جمع بندی عجب یا وسواس فکری؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عجب یا وسواس فکری؟
سلام خسته نباشید ببخشید بنده وسواس فکری دارم توهین به مقدسات و ... ولی یه چیزایی دیدم که انگار غرورم دارم مثلا نگاه تحقیر امیز به مردم چشمام و خمار میکنم ونگاه میکنم مردم هم واکنش نشان میدن...یا حریص شدن تو غذا خوردن نمیتونم خودمو کنترل کنم و یا احساس خوشحالی وبعد از اینکه یک توفیقی نصیبم شد و اینکه خوشحالی عمیق در قلبم که نمیتونم جولوشو بگیرم بعد از این حس خوشحالی به مردم نگاه تحقیر امیز میکنم...یا مثلا بد بینی نسبت به همه به همه بدبینی شدید پیدا کردم توی ظاهرمم پیدا میشه و اینکه ایمانم هم از دست رفته احساس میکنم صدام هم کلفت تر شده مثلا یک مورد دیگه این که دوست دارم کار هایی انجام بدم که توشون کاره ای میشم ارزوهای طولانی در من بوجود اومده قبلا اینجوری نبودم مثلا توی یک بازی یک کاره ای بشم یا تو یه یک کاری حرفه ای بشم وقتی زیاد به اینجور چیزا اهمیت دادم قبلا که افکار خوب به سرم میزد دیگه نیومد مثلا من توی عبادت برای اینکه دچار عجب نشم فکر میکردم که گناهکارم و توفیق خدا بوده و .... این افکار از بین رفت و کم شد با این کارم یا هر کار خیری میکنم حس خوشحالی و خودپسندی بهم دست میده من قرص برای ضد افسردگی و وسواس هم میخورم و پیش امده که من گفتم همه اینا وسواسه ولی بلافاصله وقتی خودپسندی بهم دست داد یه اتفاقی برام افتاد و دو سه جا حرف از عجب و خودپسندی زدند تو رایدیو و ... و فکر میکنم این نشانه است از طرف خدا شما لطف کنید بی زحمت بگید اینا همش وسواسه یا نه
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد ناصر
سلام خسته نباشید ببخشید بنده وسواس فکری دارم توهین به مقدسات و ... ولی یه چیزایی دیدم که انگار غرورم دارم مثلا نگاه تحقیر امیز به مردم چشمام و خمار میکنم ونگاه میکنم مردم هم واکنش نشان میدن...یا حریص شدن تو غذا خوردن نمیتونم خودمو کنترل کنم و یا احساس خوشحالی وبعد از اینکه یک توفیقی نصیبم شد و اینکه خوشحالی عمیق در قلبم که نمیتونم جولوشو بگیرم بعد از این حس خوشحالی به مردم نگاه تحقیر امیز میکنم...یا مثلا بد بینی نسبت به همه به همه بدبینی شدید پیدا کردم توی ظاهرمم پیدا میشه و اینکه ایمانم هم از دست رفته احساس میکنم صدام هم کلفت تر شده مثلا یک مورد دیگه این که دوست دارم کار هایی انجام بدم که توشون کاره ای میشم ارزوهای طولانی در من بوجود اومده قبلا اینجوری نبودم مثلا توی یک بازی یک کاره ای بشم یا تو یه یک کاری حرفه ای بشم وقتی زیاد به اینجور چیزا اهمیت دادم قبلا که افکار خوب به سرم میزد دیگه نیومد مثلا من توی عبادت برای اینکه دچار عجب نشم فکر میکردم که گناهکارم و توفیق خدا بوده و .... این افکار از بین رفت و کم شد با این کارم یا هر کار خیری میکنم حس خوشحالی و خودپسندی بهم دست میده من قرص برای ضد افسردگی و وسواس هم میخورم   و پیش امده که من گفتم همه اینا وسواسه ولی بلافاصله وقتی خودپسندی بهم دست داد یه اتفاقی برام افتاد و دو سه جا حرف از عجب و خودپسندی زدند تو رایدیو و ... و فکر میکنم این نشانه است از طرف خدا شما لطف کنید بی زحمت بگید اینا همش وسواسه یا نه
با سلام و احترام به شما به نظر میاد که قبلا در مورد اینکه افکار شما وسواسی است یا خیر گفتگو کردیم و خب در آن گفتگو این اطلاعاتی که اکنون بیان کردید را عنوان نکرده بودید. مسائلی که در این موضوع گفتید معطوف یه یک مساله نیست چندین مساله را بیان کردید که خب مشخصا باید به هر کدام از آنها رسیدگی کرد. مساله اول این است که آیا شما وسواس فکری دارید یا خیر به  سوالات به وجود آمده پاسخ بدید. لطفا سعی کنید فقط به سوالاتی که پرسیده می شود پاسخ و توضیح دهید.
  1. گفتید به مقدسات توهین می کنید میشه واضح توضیح بدید محتوای این توهین ها چیست( در خصوصی ارسال کنید.)اینکه این توهین ها فقط در ذهن شماست یا نه هم در ذهن شماست و اینکه افکار توهین را بیان هم می کنید؟ مثلا به دیگران هم می گویید؟
  2. چه مدت زمانی است که این افکار را دارید؟ و در طول روز چه ساعت یا دقیقه به این افکار مشغول هستید؟
  3. گفتید برای افسردگی و برای کنترل وسواس دارو مصرف می کنید؛ ابتدا بگویید که آیا به یک روان پزشک مراجعه کردید؟ و اینکه نام داروهایی که مصرف می کنید چیست و چه مدت است دارو مصرف می کنید؟
فعلا به این سه سوال پاسخ دهید تا در ادامه به جهات روشن تری از افکار شما دست پیدا کنیم.
فقط در ذهن شماست رو نفهمیدم ولی اره فقط تو ذهن منه افکار رو  به پدر و مادرم گفتم. قبلا که ایمانم زیاد بود کل روز و ساعت روز رو مشغول این افکار بودم اما الان نه بله مراجعه کردم و دارو دادند دپاکین کرونو 500 رسپریدون 1 یک ساله قرص میخورم  
به چه دلیلی به روان پزشک مراجعه کردید؟ یعنی چرا احساس کردید باید به روان پزشک مراجعه کنید؟  و هنگامی که به روان پزشک مراجعه کردید ایشان چه تشخیصی دادند که ریسپریدون و دپاکین رو برای شما تجویز کردند؟
روان پریش شده بودم توهم میزدم ...افکار هی پشست سر هم توی سرم کوبیده میشدند حس میکردم همه میخوان اذیتم کنن مثلا یه نمومنه توهمم میگفتم خدا اومده توی من من فقط شنیدم که گفتن این حالت من سه هفته خوب میشه 
روان پریش شده بودم توهم میزدم ...افکار هی پشست سر هم توی سرم کوبیده میشدند حس میکردم همه میخوان اذیتم کنن مثلا یه نمومنه توهمم میگفتم خدا اومده توی من
خب الان در حال حاضر نظرت درباره اون افکار چیه؟  و اینکه  هنوز هم کسانی هستند که میخوان اذیتت کنن؟
نه همه ادمای خوبین اون افکار احساس میکنم بعضیاش خودپسندیه و بعضیاش وسواسه
این جور متوجه شدم که شما الان در حال حاضر احساس و فکر نمی کنید که دیگران می خواهند شما را اذیت کنند؟  و به این گونه متوجه شدم در حال حاضر نسبت به دیگران بدبین نیستید؟ 
بد بینی هنوزم هست کامل از بین نرفته من بیشتر الان ادم هارو کوچیک میبینم یعنی چشمامو خمار میکنم میبینمشون و طرف مقابل هم واکنش نشون داده گفته چرا اینجوری نگاه میکنی
بد بینی هنوزم هست کامل از بین نرفته من بیشتر الان ادم هارو کوچیک میبینم یعنی چشمامو خمار میکنم میبینمشون و طرف مقابل هم واکنش نشون داده گفته چرا اینجوری نگاه میکنی
خب در جواب اون افرادی که واکنش نشون میدن چی میگی؟
هیچی نمیگم چی باید بگم؟ قبلا البته حالت پشیمونی و غمگینی زیاد میگرفتم از این کار که وقتی توی صورتم میدیدن زیاد ناراحت نمیشدن اما الان نه
ببخشید منظورم اینه که چیز خاصی باید بگم؟باید ازشون معذرت خواهی کنم؟
نه نیازی به معذرت خواهی نیست. ولی به نظر میاد از افکاری که اکنون داری احساس ناخوشایندی داری مثلا اینکه دیگران رو خیلی پایین تر از خودت میدونی و بهشون نگاه تحقیر آمیز میکنی این افکار تو رو رنج میده.
اره رنج میده 
خب با توجه به صحبتی که داشتیم و مطالبی رو که شما درباره وضعیت روانی خودتون گفتید، اینکه از حدود یکسال قبل به علت افکار و رفتارهای غیر عادی به روانپزشک مراجعه، و به تشخیص ایشون شروع به مصرف دارو کردید. به نظر میاد که نسبت به وضعیت و اختلالی که در شما به وجود آمده تا حدودی آگاهی دارید. ولی خب با این حال اطلاعاتتان کامل نیست. اکنون اینکه آیا این افکار وسواسی است یا وسواسی نیست به بهبود شما کمک آنچنانی نمی کند. آنچه در حال حاضر برای شما مهم است و اولویت دارد، و به سلامت روانی شما کمک خواهد کرد تداومِ درمانی است، که شروع کردید. برای ادامه این مسیر درمانی شما در مرحله اول و ابتدایی درمان هستید و آن هم مصرف دارو است. خب این خوب است و باید تحت نظر روان پزشک شما ادامه داشته باشد. اما نکته حائز اهمیت گام دوم برای بهبودی است و آن هم روان درمانی است که باید به یک روانشناس با تجربه و متعهد که در زمینه درمان اختلالات شخصیت تخصص دارد مراجعه کنید. چون مصرف دارو یک درمان موقتی است و به عبارتی کنترل کننده این گونه افکار و رفتارهایی است که شما بیان کردید. و در صورتی که مصرف دارو قطع شود مجددا افکار و رفتارهایی که گفتید عود می کنند و زندگی روزانه شما را مانند یک سال پیش مختل و روان شما را آشفته می کند. بنابراین: 1- حتما برای روند درمان ارتباط خود را با روان پزشک قطع نکنید. 2- بدون تجویز و تشخیص روان پزشک دارو را قطع نکنید. 3- در این زمینه به نظر افراد غیر متخصص جهت درمان های پیشنهادی اعتنا نکنید و برای راهنمایی از مشاور و روانشناس کمک بگیرید. 4- نکته حائز اهمیت برای بهبودِ روانی خود، علاوه بر دارو درمانی به یک روان شناس با تجربه جهت روان درمانی نیاز دارید و به درمان دارویی اکتفا نکنید. چرا که دارو درمانی لازم هست ولی کافی نیست؛ به همین جهت در کنار دارو درمانی قطعا روان درمانی هم توسط یک روان شناس با تجربه باید انجام شود. 
جمع بندی پرسش: بنده وسواس فکری دارم مثلا توهین به مقدسات و ...انگار غرورم دارم مثلا با نگاه تحقیر آمیز به مردم چشمانم را خمار میکنم و به آنها نگاه میکنم. مردم هم واکنش نشان میدهند. یا در غذا خوردن حریص هستم و نمیتوانم خودم را کنترل کنم و یا بعد از اینکه توفیقی نصیبم می شود احساس خوشحالی می کنم و جلوی این خوشحالی عمیق را که در قلبم به وجود می آید، نمی توانم بگیرم. یا مثلا به همه بدبینی پیدا کردم که در ظاهرم پیداست. ایمانم هم از دست رفته است؛ احساس میکنم صدام کلفت تر شده است. در ضمن داروی ضد افسردگی و وسواس هم مصرف میکنم. لطف کنید بی زحمت بگویید اینها وسواس است یا خیر؟ پاسخ: با توجه به گفتگویی که انجام شد و مطالبی رو که شما درباره وضعیت روانی خودتان گفتید، اینکه از حدود یکسال قبل به علت افکار و رفتارهای غیر عادی به روانپزشک مراجعه، و به تشخیص ایشون شروع به مصرف دارو کردید. به نظر میاد که نسبت به وضعیت و اختلالی که در شما به وجود آمده تا حدودی آگاهی دارید. ولی خب با این حال اطلاعاتتان کامل نیست. اکنون اینکه آیا این افکار وسواسی است یا وسواسی نیست به بهبود شما کمک آنچنانی نمی کند. آنچه در حال حاضر برای شما مهم است و اولویت دارد، و به سلامت روانی شما کمک خواهد کرد تداومِ درمانی است، که شروع کردید. برای ادامه این مسیر درمانی شما در مرحله اول و ابتدایی درمان هستید و آن هم مصرف دارو است. خب این خوب است و باید تحت نظر روان پزشک شما ادامه داشته باشد. اما نکته حائز اهمیت گام دوم برای بهبودی است و آن هم روان درمانی است که باید به یک روانشناس با تجربه و متعهد که در زمینه درمان اختلالات شخصیت تخصص دارد مراجعه کنید. چون مصرف دارو یک درمان موقتی است و به عبارتی کنترل کننده این گونه افکار و رفتارهایی است که شما بیان کردید، است. و در صورتی که مصرف دارو قطع شود مجددا افکار و رفتارهایی که گفتید عود می کنند و زندگی روزانه شما را مانند یک سال پیش مختل و روان شما را آشفته می کند. بنابراین: 1- حتما برای روند درمان ارتباط خود را با روان پزشک قطع نکنید. 2- بدون تجویز و تشخیص روان پزشک دارو را قطع نکنید. 3- در این زمینه به نظر افراد غیر متخصص جهت درمان های پیشنهادی اعتنا نکنید و برای راهنمایی از مشاور و روانشناس کمک بگیرید. 4- نکته حائز اهمیت برای بهبودِ روانی خود، علاوه بر دارو درمانی به یک روان شناس با تجربه جهت روان درمانی نیاز دارید و به درمان دارویی اکتفا نکنید. چرا که دارو درمانی لازم هست ولی کافی نیست؛ به همین جهت در کنار دارو درمانی قطعا روان درمانی هم توسط یک روان شناس با تجربه باید انجام شود.
موضوع قفل شده است