جمع بندی عدالت رو ما به خدا نسبت دادیم یا خودش به خودش داده؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عدالت رو ما به خدا نسبت دادیم یا خودش به خودش داده؟

با سلام:
ما می تونیم بگویم عدالت صفتی است که ما به خدا نسبت می دهیم؟چون به دید ما، ما نیازمند عدالتیم و از خداوند هر عملی سر بزنه عین عدالته چه ما باشیم چه نباشیم؟:Gig:
اونوقت این چه جور صفتی می شه؟:please:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیق

باسلام
مسئله عدالت خداوند، یکی از صفات خداوند است که هم از طریق استدلال عقلی قابل اثبات است و هم با آیات و روایات صحیح.
هر یک از این روش ها، کارکرد خاص خود را دارد.
روش عقلی، برای اثبات پیشینی مباحث دینی است. به این بیان که قبل از اینکه وارد مباحث دینی و قبول جزئیاتی شویم که قرآن کریم و روایات بیان کرده اند، باید اصل وجود خداوند و صفات وی مانند عدالت، علم، حکمت، صداقت و ... را اثبات کنیم.
بعد از قبول این مسائل، دیگر به راحتی میتوان به چیزهایی که خداوند فرموده را پذیرفت.
اما این بدان معنا نیست که این صفات، صرفا زائیده تصورات و امیال ما باشد و در متون اصیل دین به آنها اشاره نشده باشد.
قرآن کریم در چندین ایه به این مسئله اشاره دارد و خداوند را به این صورت معرفی میکند که حتی به اندازه ذره ای به بندگانش ظلم نمیکند:
در آیه 40 سوره نساء می فرماید: «ان الله لایظلم مثقال ذره.»
همچنین در آیه 44 سوره یونس می فرماید:«ان الله لا یظلم الناس شیئاً»
این آیات و آیات مشابه نشان از آن دارد که مسئله عدل الهی در آیات قرآن کریم به دفعات مورد اشاره قرار گرفته است.
این صفت الهی در زمره صفات فعلی خداوند است، صفات فعلی نیز صفاتی هستند از نحوه رابطه خداوند با مخلوقاتش به دست می آید(1) و از آنجا که عدالت به نحوه رفتار خداوند با بندگان مربوط است، عدل از صفات فعل است.
اما این بدان معنا نیست که اگر انسانی نباشد، خداوند عادل نیست، بلکه به این معناست که اگر کسی نباشد، زمینه آن نیست تا عدالت خداوند نمایان شود و بروز کند.
مثلا وقتی شخصی صاحب فرزند میشود، به او مادر گفته میشود، اما وقتی هنوز بچه دار نشده، وصف مادر به او داده نمیشود به این دلیل که هنوز بچه ای نیامده تا در اثر ارتباط خاصش با این زن، به این زن مادر و به او فرزند بگوییم.
در بحث ما نیز، تا زمانی که مخلوقی در کار نباشد، زمینه برای انجام کارها و تصمیمات عادلانه پیش نیامده است، نه اینکه خداوند در این زمان، عادل نباشد بلکه به این معنا که هنوز زمینه عادل خواندن خداوند پیش نیامده است.

موفق باشید.

ــــــــــــــــــــــــــ
1. آموزش عقائد، ص74(محمد تقی مصباح یزدی، تهران، چاپ و نشر بین الملل، 1377، چاپ دوم)

باسلام.
ممنون از پاسخ شما
جواب شما قانع کننده بود ولی پاسخ یه سوالی رو نداده بود و اون اینکه : خداوند تبارک و تعالی صاحب امر و هر امری که ازش سر بزنه درسته و من در برخورد با اون امر با عقل ناقص خودم اون رو می سنجم و در کفه عدل و داد قرار می دم . پس نمی شه این جوری گفت . مثل زمانی که خدا برای همه آدما یه چشم می داد.ما می تونستیم بگیم که این از عدل خدا به دوره؟ نه که نمی تونستیم. حالا فرض کن خدا در یه عالم دیگه یه موجودی خلق کرده که همه چیز این دنیا رو داره الاگرسنگی حالا اون موجود من و تو رو می بینه می گه عجب این گرسنگی عجب چیز بدیه از عدالت خدا دور نیست که این رو به این موجوداتش داده.
نمی دونم منظورم رو درست بیان کردم یا نه؟ هدفم اینکه بدونم عدالت برای ما آدماست در خلقت ما قرار داده شده که به دنبالش بگردیم یا نه . خیلی برام گنگه چطور من دنبال عدالت باشم در حالی که خالق هر چی بکنه نمی تونم توش حرف و حدیثی بیارم.
باز شرمنده می گم به جبر و اختیار ربطش نمی دم اصلا شما فکر نکنید که جبر گرا هستم خواهشن وارد توضیح اون جوری نشید ممنون. از عین حدیث و قران برام مثال بگیید با تشکر فراوان.

[=microsoft sans serif]

mohsen124;574364 نوشت:
نمی دونم منظورم رو درست بیان کردم یا نه؟ هدفم اینکه بدونم عدالت برای ما آدماست در خلقت ما قرار داده شده که به دنبالش بگردیم یا نه . خیلی برام گنگه چطور من دنبال عدالت باشم در حالی که خالق هر چی بکنه نمی تونم توش حرف و حدیثی بیارم.

[=microsoft sans serif]باسلام
[=microsoft sans serif]همانطوری که عرض شد، عدالت خداوند از طریق عقل اثبات میشود و ایات وروایات موید آن هستند.
[=microsoft sans serif]دلیل عقلی هم تنها در صورتی نقض میشه، که واقعا یک موردی برخلاف آن پیدا شود.
[=microsoft sans serif]اما مواردی که انسان خیال میکند که نقض عدالت خداوند است ولی انجام آن وجهی داشته باشد، نمیتواند مورد نقض عدالت حساب شود.
[=microsoft sans serif]به عبارت دیگر، اگر به کسی از جانب خداوند و به صورت مستقیم(نه به واسطه بندگان دیگر یا طبیعت) سختی و رنجی وارد شود، و این رنج بی علت و بی حکمت باشد و عوضی هم که در مقابلش داده میشود، برتر از رنجی که کشیده نباشد، با عدالت خداوند منافات دارد.
[=microsoft sans serif]مثلا اگر آخرتی در کار نبود و زندگی انسان منحصر به همین دنیا بود، رنج کشیدن انسان خصوصا در مواردی که هیچ راهی برای فرار از آن رنج ندارد، با عدالت خداوند منافات داشت.
[=microsoft sans serif]یا مثلا، اگر خداوند شخص نیکوکاری را به جهنم ببرد، این با عدالت خداوندمنافات دارد.
[=microsoft sans serif]اما رنجهایی که در این دنیا به انسان وارد میشود، و انسان گریزی از تحمل آن ندارد و توان فرار از آن را هم ندارد، منافاتی با عدالت خداوند ندارد زیرا زندگی انسان منحصر در این دنیا نیست علاوه بر اینکه خود این رنج و مصیبتها زمینه تکامل روح و ارتقای معنوی او را فراهم میکند.

با سلام.
:Ghamgin:شرمنده احساس می کنم ما حرف همدیگر را نمی فهمیم. سوال من یه چیز دیگه است جواب شما یه چیز دیگه.اجازه بدید دوباره شروع کنیم.
:Sokhan:خداوند خالقه در خلقت خودشم مختاره این رو که قبول دارید؟
پس خالق مختار هرچه که خلق کنه مخلوقش می شه درسته؟ این مخلوق می تونه بگه چرا من رو اینجوری خلق کردی؟:Esteghfar:حالا یه سوال دیگه --- به من گفتن بالاترین درجه ایمان راضی بودن به رضای خداست این رضا یعنی چه؟ من باید باور کنم که باور دارم خداوند ظالم نیست. سوال من اینکه برای رسیدن به این باور من دم از عدالت خداوند می زنم وگرنه خداوند که نمی شه عادل باشه؟ رحمان در فعل خودش مختار و از اختیارش تصمیم می گیره و مصلحت رو هر چی که باشه قرار می دهد من کجاش هستم من مفعولی هستم که فاعل فعلش رو من انجام می دهد ومن باید اگه به این فعل شک کردم. برای خودم استدلال بیارم( که خدا عادله) حالا سوال اصلی:
من عدالت رو به خدا نسبت دادم یا خودش به خودش داده.

mohsen124;574364 نوشت:
خداوند تبارک و تعالی صاحب امر و هر امری که ازش سر بزنه درسته و من در برخورد با اون امر با عقل ناقص خودم اون رو می سنجم و در کفه عدل و داد قرار می دم . پس نمی شه این جوری گفت

درود. چون سوال شما سوال من هم بوده و هست من هم برداشتی که از گفتار شما داشتم را مینویسم که هم توضیح ذهن خودم از این مسئله است و هم سوال

عدالت خداوند باید برای همه ی مردم یکسان و قابل درک باشد ، عدالتی که موجبات رنجش انسان را فراهم کند و موجبات خوشی برخی دیگر را ، اسمش عدالت نیست و جزء صفات پروردگار محسوب نمیشود. چرا که همانطور که گفتم عدالت خدا برای همه یکسان است و هر کسی به سادگی باید آنرا درک کند . پس از نظر من به کار بردن کلمه ی عقل ناقص برای درک نکردن عدالت خدا کار صحیحی نیست . چرا که این کلمه معنای نقص در خلقت خدا را میدهد . بدین معنا که خداوند به یک شخص قدرت درک کافی نداده تا بتواند عدالتی که منطق و زندگی کل مردم بر آن بنا نهاده شده را درک کند . خدا چنین نمیکند

[=microsoft sans serif]باسلام
[=microsoft sans serif]

mohsen124;575238 نوشت:
شرمنده احساس می کنم ما حرف همدیگر را نمی فهمیم. سوال من یه چیز دیگه است جواب شما یه چیز دیگه.اجازه بدید دوباره شروع کنیم.

[=microsoft sans serif]سوال اول شما هم دقیقا همین بود و من نیز برایتان نوشتم که باور به عدالت خداوند به خاطر این نیست که دین گفته و من مجبورم قبولش کنم، بلکه به این دلیل است که با عقلم به این مطلب رسیده ام.
[=microsoft sans serif]
mohsen124;575238 نوشت:
پس خالق مختار هرچه که خلق کنه مخلوقش می شه درسته؟ این مخلوق می تونه بگه چرا من رو اینجوری خلق کردی؟

درسته که هرچه خلق میشه، مخلوق خداست، اما ظلم کردن نیز برای خداوند امکان ندارد.
یعنی کارهایی که خداوند انجام میدهد، نمیتواند ظالمانه باشد.
نه اینکه چون خود خدا فرموده من ظلم نمیکنم، بلکه به این دلیل که میدانیم خداوند نمیتواند ظلم کند، چون ظلم نوعی نقص است و به جهت جهل، عدم قدرت یا حکمت نداشتن است درحالیکه هیچ کدام از اینها در مورد خدا راه ندارد.

mohsen124;575238 نوشت:
بالاترین درجه ایمان راضی بودن به رضای خداست این رضا یعنی چه؟

رضا یعنی اینکه، وقتی من به پشتوانه تحقیق فهمیدم خداوند هست و عادل است و حکیم و قادر و عالم، حال اگر اتفاقی در زندگی من روی داد که علتش را نمیدانم، اگر اسیبی بر من وارد شد که خودم علت آن نبودم، در آنجا به پشتوانه اینکه قبلا قبول کرده بودم و به این رسیده بودم که خداوند عادل و مهربان است، به او اعتماد کنم و از چیزهایی که برایم پیش می اید رضایت داشته باشم؛ به این دلیل که میدانم هر چه آن خسرو کند، شیرین بود و به صلاح خودم است.
mohsen124;575238 نوشت:
من باید باور کنم که باور دارم خداوند ظالم نیست

باید باور داشته باشید، اما نه به این دلیل که در قرآن آمده خداوند ظالم نیست، بلکه به این دلیل که عدالت او را با دلیل عقلی اثبات کرده ایم.
mohsen124;575238 نوشت:
سوال من اینکه برای رسیدن به این باور من دم از عدالت خداوند می زنم وگرنه خداوند که نمی شه عادل باشه؟ رحمان در فعل خودش مختار و از اختیارش تصمیم می گیره و مصلحت رو هر چی که باشه قرار می دهد من کجاش هستم من مفعولی هستم که فاعل فعلش رو من انجام می دهد ومن باید اگه به این فعل شک کردم. برای خودم استدلال بیارم( که خدا عادله)

همه اینها مانند عدالت است، خداوند نمیتواند کاری که انجام میدهد، ظالمانه باشد یا غیر حکیمانه باشد، در غیر این صورت، خدا نخواهد بود. چون خدا موجودی است که ظلم نمیتواند بکند، کار بیهوده نمیتواند بکند و عین رحمت و لطف به بندگانش است.

[=microsoft sans serif]باسلام

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;575250 نوشت:
پس از نظر من به کار بردن کلمه ی عقل ناقص برای درک نکردن عدالت خدا کار صحیحی نیست . چرا که این کلمه معنای نقص در خلقت خدا را میدهد . بدین معنا که خداوند به یک شخص قدرت درک کافی نداده تا بتواند عدالتی که منطق و زندگی کل مردم بر آن بنا نهاده شده را درک کند . خدا چنین نمیکند

آیا شما نسبت به همه چیز عالم هستید.
آیا شما علت همه چیزهایی که پیرامونتان اتفاق میافتد را کامل و درست متوجه میشوید.
اگر نمیشوید، لازمه اش این است که خلقت خداوند ناقص بوده.
خیر!
خلقت خدا ناقص نیست، اما ظرفیت درک انسانها متفاوت است.
بعلاوه، خداوند به انسان، قدرت تفکر داده نه یک سری معلومات حاضر و اماده
روز اولی که انسان افریده میشود و به دنیا می آید، هیچ چیزی نمیداند :« وَاللهُ أَخْرَجَكُم مِن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا » (سوره نحل، آیه78)
این انسان است که باید از قدرت تفکر استفاده کند.
اما به جهت ارتباط و به هم تنیدگی عالم و اجزای آن، فهم علت و حکمت برخی چیزها نیاز به آگاهی از یک سری مقدمات وشرایط دیگر دارد که در بیشتر اوقات در حیطه توان ما نیست.
بنابراین، عقل انسان ناقص نیست، بلکه چون ابزار فهم برخی از چیزها را ندارد و احاطه به همه چیز ندارد، توان رسیدن به علت برخی از امور و اتفاقات را ندارد.

صدیق;577877 نوشت:
[=microsoft sans serif]باسلام

آیا شما نسبت به همه چیز عالم هستید.
آیا شما علت همه چیزهایی که پیرامونتان اتفاق میافتد را کامل و درست متوجه میشوید.
اگر نمیشوید، لازمه اش این است که خلقت خداوند ناقص بوده.
خیر!
خلقت خدا ناقص نیست، اما ظرفیت درک انسانها متفاوت است.
بعلاوه، خداوند به انسان، قدرت تفکر داده نه یک سری معلومات حاضر و اماده
روز اولی که انسان افریده میشود و به دنیا می آید، هیچ چیزی نمیداند :« وَاللهُ أَخْرَجَكُم مِن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا » (سوره نحل، آیه78)
این انسان است که باید از قدرت تفکر استفاده کند.
اما به جهت ارتباط و به هم تنیدگی عالم و اجزای آن، فهم علت و حکمت برخی چیزها نیاز به آگاهی از یک سری مقدمات وشرایط دیگر دارد که در بیشتر اوقات در حیطه توان ما نیست.
بنابراین، عقل انسان ناقص نیست، بلکه چون ابزار فهم برخی از چیزها را ندارد و احاطه به همه چیز ندارد، توان رسیدن به علت برخی از امور و اتفاقات را ندارد.

با سلام خدمت برادر گرامی.
این حقیر دیدگاه شما رو به طور کامل متوجه شدم و به درستی اون شک ندارم . تا سال ها پیش چنین تفکری عین متن شما رو داشتم . یک موقعی داشتم درباره صفات رب الرباب مطالعه می کردم که به ذهن خودم این طور اومد، خداوند تنها موجود مختار کامل ، عالمی است که : هر چی رو خلق کنه خلقتش با تدبیر و علم کامل که عقل من حقیر بهش قد نمی دهد . لذا این طور شروع می شه که پس خداوند در ذات خودش هیچ اشتباهی هم مرتکب نمی شود.
کسی هم نمی تونه چیزی بگه .
در هر حالتی در بهترین قوام خلق می کنه.
زمان هم نداره چون اول و آخر همه چیزهست.
پس کل امور براش در زمان حال است
چون این گونه است در خلقتش به اصلاح نیاز ندارد.
پروردگار جهانیان تنها متکبر عالم است و این صفت مخصوص خود خودشه پس متکبر نیازی به اینکه بگوید من عادلم ندارد چون هرفعلی ازش سر بزند عین عین کمال است. حالا من بنده به دنبال صفتی هستم که به خدا نصبت بدم برای آنچه که انجام داده و به فرموده شما انسان، (([=microsoft sans serif]چون ابزار فهم برخی از چیزها را ندارد و احاطه به همه چیز ندارد، توان رسیدن به علت برخی از امور و اتفاقات را ندارد.))
به نظر این حقیر صفت عدالت وام گرفته شده از همان نیاز مخلوقات در برابر خالق برای توصیف انچیزی است که نمی دانند.
خداوند این عدالت رو بین بندهاش قرارداده برای نیازی که دارند.
به طور مثال اگه عدالتی که ما می گویم در صحرای محشر برپا بشود وخداوند عدالت کند . خود من که اصلا جای ندارم از عدم آمدم و اگر به عدم برگردم هم عدالت است . ولی خداوند رحمان است در لحظه لحظه ها.
اینجوری که این حقیر این صفت رو فکر می کنم ما به خدا نصبت می دهیم البته به درستی . با توجه به شناخت ناقصی که داریم ،ولی رب الرباب به خودش نصبت نمی دهد .
. می بخشید که زیاد بازش نکردم چون خیلی طولانی و وقت گیر می شود.
متشکر می شوم اگه توضیح بفرمایید

mohsen124;578747 نوشت:
به نظر این حقیر صفت عدالت وام گرفته شده از همان نیاز مخلوقات در برابر خالق برای توصیف انچیزی است که نمی دانند.
خداوند این عدالت رو بین بندهاش قرارداده برای نیازی که دارند.
به طور مثال اگه عدالتی که ما می گویم در صحرای محشر برپا بشود وخداوند عدالت کند . خود من که اصلا جای ندارم از عدم آمدم و اگر به عدم برگردم هم عدالت است . ولی خداوند رحمان است در لحظه لحظه ها.
اینجوری که این حقیر این صفت رو فکر می کنم ما به خدا نصبت می دهیم البته به درستی . با توجه به شناخت ناقصی که داریم ،ولی رب الرباب به خودش نصبت نمی دهد .
. می بخشید که زیاد بازش نکردم چون خیلی طولانی و وقت گیر می شود.
متشکر می شوم اگه توضیح بفرمایید

باسلام
به نظرم توضیح دوباره، باعث تکرار میشود.
نکته بنده همانی است که در دو سه پست قبل دادم.
درست است که عدالت واقعیت دارد و فعلا خداوند هرکاری میکند عین عدالت است،
اما نکته بنده این است که ما به واسطه عقل خود به این رسیدیم نه به این خاطر که چون او خداست و خودش گفته پس عادل است.
خدا با ما مثل سلاطین متکبر برخورد نکرده که کور شوید ولال شوید و گم شوید چون سلطان گفته.
بلکه میگوید فکر کنید، تعقل کنید.

سلام ممنون از جوابتون
پس دیدگاه من همان دیدگاه شماست . فقط در واژه ها اختلاف هست.
اگه وقت کردید یک بار دیگه متن من رو بخونید ... جواب نمی خواد .اگه درست باشه خیلی از سوالاتی که در باب عدالت می شه یه جورایی چرخوندن خودمونه.
بازم ممنون که وقت گذاشتید.

پرسش:
ما می توانیم بگویم عدالت صفتی است که ما به خدا نسبت می دهیم؟ چون به دید ما، ما نیازمند عدالتیم و از خداوند هر عملی سر بزند عین عدالت است چه ما باشیم چه نباشیم.؟


پاسخ:
مسئله عدالت خداوند، یکی از صفات خداوند است که هم از طریق استدلال عقلی قابل اثبات است و هم با آیات و روایات صحیح. هر یک از این روش ها، کارکرد خاص خود را دارد.
روش عقلی، برای اثبات پیشینه مباحث دینی است. به این بیان که قبل از این که وارد مباحث دینی و قبول جزئیاتی شویم که قرآن کریم و روایات بیان کرده اند، باید اصل وجود خداوند و صفات وی مانند عدالت، علم، حکمت، صداقت و ... را اثبات کنیم. بعد از قبول این مسائل، دیگر به راحتی می توان به چیزهایی که خداوند فرموده را پذیرفت.
اما این بدان معنا نیست که این صفات، صرفا زائیده تصورات و امیال ما باشد و در متون اصیل دین به آن ها اشاره نشده باشد. قرآن کریم در چندین آیه به این مسئله اشاره دارد و خداوند را به این صورت معرفی می کند که حتی به اندازه ذره ای به بندگانش ظلم نمی کند:
در آیه 40 سوره نساء می فرماید: «ان الله لایظلم مثقال ذره.» همچنین در آیه 44 سوره یونس می فرماید: «ان الله لا یظلم الناس شیئاً» این آیات و آیات مشابه نشان از آن دارد که مسئله عدل الهی در آیات قرآن کریم به دفعات مورد اشاره قرار گرفته است. این صفت الهی در زمره صفات فعلی خداوند است، صفات فعلی نیز صفاتی هستند از نحوه رابطه خداوند با مخلوقاتش به دست می آید(1) و از آن جا که عدالت به نحوه رفتار خداوند با بندگان مربوط است، عدل از صفات فعل است.
اما این بدان معنا نیست که اگر انسانی نباشد، خداوند عادل نیست، بلکه به این معناست که اگر کسی نباشد، زمینه آن نیست تا عدالت خداوند نمایان شود و بروز کند. مثلا وقتی شخصی صاحب فرزند می شود، به او مادر گفته می شود، اما وقتی هنوز بچه دار نشده، وصف مادر به او داده نمی شود به این دلیل که هنوز بچه ای نیامده تا در اثر ارتباط خاصش با این زن، به این زن مادر و به او فرزند بگوییم. در بحث ما نیز، تا زمانی که مخلوقی در کار نباشد، زمینه برای انجام کارها و تصمیمات عادلانه پیش نیامده است، نه این که خداوند در این زمان، عادل نباشد بلکه به این معنا که هنوز زمینه عادل خواندن خداوند پیش نیامده است.

اما در مورد نقض عدالت خداوند، وجود چنین موارد که انسان خیال می کند که نقض عدالت خداوند است ولی انجام آن وجهی داشته باشد، نمی تواند مورد نقض عدالت حساب شود. به عبارت دیگر، اگر به کسی از جانب خداوند و به صورت مستقیم (نه به واسطه بندگان دیگر یا طبیعت) سختی و رنجی وارد شود، و این رنج بی علت و بی حکمت باشد و عوضی هم که در مقابلش داده میشود، برتر از رنجی که کشیده نباشد، با عدالت خداوند منافات دارد. مثلا اگر آخرتی در کار نبود و زندگی انسان منحصر به همین دنیا بود، رنج کشیدن انسان خصوصا در مواردی که هیچ راهی برای فرار از آن رنج ندارد، با عدالت خداوند منافات داشت. یا مثلا، اگر خداوند شخص نیکو کاری را به جهنم ببرد، این با عدالت خداوند منافات دارد.
اما رنج هایی که در این دنیا به انسان وارد می شود، و انسان گریزی از تحمل آن ندارد و توان فرار از آن را هم ندارد، منافاتی با عدالت خداوند ندارد زیرا زندگی انسان منحصر در این دنیا نیست علاوه بر این که خود این رنج و مصیبت ها زمینه تکامل روح و ارتقای معنوی او را فراهم می کند.

ــــــــــــــــــــــــــ
(1) آموزش عقائد، ص74(محمد تقی مصباح یزدی، تهران، چاپ و نشر بین الملل، 1377، چاپ دوم).

موضوع قفل شده است