عدم فراموشي خيانت همسرم

تب‌های اولیه

104 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام صبور جان امیدوارم بهتر باشی
دقیقا شوهر من هم اهل پارک رفتن نیست روزهای تعطیل هم فقط فیلمو گاهی تا صبح پای نت
من که راههای شاد بودن رو بلد نیستم یه تاپیک با این محتوا هم زدم امیدوارم کسی بلد باشه

عزيزم بر فرض كه درست باشه و اين علتش باشه ولي ايا اين كافيه كه بخاطرش يه مرد به زنش خيانت كنه پس واويلا به وضع زندگي هاي مردم كما اينكه خيلي از خانوما پر عيب و ايراد واي شوهراشون وفا دارن پس بايد به اين مردا رو روي سر گذاشت اصلا چرا وقتي مردا اشتباهي ازشون سر ميزنه هميشه دنبال. عيب و ايراد تو همسرشون هستيم واقعا چرا... من جديدا به ايميلي از طرف شوهرم برخوردم كه درست يك ماه قبل از عروسي و درست دوسه هفته بعد از ورود من به اين كشور فرستاده شده جالب اينكه در اوج جاذبه و عشق و عاشقي و ذوق و شوقمون واسه ازدواج و تهيه وسايل خونه اقا از يه خانوم ميخوات كه جواب تلفونشو بده و بهش ميگه اگه نميخواي با هم رابطه داشته باشيم من مجبورت نميكنم اخرش هم نوشته عاشقت . ولي از اونجايي كه به خودم قول دادم مثبت انديش باشم به همه اينا به چشم يه بيماري نگاه ميكنم يه اعتياد و سعيمو ميكنم كه با رفع نقايصم فيلش هواي هندستونو نكنه يعني به توصيه دوستان گوش ميكنم اما لزوما اينا رو دليل خيانت نميدونم

ساراي عزيز منم يه مدت اين برام سوال بود تا اينكه امروز از طريق يه برنامه ماهواره متوجه شدم كه ادم چطوري به شادي ميرسه دكتر برنامه ميگفت ادم هميشه و همه جا بايد مثبت انديش باشه و هميشه جنبه مثبت قضيه رو بگيره و هميشه به خودس تلقين كنه من شادم و اوضاعم عاليه ميگفت اين حرف باعث ميشه كه تمام كائنات براي رسيدن به هدفت كمكت كنن و اگرچه در اون لحظه ممكنه شاد نباشي اما با اين حرف چند لحظه ديگت شاد ميشه و انرژي كلامت باعث ميشه واقعا به نتيجه برسي جالبه ميگفت سعي كنيم به حرفاي منفي و انرژي منفي كه اطرافيان برامون ميفرستن توجه نكنيم حتي واسه حرفاش توجيه از قران و حرفاي ائمه مياورد يهو ياد يه حرفي افتادم كه نميدونم از كدوم امامه كه ميگن به چيز خوب فكر كن بهش ميرسي حالا من با فكر كردن به مشكلاتم به اين نتيجه رسيدم كه تمام اينا باعث شد من خودمو بسازم و نقصامو برطرف كنم مهم نيست ديگران چيكار كنن و چقدر اشتباه كنن مهم اينكه من شاد باشم و هميشه جنبه هاي مثبتو بگيرم و واسه رسيدن به اهدافم به جاي قصه خوردن تلاش كنم و به هيچ كس جز خدا وابسته نباشم.

خستم خيلي خسته ساختن اين تاپيك هم فايده اي جز درد دل كردن من برام نداشت اما لا اقل. جايي هست كه اونچه كه تو دلمه رو بيان كنم و لااقل يكم از بار غصم كم شه. شوهرم بهم قول داد و تا حالا رو اين حرفش كه ديگه با هيچ خانومي رابطه احساسي نداشته باشه مونده اما چي بگم از دردم كه تمومي نداره تازگي فهميدم كه به سايتاي پورنو ميره . ديگه بريدم دوست دارم تركش كنم ولي نميتونم لعنتي برام مثه نفس شده اگه نباشه ميميرم . من وابستگيمو بهش از بين بردم و سعي كردم كه مستقل باشم و موفق هم بودم اما نميتونم ازش متنفر باشم و دوستش نداشته باشم هر چي بيشتر عذابم ميده بيشتر عاشقش ميشم ببخشيد شايد خيلي از اين حرفا جاش تو اين سايت نيست اما ديگه نميتونم سكوت كنم و صبر . دعام كنيد خيلي زياد كه فقط صبرن زياد شه چون چاره اي نيست.

بنام خدا.
سلام.
منم یه شخص بی تجربه هستم راستش مجردم ولی اگه بتونم با کسی همدردی یا کمک کنم باعث آرامش روح خودم و همنوعام میشه.وقتی داستان زندگیتونو میخوندم خیلی روم تاثیر میذاشت چون خیلی راحت میتونستم تصویر سازی کنم شما بسیار روان همه چیز رو بیان کردید.بنظرم بسیار فرد صبوری هستید.
روزی میرسه که همه آدمهای صبور و باخدا به این زندگانی سخت در دنیا لبخند میزنند و در زندگی اخروی خود لذت میبرند.منم نظر خودم رو میگم شاید تونسته باشم به خواهر بزرگترم کمکی کرده باشم.
شما الان تمامی نقطه ضعف های همسرتون رو میدونید و این خیلی عالیه.توکل بر خدا کنید.
از نقطه ضعف های کوچیکش شروع کنید تا کم کم به بزرگاش برسید.اینکارو بخاطر رضای خدا انجام بدید اون کمکتون خواهد کرد.
برای برطرف سازی باید به ایشون خدا شناسی و ترس از خدارو یاد بدین.من میدونم که کارشناسان سایت توی این ضمینه میتونن کمکتون کنن.اگر همسرتون عاقبت کارشونو بدونه هرگز اینکارارو نمیکنه.باهاش حرف بزنین در مورد بعد از مرگ اینکه زندگی کردن فقط اینجا نیست.سعی کنید اعتقاداتتون بهش تزریق کنید و اونو از مرگ و خدا بترسونید.اگر موفق بشید این ترس رو در دلش ایجاد کنید.انشالله که میتونید اونو بیشتر تربیت کنید.
یه راه حل دیگه هم دارم که اگه میبینید داره چت میکنه یا پیامک بازی میکنه.باید ببینید نیازهاش چیه که داره اینکارو میکنه؟مثلاً خودتون با یه شماره ای بهش پیام بدید شاید چیز هایی باشه که شما نمیدونید برای همین هرچقدر محبت میکنید جواب نمیگیرد شاید اون نیاز به چیزهایی داره که نمیتونه با شما بیان کنه یا میخواد با کسی درد دل کنه یا شاید نیازهاش رو با شما برطرف نمیکنه.وگرنه شوهر به این خوبی مرض که نداره الکی خیانت کنه.
و حرف آخر اینکه خدا خیلی دوستتون داره قدر خودتونو بدونید.از زندگیتون هرگز جدا نشید این یه فرصتیه برای اینکه به خدا برسید بجای گریه زاری و التماس پیش شوهرتون پیش خدا گریه و التماس کنید.
یا علی:Gol:

سلام علي اقا ممنون از همدرديتون اما درد من بي ايماني نيست و نه اينكه خودش بره سراغ كسي چون هميشه دخترا پيش قدم ميشن . نميدونيد دخترا چقدر گرگ صفت شدن از زن بودن خودم خجالت ميكشم وقتي هنوز كه هنوزه يه دختر شوهر دار كه بچش فقط ٦ ماهشه به شوهرم ايميل ميده و التماس ميكنه كه باهاش برگرده اما شوهر من متحول شده و به قول خودش ميخوات بهم وفا دار بمونه خيلي خوب شده و مهربوني ميكنه ولي با جامعه خراب چه ميشه كرد درد من اينكه هيچ وقت ارامش ندارم تا يه مشكل تموم ميشه ميخوام نفس راحت بكشم مشكل بعدي شروع ميشه ميدونم اگه به سايتاي پورنو اعتياد پيدا كنه نابود ميشه چه از نظر روحي چه جنسي و چه اخلاقي ميترسم هرچي بافته بودم پنبه شه شوهرم تازه به مرحله اي رسيده كه من از همسر ايندم انتظار داشتم و نميخوام همه چيز يهو نابود شه من زياد در مورد اين موضوع باهاش صحبت نكردم چون نخواستم بيشتر خجالت بكشه همينطوري شرمندس و خيلي محبت ميكنهو اينو از نگاهش ميفهمم ولي ترسم از اينكه كه اعتياد پيدا كرده باشه به اين موضوع . ديگه نميخوام ضربه بخورم . باهاش اتمام حجت كردم و گفتم كه ديگه به كاراش كاري ندارم وفقط باهاش زندگي ميكنم به خاطر علاقم بهش و به بچه ها همين. و ميدونم كه اين بدترين تنبيهه .

ديشب با به سيم كارت اعتباري از طرف همون خانوم بهش پيام دادم اما همون طور كه توقع داشتم پيشنهادمو رد كرد و تهديد كرد كه مزاحم نشم و حتي بهم زنگ زد و همه چيزو تعريف كرد خوب وقتي خوب فكر ميكنم هركسي تو اين امتحان سربلند بيرون نميات حتي خيليها كه ادعا دارن اينطور وقتا پاشون ميلغزه ولي همون طور كه گفتم ترسم از مريض شدنشه . انقدر خسته و رنجور هستم كه تحمل شوك جديدو ندارم من هنوز خيلي جونم هم سن هاي من حتي ازدواج هم نكردن اما من مثله يه زن پنجاه ساله شدم و بد تر از اون بايد هميشه ظاهرم رو حفظ كنم و شاد و شنگول باشم كه مبادا شوهرم و بچم اذيت شن جديدا چشمام خيلي ضعيف شده و مجبور شدم عينك استفاده كنم تو مترو اگه دو دقيقه وايسم فشارم ميافته و ميخوام از حال برم واسه همين نميخوام بهش فكر كنم فعلا در حال درس خوندنم براي ترم بهار درس بخونم ميدونم سخته با دوتا بچه ولي ميخوام مشغول شم. ببخشيد سرتونو بدرد اوردم.

باسلام خدمت خانم صبور.شاید ناراحت بشید وبهتون بر بخوره اما به نظر من شاید شوهر شما نیاز به حداقل مشاوره روانشناسی یا حتی روان درمانی داشته باشد.اگر از بابت این مسئله خیالتان راحت شد که مشکلی ندارد به نظر من اگر واقعا آدم مذهبی ای است من به شخصه تجربه دارم که افزایش ایمان مذهبی وتقید به اصول مذهبی در چنین مردانی بسیار موثر است.
حدیثی از معصوم هست که خداوند مردی را که ذواق است یعنی مدام به دنبال چشیدن زنان مختلف است لعنت کرده.باید با افزایش اطلاعات و ایمان مذهبی خودتان (که بسیار روی همسر اثر دارد چون همنشین انسان خیلی روی آدم اثر دارد خصوصا همسر) قانعش کنید که عملش زشت وحرام وخلاف رضای خداست.باید باور کند که شما این حرف را از روی حسادت نمی زنید بلکه واقعا بخاطر خودش این توصیه ها را می کنید.مردان از غیرت نشان ذادن زنان ناراحت می شوند واین را خلاف حق مسلم خود در چند همسری می دانند!
شما هم البته از ابتدا روش صحیحی برای مبارزه انتخاب نکرده اید.البته واقعا سخت است که انسان خود را جای شما بگذارد اما هر چه زن بیشتر غیرت نشان دهد مرد جری تر می شود.منظورم این نیست که باید سکوت می کردید.اتفاقا شما بیش از حد لزوم صبوری کردید.منتها صبر بدون عمل فایده ندارد.شما روش درست برخورد را بلد نبوده اید.در هر حال هنوز هم دیر نشده.بخاطر خودتان دوباره سعی کنید.ابتدا تحت نظر یک روانشناس مسلمان قرار گیرید و از مسائل روحی شوهرتان سر در بیاورید و سپس قانعش کنید که این کارها به ضرر خودش است.بیشتر ازنظر دینی .در مقابل کارهایش نه سکوت کنید نه غیرت به خرج دهید.می دانم خیلی سخت است اما می ارزد.در ضمن ادامه زندگی در خارج به صلاحتان نیست.واقعیت این است که محیط آنجا از نظر جنسی بسیار محرک است .خصوصا در مورد شوهر شما که خودش زمینه دارد.سعی کنید طوری به ایران برش گردانید که نفهمد بخاطر چیست.تا محیطش عوض نشود به نظر من فایده ندارد.درضمن از نظر جنسی اقناعش کنید.ببخشید که بی پرده حرف می زنم.در روابط خصوصیتان خجالت را کاملا کنار بگذارید و پی حیا باشید!متاسفانه دختران ایرانی حیای اسلامی را عوضی گرفته اند. شوهر شما به نوعی معتاد شده.از معاشرت با دوستان ناباب وبخصوص دیدن فیلمهای محرک بر حذرش کنید.منتها با ظرافت نه با دادو بیداد و ابراز ناراحتی .
حتی اگر شده به طور غیر مستقیم.مثلا هر وقت خواست با دوستانش بیرون برود با نوازش وعشوه یا فراهم کردن سرگرمی ای که دوست دارد خودبخود منصرفش کنید. قاطعانه رفتار کنید نه پرخاشگرانه ونه ضعیفانه .قاطعیت با هردوی اینها فرق دارد.تغییرش زمان می برد ونیاز به مشاور هم دارید ولی اگر تلاش کنید حتما موفق می شوید. از نذر ونیاز .ودعا وتوسل هم غافل نشوید. فعلا چون هنوز در جهت درست تلاش کافی نکرده اید وقت فکر کردن به جدایی نیست .اما به هر حال اگر بعد از تلاشهای صحیح موفقیتی حاصل نشد جدایی هم بالاخره حلال است.

سلام جناب جوادي اگه تمام نوشته هاي منو بخونيد متوجه ميشيد شوهر من هم ادم معتقديه هم دوستان مذهبي اي داره كه من از خدامه باهاشون رفت و امد داشته باشيم همجنين ما نيت برگشت به ايرانو دارم و در حال فراهم كردن زمينه اش هم هستيم كما اينكه در اصل قضيه فرقي نميكنه چون خودتون بهتر ميدونيد وضع جوون ها و فساد در ايران بدتره شايد اكه مثل من تجربه زندگي در غربو داشتيد متوجه منظورم از فساد ميشديد وبدتر از همه تمام عذاب ما از دختراي ايرانيه كه اينجان مگرنه قوانين اسلام در اين كشور كافر بيشتر بياده ميشه و يه خانوم غربي انقدر فهم داره كه زندگي كسي رو خراب نكنه واقعا متاسفم ولي حقيقت تلخيه كه از ماست كه بر ماست در مورد مسائل جنسي همينقدر بگم كه من براي شوهرم كم نذاشتم و كلا هميشه به فكر تامين نيازهاي روحي و جنسيش بودم و شايد تعجب كنيد كه انقدر در مورد مردان و راههاي همسر داري مطالعه كردم كه خيلي از موضوعات روانشناختي رو در مورد مردان حفظ شدم ولي متاسفانه طرف مقابل من عادت كرده منو خوب ببينه و اين براي من يه وظيفه شده

اينم بگم كه من اونطور كه فكر ميكنيد محدود و خفه اش نكردم كه بخواد در بره و همون طور كه قبلا گفتم ايشون با همكاراي خانومشون مثل همكارا ي مرد برخورد و رفت و امد داره وخيلي وقتا تماس تلفني دارن كه اينجا خيلي عاديه وكلا دو طرف منظور خاصي ندارن و من هم اعتراضي نداشتم و ندارم و خيلي وقتا مشكلات و بحثايي كه بيش ميادو مياد برام تعريف ميكنه ا

به نام خداوند مهر آفرین
هموطن عزیز سرکار خانم صبور
سلام خدمت شما و دیگر دوستان عضو انجمن
مطالبتون رو خوندم
از اینکه عجولانه تصمیمی اتخاذ نکردید که بعدا خسارات جبران ناپذیری برای خودتون و خانواده محترمتون در پی داشته باشه واقعا خوشحالم. بنابراین از خداوند قلبا و زبانا می خواهم مشکلات اینچنینی رو برای خانواده ها و مخصوصا هموطنان عزیز به بهترین شکل ممکن مرتفع کنه. انشالله.
راستش این مشکل امروزه و متأسفانه به خاطر استفاده نادرست از تکنولوژی توسط جوانها کمی فراگیر شده! و این مسئله در مواردی منحصر به افراد کم ایمان یا ضعیف الاعتقاد نیست و بعضا توی خونواده های با اعتقادات مذهبی هم رخنه کرده که نمونه اش خونواده خود شماست.
با توجه به اونچه که فرمودید به ظن ذهن ناقص حقیر، همسر شما موانعی در شخصیت خودش داره که نمیتونه اونها رو کنار هم جمع کنه! چون اونها ضد و نقیض همدیگه هستن! یعنی در درجه اول دین و مذهبش چهارچوبی براش قرار داده و نباید از اونها تخطی کنه و مخصوصا در مورد ارتباط با جنس مخالف حتما باید حد شرعی رو رعایت کنه! در مرحله بعد، ایشون احتمالاً(خدای نکرده به ایشون تهمت نمیزنم به همین دلیل عرض کردم احتمالا) کمی پاشون رو از چهارچوب مشخص شرع بیرون گذاشتند و در رابطه هایی که داشتند در مقابل مانع بعدی یعنی عشق و علاقه بسیار به شخص شما، قرار گرفتند که براشون شاید به نوعی بزرگترین مانع برای ارتباطاتشون به حساب میاد! چون ما با خدا زیادی پسرخاله هستیم و صد البته در باطن به رحمت خدا ایمان داریم که باعث میشه گستاخی کنیم و دست به گناه بزنیم ولی به هر حال خود این از ضعف ایمانه! بنابراین ایشون به شدت از رنجش خاطر شما ترسان هستند و نمیخوان به اون مرحله برسند. بعد از اینها متأسفانه شاید و فقط شاید بشه گفت به نوعی اعتیاد، برای برقراری رابطه ای مشخص با جنس مخالف دارند! از طرفی از رابطه هایی هم که منجر به امر قبیح بشه گریزان هستند. البته ممکنه اعتیاد نباشه و فقط شرایط و محیط و ... باعث تمایل به این ارتباط شده.
مخلص کلام اینکه ایشون دوست دارن گناه نکنند و شما کاملا از ایشون راضی باشید و در عین حال رابطه های (به ظن خودشون) سالمی هم با دیگران داشته باشند! که ممکن نیست! چون هریک از اینها نقیض دیگری است! شاید عذاب روانی ای که همسرتون میکشه کمتر از خود شما نیست ولی نمیدونم چه کاریه بعضی از ماها میکنیم! چون به خاطر ترس از لو رفتن ماجرا و رو شدن دستمون استرس فراوانی داریم که همین باعث میشه هیچ لذتی از کارمون نبریم ولی باز هم تکرارش میکنیم. به نظرم ضعف و کمبود بزرگی در شخصیت میتونه باعث چنین کارهایی باشه! تلاش کنید خلأ و کمبودی رو که دارن و شاید مهمترین عامل این ارتباطهاست، کشف کنید و جاشو برای ایشون پر کنید.
شاید اگه شما محبت های بی دریغی که برای پسر عموی بزرگوارتون داشتید رو هدفمند کنید و به اونها سمت و سو بدید بسیار مؤثر باشه و انشالله با کمک خداوند متعال این مشکل از زندگیتون خارج بشه.
به طلاق و کم کردن محبت هیچ وقت فکر نکنید! حدیثی دیدم که هر وقت به یادم میوفته واقعا تنم می لرزه! حدیث این بود که با هر طلاق عرش خداوند به لرزه در میاد!
باید کاری کنید که داخل خونه چنان جذبه ای براش وجود داشته باشه که بلافاصله بعد از کار روزانه خود به خود به سوی خانواده کشیده بشه و به قول ادبیات کوچه بازاری، جلد خونه و زن و بچه بشه! البته فکر نکنید منظورم اینه که تا حالا کم گذاشتید نه به هیچ وجه! انشالله راه مناسبی پیدا خواهید کرد و بیشتر به خدا پناه ببرید تا راه حل مناسب هم جلوی پاتون قرار بگیره.
یکی از بزرگان می فرمود هر آیه قرآن رو به نیت هر حاجتی بخونید خداوند لطف میکنه و اگه به صلاح باشه حاجت رو برآورده به خیر میکنه.
البته از دوستان کارشناس و ارزشمند این سایت محبوب عذرخواهی میکنم که پا توی کفش اونها کردم. فقط نظرات شخصی حقیر بود.
التماس دعا
یا علی

احساس می کنم موضع تدافعی گرفته اید.ما همه دوستان شما هستیم ومی خواهیم مشکل شما حل بشه.من هم در روانشناسی مطالعاتی دارم هم در اسلام.در ضمن تجربه ای البته در حد خیلی کوچکتر از شما.مطالبی که عنوان کردم صرفا مقدمه ای بود برای اینکه بدانید از کجا باید شروع کنید وگرنه ادعای جامعه شناسی و رفتار شناسی ندارم.در ضمن درست است که در ایران هم فساد زیاد است اما من به کشورهای خارج هم مسافرت کرده ام.محرکهای بصری در آنجا خیلی بیشتر است واین واقعیت غیر قابل انکار است.به علاوه نحوه زندگی طوری است که از معنویات خیلی فاصله دارندودنبال زندگی دنیا هستند.یعنی محیط بسیار مستعدتر است.کلا جو جامعه از مذهب واخلاق جنسی دورتر است.در مورد نشان ندادن غیرت هم منظور من همان گریه وزاری ها وعکس العملهای احساسی شدیداست.قبول دارم که گفتنش آسان است اما اینگونه واکنشها اولا سبب می شود طرف نقطه ضعف شمارا بفهمد ثانیا تحریکش می کند که تکرار کند! چون احساس گناه می کند واز طرف شما سرزنش می شود که اینهم عزت نفسش را از آنچه هست کمتر می کند! کلا اصل کلی این است که آدمهای مشکل دار همه به نوعی عزت نفس کمی دارند.عزت نفس هم تعریف تخصصی دارد که باید در جایش مطرح شودیا خودتان مطالعه فرمایید.
توصیه می کنم تاثیرات مخرب سر زنش خصوصا در محیط خانواده را در روانشناسی مطالعه بفرمایید.کلا منظورم این است که در صورت تکرار برخوردتان خونسردانه ولی قاطعانه باشد.اینجا مجال توضیح دقیقش نیست ولی مشاوران می توانند مفصلا کمکتان کنند.این هم که گفتید در رابطه اش با خانمهای نامحرم آزاد است اصلا چیز خوب یا موردتایید اسلام نیست وفسادها از همین روابط به ظاهر بی اشکال شروع می شود.سعی کنید اینها را بهش بفهمانید نه اینکه احساس کند بخاطر حس حسادت شما محدود شده. اگر فرد معتقدی است که احتمال موفقیت شما زیاداست.ولی اگر باز هم ناراحت نمی شوید باید بگویم هر قدرشما مذهبی تر شوید واین را در اعمال ورفتارتان نشان دهید روی ایشان هم تاثیر می گذارد وحرفهای شما را راحتتر باور می کند.به نوعی جو خانه به سمت مذهبی تر شدن پیش می رود.در چنین جوی کم کم خودش از ارتباطات بد خجالت می کشد. دیگر نیازی به فشار شما نیست. در مورد طلاق هم من با دوستمان موافق نیستم.همه قبح وعوارض طلاق را هم می دانم.اما اولا در صورتی که سلامت روح وروان شما وفرزندانتان در خطر باشد جایز خواهد بود وثانیا شاید همین نمی دانم ترس شما اورا جری تر ودر اعمالش آزادتر کرده.باید بفهمد که شما به هیچ وجه خواهان طلاق نیستید اما در صورت ضرورت و شکست همه راهکارهای درست رویگردان هم نخواهید بود.با عرض پوزش فکر می کنم شما باید روی عزت نفس وقاطعیت خودتان هم کار کنید.انشالله درست می شود وکار به آنجاها نمی رسد.
اما تلاش زیاد می خواهد.

بنام خدام.
سلام.
یه پیشنهاد دارم.اگه تصمیم داری پیش یک روانشناس بری بهتره نری.پیشنهاد میکنم پیش یک دین شناس و یک عالم دینی برید.قطعاً بهتر نتیجه میگیرید.
یا علی:Gol:

ممنون از كمكتون دوستان منم صد در صد مطمئنم كه شما قصد كمك داريد والا مشكلمو اينجا مطرح نميكردم قصد من دفاع از خودم نيست و باوركنيد روزي نيست كه رفتار خودمو در موردش موشكافي نكنم و ارزومه ايراد از من باشه كه با تصحيحش مشكلم حل بشه واما اين كه فرموديد برخورد سرد داشته باشم از اينعكس العمل شديدا ميترسم جون نميخوام قبح عمل از بين بره اگه خيلي خونسرد باشم ايشون فكر ميكنه كار مهمي نكرده خيلي وقتا زود قانع ميشم ونميخوام بزرگش كنم اما وقتي فكر ميكنم ممكنه فكر كنه جيز مهمي نيست حتي اگه نخوام موضوعو بزرگ ميكنم تا قبحش دستش بياد در مورد رابطه ازادش با جنس مخالف از كوجيكي عادت كرده و همينقدر كه وقتي با همكاراش شوخي ميكنه شاكي ميشم خانواده شوهرم منو متهم به كم فرهنگي ميكنن احساسم اينكه كه شوهرم الان خيلي شديدا در مورد من احساس گناه و شرمندگي داره و باتوجه به ماجراهايي كه در جامعه ما داره اتفاق مافته احساس ميكنم قدر منو داره بيشتر ميدونه اما ترس من از تنوع طلبي و شيطنت شديديه كه داره و هميشه اينه كه به دامش ميندازه كه ميخوات همه جيزو امتحان كنه

با سلام و احترام

سركار صبور گرامي يك سوال:

آيا همسرتون هم اطلاع دارند كه شما از رفتن ايشون به سايت هاي غير اخلاقي آگاه هستين؟

اگر بله چگونه برخوردي داشتين كه ايشون آگاه شدند؟

موفق باشيد

صبور;172369 نوشت:
ممنون از كمكتون دوستان منم صد در صد مطمئنم كه شما قصد كمك داريد والا مشكلمو اينجا مطرح نميكردم قصد من دفاع از خودم نيست و باوركنيد روزي نيست كه رفتار خودمو در موردش موشكافي نكنم و ارزومه ايراد از من باشه كه با تصحيحش مشكلم حل بشه واما اين كه فرموديد برخورد سرد داشته باشم از اينعكس العمل شديدا ميترسم جون نميخوام قبح عمل از بين بره اگه خيلي خونسرد باشم ايشون فكر ميكنه كار مهمي نكرده خيلي وقتا زود قانع ميشم ونميخوام بزرگش كنم اما وقتي فكر ميكنم ممكنه فكر كنه جيز مهمي نيست حتي اگه نخوام موضوعو بزرگ ميكنم تا قبحش دستش بياد در مورد رابطه ازادش با جنس مخالف از كوجيكي عادت كرده و همينقدر كه وقتي با همكاراش شوخي ميكنه شاكي ميشم خانواده شوهرم منو متهم به كم فرهنگي ميكنن احساسم اينكه كه شوهرم الان خيلي شديدا در مورد من احساس گناه و شرمندگي داره و باتوجه به ماجراهايي كه در جامعه ما داره اتفاق مافته احساس ميكنم قدر منو داره بيشتر ميدونه اما ترس من از تنوع طلبي و شيطنت شديديه كه داره و هميشه اينه كه به دامش ميندازه كه ميخوات همه جيزو امتحان كنه

بنده عرض نکردم در مقابل کارهای بدش بی تفاوت باشید. اتفاقا باید هم عکس العمل نشان بدهید.اما به نظر من عکس العمل یک مسلمان در مقابل یک مسلمان دیگر .یعنی امر به معروف ونهی از منکر.نه عکس العمل یک همسر به زعم اون حسود! باید آنقدر مومن شوید و عامل به ایمان خود باشید که امر به معروف شما را باور کند.
از کوچکی عادت کرده وخانواده اش چنین وچنان می گن هم از نظر اسلام توجیهی برای این کارها نیست.عدم مراجعه به روانشناس را هم من به هیچ وجه نمی پذیرم. علم بشری و علم الهی هر کدام جایگاه خودشان را دارند.علم بشری هم مورد احترام خداست.منتها اگرمی خواهید منحرف نشوید در ایران روانشناسان مومن ومسلمان زیادی هستند که می توانید از طریق اینتر نت پیداشان کنید که طرز رفتار درست را به شما آموزش دهند. خواهر عزیزم من تجربه دارم. نفوذ شیطان را از طریق قرار دادن فرد در محیطهای مذهبی ومعاشرت با دوستان خوب می توان مهار کرد.به توصیه های کارشناسان این سایت هم توجه کنید ولی خودتان هم باید مطالعه زیاد داشته باشیدودر ارتباط مدام با یک کارشناس باشید.راه نجات شما افزایش دانشتان است.هم دانش دین وهم دنیا.شما می خواهید یک فرد بقول دوستمان معتاد را وادار به تغییر رفتار کنید.
آنهم در حالیکه زن این فرد هستید ومتهم به حسادت! کار ساده ای نیست.ولی با توکل یه خدا شدنی است.

باسلام ببخشيد دير به دير ميام فكر نميكردم انقدر زود پست بزاريد . اذر بانوي عزيز راستش من ميديدم هر از گاهي تو كامپيوتر يا موبايلش به اين سايتا رفته اما ميزاشتم به حساب كنجكاوي يا مثلا لينك اشتباهي كه ادم ناخوداگاه ميافته تو اين سايتا چون اينجا در محيط اينترنت تبليغات شديدي واسه اين سايتا هست و يا مثلا لينك اشتباهي ميزارن ميري تو ميبيني سايت خرابه يا انواع و اقسام دعوتنامه ها ايميل ميكنن واسه ادم ويه لينك زيرش ميزارن . خب ادم نميدونه چيه وارد كه ميشه ميفهمه چه خبره منم فكر كردم اينطوري ميشده يه بار چند ماه پيش نصف شب از بيدار شدم وديدم تو اين جور سايتاس خيلي شوكه شدم چون اصلا ازش توقع نداشتم اصلا ادميه كه خيلي برخورد تندي داره و حتي وقتي ماهواره رو تنظيم ميكنه سريع همه اين سايتا رو پاك ميكنه واسه همين خيلي بي توقعيم شد اما گفت اتفاقي افتاده تو سايت و كنجكاو شده ببينه چه خبره بعد اون هم ديگه نرفت تا همين چند وقت پيش باز تو كامپيوتر يه سايت ناجور پيدا كردم كه بازم پرسيدم گفت اره اين سايت بديه اما قسمت عادي هم داره و برام يه داستان عشقي ايميل شده بود كه ادامش تو سايت بود رفتم و خوندم اتفاقا داستان قشنگي بود منم كه ديدم انقدر خونسرد توضيح داد باور كردم و چون واقعا اين سايت يه قسمتداستان داشت ولي حساس شدم تا اينكه دوبار كه زير نظرش گرفتم متوجه شدم به فاصله چندروز به چندتا سايت انچناني مراجعه كرده منم خيلي ناراحت شدم چون قبلا شوهرم ازم فرصت خواسته بود كه خودشو درست كنه و به قول خودش كاري كنه كه من گذشته رو فراموش كنم حالا دوباره داشت عذابم ميداد كه منم بهش گفتم كه فرصت دادم ولي مثل اينكه ميخوات ادامه بده و بقيه جريانات بازم اگه سوالي بود در خدمتم راستي ميدونم الان ممكنه تا يه مدت نره اما نميدونم چيكاركنم دايمي نره و يا مثل من وقتي به اين صفحه ها برميخوره زود بيات بيرون و نخوات يه دور بزنه اون تو.

نميدونم اقاي جوادي ولي فكر نميكنم حساسيت منو به چشم حسادت زنانه بدونه چون هميشه حقو به من ميده و كار خودشو اشتباه ميدونه راستش منم بيشتر وقتا از گناه كارش باهاش حرف ميزنم ويا از وفاداري به زندگي و بچه ها و هميشه تاييد ميكنه و خودشو مقصر ميدونه ولي نميدونم شايدم به قول شما بزارتش به حساب حسادت راستش الان يه موضوعي يادم اومد كه نميدونم به موضوع ربط داره يا نه ولي يه بار كه هنوز تو جريان رابطه اخيرش نبودم نميدونم چي گفتم به شوخي كه بهم گفت كه من يه تار موي گنديده تورو با صدتاي اونا عوض نميكنم كه من رفتم تو فكر كه منظورش از اونا كيه مگه كسي هم وجود داره قصدم اين بود كه بگم هميشه ميدونه كارش اشتباهه و فكر نميكنم بزارتش به حساب حسادت زنانه. بازم ممنون كه وقت ميزارين و با حوصله جواب ميدين

راستش شیوه پاسخگویی شما را برای من آشناست. شیوه (آره اما !) خواهش می کنم ناراحت نشیدا. دقت بفرماییدهرراهی که پیش پاتون می ذارم یا قسم می خورم که تجربه کرده ام با یک پاسخ :آره اما.... محترمانه رد می کنید.دقت فرمایید.مثلا می گم بیاریدش ایران.شما می فرماییددرست است اما ..... می گم: ایمانش را تقویت کنید. می فرمایید: درست است اما......
می بخشید اما این شیوه پاسخ گویی در افرادی دیده می شود که هدفشان از درد دل با دوستان گرفتن تایید برای بدبختی ونبود هیچ راه حل و رسیدن به همان نتیجه دلخواه نا خودآگاه خودشان است یعنی از (آره اما) می رسند به(دیدی گفتم) دیدی گفتم هیچ راهی نیست ؟ دیدی من چقدر بدبختم؟!
مثلا وقتی من تغییر جو منزل را پیشنهاد می دم شما باید بپرسید چگونه؟ دقیقا چه چیز را تغییر بدم؟ ولی شما بدون خواستن توضیح دقیق با آوردن شواهدی اثبات می کنید که جو منزل مذهبی هست.تمام.
مطمئنا هیچ راه حلی صد در صد منطبق با معیارهای شما نیست .من ادعا نمی کنم راههای من بهترین هستند.اما اگر شما با یک مشاور یا کارشناس هم صحبت کنید ممکن است راه حلش خوشایند شما نباشد.می خوام بگم ما گاهی مجبوریم برای درمان بیماری خودمان داروی تلخ بخوریم. مجبوریم برای تغییر رفتار همسرمان خودمان را تغییر دهیم.کلا قانون تغییر این است: تو نمی توانی دیگران را تغییر دهی یا کنترل کنی تو فقط می توانی خودت را تغییر دهی! تو فقط روی رفتارهای خودت کنترل داری! ما نمی توانیم دیگران را کنترل کنیم .ما فقط می توانیم روی دیگران تاثیر بگذاریم.از طریق تغییر رفتار خودمان.
شما بفرمایید که راه حلهای من از چه نظر برای شما غیر قابل اجرا است یا مورد پسندتان نیست ؟ به این ترتیب می توانیم در صورت امکان برویم سراغ یک راه دیگر.مثلا در مورد تغییر محل سکونت من فهمیدم که در کوتاه مدت قابل اجرا نیست اما نفهمیدم در دراز مدت شما با آن موافقید یا نه؟ یک ایرادی بر این راه حل را عنوان کردید که من پاسخ دادم.ولی اگر دلیل رد این پیشنهاد چیزی غیر از آنی است که گفتید مثلا (به هر دلیلی) این کار را دوست ندارید بفرمایید که برویم روی یک پیشنهاد دیگر.

جناب جوادي من فكر ميكنم اين شماييد كه از اول فكر منفي نسبت به من گرفتيد من كه تمام سوالاي شما رو جواب دادم و هيچ كدومو رد نكردم گفتيد برگرديد گفتم در حال فراهم كردن شرايطيم ولي فكر نكنم تو اصل موضوع فرق كنه گفتيد سعي كنيد طرف دين و مذهب بره گفتم ادم مذهبي هست و خودم هم هميشه تمام تلاشم رو اين موضوع هست گفتيد حسادت گفتم فكر نكنم رابطه اي كه چندبار تكرار شه به پاي حسادت من گذاشته بشه وخودش عاقله و ميدونه كه اشتباه كرده اگه دنبال تاييد شدن ميبودم مطمئنا اينجا نميومدم چون به اندازه كافي از طرف خودش و خانوادم تاييد شدم كسي دنبال مظلوم نمايي هست كه اتهامات به طرفش قرار گرفته باشه من فقط دنبال راه حلم از اول هم گفتم ديگه نميدونم چقدر موفق بودم شما راه بده نرفتم اونوقت متهم كنيد اگه دقت كنيد از همون پست اول لحنتون جنبه بازجويي وگشتن دنبال متهم و محكوم كردنش بود ولي بازم عذر ميخوام اگه اين احساسو دادم كه خودمو كامل نشون بدم و تقصيرارو گردنش بندازم . در ضمن من هيچ وقت احساس بد بختي نميكنم حد اقل به خاطر داشتن تن سالم و بچه هاي خوب و سالمم و عمسر عاقل . ببخشيد لحنم تند بود ولي نميخواستم سوء تفاهم بشه.

باشه قبول.اصلا هر چی شما می گید درست.من چند سوال اساسی دارم:
1-آیا شیوه زندگی که تاکنون داشته ایدتغییری در رفتار شما از گذشته تا حال ایجاد کرده؟
2-آیا رفتاری که تا کنون با همسرتان داشته ایدتا چه حد موثر بوده.
3-به نظر شما چه فاکتورهایی در زندگیتان به طور کلی باید تغییر کنند که در رفتار همسرتان تغییری ایجاد شود؟
4-چه فاکتورهایی در رفتار خودتان باید تغییر کند که دررفتار همسرتان موثرباشد؟
5-کدام زنی حسود نیست؟کدام مردی زنش را حسود نمی داند؟
جوابهایی که من برای پاسخگویی به این سوالات از نوشته های خود شما برداشت کرده ام می نویسم.دقت کنید من که اصلا شما را نمی شناسم وبا شما هم پدر کشتگی ندارم.
1-نه. رفتارش از اول زندگی اگر نگیم بدتر شده بهتر هم نشده.
2-خیلی کم
(اگر من درست برداشت کرده باشم به نظر می رسد وضع فعلی باید تغییر کند چون تا حالا که اوضاع بهتر نشده)
در مورد سوال سوم وجهارم هم نظر خودم را می گم:
3-محیط زندگی همسر شما بهتر است تغییر کند چه در داخل خانه چه در بیرون خانه.چون این محیط بسیار محرک است وایشان به دلیل تربیت خانوادگی خیلی آزاد بار آمده لذا به این تحریکات بدبین نیست و آنها را خطر ناک نمی داند. منظور از تحریکات داخل خانه رسانه هاست.
4-باید طوری رفتار کنید که باور پذیر باشد. اگر بگویید من حسادت نمی کنم غیر ممکن است باور کند ! پس نباید وجود حسادت را انکار کنید.باید طوری رفتار وبیان کنید که : من هم مثل هر زن دیگری حسودم. اما منع تو از این کارها صرفا بخاطر حسادت نیست.به فلان وبهمان دلیل بخاطر خودت است.در ضمن رفتاهایتان قاطعیت کافی ندارد.با تعریف علمی قاطعیت البته.
5- اگر پاسختان به این دو سوال درموردخودتان وهمسرتان این است که:ما اینطور نیستیم (در پاراگراف بالا همین را گفته اید) باید بگویم از عجایب روزگار هستید.
اگر فردا همسرتان کاملا تمام کارهای بدش را کنار بگذارد وبگوید به شرطی که تو حاضر شوی من فقط و فقط یک زن خیلی مومن ومحترم را عقدکنم وتا آخر هم به شما دوتا وفادارباشم! (فرض کنید راست بگوید.فقط فرض) شما حاضر می شوید؟با شما شرط میبندم جواب نود ونه درصد زنان به این سوال منفی است .آن یک در صد هم فقط فاطمه زهراست!!!
عرضم این است که واقع بین تر باشید.مردها عدم حسادت زن را باور نمی کنند.حسادت زن هم به شدت آنها را ناراحت می کند.در هر صورت دلیلتان برای اینکه قبول دارد حرفهای شما از روی حسادت نیست زیاد محکم نیست.
در نهایت من طرف شما هستم.شما یا همسرتان را هم منفی نمی بینم. بلکه نیاز مند تغییر میبینم.تغییراتی هم که من پیشنهاد کرده ام فقط پیشنهاداتی است که از روی مطالعه وتجربه به دست آورده ام.ولی مطمئنا تا وقتی از یک کارشناس نشنوید باور نمی کنید.حق هم دارید.موفق باشید.

خب خوبه اينجا رسيديم منم جواب سوالاتونو بر اساس واقعيت نه حدسيات فرضي كه متاسفانه صد در صد درست ميدونيدش ميدم. ١- خيلي تغيير كرده هم رفتار هردومون هم شيوه زندگي . من اول ازدواج يه دختر نوجوون حساس بودم كه از كوچكترين انتقادي ميشكستم و ميزدم زير گريه و به شدت به همسرم متعصب بودم و همسرم ادم خيلي بيتجربه بود كه واسه حل كردن مشكلات به زور و به اصطلاح تاديب من رو مي اورد تغيير كرد؟ يا تغيير داديم؟ بله راستش بعد از مشورت با دوستان با تجربه به اين نتيجه رسيدم كه رفتارمو كاملا تغيير بدم و حساسيتامو كم كنم و اگه از چيزي تو همسرم خوشم نمياد غير مستقيم و با سياست تغييرش بدم نتيجه: حساسيتم رو به رفت و امداش كم كردم سعي كردم خودمو جاش فرض كنم و فكرشو در اون لحظه در مورد يه موضوع بفهمم سعي كردم كمتر از كلمه چرا استفاده كنم و...، مثلا شوهر من زياد به نوع حجاب من حساسيت نداشت مثلا دوست داشت مثله هانوماي مد روز اينجا كه ظاهرا حجاب دارن روسريمو مدلاي عجيب غريب درست كنم و يا مثلا براش عادي بود كه ته ارايش داشته باشم خب من چيكار كردم مثلا ميگفتم يه بنده خدايي از زنش ميخوات بيرون ارايش كنه واقعا طرز فكر اينجور ادما رو نميفهمم چطور راضي ميشن يكي ديگه زنشونو شريك شه ويا مثلا وقتي يه پوشش نامناسب ميپوشيدم جلو اينه وايميسادم و ميگفتم واي چه وضعي يعني تو راضي ميشي من اينطور برم بيرون و اونم خيلي حق به جانب ميگفت معلومه كه نه برو لباستو عوض كن و منم واسه زياد كردن پياز داغش ميگفتم زياد بد هم نيستا و اون به اين موضوع حساس تر ميشد. ويا مثلا اولا تمام خريداي خونه با من بود و اون سر ماه يه پولي رو واسه خريد به من ميداد و خبري از اينكه چي داريم يا نه نداشت كه اين خيلي بهم فشار ميورد و شروع كردم به سختياي كار گفتن بدون اعتراض يا در خواست كمك كم كم شروع كردم به اينكه ازش كمك بخوام مثلا اين چيز به زبون اينجا چي ميشه ويا چه خوب ميشد باهام بودي فلان چيزو بيشتر ميخريدم و يا فلاني خيلي شوخي ميكنه و همش ميخوات كمكم كنه و كم كم خودش شرو كرد به كمك كردن و وقتي ديد چقدر سخته بهت زده شد و ميگفت چقدر سخته تو چطوري اينكارو تنهايي ميكردي و بعد از اومدن پسرم خدارو شكر اين مشكل تا حدودي حل شد و خريدارو دوتايي انجام ميديم گرچه الانم سعي ميكنم بهش فشار نياد و تا حد ممكن خودم اينكارو بكنمو..... خيلي مثالا هست كه فكر كنم كه از حوصله بحث خارجه كه نتيجش تغيير رفتار خودم و خودش شد مطمئنا اونم تلاشايي كرده كه موجب تغيير منش من شده چون خودم حد اقل اينطور فكر ميكنم. سوال٢-

سوال٢- مطمئنا زياد بوده اينكه سعي ميكنه احساسات منو در نظر بگيره بعد قضاوت كنه همين مساله حجاب و خريد بزارين يه مثال ديگه بزنم مطمئنا از ازاد بودن شوهر من از لحاظ خانوادگي تا حدودي اگاهي پيدا كرديد نتيجه بعد از تلاش هاي ما اين بود كه وقتي دوستاي دوران تحصيلشو ميديد(مشكل دارها) روشو برميگردوند ويا راهشو عوض ميكرد كه خود طرف تعجب ميكرد و يا اينكه ما تصميم گرفتيم موسيقي گوش دادنو ترك كنيم به خاطر گناه و اثار سوئش كه خيلي تلاش كرديم و با اينكه تو خانواده اي بزرگ شده بود كه موسيقي جزء لاينفكش بود و باتوجه به اينكه من اصلا ازش نخواستم و فقط روش خودمو تغيير دادم اونم ترك كرد كه الان نميگم كاملا گوش نميديم ولي خواسته سراغ اين موضوع نميريم شايد براتون جالب باشه كه اين ادم يع مدتي حتي موسيقي متن فيلمو هم رد ميكرد. اين فقط يه مثال سادس و اگه بخواين چيزاي ديگه هم هست كه قابل ملاحظس. ٣-

٣-نميدونم ولي فكر ميكنم بايد نسبت به مسائل و مشكلات كمي بي تفاوت باشم و به اصطلاح خودمو به اون راه بزنم اخه من هميشه سعي ميكردم كه تمام مشكلات و سختي هارو باهاش شريك شم اگه يه فاكتوري بايد پرداخت ميشد هر روز ياد اوريش ميكردم اخه يه خورده تو اينجور مواد بي خياله و يا مثلا به خاطر مشكلات مالي و يا مشكلاتي كه باهاش داشتم ابراز ناراحتي و يا واسش هر احساسي در مورد موضوع داشتم ميگفتم كه تازه ميفهمم خيلي چيزا رو نبايد گفت و وقتي خودمو جاش ميزارم ميبينم يه مرد براي فرار از مشكلات و سختي هاي بيرون به خونه پناه مياره ولي وقتي تو خونه مدام بهش ياد اوري بشه كه مشكل داره قرض داره و ترس از اينده بهش تزريق بشه مطمئنا فراري ميشه سراغ كسي كه باهاش احساس ارامش كنه كه البته هم اون حق داره و هم من كه ناراحت بشم بخاطر تحمل اينهمه عذاب محكوم به ترك بشم راستش جديدا رويه خودمو تغيير دادم و برعكس سعي ميكنم كارم اميد دادن و انرژي مثبت دادن بهش و فرصت حل مشكلات به دست خودش باشه و اونو نميدونم ولي خودم واقعا احساس ارامش ميكنم و به جاي اينكه از صب تا شب استرس اينده رو داشته باشم حتي فاكتورايي كه مياتو باز نميكنم كه ببينم چقدر هست . اين يه دليل دليل ديگه اينكه خانوادش هميشه جلو من از عيب و ايراداش ميگفتم منم ساكت گوش ميدادم و اخيرا همراهي هم ميكردم و نه روبروش بلكه با پدر مادرش در مورد ايراداش حرف ميزدم كه متاسفانه فهميدم كه اين بزرگترين صدمه اي بود كه بهش زدم اونم از بين بردن اعتماد به نفسش و تزريق اين فكر كه بيعرضس و يا بهش اعتماد ندارم بهش بود كه اونم الان با تمام وجود سعي ميكنم جبرانش كنم و نميزارم كسي پشت سرش حرف بزنه يا ازش دفاع ميكنم و خصوصيات خوبشو توجمع مطرح ميكنم و سعي ميكنم كه ديگه اصلا ايراداشو بهش گوشزد نكنم. يه مساله اي كه جديدا فكرمو مشغول كرده اينه كه چطور ميشه با همسر دوست بود و اينم از شما اقايون سايت راهنمايي ميخوام.

٤- فكر كنم سه و چهارو باهم جواب دادم و به قول شما تا خودمو تغيير ندم طرفمو نميتونم تغيير بدم ولي بازم اگه چيزي مونده بود بگين جواب بدم ٥- فكر ميكنم سوء تفاهم شده شما منظور منو متوجه نشديد من به هيچ وجه نگفتم كه نسبت به شوهرم حس حسادت ندارم هيچ زن سالمي نيست كه نسبت به شوهرش غيرت نداشته باشه اما اينو با شما مخالفم كه ميگيد خوشش نياد از اين موضوع چون بيشتر مردا لااقل اينطور كه من متوجه شدم دوست دارن با تحريك اين حس ميزان دوست داشتن زنشونو نسبت به خودشون تخمين بدنن در هر حال من مطمئنم كه شوهرم اينو به حساب حسودي نذااشته و ميدونه كه نفس عملش اشتباهه نه اينكه من زياد حساس شده باشم .

درنهايت از نكته سنجي و تيز بينيتون كمال تشكر رو دارم و از خدا ميخوام شمارو تو درموندگيتون تنها نگذاره گر چه هنوز از قضاوت عجولانتون در مورد زندگيم ناراحتم.

صبور;172933 نوشت:
خب خوبه اينجا رسيديم منم جواب سوالاتونو بر اساس واقعيت نه حدسيات فرضي كه متاسفانه صد در صد درست ميدونيدش ميدم. ١- خيلي تغيير كرده هم رفتار هردومون هم شيوه زندگي . من اول ازدواج يه دختر نوجوون حساس بودم كه از كوچكترين انتقادي ميشكستم و ميزدم زير گريه و به شدت به همسرم متعصب بودم و همسرم ادم خيلي بيتجربه بود كه واسه حل كردن مشكلات به زور و به اصطلاح تاديب من رو مي اورد تغيير كرد؟ يا تغيير داديم؟ بله راستش بعد از مشورت با دوستان با تجربه به اين نتيجه رسيدم كه رفتارمو كاملا تغيير بدم و حساسيتامو كم كنم و اگه از چيزي تو همسرم خوشم نمياد غير مستقيم و با سياست تغييرش بدم نتيجه: حساسيتم رو به رفت و امداش كم كردم سعي كردم خودمو جاش فرض كنم و فكرشو در اون لحظه در مورد يه موضوع بفهمم سعي كردم كمتر از كلمه چرا استفاده كنم و...، مثلا شوهر من زياد به نوع حجاب من حساسيت نداشت مثلا دوست داشت مثله هانوماي مد روز اينجا كه ظاهرا حجاب دارن روسريمو مدلاي عجيب غريب درست كنم و يا مثلا براش عادي بود كه ته ارايش داشته باشم خب من چيكار كردم مثلا ميگفتم يه بنده خدايي از زنش ميخوات بيرون ارايش كنه واقعا طرز فكر اينجور ادما رو نميفهمم چطور راضي ميشن يكي ديگه زنشونو شريك شه ويا مثلا وقتي يه پوشش نامناسب ميپوشيدم جلو اينه وايميسادم و ميگفتم واي چه وضعي يعني تو راضي ميشي من اينطور برم بيرون و اونم خيلي حق به جانب ميگفت معلومه كه نه برو لباستو عوض كن و منم واسه زياد كردن پياز داغش ميگفتم زياد بد هم نيستا و اون به اين موضوع حساس تر ميشد. ويا مثلا اولا تمام خريداي خونه با من بود و اون سر ماه يه پولي رو واسه خريد به من ميداد و خبري از اينكه چي داريم يا نه نداشت كه اين خيلي بهم فشار ميورد و شروع كردم به سختياي كار گفتن بدون اعتراض يا در خواست كمك كم كم شروع كردم به اينكه ازش كمك بخوام مثلا اين چيز به زبون اينجا چي ميشه ويا چه خوب ميشد باهام بودي فلان چيزو بيشتر ميخريدم و يا فلاني خيلي شوخي ميكنه و همش ميخوات كمكم كنه و كم كم خودش شرو كرد به كمك كردن و وقتي ديد چقدر سخته بهت زده شد و ميگفت چقدر سخته تو چطوري اينكارو تنهايي ميكردي و بعد از اومدن پسرم خدارو شكر اين مشكل تا حدودي حل شد و خريدارو دوتايي انجام ميديم گرچه الانم سعي ميكنم بهش فشار نياد و تا حد ممكن خودم اينكارو بكنمو..... خيلي مثالا هست كه فكر كنم كه از حوصله بحث خارجه كه نتيجش تغيير رفتار خودم و خودش شد مطمئنا اونم تلاشايي كرده كه موجب تغيير منش من شده چون خودم حد اقل اينطور فكر ميكنم. سوال٢-

من که نفهمیدم این تغییراتی که گفتید چه ربطی به روابط غلطش با نا محرمها داشت؟ من منظورم تغییر اون رفتار خاص بود.

صبور;172936 نوشت:
سوال٢- مطمئنا زياد بوده اينكه سعي ميكنه احساسات منو در نظر بگيره بعد قضاوت كنه همين مساله حجاب و خريد بزارين يه مثال ديگه بزنم مطمئنا از ازاد بودن شوهر من از لحاظ خانوادگي تا حدودي اگاهي پيدا كرديد نتيجه بعد از تلاش هاي ما اين بود كه وقتي دوستاي دوران تحصيلشو ميديد(مشكل دارها) روشو برميگردوند ويا راهشو عوض ميكرد كه خود طرف تعجب ميكرد و يا اينكه ما تصميم گرفتيم موسيقي گوش دادنو ترك كنيم به خاطر گناه و اثار سوئش كه خيلي تلاش كرديم و با اينكه تو خانواده اي بزرگ شده بود كه موسيقي جزء لاينفكش بود و باتوجه به اينكه من اصلا ازش نخواستم و فقط روش خودمو تغيير دادم اونم ترك كرد كه الان نميگم كاملا گوش نميديم ولي خواسته سراغ اين موضوع نميريم شايد براتون جالب باشه كه اين ادم يع مدتي حتي موسيقي متن فيلمو هم رد ميكرد. اين فقط يه مثال سادس و اگه بخواين چيزاي ديگه هم هست كه قابل ملاحظس. ٣-

این را که ا نصافا نگفته بودید .ما که اینجا علم غیب نداریم.اما در هر حال مثالی که گفتید برای تبین موضوع هنوز کافی نیست.

صبور;172940 نوشت:
٣-نميدونم ولي فكر ميكنم بايد نسبت به مسائل و مشكلات كمي بي تفاوت باشم و به اصطلاح خودمو به اون راه بزنم اخه من هميشه سعي ميكردم كه تمام مشكلات و سختي هارو باهاش شريك شم اگه يه فاكتوري بايد پرداخت ميشد هر روز ياد اوريش ميكردم اخه يه خورده تو اينجور مواد بي خياله و يا مثلا به خاطر مشكلات مالي و يا مشكلاتي كه باهاش داشتم ابراز ناراحتي و يا واسش هر احساسي در مورد موضوع داشتم ميگفتم كه تازه ميفهمم خيلي چيزا رو نبايد گفت و وقتي خودمو جاش ميزارم ميبينم يه مرد براي فرار از مشكلات و سختي هاي بيرون به خونه پناه مياره ولي وقتي تو خونه مدام بهش ياد اوري بشه كه مشكل داره قرض داره و ترس از اينده بهش تزريق بشه مطمئنا فراري ميشه سراغ كسي كه باهاش احساس ارامش كنه كه البته هم اون حق داره و هم من كه ناراحت بشم بخاطر تحمل اينهمه عذاب محكوم به ترك بشم راستش جديدا رويه خودمو تغيير دادم و برعكس سعي ميكنم كارم اميد دادن و انرژي مثبت دادن بهش و فرصت حل مشكلات به دست خودش باشه و اونو نميدونم ولي خودم واقعا احساس ارامش ميكنم و به جاي اينكه از صب تا شب استرس اينده رو داشته باشم حتي فاكتورايي كه مياتو باز نميكنم كه ببينم چقدر هست . اين يه دليل دليل ديگه اينكه خانوادش هميشه جلو من از عيب و ايراداش ميگفتم منم ساكت گوش ميدادم و اخيرا همراهي هم ميكردم و نه روبروش بلكه با پدر مادرش در مورد ايراداش حرف ميزدم كه متاسفانه فهميدم كه اين بزرگترين صدمه اي بود كه بهش زدم اونم از بين بردن اعتماد به نفسش و تزريق اين فكر كه بيعرضس و يا بهش اعتماد ندارم بهش بود كه اونم الان با تمام وجود سعي ميكنم جبرانش كنم و نميزارم كسي پشت سرش حرف بزنه يا ازش دفاع ميكنم و خصوصيات خوبشو توجمع مطرح ميكنم و سعي ميكنم كه ديگه اصلا ايراداشو بهش گوشزد نكنم. يه مساله اي كه جديدا فكرمو مشغول كرده اينه كه چطور ميشه با همسر دوست بود و اينم از شما اقايون سايت راهنمايي ميخوام.

این کارهایی که کردید خیلی خوبه اما برای حل مشکل اصلی یعنی روابط ناسالم کافی نیست.

صبور;172946 نوشت:
درنهايت از نكته سنجي و تيز بينيتون كمال تشكر رو دارم و از خدا ميخوام شمارو تو درموندگيتون تنها نگذاره گر چه هنوز از قضاوت عجولانتون در مورد زندگيم ناراحتم.

خانم من از روی ریز نکته های شما به نتیجه می رسم.به صرف اینکه می فرمایید اینطور بوده یا نبوده که نمی توام بپذیرم.مثال موسیقی که زدید خوب بود.باید مصداقی روشن کنید که منزل چه جوی داردیا عکس العمل شما در فلان مورد خاص چگونه است.بعضی استدلالهاتان احساسی است .
مثلا می گویید احساس می کنم فهمیده. این برای کسی که می خواهد مشاوره بدهد به حد کافی محکم نیست.باور کنید دلایلی که در رد حرفهای من می آورید حداقل مرا که نتوانسته راضی کند.

اولا سوالاي شما كلي بود منم كلي جواب دادم بهتر بود منظورتونو بيان ميكردين ثانيا طرف به خاطر نقصايي كه داره و يا نقصايي كه در طرف مقابلش ميبينه هست كه جذب شخص ثالث ميشه پس تلاش هاي من در زندگي مشترك در راستاي همين هدف رضايت از زندگي مشترك و در نهايت وفاداري و سيري ايشون بوده ثانيا اگه به اين موضوع به صورت خاص نگاه كنيم هميشه تلاشمو كردم از لحاظ ظاهري و باطني درسطحي باشم كه لا اقل از جامعه كم نباشم و به اصطلاح چشمشو پر كنم سعي ميكنم وقت خارج شدن از خونه از لحاظ روحي راضي باشه و كلا از چيزي داخل خونه دلخور نباشه و اذيتش نكنه كه بيرون از خونه بخوات تلافي كنه و وقت برگشتن هم اگه نتونم به استقبالش بيام لااقل خوشحاليم از ورودش به خونه رو با لبخندم نشون ميدم اگه در طول روز مدت زيادي باشه ازش خبر نداشته باشم و امكان تماس گرفتن نباشه با يك اس ام اس عاشقانه يا جك يا هر چيزي وجودمو بهش ياد اوري ميكنم البته نه زياد شايد روزي يك بار چون ميدونيد و ميدونم كه چسبيدن زيادي خوب نيست و طرفو فراري ميكنه و همچنين به مناسبت هاي مختلف بهش ايميل ميدم و حرفايي كه ادم گاهي فرصت بيانشو نداره رو بهش ميگم . هميشه ازش ميپرسم كه چه صفاتي دوست داره داشته باشم كه ندارم كه اونم هميشه ميگه همينطوري خوبه . مثلا اگه مردي توي يه فيلم يا سريالي بع زنش خيانت كنه نظرمو بدون در نظرگرفتن اينكه خودش يه روز اين كارو كرده بيان ميكنم و نشون ميدم چقدر اين عمل ناپسنده از نظر من . بازم اگه به جواب مورد نظرتون نرسيديد راهنمايي كنيد كه چكار كنم كه به قول شما كاري براي حل مشكلم كرده باشم.

در نهایت از روی پاسخهایی که دادید به نظر من کار زیادی نمیشود کرد. یک بار دیگر به نوشته هاتان دقت کنید.شما نوشته اید خیلی خوب عمل کرده اید وزندگیتان از اول تا حالا خیلی مثبت تر شده و محیط خانه تان هم که خیلی مذهبی است وشوهرتان هم خیلی مومن است وتغییرات زیادی نه خودتان نه همسرتان از لحاظ اخلاق وعادات نیاز ندارید.تغییر محیط خارج خانه هم که دردی را دوا نمی کند.باور کنید کنایه نمی زنما.اینها حرفهای خودتان است.خوب اگر اینها که می گویید درست باشد که مشکل شوهر شما فقط شیطان است که برای آنهم باز طبق گفته خودتان کار زیادی نمی شود کرد چون پیشنهاد من در باره راه نفوذ شیطان هم که اصلا قابل بحث نبود!.خوب لا اقل این حرفها باعث شد خودتان یک راه حلی پیدا کنید.(نوشته اید باید کمی....فلان رفتارم را تغییر دهم)
سوال دیگر که برای من مطرح شد این است که بالاخره چه کسی باید شوهر شما را تغییر دهد؟

وقتي به زبون مياره پشيمونه وقتي ابراز شرمندگي ميكنه وقتي تا حالا يك بار تقصيرو ننداخته گردن من و بگه تو فلان ايرادو داشتي كه باعث شد گول بخورم يعني فهميده اشتباه كرده خودش ميگه من تنوع طلبم يعني دوست دارم همه راهها رو امتحان كنم ميدونم اوني كه خونه دارم بهتره ولي ميگم ببينم اين چه طوريه و خودش هم گفته هزاربار كه ميدونه اشتباه كرده و ازم خواسته بهش فرصت بدم در نهايت بازم شما مختاريد كه باور نكنيد كه پشيمونه. كلا من ديگه كاملا گيجشدم و نميدونم منظور شما چيه و من الان بايد جواب چي رو بدم.

ميشه منظورتونو از راههاي نفوذ شيطان بگيد ؟

چرا شما از تلاشهاي من تو زندگيم ناراحت ميشيد ويا قصد داريد تكذيب كنيد يا نميدونم چي رو ميخوايد ثابت كنيد شما اگه راه حل داري رو كن بزار ما هم استفاده كنيم شما فرض كن من جواب سوالاتونو ندادم و كلا من هيچكاري واسه حل مشكل نكردم جز بزرگ كردن موضوع و حسودي و دست رو دست گذاشتن و صبر و شوهرم هم اصلا پشيمون نيست و ميدونه چرا اين كارا رو ميكنه و عمدا ميكنه و نميخوات ترك كنه حالا شما راه حل داريد بفرماييد نداريد علكي محكوم و اعدام نكنيد

من چون احساس ميكردم تلاشمو واسه زندگيم كردم از خيانت شوهرم شكسته شدم هر بار به يه بهونه اي ميبخشيدم اما دفه بعد بدتر ميشكستم دفه اخر ديدم اگه همينطور ادامه پيدا كنه من نابود ميشم درسته با هر بار خيانتش سعيمو واسه ساختن خودم به عنوان يك زن و همسر نمونه كردم ولي تلاش بي نتيجه يعني صفر واسه همين براي همدردي و راه حل گرفتن ويا توجه به جنبه هايي كه ازش غافل بودم يا راههايي كه ميشه هنوز هم رفت و نرفتم اينجا مشكلمو مطرح كردم حالا كارايي كه كردم مانعش نشد كه اشتباه نكنه دليل نميشه كه من هيچ تلاشي نكردم و يا همسرم مفسد في الارضه و يا نميخوام مشكل حل شه يعني ممكنه راهي باشه كه هنوز از نگاه من دور مونده در نهايت اگه نشد ميشه يه بيماري روحي حسابش كرد كه يا جدا ميشم يا ميبخشمو ميمونم چرا هميشه اونايي رو كه مطابق ميل ما نيستن رو ميخوايم تكذيب يا حذف كنيم من ميگم ادمي كه عادت به خيانت داره چه اينجا چه ايران چه شاخ افريقا كار خودشو ميكنه و هميشه ادماي دم دست زيادن اين حرف اشتباهه شما ثابت كن . خب معلومه محيط ماثره ولي در صورت كه طرف بخوات تاثير بگيره از محيط.

ثانيا نميشه من مشكلي با شوهرم جز اين موضوع نداشته باشم يعني بايد تمام زندگي من خراب باشه كه شوهرم بهم خيانت كنه كه باور نميكنيد ما تو زندگي مشترك تو مسير رشد بوديم و در نهايت پاسخ سوال اخرتون اينكه كه هيچ كس جز خود ادم نميتونه ادمو تغيير بده و تلاش هاي من اينجا تاثير يا كمك به تغييره تازه نه كلي وفقط اينكه هميشه حواسش جمع باشه كه تو دام نيوفته همين.

پاسختان درست است.هیچکس جز خود آدم نمی تواند خودش را تغییر دهد.اما انسانهای اطراف می توانند روی فرد تاثیر بگذارند.فقط تاثیر. قانون عمل است وعکس العمل.وقتی کسی این راه انحرافی را در پیش گرفته چند کار را مرحله به مرحله می توان کرد:
1-آگاهش کرد که کارش به دلایلی(هردلیلی که بیشتر روش تاثیر می گذارد) اشتباه است.بخصوص اینکه ادمه این راه برای خودش ضرر دارد(ضرری که برایش مهم باشد ضرر شخصی نه بخاطر کس دیگر حتی اگر آنکس همسرش باشد)
2-الگو سازی یعنی عملا بهش نشان دهیم که عامل به گفتارمان هستیم و این الگو رویش تاثیر بگذارد.
3-اصلاح محیط اطراف. حالا چه خوشمان بیاد چه نیاد در مسائل جنسی بشر کلا ومردان بخصوص بسیار تحت تاثیر محیط اطراف هستند.در جامعه امروز که نقش خانواده کمرنگ شده دوستان محیط کار محیط شهر و فامیل ومعاشران ومتاسفانه رسانه ها بسیار قوی است.چرا اسلام روابط زن ومرد نامحرم را محدود کرده؟ چرا گوش دادن به موسیقی های حرام رقص نگاه به بدن نامحرم فیلمهای مستهجن و..... ممنوع کرده؟ اصلا حجاب چرا اجیاری است؟ همه اینها برای این است که انسان از اول نباید در معرض این چیزها قرار بگیرد. به عبارت دیگر نباید ببیند ونباید بشنود.چشم وگوشش را باید کنترل کند.شیطان قدم به قدم جلو می آید.اول نگاه دوم صحبت در مورد کار اداری سوم خنده چهارم پیام تبریک عید و......توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!پس محدودیت ارتبط با جنس مخالف و محدودیت رسانه هایی که آزادانه در آنها همه چیز پیدا می شودوخلاصه محدودیت تحریکات جنسی لازم وضروری است.
4-معاشرت وآشنایی با دوستان خوب شرکت وحضور فعال ومرتب در مجالس مذهبی فراهم کردن سر گرمیهای خوب به جای رفتن سراغ کامپیوتر و تلویزیون پیدا کردن یک الگوی خوب به عنوان مراد ومرشد(خصوصا این در مردان خیلی مهم است چون از زنان نصیحت نمی پذیرند باید کسی باشد که خیلی قبولش داشته باشند)
5-قاطعیت در رفتار با کسی که داریم اورا تربیت می کنیم ضروری است.بالاخره این زندگی مشترک است.آزادی جنسی از نظر اسلام پذیرفته نیست.ارتباطهای حرام مرد برای کل خانواده مضر است.فهمیدن اینکه حق با شماست به تنهایی دردی را دوا نمی کند.وقتی از جانب شما خیالش راحت است که هرگز جدایی در کار نیست وشما با هر شرایطی سازگارید دستش باز است.فرمان عقل کارساز نیست.نفس اماره قویتر از فرمان عقل است! قاطعیت منافی با گریه وزاری وداد وفریاد یا حتی سرزنش است.بر عکس به معنای برخورد محکم وکوتاه نیامدن در عین رعایت ادب ونشان ندادن ضعف است.مهارتی است که باید برای شناخت وکسب آن مطالعه وبا روانشناسان مشاوره کنید.
6-در نهایت اصلا قبل از همه اینها مشاوره حضوری یا حداقل تلفنی با یک مشاور مومن ومتعهد وآشنا به مسائل اسلامی وتحت نظر او بودن
7-صبر وحوصله ونا امید نشدن وتوکل به خدا
درست است که تا حال خیلی زحمت کشیده اید.موفقیتهایی هم داشته اید.اما کار علمی نکرده اید وطبق اصول علمی پیش نرفته اید.می گویید مگر تغییر رفتار یک کار علمی است؟ مگر شیطان را با علم می توان شکست داد؟ پاسخ این است که هر کاری علم خودش را دارد.اما نه هر علمی.علمی که مورد تایید ومنطبق بر اصول اسلامی باشد.
7-پاسخ سوال آخر هم از نطر من این است:تعدادی از افراد باید برای اصلاح رفتار شوهر شما کمک کنند.این کار به تنهایی از عهده شما بر نمی آید.اما مهمترین فرد شما هستید.اولین فرد هم شما هستید. بیشترین تماس با او راهم شما دارید. دیگران نه این اندازه ذینفع هستند نه دلشان برای او می سوزد.منتها این بار علمی وبا کمک یک متخصص حرکتتان را شروع کنید.اما همانطور که خودتان گفتید تصمیم گیرنده نهایی خودش است. به این هم فکر کنید که اگر بعد از تلاشهای زیاد وصحیح تصمیم نهاییش شیطانی بود تصمیم شما جه خواهد بود؟

با سلام منظورتونو از مورد 2 نفهميدم ميشه مثل بزنيدو در مورد 3 بايد بگم شوهرم شب كاره و بيشتر وقتش پره و اوقات فراقتش خونه و پيش ماست همين مايه تعجبمه كه كي وقت كرده اينجور جاها بره اخه هر وقت سركار تماس ميگيرم مشتري براش مياد و نميتونه حرف بزنه نه فقط من حتي با دوستاش هم اينطوريه بعضي وقتا پشت خط نگهم ميداره كه خيلي طولاني ميشه ومن قطع ميكنم اينا رو گفتم كه فكر نكنيد نميخوات با من حرف بزنه يا مورد مشكوكي هست اما كلا سرش شلوغه اوقات فراغتش يا تو خونه با ماست يا با دوستاش تنيس و بيليارد و يا اگه مناسبتي باشه حسينيه يعني اگه بخوات خيلي راحت ميتونه ترك كنه در مورد ارتباطاتش من جيكار كنم كه واسش عادي نباشه من بعضي وقتا وقتي برام تعريف ميكنه با تعجب ميگم تو واقعا اينطوري گفتي ميگه اره بابا همكارمه يا اره بابا دختر خوبيه يا همسن مامانمه يا اينكه شوهر داره بعضي وقتا ميگه فلاني زنگ زد ميگم چي گفت ميگه هيچي از شوهرش و بچه هاش حرفاي عادي به تو هم سلام رسوند مثلا يه بار يكي از همكاراي كار قبلش زنگ زد اونم گذاشت رو پخش كن و واقعا اين خانوم يه ساعت داشت از مشكل صاحب خونشون و اين جور حرفا حرف ميزد ودر اخر از شوهرم خواست كه اگه كسي ميشناسه كه خونه داشته باشه بهش كمك كنه مشكل بعدي خانوادشن كه خيلي ريلكسن يعني مادر شوهرم همكلاسي قديم شوهرمو تو مجلس بهم معرفي ميكنه و اونم احوالپرسي گرمي از شوهرم و اينكه چه خاطراتي داشتن ميكنه و در اخر ميخوات بهش سلام برسونم حالا شما فكر كنيد چطوري ميتونم برخلاف جريان اب حركت كنم و محكوم به محدوديتش نشم جالب اينكه اين اقا انقدر تو گوش دادن به حرفاي ديگران حوصله داره واسه من نداره البته بي انصافي نباشه بعضي وقتا جواب تلفن نميده ميگم چرا ميگه حوصلشو ندارم

در مورد 4 بگم كه من نگراني از تلويزيون ندارم چون ما رو كانالاي مذهبي تنظيمش كرديم واصلا وقت نداره نگاه كنه ولي اينترنت اينجا به منزله اب حياته و اگه نباشه ادم فلج ميشه منم كار خاصي نميتونم براش بكنم چون موبايلش خط اينترنت 24 ساعت داره حتي خود من يه روز بدون اينترنت نميتونم بمونم چي برسه اون همون طور كه گفتم دوستاش مذهبين حتي دوست صميميش خيلي مومنه و خوشبختانه همسايه ايم و رفت و امد خانوادگي داريم ولي فكر نميكنيد اگه بهش بگم ابرو شوهرم ميره و اگه بفهمه خيلي ناراحت ميشه و كلا شايد رفاقتشون به هم بخوره تازه همه اينا اگه جراتشو بيدا كنم بهش بگم اخه خيلي باهاش رو در بايستي دارم و سلامو به زورميدم اگه ببينمش

ميشه بيشتر توضيح بدين منظورتون از قاطعيت چيه مثلا اين دفه اخر كه به اين رابطه وحشتناك پي بردم وبيشتر از اينكه به خيانتش فكر كنم به اين فكر كردم كه چطور تونسته و وجدانش اجازه داده با زن شوهر دار ارتباط داشته باشه با توجه به اينكه ميكه قصدش فقط كمك و راهنمايي بود اما در هر صورت حرفاي عاشقانه رد و بدل شده من چه عكس العملي ميتونستم نشون بدم اخه منم اين دفه اخر سعي كردم قوي و قاطع باشم جلو خودش به دختره زنگ زدم و هر چي دوست داشتم بهش گفتم چون انكار ميكرد ميخواستم بهش ثابت كنم كه گول نميخورم و همينطور كه قبلا گفتم ميخواستم از خونه برم و بهش گفتم واسه هميشه تركت ميكنم چون خودت خواستي حتي خودش هم از اين رفتارم تعجب كرده بود

شما مورد اخررو فكر كنيد وجود نداره جون هرچي فكر مكنم اينجور ادمايي اينجا پيدا نميكنم همه يا طرف منن يا شوهرم و دسترسي به مشاور هم ندارم ويادتون باشه من الان بخشيدم و نميتونم موضوعو دوباره باز كنم خودشم نسبت به ابروش خيلي حساسه

من فکر می کنم بیشتر همان ارتباطات زیاده از حد وبه ظاهر حلال با نا محرمها و آن آزادی که داشته وفکر میکند بی خطر وصحیح است عامل اصلی است.ولی در عین حال شما باید هر طور شده با یک مشاور زبده ارتباط برقرار کنید. در مورد قاطعیت وبرخورد صحیح شما با این کارهای همسرتان هم همینطور.نیاز به مشاوره حضوری وتلفنی است.حداقل من اینطوری نمی تونم توضیح بدم.فقط چیزی که می دانم این است که بدون مشاوره علمی وطولانی وگزارش وارتباط مداوم با مشاور کار بدتر وپیچیده تر می شود.بنده حجت الاسلام دهنوی راپیشنهاد می کنم.از طریق سایت برنامه گلبرگ متعلق به شبکه دوم صدا وسیمای جمهوری اسلامی می توانید ایشان را پیدا کنید.می توانید برای پیدا کردن مشاور از همین سایت هم کمک بگیرید.بالاخره جوینده یابنده است.حرکت کنید خدا هم کمک می کند.

از خونه زدم بيرون نميدونم كجا ميخوام برم فقط ميخوام برم موبايلم هم شارژ نداره چقدر بيكسي سخته وقتي جايي واسه پناه بردن نداشته باشي شوهرم توبه كرده و قول داده ديگه وفادار بمونه ولي نميدونم امشب چرا باهاش قرار داشت نميدونم شايد پريدم جلو يه ماشين خودمو بچمو از اين زندگي خلاص كردم تلخ ترين واقعيت اينه كه دوسش دارم خيلي زياد

فکر نمیکینی همیشه آسون ترین راه حل، فرار کردن از مسئله و پاک کردن صورت اونه؟!
یه کم صبر بیشتر، محبت افزون تر، حوصله و اعتماد به نفس داشتن و دادن میتونه کم کم کمکتون کنه!
بالاخره اونم احتیاج به فرصت داره، فراموش کردن یه دوره از زندگی که کم هیجان هم نبوده کار ساده ای نیست!

تو که خوب صبوری؟!

من ديگه فكر نميكنم . فرصت چي ؟ امشب با دختره قرار داره . دختره زنگ زده كه من از پارسال با شوهرت رابطه نداره جالبه بهم ميگه اهان فهميدم كيو ميگي اقا سيد منظورتونه گفتم بسه ديگه هيچي نگو داري بيشتر سوتي ميدي ميگه فكر نكنم بين ما چيزي باشه گفتم اره منم فكر نميكنم از من كه گذشت اميدوارم هيچ زني شوهر خائنشو نبخشه .

صبور;175515 نوشت:
از خونه زدم بيرون نميدونم كجا ميخوام برم فقط ميخوام برم موبايلم هم شارژ نداره چقدر بيكسي سخته وقتي جايي واسه پناه بردن نداشته باشي شوهرم توبه كرده و قول داده ديگه وفادار بمونه ولي نميدونم امشب چرا باهاش قرار داشت نميدونم شايد پريدم جلو يه ماشين خودمو بچمو از اين زندگي خلاص كردم تلخ ترين واقعيت اينه كه دوسش دارم خيلي زياد


با سلام و احترام

اميدوارم بهترين تصميم رو گرفته باشيد. و حداقل آخرت تون رو از دست ندين.

موفق باشيد.

:Gol:

آذر بانو;175914 نوشت:

با سلام و احترام

اميدوارم بهترين تصميم رو گرفته باشيد. و حداقل آخرت تون رو از دست ندين.

موفق باشيد.

:gol:

آذر بانوی عزیز دوستمان باید خودش به این نتیجه برسد که باید راه درست تلاش را بیاموزد .دیدید که همه راههای پیشنهادی را رد کردند.بخصوص از اینکه مشاوره را هم رد می کنند ومی گویند امکانش نیست تعجب می کنم..جالب است می گویند شوهرم توبه کرده ومن سعی می کنم اورا ببخشم در حالیکه با طرف قرار داره! شما که کارشناسید بفرمایید این چه جور توبه ایست؟؟
به نظر سرکار واقعا نظرات بنده کجاش غلط بود؟
به نظر من که همان جریان (دیدی گفتم!!!) است.همه راهکارها رد کرد که به همین نتیجه خودکشی برسد.

فراموش کردن بعضی چیز ها خیلی مهمه
البته به من ارتباطی نداره و دوستانه گفتم اگه ناراحت شدین معذرت میخواهم

اين اخرين پسته كه تو اين تاپيك ميزارم و قصدم پاك كردن تاپيك بود كه عاجزانه از تمام كساني كه تواناييشو دارن خواهش ميكنم اين كارو بكنن چون فايده اي تو ادامه بحث نميبينم سايت خوبي دارين و مطالب مذهبيش خيلي عالين ولي من شخصا از نظر مشاور خانواده ضعيف ديدمش نميدونم شايد از نظر من اينطوري بود اقاي جوادي با اين كل كل انداختنتون و اينكه خواستين درست بودن نظرتون رو به همه تحميل كنيد باعث نشد كه مشكل من حل شه و بلعكس با اين كه من از نظرات كارشناسي شما استفاده كردم ولي منو براي هميشه از اين سايت و نظر دادن توش فراري دادين راستش براي اطلاعتون عرض كنم كه خوشبختانه اين مورد اخر يه سوء تفاهم بود كه حل شد گرچه ميدونم اينم از نظر شما مشكوك و محكومه ولي ميخواستم بدونيد من از نظر شما استفاده كردم و با همسرم در مورد محدود كردن ارتباطاتش با جنس مخالف صحبت كردن و اونم كاملا قبول كردو اون خانوم هم همكار شوهرم بود و كلا اين كاره نبود در ضمن من مشكلمو تا حالا جايي مطرح نكرده بودم و هميشه از پسش بر اومدم و اينجا دنبال تاييد گرفتن از كسي نبودم اگرم ميخواستم خودكشي كنم نياز به اجازه گرفتن نبود ولي اميدوارم تو سخت ترين شرايط بتونيد خودتونو كنترل كنيد و مواظب فكرتون باشيد كه به اين جور جاهانره . اقاي زاهد منم سعيم در همينه كه فراموش كنم و انشالله اين مشكلم حل ميشه و به اينده اميدوارم چون به جاهاي خوبي رسيدم در اخر از تمام كساني كه به نوعي سعي در كمك كردن من داشتن تشكر ميكنم.

موضوع قفل شده است