر حقیر بحثی است توحیدی-کلامی و بر مبنای شریف وحدت وجود که آیا با توجّه به آیه ی شریفه ی لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا و اصل رصین لا موثر فی الوجود الّا الله در حکمت متعالیه،آیا خود عَبد،با وجود عدم طهارت و توبه،قدرت بر آن را دارد که خود را در تکلیفی فوق وُسع خود قرار دهد یا خیر(که محلّ بحث ما نیست،اما بسی جای تأمّل دارد)

بنده در اینجا نیز تبحر و تسلط حضرتعالی را در این زمینه ندارم. البته از نظر شهودی برداشت متفاوتی دارم و در عین اینکه مصادیق کلام جنابعالی را به عینه دیده ام خلاف آن را نیز دیده ام. یعنی مواردی که فرد به مصیبتی فراتر از توانش مبتلا شده است و اصلاً به نظرم قانونی طبیعی است. البته فرمایش شما نیز به نظر حقیر سنتی از قوانین الهی است و ممکن است مثلاً مسجدی در یک زلزله مهیب کاملاً سالم بماند. بحث مشابهی در تاپیک دیگری نیز مطرح شده بود که بنده و دوستان از توضیح کارشناس بزرگوار جناب استاد قانع نشدیم (البته اشکال به احتمال زیاد از فهم حقیر بود). جهت اطلاع دیدگاه حقیر در سؤالات اول تا چهارم اینجا و نیز اینجا نقل شد و پاسخی هم از جناب استاد (که در این تاپیک هم دارند ما را نگاه می کنند!) در اینجا و اینجا آمد که فکر کنم بنده به علت عامی بودن اطلاعاتم زیاد متوجه نشدم چون پاسخهای استاد معمولاً روشن و سازنده هستند.
رضاهو;315575 نوشت:
مساله همینجاست.یعنی آن نقطه بحرانی که به نظر حقیر میتواند ما را به جواب برساند،اینجاست. 1.آیا میتوان اثرات نامطلوب را که حاصل نگاه های غیر اختیاری و یا سهوی است را در جهتی مورد بهره برداری مثبت در سیر الی الله قرار داد،به طوری که اثرات نامطلوب،تبدیل به اثرات مطلوب گردند؟ 2.آیا اگر فرد،با عقل و تدبیر محیطی فاسد را انتخاب کرده باشد،گرچه در انتخاب اشتباه کرده باشد،ولی مقصّر نباشد(زیرا که تلاش شایسته را در راه انتخاب عقلانی و وحیانی کرده است)،ممکن است در معرض اثرات سوء قرار گیرد؟ 3.و اگر قرار گرفت و لاجرم به گناهانی افتاد(که بر فرض مقصّر هم نبوده،زیرا مجبول بوده؛مجبول=ساخته شده در طبیعت و طبیعی . سرشته . نهاده . جبلی . مفطور. مطبوع[فرهنگ دهخدا]) آیا مورد عذاب و عقاب واقع میشود؟

1- به نظر حقیر در شرایط خاصی بله و در شرایطی خیر. هر نیرویی که با دمبل به بازوی انسان وارد می شود اگر در حد تحمل انسان باشد با استمرار باعث تقویت عضله می گردد. اما اگر بیش از حد تحمل آن باشد باعث پاره شدن عضله یا رباطها خواهد شد. تشخیص این نقطه با تجربه امکان پذیر است اما استفاده از علم مربی بدنسازی مطمئن تر است.
2- به نظر حقیر بله. قوانین طبیعی این دنیا تر و خشک نمی شناسند. اما انسان بابت این اثرات سوء ناخواسته مؤاخذه نخواهد شد (فردی که در ظاهر گمراه است اما نزد خداوند معذور و چه بسا مأجور است). لذا:
3- خیر عذاب نمی شود.
رضاهو;315575 نوشت:
سوال شما،سوال بنده نیز هست،و هدف بنده از سوال و پاسخ با دوست عزیزم،قانع کردن نیست.بلکه رسیدن به پاسخی برای خود حقیر است. اما چون در وادی عمل،این مشکلات را با این اعتقادات کمی مرتفع کرده بودم،این ها را عرضه کردم شاید راهگشای این مباحثه باشد ... بابت طولانی شدن نوشته هم عذرخواه هستم

بنده واقعاً از لطف دوستانی چون شما شرمنده ام و قطعاً بحث با بزرگوارانی مثل شما برای بنده راهگشاست (و تا همین جا نیز فکر می کنم در حد فهم اندکم خیلی از فرمایشات شما استفاده کرده ام و در هر پست شما مطلب تازه ای فراگرفتم که انشاالله توفیق عمل به آنها را نیز پیدا کنم). از خدا برای شما و سایر دوستان جزای خیر در دنیا و آخرت مسألت دارم. :Gol:

رضاهو;315637 نوشت:
مثال هایی که فرمودید کمی با سوال قبلی تان تفاوت داشت.و تفاوتش در این است که در بسیاری از این موارد،حکم شرعی نهی مطلق است.و در این موارد وظیفه ی من و شما راحت تر است.
رضاهو;315637 نوشت:
در این موارد اخیر که ذکر فرمودید،میتوانید به راحتی حکم شرعی را استفتا کنید.اما آنچه بنده از کلمات گذشته ی شما یافتم،مساله پیچیده تر از این امور است که بنده را هم بسیار به فکر واداشته است. البته به نظر میرسد دقّت عملیِ بیش از حد در این امور،ممکن است باعث وسواسِ عملی،و نتیجتاً بازماندن از امور ضروری و مفید شود.نظرم این است که در کنار این مباحثه ها و استفاده از نظرات یکدیگر و دوستان و کارشناسان،به حکم شرعی این مسایل و پاسخ مرجع بزرگوارتان در حدود فقه مقدّس قناعت کنید تا موجب آزرده شدن خاطرتان نشود

درست می فرمایید. مسأله اصلی پیچیده تر از این حرفها بود. اما در همین سؤالات که به فرمایش حضرتعالی وظیفه ما راحت تر است نیز استفتائاتی داشتم که همان ها بر ابهام بنده افزود. پاسخ آنها در مواردی کاملاً عکس فرمایش شما (یعنی توصیه به عدم ترک شرایط مطرح شده) بود چرا که مثلاً می فرمودند گناهی متوجه شما نیست و نباید به عسر و حرج بیفتید. ملاحظه می فرمایید تا چه حد ملاک ها و معیارهای ما تقریبی و غیر دقیق اند؟ (شاید هم بنده نقصی در فهم آنها دارم). همین تشخیص حدعسر و حرج برایم ابهام انگیز بود. متعاقب آن استفتائات این تاپیک را ایجاد کردم که هنوز سؤالات اصلی آن (مفهوم و مصداق روایات مطرح شده در باب عزلت و معیار تشخیص حد جواز آن) پاسخ متحدی دریافت نکرده است. به بیانی دیگر و چندباره:

در شرایط هشدار هوای تهران به مردم خصوصاً پیران و کودکان و بیماران توصیه می کنند اکیداً از منزل بیرون نیایند. این مرز هشدار در امور دینی ما کجاست؟

رضاهو;315637 نوشت:
حتّی به نداشتن نیز تعلّقی نداشته باشد.زیرا که این تعلّق هم از جنس تعلّق به دنیاست.

در این مطلب موافقم که ممکن است تعلق به نداشتن نوعی عدم تعادل روح باشد اما نمی دانم چگونه می تواند از جنس تعلق به دنیا باشد. ذهنیت بنده همواره این بوده است که:
مؤمن;315636 نوشت:
معاشرت با مردم و اشتغال به امور دنیا با هوای نفس تناسب بیشتری دارد تا فاصله گرفتن از زینت دنیا.

سپاس فراوان از توجه شما و شرمنده بابت این همه مزاحمت پی در پی برای شما بزرگوار. حق با شماست. احتمالاً باید مسؤولیت انحرافات احتمالی را بر عهده مرجع تقلیدم بیندازم تا به فرمایش شما دچار وسواس عملی نشوم (البته اگر بتوانم این نفس لوامه را ساکت کنم!).

اللهم وفقنا لما تحب و ترضی.:Gol:

با سلام خدمت دو بزرگوار مومن و رضا هوی عزیز
بحث بسیار مفید و متعالی به پیش رفت از نظرات هر دو بزرگوار تشکر می کنم...
اما کاربر عزیز مومن تطابق سبک زندگی با دستورات اولیا الله می تواند به سادگی به دست بیاید و شما نیز خود را مومن به خدا بدانید اما در برسی دقیق اینکه شما در مسیر تقرب به خدا قرار گرفته اید دچار سو تفاهم شده باشید...
شما استفتا را وارد مسئله کرده اید که به نظرم در سلوک الی الله ( جستارتا عرض می کنم که من عمل صرف به وظیفه دینی و انجام واجبات و ترک محرمات را سلوک نمی دانم ، تنها می توانم به عنوان یک مومن خوب قبول کنم نه یک سالک الی الله ) عملکرد سالک بیش از دستورات و استفتائات از یک مرجع تقلید باید کنترل شود.... هدف سالک رسیدن به قرب خداست و این مهم به سادگی به دست نمی آید...
مثالی عرض می کنم: فرض کنید می خواهید به خدا برسید و به عنوان سالک این مسیر در کنار استادی معنوی قرار می گیرید ( چرا استاد را وارد در مسئله کردم از انجا که شما نمی توانید با خواندن احادیث به تنهایی این مسیر را طی کنید) استاد در شما می بیند که شما عبد لباس پوشیدن خود شده اید و بنده ی نظر دیگران راجع به پوشش خود هستید، برایتان این آزمایش را قرار می دهد که باید لباس کهنه بپوشید و در مراسمی که همه اقوام هستند حاضر شوید؟؟؟؟؟؟!!!
در اینجا اگر شما به دفتر مرجع خودتان زنگ بزنید و استفتا کنید مرجع محترمتان لباس پوشیدن را بر شما مباح می کند و بیان می کند که لباس نو پوشیدن گناهی ندارد.... درست عرض می کند خدا شما را در قیامت به واسطه ی لباس نو پوشیدن مواخذه نمی کند اما از طرفی شما به حقیقت پرستش خدا نرسیده اید... هدف استاد شما از این ازمایش این بوده که شما از این بند رها شوید چون می خواسته برای مثال معنی این آیه یا حدیث که به جز خدا چیزی نپرستید ( یا در امر لباس و پوشاک به سادگی قناعت کنید) را در شما پیدا کند....
قضیه عزلت و در جامعه بودن نیز همین هست، قضیه پست گرفتن و نماینده مجلس شدن و غیره نیز همین هست...

[="Tahoma"][="Indigo"]بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر دوستان و برادران عزیز.و سلام ویژه خدمت برادران بزرگوارم مؤمن و مفتقر عزیز:Gol:

مفتقر;316737 نوشت:
قضیه عزلت و در جامعه بودن نیز همین هست، قضیه پست گرفتن و نماینده مجلس شدن و غیره نیز همین هست...

برادر گرامی ام اگر ممکن است کمی دیدگاهتان را به طور ویژه با این بیانی که فرمودید در مورد عزلت تبیین بفرمایید.

بنده در باب سوالات برادر بزرگوارم مؤمن عزیز کم و بیش تأمّل میکردم.اما حقیقتاً به حدّ و خطّ کشی خاصی برای این مساله دست پیدا نمیکردم.همونطور که عرض شد،خود حقیر،بنا و پیش فرض رو بر عزلت قرار داده ام،اما در مواقع ضرورت،خلاف این قاعده عمل میکنم.(البته استثنا هم وجود دارد)
برای مثال اگر یکی از اقوام زنگ بزند و بفرماید که ما تنها هستیم و بیایید امشب با هم باشیم،بنده این سوال در ذهنم پیش می آید که مگر تنهایی چه ایرادی دارد؟ چرا وقتی تنهاییم،به دنبال رهایی از تنهایی هستیم؟

یا اگر در مواردی که تنها هستم و دوستی یا آشنایی بنده را دعوت میکند و میگوید "تنها نمان و بیا پیش ما"،بنده بر خلاف تصوّر آنها،از این دعوت بسیار دلگرفته و افسرده میشوم و به دنبال بهانه ای میگردم.و این مساله را از موارد ضعف جامعه میدانم.
دستورات دینی در صله رحم و غیره همه به جای خود،اما خود رسول اکرم(ص) بسیار عزلت را برمیگزیدند.گویی اولاً:معنای صله رحم را درست نفهمیده ایم(کما اینکه خودم هم در این مساله روشن نیستم) و دوماً:حدّ و حدودش را هنوز نمیدانیم.و سوماً:به دلیل اینکه عزلت گریزی های ما تابع هوای نفس است و نه امر الهی،خیر و برکتی هم آنچنانی برایمان ندارد.شما یک پیر مردی که 70 سال نماز جماعت خوانده و 70 سال صله رحم کرده و تمام قرآن را هم با تمام قرائت های مشهور و غیر مشهور حفظ کرده را بیاورید،و 1000 دانشمند غیر مسلمان را هم که به دنبال دین حقیقی میگردند بیاورید.آیا میتواند یکی از آنها را هم مسلمان کند؟ آیا این فرد که خود فردی بسیار صالح است،آیا میتواند دین فرزندان خود را هم برایشان حفظ کند؟
گویی ما نه معنای جماعت را فهمیده ایم و نه معنای صله رحم را و نه معنای حفظ قرآن را.گویی این ها در پس این ظواهر،که قطعاً بر حقّ هم میباشند،با حفظ ظواهر و مراتب،بطونی هم نهفته است.
آیا علامه طباطبایی نفهمید صله رحم نیکوست و 15 سال ترک وطن کرد؟ آیا او نفهمید که اجر و پاداش نماز جماعت به چه میزان است که هیچ گاه امامِ نمازی نشد؟ با این حال آنها رسیدند و چشیدند،امّا ما هنوز اند خم یک کوچه ایم...

[/]

مطبی هم که در این تاپیک ما دنبالش هستیم،و خود بنده بسیار بر فهم آن برای خود اصرار دارم،درک و فهمیدن صحیح معنای عزلت است.دوستانی که فرمایشات دوست عزیزمان جناب مؤمن را دنبال کردند،حتماً به دقیق بودن و همچنین ارزشمند بودن مساله واقف شده اند.
به نظر این مساله خیلی مهم و اساسی است،چرا که کوتاهی در این امر میتواند به راحتی دین را از شخص جدا کند.و همچنین از طرف دیگر،عدم شناخت دقیق این امر،میتواند فرد را به رهبانیّت مذموم و ظلم و ستم به اهل و عیال بکشاند که خود از مهلکات است!

یک بحثی رو که همیشه بنده در مسایل به دنبالش بودم و به شما هم توصیه میکنم اون رو دنبال کنید،رسیدن به اصل و حقیقتِ مفاهیم هست.حال معنای عرضم چیست؟ بدین معنا که:
هیچ گونه افراط و تفریطی در آن معانی راه پیدا نکند.مثالی میزنم:

ما میگوییم ترک دنیا خوب است و دنیا طلبی مذموم.اما این مفهوم،افراط و تفریط برمیدارد.یعنی اگر دنیا را کم تر از یک حدّی ترک کنی،باعث ضرر اخروی میشود،و اگر در ترک آن افراط کنی و بهره کافی برای جسم مادّی و اهل و عیال از آن را طلب نکنی،باز هم ضرر اخروی کرده ای.پس به ناچار باید حدّ تعادلی برایش بیابی.
امّا اگر همین مفهوم را با بیانی دیگر تبیین کنیم،بدین شرح که "ترک دنیا امری است پسندیده،و معنایش ترک وابستگی از مشتهیّات نفسانی و دنیوی است".این معنا دیگر افراط و تفریط بر نمیدارد.یعنی هرچه بخواهی میتوانی پیش بروی.

نماز خوب است.اما اگر زیاد بخوانی،باعث ضررهای جسمانی و شاید روحانی شود.باعث بازماندن از دیگر امور و... شود.و این امری است قابل افراط و تفریط.امّا اگر نماز را طور دیگری معنا کنی،طوری که تمام این مفاسد و منافع در آن لحاظ شده باشد،دیگر قابل افراط و تفریط نخواهد بود.برای نمونه بگویی "نماز به هر میزان امری است پسندیده،و عبارت است از عبودیّت خداوند در قالب هر آنچه که برای سالک ضرورت دارد".این ضرورت یک مساله ی شخصی است و نماز را در عین اینکه امری فراتر از افراط و تفریط ها میکند،نماز را به عبارتی انعطاف پذیر میکند.شما 100 رکعت نماز خواندی و زانو درد گرفتی،حال باید استراحت کنی و عقل و شرع این استراحت را میپسندد،همین استراحت تو،خود نماز است(خوشا آنان که دائم در نمازند)

ما در مباحث اخلاقی،در صفات پسندیده،همیشه به دنبال حدّ اعتدال هستیم و میگوییم این طرف و آن طرف این نقطه،یا افراط است یا تفریط.اما عرض بنده این است که به دنبال چیزی باشیم که اصلاً متّصف به افراط و تفریط نشود.

ما در مورد عزلت هم اگر همین معنا را بیابیم،تمام مسایل حلّ میشود و دیگر لازم نیست به دنبال حدّ اعتدالِ آن باشیم.البته همین مساله است که ممکن است سالیانی زحمت و تلاش بخواهد.
اما به یک جمله از حضرت علّامه حسن زاده آملی اینجا برای تبرّک می آوریم،ان شاالله که این فرمایش نقطه عطفی برایمان در فهم حقیقتِ عزلت باشد:

بر همه مهربان باش و از همه گریزان... یعنی با همه باش و بی همه باش


یا حقّ

نقل قول:
استاد در شما می بیند که شما عبد لباس پوشیدن خود شده اید و بنده ی نظر دیگران راجع به پوشش خود هستید، برایتان این آزمایش را قرار می دهد که باید لباس کهنه بپوشید و در مراسمی که همه اقوام هستند حاضر شوید؟؟؟؟؟؟!!!
نقل قول:
دستورات دینی در صله رحم و غیره همه به جای خود،اما خود رسول اکرم(ص) بسیار عزلت را برمیگزیدند.گویی اولاً:معنای صله رحم را درست نفهمیده ایم(کما اینکه خودم هم در این مساله روشن نیستم) و دوماً:حدّ و حدودش را هنوز نمیدانیم.و سوماً:به دلیل اینکه عزلت گریزی های ما تابع هوای نفس است و نه امر الهی،خیر و برکتی هم آنچنانی برایمان ندارد.شما یک پیر مردی که 70 سال نماز جماعت خوانده و 70 سال صله رحم کرده و تمام قرآن را هم با تمام قرائت های مشهور و غیر مشهور حفظ کرده را بیاورید،و 1000 دانشمند غیر مسلمان را هم که به دنبال دین حقیقی میگردند بیاورید.آیا میتواند یکی از آنها را هم مسلمان کند؟ آیا این فرد که خود فردی بسیار صالح است،آیا میتواند دین فرزندان خود را هم برایشان حفظ کند؟
گویی ما نه معنای جماعت را فهمیده ایم و نه معنای صله رحم را و نه معنای حفظ قرآن را.گویی این ها در پس این ظواهر،که قطعاً بر حقّ هم میباشند،با حفظ ظواهر و مراتب،بطونی هم نهفته است.
آیا علامه طباطبایی نفهمید صله رحم نیکوست و 15 سال ترک وطن کرد؟ آیا او نفهمید که اجر و پاداش نماز جماعت به چه میزان است که هیچ گاه امامِ نمازی نشد؟ با این حال آنها رسیدند و چشیدند،امّا ما هنوز اند خم یک کوچه ایم...


يا موسي بن جعفر ادركني

عرض سلام
ببخشيد كه وارد بحث تخصصي شما شدم...متاسفانه از درك خيلي از مطالب ارساليتان هم به علت كم سوادي خودم عاجزم اما يك انتقاد داشتم.
احساس كردم در پستهايتان فقط شرايط فرد عزلت نشين را مد نظر داريد.
خود ايران را در نظر بگيريم.
مگر ما چند نفر امثال علامه طباطبايي داريم كه حالا بخواهند عزلت نشين شوند؟؟ در اين صورت فاتحه جامعه خوانده مي شود.تكليف تربيت و تعليم و اين حرفا چه مي شود؟
يا نه.... فرض كنيد اگر هر فرد خواستار سير و سلوك الهي بخواهد گوشه نشين شود و از ازدواج و دانشگاه و بازار و غيره دور شود؛تنهايي سير الهي را پيش بگيرد...مردان و زنان مجرد و تنها و عزلت نشين....جامعه پر ميشود از افراد لااباليو بي دين و بزك كرده و روز به روز هم تعدادشان بيشتر ميشود.
اصلا همه اينها به كنار... اطرافيان چه فكري راجع به شما مي كنند؟
شما خودت بودي از دين و مذهب يه فرد گوشه نشين و تك بعدي خوشت مي آمد و جذب ان مي شدي؟ خود شما اگر در يك مهماني ببيني يك فردي كه از قبل او را به عنوان فردي مذهبي و معتقد مي شناختي، لباس كهنه بپوشد چه تصوري از او و دينش پيدا ميكني؟ (چه ميداني دارد سير الي الله مي كند!)
آيا نظرت راجع به اسلام تغيير نمي كند؟
دوستان گرامي؛ مسئله اين است؛ چه بخواهيم و چه نخواهيم در اين جامعه و در اين شرايط تاسف بار فعلي زندگي مي كنيم.
حال در شرايط فعلي از نظر شما حضور و درخشش ما در جامعه،حضور موفق زنان محجبه پا به پاي افراد بد حجاب در عرصه علم و شغل و... بهتر است يا عزلت نشيني و سير الي الله؟
شخصا در مورد اطرافيان شاهد اين هستم كه افراد مذهبي را به شدت زير ذره بين قرار مي دهند تا به قول معروف از آنها سوتي بگيرند و گردن اسلام بيندازند.
مي گويند نماز بخوانيم و آخرش بشويم مثل فلاني در آن وضعيت.
حال به نظر شما تكليف ما زيباتر نشان دادن اسلام است و جذب مردم و يا كناره گيري از مردم و قرب الي الله؟
بالاخره ما هم گيج شديم.
يكي مي گويد لباس ساده بپوش و ميهماني برو.
يكي ميگويد لباس شيك بپوش تا بدانند اسلام دين محدوديت نيست... تا بفهمند خشك مذهب نيستي...تا جذب تو شوند.
اي بابا خودمم گيج شدم:khobam:

[="Tahoma"][="Indigo"]

niyaz;317012 نوشت:
مگر ما چند نفر امثال علامه طباطبايي داريم كه حالا بخواهند عزلت نشين شوند؟؟ در اين صورت فاتحه جامعه خوانده مي شود.تكليف تربيت و تعليم و اين حرفا چه مي شود؟

سلام خدمت دوست گرامی
فرمایش شما صحیح است و اتفاقاً ما به دنبال تبیینی صحیح از عزلت هستیم که در عین عزلت و برآوردن خواسته ی معصومین در احادیث،تمام موارد اجتماعی و خانوادگی را نیز لحاظ کنیم.به عبارتی این عزلت،به نظر حقیر نباید مانع حضور در اجتماع باشد،بلکه بزرگترین سالکان الی الله همانا پیامیر(ص) و امام علی(ع) و دیگر ائمه(ع) بوده اند و در عین حال به تمام وظایف اجتماعی نیز پایبند.

و ایشان خود را امام میخوانند و ما را مأموم.این بدان معناست که راه ایشان برای ما نیز گشوده و میسّر است و ما نیز در تمامی این حالات باید به ایشان اقتدا کنیم.ما میخواهیم عزلتی برگرفته از مقام عصمت را دنبال کنیم.آیا اگر همه مانند امام علی(ع) باشند،جامعه در ابعاد مختلف،دارای خلل و رکودی خواهد شد؟ قطعاً تصدیق میفرمایید که اینطور نیست.

در نتیجه فرمایش شما بسیار بسیار به جا و صحیح است،فقط نکته این است که ما به معنایی از عزلت دست پیدا کنیم که هیچ آسیبی در آن نهفته نباشد و به عبارتی به دور از اتّصاف به افراط و تفریط باشد.این فرمایش حضرت علّامه،مؤیّد این حقیقت است:با همه باش و بی همه باش

یا حقّ[/]

با سلام خدمت همه دوستان به خصوص رضاهوی عزیز و سرکار Niyaz

بحث بر سر این است که هدف سالک چیست؟ در مورد همان لباس ، آیا هدف سالک این است که اثبات کند اسلام دین سخت گیری نیست و می توان هر نوع لباسی پوشید؟!!!!! مومن به خدا بود و شیک پوشید و زندگی کرد؟؟؟ ( توجه کنید من مخالف خوب خوردن خوب گشتن و خوب زندگی کردن نیستم... مورد لباس رو هم در کنار یه بیماری تو نفس در نظر گرفتم اینکه بغضی ها مریض دنیا خواهی تو هر شکلش شدند....) یا هدف چشم بستن بر روی دنیا ( منظورم هر نوع خواسته ی دنیوی باشه) هست؟؟؟
در بعضی نقل ها داریم که حضرت امیر(ع) اسرار قرآن رو یاد میثم داد و از مکان کشته شدنش و طریقش یاد کرد همچنین داریم که میثم هیچ حرفی راجع به تعالیم حضرت امیر به کسی نگفت....
آیا می تونیم بگیم خوب وقتی قرار بود که یاد بگیره و کشته بشه و به کسی یاد نده چه فایده ای داشته که یاد بگیره؟؟؟؟
دلیل یادگرفتش با دلیل اون دلبری که حامل اسرار خدا شده و گوشه خونه نشسته یکی هست خواهر Niyaz....
هدفم از این حرفا تبلیغ ساده پوشی نیست، سوالم رو دوباره می پرسم شما از دین داری دنبال چی هستید؟؟
به برادر رضا هو هم در یک جمله خلاصه عرض می کنم این که حدیث داریم که اسلام دین اجتماعی هست و مقام و پستم در راه رضای خدا خوبه توجیه نمی کنه چون حدیث داریم مجاز هستیم بریم دنبال پست و مقام و منسب چون سفارش شده....
باید نگای روحمون کنیم ببینم چی برامون مضر هست ازش فرار کنیم.... اگه بهمون گفتن سلمان شدی و از اهل بیت شدی حاکم مداین شدنم با اجازه به دست آوردیم با هزار اشک و ترس و لرز روی این صندلی بشینیم...
من معتقد به فرار از هر امری که ظاهر و توجیه دینی داره اما انسان رو از خدا باز می کنه هستم.... و افتادن سالک رو تو همچین چاه هایی از خامی می دونم...

مفتقر;317777 نوشت:
باید نگای روحمون کنیم ببینم چی برامون مضر هست ازش فرار کنیم.... اگه بهمون گفتن سلمان شدی و از اهل بیت شدی حاکم مداین شدنم با اجازه به دست آوردیم با هزار اشک و ترس و لرز روی این صندلی بشینیم... من معتقد به فرار از هر امری که ظاهر و توجیه دینی داره اما انسان رو از خدا باز می کنه هستم.... و افتادن سالک رو تو همچین چاه هایی از خامی می دونم...


سلام خدمت دوستان عزیز،به ویژه برادرم مفتقر[=times new roman, serif]
[/]به نظر حقیر هم همین مطلب میرسد و اصلاً نام این [=times new roman, serif]"[/]گریز از هر آنچه بُعد آور است[=times new roman, serif]" [/]را عزلت میگذارم[=times new roman, serif].[/]اینکه علامه فرمودند باهمه باش و بی همه باش،به نظر حقیر،یکی از ابعاد این فرمایششان دلالت بر همین معنا میکند که اگر با همه هستی،این با همه بودن را برای با همه بودن مخواه[=times new roman, serif].[/]بلکه برای با خود بودن بخواه[=times new roman, serif].[/]و شاید این معنا را در ذهن تداعی کند که[=times new roman, serif]:[/]خود را به هیچ چیز مضرّ در راه کسب کمالات روحانی ات مفروش[=times new roman, serif].
[/]اگر خبرنگار و رئیس جمهور و مجلس هم شدی،با اینکه سرت بیش از پیش شلوغ است و به ظاهر با همه هستی،اما تو با خودت باش[=times new roman, serif]...[/]در عین با همه بودن،در عزلت باش[=times new roman, serif]...
[/]و به نظر حقیر،این معنا از عزلت،فوق معنای متعارف عزلت میباشد و از طرفی هیچ آسیبی به جامعه نمیزند[=times new roman, serif].[/]امّا در مورد خود سالک،مطلب همان است که برادر عزیز مفتقر فرمودند و نظر بنده هم همیشه بر همین امر بوده و هست[=times new roman, serif].
[/]ان شاالله کارشناسان عزیز هم ما رو از راهنمایی های خودشون محروم نفرمایند و دوست عزیز جناب مؤمن نیز همچنان نظراتشون رو درمان بگذارند تا بهره مند شویم[=times new roman, serif].

[/]مطلب دیگر هم که به نظر میرسد،خلطی است که عموماً در اینجا پیش می آید[=times new roman, serif].[/]برای بیان مثالی عرض میکنم[=times new roman, serif]:
[/]نماز شب بسیار عالی و دارای اجر کثیر میباشد[=times new roman, serif].[/]حال مادر شما میفرماید[=times new roman, serif]:[/]رضایت من در گرو ترک نماز شبت میباشد[=times new roman, serif].[/]حال سوال پیش می آید که[=times new roman, serif]:
[/]آیا من برای مادرم باید از کسب این کمال عالی بگذرم؟ و این منافی بیان بالای شماست که گفتید[=times new roman, serif]:"[/]خود را به هیچ چیز مضرّ برای کسب کمالات روحانی ات مفروش[=times new roman, serif]".[/]اما مساله آن است که در اینجا،سرپیچی از مادر نه تنها کسب کمالات روحی نبوده،بلکه فعلی حرام و بُعد آور میباشد[=times new roman, serif].[/]و در عین حال،پیروی از مادر،امری دارای فضیلت و قُرب آور خواهد بود[=times new roman, serif].[/]و به این صورت،هیچ منافاتی با عزلت نخواهد داشت[=times new roman, serif].

[/]با همه باش و بی همه باش[=times new roman, serif]
[/]یا حقّ

ب

نقل قول:
حث بر سر این است که هدف سالک چیست؟ در مورد همان لباس ، آیا هدف سالک این است که اثبات کند اسلام دین سخت گیری نیست و می توان هر نوع لباسی پوشید؟!!!!! مومن به خدا بود و شیک پوشید و زندگی کرد؟؟؟ ( توجه کنید من مخالف خوب خوردن خوب گشتن و خوب زندگی کردن نیستم... مورد لباس رو هم در کنار یه بیماری تو نفس در نظر گرفتم اینکه بغضی ها مریض دنیا خواهی تو هر شکلش شدند....) یا هدف چشم بستن بر روی دنیا ( منظورم هر نوع خواسته ی دنیوی باشه) هست؟؟؟

نقل قول:

باش،به نظر حقیر،یکی از ابعاد این فرمایششان دلالت بر همین معنا میکند که اگر با همه هستی،این با همه بودن را برای با همه بودن مخواه[=times new roman, serif].[/]بلکه برای با خود بودن بخواه[=times new roman, serif].[/]

يا موسي بن جعفر

عرض سلام مجدد.

من صحبتم اين هست كه شما در صحبتهاتون نقش اطرافيان رو بايد پررنگ تر در نظر بگيريد.
شايد خيلي ها علاقه مند به ساده زيستي باشند اما شرايط خانوادگي اين امكان رو به آنها نمي ده.
منم دوست دارم مثه خيلي از بزرگان لباسم رو روي ميخ آويزون كنم، روي فرش بخوابم و خيلي موارد ديگه اما تقريبا محال هست.
شما بفرماييد هدف سالك چيست؟ فرض كنيد چشم بستن بر روي دنيا باشه.... آيا ميشه بدون در نظر گرفتن اطرافيان و خانواده هر طور خواست زندگي كنه؟

جناب رضا هو.... خيلي زيبا مطرح كرديد ولي من خيلي متوجه منظورتان نشدم.
شايد اين نظر من است ولي به نظرم مطالبتان راجع به عموم مردم عملي نيست و حالت شعار گونه دارد.
يعني چي باهمه بودن را براي با خود بودن بخواه؟!!!
براي مثال شما در دانشگاه دو راه بيشتر نداري.... با همه باشي و بي خيال خدا و آخرت شوي.
يا بي همه باشي و با خود باشي و بي خيال گوشه و كنايه هاي دوستان باشي.
حالا نميشه كه با همه و با خود باشي كه.... منظورم اين هست بايد تعريف كنيد "همه" صرفا اشخاص خاصي هستند.
نميشه در خيابان با افراد بدحجاب باشي و با خود هم باشي...ميشه؟
نميشه با افراد بي دين مراوده كني و با خدا هم باشي....ميشه؟
به عقيده من اينجا دو راه بيشتر نداري: كناره گيري و عزلت از اين افراد و با خدا شدن.
با همه بودن و بي خدا شدن.

با سلام به همه دوستان از جمله برادرم رضاهوی عزیز و خواهر Niyaz

ابتدا تبریک بگم به خواهر Niyazبه این دلیل که علاقه مند به بررسی موضوعی هست که معمولا دغدغه آدم های دردکشیده هست... امیدوارم خداوند همواره شما رو برای نفس کشیدن در این هوای فکری و روحی نگه داره...
خواهر Niyazبحث راجع به یک کلمه هست : الله ... نوشتنش و بیان کردنش خیلی آسونه اما اگه به شرط گفته بشه و به شرط شنیده بشه گوینده و شنونده هر دو باید غش کنند از عظمت این نام و معنی... اما شما بهتر از هر کس دیگه می دونید که خدا کلمه غریبی هست و اگر هم روی منبری یا مجلسی یا تعریفی گفته میشه مثل همه ی کلمات باهاش برخورد میشه... آیا سزاوار هست که وقتی الله گفته میشه مثل بقیه کلمات روزمره باهاش برخورد کنیم؟؟؟
اعتقاد من این هست که ما با توجیهاتی که ساختیم از تمام فضای روحانی که رسول الله (ص) برای ما هدیه آورد فاصله گرفتیم یه شبه دین درست کردیم که شبیه دین هست اما دین نیست، هر روز هم با توجیهاتی که می سازیم از دین دور میشیم دستاورد این اختراع ما میشه یه مسیر که به خدا نخواهد رسید و تنها توهم کاذب مومن بودن و به بهشت رفتن رو برای ما ایجاد میکنه....

جسارت نکنم اما من هم در خانواده ای بزرگ شدم که اصالت رو به لباس و آرایش مو و مدل کفش و ساعت می دونند.. من هم در دانشگاه درس خوندم... من هم با همه جور آدم دوست شدم و دوست هستم اما حالا که ما باید یه سری ملاحظات رو رعایت کنیم باید قید خدا رو بزنیم؟؟؟

Niyaz;317922 نوشت:


شما بفرماييد هدف سالك چيست؟ فرض كنيد چشم بستن بر روي دنيا باشه.... آيا ميشه بدون در نظر گرفتن اطرافيان و خانواده هر طور خواست زندگي كنه؟

جناب رضا هو.... خيلي زيبا مطرح كرديد ولي من خيلي متوجه منظورتان نشدم.
شايد اين نظر من است ولي به نظرم مطالبتان راجع به عموم مردم عملي نيست و حالت شعار گونه دارد.


به نظرتون با در نظر گرفتن اطرافیان و خانواده می تونیم راهی به سمت خدا هم ایجاد کنیم اون وسط؟؟؟؟

من اعتقاد ندارم که آدم کامل بنای ناسازگاری قرار بده اما به نظرم آدم خودش رو مفت و مجانی هم دست دوست و آشنا نده... همان مثالی که رضاهوی عزیز زدند مثال قشنگی است اما با کمی تغییر مثلا فرض کنید مادرم از من درخواست شرکت در مراسم جشن تولد دخترخاله یا دختر عمه داره....
به نظرم نه باید با دعوا و بحث آدم همه رو متهم به کفر کنه و عدم شرکت رو اعلام کنه نه به مادر بگه چون حکم شما هست اطاعت می کنم و بیاد وسط مجلس رقص و آواز بشینه
بنده خودم بارها در یک همچین مخمصه ای گیر افتادم اما نه اطاعت محض کردم که دینم به باد بره نه دل مادرم رو شکوندم که باز خدا رو خوش نیاد با توضیح یا توجیه یا کلک یا ... جوری که دل مادرم نشکنه قید مهمونی عروسی و .... رو زدم به نظرم شما باید راهش رو یاد بگیرید نه اینکه بگید یا باید آدم خدا بخواد قید همه رو بزنه یا خدا رو ول کنه بچسبه به همه...

اون قسمتم که به فرمایش برادرم رضا هو گفتید شعار گونه هست من جسارت می کنم به نیابت از ایشون بیان می کنم
شما باید آدم هایی رو ببینید که از خانواده های غیر مذهبی هستند و از هر بنده ای به خدا نزدیک تر شدند بعدا تجدید نظر می کنید...
با تشکر

مفتقر;318026 نوشت:
اما حالا که ما باید یه سری ملاحظات رو رعایت کنیم باید قید خدا رو بزنیم؟؟؟

ملاحظات!!! نميدونم شايد من به خودم خيلي سخت ميگيرم اما براي من اين مسائل يه سري ملاحظات نيستند.
من اگر بخوام واقعا اين طور كه ميگين با خدا بشم بايد قيد تمامي مهماني ها، تولدها، عروسي ها و ... رو بزنم. شايد براي شما به خاطر جنسيتتون راحت باشه اما مطمئن باشيد براي يه دختر امكانش نيست. حالا اين فقط يه مورد از همش بود. در خيلي از مسائل مثل رشته تحصيلي و ازدواج، فرزندان مجبورند اول ملاحظه خانواده رو بكنند و بعد ملاحظه اعتقادات خودشون رو.
مفتقر;318026 نوشت:
ما با توجیهاتی که ساختیم از تمام فضای روحانی که رسول الله (ص) برای ما هدیه آورد فاصله گرفتیم یه شبه دین درست کردیم که شبیه دین هست اما دین نیست، هر روز هم با توجیهاتی که می سازیم از دین دور میشیم دستاورد این اختراع ما میشه یه مسیر که به خدا نخواهد رسید و تنها توهم کاذب مومن بودن و به بهشت رفتن رو برای ما ایجاد میکنه....

ببخشيد دقيقا متوجه منظورتون نشدم.... كدوم توجيهات منظورتون هست؟
من كه تا به حال مومن توهمي نشنيده بودم!!؟
مفتقر;318026 نوشت:
شما باید آدم هایی رو ببینید که از خانواده های غیر مذهبی هستند و از هر بنده ای به خدا نزدیک تر شدند بعدا تجدید نظر می کنید...

در اين بحث هيچ شكي نيست....حرف اينه كه اين افراد بالاخره بي خيال يه سري چيزها شدند....نشدند؟ دچار عزلت براي دوري از گناه شدند.... نشدند؟

[="Tahoma"][="Indigo"]

niyaz;318044 نوشت:
من اگر بخوام واقعا اين طور كه ميگين با خدا بشم بايد قيد تمامي مهماني ها، تولدها، عروسي ها و ... رو بزنم. شايد براي شما به خاطر جنسيتتون راحت باشه اما مطمئن باشيد براي يه دختر امكانش نيست. حالا اين فقط يه مورد از همش بود. در خيلي از مسائل مثل رشته تحصيلي و ازدواج، فرزندان مجبورند اول ملاحظه خانواده رو بكنند و بعد ملاحظه اعتقادات خودشون رو.

سلام خدمت دوستان عزیز
بنده فکر میکنم گره ی مطلب اینجاست.اگر موافق باشید درباب این قسمت صحبت کنیم تا به نتیجه برسیم.سوال:آیا دین و آیین مقدّم بر خانواده و اجتماع و رسوم است و یا خانواده و اجتماع،مقدّم بر دین...
اگر موافق هستید موافقت خود را اعلام بفرمایید و یکی از بزرگواران شروع بفرمایند،ان شاالله

[/]

[="navy"] اين چه دينيه كه اول ملاحظه ي همه رو بكني بعد ملاحظه ي خدا!!!
در اين صورت بجاي الله اكبر نعوذ بالله بگيم الله اخر ....
اگر بگيم زندگي ديني نميشه كه توهين مستقيم به خداونده !
چون خداوند عليم و حكيم است و دين اسلام براي تمام دوران است ! پس نميشود در انجام دستورات دين وجود نداره!
درباره ي ازدواج و رشته هم اگر بگيد بنا به كدام دستور فرزندان مجبورند اطاعت كنند ممنون ميشم!

كل عالم مخالف دين شوند باز هم دين و دستوراتش چه با عقل ما قابل فهم باشد چه نباشد مقدم بر همه ي امور است! ترك همه ي مهماني ها و....كه چيزي نيست! خدارو شكر هنوز مجبور نشديم از ترس دشمن مثل اصحاب كهف به غار بريم! پس حفظ خودمون در اولويته و بعد از اون بايد متوجه وظيفه ي امر به معروف و نهي از منكر باشيم ![/]

مفتقر;316737 نوشت:
شما استفتا را وارد مسئله کرده اید که به نظرم در سلوک الی الله ( جستارتا عرض می کنم که من عمل صرف به وظیفه دینی و انجام واجبات و ترک محرمات را سلوک نمی دانم ، تنها می توانم به عنوان یک مومن خوب قبول کنم نه یک سالک الی الله ) عملکرد سالک بیش از دستورات و استفتائات از یک مرجع تقلید باید کنترل شود.... هدف سالک رسیدن به قرب خداست و این مهم به سادگی به دست نمی آید...

با سلام به شما جناب مفتقر و سایر دوستان عزیز.:Gol:

البته استفتاء را بنده وارد صورت سؤال نکردم. اما از طرح آن توسط جناب رضاهو استقبال کردم به یک دلیل: اینکه عرض کنم گاهی انسان قرب الهی را هدف خود قرار می دهد در حالی که وظیفه دقیق دینی و عبودی خود را در مورد کلی ترین مسائل زندگیش نمی داند و این یکی از روش های نفوذ و تسلط شیطان است.

چنان که مستحضرید بر اساس روایتی از امام باقر (ع) که در ذیل آیه هفدهم سوره مبارکه اعراف آمده است ابلیس از چهار سمت بر انسان هجوم می آورد که یک سمت آن (سمت راست) از راه دین و مسائل معنوی است. چه بسا همین معنا مقصود بوده است که پیامبر اسلام (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: یا علی! هنگامی که مردم به دنبال فضائل اند تو دنبال فرائض باش!

مفتقر;316737 نوشت:
چرا استاد را وارد در مسئله کردم از انجا که شما نمی توانید با خواندن احادیث به تنهایی این مسیر را طی کنید

به نظر حقیر بحث ضرورت کسب فیض از استاد معنوی مورد اعتماد (اگر منظور شما کسب فیض حضوری باشد) کمی تأمل برانگیز است چرا که ارتقای معنوی را مسأله ای خصوصی می سازد که همگان به آن دسترسی ندارند. اما اگر منظور شما از استاد معنوی استفاده از علم علمای حدیث و راسخان در علم (به طور عام) باشد کاملاً قابل پذیرش است.

مفتقر;316737 نوشت:
در اینجا اگر شما به دفتر مرجع خودتان زنگ بزنید و استفتا کنید مرجع محترمتان لباس پوشیدن را بر شما مباح می کند و بیان می کند که لباس نو پوشیدن گناهی ندارد.... درست عرض می کند خدا شما را در قیامت به واسطه ی لباس نو پوشیدن مواخذه نمی کند اما از طرفی شما به حقیقت پرستش خدا نرسیده اید...

از کجا معلوم که استاد ما روش مناسبی را انتخاب کرده است؟ از کجا معلوم که دستور استاد معنوی از جنس افراط و تفریط نباشد؟
البته شما به درستی می فرمایید که برای رسیدن به مراتب بالا باید بیشتر تلاش کرد. اما همان طور که جناب رضاهو فرمودند خیلی باید مراقب باشیم که تعادل از بین نرود.
قرآن کریم به عنوان معیار مهمی به ما می گوید: فاستقم کما امرت.
هر استقامتی و هر ریاضتی مطلوب نیست. به قول استاد علی صفائی حائری در کتاب صراط:

«تو همان طور که دستور داری پایداری کن. پایداری تو باید به اندازه مأموریت تو باشد، نه بیشتر نه کمتر، که هر دو طرف، خروج از مرز عبودیت است و اسارت هوس های نهفته و پنهان.
و همین است که رسول می گوید که سوره هود مرا پیر کرد، چون تنها استقامت را نمی خواهند، که استقامت باید به اندازه مأموریت و مطابق دستور باشد. تنها حرکت را نمی خواهند، حرکتی را می خواهند که کنترل شده و مهار باشد. عبادت را نمی خواهند که عبودیت را خواستارند.»

خطر دیگر همان است که در پست قبلی در مورد شناخت جایگاه وظایف و اولویت سنجی آنها عرض شد. همان طور که می دانیم بر اساس روایتی از امام صادق (ع) سه مرتبه برای تقوا قائل اند:
1- تقوای عام که شامل ترک محرمات و گناهان است.
2- تقوای خاص که تقوای من الله است که خودداری از تمام شبهات است.
3- تقوای خاص الخاص که تقوای باالله فی الله است و عبارت است از ترک حلال برای قرب الهی.

شاید عمل به استفتا تقوای عام باشد که هنوز با بالاترین مراتب عبودیت فاصله دارد. اما به نظر بنده در جامعه امروز گرفتاری اصلی و خطر فراگیر در همین مرحله است و مای نوعی هنوز با مراحل بعدی فاصله داریم. کمتر کسی آن هم پس از مراحل طولانی به مراتب بعدی تقوا می رسد و چه بسا بر اثر فریب شیطان خیال کند به چنین مراتبی رسیده است در حالی که مرحله اصلی و قبلی را وانهاده است!

مفتقر;317777 نوشت:
من معتقد به فرار از هر امری که ظاهر و توجیه دینی داره اما انسان رو از خدا باز می کنه هستم.... و افتادن سالک رو تو همچین چاه هایی از خامی می دونم...

عرض بنده هم دقیقاً همین است که شما به خوبی اشاره فرمودید. در این تاپیک به دنبال معیاری برای این تشخیص بودم.

باز به قول استاد صفائی حائری:

«هنگامی که به کشف و شهودی می رسیم، به تسخیر و قدرتی می رسیم، به صنعت و دانشی می رسیم، آنچنانیم که نگو و خیال می کنیم که رسیده ایم و به حق راه یافته ایم، در حالی که نه فقه و اصول، نه تفسیر و نه کلام، نه حکمت و نه اشراق و نه عرفان و نه سلوک، هیچکدام ما را نمی رسانند. آنچه ما را می رساند عبودیت است و اطاعت است.
اطاعت هم امر می خواهد. تا دستوری نباشد، امتثالی نیست، اطاعتی نیست.
امر او هم از میان کارها به آن کاری تعلق می گیرد که مهم ترین است. در هر لحظه بیش از یک امر نیست و این امر به آن کاری تعلق گرفته که اهمیت بیشتری دارد. ...»

[="Tahoma"][="Indigo"]سلام خدمت دوستان بزرگوار

مؤمن;318564 نوشت:
هنگامی که به کشف و شهودی می رسیم، به تسخیر و قدرتی می رسیم، به صنعت و دانشی می رسیم، آنچنانیم که نگو و خیال می کنیم که رسیده ایم و به حق راه یافته ایم، در حالی که نه فقه و اصول، نه تفسیر و نه کلام، نه حکمت و نه اشراق و نه عرفان و نه سلوک، هیچکدام ما را نمی رسانند. آنچه ما را می رساند عبودیت است و اطاعت است.

به نظر حقیر،این فرمایش این بزرگوار،به هیچ عنوان دلالت بر ردّ سیر و سلوک و فقه و اصول و تفسیر و... نمیکند.بلکه اصل را چیز دیگری میدانند که همان عبودیت است.و بلکه به نظر میرسد نظر ایشان در ردّ سلوک و فقه و تفسیرِ بدون عبودیّت است،که البته نه نظر حقیر این است و نه دوستانی دیگری مثل جناب مفتقر که تا حدودی با نگاهشان آشنایی دارم.
بلکه بحث بر سرِ فراتر از عبودیّت است،که البته آن هم عبودیّت نامیده میشود.امّا عبودیّتی شدید تر،عبودیّتی شریف تر و زلال تر.

این هم که بنده پیشنهاد استفتاء دادم،خدای ناکرده در ردّ مراتب بالاتر نبود.بلکه فقط برای پرهیز از آشفتگی خود و دوستانم به واسطه ی وسواس عملی بود.
البته باز هم تاکید میکنم که سوال دوست خوبم جناب مؤمن عزیز،در شناخت حدودِ این عزلت و مرزهای اجتناب از اجتماع بود(اگر برداشتم اشتباه بود بفرمایید) که البته بحث گسترده تری را دنبال کردیم.
یا حقّ:Gol:
[/]

جمع بندی های خود را اعلام بفرمایید::Gol:

[SPOILER]بنده تصمیم داشتم از یکی از کارشناسان دعوت کنم تا در این زمینه راهنمایی بفرمایند.اما حقیقتاً رویم نشد.چرا که اصل مطلب در 3-4 صفحه ی آخر بحث شده و مطالعه اش برای ایشان قطعاً وقت گیر است.پیشنهادی داشتم.
دوستان عزیز،جناب مؤمن و مفتقر و دیگر دوستانی که مایل به شرکت در بحث هستند،نظر خود و سوالات در ذهنشان را فقط و فقط در یک پست،به صورت کامل و شفّاف مکتوب بفرمایند،تا جمعاً به تعداد اشخاص حاضر در گفتگو،نوشته داشته باشیم.آنوقت از یکی از کارشناسان دعوت میکنیم که تشریف بیاورند و ضمن مطالعه ی دقیق نوشته و نظرات و شبهات دوستان در همین پست های اخیر(که شامل تمام دیدگاه ها و پرسش های ایشان میباشد) برای حقیر و دوستان رفع ابهام بفرمایند.
اگر دوستان موافقند ان شاالله هرچه زود تر،نوشته ی خود را به پیام خصوصی جناب مومن ارسال بفرمایند(با هر فونت و رنگی که تمایل دارند در اینجا قرار گیرد) تا ایشان همه ی نظرات رو در یک روز در همین تاپیک و یا تاپیکی مجزّا قرار دهند که بین پست ها فاصله ایجاد نگردد
(البته اگر جناب مومن موافق باشند،و اگر باعث زحمت ایشان باشد،بنده با کمال میل این مسئولیت را خواهم پذیرفت)
یا حقّ:Gol:
[/SPOILER]

رضاهو;318132 نوشت:
سوال:آیا دین و آیین مقدّم بر خانواده و اجتماع و رسوم است و یا خانواده و اجتماع،مقدّم بر دین...

ضمن تشکر از دوست وارسته جناب رضاهو

به نظرم پاسخ این سؤال روشن است (حداقل در تئوری): دین اصل است و آداب و رسوم و تناسبات اجتماعی و حتی در سوی مقابل، درونگرایی و تنهایی، همه با سنگ محک دین سنجیده می شوند.

نکته مبهم در این تاپیک معیار و خط کشی برای تشخیص امر الهی برای تنظیم مناسبات اجتماعی بود. این تنظیم در حد پیشرفته و عرفانی آن به تعبیر حضرتعالی از عزلت نزدیک است که فرمودید «با همه باش و بی همه باش» که به نظر حقیر کمی انتزاعی بیان شده است و شاید تعبیر ملموس تر برای امثال بنده که فهم و کمالات بالای شما را نداریم این باشد: «من در میان جمع و دلم جای دیگر است». اما همین تعبیر قابل فهم برای ذهن کوتاه بنده هنوز قابل استفاده نیست. لذا در پست های قبلی پس از تعریف نسبتاً فراگیری برای عزلت (دوری از گناه) مطرح شد که گاهی یا اغلب یا معمولاً این عزلت مستلزم انزوای فیزیکی هم هست. دنبال معیاری برای تشخیص موضع این مطلب بودم چرا که دین و آیین بر عزلت نابجا نیز مقدم است! که متأسفانه هنوز آن را نیافته ام.

از بحث شهید مطهری در کتاب انسان کامل و سایر کتب معرفتی بر می آید که اولین گام در سیر تکاملی در خلوت و سکوت و تفکر طی می شود. ایشان با اشاره به چهار سفر معرفتی در سیر تکاملی انسان فرموده اند:

«ديگر بهتر از اين نمی شود سخن گفت. [اولين سفر] سفر انسان به سوی خداست، تا انسان از خدا جداست همه حرفها پوچ است. وقتی كه به ذكر خدا رسید و خدا را شناخت و خودش را به خدا نزدیک احساس كرد و خدا را با خود احساس كرد، همراه خدا به سوی خلق خدا بازمی گردد. چنین انسانی برای نجات خلق خدا، در میان خلق خدا حركت می كند و برای حركت دادن خلق خدا و نزدیک ساختن آنان به خدا [كوشش می كند]. اگر بگوئیم كه سفر انسان از خلق است به سوی خدا، و همانجا می ماند، انسان را نشناخته ایم و اگر بگوئیم انسان بدون اینكه خودش به سوی خدا حركت كند، بايد به سوی انسانها برود مثل مكتبهای مادی انسانی امروز، برای نجات انسانها هیچ كاری از او ساخته نیست و دروغ مطلق است. كسانی توانسته اند انسانها را نجات دهند كه اول، خودشان نجات پیدا كرده اند.»


آیا معیار برای ترک عزلت و اختلاط با مردم احساس نزدیکی به خداست؟ یا معیار ایمنی از کبائر است؟ یا تکرار نشدن صغائر است؟ یا احساس ایمنی نسبی از هر گونه لغزش و معصیتی است؟ یا حتی فتوای مراجع است؟ یا شاخص دیگری مطرح است؟ مثلاً کم شدن رؤیاهای صادقه است؟ یا تفاوت سبک زندگی با زندگی اولیای الهی است؟ مثلاً اینکه فکر کنیم اگر حضرت عباس (ع) بجای ما بودند آیا به این جشنواره فیلم و موسیقی فجر می رفتند؟ آیا حضرت علی اکبر (ع) در دانشگاه های اسلامی ما تحصیل می کردند؟ آیا تلویزیون ما را نگاه می کردند؟ آیا در بانک های اسلامی ما سرمایه گذاری می کردند؟
آیا مثل ما لباس می پوشیدند؟ آیا این معیار تشخیص مناسبی است؟ یا قیاس مع الفارق است؟ یا معیار دیگری وجود دارد؟

بنده خدا1;313639 نوشت:
این موضوع شده دغدغه این روزهای من...! از یه طرف بیرون رفتن توی این فضای بد واقعا سخته به دلایلی که خودتونم میدونید...
بنده خدا1;313639 نوشت:
به نظر من بهتر اینه که آدم بشینه خونه و از جامعه پر از گناه و فساد فاصله بگیره و به فکر پاکی خودش باشه چونکه اون دنیا ما فقط مسئول پاکی یا ناپاکی خودمون هستیم نه یه عده لجوج فاسد گناهکار که میخوان ویروس گناه رو به هر طریقی به همه انتشار بدن. البته این فقط نظر شخصی منه...
علی_;313703 نوشت:
داشنگاه رو چه کنیم؟ اونجا که مجبوریه، نمیشه سرتو بالا بگیری، دوستان به نظرتون تو این مورد چطور رفتار کنیم؟
Niyaz;317922 نوشت:
نميشه در خيابان با افراد بدحجاب باشي و با خود هم باشي...ميشه؟ نميشه با افراد بي دين مراوده كني و با خدا هم باشي....ميشه؟ به عقيده من اينجا دو راه بيشتر نداري: كناره گيري و عزلت از اين افراد و با خدا شدن. با همه بودن و بي خدا شدن.
شيعه ي ياس;318172 نوشت:
كل عالم مخالف دين شوند باز هم دين و دستوراتش چه با عقل ما قابل فهم باشد چه نباشد مقدم بر همه ي امور است! ترك همه ي مهماني ها و....كه چيزي نيست! خدارو شكر هنوز مجبور نشديم از ترس دشمن مثل اصحاب كهف به غار بريم! پس حفظ خودمون در اولويته و بعد از اون بايد متوجه وظيفه ي امر به معروف و نهي از منكر باشيم !

با سلام خدمت دوستان گرامی و تشکر از همه سروران و دوستان ارجمند به خاطر مشارکت در بحث.:Gol:

تمام این موارد به سؤال اصلی این تاپیک اشاره می کنند که ظاهراً وابسته به اشخاص است و به فرمایش جناب حامد و جناب رضاهو نسبی است. بنده در عمل با نظرات بالا همسو و هم سخنم. اما نظر و بحث برخی دوستان فرهیخته در پست های قبلی نشان داد که ظاهراً برای افراد خاص، این اجتماع تضاد امری روزمره است که به احتمال زیاد این دوستان در اثر ممارست و تزکیه نفس به مراحل بالایی از معرفت قلبی و ملکات اخلاقی دست یافته اند که دغدغه ای در این مسائل روزمره ندارند و سطح مراقبت آنها از بنده و شما بسیاربالاتر و عمیق تر است. لذا تزاحم ممتنعی بین مسائل متناقض در ذهن ما نمی بینند. نمونه این مطلب در فرمایش زیر مشاهده می شود که البته متین است اما ظاهراً برای همه و در مراحل اولیه ممکن و قابل درک نیست.

مفتقر;318026 نوشت:
بنده خودم بارها در یک همچین مخمصه ای گیر افتادم اما نه اطاعت محض کردم که دینم به باد بره نه دل مادرم رو شکوندم که باز خدا رو خوش نیاد با توضیح یا توجیه یا کلک یا ... جوری که دل مادرم نشکنه قید مهمونی عروسی و .... رو زدم به نظرم شما باید راهش رو یاد بگیرید نه اینکه بگید یا باید آدم خدا بخواد قید همه رو بزنه یا خدا رو ول کنه بچسبه به همه...

Niyaz;318044 نوشت:
ملاحظات!!! نميدونم شايد من به خودم خيلي سخت ميگيرم اما براي من اين مسائل يه سري ملاحظات نيستند. من اگر بخوام واقعا اين طور كه ميگين با خدا بشم بايد قيد تمامي مهماني ها، تولدها، عروسي ها و ... رو بزنم. شايد براي شما به خاطر جنسيتتون راحت باشه اما مطمئن باشيد براي يه دختر امكانش نيست. حالا اين فقط يه مورد از همش بود.

بله شاید هم نوعی سخت گیری باشد. شاید هم ترجیح آخرت بر دنیای خود و دیگران باشد.

مؤمن;318710 نوشت:
به احتمال زیاد این دوستان در اثر ممارست و تزکیه نفس به مراحل بالایی از معرفت قلبی و ملکات اخلاقی دست یافته اند که دغدغه ای در این مسائل روزمره ندارند و سطح مراقبت آنها از بنده و شما بسیاربالاتر و عمیق تر است. لذا تزاحم ممتنعی بین مسائل متناقض در ذهن ما نمی بینند. نمونه این مطلب در فرمایش زیر مشاهده می شود که البته متین است اما ظاهراً برای همه و در مراحل اولیه ممکن و قابل درک نیست.

در اين صورت براي بنده قابل درك نيست چون من در همان مراحل اوليه گير كرده ام و دوستان در مراحل بالا هستند. پس بحث ما بي نتيجه خواهد بود.

با تشكر از تاپيك جالبتان:Gol:

مؤمن;318564 نوشت:
هیچکدام ما را نمی رسانند. آنچه ما را می رساند عبودیت است و اطاعت است. اطاعت هم امر می خواهد. تا دستوری نباشد، امتثالی نیست، اطاعتی نیست.

با سلام خدمت برادرم
از کجا می دونید اون عبودیتی که دارید خالص شده؟؟؟ (من اصالت رو به دیدن خواب خوب نمی دونم)، بحث من و شما سر کلمات نیست سر مصداق هست... منظورمن از طرح این مطلب این بود که شما اگر فکر می کنید با خوندن کتاب حدیث و اعمال احادیث( اینکه یک حدیث در مورد عزلت مثلا بیان شده) صرف اینکه نماز های روزانه رو می خونید و احادیث رو عمل می کنید ( بر اساس قیاسات ذهنی) شما این رو عبودیت می دونید؟؟ مصداق عبودیت انجام فرایض هست؟ به هر نیت و قصدی که باشه؟؟
نه فقط برای عزلت برای مثلا صله رحم، برای اطاعت از پدر و مادر حتی برای ازدواج .....
مثلا حدیث داریم که ازدواج سنت پیامبر هست نتیجه بگیریم که هر کس ازدواج می کنه تبدیل به
پیامبر میشه؟؟؟
من به طور کلی بیان کردم که شما نه فقط در مورد عزلت در مورد کل سفر معنوی نیاز به معیاری برای رد و
پذیرش دارید...
استاد معنوی هم از حدیث مومن مرات مومن هست می تونه پذیرفته بشه.... این کلمه نباید برای شما ترس ایجاد کنه که آیه ای راجع به داشتن استاد نازل نشده ... آیا شما نیاز به دوستی ندارید که ایراداتون که قابل دیدن از سمت خودتون نیست رو بیان کنه؟؟؟

مؤمن;318562 نوشت:
چه بسا بر اثر فریب شیطان خیال کند به چنین مراتبی رسیده است در حالی که مرحله اصلی و قبلی را وانهاده است

مراحل و مقدماتشون و ... رو من در یک کلمه خلاصه می کنم از معنویت چی تو دستتون هست ؟ دقیقا بحث این هست که نمی شه حدیث خوند بهش عمل کرد بدون داشتن معیار....
راجع به عزلت باشه یا ازدواج یا عمل به دستور پدر مادر....

[="Tahoma"][="Indigo"]

niyaz;318743 نوشت:
در اين صورت براي بنده قابل درك نيست چون من در همان مراحل اوليه گير كرده ام و دوستان در مراحل بالا هستند. پس بحث ما بي نتيجه خواهد بود. با تشكر از تاپيك جالبتان

خوب چه ایرادی به مساله وارد است؟ شما هم نظرتان را بنویسید.اتفاقاً در همین گفتگو ها بسیاری قدم ها و مراحل طی میشود.به هیچ وجه نوشتن برای دوستان را بی نتیجه نپندارید.نظراتتان را به ضمیمه ی شبهات و پرسش هایتان بنویسید.اگر فکر میکنید دلیل و تاییدی هم از سوی دین می یابید اشاره کنید،حتماً راهگشا خواهد بود.

[/]

مؤمن;318710 نوشت:

با سلام خدمت دوستان گرامی و تشکر از همه سروران و دوستان ارجمند به خاطر مشارکت در بحث.:gol:

تمام این موارد به سؤال اصلی این تاپیک اشاره می کنند که ظاهراً وابسته به اشخاص است و به فرمایش جناب حامد و جناب رضاهو نسبی است. بنده در عمل با نظرات بالا همسو و هم سخنم. اما نظر و بحث برخی دوستان فرهیخته در پست های قبلی نشان داد که ظاهراً برای افراد خاص، این اجتماع تضاد امری روزمره است که به احتمال زیاد این دوستان در اثر ممارست و تزکیه نفس به مراحل بالایی از معرفت قلبی و ملکات اخلاقی دست یافته اند که دغدغه ای در این مسائل روزمره ندارند و سطح مراقبت آنها از بنده و شما بسیاربالاتر و عمیق تر است. لذا تزاحم ممتنعی بین مسائل متناقض در ذهن ما نمی بینند. نمونه این مطلب در فرمایش زیر مشاهده می شود که البته متین است اما ظاهراً برای همه و در مراحل اولیه ممکن و قابل درک نیست.

بله شاید هم نوعی سخت گیری باشد. شاید هم ترجیح آخرت بر دنیای خود و دیگران باشد.

جناب مومن شما لطف داريد . اما اين خيلي حرف بديه كه ما در درجات بالا هستيم و ديگران...
به نظر شما خوبه كه علما به ما بگويند برويد شما پايين تر از ماييد !
اتفاقا ما هم در زندگي خيلي اشتباه داريم و با اكثر اقشار جامعه در ارتباطيم اما با مشورت با دوستان اگاه تر و درد دل با انان سعي در رفع مشكل مي كنيم!
به نظرم دوستاني كه نظر مخالف با ما دارند مخالفتشان ظاهريست بلكه صرفا يك گلايه از وضع جامعه است با اين گونه بيان وخامت اطرافيان خودشون را اشكار مي كنند ! مسئله ي كه ما هم به اون مبتلا هستيم و با مشورت و همياري حل مي شود نه با طرد كردن.

سلام
به نظر بنده با توجه به این شرایط آدم باید فعالیت و کارهای خودش رو انجام بده.منظور در جامعه امروزی.
اول اینه به قول وستان مذهبی ها فقط خونه نشینن.
دوم اینکه بالاخره این جماعت و ما به الگو نیازمندیم و بالاخره باید به نحوی تبلیغ صورت بگیره و امرو نهی هم در کنارش باشه.
سوم هم اینکه ارهای خود فرد در این صورت لنگ می مونه.
چهارم هم اینکه در دینمون به اجتماعی بودن سفارش شده.و باید در همه حال از وضع دنیا و کشور و جامعه و شهر باخبر باشیم.
ولی همه ی اینها به شرطی به نظر من می تونه اتفاق بیفته که آدم سفت خودش رو بچسبه که باد گناه نبردش.
و جاهایی رو که احتمال می دیم ممکنه ارتکاب به گناه اونجا زیاد باشه نریم.مکان هایی مثل کافی شاپ های ناسالم یا پاساژ و بازارهای غرب زده و ...
آرزوی سلامتی و سعادتمندی برای همه.

Niyaz;318743 نوشت:
در اين صورت براي بنده قابل درك نيست چون من در همان مراحل اوليه گير كرده ام و دوستان در مراحل بالا هستند. پس بحث ما بي نتيجه خواهد بود.

بله با شما موافقم.
مفتقر;318746 نوشت:
از کجا می دونید اون عبودیتی که دارید خالص شده؟

نمی دونم. اینجا به دنبال معیار تشخیصش هستم.
مفتقر;318746 نوشت:
آیا شما نیاز به دوستی ندارید که ایراداتون که قابل دیدن از سمت خودتون نیست رو بیان کنه؟

بنده هم مثل هر انسانی به تذکر نیاز دارم. اما بحث استاد متفاوته. اگه دوستی باشه که بدونم حرفش مطابق معیار امر و نهی الهی هست حرفشبرام ارزشمنده. اما اگه مثل خودم گیج و جاهل باشه صحبت و انتقادش می تونه برگرفته از اوهام و هوای نفسش باشه و آدمو (بر اساس تجربه قبلی) حتی عقب بندازه که اینطوری آدم همچین دوستی نداشته باشه بهتره.
موفق باشید.:Gol:

مؤمن;318810 نوشت:
اما اگه مثل خودم گیج و جاهل باشه صحبت و انتقادش می تونه برگرفته از اوهام و هوای نفسش باشه و آدمو (بر اساس تجربه قبلی) حتی عقب بندازه که اینطوری آدم همچین دوستی نداشته باشه بهتره.

برادر به یک همچین ادمی( با این تعریفی که گفتی) لفظ استاد یا دوست می چسبه؟؟ جسارت می کنم خدمتتون عرض کنم که به نظرم ذهنتون خیلی از حرف پر هست... قدری سکوت و سکون قدری تامل...

مفتقر;319214 نوشت:
برادر به یک همچین ادمی( با این تعریفی که گفتی) لفظ استاد یا دوست می چسبه؟؟ جسارت می کنم خدمتتون عرض کنم که به نظرم ذهنتون خیلی از حرف پر هست... قدری سکوت و سکون قدری تامل...

بله اکثر دوستان امروزی از همین جنس اند. شاید نه به این غلظت ولی چیزی تو همین مایه ها.
به هر حال دعا می کنم خدا به حق زینب کبری (س) چوپان این گله راه گم کرده رو هر چه زودتر برسونه که مدت هاست نه سگ گله ای داره که به امر چوپانش گله رو به راه مستقیم هدایت کنه و نه بزهای جلودار راه بازگشت به منزل رو بلدن.
الهی آمین.:Doaa:

[="navy"]فكر مي كنم بهترين راه براي حفظ ايمان همراه با حضور در جامعه رعايتچند نكته ي زير است.
1. خط قرمز هاي دين را بشناسيم و رعايت كنيم!
2. شارژ و ذخاير معنوي داشته باشيم و بر اين امر مداومت بورزيم! براي اين منظور نماز شب بر رسول الله صلي الله عليه و اله الطاهرين واجب بود.
3.اطلاعات جامع از دين ما را محكم مي كند براي حضور در جامعه ي سست ايمان
4. حتما با افراد همراه و مومن دوست شويد.
5. رابطه ي خود را با قشر روحاني حفظ كنيد.
.6و... ( شما بفرماييد.)
.در اين صورت حضور در جامعه نه تنها شما را سست نمي كند بلكه بر علم و حكمت و معرفت شما مي افزايد.

اما عزلت و گوشه نشيني دائم باعث تنهايي و افسردگي مي شه و انسان را بيشتر در معرض افكار شيطاني قرار مي ده! و ما را از ظهور موعود عقب مياندازه ! جامعه فاسد تر و فرصت رشد افراد زيادي گرفته خواهد شد و در انتها موجب نزول بلاست كه باعث نابودي هر دو گروه است![/]

شيعه ي ياس;319288 نوشت:
فكر مي كنم بهترين راه براي حفظ ايمان همراه با حضور در جامعه رعايتچند نكته ي زير است.
...
در اين صورت حضور در جامعه نه تنها شما را سست نمي كند بلكه بر علم و حكمت و معرفت شما مي افزايد.

سلام و تشکر فراوان از نظر ارزشمند شما

ممنون می شوم اگر به سؤال زیر پاسخ بدهید (در صورت تمایل):

فرض کنید برای رسیدن به منزل یا مقصدی دو راه دارید. راه اول با مخاطراتی همراه است که می توانند باعث لغزش و معصیت انسان شوند. اما راه دوم راه کم خطر یا بی خطری است که عوامل انحراف راه اول را ندارد.

در راه اول با جهاد و مقاومت و مراقبت و مبارزه شما ثواب دوچندانی نصیب شما خواهد شد.
اما در راه دوم نیازی به جهاد و مراقبت و مبارزه و ... نیست که ثوابی بخاطر آن دریافت کنید.

نکته: چون بنده و شما معصوم نیستیم قطعاً امکان خطا و لغزش و حتی انحراف برای ما وجود داشته و فقط میزان انحراف ما بر اساس توانمندی ها و آمادگی ها و ... با یکدیگر متفاوت است. اما در راه دوم تقریباً زمینه گناه و انحراف وجود ندارد.

چند مثال از راه اول در مقابل راه دوم:
مسیری پر ترافیک و پرازدحام در مرکز شهر در مقابل مسیری که تا منزل ما فقط طبیعت و تعویض روغنی و ... دارد.
دانشگاه مختلطی در مرکز پایتخت در مقابل دانشگاهی تک جنسیتی برای تحصیلات عالیه.
محیط کاری پراسترس و غیراسلامی شرکت های خصوصی در مقابل شغلی صنعتی دور از شهر و آبادی.
بازیگری در فیلم ها و سریال ها با تمام خطرات آنها در مقابل خداحافظی از دنیای هنر برای ترک حرام و شبهات.
و ده ها مثال دیگر ...

در سایر شرایط یکسان شما کدام یک را بر می گزینید؟ راه اول یا راه دوم؟ به چه دلیل؟
اگر راهی بین این دو را انتخاب می کنید لطفاً معیار انتخاب خود را نیز بفرمایید.
البته با فرمایش پست قبلی شما تصور بنده این است که شما راه اول را ترجیح می دهید. همین طور است؟

ضمناً هر یک از دوستان اگر در مورد روایات نقل شده در پست های اول و بیست و هشتم توضیحی داشته باشند مایه امتنان بنده خواهد بود.:Gol:

[="blue"]براي كسي كه جهان بيني توحيدي دارد هدف و وظيفه راه را مشخص مي كند.البته با رعايت خط قرمز ها!
وبايد توجه داشت در اسلام راه هاي مساوي وجود ندارد يعني راه رسيدن به خداوند دو راه نيست بلكه يك راه است. و در روايت داريم همه جا كربلاست ! اينجا فقط دو جبهه است! يك بد و يكي عبد! دو راه براي بندگي وجود ندارد بلكه يك راه ...
بله بنده كه معصوم نيستم پس با اتكا به خودم در اين راه قدم بر نمي دارم بلكه بايد با اتكا به خداوند قدم بردارم....

درباره ي مثال هايي كه گفتيد باز هم دين راه را مشخص مي كند.
مثال1: چرا بايد از مسير پر رفت و امد(ترافيك) برود با اين كه مي داند اتلاف وقت عبوديت نيست؟!
مثال2: با اينكه خط قرمز اختلاط بسيار پر رنگ و پر هشدار است چرا به اين مسئله توجه نمي كنيم؟!
(فرقي ندارد دانشگاه باشد يا سايت!) در اين رابطه حاكم شرع وظيفه ي حكم دادن دارد و مسئول اجرايي وظيفه ي اجرا و مردم وظيفه ي پشتيبايي و حمايت! اما اگر مجبور هستيم و راهي نيست با رعايت چند نكته مي توان از ضرر هاي اين كاهش داد!
مثال3:بازيگري كه بسيار به مشاغل حرام شباهت دارد!!!! بخصوص براي خانم ها كه....به هر حال اگر كسي براي ترويج دين اين شغل را انتخاب كرد به نظرم خيلي ساده لوح است!

پس اينها چند راه مساوي و همگي مثبت نيستند بلكه راهايي هستند كه در بعضي رسيدن به كمال غير ممكن و بعضي مستلزم مرگ برخي از فضايل در انسان است!!!! [/]

با سلام
بنده تمام پست های این تاپیک را خوندم (البته اگه چیزی جا نیوفتاده باشه)
جناب مومن به نظر من به جز پست اخیرتون بقیه پست هاتون منطقی بود. برداشت شما از سخن شیعه یاس نا مربوط بود و مثال های شما در مقایسه راه اول و راه دومتون مناسب نیست چون عموما ربطی به هم نداشت .

اما من یه مثال میزنم و فکر میکنم ربط داره

مثال اول (امر واجب)
فرض کنید موقع نماز شده و می خواهید نماز بخونید .
راه اول جماعت در مسجد با امکان وسوسه شیطان برای ریا و نگاه به نامحرمان با وضعیت افتضاح! در مسیر تا مسجد
راه دوم فرادا در خلوت
مثال دوم (امر مستحب)
پخش غذا در قسمت زنانه روضه با امکان وسوسه شیطان برای ریا و نگاه به نامحرم و احتمال زیاد در بر خورد بدنی با نامحرم به دلیل شلوغی (امکان اینکه غذا بوسیله زنان پخش شود هم نباشد)
منصرف شدن از کمک در پخش غذا

حالا دوستان بگن کدام راه را انتخاب میکنند.

مؤمن;318710 نوشت:
به احتمال زیاد این دوستان در اثر ممارست و تزکیه نفس به مراحل بالایی از معرفت قلبی و ملکات اخلاقی دست یافته اند که دغدغه ای در این مسائل روزمره ندارند و سطح مراقبت آنها از بنده و شما بسیاربالاتر و عمیق تر است.

شيعه ي ياس;318767 نوشت:
اما اين خيلي حرف بديه كه ما در درجات بالا هستيم و ديگران...

بنده خدا جناب مومن کی گفت [="red"]ما[/] اخه.

حق دوست;319813 نوشت:
بنده خدا جناب مومن کی گفت [="red"]ما[/] اخه.

من هم نگفتم شما اين حرف رو زديد گفتم اين حرف بديه! البته كه ميشد اين منظور رو از حرفاي ايشون برداشت كرد!

مفتقر;316737 نوشت:
شما استفتا را وارد مسئله کرده اید که به نظرم در سلوک الی الله ( جستارتا عرض می کنم که من عمل صرف به وظیفه دینی و انجام واجبات و ترک محرمات را سلوک نمی دانم ، تنها می توانم به عنوان یک مومن خوب قبول کنم نه یک سالک الی الله ) عملکرد سالک بیش از دستورات و استفتائات از یک مرجع تقلید باید کنترل شود.... هدف سالک رسیدن به قرب خداست و این مهم به سادگی به دست نمی آید...
مثالی عرض می کنم: فرض کنید می خواهید به خدا برسید و به عنوان سالک این مسیر در کنار استادی معنوی قرار می گیرید ( چرا استاد را وارد در مسئله کردم از انجا که شما نمی توانید با خواندن احادیث به تنهایی این مسیر را طی کنید) استاد در شما می بیند که شما عبد لباس پوشیدن خود شده اید و بنده ی نظر دیگران راجع به پوشش خود هستید، برایتان این آزمایش را قرار می دهد که باید لباس کهنه بپوشید و در مراسمی که همه اقوام هستند حاضر شوید؟؟؟؟؟؟!!!

حجت الاسلام و المسلمين نائيني در پاسخ به سؤال يكي از طلاب مبني بر اينكه " چه زماني به دنبال مسائل عرفاني و استاد اخلاق برويم " تصريح كرد: از هيچ زماني سراغ اين مسائل نرويد. بنده خودم از استادم، مرحوم حضرت آيت الله بهجت(ره) در مورد موفقيت در امور معنوي سؤال كردم كه ايشان فرمودند: "انجام واجبات و ترك محرمات." بهترين استاد اخلاق براي طلبه انجام واجبات و ترك محرمات است. فعلا‍ همين مقدار بايد باشد. دنبال استاد اخلاق و مسائل عرفاني رفتن در سن شما غير از انحراف چيزي نخواهد داشت.

مفتقر;318746 نوشت:
از کجا می دونید اون عبودیتی که دارید خالص شده؟؟؟ (من اصالت رو به دیدن خواب خوب نمی دونم)، بحث من و شما سر کلمات نیست سر مصداق هست... منظورمن از طرح این مطلب این بود که شما اگر فکر می کنید با خوندن کتاب حدیث و اعمال احادیث( اینکه یک حدیث در مورد عزلت مثلا بیان شده) صرف اینکه نماز های روزانه رو می خونید و احادیث رو عمل می کنید ( بر اساس قیاسات ذهنی) شما این رو عبودیت می دونید؟؟ مصداق عبودیت انجام فرایض هست؟ به هر نیت و قصدی که باشه؟؟

ببخشید اگه شما خودتون می دونید ممکنه روشش را به دیگران هم یاد بدید. ممنون می شم.

حق دوست;319817 نوشت:
حجت الاسلام و المسلمين نائيني در پاسخ به سؤال يكي از طلاب مبني بر اينكه " چه زماني به دنبال مسائل عرفاني و استاد اخلاق برويم " تصريح كرد: از هيچ زماني سراغ اين مسائل نرويد. بنده خودم از استادم، مرحوم حضرت آيت الله بهجت(ره) در مورد موفقيت در امور معنوي سؤال كردم كه ايشان فرمودند: "[="red"]انجام واجبات و ترك محرمات.[/]" بهترين استاد اخلاق براي طلبه انجام واجبات و ترك محرمات است. فعلا‍ همين مقدار بايد باشد. دنبال استاد اخلاق و مسائل عرفاني رفتن در سن شما غير از انحراف چيزي نخواهد داشت.

كدام واجب و كدام حرام.... ايا واجبات و محرمات همين نماز و روزه و حق الناس و....است يا دايره اي وسيع تر دارد؟!
عمل به حرف ايشون مستلزم دريافت منظور است.

شيعه ي ياس;319912 نوشت:
كدام واجب و كدام حرام.... ايا واجبات و محرمات همين نماز و روزه و حق الناس و....است يا دايره اي وسيع تر دارد؟!
عمل به حرف ايشون مستلزم دريافت منظور است.

جالبه که فکر میکنیم اجام واجبات و ترک محرمات کار ساده ای هست . ایا شما ( و من) همین واجبات و محرمات را رعایت کردیم که حالا دنبال بیشترش هستیم . مطمئن باشید اگه انجام بدید خدا قوه تشخیص درست و غلط را تقویت میکنه و به درجاتی میرسه که اون دایره وسیع تر هم براتون مسخص میشه.
در مورد همین مثال هایی که زدین.
همینجوری میگین نماز. یکمی فکر کنید بعد دوباره بگید نماز . به نظرتون نماز خوندن کار ساده ایه .من که نمی تونم به یه دونه نمازم هم بگم نماز (یه جوری بهتره بگم رفع تکلیف).
روزه . وضعیت روزه بدتر از نماز . فقط گرسنگی کشیدن را روزه میدونین (می دونم منظورتون این نیست ولی بازم میگم تامل) .
حق الناس. اوه اوه . این دیگه ازون دوتا هم مصیبت بار تره چون شاکی خدا رحمان و رحیم نیست بلکه قاضی و وکیل مدافع خدای عادل و داناست
پس بهتره همینجور از روی این لغات نگذریم.

[="Tahoma"][="Indigo"]سلام خدمت دوستان عزیز
در دو پست بالا،من فکر میکنم دو بزرگوار یک مطلب را بیان میکنند.
اولی میگوید منظور ایشان از حرام و واجب چیست؟(به عبارتی شاید معنای وسیع تری دارد)
دومی هم میفرماید کلمه ی نماز و روزه را دست کم نگیرید(به عبارتی معنای وسیع تری دارد)

دوستان به نظر میرسه اگر سعیمون بر تفاهم بیشتر باشه،ان شاالله زودتر به نتیجه خواهیم رسید.بنده هم پیگری بحث های هستم ان شاالله
[/]

باسلام خدمت همه دوستان محترم و عزیز و با تشکر از مطالب قابل استفاده و خوبشان در این موضوع
تشخیص عزلت صحیح از باطل، کار به این سادگی ای نیست که به خواهیم با یکی دو تا بحث، یه خط کشی برای تشخیص آن مشخص کنیم. نیاز به خاک خوردن و زحمت کشیدن دارد.
هر چقدر هم خط کش بگذاریم، باز در مصادیقی از آن، اختلاف نظر هست. به خاطر این که علمای دین هم در خیلی جزئیات و مصادیق با هم اختلاف نظر یا سلیقه داشته اند، یه عده ای در برخی از مسائل مداخله می کردند و عده ای نمی کردند، در عین حال، نظر همه ی آنهایی که از سر لجاجت و هوای نفس نبوده، محترم بوده است.
تا حدودی، با بحث و بررسی چیزهایی می توان گفت که عزلت صحیح از ناصحیح کدام است، اما این که بعضی از دوستان توقع دارند، یه خط کشی باشد که دقیق بدانیم که کدام کار، درسترین و کدام اشتباه بوده، بنده فکر می کنم این خط کش فقط دست امام زمان است.

شيعه ي ياس;319675 نوشت:
پس اينها چند راه مساوي و همگي مثبت نيستند بلكه راهايي هستند كه در بعضي رسيدن به كمال غير ممكن و بعضي مستلزم مرگ برخي از فضايل در انسان است!!!!

پس شما ترجیح می دهید بجای اینکه از راه های خطرناک تر بروید از راه مطمئن و ایمن به مقصد برسید. درست متوجه شدم؟

اگر از راه های اول بروید ممکن است بتوانید ثواب بیشتری کسب کنید که در راه دوم به دست نمی آورید. البته امکان انحراف هم در راه اول وجود دارد که نمی دانیم هزینه آن چقدر است. اما برخی ترجیح می دهند مثلاً دانشگاه مختلط را انتخاب کنند تا هم ثواب تحصیل علم را کسب کنند و هم با هوای نفسشان مبارزه کنند و هم دیگران را در مسائل محرم و نامحرم ارشاد کنند! معمولاً اگر به آنها بگویید امکان انحراف و لغزش برای خود شما وجود دارد دو پاسخ به شما می دهند:
1- در عوض من بیشتر از تو با نفسم مبارزه کرده ام و تو هنری نکردی که به دانشگاه تک جنسیتی رفتی. پس سر جمع من بیشتر سود کرده ام.
2- معصوم که نیستم. اگر انحرافی داشتم استغفار می کنم ان شاء الله خدا می بخشد.

این برگرفته از یک مکالمه نسبتاً واقعی بود.

aqareza;320172 نوشت:
تا حدودی، با بحث و بررسی چیزهایی می توان گفت که عزلت صحیح از ناصحیح کدام است، اما این که بعضی از دوستان توقع دارند، یه خط کشی باشد که دقیق بدانیم که کدام کار، درسترین و کدام اشتباه بوده، بنده فکر می کنم این خط کش فقط دست امام زمان است.

بنده هم همین طور فکر می کنم. اما خوب دارم سعی می کنم اگر بزرگان و کارشناسان اطلاعات مفیدی دارند آنها را کسب کنم. شاید هم با هم بتوانیم یک سری خط کش تقریبی در همین تاپیک اختراع کنیم!

حق دوست;319808 نوشت:
جناب مومن به نظر من به جز پست اخیرتون بقیه پست هاتون منطقی بود. برداشت شما از سخن شیعه یاس نا مربوط بود و مثال های شما در مقایسه راه اول و راه دومتون مناسب نیست چون عموما ربطی به هم نداشت .

سلام خدمت شما جناب حق دوست و تشکر از نظرات ارزشمند شما.
جای شما در این بحث واقعاً خالی بود.

در مورد مثال ها خواستم ابتدا مثال های متعارضی بزنم که در یکی خطر لغزندگی جاده و در دیگری رکود و عزلت از جامعه و مردم پررنگ تر است.

خواستم نظر دوستان را در این رابطه بدانم که آیا با توکل وارد مهلکه ها می شوند تا ثواب بیشتری جمع کنند یا راه ساده تر را انتخاب می کنند تا از انحراف مصون بمانند. چون برخی معتقدند نباید از ترس انحراف (یا حتی با علم به امکان معصیت) از مردم فاصله گرفت و اتفاقاً باید به داخل میدان خطر رفت و اگر گناهی رخ داد استغفار کرد چون همیشه ضرر و منفعت در کنار همند.
عقیده دیگر می گوید اولین وظیفه گناه نکردن است و جمع آوری ثواب یا امر به معروف و ... در اولویت بعدی است.

اگر شما هم انتخاب خود را بفرمایید ممنون می شوم. دانشگاه دوجنسیتی یا تک جنسیتی. کار ...
(فرض کنید سایر شرایط این دو مسیر با هم برابرند و فقط تفاوت آنها در میزان همراهی با اجتماع و احتمال معصیت است).

مثال های شما جالب و کمی پیشرفته تر بودند!
بنده در هر دو مثال شما راه دوم را انتخاب می کنم.

تشکر فراوان و التماس دعا.:Gol:

حق دوست;319808 نوشت:
با سلام بنده تمام پست های این تاپیک را خوندم (البته اگه چیزی جا نیوفتاده باشه) جناب مومن به نظر من به جز پست اخیرتون بقیه پست هاتون منطقی بود. برداشت شما از سخن شیعه یاس نا مربوط بود و مثال های شما در مقایسه راه اول و راه دومتون مناسب نیست چون عموما ربطی به هم نداشت . اما من یه مثال میزنم و فکر میکنم ربط داره مثال اول (امر واجب) فرض کنید موقع نماز شده و می خواهید نماز بخونید . راه اول جماعت در مسجد با امکان وسوسه شیطان برای ریا و نگاه به نامحرمان با وضعیت افتضاح! در مسیر تا مسجد راه دوم فرادا در خلوت مثال دوم (امر مستحب) پخش غذا در قسمت زنانه روضه با امکان وسوسه شیطان برای ریا و نگاه به نامحرم و احتمال زیاد در بر خورد بدنی با نامحرم به دلیل شلوغی (امکان اینکه غذا بوسیله زنان پخش شود هم نباشد) منصرف شدن از کمک در پخش غذا حالا دوستان بگن کدام راه را انتخاب میکنند.

با سلام. بنده هم خواستم در بحث شما مشارکت کنم و نظرم را بگویم.
به اعتقاد بنده نمی توان یک نسخه کلی برای همه داد. هر کس باید به خودش بنگردد. به اراده خودش و توان مبارزه با وساوس شیطانی. فکر می کنم نظر شریعت اسلام در این مورد این باشد :
هر وقت برای مومن بیم آن رود که با توجه به ضعف اراده اش اگر در جمع خاصی قرار بگیرد احتمال ارتکاب گناه در آن بیشتر شود باید از حضور در آن جمع بپرهیزد. هر مثالی پاسخ مخصوص به خود دارد. مثلا برای نماز جماعت هیچ گاه شریعت اسلام به این حکم نمی کند که اگر احتمال نظربازی در مسیر مسجد یا ریا در خود مسجد وجود دارد به مسجد نرو. بلکه حکم آن این است که به مسجد برو و با نفست مبارزه کن.
و در مورد پخش غذا در روضه خانم ها : در این مورد افراد با م متفاوتند. برخی گرایش بیشتری به جنس مخالف دارند و برخی کمتر. برخی بیشتر و بهتر می توانند نفس خود را در مقابل نامحرم مهار کنند و برخی کمتر. پاسخ این می شود که اولویت برای کسانی است که اراده قوی تری دارند. اصولا در تمام روضه ها هم همین اتفاق می افتند. بنده خود مدیریت خیلی از این روضه ها را بر عهده داشته. زمانی که موقع پخش غذا در بخش زنان می شد کسانی را مامور می کردم که مورد اعتمادتر هستند و در مهار نفسشان توانمند تر. اگر هم چنین اشخاصی یافت نمی شود و احتمال بروز گناه بیسار در فرد زیاد است بهتر است که اصل پخش غذا بدلیل اینکه واجب الهی نیست منتفی گردد.

مؤمن;320290 نوشت:
مثال های شما جالب و کمی پیشرفته تر بودند! بنده در هر دو مثال شما راه دوم را انتخاب می کنم.

با سلام.
اگر شما این توانمندی را داشته باشید که با حضور در مسجد عده ای را به راه راست هدایت کنید یا حداقل زمینه ساز تولید انسان معنووی و اخلاقی باشید باز در خانه می مانید و به مسجد نمی روید؟
صاحبدلی به مدرســـــه آمد زخــانقا
بشکست جمله صحبت اهل طریق را
گفتم میان عابد و عالم چه فـــرق بود
تا اختیار کردی ازآن ایــــن فریق را
گفت آن گلیم خویش بدر می برد زموج
این جهد می کند که رهـاند غریق را

سعدی
اگر بخواهیم این شعر سعدی را با مثال دوستمان تطبیق دهیم این می شود :
مدرسه : مسجدی که در آن تعلیم و تربیت و آموزش های فرهنگی اجتماعی داده می شود.
خانقاه : همان خانه شما که در آن نماز فرادا می خوانید.
و من الله توفیق

حق دوست;319808 نوشت:
با سلام
بنده تمام پست های این تاپیک را خوندم (البته اگه چیزی جا نیوفتاده باشه)
جناب مومن به نظر من به جز پست اخیرتون بقیه پست هاتون منطقی بود. برداشت شما از سخن شیعه یاس نا مربوط بود و مثال های شما در مقایسه راه اول و راه دومتون مناسب نیست چون عموما ربطی به هم نداشت .

اما من یه مثال میزنم و فکر میکنم ربط داره

مثال اول (امر واجب)
فرض کنید موقع نماز شده و می خواهید نماز بخونید .
راه اول جماعت در مسجد با امکان وسوسه شیطان برای ریا و نگاه به نامحرمان با وضعیت افتضاح! در مسیر تا مسجد
راه دوم فرادا در خلوت
مثال دوم (امر مستحب)
پخش غذا در قسمت زنانه روضه با امکان وسوسه شیطان برای ریا و نگاه به نامحرم و احتمال زیاد در بر خورد بدنی با نامحرم به دلیل شلوغی (امکان اینکه غذا بوسیله زنان پخش شود هم نباشد)
منصرف شدن از کمک در پخش غذا

حالا دوستان بگن کدام راه را انتخاب میکنند.

اين موارد كه خيلي ساده است( جسارت نباشه!)
با افزايش اطلاع از دين پاسخ به دست مياد!
در ترك اعمال جمعي براي دوري از ريا گفتند كه اين پيشنهاد شيطان است!
دومي:هميشه اين امكان هست نياز به مديريت صحيح داره!
حالا من يك سوال دارم!
اگر خانمي صاحب هوش فراوان و مديريت عالي و ايمان قوي باشد با توجه به اينكه ظهور زنان در جامعه جز به ضرورت امري ناشايست است كدام بهتر است؟!
حضور همراه با ظهور مستقيما در عرصه ي سياسي اقتصادي و...
يا وظيفه ي او در فضاي خانه و امر مهم تربيت فرزندان و..تعريف شده؟!
ايا دو راه فضيلتي مساوي دارند يا عمل به يكي از ان دو ترك اولي يا انجام اولي است؟

[="Tahoma"][="Indigo"]

مؤمن;320288 نوشت:
اما برخی ترجیح می دهند مثلاً دانشگاه مختلط را انتخاب کنند تا هم ثواب تحصیل علم را کسب کنند و هم با هوای نفسشان مبارزه کنند و هم دیگران را در مسائل محرم و نامحرم ارشاد کنند! معمولاً اگر به آنها بگویید امکان انحراف و لغزش برای خود شما وجود دارد دو پاسخ به شما می دهند:
1- در عوض من بیشتر از تو با نفسم مبارزه کرده ام و تو هنری نکردی که به دانشگاه تک جنسیتی رفتی. پس سر جمع من بیشتر سود کرده ام.

سلام خدمت دوستان عزیز
بنده اگر در این مورد دانشگاه تک جنسیتی را برگزیده باشم،در جواب به پاسخ بالا عرض خواهم کرد:

اینکه میگویی من هنری نکرده ام و تو بیش از من با نفست مبارزه کرده ای،ادعایی بی دلیل است.آن زمانی که تو در راه مبارزه با شهوات جنسیت با نفس در دانشگاه مختلط بودی،چه بسا من در زمینه ی دیگری در حال مبارزه با نفسم بودم.شاید من در دانشگاه تک جنسیتی در حال برگذاری کلاس های همسرداری،ازواج و... بودم.چه بسا در حال گشودن گره های اقتصادی و فرهنگی از جامعه ای بودم که مشکلات جنسیتی اش ریشه در اقتصاد و فرهنگش داشت.
چه بسا در عین حال در دانشگاه تک جنسیتی،در حال مبارزه به امیال سرکشی مانند بخل و حسد و ریا و غضب در خود بوده ام.و چه بسا جهاد من،سنگین تر از تو بوده باشد.


[/]

رضاهو;320390 نوشت:
سلام خدمت دوستان عزیز بنده اگر در این مورد دانشگاه تک جنسیتی را برگزیده باشم،در جواب به پاسخ بالا عرض خواهم کرد: اینکه میگویی من هنری نکرده ام و تو بیش از من با نفست مبارزه کرده ای،ادعایی بی دلیل است.آن زمانی که تو در راه مبارزه با شهوات جنسیت با نفس در دانشگاه مختلط بودی،چه بسا من در زمینه ی دیگری در حال مبارزه با نفسم بودم.شاید من در دانشگاه تک جنسیتی در حال برگذاری کلاس های همسرداری،ازواج و... بودم.چه بسا در حال گشودن گره های اقتصادی و فرهنگی از جامعه ای بودم که مشکلات جنسیتی اش ریشه در اقتصاد و فرهنگش داشت. چه بسا در عین حال در دانشگاه تک جنسیتی،در حال مبارزه به امیال سرکشی مانند بخل و حسد و ریا و غضب در خود بوده ام.و چه بسا جهاد من،سنگین تر از تو بوده باشد.

به اعتقاد بنده اصلا این مثال جناب مومن نمی تواند اصلا مصداقی داشته باشد. به نظر من باید مثال های کاربردی تری آورد که بتوان به آنها پاسخ گفت. مثلا مگر ملاک انتخاب دانشگاه در جامعه ما به عهده فرد است. یا اگر بر عهده فرد باشد ملاک تک جنسیتی و دو جنسیتی است؟ مگر ملاک رتبه علمی نباید باشد. چه ربطی به جنسیت دارد. یا مگر ما مثلا برای تمام رشته های موجود دانشگاه تک جنسیتی داریم؟ لذا می بینیم که این مثال ها اصلا کاربردی نیست ولی موضوع بحث موضوعی کاملا کاربردی است. لذا از جناب مومن درخواست می شود مثال های کاربردی تری بزنند.

در این جا مطلبی را از آیت الله فاضل لنکرانی دیدم که بد نیست به آن اشاره کنیم :

من پنجاه سال است که دارم اسلام می خوانم، بگذار خلاصه اش را برایت بگویم:

واجباتت را انجام بده؛ به جای مستحبات تا می توانی به کار مردم برس، کار مردم را راه بینداز. اگر قیامت کسی از تو سوال کرد بگو فاضل گفته بود!

آیت الله فاضل لنکرانی(ره)

در انجام واجبات اسلام که شکی نیست. فکر می کنم بحث تاپیک در مورد مستحباتی است که ثواب هایی دارد و لزوم عمل به آنها. مثلا در مورد نماز اصل خواندن آن چه در خانه و چه در مسجد مطرح نیست بلکه چگونگی به جای آوردن آن مطرح است. لذا حضرت آیت الله در این مورد این نظر را دارد که اگر بجا آوردن نماز در مسجد هیچ امکانی را برای خدمت به مردم برای تو به همراه ندارد لذا بهتر است آن را در خانه بخوانی و به جای رفتن به مسجد به خدمت به مردم بپردازی. اگر شخصی چنان نفس خود را پرورش دهد که با خدمت به مردم البته به انگیزه رضایت الهی روحش به لطافت لازم برساند دیگر در زمان پخش غذا در میان خانم ها به چیز دیگری غیر از جنبه خدماتی آن عمل فکر نمی کند که بخواهد بوسیله آن مرتکب گناه شود. لذا به اعتقاد بنده حضور در اجتماع اگر چه احتمال ارتکاب گناه را در انسان بالا می برد ولی از ضروریات فطری انسانهاست و مقدمه ای است برای رسیدن به بالاترین ثواب ها یعنی خدمت به مردم و کسب رضایت الهی.
موضوع قفل شده است